نتایج جستجو برای عبارت :

شوهرم را بیخیال خودم پول میارم

همسر خیلی گرم مزاج ، شوهرم هر شب از من رابطه میخواد ، توان پاسخگویی به نیازهای جنسی شوهرم رو ندارم ، زایمان کردم کمرم هنوز درد میکنه اما شوهرم رابطه میخواد. . شما بگید من چکار کنم./وبسایت مشاوره۲۴ شما هم مشکل خود را در قالب یک
یکی از چیزهایی که به تازگی درون خودم کشف کردم اینه که محبتی که به مادرهمسرم در دلم دارم خیلی خیلی وابسته به رابطه ایه که با همسرم دارم.
یعنی وقت هایی که خیلی خوب و خوش و خندانیم و محبت وجودم رو سرشار کرده مادر شوهرم رو هم خیییلی خیلی دوست دارم.
اما وقت هایی که از شوهرم دلخورم یا هر گونه ناراحتی ای پیش اومده که مل رو با هم سنگین رنگین کرده، رفتارم شوهرمم سرد میشه انگار! ناخودآگاه! 
این در حاایه که درباره پدر شوهرم اصلا چنین چیزی صدق نمیک
شوهرم نمیتونه منو به ارگاسم برسونه
سلـــام ، ببخشید من یک سوال داشتم !
من یک دخترم و شوهرم نمیتونه منو کنه !!
یعنی به ارگاسم نمیرسم و فقط با خودیی ء میشم.
میخواستم ببینم این طبیعی هستش یا نه ؟
چرا اینجوری میشه ؟
درمان داره ؟
چطوری به با دخول بشم و ارگاسم تجربه کنم ؟
دختر خانم ها جواب بدن لطفا !
کسی راهکاری داره برای این مشکل ؟
کسی هم مثل من هست یا نه ؟
خیلی ممنون از وبلاگ خوبتون .
آیا شوهرم میتونه صیغه کنه؟
-سوالات شرعی درباره صیغه موقت -احکام ازدواج موقت و صیغه آن -پاسخ به سوالات رایج در ازدواج موقت -الف -طلبه پاسخگو/ پرسش از شما پاسخ ازما -شرائط صیغه (عقد موقت) -آیا ازدواج موقت یا صیغه به مدت یک ساعت و بدون ثبت از نظر شرعی و -Videos-سوال درباره صیغه -ازدواج موقت -پاسخ به بیست سوال ازدواج موقت (صیغه) -احکام ازدواج موقت از نگاه آیت الله سیستانی -احکام ازدواج موقت از نگاه آیت الله سیستانی (1) -صیغه کردن -سوال در باره احکام , صیغه مو
مادرشوهرم در همه امور زندگیم دخالت میکنه
من بیشتر از مادر خودم به مادرشوهرم احترام می‌گذارم و البته متقابلا هم بی‌احترامی ندیده‌ام اما بزرگ‌ترین مشکل زندگی مشترکم، ‌مادرشوهرم است چون در همه جای زندگی‌ام حضور دارد و انگار رد پایش همه جا هست! تا حالا نشده با شوهرم تنهایی به مسافرت، مهمانی، عروسی و . برویم. همیشه باید مادر شوهرم را همراه‌مان ببریم. به خاطر شوهرم تحمل می‌کنم و دچار انواع و اقسام بیماری‌های روحی به خاطر سرکوب احساسم شده
شوهرم به خودیی مبتلا است
سلــــام ،
من یک خانم 24 ساله هستم و به تازگی متوجه شدم که شوهرم
یواشکی فیلم های کی نگاه میکنه و خودیی میکنه !
این کارش عینه خیانته برام ، دیگه نمیتونم تحمل کنم ، چیکار باید بکنم !!!
اصلا دلیل این کار هاشو نمیفهمم ، من همه چی دارم !! قیافه ، هیکل ، اندام خوب و. در کل همه چی !!!
به نظر شما با یک همچین شوهری چیکار باید کرد؟
آیا راهی برای ترک خودیی جود داره ؟؟
کسی راهکاری داره ؟
وقتی بیمارستان بودیم منو دخترم .شوهرم شب رفته بود مغازه نامزد آبجی کوچیکه چیزی بخوره انجا دو تایی شروع کردن به بدگویی از خانواده ما ، اون ها (نامزد آبجی و مادرش) گفته بودن این ها ش حجابن و به فکر قرو فر .شوهرم هم هر چی راست و دروغ بلد بوده گفته
دو تایی هم چقولی کردن که اون یکی این ها رو گفته و با هم (شوهرم و نامزد آبجی) بحث بدی کردن ,بعد مادر پسره زنگ زده به شوهرم که چرابه پسرم اینطوری گفتی شوهر بادب و با تربیت منم هر چی دلش خواسته به مادر پسره گفت
سلام
من زنی هستم که به علت مشکلات عدیده ای که شوهرم داشت، در پروسه طلاق هستم. دخترم پیش پدرش هست. کارهای طلاق ما الان تو سال سوم هست، و شوهرم حاضر به طلاق دادن من نیست. 
من سه سال هست که خیلی تنهام. شرعا و قانونا زن شوهر دار هستم و حقیقتا بدون شوهر و تنهام. خیلی خیلی احساس تنهایی میکنم و نیاز های عاطفی هم بهم فشار وارد میکنن. از خانواده مذهبی هستم و دوست ندارم کاری کنم که باعث خجالت خودم و خانواده بشه و پرونده هام تو دادگاه با مشکل بر بخوره . چیکار
شوهرم فکر کرده من نوکرشم

ثبت و از سویی بازدارنده رفتار بی‌ادبانه وارد شود. برای مثال در بعضی مشاغل در قیاس با دیگر مشاغل رفتار کلامی تند و گاه بی‌ادبانه رایج است و فرد کارفرما یا کارگر بعد ازمدتی آن را شیوه گفت‌وگوی خود به ویژه با زیردستان خود می کند. بی شک همسر شما به راحتی نمی‌تواند شغل خود یا والدین خود را برای همیشه ترک کند اما اگر حداقل بداند که علت رفتار کلامی وی چیست، ممکن است در مدیریت و بهبود آن تامل بیشتری کند.
 
ادامه مطلب
سلام
من یک دختره بیست و هشت ساله هستم که شوهرم الان در سن سی سالگیه، و یک دوست دارم که اون بیست و چهار سالشه. اوایل که با شوهرم ازدواج کردم خیلی دوستش داشتم و همچنین اون هم منو خیلی دوست داشت ولی بعد از مدتی رفته رفته متوجه ارتباط این دوست بیست و چهار ساله م با شوهرم به شکل دوستی شدم تا اینکه متوجه شدم . !
میتونستم فورا زنگ بزنم به پلیس اون جا ولی دوست نداشتم این کار رو بکنم چون یه بچه کوچیک هم دارم بچه م هم یه کم گیج شده بود، ولی من برای اون ماست
یه زنی میگفت:
فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی میکردن، دختره اسم خودشو گذاشته (پروانه طلایی)
پی ام هاشونو چک کردم دیدم به همدیگه حرفهای قشنگ و عاشقانه میزنن و قرار ازدواج گذاشتن.
شوهرم تو فیسبوک اسم خودشو گذاشته(پسر دنیا دیده)
یه فکری تو سرم زد که ازش انتقام بگیرم، رفتم تو فیس بوک برای خودم یه پروفایل درست کردم و اسم خودمو گذاشتم(ابو القعقاع)
ادامه مطلب
شل شدن بدن بعد از خودیی
دلیل درد بدن بعد از ارگاسم - چرا بدنم درد میکنه - چرا سر درد میگیرم - دلیل سردرد بعد از خوردن مشروب - سردرد بعد از نوشیدن مشروب
توهم میزنم - توهم زدن - رفتن به فضا - میرم به فضا - بعد از شدن هیچ حسی ندارم - بعد از خودیی از خودم متنفر میشم 
بعد از انجام خودیی دیگه ی نمیشم - بعد از ارگاسم دیگه حسی نسبت به دختر ندارم.
من نمیتونم به ارگاسم برسم؟
دلیل درد بدن بعد از خودیی در مردان و آقایان 
تاثیر ورزش در
من میخوام از همسرم توافقی جدا بشوم از توافقاتی که گذاشتیم زیاد راضی نیستم  ممکن خود قاضی شرایط بهتری بزاره.
میخوام حضانت دخترم را به طور کامل بگیرم چکار کنم؟
 و سوال اخر جهیزیه ام. با گذشت 6سال کم کم خودم جمع کردم اما شوهرم میگه خودم پولش دادم. پس نمیتونم جهیزیه خونه ام بگیرم. باتشکر.
سلام دوستان
از کاربران متاهل خانواده برتر سوالی داشتم؛
الان عقدم و اوایل زیاد خونه مادر شوهرم میرفتم و بهم خوش میگذشت، اما وقتی دیدم مادر شوهرم به خودش اجازه داد راجع به مسائل شخصیم نظر بده و تصمیم بگیره، گفتم بهتره کمتر صمیمی بشم.، از اون موقع به بعد به بهانه هایی هفته ای یه بار میرم شاید هم کمتر.
ایشون چون دختری ندارن دوست دارن من زیاد برم خونه شون و باهاشون گرم بگیرم، وقتی که میرم اون جا در کل رفتارشون باهام خوبه، ولی حس میکنم باید حواسم
سلام
اینکه میگن وقتی با شوهرتون قهر یا دلخوری دارید رخت خواب تون رو ازش جدا نکنید رو دقیقا نمیتونم بفهمم و نمیتونم اجراش کنم. یعنی چی آخه ؟ مثلا فکر کنید شوهرم با من بحث و دعوایی داشتیم با هم. بعد اون منو کتک زده یا مثلا یه مشکلی یا دلخوری شدیدی بین مون پیش اومده، خوب چه طوری میتونم برم توی آغوشش هم بخوابم یا نه حداقل کنارش توی رختش بخوابم؟ 
دختر خانم ها واقعا چطوری؟ تجربه تون رو بگین لطفا. خوب میگن و زیادم گفته میشه ولی به نظرم اجراش و به عمل د
سلام
اینکه میگن وقتی با شوهرتون قهر یا دلخوری دارید رخت خواب تون رو ازش جدا نکنید رو دقیقا نمیتونم بفهمم و نمیتونمم اجراش کنم. یعنی چی آخه ؟ مثلا فکر کنید شوهرم با من بحث و دعوایی داشتیم با هم. بعد اون منو کتک زده یا مثلا یه مشکلی یا دلخوری شدیدی بین مون پیش اومدهT خوب چطوری میتونم برم توی آغوشش هم بخوابم یا نه حداقل کنارش توی رختش بخوابم؟ 
دختر خانم ها واقعا چطوری؟ تجربه تون رو بگین لطفا. خوب میگن و زیادم گفته میشه ولی به نظرم اجراش و به عمل در
طنز خانومی تعریف می‌کرد:من و همسرم با هم بگو مگو کردیم؛از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم.لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد. در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم: ولم کن.به خدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم؛ سعی نکن منو راضی کنی بمونم؛ من خیلی از دستت ناراحتمنمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش می‌کنم ولم کن.وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده
حکم جلب شوهرم را گرفتم وبه زندان رفت در زندان به توافق رسیدیم که مبلغی از مهریه را بگیرم و طلاق توافقی انجام شود ولی بعد از آن شوهرم حاضر به طلاق نشده و محکومیت عدم تمکین برای من صادر شده است می خواستم بدانم آیا می توانم نسبت به بقیه مهریه اقدام کنم؟

باسلام طرح دادخواست مطالبه مهریه اگر بخشیده نشده باشد بی قید و شرط است

منبع: سایت وکالت دادراه
سلام به همگی 
شوشو از رفت و آمد فراریه. مجردی هم همینجوری بوده. بابت همین، خواهرش بدجوری بهش گیر میده و از چشم من می بینه. چند شب پیش شام رفته بودیم به خونه مادر شوهرم که خواهر شوهرم هم اومد اون جا و هر چی دری وری و توهین بود نثارم کرد. اون لحظه مادرش فقط ما رو نگاه میکرد. منم بالاخره برای اولین بار بعد از ۴ سال سکوت و بی خیالی جوابش رو دادم.
الانم چند هفته از اون شب میگذره. نه ما رفتیم اونجا و نه اونا اومدن اینجا . حالم از هر دوشون بهم میخوره. نمید
 
به خانه برادر شوهرم رفتم و وسایل کمی که داشتم، جمع کردم و گفتم: ممنون. دیگر باید بروم به خانه خودم. خانه ام ساخته شد». برادر شوهرم و زنش، در حالی که می خندیدند، همراهم آمدند. هنوز از دیدن این اتاق روی کوه تعجب می کردند . هم عروسم کشور، مقداری وسایل همراه خودش آورده بود. کنار اتاق گذاشت و گفت: این سوغات و هدیه برای خانه جدیدت. منزل مبارک!».
وقتی گفت منزل مبارک، قلبم گرفت. هم خوشحال بودم هم یاد قدیم افتادم و اشک ریختم. وسایلم را چیدم و با شادی ب
سلام من خانمی ۳۹ساله هستم . من و همسرم پسر عمه دختر دایی هستیم هر دو ازدواج دوممون هست. از ازدواج مشترکمون تو چهار سال یک پسر و یک دختر داریم. خدا رو شکر هر دو از زندگیمون راضی هستیم. گله من ازخانواده همسرم که عمم هستن که هیچ کمکی به ما نکردن . ما از صفر زندگیمون رو شروع کردیم‌ حتی فرش و لوازم نداشتیم خانواده خودم و دوستام به ما کمک کردن تا سر و سامان بگیریم. اما مادر شوهرم با اینکه وضع مالی خوبی داشتن اصلا کمک نکردن حتی رابطشون رو با ما قطع کردن .
علایم و نشانه های خودیی در بدن
سلـــام
خسته نباشید
کسی میدونه از کجا میشه فهمید که چه کسی خودیی میکنه یا نه ؟!؟!؟
نشانه های خودیی در مردان چیست؟
از کجا میشه فهمید که شوهرم خودیی میکنه یا نه ؟
آیا راهی برای فهمیدن این موضوع هست ؟
من فکر میکنم که شوهرم یواشکی خودیی میکنه تو تنهایی هاش !
با یک همچین شوهری چیکار باید کرد ؟
حس میکنم دارم بهش خیانت میکنم وقتی به حرف بقیه گفتم بله، وقتی زورکی لبخند میزنم، وقتی میتونه با کسی ازدواج کنه که دوسش داشته باشه، از تظاهر کردن هام خسته شدم، از اینکه خودم رو گول زدم دوسش دارم، دارم روانی میشم.
آره همه شرایطش خوبه تموم فامیل گفتن فلانی(یعنی مادرم) از بس زرنگه دخترش رو بند مهدی کرده ،مطمئنم خواستگاری خیلی ها بره زنش میشن، اینم مطمئنم بهتر از این گیرم نمیاد. اما دلم باهاش نیست، حرفی که هیچ کس نفهمیدش، همه چی خوبه اما به دل
سلام
من ۲۹ سال سن دارم و ۶ ساله ازدواج کردم، در دوران عقد من نمیدونستم و شوهرم با یه خانمی از مجردی که دوست بوده رابطه اش رو تا اوایل ازدواج مون متاسفانه ادامه میده، اما من یک ماه بعد از عروسی فهمیدم و میخواستم جدا بشم که شوهرم خیلی اظهار پشیمانی کرد و حتی۴۰ روز روزه گرفت و توبه کرد.
بعد از اون دیگه اعتماد بهش ندارم انگار حس بدی دارم، در صورتی که خوب شده و خیلی تغییر کرده،  اهل نماز و روزه هست و در زندگیم مشکلی باهاش ندارم و خیلی باهام مهربونه و
سلام
من ۲۹ سال سن دارم و ۶ ساله ازدواج کردم، در دوران عقد من نمیدونستم و شوهرم با یه خانمی از مجردی که دوست بوده رابطه اش رو تا اوایل ازدواج مون متاسفانه ادامه میده، اما من یک ماه بعد از عروسی فهمیدم و میخواستم جدا بشم که شوهرم خیلی اظهار پشیمانی کرد و حتی۴۰ روز روزه گرفت و توبه کرد.
بعد از اون دیگه اعتماد بهش ندارم انگار حس بدی دارم، در صورتی که خوب شده و خیلی تغییر کرده،  اهل نماز و روزه هست و در زندگیم مشکلی باهاش ندارم و خیلی باهام مهربونه و
سلام
خانومی هستم با سه تا بچه، خونه مون کوچیکه و اتاق خواب نداره، شوهرم حساسه، موقع خواب دوست نداره ما جامون رو زن و شوهری پیش هم بندازیم، برای اینکه بچه ها حساس نشن و میگه‌ این کار باعث میشه روی بچه ها باز نشه و روحیه اونا تحت تاثیر قرار میگیره.
میخواستم بدونم آیا کار شوهرم درسته یا نه، چیکار کنیم؟
مرتبط با بُعد جنسی شوهرداری:
می خوام حس مردانگی رو در شوهرم زنده کنم؟
چطور تا آخر عمر برای همسرم جذابیت جنسی داشته باشم
نکاتی برای شوهرداری - خان
یه اتفاق بدی که تو دوره ی تاهل دیدم میفته ؛ بریدن از اطراف و چسبیدن به هم دیگه اس. 
مثلا طرف حتی شام و نهاریم درست نمیکنه ، خونه ای تمیز نمیکنه ، کلا کار خاصی نمیکنه ، اما نه دیگه بیرون میره ، نه کاری ! همه کار با شوهر! 
میگی بیا یه شب دور هم ، نه شوهرم هست. 
بریم پیاده روی ، نه شوهرم خونه خوابه :/ . 
چه کاریه من نمیدونم :/ 
تنبل میشن شدییید. 
یعنی فقط تو خونه ان با شوهر ، نهایت بیرون با شوهر :/ 
یه وضعی عصن.
اینجور آدمها رو میبینم قلبم درد میگیره ع
خانمی۴۰ ساله هستم و همسرم ۴۸ ساله بیست ساله ازدواج کردیم حدود ۲ سال هست شوهرم با همسایه روبرو دوست شده و رابطه تلفنی داره و روز به روز بیشتر میشه زندگی رو خیلی برامون تلخ کرده هر روز دعوا و کتک کاری داریم دیگه کار به جایی رسیده میگه میخام  طلاقت بدم یه دختر ۱۸ ساله و دو پسر ۱۱-۸ دارم
مامانم اینا پنجشنبه خونه نامزد آبجی مهمونی دعوت داشتند،خاناده نامزده گفت بودن چرا فلان دخترتون تو مهمونیامون نیست بگین این‌بار تشریف بیارن حتما (با ماجراهای شوهرم و نامزد اسبق آبجی کوچیکه ،شوهرم قهره و البته بابا و مامانم هم می‌خواستن ما رو از جریان و اخبار دور نگه دارن )
صبح پنجشنبه رفتم خونه مامان که دخترک رو بذارم اونجا ،مامان اینو بهم گفت بهش گفتم بگو می‌رن خونه خواهرشوهرش(یه شهر دیگه ست) که عذری باشه برا نیومدنمون 
گفت حالا من شمارت
و من هرگز فکر نمیکردم
از نظر خودم به این زودی صداهای قدیمی رو بشنوم
وضوحش هم خوبِ
داره کشف میشه اون ادم همیشگی، دوباره
 
چه خوب که به انگیزه ها پی میبرم
به جرات میشه گفت
خوبم.عالی
و کم مونده
و تا پایان چالش راهکار برا موضوعی که توی ذهنمِ پیدا میکنم
.
یه همسفر اتفاقی توی قطار یبار بمن گفت: شوهرم همیشه میگه یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
و من از خودم میپرسم که چرا که نه؟مگه من چیم ازون کمتره؟
 
یادداشت.به سختی خوابم میبره چون کمرم درد میکن
 
 
چرا شوهرتان به شما توجه نمی کند؟شوهرم بهم توجه نمی کنه، مدتی هست شوهرم بهم بی توجه شده و مثل قبل به حرفهای گوش نمی دهد،بی توجهی شوهرم مرا آزار می دهد یکی از ویژگی های ذاتی مردان اینست که، زمانی که دچار استرس و مشکل می شوند از ابراز احساسات و توجه به همسر و فرزندان کاسته می شود، بنابراین ممکن است همسر شما درگیر مشکلاتی شده است که ذهن وی را درگیر کرده مشکلات اقتصادی روحی روانی از جمله مواردی است که در توجه کردن مردها تاثیر می گذارد.
دلایل بی
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر میره. دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه. دکتر گفت: خوب دوای دردت پیش منه، هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن و این کار رو ادامه بده. دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت. خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود هر بار شوهرم مست اومد خونه، من شروع
اومدم اینجا چون امنیت ندارم 
کانالمو میخونه 
نمی‌خوام چیزی ازم بدونه ،من هندونه سربسته ام‌،هندونه در بسته‌ام 
بیرون این سبز قشنگ یه درون قرمز و سفید و زرده .پر از تخم 
نمیخوام کسی تخم هامو ببینه،بشمره،قرمزی‌ها و سفیدی ‌هامو ببینه 
حتی شوهرم ،مخصوصا شوهرم 
کانالم‌ خوند اومدم اینجا.وبلاگ قبلی رو شاید بدونه ،وبلاگ قبلی قبلی رو نمی دونه مطمئنم 
باید ایمیل جدید بسازم ،بازم بازم ،بازم 
اینطوری دوستی‌هام دووم ندارن 
ولی کسی نباید منو بلد
من ۲۵ سالمه و ۱ ساله که عقد کردم. مشکلات زیادی دارم. مشکل اولم سر خانواده خودمه که همه اش سر جهیزیه بحث دارم با خانواده‌ام. میگن تو این یک سال اونا هنوز کاری برای تو نکردن پس تو هم خودتو نکش برای جهاز. و از طرفی میگن اونا اصلا معلوم نیست عروسی بگیرن یا نه تو چرا انقدر هول میزنی که زود جهیزیه‌ات رو کامل کنی.
خب بابت عروسی راستم میگن.
هنوز قدمی بر نداشتن هیچ خریدی بابت اینکه برای عروسیمون باشه انجام ندادن.
یه جور رفتار میکنن که انگار براشون مهم نی
سلام
من مشکلی دارم که شاید مسخره به نظر بیاد ولی خیلی ناراحتم کرده، من ازدواج کردم و مشکلی با شوهرم ندارم جز اینکه من وقتی عکس هام رو میبینم یا مثلا پیش دوستام میرم یا کلا تو جامعه و اطرافیان اعتماد به نفس میگیرم چون خب از ظاهرم تعریف میکنن ولی خب شوهرم ازم تعریف نمیکنه .
اولا میگفتم خب یاد نداره بلد نیست، اشکال نداره، ولی از خواهرش تعریف میکنه اگه لباس جدیدی میپوشه اگه کاری میکنه تغییراتش رو به وضوح میبینه، خواهرش خوشگل نیست، شوهرم اینو مید
جای چرخیدن تو سایتای استخدامی و بغض برا چندرغاز پول دربرابر خرمن خرمن کار و تا کردن با توله های مردم،باید تو خونه خودم میشِستم،برا شوهرم غذا درست میکردم،با آرامش به برنامه ریزی برای تولید کار فکر میکردم و به امن ترین نحو ممکن با بچه ام بازی میکردم و از اختیار و حوزه قدرت خودم لذت میبردم و میوه شو سالهای آینده میچیدم.
این که نشد.
 میخواستم یه جای خواب داشته باشم که اختیار صفر تا صدشو خودم داشته باشم.
زندگی با اونچیزی که میخواستم،خیلی فرق داشت
امروز شنبه دوم فروردین 99 هست. میدونم که امروزا دیگه وبلاگ داشتن و بیشتر از اون نوشتن اتفاقات روزانه دیگه خیلی خز شده. ولی این وبلاگ رو بخاطر یه کاری زدم. راستش قبلا هم یکی دو بار وبلاگ زده بودم. یه دونه توی همین بلاگ دات آی آر زدم. یه دونه هم توی ویرگول. اونجا خیلی خوشگلتر و باحالتره. ولی یه مشکلی که داره اینه که یه مدل تایملاین داره که مطلبی که میزنی واسه شاید مثلا یه ساعت میره اونجا و ممکنه افرادی بخونن و از اونجایی که من میخام اینجا یه سری چرت
راسش تا چن وق پیش فک میکردم حال خراب دس خود ادمع ومیتونم حالمو حالا باهرچیزی خوب کنم ولی این مدت تایع مدت کوتاه دووم دارع حال خوب!تامیام ببینم ع حالم خوبع میفهمم غرق شدم!غرق خودم نمیدونم چرا نمیتونم خودمو عز منجلاب درونم بیرون بکشم.یاشایدم میترسم!من هیچی نمیفهمم عز خودم ،اینک چیم ،کیم،چی میخام و.فقد دارم باخودم کلنجار میرم ک چن چندم باخودمراسش بعضی وقتا کم ميارم !کم ميارم جلوی تنهایی،شاید دارم دس وپای الکی میزنمنمیدونم من هیچی نمیدنم!ف

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها