نتایج جستجو برای عبارت :

تنهای تنهاییgo

پروردگارا! تو خود تنهايی و یگانه ای و تدبیر کرده ای در کار بشر که او را جفت بیافرینی که تنهايی تنها از آن توست و مخصوص مقام ربوبیت توست.
حالیا این چه سرنوشتی‌ست که انسان هر چقدر هم تنها نباشد بازهم تنهاست و تنهايی را حس می‌کند
هر چقدر هم در جمع باشد باز تنهايی را می‌بیند.
بارالها ! این تنهايی از آن توست و تو تنها می‌توانی انسان را از درد تنهايی برهانی
یا با درک وجودت که کار مخلصین است.
یا با فرستادن فرستادگانی از جنس انسان برای انسان که پی
در دل سنگ های باوقار با فکر پوف کرده، من به دنبال گنج میگردم.گنج من اشک عاشقی باشد اشک عاشقی سفر کرده، اشک یک باوقارِ حادثه جو اشک یک بی نظیرِ شور انگیز، آه از درد غارت گنج . من به تو ای عزیز محتاجم در هوای مُشک بویِ بزمگاهت، ای لطیفِ سخت غرش! گریه میکردم چرا چشم گیرا و مُصفّایت را نمیبینم، احتیاج مرا تو باور کن . دلِ آشوب و آتشین من، کوره‌ایست دائم جوش! ناگهان خواب می دیدم، مست از ترس امید‌بخش، ماهِ دلکش و سخت چون کوهم ز بلندای افق می آید . م
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری به نام تنهاي تنها
Shahab Mozaffari - Tanhaye Tanha
ترانه : مهرزاد امیرخانی ؛ تنظیم : بهتاش زرین و حامد حسینی
+ متن ترانه تنهاي تنها از شهاب مظفری
دارم از تو میگذرم / تا نگذره آب از سر تو
میشکنم من تو خودم / تا نشکنه بال و پر تو

ادامه مطلب
گاهی هم لازمه با خودت تنها باشی تنهاي تنهاي تنها که وقتی میری سرکلاس بشینی یه گوشه اون ته و هیچ کس کنارت نباشه که توی سلف تنها بشینی و توی ساعتای بیکاری بری بشینی لبه ی همون پنجره که پاتوق همیشگیه و موقع برگشتن تو بارون و زرد و نارنجیای پاییز که تو دانشگاه تهران خوشگل تر از همه جاس با خودم قدم بزنم و آهنگ گوش بدم و مترو خلوت و بی سروصدا باشه و وقتی میرسی خونه هیچ کس منتظرت نباشه و خونه بوی قرن ها تنهايی بده و تنها چیز تازه و خوش رنگ و لعابش گلای
یه پست امروز خوندم ازاینکه خوشحال بود بعد از ۲۶سال تنهايی اشک ریختن الان کسی هست که اشک گوشه چشمشو ببینه پاک کنه دلشو آروم کنه.
اما من بعد از ۷ سال متاهلی در سن ۲۴ سالگی اگر دو لیتر اشک هم بریزم هیچ همدمی ندارم تنهاي تنهاي تنها
باید همه چیز رو فقط درون خودم نگه دارم و تنهايی اشک بریزم
چه از رنج هایی که مربوط به زندگی مشترکم نیست چه رنج هایی که از طرف همسرم بهم میرسه.
غبطه خوردم به حالش .
وقتی یک آرزویی کلاً ویران میشه،
و یک امیدی کلاً ناامید میشه،
و آنچه که نباید، اتفاق میفته،
و رشته‌ی همه‌ی رویاهاتو قیچی می‌کنه.

+دارم از اون لحظه‌هایی حرف می‌زنم که مثل جد بزرگمون روضه‌ی رضوانی رو به دو گندم بفروختیم و از اون به بعد، دیگه هیچی مثل سابق نشد
دیگه هیچی مثل سابق نمی‌شه.
و من پر از دردم :((
و تنهاي تنهاي تنها.
رویا. کابوس. کابوس. رویاکاش چیزی این وسط تغییر میکرد
کاش هیچ وقت بیدار نمیشدم
وقتی هم که بیدار میشدم مرده بودم کامل
کاش از سکوتم میخواندی
چه حرف ها که سالها نهفته داشتم
و عاقبت خواهم مرد.
حتما دور از تو
حتما تنهاي تنهاي تنها
باور کن حرف مسخره ای نیست.
زیر دوش قبل سفر، تصمیم گرفته بودم با شوق زیادی بعد از سفر بی آیم و اولین سفرنامه ام را بنویسم. چون اولین سفر تنهاي تنهاي تنهايی ام بود. ولی آنقدر این دو روز بد گذشت و ترسیدم و دویدم و تنهايی بهم فشار آورد و گریه گردم و در کنسرو لوبیا سخت باز شد و سردم شد و بی توجهی و نپذیرفتن دیدم و ترسیدم و ترسیدم و ترسیدم، که فقط آمده ام بگویم: گه بخورم از این به بعد تنهايی سفر برم!
با خودم فکر میکردم راهیان نور بروم یا نه!
تصمیم گرفتم بروم.
غافل از اینکه راهیان نور تصمیم مرا نمیخواد ، توفیق و لیاقت مرا می‌خواهد؛ که نداشتم .
حس طرد شدن از بهشت را دارم 
حس بیچارگی
وحشتناک است 
قلبم در آتش می‌سوزد 
جگرم داغ کرده 
چقدر حسرت بزرگی بر دلم ماند .
آشوبم
و تنهاي تنهاي تنها
 
+خودمونیما : جاموندم اما زائر زیاده.پریشونه حالم فدای سرت.
#راهیان_نور #جامانده
من و من 
تنهاي تنها 
جامانده از کشتی دریا 
بی حتی 
طوفان این لنگرگاه 
حس مرگ و مردن 
حس تازه ای نیست 
بی حتی 
شوق پرواز 
با خیال حرف پر راز 
سقوط قطره باران روی چتر 
حس تازه دارد 
حس بودن 
حس پرواز بی پایان 
حس پرتگاه بلندی 
بی کم و کاست 
خنده از شوق سر میداد 
باز هم من و من 
باز مانده کشی دریا 
تنهاي تنها 


"خودم "
من و من 
تنهاي تنها 
جامانده از کشتی دریا 
بی تو حتی 
طوفان این لنگرگاه 
حس مرگ و مردن 
حس تازه ای نیست 
بی تو حتی 
شوق پرواز 
با خیال حرف پر راز 
سقوط قطره باران روی چتر 
حس تازه دارد 
حس بودن 
حس پرواز بی پایان 
حس پرتگاه بلندی 
بی کم و کاست 
خنده از شوق سر میداد 
باز هم من و من 
باز مانده کشی دریا 
تنهاي تنها 


"خودم "
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری به نام تنهاي تنها
Download New Music Shahab Mozaffari – Tanhaye Tanha
هم اکنون ، موزیک جدید و شنیدنی شهاب مظفری به نام تنهاي تنها با لینک مستقیم و دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ همراه با متن آهنگ از سایت موزیک من
دانلود آهنگ شهاب مظفری تنهاي تنها

ادامه مطلب
هی بابا محیا هم که انصراف داد 
من ماندم تنهاي تنهاي
" ادی جان من :) " که همون اوایل ورودش مجبور شد بره 
یکی از عزیز ترین دوستان دیگم هم وبلاگش رو بست و گفت خیلی زود برمیگرده "نارین جان من :) "
حالا هم که " محیاجان من:)‌ " رفته 
امید وارم که مشکلاتشون بزودی حل بشه 
اگه که پیام من رو میخونن 
باید بگم ارزوی بهترین ها رو واسشون دارم 
توی وبشون نمی تونم پیام بدم چون بستست 
امیدوارم حداقل یه یادی از ما بکنن 
:( 
هر چه زود تر برگردید 
اینجا شدیدا بهتون نیا
تنهاي تنهاشدعلی ازبعد زهرا/باچاه دارد دردل بسیارمولا/گشته فراق فاطمه هرلحظه جانسوز/شداشک چشمان علی راهی دریا/بهریتیمانش علی مرهم گذاراست/آرامش شیعه فقط این عشق آقا/دخت نبی مهمان بابادربهشت است/راحت شده از ظلم دشمن بهردنیا/رکن ولایت فاطمه درزندگانی است/سخت است بهرمرتضی مولای تنها/با یادمان فاطمیه زنده مانده/یک انتقامی سخت دارد سوی اعدا/دیگر علی همتا وغمخواری ندارد/یار ولایت گشته است مهمان یکتا/سوی بقیع وکربلاهم سوگوار است/او انتظاری میک
دانلود آهنگ با کیفیت (320)
دانلود آهنگ با کیفیت (128)
 
متن آهنگ تو موندی برام ازا
فقط تو موندی برامفقط تو موندی براماینجا تنهاي تنهامفقط تو موندی برامهیشکی نموند پیشمهمه رفتن یه شبهفقط تو موندی برامفقط تو موندی برامدیگه تنهاي تنهامفقط تو موندی برامهیشکی نموند پیشمهمه رفتن یه شبهفقط تو موندی برامفقط تو موندی براماون موقع که همه گذاشتن رفتنبازم کنارم بودیوقتی که همه منو بردن از یادبازم به یادم بودیوقتی کسی نبود درک کنه حال منوتو تنها کسی بودی
من مرد تنهاي شبم
تب و ضعف باعث بیداریش شد
یه نگاه به ساعت کرد
کمی از ۵ گذشته بود
خواست بلند بشه و آبی به دست و صورتش بزنه که کمی از تب فروکش کنه
ولی ضعفش بیشتر از چیزی بود که فکرشو می‌کرد
خواست گوشی موبایلشو برداره تا حداقل کمی باهاش سرگرم شه
از چیزی که به دستش اومد برای بار چندم شوکه شد
به جای نوت۸ نازنینش یه گوشی اسقاطی و درب و داغون اومد تو دستش
آخه گوشیشو یده بودن
همین چند روز پیشا
یه کم به زمین و زمان فحش داد و عصبانیتش کمکش کرد از زمین ب
من مانده ام تنهاي تنها: از تنهايی دربیایید با خواندن این کتاب
 
من مانده ام تنهاي تنها : محمدحسین قدیری
معرفی:
تا حالا شده فکرکنی تنهايی؟ تا حالا شده حس کنی اونهایی که درکت می کنند نیستند و وقت ندارند؟ تا حالا پیش اومده حس و حال دویدن، کار کردن، درس خواندن یا حتی شوخی وخنده نداشته باشی؟ به نظرت همه مردم یه روزی حس کرده اند که تنها هستند یا این شکل بعضی از آدمهاست؟ حالا درستش چیه؟ و باید چه کار کرد؟
بریده کتاب:
از زمان های بسیار قدیم تاکنون ما تل
فردا هم دارم میرم باهاشون طالقان فقط به خاطر شکم! چون یک عالمه چرت و پرت جاذاب خریدن! راحت خر شدم نه؟! 
سارا قرار بود بیاد باهم باشیم نشد و من تنهاي تنهاي :)) من میدونم فردا میرم میشینم سرم تو موبایل!
دیگه چی بگم؟! چرا اینقدر حرفم نمیاد؟ 
لعنت به هر چی خوابه! کاش میشد اصن نخوابید! چرا الان من باید برم بخوابم؟!
این جایی که الان دارم مینویسم عوض شده! شکلکم گذاشته!! :))
چرا من اینقدر عاشق خیارشورم؟!
 
+مریم جان زودی برگردی.
رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بیا که خیلی تنهامهیشکی نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارممجنونم و دل زده از لیلیا خیلی دلم گرفته از خیلیانمونده از جوونیام نشونی پیر شدم پیر تو ای جوونیپیر شدم پیر تو ای جوونی …تنهاي بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کورتوی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیستاگرچه هیچکس نیومد سری به تنهايیت نزداما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باشتنهاي بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کورتوی شبات ستاره نیست موندی و را
مهر 91 بعد از یه تابستون جانفرسا به اینجا رسیدم
به همینجایی که امروز رسیدم
اون موقع فکر کردم ازین بدتر دیگه وجود نداره و کاش همون لحظه دنیا برای من تموم بشه و فردا رو نبینم
الان ولی میدونم فردا و فردا و فردا ها رو متاسفانه میبینم.
شیش سال اون سنگی که اون موقع غلطید و سقوط کرد با سرعت سر راهش هر نقطه اتکایی رو نابود کرد و یه تنهاي تنهاي تنها بر جا گذاشت.
اونروز بعد از یه تلفن فقط میخواستم راه برم و .
امروز سی ساعت نخوابیدم و با همون آدم از صبح تا
  دوست تنهاي های آدم فقط من دیونه ی درون شه هر آدمی یه من دیونه داره که همیشه کنارشه و آرومش می کنه من خوشبختانه یا بدبختانه دوتا دیونه درونم دارم یکی دیونه ی خودم و یکیم دیونه ی رفیقم .
   نمیدونی رفیق خندهات چه لذتی داره وقتی خوابی دیدن صورتت چه لذتی داره اوج خوشبختی لحظه ی که دو تاب نشستیم تو سرمای استخون سوز آهنگ گوش می دیمو قهقهه می زنیم .
   بابت بودنت ممنونم رفیقم
ادامه مطلب
ای دختر خسته از آدمیان نمایش گر، ای دختر خسته از آمدن های زود رفتن. به من گوش کن. گوش کن به این پسر که در راهت می دود. می دانم هم جنس من بودند آنهای که از شانه های تا ابد گفتن اما باعث شدن که چشمایت به گریند بخاطر گوش های که فقط دروغ می شنیدند. ای دختر پر غرورِ مهربان، ای دختر تنهاي عاشق. به من گوش کن. گوش کن به پسری که هم یار غم هایت گریه کرده. می دانم هم جنس من بودند آنهای که برایت می سرودند اما عشقشان به تو فقط در نوشته های مانده بود که حسی نداشتند.
ماه تنهاي من ای سرو خرامان و رهاجمله ای نقض بگو حرف تو آیات خدادر پریشانیه احوال منه در ماندهدیدن روی تو جان است و حدیث تو دوا در بر صاحب اسرار به اصرار بگوجان ما در گرو آن رخ زیباست به جامطلع و مقصد شعرم تو یگانه منجیای خدا حفظ کن از شر و بدی صاحب عصر ما را
 
دانلود آهنگ جدید شهاب مظفری تنهاي تنها
ترانه: مهرزاد امیرخانی | تنظیم: بهتاش زرین و حامد حسینی
Download New Music By Shahab Mozaffari – Tanhaye Tanha With Direct Links
تیتراژ پایانی سریال دل”
 
آوا موزیک -> شهاب مظفری
 
برای دانلود آهنگ جدید  شهاب مظفری تنهاي تنها به ادامه مطلب مراجعه کنید
 
ادامه مطلب
تو اینستا ۳۰۰ دوست تو تلگرام ۲۰۰ دوست توی موبایل ۱۰۰ دوست ! وقت ناراحتی ۱ همراه اما داخل قبر تنهاي تنها پس مراقب باشیم فریب دنیا را نخوریم         آی     اهل نت                 بی                      اهل بیت،                                نشید.
بعد از یک شبانه روز پر از تنش و دلتنگی، حالا باز اینجا نشسته ام. روی این تراس کوچک و خنک، تنهاي تنهاي تنها. از خودم می پرسم امروز چندبار قلبم تا مرز انفجار رفت؟ چند بار خواستم بدون توجه به تمام دلتنگیم به تو بگویم دلتنگم و همین؟ چند بار دوست داشتم همه چیز را رها کنم و بگردم پی یک جای خلوت برای ساکت بودن و سر در گریبان کردن؟ چند بار به خودم گفتم این ها همه بیهوده است و بیخیال باش و باز چند دقیقه بعد خودم را مقابل قلب کبودم دیدم؟
حالا اما اینجا نشس
وقتی یهو یه پولی جور میشه که مشکل رو حل میکنه شکرش میکنیم.
وقتی آدمها رو به کمکمون می‌فرسته ازش تشکر میکنیم و می‌فهمیم که هست.
وقتی حال دلمون خوبه می‌فهمیم که نگاهمون میکنه.
و وقتی پولمون جور نمیشه اولین چیزی که حتماً توش اشتباه کردیم ایمان آوردن به او بوده.
هزار بار خوندیم که خدا حواسش به ما بود و مشکلمون رو حل کرد 
میخوام بپرسم اگر مشکل حل نمیشد یعنی حواسش نبود؟
اگر تنهاي تنهاي تنها موندیم، یعنی ازمون غافل شده؟
میخوام بپرسم اینکه خدا حو
از هر چه و هر که فکرش را می‌کنی و
بدان معتقدی، قطعِ امید کن. روزی که بی‌اختیار پا به این دنیا گذاشتی و تمام بارِ
مسوولیّت جهانی بر دوش‌ات نهاده شد، تنهاتر و غریب‌تر و فراموش‌شده‌تر از آنی شدی
که فکرش را بکنی. پس جز به توانایی‌ها و داشته‌های خودت، به‌هیچ قدرت دیگری معتقد
و ملتزم نباش. چه بخواهی چه نه، چه باور داشته باشی چه نه، حتا خدا نیز از تو رفعِ
تکلیف و سلبِ مسوولیت کرده، حتا او نیز تو را در این بلبشو تنها گذاشته، پس خودت
به‌پا خیز، خود
هیچوقت تو زندگیم ب اندازه ی الان کم نیاوردم هیچوقت . حتی لحظه ای ک داشتن رو جسمش خاک میریختن حتی وقتی ک رفتم تا تو سرد خونه با چشمای بسته ببینمش حتی زانوم خم شد تعادلمو از دست دادم افتادم ولی ب اندازه ی الان کم نیاوردم و این یه واقعیته  
اره این یه واقعیته ک منه احمق دارم ب خودکشی فکر میکنم
همیشه گفتم و میگم ک خودکشی کار ادمای بازنده اس . کسایی ک عرضه ندارن خودشونو جم و جور کنن آره یه واقعیته ک الان دارم ب خودکشی فکر میکنم و در عین حا
کاش می‌شد تمام آدم‌های غمگین وتنهاي جهان را در آغوش کشید،برایشان چای ریخت،کنارشان نشست و با چند کلام ساده،به لحظاتشان رنگ آرامش پاشیدو حالشان را خوب کرد.کاش می‌شد این را قاطعانه و آرامدر گوش تمام آدم ها گفت؛ که غم و اندوه، رفتنی استو روزهای خوب در راه اند،که حال همه‌مان خوب خواهد شد.
#نرگس_صرافیان_طوفان‌  
. مثل کلاه سوئیشرتم، وقتی تا ته می‌کشم‌اش رو سرم تا از دید بقیه پنهان بشم، یا به عبارت بهتر مثل شترمرغی که کله‌اش رو توی شن می‌کنه دیگران رو نبینم. ولی چفیه تا هر جایی که بخوای جلو میاد، می‌تونه تمام صورتم رو بگیره و دیگه به جز یه زمینه سفید با خطای سیاه چیزی نمی‌بینم - کله‌ام کاملا توی شن‌ها فرو رفته و با خودم تنهاي تنهام.
علیرضا عطایی از خون جوانان وطن
دانلود آهنگ علیرضا عطایی از خون جوانان وطن
همین حالا دانلود کنید آهنگ زیبای علیرضا عطایی بنام از خون جوانان وطن با لینک مستقیم ♪
Download New Song By : Alireza Attaei – Az Khone Javanan Vatan With Text And Direct Links
۶٫۰/۱۰ ★
از خون جوانان وطن لاله جانم لاله خدا لاله حبیب لاله دمیده●♪♫
از مات سرو به قد شانس سرو جانم سرو خدا سرو حبیب سرو خمیده●♪♫
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز و چون من نشاند جامه●♪♫
چه کج‌رفتاری ای چرخ●♪♫
چه
غروب این پنج شنبه چه زیباست هوا ابریه داره حس بارون رو به خودش میگره .میدونی دلم میخواد وقتی بارون میباره من بیرون باشم زیر بارون هوا هم سرد باشه جوری که از نوک انگشت هام احساس سرما کنم و نوک بینیمم سرخ بشه آرم آرم تو خیابان قدم ن حرکت کنم به سمت خونه ای که در انتظار منه و  توی راه از حسی که با بارون میگرم لذت ببرم یه حسی شبیه این که دارم توی لعنتی ترین دقایق لذت بخش زندگیم به سر میبرم . تنهايی راه میرم و به آینده ای که هر لحظه به تاریخ انقضاء
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند.
 
همه یا رفتند یا دارند میرند.
فقط من موندم و چند نفر دیگه
حس جاموندن خیییلی حس بدیه.
حسرت خوردن.
حسرت و افسوس اون دنیا چندییییین برابره.
 
* الهی بحق حسین و آبروی حسین ما را ببخش و پای حرکت بهمون بده.
 
گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم می گویم: در دیاری که پر از دیوار است به کجا باید رفت؟!به که باید پیوست؟!به که باید دل بست؟!
حس تنهاي درونم می گوید: بشکن دیواری که درونت داری!چه سوالی داری؟!تو خدا را داری و خدااول و آخر با توست.
و خداوند عشق است ♥️
تحمل آدم ها رو ندارم. اصلا دوست ندارم توی منظره ی جلوی چشمم آدمی باشه. میخوام تا جایی که چشم کار میکنه فقط درخت و خاک و آسمون ببینم. حتی قارقار کلاغ رو هم به همصحبتی با بشر دوپا ترجیح میدم. کاش فردا چشم باز می کردم و می دیدم توی یک جزیره ی دورافتاده ی نامکشوف هستم.
تنهاي تنهايم اینجا، و همسرم این تنهايی رو دذک نمی کنه، و میکه منم تنهايم.
غریب و راه دور شوهر نکن دخترم، مگر اینکه با تمااااام وجود عاشقت باشه و عاشقش باشی و تایید عقلا و علما به وصلتتون بخوره.
ازدواج ما عقلانی نبود، گام زدن وادی دشواری بود
پرزدن در عرصه ی سیمرغ با بال مگس بود.
در دل دریا نگنجد این دل دریای من،
در همه دنیا نگنجد شادی دنیای من.
کس به مثل من نداند غصه و غمهای دل،
جز دلم کس می نداند غصه و غمهای من.
جز غمم دردی ندارد جان غم بیمار من،
جز ز دردم غم نباشد در دل شیدای من.
من اگر با دل ستیزم، سوزد این دنیای دل،
گر ستیزد دل به من، سوزد تن تنهاي من.
من اگر از دل بنالم، وای دل، ای وای دل،
دل اگر از من بنالد، وای من، ای وای من.
من همان شوالیه رخشان در تاریکی امروز ها بد شکست خورده ام،تحمل فشار های روحی و روانی و کلی زخم ها که خورده و تاب ایستادن ندارد.
از اسب افتاده و اسیر؛اسیر پلیدی ها.
مرا را راه رهایی کجاست؟
جنگیدن میگویی!یاری نمانده که.آری تنهاي تنهايم!
ولی هنوز از اسب نیافتاده ام.
 
من شوالیه تنها،ارتشی یک نفره هستم.
سلام
الان دوست دارم یه جایی باشم که هیچکس به جز خودم نباشه، تنهاي تنها.
مثلا یه کلبه وسط یه دشت، جنگل یا کوهستان. 
از آدم ها میترسم، خیلی زیاد.
برم یه جایی سکوت باشه و تنهايی.
فقط کتاب بخونم، فکر کنم و بنویسم.
همین
خواسته زیادیه؟
سهم من از دنیا همین باشه کافیه
کمپوت_سیب دسر یا عصرانه خوشمزه ای که برای تهیه ش فقط به سیب کمی اب و شکر نیاز داریم و گلاب برای مطبوع کردنش ،ک البته من گلاب نمیریزیم چون سیب خودش ب تنهاي عطر دارهی‌ نکته خوبی هم ک داره اینکه چون مدت پختش زیاد نیست ویتامینش نسبت ب میوه خام کمتر نیست.

ادامه مطلب
خیلی بیشتر از اونکه فک کنم به دوست وابسته‌ام تمام زندگی من حول محور دوست میچرخه.
من همیشه فکر میکنم یه جور دیگم.ولی در واقع اشتباه فک میکنم.چرا درست خودمو نمیشناسم؟
فک میکنم عاشق تنهايیم در صورتی که تنهاي تنهام دووم نمیارم من همیشه به یه نفر نیاز دارم.نه ده نفر ولی یه نفر باید باشه.
مثلا الان که دوستم سرش خلوت نیست حالم خیلی بده.
یعنی همه چیز به خیر میگذره؟
سلام :)
1. بدبخت ِ مفلوکتون روز عیدی رفته مدرسه، خسته و افسرده، داغان و پژمرده برگشته.
2. شبی 3 تست باید برا معلم شیمیمون بفرستیم. بعد من دوتا آزمون شیمیامو خب گند زدم دیگه. رفتم بهش گفتم. بعد امروز اومد سر کلاس اسما و درصدا رو تک تک خوند، بعد من داشتم سکته می کردم، به من رسید بهم گفت باهم حرف زدیم دیگه. دیگه نبینم :| منم پرام ریخته بود، داشتم تشنج میکردم گفتم باشه :||| بعد سوال داد بچه ها حل کنن دوباره اومد پیش من. زد پشتم گفت چرا انقد عقب نشستی؟ از این
از بی تفاوتی بدم میاد اما بدجور بی تفاوت شدم
دوست ندارم این اوضاع رو
راستش نمیدونم چی دوست دارم اما این اون چیزی نیست که من میخواستم 
دلم از اون مسافرتای تنهاي تنها میخواد فقط یه مدت اصلا دلم میخواد مثل فیلم cast away یه جای دور افتاده باشم 
فقط یه مدت
اینا نشانه های کودک درون پودر شدست فک کنم
به یه روانشناس ماهر نیاز دارم
خدمتتون عارضم که
کل خوابگاه فرار کردن بقیشونم شب یا فردا فلنگ و میبندن و میرن شهراشون تا از شر کرونا محفوظ باشن
منم خیلی شیک پاشدم رفتم پیش استاد تا ما هم بتونیم فرار کنیم وعاقبت موندگار شدم اینجا:/
خلاصه که فوق العاده جو بدیه تو مکان های عمومی مث اینجا که چند برابر
بدترش اینکه تنهاي تنها باید تو این بلوک بمونم

به دل داری های شما  شدیدا نیازمندیم
جدی میگم!
نمیریم یوقت☹
دانشگاه های شما چه خبره؟
شاسوسا بودمکنار همان عمارت مخروب، زیر آسمان شگفت انگیز کویرتنهاي تنهاتنها صدای وبلن‌سل در فضا پخش بود، قطعه‌ی Empty Skyو مه عمیق، انگار که تمام ابرهای دنیا به زمین آمده بودند
ارغوان ابتهاج می‌خوانم و منتظر 
منتظر تو که از میان ابرها پیدا شوی
کمپوت_سیب دسر یا عصرانه خوشمزه ای که برای تهیه ش فقط به سیب کمی اب و شکر نیاز داریم و گلاب برای مطبوع کردنش ،ک البته من گلاب نمیریزیم چون سیب خودش ب تنهاي عطر دارهی‌ نکته خوبی هم ک داره اینکه چون مدت پختش زیاد نیست ویتامینش نسبت ب میوه خام کمتر نیست.

ادامه مطلب
اگه اونموقع ها بود می خواستمت، ولی الان دیگه نه.
الان دیگه می خام تنهاي تنها باشم.
یاد گرفتم دیگه خودم باشم.
چقدر گشتم دنبالت و پیدات نکردم.
پس هروقت روی پاهام وایستادم و شدم خود خودم،
میام سراغت.
پس حالا حالا ها زود است.
جدیدا پس از بیست و خورده ای سال زندگی، فهمیدم که اگه یه چیزی رو می خواهی رها کنی، نباید از جلوی چشمت حذفش کنی. باید بذاریی باشه و کم کم از زندگیت محوش کنی.
عادتمان شده خودمان را خفه کنیم و نگذاریم سوال های برای یک لحظه هم که شده سری از آب بیرون بیاورند و نفسی فرو ببرند. نمی‌توانیم خودمان را تحمل کنیم. از تنهايی با خود گریزانیم. پشت موسیقی، فیلم، تلوزیون، کتاب، شوخی، اینترنت و هرچیزی که دستمان برسد پنهان می‌شویم که تنهاي تنها، عریان و صریح، با خودمان روبرو نشویم.
تا کی می‌توانیم از دست خودمان فرار کنیم؟
جدی یا شوخی، تعداد توییت‌هام درباره ازدواج زیاده، به قدری که چند نفری به شوخی اعتراض می‌کنند و با هم جدی‌جدی کلی می‌خندیم. اما جدای از شوخی، دیروز جدا معنای تنهايی رو حس کردم. ساعت نزدیک ۸ غروب بود که از دفتر زدم بیرون. سوار مترو شدم، خیلی خسته بودم. اما خستگی اذیتم نمی‌کرد، از قضا انرژی میگرفتم ازش؛ از اینکه یه شغل خوب دارم‌ که تا الان توش موفق بودم و به امید خدا بعد از این موفقیت نصیبم خواهد شد. از اینکه میتونم یواش‌یواش روی پای خودم بای
یار بی پروا، مکن در عشق خود شیدا مرا،
نیست پروایی دگر از یار بی یپروا مرا.
سر به سودایت زنم، رسوا در این سودا شوم،
پس در این سودا مکن رسواتر از رسوا مرا.
مرهم درد دل تنهاي من تنها تویی،
با غمم تنها نمان، تنها نمان، تنها مرا.
تشنه تر گردم، ببوسم از لبان تشنه ات،
تشنه لب غرقم مکن در دامن دریا مرا.
می کند افسون مرا افسانة چشمان تو،
می بری بر عالم افسانه و رؤیا مرا.
خوشتر از یاد خوش و روی خوش و حرف خوشت
خوش نمی آید همه این خوبی دنیا مرا.
+ جمعه شب مصطفی رو راهی شهرستان کردم. باورم نمیشد این همه وابسته باشم. زهرا امروز تو بیمارستان میگفت زن باردار هم آزاد میشه و هم وابسته. میگفت آدما باردار که میشن هم قوی میشن و هم شکننده. میگفت مراقب باش نشکنی خانوم قوی! میگفت و میگفت و میگفت.
+ مامان منیژه سه شبه اومدن خونه مون. عصر که از بیمارستان برگشتم خونه ، بوی قورمه سبزیای مامان آذر خدابیامرز تموم وجودمو پر کرد. دلم تنگ مامان خودم شد یهویی. سر نماز نشستم با فاطمه و زهرا خلوت کردم. گفتم یه
#نماهنگ_اومدم تنهاي تنها
با نوای #حاج_مهدی_رسولی
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



ما در پیام رسان های زیر دنبال کنید:
پیام رسان بله /پیام رسان گپ /پیام رسان واتس آپ
متن ترانه مرتضی باب به نام هوای تهران

زندگیم پره غم شدهانگار علاقه ات بهم کم شدهبسمه خستم شدهاصلا نمیدونم چه مرگم شدهبغض امونمو میبرهاین روزا دنیام جهنم شدهبسمه خستم شدهاصلا نمیدونم چه مرگم شده****************این روزا داغونم- چمه نمیدونمچرا کسی واسه دلم کاری نمیکنهدیگه کم آوردم- هی بغضمو خوردمختی صدام در نمیاد یاریم نمیکنهاین روزا بدجوری- میسوزونتم دوریچیزی منو جز دیدنت راضی نمیکنهحالم مث حاله- اون بچه ایه کهتنهاي تنهاس هیشکی باش بازی نمیکنه**
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم میخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .
دلم میخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهاي تنهام ‌.
دارم دق میکنم دق.
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه.
میدونم خیلی خوبی.
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم میخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .
دلم میخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهاي تنهام ‌.
دارم دق میکنم دق.
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه.
میدونم خیلی خوبی.
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم میخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم .
دلم میخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهاي تنهام ‌.
دارم دق میکنم دق.
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده.
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه.
میدونم خیلی خوبی.
یه تنهايی یه خلوت یه سایبون یه نیمکت
میخوام تنهاي تنهاااااااااا باشم دور از جمااااااااعت
نه گوشی، نه اینستا، نه واتساپو بچه ها. هیییییییچ کس؛ حوصله هیچکیو ندارم.
پتانسیل اینم دارم که کسی بهم بگه بالا چِشِت ابروعه تا بشینم سه ساعت اَر بزنم.
دلم میخواد نه به خواب نه غذا نه هیچ چیز دیگه احتیاج داشتم.مخصوصا خواب.اون وقت خودمو تو اتاق حبس میکردمممممممم به صندلیم چسب میزدم و تا خوده تیر میخوندم.تا بلکه حالم خوب شه.
در تمام طول تاریکی سیرسیرکها فریاد زدند ماه ای ماه بزرگ در تمام طول تاریکی شاخه ها با آن دستان دراز که از آنها آهی شهوتناک سوی بالا می رفت و نسیم تسلیم به فرامین خدایانی نشناخته و مرموز و هزاران نفس پنهان در زندگی مخفی خاک و در آن دایره سیار نورانی شبتاب دقدقه در سقف چوبین لیلی در پره غوکها در مرداب همه با هم ‌ ‚ همه با هم یکریز تا سپیده دم فریاد زدند ماه ای ماه بزرگ . در تمام طول تاریکی ماه در مهتابی شعله کشید ماه دل تنهاي شب خود بود داشت در ب
من که مشغول خودم بودم و دنیای خودم
می نوشتم غزل از حسرت و رویای خودم
من که با یک بغل از شعر سپیدم هر شب
می نشستم تک و تنها لب دریای خودم
به غم انگیز ترین حالت یک مرد قسم
شاد بودم به خدا با خود تنهاي خودم
من به مغرور ترین حالت ممکن شاید 
نوکر و بنده ی خود بودم و آقای خودم
ناگهان خنده ی تو ذهن مرا ریخت به هم
بعد من ماندم و این شوق تمنای خودم
من نمیخواستم این شعر به اینجا برسد
قفل و زنجیر زدم بر دل و بر پای خودم
من به دلخواه خودم حکم به مرگم دادم
خونم ا
* جمعه شب همسرو راهی شهرستان کردم. باورم نمیشد این همه وابسته باشم. زهرا امروز تو بیمارستان میگفت زن باردار هم آزاد میشه و هم وابسته. میگفت آدما باردار که میشن هم قوی میشن و هم شکننده. میگفت مراقب باش نشکنی خانوم قوی! میگفت و میگفت و میگفت.* مامان منیژه سه شبه اومدن خونه مون. عصر که از بیمارستان برگشتم خونه ، بوی قورمه سبزیای مامان آذر خدابیامرز تموم وجودمو پر کرد. دلم تنگ مامان خودم شد یهویی. سر نماز نشستم با فاطمه و زهرا خلوت کردم. گفتم یه روز
بازم حسش کردم.
مرگ رو.
برای من نبود.اما برای کسی بود ک باهاش زندگی کرده بودم.
همون حس سرد و بی رحم.
هرموقع یه مرگ اتفاق میفته٬یادم میاد ب فوت مادر٬خاله ها٬.
چرا؟
چرا انقدر زیاد؟
ای کاش میشد فقط یه بار دیگه داشته باشمشون.
دلم تنگه و نمیدونم چجوری تحمل کردم.
یجوری شده ک انگار هیچوقت نبودن.عشقشون توی قلبم هست و کمبودشون.
اما یادم‌ نمیاد خیلی ک بودنشون چ شکلی بوده.
طبق معمول تنهايی اشک میریزم.
طبق معمول هیچکس نیست ک بشنوه.
ما تنها به دنیا میایم و
دلم برای آدما میسوزه. ما هیچ وقت دوست داشتن رو زندگی نکردیم. فقط بلدیم خیانت کنیم، پشت پا بزنیم یا از هم فرار باشیم. نشد یه بار چیزی رو به خودمون وابسته کنیم بعد پرتش نکنیم یه گوشه برای خودش بپوسه. اما آدما تکراری شده بودن، خیانت کردن بهشون لذت بخش نبود. این بار از یه شهر با تموم پیاده روهاش دست کشیدیم و تو تنهاي رهاش کردیم. اگه یه روزی برسه که برگردیم، دیگه هیچ چراغی تو خیابونا قرمز نمیشه تا ما رو یه دل سیر نگاه کنه. اونا عادت کردن به زندگی بدون
سال گذشته مثل امشب زن عموی من به دنبال سرطان متاستاتیک فوت کرد
سارکوم که از عضله پای چپش شروع شده بود طی دو سال _حتی با درمان_ تا مغزش پیشروی کرد
و از پا درش آورد .
موندن عمو و دختر عموی 3 ساله ی بیچاره ی من .
این دو نفر رو که ببینم دلم آب میشه از غصه
هیچ کلمه ای نیست که بشه غم و تنهايی و دلتنگی عمو و دخترعموم رو باهاش توصیف کرد
دختر عموی بیچاره ی تنهاي من ، بی پناه ترین دختر دنیاست
هرچی میخوام دعا کنم ، میگم خدا دلش شاد باشه، زندگیش قشنگ باشه .
 
ا
دانلود آهنگی جدید شهاب مظفری به نام تنهاي تنها با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Shahab Mozaffari Called Tanhaye Tanha
+ متن آهنگتنهاي تنها از شهاب مظفری
 
 
 
دانلود ، موزیکها ، دانلود موزیک کیفیت بالا ، دانلود آهنگها ، دانلود آهنگهای جدید ، موزیکهای جدید ، آهنگی جدید ، دانلود موزیکی جدید ، دانلود مداحی ها ، دانلود نوحه ها ، نوحه ها ، دانلود نوحه های جدید
ادامه مطلب
سلام
شب تولد امام رضاست
اما دل من ناآروم ترینه
تنهاي تنها
امشب رفتم هیات و توی مراسم مولودی برای دل غم زده خودم گریه کردم
ولی باز دلم داغونه
انگار با هر باد دلم ت میخوره
دلتنگی گاهی نفس رو توی سینم حبس میکنه
هنوز با آهنگ های قدیمی و یا غمگین بی هوا دل من می پاشه از هم.
رفتم داروخانه-!
امروز رفتیم واسه فروش و بد نبود
خیلی کلافه ام
خیلی دلم میخواد مسیری و دری برام باز بشه
سرده.حال دلمو میگمسرد و تاریکه
خیلی دیرهچرا خواب نمیرم.
بیخیال
به حرف کسی گوش نمی دادم 
همیشه دوست داشتم تنها باشم 
در خلوت به سر می بردم  برایم ارامش بخش بود 
روزگار به سختی می گذشت 
تمامی بچه ها از دستم ناراحت بودند 
چون دوست داشتم تنها باشم و در دنیای خودم سیر می کردم 
صدای ارام و دلنشین مرا خرسند می داشت 
و مرا از تنهايی و غم و اندوه بیرون می اورد 
من بودم و او تنهاي تنها 
موقع دلتنگی ها مو برام غصه دریا رو می گفت و مرحمی بود بر زخمهای  کهنه ام 
ولی اکنون نیست و خیلی ناراحتم چون شکست 
واکمن خوبی بود 
۵/
برگشتم خانه. همین چندروزی که تنها تصور این را در ذهنم می‌پروراندم که اینجا شاید بیشتر خانه من نباشد، خانه را به هیئت غریبه‌ای درآورده و اتاقم را یک مهمان‌نوازی تصنعی، اتاقی که پناهِ همیشگی من، شرط اولیه من برای با خودم تنها بودن، بوده.
کافی‌ست بدانی همه‌چیز نهایتا -و بالأخره- موقتی‌ست. تا دیگر همه چیزها خاصیت خودشان را از دست بدهند، خصوصیات و چهره و هیئت خود را از دست بدهند یا مدام در دلهره‌ای کُشنده در تبدیل باشند، تا دیگر دست‌آویزی ن
گاهی احساس می کنم اگر یک پرنده می شدم آن قدر پرواز می کردم که آدمی مثل خودم حسودی اش شود اما حالا می بینی که خودم هنوز همان آدم هستم که با حسرت به آسمان نگاه می کند تا بتواند پرواز کند چه رمزی این آسمان دارد گاهی دوست دارم از زمین کنده شوم دم غروب تماشایم کنند که اوج می گیرم 
 
اصلا آدم هم می تواند پرواز کند کاش می شد همه ی وجودم بگذریم گاهی سخت می خواهم از این شهر بروم و پناه ببرم به یک کلبه ی کوچک روستایی
 
تنهاي تنها برای خودم  
سربار غم خود شده ام  میچکم از سر یک خار درون دل شب
که از ساقه ی یک گل بی رنگ به بیرون جسته
میچکم از دل یک فرض محال به یک کاسه ی شک
یا که از فرط فراق من و اندیشه ی روز
میچکم روی زمین یک خواب
به زمان می نگرم 
راهزن می آید در یک آن
کاروان رویا را به یغما می برد
به زمان می نگرم 
در مرگی به تن مردی خوش آمد میگفت 
مرد بی چاره به دربان خیره
به امید خواب دیدن زیر لب از طرب صبح میگفت 
به زمان می نگرم 
سربار غم خود شده ام
جام از دست من افتد به درون یک راز
راز از
نهم فروردین ماه سال 1398، مراسم عروسی آخرین دختر مش حسین و زیبنده خانوم بود! مش حسین حالا 15 ساله که دیگه پیش ما نیست و همه ما به احترام همسرش و آخرین دختر خانواده، از گوشه کنار دنیا دور هم جمع شدیم تا این اتفاق را جشن بگیریم. همه چیز همانطور پیش رفت که باید! 
زمان مثل برق و باد گذشت و  شب آخر رسید، صبح روز بعد همه راه خودشون را میرن و ننه حالا بعد از عمری برای اولین بار تنهاي تنها میشه، بدون مش حسین و بدون بچه ها! آخر شب وقتی دختر کوچیکه پتو را میکشی
امروز به معنای واقعی تنها بودن رو حس کردم.شاید خدا از من تنها نبودن رو گرفته تا شاید یه چیز دیگه بده نمیدونم.شایدم همش توهمه و چیزی جز تنهايی گیرم نمیاد.حتی دیگه جدیدا دکترهم باید تنهايی برم.اصلا بهتره کلا یه زندگی جدید رو شروع کنم و چیزی به معنای یار و همراه و اینا رو تو زندگی جدید راه ندم.اصلا دیگه دلم نمیخواد تنها نباشم همینه که هست، تنهاي تنها.قبوله من دیگه کلا در هر زمینه ای تنهايی کار میکنم.تنهايی.
بعضی وقتا ارزو میکنم کاش هیچکسیو دورم نداشتم کاش تنهاي تنها بودم 
کاش از اون اول اجازه نمیدادم کسی بهم نزدیک بشه
بعضی وقتا داشتن ادمای نزدیک بیشتر از هرچی میتونه بهت اسیب بزنه میتونه فکرتو درگیر کنه میتونه قلبتو بشکنه شاید خواسته و ناخواسته اذیتت کنن
یه وقتایی ادما خیلی دوست نداشتنی میشن
یه وقتایی ارزو میکنم کاش همون ادم گوشه گیر و تنها بودم کاش حتی یبارم کسی در این اتاقو نمیزد و وارد نمیشد کاش هیچ راه ارتباطی با دنیای بیرون نداشتم
گاهی تنها چیزی که دلم میخواهد یک جام شراب است و یک موسیقی عاشقانه و اتاق تاریک و شمع و گلبرگ های رز  پرپر شده.
تنهاي تنها با خودم!
شراب بنوشم و اشک بریزم و به آهنگ گوش بدهم و به شمع ها و گلبرگ های رز خیره شوم.
آنقدر اشک بریزم و بنوشم که ندانم از اشک خوابم برده یا از شراب مست و بیهوش شدم.
و وقتی بیدار می شوم من باشم و صبح و آفتاب و روز جدیدی که آغاز شده و درد و غمی که از درز پنجره دیشب فرار کرده.
وقتی تنهاي تنها باشی و همه زندگیت باشه یه دختر، واسه نگه داشتنش هیچ تلاشی نمیکنی؟ قطعاً میکنی!
تا سال پیش تنهايیم رو سایه خودم پر میکرد. همه چیزمو بهش میگفتم، او هم فقط میشنید. اما از وقتی پ» را شناختم، پ» شد سایه من، زندگی من و تنها کسی که درکم میکرد. غر میزد، اما عاشق غر زدناش بودم، شکمو بود، خوابالو بود، اما عاشق همین کاراش بودم. حیف اون روزهای خوب، قدرشون رو ندونستم، رفتارها. 8 سال پیش چقدر من بدشانسم. حالا از چشمش افتادم و فقط به عن
لیتل الان درکت میکنم 
هیچوقت فکر نمیکردم توی خونه مامانبزرگم تنها بشم 
البته من خوشحال میشدم ولی خب الان حس خاصی ندارم 
خدایی فهمیدم این همه ادم رفتن حسین اباد خو منم بیدار میکردید:(
این دلسوزیه به نظرت الان؟
منه بدبخت تنهاي تنها 
توی این دوره زمونه خراب(حالا خوبه در حالت عادی در حال تلاش کردن براس تنها موندن توی خونه م:)
یه عالمه فیلم دارم که نگا کنم هاهاها ران بی تی اس دان کردم 
ولی حوصله ندارم 
به دوستام بزنگم؟؟(شارژ ندارمتنکیو گاد:|)
 
سخت است بهرمرتضی بی همسری بی یاوری/دیگرنباشد خانه اش آن جلوه پیغمبری/ازبعدزهرای جوان رفته فروغ منزلش/تنهاي تنهاگشته است مولاعلی حیدری/گریه درون خانه اش بازمزم چشمان نگر/کس رانباشدتاکندبهریتیمان مادری/آغاز راه کربلا با سختی برشیعیان/برزینب اومیرسد چون داغهای دیگری/این داغ زهرامی برد جان علی رابارها/گشته مهیابارها بهردفاع رهبری/مرهم برای مرتضی روزظهور مهدی است/یک روز برشیعه رسدآهنگ پورعسکری/
دیشب خواب دیدم ازمون رو قبول نشدم .پزشکی رو ول کردم رفتم المان فلسفه میخونم
بعدشم رفتم یه جا دیگه دوباره فلسفه خوندم.نمیدونم پراگ بود یا پاریساخرشم رفتم تارک دنیا شدم توی یه عبادتگاه بالای یه کوه خیلی خیلی بلند تنهاي تنها زندگی میکردم.بعد تو خواب به خودم میگفتم اینجا خیلی به خدا نزدیکم.بعد تو خواب به خودم میگفتم بابا تو اومدی اینجا تارک دنیا شدی از هیچ کس و هیجی خبر نداری الان باید خیلی ناراحت باشی.ولی انقدر خوشحال بودم که حد نداشت
دانلود آهنگ غمگین و احساسی به نام بیا عاشقونه تمومش کنیم ( امین رفیعی بارون زده ) موسیقی کلیپ اینستاگرام
با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang miya asheghane tamomesh konim az Amin Rafiee Baroon Zade
دانلود آهنگ بیا عاشقونه تمومش کنیم ( امین رفیعی بارون زده ) موسیقی کلیپ اینستاگرام
متن آهنگ امین رفیعی بارون زده
بیا عاشقونه تمومش کنیم قبوش کنیم انتخاب تورو
من امروز تصمیم گرفتم بری بیا قبل از اینکه عض شه برو
نذار گریه های دم رفتنت یه بار دیگه پ
روند فراموشی در حال شدن دارد کم‌کم می‌رود. چیزی که از ابتدا هم می‌دانستم. قرار نبود بماند، که اگر ماندنی بود مثل میم خاک می‌خورد. حالم گرفته است، بغض دارم و اشک توی چشمانم حلقه زده و از گوشه‌ی پلک می‌غلتد و پایین می‌رود. حدس است که جایی مشغول است یا واقع بین شده یا . هرچه هست در دام فراموشی‌ام و ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد .
عشق و صید و اینها کجا بود آخر ؟ همه‌اش کشک همه‌اش دوغ همه اش هورمون‌های ن
تنهاي تنها نشستم گوشه ی یکی از اتاقهای خونه ی مادرم
هیچکس نیست.
مامان بابا چن روزی میشه که عازم  سفر حج شدن.
من روزها میام اینجا یه دستی روی خونه میکشم و به گلها آب میدم و راه به راه چای درست میکنم و میگذارم جلوی هرکی اومد اینجا تا حس غربت نبودن بابا مامان رو کمتر حس کنن.
چهل روز ،خیلی زیاده ،خیلییی
ولی به هرحال باید تحمل کرد
ان شاء الله که سفر خوبی داشته باشن،نه فقط بابا مامان من که همه ی حاجی ها.
نشسته بودیم روی صندلی ته پارک، همان صندلی تنهاي مشکی رنگ زیر آن چنار بلند. همان چناری که در فاصله‌ی یک و نیم متری از سطح زمین روی تنه‌اش یک حفره‌ی بزرگ داشت. همان حفره‌ای که به وقت باران گنجشک‌ها تویش پناه می‌گرفتند. همان گنجشک‌هایی که همان لحظه داشتند جلوی پاهایمان به خاطر یک کرم خاکی با هم می‌جنگیدند و آنجا را گذاشته بودند روی سرشان و ما نمی‌دانستیم چطور بخندیم که صدای خنده‌مان نترساندشان. در همان روزی که هوایش مثل امروز ابری بود و س
  و جنون می کُشد مرا 
زمانی که رقیب شمشیر خود را بر پیکرم فرو کرده است
می رود و با آنکه می دانم میتوانم آخرین ضربه را بر او وارد کنم
شمشیر خود را بر زمین می اندازم
می رود و من جراحت خود را می بندم تا خونریزی آن کم شود
رقیب من باز میگردد، میبینم بر پیکر او هم لشگریانش زحم زده اند
عذرخواهی میکند
رو می کند و به من می گوید: به حرف هایم گوش می دهی؟ که من تنها به تو اعتماد دارم!
از دردهایش می گوید و من به یکباره چنان قد می کشم و پیر می شوم
خشم را در خود می
هو المُفر .
 
تازگی ها چقدر دلم می خواهد بروم. بروم. نه برای آنکه به مقصدی برسم یا چیزی پیدا کنم، فقط بروم که رفته باشم. من. خسته. از تکراری هر روزه ساعت ها و رنگ ها و آدم ها. خسته از همه رسیدن ها. خسته. از حالت تکراری چشم ها. خسته. از ضربان یکسان قلب ها. خسته. از همه چیز. فقط می خواهم بروم. بدون مقصد. و شاید حتی بدون مبدا. تعبیر ساده اش می شود اینکه یک روز صبح چشم هایم را باز کنم و ببینم.
 
 
نه. من از انبوه هر روزه دیدن ها خسته شده ام
 
 
دریافت
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
 
 
It feels like a tear in my heartاحساسش مثل این است که حفره و پارگی در درون قلبم نهفته باشدLike a part of me missingمثل این میماند که قسمتی از وجودم را دارم از دست میدهم(دارد گم میشود
 
تموم حال خوبم روبه اون یک لحظه مدیونمهمون یک لحظه ی دیدارکه میدونی و میدونم      کنارت تو من  آروممیه چیز و خوب میدونمبه پای  این همه احساسکه میمونی و میونماگر چه راهمون دورهدلامون خیلی نزدیکهتویی تنهاي یام اعجازبه یادت تنها موزیکهمنم هرشب خدامونوبه دیدار تو میارمتموم پنجرها روبه شوقت باز میزارممن و به من نشون دادیتو تعبیر یه رویاییاگه دنیا منو رد کردشدم باتو تماشاییگرفتم شکل آغوشتبه اعجازت زدم تکیهتو رو تو اوج تنهايیگرفتم از خدا هدی
بسم رب المهدی.
پروانه های سوخته / ۱
سلام بر محرم.
 روز اول محرم: روز دق الباب خانه ی حسین(ع) است، با نام سفیر مظلومش، مسلم بن عقیل(ع)
مسلم؛ آن باب الحوائج حاجت روا نشده است؛ و حاجت مسلم چیزی نبود جز "نیامدن حسین(ع) به کوفه"مسلم؛ آن عابر تنهاي کوچه های کوفه .
 
آغاز فصل برگ ریزان حسین(ع) استآغاز فصل پاییز زینب(س) استاولین برگ افتاده از درخت حسین(ع)مسلم بود که  از بام دارالاماره .
اخبار تازه از کوفه می رسد:کوفیان چند روزی ست شغل جدیدی برای خود دست و
بسم رب المهدی.
پروانه های سوخته / ۱
سلام بر محرم.
 روز اول محرم: روز دق الباب خانه ی حسین(ع) است، با نام سفیر مظلومش، مسلم بن عقیل(ع)
مسلم؛ آن باب الحوائج حاجت روا نشده است؛ و حاجت مسلم چیزی نبود جز "نیامدن حسین(ع) به کوفه"مسلم؛ آن عابر تنهاي کوچه های کوفه .
آغاز فصل برگ ریزان حسین(ع) استآغاز فصل پاییز زینب(س) استاولین برگ افتاده از درخت حسین(ع)مسلم بود که  از بام دارالاماره .
اخبار تازه از کوفه می رسد:کوفیان چند روزی ست شغل جدیدی برای خود دست و پ
دانلود آهنگ پشیمون شاهین کمالی
در این مطلب از سایت جذاب موزیک برای شما دوستان آهنگ زیبا و شنیدنی پشیمون با صدای شاهین کمالی آماده کرده ایم
 Download New Song Shaahin Kamali / Pashimoon With text and Quality Mp3 320 / 128 From JazabMusic
آهنگ پشیمون شاهین کمالی
 
♬♬♬ متن آهنگ شاهین کمالی ♬♬♬
♬♬♬ میدونم با تو بد کردم یه جورایی پشیمونم / جوونی رفته از یادت من اینو خوب میدونم ♬♬♬
♬♬♬ سرم گرم هیاهو بود به لبخندت نخندیدم / تو دستامو گرفتیو منه ساده نمیدیدم ♬♬♬
♬♬♬ خیانت کردمو د
گوشه ترین گوشه ی تنهاي زندگی میشینم و خیره میشم به یه گوشه.
آهنگ داره پخش میشه.
و دارم تموم میشم.
کاش دوباره ای باشه.
کاش دوباره ای باشه.
کاش دوباره ای باشه.
کاش.
کاش.
کاش.

دعا کنید پام کمتر بلغزه.
دعا کنید رفیق از دست دادنو تاب بیارم.
دعا کنید عشق از دست دادنو تاب بیارم.
دعا کنید رفیق تر پیدا کنم.
دعا کنید زنده بمونم.
این من بمیرم از اون من بمیرم ها نیست.
از اون ما بمیریم برای هم هاست.
باید بمیرم برات!
: )
دیدی نمیشه من یه چیزو بخوام و تو نخوای؟
دیدی نش
تو رو که دیگه خودم انتخاب کردم
من یه تنهاي بدون تو بودم
به دلم یاد داده بودم بمونه تو خونش
گفتم هر کی اومد بگو بره بگو نه
ببین چه چشمایی داشتی که به چشم اومد :)
انگار تا اون موقع جات خالی بود انگار دنیا همونجا که تو وایسادی بود
انگار این دفعه دل مام بازی بودو
یکی پیدا شد خاکی شه تو خاک بازیمون
نمیدونم چی نگهت داشت
چی تو من دس خالی دیدی که
دلت خواست
الان که همه پی چک سفید امضان
تو واس خاطر چی موندی اینجا
صدامو میارم پایین چشم
ما دیگه لنگ شماییم چشم
تنها کسی که هر وقت حس کردم تنهاي تنهام و برام مونده ،خداس
تنها دلگرمیم خداس
 همه چیو میسپارم به خود خدا، شاید معنی امید و توکل همین باشه
 
نه تو می مانینه اندوهو نه ، هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود ، قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشتغصه هم ، خواهد رفتآن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آیینهنهآیینه به تو ، خیره شده استتو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندیدو اگر بغض
در آن سوی خیالم وضع بحرانیست،
المها زار می گریند، 
ز هر آزار می گریند. 
هوای خاطرم ابری و بارانیست،
درون سینه ام بغضیست پنهان،
که هر دم می کند عصیان.
هوسها در قفس بندی و زندانیست،
خیال قامت سرو خرامان
عصایی بر امید خسته ام بود،
تسلّای دل بشکسته ام بود.
روانی از برم بی غم، تو ای بی درد و بی پروا،
روانی گشته ام از غم، در این م، در این سودا
من تنهاي تنها.
نگاه انتظارم خسته می گردد ز رهپایی،
همه راه فرارم بسته می گردد.
کجایی؟
دلم از غصه لبریز است و
 
هانا باتلر ۲۴ ساله ۳ سال قبل بر اثر کنجکاوی به منطقه جنگلی میره که شنیده بود روح سرگردانی آن اطراف دیده شده. هانا حدود ۱۰ عکس در تاریکی از آن مکان میگیره. وقتی عکس ها ظاهر  میشه. در چند عی نمایان میشه. دختری در حال قدم زدن‌.
➿' کابوس های هانا از فردای همان روز  آغاز میشود! هانا در خوابهایش دختری را میبیند که میخواد با او دوست شود. برای فرار از  او شهرش را تغییر میده و حتی با گذشت ۳ سال هنوز میترسه تو تاریکی بخوابه. 
' هانا در میان حس فرار
از من بگیر حالتِ دیوانگیم را 
با هرچه هست -غیر تو- بیگانگیم را 
این چشم‌های زل زده‌ی خانگیم را 
یک شب ببند در چمدانت برو سفر 
 
از من بگیر حالت مردی عقیم را 
هر روز طعنه‌های جدید و قدیم را 
در من بپیچ جاده‌ی نامستقیم را 
تا طی کنیم باز مسیری درازتر 
 
از من بگیر حالت افسردگیم را 
سر را به باد دادن و سرخوردگیم را 
دنیای بین زندگی و مردگیم را 
از یک خدای برزخی خشمگین بخر 
 
از من بگیر حالت فرماندگیم را 
در جمع بچّگانه، پدرخواندگیم را 
از جای پا
آدم باید قصه‌ای چیزی برای تعریف کردن داشته باشه. این‌طوری ساکت نشستن و به حوض خیره شدن و هیچی برای گفتن نداشتن تنهايی خوبی نیست. تنهايی خوب که این نیست‌. من خودم می‌دونم تنهايی چه نعمتیه. اما تنهايی رو باید به دست بیاری. باید وقتی بهش می‌رسی کلی داستان برای تعریف کردن داشته باشی. نه که از همون اول تنهاي تنها و دور از تن‌ها مونده باشی. باید بفهمی چرا تنهايی و چرا تنهايی بهتره. باید انتخابش کنی. وگرنه تنها شدن و تنها ماندن که خودش فضیلتی نیست.
نوشتنهمیشه حرف از نوشتن میزنم. اما گاهی فقط نگاه میکنم. فکر میکنم و فکر میکنم و فکر میکنم. اما نمینویسم. یه جا خوندم یک نویسنده هر روز باید بنویسه.حتی یک روز هم نباید اینو فراموش کنه. درواقع درسته. و من دارم توی قهقرای پوچی میرم جلو. چیزی من رو نمیکشونه اونجا بلکه خودم دارم میرم جلو.نمیدونم بانی این تباهی چیه. شایدم بدونم. امانمیدونم چرا خودمو نجات نمیدم. یه زمانی مینوشتم. داستان. فن فیک. متن و حتی شعر. اما الان درونم خلائه. حرفایی، فکرایی، ت
اصلا حرفم نمیاد
خیلی بهم فشار اومد، این چند روزه فقط امتحان دادم
نمایشگاه امسالم تنها رفتم
تنهاي تنها؛ حتی یه عکسم نگرفتم
حرف واسه نوشتن دارم لیکن حال نوشتن رو نه
چند وقته خونه هم نرفتم
میخوام بگم خیلیا جوونی حال میکنن و دنیا پشمشونم نیست
پشیمون میشم عین سگ چند سال بعد، اگه بفهمم کارایی که میتونستم انجام بدم و ندادم همش درست بوده و باس انجامش میدادم
چه محدودیت های چرتی رو تجربه کردم
چقدر راه های سخت و پر پیچ و خم پیمودم تا به اینجا برسم، ب
به نام او
چند روز اخر امتحانارو محمدرضا اومد پیشم که تنها نباشم.
بالاخره ترم ۶ هم تموم شد.ولی ۶ ترم دیگه مونده!
امروز به این ۳سال که اینجا بودم فکر میکردم.به دوستام به کارهایی ک کردم.به روز هایی که تنهاي تنها بودم و به معدود درس هایی که با علاقه خوندمشون!به اکثر درس هایی که با بغض خوندم.
پارسال،دقیقا همین روز پیش تینا بودم زنجان.رفته بودیم با یکی از دوستاش،شیت!یه رستوران که کنارش یه رودخونه بود و تو مسیرم یه سدخاکی بوده گویا!
پارسال این موقع بع
اینجا معدود جایی ست که می توان در آن با خیال آسوده از دلتنگی ها نوشت.از تنهايی ها.و خاطر جمع بود که هیچ کس از این ابراز احساسات شخصی سوء استفاده نمی کند.کسی نمی آید به زور خودش را بچسباند به دنیای آدم و تصور کند مقصود از این نوشتن ها طلب ترحم است یا که دوستی.
دیروز با کسی دچار به این روزهای خودم رو به رو بودم.دلم برای او هم گرفت وقتی که دیدم از تنهايی اش آزرده خاطر است.وقتی که دیدم او هم این روزها دور و برش خالی ست.اما این ها هرگز نمی توانست دلیلی ب
با اشک خوابیدم و گفتم رها میکنم. نگاه نکردم. خوابیدم. مامانم بیدار کرد بیا چایی. تب داشتم. دستمال کاغذیو کرده بودم تو سوراخ دماغم آب دماغم نیاد. حال بیدار شدن نداشتم. حالا چایی نخورم. گفت تو نشناختی منو، منو شناخته؟ درست شنیدم؟ با من بود؟ یا با یکی دیگه ست؟ چایی سرد شده بود به یه نفس خوردم. شیرینی خرما تو دهنم مونده بود هنوز. اومدم دیدم نیست، خوابیده. نگران شدم، الان وقت خوابه؟ ساعت ۱۱ شب؟ جواب نداد. با من بود یعنی؟ ظرفیت نداره. قضاوت نکنم. قضاوت
به گزارش همشهری آنلاین، تو این مطلب آمده است: سایه ۹۲ ساله شد. طبعاً باید شادباش گفت ولی من نمی خواهم سخن طربناک بگویم. چون شاعر بزرگ ما شاد حلق. می خواهم رمان تازۀ  بسیار تلخی از سایه نقل کنم. این داستان بیرونی مشغولی مداوم این روزهای شاعر مهربان و تنهاي ماست. کنیه شعر هست مرگ در بیگانگی»: بگذار تا بگریم پیشاپیش درون بیگانگی نخواسته بر روزِ مرگِ خویش. می دانم ای مرجح آن روز تصویر دیر و دور و فراز و فرود نیز با ذهن آدمی نابود می شود. ام
دختر عموی 4 ساله م دور ستونی که درست وسط خونه ی پدربزرگم هست میچرخه
میچرخه
میچرخه
میچرخه
 
مادربزرگم بهش میگه نچرخ حالت بد میشه ها
می ایسته
با حالت پرخاشگری به مادربزرگم میگه :
مگه نگفتم هر وقت دلم واسه مامانم تنگ بشه انقدر میچرخم دور این تا غش کنم ؟
خب مامانم رفته پیش خدا و فکر نمیکنم دیگه برگرده
 
 
 
من . هزار بار میمیرم و زنده میشم
هزار بار تو دلم میشکنم واسه دل تنهاي این بچه
و هزار بار به خودم فحش میدم بابت کارهایی که کردم و مامانمو رنجوندم
بالاخره این ترس شکست و سفر تنهاي دوباره ای رو شروع کردم. چیزی که حتما مرزهایی رو برای من جابجا می کنه. منو وادار می کنه تا با آدم ها از هر جنسی ارتباط بگیرم، برای اینکه زنده بمونم و در امنیت زندگی کنم. فشار ذهنی یا فشار کلیشه های ذهنی رو همزمان با فصار جسمی تجربه کنم. تا توی دنیایی قرار بگیرم که احتمالا کسی هوای منو نخواهد داشت. جایی که باید بتونم از پس خودم برآم. حتی از فکرش هم وحشتم می گیره. اما من اینجام و باید توی این لحظه لمسش کنم هر چند که چن
متن آهنگ همینجوری نمیمونه معین
در این آغوش بی همدم که همخواب تن دردم به شادی میرسم از غم همینجوری نمی مونه
یه روز خوب و میبینم …
دل ای تنهاي ویرونه رو سقفت سیل بارون گلستون می شه این خونه غم همینجوری نمی مونه
.: بزودی از وطن لیریک :.
ادامه مطلب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها