نتایج جستجو برای عبارت :

زندگی در اوج خویش مرگ در زمان خویشgo

زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زم
چشمان و دست و دلم گرمِ کارِ خويش
فکرم اسیرو گرفتارِ زار خويش
مثلِ غریبه ها شده ام با نگاهِ خود
در جستجوی ذرّه ای از اعتبار خويش
درمانده ای میان زمین و هوا منم
معتاد چشم مست تو اکنون خمار خويش
آتش کشیده ام همه ی هستی ام ، سپس
دادم بدست باد تمام غبار خويش
هستم اگرچه بظاهر میان شهر
چون سایه در مجاز مدار حصار خويش
از آدمی که خروش است و ادّعا
نشنیده ام بجز از افتخار خويش
گفتند حق طلبیم و شنیده ام
وقت عمل ندیده یکی از هزار خويش
پایان گرفته زندگي و راه
گذشته و آینده زمان حال را به سرقت می‌برند انسان باید گذشته را با احترام یاد کند ولی اگر او را در چنگال خويش گرفته است آن را به فراموشی بسپارد آینده را نیز با این اطمینان که برای او را برطرف کند و به دنبال شادی های بسیار برق در مقام می‌آورد نیک بنگرد ولی کاملا در زمان حال زندگي کند 
هر که نبود خیرخواه زندگي،
گیرد او را آخر آه زندگي.
زنده دارد هر که یاد مرده را،
زنده باد او در پناه زندگي.
ما گنهکاران بی عیبی خويش،
بهر هر عیب و گناه زندگي.
دیده عیب کس نبینیم عیب خويش،
کور گشته در نگاه زندگي.
 رهبلد رهگم زند در نیمه راه،
گشته خود گمراه راه زندگي.
گر کسی با کوته عقلی غافل است،
روسیه روز سیاه زندگي.
گر کسی چاهی کند از دشمنی،
می فتد آخر به چاه زندگي.
چه سان گویی سفیدی را سیاهی
، چه سان خوانی صوابی را گناهی.
ز گمراهی چرا رهبر بجویی،
چو او رهگم زنی در نیمه راهی.
ز ابله عاقل و دانا تراشی،
چرا دیوانه خوانی عاقلی را.
به روز سختی از دلسنگی خويش
کنی خون جگر صاحب دلی را.
همه عیب زمان باشد بگویی،
به هر یک عیب خود یابی بهانه.
چو فرزند زمان باشی همیشه،
گناه تو همه عیب زمانه.
ز تو دور و زمان راضی نباشد،
که باشی لحظ های از خويش راضی.
نسازی بهر خود زیبا زمانی،
اگر کار خودت سامان نسازی.
در کوره تفسان مرگ ما جا نگدازی می کنیم،
بر دامن کوتاه عمر دست درازی می کنیم.
در دست دوران ما چو یک بازیچه ای، بازیچه ایم،
لیکن ببین، با دمب شیر بیترس بازی می کنیم.
راز جهان روزی شود امراض دل،امراض دل،
از بهر تسکین خويش را از خويش راضی می کنیم.
سوزیم از سوز زمان، سازیم با ساز زمان،
از سوز و از ساز زمان ویرانه سازی می کنیم.
با این ره شیب و فراز از عرش تا فرش آمدیم،
در عرش و در فرش زمان ما سرفرازی می کنیم.
پیمانه دلها شکست از دست هر پیمان شکن،
با این د
قوی بودنِ یک زن بدین معنا نیست که مثل یک مرد رفتار کند. بلکه یعنی زن‌بودن خويش را در آغوش بگیرد و این مسئله _ یعنی عشق و علاقه و پذیرشِ کامل جنسیت خويش را _ به جهان نشان دهد، آن هم در حالی که می‌تواند همۀ مسائل زندگي خويش را تحت کنترل داشته و اهداف مورد نظرش دست پیدا کند.
یک زن قوی و مستقل بودن معمولاً به این خصایص مربوط می‌شود که زندگي خويش را تحت کنترل و مدیریت داشته و جنسیت خودش را با عشق و علاقۀ کامل بپذیرد.
ادامه مطلب
اصولا اوقاتی می‌خواهیم کارمان زود تر و بهتر راه بیفتد از کسی درخواست می‌کنیم تا ضامن ما بشود کسی که مورد اعتماد دیگران باشد و دیگران او را قبول داشته باشند.
قطعا تک تک ما از پروردگار خويش خواسته‌ ای داریم اما گاه خواسته های ما بسیار بسیار بزرگ می باشد در حدّی که پیش خود می‌اندیشیم من که آنقدر پروردگار خويش را با کار های زشت خويش آزار دادم جلوه خوبی ندارد که بی مقدمه و بدون داشتن هیچ ضامنی خواسته خود را بیان کنم.
آخر بار اولمان نیست که بین خ
گاهی غم به اندازه ی یک  کوه می آید و قطره قطره رخت خويش می بندد . با خود درد می آورد و اندوه به  یادگار می گذارد . یعنی که ماهیت درد پیوسته به جاست . چه آن زمان که می آید ،چه آن زمان که می رود . 
 
 
پی نوشت : 
اخمها پایین است  و دیگر اثری از دل نیست . 
تیتر مطلب  تف است . لطفاً درست بخوانید. 
 
کی به خاطر آورم لیل و نهارِ خويش را
کاروان اغلب نمی‌بیند غبارِ خويش را 
عشق آن اسبی که آخر می‌کشد روی زمین 
درحصارِ لشکرِ دشمن، سوارِ خويش را
کنجِ تنهایی نشستم روبروی آینه
تا ببینم دیده‌ی چشم‌انتظارِ خويش را
چون به من شیرینیِ خوابِ عدم بخشیده است
دوست دارم بالشِ سنگِ مزارِ خويش را 
آسمان را دیدم و ناگاه با صد اضطراب
لمس کردم شانه‌های زیرِ بارِ خويش را 
لعل و یاقوتِ سرشکم را نخواهد دید کس
با کسی قسمت نخواهم کرد انارِ خويش را 
رفته‌ است ام
روح به بطن و اصل نظر می‌کند. انسان خويش‌فراموش‌کرده، از خودبریده، از روح‌بی‌خبر، به عوارض نظر می‌کند. چون حباب که به حباب می‌نگرد و آن دگر بلعیده می‌شود. لیکن روح بیدار، بر سر جای خويش استوار، ایستاده بر فراسوی زمان و مکان، حباب‌ها در دامنش می‌شکنند، و او به درون، به بالا، به بطن، به اصل، به گوهر الهی خويش، به خدا نظر می‌کند و در خدا تنیده می‌شود و در خدا می‌گسترد.
حلمی | هنر و معنویت
چشمان به راهِ تو ، دل بیقرار خويش
افسرده از ندیدن روی نگار خويش
عطر تو هست ، نمی بینمت چرا ؟
ای گل ، نظر نکنی سوی خار خويش ؟
بردی دلم به محبّت و ناز خود
شد سینه عاشقِ تو ، داغدار خويش
هربار سر به خیال تو می زنم
از سوز فاصله ها سر بدار خويش
هستی تو حاضر غایب ز دیده ها
دریاب عاشقِ چشم انتظار خويش
شاید که دیده ببیند ولی تورا
نشناسد از سیاهی قلب نزار خويش
با خود ببر به سفرهای دور دست
با موج مهربانی عالم شکار خويش
آقا ، تو گوشه ی چشمی نشان بده
غوغا کنم ب
یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیله.  مائده/35
ای کسانی که ایمان آوردید، تقوای الهی پیشه کنید
و بسوی او وسیله بجویید.
 
بهترین وسیله ای که بشود با آن به سمت و سوی خالق حرکت کرد چیست؟
متوسل به انسانی دیگر؟ 
بدور از عقل است که همو همچون ما محتاج وسیله ایست برای حرکت خويش الی الحق
حتی آنان که مدعی اند خود وسیله اند که می توانند دیگران را به سمت و سوی حق رهنمون کرده و به مقصد برسانند نیز محتاج وسیله ای برای حرکت خويش هستند
 
قطعا
در زندگي به زندگي خندیدن جدی ترین کار دنیاست و تلاش برای همواره جدی بودن، شوخی تلخ روزگار با ماست
همه چیز همواره در حال تغییر استهمیشه، یکسان خوب بودن خوب نیست و هر بدبودنی، بد نیست
هر لحظه میتوان دید بوئید چشید، همیشه میتوان رفت، آمداما همیشه نمی‌توان ماند
زمان معلوم میکندچه کسی بلد است هم خوب باشد و هم بد
ماندن از جنس زمان استو زمان فراتر از ما
کتاب سرچشمه حیات: پرسش و پاسخ های معرفتی پیرامون حضرت حجت (عج)
 
کتاب سرچشمه حیاتنویسنده: مجید جعفرپور
بریده کتاب:
یکی از مهمترین وظایف محب امام زمان عجل الله، ثابت قدم بودن بر اطاعت از مولای خويش است؛ و این مهم محقق نمی شود مگر با این عقیده زندگي کند که بداند هر عملی انجام دهد در محضر خدای سبحان و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام زمان عجل الله است.
 
ادامه مطلب
 
نکته ای در مورد عدم آمادگی انسان برای درک حضور امام زمان(ع)؛
مردم اگر به دیدیه تفکر در حالات و اعمال و رفتار خويش نگاه کنند.
به این نتیجه خواهند رسید آماده ظهور نشده اند.
زیرا تفکر انسان درحالات و افعال خويش،انسان را به این نتیجه خواهد رساند که انسان فقط برای رفع حوائج خواستار آن حضرت می باشد.
نکته قابل وصف ما با مردم کوفه در زمان امام حسین (ع)همین است که،
آنها هم هرمشکل و حاجتی که داشتند در نامه ای مکتوب کرده و برای امام حسین (ع) ارسال کردند.
ا
به عمق تاریخ رفتن و خويش را بازشناختن؛ خويش را یابیدن، و در امتداد خويش برخاستن و بال گشودن. در خون خويش غلتیدن و از خون خويش برخاستن، چو ترانه‌ای ناگاه، چو شاهینی بی‌زمین. کلمه! ای تپش جاویدان! ای خون سرخ انار!‌ از تو هرگز بایستادم، و این بار به تقدیری خوش‌تر، خموش‌تر، پرخروش‌تر باز می‌گردم.
آواز بازگشت، اگرکه سرزمین نور آغوش بگشاید، و به کلبه‌ای و لقمه‌ای نان و شراب، خادم کوچک خويش به جان پذیرا شود. پیمان دل به جا آوردم و خانه‌ی دیو
خواندن زندگي افراد تاثیرگذار بر جامعه یکی از علایق من است
و شخصیت هایی را که دوست دارم زندگيشان را می خوانم چون
بر این باورم که می توانم از طرح زندگي آنان استفاده کرده و بر
زندگي خويش الگویی طراحی و مدلسازی نمایم.
ادامه مطلب
 مهم ترین تصمیم در این ایامی که سپری میکنم دو چیز است.
یک وفادری بودن به برنامه ریزی
دو پر رنگ شدن خرد در زیست فردی و اجتماعی 
 
چرا که تا به تصمیمات و برنامه های مقدر خويش متعهد و وفادار نباشم. باید به تعهد خود و دیگران به من شک کنم.
 
زمان برای تولید بسیار اندکست و مواد مصرفی بیشمار که هزینه ها باید بهینه صرف آنان شود.
زمان مهم ترین و پول آن دیگری
حال من همه‌ی این‌ها را تکّه‌تکّه می‌خواهم، همه این‌ها را پاره‌پاره می‌خواهم. هر که بر سر جان خويش، به پای تخت خويش، به پایتخت خويش می‌خواهم. حال همه را به پایتخت خويش می‌خوانم.

همه را بر سر جان خويش می‌خوانم، بر سر جای خويش. هر که به دین خويش، به سرزمین خويش می‌خوانم. آنک برادران توأمان. 
ن به آستان خويش می‌خوانم و مردان به آستان خويش، و هر دو از خويش رها می‌خوانم.
حلمی | هنر و معنویت
از سر لج بازی افتادم به جان زندگي
زندگي هرگز نکردم، در زمان زندگي
دل به دستت دادم و حالا خودم فهمیده ام
دل شکستن می شود گاهی زبان زندگي
من که خود کوهی ز گل های پریشان بوده ام
خود پریشانم کنون در بوستان زندگي
هر کسی از بوستان دل گلی بر چید و رفت
خار ها مانده برای باغبان زندگي
گاه می گیرد زمان، چیزی برای امتحان
وای اگر که عشق باشد امتحان زندگي
تو اگر چه باز می گردی ولی رفتی زیاد
چون فراموشیست تنها ارمغان زندگي
نوش دارویی که بعد از مرگ می ایی، عزیز
خانم شجری زاده! کاش همراه با روسری این فکر را نیز از سر خويش بر می‌‌داشتید که دولت ها و پارلمان‌ها بیش از منافع ملت خويش، به فکر منافع دیگر ملت‌ها هستند. البته که این تفکر نتیجه تنفس در هوای جمهوری اسلامیست که هیچ گاه به فکر منافع ملت خويش نبوده.
امشب با همسرم دعوای خیلی بدی داشتیم.خیلی بد.
دیشب هم دعوا داشتیم.خوب که فکر میکنم میبینم در طول هفته چهار پنج بار دعوا داریم.اعصابم خیلی بهم ریخته.بارها و بارها به طلاق فکر کردم ولی هیچوقت مثل امشب جدی بهش فکر نکردم.همش با هم جنگ و دعوا داریم سر چیزای بی ارزش و باارزش.
خیلی همدیگه رو اذیت میکنیم.واقعا زندگي مزخرفی برای خودمون درست کردیم.حالم از زندگيم بهم میخوره.خدایا حالم خیلی بده.
ما آزموده ایم در این شهر بخت خويش
بیرون کشید باید از این و
تو آمدی و به هم ریختی قرار مرا 
 خزان خزان کردی مبتلا بهار مرا
پس از دمیدن تویک به یک غزلهایت 
 به دست خويش گرفتند اختیار مرا 
به سرزمین توتبعیدی همیشه شدم 
 و خاطرات تو پر کرد روزگار مرا
به بادهای فراموشی زمان دادی 
همه قبیله‌ی من، ایل من، تبار مرا 
 به ظرف میوه اگر سیب نارس تو رسید 
 خراب کرد زمان، سیب آبدار مرا 
 وصیتم همه‌ی آن نوشته هاست عزیز!
نگه بدار ورق های یادگار مرا 
مهدی فرجی
شهید، قلب تاریخ است; هم چنان که قلب به رگهای خشک اندام، خون، حیات و زندگي می دهد، جامعه ای که رو به مردن می رود، جامعه ای که فرزندانش ایمان خويش را به خويش، از دست داده اند و جامعه ای که به مرگ تدریجی گرفتار است، جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه ای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است; شهید همچون قلبی، به اندام های خشک مرده بی رمق ا
.در چنل خويش غریب” وقتی خلق شد که ادمین‌هایی که چنل زدن تا راحت حرف بزنن، بعد از مدتی دوستانی داشته باشن که نتونن جلوی اونا راحت حرف بزنن. به این حالت میگن در چنل خويش غریب”.»
حالا منم به وضعیت در وبلاگ خويش غریب مبتلا شدم.
غزال من
 یکشنبه ۲۷ فروردین ۵۱
گلهای سرخ لاله از خاک سر بدر آورده بودند و فرا رسیدن روزهای شادی بخشی را به جهانیان پیام می دادند.بهار با تمام شکوه و عزتش فرا رسیده بود. و من فارغ از هر اندیشه و خیال همانند پروانه های سبک بال به هرسو سر می کشیدم. سعی و کوشش داشتم که از تک تک روزهای بهار حداکثر استفاده را بکنم.
بوی شکوفه ها، رنگ لاجوردی آسمان، آوای دل انگیز پرندگان در سحرگاهان، وزیدن نسیم ملایم و زمزمه ی آبشار هر کدام به نوعی برایم شادی بخش و لذت آ
زمان فرج زمان آشکار شدن آب:
شیخ مفید ره با سند از امام هادی ع از پدر و جد خويش از رسول خدا ص  : در شهر قم بندگان مومن خدا که انتظار محمد(  قائم آل محمدعج) را می کشند و برای قیامت و حساب خود ، توقع شفاعتش را دارند جمع می شوند و بر آنان غم و اندوه و حزنها و حوادث ناگوار ، حادث می شود.
راوی گوید از امام هادی ع پرسیدم چه زمانی انتظار فرج می کشند؟
فرمود: چون آب بر زمین آشکار شود.
منبع "اختصاص ص۱۰۱ ازفرهنگ جامع سخنان امام هادی ع ص ۹۱."
هر چند نمی توان برای ظه
دل گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که میرسد از راه ؟ یا نیازی که رنگ میگیرد درتن شاخه های خشک و سیاه ؟ دل گمراه من چه خواهد کرد ؟ با نسیمی که میترواد از آن بوی عشق کبوتر وحشی نفس عطرهای سرگردان؟ لب من از ترانه میسوزد سینه ام عاشقانه میسوزد پوستم میشکافد از هیجان پیکرم از جوانه میسوزد هر زمان موج میزنم در خويش می روم میروم به جایی دور بوته گر گرفته خورشید سر راهم نشسته در تب نور من ز شرم شکوفه لبریزم یار من کیست ای بهار سپید ؟ گر نبوسد در این بهار
برای آرزوهای محال خويش می‌گریم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خويش می‌گریم
شب دل کندنت می پرسم آیا باز می‌گردی؟
جوابت هرچه باشد، بر سوال خويش می‌گریم
نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خويش می‌گریم
اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم
ولی من بر شکست بی جدال خويش می‌گریم
به گردم حلقه می بندند یاران و نمی‌دانند
که من چون شمع هرشب بر زوال خويش می‌گریم
نمی‌گریم برای عمر از کف رفته‌ام، اما
به حال آرزوهای محال خويش
#ویرجینیا_وولف در این اثر یک تک‌گویی به نگارش درآورده است. کتاب نه ماجرا دارد نه دیالوگ، مونولوگ هایی طولانی از زبان ۶ نفر. یکی تنهائی را می پسندد، یکی مدام از عذاب جسمی اش می نالد، یکی در اوهام خويش غرق است، یکی دربدر در پی کمال گرایی افراطی خويش به سر می برد، یکی آنقدر ترس در وجودش رخنه کرده است که فقط به نظاره ی زندگي نشسته و پا پیش نمی گذارد برای زنده بودن اش، و یکی دیگر نیز یک ترسوی تمام عیار است.___نویسنده رهنمون ما از خانه به بیرون از خانه
 
آزاد شو از بند خويش، زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگيست، تاخیر را باور نکنحرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بز دشمنی پرهیز کـن، شمشیر را باور نکـنخود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندانتو شـــاهکـار خلــقتی، تحــــقیر را بــاور نکـــنبر روی بوم زندگي، هر چیز می خواهی بکشزیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــنتصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستیاز نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفریدپر
دلا فرزانگی کردن مهم استخدا را بندگی کردن مهم استچه مدت زندگي کردن مهم نیستچگونه زندگي کردن مهم استدلا این زندگي جز یک سفر نیستگذرگاه است و راهش بی خطر نیستچو خواهی با صفا باشی و صادقبه جز راه خدا راهی دگر نیستغم بیچارگان خوردن مهم است
دلی از خود نیازردن مهم استچه مدت زندگي کردن مهم نیستچگونه زندگي کردن مهم استدلا با نفس جنگیدن مهم استعیوب خويش را دیدن مهم استخطا باشد ز مردم عیب جوییخطای خلق بخشیدن مهم استدلا درد آشنا بودن مهم استبه مردم ع
جنبش هنر و صنایع دستی تحت عنوان اصلاحات طراحی آخرها قرن نوزدهم و حرکت اجتماعی به صورت اکثر در اروپا , آمریکای شمالی و استرالیا سرچشمه گرفت و روز جاری نیز ادامه دارد . طرفداران آن از ایده آل بنیانگذاران حرکت نظیر ویلیام موریس و جان راسکین تشویق میگردند , که توصیه کرده اند در دولت ها پیش صنعتی , نظیر قرن ها وسطای اروپا , با فرایند خلاقانه صنایع دستی با موفقیت به وقوع پیوستن یابد . این برخلاف آنچه تصور می شد اثرات بیگانه کننده کار صنعتی است , برگزا
تور ترکیه
معمولا در روزها نوروزی یا این که در طول نقطع ی عطف ترافیک مهاجرت شما نمی توانید به عبارتی زمان که هجرت را آغاز کردید مطمئن باشید که محل اقامت خیر پیدا می‌کنید . یا این که در حالتی که با وسیله نقلیه همگانی هجرت فرمائید ممکن است بلیط رفت و بازگشت پیدا نکنید .این مساله مسافران را مشغول می نماید و بازدارنده از شادی بخش بودن هجرت می شود . برای آنکه مهاجرت خويش را سوای استرس و با وقار سپری فرمایید , خوب تر است مهاجرت با شایسته ترین تور استا
ام البنین (سلام الله علیها ) مادر حضرت عباس (علیه السلام ) ، یکی از مادران برجسته تاریخ است که
زندگي او مالامال از عشق به ولایت و امامت بوده ، این بانوی با فضیلت، و
آگاه به زمان خويش از جمله کسانی بود که از حریم حسینی دفاع می کرد و مجلس
عزای شهید کربلا را برپا می داشت. صفات و ویژگی های فردی ایشان شامل ،
فضایل اخلاقی ،کمالات انسانی ، نیروی ایمانی ، شکیبایی ، بصیرت و. او را
به شایستگی در خانه امامت بانوی بانوان کرده بود. ام البنین (س) با معرفتی
ک
زمان کند میگذره وقتی منتظری.زمان تند میگذره وقتی دیرت شده.زمان کشنده ست وقتی غمگینی.زمان کوتاهه وقتی خیلی شادی.زمان بی پایانه وقتی دردی داری.زمان طولانی میگذره وقتی بی حوصله ای.توجه کن:زمان با توجه به اتفاقات درون تو می گذره نه عقربه های ساعت!
در اینجا ممکن است کسانى اعتراض کرده، بگویند: گویا دانشمندان حیوان شناس هم همه متفق باشند بر اینکه غیر انسان، از انواع حیوانات، هیچ نوعى نیست که از موهبت اختیار برخوردار باشد، به شهادت اینکه مى بینیم کارهاى حیوانات را مانند کارهاى نباتات طبیعى و غیر اختیارى مى دانند، و شاید حق هم با ایشان باشد، براى اینکه مى بینند وقتى حیوان به چیزى که نفعش در آن است برخورد نماید، مثلا وقتى گربه به موش و شیر به شکار دست بیابد از اقدام به عمل نمى تواند خوددار

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها