نتایج جستجو برای عبارت :

شاعر پیرداد غمگین

غم که می آید در و دیوار شاعر می شود 
در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود 
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی 
خط کش و نقاله و پرگار شاعر می شود 
تا چه حد این حرف ها را می توانی حس کنی؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود 
باز می پرسی: چه طور این گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می شود 
گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود 
#نجمه_زارع
با توجه به شعر زیر گزینه مورد نظر را انتخاب کنید
1⃣ دوسٺٺ دارم ولے چون با حجابے بیشٺر2⃣ مثل خورشیدے ولے پشٺ نقابے بیشٺر
3⃣ شال سبز و سرخ حٺے صورٺے بر چهره اٺ4⃣ خوب مے آید ولے خب رنگ آبے بیشٺر
الف) شاعر استقلالی استب) شاعر تنوع طلب استج) شاعر باسلیقه استد) دل شاعر در دست یک چادری گیر کرده است
 
نماشون یکی از پرکاربردترین کلمه های شعر مازندرانی است، چون همه اتفاقات غمگين و تلخ احتمالاً در نماشون اتفاق میافتند.
نماشون در لغت به معنای غروب است وقتی که خورشید شیفتشو تموم میکنه و به ماه تحویل میده. به نظر خودم بازی زیبایی داره با کلمات، نماشون یعنی وقتی که نما میره.
نماشون آنقدر در شعر مازندرانی غمگين است که شاید ده ها شعر با آن شروع میشود، یکجا شاعر با آمدن غروب دلتنگ میشود و ناله میکند
نماشون صحرا مه ونگ ونگه
غروب شد و در صحرا صدای نا
شاعر شب و روزپشت دارِ اندیشه نشسته بودو سرودش، آن قالی بزرگ را می بافتقالیِ بزرگی که شاعردر تار و پودِ آنگاهشمار اسطوره ای میهن اشو تبار کهنِ پادشاهان پارسی را، باشکوهِ تمام می بافتقصه ی پهلوانانِ محبوب اشکارهای برجسته ی قهرمانان اشجانورانِ جادویی و دیوهاو گل های افسانه را گرداگردش رج می زد…(قسمتی از شعر بلند فردوسی شاعر» اثر شاعر آلمانی، هاینریش هاینه؛ ترجمه بهنود فرازمند) به نقل از طره
‍ من به امید تو ای ابرو کمان، شاعر شدمکی از پشت پرچین زمان شاعر شدم
غرقِ در احساس بودم، با هزاران آرزودر دلم طوفان ولی بی بادبان شاعر شدم
حس و حالم سوخت از برق نگاهت تا شبیدر میان شعله های بی‌امان شاعر شدم
برق چون شمشیر برّان، از نگاه نافذتحمله‌ور شد در دل شب پای جان شاعر شدم
ناگزیر از شور آتش پاره‌ی احساس دلمانده‌ام بین زمین و آسمان شاعر شدم
گم شدم در بستر بی هم نوایی بارهادر تلاشم که بیابم یک نشان شاعر شدم
در فشار شورش غم‌های خود، در گ
 
از کتاب منفی باف: 
شاعر: بهمن نشاطی

درگیرِ تناقضاتِ حالی، شاعردارنده ی جیب های خالی، شاعردر خلوتِ غارخود به شعری دلخوشپیغمبرِ امتی خیالی، شاعر از کتاب اندوه لعنتی:دوری از ترانه را تاب می آورمخانه را بی خنده های تو، نه!ادامه نمی دهمپای پلّه های همین شعر می نشینمتا تو برگردی
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
 
 
فکر می کنم هر کس باید شاعر شعر های خودش باشد، هیچ احساسی تکراری نیست، عشق ها و فراق ها، درد ها و رنج ها، غربت و حبس و. برای هر کسی یک رنگ دارد، گاهی کلمات، این پاره های پراکنده حاصل از چسبیدن حروف به هم توان ترسیم احساسی را ندارند که در آن غوطه وریم، در میان شان با پاهای راه می روی و فقط خار واژه ها پوستت را می خراشد، هیچ کدام التیام بخش نیست، هر کس باید شاعر خودش باشد، شعر هر کس از نگاه اش تراوش می کند اما اگر شعری به بیتی ختم نشد تقصیر واژ
فکر می کنم هر کس باید شاعر شعر های خودش باشد، هیچ احساسی تکراری نیست، عشق ها و فراق ها، درد ها و رنج ها، غربت و حبس و. برای هر کسی یک رنگ دارد، گاهی کلمات، این پاره های پراکنده حاصل از چسبیدن حروف به هم توان ترسیم احساسی را ندارند که در آن غوطه وریم، در میان شان با پاهای راه می روی و فقط خار واژه ها پوستت را می خراشد، هیچ کدام التیام بخش نیست، هر کس باید شاعر خودش باشد، شعر هر کس از نگاه اش تراوش می کند اما اگر شعری به بیتی ختم نشد تقصیر واژ
مثلا اگر قرار بو من بین تمام شغل های دنیا یک شغل را انتخاب می کردم ، شاعر بودن را انتخاب می کردمفقط حیف، حیف که شاعر بودن را نمی‌شود انتخاب کرد، شاعر بودن باید انتخابت کند، بعد بهت یک عدد حس و ذوق و قریحه ی شاعری بدهد، تا شاعرت بکند.
به نظر من که شاعر ها خوش بخت ترین آدم های روی زمینند، مثلا هر موقع دل تنگ می شوند، پناه می‌برند به واژه ها، یا مثلا هر موقع دلشان می گیرد انقدر با ذهنشان بازی می‌کنند تا با چند تا جمله دلشان را باز کنند.شاعر ها
به یاد دارم معلم ادبیاتی روزی سرکلاس فرمود دوره های اوج شعر فارسی بی ارتباط با دوران های خفقان نبودند. 
آدمی وقتی در تنگنا قرار میگیره به بیان چرندیات و پرندیات میپردازه که از لابلای این چرندیات و پرندیات گاها شعر هم برون آید
ما هم که جدا از ادم نیستیم و الا ماشاالله فشارات زندگی هم کم نیست،حالا این وسط خدا نصیب مون کرد یه رفیق خوش ذوقِ بچه شاعر(کسی قدم های اندک و خوبی در شعر برداشته است)
و اینطوری بود که ما هم در بیان چرندیات و پرندیات بیکار
به یاد دارم معلم ادبیاتی روزی سرکلاس فرمود دوره های اوج شعر فارسی بی ارتباط با دوران های خفقان نبودند. 
آدمی وقتی در تنگنا قرار میگیره به بیان چرندیات و پرندیات میپردازه که از لابلای این چرندیات و پرندیات گاها شعر هم برون آید
ما هم که جدا از ادم نیستیم و الا ماشاالله فشارات زندگی هم کم نیست،حالا این وسط خدا نصیب مون کرد یه رفیق خوش ذوقِ بچه شاعر(کسی قدم های اندک و خوبی در شعر برداشته است)
و اینطوری بود که ما هم در بیان چرندیات و پرندیات بیکار
به یاد دارم معلم ادبیاتی روزی سرکلاس فرمود دوره های اوج شعر فارسی بی ارتباط با دوران های خفقان نبودند. 
آدمی وقتی در تنگنا قرار میگیره به بیان چرندیات و پرندیات میپردازه که از لابلای این چرندیات و پرندیات گاها شعر هم برون آید
ما هم که جدا از ادم نیستیم و الا ماشاالله فشارات زندگی هم کم نیست،حالا این وسط خدا نصیب مون کرد یه رفیق خوش ذوقِ بچه شاعر(کسی قدم های اندک و خوبی در شعر برداشته است)
و اینطوری بود که ما هم در بیان چرندیات و پرندیات بیکار
جانان – سالام آی شاعر
دانلود آهنگ جدید جانان به نام سالام آی شاعر
Canan – Salam Ay Sair

 
دانلود آهنگ جانان به نام سالام آی شاعر
جانان سالام آی شاعر
****   ****    ****
Canan
دانلود جدیدترین آهنگ های فارسی و ترکی
آهنگ جانان به نام سالام آی شاعر
****   ****    ****
سالام آی شاعر – جانان
متن آهنگ سالام آی شاعر از جانان
هاچاندی گورمورم سنی سالام آی شاعر سالام آی شاعربلکه دیک بیر ایکی شیرین کالام آی شاعر کالام آی شاعر
اله دیشیب زمانه اله دیشیب دوراناخی کیمه
آن چه می‌آید گزینه‌یی از اشعار دو مجموعه‌ی جداگانه از خانم مارگوت بیکل شاعر آلمانی معاصر است و چیزی که من و دوستم محمد زرین بال را به برگردان‌شان برانگیخت نگاه تازه‌ی این شاعر به محیط تنگ و انسان‌های غمگين و زندگیِ رنجبار اجتماعی است، برداشت دیگر گونه‌یی از مسایل و آداب و عاداتی که پاپیچ انسان‌ها شده است و از آن جا که رهایی از چنگال شان به آسانی میسر نیست کوشیده است با به دست دادن تفسیر تازه‌یی از مصداق‌ها تلخی و سنگینی‌شان را بکاهد.س
سلام
این شاعر بی نهایت شاعر بیشتر از شاعر بودنش  حتی یه انسان واقعیه . حرفه ای، صمیمی، دلسوز، . هرچی بگم کم گفتم
اینم ابراز ارادتیه به ایشون یهویی و فقط چون به شدن تحت تاثیرش قرار گرفتم :) 
التماس دعا برای روح بلند پدر بزرگوارشون
جانان – سالام آی شاعر
دانلود آهنگ جدید جانان به نام سالام آی شاعر
Canan – Salam Ay Sair

 
دانلود آهنگ جانان به نام سالام آی شاعر
جانان سالام آی شاعر
****   ****    ****
Canan
دانلود جدیدترین آهنگ های فارسی و ترکی
آهنگ جانان به نام سالام آی شاعر
****   ****    ****
سالام آی شاعر – جانان
متن آهنگ سالام آی شاعر از جانان
هاچاندی گورمورم سنی سالام آی شاعر سالام آی شاعربلکه دیک بیر ایکی شیرین کالام آی شاعر کالام آی شاعر
اله دیشیب زمانه اله دیشیب دوراناخی کیمه
جانان – سالام آی شاعر
دانلود آهنگ جدید جانان به نام سالام آی شاعر
Canan – Salam Ay Sair

 
دانلود آهنگ جانان به نام سالام آی شاعر
جانان سالام آی شاعر
****   ****    ****
Canan
دانلود جدیدترین آهنگ های فارسی و ترکی
آهنگ جانان به نام سالام آی شاعر
****   ****    ****
سالام آی شاعر – جانان
متن آهنگ سالام آی شاعر از جانان
هاچاندی گورمورم سنی سالام آی شاعر سالام آی شاعربلکه دیک بیر ایکی شیرین کالام آی شاعر کالام آی شاعر
اله دیشیب زمانه اله دیشیب دوراناخی کیمه
شاعر شده ام اوج در اوهام بگیرمهی رقص کنی از تنت الهام بگیرمشاعر شده ام صبر کنم باد بیایدتا یک غزل از روسری ات وام بگیرم.محمدحسین ملکیانپ.ن۱:مامان روسریت خیلی خوشگله مع الاسف اینو من قبلا دقیقا رو سر یکی دیگه دیدم سر همین بار اول شوکه شدم گفتم این نه:/پ.ن۲:باباش منو نمیشناسه ولی داداشه در جریانه و حقیقتا تباهمپ.ن۳:مامانم با مامانش و خودش تو عروسی عکس نگیره صلوات
قیصر قرص پور شاعر مطرح ایرانی متولد ۲ اردیبهشت سال ۱۳۳۸ در منطقه گتوند خوزستان است که به عقیده بسیاری از اهالی ادب یکی از تاثیرگذارترین شاعران مرد ایرانی پس از انقلاب است. قیصر قائم پور؛ شاعر دردنامه ها | شاعری که سفارشی داستان نمی سرود نکته جالب توجه این عکس حضور مظاهر مصفا، شاعر و ادیب نام آشنای ایرانی در میتینگ دفاع امین پور است که روز هشتم آبان ۹۸ دار فانی را وداع گفت. استاد و شاگرد هر دو تو هشتم آبان درگذشتند. قیصر محکم پور هشتم آبان س
برای من غمگين نشوید
برای من غمگين نشوید یکی از بهترین دفتر های شعر بوکوفسکی است. ترجمه روان و زیباست. شعر های بوکفسکی همیشه حس بی خیالی و پوچی در خود دارد. من سبک بوکفسکی را می پسندم. شعر هایش گاهی خیالم را آسوده می کرد. بوکفسکی شاعر و نویسنده ای تتوانمند است، چنان که آثارش حتی در ترجمه هم لحن خود را دارند. بوکفسکی بسیار در ایران سانسور شده است و این کتاب کمترین سانسور را دارد. با تنها ترجمه اش در ایران از انتشارات اتفاق پیشنهاد می شود
 
 
 
دراز
پاورپوینت معرفی شاعر معاصر سهراب سپهری
دانلود پاورپوینت با موضوع معرفی شاعر معاصر سهراب سپهری، در قالب ppt و در 33 اسلاید، قابل ویرایش. بخشی از متن پاورپوینت: زندگی نامه: سهراب سپهری ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان ولادت یافت شاعر و نقاش ایرانی که از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به
روز مرد  
  دوباره قصه جوراب ، روز مَرد آمد
و  باز قصه  بازار و دوره گرد  آمد
جوراب هم که نه مثل هم است هر لنگش 
گهی نه و  بی رنگ و  زوج و فرد آمد
چقدر جمع شده جوراب روی هم انگار؟ 
از این حکایت و هدیه سرم  به  درد آمد
نبود داخل سالنامه  نامی از جوراب  
به روز زن که همیشه طلای زرد آمد! 
دلم  ز روز زن و مرد می گرفت انگار 
که مُهره های دلم  طاق های  نَرد آمد
جوراب ذهن مرا خط خطی نمود این بار
به پالتویی نرسیدم ، که  روز سرد آمد
شاعر : مرتضی حسینی اسف
 
کوچ شاعر یعنی 
 
سکوت احساس در لحظه های بارانی
 
بغض درخت در برگ ریزان پاییز
 
کوچ شاعر یعنی 
 
خواب غمگين شقایق ها
 
در دشت بیداری 
 
گریه ی بی صدای پرندگان
 
بر دامان نسترن
 
کوچ شاعر یعنی 
 
سایه ی مردی تنها
 
در کوچه های سبز بهار
 
و حسرت دیدن دوباره ی شکوفه ها
 
کوچ شاعر یعنی
 
پرواز واژه ها در نیمه شب 
 
و شعری که ناتمام ماند 
 
 
رضوان - ح
 
به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر افشین یداللهی
راستی شعر چیست؟
آیا شعر جز ثبت لحظه های حس شده است؟
آیا شعر جز حسی است که در لحظه ها اتفاق میافتد؟
لحظه هایی که شعر به سراغ شاعر میآید چه لحظه هایی است؟
آیا آن لحظه ها به اختیار شاعر است؟
وقتی نوجوان بودم همیشه از خودم میپرسیدم که چرا همه شاعر نیستند؟
چرا بعضیها میتوانند دنیا را شاعرانه ببینند و بعضی نمیتوانند؟
و بعد به خودم میگفتم کاش همه شاعر بودند.
آن وقت از خودم میپرسیدم لحظه هایی که شعر به سراغ شاعر میآید شاعر چه حالی دارد؟
به نقل از جعفر
به شب نشینی اینترنتی و در گوشی
گذشت قصّه ی تلخی به نکته بین شاعر
به گوشه ای زده افعی ماده چمبر تا ،
به نیش خود بزند تا کند حزین شاعر
تمام جهل و جنون یکطرف خرد سوئی
رسید بی خبر از توطئه و کین شاعر
چنان همیشه بیک قطعه شعر مهمان کرد
گروه اهل خرد اهل فهم دین شاعر
ز چمبرش شده خارج و حمله ور افعی
به جمله ای زده اش پتک آهنین شاعر
نمانده فاصله ای تا شکستن توبه
ز سوی بنده ی توّاب اربعین شاعر
دوباره خشم و خروشش نموده آمیزش
صدای پای شیاطین و شد ظنین شاعر
به پ
منِ دیگری.
در قلبم جهانی در آشوب استدر سرم ناظمی با باتوم استدر جانم شخصی توو حس قاتل استبه کجا خواهم رسید 
×××
نهادینه شده در مغزم بذرشخصیت دیگریم ، آدمِ رزلفرار نُرون از کوچک ترین درزبه کجا خواهم رسید
×××
عصبی ، هر آدم خود لعنتی‌ستاین جسم عاشقِ کفن نیستاین روحِ این بدن نیستبه کجا خواهم رسید
 
شاعر: پاسبان پارسی
برداشت از این غزل با ذکر نام شاعر و منبع انتشار مانعی ندارد ›
شاعرى نزد سردسته ها رفت و اشعاری در ستایش او سرود. او دستور داد تا لباس شاعر را از تنش بیرون آورند و او را از ده بیرون کنند. بیچاره در سرماى زمستان با بدن از ده در حال خارج شدن بود که در این میان سگهاى ده به دنبال او مى رفتند. خواست سنگى از زمین بردارد و آنها را از خود دور کند اما آن سنگ بر اثر یخ زدگى از زمین کنده نمى شد. در حالی که از جدا نشدن سنگ عاجز شده بود گفت: این مردم چقدر حرامزاده هستند که سگ را براى آزار مردم رها کرده اند و سن
شاعر که شدم، 
آسمان را دوست دارم.
 زمین را عاشقم. 
ماه را می ستایم.
 برگ های درخت را می بوسم. 
عطر گل ها را نفس می کشم. 
سنگ را دلسوزم بر ماهیت سختش. 
از پروانه نشدن پیله ای دلگیر می شوم.
 از خشکیدن غنچه ی نشکفته ، می میرم. 
نامم چیست؟!
 شاعر؟! 
عاشق؟!
 دیوانه؟! 
فقط می دانم مثل شماها دانشمند نیستم. 
معروف نیستم. 
فقط یک آدم معمولیه با احساس!
 #فاطمه_جلائی_زاده 
@sorna_paradise
http://t.me/sorna_paradise
من شاعر نیستم،شعر هم نمی گویم،فقط هر از چندگاهی "احساس" خود نسبت به محل زیستم،جریان زندگی ام و از همه مهمتر احساساتم در گذشته و حال را در قالب کلمات می ریزم و اگر ذوقی باقی مانده باشد پیراشش می کنم،در دفتری،تکه کاغذی،روی برگ درختی یا روی ورقه امتحان!یادداشت می کنم.برایم اصلا مهم نیست کسی شعر بداندش یا نه!می پرسید چرا؟عرض می کنم خدمتتان.
ادامه مطلب
شاعر چه کند اینجا، من شعر چه می‌دانمیک شعر نگفتم من در عمر پریشانم
من طبل خداوندم، فارغ ز همه بندم همبال عقابانم، همنعره‌ی شیرانم
گفتند که تو اینی،‌ گفتم که نه من اینم گفتند تو پس آنی، گفتم که نمی‌دانم
دانم که چو دریایم، می‌خیزم و می‌آیمکشتی خداوندی در بحر غزل رانم
من شعله به کف دارم، جان قلمم آتشهر سو قدمم آتش، من مشعل یزدانم
ترسی تو ز من؟ حقّت! ترس تو دم لقّتسوی تو چه می‌آیم، بقّ تو چه می‌خوانم
تا اوج فلک رفتم، آن اوج مرا کم بوددر جان م
سلام
این شاعر بی نهایت شاعر بیشتر از شاعر بودنش  حتی یه انسان واقعیه . حرفه ای، صمیمی، دلسوز، . هرچی بگم کم گفتم
اینم ابراز ارادتیه به ایشون یهویی و فقط چون به شدن تحت تاثیرش قرار گرفتم :) 
چون خودشون خیلی بدشون میاد از ناز و عشوه در شعر و تمامی حقوق این شعر برای ایشان است خیلی سعی کردم ساده ی ساده بخونم 
التماس دعا برای روح بلند پدر بزرگوارشون
اخر که میبوسم تو را در انتهای این کتاب♥️اخر بغل می گیرمت در چهار راه انقلاب
اخر که می فهمند همه محو نگاه تو منمیک شب تورا میبوسمت حتی اگر باشد به خواب♥️
هر بار اسمت امده شعری شدی در دفترمشب ها بغضم گریه شد وقتی نبودی وقت خواب♥️
یک بار خوابم امدی از گریه ها دورم کنیگفتی که تو مال منی حالا در اغوشم بخواب♥️
اغوش تو در خواب و چون دیوانه ها بوییدمت♥️ای کاش روزی هم نبود و خواب بودش افتاب
چون ماه دوری و دلم در ارزویت مانده استوقتی به فکرم نیستی
شاعر طنز پرداز  ایج که در بیشتر مراسمات در ایج  حضوری پر رنگ داشته و اشعاری به صورت انتقادی و بیان مشکلات مردم شهر
ایج و اشعار مناسبتی با اوضاع و احوال مملکت و تاثیر پذیری مشکلات مملکت بر شهر ایج را به دیده ی طنز نگاه می کند و به
صورت عالی می سراید .
او کسی نیست جز بزرگ مرد ایج و منتخب مردمی جناب آقای 
شاعری با اخلاق و منش ایجی و لبخند بر لب ،همه مردم ایج او را می شناسند و اشعار او را به ذهن و دل سپرده و زمزمه می
کنند . 
تقدیم به همه‌ی شاعران زن ایران، که انگار این سرزمین تاب دیدنشان را ندارد.
و تقدیم به تو، که شاعر شعرهای منی.

‏پشت تریبون ناگهان مجری تو را خواند:
در خدمت خانومِ.» نامت را صدا زد! 
تا نامت آمد بار دیگر ریخت قلبم
بی اختیار از جای خود در سینه جا زد
برخاستی، از جان من هم آه برخاست
تشویق و تحسین از تمام انجمن هم
شاید ندانی کل سالن چشم‌هاشان
دنبال چشمت هست، از آن جمله من هم
از پله بالا می‌روی با نبض هایم
لبخند محوی کنج لب‌هایت نشسته
خم می‌کنی آه
دیروز خیلی اتفاقی با شاعر تاجیک آشنا شدم، لایق شیر علی. چند تا از شعراش رو با دکلمه خودش شنیدم و پاک دلم رو برده :دی
با اینکه خیلی دوست دارم راجبش حرف بزنم ولی نوشتن راجب شعر و شاعر سخته، مخصوصا وقتی تازه کشفش کرده باشی و هیجان زده باشی. اگه دوست داشتین خوشحال میشم راجبش حرف بزنم ولی کلمات برا اینجا نوشتن جریان پیدا نمی کنن
ترا دیدم یکی از شعراش هست که خیلی دوستش دارم، من یاد شعر کوچه فریدون مشیری میندازه. حتما گوش بدین بهش، زندگی به قبل و بعد
امام صادقم توییتویی تمام آرزوتو گفته ای کلام حقبه ما لطیف و مو به موتو گفته ای که می شودپرید و چون پرنده شدتو گفته ای که می شودپر از امید و خنده شدتو داده ای به قلب ماامید و مهر بی کرانامام مهربان مندرون قلب من بماننشسته مهر پاک توبه قلب ما،به جان مامحبت تو لحظه اینشد از این دلم جدا
شاعر: شکوه قاسم نیا
 
*************
پس از امام پنجممتویی امام شیعیانتویی امام بعد اوتویی امام مهربانپس از امام پنجممچراغ رهبری توییستاره هدایتیشکوه حیدری توییپس از اما
چوب را آب فرو می نبرد حکمت چیست***شرمش آید ز فروبردن پرورده خویش
حسن تعلیل به معنای آوردن دلیل زیباست و تو ادبیات یعنی شاعر برای یه موضوع طبیعی یه دلیل شاعرانه بیاره!
مثلا فرض کنید که یه اتفاق بدی واستون افتاده و از قضا بارون هم شروع به باریدن کرده!پس کم بیراه نیست که فکر کنید آسمون داره به حالتون های های گریه می کنه! این وسط به آسمون هم یه ویژگی انسانی نسبت دادین پس شاعر کنار حسن تعلیل می تونه از تشخیص و آرایه های ادبی دیگه هم استفاده کنه!
حسن ت
کمترین زباله رو تولید کنیم:
می تونیم در سفرهامون از مواد، وسایل و مواد غذایی استفاده کنیم که کمترین زباله رو تولید کنه و تا جایی که می شه از ظرف ها و بطری های پلاستیکی استفاده نکنیم، چون آسیب هایی که مواد پلاستیکی به طبیعت وارد می کنن، جبران ناپذیر خواهند بود.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها