بیایید با هم روراست باشیم.
بهتر است هیچوقت بچهها را با دنیای کتاب و قصهها آشنا نکنیم که یک روزی وقتی گوشهی تخت دراز کشیدهاند و سرشان را آویزان کردهاند که بلکه بهش به قدر کافی خون برسد و چراغی روشن کند، هی از خودشان نپرسند چرا قصهی من توی فصل اول گیر کرده بعد از این همه سال؟»
وقتی فکر میکنم یک دختر دیگر توی همین اقوام ما هست که اگر حالش خراب شد میرود یک لاک جدید یا مانتوی نو میخرد و بعد تا مدتها حالش خوش است، میخواهم خرخره
+و من چقدر در بی اینترنتی این پست را در مغزم مرور کردم!+
نیامدم مثل پارسال از روزهایم گزارش بدهم.آمده ام از خودم بگویم.از نقطه ی صفر.از بحران زندگی بعد هجده سالگی.
منی که دیگر قطره های باران را،درز آجر ها را،نمیشمرم.منی که خیره به چشم هاش نشدم،گریه نکردم،با کمیل نمردم و با عهد زنده نشدم.منی که بوی گند رخوت گرفته ام.
هرروز رفیقم را ندیدم،به جای نمازخانه ی مدرسه و خواب خوش در آن،از پله های دانشکده بالا دویدم و به جای دویدن به کتابخانه و قاپیدن هشت
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
اگر سن پذیرش طلبه در حوزه علمیه به( نه ۹)سال کاهش یابد شاهد چه برکاتی خواهیم بود
طبق روایت سنی که فرد مورد مواخذه قرار میگیرد هجده سال است
که رشد معنوی او باید کامل شود
تحقیق کنیم چند نفر از بزرگان علمی ما در سن هجده سالگی از نظر علمی مجتهد بودند و استاد مسلط بودند
کاش اساتید حوزه بگونه ای برنامه ریزی میکردند که در سن هجده سالگی فرد طلبه از نظر اخلاق و علوم لازم کامل شده باشند
تئاتری بودم که بخاطر آنکه هنوز اینجا و در این شهر روی اجراست و نمیخواهم نظر شتابزدهای به حاصل کار تیم تلاشگرشان بدهم، نامش را نمینویسم. از یک نمایشنامهی آمریکای جنوبی اقتباس شده بود ولی نسبت صحنههای احساسی و اجرای روابط خصوصی بین بازیگران مرد و زن به صحنههای جدی خیلی زیاد بود. به نظر من آمد این یک درجهی آزادی است که اجرای تئاتر در خارج کشور در اختیار مجموعهی بازیگران و کارگردان قرار میدهد. قبل از این هم یک تئاتر دیگر اینجا اجرا
هوروزی هجده بار خلع بدن نمودن سندالعرفان قدوة العرفاء الراشدین السید النجیب میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازیذکر و فکرم داد و در خلوت نشانداز حضیضِ تن به اوج دل رساندسِیر ها حاصل شدم از کشف و دیدهرچه کردم عرض او کم می شنیدآخرم گفت ، ای پسر ، اینجا بایستدر طریقت دل به این ها بسته نیستسعی کن تا خلع تن حاصل شودگرددت دل زنده ، جان کامل شودچون شود خلع بدن حاصل تو رانفس میرد ، دل شود کامل تو رادر ریاضت روز و شب من تن زدمتا دمی خلع بدن حاصل شدمع
رمان:مال من باشنویسنده:ستاره لطفیژانر: عاشقانه-تراژدیپایان خوش.خلاصه:داستان از آنجای شروع میشود که دریا، دخترک مثبت و درسخوان داستان ما عاشق میشود. عشقی عمیقانه و خالصانه!او نمیتوان صریح عشقش را بیان کند، چون پسرک داستان، سام به نیلوفر. دوستِ دریا متعلق است!در این بینابین اتفاقای میافتد.
دختر زیبایِ من. به لبههای هجدهسالگی نزدیک میشوم.
و فکر میکنم که شاید تنها خیرِ ماجراهایِ ریز و درشتِ زندگیِ من به تو برسد. در برابرِ همهی گیجیها، اینکه در این هجدهسال، اتفاقاتِ زندگی برایم تنفسی از میانِ رنجها بوده- رنجهای کوچک و بزرگ. رنجهای داروهای رنگرنگ و رنجهای عمیق انسان- تنها نفعش برای توست. در عوض، هزاران سال افسانه دارم که برایت تعریف کنم. هیچوقت تا به حال برایت آن آهنگِ هایده را گذاشتهام که میخواَند تنها افس
تاپ گان ماوریک ، فیلمی اکشن و مهیج محصول سال ۲۰۲۰ به کارگردانی جوزف کوشینسکی است. این فیلم دنبالهای بر قسمت قبلی آن میباشد. داستان فیلم دربارهی مامور ماوریک و افسر او میباشد که با هواپیمای فوق پیشرفتهی اف هجده به یک ماموریت جدید فرستاده میشوند. اما…
ستارگان : Tom Cruise, Miles Teller, Ed Harris, Val Kilmer
کارگردان : Joseph Kosinskiایران پارس ویدیو
این بلایی که سر تیم ما آوردن مثل داستان زندگی ما جوان هاست.
میگن تحمل کنید، داره درست میشه، یهو میبینی همه چی نابود شد.
هفت هشت روز فیلم بازی کردن، گفتن داریم پول مربی استقلال رو می دیم، یهو مربی گفت همش داستان بود، پول خبری نیست.
دیگه نمیخوام بازی استقلال رو ببینم.
اینا همش مثل در این برهه حساس کنونیه که سال هاست ملت ما درگیرشه.
:((
+ میخواستم مثبت اندیش باشم ولی نمیشه.
در انتخاب مهد کودک در منطقه هجده تهران یکی از دغدغه های اساسی والدبن اطلاع از کامل ترین لیست مهد کودک های منطقه 18 تهران و آدرس و شماره تلفن ان ها ست . مرکز مشاوره مدارس هیوا برای رفاه حال شهروندان لیست مهد کودک های منطقه هجده تهران را آماده نموده تا شهروندان منطقه هجده تهران بتوانند با استفاده از آن به آدرس و شماوره تلفن مهد کودک های منطقه ۱۸ تهران دسترسی داشته باشند .
برای مطالعه متن کامل خبر بر روی لینک زیر کلیک نمایید :
www.heyvagroup.com/
می گویند با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد !شما گوش نکنید، چون اگر چنین بود از منش و شخصیت هیچکس ،چیزى باقى نمی ماند !
هرکس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش. نگذار برخورد نادرست آدمها ، اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند.
اگر جواب هر جفایى ، بدى بود که داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد !اگر نمی توانى شخص مثبت زندگی کسى باشى.اگر براى یاد دادنِ همان خوبى هایى که خودت بلدى ، ناتوان هستیاگر خوبى کردى و بدى دیدى
کنار بکش، اما بد نشو.
این تنها کاری
اینو شنیدین هر انسانی یه داستانی برای زندگیش داره؟؟؟
من زیاد شنیدم!!!
ولی دوست دارم ازشون بپرسم.
واقعا!!!
داستان داریم تا داستان
بعضی داستان ها ارزش شنیدن نداره
بعضی ها هم اصلا ارزش گفتن هم نداره
ولی خوش بحال اونی که یه داستان جذاب برای خودش داره
از اون داستان ها که فیلم ها رو از اون می سازن
مثله خیلی از شهدای انقلاب اسلامی
از این داستان ها هم آرزوست
دو روزه یکی از دغدغههای ذهنی من این شده که چجوری با یک سری آدم که در رشتههای روانشناسی و علوم ارتباط و حقوق تحصیل کردهاند و خیلی ذهن فلسفی ندارند امیلِ روسو بخوانم. چجوری درگیر روسو کنمشان و رومهوار امیل را نخوانند. چجوری ذهنشان را در فرانسه قرن هجده نگه دارم که نپرد در زمان حال و امیل را در چارچوب خودش نفهمیده، از زاویه اکنون نقدش نکنند.
کارم شده سرچ کردن درباره چگونه یک حلقه مطالعاتی خوب داشته باشیم؟»(شبیه چگونههای زرد دیگر ن
فیک عمارت بنگتان ها
+۱۶
نویسنده:بیون بکی
خلاصه فیک:گو-می-جین یه دختر هجده ساله است که توی یه شهر خیلی کوچک داخل یه دره که هیچ راه فراری نداره زندگی میکنه.توی همین روز های هجده سالگی چند همشهری دیوانه و جذاب به اون شهر تبعید میشن و توی یه عمارت زندگی میکنن.می-جین هم که دل خوشی از این ها نداره توی روز تولدش با عشق اولش روبه رو میشه و احساس میکنه خوشحال ترین دختر دنیاس اما اون همشهری ها این رو ازش میگیرن.درست مثل بقیه چیز ها
ادامه مطلب
ده کودک، ده فکر : بیان ماجرای غدیر و فضائل امیرالمؤمنین از زبان کودکانی متفاوت
ده کودک، ده فکر : سیدمحمد مهاجرانی، نشرقبسات
معرفی:
بیان داستان های غدیر و فضائل امیرالمؤمنین از زبان کودک های متفاوت…داستان بدین قرار است که ده نفر از بچه ها با آقای دانش اینبار به جای کلاس درس نخلستان را انتخاب کردند و قرار است در مورد جانشین پیامبر اسلام صحبت می کنند و از اینجا بحث آغاز می شود…
بریده کتاب:
آقای دانش گفت : کاملا درست است، آن روز دقیقا روز هجد
مثبت اندیشی یک رویکرد ذهنی و عاطفی است که بر درخشندگی زندگی تمرکز دارد. کسی که مثبت میاندیشد، شادی، سلامتی و موفقیت را پیش بینی میکند و معتقد است که میتواند بر هر مانع و دشواری غلبه کند. بسیاری از افراد به مفهوم مثبت اندیشی اعتقاد نداشته و آن را بی تأثیر میدانند. بر عکس، برخی از افراد از مثبت اندیشی استفاده کرده و آثار مطلوب آن بر زندگیشان را حس میکنند. شاید شما هم در دورههای مختلف زندگی خود تلاش کردهاید که مثبت اندیش باشید، اما
--------داستان کامپیوتر:سیاه وسفیدداستان قرمز کوچولو:سرما و گرماداستان محمد:حافظه و فکر کردن----------مامان:فرشته است/فرشته ها ماشین هستندقرمز کوچولو:خون استخدا:لامپ است/دین زرتشتارواح:سوپرمارکت استاتش:مرداست-یخ:زن است اشیاء:ادم و حوا استحیوانات:ادم فضایی استانسان و ربات:تلویزیون استپدیده ها: خدا است---------دایناسورها قبر هستندجنگ شد برای کشف تلفندقیقا هیچی.مردم هر روز یه داف جدید می زنندهادی اشک خدا استباباجون فروغی ماده تاریک است-امیرحسی
سلام از امشب داستان اه دومم که اتاق شیشه ای نام داره رو به صورت قسمتی و یک روز در میان براتون می گذارم
امیدوارم دوست داشته باشید
نکته:داستان دوم من به نظر خودم یک رشد خیلی چشم گیری نسبت به داستان اولی داشته و تعلیق خوبی داره علاوه بر اینکه نوع پردازش قصه یا همون پیرنگ داستان هم به نوع خودش جالب شده بهتون قول می دم این داستان، داستان خوبیه و می تونید با لذت اون رو دنبال کنید (البته گاهی هم با غصه!)
قسمت های داستان رو از اینجا دنبال کنید
بدونید که این داستان در دو بخش منتشر میشه چون مطالب زیاد هست و خب هم حوصله ی کاربر سر میره هم حجم داستان زیاد میشه پس اگه قسمت اول منتشر شد منتظر قسمت دوم هم باشید.ما تو این داستان سعی کردیم همه جوانب رو در نظر بگیریم.البته این داستان از زبان اول شخصه که تو پبش داستان میشه به این پی برد.
مثبت اندیشی یکی از الگوهای رفتاری سالم در جامعه است. با توجه به اینکه آینده هر شخص تا حد بالایی به نگرش او بستگی دارد مثبت اندیشیدن می تواند مقدمات موفقیت و کامیابی را برای او فراهم کند. البته لازم به ذکر است که تنها مثبت اندیشی لازمه کار نیست بلکه به این معنی می باشد که نگرش مثبت در زندگی می تواند انسان را به سمت کامیابی سوق دهد. یکی دیگر از بازخوردهای مثبت اندیشی داشتن روان سالم است.
ادامه مطلب
دیروز تولدِ قمریم بود . یکمِ شعبان :))
میخواستم یه پست راجع به تولدم بذارم که دیگه نذاشتم :))
دیروز تا عصر به بطالت گذاشت متاسفانه ولی بعد پا شدم برا خودم کاپ کیک پختم؛ بدترین کاپ کیکِ تاریخ رو پختم ولی مهم نبود واسم؛ چون قرار نبود به این دلیل تولدم مبارک نباشه!
یه شمع گذاشتم روی کیک و روشنش کردم، مامان و علی اومدن و گفتن: آرزو کن؛ آرزو کردم و شمع رو فوت کردم و بعد اونا کُلی واسم دست زدن :))
من همیشه سعی میکنم روزِ تولدم به مفیدترین و شادتری
تنها زندگی کردن انتخاب خودش بود، ولی نه تا این اندازه تنها. بدترین جنبهی تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی _ یا تحمل میکنی، یا غرق میشوی. باید سخت تلاش کنی تا ذهن گرسنهات را از نگاه به گذشته بازداری تا نابود نشوی.
| یکی مثل همه _ فیلیپ راث، ترجمهی پیمان خاکسار، نشر چشمه |
دیروز تولدِ قمریم بود . یکمِ شعبان :))
میخواستم یه پست راجع به تولدم بذارم که دیگه نذاشتم :))
•
دیروز تا عصر به بطالت گذاشت متاسفانه ولی بعد پا شدم برا خودم کاپ کیک پختم؛ بدترین کاپ کیکِ تاریخ رو پختم ولی مهم نبود واسم؛ چون قرار نبود به این دلیل تولدم مبارک نباشه!
یه شمع گذاشتم روی کیک و روشنش کردم، مامان و علی اومدن و گفتن: آرزو کن، آرزو کردم و شمع رو فوت کردم و بعد اونا کُلی واسم دست زدن :))
•
من همیشه سعی میکنم روزِ تولدم به مفیدترین و شا
هرچقدر که اسفند ماه پرکاری بود اینروزا روزای کم کار و کسل کننده ای هستن، اینکه هیچ کدوم از هم اتاقیامم نیستن تاثیرش تو این کسل کنندگی کم نیست. ولی روزای خوبیه برا سرک کشیدن تو کار بقیه، یه ساعتی رفتم پیش عارفه راستش با برنامه قبلی ساعت یازده رفتم که ساعت مشخص مشاوره اش هست، وقتی رسیدم پیشش برا موندن معذب شدم، عارفه خیلی شوخه، اینقدر مسخره بازی درآورد و شوخی کرد مجبورم کرد بمونم. شش تا عروس داشت، بزرگترشون هجده سالش بود و کوچکترشون دوازده، ک
انقده اتفاقای جورواجور افتاده من نمیدونم اصلا چی بگم!شاید یه روزی سر فرصت بشینم اساسی بنویسم یه رمز گنده هم بذارم روی پست که مبادا ابرو و شرفم با خاک یکی شه :))))
ا.م و کلی ماجرای دیگه.
اومدم فقط بنویسم پیرتر شدم دیدین؟هجده سالگی جذابه؟فکر نمیکنم.
داستان بلند به گونهای از داستانها گفته میشود که خصوصیات رمان و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و فشردگی معنایی وجود دارد. همچنین شخصیتها و زمان پیوسته در حرکت هستند، تمامی شخصیتها به صورتی هماهنگ در جهت تصویر معناهای اصلی داستان نقش آفرینی میکنند و پیرنگ نیز از استحکام و انسجام بالایی برخوردار است. حال اینکه داستان بلند همچون رمان، شخصیتها را گ
بعضی وقتها برای آنکه دلم آرام شود قرآن باز میکنم.
باز کردم و سوره یوسف آمد. آنجا که حضرت یعقوب در فراق یوسف چنان اشک ریخت که چشمانش نابینا شد.
به حال دلم اثر نکرد! گفتم خدایا باز آدرس اشتباه دادی!
حال من کجا و داستان حضرت یوسف کجا؟!
چند روز بعدش نشستم به آواز حافظ خواندن.
پدر گفت فال میگیری؟ گفتم نه. گفت حالا که کتاب دستت هست فاتحهای بخوان و فالی بگیر!
حافظ گفت یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور.
دیروز دوباره قرآن را برداشتم.
شاید آیه
صد و نه روز از تولدم گذشته!
میدونم سن فقط یه عددِ،اما شناسنامه دیروز و فردایِ منِ،هجده بیست یا شایدم سی،فرق چندانی نمیکنه،زیاد مهم نیست ولی اینکه کجا و وکی زمین خوردم و چطوری پاشدم مهمِ،اینکه چی رو کی آویزه گوشم کردم مهمِ اینکه کی وقت شکستم کنارم بود مهمِ،اینکه کدوم سال های زندگیم با بغض و ترس بزرگترین تصمیم هامو گرفتم مهمِ،مثلا شاید یه روز حوالی سیزده سالگی فهمیدم اسمِ دیگه فریاد سکوتِ!
یا وقتی شب های تکرار نشدنی هجده سالگیمو سپری میکردم
+تبلت رو جا گذاشتم تهران. اگه میدونستم قراره ایییین همه بمونیم خب برمیگشتم میاوردمش!
+دارم از بیحوصلگی می. می. رم.!
+همین که گوشی رو برمیدارم داد و بیداد راه میندازن. خب شما بفرمایید من الان دقیقا چه غلطی بکنم؟
+کارلا هم که رفته زنجان، نیست بریم ببینیمش دلمون وا شه!
+امین و مهدی دارن میرن مشهد. و هی از خودم میپرسم که ارزششو داشت که به جای اقیانوس آرام رفتی نمایشگاه؟ و هی به خودم جواب میدم که آره، داشت!
+این قدر بیحال و بیحوصلهم، ا
کتابهای اشغال؛ تصویر سیزدهم»، حکمرانی حکیمانه»، پول، خدا، بچهها» وهزار و سیصد و هجده ۱۳۱۸» در قالب طرح کتاب خوان خرداد ماه ۱۳۹۸ برای استفاده علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی معرفی شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، چهار کتاب اشغال؛ تصویر سیزدهم» اثر محمدرضا ابوالحسنی از انتشارات روایت فتح، حکمرانی حکیمانه» اثر مصطفی دلشاد تهرانی از انتشارات دریا، پول، خدا، بچهها» اثر غلامرضا حیدری
١- قانون اعتقادات به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمه هوشیار ذهن تأثیر میگذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در میآید. هر امر باید ابتدا در قالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود.
۲- قانون انتظاراتهر آنچه که انتظارش را میکشید به سرتان میآید. مثلاً اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را میکشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت. حتماً تأثیر ا
کتاب رو که میخونم یاد فیلمای اعصاب خورد کن وحشتناک میفتم. ترسناک نه ها. اعصاب خورد کن وحشتناک که با روح و روانت بازی میکنه. بعضی داستانهاش واقعا اینجوریه :/ اذیتم میکنه خوندنشون. ولی مجبوری میخونم :/ من با خوندن داستانهای تخیلی عجیب غریب مشکلی ندارم ولی اینا نه فقط تخیلی که عذاب اورن. طرفو کشتن. تکه تکه کردن. دراوردن کاسه ی چشم گربه. مسخره نیست؟؟ چه کاریه خب. همه داستانهاشم اینجوری نیست. بعضیاشو واقعا تحسین میکنی. اما اینایی که اینجوری هست در ن
صد و نه روز از تولدم گذشته!
میدونم سن فقط یه عددِ،اما شناسنامه دیروز و فردایِ منِ،هجده بیست یا شایدم سی،فرق چندانی نمیکنه،زیاد مهم نیست ولی اینکه کجا و وکی زمین خوردم و چطوری پاشدم مهمِ،اینکه چی رو کی آویزه گوشم کردم مهمِ اینکه کی وقت شکستم کنارم بود مهمِ،اینکه کدوم سال های زندگیم با بغض و ترس بزرگترین تصمیم هامو گرفتم مهمِ،مثلا شاید یه روز حوالی سیزده سالگی فهمیدم اسمِ دیگه فریاد سکوتِ!
یا وقتی شب های تکرار نشدنی هجده سالگیمو سپری میکردم
این دومین داستان من است که به زودی منتشر می کنم.نام این داستان جنگ جهانی سوم است که بین چین و آمریکا اتفاق می افتد.در حقیقت من طبق پیش بینی هایی که از این جنگ شده سعی کردم داستان مهیج یک ژنرال چینی را به تصویر بکشم.حالا بریم یه پیش داستان از این داستان رو داشته باشیم:
چشمم به کاغذی خورد که در جیب یکی از سرباز های سوخته بود.روش نوشته بود اگه من مردم به همسر و دخترم بگین که خیلی دوستشان داشتم.
اسمش را خواندم:تاکاشی ایزاما.
با خودم گفتم اگر همسر و
_سلام. ببخشید، اون مانتو چهارخونههه بود، سبز و آبی. بله همون. سایز هجده ایکسلارجش رو دارید؟ ندارید؟ حیف شد. ممنون.
+گل به خودی هم نبود حتی. اون توپ لعنتی منفجر شد، ترکش شد. رفت تو تنمون. تیکهپارهمون کرد. تمام.
+یه جایی بود تو ریوردیل، میگفت: "You know how there are just some towns that bad things always seem to happen؟"
Well, Iran was becoming one of those towns, one of those countries.
یه قطار از ریل خارج شد.
آنگاه که از دست کسی کاری ساخته نیست و دارند تو را به جهنم میبرند، نوشتن، عروج به بهشتی خود ساخته است. به یک باره از به صلیب کشیده شدن رهایی پیدا میکنی و پسر خدا که هیچ، خود خدا میشوی. دیگر مهم نیست پسر باشی و تا هجده سالگی برای حکم اعدام به جرم قتل عمد امانت داده باشند و یا دختر باشی و تا هجده سالگی برای حکم ازدواج به جرم تولد غیرعمد همان امان را هم نداده باشند. برگهای سفید نه همچون کفن به روی تو بلکه همچون برف به زیر ردپایی از قلم
نویسنده و محقق : اشکان ارشادی از کرمانشاه
نظری داشتید بفرمائید ، اشتراک بگذارید ( این مطلب آموزنده و هشداری هست ، توجه داشته باشید )
سوالی بود ، در حد دانستههای خودم در خدمتم
منفی هجده ، بعیدست که مطالعه این مجمل برای سنین به بلوغ رسیده ولی زیر سن قانونی مشکلی داشته باشد ولی بهرحال توصیه میکنم بالای هجده سال بخوانند.
کُپ کردن در آمیزش یا کلا در بیان کلی اعم از هر موقعیتی ، به این معنیست که فرد بصورت ترس از آن حالت ساقط می شود مثلا در آم
پکیج گرافت
گرافت نیز تحت پروسه ای آسان از پی آر پی ساده تولید
می شود گرافت حاصله، قابل بخیه به موضع کاندید گرافت به جای پیوند پوست می
باشد و می تواند در بسیاری از موارد جایگزین گرافت پوست شود.
prp
حاصل را با ۴cc گلوکنات کلسیم در لوله ای خالی که در پکیج قرار داده شده
مخلوط کنید و آن را با دور ۳۰۰۰ به مدت ۲۰ دقیقه سانتریفیوژ کنید. محصول
حاصل مانند بافت، قابل ه کردن یا قرار دادن بر روی موضع درمان و پانسمان
می باشد.
کارشناسان فروش
رسول منتظری : 09
درباره این سایت