نتایج جستجو برای عبارت :

شب فراموش شده

تنها نه انتظار، فراموش مان شدهتنهایی نگار، فراموش مان شدهدر سردی گناه چنان منجمد شدیمبرگشتنِ بهار، فراموش مان شدهاز بس گناهکاری ما را عیان نکردالطاف پرده دار فراموش مان شدهآخر چرا تشرف شیخ بهایی و.فرزند مهزیار، فراموش مان شده؟!در اوج مشکلات، فراموش مان نکرددرد است اینکه یار، فراموش مان شدهبر هر که رو زدیم، حقارت کشیده ایمهر وقت مُستجار فراموش مان شدهطوری فریب خورده ی این زندگی شدیمسختی احتضار فراموش مان شدهاز برکت دعای امام زمان مانغم
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم .
 اینکه براستی فراموش شوی
یا اینکه تظاهر کنند فراموش ات کرده اند ؟
هیچکدام البته !
بدتر این است که خودت خودت را فراموش کنی اما تظاهر کنی که سخت به یادت خودت هستی .
بگذار دیگران هر چقدر دلشان میخواهد فراموش ات کنند !
باور کن هیچ توفیری نه به حال زمین دارد و نه به حال تو !
روح وحشی
+هر وقت یاد گرفتی که خودت رابه یاد بیاوری آنوقت دیگران حتی اگر هم بخواهند  نمیتونند فراموش ات کنند . 
باید فراموش کنم یه سری چیزها رو. یه سری چیزهای مستمر که یه زمانی خیلی مهم بودن. 
وقتی مقدمه ی یه فراموشی فراهم باشه، کم کم آدم میتونه فراموش کنه. میتونه فراموش کنه. همین مهمه. این که بشه فراموش کرد. چون باید بشه.
امروز نسبتاً زود بیدار شدم و خوبه، الان خسته‌م. یه مقدار ریگ روان میخونم و کم کم کم کم میخوابم.
شیر رامک عالیه، بقیه ی شیرا گُهن (شاید میهنم بد نباشه. یه مدته نخریدم یادم رفته).
 
این روزها اتفاقات جدیدی برایم رقم میخورد. گم میکنم، همه چیز را گم میکنم، قبلا فقط خودم را گم می‌کردم اما حالا حتی کلید برق اتاقم را گم می‌کنم.
دستم را روی دیوار سرد اتاقم می‌کشم و دنبال برجستگی کلید برق می‌گردم، اما بعد از چند ثانیه میبینم کلید همانجاست روی دیوار روبه‌رویی کنار در ورودی. فراموش میکنم که حالا دقیقا کجای خانه ایستادم و چند ثانیه برای پروسس کردن و بازیابی خودم وقت میخواهم. 
احساس میکنم سوت استارت بیماری آایمر را درون مغزم
سال بعد همین موقع هرکجا که هستی
 من» فراموش نکن چه کشیدی 
فراموش نکن چشم هایت میسوخت
فراموش نکن از بی  خوابی نفس کم می اوردی
فراموش نکن مجبور بودی غذا نخوری تا خوابت نبرد 
فراموش نکن چه کشیدی 
راه درازی امدی وقت جا زدن نیست
هرجا هستی همین الان بلند شو 
نمیدانم کجایی نمیدانم چه میکنی 
گرم است سرد است 
اما میدانم جراغی سوسو زن درون تو  است که هرگز خاموش نمی شود
فقط کافیست حرارتی به ان بدهی تا شعله ور شود و تمام جانت را بسوزاند 
تا بایستی. 
شع
الف. سلام.  می‌بینم که چه‌قدر نزدیک شده‌ام به رویاها و آرزو‌ها. امّا این نزدیکی شاید به سبب این باشد که من از دیوار مقابل‌م بالا رفته‌ام. حالا لبه‌ی پرت‌گاه‌م. به سوی خوش‌بختی را نمی‌دانم. همه‌چیز شبیه تهِ فیلم‌های ایرانی دارد به خوشی میل می‌کند و این مرا می‌ترساند. تعارف ندارم، من آدم بدبینی هستم. و حالا همه‌چیز به شدّت مشکوک می‌نماید. امّا چه باید کرد، چشم‌ها را بست و پرید؟ از این ارتفاع؟ به کدامین سو؟ پاهای‌م می‌لرزد. قلب‌م ا
‏ما فراموش کردن رو فراموش کردیم.با اینکه فراموش شدیم، فراموش نکردیم‌
 
‏مردم واسه تصوراتشون از اشخاص، بیشتر از خودِ اون فرد ارزش قائلن.خیلی‌وقتا ما اون تصور رو از دست میدیم نه خودِ اون شخص رو. 
سعادت و لذت سرابی‌ست که فقط از راه دور قابل رویت است و هنگامی که به آن نزدیک می‌شویم ناپدید می‌گردد. در عوض، رنج و درد واقعیت دارد و خود مستقیما نماینده‌ی خویش است و نه به وهم نیازی دارد نه به انتظار. 
 
با من از روابط اجتماعی حرف نزن‏من همونیم که
یادم خدا فراموش !
مثل بازی یادم تو را فراموش» .  خدا آدم را امتحان می کند به شادی و غم تا کم کم بفهمیم کجاها خدا را فراموش می کنیم خدا انقدر این بازی را تکرار می کند تا از نقاب بازی عبور کنیم و دل آنسوی ماجرا را ببیند و در هر ماجرایی یادمان باشد که خدا با ماست !
شکست عشقی را فراموش نکنید !شاید اولین راه حلی که به ذهن افراد شکست خورده در جریان عشقی خطور می کند فراموش کردن عشقشان باشد . اما واقعیت این است که در زندگی انسان ها چیزی به نام فراموش کردن وجود نداشته است . ناخودآگاه انسان ها ، تمام مسائل زندگی را در خود ثبت و نگهداری می کند ، بنابراین نمی توان موضوعات ناراحت کننده و پررنگی مثل شکست عشقی را فراموش کرد و انکار آن منجر به آزار فرد تا پایان عمرش می گردد .
ادامه مطلب
یک سری برنامه ها روی کامپیوتر هست، که حتی بعد از حذف نیز ردپایی از آنها باقی میماند
یک سری چیزها در زندگی هست که هر چقدر هم بگذرد باز هم تو نمیتوانی آنها را فراموش کنی
هر چقدر هم میخواهی آدم جدیدی شو، سرگرم کاری شو
فراموش نشدنی ها، فراموش نمیشوند
درست مثل ردپای برنامه های قدیمی روی سیستم
مثل یک صفر و یک
امان از منی که فکر میکردم میشود با برنامه نویسی دوباره، همه چیز را از دوباره شروع کرد
از صفر
صفرِصفر
اما گاهی وقت ها
بوی تو به مشامم میرسد
چرا باید نوشتن گاهی وقت‌ها اینقدر برایم سخت شود؟ خط در خط و جمله در جمله و کلمه در کلمه بهم می‌تنم ولی آخر سر کمی سرم را می‌برم عقب و بعدش می‌گذارم مکان نمایِ متن همه را بخورد و برگردد به اول خط!     احسان‌ی در وجودم زندگی می‌کند که از رها شدگی رنج می‌برد! خیلی وقت است که رنج می‌برد. البته مدت زیادی را منکر این قضیه بود و با خودش تکرار می‌کرد که تو تنهایی را فوت آبی!» تو تنهایی را فوت آبی!» تو تنهایی را فوت آبی!» تو تنهایی را فوت آبی!» تو
قلم برداشتم تا بنویسم، هر بار واژگانم مرا به سمت تو فرستادند! خواستم بنویسم تا تو را فراموش کنم، در تک تک کلمات ذهنم جا خوش کردی! روزگاری نوشتن دوای دردم بود. خواستم تو را فراموش کنم، نوشتن فراموشم شد! یک سال گذشت. یک بهار. یک تابستان. یک خزان و یک زمستان بی تو گذشت. آب از آب تکان نخورد اما گویی درختِ واژگانم خشکید. "نوشتن" که روزگاری قلبمان را به هم پیوند میداد حالا انگار فرسنگ ها از روزمرگی هایم دور است. یک سال گذشت و من هنوز مینویسم تا تو را ف
امروز یه چیز بزرگ فهمیدم:
سمیرا همشون رو فراموش کن؛ دولت، ملت و این خاک
هیچکدوم اصلاح پذیر یا قابل بازگشت به چیزى که میخواى نیست
حداقل تا وقتى که تو عمر مى کنى
پس تمرکزت رو بذار رو چیزى که عشق درونت میکشه میبردت 
اینطورى میتونى به اونا کمک کنى اما مهمتر اینه که پشیمون نمیشى چون معیار خودتى.
پس فراموش نکن: اون سه رو فراموش کن ؛ مطمئن باش اونا برنمیگردن به اون نقطه آرزوهات.
بچسب به هنر و ادبیات دخترم.
‏قدر موهای سفیدتون رو بدونید فقط اونا یادشونه که کجاها چی بهتون گذشته 
 
 
‏آدم که فراموش نمی کنه، فقط سعی می کنه دیگه به خاطرش نیاد!
 
 
 
 
ولی خیلی دیر میفهمی که داری تو وجود ادمای دیگه دنبال من میگردی و به هیچی نمیرسی.! 
 
 
 
 
-‏کاش فراموش کردن هم به راحتیه فراموش شدن بود!
 
 
 
 
 
همیشه وقتی دلتنگش میشم تبدیل به بداخلاق ترین و احمق ترین ادم روی زمین میشم!
ادامه مطلب
قصر آباد، قبر خراب✍️ پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) فرمودند: 
زمانی بر امت من فرا رسد که به چهار چیز علاقمند شوند و چهار چیز را فراموش نمایند؛ اینها از من بیزارند و من هم از آنها بیزارم، آنها عبارتند از:
1⃣ به دنیا دل ببندنو آخرت را فراموش کنند؛
2⃣ به مال علاقه‌مند شوندو حساب را از یاد ببرند؛
3⃣ قصرها را دوست بدارندو قبرها را از یاد ببرند؛
4⃣ خود را دوست دارندولی خدا را فراموش کنند.
منبع.مواعظ العددیّه
بابت حسای خوبی که یه سال و نیم بهم دادی داری معذرت خواهی میکنی؟
من کنارت آرامش داشتم، خوشحال بودم. مگه میشه اون خاطرات خوبت رو فراموش کرد. مگه میشه درخت بید مجنون پارک خنکه رو فراموش کرد وقتی رو زیلو دراز کشیده بودیم باد میرفت لای درختِ بید. مگه میشه جاده هایی که رفتیم با هم رو فراموش کنم.
همه اون حسای خوب رو تو دادی بهم. چقدر بی استرس اینجا واست مینویسم نازنینم. چقد خوبه اینجا
همیشه مطابق سنت و رسوم قبلی ، نزدیکهای عید به اقشار ضعیف کمک کرده ایم. امسال فراموش نکنید! این اقشار ضعیف امسال خیلی ضعیفتر شده اند و نیاز شدیدتر و بیشتری به ما دارند.
لطفا هر طور که می توانید به سایرین کمک کنید.
لطفا بدانیم و باور کنیم که ما انسان های مهربانی هستیم و به هیچ وجه بقیه را فراموش نمی کنیم.
 
لطفا ضعفا را خصوصا در این شرایط سخت فراموش نکنید
همه ی ما ، خُب نه ؛ شاید بیشتر ما دلمون میخواد بعد از مرگمون موندگار بشیم ، فراموش شدن مخصوص برای کسایی که اعتقادی به دنیای بعد از مرگ ندارن درد خیلی بزرگیه . برای مثال خود من واقعاً دلم میخواست مثل مریم میرزاخانی بودم ، یا نه مثل این همه خواننده و نویسنده که آثارشون برای سال های سال باقی می مونه و هیچوقت فراموش نمی شن تازه دوست داشتم محبوب هم بودم ، کیه که بدش بیاد ؟ ولی ولی ولی قسمت دردناک قضیه اینه که من یه معمولیم . و این موضوع خیلی اذیتم می
سلام
یه حس عجیبی تو زندگی هست که خیلی دردناکه. حس فراموش شدن. 
بعضی وقتا دوست داریم بعضی ها به یادمون باشن، وقتی ولنتاین میشه، وقتی عید میشه، وقتی روز تولدمونه  
تو این روزها آدم منتظره یه پیامی تو تلگرام، واتساپ، اینستا. از بعضیا بیاد.
هر پیامی میاد فکر میکنی، خودشه. هر وقت گوشیت زنگ میخوره فکر میکنی خودشه ولی.
وقتی هیچ خبری نمیشه، باورت میشه که فراموش شدی. 
خیلی حس بدیه خیلی غمناک. 
معنی عنوان رو هیچ وقت نفهمیده بودم تا وقتی که.
برای اولین بار راحت فراموش شدم یا بهتر بگم
با کسی مواجه شدم که راحت فراموشش کرده بودنو اونم منو راحت به فراموشی سپرد :))
البته که روحش شاد و یادش گرامی باد!
_________
پ.ن: چتری کوتاه کردم چقده ناناس شدم ماشالا :)) مد شده دیگه چتری مگه نه؟! عای ام طبق مدپیش رونده:)))
من اینجا رو راه انداختم که هر روز بنویسم. از کتاب‌هایی که میخونم، فیلم‌هایی که می‌بینم ، سفرهام ، آدم‌های دور وبرم و فکرایی که به ذهنم می‌رسه. چون ذهنم فراموشکاره. شاید هم اولش نبوده بعدن فراموش کار شده. به هر حال. اما اینجا نوشتن رو هم فراموش میکنم. امروز که خواستم بیام و بنویسم هر چی فکر کردم اسم کاربری و رمز عبورم یادم نیومد و با کلی تقلاو عوض کردن رمز عبور تونستم وارد بشم. احتمالا اینجا رو هم فراموش خواهم کرد بلایی که سر وبلاگ‌های نصفه ن
سلام
زندگی خیلی سخته، خیلی سخت.
محکم و استوار باقی موندن خیلی سخته، خیلی سخت.
مخصوصا وقت هایی که هیچی اونجوری که میخوای نیست، خیلی سخته امیدوار بمونی، ایمان خودت را حفط کنی و لبخند بزنی.
تازه باید مراقب باشی که کسی هم متوجه ناراحت بودنت نشه.
همیشه فکر می کنیم در بدترین روزهای زندگیمون هستیم ولی مدتی نمیگذره که وضعمون از اینی که الان هست هم سخت تر میشه.
 
امروز یکی از دوست های قدیمیم زنگ زد. گفت مادرش دو سال پیش فوت کرده. خیلی ناراحت شدم.
زندگی ه
ممکن است شما هم یکی از افرادی باشید که رمز ورود ویندوز را فراموش کرده است. فراموش کردن پسورد ویندوز (خصوصا از دست دادن پسورد ادمین یا کاربر اصلی کامپیوتر) باعث می‌شود که بسیاری از دسترسی‌ها در اختیارتان قرار نگیرد و نتوانید تغییرات مهم سیستمی را رصد کنید.
در این مطلب قصد داریم به معرفی راه‌هایی بپردازیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانید پسورد فراموش شده‌ی ویندوز را بازیابی کنید. در مطلب پیش رو تلاش شده تا راه‌های بازیابی پسورد فراموش شد
تیریون لنیستر:بذار نصیحتی بهت بکنم،هرگز فراموش نکن چه کسی هستی چون مطمئنا دنیا فراموش نمیکنه.اونو نقطه قوت خودت بکن، اونوقت نمیتونه عامل ضعف تو باشه.اونو مثل زره بپوش؛تا نشه برای صدمه زدن بهت ازش استفاده کرد.
جان اسنو:مثل تو،کوتوله!
 
 
 
گیم اف ترونز
‍ ‍ ‍ ‍ #آرامش_من ⬅️#حجاب 

به نام خدایی که #حجابرا برازنده ی شأن #زن  دانست✌ 


می خواهم از حال این روز ها بگویم.

می خواهم بگویم؛


#حجاب  از بین نرفته،#حجاب  را فراموش کرده ایم❌!


از وقتی مانتو های کوتاه به بازار آمد،#حجاب  را فراموش کردیم!

از وقتی همین مانتو ها تنگ و بدون دکمه شد،#حجاب  را فراموش کردیم!

از وقتی آستین این مانتو ها از آرنج شد،#حجاب  را فراموش کردیم…!

حتی از وقتی که شلوار تنگ و چسبان #مد شد #حجاب را فراموش کردیم…!


از وقتی روس
بسم رب الرفیقفراموش شده هاکسایی رو که اونا رو فراموش کردن روهیچوقت فراموش نمی کنن!پ.نهمیشه!بی.ربط.1این طرحا قابل استفاده س؟! نیست؟ خوشت میاد؟ بازم بزنم؟! نزم؟کامنتام که بسته س! مریضم خودتی! حالم بده میفهمی!؟ (شکلک خنده در گریه لطفا)
   من همیشه کمرنگ بودم. هیچ‌وقت حتی وقتی منبری برای حرف زدن داشتم چیزی برای گفتن پیدا نکردم. همیشه حاشیه امن و فراموششده خودم را حفظ کردم. من الهه دنیاهای فراموششده‌م. همان‌هایی که رد کمرنگی در خاطراتمان باقی گذاشته‌ند.
در سرتاسر قرآن، نام شیطان و مفهوم شیطنت، از بسیاری از مفاهیم، بیشتر تکرار شده‌است؛ برای این‌که مردم‌، شیطان و حضور شیطان را فراموش نکنند. اگر فراموش کردید که شیطان در کمین شماست، غفلت شما را فرا خواهد گرفت، حرکت را کُند و از بین خواهد برد.فصل اول: مبانی، خصوصیات و مواجهات انقلاب اسلامی ایران 
چگونه معشوق خود را فراموش کنیم؟
1.جای اینکه به خاطرات قدیمی و زیبایی که با معشوق خود داشته اید فکر کنید باید کمی عاقلانه به رفتارهایش فر کنید. به رفتارهایی که باعث آزرده خاطر شدن شما شده است و چهره واقعی مردی را ببینید که این همه سال فریب خورده است.
ادامه مطلب
بعضی وقتها آدم حس می کنه که دنیا داره روی سر آدم خراب میشه. نا امیدی تمام وجود آدم را فرا میگیره و کلا نا امید مطلق میشیم.
من در این مواقع می زنم به طبیعت و خصوصا کوه
وقتی این حس بی دلیل به سراغم میاد و حسابی خودم را کنکاش می کنم می فهمم که اونقدرها هم بی دلیل نیست. بعضی وقتها سعی می کنیم که مساله ای را بدون حل کردن آن فراموش کنیم ولی واقعیت اینه که فراموش نمیشه. این موارد پنهان شده یه دفعه بر می گرده و به سراغ آدم میاد.
 
بهتره مسائل و مشکلات را فقط
 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز  98        
سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 
فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .
 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.
خوزستان فراموش شد.
خوزستانی که زخم جنگ را بر پیکر خود داشت و بالاتر از قهرمانی که کریمانه از خود گذشت تا ایران حفظ شود ؛فراموش شد.
من فراموش شده‌ام ، باید که کسی شماره‌ی من را میگرفت ، من گوشی را برمیداشتم ، و او برایم تکرار میکرد که دوستم دارد،آنقدر که من مطمئن شوم بهار ، تکرار زردیِ پاییزهای مدامم نخواهد بود ، من فراموش شده‌ام ، آدمی که هیچوقت هیچکس شماره‌اش را برای گفتن دوستت دارم نگرفته‌ است . و این چیزِ ساده‌ی غم‌انگیزیست .
من امروز از این لحظه تمام کسانی که بر من حقی دارند می بخشم، من امشب تمام کسانی که من دا از خود رنجانده اند می بخشم، من از امشب تمام خاطرات بد کودکی را فراموش میکنم، من از امشب تمام کاستی های زندگیم رو فراموش می کنم، من از امشب دوران بد دانشجویی و مدرسه را فراموش می کنم، من از امشب تمام معلم هایم را می بخشم، من امشب تمام استادهای دانشگاهم را می بخشم، من امشب تمام مسئولین کشورم را که به من ظلم کردن می بخشم، من امشب تمام کسانی را که باعث بی کاری من
وقتی در عشق هستی ،
مراقبه را فراموش نکن ،
 
عشق هیچ چیز را حل نمی کند .
عشق فقط نشان می دهد که چه کسی هستی ، کجا هستی
 
خب است که عشق بیدارت می کند .
از گیجی و آشقتگی درونت آگاه می شوی .
اکنون وقت مراقبه است !
اگر عشق و مراقبه با هم باشند ، هر دو بال را داری و # تعادل خواهی داشت .
 
 
متن آهنگ دیر کردی حمید هیراد
دیر کردی ببین از زندگی جا ماندم دیر کردی زمین خوردم و تنها ماندمدیر کردی حسرتت هر لحظه بر بادم داد دیر آمد در برم تا گفتم ای داد ای دادمن میرم امشب تازه میفهمی دلت گیره من میرم امشب خنده هام از خاطرت میرهمن میرم امشب تازه میفهمی دلت گیره من میرم امشب فکر تو آروم نمیگیرهوقتی که نیست از تو نشونی یعنی شدم فراموش کنار از ما بهترونی یعنی شدم فراموشحال منو دیدی نموندی کردی منو فراموش چه ساده این قلبو شدی آخر شدم فرام
همین چند وقت پیش رفتم محل کار قبلیم بهم زنگ زدن برای مدت زمانی که پیششون کار کرده بودم پول بدن
به منشیمون گفتم اسم شما رو فراموش کردم اسمش رو بهم گفت دوباره ازش پرسیدم اسم شما رو فراموش کردم بهم گفت همین الان بهتون گفتم که
چیزی که در زمان حال اتفاق میوفته رو نمیبینم ولی از گذشته خیلی خوب تو ذهنمه
گاهی حتی مسائل مربوط به یازده دوازده سال پیش میاد تو ذهنم ولی حرفی که در لحظه بهم زده میشه رو فراموش میکنم
   چیزی به یاد ندارم . شاید اینطور می خواهم. فراموشی بهترین کار است .تسکین می دهد. گاه فکر می کنم این کار بی زحمت امکان پذیر است . بی خوابی می کشم. پهلو به پهلو می شوم . خودخوری می کنم . نفس های عمیق می کشم . و با آه بلندی بیرون می دهم. فکر می کنم چیزی نشده است . حادثه ای اتفاق نیفتاده است. اما در واقع اینطور نیست. فقط و فقط خواسته ام چیزی را پنهان کنم. گوشه ای رهایش کنم تا غبار ضخیم فراموشی روی آن بنشیند. اما کمتر اتفاق افتاده است . خواب را حرام کرده ام.
امشب هزارتار اسم می‌تونست داشته‌باشه، که هیچ‌کدومشون توصیف صحنه‌ی بالا رفتن پرده نیستن. صحنه‌ی استرس. اون لحظه که انگشتام ازم تبعیت نمی‌کنن،چون مضطربم و یه‌ سالن آدم زل زدن بهمون. 
به امشب می‌شد هزارتا نام داد. گویاترینش بنظرم، شبِ نوجوونی بود. گرم. مرکز سالن. مرکز توجه. هیجان. استرس. و ملودی.و موسیقی. 
آدما دست می‌زدن.‌ ما می‌نشستیم. به خودم می‌گفتم هیچ‌وقت امشبو فراموش نمی‌کنی. هیچ‌وقت امشبو فراموش نمی‌کنی.
ممکنه یه‌روز تو ارکست
ماری؟
یکم حرف بزنیم باهم؟
ماری من خیلی فکر کردم،
هیچ چیزی از بیرون باعث خوب شدن حال ما نمیشه،
و من به شخصه واقعا اینو درک نمیکنم،
ماری من گاهی از درک کردن معنی دنیا عاجز میمونم،
من بدترین بلاهای ممکن رو سر خودم آوردم، بدترین چیزای ممکن رو تجربه کردم، ولی درونم عوض نشد!
ماری الان یچیزی به ذهنم رسید!
وقتی مردم دلم می خواد واقعا یچیزی رو از این دنیا بگیرم،
میخوام انقد با دنیا دوست باشم که نبودمو حس کنه و فراموش نشم، فراموش نشم؟
هان؟ مگه من همیشه
در عالم یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست. اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی باک نیست، و اگر جمله را به جای آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی هیچ نکرده باشی. همچنان که پادشاهی تو را به ده فرستاد برای کاری معیّن، تو رفتی و صد کارِ دیگر گزاردی. چون آن کار را که برای آن رفته بودی نگزاردی، چنان است که هیچ نگزاردی. 
پس آدمی در این عالم برای کاری آمده است و مقصود آن است، چون آن نمی‌گزارد پس هیچ نکرده باشد: اِنَّا عَرَضْنَا
ساختمون دوتا کوچه اون‌طرف‌تر خیلی سریع بالا رفته و نمای سنگ‌شده‌اش از توی بالکن مشخصه؛ مثل هر برنامۀ دیگه‌ای بخش‌بخش پیش رفته و به نتیجه رسیده. نمی‌دونم شاید سازندگان این ساختمون هم دارن کم‌کم فراموش می‌کنن که چه ذوقی برای اجرایی شدن این برنامه داشتن؛ مثل من که تو روزمرگی فراموش می‌کنم دارم بخش‌بخش برنامه‌هام رو جلو می‌برم و نمی‌تونم از بیرون ماجرا بهش نگاه کنم و مثل قدیم ذوق کنم. گاهی دعاهام رو فراموش می‌کنم و حواسم نیست که هر بو
زمان” به آدم امکان فراموشی میده. و این گاهی خوبه و گاهی بد . بد مثل حالا که من نمی خواهم مردی را که در کنار او هیچوقت احساس دختر بودن نداشتم و تماما برای من یک همکار بود ، فراموش کنم .
اما مطمئنم که تا یه ماه دیگه فراموش می کنم اما ایکاش یادم بمونه و در رفتارم هم چنین باشم که همیشه مرد و زن یه مرز مشخص با هم دارن.
آدما چطوری میتونن برن و فراموش کنن؟ بابا من از جلوی مغازه سر کوچمون که رد میشم دوتا بوق براش میزنم دستمم میارم بالا تا رنجیده دل نشه . اونوقت آدما چطوری میتونن برن و فراموش کنن؟! دستتو نمیخواد بیاری بالا فقط بگو چطوری اخه لعنتی! چطوری!
.
بغض .
گریه .
خوندن کامنتا و پستایی که تو پیجاشون گذاشتن . ایموجی های لبخندی رو گذاشتن . قلب آدمو آتیش میزنه .
تصور کردن اون صحنه . یه ثانیه تصور کردنشم عذابم میده .
خدایا فراموش که نه اصلا . ولی این اتفاق رو تو ذهن من کمرنگ کن . مگه میشه فراموش کرد! مگه میشه آخه!!! قول میدم این آخرین پستم دراین مورد باشه ولی توام کمکم کن حالم خوب شه .
برای ثبت در تاریخ و آنهایی که اروپایی های جنتلمن وکروات زده معطر را بسیار مهربان میدانند منتشر کنید تا بشریت این وحشیگری اروپا را فراموش نکند۰۰۰۰ *این اتفاق تلخ نباید فراموش شود* یادی ازگذشته براى فریفتگان فرهنگ غرب 20 سال از جنگ و نسل کشی صربها علیه مسلمانان بوسنی درقلب اروپا گذشت. جنگی که در آن 300 هزار مسلمان شهید و 60 هزار زن و دختربچه را به زور ربودند، و یک و نیم میلیون نفر ناچار به مهاجرت شدند. ❓آیا بیاد میاوریم؟ یا فراموش کرده‌ایم؟! یا
من قبلا عاشق پسری بودم و او هم عاشق من بود .من و او به طرز بدی از هم جدا شدیم با کلی دلخوری و ناراحتی و بدون خداحافظی، ولی من هنوز او را دوست می دارم و با هیچ کس جز او ازدواج نخواهم کرد .
سوال من اینه که آیا او مرا فراموش کرده؟ پسران بعد از چند وقت عشق خود را فراموش می کنند؟ من می خوام دوباره برگردم طرف او، آیا این کار درست است؟ با توجه به اینکه او پسری مغرور و از خود راضی است آیا من سبک می شوم ؟ برگردم یا نه ؟
تو را به خدا جواب دهید . 
ادامه مطلب
⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
خرید با تخفیف ویژه کتاب خاطره یی فراموش شده از فردا اثر مدیا کاشیگر
دسته بندی محصول :
#کتاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه کتاب خاطره یی فراموش شده از فردا اثر مدیا کاشیگر یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.کتاب خاطره یی فراموش شده از فردا اثر مدیا کاشیگر
[عکس 320×320]
دیدن توضیحات و خرید با تخفیف ویژهمشاهده مطلب در کانال
سوال : میشه برای فراموش کردن آدمی که دوستش داری جنگید و پیروز شد؟
جواب کامنت : انسان فراموش نخواهد کرد . تنها می پذیرد و کنار می آید .
سوال : با دلتنگی او چه کنم ؟ 
جواب کامنت : دلتنگی شکل دیگه ای از دوست داشتنه 
(از سری سوالات اینستاگرام بود که از مرکبیان پرسیده بودن ) 
رمز عبور بر روی تلفن‌های هوشمند روشی برای محافظت از اطلاعات خصوصی گوشی‌تان است. در عصری که اطلاعات شخصی، حرفه‌ای و مالی همه ما بر روی گوشی ها ذخیره می شود، استفاده از رمز عبور یک ضرورت محسوب می‌شود.
آیا برای شما پیش آمده که رمز عبور خود را فراموش کنید ؟ برای بازیابی رمز خود چکار می کنید، در ادامه روش‌هایی را برای شما بیان می‌کنیم که با استفاده از آن‌ها می‌توانید در صورت فراموش کردن رمز دوباره به گوشی‌تان دسترسی پیدا کنید.
 
ادامه مطلب
 
   بیشتر وقت‌ها متوجه‌ش نیستم. در جامعه کوچکی که دوروبر خودم جمع کرده‌م زیست می‌کنم. آرام و بی‌دغدغه ادامه می‌دهم. فراموش می‌کنم چه چیزهایی را پشت سر گذاشته‌م و حتی فراموش می‌کنم چه‌چیزهایی را قرار است، یا می‌خواهم به دست بیاورم. وقتی با شقا حرف می‌زنم متوجه می‌شوم که بوده، حضور داشته، انکار کردنش از حجمِ بودنش نمی‌کاهد. هست و من در ازای هیچ از دستش داده‌م. 
⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
قطع: رحلی
نوع جلد: زرکوب
خرید با تخفیف ویژه کتاب امپراتوری فراموش شده جهان پارسیان باستان
دسته بندی محصول :
#کتاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه کتاب امپراتوری فراموش شده جهان پارسیان باستان یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.کتاب امپراتوری فراموش شده جهان پارسیان باستان
[عکس 320×320]
دیدن توضیحات و خرید با تخفیف ویژهمشاهده مطلب در کانال
   بیشتر وقت‌ها متوجه‌ش نیستم. در جامعه کوچکی که دوروبر خودم جمع کرده‌م زیست می‌کنم. آرام و بی‌دغدغه ادامه می‌دهم. فراموش می‌کنم چه چیزهایی را پشت سر گذاشته‌م و حتی فراموش می‌کنم چه‌چیزهایی را قرار است، یا می‌خواهم به دست بیاورم. وقتی با شقا حرف می‌زنم متوجه می‌شوم که بوده، حضور داشته، انکار کردنش از حجمِ بودنش نمی‌کاهد. هست و من در ازای هیچ از دستش داده‌م. 
چون همیشه نگران فراموش شدنم.
من بقیه رو فراموش نمی کنم.هرگز کسی رو فراموش نکردم.چهره شون از خاطرم پاک میشه ولی خودشون همیشه در من می مونند.بدون چهره ای که موقع فکر کردن بهشون به خاطر بیارم.
نمی دونم من برای بقیه چی هستم.آیا غبار بی چهره ای از کسی هستم که روزی اونجا بود؟
و یا شاید هیچ چیزی نباشم.که امیدوارم این طور نباشه.
بزرگترین ترس من اینه که بلند شم و ببینم دیگه نیستم.و هیچ کسی نبودنم رو نبینه.
چون میخوام به خاطر سپرده بشم.چون میخوام اینجا ب
ایکاش فراموش کردن تلخی ها آموختنی بود .گاهی اوقات چنان زخم عمیقی روح را می آزارد که فراموش کردن تنها دوای درد ها می شود . شاید در چنین شرایطی باید همه چیز را رها کرد.  گاهی اوقات رفتن یک شروع دوباره می شود.
شاید دلم از زمین و زمان گرفته و دنیایم تنگ تر از همیشه شده که حال و هوایم ابری شده.  
انگار برای ادامه حیات اکسیژن کم آورده ام.  
نتیجه ی اخلاقی از داستان میشه فهمید اونایی که فراموش کردن برای چی اومدن تو این دنیا . مثلا کسی که موقع نماز خواندن هواسش به کارش و یادش میره که خدا داره صداش می کنه برای نماز و یا کسی که خیلی مال داره و وقتی خدا بهش میگه خمس بده و کمک به فقیر بکن اونوقت کم میاره و فراموش می کنه حرف خدا را و یا مثل کسی که چشمش از اصل این روزگار بسته است  و به فرعیات می رسه . در اصل همون کور کور بودنه . 
پس مواظب خوبیهاتون و حرف های خدا باشین 
یا علی مدد 
چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بودکلا یک ساک داشت ،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین،برای شروع آشنایی …
گفت: "مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم،دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”گفتم: "مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”
گفت: "کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!آخه اون جامادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا،
 اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بم
شیخی به طوطی اش "لا اله الا الله" آموخته بود!طوطی شب و روز "لا اله الا الله" می گفت!روزی طوطی به دست گربه کشته شد!شیخ به شدت می گریست!علت بی تابی را از او پرسیدند پاسخ داد:وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آن قدر فریاد زد تا مرد!"لا اله الا الله" را فراموش کرد!زیرا او عمری با زبان گفت و دلش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود!سپس شیخ گفت: می ترسم من هم مثل این طوطی باشم، تمام عمر با زبان "لا اله الا الله" بگویم، و هنگام مرگ فراموش کنم!
خیلی مهمه خواهش میکنم از روی تجربه خودتون یا اون هایی که میشناسید جواب بدید . مردان راحت تر عشق اول شون رو فراموش میکنن یا زن ها ؟
-----------------------------
مطلب پشنهادی مدیر ← جمله، زن ها نمیتونن همزمان عاشق دو نفر باشن، چقدر درسته ؟
در مورد "عشق اول" در پست های زیر بحث شده است ، برای دیدن هر کدام روی آن کلیک یا اشاره کنید  :
چطور عشق را فراموش کنیم ؟ ( راهکار برای فراموش کردن یک شخص )
حس فوق العاده ی عشق اولم، بازم تکرار میشه ؟
من نمیتونم عشق اولم رو فرامو
همه چی رو فراموش میکنیم همه چی رو . یادش میره برای چی داره زندگی میکنه . یه مسیری رو برای موفقیتش مشخص میکنه تا میرسه همه چی یادش میره یادش میره کجا بود چه سختی های کشید به کجا رسیده . همه چی به کل یادش میره انگار که هرگز تو این دنیا نبوده .
فکر میکنم فمینیسم از یک عصبانیت نشات گرفته، عصبانیت نه، در برابر ظلم های مردانه. انسان در عصبانیت نمیتواند تصمیمات را به درستی بگیرد یا حتی به درستی از خودش دفاع کند، این میشود که ن با نام فمینیسم به بهانه ی  احقاق حقوق شان میروند دنبال کارهای احمقانه که مصداق هایش در این مقال نمیگنجد .
 
زنی تماس گرفته ! شوهر ۳۰ ساله اش با زنی ۴۰ ساله ریخته اند روی هم! از مادر میخواهد به او یک مشاور معرفی کند.عصبانی میشوم ، میگویم مشاور ؟! باید
فکر میکنم فمینیسم از یک عصبانیت نشات گرفته، عصبانیت نه، در برابر ظلم های مردانه. انسان در عصبانیت نمیتواند تصمیمات را به درستی بگیرد یا حتی به درستی از خودش دفاع کند، این میشود که ن با نام فمینیسم به بهانه ی  احقاق حقوق شان میروند دنبال کارهای احمقانه که مصداق هایش در این مقال نمیگنجد .
 
زنی تماس گرفته ! شوهر ۳۰ ساله اش با زنی ۴۰ ساله ریخته اند روی هم! از مادر میخواهد به او یک مشاور معرفی کند.عصبانی میشوم ، میگویم مشاور ؟! باید
توی ذهن گم شدن، از ویژگی هایش بود.
فهم کردن بدون کلمه!
و قطعا که تنهاست اوکه در ذهن زندگی می کند. گرچه، وسیع می شود و می فهمد، و با کلمات، با خودش بیان می کند.
 
تو فهمیدنِ بی کلمه را بلدی؟
 
اما حالا می خواهد تلاش کند، زبان را از بر کند.
وی، 14 سال پیش  تصمیم گرفت کلمه ها را فراموش کند. و فراموش کرد. که از قید کلمه و ساختار فرار کرده باشد. 
حالا اما، باز باید حافظ و ابتهاج خواند. سعدی و فردوسی و حتی مولانا.
باید کلمه را فهمید.
 خدایا . از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم . من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم . معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت . با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم .! ❤️
دوستت دارم ، خدای خوب من
#دکتر_چمران
این تصویر آشناست:فکرهای زیبا و کارهایی با لذت لحظه ای.کسی که لذت عمیق را میخواهد باید از روزهایش جدا شود و بچلاند همه چیز را تا عصاره اش را قطره قطره جمع کند و روزی که همه اش را دید لذت ببرد.اما حوصه میخواهد و کار مردان با حوصلست.باید بیشتر خلاصه کنم و تکرار کنم تا همه چیز را در یاد داشته باشم.وگرنه هر چیزی که میخوانم از دست میرود و به درد نمیخورد.حالا گوش کن و بعد فراموش کن.
حالا گوش کن و بعد فراموش کن.
شب ها حرف میزنیم و بهتریم .
قصه طولانیست ا
 خدایا . از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم . من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم . معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت . با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم .! ❤️
دوستت دارم ، خدای خوب من
#دکتر_چمران
از حس‌های یهویی:
"آدم نمی‌تونه کسی رو که باهاش خاطره داره فراموش کنه". اگر اشتباه نکنم این دیالوگی از سریال در چشم باد بود. آنجایی که ایران می‌خواست کشور را برای همیشه ترک کند و به بیژن گفته بود فراموشم نکن و بیژن در جوابش همین دیالوگ بالا را گفته بود. همین است. آدم در گیر و داد و وضعیت متلاطم زندگی‌اش تصمیم می‌گیرد فراموش کند. شروع می‌کند به پاک کردن شماره‌ها و عکس‌ها. دور انداختن یادگاری‌ها و یادها. پاره کردن نامه‌ها و یادداشت‌ها‌. بعد
-
Unutmaq اونوتماق
فراموش کردن
Unudulmaq اونودولماق
فراموش شدن
Unutqan اونوتقان
فراموشکار
.
امتحانیمی اونوتموشدوم
imtihanımı unutmuşdum
امتحانمو فراموش کرده بودم
✅✅✅
درسلری اوخویورام اما تئز اونودورام
Dərsləri oxuyuram ama tez unuduram
درسها رو میخونم اما زود فراموش میکنم
✅✅✅
نومره می اونوتسان قارداشیما زنگ وور سوروش
Nümrəmi unutsan qardaşımq zəng vur soruş
اگه شماره‌م یادت رفت زنگ بزن از داداشم بپرس
✅✅✅
کلیدی شرکتده اونوتدوق
Kilidi şirkətdə unutduq
کلیدو تو شرکت جا گذاشتیم
✅✅✅
ه
در جمع اساتید، قاریان و حافظان سی و ششمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم،فرمودند : قرآن گفته اشداء علی الکفار»؛ بعضی از ما مسلمانان این را فراموش میکنیم، مثل کسانیکه در کشورهای اسلامی با آمریکا و صهیونیستها ساختند و خون فلسطینیها را لگد کردند و شدند نوکر کفار/ دسته دیگر رحماء بینهم» را فراموش کردند. سوریه و یمن را ببینید؛ الان یمن 4سال است که بمباران میشود. آن بمباران کننده، بظاهر مسلمان است.
 داشتم نت گردی می کردم که یاد لیوان چای کنار دستم افتادم. چای ریخته بودم و فراموش کرده بودم بنوشم. یک قلوپ کشیدم در دهانم. دوباره برگشتم سرکارم و بازهم فراموش کردم، کمی سردتر شده بود. هربار یک قلوپ می نوشیدم و بلند مدتی حضور لیوان چای را فراموش می کردم، هربار سردتر می شد. آدم ها هم اینطورند مگر نه؟ روابط و آدم ها وقتی فراموششان می کنی، سرد می شوند.
ته لیوانم هنوز چای مانده بود ولی از سردی اش دیگر ننوشیدم. گذاشتم دور ریخته شود.
 
.
 
اینکه اون دل
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
آقا از قول خودم نمی گویم ، روایت از حضرات معصومین علیهم السلام است
کسیکه ایرادات خودش را فراموش کرده است و به عیب دیگران فکر میکند چنین فردی اسیر مکر شیطان شده است
یعنی آقا و خانمی که از همسرت ایراد میگیرید در حالی که خودتان وظایفتان را فراموش کرده آید قبل از هرچیز باور که اسیر مکر شیاطین هستی
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
حضرت امام ‌ای مدظله‌العالی: دولت آمریکا از اول با این انقلاب با روی عبوس و چهره‌ی تُرش روبه‌رو شد. هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریکائی با موشکی که از ناو جنگی شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر کشته شدند. بعد به جای اینکه آن افسر توبیخ شود، رئیس‌جمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما این‌ها را می‌تواند فراموش کند؟»
 ۱۳۸۸/۰۱/۰۱
فراموش نمی‌کنیم
سی‌ویکمین سالگرد حمله‌ی جنایت‌بار ناو آمریکایی
میگم : " اه، چقدر گرمه "
میرم در اتاق رو باز می کنم.
سی ثانیه از نشستنم روی صندلی میگذره که حس می کنم دارم می لرزم.
میگم: " چه هوای سردیه "
و میرم در رو باز میذارم.
همکارم خیره خیره نگاهم می کنه.
کلید " ک " رو روی کیبورد پیدا نمی کنم. پنج بار میگردم اما پیداش نمی کنم. فکر کنم دارم آایمر می گیرم.
خدا کنه آایمر بگیرم.
یه فیلمی دیده بودم که داستان زنی بود که کم کم آایمر گرفت، همه چی رو فراموش کرد. عاشق خانواده ش بود، اما وقتی آایمر گرفت دیگه نمی ش
. سپاه دوست و دشمن را عزیز داشتم که متاع باقی خود را به مال فانی می‌فروشند و در معارک و مهالک خود را می‌اندازند و جانفشانی می‌نمایند
و مردی که از جانب دشمن با من خصمی کرد و شمشیر کشید و نسبت با ولی نعمت خود راسخ‌الاعتقاد بود ، وی‌را بسیار دوست داشتم و چون نزد من آمد قدر وی را دانسته معتمد خود ساختم و به وفا و حقیقت وی‌را شناختم
و آن سپاهی که حق نمک و وفاداری را فراموش کرد و وقت کار از صاحب خود رو گردان شد و نزدِ من آمد وی‌را دشمن‌ترینِ مردم
چند سال که بگذره خیلی چیزا یادمون میره
ادما اسماشون کاراشون کلی شماره تلفن و ادرس و
ولی بعضی بدیهایی که در حقت کردن و ادمی ک مرتکبش شده هیچ وقت فراموش نمیشن
شاید برات اهمیت نداشته باشن
اما یه جاهایی یه روزایی با یه اشاراتی یهو یادت میاد
اگه بد میشین یه جوری بدی نکنین که نشه فراموش کرد
ادم شاید بگه بخشیدم شاید بخواد ببخشه اما همینکه یهو یادش میاد و حالشو خراب میکنه باعث میشه دوباره آه بکشه
و خدا صدای این آه رو میشنوه
خدای خوبم سلام
زمانی بود که نفس های عمیق می کشیدم، اکسیژن تازه وارد ریه هایم می کردم و یادم می رفت از تو تشکر کنم!
فکر می کردم نفس کشیدن حق من است.
هر زمان دلم میخواست فرزندم را در آغوش می فشردم و فراموش می کردم از تو بابت سلامتیش تشکر کنم
دلتنگی ها که سراغمان می آمد دورهمی می گرفتیم و از ته دل می خندیدیم، همدیگر را بغل می کردیم و می بوسیدیم و باز هم فراموش می کردم شکرت را به جا بیاورم
ادامه مطلب
سخنگوی گردان‌های حزب‌الله عراق با بیان اینکه گزینه‌ای جز مقابله با نیروهای آمریکایی نداریم، تاکید کرد: هیچ شخص عراقی نمی تواند نقش شرافتمندانه سردار سلیمانی و ایستادگی او در خط مقدم در شکست داعش را فراموش کند.
ادامه مطلب
ما آدما شروع کننده های خوبی هستیم ولی ذاتا خوب تموم نمیکنیم. همه مون همینجوری هستیم. وقتی عطشِ رسیدن میخوابه همه چیز عادی میشه. معمولی میشه. به خاطر همین همیشه حرف از عشقایی هست که به هم نرسیدن.
شاید منو تو هم عادی میشدیم یه روز. شاید یه روز برسه که سالی یه بار هم به اینجا سر نزنیم و برای هم ننویسیم. شاید یه روز بیاد که بغل هم رو فراموش کنیم، شاید یه روز برسه رودخونه ها رو فراموش کنیم.
 ولی امروز اونروز نیست
عرض کنم حضور با سعادت شما، هاشم خان دماوندی ِ چارشونه و لوطی که ذکر خیر شخصیتش در سریال زیبا و با اصالت "شهرزاد" را قبلا هم اینجاگفته  ام وقتی معشوق قدیمی اش "قرص قمر "را از دست داد و در سکوت و پنهانی عزادارش بود به شهرزاد گفت: "عروس! عشق مثل جنگ می مونه ، اولش آسونه ، آخرش سخت ِ و فراموش کردنش محال ".  خواستم بنویسم که مسئله ی  دست و پنجه نرم کردن با محالات در واقع همخوابگی با مرگ است . آدمیزاد آبستن رنج می شود از آن و تا فارغ نشود از این بار ، در می
در سرتاسر قرآن، نام شیطان و مفهوم شیطنت، از بسیاری از مفاهیم، بیشتر تکرار شده است؛ برای اینکه مردم، شیطان و حضور شیطان را فراموش نکنند. اگر فراموش کردید که دشمن در کمین شماست، غفلت شما را فراخواهد گرفت، حرکت را کُند خواهد کرد و از بین خواهد برد؛ و این بزرگ‌ترین فرصت برای دشمن است. ۱۳۷۷/۳/۲۱
پنج سال مقاومت یمنی در برابر جنایات سعودی، آمریکایی، اروپایی، اسرائیلی.
و البته مردانی در این سرزمین بودند و هستند که مظلومان یمن را فراموش نکردند، و مردم مقاوم و مظلوم یمن هم فراموش کار نیستند.
- عکس دو عقیق یمن یادگار علمای یمن به پدر و مادر شهید لطفی
به زندگی ام می اندیشم،ایستاده در سایه ی شهر ستارگانِ بالا سرم،به فراموش می اندیشم،من دیگر تو را فراموش کردم! نه بخاطر اشتباه تو،بخاطر اشتباه خودم.تو آدمِ اشتباهیِ زندگی من بودی و همچنان هستی
به زندگی ام می اندیشم،ستاره ها چشمک می زنند و این من هستم که می شنوم آوای city of stars را در سرم،به زندگی ام می اندیشم.به آنچه پایان یافته
این منم و ثانیه هایی می گذرند،این منم،شروع کننده ی زندگی جدید!
City of stars,are you shining just for me?:)
آخ که چه زود دیر شد.
چه زود خیلی ها رفتن.
چه زود سالمون گذشت.
چه زود از یاد بردیم اونایی رو که جاشون خالیه.
چه زود بزرگ شدیم و سادگی هامونو فراموش کردیم.
چه زود ،چه زود و چه زود،زود تر از طلوع و غروب،زود تر از باد،زود تر از چرخش ثانیه شمار ساعت،زود تر از یه زله،زود تر از یه ثانیه و زود تر از همه چیو و همه چی ،چه زود دیر شد
خیلی زود گذشت و فراموش شد سال گذشتــــــــــــــه.
۱۳۹۸ مبارک
احتمالا بارها و بارها برای شما هم پیش آمده است که رمز عبور خود را فراموش کنید . اگر پسورد را روی کروم قبلا ذخیره کرده باشید، به سادگی می‌توانید آن را بازیابی کنید.
 
احتمالا بارها و بارها برای شما هم پیش آمده است که رمز عبورهای خود را فراموش کنید. این اتفاق بیشتر در شرایطی رخ می‌دهد که در وب سایت‌های مختلف ثبت نام کرده باشید و بعدا با فراموش کردن پسورد خود، دیگر به اکانتتان دسترسی نداشته باشید. برای رفع این مشکل یک ترفند ساده در کروم وجود دار
همه چیز عوض شده وقتی دلم پره وقتی غم تمام وجودم رو فرامیگیره دوست دارم اهنگ کوردی بزارم و با تمام وجودم برقصم اینقدر برقصم و بچرخم که بیحال بیوفتم روی زمین و فردا دختر ارومتری تحویل بگیرم ادمی که دوباره بلده بجنگه بپذیره و با هر حرکت غم هاش بریزه انقدر برقصه که فراموش کنه دردی هست فراموش گند فردایی هست که باید زندگی کنه فراموش کنه دیگه دردا ردر نیستند دارن عادت میشن نیاز دارم برقصم تا اروم بگیرم خواننده مدام تکراره کنه هوا سار هواسار و من بد
ای کاش ، روزی که طاقتم طاق شد و بعد ، فروریخت ؛
ای کاش ، روزی که دیگر ذهنم تاب نداشت ، و از فرط گرمای زندگی سوخت ، 
و در برگه ی اعتراض تازیانه های روزگار نوشت : دلم خواست و رد دادم ، 
ای کاش ، روزی که دست در دست جنون ، به سمت گور می روم ، و دنبال راه راه های سفید و سیاه می گردم .
کسی باشد که در گوشم بخواند بلند نشو از رختخوابت 
ای که واژه ها را هم یک یک و هم دسته دسته فراموش کردی ،
تو را به خدا ، بلند نشو از رختخوابت 
مثل آسمانی که پرندگانش را فوج به
فریاد ماندن بر می خیزد از دهانه این چاه فرسوده. من در انتهای این دوست داشتن می گویم: بمان. تو در ابتدای رفتن بی میل تر از هر وقت دیگری نگاهت را از نگاهم به اتمام می رسانی. تاریکی گمشده در شهری که مردمانش سیاه پوش قدم بر می دارند. اما احترام به انتخاب. چیزیست که پدرم در یه روز زمستانی در گوشم زمزمه کرد. می توانی بگریزی از این مکان. حتی می توانی فراموش کنی: روزی که بهم قول دادی همیشه پیشم خواهی ماند. از یاد ببری آرزوهای که با من می بافتی. من قدم زدن در
دخترک قشنگ من
این روزها تنها دلخوشی ام شده ای
بعد از خدا
تنها کسی که از عمق جان، حالم را خوب می کند.
تو تنها دلیلم برای مقاومت و تلاش هستی
تو تنها کسی هستی که به زندگی امیدوارم می کند
اگر نبودی مادرت این روزها را تحمل نمی کرد
اگر نبودی مادرت آنقدر وقت اضافه داشت تا فکرهای بد مدام در سرش رژه بروند
تو هستی تا من غم هایم را فراموش کنم!
تا با شیرین کاری هایت لبخند بر لبم بنشانی
حتی اگر انتهای این لبخند، بغضی فروخورده باشد
این روزها هم میگذ
   ژنتیک اینطوری است. وقتی بچه ای از موی ذرت میترسی و خیلی هم میترسی و مایه ی خنده ی خانواده هستی. ولی بزرگ می شوی و ریش در می آوری و دانشگاه می روی و آن قضیه فراموش خیلی وقت است فراموش شده. ولی خب یهو خواهرزاده ات به دنیا می آید و دایی می شوی و خواهر زاده ات هم از چیزهای پرز دار و ریش ریش دار می ترسد و باز همه یادشان می افتد که تو از موی ذرت می ترسیدی و باز مایه ی خنده می شوی.
#یاس
#یومونچه
خوبه که یه جایی هست که میتونی هرچی میخواهی بگی و بنویسی. گاهی نوشتن کمک میکنه افکارت مرتب بشه. گاهی باعث آرامش میشه. گاهی هم باعث میشه که ذهن خودتو ببینی و افکارت رو مرتب کنی.
یه وقتایی یه چیزایی توی ذهن آدم هست که لابه لای درگیری های ذهنی فراموش میشه. وقتی می نویسی، اون چیزایی که پررنگ تر و جلوتر از همه در ذهن بودن اول نوشته هات قرار میگیرن. بعدش نوبت میرسه به اون چیزایی که داشتن فراموش می شدن. اگر به نوشته ها دقت کنی می فهمی که بعضی مطالب مهم بو
پسرک دنبال تسبیح پدربزرگش می‌گشت تا بازی کند. می‌خواستند جای پنهان کردن تسبیح را نفهمد. مادر همسرم تسبیح را از زیر مبل کنار تلویزیون برداشت، تا نگاه پسرک به دستان مادربزرگش افتاد، برای منحرف کردن توجه‌اش، مادر همسرم مدام و تند تند با صداهای من‌درآوردی، دستانش را توی هوا تکان می‌داد و می‌خندید، پسرک فراموش کرد نگاهش را ادامه دهد و احیاناً جای تسبیح را به ذهن بسپارد، توجه‌ش به حرکات اغراق‌آمیز مادربزرگش جلب شد و می‌خندید و سعی می‌کرد
قبل تر ها در سال های اول عمر این وبلاگ راجب این حرف زده بودم که گاهی وقت ها اعتراف به دوست داشتن با گفتنش تمام میشود یعنی یکهو به خودت می آیی میبینی بعد اعتراف کردنش دیگر آن شور و شوق طولانی مدت از بین رفته و سرشار شدی از یک بی حسی مطلق و شاید انکار . حالا منم که در پست قبل گفتم آن اعتراف به دوست داشتن نگفته ی سال های طولانی را گذاشته ام پای طاقچه کنار قرآن دروغ نگفته ام . روزهای آخر سال را سعی میکنم نه با فراموش کردن او بلکه با این تفکر که دیگر قرا
همیشه در کتابها میخونیم و در قصه ها می شنویم که یک اتفاق میتونه زندگی آدمها رو عوض کنه و شاید حتی ناتوان باشیم از درک کردن عمق این تغییر و تحول.
حداقل برای من که اینطور بود. هیچ وقت نتونستم متوجه بشم تغییر زندگی یک فرد تنها با یک اتفاق میتونه چه ابعاد گسترده ای داشته باشه- تا به امروز.
امروز متوجه شدم که دیدم به همه چیز عوض شده. انگار برای درک هر موضوعی باید از اول بهش فکر کنم. ابعاد جدیدی رو میتونم ببینم. این البته نتیجه مستقیم اتفاقی که برای من
میگن زمان خیلی چیزها رو حل می‌کنه. راست هم میگن. خیلی غم‌ها با گذر زمان فراموش میشه، خیلی دلخوری‌ها با گذر زمان رفع میشه، خیلی از روابط با گذر زمان تغییر می‌کنه و .
شاید فراموش شدن یه غم مثل غم از دست دادن یه عزیز که هیچ کاری نمیشه براش کرد، اتفاق مثبتی باشه. یا از بین رفتن یه دلخوری الکی مثل اختلاف‌های خانوادگی عجیب و غریب. اما در کل وقتی به این موضوع فکر می‌کنم که زمان چقدر می‌تونه رو مسائل مختلف تاثیرگذار باشه، غصه‌م می‌گیره. در واقع
خدایا!
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت،اما شکایتم را پس می گیرم.
من نفهمیدم.فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد.
گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم،معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت.
با تو تنهایی معنا ندارد.
مانده ام تو را نداشتم چه می کردم!دوستت دارم ، خدای خوب من!
شهید مصطفی چمران
 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز          
سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 
فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .
 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.
خوزستانی را که در رگ های خود ، با طلای سیاه خود؛ حیات را به ایران هدیه می کرد؛ فراموش کردند.
در بستر آب خانه ساختند و به شادی خشکی ز
 
می نویسم که نگی فراموشت کردم. یاد حرفت می افتم که گفتی تو نخواستی منو فراموش کنی ، نخواستی جایگزینم کنی و بعد دلم خیلی می گیره. این چه قضاوت غیر منصفانه ای بود؟ من اگرم می خواستم تو فراموش شدنی نبودی بی انصاف.
توام دلت تنگ می شه؟
ریمایندرای آیفون اون عکس رو نشون دادن که رفته بودیم لتیان. باغ گردو. سرمای هوا و گرمای تو. همون عکسی که قراره بعد از چند سال عینش رو بگیریم و هنوزم دلم امید داره که میگیریم.
امروز خیلی دوریم از اون روزا ، ولی می دونی ق
آزارم میده دلی که از ادما ترسیده

احمدوند تو گوشم غوغایی کرده .
تابستون به معنی کم شدن کارا و زیاد شدن میزان استراحت من نیس بلکه تاثیرش فقط تو نوع کاراییه که انجام میدم .تا یک شنبه باید یه میزانی داستان کوتاه بخونم و یه رمان انگلیسی که شروع کردمو تموم کنم .
همچنین باید سه تا داستانای خودمو تموم کنم‌.
یه کم سرم شلوعه اما این کارا رو عاااشقانه دوست دارم ‌‌‌.
چون باعث میشه فراموش کنم ظلم همیشگی ادما در حق هم و در حق خودم رو .بیخیال !
ای
یک آفت بزرگی که بنظر حقیر بچه حزب الهی ها رو خیلی تهدید می کنه، اینه که خیلی زود مسئولیت های سنگین بپذیرن و دنبال اثرگذاری سریع باشن و دچار این تفکر بشن که بدون اینکه نیاز باشه از لحاظ علمی و تخصصی و تجربه به سطح قابل قبولی برسن، تمام وقتشونو روی کارهای سطحی سرمایه گذاری بکنن و خودشونو فراموش کنند.
ادامه مطلب
خواستم بنویسم  الان که بهار شده، حال دل خودت را خوب کن بی‌خیالِ خیلی‌ها،  خواستم بنویسم حواست باشه  بهار مثل پاییز نیست که به ظاهر یک فصل ِ اما انگار که یه سالِ ، بلکه بهار واقعا یه فصلِ،بهار خیلی زود تمام می‌شه، تا می‌تونی نفس بکش در هوای بهار  حتی با وجود این روزهای خود قرنطینگیدلگیر خوبی‌های بی‌جوابت هم نباش ،تو بخاطر دل خودت مهربان باش ، تو وقتی خوب باشی روزی آدمها دلتنگ خوب بودنت میشن و فراموشت نمیکنن ،مطمئن باش ،خوبی فراموش نم
بررسی نوع برخورد لندن و تهران با دو پرونده
دیپلمات فراموش شده

انگلیس برای نجات جاسوس خود از چنگال عدالت،همه ابزارهای متعارف و غیرمتعارف را به خدمت گرفته اما جای بسی تاسف است که
دیپلمات زندانی ما در اروپا گویا فراموش شده و حتی رسانه ها نیز به آن نمی
پردازند.نشانه این وضعیت نبود حتی یک عکس مناسب از وی است.در صورتی که
دستگاه دیپلماسی در برابر بازداشت و زندانی کردن دیپلماتی های ایرانی از
موضع اقتدار رفتار نکند این
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمده‌ای مرحبا
قافله شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا
بر سر خشمست هنوز آن حریف
یا سخنی می‌رود اندر رضا
از در صلح آمده‌ای یا خلاف
با قدم خوف روم یا رجا
بار دگر گر به سر کوی دوست
بگذری ای پیک نسیم صبا
گو رمقی بیش نماند از ضعیف
چند کند صورت بی‌جان بقا
آن همه دلداری و پیمان و عهد
نیک نکردی که نکردی وفا
لیکن اگر دور وصالی بود
صلح فراموش کند ماجرا
تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها
دوست نباشد به حقیقت
واقعا هیچ احساسی نمیتونه جای احساس موقع خوندن یه کتاب خوب رو بگیره. حتی دیدن یه انیمه خوب هم نمیتونه.
وقتی شروع می کنی به خوندن، آروم آروم آروم درونش ذوب میشی، لابه لای صفحاتش حل میشی. یه کم بعد، فراموش می کنی که میخوای نفس بکشی. فراموش می کنی چطور صفحه ها رو ورق بزنی. اسمت رو، حتی اسم حروف و زبانی که داری کتاب رو بهش می خونی فراموش میکنی. 
تا اینکه به یه جایی میرسی که دیگه نمیتونی تحمل کنی. باید کتابو بذاری زمین و سعی کنی نفس کشیدن رو به یاد بیار
آنقدر دلتنگت شده ام که تمام شهر را ب دنبالت میگردم تا ردی نشانی از تو بیابم تا دلتنگیم را برطرف کنم 
آخرتو کجای این شهر شلوغ هستی آیا فراموش کردی چشمی را که چشم انتظار اوست آیا فراموش کردی دلی را که در نبود تو گرفته است خداوندا خودت پیدایش کن خودت برش گردان خودت ب یادش بیاور کسی این سوی این شهر شلوغ چشم ب راه و دلتنگش است.
خداوندا آشوب دلم را میدانی غوغای وجودم دارمیدانی سکوتم را نیز میدانی پس خودت دریابم خداوندا.
#زهره
sapp.ir/fagatbarayeto
خوشگلا ،کامنت بذارن 
ببینم چند نفر خوشگل تو
بیان داریم
پ ن مهم :به نظر من هیچ آدمی زشت
نیست همه خوشگل و زیبا هستن آدم دلش نباید زشت باشه 
زشت اون دلیه که مهربونی کردن رو فراموش کرده
کینه رو مهمون دلش کرده لبخند نمیزنه پس هیچ ادمی زشت
نیست اینم برا دوستانی که اعتماد ب نفس پایین دارن
و خودشونو زشت خطاب کردن دلت زیبا باشه جوون
چهره که مهمون خاک میشه 
و از آدم یه خاطره با قلب خوشگل
میمونه
+لبخند فراموش نشه:))

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها