نتایج جستجو برای عبارت :

دكتر سوزان سلاجقه

خرید اینترنتی دستگاه پدیكور حرفه اى شارژی دكتر شوول+2سنگ یدک


دستگاه پدیكور حرفه اى شارژی دكتر شوول+2سنگ یدک
دستگاه پدیكور حرفه اى شارژی دكتر شوول+2سنگ یدک وسیله ای با کیفیت فوق العاده بوده که قابلیت شارژ توسط برق شهری را دارد. این وسیله دارای کاربرد بسیار آسانی بوده و بدون احساس درد کار خود را به خوبی انجام می دهد. دستگاه پدیکور حرفه ای دکتر شول قابل استفاده هم برای پوست های خشک بوده و هم خیس می باشد. این وسیله دارای دسته ارونومیک برای راحتی
جزوه مهندسی رودخانه -دکتر سلاجقه (دانشگاه تهران)
دانلود جزوه مهندسی رودخانه -دکتر سلاجقه (دانشگاه تهران) ، در قالب فایل pdf جزوه دست نویس اسکن شده، در 106 صفحه. بخشی از متن فایل: -مهندسی رودخانه River Engineering از هیدرولیک گرفته شده و از دهه 1990 به بعد مطرح شده است -مهندسی رودخانه (انگلیسی: River engineering) یکی از گرایش‌های مهندسی عمران .
بوسیله گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا، مریم سلاجقه روز پنج شنبه با رمز به ورود سامانه بارشی بوسیله استان کرمان از روز چهارشنبه ۲۷ فروردین گفت: این سامانه بارشی در اکثر مناطق بوسیله اختصاص جنوب و غرب استان تا روز شنبه ۳۰ فروردین ادامه دارد. وی با رمز به باران رگباری باران، رعد و برق، بارش احتمالی تگرگ و وزش تندبادهای ثانیه ای در این مناطق تصریح کرد: آبگرفتگی معابر، جاری شدن رواناب، سیلابی شدن نهر ها و رودخانه های فصلی، برخورد برق و بارش
کتاب نایاب " تاریخ ایران، از اسلام تا سلاجقه " اثری پژوهشی از ر.ن.فرای با ترجمه روان استاد حسن انوشه می‌باشد. این کتاب بخشی از کتاب تاریخ از سلسله کتاب‌های پژوهشی دانشگاه کمبریج می‌باشد.
کتاب تاریخ ایران، از اسلام تا سلاجقه همانگونه
که از نام آن پیداست، به بررسی تاریخ ایران پس از اسلام، از سده یک هجری و
سقوط ساسانیان تا سده شش هجری و حکومت سلجوقیان می‌پردازد. افزون بر تاریخ
ی و اجتماعی ایران در این برهه زمانی، کتاب حاضر به تاریخ هنر و
سوزان سلاجقه دکتری روانشناسی عمومی . رواندرمانگر ، پژوهشگر و مدرس دانشگاه . مدیر مرکز مشاوره رهنما در شهر کرمان ، با سابقه 21 سال مشاوره که 12 سال ان کار تخصصی در کلینیک بوده است . مسلط به رویکردهای درمانی . cbt , EFT , schema therapy , imago therapy , mindfull ness  , TA و اشنا با رویکردهایCFT ,ACT , DBT

دامنه فعالیت : درمان بیماریهای افسردگی ، وسواس، ترس ، هراس ، اختلالات شخصیت ،  زوج درمانی و مشاوره تحصیلی
دارای پروانه فعالیت از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور و سازمان
سوزان سلاجقه دکتری روانشناسی عمومی . رواندرمانگر ، پژوهشگر و مدرس دانشگاه . مدیر مرکز مشاوره رهنما در شهر کرمان ، با سابقه 21 سال مشاوره که 12 سال ان کار تخصصی در کلینیک بوده است . مسلط به رویکردهای درمانی . cbt , EFT , schema therapy , imago therapy , mindfull ness  , TA و اشنا با رویکردهایCFT ,ACT , DBT

دامنه فعالیت : درمان بیماریهای افسردگی ، وسواس، ترس ،وحشت زدگی ، اختلالات شخصیت ،  زوج درمانی و مشاوره تحصیلی
دارای پروانه فعالیت از سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور و ساز
اولین مطلبی که دوست دارم در اینجا داشته باشم مصاحبه ای با سوزان بلک مور درباره علم و دین است که در وب سایت او منتشر شده.وی با وجود داشتن یک تجربه نزدیک به مرگ، به دین اعتقادی نداشته و در پنج سوال نظرات خود را تشریح می کند.

ادامه مطلب
بسم الله 
حب » سیلان ازلی و ابدی هستی است؛ مدام، شعله ور، پیش رونده. حتی اگر ندانی اش، حتی اگر فهمش نکنی حتی اگر خسته اش باشی و نخواهی اش لاجرم دچارش هستی، دچار شعله های سوزان و رنج های استخوان سوزش. اگر لحظه ایی و جایی به خاموشی میل می کند، آن دیگر گر می گیرد و داغ می شود در هیئت های مختلف و صورتهایی دگرگون.عشق تنها عنصر هستی است که خاکسترش هم سوزان است ، متاسفانه !
 
 
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method دوره ده جلدی 10 Volumes توسط: Susan Polgar فرمت: MP4 + PDF همراه با پاداش ارزشمند: فایل PGN  درس ها  روش استادی 10 جلدی سوزان پولگار سوزان پولگار مربی ارشد فیده و همچنین مربیگری برخی از بهترین بازیکنان جهان است. اکنون می توانید از تخصص سوزان پولگار با برنامه جدید 10 جلدی آموزش او با نام The Polgar Method بهره مند شوید. ب .
دریافت فایل
 
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method دوره ده جلدی 10 Volumes توسط: Susan Polgar فرمت: MP4 + PDF همراه با پاداش ارزشمند: فایل PGN  درس ها  روش استادی 10 جلدی سوزان پولگار سوزان پولگار مربی ارشد فیده و همچنین مربیگری برخی از بهترین بازیکنان جهان است. اکنون می توانید از تخصص سوزان پولگار با برنامه جدید 10 جلدی آموزش او با نام The Polgar Method بهره مند شوید. ب .
دریافت فایل

دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method دوره ده جلدی 10 Volumes توسط: Susan Polgar فرمت: MP4 + PDF همراه با پاداش ارزشمند: فایل PGN  درس ها  روش استادی 10 جلدی سوزان پولگار سوزان پولگار مربی ارشد فیده و همچنین مربیگری برخی از بهترین بازیکنان جهان است. اکنون می توانید از تخصص سوزان پولگار با برنامه جدید 10 جلدی آموزش او با نام The Polgar Method بهره مند شوید. ب .
دریافت فایل
 
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method
دوره کامل آموزش حرفه ای شطرنج با پولگار The Polgar Method دوره ده جلدی 10 Volumes توسط: Susan Polgar فرمت: MP4 + PDF همراه با پاداش ارزشمند: فایل PGN  درس ها  روش استادی 10 جلدی سوزان پولگار سوزان پولگار مربی ارشد فیده و همچنین مربیگری برخی از بهترین بازیکنان جهان است. اکنون می توانید از تخصص سوزان پولگار با برنامه جدید 10 جلدی آموزش او با نام The Polgar Method بهره مند شوید. ب .
دریافت فایل
  
بازدید مدیرکل پدافند غیرعامل استانداری کرمان از تأسیسات آب و برق قلعه گنج 
 صبح امروز مهندس سلاجقه مدیرکل پدافند غیرعامل استانداری با همراهی امیر بامری معاونت ی اجتماعی فرمانداری قلعه گنج و دهقانپور مدیر ابفا روستایی و مهندس هادی زاده مدیر اداره برق و عیسی تفضلی
ادامه مطلب
بازدید هیات تحریریه ندای زرند از طرح خدمات نوروزی جمعیت هلال احمر شهرستان زرند
دیروز مورخ 9/فروردین/1398 هیات تحریریه ندای زرند از طرح خدمات نوروزی جمعیت هلال احمر شهرستان زرند بازدید کردند
در حاشیه این بازدید سردبیر ندای زرند با خانم سلاجقه عضو جمعیت هلال احمر در مورد این طرح به گفتگو پرداخت.
سلاجقه گفت این طرح شامل استقبال از مهمانان نوروزیست که خدماتی از قبیل موارد زیر ارائه میدهد :1_معرفی شهرستان با ارائه دو بروشور که به معرف جاذبه های گ
نور آفتاب منبع ویتامین D طبیعی است که بدن‌مان برای حفظ تناسب و سلامتی به آن نیاز دارد. برای حفاظت از گونه‌های مختلف روی زمین شامل گیاهان و انسان‌ها نور آفتاب ضروری است. اما، وقتی این پرتوهای آفتاب به شدت سوزان می‌شوند به خصوص در ماه‌های تابستان، می‌تواند زیان آور باشد. قرار گرفتن بیش از حد در معرض گرمای سوزان تابستان می‌تواند برای سلامت عمومی ما، از جمله پوست‌مان، مهلک باشد.
ادامه مطلب
قسمت پنجم
گذشته از مأموریت‌ها آخر هر هفته جنگ بود بین او و سوزان تا پدرش با آن‌ها بخوابد و اگر پدرش آن‌شب را پیش سوزان ماندگار می‌شد، مادرش در این اتاق واویلایی بر پا می‌کرد و اگر پدرش می‌آمد اتاق این‌ها در اتاق روبرویی سوزان قیامت راه می‌انداخت.
پدرش برای مأموریت رفت و باز روز‌های تکراری ماندگا بود و بس.
کار جارو و ظرف شستن را تمام کرد طویله را هم پاک کرد و مرغها را دانه داد. با خستگی نگاه گذرایی به حیاط انداخت تا مبادا کاری را جا نگذ
بعد از صبحانه رزا به سختی به اتاق مادر رفت . وقتی در زد ، خانم آنا در را باز کرد .
رزا وقتی به داخل رفت با اتاقی زیبا رو به رو شد . البته او قبلا دیده بود .
رزا با زبان اشاره به خانم گفت : من آن نامه را دیدم . می خواهم بگویم ، اگر مرا می خواهید ، مرا بفرستید و بگذارید سوزان  در اینجا بماند . لطفا تنها خواسته مرا بپذیرید . بگذارید او در لطف و مهربانی شما غرق شود لطفا بگذارید من تا اخر این ماه اینجا بمانم . همین یک ماه ! چون به سوزان قول دادم در مسابقات است
 
 
پس از غذا خوردن ، رزا در خانه اتاق نوازندگی را پیدا کرده و به سوزان گفت : "بیا کمی ساز بزنیم". سوزان هم قبول کرد .
سوزان  رو به روی پیانو نشسته و رزا نیز بر روی نشست و شروع به نواختن آهنگ "در روزی جادویی" از "ریچارد راجرز"کرد و به همراه آن سوزان شروع به نواختن پیانو کرد. اتاق را صدای سازها پر کرده بود ، صدایی آرامشبخش .
مادر و پدرشان  به آنها نگاه می کردند و از صدای موسیقی لذت بردند .
بیشتر از اینکه صدای هر دو ساز صدایی زیبا درآورد ، صدای ساز دهن
پس از غذا خوردن ، رزا در خانه اتاق نوازندگی را
پیدا کرده و به سوزان گفت : "بیا کمی ساز بزنیم". سوزان هم قبول کرد .
سوزان  رو به روی پیانو نشسته و رزا نیز بر روی نشست و
شروع به نواختن آهنگ "در روزی جادویی" از "ریچارد
راجرز"کرد و
به همراه آن سوزان شروع به نواختن پیانو کرد. اتاق را صدای سازها پر کرده بود ،
صدایی آرامش بخش .
مادر و پدرشان 
به آنها نگاه می کردند و از صدای موسیقی لذت بردند .
بیشتر از اینکه صدای هر دو ساز صدایی زیبا درآورد ،
صدای ساز دهنی ز
حال سوزان من و عشق به پایان نشودآب از سر بشد و کار به قرآن نشود
گله‌ام کشت که با خلق چرا قصّه کنیخاطر عشق که فرخنده به میدان نشود
عقل جادو‌زده‌ی حیله‌گر حلقه‌فروشدید جان من و فهمید پریشان نشود
رحمت خاص تو جز مرهم مجروحان نیستورنه با هر گده‌ای صحبت جانان نشود
رمز گفتیم و کسی قفل سخن را نگشودگرچه از سوختگان راز تو پنهان نشود
چند روزی که به جاروکشی معبد زرّین تو رفتکس ندیدم ز نوازشگری مهر تو گریان نشود
دل دیوانه که از صد خم معراج گذشتدگر آن ک
 
بعد از صبحانه رزا به سختی به اتاق مادر رفت . وقتی در زد ، خانم آنا در را باز کرد .
رزا وقتی به داخل رفت با اتاقی زیبا رو به رو شد . البته او قبلا دیده بود .
رزا با زبان اشاره به خانم گفت : من آن نامه را دیدم . می خواهم بگویم ، اگر مرا می خواهید ، مرا بفرستید و بگذارید سوزان  در اینجا بماند . لطفا تنها خواسته مرا بپذیرید . بگذارید او در لطف و مهربانی شما غرق شود لطفا بگذارید من تا اخر این ماه اینجا بمانم . همین یک ماه ! چون به سوزان قول دادم در مسابقات اس
بسم الله 
احساسات قلبی عمیق مان، آن عواطفی که از کنه وجودمان ریشه گرفته بودند و بالیده بودند، با خودشان جزئی از وجودمان را از عمق به سطح آورده بودند . بخشی از خودمان که ناشناخته بود برایمان هویدا شده بود . جزئی ناب و جوان ، سرزنده و بانشاط ، سوزان و پرحرارت. خود زندگی. انگار کن نزدیک ترین حالت به بعدی از حیات که فراموشش کرده بودیم ناگهان زنده شده بود . نزدیک ترین حالت ممکن به خودمان و عالم . 
چه می شود حالا اگر این درخت بالنده قطع شود ، این آتش سو
روزی که تورا ترک کنم ، دیگر چیزی برای از دست دادن نخواهم داشت .
اما تو ، کسی را از دست میدهی ، که دوماه ، فکرش را جایی در غرب ، پادگانی در کرمانشاه گذاشته بود و جسمش ، زانوهایش را در شهری کوچک زیر آفتاب سوزان جنوب ،بغل گرفته بود تا برگردی .
تو مرا از دست خواهی داد بی وفایم .‌‌
 
بعد از صبحانه رزا به سختی به اتاق مادر رفت . وقتی در زد ، خانم آنا در را باز کرد .
رزا وقتی به داخل رفت با اتاقی زیبا رو به رو شد . البته او قبلا دیده بود .
رزا با زبان اشاره به خانم گفت : من آن نامه را دیدم . می خواهم بگویم ، اگر مرا می خواهید ، مرا بفرستید و بگذارید سوزان  در اینجا بماند . لطفا تنها خواسته مرا بپذیرید . بگذارید او در لطف و مهربانی شما غرق شود لطفا بگذارید من تا اخر این ماه اینجا بمانم . همین یک ماه ! چون به سوزان قول دادم در مسابقات اس
آن دوستت دارم داغ و دلنشین که توی ظهر سوزان و شرجی مردادماه به جانم نشستو قلبم را خنک کرد؛هیچوقت از ذهنم محو نمی شود.کف دستهایم عرق کرده بود‌.می خندیدم. بی دلیل می خندیدم.لبانم تا بناگوش باز می شد. دلیل خنده ام او بود.خودم می دانستم.خودش می دانست.
 
معصومه باقری  
بهترین کیت های موم برای از بین بردن مو های بالای لب در خانه
شما می توانید استفاده از موم ، واکس و . را در خانه نیز مثل سالن زیبایی تجربه کنید .
در حالی که موم های سوزان در آموزش آرایشگری ، تجربه ای کاملا مشابه به سالن زیبایی را به شما منتقل می کنند ، خیلی از خانم ها بر این نظر هستند که استفاده از این چسب ها و موم ها ، آسان ترین راه برای از بین بردن موی بالای لب در خانه است . خیلی از این نوار ها برای قسمت های کوچک در آموزش آرایشگری تهیه شده اند و فرم
 
 
اولین کتابی که میخوام راجع بهش بنویسم کتابی هست که این روزها دارم مطالعه میکنم.
کتاب عاشق آتشفشان، نوشته سوزان سانتاگ، ترجمه فرزانه قوجلو، نشر نگاه
این کتاب یک رمان عاشقانه است. نه وما عشق انسان به انسان! همه چیز رو در بر میگیره. یک تم تاریخی داره. مفصله و ۵۱۰ صفحه داره. سانتاگ به خوبی مهارتشو حتی در داستان نویسی هم به رخ میکشه. خوندنش برابرست با دیدن یک سریال چند فصله. اینقدر خوب توضیح داده که تو همه چیز رو به تصویر میکشی در ذهنت. اما با
امروز رازی به من گفته شد.رازی که سال­ها از آن گذشته بود و رازی که دیگر مثل قبل گرم نبود.
سوزان نبود.
زننده نبود.
اما هنوز هم رازی­ست که باید مخفی شود.به خوبی و با دقت.تنها میان آدم­های مورد اعتماد.
متاسفانه شما میان آن­ها نیستید و هرگز این راز را نخواهید فهمید.
 
به طبقه ی وسایل اتاق رفتند و دو تخت آبی  و صورتی خریدند ، دو لیوان طرح دار ، پرده رنگی با طر ح گلهای رز و سوسن  ، یک میز به رنگ آبی  با صندلی هایی به رنگ صورتی  و چند تابلوی زیبا برای  دیوارها خریدند .
برای خرید وسایل مدرسه ی آنها به طبقه سوم رفته و کیف هایی به رنگ های سبز و بنفش ، جامدادی هایی به رنگ های زرد و بنفش ، مدادهایی طرح دار و پاک کن و ماژیک ها و . خریدند . پس از خرید ، به خانه برگشتند و غذایی خوشمزه و خوش رنگ خوردند .
پس از غذا خوردن ، رز
سامانه بارشی جدید وارد کرمان می شود
کارشناس مرکز پیش بینی هواشناسی استان کرمان از ورود سامانه بارشی جدید طی روزهای آتی به این استان خبر داد.
به گزارش ندای زرند، "مریم سلاجقه" اظهار کرد: بر اساس نقشه های فعلی امروز پنجشنبه جوی آرام و پایدار در استان پیش بینی می شود.
وی ادامه داد: از روز جمعه مجدداً ناپایداریهای جوی به صورت افزایش ابر، وزش تند بادهای لحظه ای و از اواخر وقت روز جمعه بارش پراکنده دربرخی مناطق استان آغاز می شود که به صورت متناوب تا
سازش را برداشت و به طرف پنجره رفت . 
تا شروع به
نواختن موسیقی کرد ، کسی به پشتش زد . 
برگشت و دید سوزان با همان لبخند همیشگی اش
که پر از نشاط و امید بود ، او را نگاه می کند . 
خوشحال شد و او را بغل کرد و گفت
:
"تو
چجوری با دیگران ارتباط برقرار می کنی ؟"
البته این حرف را با زبان اشاره گفت . 
رزا گفت :
همان طور که با تو ارتباط برقرار می کنم . یعنی با زبان اشاره . 
اگر هم بلد نبودند
که از دفتر و خودکار استفاده می کنم .
سوزان خندید . سوزان صمیمی ترین دوست رزا ب
 
ناگهان اشک هایش سرازیر شد . گریه اش گرفت و دستهایش لرزید .
حرف مادر را به یاد آورد . 
به خانم گفت : "می دانید چرا یتیم و کم شنوا هستم ؟"
چون یک شب با پدرم ، مادرم و خواهربزرگم از سفر بر می گشتیم که در جاده با کامیونی تصادف کرده و به کوه برخورد کردیم . مادر و خواهرم را به بیمارستان بردند ولی پدرم مرد .
مادر در هنگام مرگ به من گفت : " اگر یتیم شدی خانواده ای خوب پیدا کن و با دوستان خوب زیادی آشنا شو ."
بعد از مادرم خواهرم عمل ناموفقی داشت بخاطر همین من هم
به زودی فریادش بلند میشود که ای وای بر من که هلاک شدم ! و در شعله های سوزان اتش دوزخ می سوزد او در میان خانواده اش پیوسته (از کفر و گناه خود ) مسرور بود! او گمان می کرد که هرگز بازگشت نمی کند اری پروردگارش نسبت به او بینا بود (و اعمالش را برای حساب ثبت کرد ) سوگند به شفق .
از ان جهت رمضان (رمض) نامیده شده که سوزاننده ی گناهان هست
و تو چه میدانی شب قدر چیست
 
آهنگ "little susie" اثر مایکل جکسون در سال 1995 در آلبوم history منتشر شد. موضوع این ترانه درباره ی زندگی تلخ دختر بچه ای به نام "سوزان کاندرای" است که در سن 6 سالگی توسط قاتلی بی رحم کشته شد. سوزان تا پیش از مرگ در زندگی کوتاه خود سختی های زیادی کشید
و سوزی که در حال بازی با جعبه موسیقی بود متوجه حضور شد و جیغ ن سعی کرد فرار کند ولی سارق با بی رحمی به سوزی حمله کرد و دخترک بیچاره را از پلکان به پایین پرت کرد و باعث مرگ سوزان شد. مایکل جکسون که از داستا
Here 
چشم هام پوشونده شدند
باخون پوشونده شدند
بهم بگو چرا
دروغ نمی گم
 
یه باد سرد می وزه
حس میکنم چشم ها رو منه
تمام دردی که در رگ هام در جریانه
 
دستان گره خورده من بی حال می شن
همه به من سنگ پرتاپ میکنن
اما من نمی تونم فرار کنم
 
این اصلا بامزه نیست
این برای کیه؟
لطفا یکی به من بگه
حالا در این مسر سوزان روی اتش
 
لطفا من نمی خوام فریاد بزنم
(چشمان شیطان می اید، چشم ها بازه،چشم ها بازه)
 
لطفا نمی خوام فریاد بزنم
(فریاد بزن ، فریاد بزن ،فریاد بزن)
در
۱. Bonding time + با شوهری زدیم به جاده رفتیم چالوس چه هوایی چـــــــقد اکسیژن رفتیم توی مه رفتیم توی جنگل رفتیم توی دریا + شنا شوهری تو دریا نصف شب [شن توی جیب] + قدم زدن تو ساحل و موجای یهویی تا کمر [دمپایی فراری و پریدن از رودخونه:دی] + درد ودل شوهری و روراستیاش + قدم زدن تو بارون آخرشب
۲. جوج با ذغال سوزان + یخ در تخم مرغ و کالباس :)) + کاپوچ 
۳. هوای شرجی و پوست و موی نرمالو
 
دیدند زن و مردی  با لباس هایی زیبا جلوی آنها نشسته اند . خانم با زبان اشاره به آنها گفت :
"من خانم آنا ، مادرتان و این هم توماس پدرتان است . من به شما گل دخترا برای شادی خانواده احتیاج
دارم . شما نوازنده های ماهری هستید . ما هم پیانو ، فلوت و ساز دهنی داریم تازه گیتار هم داریم ."
سوزان خوشحال شد و مادر را بغل کرد . رزا هم در فکر فرو رفته بود . به خودش گفت :
"چرا من ؟ چرا من که کم شنوا هستم را انتخاب کرده اند ؟
توماس هم گفت : "سلام رزا و سوزان ؛ من پدر جدید
توضیحات فایل
کتاب درمان اختلالات جنسی سوزان اسپنس بصورت خلاصه
کاربران گرامی ،این فایل حاوی مطالعه خلاصه ای مفید و کاربردی از کتاب درمان اختلالات جنسی بررسی و درمان شایعترین اختلالات جنسی در ن و مردان سوزان .اچ. اسپنس ترجمه ی حسن توزنده جانی (شامل نه فصل ) می باشد که با فرمت پی دی اف اسلاید وار در ۴۳ صفحه تهیه و تدوین گردیده است که می توانید پس از پرداخت هزینه به صورت آنلاین، این محصول را دریافت کنید.
نگاهی مختصر بر کتاب درمان اختلالات جنسی
سوزان سانتاگ گفته بود: گاهی عاشق آدمی می‌شوی که شانس رسیدن به او صفر است، غیرممکن. و هم‌چنان دوستش داری. این عشق واقعی است. از آن چیزهایی که بعد خواندنش سیگاری آتش زدم، دودش را به سینه‌ام فرو دادم و به گذشته‌ نگاه کردم. گذشته‌ی پوچِ لبالب از دوست داشتنِ تو. فقط تنها باید یک کار انجام بدهم. باید هر دم به این مدامِ بیهوده‌یِ دوست داشتن چیزی اضافه کنم؛ بی‌آنکه در جست‌و‌جوی معنایی باشم.
رزا ، سازش را روی لب های  کوچک نرمش بودند گذاشت . 
آهنگ "وطن
زیبا" را زد . همه
به باران خیره شده و آهنگ زیبای ساز دهنی گوش می کردند . 
وقتی تمام شد و رزا چشم
های سیاهش را باز کرد ، دید همه به او خیره شدند ، همه او را تشویق کردند .

بعد خانم جولیا در را باز کرد و گفت : "رزا و
سوزان ، بیایند بیرون ."

هر دو
به اتاق خانم جولیا رفتند .

دیدند زن و مردی 
با لباس هایی زیبا جلوی آنها نشسته اند . خانم با زبان اشاره به آنها گفت :

"من خانم آنا ، مادرتان و این هم توماس پ
احساسم را به دار آویخته ام
انتظار برای لحظه ای نگاه تو
آب می کند شمع سوزان درونم را
واژه های دوست داشتنی
سالهاست که به حبس ابد محکوم شده اند
احساسم را به دار آویخته ام
هنگامه های دوست داشتنت
نگاهم کور می شود
پشت تبلور یک حس مبهم
و تو را تکرار میکنم
در آهستگی زمان
احساسم را به دار آویخته ام
سهم من از تمام تو
آرزوی تک واژه های پر از ابهام بود
حرف هایی که فاصله دار
حس بی جان مرا خراش می داد
پ ن: به وقت فراموشخانه
فال بوس
  
 
دوست دارید بدانید که چطور احساسات گرم و سوزان معشوقه تان را ء می کنید؟ فال در مورد سبک بوسیدن متولدین ماه های مختلف است. امیدواریم با خواندن این فال بتوانید با شخصیت معشوقتان بیشتر آشنا شوید و ببینیدکه لبهایتان چه سرنوشت عشقی برای شما رقم می زند!
ادامه مطلب
 
صدای اولی نوای اصلی را تعیین می کرد ، دومی صدایی رسا و زیبا بود  و در آخر ، صدایی غمگین و همراه با گریه داشت . هرسه با هم در یک ساز دهنی !!!!!
صدای زیبای ساز دهنی در مقایسه با صدای پیانو بهتر و زیباتر بود و حتی پیانو در مقابل ساز دهنی ساکت شد و فقط صدای ساز دهنی در همه جا پیچیده بود .
وقتی موسیقی  به پایان رسید ، همه او را تشویق کردند . مادر و پدر ، خدمتکاران ، سوزان و حتی ساز دهنی !
ساز دهنی با حسی که در رزا به وجود اورده بود ، او را به وجد می آورد .
م
ندای زرند - عصر دیروز پنجشنبه مورخ(۹۸/۰۱/۱۵) از سری مسابقات عیدانه نوروز ۹۸ مسابقات قویترین مردان سیریز در محل دبیرستان شهید علی بیگی سیریز برگزار شد .
این مسابقات با حضور ۹ ورزشکار در دسته وزنی آزاد و با پنج آیتم حمل کیسه های ۴۰ کیلویی، کنده ۴۰ کیلو گرم، غلتاندن لاستیک،کشیدن خودرو و آیتم چند گانه ( حمل گونی ۴۰ کیلویی،غلتاندن لاستیک ،و کنده) برگزار شد.
در پایان با توجه به برابر بودن امتیازات آقایان حجت علی بیگی و ایمان عسکری به صورت مشترک به
 
رزا ، سازش را روی لب های  کوچک نرمش بودند گذاشت . 
آهنگ "وطن زیبا" را زد . همه به باران خیره شده و آهنگ زیبای ساز دهنی گوش می کردند . 
وقتی تمام شد و رزا چشم های سیاهش را باز کرد ، دید همه به او خیره شدند ، همه او را تشویق کردند .
بعد خانم جولیا در را باز کرد و گفت : "رزا و سوزان ، بیایند بیرون ."
هر دو به اتاق خانم جولیا رفتند .
دیدند زن و مردی  با لباس هایی زیبا جلوی آنها نشسته اند . خانم با زبان اشاره به آنها گفت :
"من خانم آنا ، مادرتان و این هم توماس پ
یه جایی تو کتاب کیمیاگر میگه: اگر من بخشی از سرنوشت تو باشم، به تو بازخواهم گشت.
من به تو بازگشتم،
اما تو بخشی از سرنوشت من نبوده ای گویا.
 
امروز هم جایی میخوندم تفاوت عشق و وابستگی در اینه که وقتی فاصله میفته، عشق سوزان تر و شعله ورتر میشه،اما وابستگی رو انگار مثه شعله شمع فوتش کرده باشی.
من عاشقت بودم و هستم.
اما تو.
آخ از توی لامروت.
 
 
هیچ وقت عاشق تابستان نبوده‌ام، نه تنها عاشق که هیچ‌گاه دوست‌دارش هم نبوده‌ام، تابستان برای من یعنی ظهرهای گرم و سوزان مرداد و شهریور، عصرهای حبس شده در خانه از ترس شرجی نفس‌گیر، سیلی‌های بی‌رحمانه‌ی تَش‌باد بر گونه‌های سرخ تیر، خلوت زود هنگام رخنه کرده‌‌ی اوایل ظهر در دل شهر، تنهایی هراس انگیز و تشنگی عابر خسته در کوچه‌ پس‌کوچه‌های سوزان، فریاد‌های گم‌شده در صدای کولر، شرشر عرق کارگر خسته‌ی نشسته در سایه‌ و هجوم وحشیانه‌ی با
شکوه از عمرم ندارم، شکو ه از آب و گلم،
مشکل است آن، که نپرسی تو گهی از مشکلم.
روح توفانی من در بحر قلبم آرمید،
مد و جذر حادثاتش بگذرد از ساحلم.
شهر من آباد هست و شهر دل آباد نه،
از خراباتی خزانبادی وزد بر منزلم.
خرمن مه در گرفت از آه سوزان دلم،
مشت خاکستر بشد این خرمن بی حاصلم.
هم طبیب و هم حبیب از درد من نادیده رفت،
هم رفیق و هم عدو همدست شد با قاتلم.
خوشدلم، از خوشگلم بار ملامتها کشم
، خوشگلا حرف خوشی گو بر مراد این دلم.
صبح که بیدار شدند لباس های نو و زیبایشان را
پوشیدند و به اتاق صبحانه خوری  رفتند .
رزا مادرش را آشفته و نگران  ، در حال صحبت با یکی از خدمه دید و سوزان به
کنار مادر رفته و گفت : "مادر ، اتفاقی 
افتاده؟"
مادرگفت
:"هیچی جان  دلم ! برو در جای خودت
کنار پدر بنشین ."
سوزان
پذیرفت و بعد رفت . حالا رزا تنها بود . 
ولی چیزی نمی شنید .
وقتی داشت به
اتاق صبحانه خوری می رفت ، اتاق بسیار زیبا و نورانی مادر دید . رفت داخل و کاغذی
را روی میز دید . آن
 را برداشت و خواند
 
 
صبح که بیدار شدند لباس های نو و زیبایشان را پوشیدند و به اتاق صبحانه خوری  رفتند .
رزا مادرش را آشفته و نگران  ، در حال صحبت با یکی از خدمه دید و سوزان به کنار مادر رفته و گفت : "مادر ، اتفاقی 
افتاده؟"
مادرگفت :"هیچی جان  دلم ! برو در جای خودت کنار پدر بنشین ."
سوزان پذیرفت و بعد رفت . حالا رزا تنها بود .  ولی چیزی نمی شنید .
وقتی داشت به اتاق صبحانه خوری می رفت ، اتاق بسیار زیبا و نورانی مادر دید . رفت داخل و کاغذی را روی میز دید . آن
 را برداشت و خو
در روزگار ناشکیبایی و محنت 
و 
در هیاهوی سکوت هایی تلخ 
و
در میان دریایی از زیبایی های نازیبا

ناگاه نسیمی ب طراوت و خنکای چشمه سارانت
و
نوایی از جنس نغمه خوش الحان بلبلانت
 
و
یک مهربانی و امید از جنس عشق و سادگی

همه وجود منه پاییز خسته و بیمارت را دگرگون کرد.

منه پاییز فصلی نیستم که زیبایی ندیده باشم.

پاییز هنوز طعم میوه های رنگارنگ تابستانی معبودش در آزمون های بازار بندگی، زیر زبانش است 
پاییز هنوز حرارت آفتاب عشق روزه تابستان در درونش ش
دشت های سوزان ،صادق کرمیار
دشت های سوزان: داستان یک دختر جنوبی شاداب و پیچ و خم های زندگی اش
معرفی: خودتان را جای دختر زیباروی رمان بگذارید که بهترین تیرانداز است و سوار بر اسب مقابل همه ی جوانان می ایستد…این کتاب آنقدر جذاب است که وقتی شروع به خواندن می‌کنی تا تمامش نکنی، دلت آرام نمی‌گیرد.
خلاصه : داستان از آنجا شروع می شود که یکی از بی‌لیاقت‌ترین بشرهای این کره ی خاکی می شود شاه ایران (ناصرالدین شاه قاجار را می گویم)شاهی که نه دین داشتنه
اگه از اون دسته ادم هایی هستید که سکوت رو به سرو صدا ، تنهایی رو به شلوغی ترجیح میدین و بیشتر مکان ها ارتباطات ضعیفی دارین ودر حالت کلی ادم درونگرایی هستید،پیشنهاد میکنم این کتاب ارزشمند رو مطالعه کنید.


ادامه مطلب
ینی خدا ما کاشونیا و این شمالیا رو اون دنیا میبره یه جای بهشت؟؟ بابا ما تو دنیا تو جهنم سوزان زندگی میکردیم، اینا تو بهشت برین! انصافه عایا؟؟اینا اسم کوچه هاشونو میذارن تازه آباد، سبزخونه، خوشگل کوچه! ماهم اسم خیابونامونو میذاریم کویر آباد، گرمابه، جهنم دره!!
 
یادمه دکتر سعیدا  استاد حسابداریمون یه بار سرکلاس بهم گفت اشرف السادات! (با تشدید مشدد حرف سین) تو لنگرودی هستی؟! گفتم نه استاد، گفت پس چرا انقد شکل لنگرودی هایی؟؟ مگه لنگرودیا چه شک
⁦✍️⁩بعضی افراد نسبت به نام های مذهبی حساسیت دارند؛اما در غرب بیشترین نام ها برگرفته از شخصیت های مذهبی هستند که این اسامی فارغ از مرز آن کشورها هست:
جوزف=یوسف
مایکل=میکائیل
دنیل=دانیال
کریستین=مسیح
گابریل=جبرئیل
ژاکوب=یعقوب
ساموئل=اسماعیل
ماریا=مریم
نوا=نوح
آبراهام=ابراهیم
دیوید=داوود
سالومون=سلیمان
سوزان=سوسان(از نی که حضرت مسیح(ع) را مشایعت میکردند)
سایمون=شمعون
یوهان=یحیی
موشه=موسی
آدام=آدم
ایزاک= اسحاق
جفر=جعفر
نام فرزند
ایستادن پشت آرمان فلسطین، آن دنیا دست خیلی‌ها را می‌گیرد. 
می‌بینیم روزی را که مقدسان، 
بی‌حاصل از گشوده شدن درب‌های بهشت روی آزادی‌خواهان حق‌جو، 
محکم بر پشت دستانشان بزنند و آه سوزان حسرت از گلوهایشان خارج کنند.
آرمان قدس،
فردای قیامت،
یک متر و معیار است
بسیج و بسیجی در شعر و ادب
بسیج عطری است آسمانی که از جوانه های تراوش می شود و پایگاهی است برای مُشت های گره شده./ بسیج حنجره ای است سوزان بر ای سرودن حماسه های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب های سرد و تاریک و وحشت زا. بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانه های خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها./بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دل هایشان برای

 از شرار دوریت سوزان شدمدر کویر غربتم عطشان شدم
باد سرد بیکسی بر دل وزید چون درخت بید در طوفان شدم
قطره های غم ز چشمم میچکد از هجوم قطره ها، باران شدم
بی تو روز من نبیند رنگ خوش در حصار سایه ها پنهان شدم
شب کشیده روی ماهش میله ای غصه دار ماه در زندان شدم
بیقرار و ناشکیبم روز و شبمبتلای درد بی درمان شدم
#مریم_حاج_علیان
+ آدم قبل از اکسیژن به یه رویا نیاز داره تا زندگی کنه.بدون رویا زندگی نیست، فقط نفس کشیدنه
- آره ولی به نظرت رویا داشتن ریسک نداره؟
+ ریسک چی؟
- ریسک نرسیدن.ریسک ناکامی.ریسک حسرت خوردن.ریسک اینکه برسی و ببینی اون چیزی نبوده که میخواستی و واسش یه عمر دویدی
+ توی یه بیابون گرم و سوزان رها شدی . دوست داری به امید رسیدن به آبادی هر روز بدوی یا بشینی تو غارت و از همون قمقمه ای که از اول بهت دادن روزهاتو سر کنی و آخر سر از تشنگی بمیری؟؟ تو اولی حتی
یعنی سیریسلی مگه سگ دنبالتون کرده که تو این هوای هزار درجه و افتابی که پوستمون رو شبیه مارتین لوتر کینگ کرده راه میوفتین میاین شمال؟نه سیریسلی؟ اخه اومدی اینجا چیکار کنی؟ما هودمون تو این هوا با چهار تا کولر داریم ذوب میشیم اونوقت میای زیر افتاب سوزان به قول مهران مدیری جوج میزنی؟ حالا جوج به درک! نگران سرطان پوست نیستی؟ اخه تو کدوم ادم عاقلی رو دیدی زیر افتاب سوزان رکابی بپوشه با شلوارک انگری بردز ! وا بده برادر من! خداییش گرمی هوا کم بود شم
امروز من میخواهم یک قانون را بشکنم و نیمه خالی لیوان را نگاه کنم .دیدن نیمه پر لیوان مثبت گرایی را نشان نمی دهد که نیمه خالی آن منفی کرایی باشد .من میگویم نیمه پرلیوان که پرشده از هرجیزی که در افکار دیگران می گذرد و من نیمه خالی را به چالش می کشانم هرآنچه خودم با افکارو توانایی هایم در اختیار دارم آنرا ترسیم می کنم .نیمه خالی لیوان همان افکار و عقاید و ایده های سازنده من است که آنرا پر می کنم و کنار میز می گذارم تاعطش لبان سوزان دوستی را گوارا ن
وَأَمَّـا مَـنْ أُوتِیَ کِتَــابَـهُ وَرَاءَ ظَـهْرِهِ ۱۰ 
و اما آن کس که نامه اعمالش را از پشت سر (به دست چپ) دهند.
فَسَوْفَ یَدْعُـو ثُبُــورًا ۱۱
او بر هلاک خود آه و فریاد حسرت بسیار کند.
وَ یَصْـلَى سَعِیــرًا ۱۲
و به آتش سوزان دوزخ در افتد.
إِنَّـهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا ۱۳
که او میان کسانش بسیار مغرور و مسرور بود.
إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَـنْ یَحُـورَ ۱۴
و گمان کرد که ابدا (به سوی خدا) باز نخواهد گشت.
بَلَى إِنَّ رَبَّـهُ کَانَ بِهِ
کاندر دل ما از اوست "غوغا"
دانم که سلام‌های سوزان
" آرد" به حبیب عاشقان را
#حضرت_مولانا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 481×720]
مشاهده مطلب در کانال
 
صبح که بیدار شدند لباس های نو و زیبایشان را پوشیدند و به اتاق صبحانه خوری  رفتند .
رزا مادرش را آشفته و نگران  ، در حال صحبت با یکی از خدمه دید و سوزان به کنار مادر رفته و گفت :
"مادر ، اتفاقی افتاده؟"
مادرگفت :" هیچی جان  دلم ! برو در جای خودت کنار پدر بنشین ."
سوزان پذیرفت و بعد رفت . حالا رزا تنها بود . 
ولی چیزی نمی شنید .
وقتی داشت به اتاق صبحانه خوری می رفت ، اتاق بسیار زیبا و نورانی مادر دید .
رفت داخل و کاغذی را روی میز دید .
آن را برداشت و خوا
 
آنچه می‌خوانید، ادامه خاطرات سرهنگ علی رکابی‌بنا، از راویان قدیمی راهیان نور، درباره این حرکت عظیم فرهنگی و اجتماعی است.
شن‌های داغ فکهفکه در مناطق عملیاتی یک نقطه مظلوم است و بیشتر نقاطش حالت رملی دارد.یک روز نزدیک ظهر بود که با کاروان به فکه رسیدیم. مکانی در فکه هست که شهید آوینی در آنجا شهید شد و عموما کاروانها به آنجا می‌روند و آن مکان را زیارت می‌کنند. وقتی از کاروان پیاده شد، دیدم خواهرها و برادرها کفش‌هایشان را درآورده‌اند. من
قسمت 12
ناسزاها ادامه داشت و ماندگار بود و فکری این که یک زن که نمی‌توانست به تنهایی حامله شود؛ پس چرا مادرش تنها بار تمام حرف‌ها را به دوش می‌کشید؟
اگر پدرش آنقدر پاکدامن بود و به سوزان خیانت نمی‌کرد شاید حالا هیچ کدام در وضعیتی که بودند، نمی‌بودند.
دعوا بالاخره با پا در میانی سوزان ختم شد و تصمیم بر این شد که ماندگار آن روز را اجازه دارد تا خانه‌ی مادربزرگش برود اما شب حق ماندن در آنجا را ندارد. ماندگار می‌دانست سوزان بی دلیل پا در میان
وازلین خالص و اصل ،نفت ژله ای برای انواع پوستها مناسب می باشد و خشکی پوست ولبها را برطرف می کند. نفت ژله ای به معنای ژله شفاف متشکل از مخلوطی از هیدروکربنهاست که به عنوان روان کننده و پماد استفاده می شود.  این وازلین ژله ای باعث بهبود خشکی و سوزش و سوختگی های جزئی می شود و همچنین پوست را در مقابل بادهای سوزان محافظت میکند و موجب التیام ترکهای پوستی می گردد.ساخت کشود: آلمانقیمت : ۲۵۰۰۰تومانبرای سفارش:تلگرام:mateen_cosmetic@واتساپ: ۰۹۱۵۰۱۱۴۰۰۸
آیا حاضر هستید به Panem ، Tributes برگردید؟ بازی های گرسنگی کتاب پیش درآمد جدید است تصنیف از پرندگان آوازخوان و مارها ، و آن را به آینده سریع تر از شما به یک فروشگاه در نزدیکی شما فکر می کنم. اولین بازی های گرسنگی کتاب از سال 2010 است زاغ مقلد ، تصنیف از پرندگان آوازخوان و مارها زمین در فروشگاه در تاریخ 19 مه، 2020. این کتاب دارای یک انگلیسی چاپ اول جهان از 2.5 میلیون نسخه، که به معنی این انتظار می رود که می شود بزرگ فروشنده.
64 سال قبل از داوطلب شدن Katniss در با
سلام رفقا 
وقتتون بخـــیر
امیدوارم که تابستون براتون سوزان نبوده باشه که تازه اول راهه.
یه پکیج جدید دارم براتون.
اگه دنبال خدمات تلگرام و اینستاگرام نظیر افزایش ممبر واقعی ، افزایش فالوور واقعی ، سین و لایک واقعی و مانندشون هستین ؛
کافیه یه تکه پا بیاین پیوی بنده بهترین خدماتو با بهترین کیفیت و نازل ترین قیمت 
دراختیارتون قرار میدم.
JAVAD_2003@
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
در شب کوچک من افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهره ویرانیست گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را میشنوی ؟ در شب اکنون چیزی می گذرد ماه سرخست و مشوش  و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است  ابرها همچون انبوه عزاداران لحظه باریدن را گویی منتظرند لحظه ای و پس از آن هیچ . پشت این پنجره شب دارد می لرزد و زمین دارد باز میماند از چرخش پشت این پنجره یک نا معلوم
شب تیره و ره دراز و من حیران فانس گرفته او به راه من بر شعله بی شکیب فانوسش وحشت زده می دود نگاه من بر ما چه گذشت ؟ کس چه میداند در بستر سبره های تر دامان گویی که لبش به گردنم آویخت الماس هزار بوسه سوزان بر ما چه گذشت ؟ کس چه میداند من او شدم . او خروش دریاها من بوته وحشی نیازی گرم او زمزمه نسیم صحراها من تشنه میان بازوان او همچون علفی ز شوق روییدم تا عطر شکوفه های لرزان را در جام شب شکفته نوشیدم باران ستاره ریخت بر مویم از شاخه تکدرخت خاموشی در ب
زنده کنی جان من جان چو تَفتان من♪ ♥‿♥ ♪روح دهی مرده ام مُرده ی گریان من♪ ♥‿♥ ♪ای همه ی جان من رونق دُکان من♪ ♥‿♥ ♪کِی بُگشایی دَری بر در زندان من♪ ♥‿♥ ♪اشک امانم برید بغض گلویم درید♪ ♥‿♥ ♪کاش فراوان شوی بر شب باران من♪ ♥‿♥ ♪رَیح شما را فقط خود بدهی رایحه ها♪ ♥‿♥ ♪هیچ شبم بی تو نیست رایح و ریحان من♪ ♥‿♥ ♪هر چه که دارم ز تو کاش ز خود داشتم♪ ♥‿♥ ♪پیش تو قربان کنم شاهد قربان من♪ ♥‿♥ ♪هر چه سیه در من است شر شیطان کَشاند♪ ♥‿
نام کتاب: #سرباز_کوکی_ها | نویسنده: #مجید_همتی_متین | انتشارات: #نیماژ | ۱۲۴ صفحه.این کتاب حقیقتِ تلخِ زندگیِ سربازان است. روایت انسان های مهجوری که غربت هر یک پهنه ای به وسعت و بلندای یک تپه را می پوشاند و هر لحظه شان مثل لحظه ای پیش و لحظه ای پس از آن است. انسان هایی که در مدار غربت خود انگار آدمکی کوکی مدام به تکرار یک عادت گرفتارند. برای آنان حقیقت چون برف براق و سوزان است و عشق خواب خوشی که هرگز آن را نمی بینندبرشی از کتاب:سوت که نواخته می شود چ
بهانه بودن: دل نوشته هایی به رنگ باران
بهانه بودن ، نویسنده: محسن عباسی ولدی
بریده ای از کتاب:
آقا !
من تو را نمی خواهم که بیایی و دنیایم را آباد کنی.
من می خواهم تا تو باشی تا بهانه ای برای بودنم داشته باشم.
اگر تو نبودی، بهشت هم که پا به دنیا می گذاشت، باز هم دنیا جهنمی سوزان و سیاه یود.
من وجود تو را برای خودم اینگونه ثابت کرده ام:
چون دوست دارم زنده بمانم، پس او هست که من شوق ماندن دارم و هیچ دلیلی بیش از این به دلم نمی نشیند.
خلاصه داستان:
ماجراهای فیلم در آینده‌ای نزدیک رخ می‌دهد و داستان مادری جوان است که پس از حمله‌ی یک موجود بیگانه‌ی مرموز به زمین، در تلاش است تا دو فرزندش را از طریق رودخانه به پناهگاهی امن برساند. این مادر که به فرزندانش آموخته تا برای آگاهی از خطرات، به خوبی از گوش‌هایشان استفاده کنند، چشمان خود و آنها را با چشم بند می‌بندد و.
برای دیدن نقد و بررسی فیلم به ادامه مطلب مراجعه فرماید.
برای رفتن به ادامه مطلب بر روی کلید سبز سمت چپ کلیک کنید
تکبر چگونه تنها بر قامت معشوق دوخته و زیبنده بود ؟! چیست آنکه جان عاشق را شیفته و شیدای این تکبر می کرد ؟! جان فرسایی عاشق به چه سان صورت می گیرد ؟! 
رشته های شعله ور جامه ی تکبر معشوق ، عالم را در هاله ای از اعجاب و تحیر پوشانده بود و در جان عاشق آشوبی از جهالت و حیرانی بر پا کرده بود . این جامه صورت از جنبندگان و جامدات ربوده بود  و روحشان را  عریان کرده و آنی بود که عاشق را نیز به سان تکرار مداوم آن ها در باتلاق س بیفکند . س سرد مرداب از نبو
برای خودم شروع کردم به نوشتن که یاد این خاطره افتادم، پیش خودم گفتم اینجا بنویسم تا اگر کسی دلش خواست او هم بخواند. یک خاطره بی سر و ته که چون از حافظه نقل می کنم کم و کاست هم زیاد دارد:
مثلا شده اینجا بنشینی و یکهو یاد ده سال بعد خودت بیفتی؟ کسی یاد ده سال بعدش نمی افتد. اما می دانم که من این ده سال بعد را زندگی کرده ام. برایم آشناست. دور از من نیست. من همان بودم که ده سال پیش را ولی نمی دانم چه می شود. چه شده که اینطور گذشته و آینده را به هم می ریزم؟
بسم‌ الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ حَبِّبْ
اِلَیَّ فیهِ الْاِحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَیَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ
وَحَرِّمْ عَلَیَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ
الْمُسْتَغیثینَ»
خدایا دوست گردان نزد
من در این ماه احسان و نیکی را و ناخوش‌دار در پیش من در این روز فسق و
نافرمانی و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش
(سوزان) را به کمک خودت، ای فریاد رس فریادخواهان»
کویر غربت
‍ از شرار دوریت سوزان شدمدر کویر غربتم عطشان شدم
باد سرد بیکسی بر دل وزید چون درخت بید در طوفان شدم
قطره های غم ز چشمم میچکد از هجوم قطره ها، باران شدم
بی تو روز من نبیند رنگ خوش در حصار سایه ها پنهان شدم
شب کشیده روی ماهش میله ای غصه دار ماه در زندان شدم
بیقرار و ناشکیبم روز و شبمبتلای درد بی درمان شدم
#مریم_حاج_علیان
آنچه می‌ماند به یک جا خوشنیست، مرده‌ است به حاشا خوش
ذرّه‌ی حق همیشه در گردش گه به صحرا و گه به دریا خوش
تو ستاره‌ای، خیال شر سوزان وین ولایت به سودا خوش 
گر به ضرب چرخ همی رقصی زاده‌ی چرخی و به بلوا خوش
ورنه تو عمودِ بیداری بر فراز زیر و زیرا خوش 
شاهد دلم دوش می‌گفت حلمیا این دم دمیرا خوش
موسیقی: Tomaso Albinoni - Adagio in G Minor
وارد خانه مادر و پدر شدیم . بسیار گران و مجلل بود
. مثل قصرها بود . سوزان داشت می چرخید و همه اتاق ها را نگاه می
کرد .
با زبان اشاره به رزا گفت :" چه اتاق های  بزرگ و زیبایی ! پنجره هایی با پرده های بلند و
تک رنگ و اتاق هایی رنگارنگ !"
رزا هم
گفت :"بله ! بسیار عالی است ."
سوزان و رزا با هم به خرید وسایل اتاق و خودشان رفتند
، البته با پدر و مادرشان !
وقتی به مرکز خرید بزرگی رسیدند ، به طبقه های لباس
های نوجوانان رفتند . در آنجا لباس هایی به طرح گل های باغ 
خا
سپیده سحرم، زنده ای دوباره منم
عصاره خطرم ، رهروئی هماره منم
رفیق ره خبر از غربت دلم دارد
شراره از دل آتش ، چو یک ستاره منم
اگر نگفته ام هرگز ، یقین بگوید دوست
که بوده ام و که هستم ؟کنون چکاره منم؟
تصوّرم نتوان کرد آن که همدم نیست
پیاده از خودم امّا بخود سواره منم
کنون که نیمه شب است و ترانه می گویم
از عمق جان بنویسم که چون شراره منم
لهیب آتش سوزان نفس خود شده ام
چو شعله سرکشم و مانده در کناره منم .
گشته ویران
بارگاه قدس انوار الهی
قبرهای جمله خاکی   
بی ضریح و سایبان
در کوره ی گرمای خورشید
زین مصیبت
اشک غم جاری است
از ابر دو چشم آسمان هم
خادم این قبرها
باران اشک مومنین است
صحن آنها
وسعتش تا قلب پاک متقین است
می توان دریافت اوج غصه را
از سنگ ها ی داغ صحرا و بیابان
بادها هم خاک غم ریزند بر سر
قبرهای گشته ویران
جمله شب ها
فاقد شمع و چراغان
ظهرهای داغ و سوزان
هشتم شوال شد
وهابیت
این دشمنان دین و قران
بقعه ها
گلدسته ها را
یک به یک بنموده ویرا
کره زمین با سرعت ۱۱۰ هزار کیلومتر در ساعت به دور خورشید می گردد، اما اگر روزی زمین از حرکت بایستد و دیگر به دور این ستاره ی سوزان و عظیم الجثه نگردد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این موضوعی است که در ادامه درباره ی آن صحبت خواهیم کرد.
اول آنکه اگر سیاره ی زمین یکباره از گردش به دور خورشید بایستد، شما فوراً جان خود را از دست خواهید داد، چون از روی کره ی زمین به سمت فضا پرتاب خواهید شد، درست مثل زمانی که در یک خودرو هستید و راننده یکباره ترمز می کند. اما
فایل شعر و ترجمه در دسته بندی #کامپیوتر در سایت فایل مهم قرار گرفت .
--------------------شعر و ترجمه
دانلود فایل شعر و ترجمه
عنوان فایل : شعر و ترجمه
دسته بندی : کامپیوتر
برچسب ها:
شعر و ترجمهنام فایل : شعر و ترجمه
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 5
حجم : 25 کیلوبایت
زمستانسلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کسی یازی به کراه آورد دست ا
تا به حال طلوع آفتاب را دیده اید؟ وقتش که رسید سیاهی سنگین شب کم کم رنگ می بازد، اول سرمه ای بعد آبی تیره و به تدریج نور سفید و درخشان اول صبح همه جا را فرا می گیرد و بعد؛ تازه بعد از آن که نور کم حرارت اما بلورینش همه جا را فرا گرفت؛ قرص سوزان خورشید در پهنه ی آسمان از ناکجا آباد پیدایش می شود. هیچ وقت نمی توانید گردی درخشان آن را موقع طلوع ببینید؛ تنها انفجاری از نور و بعد چون همیشه خورشید چون پادشاهی بر بالای سرتان نورافشانی می کند.
ادامه مطل
سلام روزبخیر
همچنان فقط نت داخلی داریم و دسترسی ها قطع هستن
پنجشنبه دومین سالرد تولد پاشا س
ولی ما جمعه قراره جشن بگیریم
و من خودم کیک بپزم
قصد داشتم یک کیک ساده ، یک کیک دورنگ و یک کیک سیب بپزم
اما متاسفانه دستور کیک سیبی که میخواستم رو ننوشتم
خب من که کف دستم روبو نکرده بودم یهویی نت قطع میشه و من دیگه به پیج سوزان شریعت دسترسی ندارم
برای همین ننوشتم
لپ مطلب دستمه چون فیلم شو دیدم
ولی میترسم یوقت موادم کم و زیاد بشه و خراب بشه
برای همین باید
شروع مهر و پایانش رو مریض بودم!
این شهر ما فقط و فقط دو فصل داره؛ تابستون و زمستون. تغییر فصلش هم کاملا ناگهانیه. دیروز ظهر کولر روشن بود. شب مجبور شدیم کل دریچه های کولر رو ببیندیم تا سوز سرما داخل نیاد! اردیبهشت هم بخاری روشن بود و یهویی توی یه روز به حدی گرم شد که کولر رو دادیم سرویس کردن! چیزی به اسم بهار و پاییز هم نداریم. :| سه روزه خیلی ناجور داره بارون میباره و منم دیروز گیر افتادم توی خیابون. قبل رفتنم به باشگاه یه آفتاب سوزان بود که مجبور
بسم الله

دعای روز یازدهم
اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فیهِ الاِْحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَىَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَىَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ خدایادوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکى را و ناخوش دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانى و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را به کمک خودت اى فریادرس فریادخواهان
ادامه مطلب
وارد خانه مادر و پدر شدیم . بسیار گران و مجلل بود
. مثل قصرها بود . سوزان داشت می چرخید و همه اتاق ها را نگاه می
کرد .

با زبان اشاره به رزا گفت :" چه اتاق های  بزرگ و زیبایی ! پنجره هایی با پرده های بلند و
تک رنگ و اتاق هایی رنگارنگ !"

رزا هم
گفت :"بله ! بسیار عالی است ."

سوزان و رزا با هم به خرید وسایل اتاق و خودشان رفتند
، البته با پدر و مادرشان !

وقتی به مرکز خرید بزرگی رسیدند ، به طبقه های لباس
های نوجوانان رفتند . در آنجا لباس هایی به طرح گل های باغ 
مثل ستاره‌هایی که در گنبد آسمان پخش‌اند و از هم دور، تنها شده‌ایم. اما انگار‌ کسی روی زمینی دیگر گفت: آن ستاره‌ها را می‌بینی؟ آنها که کنار هم‌اند» و بالایشان آن یکی ستاره‌ی کم‌نورتر هست اسمش نمیدانم فرقی ندارد چه اسمی رویمان گذاشت. مهم این است که خوشه‌خوشه به هم وصل شده‌ایم و از دید آن یکی زمینی‌ها، خیلی نزدیکیم.
لابد نور ما اگر تا زمین می‌رسد تا ستاره‌های دیگر هم می‌تواند سفر کند. باید بسوزیم، بتابیم، آسمان نورمان را به حرکت وا د
 
 
وارد خانه مادر و پدر شدیم . بسیار گران و مجلل بود . مثل قصرها بود . سوزان داشت می چرخید و همه اتاق ها را نگاه میکرد .
با زبان اشاره به رزا گفت :" چه اتاق های  بزرگ و زیبایی ! پنجره هایی با پرده های بلند و تک رنگ و اتاق هایی رنگارنگ !"
رزا هم گفت :"بله ! بسیار عالی است ."
سوزان و رزا با هم به خرید وسایل اتاق و خودشان رفتند ، البته با پدر و مادرشان !
وقتی به مرکز خرید بزرگی رسیدند ، به طبقه های لباس های نوجوانان رفتند . در آنجا لباس هایی به طرح گل های باغ 
بسم الله

دعای روز یازدهم
اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فیهِ الاِْحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَىَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَىَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ خدایادوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکى را و ناخوش دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانى و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را به کمک خودت اى فریادرس فریادخواهان
ادامه مطلب
در ناگهانی نم نم وآرام این چشمهایم باز گریان شدبغض عجیبی در گلو پیچید از گونه هایم اشک ریزان شدبا دستها آهسته و آرام من پاک کردم اشک هایم راهق هق امانم را برید وباز این اشک ها جاری زچشمان شدبار غمی سنگین به دوشم بود در اضطرابی مانده بودم مناز کف توانم رفته بود اما از داغ غم این سینه سوزان شدبا پلک خیس و گونه نمناک از تو برای آینه گفتمدیدم که آیینه به رسم عشق از دیگانش اشک ریزان شدبگریزم از این دردهای کهنه با اینکه غم با دلم همسایگی دارددر سینه
بنام خالق عشق
دعای روز یازدهم
اَللّهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فیهِ الاِْحْسانَ وَکَرِّهْ اِلَىَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ وَحَرِّمْ عَلَىَّ فیهِ السَّخَطَ وَالنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ خدایادوست گردان نزد من در این ماه احسان و نیکى را و ناخوش دار در پیش من در این روز فسق و نافرمانى و گناه را و حرام گردان در این روز بر من خشم کیفربار و آتش (سوزان) را به کمک خودت اى فریادرس فریادخواهان
امروز هجدهمین روز در حاشیه ی کویر رقم می خورد. س جریان دارد. صدای خردکان در کوی و برزن می پیچد. برای غروب خورشید لحظه شماری می کنم. آسمان رنگ رنگ است. پرندگان در تکاپو و زندگی جریان دارد. ابرهای خرد خرد کل آسمان کویر را پوشانده اند و وداع خورشید آن را خوب آراسته. در این آسمان صلح آمیز پرواز بمب افکن ها لحظه ای میخکوبم می کند. برجا خشک، خیره به آن همه زندگی که دیگر نبودند. صدای بازی نونهالان و بگو مگوی احتمالی شان صورتی خشن تر به خود می گیرد. برا
پیامبر(صلی الله علیه وآله):روزه روده را باریک میکند, گوشت را می ریزدوازگرمای سوزان دوزخ دور می گرداند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):روزه بگیرید تا سالم بمانید.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):روزه دل ازاندیشیدن به گناهان , برتر از روزه معده ازطعام است.
امام باقر(علیه السلام):روزه وحج , آرام بخش دلهاست.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):خواب روزه دار , عبادت است وخاموشی او , تسبیح ودعایش, پذیرفته وعملش , دوچندان.
فرا رسیدن ماه رمضان راتبریک عرض مین
چهل سال پیش!ایران ما شبیه به خورشیدی بود پر از گرما و نور و گهگاهی دچار خورشیدگرفتگی میشد.
هجوم آوردند و گفتند این درست نیست .خیلی گرم است خیلی روشن است اصلا نباید بگیرد و تاریک شود باید به جایش ماه را بیاوریم که نه سوزان است و نه پر حرارت .بهانه های توخالی آوردندو ما مردم جاهل که خوشی زیر  دلمان زده بود از صحبت های الوانشان به وجد آمدیم.از خورشید دل بریدیم. او هم دید ما ناسپاسیم خودش را دریغ کرد و چمدانش را بست و رفت
خورشید را راندیم و ماه
ارتفاع 2800 متری . لب صخره ایی نشستم که جنس سنگ هایش رسوبی است . شوق پرواز توی سرم جآن تازه گرفته بود . به زمین های کشاورزی زیر پایم نگاه میکردم . به دور دست ها . به شهری که در آن متولد شدم . باز هم از آسمان چقدر دورتر بودم . حتی ابر و مه ی برای دل خوشی در اطراف نبود . فقط زل خورشید سوزان سر ظهر تیر ماه بود . اینجا در یک‌ قدمی مرگ هستم . ابی در گوش هایم می خواند . ای پرنده پر بگیر .‌ باز به لب ترین صخره نزدیکتر می شوم . توی ذهنم تکرار میکنم . مرگ ؟ ترس از ارت
تابستان98ساعت12شب:هنوز صدای ماشین ها و موتور هایی که از خیابان  می گذرند،به گوش می رسد.تابستان است و شب گردان زیادی فراری از گرمای سوزان روز،نهایت بهره را از خنکی مطبوع شب می برند.هر از چند گاهی صدای ترمزی شدید به گوش می رسد که  دلهره ای عجیب به جان انسان می اندازد و او را ناخودآگاه،منتظر شنیدن صدایی در ادامه کار می کند.صدای فریاد کسی بلند می شود؟یا صدای برخورد با یک جسم سخت؟یا شاید هم صدای کمی بد و بیراه و سپس  صدای گازی که کم کم بلند می شود و د
خلاصه کتاب و جزوه کامل زمینه روانشناسی هیلگارد
 
خلاصه کتاب و جزوه کامل زمینه روانشناسی هیلگارد
 
 
 
دانــــلود
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
خلاصه زمینه روانشناسی هیلگارد- نوشته ریتا اتکینسون و .jozveban.blog.ir › خلاصه-زمینه-روانشناسی-هیلگارد-نوشته-ریتا-ات.خلاصه زمینه روانشناسی هیلگارد- نوشته ریتا اتکینسون و ریچارد اتکینسون - ترجمه محمد تقی براهنی و بهروز بیرشک - رشته روانشناسی پیام نور خلاصه کتاب PDF .
عشق اولش مثل خالی کردن پیتی از نفت برروی خانه ای جنس چوب است، همانقدر سوزان، همانقدر پراز شعله در درون دلت.اما اگر میان این شعله ها که روز به روز یکیشان خاموش تر میشوند، دلت روشن ماند و نسوخت ، اگر میان این همه شعله شمعی روشن ماند ، یعنی مسیر درست را میروی. زیرا که دوست داشتن از جایی به بعد زیاد نمیشود، فقط و فقط عمیق تر میشود تا زمانی که اما عشق واقعی را نیافته باشی، تمام تصوراتت از آن واهی، غلط و دور از واقعیت هست، چرا که اصلا درک نمیشودی.
جوانی رفت از من همره من
به دوریهای دور از دیهه خود.
جوانی با همه عصیان و شورش
چو دریا با ره قسمت روان بود.
جوانی مانده اندر دیهه تنها،
به عشق پزمان.
چو بگذشت عاشقی کودکانه،
جوانی ام بسوخت از عشق سوزان.
جوانی با همه بازیچه هایش
میان خاک راه افتان و خیزان.
رمیده اسپ چوبینش چو وحشی،
گهی از وقت و گه از من گریزان.
سوار اسپ چوبین زور و مغرور،
ز راه عمر ما بگذشت با شست.
بماند از اسپ چوبینش نشانه
عصا چوبی، که امروز است در دست.
از این بازی، از ای
خدمات فنی 
آریا
نصب و سرویس انواع آبگرمکن های دیواری و زمینی .
آبگرمکن بوتان،ایران شرق،سوزان ،بخاری ،  سماور و کولر و شستشوی آلگرمکن با دستگاه مکانیزه،لوله بازکنی با دستگاه
ارائه سرویس به تمام نقاط کرج
 
آدرس:کرج ، کمالشهر،خیابان امام خمینی(ره)،میعاد۱۰،ساختمان ملت
 
  شماره تماس        
۰۲۶-۳۴۷-۲۵۱۱۴
۰۹۰۳۸۵۶۳۰۸۹
۰۹۱۲۸۵۹۹۲۹۵

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها