نتایج جستجو برای عبارت :

ریمیتابستون کوتاهه

داشتم سریال نگاه می کردم. یکیشون گفت: زندگی خیلی کوتاهه. نمی دونم هر کدوم از ما چقدر عمر می کنیم اما اینو می دونم که می خوام هر لحظه اش رو کنار تو بگذرونم!
من با خودم فکر می کنم. چی میشد اگه همه همیشه اینو یادشون بود. این که زندگی چقدر کوتاهه و چقدر حیفه که غرور رو جایگزینِ با هم بودنامون می کنیم و این "دوست داشتن ها و دوست داشته شدن ها" رو راحت از دست می دیم بدون این که بدونیم چقدر فرصت برای با هم بودن داریم.
همین چیزاس که آدمو خسته می کنه. آدمو از
چند روز پیش رفتم دفتر سوپروایزر فکس بفرستم دیدم سوپر(خانم شهردار) خیلی کلافه و عصبانیه . من هیچی نگفتم خودش گفت موهام که هست ،شستمشون تمیزه، زیر مقنعه هی عقب و جلو میشه دارم دیوونه میشم(خانوما میدونن یعنی چی). گفتم چرا نبستی ؟ گفت کوتاهه. همون موقع یکی از خدمه ها اومد و من یهو یه فکری به ذهنم رسید وقتی رفت بهش گفتم میخوای موهاتو رو سرت ببافم دیگه ت نخوره؟ گفت کوتاهه ها. گفتم من میتونم . سریع درو بستیم و مقنعشو درآورد. منم از جلو سرش براش ب
چی میشه یه دلخوشی برای یه آدم؟؟؟!!
 
زمین تاریک تر از اون چیزیه که میشه فهمید آدمی بهشت خودشو کجا می سازه؟؟
گاهی دل، قلب، ذهن و فکر ظرفیتی برای ساختن دوباره نداره دست دل و قلب و ذهن و فکر کوتاهه از ساختن لازمه یه مرور مجدد کنه دوباره حقیقت رو جستجو کنه
خدایا در پس همه دل مشغله ها شکر می کنم بخاطر وجود بنیامین نامی در زندگی ام
خیلی قشنگه تو دلت حس تعهد داشته باشی به یه نفر و چشت کور نسبت به همه غریبه ها  
خدایا این حس تعهد رو ابدی کن ‌‌‌
خدایا میدونم میانگین عمر خانواده ما خیلی کوتاهه حتی پدر و مادر مامان بابام زیر پنجاه سال فوت شدن،  ولی نه داغ منو بدل بنی بزار و نه داغ اون رو بدل من 
خیلی دوسش دارم خدا ، مواظبش باش افسرده نشه و مواظبم باش افسرده نشم 
دمت گرم خدا 
گفتم برمیگردم، مثل موجی که محکوم به برگشتنه، برگشتم به این اتاق، اینجا دیوارش انقدر سفیده که انعکاس بی پیله خودم رو می بینم، بهار رسید، من از پیله در اومدم، اینبار خواستم روی کل دنیا و آدم هارو دیوارهای سفید بچینم، یا سفید رنگشون کنم، بی پیله باشم، دیده بشم، صدام شنیده بشه، عمر پیله کوتاهه، باید پروانه شد.
از پریروز تا حالا استرس این امتحان لعنتی و برگشتن به اون محیط لعنتی تر تمام وجودم رو پر کرده 
دیشب تا ۲ شب عصر جدید دیدم 
میخواستم نبینم که بتونم زودتر بخوابم ولی بعدش با خودم گفتم یعنی من بعد از این همه سال عمری که از خدا گرفتم حق ندارم یه شب تعطیلی بشینم برنامه تلویزیون ببینم؟! این بود که نشستم تا تهش دیدم و نتیجتا تا ۹:۳۰ خوابیدم و ۱۰:۳۰ اومدم نشستم پشت میز و تا اینجا ننویسم انگار نمیتونم شروع کنم 
حقیقت اینه که دلم نمیخواد برگردم به محیط قب
زمان کند میگذره وقتی منتظری.زمان تند میگذره وقتی دیرت شده.زمان کشنده ست وقتی غمگینی.زمان کوتاهه وقتی خیلی شادی.زمان بی پایانه وقتی دردی داری.زمان طولانی میگذره وقتی بی حوصله ای.توجه کن:زمان با توجه به اتفاقات درون تو می گذره نه عقربه های ساعت!
به جای نا امیدی کلا بیخیال میشم و برای اتفاقات خوب خوشحال نشم و برای اتفاقات بد هم ناراحت . بیتفاوت باشم بیخیال همه چیز .
اینجوری حتما بهتره . 
فاصله امیدوار شدن تا نا امید شدن کوتاهه . خیلی کوتاه 
اندازه ی دیدن یه نشونه ی خوب رو میز پذیرایی تا شنیدن یه حرف نا امید کننده دو ساعت بعدش 
وقتی اونا بخاطر من ذوق نمیکنن من بخاطرشون ذوقی ندارم . ندارم . ندارم 
نویسنده : اشکان ارشادی 
این آیه خیلی کوتاهه ولی پر از معنی! واقعا دوست حامی نمانده! دل شکستن شده هنر همه! 
بقول شاعر : 
تا توانی دل به دست آر 
                        که دل شکستن هنر نمی باشد 
قوم الظامین نباید باشیم که اگر باشیم نسل‌های خودمان را از بین می بریم. 
چند بیت آخر را حتما بخوانید : 
مقصود خداست با توانایی های خودمان ، خودتان بخوانید.
خیالی بخارایی با دوبیتی ها بخوانید.
زمان ما آهنگران میخواندش! 
ادامه مطلب
این برای دوستان کنکوری ضبط شده بود. ولی من خودم گوش دادم و انگیزه گرفتم ازش. کلاً من عاشق اینم یکی منو نصیحت کنه D: 
اگه شما هم اینروزا خسته شدید از این اوضاع گوش بدید. کوتاهه
دریافتحجم: 3.38 مگابایتتوضیحات: مشاوره کنکور علیرضا افشار

+ کلی حرف دارما ولی درسا اجازه نمیدن زیاد بنویسم. دعا کنید برام. به دعاتون محتاجم :) 
زندگی معنای خاصی ندارد و مطلقا منحصر به فرد است و هر کس باید خودش معنای آن را بفهمد و به آن ایمان قلبی داشته باشد و به همان روش به زندگی ادامه دهد درسته که زندگی کوتاهه ولی کوتاه بودن آن نباید موجب رها کردنش شود و باید هر روز از روز قبل بهتر زندگی کرد و خوشحال تر بود. امید های زندگی را باید در خود ساخت و باید آن ها را هر روز به خود یاد آوری کرد تا فراموش نشوند. و زندگی یعنی همین
و بله، باید بگم امروز با یه وبلاگی که دیدم دوستش دارم برخورد کردم، آهستگی نامی بود و من نوشته خوب که میخونم روحم پرواز می‌کنه و حقیفتا یه جلا و غمی دلم رو فرا میگیره. (‌جلا فرا میگیره ؟ که باید بگم بله، جلا هر گهی دلش بخواد میخوره )‌. 
آهستگی انگیزه‌ای شد تا یه مقدار بخوام برم به سمت عمق،‌ یه زمون‌هایی اینطور بود. بگذریم. 
دیروز گفتم کمتر وقت میکنم اینجا بنویسم که خب فرایند و اهدافم( الکی )‌ حرفم رو تایید میکنه،‌ اما امروز فهمیدم شاید بیشتر
داشتم دفتر خاطرات بابا رو میخوندم، یه جایى از من بخاطر طرز حرف زدنم با پسر عموم که ٥-٦ سال ازم کوچیکتر بود شکایت کرده بود، راضى نبوده ازم! دلم میخواست الان روبروم بود و سرش داد میکشیدم میگفتم به درک که راضى نبودى، اصلا به تو چه که من چجورى با دیگران حرف میزنم، با این افکارتون گُه زدین به زندگى منو اون دوتاى دیگه، اینقدر توى فشار بودیم که از اونور بوم افتادیم، 
اگه نگم همه ش، ولى مسبب ٩٠ درصد بدبختیاى الانم حاصل شرایط نکبت دوران تجردمه
میدونم
تو می تونی بهم بگی بذارش کنار
اما نمی تونی بگی دوستش نداشته باش.
حتی نمی تونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم؟
می دونی این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن.
شبیه دلی که شکسته اس اما تنگ،
شبیه خاطره ای که تلخه اما عزیز،
شبیه رویایی که کوتاهه اما شیرین
دوست داشتن همینه
یه حس ساده و بی دلیله.
از عشقای بزرگ حرف نمیزنم
از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم !
شاید بگی یه روز تموم میشه
آره شاید.
ولی تا اون روز نمی تونی بگی
دوستش نداشته
برای خودم و خواهرم و مامانم پالتو دوختم برای یکی که دوسش دارم ولی همیشه یه عالم مهربونی ازش طلبکار بودم هم یه لباس دوختم یه ماشین نمدی با آقا حسین دوختیم از یه بنده خدایی هم که از اونم همیشه طلبکار بودم و متهم میکردم به تبعیض بین من و خواهرم، عذرخواهی کردم. به یه عزیز دیگه ای هم که همیشه  بهش کم توجهی میکردم زنگ زدم و بهش گفتم خیلی برام عزیزه.
 
راهی یادگرفته زندگی خیلی کوتاهه
میشه خوب گذروندش
من اول اولش آدمی بودم که هیچ وقت بخاطر خواسته هام جلو نمیرفتم نه تا وقتی که خود خواسته هام بیان سراغم D:
بعدش به لطف زارع پور و اعلا یاد گرفتم زندگی کوتاهه هرچی که "دلم" خواست برا بدس اوردنش تلاش کنم و ادم مغرور و "نکنه نشه" ای نباشم
الان درمرحله ای ام که بخاطر آیندم و اذیت نشدنم از خواستن یسری چیزا میگذرم
با تمام وجود دلم میگه صالح نیا رو به عنوان بوی فرند و شریک زندگی میخواد ، ولی عقلم میگه نمیشه به حرفم گوش کن بعدا ازم ممنون میشی همین که به ع
یک روز از زندگیتون از خواب بیدار می شید، احساس می کنید یه درد تو بدنتون می پیچه، یه جوری هستید. نمی دونید چیه ، هر کاریش می کنید ولتون نمیکنه.
میرید دکتر ، دکتر بهتون میگه ناراحتی قلبی دارید و تو وضعیت غیرقابل بازگشت هستید  واین درد با شما همراه خواهد بود. 
شما نمی دونید چطور از مطب تا خونه میرید. 
سرچ می کنید ، مطالب زیادی میاد .
افسرده میشید، دیوانه میشی ، همه چیز میشی اما یه چیز هرگز تغییر نمیکنه.
شما باید با این درد تا آخر همراه باشید و زندگی
بعضی‌ها هم مثل قارچ‌های سمی‌‌ان، یه فصلی میان و زود هم میرن، ممکنه ظاهر خوبی هم داشته باشن اما . اما همین یه فصل هم به هیچ دردی نمی‌خورن .بعضی‌های دیگه ولی مثل اون قارچ‌های فصلی مفیدن، عمر این‌ها هم تو زندگی‌هامون کوتاهه، اونقدر کوتاه که خیلی وقت‌ها بین قارچ‌های سمی زندگیمون گم‌ میشن و تا بخوایم پیداشون کنیم فصلشون رفته .
یکی از پسرامون نوشته من حاضرم چهل کیلومتر برم ولی ظرف نشورم!
سوالی که پیش میاد اینه! 
هر روز پنج صبح بیدار شدن یا ظرف شستن؟!
اصن مگه غذا درست نکنی و اینا ظرف داره؟ من نمیفهمم! وات؟
سیگار من کو؟ اصن خوش میاد یونی اینقد به صفه نزدیک باشه و نکشی؟ تازه پیکی بلایندرزم دیده باشی! 
برم از مغز فنی جدید بلولم بیام پائین -.- چرا دانشگاه تو کوهه؟
دوتاشلوار خریدم! 
هیچی مناسب من پیدا نمیشه! نه مانتو نه شلوار! یا کوتاهه، یا تنگه، اصن یارو گفت همین دوتا دوخت هس
می خوام دوباره شروع کنم. تواناییش رو دارم، خودم رو باور دارم و خدا رو، اما نمیشه (حداقل تا الان که نشده). واقعا نمی دونم چرا اما جا نمی مونم و نمی ایستم تا دنیا بره. منم باید حرکت کنم و از امروز، از همین حالا می خوام بیش تر تلاش کنم، خیلی بیش تر. زمان کوتاهه و راه طولانی. تا امروز هر چی نشده از امروز به بعد باید بشه. این رو برای خودم می نویسم در آینده تا ثبت بشه، از روزِ هیچ برای روزهای بهتر. این یک مثبت نوشت الکی نخواهد بود. قول می دم اول به خودم، بع
ژه» اثر کریستین بوبن.
آلبن پسربچه ی هفت ساله ایه که با ژه»، جسدی که در اعماق یک دریاچه ی یخ زده‌ست، دوست میشه و ژه تا سال ها کنار آلبن میمونه
این کتاب یه بار دیگه مثل دیوانه بازی» منو به اعماق دنیای خیال انگیز کریستین بوبن برد. یه دنیای خیالی بسیااار لطیف و پر از احساسات. 
کتاب، کوتاهه و دوست داشتنی و چه پایان زیبایی هم داره
* از خودم خواسته بودم یه مدتی ( که نمیدونم کوتاهه یا طولانی) غرق بشم تو خودم!
میخوام خودم جوابِ سوال خودمو پیدا کنم
میخوام ببینم با غرق شدن میشه شنا یاد گرفت؟
* از طرفی می‌ترسم نکنه تو این مدت یهو به خودم بیام و ببینم زمان رو از دست دادم!
* میبینی یا نه؟ که همه‌ی زندگیم، همه‌ی حالات و رفتار و احساساتم، همه و همه شده وابسته به تو! ازم خواسته بودی یه وب بزنم و از تو بنویسم. این وب رو زدم که از تو بنویسم ولی همش داره میشه از منِ وابسته به تو
* انقد ک
تو دقیقه ی نود سفرمون به کربلا داره جور میشه.خودمم باورم نمیشهانگار تو شوکم.
سفر امسال خیلی کوتاهه.اگه مشکلی پیش نیاد دوشنبه میریم و جمعه برگشتمونه‌.طفلکی همسر که به خاطر من باید زود برگرده
+چند روز پیش پرچم حرم امام حسین رو آورده بودن نماز خونه ی دانشکده.دستم که گرفتمش بغضم ترکید.تو دلم گفتم یعنی واقعا دعوتمون نکردی؟و زار زار گریه کردمو درست شبش شرایطمون جور شد و امروزم از همه ی بخشا اجازه گرفتم فقط مونده جراحی که شنبه باید برم.
بسم الله
 
 
انگار امروز یه شروع جدیده برای من وهمه اش هم از صدقه سری این هوای بهاریه :)
برای اولین بار دیشب قبل از خواب پنجره رو باز کردم و امروز بعد از بیدار شدن از خواب سراسر احساس شعف میکردم! عطر گل های یاس پشت پنجره به همراه نسیم بهاری هوای اتاقم را به همراه همه افکارم تعویض کرد، همانند تعویض لامپ سوخته با لامپ ال ای دی ؛ ببین چقد قشنگ میشه:)
اگه حال و هوام جوری بود که میگفتم : شما که گردنت بلنده میتونی بگی باهار کدوم وره؟»
ولی حالا میگم: ببی
دوستم همیشه بهم میگفت که تو برخوردهای اجتماعی فرار گزینه ی اولته. قطعا باهاش موافقم. از دید ناخودآگاهم انسان ها برام دو دستن : ۱. کسانی که از برخورد باهاشون احساس راحتی ندارم که بگذریم و ۲. کسانی که قصد از دست دادنشونو ندارم. برخوردام با دسته ی دوم به قدری کوتاهه که نکنه دلشونو بزنم.
از بین آدمای داستانم کسی بود که برای اینکه ازش دور نشم هیچ وقت باهاش برخورد نکردم. این موضوع دقیقا همون فراره معروفمه ولی این مطلب به معنای اینه که در نهایت نتونست
ی روز تو مدرسه بودیم.بخاطر ی مراسمی رفتیم نمازخونه با دوستام.
بعدش سقف نماز خونمون ی قسمتیش اومده بود پایین .دوستامم(قد بلندا.من که قدم کوتاهه کلا*-*).میپریدن دستشونو بزنن به سقف و خلاصه میخورد.بعد منم اومدم برا اینکه متفاوت عمل کنم پامو اوردم بالا که یک نریو چاکی(اسم حرکت پا تو تکواندو)بزنم خلاصه فرش سر بود منم جوراب پام بود یهو دیدم زیر پام خالی شد.پخش زمین شدم*-*
الان ی سال و نیم از اون موضوع گذشته هنوزم دوستام یادشون میاد ی ساعت بهم می
سلام
 خوشحالم که سری به وبلاگ من زدین 
راستش هدف من از ایجاد این وبلاگ اشنایی با هنر کمیک و مانگا که در کشور ما با اسم داستان مصور شناخته میشه هست
کمیک یا مانگا به سری داستان هایی گفته میسه که با تصویر سازی روایت میشه و طرفدلر های خاص خودشون رو دارن.
اما چیزی که تو این وبلاگ بهش می خوایم بپردازیم وبتون های طنز کوتاهه.
حالا فرق وبتون با کمیک در چیه؟
در کل فرقی با هم ندارند و تفاوت اصلی اون ها در انتشار اون هاست. 
وبتون ها کمیک هایی هستند که در سطح
دانلود آهنگ شهراد احساسی
دانلود آهنگ شهراد احساسییه احساسی بهت دارم که دنیامو ت داده
همین عشقی که بهت دارم یه عمره با من همراهه
حالا که فاصله هامون مثل یه لحظه کوتاهه
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه میخوامش
به پای عشق میافتم چقدر شیرینه این خواهش
میدونی عاشقم کردی تو از حالم خبر داری
تو این احساسو نسبت به یه عمرِ زیر سر داری
میدونم مال من میمونی این قانون احساسه
تو رو اینجوری میخوامت رو احساسم اثر داری
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه م
خب با سلام خدمت پسرای عشق ایدا و دخترایی که رو لیان کراش دارن
امیدوارم این متن کوتاهه حتما بخونین
این وبو صرفا جهت دسترسی آسون شما به دانلود تمام نسخه های اصلی و فرعی رزیدنت اویل
وووو
تعریف تموم داستان های رزیدنت ایول آشنایی با شخصیت هاش
زدم
اگ مورد استقبال قرار گیره منم تلاشمو میکنم همه چیو در مورد این بازی بدونین
واستون پیج میزنم فیلم میزارم و
حالا دیگ خود دانید
 
 
دو روز و نیم با خانواده توی بهشت امام رضا بودیم.
الان سوار اتوبوس شدم تا تنهایی برگردم خونه.
یکی از این حاج آقا های سمت خدا می گفت حرم امام رضا رو به اندازه دلتون وسعت بدید، حتی اگه هزار کیلومتر اون طرف تر هم می روید، باز هم توی حرم باقی بمونید.
به قول یکی از خادم ها، با دل بیاید زیارت نه با دست. 
خوش به حال بچه های مشهد، هروقت آقا بطلبه، یه نیم ساعت بعد میرسند حرم.
امروز رفتم باسه رفیق شهیدم، حاج محسن حاجی حسنی کارگر هم فاتحه خوندم.
چه میشه کرد که
جاتون خالی یه کار اداری داشتم تا رفتم تو اتاق آقای مسئول
دیدم ترش کرده
اخماش تو هم دیگه
تا رفتم توضیح بدم
گفت کارتون؟
گفتم یک سوال داشتم خدمتتون.
حرفمو قطع کرد و گفت فقط اگه کوتاهه بگید!
الان یکی برام "شعور" رو به چند زبان زنده دنیا ترجمه کنه خواهشا
من در جواب این جناب چی بگم خوبه؟
آخه شلغم! من اگه کاری نداشتم که نمیومدم چشمامو با چهره ی نورانی تو مثل جرقه ی جوشکاری آسیب بزنم که.
الان من سوالمو با چه خط کشی اندازه بگیرم برات تا تو خودتو موظف بد
چترهایشان را بالای سرشان میگیرند تا باران خیسشان نکند
اینها دگر کیستند؟من هر شب زیر دوش آب خوابم میبرد
 
***
 
هر چقدر بلند تر پرواز کردم زمین خوردم.
نمیدانم مشکل از من بود یا دوستانی که با تفنگ در کمین بودند.
 
***
میخندم!.
بلند تر فریادم.بلند تر از هق هق های شبانه ام.که میداند؟شاید کسی فهمید در دل این دیوانه دگر عذابی نیست.
 
***
 
میدونی جانآ احساس دختر به بلندی یا کوتاهی موهاش نیست.حتی اونی که موهاش کوتاهه یه روزی دلبرش در وصف موهاش شعر میگف
I am strong when l am on your shoulders
 
و وقتی در همین لحظه اشکان you raise me up جاش گروبان رو توی کانالش می فرسته. من جاش گروبان رو با اشکان و با این آهنگ شناختم و شدیدا طرفدارش شدم. همه می دونن توی خواننده های خارجی هیچ کیو اندازه جاش گروبان دوست ندارم. این آهنگ خیلی خیلی جادوییه و بی کلام و باکلامش رو سکرت گاردن داره
 
اصلا پرتاب شدم به اون روزهای خودم بودن. روزهایی که یادآوریشون خوشحالم می کنه. روزهایی که اینقدر تلخی نداشتم. 
 
و این آهنگ قطعا تقدیم می شود به خد
مث اون ندید بدید ها شدم:)))عکس سلف دانشگامون.تنها عکسی که گیرم اومد:)
فردا میخاییم بریم ارومیه.ساعت یک ظهری میخاییم حرکت کنیمانشالله حدودای سه اونجاییم.میریم کالر خوابگاه را ردیف کنیمبعد با توجه به شرایط!همونجا میمونم یا میرم خونه مادر بزرگم که ساکن اونجاست
ی ذره دلشوره دارم:)
اون روز تو ثبت نام به خاطر روابط اجتماعی قوی ام!!با همه بچه های کلاس اشنا شدم(درواقع گشتم پیداشون کردم خخ)
با ی دختر  اهل تبریز با نام نازنین هم دوست شدم:)(کلا عجله ای
کاری سخت و لذت بخش درس خواندن .
با خودم میگم چه کاری بود اینم شد راه زندگی اینم شد روش زندگی بعد دوباره با خودم میگم تو توی همین راه به خیلی از ارزوهات رسیدی ولی فعلا دوست دارم گریه کنم و بگم خدایا سخته من هر کاری کردم امسال راه راحت تر رو برم نشد که نشد اخر افتادم تو دور کنکور دادن هرچی دعا کردم تلاشم کردم راه دیگه ای پیدا کنم انگار حس کمال گراییم نذاشت که نذاشت .
یه پسری توی کتابخونه دانشگاه هست اونم مثل من درس میخونه انگار داره پایان نامه مینو
  
هوالرحیم
امروز به این فکر میکردم که چه تصویری از من تو ذهن اطرافیانم هست
و اون   سوال پرسیدم
از همه آدم ها طرح لبخندشون توی ذهن خودم هست هرعزیزی و بخوام تجسم کنم یاد لبخندش میفتم
خوشحالم که عزیزایی دورم هستن که خوبی هام و میبینن و بدی هام و به روم نمیارن
چقدر خوبه که از خودمون خوشی بجا بذاریم و اگر یه روز نبودیم یا دلشون برامون تنگ شد یاد لبخندمون بیفتن
هیچوقت تو زندگی دلم نخواسته و دلم نیومده کسی و از خودم برنجونم اگر ناخواسته دلی و رنجون
 
جدید ترین مدل مو مردانه و پسرانه
در این مطلب می خواهیم شما را با جدیدترین و زیباترین مدل های موی مردانه و پسرانه آشنا کنیم. یکی از مهم ترین عوامل موثر بروی ظاهر آقایان
مدل مو سر آنها است. بنابراین بهتر است در هنگام انتخاب مدل مو حساسیت و دقت لازم را به خرج دهند تا ظاهری متفاوت و آراسته داشته باشند.
 
 
مدل موی کوتاه
 
 
مدل موی کوتاهه پسرانه
 
 
مدل موی کوتاه و جذاب
 
 
مدل موی کوتاه و جدید 
برای دیدن مدل مو ها بر روی ((ادامه مطلب)) کلیک کنید.
 
اد
 
همه  کنار هم به این طرف و اون  طرف میرفتیم.
دست دوستان واطرافیان را دردست می فشردیم و عزیزانمون  را می بوسیدیم .
 تو  ماشین که نشسته بودیم آواز می خوندیم و بلند بلند می خندیدیم.
کرونا که اومدتازه فهمیدیم چقدر خوش بودیم و چقدر انرژی می داد دستان دوستانمان، چقدر به دل می نشست دور همی های ساده و خودمونی .
کرونا به این ریزی اومده تا یادآور چیزهای خیلی درشت و خیلی کم رنگ شده زندگیمون باشه.
کرونا یادمون داد روزهای بدتر هم  می تونه باشه .کرونا یا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها