نتایج جستجو برای عبارت :

بخاطر کف زدن وgo

پاییز را دوست دارم…بخاطر غریب و بی صدا آمدنشبخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اشبخاطر خش خش گوش نواز برگ هایشبخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اشبخاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران های پاییزیبخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه هابخاطر غروب های نارنجی و دلگیرشبخاطر شب های سرد و طولانی اشبخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام بخاطر پیاده روی های شبانه امبخاطر بغض های سنگین انتظاربخاطر اشک های بی صدایمبخاطر سالها خاطرات پاییزی امبخا
امروز در بلاد کفر روز شکرگزاری است، تقریبا تمام صفحات مجازی دوستان خارج از ایرانم امروز یک پست شکر گذاری داشت. شکر گذاری که دین و فرهنگ و اقلیم نمی شناسد. شکر گذاری که قاره و کشور و زبان نمی شناسد. شکر گذاری زبان مشترک تمام ما انسان هاست. من هم خدا رو شکر میکنم به خاطر تمام داشته ها و نداشته هایم! بخاطر نعمت داشتن دو فرشته در زندگیم، بخاطر مهربان ترین برادر دنیا، بخاطر زندگی آرامم، بخاطر رشته دانشگاهم، بخاطر موفقیت های تحصلیم، بخاطر پرنده های
 
من خیلی بدهکارم.
بخاطر همه عرق های نریخته، کارهای نکرده، زحمت های نکشیده
بخاطر همه نقص هایی که باید برطرف میکردم و نکردم
بخاطر همه وقت ها و انرژی ها و فرصت هایی که تلف کردم
بخاطر همه عادت ها و خصلت هایی که باید ایجاد میکردم و نکردم
بخاطر همه وقتهایی که ناامید شدم
بخاطر همه وقت هایی که مقاومت نکردم و تسلیم شدم
بخاطر همه بارهای روی زمین مانده ای که برنداشتم
 
بخاطر اینکه باور نکردم مهم ترین جای زمین ایستادم.
 
 
و قطعا لیاقت این شاهراهی که ب
وقتی با فشار دو دست رو شونه م خوردم به دیوار بغضم ترکید . بخاطر سال ها دیوار بودن برای رویاها . بخاطر تلاش هایی که کرده بودم تا دیوارهای زندگی چیده شن بیان بالا . بخاطر رنج و تلاشی که خودم رو به داشتنشون مجبور کرده بودم تا آینده جای بهتر و قشنگ تری بشه . بخاطر نداشتن ِ هیچ کس به جز همون دیوار برای تکیه کردن بهش . بخاطر ِ خودم . خودم که فقط خدا میدونه چقدر صادقانه تلاش میکنم تا هیچکس بخاطر من سختی نکشه . فکر نمیکنم اون دیوار رو هیچوقت فراموش کنم . دیو
بنام حق.
 
راه و روش زندگی، بر اساس خداست که آرامش خیال به همراه دارد و من با وجدانم در آرامش خواهم زیست. چه بسا آرزوهایی که به نیت او از ذهن و روزگار حذف شدند تا لبخندش را کنه قلب ببینم زیرا از همه به او محتاج ترم. 
حالا اینجا هستم بخاطر وجدانم. بخاطر او . بخاطر تمام امیدهای درد دل که به او دارم و بس.
چهارده ساعت و دو دقیقه!
بالاخره تابوی ذهنی ام رو شدم و این عدد رو ثبت کردم.لذتی وصف نشدنی.
 
*آزمون روان رو گند زدم.کلا توی روانپزشکی احساس ضعف میکنم که یکیش بخاطر جزوه ی بدی هست که انتخاب کردم و یک علتش هم بخاطر کم تکرار شدن سوالات روانپزشکی سالهای مختلف هست.اما این تنها آزمونی بود که بخاطر هفت تا غلط و نزده اش ناراحت نشدم چون دقیقا هفت تا نکته ی جدید یاد گرفتم.
با سهمیه پزشکی بهشتی قبول شده و همه اونو بیشتر از من بخاطر یونی ش تحویل میگیرین!حقیقت تلخ سهمیه =نادیده گرفته شدن تلاش ها زحمتای من و امثال من بهتر دیده شدن و با امکانات تر بودن فردی ک از من کمتر تلاش کرده ولی سهمیه داشته!!!و اینجاست این ادما بد دیده میشن نه بخاطر صرف فرزند جانباز یا شهید بود نه بخاطر مذهبی بودن!بخاطر احساس نا عدالتی!هر چقدر هم قدردان خود جانبازها و شهدا باشیم نمیتونم دلیلی پیدا کنم ک آدمی با سطح پایینتر از من در جایگاه بهتری ا
اگه پس فردا امتحان نداشتم الان میریخم خودمو تو خیابون و شعار که نه فحش میدادم . نه اینکه بنزین گرون شده ها بخاطر اینکه اینترنتو قطع کردن . بخاطر اینکه یه خرده آدم ترسو حول برشون داشته و صاف صاف دارن تو زندگی های شخصی سرک میکشن که کی و کجا حرفی به حکومت زده . بخاطر اینکه اختناقه.قبلا هم بوده اما دیگه به حد اعلای خودش داره میرسه. میرم میزنم شیشه مغازه ها رو میشم بخاطر اینکه یه عده خودسر مثل من دارن آتیش به پا میکنن تا یه عده ی دیگه که روی مبلاشو
با اینکه به شدت دلم عاشقی می‌خواد اما پوچی کل ماجرا داره بی‌میلم می‌کنه. عشق جز هیجان هورمون‌ها برای برانگیختن میل جنسی نیست. دلم ح رو می‌خواد اونم بخاطر هیجانش و خب دوسش داشتم. چرا؟ چون دوسم داشت. چرا؟ بخاطر میل جنسیمون بهم. بسه مری تو دیگه اونقدر تجربه از سر گذروندی که خوب بدونی اینها همه هیچ و پوچ‌اند. بدونی تهش هیجان و دلمردگیه. استاد بهم گفت قمار بازی، خوب قماربازی. فکر کردم اگه قمار باز نبودم به زندگی ادامه نمی‌دادم. اگه الان زنده‌ا
بگ‌بیگ : چه کسانی شاکی‌اند ؟
[بگ بیگ ، ویلی پاانداز و موسی تثلیث از جا برمی‌خیزند]
مردها : نگاه کنید ! اینها شاکی‌اند .
اینها هستند که شکایت دارند .
ویلی پاانداز : صدور حکم ، ریاست محترم دادگاه !
بگ‌بیگ : با توجه به موارد مخففه و ارفاق دادگاه بخاطر وضع نابسامان اقتصادیِ متهم ، تو پاول کرمن محکوم می‌شوی
موسی تثلیث : بخاطر دخالت غیرمستقیم در قتل دوستت
بگ‌بیگ : به دو روز حبس
موسی تثلیث : از آنجهت که امنیت و آرامش را برهم زدی
بگ‌بیگ : به دو سال محر
گاهی فکر میکنم که حقیقتا یه دختر بچه لوس و حساسم که تا بهش کم توجهی میکنن ناراحت میشه و میپیچه تو خودش! اینقدر که هیونگاش لوسش کردن و بهش محبت کردن شاید. 
+ امروز همش این فکر توی سرم میومد که من بخاطر تو اومدم و اگر این ماجرا برعکس بود تو از خونه بیرون میومدی؟ و وقتی میخوام غرق شم که نه نمیومدی، این یادم میاد که همین چند ماه پیش تو به اصرار من اومدی جایی که هیچوقت نرفته بودی. اما باز میخواد این فکر بیاد توی سرم که نکنه بخاطر همه و بقیه اومدی و نه ص
امروز که دیروز بود در واقع، کمی احساس بهتری به زندگی داشتم. بخاطر محبت های زیاد دختری که موهاش همیشه نارنجیه توی ذهنم :)) و بخاطر حرف زدن و حس مثل قبل بودن با کسی که بودنش رو توی زندگیم میخوام و دیروز نوشته بودم که میخوام باشه توی زندگیم :) و خب بی تی اس رو هم دارم :) اینا خوبن خب. اوهوم :) 
یه نفر به من پول بدهکاره. یکی که مثلا باهم دوست شده بودیم. پولمو نداد و به خیال خودش بالا کشید. احتمالا پیش خودش فکر میکنه خیلی زرنگه و با افتخار به همه اعلام میکنه فلانی حتی یه قرون هم نتونست از من بکنه!
تو این جریان از من هیچی کم نشد. اون پول اصلا برای من رقمی نیست که بخاطر از دست دادنش ضرر کرده باشم و یا با گرفتنش وضعم خوب بشه!
ولی این وسط، اون آدم شرف و آبروی خونوادگیشو پیش من و خونوادم از دست داد! طوری که به اون و خانوادش به چشم حقارت نگاه میکن
بسم الله الرحمن الرحیم
آدم بعضی وقتها به جایی میرسه نه میتونه زندگی کنه،نه میتونه بمیره یعنی جایی میرسه که فقط از خودش خسته است،بخاطر حماقتهاش،بخاطر نادانیاش ‌ووو اونجاست که چاره دردش فقط خوابه.نه میمیری نه زندگی میکنی.
باید قبول کنیم
که روزی بخاطر هیچ کدام از کارهایی که الان محدودیم شکر نکردیم ، حتی توجهی هم نداشتیم 
در کنار هم شانه به شانه قدم زدیم ، خندیدیم و دست در دست هم گره کردیم و حال خوبمان شکر نکردیم 
وسپس محکوم به سایه به سایه راه رفتن و فقط نگاه کردن به یکدیگریم البته این تا قبل از آن بود که حتی شکر همین جریان را هم به جا آوریم و فقط گله کردیم که مگر میشود کار و زندگی را تعطیل کرد
و حال تصویر هم را از پشت قاب و صدایی که دلتنگی را فریاد میزند
نکند که به
هیچوقت بخاطر پول با کسی که دوستش ندارید ازدواج نکنید. چون پولدار شدن شما دست خداست. اگه بخواد میتونه شما رو ثروتمند کنه و یا شما رو ورشکست و فقیر کنه. پس صادقانه ازدواج کنید و بخاطر ارزشهای وجودیه یک فرد و نه بخاطر اموالش. اینطوری آرامشتون هم بیشتره چون با ازدواج بدون علاقه هم به خودتون و هم به طرف مقابلتون ظلم میکنین.  
                                   
اول اینکه دیروز خاله پری شدم و خدا شاهده عین بیمار دو قطبی میشم قبل ی
و اینکه بنیامین مرخصی شو قبول نکردن خودش می گفت بخاطر مسایل نژاد پرستانه ، و بنیامین هم نامه استعفاشو نوشت و از کار اومد بیرون و شیفت شب کار می کنه ، شب ها میره هتل و روز ها برمیگرده خونه و اعصاب‌ سرزنش های خانواده ش رو نداره چون به حد کافی بخاطر من سرزنش شده و الان بدونن بخاطر اومدن به ایران قیدکارش رو زده خیلی بد میشه و دعواش می کنند 
خودش خیلی عادی برخورد می کنه ولی
۲۵ سالش بود و دانشجوی دانشگاه تهران.
یک روز به خوابگاهشان در کوی دانشگاه آمدند و از اهمیت تحولات به دستور امام سخن گفتند؛ سوال بعدی این بود: کدامیک از شما می‌خواهید فرماندار شوید؟
قصه‌ی ۳۰ سال پیش است.
اشتباه کردند و حالا هم اشتباه می‌کنند؛
آن‌زمان بخاطر عجله و حالا بخاطر محافظه‌کاری.
یکسال و چندماهه موهامو کوتاه نکردم. اولش بخاطر اینکه موی خیلی کوتاه ، خیلی رو اعصابم بود. بعدتر بخاطر اینکه شاید از اون دسته مردهایی باشه که موی بلند دوس دارن. 
 
این جوری شد که اسم این لونه ی کوچیک ، دیگه با من همخونی نداره :)
 
یکسال و چندماهه موهامو کوتاه نکردم. اولش بخاطر اینکه موی خیلی کوتاه ، خیلی رو اعصابم بود. بعدتر بخاطر اینکه شاید از اون دسته مردهایی باشه که موی بلند دوس دارن. 
 
این جوری شد که اسم این لونه ی کوچیک ، دیگه با من همخونی نداره :)
 
                                          منبع:قسمت 3 فصل 5 برنامه New journey to the westپ.ن:اینم از کشوری که بخاطر صنعت سرگرمیش توی دل مردم کشور ما جا باز کرده.خود مردم کره مینالن از زندگیشون و آرزوشونه برن اروپا اونوقت جوونای کشور ما میخوان برن کره ! 
ای کاش ما هم برای خودمون وجهه بسازیم.مردم کره که اگه بخوایم از یه دید غیر طرفداری بهشون نگاه کنیم نماد خودباختگین بخاطر عملای زیبایی که میکنن یعنی اصل وجود خودشونم قبول ندارن و بخاطر تقلیدایی که توی
بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدایی که به آدم قدرت انتخاب دادقدرت داد تا انتخاب کنه میخاد برنده باشه یا بازندهمن به خاطر آینده ی پسر و دخترم میخام بجنگم تا پیروز باشممن بخاطر شاد کردن همسرم میخام بجنگم تا پیروز باشممن انتخاب میکنم برنده باشم چون خدا برنده ها را دوست دارهمن میخام پیروز باشم پس با تمام قدرت میجنگممیجنگم و برنده میشمقدرتمند میشم و موفق میشمبخاطر سربلندی بچه هامبخاطر اینده سازی بچه هام باید برنده باشممن پیروز میشم
دلم که میگیره
تاوان لحظه ای رو میدم که دل بستم
نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت 
ولی هم خوشحالم هم ناراحت 
شاد بخاطر کسی که بهش دل بستم
دلخور بخاطر ندیدن و نداشتن
شاید روزی دلخوری ها ، ندیدن ها و نداشتن ها تمام شود 
اما هرگز از دل بستنم پشیمان نخواهم شد
چرا که در منتهاالیه دلتنگی ها هم اشکی میریزم از سر شوق 
که روزی خاطره ای خواهم داشت از دل با دل .
.
بارها بهم اثبات شده آدمها خیلی علاقه دارن به من نزدیک بشن  نه بخاطر خودم. بخاطر سرک کشیدن تو زندگیم  انگار براشون خیلی سوال برانگیزم بعد میان میبینن خبری نیست میرن. صد مورد دارم برای مثال . حتی تو همین فضای مجازی
بعد من میمونم و سوال که چی شد رفتن  چی شد اونهمه ذوق آشنایی  اتفاقی که نیفتاد پس چرا رفتن 
متنفرم از این تکراااار
بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدایی که به آدم قدرت انتخاب دادقدرت داد تا انتخاب کنه میخاد برنده باشه یا بازندهمن به خاطر آینده ی پسر و دخترم میخام بجنگم تا پیروز باشممن بخاطر شاد کردن همسرم میخام بجنگم تا پیروز باشممن انتخاب میکنم برنده باشم چون خدا برنده ها را دوست دارهمن میخام پیروز باشم پس با تمام قدرت میجنگممیجنگم و برنده میشمقدرتمند میشم و موفق میشمبخاطر سربلندی بچه هامبخاطر اینده سازی بچه هام باید برنده باشممن پیروز میشم
از میم متنفرم بخاطر اینکه هیچ وقت نفهمیدم شریک ه یا رفیق غافله 
از صاد متنفرم که ادعا میکنه منو میشناسه اما نمیفهمه من جنبه ی این جور شوخی هارو ندارم حدااقل نه تو این مورد نه تو این وضعیت که معلوم نیست بابام تا اخر ماه چی میشه 
(البته اون از مشکل من خبر نداره ولی به هرحال )
از ح جیمی ام متنفرم از اون از همه بیشتر متنفرم اینکه من اینقدر اسیب پذیرم الان بخشیش بخاطر اونه 
از خودم هم متنفرم بخاطر اینکه اینقدر هیجان زده ام همیشه و همیشه نیاز دارم
تا حالا پای آدمایِ زیادی به این‌جا باز شده. پسرعموی بابام، همکلاسیم، مدیر، معلم ادبیات مدرسه‌م، معلم المپیادم و حتی علی.
اما آه خدا. این‌که اخیراً پای 《 در و دافا》ی باشگاه انقلاب به این‌جا باز شده، باعث می‌شه بخوام بخاطر احترام به ساحتِ معظم وبلاگ‌نویسی و صیانت عرصه‌ی وبلاگ از حضور این موجودات اینستاگرامی( خلقاً یا کنشاً) این‌جا رو پاک کنم؛ 
نه حتی بخاطر جلوگیری از گه‌خوری‌های آینده و واکنش به گه‌خوری‌های گذشته.
میگه فرق شما ملاها با رضاخان چیه؟!
اون حجاب رو به زور از سر برمیداشت، شمام دارین بزور سرشون میکنین!!
میگم فرق این دو تا رو یعنی نمیدونین؟!
حجاب یه حق کاملا شخصی ست
دوست نداره کسی اندامشو ببینه! به هر دلیلی.
بخاطر اینکه عیب و نقصی درشه! بخاطر اینکه نگاه معنی دار دیگران ناراحتش میکنه! بخاطر اینکه به شخصیتش میخواد توجه کنن تا به زیبائی بدنش! بخاطر اینکه خلاف اعتقاداتشه و.
اما برهنگی در جایی که محل عبور و مرور همه جور آدمیه - جوان پیر، زن دار ب
غمگینیم بخاطر شروع دانشگاه نیست. بخاطر این است که سه‌شنبه باید برم سر کار . دانشجوهایی که کار نمی‌کنید، خوشا به حالتان! 
یکبار به سرم زد که تمام خرج‌ها را قطع کنم، استعفا بدم و با حسابی که مطلقا خالی است تا آخر سمستر برم. بعد یادم آمد که در دنیای واقعی پول اختیاری نیست. فقط برای خریدن ساعت‌ و ۱۲ جفت کفش نیست. ادم برای راه انداختن موتر پول نیاز دارد. برای خورد و خوراک پول نیاز دارد. 
سلام  به همه دوستان میخواستم درباره ترک متادون به ۲ صورت صحبت کنم بار اول به صورت یابوویی گذاشتم‌ کنار ۳ سال پیش ولی بخاطر اشتباهی که جلسات NA رو نرفتم و با هم خرجای قبلم گشتم بعد از ۱ سال پاکی دوباره زدم وگرنه الان ۳ سال پاکی داشتم‌ ولی جلو ضرر رو هر وقت بگیری منفعت هستش این بار با سم زدایی فوق سری متادون رو ۱۴ روزه گذاشتم کنار تقریبا ۸.۹ روز اول همه چی خیلی عالی پیش رفت و با اینکه حال جسمی و فکریم خیلی داغون بود  ولی گذشت و راحت میخوابیدم بخاط
میگه فرق شما ملاها با رضاخان چیه؟!
اون حجاب رو به زور از سر برمیداشت، شمام دارین بزور سرشون میکنین!!
میگم فرق این دو تا رو یعنی نمیدونین؟!
حجاب یه حق کاملا شخصی ست
دوست نداره کسی اندامشو ببینه! به هر دلیلی.
بخاطر اینکه عیب و نقصی درشه! بخاطر اینکه نگاه معنی دار دیگران ناراحتش میکنه! بخاطر اینکه به شخصیتش میخواد توجه کنن تا به زیبائی بدنش! بخاطر اینکه خلاف اعتقاداتشه و.
اما برهنگی در جایی که محل عبور و مرور همه جور آدمیه - جوان پیر، زن دار ب
خب اعتراف میکنم حتی تا همین یه ماه پیش  هم 
از خدا و مامانم و بابام شاکی بودم بخاطر بدنیا اومدنم 
و بخاطر زندگی اجباری,  و اینکه اعتقاد داشتم تا خدا نطلبه نمیشه مث مهمون ناخوانده بپری بغلش برای همین خودکشی نمی کردم شایدم دلشو نداشتم 
خب الان چند روزی میشه که خوشحالم از زندگی 
و شاید هدف از زندگی احساس خوب و امنیت کنار کسی هست که دوستت داره و همه جوره بهت ثابت میکنه.
 حرف زدم حرف زدم حرف زدم از گذشته حرف زدم باهاش
از گذشته ی خودم 
از روزی که مامانم منو باردار شد 
از هفت هشت سالگیم 
از دبیرستان 
از دانشگاه 
میون حرف زدن هم خیلی گریه کردم براش روزای بد زیاد بود
ولی سیاره پیش من نبود تا بغلم کنه بگه جوجو کوچولوی من کوچولو 
من ذوق کنم براش بیشتر برم تو بغلش 
اونم محکمتر بغلم کنه 
و من غرق لذت بشم 
#فکم بخاطر حرف زدن درد میکنه 
سرم بخاطر گریه کردن 
#بدون تو مگه میشه اروم گرفت 
بدون درد بود 
1- به خاطر دامین ir. ات!
2- به خاطر این که هر سایت و پیامرسانی تو هر شرایطی بسته بشه بازم تو بازی!
3- بخاطر بومی بودن سرورهات!
4- بخاطر نگهداری از فایلها و عکسهام به مدت چهارسال با همون کیفیت و بدون کم و کاست
5-بخاطر user Friendly بودنت! از نوجوان 12 ساله تا پیرمرد 92 ساله براحتی ارتباط باهات برقرار میکنن
6-بخاطر سرعت مناسب بالااومدن وبلاگهات
7-بخاطر احترام به مخاطبت، آزادی نسبی بیان در بیانت!
8-بخاطر انواع و اقسام تنظیمات تو وبلاگت!
9-بخاطر ظاهر شسته رفته و تمی
حدود چند ماهی میشه که خودم وبلاگ قبلی م در همین بیان و بلاگ اسکای رو که از سال 89 داشته ام رو خراب کرده ام فقط بخاطر اینکه آدرس شو به کسی داده ام که نباید میداده ام همین و بس دلم واسه وبلاگ قدیمیم تنگ شده.اینجا از عادت های بد و خوب یه چلاق ( معلول جسمی و حرکتی خفیف بهزیستی طور ) مینویسم عادت های که خیلی هاشو اطرافیانم بهم داده اند بخاطر نوع نگاه شون به من و یکسری هاشم به صورت پیش فرض در من بوده !!!!! 
وقتی می بینم که دبیرستان چقدر آدم را عوض می کند -حالا به خاطر محیطش یا بخاطر بزرگ شدن خود آدم یا هر کوفت دیگری- دلم می خواهد گریه کنم. تغییراتش هم معمولا این است که کمتر می خندند، کمتر کتاب می خوانند، کمتر به دوست های کوچک تر از خودشان اهمیت می دهند، کمتر وقت می ذارند برای بیرون رفتن، حیوان خانگی هایشان را می فروشند، باشگاه را ول می کنند، و جالب اینجاست که بعد از مدت ها کشف می کنی که اصلا این تغییرات بخاطر فشار و سنگینی درس ها نبوده.
به نام خدا
امروز عصر جایی برای مصاحبه‌ رفته بودم. بخاطر چیزی که انتظار داشتم، ذهنیت خوبی از آنجا برای خودم ساخته بودم و فکر می‌کردم آدمهای اونجا بخاطر هدف خاص و بزرگی که دارند، بشدددددت سرزنده، اکتیو، با سطح انرژی بالا، پرانگیزه و شاد هستند و من یه عالمه انرژی مثبت اونجا می‌بینم.
ادامه مطلب
سلام
نمیدونم.
بعضی ها به جای اینکه وقت بذارند برا خودشون ،از روی بیکاری غیبت می کنند.
جریان از این قرار که یکی هم دانشگاه محترم که نمیشه اسم شو گذاشت دوست،پشت سر بنده به موضوع نه علم و نه اطمینان داشته رو گفته که بنده به جای وقت گذاشتند برا درسم به کارهای بسیج وقت گذاشتم.
از موقع شنیدمخیلی ناراحتم.
چون واقعیت این شکلی نبوده و نیست.
افتخار می کنم که برا بسیج بودنم ،کار کنم ولی هیچ وقت بخاطر کارهای دیگه از درسم و کلاسم نزدم.اون نه بخاطر حر
و اینچنین است شب آخرین امتحان جراحی
همان شب موعود
که من باز هم حس میکنم فردا هیچی یادم نمیاد و البته پوست کلفتی ترمای آخرم روم تاثیر گذاشته و خیلی خرم قراره برم امتحان بدم
و برای اولین بار تو این ۱۸ سال تحصیلیم میخوام تقلب بنویسم و خییییلی ذوق دارم
البته امیدوارم خدا کمک کنه ک بتونم استفاده کنم
+ این تقلب ازون تقلبا نیس. ینی هم استادش میدونه و هم همه تقلب میکنن منم ترمای اخر نمیخوام بخاطر جراحی۵ بدبخت بشم ازونجایی هم ک هرچی بخونم باز معلوم نی
و اینچنین است شب آخرین امتحان جراحی
همان شب موعود
که من باز هم حس میکنم فردا هیچی یادم نمیاد و البته پوست کلفتی ترمای آخرم روم تاثیر گذاشته و خیلی خرم قراره برم امتحان بدم
و برای اولین بار تو این ۱۸ سال تحصیلیم میخوام تقلب بنویسم و خییییلی ذوق دارم
البته امیدوارم خدا کمک کنه ک بتونم استفاده کنم
+ این تقلب ازون تقلبا نیس. ینی هم استادش میدونه و هم همه تقلب میکنن منم ترمای اخر نمیخوام بخاطر جراحی۵ بدبخت بشم ازونجایی هم ک هرچی بخونم باز معلوم نی
مامان فاطیما بخاطر انفولانزا فوت کرد و من از ترس با صدای بلند گریه کردم
گریه کردم و ارزو کردم ساج بیاید خانه 
بیاید و شب باشد
امد و بغلم کرد و اخرین نخ سیگارش را برایم روشن کرد 
بعد خوابید و من باز هم گریه کردم
از ترس
من این روزها از خودم هم میترسم
وقتی دست های سردم را مدام بین انگشتان تپلش فشار میداد تا گرم شود گفت: خیلی سخته
حتی حالا هم میخواهم گریه کنم، این بار بخاطر اینکه نبودم
در آن همه "سختی" نبودم 
 
نمیدونم چراده سالم بود
توپمو برداشتم رفتم کوچه بچه ها دور هم جمع شدیم و شروع کردیم به بازی کردن
خیلی خوشحال بودم که بالاخره منو بازی دادن
تا این که توپ افتاد خونه همسایمون بی توپ شدیم
یکی از بچه ها رفت توپ خودشو آورد بازی شروع شد  اما این دفعه من دیگه بینشون نبودم
منو بازی ندادن .
تازه فهمیدم بخاطر توپم بود که منو بازی دادن
خخ
نمیدونم چرا
واین داستان ادمه دارد.
کم خوابی های متوالی دارم اولش بخاطر ۳تا امتحان پش سرهمم بود.دوم بخاطر دیشب و امروز صبح و ترس و استرس و نگرانی
حالم خیلی بده.
از دیشب تا حالا انقدر گریه کردم که همش تشنمه
خدایااا صبر بده به خانواده ها.خدایا نجاتمون بده از اینهمه اتفاق
فردا پرواز دارم و به احتمال زیاد میام ایران.ولی خیلی حالم بده.خیلی بی دل و دماغم از دیشب تاحالاخیلیییی ناراحتم
بخاطر آرامش خودم
 
- بخاطر آرامش خودم تا پایان سال پایان رفتن به دیار بزرگترین عزیر قدر نشناس تا کوچکترین عزیز قدر نشناس
 
- بخاطر آرامش خودم نرفتن در میهمانی ، تفریح ، سفر  و تمام جاهایی که آن عزیزان قدر نشناس و دل شکن هستند .
 
-- امیدورام محکم باشم و با ارامش کامل انجام دهم .
 
 
دانلود اهنگ نگاه بکن به چشمام بخاطر تو خیسن دانلود آهنگ مرتضی جوان و حسین آستانی به نام چشمام بخاطر تو خیسن
متن اهنگ روزگار
نگاه بکن به چشمام به خاطر تو خیسه
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
نامه ی آخرم رو با اشکام مینویسم
دیواری از درد و غم رو فلب من تو ساختی
دل منو شدی با بی وفایی رفتی
لینک دانلود نگاه بکن به چشمام بخاطر تو خیسن
راننده گفت:
این چراغ لعنتی چقد دیر سبز میشه❗️
 
در همین زمان.
 
دخترک گل فروش به دوستش گفت:
سارا بیا الان سبز میشه؛
 
سارا نگاهی به چراغ انداخت و گفت:
اه این چراغ چرا اینقد زود سبز میشه، نمیذاره دو زار کاسبی کنیم.
 
✨و این حکایت زندگی ماست که
بخاطر سختی رانندگی از هوای بارانی شاکی هستیم و کشاورزی در دور دست بخاطر همین باران لبخند می زند✨
 
✍یادمان باشد
خداوند؛ فقط خدای ما نیست
بندگان دیگری هم دارد.
صبح که بیدار شدم یه توییت از م. آزرم خوندم و خوابم برد. تو خواب دیدم عاشقمه و من رو  می‌خواد و ازمن امتنا و از او اصرار چنین خواب  لذتبخشی جانم رو تازه کرد. 
عشقی که من می‌جویپش تنها در خواب است که محقق می‌شود.
ح من رو دوست داره، بخاطر قیافه‌ام؟ تنم، نمی دونم بخاطر چی و من لذت میبرم. لذت خواسته شدن، دوست داشته شدن، . چیزی که من از عالم می‌خوام.
باید برگردن به زندگی
راستی یادم رفت بنویسم که عین ۱۰ خرداد۹۸ اومد ایران. کاش بمونه همیشه.
چند وقت پیش ایمیل ناشناسی اومد مبنی بر اینکه چرا اینجا نمینویسین و. چرا مث قدیم نیست و.خب. بهونه های رایج : نمیرسم ، کار دارم (آره واقعا سرم شلوغه) ، حوصله ندارم، .و از این حرفابعدش جواب اومد : .ولش کردم، جواب هم ندادم. ولی درموردش فکر کردم. و بعدا باز همینطور. یکی هم هُلم داد که یالا بنویس.آره، نوشتن اینجا خوبه. بخاطر خوندن بعضیا. بخاطر فهمیدن نظرات، بخاطر شاید همون چند نفر که میگن ما خیلی خوشحال میشیم با نوشتنت! (الله اکبر) ! و شاید پیش رفتن آ
11 خردادماه 98 در جریان دیداری از نویسنده کتاب دلتنگ نباش (زندگینامه شهید مدافع حرم روح الله قربانی) و همسر این شهید تجلیل کردند.ایشان سال گذشته پس از مطالعه این کتاب نوشته اند: سلام و رضوان خدا بر شهید عزیز روح الله قربانی. از همسر شهید باید تشکر شود بخاطر فرستادن این کتاب و از ایشان و خانم مولائی بخاطر تدوین این اثر. 97/9/28
اینجا بعد از چین اولین کشوری بود که درگیر کرونا شد. ولی خب بخاطر بستن مرزها تونستند اوضاع رو کنترل کنند و دیگه موضوع از حالت داغی در اومد. البته بخاطر همه گیری بیماری در جهان باید منتظر موج جدیدی از شیوع کرونا اینجا هم باشیم. 
این چند روزی که تو ایران کرونا بحث داغ شده اینقدر روی من تاثیر گذاشته که تمام covariance ها رو در نگاه اول coronavirus  می خونم :)) و خب این یعنی خیلی فرقی نمیکنه کجا زندگی کنی. مهم اینه که عزیزات کجا هستند.
 
اصولا مبحث بچه دار شدن خیلی پیچیدست و اصلا این نیست که چون من بچه دوس دارم بیام بچه دار شم.گاهی بخاطر همین صرفا دوس داشتن ظلم بزرگی در حق بچه میشه.
برای بچه دار شدن دو سوال اساسی وجود داره:
۱. خودم که به این دنیا اومدم،از اینکه الان اینجام راضیم؟
۲. میتونم نیازها و دغدغه های بچه رو برطرف کنم؟
و بحث تربیت که مهمترین بخش بچه دار شدن هستش به کنار.
خودم فکر میکنم به جای اینکه فقط بخاطر اینکه بچه دوس دارم پس بیام یکی رو به این عالم هستی وارد کنم،بهتره
امروز صبح با اکراه بیدار شدم و خواستم برای ادامه کار پریروزم برم کرمانشاه 
خب خیلی زورکی بود و دقیقا دم در تصمیم گرفتم نرم و کار دو نفر از بنده های خدا رو راه بندازم و کار خودم بزارم برای روز شنبه. البته بخاطر بنده های خدا نبود بخاطر خود خودم بود واقعا حوصله  نداشتم خودم رو ماچ کردم و گفتم امروز رو بی خیال من شو عشق دلم خیلی خسته م , و عقلم گفت ایرادی نداره دختر استراحت کن چون اگه با این حال بری بعید میدونم کارت درست شه.
شاید این چند روز شنیده باشین برخی از کلان شهر ها بخاطر وضع بد هوا مدارس تعطیل است. چرا؟!
ترس نظام از اعتصاب!
جمھوری اسلامی از اعتصاب سراسری بینھایت میترسد و بدلیل آنکە نمیتوانند اعتصاب را کنترل کنند، دست پیش را گرفتە و خود کشور را بە بھانە آلودگی ھوا تعطیل کردند. ھمە اھمیت اعتصاب را دریابند و بە دوستان و آشنایان خود بگویند کە باید اعتصاب سراسری انجام شود. لغو مسابقات فوتبال ھم از ترس انقلاب است و پول کافی برای اضافە کار مأموران خامنەای خائن ر
یه هفته ما رو بخاطر کرونا تعطیل کردن ومشتاقم بدونم قراره بعدش چی بشه!مثلا وسایل پیشگیری رو برای این همه دانشجو میخان تهیه کنن یا اینکه آرامش قبل از طوفانه و میخان بعدش بخاطر کمبود نیرو ازمون کار بکشن و یا اینکه بحول و قوه الهی قراره فروکش کنه این موج هنوز اوج نگرفته ی کرونا:/توکل بر خداما خودمون نگران خانواده هامونیم که ناقل نشیم و اونا رو مبتلا کنیم وگرنه جان ناقابلی داریم:)
بهانه هر نوشتن من سلام
به بهانه تولد منِ دیگری! من، در جایی دیگر! من در تو! توء من!دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم               
دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم    
دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدارم    
دوستتدارم              دوستتدارم              دوستتدار
از خودت برایم بگو از تو که حالا در جغرافیا جهان جایی نداری و فقط باید در زمان به دنبالت گشت!
+ مادر جانم دوسِت دارم خیلی زیاد همیشه کنارتم و امیدوارم من زودتر از تو بمیرم. ببخشید اگه همیشه اونچیزی نشد که تو میخواستی. از اتفاقای فردا: روز مادر کیکش افتاد پای من. بنظرم باید بیشتر از اینها دنبال امیدای زندگی بگردیم و اتفاقای بد رو نادیده بگیریم من تنها تو این شهر دنبال شوق زندگی گشتم و خیلی وقتا نتیجه اش غم روزافزون شد ولی هنوزم هستم و دارم ادامه م
خواب بد و سختی دیدم. خواب دیدم با بابا بخاطر حجابم درگیر شدم و از خونه بیرونم کرده بی جا شده بودم و جایی نداشتم برم می‌خواستم شبا برم تو مسجد دانشگاه بخوابم و حال بد و مستاصلی داشتم اون حال به بیداریم منتقل شده و الان هیچ حال خوشی ندارم. یحتمل بخاطر هم هست. هرچی که هست دیر بیدار شدم ساعت ۷ شده و من راستش ۵ بیدار شدم و تنبلی کردم. حال و حوصله‌ی هیچی رو ندارمحتی ح کاش بزرگتر بودم و مستقل بودم دارم دری وری می‌گم دیگه برم حموم کنم و زور بز
3»الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نکات این آیه-تعلیم نیازمند رحم و مهربانی است، الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» 2-خداوند دو نوع رحمت دارد یکی مهربانی عام که از آن به (رحمان) تعبیر می شود یعنی خداوند یک رحمت کلی دارد که شامل همه نظام خلقت است ، مثل تابش خورشید و وجود اکسیژن و. که شامل مسلمان وکافر و . می شود پس در نظام کل حتی جهنم هم از نعمت ها و نشانه رحمت الهی است( بله جهنم برای کسانی که جهنمی شدن رحمت نیست ولی در کل نظام خلقت یک رحمت است، 90 درصد انسان
zemheri
خلاصه داستان:
فیروزه و آیاز دو آدم خوش قلب ، دوتا فردی که بار زندگی به دوش میکشند ؛ اونارو تقدیر یکی کرد و بعد جدا کرد الان زندگی به اونا یه عذرخواهی بدهکاره و میخواد عشقی که گرفته رو پس گردونه اما راه سختیه. راه ها مسدود شدند ، هوا و دوره و زمونه آیاز مدتهاست مانند زمستان سخت ( دشواری ) شده و چشمهای فیروزه آبی و دلش آتیشه. باباش که کار ساختمون سازی داره و بخاطر حادثه ی آسانسور باعث مرگ ۱۳ نفر میشه و بخاطر همون مقصر شناخته میشه ، سعی میکنه را
به زندگی ام می اندیشم،ایستاده در سایه ی شهر ستارگانِ بالا سرم،به فراموش می اندیشم،من دیگر تو را فراموش کردم! نه بخاطر اشتباه تو،بخاطر اشتباه خودم.تو آدمِ اشتباهیِ زندگی من بودی و همچنان هستی
به زندگی ام می اندیشم،ستاره ها چشمک می زنند و این من هستم که می شنوم آوای city of stars را در سرم،به زندگی ام می اندیشم.به آنچه پایان یافته
این منم و ثانیه هایی می گذرند،این منم،شروع کننده ی زندگی جدید!
City of stars,are you shining just for me?:)
وقتی حرف از زمستان میشه همه منتظر برف هستند.مخصوصا دانش آموزان مدرسه.چرا که تعطیلی وسط سال که کاملا هم موجه هست از هر چیز دیگه ای براشون جذاب تره
حالا امسال روزهای آخر هفته شاهد بارش برف هستیم و موج های جدید سرما فقط پنجشنبه و جمعه رو هدف گرفتن و ظاهرا از تعطیلی خبری نیستراستش منم ناراحتمنه بخاطر تعطیل نشدن، بخاطر اینکه آخر هفته میتونستم برم به خانواده ام سر بزنم حالا نمیشه.
ان شا الله که همه در نهایت سلامتی و شادی باشن.و  مثل من دلتنگ
zemheri
خلاصه داستان:
فیروزه و آیاز دو آدم خوش قلب ، دوتا فردی که بار زندگی به دوش میکشند ؛ اونارو تقدیر یکی کرد و بعد جدا کرد الان زندگی به اونا یه عذرخواهی بدهکاره و میخواد عشقی که گرفته رو پس گردونه اما راه سختیه. راه ها مسدود شدند ، هوا و دوره و زمونه آیاز مدتهاست مانند زمستان سخت ( دشواری ) شده و چشمهای فیروزه آبی و دلش آتیشه. باباش که کار ساختمون سازی داره و بخاطر حادثه ی آسانسور باعث مرگ ۱۳ نفر میشه و بخاطر همون مقصر شناخته میشه ، سعی میکنه را
خوشحالم که از بین همه، تو اونی بودی که عاشقش شدم. که نه تنها منو بخاطر حسم تحقیر نمیکنی، که نمیذاری حس کنم غرورم ذره ای زیر سوال رفته بخاطر ابراز علاقه م بهت. که مواظبمی حتی. که دوستم داری حتی و برات هیچی عوض نشد وقتی همه چی رو بهت گفتم. تو شاید بهم عشق ندادی اما به جاش شادی دادی. دوست داشتن دادی. حس امنیت دادی! دستم رو گرفتی. محکم تر بغلم کردی. تو فرشته نیستی؟ تو عشق زندگی من نباشی؟ 
خوشحالم که از بین همه، تو اونی بودی که عاشقش شدم. 
من شک ندارم هر
مرسی که اومدی تو زندگیم و شدی همه کسم
شکر بابت بودنت
شکر بابت اینکه گاهی بی اخلاقیای منو تحمل میکنی
شکر بخاطر اینکه منو اینقدر دوست داری
شکر بخاطر اینکه اینقدر راحت احساستو بیان میکنی
خدایا شکر شکر شکر که علی رو اوردی سرراهم و گذاشتیش تو زندگیم
شکرت خدا
میدونم تو کارات بی دل نیست 
بودنش حتما دلیلی داره که سراهم گذاشتیش
و من چقدر خوشحالم از بودنش
خدایا شکرت
نمیدونم پطوری شکر کنممیدونی چقدر محتاج بودم.نیاز داشتم
تو دستمو گرفتی خدایا ممنونم.
فکر کردم نکند دغدغه هایم تغییر کرده، اما نه! تغییر نیست بلکه فقط سخت تر شده ام و الکن تر از قبل. می تواند بخاطر محیط کارم و سر و کله زدن با آدم هایی باشد که همه ی زندگیشان پر از درد است و یا بخاطر اینکه به واسطه ی کارم بیش تر از قبل نحوه ی مدیریت این مملکت را لمس کرده ام و خب همین ها کورسوی امیدی را که در من بود خاموش کرده است. خلاصه که این سکوت شدگی ام و این که دغدغه هایم از حد فکر و گفتگوی درونی پا فراتر نگذاشته و کلمه نمی شوند می تواند شکلی از ناا
وقتی یک ساعت تمام سعی میکنه بهم روحیه بده
بگه میتونی
بگه باید بتونی
دغدغه هایی که مخفی کردم توی ذهنم رو بگرده پیدا کنه
و بعد ولشون نکنه و حتا هرچیز جدیدی که توی ذهنمه پیدا کنه و جواب بده
چه جوری میتونه انقدر خوب و فهمیده باشه؟
چطور میتونستم چنین آدمی رو ندیده بگیرم و ازش عبور کنم؟
قول دادن به کسی که برام خیلی مهمه!
این شاید تنها چیزی باشه که اراده منو تقویت میکنه!
وقتی بی اراده و بیخیال میشم فقط علاقه و قولی که به آدم مهم زندگیم دادم باعث میشه ب
سلام 
ساعت ۱:۵۱ دقیقه بامداد شنبه ۱۸ خرداد ۹۸ در مسیر برگشت از سفر ۴ روزه مشهد هستم
بلیط اینترنتی گرفتم یا ماشین مرتضی دارم میام ،
ماشین خیلی شلوغه بخاطر اینکه چند تا مسافر دختر تو ماشین هستن من و محدثه الان جدا از هم نشستیم !
واقعیتش اینکه به آدم بر میخوره اینکه بخاطر مسافرای دیگه مجبور بشی از همسرت دور بشینی اونم توی ماشین پسرخالت !
نمیدونم رفتار درست چی بوده و باید چیکار میکردم اما اصلا حرکت خوشایندی نبود ، اصلا .
الان در بی پول ترین حالت ممکنم. بعد دلم کتونی سفید میخاد با ی شلوار جین جدید. کلاس سه تارم میخاستم برم ک بخاطر هزینه اش فعلا بهش فک نمیکنم
ژل شست و شوی صورت و ی کرم و ی اسپری هم باید بخرم
دلم نمیخاد که ب خودم بقبولونم بعد اون همه قرص خوردن هنوز به حالت نرمالم برنگشتم و باید باز برم دکتر
اینه داستان بی پولی ما
ولی دانشگاه این روزا خیلی بهم خوش میگذره.کارای گروهی بهم میسازه! ی جورایی با خودم میگم کاش همه 12 سال مدرسه همین شکلی بود.
گروه تغذیه ک باید
جنین لعنتی کثافت خر الاغ بوزینه بیشعور عوضی ************* 
هرچی فحشت بدم واست کمه خیلی ***** هستی
همه ازت مینالن
فیزیو هم که افتادم فقط خدا رو شکر که 0.8 واحد بیشتر نیست میتونم ترم بعد بردارم و خداروشکرتر که درسی مثه بیو با 1.9 واحد نیوفتادم و یا آناتومی با 2.2 واحد پاس کردنی ام وگرنه ترم بعد نمیشد بردارم بخاطر واحد زیاد
دعا کنید فقط دعا کنید جنین رو خوب بدم که حداقل آناتومیم ۱۶ بشه و مشروط نشم (بخاطر همینه که انقدر واسه جنین استرس دارم و سرمایه گذاری کردم
لن تنالوا البرّ، حتی تنفقوا مما تحبّون. وماتنفقوا من شیءٍ، فإنّ اللهَ به علیم»
 
آخه خوبی چیه، جز بودن با تو کنار تو خوب‌ترین چیز عالَم که نگاه گرم و پر از عشق تو هست! وقتی چشماتو با محبت بهم می‌دوزی، یه جوری که احساس میکنم هیچ کاری جز نگاه کردن به من نداری!! بهت میگم: عشقم! چی شده؟! چرا حیرت کردی! میگی آفرین به خودم که تو رو مالِ خودم کردم! از حرفت حسم میشه کللللی ذوق، کللللی عشق، کللللی خجالت،. اون لحظه دنیا برام میشه مثل یه ذره از غبار.
ولی به تخمه‌ژاپنی هم توجه کنید. بهش محبت کنید، باهاش مهربان باشید، نوازشش کنید، بغلش کنید، نذارید احساس کمبود عاطفه و بدردنخوربودن بهش دست بده؛ نذارید برنجه! بر خلاف ظاهر سختش، دل لطیف و ظریفی داره؛ زود خورد میشه. تخمه‌ژاپنی همون نخبه‌ی باعزت و شریفیه که در اثر سختی زندگی و فشار درس و دانشگاه و هرزگیِ دلار پوست کلفت شده و الان به کسی باج نمیده و همیشه پای اصولش واستاده و به کسی رو نمیده! که بخاطر جفای روزگار، بی‌‌تفاوتی ما آدم‌ها، هرسال
سرم را با شامپویی شسته‌ام که بویش برایم خاطره‌ای اضطراب آور است. خاطره‌ای که نمی‌دانم چیست و کجاست. از حمام که برمی‌گردم پرسه ن به خاطرات دور می‌روم، دست به هرچه اضطراب آور بوده می‌کشم اما خاطره‌ام را پیدا نمی‌کنم. فقط میان هزاران خاطره‌ی اضطراب آور گیج می‌خورم و آن یکی که باید باشد را نمی‌یابم. شاید من روزهایی با این بو عاشقی کرده باشم! یک عاشقانگیِ دور و پر هیجان! شاید رها شده بودم در خودم. شاید . شاید. بوها حس را با خودشان می‌آ
فوری
میدل ایست آی:امیر قطر امروز با سفر به تهران از پذیرش غرامت سه میلیارد دلاری بخاطر سقوط هواپیمای اوکراین خبر داد
در َاین مطلب به دلیل این اقدام قطر اشاره ای نشده است.
شنیده ها حاکی از این است که امریکا از پایگاه العدید قطر اقدام به جنگ الکترونیک شدید و بی سابقه علیه شبکه پدافندی کشور کرد که موجب شده بود اوپراتوری که هواپیما رومورد هدف قرار داد به اشتباه در رادار موشک کروز را مشاهده و شلیک کنه
هندوانه فروش
_موضوع داستان: اخلاقی_
فقیری به نزد هندوانه فروشی رفتو گفت هندوانه‌ای برای رضای خــدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم .️هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد و هندوانهٔ خراب و بدرد نخوری را به فقیردادفقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد!مقدار پولی‌که ‌به همراه‌ داشت به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه‌ پولم به من هندوانه ای بده.هندوانه فروش هندوانه خوبی را وزن ڪرد و به مرد فقیر داد.فقیر هر دو هندوانه‌ر
من اول اولش آدمی بودم که هیچ وقت بخاطر خواسته هام جلو نمیرفتم نه تا وقتی که خود خواسته هام بیان سراغم D:
بعدش به لطف زارع پور و اعلا یاد گرفتم زندگی کوتاهه هرچی که "دلم" خواست برا بدس اوردنش تلاش کنم و ادم مغرور و "نکنه نشه" ای نباشم
الان درمرحله ای ام که بخاطر آیندم و اذیت نشدنم از خواستن یسری چیزا میگذرم
با تمام وجود دلم میگه صالح نیا رو به عنوان بوی فرند و شریک زندگی میخواد ، ولی عقلم میگه نمیشه به حرفم گوش کن بعدا ازم ممنون میشی همین که به ع
وضع مالیم خدا رو شکر خوبه اما بخاطر این شب و تمام آدمایی که میشناسم که حالا بخاطر کار یا فقر یا بیپولی نمیتونن کنار خونوادشون باشن . اینستا پست های دیشبمو نمیذارم.اینکه رفتم و با دوستام جوجه زدیم و یلدا رو جشن گرفتیم و دور همی آهنگی زدیم و خوندیم. شاید بهترین خاطره ی این چند ماهم باشه اما دلم میسوزه به حال آدمای اطرافم. یه بغضی ته گلوم رو گرفته که میخوام یه تکویری بشم و برم بیت و همه ی عواملشون رو با همین دستام نابود کنم. یعنی در این حد .
هوالرئوف الرحیم
خودم رو برای اینکه امشب پیششون باشم، خیلی لوس کردم.
گفتم حتی اسم فسقلک رو شما یادم دادید بگذارم این و بخاطر شما و خاندانتون گذاشتم این. بخاطر اینم که شده بهم جایزه بدید. 
نشد. فعلا که نطلبیدن. امیدوار بودم چله ی دخترک رو اونجا بگیرم. نشد. گذشت. تموم شد. ببینیم که نوه شون رو و ما رو کی طلب می کنن.
1.من عاشق تدریسم و فکر میکنم همونجوری که هیچ کس سعی نکرد چیزی به ما یاد بده من باید سعی کنم مریض ها رو با زبان ساده به استیجر ها و اینترن ها یاد بدم در مقابل بیگاری که دانشگاه از اونا میکشه
2.اینترنا معمولا دوسم دارن مخصوصا خانما چون ازشون سو استفاده نمیکنم و ازشون تشکر میکنم
3.اینترنم بعداز اینکه هرچی بلدم یادش میدم میگه خانم دکتر نمیدونی وقتی مورنینگ میدی چه شکلی میشی.گفتم چه شکلی میشم.میگه وقتی اون بالایی و سوال ازت میپرسن استادا یه جوری ن
 
دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم،
 
 
ادامه مط
.مسئولیت در جامعه اسلامی، مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئول اند. عالمِی که بر مسند قدرت تکیه زده است و پاسخگو نیست، طاغوتی است که بر مسند کبریایی تکیه زده و شایسته ی اطاعت فرمانبری نیست. جامعه ی اسلامی، جامعه ی زباندارها و هوشیارهاست.جامعه ی اسلامی . جامعه ی بّرِه ها نیست؛ جامعه ی آدم هاست؛ آدمی که انتقاد می کند و در کار همه دقت می کند. اما بخاطر چی؟ بخاطر پاسداری از حق و عدل حق » و عدل از همه کس محترم تر است.»محمد حسینی بهشتیبای
باباییمیدونم دختر بدی بودم و نیومدم رو در رو بهت تبریک نگفتم
خبتو میدونی ک من اینجوری نیستم ، در واقع اهل این مدل رفتارا نیستم
صبحی قصد نداشم حتی بهت تبریک بگمبه دلایلی که خودت بهتر میدونی:/
در هر صورت وقتی بیدار شدم متوجه شدم ک هیچکی خونه نیست:| چیز بسیــــــــــــــار عادیه
یعنی مامان بیدارم کرد گف ک داره میره بیرون
بابا تو رفتع بودی خونه بابابزرگبخاطر اینکه روز پدر بود رفته بودی تا مراقب‌ش باشی
مامانم داشت میومد همونجاوقتی ماما
سلام 
عید نوروز یکی از فامیل های به قول اصلاح طلب مون با رهبری و مدیریت شون مشکل دارند،خونه مون بودند،داشتند به برادر زاده هام سفارش می کردند،که وبلاگ بزنند،سفارش و تاکید هم داشت.
البته یکی شون به لطف معلم گرامی شون شست و شوی مغزی شدند.
اون یکی برادرم مدرسه شو عوض کرداول گفت بخاطر اینکه درس نمیدادند تا اینکه با عروسمون تنها شدیم گفت برادر زاده تعریف میکرده ،معلم از وقتی می اومده کلا نظام و انقلاب می کوبیده و اصلا برا درس وقت نمیذاشته.ای
سلبریتی های بی لیاقت!!!
امروز که از دانشگاه اومدم خونه بدون اینکه لباسامو عوض کنم پریدم رو تختمروز خیلی خسته کننده ای بود
گوشیمو دراوردم و رفتم تو اینستاگرام با انبوهی از پست های شمع های تسلیت از طرف سلبریتی های ایرانی و معروف شدم.
پیگیری کردم ببینم برای چی همچین پست هایی گذاشتناهان.فهمیدم تو شرق تهران چند قلاده سگ رو زنده زنده سوزوندن
بخاطر همین همه سلبریتی ها شمع روشن کردن!!!!!!
یهو این فکر اومد تو ذهنم که واقعا چرا؟؟؟؟؟؟
چند وقت پ
آری جان برادر، خوب گوش هایت را خوب باز کن (خوب!) اگر یک روز نبودم، مُردم یا به اسارت برده شدم، یا مفقود شدم یا. اگر قرار باشد از من فقط یک جمله یاد بگیری و در همه ساحت های زندگی به کار ببندی، این خواهد بود: 
اگر قرار باشد یک جا یک کاری خوب انجام شود باید از روی تقوا بوده باشد، وگرنه یا به خاطر منافع شخصی است یا ناپایدار و وضعی و جوگیرانه. و سر تا پا متناقض با سایر کارهای خوب.
هر وقت به درست کاری یک شخص یا یک مجموعه بخاطر دیسیپلین یا پرستیژ و. -که
۱-از همسرتان قدردانی کنیدتحقیقات نشان داده است، نزدیک به نصف مردانی که به همسرانشان خیانت میکنند، به دلیل نیتی احساسی است و نه . وقتی مردها از جانب همسرانشان احساس ستایش و وابستگی نکنند، آنها خواستار ارتباط با هر زن جذاب دیگری میشوند که از راه شهوت انگیزی به هدفشان میرسند. پس به همسرتان اهمیت دهید و با او رابطه ی احساسی قوی ایجاد کنید.۲-برای چیزهای کوچک تشکر کنیدبرای انجام کارها در زندگی محاسبات نکنید-مثلا دفعه ی قبل من خانه را تمیز
من نیاز دارم به تمام این آلبوم گوش بدم
بیاین با هم بهش نگاه کنیم
همینطور که زمان میگذره و من بیشتر این روزها بازی میکنم، افراد زیادی هستن که منتظرن و این باحال تر شده. پس من اومده بودم تا با شما بیشتر بازی کنم. ولی چون افراد ممکنه وقتی اومدن ناامید یا ناراحت بشن و حتی بدون اینکه تونسته باشن بازی کنن، برن. پس الان کمتر بازی میکنم. بخاطر اینه که هر روز خیلی داشتم بازی می‌کردم، همگی کمتر بازی کنین. و ٢٠ ساعت رو بخاطر من تلف نکنین. 
"میدونم آرمی ها ب
واسه ناهار امروز، ۲ نوع غذا درست کردم، یعنی در کنار برنج یه آش کوچولو هم بار گذاشتم صرفا بخاطر رو کم کنی و از بین بردن غر احتمالی بخاطر تکراری بودن غذا
 
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِب‏
خدایا! در این کار من و مشکل من برایم گشایشى قرار ده و سببى براى بیرون شدن از آن فراهم آور و مرا هم از آنجایی که گمان توانم برد و هم از آنجا که گمان ندارم روزى ده.
ممنونم از تک به تک دوستان بخاطر تبریکاشون برا قبولی من
خدایا شکرت بخاطر همچی بخاطر دادن خیلی چیزایی که دادی و خیلی از چیزایی که صلاح دونستی که بهم ندی
بازم شکرت .
من انسانم و درستش اینه که انسانیت درونم باشه حتی شده به مقدار کم ولی مطمئنم که بیشترم میشه
خدایا ممنونم بازم بخاطر همچی
یاد گرفتم وقتی من درست میشم که یک چیز برای من عادت بشه اون موقع اس که حال من خوب خواهد شد مطمئنم
میخوام از حالا برای حال خوب خودم تلاش کنم حتی به مقدار کم شاید قب
شده گاهی که دلت تنگ شود؟!
یه مدت شدیدا دلم برای خودم تنگ شده بود، برای خودِ واقعیم، خودِ خودم! :) الان عجیب حالم خوبه، چون خودمم، الان نبات واقعی داره مینویسه! یک عدد نباتِ راضی و به شدت خوشحال! یک عدد نباتِ پر از انرژی و انگیزه! :) خدایا مرسی، بخاطر این احساس قشنگ، خدایا مرسی که کنارمی، مرسی که میشه لمست کرد،مرسی نبات، مرسی بخاطر این حالِ خوب :) 
دوستت دارم خدا، دوستت دارم نبات :) 
خدایا این تقاصی که من دارم پس میدم و نمیدونم از چیه و کی تموم میشه، بدجوری دامن هممون را گرفته، بخاطر همین تیکه پَرانیِ شان خیلی آزارم میده. سعی کردم یک هفته ای گریه نکنم بخاطر چشمهایم ولی امروز دوباره همون حرف همیشگی را زد و و با اینکه صدها بار شنیدمش ولی برام عادی نشده و دلم میسوزه
این که میدونه سه ساله چه انتظار سختی کشیدم و چقدر دلم شکسته چطور با بی رحمی و خشمگینانه قلبم را آتیش میزنه
خدایا رو سفیدم کنه 
اینقدر خوشبختم کن که از حرفاشون شرم
بسم‌الله الرحمن الرحیم 
یافارس الحجاز 
بخاطر غفلت و سهل انگاری عده ای دانش آموزانی در آتش سوختند
و بخاطر غفلت و سهل انگاری عده ای دانش آموزانی رقصیدند
مولایم ، براستی در دولت عدل و داد شما کدام گناه بزرگتر و نابخشودنی است؟
شما بعد از تشریف فرمایی به وعده مولایمان امیرالمومنین علی علیه الاف السلام ،حقوق را استیفا می‌نمایید حتی اگر مهریه ن شده باشد.اولین پرونده رسیدگی بازرسان شما کدام خواهد بود 
سوختگی یا رقص؟حق الناس یا حق الله؟
الل
نیل مُرد،
تو نمیر!
نیل بخاطر انتظارات فراتر از توانش مُرد
تو بخاطر توان فراتر از انتظاراتت نمیر.
نیل نتوانست پدرش را نزید!
نیل انتخاب کرد پدرش را بزید؟!
نه! هیچ‌کدام را نزیست
تو خودت را بزی.
تو باش!
خودت باش
نمی‌توانی بقیه را زندگی کنی!!
ولی خودت را زیستن را
بخاطر سختی شرایطت،
بخاطر انتظارات زیاد،
حتی بخاطر پدر و مادرت
فراموش نکن
خودت را زیر پایت نگذار
وقتی اصیل شدی،
همه متوجه خواهند شد
که هیچ‌چیز ارزش میرایی تو را نداشت
حتی خودشان!
انتظار داره از اون اول صبحی که از خواب بیدار میشم بشینم با اون چت کنم تا شب که میرم تو رختخواب!
دیگه حتی کارهای شخصی خودم رو نمیتونم انجام بدم. تا حرفی هم میزنی قهر میکنه.
دیشب داشتم مقال میخوندم میگه چکار میکنی میگم دارم مقال میخونم. زودی قهر میکنه میره.
عزیزم قرار نیست من بخاطر تو عوض بشم یا تو بخاطر من. یا تو از زندگیت بزنی برای من و برعکس.
بودن با هم باید طوری باشه که هیچ کدام از طرفین زیان نبینن.
نه دیگه میتونم کتاب بخونم. نه میتونم مقاله بخو
خدایا
خیلی چیزها هست که میدونیم بهمون دادی اما بابتش شکر نکردیم
خیلی چیزهای بیشتری هست که اصلا حتی بهش فکر نکردیم که اینا نعمت هست که بخواهیم بابتش ازت تشکر کنیم
 
خدایا ممنونم
بخاطر انگشتای دستم که میتونم بنویسم
خدایا ممنونم
بخاطر اینکه میتونم بشینم و راه برم
میتونم دراز بکشم
خدایا ممنونم
که میتونم ازت چیزی درخواست کنم و تو بهم میدی
 
 
خدایا
ای بزرگتر از هر بزرگی و ای کریم تر از هر کریمی
ای دارا تر از هر دارایی و ای بخشنده تر از هر بخشنده ا
در رحم مادر خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزیِ جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او می‌رساند.
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند از غذای جنین چیزی کم نمیشود.
بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مر
"ای به سوی خویش کرده صورت من زشت
من نه چنانم که می‌برند گمانم
آینه‌ام من، اگر تو زشتی زشتم
ور تو نکوئی نت صورت و سانم"
 
در این بیست و اندی سال عمر بی عزتی که جانگداز گذشت و میگذرد،تنها چیزی که به معنای واقعی پیرو آن بودم بی آزار بودن در قبال این مخلوقات نه چندان اشرف بود،که کسی اینگونه خودش را تبعید نکند بخاطر کلمات مخلوق دیگر،بخاطر فرار از قضاوت شدن،به خاطر مقبول انسان ها واقع نشدن،بخاطر انتقاد پذیر نبودن،و من در این برهه به شکننده و نپ
دولت دنیا که تمنا کند
با که وفا کرد که با ماکند
دنیا هم دار مکافات است این هم درست است اری این روز ها دیگر صحبت از افرادی است که در جبهه بوده اند والان هم دارند از مقام جانبازی و ایثار گری سو استفاد میکنند بعضی هم این وسط شهید داده اند ولی هیچ توجهی به آنها نمیشود بله آنهایی که بر گشته اند و دارند زندگی میکنند الان بچه هایشان لقب آقا زاده گرفته اند اری این هم وضعیتی است که این نوع افراد میگویند که (این آقا زادگی ما بخاطر ژن خوب ماست که بعضی امسال
دولت دنیا که تمنا کند
با که وفا کرد که با مابکند
دنیا هم دار مکافات است این هم درست است اری این روز ها دیگر صحبت از افرادی است که در جبهه بوده اند والان هم دارند از مقام جانبازی و ایثار گری سو استفاد میکنند بعضی هم این وسط شهید داده اند ولی هیچ توجهی به آنها نمیشود بله آنهایی که بر گشته اند و دارند زندگی میکنند الان بچه هایشان لقب آقا زاده گرفته اند اری این هم وضعیتی است که این نوع افراد میگویند که (این آقا زادگی ما بخاطر ژن خوب ماست که بعضی امسا
فیلتر قلیایی
این فیلتر به شکل کپسول پر شده از برخی یون ها که باعث افزایش PH آب می شود بوده و معمولا توضیحاتی در مورد PH و خواص اسیدی و قلیایی آب روی آن درج می شود. این فیلتر زمانی استفاده می شود که PH آب پایین است یا مصرف کننده بخاطر خواص مثبت آب قلیایی می خواهد PH اب را افزایش دهد. گاهی اوقات بخاطر استفاده از سیستم RO میزان TDS و PH اب از حد معمول کاسته می شود ولی بخاطر تاثیرات مثبت و موثرتر این سیستم نصبت به سایر سیستم ها مصرف کننده خواهان آن بو
گاهی متوجه نمی شوم برای چه چیزی حرکت کرده ام. گاهی دلتنگت می شوم با اینکه ازت تنفر دارم. دست خودم نیست. مردمانی در خیابان فریاد می زنند اما فریادی تکراری. برای فردی که می گویند مرگ بر او، ولی آنها هم مثل من دلتنگ هستند. ابرهای خشمگین خورشید را در اسارت گرفته اند و خیلی وقته آسمان این موضوع را بازگو می کند. کوهستان از شعله های درونش دم نمی زند. شاید منتظر است. منتظر تکه دادنی بر دیوار کعبه. چه کسی می گوید؟! چه کسی می خواند؟! تو که می آیی؟!
* نویسنده م
گاهی متوجه نمی شوم برای چه چیزی حرکت کرده ام. گاهی دلتنگت می شوم با اینکه ازت تنفر دارم. دست خودم نیست. مردمانی در خیابان فریاد می زنند اما فریادی تکراری. برای فردی که می گویند مرگ بر او، ولی آنها هم مثل من دلتنگ هستند. ابرهای خشمگین خورشید را در اسارت گرفته اند و خیلی وقته آسمان این موضوع را بازگو می کند. کوهستان از شعله های درونش دم نمی زند. شاید منتظر است. منتظر تکه دادنی بر دیوار کعبه. چه کسی می گوید؟! چه کسی می خواند؟! تو که می آیی؟!
* نویسنده م
میدونی بنظر من خیلی خوبه طرف مقابل رو بخاطر خودش دوس داشته باشی نه به خاطر خودت!
(جمله سنگینی بود یک دقیقه سکوت :)) )
منظورم اینه که طرف رو بخاطر کارایی که برات میکنه، مثلا غذا درست کردن یا انجام کارهای خونه یا حتا پول دادن، دوست نداشته باشی، بخاطرِ خودِ خودش بخوایش.
اینجوری دوس داشتنت شرطی نمیشه که اگر به من سرویس ندی دیگه دوسِت ندارم! 
مثلا من طرز فکرتو دوس دارم، احساستو دوس دارم، اخلاقتو، شیطونیاتو. با همه خوب و بدی هاش
مثل دوس داشتن پدر و ما
کام عمیقی از سیگار گرفتم و زیر پایم خاموشش کردم . داشتم فکر میکردم که چرا میگویند ما هرگز نمیتوانیم زحمات پدر و مادرهایمان را جبران کنیم ؟ مگر غیر از این است که آنها بخاطر خودشان هم مارا به این دنیا وارد کردند ؛ عصای پیری و کوری ، ادامه دهنده ی راه ، طعم دهنده به زندگی اینها عناوینی ست  که آدم ها بخاطرش بچه دار میشوند و اگر فرض کنیم و فقط فرض کنیم که همه ی ما از بدنیا امدنمان راضی باشیم و ودیعه ی زندگی را به جان دوست بداریم ؛درنهایت این یک معامل
بسم الله الرحمن الرحیم
این سؤال را زیاد از دوستان عزیزم می‌شنوم که چرا بااین همه ثروت در باز هم مردم ایران در فقر زندگی می‌کنند؟؟؟
در پاسخ این عزیزان عرض کردم
مولایمان امیرالمومنین میفرمایند اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید بدترین افراد آنانکه دلسوز شما نیستند برشما حاکم میشوند و دعا و نفرین شما هم مستجاب نمیشود
این همه ی و اختلاس بخاطر چیست؟ بدون شک حاصل مسئولیت افرادی است که دلسوز این مردم نیستند.واین امر بخاطر این مهم است
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
اما بعد؛
تصدقتان بروم محبوب من . خیلی خوشحالم .  ترنم اسم زیبات بر لب برام نزدیک تر شده . هیچ زمان توی زندگی انقدر خوشحال نبودم .  یه روزی انقدر صدات می کنم فاطمه جان  ، فاطمه جانم ، عزیز دلم ، محبوبم و غیره که خسته بشی اگر همراهی شما نبود این اتفاق میسور نمی شد . خیلی ازت ممنونم . بخاطر بودنت. بخاطر این احساسی که الان دارم . نزدیک بودیم ولی احساس میکنم هزاران قدم بهت نزدیک شدم . 
قربان تو .

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها