نتایج جستجو برای عبارت :

عسریال دخترم

شب ها کسی در گوشم آیه می خواند.
صدایش آرام و ملایم است؛مَنْ احَسَّ مِنْ نَفْسِه جُبْناً فَلا یغُزْ.کسی که خود را ترسو حس می کند، به جنگ نرود.  من یک مادرم و برای خوشبختی دخترم بدون ترس
به جنگ دنیا می روم.
اوّلین کسی که عشق را در من برانگیخته می کند؛
دخترم است. خواه زمین سیاه باشد یا سفید.
خواه تاریک باشد یا روشن.
برای خنده های دخترم جان می دهم. گفته اند اگر دختر داشته باشی،
دنیا و آدم ها و س و ظلمات و  عرفیات او را خواهند ترساند. من برای دخترم
روزی اگر دخترم ذوق زده ازم امیر ارسلان نامدار پرسید با شور و شوق تمام عاشقانه اش را بگویم، زمزمه کنم زیر گوشش!
دخترم را پر توقع کنم یا خیالبافی! چه اشکالی دارد ؟
دخترم یاد بگیرد پرنسس است و هر سربازی ناجی خوشبختی اش نیست!
به دخترم یاد بدهیم بانو بودن را!

و وقتی انتخاب کردن به چنگ و دندان حریم قصر بسازد،حتی ویرانه را!
دخترم پی خوشبختی اصالت وار برود!



آدنا
تولد دخترم نزدیک بود و نمی دونستم براش کادو چی بخرم؟ باسایتی به اسم  دوزلی بوک» آشنا شدم که چند قصه‌ ی کودکانه ی جذاب دارد و می شود اسامی قهرمان های اونها رو به سلیقه ی خودت انتخاب کنی.
مشخصات، علایق و کاراکتر مورد علاقه دخترم را ثبت کردم و کتاب‌ داستانی تحویل گرفتم که قهرمان آن دخترم بود. 
  گوشم پره از حرفایی که در مورد ارزش دختر میگن که ب هیچکدومشم عمل نمیشه. حتا گوشم پره از تعریف دخترها از خودشون! چه حوصله ای دارن از خودشون تعریف میکنن! آدم نا کامل تعریف نداره که!  من ی دخترم که با تو♡ معنا دارم من ی دخترم که از وجود داشتن تو♡ وجود دارم من ی دخترم که با تو♡ احساس ارزشمند بودن میکنم من ی دخترم که با تو♡ از دختر بودنم شاکرم من ی دخترم که با تو♡ زیبام من ی دخترم که با تو♡ خوشحالم من ی دخترم که با تو♡ منییت رو کنار گذاشتم. م
دنیا شبیه لشکر موهاته دخترم
آشوب و ولوله پره تو این جهان سرد
تنها خودت به داد خودت می رسی همین
دنبال اونی که تو رو پیدا کنه نگرد
در انتظار وعده ی پوچ کسی نباش
اسب سفید هیچ سواری به راه نیست
با قید و بندِ پچ پچِ مردم گره نخور
عاشق شدن به هیچ دلیلی گناه نیست
این ارزشای کهنه و تارُ قلم بگیر
مردونه پای قول خودت نه؛ زنونه باش
به سقف آسمون خودت خیره شو؛ بخون
گاهی برای حال خودت هم دیوونه باش
هر جور عشقته پی رویات قدم بزن
هر جا دلت گرفت به آغوش من بگو
حت
تو جنس دوم نیستی دخترم. تو فقط در قیاس با برادرت که هم‌زمان با او رشد می‌کنی صبورتر و آرام‌تری. تو قبل از آنکه تحت تاثیر تربیت خانواده و فرهنگ جامعه‌ات قرار بگیری، بی‌قراری برادرت را برای شیر می‌بینی و صبر می‌کنی. تو مرا حیران می‌کنی دخترم؛ وقتی هر دوی شما را در کنار هم می‌بینم. تو زنی؛ تماماً زن؛ از بدو خلقتت. تو حتی گریه‌ات ریز و بریده است. تو هرگز پیوسته جیغ نمی‌کشی. تو لطیفی و خنده‌های دلبرانه را خوب بلدی. تو حتی پاهایت را کمتر و نرم‌
 
من یک دخترم .
 
بــــدان . . "حــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــوای" دیگری برود . تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .  روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته   . . ارزان نمی فروشمش.   دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد    . بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش
یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم . دومی میگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه میگه و میخنده سومی میگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم
امروز داد زدم و گریه کردم داد زدم در برابر خشونت های کلامی! 
من یه دخترم 
دختری که رویاش رو باخت چون پسر نبود 
دختری که ظاهرش رو مسخره میکنن چون چیزی نیست که بقیه میخوان 
دختری که نادیده گرفته شد از روز تولدش 
من یه دخترم و امروز داد زدم در برابر همه نامردی ها 
متهم شدم به نمک نشناسی 
نفرین شدم طبق معمول 
ولی هیچکس نمیدونه من چقدر دارم زندگی رو برای رفتن سبک میکنم 
یا رفتن از این خونه یا با 10 تا آسپرین رفتن از این دنیا
من یه دخترم که داره میجنگ
دخترم عاشق خانواده شوهرش شده
مادری هستم 40 ساله، دو دختر دارم 18 و 8 ساله. از روزی که دختر بزرگم ازدواج کرده با بی‌احترامی‌های شدید به پدرش و من و حسادت به خواهر کوچکش، باعث ایجاد بی محبتی در خانواده و سبک کردن شوهرش شده است. جوری رفتار می‌کند که انگار خانواده شوهرش از همه بهتر هستند و ما از آن‌ها کمتریم. بدجور عاشق خانواده شوهرش شده است. این روزها دختر کوچکم هم رفتارهای او را الگو قرار داده است و از روزی‌ می ترسم که دختر کوچکم دیگر خانواده خو
سلام
امروز صبح من و دخترم طبق معمول هر روز رفتیم پارک برای پیاده روی، البته هر روز همسرم هم میاد ولی امروز صبح زود برای کاری رفت بیرون به ما گفت خودتون برید، ما ده دقیقه به شش راه افتادیم و رسیدیم اون جا، جمعه ها معمولا خیلی کم میان اون جا، ولی روزهای دیگه خیلی شلوغ میشه، امروز هم چهار مرد فقط بودند و از خانمها هیچ کس نبود. 
ما دور دریاچه کوچیکی که اون جاست شروع کردیم به راه رفتن، دخترم نیم دور از من دور تر بود یعنی من این ور دریاچه دخترم اون ور
برای بار دوم دخترم کارش به اورژانس رسید
قلبم هزار تیکه اس
من امروز بیشتر از همیشه بی مادریم را حس کردم
پدرم پیشم بود ولی
خیلی بده هیشکی نتونه این حس هات را درک کنه که بتونه ارومت کنه

دختر کوچولوم خوب شو امشب تب نکن امشب بالا نیار
من طاقت درد کشیدنت را ندارم
من از زندگی اینقدر بدی دیدم که دیگه ظرفیتم تکمیل شده
امروز تولد ده سالگی دخترمه، یک دهه بودن با هم را تجربه کردیم، اون نوزاد کوچولو را که میترسیدم از دستم بیفته الان که بغل میکنم همه ی آغوشم را پر میکنه، با هم قدم میزنیم، با هم گپ میزنیم، با هم کل کل میکنیم، با هم کتاب میخونیم و بهم کتاب و موسیقی ‌و لباس و . پیشنهاد میده یعنی صاحب سلیقه و علاقه هست :)) 
خداوندا زندگی دخترم پر باشد از روزهای روشن و انسان های پرنور و‌ خودش باشد یکی از نورهای روزگار 
دهقان پیر با ناله می‌گفت: ارباب…
آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمی‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند.
ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی، مگر کور هستی نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست،
دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را "دو تا" می‌بیند،
ولی دختر من، این همه بدبختی را .
دخترم . تمام جهان برمبنای حکمت یک خالق عادل است . اگر سهمت از سختی آنقدر زیاد بود که اشکت جاری شد بدان در حد توانت امتحان شدی پس غصه نخور  . جانکم روزهای سخت تمام میشود . می دانم دنیا عجین با سختی است اما نه شادیش دوام دارد نه سختیش پس این هم میگذرد .ناز دخترم قلبت را برای عشق باز بگذار، دنیا کوتاه است تا میتوانی عاشق باش و شاد و شاکر . مهربان دخترم  اگر قلب مهربانت را انسان هایی شکستن که عشقت را درک نکردند؛ بدان نشانه ای از سوی خداوند برای
دل تنگم ، خسته ام .
امروز رفتم مدرسه دخترم . برای مسابقات و مربی سوال کردم . خیلی راحت گفت ما هزینه ای برای مربی و باشگاه نمیدیم و اگه تیم مدرسه مدال گرفت فقط به جایزه بهشون میدیم . یعنی اصلا براش مهم نیست بچه ها دارند چیکار می کنند . وقتی با مدیر سال قبل مقایسه می کنم خیلی متاسف میشم . تازه دارم می فهمم سه سال گذشته دخترم توی چه مدرسه خوبی بوده و چه مدیر با کفایت و خوبی داشتند . دلم تنگ شده برای سیمین . انتظارم از مدیر مدرسه رو خیلی بالا برده . نمی ت
سلام عمر بابا
۲۲ برای شب نیمه شعبان بود هنوز تو درفت گوشیمه. ان‌شالله بهترش کنم ویرایشش کنم برات می‌فرستم.
 
اما خوشگل دخترم امروز به روایتی تولد خانم حضرت رقیه‌ سلام‌ الله علیها است. احتمالا بارها تو این چند سال از من و مادرت خواهی شنید که: منِ بابات همه‌ی همه‌ی زندگیمو هر چی دارم و ندارم رو از این خانم و عموشون دارم.
کاش بشه که تا وقتی بزرگ می‌شی زمین خودمونو بخریم ساختمون خودمونو طراحی کنیم، حسینیه‌ای که دلم می‌خواد رو بزنم و براشون م
 من یک دخترم.
لوس پدر، عشق مامان و همبازی برادر.همیشه قبل از خواب، خیالبافی می کنم.همیشه هنگام خرید، بهانه ی عروسکی دیگر را می گیرم.هر شب، در آغوش پدرم می خوابم؛و صبح ها با بوسه ی مادرم از خواب بیدار می شوم.عاشق رنگ بنفش و صورتی ام.عاشق چشمان آبی و موهای خرمایی ام.عاشق خانه ای هزار طبقه کنار قصر سفیدبرفی ام.ولی با اینکه هیچ کدام از اینها را ندارم، خوشحالم.چون می دانم بهترین مخلوق خداوند هستم؛مهربان تر ازسفید برفی، زیباتر از سیندرلا،بازیگوش
من مشغول تماشای سریال ، دخترم بدو بدو اومد و پرسید .دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟من : زنم دیگه پس چی ام ؟دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟من : نه مامانی بابا مرد .دخترم : راست میگی مامان ؟من : اره چطور مگه ؟
 
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟من : خاله بتی ، خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگدخترم : دایی سعید هم زنه ؟من : نه اون مرده !دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات
 
من : از اینکه خوشگلم ،دخترم : یعن
پدر:آقا زیگزاگ 2 رو بریزین تو فلش لطفا
فروشنده:زیگزاگ!؟زیگزاگ 1 هم نیومده چه برسه 2!!!!
پدر:نه !چرا اومده! دخترم بهم گفت!گفت اتفاقا شما سی دیشو دارین چون خیلی بروزِ اینجا
فروشنده: شرمنده دیگه اینو نداریم
یه خانم وسط جمع با صدای آروم : آقا فکر کنم تگزاسو میگه
فروشنده: آقا تگزاسو میگی؟
پدر:والا من نمیدونم دخترم یه چیزی گفت منم اومدم بگیرم
وبعد فضا در هوا بود:)))))))))
خب بابا چی کار دارین به این بنده خداهاااااا!بچه ها خودتون پاشین برین بخرین دیگه!الان چن
مهربون میگه اگه میشد و مامان بابات موافقت میکردن ، میاوردمت پیش خودم 
ولی حب میدونید چیه؟ منکه پسر نیستم که معذوریتی نداشته باشم 
منکه پسر نیستم
من دخترم و نیازمند نظر همه جانبه ی خانواده 
من دخترم و این دنیای کوفتی از اولش با دخترا لج بوده ،چه برسه که توی همچین مملکتیم باشی 
با اینکه دختر بودنمو خیلییی دوس دارم ،اما خسته ام از تمام این تبعیضای بیخودکی ،جوری که دیگه مغزم نمیکشه
جالبه
دخترک را اوردم کلاس زبان. منتظر نشستم یه خانوم مسنی هست کمی اون طرف تر نشسته داره با منشی حرف میزنه
میگه از دخترش خبر نداره.
دخترش ی بچه داشته ک از شوهرش جدا میشه. ب خاطر یکی دیگه. و قید همه چی رو میزنه بچه را میزاره پیش مادرش و خودش میره با اون و ازدواج میکنه و کلا با خانواده اش قط ارتباط میکنه. وقتی که بچه اش 3 سالش بوده. همه چیزو ول میکنه میره
الان مادرش میگفت به دامادم میگم زن بگیر دامادم قبول نمیکنه
میگفت دامادم میاد پیشمون میاد بچه اش ر
مهربون میگه اگه میشد و مامان بابات موافقت میکردن ، میاوردمت پیش خودم 
ولی حب میدونید چیه؟ منکه پسر نیستم که معذوریتی نداشته باشم 
منکه پسر نیستم
من دخترم و نیازمند نظر همه جانبه ی خانواده 
من دخترم و این دنیای کوفتی از اولش با دخترا لج بوده ،چه برسه که توی همچین مملکتیم باشی 
با اینکه دختر بودنمو خیلییی دوس دارم ،اما خسته ام از تمام این تبعیضای بیخودکی ،جوری که دیگه مغزم نمیکشه
خاطره: دردسرهای کتابخوانی من و دخترام و شیرینی های راه حل هامان
 
خاطره :دردسرهای کتابخوانی من و دخترام
من دو تا بچه دارم. یکیشون نوزاده و دخترم کلاس هشتمه!و از اونجایی که خانوما هیچ وقت سنشون نمیره بالا، منم هنوز سنم همون حدودای دخترمه!بعد از آشنایی با یه موسسه که کتابهای بسیار خوب و متفاوتی داشت، منم مثل اون حسابی درگیر کتاب خوندن شدم و از فرصت های طلایی خواب نی نی استفاده میکردم که کتاب بخونم. ولی چون دخترم وقت آزادش بیشتر از من بود، مدام د
هوالرئوف الرحیم
الهی صدهزار مرتبه شکر.
دخترم سالمه. مشکلش حل شد. وزنش عالیه. رشدش عالیه. و همه اینها رو مدیون حضرت زهرا سلام الله علیها هستم.
طبق معمول دکترها چند نکته رو بهم تاکید کردن:
خوب بخور. خوب بنوش. خوب استراحت کن.
برام سخته خیلی. ولی بخاطر دخترم، می کنم این کارو.


الان داشتم فکر می کردم اسمم رو بذارم"ام البنتان"
مادر دخترا
حیدر علی خدایاری پدر مرحوم سحر خدایاری ملقب به دختر آبی در گفت و گو با مهر در تشریح جزئیات ماجرایی که برای دخترش رخ داده بود، اظهار کرد: دختر من از نظر عصبی مشکل داشت و در آن روز هم اعصابش به هم می‌ریزد و فحاشی می‌کند و با مامور نیروی انتظامی درگیر می شود.

ادامه مطلب
دانلود آهنگ سریال دخترم علی پارسا بمون واسم ( تیتراژ فیلم )
Ahang seryal dokhtaram az ali parsa
دانلود آهنگ سریال دخترم علی پارسا بمون واسم ( تیتراژ فیلم )
عشقت دنیامه همه : جا باهامه مهربونم ./!♬!
هستم تا تهش با تو بذار : دستاتو روی شونم ./!♬!
بارون بزنه نم نم منو تو : کم کم بشیم دیوونه ./!♬!
حسم به تو بی اندازه ست یه امید تازه : ست با تو توو خونه ./!♬!
تو بمون واسم اگه روی تو حساسم دست من : نیست که به تو پرته حواسم ./!♬!
تو یه دنیایی با اون چشمای رویایی دله دریایی تو : رو ا
چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
ما خانواده موفرفری ها هستیم در ضمن خانواده ای هستیم در چهارطیف متفاوت از رنگ!
همسرم سبزه رو .من سپید سپید.پسرم گندمی .دخترم روشن تر از پسرم هست و کمی تیره تر از من .(هنوز اسم رنگش را کشف نکرده ایم.)
.وقتی دستهایمان را کنار هم می گذاریم هر کداممان یک رنگ منحصرفرد داریم
قسمت جالب ماجرا دیدن همکاران و دوستان همسرم هستند که طیف وسیعی از دکتران با انواع اقسام تخصص ها هستند که با دیدن پدر و دختر شروع به واکاوی رنگ پدر و دختر می کنند.(دخترم کنار پ
دیشب دخترم و همسرم خواب بودن و من هی حس میکردم که بدون دخترم نمیتونم زندگی کنم . بعد رفتم تو فکر مردن و اون دنیا و ابدیت و .  . گوشی رو برداشتم و سرچ کردم که :
آیا در آخرت دخترم را پیدا میکنم ؟
همینجوری یک ساعتی عبارات مختلف رو سرچ کردم و خوندم . اولین نکته این بود که خوندن آیات و روایات در مورد دوزخ ، آخرت و روز حساب و قیامت خودش قلب رو متحول میکنه و اشک ِ آدم رو در میآره .
دومین نکته این بود که بله ، من اگه خوب زندگی کنم اون دنیا دخترم رو میبینم و
 
روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریبتر! این چه روزگاری است که یک راز آفرینش زن را در خود تحمل نمی کند. این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟آنجا جای تو نیست.دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم. بیا تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی. تو از بهشت آمده بودی 
✂️برشی از کتاب✂️▫️گریه نکنید عزیزان من!از این پس جای گریستن بسیار دارید.بر هر کدام از شما مصیبت ها می رود که جگر کوه را کباب می کند و دل سنگ را آب.▫️حسن جان!
سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه‌ کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ می‌زد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که می‌کنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت می‌کنیم و می‌چلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سخت‌ترین روزای کاری تا الانمو دارم می‌گذرونم نمی‌دونم بعدها که می‌خونی اینارو عمو شانجانی
سلام دخترم
خوبی؟ من قرار نبود انقدر دیر به دیر برات بنویسم قرار بود از همه چی و همه‌ کاری برات بنویسم اما ببخش که بابات همیشه تو نوشتن لنگ می‌زد. این روزهای هفت ماهگیتم تموم شده و دلبریات تمومی نداره. هر کار جدیدی که می‌کنی من و مامانت از شدت ذوق فقط بغلت می‌کنیم و می‌چلونیمت :)
این روزها شدید درگیر کارم بابا. یادم بیاد یا نیاد این روزها شدیدترین و سخت‌ترین روزای کاری تا الانمو دارم می‌گذرونم نمی‌دونم بعدها که می‌خونی اینارو عمو شانجانی
بیوگرافی اویکو در سریال دخترم kizim + عکس ها
دختر کوچک هشت ساله به نام اویگو بسیار خاص و استثنایی است و بر خلاف
همسالانش بسیار متواضع است و با همسالانش بسیار تفاوت دارد زیر شخصیت خاصی
دارد.

نمایش بیوگرافی کامل + عکس ها ( اینجا کلیک کنید )
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏: یَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعِی وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِی النَّارِ. یَا سَلْمَانُ‏ حُبُ‏ فَاطِمَةَ یَنْفَعُ فِی مِائَةٍ مِنَ الْمَوَاطِنِ أَیْسَرُهَا الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِیزَانُ‏ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْعَرْضُ وَ الْحِسَابُ [المحاسبه] فَمَنْ رَضِیَتِ ابْنَتِی عَنْهُ رَضِیتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِیتُ عَ
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه.موهاشو.وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم.دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
سلام
دخترم 20 سالمه، چند ماهی میشه وزنم کم شده، جوری که این مدت فامیل و آشنا منو دیدند تعجب کردند که اینقدر لاغر شدم، دلیل این کاهش وزنم رو هم میدونم.
دوستانی که بدنسازی کار میکنند لطفا بگن برای قد 170 با وزن 53 چه مدت طول میکشه تا با بدنسازی وزنم رو به 65 برسونم؟
عزیزانی که در اصفهان هستند یه باشگاه بدنسازی خوب و باسابقه که مربیش خانومی باتجربه باشه معرفی کنند، ترجیحا نزدیک های منطقه جی باشه یا مرکز شهر. اگر هم هزینه برنامه و دستگاه رو حدودا بگن
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه.موهاشو.وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم.دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
نشست کتابخوان مدرسه ای کتابخانه امام
هادی(ع) با موضوع "امام و انقلاب" صبح دوشنبه 15 بهمن ماه در دبستان پروین
اعتصامی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی مهریز، طیبه زارع زاده، مسئول کتابخانه عمومی امام هادی(ع) از برگزاری نشست کتابخوان مدرسه ای در دبستان پروین اعتصامی خبر داد.
در این نشست ابتدا دو کتاب "در طلوع آزادی" و "امام
آمد" نوشته حمیدرضا شاه آبادی توسط کتابدار و مسئول کتابخانه معرفی
گردید.  
سپس کتاب های "امام و مهربا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها