نتایج جستجو برای عبارت :

رومان همخونه اخمو

سلام
 
دو سه شب پیش همخونه ایم حدود ۱۲-۱ شب داشت سه تار میزد، منم مشکلی ندارم چون تو خونه قبلیم ۵ تا همخونه داشتم که یکی دو تا شون تقریبا نمیخوابیدن شبا و اناق منم زیر آشپزخونه بود. خلاصه خیلی تحملم تو خوابیدن با سرو صدا زیاد شده.
بعدداشتم فکر میکردم که چرا تو این مثلا ۱۰ ۱۲ نفری که تو این دوسال همخونه ایم بودن، همشون سر و صداشون زیاد بود؟
این دوتا همخونه ایم رو که گفتم، یکی دیگه بود نصفه شب میومد میرفت دوش بگیره آواز میخوند، یکی دیگه با پوتین ت
معرفی کتاب صوتی همخونه
کتاب صوتی همخونه ماجرای زندگی دختری به نام یلدا را مرور می‌کند که پدر و مادر خود را از دست داده و درگیر ازدواجی اجباری شده است.
در این کتاب صوتی با بالا و پایین های زندگی در ایران معاصر نیز مواجه می‌شویم.
در این کتاب با بافت اجتماعی و تاریخی طبقه‌ای خاص در ایران عصر حاضر روبرو هستیم.
در مدت گوش دادن به این کتاب، فقط یک داستان عاشقانه را نمی شنویم.
بلکه می‌توانیم مسائل و چالش‌‌های زندگی یک زن را در جامعه بررسی کنیم و د
نئهیر رومان نه‌دیر؟

بیر کیشینین، بیر عائیله‌نین یا دا بیر توپلولوغون حایاتلارینی بیردن آرتیق
جیلد حالیندا آنلاتان دیزی رومانا، نئهیر رومان» یا دا ایرماق رومان» دئییلیر.
گونوموزده گئدَرک داها آز قولانیلسا دا، اؤزللیکله اون
دوققوزونجو یوز ایل و ییرمینجی یوز ایلین ایلک یاریسیندا یایملانان بعضی اثرلری
تانیملاماق ایچین، نئهیر رومان» قاورامینین قوللانیلدیغینی گؤره‌بیلیریک. نئهیر
رومان، عینی یازار طرفیندن یازیلان فرقلی رومانلارین
دیشب با فیروزه راجب اینکه همخونه بشیم حرف زدم و اون موافق بود و نتیجه نهایی رو سپرد به من:(
همیشه تصمیم گیری تو هر زمینه ای سخت ترین کاره برام.حتی انتخاب غذا تو یه رستوران! همش حس میکنم بعد هر تصمیمی پشیمون میشم و باید خودمو بازخواست کنم!!و نمیدونم چرا این حسو دارم!
راجب داشتن همخونه هم همین طورم و البته اینجا بیشتر میترسم که پشیمون بشم:( و خب طبیعتا باید بعدش حداقل یک سال تحمل کنم شرایطو!
از یه طرف عادت کردم به تنها موندن و از یه طرف هم تنها بودن
سلام
 
امروز تعطیل بود. صبح بیدار شدم صبحونه خوردم و رفتم بیرون با یکی از دوستام و برگشتم خونه ساعت حدود 10 صبح.
کاری نداشتم و گرفتم خوابیدم.
تو خوابه، تو خونه ی خودم بودم و میدونستم هم خونه ای هام نیستن(واقعا یکی دو هفتس برای کریسمس نیستن). داشتم به این فکر میکردم که همزان با این که احساس تنهایی دارم، اصلا دوست ندارم برم بیرون. با خودم داشتم فکر میکردم که آیا تنهایی آدم رو دیوونه میکنه؟ بعد یهو دیدم که دو تا از دوستای دبیرستانم اومدن. بعد یکی د
گاهی اوقات زندگی مشترک اینقدر لذت بخش میشه که هر ثانیه اش تو دلم خداروشکر میکنم و امان از بقیه اوقات !
حس میکنم بچه ای که بدنیا آوردم فقط مال منه و فقط من در قبالش وظیفه دارم 
فقط من باید باهاش بی خوابی و خستگی بکشم 
از اینکه همسر وقت نمیذاره کمک کنه واقعا ناراحت میشم 
چندبار که خودم گفتم اومد پسر رو برد پیش خودش تا من کارامو بکنم 
ولی وقتی خوابیم و پسر یکم گریه میکنه بخاطر گرسنگی پا میشه میره تو اتاق و درو میبنده !
جدا این کار منو ناراحت میکنه
پیاده شدیم. پنج سرباز کلاه قرمز، که هر یک شلاقی دستشان بود، آمده بودند ما را ببرند داخل اردوگاه. در همین لحظه سروان قد بلند و چهار شانه‌ای از ساختمان مقرّ بیرون آمد. سربازها برایش پا کوبیدند. سروان اخمو بود و کاملاً جدّی. شماره‌مان کرد. بیست و سه نفر بودیم. سربازها دورمان حلقه زده بودند. منصور با دیدن آن همه سرباز، که تفنگ‌هایشان را به سمت ما نشانه گرفته بودند، با خنده گفت :نگاه کن چقدر می‌ترسن!» سروان اخمو جلو آمد، گوش منصور را گرفت، کشیدۀ
جمشید پوراحمد
و
سگ ، سحر ، شمال
 
رومانهای صد تومنی و مستاجرهای تهرانی و کلیسای عشق یک قصه در سه کتاب ، طبق رسم خویش تا کنون  هرآنچه نوشتم قصه هایش  کاملا واقعی بوده و شاید به همین دلیل موردتوجه قرارگرفته 
صدتومنی اولین رومان من بود و در زمان چاپ چندین ناشر معتبر از آن استقبال  ، اما به نشر هونام واگذار ( آقای مجتبایی ) او هم در زمینه چاپ کم تجربه بود و چون با چاپ صدتومنی  اولین تجربه اش را کسب میکرد به همین دلیل اندازه کتاب کاملا غیر استاندارد
سلام
یکی از همخونه ای هام میخواست بره پیش یکی از دوستاش تو خونه اون زندگی کنه ولی چون قراردادش تا آپریل سال بعد بود، باید به یکی اجاره میداد. وقتی برگشتم از ایران، دیدم یه آقای 40 ساله کچل با تاپ و شلوارک مشکی، کلا یه وضع ترسناکی اون اتاق رو اجاره کرده. در گام اول میخواستم همخونه ای رو خفه کنم چون انتظار داشتم به دانشجو اجاره بده. ولی خب کم کم دیدم آدم خوبیه. 
داستان این رو بخوام بگم، با دوست دخترش(29ساله) تو شهر Quebec که نمیدونم، فکر کنم 6 ساعت با ای
میدونم چرا زیاد حس خوبی ندارم. 
اولینش اینه که میخوام هر چه زودتر فرزان بیاد وسایلشو برداره و کلا بره از اینجا. و خوب کاری کردم دیشب ساعت 1 و نیم وقتی داشت خوابم میبرد، پیام داد و زنگ زد که بیداری؟ تا بیاد خونه. میخواستی زودتر بگی خب. اینهمه ساعت بود :/ برو جایی که شب های قبل بودی. و خب خیلیییی خوشحالم که هرگز باهاش خونه نگرفتم. و یه چیز دیگه اینکه، من فکر کنم بدجور عادت کردم به تنها زندگی کردن و حضور هر گونه همخونه میره روی اعصابم. و فکر کنم خوشحا
-دیدی دیوونه ها همه اخمو شدن آویزون شدن؟ دیدی مردم بی لبخند؟ دیدی دیگه نا نداریم یه آب گرمو وصلش کنیم؟ دیدی زمین سفت نبود؟ دیدی حیف کردی؟
- بهار دوباره میاد، دوباره سبز میشیم، دوباره قامتمون صاف میشه
عکس ها رو ببینین کیف کنین #امید داریم
ادامه مطلب
کیتابی فیدیباکسدا اوخودوم. اوخویوب قوتاراندان سونرا گؤردوم کی باشقا ترجمه‌سی ده وار نه ایسه او ترجمه فیدیباکسدا یوخ. بو کیتابی مصطفی ملکیان اؤنرمیش. چوخ گؤزل اؤلوم قونوسونا توخونموشدو. چوخ لذت آلدیم. باشقاسینین اؤلومو بیزیم دریمیزین جیزیلماغی کیمی ده دویولمور. و بو چوخ هوندور بیر قاورامدی. رومان چوخ گؤزل یازیلمیش.
 
(Oct 20, 2018)
سلام
 
دیشب با همخونه ایم داشتیم راجع به Arrival حرف میزدیم و چند ساعت بعد این حرف، میخواستیم یکم شیر گرم کنیم. حواسمون نبود و شیره سر ریز کرد روی گاز. تمیزش نکردیم. 
امروز میخواستم تمیزش کنم تازه دیدم عه، گازمون داره به زبون اون بیگانه های Arrival باهامون حرف میزنه :))
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری» ایکینجی بؤلوم
. اثریمی تاماملایاجاق واخت بولابیلیرسم، هر شئیدن اؤنجه
اینسانلاری بیرر خلقت غریبه‌سینه بنزتمه باهاسینا دا اولسا، مکاندا قاپلادیقلاری
قیسیتلی یئره قارشیلیق اولاراق تصویر ائده‌جکدیم کسینلیکله، چونکو اینسانلار،
ایللره دالمیش دئولر میثالی، یاشامیش اولدوقلاری، سایسیز گوندن اولوشان،
بیربیرلریندن اوزاق دؤنملرین هامیسینا عینی آندا دَیَرلر.»

مارسل
پروست

گیریش

یاشامین
ائورندکی بوتون زاما
آخرین شبی هست که توی پانسیونم و حس می کنم دلم داره از غصه می ترکه. اولین همخونه که رفت به خودم اولتیماتوم دادم که مگه نگفتم نباید به کس دیگه ای وابسته بشی؟ تا حدی هم موفق بودم. ولی وابستگی رو کنترل کنم، با دلبستگی چه کنم؟ به شدت ناراحتم برای جدایی از دوست هام و خانوم نون و حتی راننده سرویسم.
حس می کنم باید کسی رو بغل کنم و زار زار از ته دلم اشک بریزم. چه کسی بهتر از خودم جان؟
:-((
دانلود زیرنویس فارسی فیلم The Mustang 2019 - فیلم موستانگ داستان مردی به نام رومان کلمن را روایت می‌کند، یک زندانی که به او فرصت مشارکت در یک برنامه‌ی درمانی نوتوانی شامل تمرین دادن به اسب‌های وحشی موستانگ داده می‌شود و…
ادامه مطلب
دو ماه و نیمه همخونه ایم!مثه اوایل آشنایی، مثه اوایل نامزدی بازم سختی داریم.
خیلی چیزا عوض شده.
خیلی چیزا هم عوض نشده!
اما امروز یه اتفاقی افتاد که دوس داشتم بعد از چند ماه قفل وبلاگمو با اون وا کنم!
صبح از خواب پاشدم، دستمو دراز کردم، یکم لپشو با سرانگشتام نوازش کردم، گفتم عشقم نمیری سرکار؟ اونم خوابالو گف نه دیر میرم!
این اون اتفاقه بود!! در حد یه سطر! اما برا من برآورده شدن آرزوهای 6ساله م بود!! 
امیدوارم آرزوهای هممون انقد نزدیک باشه که اگه د
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم.خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیمپیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم

ادامه مطلب
چرا باید کمیک بخونیم‌؟
قسمت ۱

امروزه افراد زیادی پیدا میشن که هنوز به طور درست با دنیای کمیک و رومان های گرافیکی آشنایی ندارن و در مورد اونها اشتباه فکر میشه ، توی این مطلب به نکات و ویژگی هایی جالب از دنیای کمیک میپردازیم که شاید باعث بشه بعد از خوندن این مطلب برید و کمیک خوندن رو امتحان کنید. 

ادامه مطلب
رسول اکرم صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله به هر کس برخورد مى ‏نمودند، از بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر، سلام مى‏ کردند و اگر به جایى حتى براى خوردن خرمایى خشک دعوت مى‏ شدند، آن را کوچک نمى‏ شمردند. زندگیشان کم هزینه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آن‏که بخندند، همیشه متبسم بودند، بى‏ آن‏که اخمو باشند، محزون بودند، بى‏ آن‏که از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى ‏بخشیدند ولى اسراف نمى ‏نمودند، دل نازک و نسبت به تمام مسلمانان
نت ویولن همخونه هایده :: نت آهنگ های هایده نت شماره WNP3131 نت آهنگ سوگند از ویگن نت اهنگ مهستی هایده همخونه ترانه ها آکورد ترانه ی از من نپرس خونم کجاست تو اون همه . دانلود آهنگ ویگن به نام همخونه نت گیتار بهمراه آکورد و تبلچر آهنگ عزیز رفته آندرانیک آساطوریان سیاه چشمون هایده : نت های ساز ماندو. لین دانلود آهنگ هایده و ویگن همخونه vigen مقاطع الفیدیو والصور والقصص دانلود آهنگ همخونه (با هایده) از ویگن • ایران ترانه #violin_irani Instagram tag Photos of #vigen hashtag on I
دیدم یه مدته از خوابام ننوشتم همتون خمار شدین گفتم بیام براتون بگم.دیشب یه خواب خنده دار میدیدم البته شاید برای شما خنده دار نباشه
خواب میدیدم ترم اخر دانشگاهیم (من و رفیق هم خونه بودیم و دماغ عملی تو کوچه پشتیمون خونه داشت و ترم اخر تنها بود و هم خونش درسش تموم شده بود و خیلی خوشحال بود که 6 ماه تنها خونه داره)رفیق که همیشه عاشق خوابگاه بود اصرار میکنه که ترم اخر خونه رو تحویل بدیم و بریم خوابگاه.منم که همیشه از خوابگاه متنفر بودم ولی گولش ر
چگونه افسر اخمو را به قهقهه بیندازیم ؟ 
هنگام پارک استاندارد به جای میزان کردن سر شیشه پاک کن با جدول،  سر مبارک  افسر را با جدول میزان کرده و ماشین آموزشگاه را در جوب بیندازید بدین صورت  افسر  چهل و پنج سانتی متر از صندلی به طرف بالا پرتاب خواهد شد  و تمام  سر نشینان به اتفاق هم یک موج مکزیکی خواهند رفت :)) 
البته من همچین کاری نکردم نگران نباشین یکی دیگه از بچه ها ماشینو انداخت تو جوی:)) 
بالاخره قبول شدم ⁦خدایا شکرت :) 
Amir Tataloo
Khaar
#AmirTataloo
میدونی خار که میگین چیز بدی نیس
کارش محافظت از گل اما بازم خاره
میفهمی خار
تنها دعام اینه که بمونی برام
با حرفاتو صدات روحو نوازش میکنی
چشات دنیامه هر صبح تو همه دنیامو بازش میکنی
با خنده هام عشق میکنی
دلمو با خنده خامش میکنی
تو تنها دلخوشیم بودی
همیشه جون بهم میدن لبات
من فقط با تو زندگی نمیکنم
زندگی میدم برات زندگی میدم برات
دل من خون و داغونه برات
تو میدونی 
همه چیزو از تو این چشای خستم میخونی
بدنم روح نداره وقتی تو نیستی
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری» بئشینجی و سون بؤلوم
سونوج
کاییپ زامانین ایزینده آلغیلارین اولوشدوردوغو بیر
روماندیر. پروست کیتابینا سورکلی باشقا اؤگه‌لر (عنصرلار) اکلر، اولایلارا یئنی
کاراکترلر اکلر. بو تکنیکینده باشاریلی اولماسی اونون آیرینتیلاری یاخالایان بیر
یازار اولماسینا و بونو توتقو ایله اویغولاما چابالارینا باغلانابیلیر. ائوره‌نین
اوچ بویوتوندان فرقلی اولاراق باشقا بویوتلاری دا بولونور کی زامان دئدیییمیز قاورام
بونلار آرا
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری» بئشینجی و سون بؤلوم
سونوج
کاییپ زامانین ایزینده آلغیلارین اولوشدوردوغو بیر
روماندیر. پروست کیتابینا سورکلی باشقا اؤگه‌لر (عنصرلار) اکلر، اولایلارا یئنی
کاراکترلر اکلر. بو تکنیکینده باشاریلی اولماسی اونون آیرینتیلاری یاخالایان بیر
یازار اولماسینا و بونو توتقو ایله اویغولاما چابالارینا باغلانابیلیر. ائوره‌نین
اوچ بویوتوندان فرقلی اولاراق باشقا بویوتلاری دا بولونور کی زامان دئدیییمیز قاورام
بونلار آرا
مارسل پروست و اونون رومانینا حصر
اولونموش سیرا پوستلاردا (اوچونجو پوست) دوکتور  Haluk Öner  یازدیغی
پروست‌ون زامانا قارشی ظفری: ایتمیش زامانین ایزینده باشلیقلی مقاله‌نین
گتیرمه‌یینی داها اویغون گؤردویوم اوچون، آردیجیل اولاراق مقاله‌نی نئچه بؤلومده
کؤچورمه قرارینا گلدیم. مقاله 2014 ایلینده آکادمیک سوسیال آراشتیرمالار درگیسی‌نین
ایکینجی ایل، ایکینجی سایی، (صص. 183ـ188) یاییملانمیشدیر.


 

 

پروست‌ون زامانا قارشی ظفری: ایتمیش زامانین ایزی
من بد اخلاقم من خشنم من زبون درازم من پررو ام من مغرورم من اخمو ام من بی احساسم من مادر فولاد زرهم من قلدرم من زور گو ام من تنبلم من بی اعصابم من رک حرف میزنم من سردم من تندم من حاضر جوابم من گستاخم من پررو ام من جذاب نیستم من تو دل برو نیستم من عاشق کل کلم من خجالتی نیستم 
همه اینا 
منممممممممممم 
به تو چه 
به او چه 
به شما چه 
به ان ها چه 
اینا منم 
خب؟
اینا منم
و تو 
حق احضار نظر درباره منو نداری 
میفهمی؟

نمیدونم چند تا از شما ها که اینو میخونی
من از خیلی چیز ها لذت می برم  مثلاوقتی در مترو مینشینم و قیافه ی پیرزنی اخمو با رژ لب قرمز یا دختری که جدیدا موهایش را بلوند کرده همراه با اکستنشن مژه یا ناخن های برق انداخته شده ی خانمی با لباس فرم ؛در ذهنم داستان میسازم و اسم پیرزن را اعظم می گذارم اعظم خانوم خانه اش عمارنی در لواسان است و سگ پا کوتاه احمقی به نام لوسی دارد و هرروز برای رفع کمر دردش داخل استخر عمارتش شنا می کند یا آن دختر که در ذهنم اسمش ملیناست و برای قرار با دوست پسر جدیدش ب
شاید زندگی بدو بدوها و خستگی علیرضا باشه از کار و سر شلوغی و اینکه وقت برای پیستولک نداره!
شاید زندگی خوشحالی من از بخت و اقبال و اتفاقات قشنگ زندگی باشه و دغدغه‌ی بی‌کاری و پول نداشتن!
شاید زندگی داستان‌های همخونه‌ی دلبر باشه که با هیجان برام تعریف می‌کنه! شایدم نگرانی‌های دلبر که داریم با کیا دور و برمون زندگی می‌کنیم!
شاید قشنگ نباشه که دوست چند سالت شماره‌ت رو نداشته باشه!
شاید زندگی اون لحظه‌ای باشه که به علیرضا می‌گن ویزا از دستت
رومان چوخ گؤزل. دولو احساس. دولو گؤزللیک. اوقدر گؤزل ایدی کی فیدیباکسدا یوزونجو صفحه‌ده بیلدیم نه خبردی شوک اولدوم. نه قدر دویغولاری گتیره بیلمیشدی. چوخ گؤزل قوتاردی. چوخ گؤزل باشلامیشدی. دونیاسی کاملا تخیلی دونیادی، نه ایسه هئچ بیر اذیت ائدیجی عنصری یوخ ایدی. عموما من بئله رومانلاری خوشلامارام، آمما بو ایشی قورو باشقا. دونن مهر آیین ییرمی دوققوزوندا قوتاردیم.
 
(کئچن یازیلاریمدان 2018/21/Oct)
حکایتی پیچ خورده که توسط خود هارلی کوین گفته شده است ، هنگامی که شرورانه ترین شرور گاتهام ، رومان سیونیس ، و راست گرای راست او ، ززاس است ، هدف قرار دادن دختر جوانی به نام کاس ، این شهر وارونه به جستجوی او می رود. مسیرهای هارلی ، هانترس ، سیاه قناری و رنه مونتویا به هم می ریزند و فرد چهارگانه بعید چاره ای جز تیمی کردن برای رام کردن رومن ندارند.
 
نام فیلم: اولتراس | ژانر: اکشن , جنایی , ماجراجویی | تاریخ انتشار: 2020
حکایتی پیچ خورده که توسط خود ه
سلام
 
امروز صبح داشتم صبحونه درست میکردم این همخونه ایم sid هم پیداش شد. همینجوری کله ام تو کار خودم بود و ازش پرسیدم دیشب چطور بود. چون دیشب یه دور همی بود معمولا بعد این که یکم الکل میخورن میزنن بیرون میرن این club های شهر. منم تو خونه پیششون بودم. من خودم beer غیر الکلی دارم همیشه که فقط یه چیزی دستم باشه. اونام اوکی ان با این موضوع. 
بگذریم. گفتم که چطور بود دیشبت. گفت خوب بود طرفای دو برگشتیم و هر کسی یه وری رفت و داشتم برمیگشتم یه چیزی بشورم و
من همیشه از ایرادات ب میگم اما الان وقتشه از ایرادات خودم بگم
دیروز شیفت ب آف شد و اومد خونه اول که کلی اخمو تخم کردم براشو منو برد یه جنگل و اونجا هم اول کلی ناراحت نشون دادم خودمو بعد هم که رفتیم داخل شهر بخاطر اینکه هی میگفت خب اینو میخری یا نهو هیچ چی نخریدیم قهر کردمو غر غر کردم 
 
این کارای من درست نیست اون سعی میکنه اندکزمانی که داره رو با من شریک بشه من نباید غر بزنم
آخر سر از کارم نادم و پشیمون شده بودم رفتیم واسه خونه میز تلویزیون خرید
دقت کردید چقدر لباس داریم؟لباس های رنگارنگ و متنوع ک دقیقاً هرکدوم مارو یاد خاطراتی میندازن
لباس ها پوست هایی هستن ک میخریمشون، پوست هایی ک سعی میکنیم مطابق سبک و ماهیت خودمون بخریم
لباس ها مارو یاد خاطراتی میندازن ک اون موقع و تو اون موقع خاص پوشیدیم

چندتا فیلم دیدم ک به نوع خودشون قشنگ بود
اما the shape of water نمناک تر از همشون بود
جزو فیلم های مورد علاقم نیست ولی جالب بود
سریال handmade tale هم قشنگ بود
از نیک ( max) فوق العاده خوشم اومد
واقعا ی دوست
دیفنس نیوز، ورشو- رومان
گولوچنکو، رییس کمیته صنایع نظامی دولتی بلاروس گفت که الکساندر لوکاشنکو، رییس
جمهور بلاروس به صنایع دفاعی این کشور دستور داده است که سامانه های موشکی این
کشور را به منظور توسعه ظرفیتهای تهاجمی آن توسعه دهند. همچنین بناست انواع
هواپیماهای بدون سرنشین برای تقویت نیروی هوایی تولید شوند.
ادامه مطلب
دیشب بالاخره بعد از هزاران سال برنامه ریزی ناموفق، تونستیم واسه نیلوفر تولد بگیریم. یک ماه زودتر. با تمام گندکاریا و لو دادنا و همه چی. خوب بود خوش گذشت. رفتیم کافه گیم و کلی بردگیم بازی کردیم. اگه لوس بازیای امیر و غرزدنای الناز بابت برنامه ریزی بد و اکوارد بودن دانیال و اخمو بودن رضا و اشفتگی مهتاب و غم مفرط نگار ناشی از اینکه تولدش نیست رو نادیده بگیریم، میشه گفت بله موفقیت امیز بود و روحمون تازه شد. قبل تولد از نگار پرسیدم مطمئنی مهدی نمیا
امروز یه حال عجیبی بودممم. صبح دیر بیدار شدم از خواب.صبحونمو که خوردم رفتم دوباره روی تخت یکم به خودم کش و قوس دادم و پرده رو کنار زدممم کتابی رو دست گرفتم و خوندم. نور آفتاب داشت با مهربونی بدن و  موهامو نوازش میکرد. و یه فنجون چای گرم انتظارمو یکشید شاید خیلی صحنه تکراری  و ملایمی باشه خیلی رویاایی اما یهو جرقه ای خورد و به طرز عجیبی حس کردم که دارم خودمو تلف میکنم. که پتانسیل هام خیلی بالاتر از این حرفاست. که پتانسیل هام و جایگاه
این روزها درگیر یه اتفاق مهم هستیم که به امید خدا باعث گشایش مالی خوبی خواهد شد برامون.دلم میخواست اینجا بگم و به اشتراک بزارم ولی از اونجایی که باید یه پست رمزدار بنویسم، معلوم نیست کی فرصت بشه.
امروز صبح خانوم معلم دخترک جلسه آموزشی گذاشته بود و من چون شرایطم جور نبود نرفتم.جز این، دوتا کار مهم دیگه هم داشتم و باید میرفتم که تصمیم گرفتم نرم تا ظهر که میم میاد.عذاب وجدان هم دارم زیاد، ولی هرچی فک میکنم در توانم نیست.دیروز از صبح زود تا آخرشب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها