نتایج جستجو برای عبارت :

شوهرم خیلی هاته نی نی سایتgo

همسر خيلي گرم مزاج ، شوهرم هر شب از من رابطه میخواد ، توان پاسخگویی به نيازهای جنسی شوهرم رو ندارم ، زایمان کردم کمرم هنوز درد میکنه اما شوهرم رابطه میخواد. . شما بگید من چکار کنم./وبسایت مشاوره۲۴ شما هم مشکل خود را در قالب یک
یکی از چیزهایی که به تازگی درون خودم کشف کردم اینه که محبتی که به مادرهمسرم در دلم دارم خيلي خيلي وابسته به رابطه ایه که با همسرم دارم.
یعني وقت هایی که خيلي خوب و خوش و خندانيم و محبت وجودم رو سرشار کرده مادر شوهرم رو هم خیییلی خيلي دوست دارم.
اما وقت هایی که از شوهرم دلخورم یا هر گونه ناراحتی ای پیش اومده که مل رو با هم سنگین رنگین کرده، رفتارم شوهرمم سرد میشه انگار! ناخودآگاه! 
این در حاایه که درباره پدر شوهرم اصلا چنين چیزی صدق نمیک
شوهرم نمیتونه منو به ارگاسم برسونه
سلـــام ، ببخشید من یک سوال داشتم !
من یک دخترم و شوهرم نمیتونه منو کنه !!
یعني به ارگاسم نمیرسم و فقط با خودیی ء میشم.
میخواستم ببینم این طبیعی هستش یا نه ؟
چرا اینجوری میشه ؟
درمان داره ؟
چطوری به با دخول بشم و ارگاسم تجربه کنم ؟
دختر خانم ها جواب بدن لطفا !
کسی راهکاری داره برای این مشکل ؟
کسی هم مثل من هست یا نه ؟
خيلي ممنون از وبلاگ خوبتون .
شوهرم به خودیی مبتلا است
سلــــام ،
من یک خانم 24 ساله هستم و به تازگی متوجه شدم که شوهرم
یواشکی فیلم های کی نگاه میکنه و خودیی میکنه !
این کارش عینه خیانته برام ، دیگه نمیتونم تحمل کنم ، چیکار باید بکنم !!!
اصلا دلیل این کار هاشو نمیفهمم ، من همه چی دارم !! قیافه ، هیکل ، اندام خوب و. در کل همه چی !!!
به نظر شما با یک همچین شوهری چیکار باید کرد؟
آیا راهی برای ترک خودیی جود داره ؟؟
کسی راهکاری داره ؟
یه آهنگ‌هایی رو به مرور میشنوی که هم میتوني باهاشون گریه کني،هم بخندی،هم آرامش داشته باشی و هم عادی باشی!یه جوری که میتونيد هر روز زیرِ آفتابِ ذوب‌کننده‌ی تابستون دو کیلومتر رو تنهایی با یه بطری آب معدني پیاده تا خونه بیایید یا وقتی که روی تختِ خنک و بالشتِ سفیدتون ولو شدید و دارید آبنبات چوبی لیس میزنيد و انگشت‌هاتون بخاطر سرمای کولر داره با یخ رقابت میکنه،اون آهنگ رو‌ گوش بدید.حتی وقتی اوضاعِ زندگی فشرده‌‌ست و اونجوری که میخوای پیش
وقتی بیمارستان بودیم منو دخترم .شوهرم شب رفته بود مغازه نامزد آبجی کوچیکه چیزی بخوره انجا دو تایی شروع کردن به بدگویی از خانواده ما ، اون ها (نامزد آبجی و مادرش) گفته بودن این ها ش حجابن و به فکر قرو فر .شوهرم هم هر چی راست و دروغ بلد بوده گفته
دو تایی هم چقولی کردن که اون یکی این ها رو گفته و با هم (شوهرم و نامزد آبجی) بحث بدی کردن ,بعد مادر پسره زنگ زده به شوهرم که چرابه پسرم اینطوری گفتی شوهر بادب و با تربیت منم هر چی دلش خواسته به مادر پسره گفت
شوهرم فکر کرده من نوکرشم

ثبت و از سویی بازدارنده رفتار بی‌ادبانه وارد شود. برای مثال در بعضی مشاغل در قیاس با دیگر مشاغل رفتار کلامی تند و گاه بی‌ادبانه رایج است و فرد کارفرما یا کارگر بعد ازمدتی آن را شیوه گفت‌وگوی خود به ویژه با زیردستان خود می کند. بی شک همسر شما به راحتی نمی‌تواند شغل خود یا والدین خود را برای همیشه ترک کند اما اگر حداقل بداند که علت رفتار کلامی وی چیست، ممکن است در مدیریت و بهبود آن تامل بیشتری کند.
 
ادامه مطلب
طنز خانومی تعریف می‌کرد:من و همسرم با هم بگو مگو کردیم؛از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم.لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد. در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم: ولم کن.به خدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم؛ سعی نکن منو راضی کني بمونم؛ من خيلي از دستت ناراحتمنمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش می‌کنم ولم کن.وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده
آیا شوهرم میتونه صیغه کنه؟
-سوالات شرعی درباره صیغه موقت -احکام ازدواج موقت و صیغه آن -پاسخ به سوالات رایج در ازدواج موقت -الف -طلبه پاسخگو/ پرسش از شما پاسخ ازما -شرائط صیغه (عقد موقت) -آیا ازدواج موقت یا صیغه به مدت یک ساعت و بدون ثبت از نظر شرعی و -Videos-سوال درباره صیغه -ازدواج موقت -پاسخ به بیست سوال ازدواج موقت (صیغه) -احکام ازدواج موقت از نگاه آیت الله سیستاني -احکام ازدواج موقت از نگاه آیت الله سیستاني (1) -صیغه کردن -سوال در باره احکام , صیغه مو
سلام
من زني هستم که به علت مشکلات عدیده ای که شوهرم داشت، در پروسه طلاق هستم. دخترم پیش پدرش هست. کارهای طلاق ما الان تو سال سوم هست، و شوهرم حاضر به طلاق دادن من نيست. 
من سه سال هست که خيلي تنهام. شرعا و قانونا زن شوهر دار هستم و حقیقتا بدون شوهر و تنهام. خيلي خيلي احساس تنهایی میکنم و نياز های عاطفی هم بهم فشار وارد میکنن. از خانواده مذهبی هستم و دوست ندارم کاری کنم که باعث خجالت خودم و خانواده بشه و پرونده هام تو دادگاه با مشکل بر بخوره . چیکار
سلام
من یک دختره بیست و هشت ساله هستم که شوهرم الان در سن سی سالگیه، و یک دوست دارم که اون بیست و چهار سالشه. اوایل که با شوهرم ازدواج کردم خيلي دوستش داشتم و همچنين اون هم منو خيلي دوست داشت ولی بعد از مدتی رفته رفته متوجه ارتباط این دوست بیست و چهار ساله م با شوهرم به شکل دوستی شدم تا اینکه متوجه شدم . !
میتونستم فورا زنگ بزنم به پلیس اون جا ولی دوست نداشتم این کار رو بکنم چون یه بچه کوچیک هم دارم بچه م هم یه کم گیج شده بود، ولی من برای اون ماست
خانمی۴۰ ساله هستم و همسرم ۴۸ ساله بیست ساله ازدواج کردیم حدود ۲ سال هست شوهرم با همسایه روبرو دوست شده و رابطه تلفني داره و روز به روز بیشتر میشه زندگی رو خيلي برامون تلخ کرده هر روز دعوا و کتک کاری داریم دیگه کار به جایی رسیده میگه میخام  طلاقت بدم یه دختر ۱۸ ساله و دو پسر ۱۱-۸ دارم
مادرشوهرم در همه امور زندگیم دخالت میکنه
من بیشتر از مادر خودم به مادرشوهرم احترام می‌گذارم و البته متقابلا هم بی‌احترامی ندیده‌ام اما بزرگ‌ترین مشکل زندگی مشترکم، ‌مادرشوهرم است چون در همه جای زندگی‌ام حضور دارد و انگار رد پایش همه جا هست! تا حالا نشده با شوهرم تنهایی به مسافرت، مهماني، عروسی و . برویم. همیشه باید مادر شوهرم را همراه‌مان ببریم. به خاطر شوهرم تحمل می‌کنم و دچار انواع و اقسام بیماری‌های روحی به خاطر سرکوب احساسم شده
دیروز با دوستم چت می کردم حس کردم چقدر عقلش کم شده
با یه قطعیتی به من میگه ربطی نداره تو اونجایی بچه بیاری بهش میگم تو تو شهر خودت بودی میگه آره میگم قطعیت خيلي تو جمله هاته فرق داره شرایط من
کاش یاد می گرفتیم اظهار نظر نکنيم یا اگه خواستیم اظهار نظر کنيم خودمونو بذاریم جای طرف
فقطم از سختی و بد بختیش به من میکه بعد اعتراض کردم واسم عکس بچشو داد
حکم جلب شوهرم را گرفتم وبه زندان رفت در زندان به توافق رسیدیم که مبلغی از مهریه را بگیرم و طلاق توافقی انجام شود ولی بعد از آن شوهرم حاضر به طلاق نشده و محکومیت عدم تمکین برای من صادر شده است می خواستم بدانم آیا می توانم نسبت به بقیه مهریه اقدام کنم؟

باسلام طرح دادخواست مطالبه مهریه اگر بخشیده نشده باشد بی قید و شرط است

منبع: سایت وکالت دادراه
سلام به همگی 
شوشو از رفت و آمد فراریه. مجردی هم همینجوری بوده. بابت همین، خواهرش بدجوری بهش گیر میده و از چشم من می بینه. چند شب پیش شام رفته بودیم به خونه مادر شوهرم که خواهر شوهرم هم اومد اون جا و هر چی دری وری و توهین بود نثارم کرد. اون لحظه مادرش فقط ما رو نگاه میکرد. منم بالاخره برای اولین بار بعد از ۴ سال سکوت و بی خیالی جوابش رو دادم.
الانم چند هفته از اون شب میگذره. نه ما رفتیم اونجا و نه اونا اومدن اینجا . حالم از هر دوشون بهم میخوره. نمید
علایم و نشانه های خودیی در بدن
سلـــام
خسته نباشید
کسی میدونه از کجا میشه فهمید که چه کسی خودیی میکنه یا نه ؟!؟!؟
نشانه های خودیی در مردان چیست؟
از کجا میشه فهمید که شوهرم خودیی میکنه یا نه ؟
آیا راهی برای فهمیدن این موضوع هست ؟
من فکر میکنم که شوهرم یواشکی خودیی میکنه تو تنهایی هاش !
با یک همچین شوهری چیکار باید کرد ؟
سلام
من مشکلی دارم که شاید مسخره به نظر بیاد ولی خيلي ناراحتم کرده، من ازدواج کردم و مشکلی با شوهرم ندارم جز اینکه من وقتی عکس هام رو میبینم یا مثلا پیش دوستام میرم یا کلا تو جامعه و اطرافیان اعتماد به نفس میگیرم چون خب از ظاهرم تعریف میکنن ولی خب شوهرم ازم تعریف نمیکنه .
اولا میگفتم خب یاد نداره بلد نيست، اشکال نداره، ولی از خواهرش تعریف میکنه اگه لباس جدیدی میپوشه اگه کاری میکنه تغییراتش رو به وضوح میبینه، خواهرش خوشگل نيست، شوهرم اینو مید
زني با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر میره. دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه. دکتر گفت: خوب دوای دردت پیش منه، هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن و این کار رو ادامه بده. دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت. خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود هر بار شوهرم مست اومد خونه، من شروع
سلام
خانومی هستم با سه تا بچه، خونه مون کوچیکه و اتاق خواب نداره، شوهرم حساسه، موقع خواب دوست نداره ما جامون رو زن و شوهری پیش هم بندازیم، برای اینکه بچه ها حساس نشن و میگه‌ این کار باعث میشه روی بچه ها باز نشه و روحیه اونا تحت تاثیر قرار میگیره.
میخواستم بدونم آیا کار شوهرم درسته یا نه، چیکار کنيم؟
مرتبط با بُعد جنسی شوهرداری:
می خوام حس مردانگی رو در شوهرم زنده کنم؟
چطور تا آخر عمر برای همسرم جذابیت جنسی داشته باشم
نکاتی برای شوهرداری - خان
یه اتفاق بدی که تو دوره ی تاهل دیدم میفته ؛ بریدن از اطراف و چسبیدن به هم دیگه اس. 
مثلا طرف حتی شام و نهاریم درست نمیکنه ، خونه ای تمیز نمیکنه ، کلا کار خاصی نمیکنه ، اما نه دیگه بیرون میره ، نه کاری ! همه کار با شوهر! 
میگی بیا یه شب دور هم ، نه شوهرم هست. 
بریم پیاده روی ، نه شوهرم خونه خوابه :/ . 
چه کاریه من نمیدونم :/ 
تنبل میشن شدییید. 
یعني فقط تو خونه ان با شوهر ، نهایت بیرون با شوهر :/ 
یه وضعی عصن.
اینجور آدمها رو میبینم قلبم درد میگیره ع
من ۲۵ سالمه و ۱ ساله که عقد کردم. مشکلات زیادی دارم. مشکل اولم سر خانواده خودمه که همه اش سر جهیزیه بحث دارم با خانواده‌ام. میگن تو این یک سال اونا هنوز کاری برای تو نکردن پس تو هم خودتو نکش برای جهاز. و از طرفی میگن اونا اصلا معلوم نيست عروسی بگیرن یا نه تو چرا انقدر هول میزني که زود جهیزیه‌ات رو کامل کني.
خب بابت عروسی راستم میگن.
هنوز قدمی بر نداشتن هیچ خریدی بابت اینکه برای عروسیمون باشه انجام ندادن.
یه جور رفتار میکنن که انگار براشون مهم ني
مامانم اینا پنجشنبه خونه نامزد آبجی مهموني دعوت داشتند،خاناده نامزده گفت بودن چرا فلان دخترتون تو مهمونيامون نيست بگین این‌بار تشریف بیارن حتما (با ماجراهای شوهرم و نامزد اسبق آبجی کوچیکه ،شوهرم قهره و البته بابا و مامانم هم می‌خواستن ما رو از جریان و اخبار دور نگه دارن )
صبح پنجشنبه رفتم خونه مامان که دخترک رو بذارم اونجا ،مامان اینو بهم گفت بهش گفتم بگو می‌رن خونه خواهرشوهرش(یه شهر دیگه ست) که عذری باشه برا نيومدنمون 
گفت حالا من شمارت
سلام
من ۲۹ سال سن دارم و ۶ ساله ازدواج کردم، در دوران عقد من نمیدونستم و شوهرم با یه خانمی از مجردی که دوست بوده رابطه اش رو تا اوایل ازدواج مون متاسفانه ادامه میده، اما من یک ماه بعد از عروسی فهمیدم و میخواستم جدا بشم که شوهرم خيلي اظهار پشیماني کرد و حتی۴۰ روز روزه گرفت و توبه کرد.
بعد از اون دیگه اعتماد بهش ندارم انگار حس بدی دارم، در صورتی که خوب شده و خيلي تغییر کرده،  اهل نماز و روزه هست و در زندگیم مشکلی باهاش ندارم و خيلي باهام مهربونه و
سلام
من ۲۹ سال سن دارم و ۶ ساله ازدواج کردم، در دوران عقد من نمیدونستم و شوهرم با یه خانمی از مجردی که دوست بوده رابطه اش رو تا اوایل ازدواج مون متاسفانه ادامه میده، اما من یک ماه بعد از عروسی فهمیدم و میخواستم جدا بشم که شوهرم خيلي اظهار پشیماني کرد و حتی۴۰ روز روزه گرفت و توبه کرد.
بعد از اون دیگه اعتماد بهش ندارم انگار حس بدی دارم، در صورتی که خوب شده و خيلي تغییر کرده،  اهل نماز و روزه هست و در زندگیم مشکلی باهاش ندارم و خيلي باهام مهربونه و
 
 
چرا شوهرتان به شما توجه نمی کند؟شوهرم بهم توجه نمی کنه، مدتی هست شوهرم بهم بی توجه شده و مثل قبل به حرفهای گوش نمی دهد،بی توجهی شوهرم مرا آزار می دهد یکی از ویژگی های ذاتی مردان اینست که، زماني که دچار استرس و مشکل می شوند از ابراز احساسات و توجه به همسر و فرزندان کاسته می شود، بنابراین ممکن است همسر شما درگیر مشکلاتی شده است که ذهن وی را درگیر کرده مشکلات اقتصادی روحی رواني از جمله مواردی است که در توجه کردن مردها تاثیر می گذارد.
دلایل بی
دانلود آهنگ کامران مولایی پادشاه قلبم | متن و کیفیت عالی
اکنون برای شما کاربران جاز موزیک ترانه پادشاه قلبم با صدای کامران مولایی را آماده کرده ایم
Exclusive Song: Kamran Molaei | Padeshahe Ghalbam With Text And Direct Links In jazzMusics
متن آهنگ پادشاه قلبم کامران مولایی
»───♫♫●|●|●♫♫───من آلودتم به چشمات قسم … !کسی تو دلم جا نداره … !میگی که برم ازت بگذرمبه جون ـه تو که راه نداره … !»──|♫●|──خودتو نگیر واسه من یکی … !این حرفارو بهونه نکنيه سر بی هوای بی دست و پارو …
شل شدن بدن بعد از خودیی
دلیل درد بدن بعد از ارگاسم - چرا بدنم درد میکنه - چرا سر درد میگیرم - دلیل سردرد بعد از خوردن مشروب - سردرد بعد از نوشیدن مشروب
توهم میزنم - توهم زدن - رفتن به فضا - میرم به فضا - بعد از شدن هیچ حسی ندارم - بعد از خودیی از خودم متنفر میشم 
بعد از انجام خودیی دیگه ی نمیشم - بعد از ارگاسم دیگه حسی نسبت به دختر ندارم.
من نمیتونم به ارگاسم برسم؟
دلیل درد بدن بعد از خودیی در مردان و آقایان 
تاثیر ورزش در
حس میکنم دارم بهش خیانت میکنم وقتی به حرف بقیه گفتم بله، وقتی زورکی لبخند میزنم، وقتی میتونه با کسی ازدواج کنه که دوسش داشته باشه، از تظاهر کردن هام خسته شدم، از اینکه خودم رو گول زدم دوسش دارم، دارم رواني میشم.
آره همه شرایطش خوبه تموم فامیل گفتن فلاني(یعني مادرم) از بس زرنگه دخترش رو بند مهدی کرده ،مطمئنم خواستگاری خيلي ها بره زنش میشن، اینم مطمئنم بهتر از این گیرم نمیاد. اما دلم باهاش نيست، حرفی که هیچ کس نفهمیدش، همه چی خوبه اما به دل
اومدم اینجا چون امنيت ندارم 
کانالمو میخونه 
نمی‌خوام چیزی ازم بدونه ،من هندونه سربسته ام‌،هندونه در بسته‌ام 
بیرون این سبز قشنگ یه درون قرمز و سفید و زرده .پر از تخم 
نمیخوام کسی تخم هامو ببینه،بشمره،قرمزی‌ها و سفیدی ‌هامو ببینه 
حتی شوهرم ،مخصوصا شوهرم 
کانالم‌ خوند اومدم اینجا.وبلاگ قبلی رو شاید بدونه ،وبلاگ قبلی قبلی رو نمی دونه مطمئنم 
باید ایمیل جدید بسازم ،بازم بازم ،بازم 
اینطوری دوستی‌هام دووم ندارن 
ولی کسی نباید منو بلد
دانلود آهنگ جدید به نام پادشاه قلبم با یه نگاه جون بخواه پایه تو میدم کامران مولایی
ahang Kamran Molaei Padeshahe Ghalbam ba ye negah jon bekhah
دانلود آهنگ پادشاه قلبم با یه نگاه جون بخواه پایه تو میدم کامران مولایی
من آلودتم به چشمات قسم کسی تو دلم جا نداره .♪
میگی که برم ازت بگذرم به جون تو که راه نداره .♪
خودتو نگیر واسه من یکی این حرفارو بهونه نکن
یه سر به هوایه بی دست و پا رو اینجوری دیوونه نکن .♪
پادشاه قلبم با یه نگاه جون بخواه پایه تو میدم
سهم خنده هاته دیوون
سلام
اینکه میگن وقتی با شوهرتون قهر یا دلخوری دارید رخت خواب تون رو ازش جدا نکنيد رو دقیقا نمیتونم بفهمم و نمیتونمم اجراش کنم. یعني چی آخه ؟ مثلا فکر کنيد شوهرم با من بحث و دعوایی داشتیم با هم. بعد اون منو کتک زده یا مثلا یه مشکلی یا دلخوری شدیدی بین مون پیش اومدهT خوب چطوری میتونم برم توی آغوشش هم بخوابم یا نه حداقل کنارش توی رختش بخوابم؟ 
دختر خانم ها واقعا چطوری؟ تجربه تون رو بگین لطفا. خوب میگن و زیادم گفته میشه ولی به نظرم اجراش و به عمل در
سلام
اینکه میگن وقتی با شوهرتون قهر یا دلخوری دارید رخت خواب تون رو ازش جدا نکنيد رو دقیقا نمیتونم بفهمم و نمیتونم اجراش کنم. یعني چی آخه ؟ مثلا فکر کنيد شوهرم با من بحث و دعوایی داشتیم با هم. بعد اون منو کتک زده یا مثلا یه مشکلی یا دلخوری شدیدی بین مون پیش اومده، خوب چه طوری میتونم برم توی آغوشش هم بخوابم یا نه حداقل کنارش توی رختش بخوابم؟ 
دختر خانم ها واقعا چطوری؟ تجربه تون رو بگین لطفا. خوب میگن و زیادم گفته میشه ولی به نظرم اجراش و به عمل د
بهشت .بهشت خونه ی شماست بابا .وقتی در رو باز میکنم و میبینم روی مبل نشستی بهشت،دستای شماست بابا وقتی بغلم میکني .بهشت،آغوش امنته .بهشت قربون صدقه هاته ‌.بهشت اشکاته وقتی از سامرا میگی بهشت شمایی بابا .بقیش جهنمه +بابا یک ماه برای بازسازی حرم سامرا رفته بود
من وهمسرم برای طلاق توافقی اقدام کردیم وتمام توافقات را روی کاغذ نوشتیم وامضا کردیم مهریه , جهیزیه ,حضانت ومهمترینش دودانگ خانه وماشین واین توافقات را انگشت هم زدیم وکیل هم گرفته بویم که وکیل گفت من فقط میتونم وکیل یکی باشم که همسرم گفت من وکیل نمیخوام شما وکیل خانم باش وتمام اینها به دادگاه ابلاغ شد چند روز بعد همسرم از در آشتی در آمد ومنم به خاطر بچه قبول کردم فقط گفت باید مهریه اتو ابراء کني. خوب منم قبول کردم اون دنبال این کار بود وفقط من
یه زني میگفت:
فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی میکردن، دختره اسم خودشو گذاشته (پروانه طلایی)
پی ام هاشونو چک کردم دیدم به همدیگه حرفهای قشنگ و عاشقانه میزنن و قرار ازدواج گذاشتن.
شوهرم تو فیسبوک اسم خودشو گذاشته(پسر دنيا دیده)
یه فکری تو سرم زد که ازش انتقام بگیرم، رفتم تو فیس بوک برای خودم یه پروفایل درست کردم و اسم خودمو گذاشتم(ابو القعقاع)
ادامه مطلب
سلام من خانمی ۳۹ساله هستم . من و همسرم پسر عمه دختر دایی هستیم هر دو ازدواج دوممون هست. از ازدواج مشترکمون تو چهار سال یک پسر و یک دختر داریم. خدا رو شکر هر دو از زندگیمون راضی هستیم. گله من ازخانواده همسرم که عمم هستن که هیچ کمکی به ما نکردن . ما از صفر زندگیمون رو شروع کردیم‌ حتی فرش و لوازم نداشتیم خانواده خودم و دوستام به ما کمک کردن تا سر و سامان بگیریم. اما مادر شوهرم با اینکه وضع مالی خوبی داشتن اصلا کمک نکردن حتی رابطشون رو با ما قطع کردن .
آهنگ پادشاه قلبم از کامران مولایی 
نام اثر : پادشاه قلبم
خواننده : کامران مولایی
آهنگ ساز : علی خدابنده لو
 
 ۰۳ شهریور ۱۳۹۸
موضوع : دانلود تک آهنگ
دانلود آهنگ با کیفیت 320دانلود آهنگ با کیفیت 128
 
در دانلود آهنگ پادشاه قلبم از کامران مولایی شما همراهان همیشگی دش موزیک می توانيد آهنگ جدید کامران مولایی به نام پادشاه قلبم را دانلود کنيد این آهنگ در دو کیفیت 320 و 128 همراه متن آهنگ و لینک مستقیم قابل دانلود می باشد امیدوارم از دانلود این آهنگ ن
 
به خانه برادر شوهرم رفتم و وسایل کمی که داشتم، جمع کردم و گفتم: ممنون. دیگر باید بروم به خانه خودم. خانه ام ساخته شد». برادر شوهرم و زنش، در حالی که می خندیدند، همراهم آمدند. هنوز از دیدن این اتاق روی کوه تعجب می کردند . هم عروسم کشور، مقداری وسایل همراه خودش آورده بود. کنار اتاق گذاشت و گفت: این سوغات و هدیه برای خانه جدیدت. منزل مبارک!».
وقتی گفت منزل مبارک، قلبم گرفت. هم خوشحال بودم هم یاد قدیم افتادم و اشک ریختم. وسایلم را چیدم و با شادی ب
سلام سلام 
میدونم خيلي وقت هست نيومدم و حسسسسابی سرم شلوغ بود و مشغول 
یني حتی نمیتونم اون مم روشن کنم پاشم بیام تلگرام !!
برا روز مادر برا مامان و مادر شوهرم ادکلن خریدم و جشني کوچولوی دور همی گرفتیم که خيلي خوب بود
تو این حال و احوال و وضعیت فک نمیکنم واااقعا کسی حال و هوا و ذوق و شوق عید رو داشته باشه 
جدا کسی هس که خيلي ذوق کنه عید داره میاد یا من وضعم خيلي داغونه؟ 0_o
من چقد امروز بی حوصلم و خوابم میاد و گیج ویجممممم :/
سلام 
از وقتی یادمه شوهرم همه ش سرش تو گوشی بود، دائم بازی بازی بازی . روانيم کرده، چند ماه بیشتر نيست که از ازدواج مون گذشته، صبح تا شب تو بازیه، فقط تو رختخواب یادش به من میافته ، بدبختی سه هفته پیش من نيست وقتی میاد ده روز پیشمه که اونم نبودنش بهتره، من از نظر خودش و بقیه ظاهرم خوبه، رفتارم هم باهاش خوبه تا جایی که نره رو اعصابم، همه ش رو اعصابمه.
من نمی‌گم بازی نکن، میگم حدی داره، میریم یه جا هم سرش تو گوشیه، من چند بار مقابل به مثل کردم
من آلوده تم به چشمات قسم کسی تو دلم جا ندارهمیگی که برم ازت بگذرم به جون تو که راه نداره
خودتو نگیر واسه من یکی این حرفا رو بهونه نکنيه سر به هوایه بی دست و پا رو اینجوری دیوونه نکن
پادشاه قلبم با یه نگاه جون بخواه پایِ تو میدمسهمه خنده هاته دیوونگیم زندگیم عشقه شدیدمکاش یه روز ببینم تو یارمی کنارمی به تو رسیدم
پادشاه قلبم با یه نگاه جون بخواه پایِ تو میدمسهمه خنده هاته دیوونگیم زندگیم عشقه شدیدمکاش یه روز ببینم تو یارمی کنارمی به تو رسیدم
 
سلام
از خانم های متاهل یه سوال داشتم که وقتی از حرف مادر شوهر شون ناراحت میشن چطور مدیریت میکنن؟ به شوهرشون میگن ؟ چه جوری ؟ یا خودشون حل میکنن .من کل خونه مادر شوهرم رو تمیز کرده بودم جز یه اتاق ، مادر شوهرم از مسافرت برگشتني  به نامزدم گفت خونه پره اشغاله و کثیفه و . بهم خيلي برخورد که عوض یه دستت درد نکنه برگشته این حرفارو میزنه. انصافا نامزدم جواب داد که نه تمیز کرده زنمو همه جا رو جارو کشیده .
ولی من باز قانع نشدم دق و دلیم رو سر نامزدم خ
نامزد آبجی بزرگه رو سوباسا صدا میزنم دیگه که راحت باشه برام 
یکشنبه آبجی زنگ زد بهم که من سه شنبه از ظهر میام اونجا که غذا بپزم ،می‌خوام برا سوباسا تولد بگیرم .گفتم اوکیه بیا !گفت نمی‌خوام شوهرت بفهمه که بهش گفتم شوهرم روزکاره و بیای می‌فهمه 
گفتش نه نمیام پس 
دوشنبه زنگ زد بیا من کلی خرید دارم ،مثل راننده شخصی رفتم تم تولد و خوراکی و ریسه و عکس و اینا رو گرفته بعد رسوندمش خونه چند باری هم دعوام کرد :)) (یه بار کافه‌ای که میخواستیم رو پیدا نم
سوال:
سلام،
من دختری عقد کرده هستم،  مقداری از مهریه ام را به شوهرم بخشیدم. حالا خانواده ام با من لج کردند و دیروز تا حد مرگ توسط مادر و برادرم کتک خوردم؛ بعد هم رفتند کلانتری به دروغ گفتند من از خانه فرار کردم با اینکه شوهرم مسافرت هست و منم هنوز در خانه پدرم هستم.سوالم اینه که میتونم از خانه برم بیرون بدون اجازه پدرم و در جای دیگه زندگی کنم تا شوهرم برگرده؟  آیا این رفتن من مشکل قانوني نداره؟ در ضمن شوهرم از این قصد من برای رفتن و برنگشتن اگا
خانواده شوهرم ن !!!؛
لطفا نياید بگید چرا تهمت میزني یا خانواده همسر مثل خانواده خودت هستند یا از این قبیل حرف ها، این تجربه ی پنج سال زندگیمه!، مادر شوهر و سه تا خواهر شوهر دارم که دوتاشون بچه هم دارن. 
این ها پاشون به خونه ی من میرسه یه چیزی کم میشه از خونه ام!، از پول و مدارک و طلا بگیرین تا موگیر و سنجاق سر و رژ لب!، از لحاظ مالی مشکلی اصلا ندارن اما هم عادت به دست کجی دارن، هم دوست دارن منو اذیت کنن.
خواهش میکنم نگین اشتباه میکنم، بهم ثابت
دیشب مهمان بودیم 
یک زن خوب دارد پسرعموی شوهرم .یک زن تمام عیار
یک مشعله خوب هم یکی از حضار مهماني داشت یک مشعله تمام عیار. و آن این که دختران و پسران را برای ازدواج به هم معرفی می کرد
زن خوب مهماني در حیني که مشعله خوب مهمان داشت غلغل می زد و برای پسری از اقوام دست به کار شده بودند انواع دخترها را از توی گوشی با مشخصات و تیپ و ترتیب و قیافه برانداز می کردند حرگت شیریني کرد:
رو به همسرش گفت: عزیز تو دختری چیزی نمی خوای!
نه که دخترهای لیست زیاد بو
سلام دوستان
یه سوال از دخترهای خانواده برتر دارم، البته پسرها هم اگه تجربه ای دارن میتونن کمکم کنن، سوالم اینه که من نامزدم رو خيلي دوستش دارم، بعضی مواقع نامزدم میگه که دلم گرفته و این حرف ها و منم دوست دارم آرومش کنم.
ولی نمیدونم باید چیکار کنم تا حالش رو خوب کنم و اینم بگم بیشتر تو چت بهم میگه که دلم گرفته و من کنارش نيستم تا آرومش کنم.
ممنون میشم راهنماییم کنين.

مرتبط :
احساس میکنم برای شوهرم دلنشین نيستم
شوهر چقدر باید به زن محبت کنه ؟
م
تو یکی از سایت های ساسی این نوشته رو دیدم :
" وایدیروز بادوست شوهرم رفتیم بیرون توماشین اونا این اهنگ ساسی  پخش شده دخترم العان میخونه یکم وای زشتهچقد. "
"منم همش نگران همین آهنگم (دکتر) که پسرم معني کلمه شو بپرسه همه جا آهنگش هست وزیر بهداشت بااین اهنگ برکناره گفتم اگه پرسید س ک سی یعني چی بگم کلمه ساسی رو داره با لهجه میگه"
"دختر منم رفتیم عروسی عید این آهنگ پخش شد، بعدش اومد گیر داد ب خواهرم دانلود کن برام بفرست، ریخت رو تبلتش، خيلي اولش
سلام دوستان
از کاربران متاهل خانواده برتر سوالی داشتم؛
الان عقدم و اوایل زیاد خونه مادر شوهرم میرفتم و بهم خوش میگذشت، اما وقتی دیدم مادر شوهرم به خودش اجازه داد راجع به مسائل شخصیم نظر بده و تصمیم بگیره، گفتم بهتره کمتر صمیمی بشم.، از اون موقع به بعد به بهانه هایی هفته ای یه بار میرم شاید هم کمتر.
ایشون چون دختری ندارن دوست دارن من زیاد برم خونه شون و باهاشون گرم بگیرم، وقتی که میرم اون جا در کل رفتارشون باهام خوبه، ولی حس میکنم باید حواسم
شهر سوال ـ من خودم به حجاب اعتقاد دارم و همیشه هم رعایت می‌کنم. اوایل
ازدواج هم هیچ مشکلی در این مورد با شوهرم نداشتم ولی جدیدا شوهرم از من
می‌خواهد که حجاب سر را نداشته باشم. در مورد این مسئله هم خيلي با هم صحبت
کردیم ولی وی هرگز قبول نکرد و این اواخر کار از آرام صحبت کردن و با
مهرباني گذشته و نتیجه دعوا کردن با من و کتک خوردنم شده است. من هم توان
ایستادگی در برابرش را ندارم. نمی دانم باید چیکار کنم. خواهشا راهنماییم
کنيد.بخش خانواده شهر سو
سلام خسته نباشین
میخواستم مشاوره کنم
من چهل سالمه وشوهرم همینطور چهل سالشه 19ساله ازدواج کردیم ویه پسر 17ساله دارم هشت سال پیش متوجه خیانت شوهرم شدم وبعداینکه فهمیدم بهش گوشزد کردم که ایندفعه رو میبخشم ولی به شرط اینکه تکرار نشه اونم گریه و زاری والتماس که دیگه تکرار نمیشه ولی شوهرم پرروتر شد ودید من کاری از دستم برنيومد گفت واسم زن بگیر هر کی رو خوودت انتخاب کردی فقط زن باشه اینم بگم میل جنسی شوهرم خيلي زیاده هم صبح باهام بود هم شب اعتراضم م
امروز شنبه دوم فروردین 99 هست. میدونم که امروزا دیگه وبلاگ داشتن و بیشتر از اون نوشتن اتفاقات روزانه دیگه خيلي خز شده. ولی این وبلاگ رو بخاطر یه کاری زدم. راستش قبلا هم یکی دو بار وبلاگ زده بودم. یه دونه توی همین بلاگ دات آی آر زدم. یه دونه هم توی ویرگول. اونجا خيلي خوشگلتر و باحالتره. ولی یه مشکلی که داره اینه که یه مدل تایملاین داره که مطلبی که میزني واسه شاید مثلا یه ساعت میره اونجا و ممکنه افرادی بخونن و از اونجایی که من میخام اینجا یه سری چرت
ما
و کساني که از کالچری مشابه کالچر ما میان
فکر میکنيم که باید حتما کلی مخفی کاری و کاریزما داشته باشیم
فکر میکنيم نباید بگیم که مثلا من توی فقر زندگی کردم
یا مثلا من قبلا ازدواج کردم
یا یه بچه دارم
یا نمیدونم خيلي چیزای دیگه
این کاناداییا ازون ور بوم افتادن
اغلبشون میان میگن 4 بار خودکشی کردن
هشت ماه بیمارستان خوابیدن به خاطر ناراحتی عصبی
و.

من فکر میکنم
اگه شما من رو میبینين
نقاط خوب زندگیمو
باید قسمتهای سخت و تلخ رو هم گفت
بارها شده وقتی
نمیدونم اینو قبلا گفتم یا نه ولی خانم زماني اینحدیثرو فرمودن که بچه کوچیک داشتن. کار سنگین خونه و بچه کوچیک و تنهایی و بی شوهری.اون وقت تا صبح بیدار میمونن برای نماز شب. حتما هم که نمازشون اول وقت بوده.
قبلاهر وقت کم و کسری تو نمازم پیش میومد میگفتم خدا همینو از من پرمشغله بچه دار قبول میکنه. تا این که به این زاویه ازاین حدیث بالا دقتم جلب شد.
الان چند وقته چالش پیاده کردن این مطلب رو دارم. وسط بچه داری و مشغله باید نمازم اول وقت و با کیفیت باشه.
بعضی مواقع از تیپ و قیافه شوهرم یا طرز رفتار و حرف زدنش بدم میاد و حوصله ش رو ندارم. الکی خودم رو راضی نشون میدم.
یادمه اوایل ازدواج برای اینکه برگرده خونه لحظه شماری میکردم، پیام های عاشقانه و تماس و . ، حتی دوست داشتم همه ش پیشش باشم، ولی الان نه، برام فرقی نمیکنه زود بیاد یا دیر، حس بدیه ، نمیدونم بابد چکار کنم.
انگار زندگیم کسل کننده شده و تکراری، من خيلي از تکرار بیزارم، یه جورایی خيلي تلاش میکنم که تنوع داشته باشم ولی بازم درونم کسل هست و
1) دختری که تازه به ورودیمون اضافه شده خيلي خوبه، بر خلاف تصور قبلیم، با اومدنش حس بهتری دارم اخلاقش بیشتر به من میخوره، اهل زرنگ بازی و رقابت و این چیزا نيست، هر وقتم که برای سمینارا برنامه ای بچینم بدون اعتراض و غر و لند قبول میکنه .هفته ی پیش هم که خونشون دعوت شدیم من و هم کلاسیم فاطمه و سه تا دختر سال سه ایمون . بینمون سه تا دختر متاهل بود که به شکل عجیبی هر سه تاشون از مادر شوهراشون بد میگفتن و کلا اعتقاد به دوری و دوستی داشتن . راستش دلای
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکني الساعه العجل
شاید خانمی تماس گرفته باشد و گفته باشد که از وقتی شوهر خواهرم در تصادف کشته شد،شوهرم نسبت به من بی محبت شده است وازاین موضوع خيلي نگران و ناراحت بود،
با هماهنگی خانم با شوهرش بصحبت نشستیم و نتیجه راخيلي خلاصه بگویم
(((
بعداز وفات باجناق ،مرد وقتی گریه  وعزاداری خانمش را طی چند هفته پیاپی میبیند.و بی‌توجهی خانمش را بخودش میبیندکه چگونه خانه وفرزندان را رها کرده و فقط گریه میکند و میل
خرداد بود انگاری 
صبح پا شدم برم سرکار که کنار چهارچوب در از طرف خیابون چند تا پلاستیک شکلات دیدم و دستمال کاغذی ،باد آشغال‌ها رو آورده بود اون گوشه . گفتم حالا بخوام برشون دارم مجبور میشم برم تو خونه دستامو بشورم و خشک کنم و کرم بزنم  اوووو ولش کن بابا عصر میام تو خیابون  جمعش میکنم دیگه 
فردا صبح که در رو باز کردم ماشین رو ببرم بیرون باز اینا رو اعصابم بود گفتم بذار با پام جابجا کنم حداقل باد ببره یه کم اونورتر مجبور نباشم جمعشون کنم اومدم
یه سنجاق سینه دارم که شکل گل هست و قشنگه منتهی هیچ جنس خاصی و البته ارزش مادی زیادی نداره ولی خب چون خاله ام حدود ۱۲ سال پیشا برای سوغاتی آورده خيلي برام عزیزه. خودم چند باری استفاده کردم منتهی سوسن خانم بیشتر استفاده کرده. تقریبا میشه گفت هر وقت مانتو شلوار مجلسی پوشیده، سنجاق سینه رو زده به یقه ی کتی لباسش.
حالا روز عقدمون که بود خواهر میم بخاطر اینکه یقه ی لباسش رو فیکس کنه از سوسن خانم یه سنجاق قفلی ساده خواست، سوسن خانم هم اون سنجاق سینه
مراجع:سلام شوهرم برای کار به جای دوری رفته و من خيلي تنهام و نياز به رابطه عاطفی و جنسی دارم و نمیدونم چیکار کنم البته زماني هم که همسرم خونه است این رابطه عاطفی و جنسی باز ضعیف است و قوی نيست می خوام شما بگید من با این رابطه چه کنم و با چه روشی وارد بشم که همسرم متوجه بشه من بیشتر نياز دارم رابطه عاطفی و جنسی خودش را با من قوی تر کنه

پاسخ مشاور: با سلام خدمت شما ببینيد دوست عزیز شما ابتدا باید با ت ها و مهارت های این خواسته و نياز رو به همسرت
چگونه شوهرم را تحریک کنم؟
چگونه شوهرم را تحریک کنم؟ مردها چگونه تحریک می شوند؟ بیشتر زنها برای اینکه مرد رو به سمت خودشان متمایل کنند و برای تحریک جنسی شوهرشان موقع خواب آرایش می کنند . لباس های شهوت انگیز می پوشند و عطر و ادکلن استفاده می کنند.این حربه موثری هست اما اگر بخواهیم این تکنيک را موثرتر کنيم حتما باید قبل از مهیا شدن برای رفتن به رختخواب باید فضای فکری مرد را از تمام امورات و دل مشغولی های زندگی اش دور کنيم و بجای آنها موضوع و مسا



با این راهکارها شوهرتان را مطیع خود کنيد








چطور می‌توانم شوهرم را مطیع خود کنم؟
 
سوالی که
بسیاری از خانم‌ها به دنبال پاسخش هستند این است که چگونه می‌توانم شوهرم
را مطیع خود کنم؟ باید بگویم پاسخ این سوال که هیچ، عملی کردنش نيز کار
خيلي سختی نيست اگر این قسمت از بیتوته را دنبال کنيد و از راهکارهای آن
استفاده کنيد.
ادامه مطلب
دوست دارم خودیی کنم
میل و رغبت به خودیی ، خودیی و لذت بردن از آن ، خيلي حال میده خودیی ، خودیی با دیدن +18 ، خودیی در حمام ، دستشویی و حمام  ، بردن گوشی به حمام گوشی موبایل به حمام شوهرم موبایل به دستشویی میبره حمام گوشی موبایلشو میبره حموم دیدن در حمام دیدن فیلم در حمام شوهرم تو حمام فیلم میبینه دیدن فیلم ی در حمام با گوشی موبایل خودیی همزمان با دیدن فیلم های جنسی خودیی با تماشا کر
خاطره مادر الکی
خاطره : مادر الکی !!!
 
خاطره مادر الکیخيلي عشقولانه بودن! شوهرش ازش دل نمی کند و خيلي نگران بود! اولین بار بود که خانومش رو تنها می فرستاد سفر!منم هم خنده ام گرفته بود از دستشون هم حرصم،
ولش کن دیگه پسرجان…اخرش طاقت نياوردم و رفتم جلو و گفتم آقا من تا قم میشم مامان خانومت، شما اصلا نگران نباش! اونم انگار تا حدی خیالش راحت شد خانومش رو به خدا سپرد و رفت!
دختر محجبه و قشنگی بود! می خواست بره به مادرش سر بزنه، توی کوپه که جا گیر شدیم
دیروز با خانم ایراني و دوست مصری و ني ني هاشون رفتیم بیرون
دختر مصری رنگش پریده بود و به زور میخندید میگفت نياز دارم برم مصر اما استادم اجازه نمیده بیشتر از دو هفته برم و حتی اگر برم باید بدون شوهرم برم
وضعیت خانم های اینجا.خل شدن بعد از مدتی ماندن حتی اگر دانشجو باشند
صبحی دوستم زهرا زنگ زد. میگفت شوهرش با مامان باباش بحثش شده اونام فکر کردن این زیر گوش پسرشون خونده. میگفت هرچی دلشون خواست بارم کردند اما به خاطر دخترم از تو اتاق نيومدم بیرون. وقتی یکی دو تاشو گفت که چیا بهش بستند من اینجا خدا رو شکر کردم خانواده شوهرم مودبند
اوففففف
فکرشو کن امشب حنابندون برادر زن دوست داداشم و ایضا شوهرم بود ولی من رفتم
جلل الخالق
اونجا عروس عمو جدیده رو دیدم. خيلي هم خوب برخورد کرد تا حالا هم و ندیده بودیم. گفت     عه شما ماهی کوچولوی قرمزی؟ دوست داشتم ببینمت
گفتم    بله. مرسی. چطور؟
گفت زهرا ازت گفته بود
زهرا دختر عمو محترم عست
دیگه روم نشد بگم چی گفته بود
حالا قراره عروسی بازم هم عو ببینيم ببینم چطوری بشه زیر زبون عروس عمو عو بکشم
#خاله_زنک
سلام
دوستان یه سوالی رو میخوام مطرح بکنم که خيلي وقته که ذهنم رو درگیر کرده و هر بار که موقعیت های ازدواج برام پیش اومده بشدت از این مورد که هنوز به نتیجه ای نرسیدم اذیت میشم.
اولا که مسائل اعتقادیم برام مهمه و در مورد ازدواج هم مسائل همسرداری و تربیت فرزند بسیار برام مهم ان!
انقدری که اگه ببینم امر غیر ضروری داره باعث نیتی همسرم میشه یا در روند زندگی مشترکم اثر منفی میذاره بدون درنگی ازش میگذرم.
مثلا من وجدانم قبول نمیکنه که صبح ها همسرم
دو روزی بود دخترم تب داشت و بهش بروفن و استامینوفن میدادم و جواب می داد براش 
از عصرش شوهرم و دایی ش که تازه از شهر دیگه اومده بود خونه شون رفته بودن بیرون .سر شب باز دخترک تب کرده بود و بهش استامینوفن داده بودم ساعت ده و ربع دیدم تبش پایین نمیاد باز ده و ربع بهش بروفن دادم و ساعت یازده باز تب داشت با توپ پر زنگ زدم بهش که من و بچه تب دار رو گذاشتی و کجا رفتی آخه 
یازده و نيم اومد خونه و دخترک رو بردیم اورژانس بیمارستان.اونجا تبش کشیده بود پایین و
پدر شوهرم خدا بیامرز  سرحال  و جوان ناگهاني فوت کردن(۶۰سالگی در سال ۹۳) خدا بیامرز خيلي کمک مادرشوهرم بود از دوختن ملافه بگیر تا اتو کاری و ظرف شستن و
از شما چه پنهون  دو هفته اس میخوام ملافه های شسته شده رو اتو کنم و بدوزم وقت نمیشه و یک کوچولو هم تنبلی!
تمام احساسمو در صدام ریختم و‌گفتم :
اینقدر کار دارم که وقت نمیشه ملافه ها رو بدوزم.خدا آقاجون رحمت کنه چقدر کمک مامانت بود‌.یادت میاد چقدر قشنگ ملافه می‌دوخت؟!
عیال:همین کارا رو کرد ک
من حدود شش ماهه که با یه آقا پسری که خيلي همدیگه رو دوست داشتیم ،عقد کردم، شهر ها مون از هم حدود 16 ساعت فاصله داره. اوایل وقتی میرفتم شهرشون (موقعی بود که دانشگاهم تموم شده بود و من برای مدرکم و کارای اداریش یکی دو بار رفتم شهرشون و دقیقا همون مدت رو یعني بعد از دانشگاه تازه آشنایی مون شروع شده بود) خوب اون یکی دو بار که رفتم شهرشون وقتی میرسیدم اولش میرفتم خوابگاه و روز بعدش یا مثلا چند ساعت بعدش سر حال و تمیز و مرتب که خستگی سفرم رفته بود هم دی

چگونه یک زن قاطع در مقابل شوهرم باشم؟
 
 
  
بیان خواسته‌ها با قاطعیت به معنای تحت فشار گذاشتن او و یا تسلط به وی نيست‎
 
ممکن است بارها خودتان را با بعضی دیگر از خانم‌های فامیل یا دوست مقایسه کرده باشید. از دید شما آنها خانم‌های با ت و خوش شانسی هستند.
ادامه مطلب
قبل از شروع این پست big20.ir به این گزارشات همسرانه دقت کنيد:
چند وقته ازدواج کردم اما تازه فهمیدم همسرم خيلي سرده و تمایلش به رابطه جنسی کمه
شوهرم هر روز و شب از من رابطه می خواد و اون خيلي پر حرارت و هاته!!
من خيلي گرم هستم اما خانمم سرده و نسبت به رابطه شویی کم توجهی می کنه
شوهرم نمیتونه به لحاظ جنسی و شویی خوب منو راضیم کنه.
 
به طور معمول، حدود ۱۸ ماه پس از زندگی مشترک، یعني پس از پشت سر گذاشتن مرحله شیدایی، اختلاف در میل جنسی به تدریج خ
 
آقای گرجی پورگفت وا دختر بهت یاد ندادن با عمت اینطور صحبت نکني بی تربیت؟
 
دردونه که از تعجب دهانش باز مونده بود گفت بابا چی گفتی؟الان؟
 
آقای گرجی پور نازی اومد وگفت خجالت بکش بابا تو صدا میکني؟
 
دردونه گفت :وای خاک بر سرشدیم مامان بابا از دست رفت .وبلند داد زد مـــــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــــــان؟
 
شادی خانم از تو آشپز خونه در حالی که ترسیده بود باعجله اومد گفت :
 
هان چیه  ترسیدم دختر این چه طرز صدا کردن قلبم اومد لوز
با سلام
دختری‌ 30 ساله هستم، مدت 10 ماهه عقد کردم و هنوز سر زندگیم نرفتم و هفته ای یک بار خونه مادر شوهرم میرم، با همسرم مشکلی ندارم ایشون آدم بسیار خوب و آروم و متشخصی هستن، اما مادر همسرم هر دفعه باعث ناراحتی من میشه.
مثلا هر سری به من میگن که ما فرد دیگری رو برای پسرمون در نظر داشتیم و مایل بودیم با اون شخص ازدواج کنه، اما پسر ما اصرار کرد که باید تو رو بگیره، یا به راحتی اجازه دخالت تو هر مساله ای رو به خودشون میدن و کلا عاشق بچه خودش، منو غریب
از : تهمینه میلاني
ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش ج ج خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
بابام می گفت: نون خوب خيلي مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در
تصور می کنم که زن خونه دار بودن چه حسی می تونه داشته باشه. اگه مثلا بعد از تموم کردن پایان نامه م و در عنفوان ۲۷ سالگی ازدواج کنم و تصمیم بگیرم روی زندگی عاطفیم تمرکز کنم و به اصطلاح به شوهرداری و خونه داری برسم چه حس و حالی می تونه داشته باشه؟ 
تصور می کنم صبحایی که شوهرم می ره سرکار و قبل از این که بره من می بوسمش و روز خوبی رو براش آرزو می کنم، بعدش هم می شینم به کتاب خوندن و فیلم دیدن و نقاشی کردن و البته ناهار و شام درست کردن. بعضی روزا هم یه خ
بسم الله الرحمن الرحیم
نمدونم چرا در موقعیت های حساس بیشتر پستم میاد یعني دوست دارم پست بذارم :)
بین انبوهی از جمعیت برای گرفتن فشار خون هستم الان که سرم خلوت شده دارم پست میذارم و یاد یه خاطره افتادم 
یه استاد داشتیم معلومات واقعا بالایی داشت اما اصلا تدریس نمیکرد میومد مطالبو بین ما تقسیم میکرد هر بار یه نفر ارائه میداد
یه بار یکی از بچه ها مطالبشو آماده نکرده بود قرار گذاشتیم هی ازش سوال بپرسیم تا رفیقمون رو بد بخت نکنه و وقت کلاس بره
موفق
.
خانمی مراجعه کرده به درمانگاه.می‌گه من همسرم آلتش کوچیکه. خيلي کوچیک.و نمی‌تونه نيازهای منو پاسخ بده. و این باعث شده من برم با یه پسر دیگه دوست شم و توی اون رابطه شم.شوهرم نمی‌دونه که چیکار دارم می‌کنم. نمی‌تونم تا ابد این راه رو ادامه بدم. چیکار کنم؟مغزم سوت کشید.نه به خاطر خیانت؛ بلکه به این خاطر که نمی‌تونستم بفهمم اینجا خوب و بد یعني چی. الان خدا به اون خانوم حق نمی‌ده؟چرا اون خانوم باید تا آخر عمر، حسرتِ یه ارگاسم با شوهرش به د
در گوشه‌ای از قطار ایستاده‌ام، دختری کوچک با دست زدن به گوشی‌ام حواسم را از این مستطیل چند سانتی پرت میکند.نگاهش میکنم، با چشم‌های درشتش، با شیطنت میخندد.اطرافم را نگاه میکنم. مادرش را می‌بینم. سرتاپا لباس ِ سیاه پوشیده، صورتی خسته اما هنوز جوان و زیبا دارد. فروشنده‌ی مترو است.
خانم کناری‌ام سر صحبت را با او باز کرده و مادر دخترک گوشه‌هایی از ماجرای زندگی‌اش را درد و دل میکند.جوری که گویی مدت‌هاست با هیچ کس حرف نزده.
"شوهرم صر
سلام دوستان
دوست شوهرم و خانمش در نزدیکی ما زندگی می کنند، وقتی با هم روبرو‌ میشیم اون ها اصلا صحبت نمی کنند و فقط ما حرف می زنيم، بسیار افراد مرموز و کم حرفی اند، من امتحان کردم نيم ساعت حرف نزدم، خانمش انگار با من قهر باشه اصلا حرف نمی زنه، همه ش باید من و شوهرم حرف بزنيم، نمی دونم در مورد چی باهاشون حرف بزنيم که غیبت نشه. 
شوهرم معمولا خاطرات مشترک با دوستش رو‌ میگه و بقیه دوستاش رو مسخره میکنه که چیزی گفته بشه همه بخندند، لطفا نظرات خود
چکار کنم که وابستگی شوهرم به مادرش کم شود
شوهر وابسته» گرفتار در دو راهی مادر و همسر
گاه در کشاکش بحث ها و جدال ها در زندگی مشترک، یکی از والدین
سعی می کند فرزندان را به سمت خود بکشد تا جبهه قوی تری علیه والد دیگر
تشکیل دهد. این جبهه گیری یا به اصطلاح گروکشی، باعث سردرگمی احساسی
فرزندان نسبت به والدین می شود.

معمولاً این والد علت ادامه زندگی را وجود بچه ها می داند و به
این وسیله نوعی احساس عذاب وجدان در فرزند ایجاد می کند که اگر او نبود،
و
شوهرم تحقیرم می کنه:بسیاری از افراد می گویند که شوهرم تحقیرم می کنه” و به دنبال راه حلی برای برون رفت از این مشکل هستند.
هنگامی که شما همسرتان را تحقیر می کنيد، بسیاری از آسیب های رواني را وارد می کنيد .
و اگر این رفتار را بارها و بارها تکرار کنيد، کار شما ممکن است از هم جدا شود.
بنابراین شما باید این رفتار سوء رفتار را ترک کنيد.
شوهرم تحقیرم می کنه
تحقیر مداوم همسر زندگی مشترک یکی از نشانه هایی است که رابطه افراد واقعا در وضعیت خوبی نيست.هنگا
رفتم گردنبند رو عوض کردیم و برا اثبات استقلالم به خودم اوني که قبل تر دیده بودم رو برنداشتم (همینقدر تباااه) عوضش ایني که الان دارم رو از قبلیه بیشتر دوست دارم 
پونصد تومان باید تا چند روز دیگه بدم به جواهرفروشی چون از قبلیه گرونتره خيلي .و نمی‌دونم از کجا واقعا 
دیشب هم شوهرم گفت دویست بده به سوپری بدم و من درمانده شدم واقعا 
قرار بود دو ماه از حقوقم بگذرم و بهش بدم و این شده پنجمین ماه و هر بار من همینقدر حرص خوردم .
باید حساب کتاب پس بدم واس
جلوی دوستاش کار بد آبجی بزرگه‌شو گفتم و خيلي بهش برخورد 
شخصیت بی‌خود و مزخرفی دارم‌،عجول،غیر منطقی و.
دفاع کرد از آبجی‌ش ولی همه موافق بودن با من  و گفتن کاری ک برا آبجی‌ت انجام دادی حماقت بوده ، کار آبجی‌ت خيلي بد بوده و همیشه بدی رو با خوبی نباید جواب داد
با اینکه تو این شیش سال کارد رو ب استخونم رسوندن تا حالا اینطوری جلو جمع بازگو نکرده بودم و به شوهرم حسابی برخورد  ، از کارش دفاع کرد و بقیه متفق القول مخالفت کردن باهاش و بیشتر بهش ب
عکسای دو نفریشون رو دیدم توی اینستاگرام.
و اون سفره میز شام مفصل!
به درک 
خدا یه کاری کرده شدم مثل سنگ! یعني اینقد دیدم از این صحنه ها که دیگه برام عادی شده! هر چی هم سعی میکنم غصه بخورم نمیتونم:))
ولی خدایی خيلي کصافطن. نمیشد منم دعوت کنن؟؟؟ دختره احمق تازه به من میگه فلانيا پا شدن اومدن اینجا حالا خانواده شوهرم میگن برا یه مهموني ساده اینطور قشون کشی کردن!! اخه احمق تو خودت چی هستی که فامیل شوهرت چی باشن؟؟!!
اسکول باید افتخار هم میکردی که من تو
سلام
اگر متاهل ها تجربیات شون رو در اختیارم بذارن ممنون میشم و البته بقیه عزیزان.
ما هر دو تحصیل کرده (شوهرم لیسانس و بنده ارشد) هستیم. از لحاظ ظاهر خانواده ها شبیه هستیم اما در باطن نه. من در خانواده کم جمعیت و همسرم در خانواده پر جمعیت (۱۰ تا خواهر برادرن) و همه ازدواج کرده و سن بالا و نوه دار و . هستن.
در جمع خانواده ایشون فقط همسر بنده تحصیلات دانشگاهی دارن و بقیه تقریبا زیر دیپلم هستن. ( که برای من در وهله اول فقط انسانيت شون مهم بوده و هست.)
م
 
پارسال موقع ولنتاین مثل تمومی سالها
که هیشکی رو نداشتم خخخ
هیشکی نه اس داد
نه زنگ
نه تبریک
بعد شبش من داشتم رمان میخوندم تو فاز دیگه بودم
که یهو از یکی از فامیلامون یه پیام برام اومد 
به این مضمون که عزیزم روزمون مبارک و فلان و اینا
حالا من…
واو این چی میگــــــــــــــه
نکنه اینم از شدت تنهایی خل شده
بعد یکم صبر کردم دیدم نوشت که ببخشید اشتباه شد
من تخریــــــــــب شدم
بی ذوق
بی احساس
فکر کردم یکی عاشقم شده
 
- خب تا اینجا که شوخی بو
بزرگترین ترسی که تو زندگی دارم از دست دادن اعضای خانوادم و داعشه.
از هیچ چیزی به اندازه این دوتا نمیترسم. حالا داعش که میگم فقط خود گروه داعش نيست. کلا هر گروه تکفیری و تروریستی شاملش میشه. واقعا وقتی اسمش که میاد حالم بد میشه. ترس همه جونمو میگیره.
ترس از دست دادن هم که دو جور میشه: هم ترس از مرگ هم اضطراب جدایی. که من جفتشو دارم.
اضطراب جدایی بر میگرده به ۳-۴ سالگیم. ترس از مرگ رو نمیدونم
البته من یه بار مامانم رو تا قدمی از دست دادنش تجربه کردم.
شبیه خواني حتما رفتین.
یه گروه بازی میکنن و سایرین میشینن به تماشا تا اینجور تکه ای مهم از تاریخ رو یادآوری کرده باشن.
میشه اما یه جاهایی رو همه همزمان اجرا کنيم و همه همزمان از تماشای اون لذت ببریم.
کاش تبدیل بشه به یه فرهنگ مخصوصا تو روستاهامون.
وقتی طبیب برای حضرت امیر نسخه شیر پیچید و مردم مطلع شدند هر کسی از گوشه ای با کاسه ای شیر در دست امدند پشت در خانه امیر
حتی داره پیرزني فقیر هم شیر اورده بود
امام حسن فرمود مادر تو بچه یتیم داری و این
سلام 
امروز موقع نماز مغرب و عشا سر جانماز نشسته بودم هعی نق میزدم به خدا کلی حرف زدیم . منم کلی گلیه و شکایت کردم ازش بعد نماز داشتم درس میخوندم یکی از همکلاسی های دوران راهنماییم بهم پیاام داد ‌‌‌.‌‌ این همکلاسیم از اول راهنمایی تا پیش داتشگاهیی باهاش همکلاس بودم و تمام این سالها شاگرد اول بود بعدم مهندسی کامپوتر قبول شد دیگه خبری ازش نداشتم تا پنج شیش ماه پیش که همه همکلاسیام دور هم جمع شدیم از اون موقع دیکه شمارشو داشتم گه گاهی بهم پی
هر روز با خودم میگویم "امروز داستاني خواهم نوشت." اما شب، بعد از شستن ظرف ها خمیازه می کشم و می گویم "فردا، فردا حتما خواهم نوشت."
  ظرف های شام را شستم آشپزخانه را تمیز می کنم و می روم جلوی تلویزیون می نشینم. با خودم می گویم روی تکه ای کاغذ خلاصه داستاني را که در ذهن دارم در چند جمله می نویسم و کاغذ را می چسبانم به آینه دستشویی که فردا وقت دست و رو شستن، یادم بیاید که می خواستم داستاني بنویسم. فردا بعد از اینکه ناهار درست کردم، قبل از آمدن بچه ها ا
سلام
من یه دختری هستم که کمتر پیش میاد مسائل مهمی مثل سالگرد ازدواج و تولد و .، یادم بره. حالا با پسری در آستانه ازدواج قرار گرفتم که برعکس من یه خرده در به خاطر سپردن تاریخ های خاص یا برخی صحبت هایی که از نظر من مهمه ضعیف هستن و  این رو هم خودشون اقرار کردن.
حالا خانوم ها و آقایون با تجربه به من بگین در برخورد با همچین مواقعی که ایشون یادش میره من چه برخوردی بکنم؟، قطعا برخورد بد منظورم نيست چون خودم این رو پذیرفتم، منظورم یه راهکاره که هم ای
شوهرم درازای چک بین بانکی راضی به طلاقم شده ومن هم باید مهرم را ببخشم 
 1- این کارها همه دریک سند محضری می توان تنظیم کرد یا باید در 2 سند تنظیم بشود ؟
2- هزینه حق وکالت وکیل برای طلاق توافقی هر دو ما چقدر می شود ؟
3- ایا بعد از طلاق می توانم اجرت المثل را دریافت نمایم ؟(برای 2 سال زندگی بچه هم نداریم)
من میخوام از همسرم توافقی جدا بشوم از توافقاتی که گذاشتیم زیاد راضی نيستم  ممکن خود قاضی شرایط بهتری بزاره.
میخوام حضانت دخترم را به طور کامل بگیرم چکار کنم؟
 و سوال اخر جهیزیه ام. با گذشت 6سال کم کم خودم جمع کردم اما شوهرم میگه خودم پولش دادم. پس نمیتونم جهیزیه خونه ام بگیرم. باتشکر.
سلام، سال نو همگی دوستان مبارک باشه و امیدوارم برای همگی سالی باشه پر از سلامتی .
خب از خودم بگم که ما از یک هفته قبل از عید اومدیم باغ پدرشوهر و هنوز  هم اینجا هستیم. بقیه ی بچه ها نيومدند یعني روز اول عید برادر شوهرم و زن و بچه اش اومدن ناهار بودند و رفتند و بقیه هم که هر روز زنگ میزنند و تلفني احوالپرسی پدر مادرشون را میکنند. دو سه روزی هست که هوا سرد شده و نمیشه خيلي تو باغ رفت وگرنه تا قبلش هواااااا عااالی بود و آفتاب بود و باد ملایمی می اومد.
چند روزه ماشین خراب شده. همه کارهای اداری و بیروني مون هم برای این چند روز هست. خيلي کارها بهم ریخته و منم بهم ریختم. دلم می خواست تا اومدن همتا یسری کارها رو بکنم که نشد . پسرم هم امروز رفت آزمون  سنجش رو داد برای جهشی خوندن. یکی دو روز پیش هم رفتیم دادگاه  برای رضایت تعدد زوجات . حاج آقا می گفت چرا راضی  شدی‌ . گفتم خودم پیشنهاد دادم . بدین علت و . خيلي خوشحال شد و تعجب کرد و به شوهرم گفت  مومن واقعی به این می گن و آفرین قدر خانمت رو بدون و من اگر
امروز خيلي دلم میخواد بنویسم. توی روزگاری که هیچ کس توی وبلاگ نمی نویسه، این عطش من برای نوشتن توی وبلاگ، برای خودمم عجیبه. بیشترم وقتایی می نویسم که دلگیرم. که کسی یا چیزی دلمو شکسته و می خوام با خودم دوست باشم. خودمو آروم کنم. به خودم عشق بدم. 
من زندگیمو دوس دارم. خونمو دوس دارم. وسایلی که برای ساختن این زندگی خریدم، تک تک شونو دوست دارم. واسه ی این زندگی، حاضر شدم از شهر و دیارم بگذرم. از دیدن هر روزه ی پدر و مادرم، از خوردن نون داغ، از گشت زدن
خانم وآقایی که چند ساله ازدواج کردی و از رابطه با همسرت راضی نيستی
خانمی که میگی یه چیزی بگو شوهرم #عاشقم بشه 
آقایی که میخوای مرد خوبی باشی
زندگیتو متحول کنبا شیاف ماریانا رابطه ای لذت بخش تر خواهید داشت
 
قیمت: 99 تومن ♦️ ارسال رایگان و کاملا محرمانه
 
مشاوره و سفارش ۰۹۹۲۱۸۰۳۷۹۷ ۰۹۳۶۶۵۹۷۲۰۴
سفارش و مشاوره تلفني از 9 صبح تا 9 شب یکسره
اون رستوراني که گفتم رفته بودیم، نزدیک میدان ورودی کهف الشهدا. این هفته دوباره با نسیم‌اینا رفتیم.
مدیر رستوران از شوهرم پرسیده بود: بالای اون کوه چه خبره؟ 
_ قبر شهداست.
_ جدی؟ همیشه برام سوال بود ولی هیچ وقت نرفته بودم.
_ مگر تا به حال کسی که از اونجا اومده باشه نيومده رستورانتون؟
_ نه! شما اولین خانواده هستید.
بار قبل هم یه برقِ نگاهی در چهره یکی از پیشخدمت‌ها تشخیص دادم که معلوم شد بی‌دلیل نيست.
همسرِ من و نسیم بی‌نهایت شوخ اند. باب صحبت ب
سلام من میتونم طلاهارو بعنوان مهریه خودم وردارم البته اینم بگم که فاکتورطلاها به اسم پدر شوهرم است؟با توجه به اینکه تعهد پرداخت مهریه با زوج است صرفا در صورتی که پدر همسرتان رضایت بر این امر داشته باشد می توانيد طلاها را به ازاء مهریه در نظر بگیرید.
سال گذشته شب یلدا ، همه‌ی خاله ها و بچه ها و نوه ها خونه‌ی مادربزرگم دعوت بودیم و مراسم شب چله اونجا برگزار شد. از اونجایی که امسال خيلي ها باید طرف همسرهاشون رو هم راضی نگه میداشتن، پنجشنبه شب رو یک ویلا خارج از شهر رزرو کردیم و همگی دور هم جمع شدیم و تا عصر جمعه در کنار هم بودیم و خيلي خوش گذروندیم.
و اما دیشب که شب یلدای اصلی بود شوهرها و پسر خواهر شوهر منزل مادر شوهر جمع شدیم به صرف کوفته که خواهر شوهرم پخته بود و میوه و دسر که ما آم
سلام
یکی از کاربرهایی هستم که گه گداری توی خانواده برتر نظر میدم. این بار به نظرات شما احتیاج دارم. من خانمی سی و چند ساله هستم که تا مهر امسال مجرد بودم. مهرماه امسال ازدواج کردم. با کسی که دوستش دارم و دوستم داره. مشکلی بحمدالله توی زندگی نداریم. شاغلم و شاغله. میگذرونيم. توانایی تأمین بچه حالا دختر یا پسر رو هم داریم. حتی میتونم دور کاری بگیرم و مدت زیادتری صرفش کنم. از همه لحاظ هم براش آماده هستم و حتی میتونم بچه دار بشم و مشکلی از این جهت نيس
متن آهنگ حس خوب مسعود مالمیر
 وقتی که تو رویای تو حبسم از فکر آزادی گریزونممن راز این احساس زیبا رو از برکت عشق تو میدونمانقد هوام بند نفس هاته حس میکنم لباتو رو گونه ممن سهم مو میگیرم از دنيا موهاتو میریزی روی شونه مابری نمیشه حال من با تو عشقت غمو از یاد من بردهداری تصاحب میکني راحت قلبی رو که صدبار شکست خوردهوقتی نباشی میرم از دنيا دیوونه وار چشماتو دوست دارمپشتت به یه کوهه عزیزم من هرگز تورو تنهات نمیزارمابری نمیشه حال من با تو عشقت غمو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها