نتایج جستجو برای عبارت :

داستان خوابگاه

09190930045-اجاره خوابگاه دخترانه تمیز و
بزرگ با سالن مطالعه و تخفیف ویژه. اقامتگاه دخترانه پذیرای بانوان دانشجو
یا کارمند می باشد. خوابگاه دخترانه دانشجویی و کارمندی خودگردان تهران.
نزدیک دانشگاه تهران و ایستگاههای مترو و BRT. ارزان و دارای ماشین
لباسشویی و اینترنت وایرلس رایگان . اجاره مهمان در خوابگاه دخترانه
میدان فلسطین.خوابگاه دخترانه مناسب در تهران.خوابگاه دخترانه با
مجوز در تهران.
09190930045 و 09371721972
با نامه ی تغییر خوابگاهم موافقت شد 
و کلا ساختمون خوابگاه تغییر میکنه و میرم ی خوابگاه بهتره 
خیلی احتمالش کم بود این خوابگاه بهم بدن ولی خوب ی بارم شانس در خونمون زد 
ولی.  
با عشق جدید میم هم خوابگاهی میشم
خدا؟ 
توام؟
من ب اندازه کافی اینو تو دانشکده میبینم اذیت میشم 
حالا دقیق باید بی افتم خوابگاه اون؟
نمیدونم واقعا حکمتت چیه؟ این که میخوای قوی تر شم ؟ بخدا ب اندازه کافی قوی شدم
این ک میخوای دق کنم همش؟
یا شایدم میخوای ی جور دیگ ورق برگرد
۰۹۱۹۰۹۳۰۰۴۵-خوابگاه دخترانه ستاره میدان ولیعصر.لوکس و شیک با امکانات رفاهی کامل.سالن مطالعه.اینترنت رایگان و دسترسی آسان به متروهای تئاترشهر و میدان ولیعصر و بی آر تی شمال به جنوب و  مرکز شهر و.  09371721972
  09190930045  پانسیون (خوابگاه) دخترانه میدان ولیعصر تهران.جهت دریافت #قیمت خوابگاه دخترانه در تهران لطفا تماس بگیرید.
خوابگاه دختران جاییه که وقتی ساعت سه و نیم صبح از بالشت خیس شده از اشکات و خیره شدن به سقف سیاه شده از پشتِ پرده ی تخت ها  مخفی شدن؛ دل می کنی و میری دستشوئی و تو آینه به چشمای قرمز و موهای ژولیده ات خیره می شی یکی از توالت میاد بیرون و بعد با  یه لبخند بهت میگه موهاتو با چی فر می کنی و تو هم همون جوری باید بخندی و بگی مدل خودشونه!
پ.ن : در واقع خوابگاه یک خونه ی رها شده است که حتی روح ها هم زحمت تسخیرشو به خودشون نمیدن ولی ما لبخند می زنیم بهم که فک
خیلی باید بنویسم
اونقدر که نمیدونم از کجا باید شروع بشه و به کجا ختم بشه!
از رشته ای که قبول شدم 
از شهری که قبل اعلام نتایج با "ح" التماس میکردیم قبول شم
و صبح که بیدار شدم همون شهرو توی قبولیم دیدم و جیغ زدم!
از شانس مزخرف که پنجشنبه باید بره تهران و من جمعه میرم و نمیشه ببینمش و تا عید برنمیگرده خونشون!
از آشتیم با پدرم که ازش متنفر شده بودم! 
از اشکایی که ریختم وقتی بابام رو به مامانم گفت وقتی گذاشتیمش اون شهرو اومدیم چیکار میکنی؟! و اشکِ حلقه
دانلود رمان جدید خوابگاه
نام رمان: خوابگاه
نویسنده:محدثه رجبی سیف آبادی
موضوع:عاشقانه،همخونه ای،دانشجویی
فرمت دانلود رمان : APK (اندرویدی ) PDF (برای کامپیوتر ، تبلت و …)
تعداد صفحات:۵۳۹
خلاصه رمان :
رمان خوابگاه زندگی پره
اتفاقهمیشه اسمشو گذاشت تقدیر سرنوشت  هردو باهم  من و تو نگاهت ارزوی من
نگاهم ارزدی تو  باهم زیر یک سقف در یک مامن پر ارامش مامنی برای ما تا
قسمت کنیم تنهایی هایمان را… یه مامن آروم…یه خوابگاه
دانلود با لینک مستقیم

ادامه
توی اتاقمون یه میز مطالعه بود، از اون میز مطالعه های کتابخونه. خار شده رفته تو چش بقیه بچه ها. مسئول خوابگاه دستور بردنش رو صادر کردن. امروز اومدن ورداشتن بردن. این همه بچه بازی بیداد میکنه. روش درس می خوندم. بی شعورای احمق اعصابمو ریختن بهم. دیروزم اومده بودن وردارن ببرن نذاشتیم. امروز دیگه بردن.
الان توی کتابخونه دانشگاهم و خوابگاه نخواهم رفت تا بعد از ظهر.
باید *ید توی اون خوابگاه و مسئولان با کفایت و بی عقده اشون. 
( با ارز معزرت :) )
یک پیش نویس دارم که فقط عنوانش را نوشته ام ! 
شرح دیشب بود ،خوابیده بر روی تخت های سخت خوابگاه . دل شکسته و رها از اضطراب مسابقه ی امروز . 
حالا اما دوباره ، خوابیده بر تخت های سخت خوابگاه با لباس های ورزشی و کوله پشتی پر برای کمتر از یکساعت دیگر ! 
نمیدانم چه پیش آید اما هرچه هست خیر است ! 
کلیشه ای ست اما تسکین دهنده! 
خوابگاه یعنی اینجا که دلت گرفته و غم عالم به دلته
اتاقت رو به روی آشپز خونه س
یکی هم در حین ظرف شستن کجا باید برم یه دنیا خاطره ت رو گذاشته :(
خودم شهاب تیام گذاشته بودم روبه راه شم، که اومدن شستن بردنش

پی نوشت:یکم محض رضای خدا درس بخونم بعدش میام کامنت ها رو می جوابم
آتش‌سوزی خوابگاه دانش‌آموزی دخترانه نجمیه در کهنوج؛ حریق مهار شد
مدیر آموزش و پرورش شهرستان کهنوج از آتش‌سوزی خوابگاه دانش‌آموزی دخترانه نجمیه در کهنوج خبر داد و گفت: با اقدام به موقع عوامل اجرایی مدرسه و نیروها
ادامه مطلب
دیروز رفتم شهر دانشجویی تا جایی که میتونستم وسایلام جمع کردم 
ی چن تاییش رو تو کارتن بسته بندی کردم و گذاشتم داخل کمد همراه  ۳ تا مانتویی که دکمه دار بود و ۲ دست لباس خوابگاه و بقیش جمع کردم آوردم 
تا حالا خوابگاه رو انقد اروم ندیده بودم 
واقعا دلم برای سحر بیدار شدن های خوابگاه از صب تا شب کلاس بودن و حتی شام نداشتن خوابگاهم تنگ شده 
برای صدای بچه ها 
برا خواب صبح های جمعش و صبحونه دست جمعیش 
خلاصه بعد برگشتن از خوابگاه کل انگیزه رو از دست دا
من از تاریکی می‌ترسم، همیشه می ترسیدم. از تنهایی در تاریکی خیلی بیشتر می‌ترسم و تخیلاتم این ترس را بیشتر می‌کند.
امشب در سکوت محض خوابگاه، تنهایی در تاریکی نشسته‌ام و فکر می‌کنم تاریکی و غم با حال بد و خاکستری بودنشان چراغی برای کشف درون هستند، برای کشف رازهای درون و تله‌های شخصی و این عجیب است، خیلی خیلی زیاد. هرچند امشب این تنهایی را نمی‌خواهم.
روی نیمکت قرمز وسط خوابگاه نشسته‌ام و سرما را عمیق‌تر حس می‌کنم و دلم می‌خواهد حرف بزنم ب
بگذار برایت بگویم، هربار پایم را از چارچوب در خوابگاه رد می‌کنم و میگذارم روی موزاییک حیاط، دلم تنگ می‌شود. غمم قد می‌کشد تا فرق سرم.
پرسیده بود که الان دلتنگی که از خانه دوباره برگشته‌ای به خوابگاه؟
گفتم ببین من هر بار که وارد این خوابگاه می‌شوم دلم تنگ می‌شود.
دلم نه برای خانه و خانواده و مهر‌ مادر و حمایت پدر و برادر زیادی عاقلم، که دلم برای هر چیزی که بیرون از این ساختمان هست تنگ می‌شود.
برای تمام اتفاقات خوب و بدی که می‌افتد.
برای تو
این چند روز احساس می کنم که دارم توی شهر مردگان زندگی می کنم. امروز وقتی داشتم مسیر بین خوابگاه و دانشگاه رو می رفتم، احساس میکردم که دارم توی خرابه ها قدم می زنم. نه فقط من که توی خوابگاه توی دانشگاه هر کی رو می بینم احساس می کنم روی همه مون گرد افسردگی و ناامیدی نشسته.
بعله؛ گربه ای که روی نقشه ی جغرافیا، آشناست رو سگ سیاه افسردگی بلعید.
هفته‌ی به شدت خسته کننده‌ای بود
دخترخالم عمل کرده بود، شنبه اومدم عیادتش بعد از دانشگاه
یکشنبه صبح دوباره برگشتم دانشگاه ار اونجا، بعد رفتم خوابگاه شب خوابگاه بودم
دوشنبه صبح زود رفتم باز خونه‌شون ؛ چون میخواست بره دکتر کسی نبود همراهش
سه شنبه صبح رفتم دانشگاه، با دوستم قرار گذاشته بودیم اومده بود تهران، دو ساعتی تو انقلاب دور زدیم بعد دیگه من برگشتم خوابگاه، باز عصرش همون دوستم اومد خوابگاه که شب پیشم بمونه
چارشنبه صبح رفتم دانشگاه، ب
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
من هم خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یه سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار در دانشگاه و خوابگاه براش می شود قرار بدهم

ادامه مطلب
هفته آخر تابستونه، بالاخره داره تموم میشه :)) و من خیلی سرگردونم وسایلم رو نصفه نیمه جمع کردم ولی چیزی هم نیست که جمع کنم بقیشون یا باید شسته شن یا اتو یا دوخته بشن و ترمیم.
خیلی دارن دیر خوابگاه رو باز میکنن حقیقتا و انجام اون همه کار تو یه روز پدر درآره من برعکس یه عده همیشه خودمو عجول نمیدونستم ولی تازگی ها خیلی عجول شدم و خودم اذیت میشم بابتش، از این انتظار باز شدن خوابگاه هم متنفرم
دیگه این که دو نفر که آدمایین که خوشم نمیاد ببینمشون همزم
پاورپوینت استانداردهای طراحی خوابگاه دانشجویی
دانلود فایل پاورپوینت استانداردهای طراحی خوابگاه دانشجویی، در حجم 15 اسلاید قابل ویرایش با افکت زیبا، مناسب برای ارائه کلاسی دانشجویان رشته معماری و نقشه کشی. خوابگاه های دانشجویی به دانشگاه این امکان را میدهد که محیطی امن را فراهم سازد و از دانشجویان در مقابل سختی ها و صرف هزینه ی زیاد در بخش .

 
 
اخیرا خواب های عجیبی میبینم
که روز بعدش تا حد خوبی تعبیر میشن. یعنی در واقع همون طوری اتفاق میفتن. یکم دیوانه کنندست. شما زیارتگاهی میشناسین که دو تا ضریح داشته باشه؟ و یه حیاط؟ دیوار حیاطش سنگای سفید باشه؟
توهم زدم؟
خواب عجیبی بود
*******************************
بعدا نوشت: گویی کاظمین بوده.
============================================================
راستش یه روز قبل ازینکه خوابگاه تعطیل بشه از خدا خواستم سه ماه برم خونه و برنگردم تهران
حتی به فکر حذف ترم بودم ولی نمیخواستم حتی یه
دانشگاه که بودم، ترم اول با هم اتاقی هام جور نبودم. از همون موقع خوابگاه اثر خودش رو تو زندگی من گذاشت. سال دوم شدم سرپرست خوابگاه، بعد دبیر کمیسیون رفاهی شورا صنفی و.
حالا هم که 10 سالی از اون روزا میگذره خوابگاه دست از سر کچل ما ورنمیداره، مهدی شریفی اومده میگه واسه خوابگاه های راه آهن سامانه میخوام، با خودم گفتم حالا یه چیزی سر هم بندی میکنم میندازم بهش، دل بچه هم نشکنه، حالا پا شده رفته پیش دکتر گفته " ما چنین کردیم و چنان کردیم"، اینم نتیج
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه سعی می کنم یک سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم

ادامه مطلب
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
 
چه خبر دکتر؟
 
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
 
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه سعی می کنم یک سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
 
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
 
ادامه مطلب
امروز خوب یادم اومد دوران تنهاییم رو!همش با خودم میگفتم چرا زدم یزد؟چرا میخواستم برم یه جایی دور از خونه؟فراموش کرده بودم چه حالی داشتم،به کلی از یاد برده بودم اوضاع زندگیم رو =) زندگی من زمانی که داشتم تصمیم میگرفتم از اینجا برم یکم با زمانی که از اینجا رفتم فرق داشت،نمیشه گفت یکم چون مقدارش خیلی زیاد بود،من تنها بودم تنها توی حال خودم با کلی حال بد و فکرای منفی و افتضاح.
من توی خوابگاه تنها نیستم!من توی خوابگاه یه آدم دیگم هرچقدرم که سخت بگ
✅فراموشی(2)208 ادبیات!ترم دوم بودیم و خام، و هنوز نمی دونستیم که در جمهوری اسلامی مسئول وقت خوابگاه ها که عکس امام(ره) و رهبری را بالای سرش نصب کرده و کلی هم ریش داره و ظاهری موجه، میتونه تو چشم های آدم زل بزنه و مثل آب خوردن دروغ بگه:خوابگاه دولتی اندیشه جای خالی نداره و.البته ما خطای یک نفر را پای مکتب و پای همه ننوشته و نمی نویسیم.  خونه، خوبی ها و مشکلات خودشو داشت. اما در مجموع بهتر از خوابگاه خودگردان ترم یکمون، حکمت بود! که  بچه ها بهش می
تو یه جمعی با یه تعداد دانشجو نشسته بودیم منتظر ناهار، مامانمم بود، و خیلی رندم متوجه شدم داره راجع به خوابگاه فرستادن من سال دیگه صحبت می‌کنه. الان هنوز خوشحالم که برنامه "چک و چونه زدن واسه خوابگاه رفتن" از برنامه های بعد کنکورم حذف شد :))
و این که چرا من فک می‌کردم قطعا مخالفن با همچین چیزی؟
09190930045- اجاره خوابگاه دخترانه دانشجویی و کارمندی در مرکز تهران.میدان ولیعصر بلوار کشاورز.با امکاناتی از قبیل اتاق مطالعه و ماشین لباسشویی و اینترنت رایگان و حیاط اختصاصی و لابی مبله و .قیمتهایی ویژه و محیطی امن و ساکت.جهت کسب اطلاعات بیشتر با 09190930045 و 09371721972 تماس بگیرید.
این هفته ی خوابگاه خیلی یه جوری میگذره. از شنبه اش معلومه. با این که تازه از خونه اومدم؛ دلم میخواد زود برگردم. دلم چای خوردنای این موقع و توی حیاط نشستنامونو میخواد؛ نه اینکه الان توی اتاق توی خوابگاه، روی تخت، توی تاریکی، گوشی دستم باشه و عین جغد به سیاهی های دور و برم خیره بشم :)
وقتی به فردا فکر می کنم یه جوری میشم :|
حالا باز الان قابل تحمل تره، دوره ی امتحانا خیلی بدرترم میشه. بچه های اتاقمون امتحاناشون خیلی زودتر از من تموم میشه، من می مون
چهار سال پیش که خوابگاه آمدم پر از احساس‌های متناقض بودم، احساس هیجان و ترس و گنگی هیجان‌زده از سبک جدید زندگی و استقلالترس از آدم‌های جدید و تعامل، ترس از مشکلات و ناسازگاری‌ها
 من آنقدر خوش‌شانس بودم که چهارسال خوبی با آدم‌های فوق‌العاده‌ای داشتم. پر از تجربه‌های خوب بود، آنقدر که ناراحتی‌ها و تنهایی‌ها کمرنگ شود
خوابگاه تنهایی داشت اما پر بود از کشف و تجربه‌های جدیدی که لازم بود بگذرانم، خوابگاه یادم داد صبور باشم و با آدم‌ها
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
 
چه خبر دکتر؟
 
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
 
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یک سری از خاطراتی که از دانشگاه و خوابگاه دارم براش تعریف می کنم
 
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
 
ادامه مطلب
سلام دوستان
من دانشجو هستم و حدودا اواسط بهمن ماه بود که با یه خوابگاه خودگردان تو تهران قرارداد سه ماهه بستم و هر ماه باید مبلغی رو پرداخت میکردم، از اون جایی که این قضیه کرونا پیش اومد و دانشگاه ها هم تعطیل شد دیگه برگشتم به شهر خودم و خب بخاطر این وضعیت هایی که پیش اومد و حالا حالا ها تعطیلیم و معلوم نیست چی بشه، فقط میرم وسایلم رو برمیگردونم خونه، قراردادم هم اواسط اردیبهشت تموم میشه.
حرف من اینه که من اصلا از خوابگاه استفاده نکردم و به خا
این مدتی که یکم بیشتر تو خوابگاه ها و اتاق ها میچرخم بخاطر کارم ، پدیده های عجیبی دیدم!واقعا که چی تو این خوابگاه ها نمیگذره .
آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه
یکی از همکلاسی هام که دیگه امشب عکس صورت خونیشو فرستاده تو گروه و گفته اون دختره نهایتا کتکم زد :| 
کاملا هم مشخص بود که پوویدون آیوداین هستا :/ :))
نمی‌دانست
چکار کند. همه‌ی پولش تمام شده بود. دیر وقت بود. از دانشگاه تا این‌جا پیاده آمده
بود، دیگر توان پیاده رفتن تا خوابگاه را نداشت. برای ماشین‌هایی که رد می‌شدند
دست تکان می‌داد. آقا من پول ندارم. تا خوابگاه منو می‌رسونی؟» ماشین رفت.

 
بغضش
گرفت، اشک‌هایش در آن سرما صورتش را گرم می‌کردند. چرا دوباره همین حماقت رو
تکرار کردم؟»

 
 یک موتور از کنارش رد شد. داد زد:‌ آقا! آقا
وایسا!» به سمت موتور دوید. آقا من پول ندارم. تا خوابگاه منو
نمی‌دانست
چکار کند. همه‌ی پولش تمام شده بود. دیر وقت بود. از دانشگاه تا این‌جا پیاده آمده
بود، دیگر توان پیاده رفتن تا خوابگاه را نداشت. برای ماشین‌هایی که رد می‌شدند
دست تکان می‌داد. آقا من پول ندارم. تا خوابگاه منو می‌رسونی؟» ماشین رفت.

 
بغضش
گرفت، اشک‌هایش در آن سرما صورتش را گرم می‌کردند. چرا دوباره همین حماقت رو
تکرار کردم؟»

 
 یک موتور از کنارش رد شد. داد زد:‌ آقا! آقا
وایسا!» به سمت موتور دوید. آقا من پول ندارم. تا خوابگاه منو
 تمام سفر های پختگی و بالغ شدن
 از یک جدا شدن شروع می‌شود؛
 جدا شدن از احساس امنیت،
 جدا شدن از حس ِ قدرت،
 جدا شدن از یک وابستگی،
 جدا شدن از هر چیزی که فکر میکنیم
 بدون آن هیچ خواهیم شد.
 
 * من خودم چون تجربه زندگی در خوابگاه و این جداشدن از خانواده رو داشتم واقعا تاثیرِ بسزایی در پختگی‌ام داشته.
به خاطر همین با این متن موافقم و خب البته زندگی در خوابگاه فقط یک مثال بود. اما میخوام بگم با جمله آخرش موافق نیستم و این استثنا داره و اونم اینه
سلام به تک تک دوستان .
بچه ها ، دوستانی که دانشجو بودید یا هستید . بیاید خاطره های بیاد موندنی و خنده دار خوابگاه و دانشگامون رو بتعریفیم! از پیچوندن امتحانات، سر به سر گذاشتن اساتید، فضای سالن امتحانات، سالن مطالعه ، شستشو و کمک به مامان خوابگاه ( برادران فکر کنم بابای خوابگاه داشتن! ) ، وای دمپایی ها . قشنگ ترین خاطره ها مال دمپایی هاست .!!!
" زندگی ب شرط سید"
مرتبط:
خاطرات جالب و خنده دارتون رو بگید
هر کدوم خاطره ای از مدرسه بگیم
خاطره بازی
من و ایمان تنها کسانی توی خوابگاه هستیم که معتقدیم روزهای خوبی در راه است! همیشه به هم میگوییم یک روز خوب میاد.»
حالا هم که من خانه ام و ایمان خوابگاه بهش زنگ زدم و بی مقدمه گفتم ایمان یک روز خوب میاد!
آن روز خوب که آمد؛ می نشینم و به تمام گذشته ام نگاه میکنم و از انتهای دلم آه میکشم و میگویم این روز خوب میتوانست زودتر بیاید.
بعد دست نوه هایم را میگیرم و میبرم شان پارک.
چند دقیقه دیگه میرسم خوابگاه.توی مرخصیم خیلی تفریح کردم.عموم و زن عموم و دخترشون سارینا اومده بودن ایران و من با ماشین کلی گردوندمشون.همه فامیل رو خدا رو شکر توی این مرخصی دیدم.
اما این دو روز آخر کلی اتفاقای بد کوچولو کوچولو برام افتاد که روحیم رو خیلی خراب کرد.امیدوارم زودتر روحیه بگیرم و اتفاقای بهتری برام رقم بخوره چون واقعا الان احساس بدی دارم.
بهتره کمی تندتر راه برم که زودتر برسم خوابگاه.فعلا.
سلام 
دختری ۱۹ ساله هستم که امسال کنکور تجربی شرکت کردم و با توجه به درصدهام پزشکی قبول میشم ، فقط من یه مشکلی دارم که اصلا نمیتونم تو یه اتاق با کسی باشم و با کسی درس بخونم و حتما باید اتاق خودم رو داشته باشم، میخواستم بدونم آیا توی خوابگاه اتاق تک نفره هست یا خوابگاه خودگردان اتاق تک نفره میده؟، با هزینه اجازه اتاق تک نفره اگه باشه  مشکلی ندارم، خیلی به خانواده اصرار میکنم که برام خونه بگیرن اما قبول نمیکنن و میگن نمی تونیم تنهایی تو رو تو
یکی از بدترین اتفاق‌هایی که میتونه توی زندگی خوابگاهی بیافته، اینه که شیر رو گذاشته باشی روی گاز تا جوش بیاد و بعدش یادت بره. اون موقع‌است که چنان بوی شیر سوخته کل خوابگاه رو فرامیگیره که تا دو طبقه پایین‌تر و دوطبقه بالاتر بوش میپیچه و کلی سر هستن که از در اتاق بیرون کشیده میشن تا بی‌مسئولیتیت رو بارها و بارها گوشزد کنن تا اینکه تا آخر عمر به سرت نزنه که دوباره بخوای توی خوابگاه شیر بجوشونی.
اما امروز بنا به یک اتفاق بسیار خوش یمن و عالی د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها