نتایج جستجو برای عبارت :

دلم براش تنگ

نمی‌خوام جلوی خودش بگم چون بارها سر این موضوع بحث کرده‌ام که آرزوی قلبی‌مه که برادرم زودتر بره خونه‌ی خودش و مامانم و خودش مصرانه گفته‌اند که قطعاً دل‌م براش تنگ می‌شه و حسرت این دورهم بودن‌ها رو می‌خورم. 
واقعیت این‌ئه که دقیقاً همین‌ئه. دوست‌دارم همچنان اون نقش ساپورتیو ُ داشته باشم براش و از الان دل‌م براش تنگ می‌شه.
امروز یه کاری کردم ک وژدانم درد گرف نمیدونم درست بود یا غلط ولی حس خوبی ازش ندارم ماجرا از این قراره ک یکی اومد بهم گف ک: میخواد مکالمات تلفنیش با یه سری آدما رو ضبط کنه و ازم خواست تا برنامه شو براش نصب کنم و یادش بدم من این کارو براش انجام دادم اما بهش گفتم تو بعضی کشورا غیرقانونیه نمیدونم چ کنم؟! از وختی این کارو کردم هی با خودم کلنجار میرم:/ شاید نباید این کارو براش میکردم هوم؟!؟
دیشب امین اومد .
روزش تو این فکر بودم که چقدر دلم براش تنگ شده .
وقتی درو براش باز کردم فهمیدم خیلی بیشتر دلم براش تنگ شده بود . تا یک و نیم اینجا بود و منم کلشو نشستم .
خوشحالم حداقل این روزا امین و امیر زیاد میان خونمون . شاید فقط اون دوتان که وقتی بیان خوبه .
دارم فکر میکنم عروسی امین چقدر خوشحال باشم و من تو اون مجلس نقش خواهر شوهر رو دارم:))
البته ضد حال هم بود چون حاضر شده بودم که برم خرید همین که حاضر اومدم پایین اونم اومد و من در رو براش
سال اول که تولد براش گرفتم تاریخ شمسی و میلادی قاطی کرده بودم و روزی که باش قرار گذاشته بودم این فهمیدم
بخاطر همین از اون موقع به بعد استرس تاریخ تولدش دارم.
امسال تصمیم گرتم براش هدست بخرم. مارک معروفی خریدم. خیلی خفن بود اما دوست نداشت. و اینکه کسی کادووی براش بخرم و مفید نباشه بیشتر هرچیز اذیتم میکنه 
 
بعضی ادما رو الکی بزرگ میکنم، الکی برام مهم میشن. مثل دیروز که آدمی ک براش احترام قائل بودم بد باهام حرف زد. مثل چند دفعه ی قبل ک بد حرف زده بود و مهم به چشمم نیومده بود. تازه فهمیدم اون احترامی ک براش قائل بودم رو بقیه حق دارن براش قائل باشن اما من نباید این احترامو بهش بزارم چون متقابل نیست! اول نسبت ب خودم متنفر شدم بعد نسبت ب اون. حتی دلم شکست از این طرز برخورد. اما الان میگم به انگشت کوچیک پامم نیست:)
فردا روز ولنتاین
پارسال چند روز قبلش اومد دنبالم. ماشینش فروخته بود اونموقع
با اسنپ اومد. یه دسته گل نرگس برام خریده بود. رفتیم یه گالری و بعد شام. 
انتظارم بیشتر بود.بعد من برای ولنتاین براش از ترکیه یه لباس اورده بودم یه شکلات خوب خریدم و بعد یه جعبه بامزه براش درست کردم. روز ولنتاین گیر دادم که میخوام ببینمت. باش قرار گذاشتم دم شرکتش رفتیم بیرون. رفتیم یه جا بستنی خوردیم. و شب یکم پرسه زدیم. رسوند من رو خونه.
اما امسال همه چیز فرق داره. اون به
فردا روز ولنتاین
پارسال چند روز قبلش اومد دنبالم. ماشینش فروخته بود اونموقع
با اسنپ اومد. یه دسته گل نرگس برام خریده بود. رفتیم یه گالری و بعد شام. 
انتظارم بیشتر بود.بعد من برای ولنتاین براش از ترکیه یه لباس اورده بودم یه شکلات خوب خریدم و بعد یه جعبه بامزه براش درست کردم. روز ولنتاین گیر دادم که میخوام ببینمت. باش قرار گذاشتم دم شرکتش رفتیم بیرون. رفتیم یه جا بستنی خوردیم. و شب یکم پرسه زدیم. رسوند من رو خونه.
اما امسال همه چیز فرق داره. اون به
خب دروغ چرا، شاید چون سر دومین ساله که همه چیز بین من و اون تموم شده، دیشب و امروز توی ذهنم بود و باید یکی توی تلویزیون جوری حرف بزنه که اون حرف می زد و عکسش رو ببینم و میدونید؟ شما که غریبه نیستید، دلم براش تنگ شد. بعضی وقتا دلم براش تنگ میشه و این جزئی از زندگیه و اون جزئی از خاطرات خوب زندگیم. اوهوم. 
روز مفیدی بود،
خیاطی کردم و باید بیشتر تمرین کنم تا با چرخم دوست بشم و وقتی بازیش گرفت حرص نخورم از دستش!
زبان آلمانی رو دوباره شروع کردم و قراره روزی 1 ربع براش وقت بذارم و بنویسم و جزوه درست کنم براش.
امروز روز دوم بود و تا اینجای کار راضی و پایبندم.
۱. دوس گردو جونی یونیم داره عروس میشه چق خوشالم براش چق دلم تنگ شده بود براش
۲. با برادرشوهرجان کلی حرف زدیم قرآن تفسیر کردیم [خیلی خوبه عادت خوندن ترجمه های قرآن]
۳. ماسک پیل آف لدورا زدم اصن جیگر صورتم حال اومد یجوری عاشق محصولا شدم که همشو میخوام بزنم
تولدش نزدیک بود. همش تو این فکر بودم که چی براش بگیرم.
تولدش رسید و من همچنان کادویی براش نگرفته بودم.
اومد خونه مون. خواستم یه چیزی که قبلا حرفشو زده بودم بهش نشون بدم.
شی مذکور رو گرفت تو دستاش و ذوق زده شد. یهو دیدم داره به من نزدیک و نزدیک تر میشه! فکر کردم خدایا چرا اینجوری میکنه؟! چسبید بهم و منو بوسید! تو دلم گفتم خدای من نهههه! بهش گفتم من اینو کادو گرفتم!* گفت دست شما درد نکنه. و گذاشتش تو کیفش!
*فکر کرد من واسه تولدش براش کادو گرفتم، درصورت
لپ تاپ رو میز ناهار خوری بود. سی دی شو داد دستم که پلی کنم و ازم خواست یه بالش بذارم رو صندلی که راحت تر بتونه کارتون شرک رو برای بار هزارم ببینه.این باعث شد ارتفاع کفی صندلی زیاد شه و بالا رفتن و نشستن رو صندلی براش سخت بشه و هی سر بخوره بیفته زمین.بهش گفتم: عمه میخوای بغلت کنم بذارمت رو صندلی؟در کمال حیرت، در جوابم گفت: عمه اجازه بده! من دارم "تلاش"مو میکنم!دلم ضعف رفت براش. خودمو کنترل کردم و گفتم باشه عمه. ادامه بده.و بعد از چند بار افتادن ب
امروز ک با محمد توی ماشین نشسته بودیم و برای اولین بار براش اهنگ گذاشتم و گوش داد و بهم گفت ک هندزفریم مزخرفه و حرف زدیم و دو تا اهنگ شان گزاشتم براش و عکس شان رو بهش نشون دادم(احتمالا حدس زده ک رو شان کراش زدم!). حالم رو خعلی خوب کرد:) فکر نمیکردم محمد هم ازین اهنگا گوش کنه و اینا هرچند من نتونستم تحمل کنم ک اون برام چیزی بزاره ک ایشالا دفعه بعد:))
حالم رو خعلی میتونه خوب کنه. حتی اگ کلن حرف خاصی با هم نزنیم و کار خاصی هم با هم انجام ندیم و ازینکه خو
چند سال پیش که فرامرز برای تولدش یه هدیه بسیار گرون قیمت خرید گفت: قطعا براش مهمم که انقدر هزینه میکنه.دیروز هدیه یه دوست دیگه ش رو بهم نشون داد و قیمتش رو نشون داد و باز گفت: ببین چقدر براش مهمم! ما آدمها چقدر موجودات دردناک و فقدان زده ای هستیم.
مخاطبان نداشته‌ام،سلام.
می‌خوام بگم دعا کنید برای همه کسایی که حالشون خوب نیست.
چه مریضی اخلاقی،چه جسمی.
 
*همون چای نبات،همون حمد شفا،همون که پایین همه کامنتا براش درخواست دعا دارم،همون که الان نمی دونم چه اتفاقی براش میفته.
بذارید خیلی رک بگم؛همون که نمی دونم از الان تا سه روز دیگه زنده می‌مونه یا نه.
دنبال یکی بود که همه چیز رو بندازه گردنش، میخواست مقصر همه نرسیدن های زندگیش رو پیدا کنه. و من اون رو بهش دادم. گذاشتم مقصر بدونه، چیزی نگفتم، دفاعی نکردم. این براش خوب بود، براش مفید بود. میتونست خودش رو سر من خالی کنه، یکیو داشت که ازش انتقام بگیره.گذاشتم انقدر ادامه‌اش بده که خیالم راحت شه هرچی که داشتم رو گذاشتم وسط، حتی اگه هیچکی ندونه. می‌ذارم تا ابد کشش بده، چون کمکش می‌کنه.
پارسال اولین نفری بودی که دیدم بعد تحویل سال 
پارسال بهت قول دادم که سال بعد باهاش بیام پیشت 
پارسال اولین اشک سالمو تو دیدی 
پارسال قول گرفتم هوامو داشته باشی 
پارسال همین دیشب بود.
قسم خوردم که نیام پیشت 
قلبم دردناک شده از ندیدنت 
میبوسم روی ماهتو حتی اگه نبینمت 
شما مادری پس حتما بهتر میدونی 
گله ای ندارم دیگه 
حتی دیگه حرفی ندارم 
حتما اینطوری بهتر  بوده براش 
تو مادری و تو بهتر میدونی 
بهترینارو خواستم براش 
شادترینارو 
دیدی چه بی
تو باید باور کنی که هیچی مثل قبل نمیشه
چون اون‌ نمیخواد
چون یادش رفته چی بوده
تحمل کن و پی ام نده
دوست نداره و جوابتو میدی
دلش نمیخواد ناراحتت کنه وگرنه اگه میلی داشت حداقل یه بارم اون یه پی ام میداد. یه قدم میاد یه قدم برو نه ۱۰۰ تا.
رفتارش با تو مثل بقیه س. شاید حتی یه دوست هم نباشی براش
وقتی حس ها دوطرفه نباشه خوش نمیگذره
تو حالت خوب نیست اینجوری خوب نمیشی چون کسی تو رو خوب میکنه که براش مهم باشی 
اگه جایی تو زندگیت ابهام داشتی و نتونستی درست حسابی تصمیم بگیری،اگر بین دو سه تا گزیه مردد بودی،تقوا پیشه کن تا خدا راه صواب و صحیح رو بهت نشون بده
خداوند فرمود 
یا ایها لذین امنو ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا
و در جای دیگر فرمود
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب
و در جای دیگر فرمود 
و اتقوا الله و یُعلِّمکم الله و الله بکل شی علیم
چیه این تقوا؟؟هر در زندگی خودش متناسب با شرایط خودش میدونه تقوا چیه و چه مصداقی داره براش.یکی بر
نذار کاری کنه وقتی نباشه احساس پوچی کنی،
اونقدر بهش وابسته نشو که اگه رفت
هر روز و هر ساعت از خودت بپرسی
مگه من چی کم داشتم؟
آخه مگه من کافی نبودم براش؟
دستِ دلتونو واسه کسی که دوستش دارید رو نکنید آدما بی رحمن .
مشاهده مطلب در کانال
از یک سال و نیم پیش دلم میخواست عکس‌های دخترمو چاپ کنم و تو آلبوم بذارم و پولش جور نمی‌شد البته جور که می‌شد ولی جاهای دیگه خرج می‌شد 
دیروز پول رو گذاشتم خونه مامان که نتونم بهش دست بزنم بعد رفتم آتلیه و کارت ویزیت گرفتم ،امروز احتمالا عکس‌ها رو انتخاب کنم و فردا عصر ببرم برا چاپ 
داره دونه دونه تیک می‌خوره و ذوقیم براش :))
 
میز تحریر رو نمیدونم سفارش بدم براش یا نه ،بهتره صبر کنم اول تخت رو بخرم بیاد بعد طبق مدل و اندازه اون میز تحریز بخر
نمی‌دونم چی بهش می‌رسه منو خراب کنه؟؟
مگه من جاشو تنگ کردم؟؟
من اصلاحیه براش می‌فرستم، میگه اصلاحیه بدست من نرسیده!
خوب شد یکیشو پیدا کردم که خود کارفرما هم علامت گذاشته بود براش فرستاده!
بهش می‌گفتم همون روز دیدمش گفتم امروز برات اصلاحیه فرستادم باور می‌کرد اما بازم اون رو به من ترجیح می‌داد!!
داره کم کم منو می‌بره تو حاشیه . کم کم حذف میشم .
تهش چی میشه یعنی؟
یا همون خانومه .
من که کاری به کار کسی ندارم .
چرا ولم نمی‌کنن به حال خودم؟؟
 حرف زدم حرف زدم حرف زدم از گذشته حرف زدم باهاش
از گذشته ی خودم 
از روزی که مامانم منو باردار شد 
از هفت هشت سالگیم 
از دبیرستان 
از دانشگاه 
میون حرف زدن هم خیلی گریه کردم براش روزای بد زیاد بود
ولی سیاره پیش من نبود تا بغلم کنه بگه جوجو کوچولوی من کوچولو 
من ذوق کنم براش بیشتر برم تو بغلش 
اونم محکمتر بغلم کنه 
و من غرق لذت بشم 
#فکم بخاطر حرف زدن درد میکنه 
سرم بخاطر گریه کردن 
#بدون تو مگه میشه اروم گرفت 
بدون درد بود 
سر صحبتم با اون مسؤلیه که حتی اگه بنزین بشه لیتری صدهزارتومنم باز با اون حقوق 300/400 میلیونیش در هرماه براش چیز خاصی نیس چون با پولی که هرماه به حسابش واریز میشه براش فرقی نمیکنه بنزین هزارتومن باش یا صدهزارتومن!
واقع سران یک کشور که ب قول خودشون الان چرخاننده یک کشور هسن این درک و فهم رو ندارن که بعد از اینهمه بدبختی و فشاری که روی مردم هست نباید فشار بیشتری تحمیل شه!
و بدتر از اون قطعی اینترنتی که همه بهش نیاز دارن.
سلام دوستای گلم
امروز براتون ی ست براش خیلی خوشگل و ناز آوردم
این ست شامل 6تا براش کاملا کاربردی هست
دستش نشکنه
قابل شستشو هست
با تراکم بالا
ریزش نداره
فوق العاده نرم و لطیف هست
و از همه مهم تر اینکه خودش ی کیف خوشگل و ناز داره
کیفیتش هم عالیه
برای اطلاع از قیمت و موجودی لطفا به پیجمون سر بزنید
@SHIRAZ_BEAUTY2
 
هر آدمى تو زندگیش 
فقط یه چیزو با جون و دل از خدا میخواد
اگه اون یه چیز نشه خیلى باورا توی آدم میمیره
حالا باور هیچى،
امیدِ داشتن، دیگه رنگ قبلش نمیشه واسه اون آدم
یعنی زندگی دیگه براش خوشحال کننده نیست که بخواد براش تلاشی کنه شروع میکنه ذره ذره مردن، لین مدل مرگ خیلی سخته! دلت میخواد از زمدگیت لذت ببری، شادی کنی، بچرخی، بخوری، بخابی و از همه چیز لذت ببری ولی دیگه هیچی برات مزه نداره
تموم شد جلو چشمای خودم تموم شد
دلم به اندازه دنیا  براش درد میکنه  قلبم براش جاکنه قلب درده برگشته  دوباره
ولی بازم نمیفهمه  بازم نمیفهمه
بازم اشتبیاه  های قبل
 
یه زمانی 8 سالم بود اقاجونم گفت بابا یه وقتی بشه آدمی زادم بخرن و بفروشن  اره اقاجون الان ادمم میفروشن خیلی ساده میفروشن
 
خدایا خودت به داد همه گرفتارا برس
خب الهنا و ربنا من لنا غیرک
+از غصه ی زیاد، دیشب ۹ شب شروع کردم به خوابیدن، ۹ صبح پاشدم. توانایی داشتم ادامه شم بخوابم.
+بعد از مدت ها (۸ ماه) خواستم برگردم به اینستاگرام، وارد نشد.
+برادر برای ماموریت مشهد هست. میخواد برگرده پرواز نیست.
+مامان مریضه. از خودم بدم میاد که براش دختر خوبی نتونستم باشم و نمیتونم براش کسی رو  بگیرم که دست به سیاه و سفید نزنه.
+خدایا، واقعا دیگه نتیجه برام مهم نیست. میخوام به ده سال بعد برسم؛ همین.
+خسته ام.
 
میم اب میگف بیش از حد وقت گذاشتی براش.میگف هرکسی به مثل
برو سراغ قانون نیوتن هر عکسی ی عکس العملی
خیلی این روزا درگیر این فکرام
چجوری باشم؟
هربار مقابله به مثل برخورد کنم یا بازم نرم شم؟
میدونم فلسفه غرق اینه ک تو مثل بقیه نباش و اینا
اما واقعا ی جایی دیگ نمیشه
بخصوص وقتی واسه ی رفیقی ک یک ترم تموم سنگ تموم گذاشتی،
تا حدی ک اگ حالش بد بود از همه چیزت میزدی براش
بلیط برگشت جور میکردی براش و 
و همه اینا توی ی شب بره از یادش
تموم خوبیات خلاصه ش
این روزها بیشتر از هروقت دیگه ای دلتنگ نسترنم. دلتنگ لحظه هایی که بپرسه چته و من بی مقدمه همه ی اون چیزی که تو دلم هست رو بریزم بیرون و اون فقط زل بزنه به من و گوش بده. اصن آدم گاهی وقتها فقط دو تا گوش میخواد که براش حرف بزنه و بعدش هیچی نشنوه، شاید برای همینه که زیر دوش آب حرفت میاد و گوشت شنونده همه دلتنگی های قلبت میشه.
دلم میخواد توی همه کلافگی ها و خستگی هام برگردم به گذشته وُ بشینم پشت میز تحریرم، نور مانیتور بیفته توی صورتم و زل بزنم به چ
به قول ماهی و کاملا بی معنی، دروغ چرا! دلم برای اون روزی که منتظر اومدن جیمینا به اینجا بودم تنگ شده. دلم تنگ شده که وایسم جلوی در و زل بزنم به پله ها تا بیاد و نفهمم چطوری بغلش میکنم. دلم تنگ شده که مثه یه عروسک بشینه و براش آب ببرم و خیلی بهش نگاه کنم و بشینم روبروش و اینقدر نگاش کنم تا متوجه بشه و نگام کنه و بعد جفتمون نگاهمونو بیم به بقیه. دلم تنگ شده که باهم شام بخوریم و ماهی و دخترک هم باشن. و من به بهانه های مسخره دست کنم تو موهای نرم جیمین
دلت تنگ شده براش
دیوونه ای
پی ام بدی دهنشو برات باز میکنه هر چی دلش میخواد بارت میکنه. شک نکن 
هزار بار مگه امتحان نکردی 
بسه ت باشه
عجب رویی داری 
چقد خودتو بی ارزش کردی 
هنوزم کمه ته 
بی خیال دیگه
میترسی از یادش بری
خب با فحش و بد و بیراه یادت باشه خوبه. 
تحمل کن 
خدا جون تنهام نذار
چرا ولم کردی 
چرا ولم کردی 
تو که میدونستی چیم 
تو که ذاتمو میدونستی 
دیگه جز تو نمیخوام کسی رو داشته باشم 
بی کسم همه کسم شو 
بی پناهم پناهم باش 
آبروم رفت تو عیب
در ظاهر خیلی ارومم ولی در باطن.
حس میکنم دارم.
نمیدونم!
حالم بده انگار
شدم مثل وقتایی که ادم تب داره
از درون دارم میسوزم
هیچی یادم نیست و این خاطراته فراموش شده داره منو میسوزونه
غوغام!
اشوبم!
و هر حالتی که بشه اسمشو گذاشت.
ماه جوابمو نمیده حتی سین هم نکرد پیاممو!
متنفرم که براش وسیلم
دلم براش تنگ شده
شدم دلتنگ بویی که یک بار فقط استشمام کردم
معتادشم
معتاد حضورش.
6 ماهه ندیدمش
جالبه واسه همه از جون مایه میزارم و اخر انگ بی احساسی ب
خیلی وقته اینجا دیگه درست و حسابی ننوشتم.
دیروز برای روز مادر بعد از یکم چونه زنی با خودم تصمیم گرفتم برای اولین بار توی زندگیم و زندگیش براش یه هدیه خوب بگیرم به مناسبت روز مادر.
دیدم هر چی بخرم یه شبهه ای داره که ممکنه بدردش نخوره! دیگه براش یه کارت هدیه 400 هزار تومانی گرفتم با یه شاخه گل.
حس کردم اینکه مالک یه مقدار پولی باشه که هر جور خودش بخواد بتونه خرجش کنه بهش حس با ارزش بودن بیشتری میده تا خرید چیزهایی که بدردش نخورند و بعد از یه مدت فرا
یه حس بد تمام وجودمو گرفته
مث ی بختک روی قفسه سینه م
چرا مهدی مثل یه کوه آتش فشان یهو منفجر شد امشب؟
چرا انقدر تو دلش از خانواده من کینه س
چرا انقدر دیر و سخت فراموش میکنه؟
الان طرف منه اگر یه روز نظر من مخالفش باشه چی؟ اون موقع از منم کینه میگیره؟
چرا وقتی عصبانی بود هیچکدوم از حرفای من حالشو عوض نکرد؟
چرا جملات محبت آمیزمو ندیده گرفت؟
چرا براش مهم نبود که بهش گفتم منو چجوری صدا کنه؟
چرا برداشتن اینهمه مرز براش مهم نبود؟
دارم اشتباه میکنم؟
ان
یاد گرفتم
به داداش سومی میگم آرامه جانم
 
دیشب با داداش چهارمی حرف میزدیم خانمش دلش گرفته بود خسته شده بود سرگرم کردن محمدابراهیم تو خونه بخاطر قرنطینه خیلی سخته، دندون درد هم علاوه شده، اینه که خیلی شرایط براش سخت شده.
 
الهی دورش بگردم. خیلی برای آرامش خانوادش تلاش میکنه، خیلی انرژی مثبته خیلی مهربونه خیلی مودبه خیلی عشقه
براش نوشتم خداروشکر که چراغ خونه ی داداشمی
براش تبلیغاتی فتوشاپ
قیمت: 3500 تومان

 
براش ها ابزاری برای سریعتر و راحت تر خلق کردن اجزای تصویر در فتوشاپ هستند و کار کردن با انها بسیار راحت استاین پکیج براش دارای 20 براش است که به شما در خلق تصاویر ثابت و متحرک تبلیغاتی و کمک خواهد کرداین پکیج بهترین ای های تبلیغاتی را یکجا جمع اوری کرده تا بتوانید با رنگ و اندازه دلخواهتان ای ها روی صفحه مورد نظر ایجاد کنیدبا این براش ها میتوانید راحت و در زمان کم در فتوشاپ بهترین تصاویر تبلیغاتی
 مـــرگ بـــر آمریکا  
حضرت امام خمینی سلام‌الله‌علیه: 
این ملتی که الآن دارند فریاد می‌زنند مرگ بر امریکا» مقصودشان کارتر است. ملت آمریکا که به ما کاری نکرده. ملت آمریکا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد مطلب را ملت آمریکا، به حسب وجدان انسانی‌اش، با ما موافق است.
 ۲۵ آذر ۱۳۵۸
حضرت امام ‌ای مدظله‌العالی: 
رژیم آمریکا تجسم شرارت و خشونت است؛ بحران‌ساز و جنگ‌آفرین است. [همواره] و نه‌فقط امروز، حیات رژیم آمریکا به این بوده که برای کسب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها