نتایج جستجو برای عبارت :

رومان همخونه اخموی من

سلام
 
دو سه شب پیش همخونه ایم حدود ۱۲-۱ شب داشت سه تار میزد، منم مشکلی ندارم چون تو خونه قبلیم ۵ تا همخونه داشتم که یکی دو تا شون تقریبا نمیخوابیدن شبا و اناق منم زیر آشپزخونه بود. خلاصه خیلی تحملم تو خوابیدن با سرو صدا زیاد شده.
بعدداشتم فکر میکردم که چرا تو این مثلا ۱۰ ۱۲ نفری که تو این دوسال همخونه ایم بودن، همشون سر و صداشون زیاد بود؟
این دوتا همخونه ایم رو که گفتم، یکی دیگه بود نصفه شب میومد میرفت دوش بگیره آواز میخوند، یکی دیگه با پوتین ت
معرفی کتاب صوتی همخونه
کتاب صوتی همخونه ماجرای زندگی دختری به نام یلدا را مرور می‌کند که پدر و مادر خود را از دست داده و درگیر ازدواجی اجباری شده است.
در این کتاب صوتی با بالا و پایین های زندگی در ایران معاصر نیز مواجه می‌شویم.
در این کتاب با بافت اجتماعی و تاریخی طبقه‌ای خاص در ایران عصر حاضر روبرو هستیم.
در مدت گوش دادن به این کتاب، فقط یک داستان عاشقانه را نمی شنویم.
بلکه می‌توانیم مسائل و چالش‌‌های زندگی یک زن را در جامعه بررسی کنیم و د
نئهیر رومان نه‌دیر؟

بیر کیشینین، بیر عائیله‌نین یا دا بیر توپلولوغون حایاتلارینی بیردن آرتیق
جیلد حالیندا آنلاتان دیزی رومانا، نئهیر رومان» یا دا ایرماق رومان» دئییلیر.
گونوموزده گئدَرک داها آز قولانیلسا دا، اؤزللیکله اون
دوققوزونجو یوز ایل و ییرمینجی یوز ایلین ایلک یاریسیندا یایملانان بعضی اثرلری
تانیملاماق ایچین، نئهیر رومان» قاورامینین قوللانیلدیغینی گؤره‌بیلیریک. نئهیر
رومان، عینی یازار طرفیندن یازیلان فرقلی رومانلارین
دیشب با فیروزه راجب اینکه همخونه بشیم حرف زدم و اون موافق بود و نتیجه نهایی رو سپرد به من:(
همیشه تصمیم گیری تو هر زمینه ای سخت ترین کاره برام.حتی انتخاب غذا تو یه رستوران! همش حس میکنم بعد هر تصمیمی پشیمون میشم و باید خودمو بازخواست کنم!!و نمیدونم چرا این حسو دارم!
راجب داشتن همخونه هم همین طورم و البته اینجا بیشتر میترسم که پشیمون بشم:( و خب طبیعتا باید بعدش حداقل یک سال تحمل کنم شرایطو!
از یه طرف عادت کردم به تنها موندن و از یه طرف هم تنها بودن
سلام
 
امروز تعطیل بود. صبح بیدار شدم صبحونه خوردم و رفتم بیرون با یکی از دوستام و برگشتم خونه ساعت حدود 10 صبح.
کاری نداشتم و گرفتم خوابیدم.
تو خوابه، تو خونه ی خودم بودم و میدونستم هم خونه ای هام نیستن(واقعا یکی دو هفتس برای کریسمس نیستن). داشتم به این فکر میکردم که همزان با این که احساس تنهایی دارم، اصلا دوست ندارم برم بیرون. با خودم داشتم فکر میکردم که آیا تنهایی آدم رو دیوونه میکنه؟ بعد یهو دیدم که دو تا از دوستای دبیرستانم اومدن. بعد یکی د
گاهی اوقات زندگی مشترک اینقدر لذت بخش میشه که هر ثانیه اش تو دلم خداروشکر میکنم و امان از بقیه اوقات !
حس میکنم بچه ای که بدنیا آوردم فقط مال منه و فقط من در قبالش وظیفه دارم 
فقط من باید باهاش بی خوابی و خستگی بکشم 
از اینکه همسر وقت نمیذاره کمک کنه واقعا ناراحت میشم 
چندبار که خودم گفتم اومد پسر رو برد پیش خودش تا من کارامو بکنم 
ولی وقتی خوابیم و پسر یکم گریه میکنه بخاطر گرسنگی پا میشه میره تو اتاق و درو میبنده !
جدا این کار منو ناراحت میکنه
جمشید پوراحمد
و
سگ ، سحر ، شمال
 
رومانهای صد تومنی و مستاجرهای تهرانی و کلیسای عشق یک قصه در سه کتاب ، طبق رسم خویش تا کنون  هرآنچه نوشتم قصه هایش  کاملا واقعی بوده و شاید به همین دلیل موردتوجه قرارگرفته 
صدتومنی اولین رومان من بود و در زمان چاپ چندین ناشر معتبر از آن استقبال  ، اما به نشر هونام واگذار ( آقای مجتبایی ) او هم در زمینه چاپ کم تجربه بود و چون با چاپ صدتومنی  اولین تجربه اش را کسب میکرد به همین دلیل اندازه کتاب کاملا غیر استاندارد
دانلود آهنگ جدید احمد سلو اخموي جذاب
Download New Music Ahmad Solo – Akhmoye Jazab

آهای اخموي جذاب سر عشق تو دعواست
تو این قلبی که درگیر شده با منطق و احساس
آهای عاشق لجباز یکم فکر منم باش♪
بیا که شاه تو میشم تو فقط تاج سرم باش
برم نازو اداتو بیا که دارم هواتو
کم کن عشوه هاتو که من مردم براتو
احمد سلو به نام اخموي جذاب با کیفیت 320
با کیفیت 320 و متن آهنگ
 
سلام
یکی از همخونه ای هام میخواست بره پیش یکی از دوستاش تو خونه اون زندگی کنه ولی چون قراردادش تا آپریل سال بعد بود، باید به یکی اجاره میداد. وقتی برگشتم از ایران، دیدم یه آقای 40 ساله کچل با تاپ و شلوارک مشکی، کلا یه وضع ترسناکی اون اتاق رو اجاره کرده. در گام اول میخواستم همخونه ای رو خفه کنم چون انتظار داشتم به دانشجو اجاره بده. ولی خب کم کم دیدم آدم خوبیه. 
داستان این رو بخوام بگم، با دوست دخترش(29ساله) تو شهر Quebec که نمیدونم، فکر کنم 6 ساعت با ای
میدونم چرا زیاد حس خوبی ندارم. 
اولینش اینه که میخوام هر چه زودتر فرزان بیاد وسایلشو برداره و کلا بره از اینجا. و خوب کاری کردم دیشب ساعت 1 و نیم وقتی داشت خوابم میبرد، پیام داد و زنگ زد که بیداری؟ تا بیاد خونه. میخواستی زودتر بگی خب. اینهمه ساعت بود :/ برو جایی که شب های قبل بودی. و خب خیلیییی خوشحالم که هرگز باهاش خونه نگرفتم. و یه چیز دیگه اینکه، من فکر کنم بدجور عادت کردم به تنها زندگی کردن و حضور هر گونه همخونه میره روی اعصابم. و فکر کنم خوشحا
کیتابی فیدیباکسدا اوخودوم. اوخویوب قوتاراندان سونرا گؤردوم کی باشقا ترجمه‌سی ده وار نه ایسه او ترجمه فیدیباکسدا یوخ. بو کیتابی مصطفی ملکیان اؤنرمیش. چوخ گؤزل اؤلوم قونوسونا توخونموشدو. چوخ لذت آلدیم. باشقاسینین اؤلومو بیزیم دریمیزین جیزیلماغی کیمی ده دویولمور. و بو چوخ هوندور بیر قاورامدی. رومان چوخ گؤزل یازیلمیش.
 
(Oct 20, 2018)
سلام
 
دیشب با همخونه ایم داشتیم راجع به Arrival حرف میزدیم و چند ساعت بعد این حرف، میخواستیم یکم شیر گرم کنیم. حواسمون نبود و شیره سر ریز کرد روی گاز. تمیزش نکردیم. 
امروز میخواستم تمیزش کنم تازه دیدم عه، گازمون داره به زبون اون بیگانه های Arrival باهامون حرف میزنه :))
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری» ایکینجی بؤلوم
. اثریمی تاماملایاجاق واخت بولابیلیرسم، هر شئیدن اؤنجه
اینسانلاری بیرر خلقت غریبه‌سینه بنزتمه باهاسینا دا اولسا، مکاندا قاپلادیقلاری
قیسیتلی یئره قارشیلیق اولاراق تصویر ائده‌جکدیم کسینلیکله، چونکو اینسانلار،
ایللره دالمیش دئولر میثالی، یاشامیش اولدوقلاری، سایسیز گوندن اولوشان،
بیربیرلریندن اوزاق دؤنملرین هامیسینا عینی آندا دَیَرلر.»

مارسل
پروست

گیریش

یاشامین
ائورندکی بوتون زاما
آخرین شبی هست که توی پانسیونم و حس می کنم دلم داره از غصه می ترکه. اولین همخونه که رفت به خودم اولتیماتوم دادم که مگه نگفتم نباید به کس دیگه ای وابسته بشی؟ تا حدی هم موفق بودم. ولی وابستگی رو کنترل کنم، با دلبستگی چه کنم؟ به شدت ناراحتم برای جدایی از دوست هام و خانوم نون و حتی راننده سرویسم.
حس می کنم باید کسی رو بغل کنم و زار زار از ته دلم اشک بریزم. چه کسی بهتر از خودم جان؟
:-((
دانلود زیرنویس فارسی فیلم The Mustang 2019 - فیلم موستانگ داستان مردی به نام رومان کلمن را روایت می‌کند، یک زندانی که به او فرصت مشارکت در یک برنامه‌ی درمانی نوتوانی شامل تمرین دادن به اسب‌های وحشی موستانگ داده می‌شود و…
ادامه مطلب
دو ماه و نیمه همخونه ایم!مثه اوایل آشنایی، مثه اوایل نامزدی بازم سختی داریم.
خیلی چیزا عوض شده.
خیلی چیزا هم عوض نشده!
اما امروز یه اتفاقی افتاد که دوس داشتم بعد از چند ماه قفل وبلاگمو با اون وا کنم!
صبح از خواب پاشدم، دستمو دراز کردم، یکم لپشو با سرانگشتام نوازش کردم، گفتم عشقم نمیری سرکار؟ اونم خوابالو گف نه دیر میرم!
این اون اتفاقه بود!! در حد یه سطر! اما برا من برآورده شدن آرزوهای 6ساله م بود!! 
امیدوارم آرزوهای هممون انقد نزدیک باشه که اگه د
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیمپیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم

ادامه مطلب
چرا باید کمیک بخونیم‌؟
قسمت ۱

امروزه افراد زیادی پیدا میشن که هنوز به طور درست با دنیای کمیک و رومان های گرافیکی آشنایی ندارن و در مورد اونها اشتباه فکر میشه ، توی این مطلب به نکات و ویژگی هایی جالب از دنیای کمیک میپردازیم که شاید باعث بشه بعد از خوندن این مطلب برید و کمیک خوندن رو امتحان کنید. 

ادامه مطلب
نت ویولن همخونه هایده :: نت آهنگ های هایده نت شماره WNP3131 نت آهنگ سوگند از ویگن نت اهنگ مهستی هایده همخونه ترانه ها آکورد ترانه ی از من نپرس خونم کجاست تو اون همه . دانلود آهنگ ویگن به نام همخونه نت گیتار بهمراه آکورد و تبلچر آهنگ عزیز رفته آندرانیک آساطوریان سیاه چشمون هایده : نت های ساز ماندو. لین دانلود آهنگ هایده و ویگن همخونه vigen مقاطع الفیدیو والصور والقصص دانلود آهنگ همخونه (با هایده) از ویگن • ایران ترانه #violin_irani Instagram tag Photos of #vigen hashtag on I
دیدم یه مدته از خوابام ننوشتم همتون خمار شدین گفتم بیام براتون بگم.دیشب یه خواب خنده دار میدیدم البته شاید برای شما خنده دار نباشه
خواب میدیدم ترم اخر دانشگاهیم (من و رفیق هم خونه بودیم و دماغ عملی تو کوچه پشتیمون خونه داشت و ترم اخر تنها بود و هم خونش درسش تموم شده بود و خیلی خوشحال بود که 6 ماه تنها خونه داره)رفیق که همیشه عاشق خوابگاه بود اصرار میکنه که ترم اخر خونه رو تحویل بدیم و بریم خوابگاه.منم که همیشه از خوابگاه متنفر بودم ولی گولش ر
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری» بئشینجی و سون بؤلوم
سونوج
کاییپ زامانین ایزینده آلغیلارین اولوشدوردوغو بیر
روماندیر. پروست کیتابینا سورکلی باشقا اؤگه‌لر (عنصرلار) اکلر، اولایلارا یئنی
کاراکترلر اکلر. بو تکنیکینده باشاریلی اولماسی اونون آیرینتیلاری یاخالایان بیر
یازار اولماسینا و بونو توتقو ایله اویغولاما چابالارینا باغلانابیلیر. ائوره‌نین
اوچ بویوتوندان فرقلی اولاراق باشقا بویوتلاری دا بولونور کی زامان دئدیییمیز قاورام
بونلار آرا
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری» بئشینجی و سون بؤلوم
سونوج
کاییپ زامانین ایزینده آلغیلارین اولوشدوردوغو بیر
روماندیر. پروست کیتابینا سورکلی باشقا اؤگه‌لر (عنصرلار) اکلر، اولایلارا یئنی
کاراکترلر اکلر. بو تکنیکینده باشاریلی اولماسی اونون آیرینتیلاری یاخالایان بیر
یازار اولماسینا و بونو توتقو ایله اویغولاما چابالارینا باغلانابیلیر. ائوره‌نین
اوچ بویوتوندان فرقلی اولاراق باشقا بویوتلاری دا بولونور کی زامان دئدیییمیز قاورام
بونلار آرا
مارسل پروست و اونون رومانینا حصر
اولونموش سیرا پوستلاردا (اوچونجو پوست) دوکتور  Haluk Öner  یازدیغی
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری: ایتمیش زامانین ایزینده باشلیقلی مقاله‌نین
گتیرمه‌یینی داها اویغون گؤردویوم اوچون، آردیجیل اولاراق مقاله‌نی نئچه بؤلومده
کؤچورمه قرارینا گلدیم. مقاله 2014 ایلینده آکادمیک سوسیال آراشتیرمالار درگیسی‌نین
ایکینجی ایل، ایکینجی سایی، (صص. 183ـ188) یاییملانمیشدیر.


 

 

پروست‌ون زامانا قارشی ظفری: ایتمیش زامانین ایزی
شاید زندگی بدو بدوها و خستگی علیرضا باشه از کار و سر شلوغی و اینکه وقت برای پیستولک نداره!
شاید زندگی خوشحالی من از بخت و اقبال و اتفاقات قشنگ زندگی باشه و دغدغه‌ی بی‌کاری و پول نداشتن!
شاید زندگی داستان‌های همخونه‌ی دلبر باشه که با هیجان برام تعریف می‌کنه! شایدم نگرانی‌های دلبر که داریم با کیا دور و برمون زندگی می‌کنیم!
شاید قشنگ نباشه که دوست چند سالت شماره‌ت رو نداشته باشه!
شاید زندگی اون لحظه‌ای باشه که به علیرضا می‌گن ویزا از دستت
رومان چوخ گؤزل. دولو احساس. دولو گؤزللیک. اوقدر گؤزل ایدی کی فیدیباکسدا یوزونجو صفحه‌ده بیلدیم نه خبردی شوک اولدوم. نه قدر دویغولاری گتیره بیلمیشدی. چوخ گؤزل قوتاردی. چوخ گؤزل باشلامیشدی. دونیاسی کاملا تخیلی دونیادی، نه ایسه هئچ بیر اذیت ائدیجی عنصری یوخ ایدی. عموما من بئله رومانلاری خوشلامارام، آمما بو ایشی قورو باشقا. دونن مهر آیین ییرمی دوققوزوندا قوتاردیم.
 
(کئچن یازیلاریمدان 2018/21/Oct)
حکایتی پیچ خورده که توسط خود هارلی کوین گفته شده است ، هنگامی که شرورانه ترین شرور گاتهام ، رومان سیونیس ، و راست گرای راست او ، ززاس است ، هدف قرار دادن دختر جوانی به نام کاس ، این شهر وارونه به جستجوی او می رود. مسیرهای هارلی ، هانترس ، سیاه قناری و رنه مونتویا به هم می ریزند و فرد چهارگانه بعید چاره ای جز تیمی کردن برای رام کردن رومن ندارند.
 
نام فیلم: اولتراس | ژانر: اکشن , جنایی , ماجراجویی | تاریخ انتشار: 2020
حکایتی پیچ خورده که توسط خود ه
سلام
 
امروز صبح داشتم صبحونه درست میکردم این همخونه ایم sid هم پیداش شد. همینجوری کله ام تو کار خودم بود و ازش پرسیدم دیشب چطور بود. چون دیشب یه دور همی بود معمولا بعد این که یکم الکل میخورن میزنن بیرون میرن این club های شهر. منم تو خونه پیششون بودم. من خودم beer غیر الکلی دارم همیشه که فقط یه چیزی دستم باشه. اونام اوکی ان با این موضوع. 
بگذریم. گفتم که چطور بود دیشبت. گفت خوب بود طرفای دو برگشتیم و هر کسی یه وری رفت و داشتم برمیگشتم یه چیزی بشورم و
دیفنس نیوز، ورشو- رومان
گولوچنکو، رییس کمیته صنایع نظامی دولتی بلاروس گفت که الکساندر لوکاشنکو، رییس
جمهور بلاروس به صنایع دفاعی این کشور دستور داده است که سامانه های موشکی این
کشور را به منظور توسعه ظرفیتهای تهاجمی آن توسعه دهند. همچنین بناست انواع
هواپیماهای بدون سرنشین برای تقویت نیروی هوایی تولید شوند.
ادامه مطلب
این روزها درگیر یه اتفاق مهم هستیم که به امید خدا باعث گشایش مالی خوبی خواهد شد برامون.دلم میخواست اینجا بگم و به اشتراک بزارم ولی از اونجایی که باید یه پست رمزدار بنویسم، معلوم نیست کی فرصت بشه.
امروز صبح خانوم معلم دخترک جلسه آموزشی گذاشته بود و من چون شرایطم جور نبود نرفتم.جز این، دوتا کار مهم دیگه هم داشتم و باید میرفتم که تصمیم گرفتم نرم تا ظهر که میم میاد.عذاب وجدان هم دارم زیاد، ولی هرچی فک میکنم در توانم نیست.دیروز از صبح زود تا آخرشب
ایللردیر جیمز جویس یازان "یولیسسئس/اولیس"ی
گؤزله‌دیم؛ بیر چاره بولوب اونو نئجه اوخویاجاغیمدان اومید قیردیم (انگلیسجه
متنینی تاپدیم دا، چالیشدیم دا، اوخویا بیلمه‌دیم)؛ منوچهر بدیعینی گؤزله‌دیم
(1371دن بویانا هله ده کی وار باساجاق ترجومه‌سینی. باسمادی/ باسانمادی/
قویمادیلار) سونرا کسیم قیریق ترجمه‌لر اویان بویاندان اوخودوم، آمما اولمادی.
بونلار هامیسی وار دا "یولیسسئس" یوخ! حتی 17جی بؤلومونو یایدی منوچهر
بدیعی؛ آمما اونون اوخوماغیندا
 
چنگیزخان رومانینی اوخویورام بو گونلر؛ واسیلی گریگوریویچ (قریقوریئویچ) یان یازمیش بو تاریخی رومانی. حاجی حاجیف ترجومانلیغی ایله تورکجه‌یه یاییملاناندان سونرا بهرام آلیلو عرب الیف‌باسینا کؤچورور و 1397ده بوتا یاییم ائوی طریقی ایله ایراندا یاییملاییر. بو ایل (1398) کیتاب سرگیسیندن آلیب، باشقا کیتابلاری سیرایلا اوخویا اوخویا بونا گلیب چاتمیشام ایندی. گئجیکدیم بیرآز؛ ایل دؤنوب اوبیری کیتاب سرگیسی یاخینلاشیر من هله کئچن سرگی‌ده آلدیغیم ک
☘️ معذرت می خواهم آقا یک کمی تاخیر شد☘️ ساعت دست شما چند است آقا، دیر شد؟
☘️ مهر بطلان خورد بر عمر من و بابا بزر گ☘️ کوچک کوچکترین کوچه ی مان هم پیر شد
☘️ آنقدر تیر تمسخر بر سر و رومان چکید☘️ هی دروغی، هی نمی آیی، چنین تعبیر شد
☘️ فکر می کردم زمان اندازه ی تقویم ماست☘️ جلد های بی شماری بازهم تکثیر شد
☘️ انتظار سست ما، این بی وفاییمان درست☘️ ترکه ی تنبیه مان آیا چنین تقدیر شد؟
☘️ توده ی بغض مرا این واژه معنا میکند☘️ کی می آیی حضرت آقا
سلام.
این نوشته ها و مطالب وبلاگ قبلیم، تو اینترنت وول می زنن. می لولن و هستن و وقتی یادم بره وبلاگ داشته ام یا بمیرم، روشون خاک می خوره مثل یه صندوقچه ی قدیمی.
دیشب ل اینجا بود. وقتی بهم رسیدیم، هر دو اصبانی بودیم. اون اصبانی از شلوغی قطار و روز پر کارش، من غمگین و عصبانی از ظعف کاریم و رفتار ل که وانمود کرد روزمره اش جدی تر و پر کار تره تا روز مره ی من.
امروز که رفت، خواستم نامه ی انگیزه ام را بنویسم برای دانمارک تا درخواست بورسیه کنم. سه خط نوشتم
شمارش مع چند روزیه که شروع شده و دیروز آخرین شنبه و امروز آخرین یکشنبه ی دوران طرحیِ من بود و من هستم و خانم نون که هر روز با اشک من رو بدرقه و دل من رو خون می کنه و همخونه ای که می دونم دلم واسش به شدت تنگ میشه و مریض هایی که میگن بمون همینجا و .
خوشحالم؟ نمیدونم
غمگینم؟ نمیدونم
فقط می دونم یک بخش مهمی از زندگیم تموم شد و باید برم سراغ ادامه اش. به قول دوستی: طرح درسته اجباره، ولی خوبه؛ البته نه در حدی که بخوای باز هم تجربه اش کنی!
اعتماد به نف
اوچ گوندور بیر داها باشلامیشام بوغاناق» رومانینی اوخوماغا. بو رومانین یازیلماغیندا پیلله پیلله یازیچی ایله آیاق توتوب یئردیم. من، حمید قرائی و سایین یازیچی (محد ملک نژاد). اوچ بؤلوم اوخوموشام هله‌لیک. باشقا آچیلارین آچیلماسینی دئسم یانیلمامیشام بو یئنیدن اوخودوغومدا. رومانا گؤره کیمسه‌دن بیر سس قالخماییب هله. دونن ائله بونا فیله‌شیردیم. نه‌دن بو رومانا گؤره کمیسه بیر سؤز دئیه بیلمه‌ییب؟ چونکو رومانین آنلاتیسی یئنی‌دیر. چونکو ر
به نام او.
دیروز از صبح که بیدار شدم بی حوصله بودم.پاشدم و یکم کارهای خونه رو انجام دادم و گوشی گرفتم دستم و یکم کتاب خوندم و همچنان بی حوصله و دل گیر بودم.
نهار خوردیم و تلاش کردم یکم بخوابم که موفق نشدم و کتاب خوندم و تو اینستا و تلگرام  توییتر چرخیدم تا محمدرضا بیدار شد و یکم اهنگ گذاشت تا سرحال شه و من بی حوصله بودم.به مهسا گفتم بیاد پیشم و رفتم لباسمو عوض کردم و ارایش کردم و ماهامو شونه زدم و رنگ لاکمو عوض کردم که سر حوصله بیام.ولی هیچ کدوم
 
 
حراج ست ساعت مچی Romanson مدل 11567
 
 

ست ساعت مچی Romanson مدل 11567
159,000 تومان

 
http://50400.dayanshop.com/Product/11567/%D8%B3%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%D9%85%DA%86%DB%8C-romanson-%D9%85%D8%AF%D9%84-11567
 
 
ست ساعت مچی Romanson مدل 11567دسته بندی:  ساعت مچی زوجفروشنده: Mochiبرند: Romanson غیراصلاشتراک گذاریجنس بند: فی رنگ بند: طلایی رنگ صفحه: طلایی رنگ قاب: طلایی روز شمار: دارد فرم صفحه: گرد قطر صفحه: 35 میلیمتر، 25 میلیمتر قفل: تاشو موتور: تک موتوره (طرح سه موتوره)پشتیبانی 24/7پرداخت درب منزلضمانت 3 روز بازگشت کا
1. تحقیق کتاب عمدة عیون
صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار» حقیقتاً توفیق بی‌نظیر پروردگار بود. مستدرک
المختار» هم که به آن ضمیمه شد دیگر شدم مثل متولّی ـ مثلاً ـ امام‌زاده ابن‌بطریق.
(حالا دیگر اعتراض نفرمایید که: پس خصائص الوحی المبین» چه؟! آن را دیگر توی نم
خوابانده‌ام تا خدا چه خواهد) سال‌های ابتدای تاهل بود و برای مقابلۀ بعضی نسخه‌ها
عیال هم خیلی کمک کرد، که لله درّها!
2. ابن‌بطریق حلی عالم
شیعی متوفای 600 یا 601 هجری
است و نوشته‌اند:
هر بار که وقت انتخاب رشته  میشه، عده ای به دایرکت من میان و میگن فلان رشته خوبه؟ فلان دانشگاه خوبه؟
من نمیدونم که این عزیزان اکانت من رو چجوری پیدا میکنن و اصن از کجا میدونن که من چی ام؟ اما واسه همشون یه جواب دارم که "والا تخصص من نیست، من رشته های دیگه نبودم، دانشگاههای دیگه هم نبودم. شده دانشگاه تهران و اهرا و بهشتی برم برای همایشی، ورکشاپی ، دیدن استادی و. اما در بطنِ جو و فضای اونجا نبودم" و درنهایت هم چت با "باشه ممنون" تموم میشه. 
اما ا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها