نتایج جستجو برای عبارت :

ببین پسر دارم پولامو جمع میکنم

در راستای اینکه من هر وقت بی پول میشم به خودم قول میدم که دیگه ات اشغال نخرم
الان تصمیم گرفتم برای عید پولامو جمع کنم یه چیز درست درمون بخرم
در همین راستا شین میگه بیا از ترکیه سفارش بده ولی خب چون تا عید هیچ مناسبتی نیست قیمتا خیلییییییییییییی بالاست و خب شاید اصلا دیر به دستم برسه اما نظرش مثه خوره افتاده به جونم که بابا امتحانش ضرر نداره شما دعا کنید منصرف شم:///
خلاصه اینکه میخوام فقط پولامو جمع کنم حتی یه کافی 2تومنیم از بوفه دانشگاه نخرم
دوست دارم پولامو جمع کنم یه زمین کشاورزی بخرم به نسبت چیزای دیگه ای که تو این مملکته قیمتش خیلی خوبه و چون من عاشق کشاورزیم بهمم خوش میگذره
----------------------
دوست دارم جمعه ها که سر کار نمیرم غروبش برم تو یه جای شلوغ غذای خیابونی بفروشم تو بندر عباس دیده بودم مرد پشت شیشه درست میکرد همه روندشو میدیدم خیلی هم خوشمزه بود و البته که منظورم از غذای خیابونی فلافل نیست :|
----------------------
دوست دارم یه ۱۸ چرخ داشته باشم از اینا که مال کارخونه ی ماموت یه ماه
از ساعت ده و نیم بیدارم و همینجور رو تختم. دلم نمیخواد پاشم و به حجم کارایی که میتونم و باید انجام بدم فکر کنم
امروز باید برم عابر بانک تا پولامو جا به جا کنم
تف تو هر چی رمز دوم. چرا نباید بتونم از خونه انجام بدم. شت
 
*پارتنر کثافت حتی یه مسج هم بهم نداده
امروز رفتیم جمهوری برای خرید گوشی پزشکی هرکسی ادعا داشت ک مال خودش اصله و مال بقیه فیک!بعضی ها هم میگن ک گرون میشه اگه تو این یکی دو روز نگیری،انقدرررررر هم گرونه ک ادم خجالت میکشه به خانواده اش بگه از اینا لازم داره:/از پایه ۱۹۰۰ شروع میشد تازه:/هرچقدرررر تو این یه سال دنبال کار گشتم هیچ جوره نمیشد،میخاستم پولامو جمع کنم ک گوشی بخرم یا کتابامو خودم بخرم ولی انگار نمیشد الان واقعا خجالت میکشم از اینکه هنوز دارم از خانواده پول میگیرم و انقدر ه
آخ که چقدر دلم برای این بولگاری جاسمین نویرم تنگ شده بود ^_^
چقدر حسای خوب واسم آورد
دیگه هرگز عطر ارزون نمیخرم
بازم باید پولامو جمع کنم یه عطر قشنگ بخرم
هیچوقت آدم از خرید عطر گرون پشیمون نمیشه
تازه کلی هم واسم میمونه
#چنده الان یعنی؟
-یا خود خدا!
نزدیک ۸۰۰ هزار تومن وجه رایج مملکت
یادم باشه بطریشو قایم کنم :|
راستشو بخواید اینروزا حال آدماییکه پول ندارن و بدهکارن رو به شدت درک ميکنم همش حساب ميکنم ماهی چقد باید بدم چقد میتونم بدمآخه من از اول نمیدونستم که قراره اینجوری شه وگرنه از همون اول پولامو جمع میکردم یا همه سهمامو خودم میدادم یا چمیدونم هر چیولی واقعا ذهنم درگیرشه و هر کاری ميکنم نمیشه و از یه طرفی هم دلم میخواد زودتر تموم شه بره از طرفی دادم فکر ميکنم زنجیر گردنبندم و کوتاه کنم بفروشم چقدر میشه‍♀️‍♀️‍♀️واقعا احساس ميکنم خیلی قر
آقا نوشت افزار بسیار گرون شده
امروز رفتم یه دونه روان نویس عادی بخرم (یونی بال هم نبود) ده تومن 
بعد انواع رنگاشم داشت و من به خاطر محدودیت مالیم با حسرت برگشتم -__-
میخوام یه بولت ژورنال درست کنم و دارم کم کم وسایلشو میخرم نمیدونم چرا این تو ذهنمه که حتماااا باید چند رنگ روان نویس و ماژیک پاستیلی و داشته باشم. یه دفتر نقطه دار هم که پنجاه -شصت تومنه:/ حالا باید کم کم یه محل ذخیر پول درست کنم برا خودم به نام قلک بولت ژورنال که پولامو برای خرید وس
دیروز تو دانشگاه میخواستم یه چیزی رو کپی بگیرم بعد دیدم تو انتشاراتیه لوازم تحریر ودفترای پارچه ای گل گلی و. داره.اینقدر خوشحال شدم به خاطر اینکه چند وقتی بود میخواستم بگیرم وقت نمیشد. خلاصه یه دفترچه سایز کمی بزرگ برداشتم خریدم .وقتی اومدم خونه یکم پشیمونشدم آخه میخواستم پولامو نگه دارم اما بعدشبه خودم گفتم حال خوبمو خراب نکن -__-
نمیدونستم چه استفاده ای بکنم ازش که خیلی شانسکی تصمیم گرفتم اونو تبدیل کنم به دفترچه خودم . یعنی اسم خودمو روش
دانلود آهنگ سیامک عباسی ببين چقدر دوست دارم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ببين چقدر دوست دارم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , سیامک عباسی باشید.
 
دانلود آهنگ سیامک عباسی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Siamak Abbasi called Bebin Cheghadr Dooset Daram With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه سیامک عباسی به نام ببين چقدر دوست دارم
به جاى من نفس بکشکه زنده ام براى توکه قلب من مى گیره بى هواى توبم
صب یادم اومد که ماه پیش یه نفر اومد مغازه واسش کار انجام دادم. اومد کارت بکشه پول تو کارتش نبود
زنک چقدر واسم چسی اومد که آره این کارت دم دستیمه و پولامو توش نمیذارم و ال و بل.
گفتم اشکال نداره. من که کارتو راه انداختم و پول از حسابم کم شد. تو برو بعد واسم کارت به کارت کن
گفت حتما و ال و بل
الان میبینم هنوز زنیکه دیو پولمو نریخته
یه بارم قبل از عید بهش زنگ زدم کلا منکر شد. بعد که نشونی دادم گفت من که گفتم کارت به کارت ميکنم. هنوزم نکرده
۲۴ تومن پول
من یه پتانسیل خیلی بالا برای تحمل دارم
 
یعنی صبر ميکنم
 
صبر ميکنم
 
صبر ميکنم
 
صبر ميکنم
 
صبر ميکنم
 
و یه روز، بدون اخطار، بدون هشدار، سر زده، حق طرف رو میذارم کف دستش. یا دوستیمو تموم ميکنم یا میدمش زندان، یا هرچی.
 
این صبر بالام رو دوست دارم.
حداقل 6،5 سال قبل، همین ماه مبارک بود که گوشی ام را برداشتم تا به دوستم پیامک بدهم دیگه بریدم» که منصرف شدم. چند سال گذشته؟! خیلی. چند بار دیگر به این نتیجه رسیدم که دیگه بریدم»؟! نمیدانم. اما میدانم که هر وقت که دیگه بریده» بودم و نرفتم سراغ راه حل های این طرفی و آنطرفی، خدا خودش راه حل را درست کرده.
آخدا! ببين، من جز تو هیشکی رو ندارم. هیشکی ها! قشنگ نشستم ته بن بست، دارم به آسمون نگاه ميکنم. به تو! به بی اندازگی تو. اینکه دستم سمت تو درازه رو د
دلم دوتا گوش شنوا میخواد بدون قضاوت شدن
کسی حرفام و بشنوه و سکوت کنه
یکی مثل خانم دکتر 
حیف که سرش خیلی شلوغه و هربار زنگ میزنم وقت مشاوره بگیرم برای دوماه بعد وقت میدن وقتی که دیگه حرفی برای گفتن ندارم.
حرفام همه بغض شده تو گلوم.
دلم میخواد برم تو بلندی فریاد بزنم.
دوست دارم داد بزنم بگم 
خدا منووووووووووووو ببين این زندگی رویای من نیست
ببين جوونیم چطور داره به باد میره
ببين شب و روزام درگیر دوا و دکتر و دارو شده
ببين دارم با مردی زندگی
دارم راه می‌روم. به خودم می‌آیم و می‌بینم دارم با خودم حرف میزنم. اطرافم را اندکی نگاه ميکنم که آیا کسی مرا دیده یا نه. موبایلم را از جیبم در می‌آورم. تظاهر ميکنم به اینکه دارم ویس می‌گیرم، و به حرف زدن با خودم ادامه می‌دهم.
دارم درس میخوانم. به خودم می‌آیم و میبینم که چندین دقیقه است که دارم یک مکالمه ی خیالی با استادم درمورد برنامه ام ميکنم. به اطرافم نگاه ميکنم که کسی به من توجه میکند یا نه. تظاهر ميکنم به اینکه دارم‌ کتاب جلویم را حف
سعی ميکنم اروم باشم خیلی هم سعی ميکنم . خوشحالم از اینکه دارم مدیریت ميکنم خودم رو . کیف سفارش دادم منتظرم برسه و لنز جدید دوربینم هم رسید و احساس خوبی دارم سعی ميکنم یاد بگیرم چجوری حال خوب رو غالب کنم تو وجودم . چند روز بدی رو پشت سر گذاشتم . آرومم الان .
ببين پسر 
دارم پولامو جمع ميکنم ولنتاین برا خودم یه کادو خوشگل بخرم 
چیه؟
سینگل ندیدی؟
بد بخت ندیدی؟
بیکس ندیدی ؟
فقط نمیدونم چی بخرم که خوشم بیاد 


#سینگل ولن
سینگلا کپی کنید ببينم














متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت
ببين پسر 
دارم پولامو جمع ميکنم ولنتاین برا خودم یه کادو خوشگل بخرم 
چیه؟
سینگل ندیدی؟
بد بخت ندیدی؟
بیکس ندیدی ؟
فقط نمیدونم چی بخرم که خوشم بیاد 


#سینگل ولن
سینگلا کپی کنید ببينم














متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت
متن ترانه
♪♬♬♪نمی دونی چقدر حالم گرفته شد دنیا تو رو از من گرفت♪♬♬♪
♪♬♬♪قسمت نبود آخر بهت برسم شاید آهت گرفت♪♬♬♪
♪♬♬♪نه دارم دیوونه میشم از این روزای سختی که تو نیستی تو نیستی♪♬♬♪
♪♬♬♪نیستی دق ميکنم بگو کجایی دارم می میرم از غم جدایی♪♬♬♪
♪♬♬♪ای ماه هر شبم مثل همیشه بازم دیر اومدم عشقم کجایی♪♬♬♪
♪♬♬♪بازم تو که نمیری از یادم نمیشی واسم اون آدمی که همه زندگیمو به پاش دادم♪♬♬♪
♪♬♬♪ای دل سادم ببين همه من و با دست نشو
بچه هاا من دارم میرم یه مدت بمیرم.
مامانم همه چیزو فهمید.
حالمم اصن خوب نیس.
واقن دارم میمیرم.
همتونو خیلی دوس دارم.
منو یادتون نره.
ددی اون فیکرم ترجمش ميکنم.
ولی یکم دیر تر.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لیندا عاشقتم.
+ اوضاع خوب میگذره؟
_ آره میگذرهدارم میجنگمزندگی لذت بخش شدهبا اینکه همه همونن و چیزی عوض نشده ولی خودم عوض شدم و دارم میشماحساس ميکنم تو یه مزرعه آفت زده گندم دارم رشد ميکنم چون فهمیدم یه بار زندگی ميکنم و باید تاثیرمو رو دنیا بذارمامشبم بارون قطره هارو دارم رو برگم حس ميکنم
+ حال خونم ته  کشیده بودحال مختصرت تزریق شد بم
_ چرا من باید این چیزارو امشب بت میگفتم نمیدونم ولی حتما یه چیزی هسیه قدرتی وجود دارهخوب باش همیشه دخترک
+ مرسی فضانورد ک
+ اوضاع خوب میگذره؟
_ آره میگذرهدارم میجنگمزندگی لذت بخش شدهبا اینکه همه همونن و چیزی عوض نشده ولی خودم عوض شدم و دارم میشماحساس ميکنم تو یه مزرعه آفت زده گندم دارم رشد ميکنم چون فهمیدم یه بار زندگی ميکنم و باید تاثیرمو رو دنیا بذارمامشبم بارون قطره هارو دارم رو برگم حس ميکنم
+ حال خونم ته  کشیده بودحال مختصرت تزریق شد بم
_ چرا من باید این چیزارو امشب بت میگفتم نمیدونم ولی حتما یه چیزی هسیه قدرتی وجود دارهخوب باش همیشه دخترک
+ مرسی فضانورد ک
تقریبا شدم کارمند.
یک سری کارهای پایه ثابت
دلم خوشه که این کار کارمندی اگر رشدی رو داشته باشه واسه کس دیگه نیست، برای خودمه
سعی ميکنم خودمو نجات بدم
سعی ميکنم آزاد باشم
عادیِ البته
اولاش باید اینجوری باشه
اشتباه من، اشتباه محاسباتی بود
که فکر میکردم اولش یعنی سال اول
اولش یعنی تا وقتی که "من" بتونم این مجموعه رو از "خودم" بی نیاز کنم
من نه علمش رو دارم
نه تجربه اش رو
علمش رو دارم مطالعه ميکنم تا یاد بگیرم
تجربه اش رو دارم زندگیم رو صرف (یا حروم
سلام سلام سلام
چه خبرا؟
سومین محصول از بین محصولات رنگی رنگی که خیلی دوست دارم و فکر کردم خیلی به دردم میخوره این دفترچه کیف پول بود.
من جز اون دسته از آدماییم که مدام یادم میره پولامو کی کجا و برا چی خرج کردم برا همین تو این دفترچه میتونم راحت یادادشت کنم که چقدر بابت چی و تو چه تاریخی خرج کردم. اخر دفترچه هم میشه میزان درامد و خرج و بدهی و پس انداز هر ماه رو یادداشت کرد که کلا باعث نظم دخل و خرجمون میشه!
^-^
والا به خدا با این گرونی دلار.
شما پول
ای بابا. ببين ببين عزیز من. بین عزیزم بذار برات توضیح بدم. ببين مثلا فرض کن. ببين لطفا نپر وسط حرفم بذار حرفم تموم شه. آخه عزیزم اینطوری که نمیشه که. ببين تو خودت میدونی چی میگم. عزیزم لطفا یه لحظه. آخه میخوام بگم که اصلا.
انقدر ناامید از خودش کسی نمیتواند ناامید بشود که من هستم. من آمادهام برای مرگ هرچه زودتر تا که بیشتر به این دنیا وابسته نشده ام. تا که بیش از این سیاه نشده ام. تا که بیش از این از این از این از این از. از
افکار سیاه به سرم میزند.
ای بابا. ببين ببين عزیز من. بین عزیزم بذار برات توضیح بدم. ببين مثلا فرض کن. ببين لطفا نپر وسط حرفم بذار حرفم تموم شه. آخه عزیزم اینطوری که نمیشه که. ببين تو خودت میدونی چی میگم. عزیزم لطفا یه لحظه. آخه میخوام بگم که اصلا.
انقدر ناامید از خودش کسی نمیتواند ناامید بشود که من هستم. من آمادهام برای مرگ هرچه زودتر تا که بیشتر به این دنیا وابسته نشده ام. تا که بیش از این سیاه نشده ام. تا که بیش از این از این از این از این از. از
افکار سیاه به سرم میزند.
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
زندگیمون سخته ولی دلمون به هم گرمه روزای سخت میگذرن و نمیمونن و تنها چیزی که موندنیه من و خودشیم.ماییم. 
نمیدونه الان دلم چه حالیه
تنها چیزی که الان دلم میخواد اینه که بیاد بشینه پیشم و فقط بهش بگم دوست دارمدوست دارمدوست دارمدوست دارمدوست دارمدوست دارم
روز به روز دارم آدم بدتری میشم 
دارم حسش ميکنم قشنگ 
مثلا اگه توی چند واژه بخوام تعریفی از خودم داشته باشم باید بگم 
مثل همین هندزفری سفید سامسونگ که یه عالمه پیچ خورده و دیگه سفید نیست و کنار من افتاده . همین شکلی .
توی روابطم با آدم ها مشکل دارم و فکر ميکنم اگر حذفشون کنم همه چی حل میشه . احساس ميکنم تمام این ۲۱ سال هیچ چیزی رو متوجه نشدم به واقع . هیچی نفهمیدم و این دردناکه 
من امروز خیلی دیر بیدار شدم. دیشب دیر خوابیدم و کلی عکسای عکاسایی که میشناختمو دوباره دیدم و در موردشون از کتاب نگاهی به عکسها خوندم. امروز چون اول هفته است خودمو میبخشم که ساعت ۹-۱۰ بیدار شدم. دیگه صبحونه امو خوردمو برناممو دیدم که چه کارایی دارمو نشستم و دارم کتابمو میخونم. اریوگنا تموم شد. خدا خلق کرد تا شناخته بشه اینو استادمم گفته بود. بگذریم. داشتم فکر میکردم چقدر من و مها خوشبختیم. نه به اون معنای آبکی. از این نظر که حالا درسته پدر مادرم
دوستش دارم. و کنترل کردن احساساتم خیلی برام سخت شده. چقدر بوسیدنی ای چقدر چقدر خواستنی ای برام چقدر دلم برات مرده بود چقدر میخوامت چقدر چقدر با اون چشم های قشنگت با اون موهای قشنگ ترت که میتونم تا آخر عمرم فقط نازشون کنم دوست دارم فقط پر از تو باشم یه کاری بکن برام پیش من باش همش فقط پیش من باش دلم برای عطرت لک زده بود. چقدر دلم میخواد ببوسمت سرم رو فرو ميکنم تو گردنت و بزرگترین جهاد رو ميکنم که فقط بوت ميکنم! تا لب هات تا گونه هات
دانلود آهنگ سیامک عباسی ببين چقدر دوست دارم
ترانه و آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی ببين چقدر دوست دارم با دو کیفیت 128 و 320
Download New Music By Siamak Abbasi Called Bebin Cheghadr Dooset Daram

متن آهنگ ببين چقدر دوست دارم سیامک عباسی
به جاى من نفس بکشکه زنده ام براى توکه قلب من مى گیره بى هواى توبمون بمونبه خاطر تموم خاطراتمونقد یه پلک نبینمتدلتنگ مى شم بموندلتنگ مى شم بمونمن عاشق همین نگاه عاشقونه ى تو مى شم وفقط ببين چجورى واسه تو دیوونه مى شم وببين چقد دوسِت دارمبراى عشق توغ
از فرط استیصال بین سوپر ایگو و اون یکی دارم کلافه میشم 
حال ندارم از هیچی راضی نیستم 
همش دارم ضرر ميکنم 
نمیدونم چه غلطی باید کنم 
خستم از خوش نگدشتن 
از استیصال 
از این که همش تو نقش ادم بدبخته ایم
همش پول نداره ایم 
همش سختی بکشه ایم
همش نمی شه ایم 
خستم تا بیخ و بن ام خسته ام. 
همش ما بدبختیم 
همش ببين چه گهی خوردیم. 
همش من تلاش کردنه 
مهم نبودنه. 
 
خستم 
خستم 
خستم 
خستم
 
حال ندارم بنویسم
فقط اینکه حس ميکنم خیلی دارم سخت میگیرم بش
خیلی دارم میکشم عقب خودمو.
میدونی من تمامِ روز رو بهش فکر ميکنم و تمامِ شب.
و همه ی لحظه هایی که دارم کاری انجام نمیدم یا میدم.
واسه همین وقتی پیام میده، خیلی کوتاه جواب میدم، چون درواقع دارم باهاش زندگی ميکنم.
البته که اون نمیدونه ولی خب.
و البته که طرز برخوردِ خودش باعث شده انقد کوتاه و سرد جواب بدم ولی خب.
.
.
.
از عشق سخن باید گفت
همیشه، از عشق سخن باید گفت
سلام
امروز یه جلسه داریم با رئیس بزرگ بعد از مدتها. 
امروز من خیلی زود اومدم. دارم همونطوری که دوست دارم میشم. همیشه دوست داشتم صفخیلی زود خیلی راحت از خواب بیدار بشم نه با سختی و ناراحتی. این هفته از اولش خیلی صبح زود بیدار شدم با راحتی.  با راحتی بیدار شدن خیلی حس خوبیه. 
همچنان کتاب صوتی گوش میدم. دارم سعی ميکنم خوش بین باشم و مثبت اندیش. البته کار ساده ای نیست. من به این نتیجه رسیدم که هیچ کاری ساده نیست. تلاش خیلی زیاد لازمه. دارم تلاش ميکنم
روز دهم- شانس در مغز استخوان
برای یک موقعیت کاری شانسی نیاوردم .یعنی انقدر اوضاع من یکی پیچیده شده که حدی نداره. درواقع اینموقعیت کاری همون کار سابق خودمه که در سخت ترین شرایط انجام شد و پولامو ندادن و گفتن نمیدیم .موضوع ی و ی از منم که در همون زمان اتفاق افتاد اما خداروشکر تمام همکارا ی عزیزم تونستن به کارشون ادامه بدن و الانم دارن ادامه میدن و حال میکنن و مثل اینکه مشکلات سیستمم حل شده و مطالباتشون پرداخت شده.
حالا این قسمت ماجر
امروز عملا اولین روزی هست که توی خوابگاه دانشگاه هستم. قراره یک ماهی اینجا بمونم و خودم پیش بینی ميکنم روزهایی هست که برمیگردم خونه. 
چیزایی هست که اذیتم میکنه و نمیدونم چرا نمیتونم مانع شنیدنشون بشم. چیزایی که باعث آزار من میشن و هی منو نا امید و خسته میکنن از کارایی که دارم ميکنم. وما همشون حرف‌های نا امید کننده نیستن، بعضیاشون حتی تشویقی هستن ولی من اون حس تشویق رو دوست ندارم،دوست ندارم بشم اون کسی که میگن ببين فلانی رو، ازش یاد بگیر، ا
زندگی هنوز جریان داره، مهم نیس تا حالا چه اتفاقاتی افتاده، مهم نیست گذشته چی بوده، مهم اینه که حالا تو این شرایط بهترین آینده رو برا خودم رقم بزنم، خدا رو شکر ميکنم بابت سلامتی جسمم، خدا رو شکر ميکنم بابت زیبایی روح و جسمم، خداروشکر ميکنم بابت اوضاع مالیم، خداروشکر ميکنم بابت تحصیلات عالیم، خداروشکر ميکنم بابت خانواده خوبی که دارم، خداروشکر ميکنم بابت روابطی که با دیگران دارم، خدا رو شکر ميکنم بابت دلخوشی های بزرگی که تو زندگی دارم. آیند
شدیدن همه فکر و ذکرم رو مشغول خودش کرده. بیش از اندازه دارم بهش امید میبندم و بهش فکر ميکنم، جوری ک اگ نشه احساس شکست بدی خاهم کرد! پروانه های زیادی رو توی دلم حس ميکنم وقتی ک ب خودش و یا حتی نشدنش فکر ميکنم. چی شد ک تبدیل شد ب یکی از علایق مهم من؟ چی شد ک فکرش افتاد توی سرم؟ اگ نشه عایا میتونم ب چیزی ک دارم راضی باشم؟
نمیدونم!
ولی میدونم ک ب نظرم لیاقتشو دارم. این همه خدا لطف کرد، این یکبارم روش! :)
لطفن شدید و خعلی زیاد برام دعا کنین!
پ.ن: فکر ميکنم
از ساعت یک و این حدودا که خواستم بخوابم
تا الان نتونستم بخوابم
هزار و یک عدد فکر در ذهن من
دارم چیکار ميکنم؟ 
اشتباه کردم؟
چیکار کردم؟
همه شون برمیگرده به چی؟ به یه بی توجهی!
چرا این همه دارم فکر ميکنم؟
از خودم متحیرم
یه آم نرمال نیستم
همه رفتارام وحشیانه
صبح فیزیو دارم و هنوز نخوابیدم
ادامه مطلب
برای اولین بار تو طول زندگیم یه اتفاق خفن و غیر منتظره افتاد!
بووممم. بالاخره موفق شدم تابستون رو بترم 
البته تردن نه به اون معنا که هر روز گردش و مسافرت و مهمونی باشم، نه. همین که دارم از روزام استفاده ميکنم و کارایی که دوست دارم رو ميکنم خوشحالم میکنه که مثل تابستون سالای پیش الکی وقتمو هدر نمیدم.
و خب این بخاطر دوستای خوبیه که دارم، که خواسته و ناخواسته بهم انگیزه میدن
حلوای سردار رو خوردم امروز. کم کم دارم احساس ناراحتی ميکنم به خاطر مرگش. نمیدونم شاید از بیرون بهم تلقین شده. ولی زرافه گفت ببين اگه بابات کتکت بزنه بازم باباته. همسایتون بیاد بخواد با بابات دعوا کنه، با اینکه ازش کتک خوردی، ولی بازم طرف باباتو میگیری. حق داد بهم که ناراحت باشم.
 
عکس حیوون های آواره شده استرالیا رو دیدم، دلم کباب شد. از وقتی دیدمشون همش دارم غصه میخورم :(
 
غیر از اینا روز خوبی بود. امتحانمم خوب بود. فردا هم زود پاشم درس بخونم.
هر ثانیه احساس جاموندگی ميکنم.همش به خودم میگم آخه لنتی این یه هفته چیکار میتونست برات بکنه که موندی که یکی دیگه رم پاگیر خودت کردی.فکر ميکنم شاید سال ۶۱ ام به بهانه ی کار میموندم.پارسال به هیچ جام نبود اما امسال هر ثانیه بغض دارم.
همش به این فک ميکنم که از پس تمرینا برمیومدم بعد به خودم میگم خودتم خوب میدونی که نمیومدی.بعد فک ميکنم خب کپی میکردم بعد دوباره فک ميکنم اینطوری که فایده نداشت.دارم دیوونه میشم.کاش میشد یه سر میرفتم میومدم.
به این فکر ميکنم که من واقعا عاکوارد دو عالمم در برابر کسی که دوستش دارم و هر قدر سعی ميکنم اوکی و عادی باشم کاملا شکست میخورم و نمیدونم چرا خندم میگیره از این موضوع! مثلا الآن که اومدی چرا من باید اینقدر عاکوارد باشم و ساکت شم و این رفتار مسخره دست خودم نباشه و این در حالیه که تو کاملا کاملا کاملا میدونی و حواست به همه رفتارای من هست! نمیدونم که دارم به چی فکر ميکنم اینجور وقتا فقط یهو ساکت میشم و خیلی تابلو و مصنوعی میشم. و الآن که دارم Dionysus گو
حتی خودمم نمیدونم دارم با خودمو و اینده ام چکار ميکنم .انگار که خودم نیستمدور شدم از خودم از هدفم از عشقم و از علاقه هام .تنها چیزی که دارم میبینم اینه ک دارم دیوانه وار خرید ميکنم .من شدم ادمی که نباید .سردمه انقدر سرد که ذهن و روح و جسمم همشون یخ زدن . سرماش انقدر زیاده ک حتی گاهی با سوزش استخونهام به خودم میام .نمیزارم اینجور بمونه از همین امروز تلاش ميکنم و دوباره اونی میشم که باید .
روزی هزار بار این وبلاگو چک ميکنم به عشق این که یکی یچیزی گفته باشه
خیلی تنهام 
صبا هفت صبح بیدار میشم شروع ميکنم به درس خوندن تا شب ساعت دوازده 
حال ابن روزای من مثه مرده ها شده 
اصلا نمیفهمم دارم چیکار ميکنم اصلا نمیدونم دارم چیکار ميکنم
خیلی زندگی سختی دارم 
کارم شده رویا بافی 
تفریحم شده رویا بافی 
رویای قدم زدن تو پارک
رویای شنا کردن رویای زندگی کردن 
از اولشم زندگی کردن یه رویا بود برام
تو این تنگ کوجیک و سیاهی که خونه ام شده هیچی نیست
الکی دارم می نویسم
الکی خوشحالم انگار سیم کشی های مغزم بهم ریخته
ساعت 2 ناهار خوردم
ساعت 4 گرسنه ام شد
ساعت 5 یه وعده دیگه خوردم
الان به معنای واقعی گرسنمه
ساعت 7 تازه
یعنی تا شام زنده می مونم
و تازه اصلا هم وزن اضافه نکردم
هیچ حس ميکنم دارم وزن کم ميکنم
ولی الکی خوشحالم
چی بخورم خخخخ
دقیقا چند روز سیستمم بهم ریخته نمی فهمم چرا
اصلا برای همین می ام اینجا می نویسم
مغزم بیش از حد فعاله نمی فهمم چرا
پشت سر هم روشنه دارم همش کار ميکنم فکر ميکنم
ولی
کی میتونه الان حالمو بگیره ؟ هنوز فکر ميکنم رو سنگفرشای رشت دارم حرکت ميکنم 
حالم خوبه نمیدونم این زهر چقدر اثر داره اما خوبم من نیاز دارم ابزورد باشم 
من نمیتونم مثل خیلیا بشینم پشت میزو چنگ بزنم به زندگی مزخرف من باید روحم پرواز کنه بایییدددد
ب دوستت دارم بیشتر از جونم بیشتر از هستیم 
من فقط و فقط برلی تو زنده ام برای خودم هیچی نمیخوام
چند روزیه که هی به خودم بد و بیراه میگم. هی خودم رو مقایسه ميکنم و شکایت از این که این چه دنیاییه. این چه وضعیه. نگاه کن فلانیو نگاه تو چقدر ضعیفی. نگاه اون یکی باهات چیکار کرد. نگاه نگاه و خلاصه خاک تو سرت. 
امروز یک لحظه به خودم اومدم و دیدم که گناه دارم بابا. این مریضیه که دارم. این که هیچ وقت راضی نیستم. این که گیر کردم تو گذشته و این همه ترس از شکست دارم. این که حالم رو به تنهایی نمیتونم خوب کنم.  هی به خوددم گفتم ببين تو همینی. بیا لااقل قبول کن
زمان میگذره و روزی میرسه که وقت مردنم باشه. چشم به هم زدن شد ۲۶ سالم. الان که فکر ميکنم میبینم احتمالا اصلا ترس نداره. پس چرا باید از خیلی چیزا تو زندگی بترسم وقتی نهایتش مرگ. دلم میخواد دنیاهای دیکه رو تجربه کنم. دلم میخواد به معنای واقعی کلمه زندگی کنم. دلم میخواد از بند تمام محدودیت ها رها باشم. دلم میخواد اونجوری که حال ميکنم زندگی کنم دلم میخواد بیخیال همه حرف مردم بشمو حرفی درباره مردم نزنم. اصلا به من چه که مردم چیکار میکنن چیکار نمیکنن ب
من دارم فکر چی رو ميکنم وقتی تو هنوز اون دستبند دستته؟ 
من دارم چیکار ميکنم؟ در برابر چی مقاومت ميکنم؟ 
این چندمین باره واقعیت اینطوری میخوره تو صورتم؟ قراره چند بار دیگه بخوره که بیدار شم از این خواب؟ دست بکشم از این رویا؟ بفهمم؟ احمق نباش آدم ساده. احمق نباش.
بسم الله مهربون :)
زندگی ميکنم، درس میخونم، میخندم، ورزش ميکنم، نقاشی میکشم، زبانم رو تقویت ميکنم، علایقم رو دنبال ميکنم، اما از درون دارم درد میکشم. این درد روز به روز درونم بزرگ تر میشه و منم متقابلا سعی ميکنم تحملم رو ببرم بالا. با این درد بزرگ شدم‌، روحم بزرگ شد، قد کشیدم، اما جدیدا به یه حدی رسیدم که احساس ميکنم دیگه قوی تر نمیشم، دارم میشکنم دیگه!
از ضعفی که داره بهم غلبه میکنه متنفرم. درمونده شدم. هزار تا غم و حسرت و ناراحتی حرص گوشه ی د
تو این شرایط کرونایی حس و حال ماهم عجیبه
به مهدی میگم حس ميکنم دارم وسط یه فیلم هالیوودی زندگی ميکنم!
+ این منم ک دارم وسط این همه تشویش جهان ذره ذره دلمو میبازم.
+باید برم ازش بپرسم عایا از پیشرفت احساسی راضی هستی؟ :/ یا زیرشو زیادتز کنم؟ :دی
عطش حرف زدن دارم. چرا با من حرف نمیزنید؟
عجیبه اما دوست دارم برم توی وبلاگ قبلیم بنویسم. با تعداد دنبال کننده 3 و نیم برابری. دوست دارم پستی که هفته پیش نوشتم اما منتشرش نکردم رو کامل کنم و بذارمش. 
الان این حال که نمیدونم چه مرگمه و یه جور غمگینی م به خاطر چیه؟ به خاطر اینکه امروز خیلی روز خوب و جالبی بود؟ یا چون فکر ميکنم کاملا باید خودم رو سرزنش کنم که انقدر منفعلانه وبلاگ ها رو دنبال ميکنم؟ چمه واقعا؟ چرا دارم زندگی رو سخت ميکنم؟
و بذار بگم.
۱_چند شب پیش ساعت ۳ بود فکر کنم که برگشتیم خونه ، با داداشم جامونو توی حیاط پیش هم پهن کردیم ، اول با کرم ریزی هامون شروع شد و بعدم با تعریف خاطرات بچگیامون گذشت ، از ته دل قهقه میزدیم خیلی وقت بود اینجوری نخندیده بودم 
۲_از امروز قرار بوده یه رژیم حجم رو شروع کنم که همین روز اولی کلیش نصف و نیمه شد ولی خب تا یک ماه دیگه باید یه فرم خوب به بدنم بدم 
۳_یادم افتاد به ساعت خریدنم ، رفتم با مامانم اینا ساعت بخرم تا من انتخاب کنم بابام و داداشم ساعت خر
دارم تمام سعی‌م رو ميکنم که حتی اسمش رو هم سرچ نکنم و افسار افکار و احساسات‌م رو ندم دستش. به هرحال همیشه باید برای بدترین چیزها آماده بود.انتظارِ کشنده‌ای‌یه رو دارم تجربه ميکنم.میدونم آخرش هم چیزی میشه که تو میخوای اما کمکم کن. خیلی.
یکی بیاد که دستشو ببرم بالا، بگم هرکس که من دوست، آشنا و فامیل او بوده‌ام، زین پس فلانی دوست، آشنا و فامیل اوست.
یه تعداد آدم رو فقط انتخاب کنم، بگم شماها حق ندارید اون جدیده رو دوست، آشنا و فامیل خودتون بدونید. من برای شما هستم هنوز. 
بعدشم دست همون تعداد (یا اگه دستشون نمی‌شه یادشون) رو بگیرم و برم یه جایی که کسی نشناسدم به جز همونا. و کسی زبونم رو نفهمه و زبون کسی رو نفهمم به جز همونا. 
+عیدتون مبارک. از این پونصدیا و هزاریای عیدی نصیب همه‌تو
خب میبینی که ساعت چهاره و منم بیدار شدم. امروز قطعا حتما میرم عکاسی. تا چهار عصر وقت دارم کارو ریلکس انجام بدم کتابمو بخونم زبانمو جلو ببرم. درسته هنوز یه خورده گرفتم اما راه میفتم. البته بعد عکاسیم زمان دارم. امشب خونه بابابزرگمم مراسم. اما من نمیرم. مهام البته. پس تو خونه تنهاییم. البته این چند وقت که کلا تنهاییم :/ خب میشه هم ازش استفاده کرد. بیخیال بهتره برم. ببين امروزو چه ميکنم. کاش خوب باشم. 
تو این دو سه روز یه چیزایی فهمیدم که الان دارم با خودم فکر ميکنم که مگه میشه اتفاقی باشه؟
سه نفری ک میشناختم و هرروز باهاشون چشم تو چشم میشدم فهمیدم فرزند شهید هستن! یکیشون که خیلی نزدیک بود و باهاش زیاد پیش اومده بود حرف بزنم.
حالا همش دارم با خودم فکر ميکنم کی چه حرفایی زدم؟
شده ک از بابام براشون تعریف کنم؟
آخه دخترا یه جور دیگه بابایی هستن.
دو شبه که روی تخت برعکس میخوابم
هرکار ميکنم نمیتونم عادی باشم
دوباره از خودم خسته شدم
از بی ارادگیم
امسال عیدم با سالهای قبل فرق داشتنه اینکه بگم خوب یا بد بود
کلا متفاوت بود
اول اینکه من سال تحویل خواب بودم
دوم اینکه سفره هفت سین ننداختیم (البته چون ما سفر بودیم)
سوم اینکه حس ميکنم دنیای جدیدی رو قراره بسازم و حتی تجربه کنم 
همه اینا بخاطر اینه که من 21سالگی رو شروع کردم و بزرگ. شدن رو دارم حس ميکنم 
یه چیزایی دارن برام تغییر می‌کنن یا بوجود میان یا از بین میرن
حس پروانه ای رو دارم که داره از پیله بیرون میاد 
حس خیلی خیلی خیلی جذاب و جالب و می
تو این دو سه روز یه چیزایی فهمیدم که الان دارم با خودم فکر ميکنم که مگه میشه اتفاقی باشه؟
سه نفری ک میشناختم و هرروز باهاشون چشم تو چشم میشدم فهمیدم فرزند شهید هستن! یکیشون که خیلی نزدیک بود و باهاش زیاد پیش اومده بود حرف بزنم.
حالا همش دارم با خودم فکر ميکنم کی چه حرفایی زدم؟
شده ک از بابام براشون تعریف کنم؟
آخه دخترا یه جور دیگه بابایی هستن.
دو شبه که روی تخت برعکس میخوابم
هرکار ميکنم نمیتونم عادی باشم
دوباره از خودم خسته شدم
از بی ارادگیم
فک کنم داشتم خواب میدیدم که بچه هامون گفتن که
ما میدونیم ک الف رو دوسش داری
+بعضی وقتا احساس ميکنم دارم ب خودم تلقین ميکنم که بهش
علاقه دارم،شاید من فقط چشاش وخنده هاش رو دوس دارم ب عنوان ی رفیق ک خیلی عزیزه برام!! نمیدونم تکلیفم مشخص نیست
فقط میدونم دلم نمیخواد ازدواج کنه بااون دختره 
ازاون دختره مزخرف که همش اعصابشو خورد میکنه وخیلی هم
ترحم انگیزه واقعابدم میاد
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم . دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه . پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببينم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم .

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
با ایران موندن واقعا قراره چی بشه؟
یه کسخول مثل جدی بشم؟
بچه ها من ناراحتم.
من فکر ميکنم نیاز دارم که برم سخنان جدی و کار ها و رفتار هاش رو ببينم؛ مسخره ش کنم و بهش بخندم. تحقیرش کنم.
نمیدونم چمه و چی شده.
من عصبانیم.
نمیدونم باید جدی رو بکشم یا خودمو

حس ميکنم به یه روانشناس احتیاج دارم.
هنوز سردرگمم. خیلی سردرگمم. عصبانیت حس ميکنم. ظلم و دروغ حس ميکنم. حسم دیگه بهش خوب نیست. هیچوقت فکر نمیکردم فانتزیم این بشه که یه روز بیاد دنبالم و برینم بهش. اصل
.
بدی هامو به زبون آوردم. گفتم که توی آدرس خنگِ مطلقم، که چه قضاوت های اشتباهی در مورد مردم ميکنم، که روی ملت اسم میزارم، که اسم ماشین هارو بلد نیستم، که بدغذاییم رو مخه، که ببين ماشین و کفشم رو چه خاکی ميکنم، که چقدر سخت دل کندم توی دوتا مهاجرت هام، که سخت عذرخواهی ميکنم، که لجبازم، که خنگم، که خلاصه من اینطوری ام دیگه.بعضی چیزهارو به زبون نیوردم. نگفتم که میتونم حمایت گر باشم، که آدم هارو سوق میدم به سمت خواسته هاشون، که شنونده ی خوبی ام، که م
در ناشناخته بودن انسان همین بس که پارسال با شوق و هیجان غیر قابل وصفی قصد دانشگاه و ادامه تحصیل کردم و قبول که شدم هیچ خبری ازون ذوق و شوق نبود!
و در حال حاضر دارم در دو مسیر کاملا متفاوت ( شایدم ۳ مسیر) کار ميکنم که هر دوش تمرکز زیاد میخواد!! و هر روز هم فکر ميکنم که کارم درسته یا نه؟؟ و ممکنه پشیمون بشم یه روز؟؟؟
امیدوارم که نشم اخیرا دارم طوری زندگی ميکنم که حداقل روزی یکبار از خودم میپرسم " این واقعا تویی؟؟؟" 
دارم میگردم که خودمو از لا به لای
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز. پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نميکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل ميکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز. پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نميکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل ميکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
مگه من نمیدونم
خیلی خوب میدونم که این کارام چقدر اشتباه و غلطه
اما کمبود دارم.اره من اعتراف ميکنم کمبود دارم
پراز عقدم
نیاز دارم
چقدر عوض شدم
دارم بد میشم
نه میگم بذار یکبارم من بد بشم ببينم اینای که بد هستن و همه چی دارن منم داشته باشم
خودت منو عوض کردی .
هیچ کس کاری نکردخودت کردی
امروز نارنجی توی ذهنم کاشت که شاید یه روز به زندگی کردن با من فکر کنی و دلت بخواد و قبول کنی! و من دارم منطقم رو خفه ميکنم و رویا پردازی ميکنم برای یک صحنه فقط که داریم باهم ازدواج می کنیم! میدونم میدونم که این فقط یه رویاست و تو مال من نمیشی اما خب شاید هم یه روز باهم زندگی کنیم. گاهی فکر ميکنم توی قلبم پر از توئه. و من تمام وقتی که بیدارم رو دارم به تو فکر ميکنم. چقدر دلم میخوادت چقدر 
ساعت ۱۲ س و تازه از خواب بیدار شدم. 
بین خواب و بیداری به این فکر میکردم که همیشه از این مینالیدم که وقت ندارم و کلی کار دارم
اما الان که وقت دارم، فقط دارم تلف ميکنم وقتمو. ، با خواب و فیلم و . 
وقتشه دست به کار شم و کارو ادامه بدم. 
با وسط کار ول کردن، نتیجه مثبتی به دست نمیاد.
خدافظ
 
در شهر طوس مامن امن خدا ببينحق را عیان ز چهر منیر رضا ببين
بگشای چشم دل ز سر علم و معرفتصحن مطهرّ حرم کبریا ببين
سلطان طوس رهبر آزادگان رضاشاهان به درگهش همه در التجا ببين
در تحت قبه اش به اجابت رسد دعااندر حریم او همه حاجت روا ببين
گسترده است سفره ی عامش بروی خلقبر خوان او تو نعمت بی منتها ببين
در رُفت و روب صحن و رواق مطهرشخیل ملک همیشه به صبح و مسا ببين
هر دردمند خسته که او را علاج نیستدر آستان او به امید شفا ببين
با خاک طوس گشته مقام زیارتش
داشت از خاطراتش می گفت. می گفت دو سه سال پیش وقتی کربلا بوده، به من پیام داده " اینجا بارونه " . می گفت من بهش جواب داده ام : خدا دوسِت داره ! داره صورتت رو با بارونش ، می بوسه .  می گفت از آن موقع به بعد، هر وقت کربلا رفته، به باران هایش به چشم ِ بوسه های ِ خدا نگاه میکرده .  نشسته ام و دارم فکر ميکنم لطافتم را کجا جا گذاشته ام که این روز ها زندگی نشاطش را در چشمم باخته ؟ 
نشسته ام و دارم فکر ميکنم اتفاقا امروز زیر ِ باران بودم. منتهی به تنها چیزی ک
حس ميکنم خیلی وزن اضافه کردم دقیقا از اول بهمن تا الان! حس سنگینی وحشتناکی دارم.لباسام برام تنگ ترشدن.عادت دارم همیشه لباس گشاد و آزاد بپوشم.و اینطوری راحت نیستم.حس سنگینی بدی دارم :/ دلم میخواد جلوی این وضع رو بگیرم اما حس ميکنم که نمیشه!
فیلم امشب ک قراره ببينم تایتانیک است! :) 
پ ن: با اینکه فیلم دوبله و سانسور شده بود اما بازم حوصله م نشد تا آخر ببينم. :) و تا وسطای فیلم خوابم برد
وای گشنم شد
یکم گشنگی شدید تر شه دیگه خابمم نمیبره
⁦:-\⁩بابا این چ خوندنیه هیچی تو مخ ادم نمیره این وت شب که
فقط هیجان بیخود دارم 
واقعا شب تخمی رو دارم سپری ميکنم
تخمی که میگم بی ادبی نیستا
زیست دارم میخونم قسمت تولیدمثل گفتار یک ودو
میخواستم بگم ازبین اون چارتا هومورن دخیل در چرخه ها
ال اچ و پروژسترون و دوس دارم چون مث اون دوتای دیگه انقد ادا نمیان
 
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه ميکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی. 
من به خودم نگاه ميکنم و تو به خودت. یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه ميکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی. 
من به خودم نگاه ميکنم و تو به خودت. یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
دانلود آهنگ راغب چشماتو ببندو خواب عشقتو ببين
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * چشماتو ببندو خواب عشقتو ببين * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Cheshmato Bebando Khabe With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ راغب چشماتو ببندو خواب عشقتو ببين
با فکر تو بیدارم هی عشق منمثه فرشته ها بخوابچشماتو ببندو خواب عشقتو ببينتو بهتری
میدونم دارم اشتباه ميکنم. میدونم اخرش فقط خودم ضربه می بینم. میدونم چند ماه دیگه دوباره میام اینجا چس‌ ناله ميکنم. میدونم احساس پیدا ميکنم و بعدم دلمو میشه و مثل سگ پشیمون میشم. میدونم دارم به خودم اسیب میزنم.
ولی لعنتی، حواسمو خیلی خوب پرت میکنه. این حواس پرتی ارزشش رو داره. حداقل فعلا.
بسم الله الرحمن الرحیمخودم را دوست دارم!همه جا همراهم بوده؛ همه جا☺️یکبار نگفت حاضر نیستم با تو بیایمآمد و هیچ نگفتحرف نزدگفتم و او شنیدرنجش دادم و تحمل کرد.خودم را سخت دوست دارم!خودم را آنقدر دوست دارم که میخواهم برای حال خوبش تلاش کنم.خودم را آنقدر دوست دارم که میخواهم فقط برای او زندگی کنم.هرچندهراز گاهی دلم را میشکند اما باز هم دوستش دارم و میبخشمش تا بایستد و اشتباهش را جبران کند☺️خودم را آتقدر دوست دارم که هرروز در آغوشش میگیرمش
سلام
نمیدونم چرا اینجوریهاما حتی الانم که بیشتر تلاش ميکنم هنوزم دوستای خوبی ندارم. این حالتو دوست ندارم. این که تا بهم نیاز نداشته باشن میرن. این که فقط من به این که میتونیم دوست های خوبی باشیم فکر ميکنم. حال همدیگرو فقط وقتی موضوعی برای حرف زدن باشه میپرسیم. حس ميکنم روابطمون پسته .یا حداقل ادمایی که من باهاشون دوستمو ارتباط دارم. شایدم دارم یکه به قاضی میرم. شاید منم بدم و دارم این مسئله رو درباره خودم نادید میگیرم. 
نمیدونمفقط خسته کن
چرا  گاهی نمیشه شاد بود؟
چرا اینهمه از دردودلام نوشتم ولی پاک کردم؟
چرا دارم دق ميکنم؟
چرا حس ميکنم تو این زندگی هیچ سهمی ندارم؟
چرا دیگه مث قبل به همسرم احساسی ندارم؟
چرا همسرم دیگه به حرف من اهمیت نمیده؟
حس دختری رو دارم که چون حالا یه بچه دارم مجبورم بسوزم و بسازم
و همسرم داره از این موضوع سواستفاده میکنه
قدر خوبی ها و خوشبختی هاتونو بدونین
چون خیلی زود دیر میشود
پ.ن: گاهی هیچ چیزی مرحم زخم دلت نمیشه حتی یه آغوش گرم
خیلی استرس دارم خیلی
نمیذاره بخوابم 
این روزا حس اضطراب حس غالبیه که تجربه ميکنم .وقتی در حال انجام دادن کاری هستم اضطراب دارم که زود تموم شه اما وقتی تموم شد باز استرس دارم و خوب نمیشه .حتی نمیدونم الان ساعت چنده.نور صفحه ی گوشیم رو کمترین حالته .من شدیدا استرس دارم .پریروز با ب رفته بودیم فزوشگاه زنجیره ای و منتظد بودیم نوبتمون شه تا حساب کمیم بریم از قضا جلویی ما خریداش زیاد بود و کلی طول کشید و من هی مثل مرغ پر کنده اینطرف اونطرف میرفتم که
یکی از مشکلاتی که با خودم دارم اینه که لذت بردن رو بلد نیستم!
اکثر کارایی که ميکنم با هول و هراس و استرس انجام میشه.
 
مثلا دارم آشپزی ميکنم به جای اینکه از اون لذت ببرم همش استرس اینو دارم نکنه خراب بشه و موادغذایی اولیه رو حروم کنم و اسراف شه؟نکنه مامانم تاییدش نکنه؟
بجای اینکه اون آشپزی خوشحالم کنه یه استرس به استرس هام اضافه میکنه!:(
++خب حروم شه که اصلا حرومم نمیشه و به هرحال میخوریش!یه تجربه جدیده دگ!
 
یا مثلا دارم چیز جدید درست ميکنم(همین
تلاش ميکنم. چند روز هست که حتى نفس کشیدن هم برایم دشوار شده. آگهى هاى کاریابى را چک ميکنم. رزومه میفرستم. تماس میگیرند و وقتى حاضر میشوم از کارهایم انتقاد میکنند. دوست هایم پراکنده شده اند. کسى کنارم نیست بجز امید. نیاز به یک همجنس دارم تا حرف بزنم. نیاز به سارومان دارم. اما او کیلومترها دورتر از من دارد زجر میکشد. من و او انسان هاى خوبى هستیم اما بیخودیم. من فقط او را دارم که دلگرمم کند. در این یک سالى که رفته هرروز به یادش بودم. البته که من انسان
با یه لیوان چای عطردار هلو توی تاریکی تکیه دام به میز محل کارم و دارم به بهار پشت در شیشه ای خیابون نگاه ميکنم هر چی بیشتر میگذره بیشتر تو خودم گم میشم
آروم وایسادم و دارم این ۶ماهی که گذشت و میبینم 
پیش خودم میگفتم تو این ۶ماه انقدرر تغییرای محسوس میبینم ک بیا و ببين
 اما حالا.همه چی کند پیش میره  ولی روزا دارن میدووَن و منمنم هیچی 
پیش خودم میگم بابا مگه الکیه؟ یهو همه چی‌بشه گل و بلبل؟!!! 
 همون قدری ک طول کشید تا عوضش کنی، زمان میبره تا
نمیدونم حسم بهت چیه نمیدونم الان در چه حالی هستی فقط میخوام که فراموش بشیم همدیگه رو یادمون بره بیخیال هم بشیم و همیشه از هم دور باشیم 
غصه م گرفته ولی کتمانش ميکنم و بی محلش ميکنم که زخمام سر باز نکنن 
یه جا یه کلیپ دیدم که گفت اسم سه نفر که دوسشون داریو بگو بی اختیار اولی تو بودی در حالی که میدونم دیگه علاقه ای نیست. بی وققه دارم سعی ميکنم تو ذهنم بی محلت کنم و بی خیالت شم و کم کم فراموشم شی. صداتو یادم رفته تمام رختم یادم رفته. نیم رختو یادمه و
دارم ی کتابی ترجمه ميکنم برای یکی از دروسم
و همین ترم همون درس رو دارم
دارم از تولید به مصرف کار ميکنم و فایل هر فصلی رو که ترجمه ميکنم میدم به دانشجوهای کلاس
کلی بهشون گفتم امانتدار باشید و ترجمه رو دست کسی ندید و ازش سوء استفاده نکنید
چون تصمیم دارم برسونمش به چاپ
 
 اگر بتونم انتشارات درست درمون براش پیدا کنم احتمالا میشه منبع معتبری باشه برای رشته ما 
به دلیل این که تو این درس واقعا منبع خوب نداریم
 
حالا امیدوارم دانشجوهای محترم واقعا ا
گرچه بر دوش دل غم زده باری دارم
دست بر باده ی انگور نگاری دارم
بوی این بادیه خود رهزن هفتاد سر است
انتظار فرج  اسب و سواری دارم
می گشایم سحر از ناله چراغی به دواشک
که در این  باغ نشانی بهاری دارم
همه کارم تویی ای روشنی صبح سحر
ورنه من با شبِ تاریک چه کاری دارم
تنگ شد سینه ام از بس که به خود پیچیدم
مثل گرداب که بامرگ قراری دارم
می درخشد نظرم در هوس منتظرم
همچو شمع که به هر دیده مزاری دارم
انتظاریست دلم را که گلم سبز شود
چون خزان سوختگان زردی و زار
من میگم با من حرف نزن ، که بزنی 
من ردت ميکنم ،که اصرار کنی 
من میگم نه ،که مجبور کنیم ب آره 
من میگم هیچی که تو صد بار بپرسی ازم 
من ناز ميکنم که تو نازمو بکشی 
من میگم برو که نری 
من میگم برو که نری
و 
من میگم برو که نری . 
# من متنفرم از کسی که هر چی بگم ، بگه چشم ، اوکی؟ 
واسه همینه من از اونایی ک همه دوسشون دارن ، بدم میاد . من یه شیطون لجبازه پرحوصله ی ؟ کرم دوست دارم
من یه آدم بد رو دوس دارم 
که بد باشه با همه ، جز من 
نه یه آدم خوب.  که با همه و م
چرا روی داشته هام تمرکز نکنم؟چرا به این فکر نکنم که اوضاع خوبه؟ اونقدر ها هم بد نیست؟ اوکی فشار هست سختی هست. اما من الان دارم زبون دوم رو یاد میگیرم دارم کار مفیدی تو دانشگاه ميکنم و دارم برای ی کشور دیگه اقدام ميکنم. اینا همیشه آرزوهای من بودن. پس چرا خوشحال نیستم؟ شاید چون ی به قول المانیا خوک درونی دارم که دوس دارم مدام سرزنشم کنه و نداشته هام رو ببينه. مدام وایستاده اون بالا و به اشتباهام نگاه کنه. ی روش خوبی تو کتاب سیلی واقعیت بود که میگف
جدیدا دارم سعی ميکنم باور کنم که مرگ پایان زندگی نیست 
اصلا دلم نمیخواد اینجوری باشه که ادم بعد از مرگش تموم میشه و بهشت و جهنم وجود داشته باشه و یه عمرررر بخاطر اشتباهاش تنبیه بشه 
دارم سعی ميکنم باور کنم که دوباره در قالب یه ادم جدید متولد میشم و دوباره زندگی ميکنم ^^ یه زندگی با کلی اتفاقا و تجربیات جدید 
دروس ترم جدید رو گذاشتن رو سایت از این بی برنامه تر نمیشه ، کلاسا پخش و پلا دارم فک ميکنم به کلاس عکاسیم که حالا حالا تموم نمیشه به کلاس زبانم فکر ميکنم به انجمن که داره جدی میشه و یک عالمه کار گذاشتن جلو راهمون به تایمی که لازم دارم برای عکاسی خداوندا یادم باشه از استادم سوالام رو بکنم ، یادم باشه ازش مدیریت زمان رو بپرسم بدو بدو ها شروع میشه از اول ترم هنوز یه گوشه ی مغزم میگه ارزشش رو داره ! قلبم میگه باور داشته باش و سعی ات ر
روزها مثل فشنگ از اسلحه خارج و سپری میشن.اومدم عسلویه و الان حدود ۷ روز هست که سر کار هستم.همون کار قبلیه البته یه خورده چالش های عجیب تر.در کل بدک پیش نمیره.از خیلی از مشکلات هم از نظر مکانی فاصله گرفتم ولی از نظر ذهنی نه.!
الان یه پام توی بازرسی هست و یه پام توی دفتر فنی!!!دارم به هر دو واحد کمک ميکنم.
ته دلم ناراحت نیست.حس ميکنم آخرش آینده منو به طرف روشناییش میکشه.خبری نیستا!!!همینجوری الکی حس ميکنم.
اصلا دوست دارم حس کنم.فضولی؟؟؟!!!!
سرما خوردمحس ميکنم دارم میمیرمفردا اردو داریم و اگه حالم خیلی ناجور باشه نمیتونم برمکلی برای اردوی فردا برنامه ریخته بودماگه نرم دوستام منو زیر پزاشون له میکننحوصلم سر رفتهحس ميکنم دارم میمیرمبای.
دارم میرم یه جایی که چندسال بود قهر بودم باهاش
امسالم نمیخواستم برم
توفیق اجباری شد
باید میرفتم
نمیدونم چی میخوام بگم و چیکار دارم
ولی دل پری ازش دارم
نمیدونم حالم خوبه یا بده
ولی نرمال نیست
من نباید تنها توی این راه میبودم
همش کنارم احساسش ميکنم و‌ باهاش حرف میزنم
یعنی اونجا چی میشه؟
دارم به تک تک بچه هایی که وسیله هایشان را جمع میکنند نگاه ميکنم و ذوقشان برای رفتن 
بغض ميکنم به این فکر ميکنم با خودم چند چند باشم که هم من راضی باشم هم خودم 
مگر میشود ؟ شدنش که میشود 
آخرین آیس پک دارک را میخورم و سعی ميکنم طعمش را خوب به خاطر نگه دارم 
تک تک مغازه ها را وجب به وجب در خاطرم نگه میدارم بوی توت فرنگی را عمیق میان جانم میکشم هنوز بغض دارم هنوز رد اشک روی مژه هایم مانده 
و بغض هنوز با من هست 
چند روزی هست با من است
این روزها عمیق ت
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
بابا جانم؟! من عاشق شمام :) که وقتی یک ساعت پیش دارم بهت فکر ميکنم و به آرامشی که ازت می گیرم و به صدای قشنگ و گرمت، و به انرژی مثبت همیشگیت، تو بهم زنگ بزنی یهو و این انرژی رو دریافت کنی به قول خودت و بعد بشی آرامش من وسط ناراحتی و نگرانی. که بعد مهربون ترین بابای جهان باشی و بخوای تماس تصویری بگیریم و من روی ماه شما رو ببينم بابا و برام بخندی و خونه قشنگتون رو بهم نشون بدی و موهاتو باز کنی برام و بگی تو هی موهاتو از اینور میدی اینور! ببين موهای من
یکی از مشکلات اساسی زندگی من همین عنوان پست هست :| اصلا عنوان برای هر چیزی نمیدونم چرا سخته که چیزی رو مینویسم براش عنوان پیدا کنم :| که چی عنوان پست بذاریم ؟ مشکلات دنیا حل میشه ؟ :/ الان که دارم اینو مینویسم دارم با یکی از دوستان حرف میزنم :| 
خب کجا بودم اهم اهم اره دیگه این عنوان پست بنظرم چیز مسخره ایه 
من باید پیش کی برم شکایت کنم ؟ :/ من تا عنوان پست رو برندارن نمیتونم چیزی بنویسم 
الانم اصلا فکر نميکنم همینجوری دارم تایپ ميکنم فقط 
:joy: 
واق
خب بهتر شده الان 4 روز از تولد  26 سالگیم گذشته و دارم فکر ميکنم خیلی بهتر شده 
برگای دسته گلمو انداختم دارم هز چیزی که آزارم میده رو میندازم دور
شنبه ی بعد از تولدم رفتم دنبال یه کار جدید به در بسته خوردم اما اشکال نداره درستش ميکنم اما ب موفق شد دو روز بعد تولدم استخدام شد و این فعلا به زندگیمون کمک میکنه 
ماشینمونم خریدیم و دیگه صاحب ماشین شدیم الان بزرگترین مشکل سر راهم کار منه 
دعا ميکنم مهر ماه کار منم اوکی بشه
 
دارم میرم جشن فارغ‌التحصیلی. میتونست جشن فارغ‌التحصیلی من هم باشه ولی علی‌الحساب باید پنج شش سالی صبر کنم. چند روزه ذوق جشن رو دارم و هی بچه ها رو با اون کلاها تصور ميکنم.
بار ها تو این دو سال به غلط و درست فکر کردم. به اینکه درست احتمالا این بود که از اول مسیرم رو انتخاب میکردم. بعد فکر ميکنم شاید اون درست بود ولی راهی که اومدم نه ‌تنها غلط نبود که شاید درست‌تر هم بود. امروز اینو بیشتر حس ميکنم. شناختنِ آدم‌ها، گرفتن تصمیم‌ها، دوری ها، نزد
دوستت دارم.
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها