نتایج جستجو برای عبارت :

در برابر ازادی داداشت

الان نیم ساعت خوابم برد باز مثه همیشه خوابتو دیدم.
جالبه نمیدونم چرا سی چهل درصد خوابهایی که ازت میبینم مثل خواب همین امشبه که دختر خونه ای و داری ازدواج میکنی و منم توی بطن ماجرام و جفتمونم دقیقا همین حس بیداری بهمو داریم ولی فقط وقایعو نظاره گریم.
من خونتون بودم که یه خونه بزرگ قدیمی دوری بودش.و همه در تکاپو واسه جفت و جور کردن مقدمات عروسی که البته دامادو تو خواب ندیدم و نمیدونم کدوم دریوسی بود
و جالبه چن بار با هم چشم تو چشم شدیم و دقیقا هم
دیشب داشتم بهش فکر می کردم
از روزی که تو خواهرم شدی امید به زندگی و امید به آینده توی وجودم قوی تر شده
دوست دارم سالهای بیشتری زندگی کنم، اونم سالم و سرِحال
تا بتونم بیشتر و بیشتر برات برادری کنم
سالها و ماه ها و روزهای بیشتری داداشت باشم، نوکر و مخلص و چاکرت باشم

مریم جان
داداشت  به فدات
یادت نره دختر خونه
مهلت موندنت، مهلتمونه
اگه یه شب بی محلی کنی
شاید خدا داداشت و به صبح نرسونه
-شایع
پ ن: از یه بلاگر یه کتاب هدیه گرفتم . (به مناسبت تولدم) و برام جالب بود که مطمئن نبود از کتاب خوشم میاد کلا یا نه . 
پ ن: دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
پ ن: آی ام آیرون من (اون لحظه آخر البته)
پ ن: 
پ ن:
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.





















وقتی داداشت خوابیده♡
مامان بزرگترین آرزوت چیه؟؟
_تو آدم بشی و دست از کوه رفتن برداری!( همیشه  اینجوری محبتشو نشونم میده ، شماجدی نگیرید)
_جدی چی؟:)
_ داداشت سرو سامون بگیره!
_آرزوی بعدیت چیه؟؟
_ قلقلی( داداش کوچیکه) رشته خوب قبول بشه واسه دانشگاه
_ اون وقت بعدیت چیه؟؟
_ پول جمع کنم برم پلکمو و پیشونیمو بوتاکس کنم!!
 
مفهوم محبت و عشق مادرانه عوض شده یا من ازتوجوب پیداکرده؟؟
ادامه مطلب
با پسرخاله کل انداخته بودم سر بازی! میگفت من و پسردایی همه رو میبریم. گفتم اگه من و پسردایی باهم تیم بشیم از تو و پسردایی قوی تر میشیم. گفت ما حتی از تو و داداشت هم میبریم! گفتم من بهت رحم کردم که اسم داداشمو نیاوردم! حالا که خودت خواستی پس مسابقه میدیم ببینیم کیا قوی ترن!
فکر میکنید چی شد؟
آخرش من و پسرخاله باهم گروه شدیم و از داداش و پسردایی بردیم! =))
وقت‌هایی که می‌گن تو و داداشت شبیه همین، می‌خوام یه آتش گنده درست کنم، و قدم‌رو، آروم، تنها و با سری پایین از شرمندگی برم وسطش، چهارزانو بشینم و منتظر بشم کامل بسوزم تا دیگه اثری ازم توی این دنیا نَمونه! یعنی می‌خوام بگم این‌قدر از خودم بدم میاد توی این شرایط، حتی اگر این حرفشون در جهت یک تعریف ازم بوده باشه!
 
پ.ن: به طبیعت هم فکر کردم، قبل از این که برم یک روبات آتش‌نشان با سنسوری‌، چیزی می‌سازم که آتش رو خاموش کنه. مزاحم آتش‌نشان‌های
دخترک، شاد و پرانرژی بود، چشمه‌هاش برق می‌زد و نگاهش پر از مهر بود. اومد جلو، می شناختمش و خودم رو به نشناختن زدم، گفت من دریام دوست فاطمه. بعد اون همیشه تو کتابخونه ملی میدیدمش، عین که برگشته بود تو کتابخونه ما رو دید و خندید و گفت داداشت :) بغلش کردی تو اینستا دیدم . به عین گفتم داداش خودش هم ایران نیست و خیلی دوسش داره. ۱۳ دی سالروز بله برون ما و تو این شلوغی های ایران دریا عروسی کرد. شاد و قشنگ، و نصف عکسهاشم داداشش بود. نوشته بود شوق حضور بر
+ دور خودم میچرخم ، دوران بی فایده برای گذران روز هاست . ادم هی می دوه ولی هیچی تغییر نمیکنه ، فقط توی بدبختی عمیق تر فرو میره .
+ وقتی همه ی کار ها توی هم میپیچه و غصه ها رو سرت اوار میشن بابا غمگینه به خاطر کارش، داداشت یه جای دوره و معلوم نیست چی بهش میگذره ، مامانت غصه داره و تنها شده ،از دستت خون میچکه ، لباسات توی لحظه ی مهم میسوزه ، استادت عوضیه ، دنیا زشته ، و فردا قراره شمع 22 رو فوت کنی . وقتی میفهمی قید خیلی چیزا رو برای خودت زدی که دیگه نه
هفته ای یه بار یادش می کنی
و براش می خونی (آیه های مِهر)
یا شایدم بهش سر بزنی
هفته ای یه بار
مثلِ من که هفته ای یه بار بهم سر می زنی
او نمی تونه بهت سر بزنه، 
ارتباطِ تون یه طرفه س
فقط تو می تونی به او وصل بشی
مثل من که ارتباطم با تو یه طرفه س
فقط تو "می تونی" به من وصل بشی
باید خواهرت باشی تا حالِ داداشت رو درک کنی
خواهرت می فهمه من چی می کِشم از دستِ تو
10 سال پیشم سیگاری بود ! ولی ترک کرد بود.  همون موقعه که قرار بود بره حاجی بشه برگرده ترک  کنه که کرد .
میگم بهش حاجی سیگار نکش ! میگه داره فشار میاد بهم ! میگم حاجی بیخیال بابا کی که بهش فشار نیاد بیخیال باش .
هر چند میدونم دست من نیس خودش باید به این نتیجه برسه و بزاره کنار  . بهش میگم فشارت یعنی چی ؟
میگه فشار یعنی تو ، یعنی اون سرباز که 5 ماه دیگه تموم میشه ، میگه اون داداشت که رفت آلمان
دوست ندارم بهش حق بدم که سیگار باید بکشه ولی بالاخره اونم پد
خاله کوچیکم میگه تو داری پامیذاری جای داداشت با طعنه وتمسخر
چرا؟!
چون فقط دانشگاهمو عوض کردم !
داداشم تابه حال شغلای زیادیو امتحان کرده اشتباهشم اینه اعتماد بیجا میکنه وحرف بقیه رو تایید میکنه.نمیخوام قضاوتش کنم ک گرفتار بشم
اما من دانشگاهمو عوض کردم چون از همکلاسیام متنفربودم مهم تر ازهمه که اصلا درس نمیدادن هرکی بره پیام نور ورشته علوم پایه بخونه میفهمه چی میگم
من هیچی نمیفهمیدم استاد  درس نمیداد نمره هم نمیداد خسته بودم فقط همین
دلم می
خوشبختی یعنی یکی از دغدغه های داداشت این باشه که برات هندزفری بخره:)
البته نمیدونم اگه دلیلش این‌ باشه که از دستم‌ راحت بشه تا هِی هندزفریشو ازش نگیرم؛ بازم میشه جزو موارد خوشبختی یعنی» گذاشتش یا نه =)))
درازِ دوست‌داشتنی که هیچوقت نمی‌ذاره ازش عکس بگیرم¡
‏با نگاه به داخل برجام امضا شد
با نگاه به داخل دلار ۴ برابر شد
با نگاه به داخل طلا ۵ برابر شد
با نگاه به داخل بنزین ۳ برابر شد
با نگاه به داخل تورم ۴ برابر شد
با نگاه به داخل پراید ۳ برابر شد
با نگاه به داخل قیمت چیزا ۳ برابر شد
البته با نگاه به داخل امریکا و اروپا
#من_بلد_نیستم  
امداد خودرو ازادي و خدمات سیار خودرو در آزادی
امداد خودرو تهران(امداد خودرو آزادی،امداد خودرو شهرک ازادي)خدمات امداد خودرو تهران(امداد خودرو ازادي)امداد خودرو تهران با یاری خداوند و حمایت گرانقدر همشهریان محترم در زمینه امداد خودرو(خدمات سیار خودرو در میدان ازادي-حمل خودرو در شهرک ازادي-امدادخودرو ازادي امداد در محل امداد باتری در ازادي)بزرگترین ومعتبر ترین(مردمی ترین و محبوب ترین امداد خودرو ازادي)میباشد.این شرکت برای خدمات بهتر امدا
 نام کتاب : رفاقت به سبک تانک
نویسنده : داوود امیریانانتشارات : سوره مهرتوضیحات :این کتاب خاطرات رزمنده داوود امیریان وهم رزمانش است که به صورت طنز در قالب یک کتاب آمده است و دارای ۱۱۱» صفحه به همراه عکس های کاریکاتوری مرتبط به متن است و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشد قطعه ای از کتاب :  تا به حال غصه دار نه دیده بودمش قرص روحیه بود اسمش قاسم بود و کارش خبر شهادت دادن به دوستان و اقوام بود این طور خبر شهادت برادر کسی را می داد سلام ابراهیم حالت
عید غدیر بر تمام محبان
مولی موحدین علی ع مبارک.
در حضور هفت گروه هفت کار را مخفی کن تا سعادتمند شوی :
در حضور فقیر دم از مال و منالت نزن _ در حضور بیمار سلامتی ات را به رخش نکش _ در حضور ناتوان قدرت نمایی نکن _ در برابر غصه دار خوشحالی نکن _ در برابر زندانی ازادي ات را جلوه نمایی نکن _ در حضور افراد بی بچه از بچه هایت تعریف نکن _ در برابر افراد یتیم از پدر و مادرت نگو .
هر گاه از کسی سوالی شد درباره ی چیری که جواب ان را نمیداند از گفتن نمیدانم خجالت نک
 
واژگانی از جنسِ شور و مهر و شیدایی
 
از اونجا که ظاهراً عاقِّ خواهر شدم
و دیگه توفیقِ ارتباط و پیوند و تماس با او رو ندارم 
همینجا باهاش می حرفم؛
 
خواهرِ نازدانه ام
خیلی اندیشناکِتَم
(یعنی تو فکر تو ام)
الهی داداشت برات بمیره که توی خونه اسیر شدی
برای تو که عادت نداری، خیلی سخته می دونم
اونم توی غربت و تنهایی
خیلی دوست داشتم الان که شرایط سخت شده نزدیکت بودم و برات باعث خیر و برکت و شادی می شدم
یه روز آرزوم با حقیقت پیوند می خوره، مطمئنم
خواه
میدونی از چی بیشتر متنفرم؟
اینکه یهویی تغییر کنم و یادم بره مثل خودم رفتار کنم:(
مثل الان ، دوستم بهم پیام داد و من مثل همیشه جوابشو ندادم :(((
خب من دختر ارومی نیستم و کلی حرف میزنم ، انقدرررررر حرف میزنم و میزنم تا
طرف مقابلم خسته بشه اما حالا وقتی دوستم پرسید: چه خبر؟
حرفی نداشتم :/ و فقط گفتم : هیچی تو چ خبر؟
اصلا باورم نمیشه 0_0 تو باورت میشه؟؟
خیلی خب بیا اروم باشیم بیا بگیم الان مغزم هنگ کرده و نمیدونم چی شده
بیا همه چیو ب همه چی ربط ندیم
,جغد ,قدرت بینایی چه حیوانی قوی‌تر است؟ ,قدرت بینایی جغد هشتاد و دو برابر انسان است ,جوابهای من ,قدرت دید جغد چند برابر انسان است؟ ,قدرت بینایی جغد چند برابر انسان است ؟ ,چرا جغدها می‌توانند سر خود را تقریبا 360 درجه بچرخانند؟ ,قدرت بینایی فوق‌العاده حیوانات در تاریکی ,الف ,تیره جغد,جستجوهای مربوط به قدرت دید جغد چند برابر انسان است
 نام کتاب : رفاقت به سبک تانک
نویسنده : داوود امیریانانتشارات : سوره مهرتوضیحات :این کتاب خاطرات رزمنده داوود امیریان وهم رزمانش است که به صورت طنز در قالب یک کتاب آمده است و دارای ۱۱۱» صفحه به همراه عکس های کاریکاتوری مرتبط به متن است و مناسب گروه سنی ( ج و د ) می باشد قطعه ای از کتاب :  تا به حال غصه دار نه دیده بودمش قرص روحیه بود اسمش قاسم بود و کارش خبر شهادت دادن به دوستان و اقوام بود این طور خبر شهادت برادر کسی را می داد سلام ابراهیم حالت
نفس اومدجواب بده من نذاشتم گفتم:-نفس جان بعداجواب بده الان ایشون بایدپول غذاهارو بدهسامیار:افرین نگاه کن این بااین مغزنخودیش فهمیدتونفهمیدییکهو اتردین گفت:اتردین:هوی سامیاربامیشادرست حرف بزن.همه باچشمای گردشده نگاهش کردیم که گفت:-باباچیه من سریک قضیه ای باید به این میشاحداقل یک تشکرمیکردم.حالاتشکرم اینجوری شد.سامیار:»چه قضیه ای شیطون.من:اقاسامیار چیز خاصی نیست شاخکاتو خسته نکناتردین زحمت کشیدشرمزاحممو کم کرد منم بهش اجازه دادم 2شب
توی ماشین یه آشنا نشستی و در طول مسیر،
راننده یه جایی کار داره و جای پارک هم نیست. مجبوره دوبل واسته و ازت می
خواد که بشینی پشت فرمون تا اگه افسر اومد جریمه نکنه؛ در حالیکه تو کل
عمرت فقط یه بار سه چرخه ی بچه ی همسایه تون رو دور حوض خونه سوار شدی!
خانمت
داره کیک درست می کنه و ازت می خواد با همزن برقی، چند دقیقه خمیر کیک رو
هم بزنی؛ در حالی که فرق بین نون و کیک و بیسکوئیت رو هم نمی دونی!
با
رفیقت می ری کوه و برای پختن کباب کوبیده، چند تا شاخه ی خشک
 
سلام
خواهرِ من یه جوری با من رفتار می کنه که من احساس می کنم نزدیک ترین کس و کارش توی دنیا منم
درسته مریم خانوم؟
اون قدر که با من راحتی با هیچ کس راحت نیسیتی، درسته؟
 
 
شاید توقع بیجایی باشه ولی
تو قبل از عید بیمار میشی
مامانت روغن ضماد می زاره برات
خان داداشت رگ گیری می کنه
اون یکی دلسوزی می کنه
.
اون وقت من که باورم شده نزدیک ترین کَسِ تو ام حتی خبر دار نمی شم
می تونستم دعا کنم برات
می تونستم کلّی برات آرزوی خوب بکنم که زود تر بهبود پیدا کنی
ما میخوایم ازاد باشیم
ولی خب ازاد بودن یعنی چی
هیچوقت نمیشینیم معنیش کنیم یعنی چی
وقتی بتونیم داد بزنیم یعنی ازاديم
وقتی بتونیم بریم یعنی ازاديم
وقتی بتونیم 
ما روش هایی که انتخاب میکنیم درسته
اما در عمل کارهای اشتباهی میکنیم
در واقع همه کارهایی که تو رو به سمت خودت بودن میبره یعنی ازاد بودن
اما چی؟
بودن؟
بودن انتخاب خودته یا بقیه انقدر تبلیغ کردن فکر میکنی بودن انتخاب خودته؟
ازادي یعنی خودت بودن
منتهی چند  نفر از اونایی که
. صف خرید 5 برابر حجم مبنا
(pd1)==(tmax) && (qd1)>=5*(bvol)
2. سفارش های خرید در آنها بیش از 50 برابر سفارش های فروش
((qd1)+(qd2)+(qd3))>(50*((qo1)+(qo2)+(qo3)))
3. قیمت آخرین معامله آن ها کمترین قیمت روز
(pmin)==(pl)
4. پایانی امروز کمتر از دیروز
(pc)<(py)
5. قیمت پایانی امروز بیشتر از دیروز و سفارش های خرید بیش از 3 برابر سفارش های فروش و حجم معاملات بیش از 2 برابر حجم مبنا
(pc)>(py) && (tvol)>=2*(bvol) && ((qd1)+(qd2)+(qd3))>(3*((qo1)+(qo2)+(qo3)))
6. صف فروش بیش از 3 برابر حجم مبنا
(po1) == (tmin) && (qo1)>=3*(bv
. صف خرید 5 برابر حجم مبنا
(pd1)==(tmax) && (qd1)>=5*(bvol)
2. سفارش های خرید در آنها بیش از 50 برابر سفارش های فروش
((qd1)+(qd2)+(qd3))>(50*((qo1)+(qo2)+(qo3)))
3. قیمت آخرین معامله آن ها کمترین قیمت روز
(pmin)==(pl)
4. پایانی امروز کمتر از دیروز
(pc)<(py)
5. قیمت پایانی امروز بیشتر از دیروز و سفارش های خرید بیش از 3 برابر سفارش های فروش و حجم معاملات بیش از 2 برابر حجم مبنا
(pc)>(py) && (tvol)>=2*(bvol) && ((qd1)+(qd2)+(qd3))>(3*((qo1)+(qo2)+(qo3)))
6. صف فروش بیش از 3 برابر حجم مبنا
(po1) == (tmin) && (qo1)>=3*(bv
عروس بودن یه نقشِ اما انسان بودن یه وظیفه استااااا.
چرا زنگ زدید؟
چرا نزدید؟
چرا رفتید؟
چرا اومدید؟
چرا مامانت اینو گفت؟
چرا بابات چیزی نگفت؟
چرا خواهرت با شوهرش ازدواج کرده؟
چرا داداشت تا حالا ازدواج نکرده؟
آقا شاخُ از ما بکش بکن تو .شوهرت.
من نمیدونم بعضیا با این حجم از سوءتفاهم دیگه چرا زندگیشون رو با یه نفر دیگه
 به اشتراک میذارن؟؟؟
خب با این حالت بشین خونه ی بابات بذار بقیه هم زندگیشون رو بکنن.
والا. 
زنگ زدم به مامان، رفته بود مراسم تعزیه یکی از آشناهای دور، کلید خونه رو نداشتم، زنگ زدم به زنداداش، گفت خونه است برم پیشش. مامان هم اومد خونه زنداداش. زنداداش شیرینی سوغات دزفول تعارف کرد، گفت: داداشش آورده، مامان پرسید سربازی سختشه یا نه؟! یکم بعد زنداداش با خنده گفت: داداشم 6 صبح رسید تبریز، یکم استراحت کرد، قصد داشت امروز تبریزگردی کنه، خابالو بود که متوجه شد پری میاد اینجا زود جمع کرد بره شهرستان خونه مامانم. زنداداش تاکید کرده که پری شب
خودمو به خواب زده بودم تا از اتاقم بیرون نرم و با مهمون ها احوال
پرسی نکنم،چون حالم خوب نبود.سرما خورده بودم و تقریبا دو هفته بود که با سردرد
شدید از خواب بیدار می شدم که چند روز پیش اتفاقی فهمیدم فشارم هم پایینه.
بلند حرف میزدن و بعضی وقتا میخندیدن و منم می شنیدم.مامان بعضی وقتا
وسط حرفاش می گفت من در این مورد نظرم چی بوده که نشون می داد خودش هم باهاش
موافقه.زیاد از حرفای من مثال میزد.
امروز ظهر وقتی با بابا داشتن چای میخوردن مامان درباره ی صبح
در سبک زندگی قرآنی صبر» جایگاه محوری دارد.
می توان اقسام صبر را بر شمرد:
1- صبر در برابر جاهلان : صبر حضرت نوح در حدود 950 سال
2- صبر در برابر مشکلات: صبر حضرت ایوب 
3- صبر در برابر گناه : حضرت یوسف 
در سوره عصر می خوانیم:
و العصر .ان الانسان لفی خسر 
الا الذین امنوا و تواصو بالصبر و تواصو بالحق
 
روایتی از یک اردوی علمی با سفینه قاره‌پیما
داستان صهیونیست‌ها کجا می‌زیستند؟!» ماجرای گردش علمی دانش‌آموزان ایرانی با سفینه‌ قاره‌پیما به کشور جمهوری اسلامی فلسطین است.
                 

۱- سفینۀ ایران ۳۱۳»


آقای امیری قلم نوری‌اش را روی میز می‌گذارد و می‌گوید: بچه‌ها تا این‌مشکل فنی حل بشه، رایانه‌های دستیتون رو بردارین و تکالیفتون رو بفرستین روی شبکه».
محمد از جلوی کابین می‌گوید: آقا پدر من اگه الآن این‌جا بود، فوری درستش می
مامان میگه نجف خییییییییلی شلوغه 
میگه اعصابمون خرده که بیکار تو موکب نشستیم 
میگم زیارت حرم امام علی و. میگه اووووو شلوغه از پارسال که با داداشت رفتم خییییییلی شلوغتره 
میگه چند نفر از کاروان جدا شدن و برگشتن ایران! به این حد یعنی! و فکر می کنم که هنو تا اربعین یه هفته مونده! 
میگه برای چای باید صف وایستی! برای آب هم!!!!! آب گیر نمیاد! 
هوففففف و من دارم لعنت میکنم اونی که گفته برید،غیبت نمی خورید ویزا آزاد ، گذرنامه فقط یه برگه و.
بسه دیگه می
بلاخره  یروزی ازین قفس ازاد میشم 
بلاخره یه نفس راحت میشه بکشم میون این همه تلخی و سختی ها 
یروزی منم ازاد میشم یروزی منم ازاد میشم 
دلم تخت خوابم رو میخواد 
بوی غذای خانگی مادرم 
ارامش و ازادي 
یک نفس راحت 
یک چای گرم صبحانه با خانواده
خدایا خستم خدایاااااااا
اگه زحمتام جواب نده چیکار کنم 
چجوری با خودم کنار بیام خدایا 
چجوری ادامه بدم؟ 
بلاخره  یروزی ازین قفس ازاد میشم 
بلاخره یه نفس راحت میشه بکشم میون این همه تلخی و سختی ها 
یروزی منم ازاد میشم یروزی منم ازاد میشم 
دلم تخت خوابم رو میخواد 
بوی غذای خانگی مادرم 
ارامش و ازادي 
یک نفس راحت 
یک چای گرم صبحانه با خانواده
خدایا خستم خدایاااااااا
اگه ضحمتام جواب نده چیکار کنم 
چجوری با خودم کنار بیام خدایا 
چجوری ادامه بدم؟ 
پارسال رفتیم ملاقاتش شیمی درمانی کرده بود تمام موهاش و تراشیده بود
باب شوخی و باز کرد و خندید و بحث رفت سمت موی سر.
خواهرزاده ها و خواهرش موهاشون و نشون دادن و اون هم میخندید که دیگه غصه شامپو خریدن نداره و راحت شده
اصرار کردن که منم موهام و نشون بدم موهای من از همشون بلندتر بود
تازه هم هایلایت کرده بودم اتفاقا سشوار هم کشیده بودم 
وقتی اومدم خونه خیلی ناراحت شدم گفتم کاش موهام و بازنمیکردم
عذاب وجدانم به قدری بودکه یه وجب از موهام و کوتاه ک
 قرار وثیقه
 
زمانی
که برای شخصی مشکل حقوقی – قضایی به وجود می آید و شخص به عنوان متهم
روانه ی دادسرا می شود، قاضی پرونده مذکور می تواند برابر قانون و تا زمان
رسیدگی به پرونده مذکور (در برخی جرایم) در عوض بازداشت متهم برای وی قرار
وثیقه صادر کند.
در واقع وثیقه حکم ضمانت متهم را دارد تا در صورت وم در دادگاه یا دادسرا حاضر شود و به متهم در هر شرایطی دسترسی داشته باشند.
 
 
فیش حقوقی برای ضمانت
جواز کسب برای آزادی زندانی
اجاره سند ملکی ششدانگ
سلام
چه خبر، خوب و خوش و سرحالی؟ 
تبریکتو دیدم و برام خیلی جالب بود
میدونی، انگلیسیت واقعا بهتر شده ^_^
راستش روز تولدم هی میومدم اینجا تا چک کنم پیامت اومده یا نه
ولی خب سرم یکم زیادی شلوغ بود نتونستم جواب بدم
بهرحال درسا چطور پیش میره؟ کتاب چی میخونی؟ آزمون چی میدی؟ همه چی بر وفق مراده؟ 
امسال خوب تلاشتو بکن ببینم چیکار میکنیا
به عنوان آخرین سوالم میخوام بدونم برای دانشگاه و ادامه تحصیل چه نقشه هایی داری، فقط کنجکاویه
بازم ازت بخاطر پیامت
 
خدا گواهه که ب ما ظلم کردید و می کنید 
خدا گواهه که آه ما همه جا دنبالتونه
 
ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم 
پس ب هیچکس کمترین ستمی نمی شود 
و اگر ب مقدار سنگینی یک دانه خردل ( کار نیک و بدی) باشد ،
ما آن را حاضر می کنیم 
و کافیست که ما حساب کننده باشیم.
 
* آیه ی 47 سوره انبیاء
 

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها