نتایج جستجو برای عبارت :

بازی پانتومیم کودکانه

بسم الله الرحمن الرحیم . آموزش سوره فلق به همراه شعر کودکانه *قاری: استاد حسین محمدی یاد دادن سوره‌های کوتاه جزو سرفصل‌های کاری آموزش خردسال هست اما آیا این آموزش به چه صورت انجام میشه این خیلی مهمه. در بحث آموزش مفاهیم دینی همونطور که گفتم خیلی اهمیت داره که چه قدر از مفهوم رو لازمه به کودک منتقل کنیم. آیا چیزی که بش یاد میدیم مطابق سنش هست؟ نیاز سنش هست؟ اصلا براش قابل درک و فهم هست؟ اگه نمیفهمدش آیا میشه براش توضیحش داد به صورت کودکانه و
دانلود آهنگ کودکانه سلام
کاربران عزیز امروز در خدمت شما هستیم با دانلود مجموعه فوق العاده از آهنگ های کودکانه در مورد سلام به همراه متن شعر و کیفیت عالی این مجموعه شامل آهنگ های سلام کودکانه برای شروع کلاس پیش دبستانی, شعر و ترانه سلام بابا سلام مامان, آهنگ سلام یه حرف خوبه میباشد دانلود به صورت یکجا و کاملا رایگان با لینک مسقیم امیدوارم این مجموعه را دوست داشته باشید و برای دوستان خود ارسال کنید
 
دانلود آهنگ کودکانه سلام
 
یک بادبادک بود که دنبال دوست می‌گشت. یک روز توی فیس بوک با یک باد آشنا شد. از آن روز به بعد باهم چت کردند.
یک روز گذشت، دو روز گذشت، روز سوم باهم قرار گذاشتند، کنار یک ابر پنبه‌ای سفید که شکل بره بود یکدیگر را ببینند.
بادبادک خیلی خوش‏حال شد. حمامی رفت. سر و رویی شست. مویی شانه کرد. ابرویی کمان کرد. دستی به گوشواره‌ها و دنباله‌هایش کشید و رفت آسمان. کنار بره ابر سفید. بره ابر گوشه‌ی آسمان واسه خودش می‌چرید. بادبادک منتظر بود و هی این ‏ور و آن‏
دانلود آهنگ های شاد کودکانه
درود، امروز موزیک های شنیدنی شاد و دلنشین برای کودکان را آماده دانلود کرده ایم. آهنگ های عاشقانه برای کودکانه عزیز و دلبندتان ، مامان و بابای
عزیز دانلود کنید و با فرزند خود گوش کنید و لذت ببرید. یکی از بهترین
مطالبی که تا به امروز در جوان موزیک منتشر شده بدون شک همین مطلب خواهد
بود.

ادامه مطلب
 
روزی سوفیا تصمیم گرفت که با دوستش به پیاده روی بروند،
او یک ساندویچ و یک سیب را درون کیفش قرار داد و کلاهش را گذاشت
دست دوستش را گرفت و با هم به سمت جنگل رفتند.
در راه بودند که ناگهان باد تندی شروع به وزیدن کرد به طوری که باعث شد
کلاه سوفیا از سرش بیرون آمده و به شاخه ی بلند درختی آویزان بشود.
سوفیا از این اتفاق ناراحت بود با خودش فکر کرد
که چکار کند که بتواند کلاهش را از روی شاخه بردارد
و وقتی دید نمی تواند کاری کند ناامید و ناراحت شده بود،
در ه
روزی سوفیا تصمیم گرفت که با دوستش به پیاده روی بروند،
او یک ساندویچ و یک سیب را درون کیفش قرار داد و کلاهش را گذاشت
دست دوستش را گرفت و با هم به سمت جنگل رفتند.
در راه بودند که ناگهان باد تندی شروع به وزیدن کرد به طوری که باعث شد
کلاه سوفیا از سرش بیرون آمده و به شاخه ی بلند درختی آویزان بشود.
سوفیا از این اتفاق ناراحت بود با خودش فکر کرد
که چکار کند که بتواند کلاهش را از روی شاخه بردارد
و وقتی دید نمی تواند کاری کند ناامید و ناراحت شده بود،
در هم
یک بادبادک بود که دنبال دوست می‌گشت. یک روز توی فیس بوک با یک باد آشنا شد. از آن روز به بعد باهم چت کردند.
یک روز گذشت، دو روز گذشت، روز سوم باهم قرار گذاشتند، کنار یک ابر پنبه‌ای سفید که شکل بره بود یکدیگر را ببینند.
بادبادک خیلی خوش‏حال شد. حمامی رفت. سر و رویی شست. مویی شانه کرد. ابرویی کمان کرد. دستی به گوشواره‌ها و دنباله‌هایش کشید و رفت آسمان. کنار بره ابر سفید. بره ابر گوشه‌ی آسمان واسه خودش می‌چرید. بادبادک منتظر بود و هی این ‏ور و آن‏
به ضرص قاطع خدمتتون می‌گم که سخت‌ترین قسمت پانتوميم بازي کردن پیدا کردن سوژه‌ست   بعنوان مثال شما برو توی گوگل سرچ کن: سوژه‌ی جدید، دوتا پیشنهاد اول "سوژه‌ی جدید پانتوميم" هستن! اوایل فکر می‌کردم فقط من توی پیدا کردن سوژه‌های این بازي مشکل دارم ولی حالا فهمیدم که نه بابا جهانیه.
وجود یک جور سادگی توی روابطمان برایم خیلی دوست‌داشتنی ست. این سادگی کمک می‌کند تا بتوانیم در هر موضوع کوچک زندگی، همکاری کودکانه‌ای داشته باشیم و از آن لذت ببریم. ما کارهای گروهی‌مان را دوست داریم؛ درست مثل بازي بچه‌ها. از خواندن یک کتاب با هم، خلاصه کردن توسط کسی که فرصت بیشتری داشته و توضیحش برای دیگری؛ تا کمک رساندن در کارهای شخصی هر کداممان، که دیگری مهارت بیشتری در جزئی از آن دارد؛ تا تکالیف خانه؛ تا هم‌فکری و برداشتن قدم‌های جدی ز
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
 "شعر کودکانه جوجه من"جوجه پر طلاییزرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگا رنگهراه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگمجوجه رنگارنگم
حناییه سر توچه خوشگله پر تو
   بیشتر بخوانید: "شعر کوتاه برای کودک 2 ساله"
 
**********اشعار کودکانه**********
 
"جوجه نافرمان"
گفت با جوجه مرغکی هشیارکه ز پهلوی من مَرو به کنار
گربه را بین که دُم عَلم کردهگوش ها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردتتا کُله چرخ داده ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوستبه خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خو
عشق حقیقی را نمی توان در جیب های پرشده یا دست های لمس شده ی چندباره و نه حتی در خیابان های منهتن یافت. من حتی آن را در کافه های غرق در جمع های 2 نفره هم ندیدم. نمی دانم چرا طلسم چند صد ساله هنوز هم پابرجاست؟
تلقین عشق راحت ترین کاریست که می توانی با دست های خالی به ثمر بنشانی. اما چه سود که آن حس ساده و بی آلایش در پس کوچه های روستایی دور افتاده ، لابه لای دست های پیرزنی تنها جا گرفته است. من و هزاران چون من در هزارتوی منیّت خویش گم شده ایم ، حال آنکه
من یکی از دوست‌های عسل، یعنی همان بچه خرسه هستم. من هم دیگر بچه آدم نیستم، من تازگی یک بچه گربه شده‌ام؛ اما نه برای اینکه عاشق غذای گربه‌ای باشم، نه! من حالم از موش به هم می‌خورد. من آرزو کردم بچه گربه شوم، فقط برای اینکه گربه‌ها به مدرسه نمی ‏روند. گربه‌ی خانه‌ی ما که همین طور بود. از او یاد گرفتم که گربه شوم.
گربه‌ی خانه از صبح تا شب دور حیاط ش بازي می‌کرد. وقتی می‌رفتم مدرسه، می‌پرید روی دیوار و به من پز می‌داد که از درس خواندن
من یکی از دوست‌های عسل، یعنی همان بچه خرسه هستم. من هم دیگر بچه آدم نیستم، من تازگی یک بچه گربه شده‌ام؛ اما نه برای اینکه عاشق غذای گربه‌ای باشم، نه! من حالم از موش به هم می‌خورد. من آرزو کردم بچه گربه شوم، فقط برای اینکه گربه‌ها به مدرسه نمی ‏روند. گربه‌ی خانه‌ی ما که همین طور بود. از او یاد گرفتم که گربه شوم.
گربه‌ی خانه از صبح تا شب دور حیاط ش بازي می‌کرد. وقتی می‌رفتم مدرسه، می‌پرید روی دیوار و به من پز می‌داد که از درس خواندن
داستان کودکانه در مورد بی نظمی که کودک شما یادبگیره نظم داشته باشه و اسباب بازي و وسایل در خانه رها نکنه.
یکی بود یکی نبودیه پسر کوچولوی شیطونی بود به اسم نیما که همیشه  وقتی از مدرسه میومد لباساش و روی تخت مینداخت و میرفت جلوی تلویزیون فیلم میدید و با اسباب بازي هاش بازي میکرد.
مادر نیما همیشه بهش میگفت که لباساش و مرتب کنه و اسباب بازي هاشو از وسط خونه جمع کنه تا خراب نشن.
ولی نیما به حرف مامانش گوش نمیداد و همیشه همون جوری که جلو تلویزیون کا
جناب شاهین گرسنه بود. از آن دورها مواظب یک دسته کبوتر بود؛ اما جلو نمی رفت و حمله نمی کرد. فقط از آن بالاترها آن ها را نگاه می کرد. چون که شاهین ها از آن بالاها حمله می کنند.
جناب شاهین بالا و بالاتر رفت. درست بالای سر کبوترها رفت. از آن بالا یکی از آن ها را نشانه گرفت. چونکه شاهین ها پرنده های کوچک‏تر را شکار می کنند.
جناب شاهین، بال هایش را بست و از آن بالا، مستقیم به طرف کبوتر شیرجه رفت. چونکه شاهین ها موقع حمله، بال هایشان را می بندند.
نزدیک کبو
نگاه بی رمقش هنوز در پس سالها درد، نشانه هایی از شیطنت کودکانه اش داشت.
منم نوجوان، کنار تختش ایستاده بودم. بی آنکه حرفی برای گفتن داشته باشم.
گاه گاهی مرا به لبخندی کودکانه مهمان میکرد.
بی انصافی بود که بگویم ناراحت از دست معلم که بهم نمره نداده
یا از جای کبودی دعوای دیروز با یکی از بچه ها سر توپ
یا از خستگی و کلافگی این روزها
دورش که خلوت شد ارام مرا صدا زد.
گفت: مگر مرگ، دردش بیشتر از این سوزنهاست!
ناگهان
 
تا همینجا خاطرات قابل خواندن هستن
ابگیر کوچکی در میانه راه سبز و دلپذیری وجود داشت که در ان سه ماهی زندگی می کردند.
ماهی سبز، باهوش و زرنگ بود ، ماهی نارنجی ، هوش کمتری داشت و ماهی قرمز ، کم عقل بود.
روزی دو ماهیگیر که به قصد تفریح  به فضای سبز رفته بودند
تصمیم گرفتند که فردا برای ماهیگیری به اینجا بیایند
بنابراین تصمیم گرفتند که تور ماهیگیری خود را برای فردا اماده کنند.
ماهی ها صحبت های ماهیگیران را شنیدند
و با نگرانی خواستند که چاره ای بیندیشند.
ماهی سبز ، که زرنگ و باهوش بود
همستر کوچولو دنبال غذا می گشت. یک شاخه ی گندم پیدا کرد.
خوش حال شد و دانه های گندم را گاز گاز کرد.
چونکه غذای همسترها دانه های گندم است.
همستر کوچولو ناگهان صدای پایی شنید. خوب گوش کرد و بو کشید.
بوی راسو بود. همستر کوچولو ترسید و فرار کرد.
چونکه همسترها غذای راسوها هستند.
همستر کوچولو با دانه هایی که توی دو تا کیسه قایم کرده بود، دوید و رفت توی لانه ی زیرزمینی.
چونکه همسترها دو تا کیسه ی کِشی توی لپ هایشان دارند.
همستر کوچولو توی لانه اش، با خیال
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳ ﺮﺳﺪﻧﺪ:ﺑﻬﺘﺮﻦ ﺍﻟﻮ ﺑﺮﺍ ﺮﻭ درزندگی ﺴﺖ؟ﻔﺖ : ‏ ﻮﺩﺎﻥ‏» ﺑﻬﺘﺮﻦ ﺍﻟﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻔﺘﻨﺪ :ﻮﺩﺎﻥ ﻪ ﻫ ﻧﻤﺩﺍﻧﻨﺪ ، ﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺪ ،ﻮﺩﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻪ ﻧﺒﺎﺪ ﻫﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺮﺩ . ﺍﻭﻝ ﺍﻨﻪ ﻫﻤﺸﻪ ﺑﺩﻟﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪﺩﻭﻡ ﺍﻨﻪ ﻫﻤﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺎﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ ﺳﻮﻡ ﺍﻨﻪ ﻭﻗﺘ ﺰ ﺭﺍ ﻣﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﺩﺍﺭﻧﺪ ﻬﺎﺭﻡ ﺍﻨﻪ : ﺑﻪ ﻫ ﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﺑﻨﺪﻧﺪ
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
دوران پیش از دبستان با توجه به نقشی که در شکل گیری شخصیت هر فرد دارد یکی از مهم ترین دوره های زندگی محسوب می شود. با توجه به اهمیت این دوره باید با سرمایه گذاری بیشتر در مقطع پیش دبستانی و همچنین فراهم آوردن محیط مناسب، زمینه را برای رشد و پرورش کودک فراهم کرد. حمایت کودک برای بازي کردن و قصه گفتن برای او، به عنوان دو مورد از روش های غنی سازی این دوره به شمار می آید. قصه باعث پرورش خلاقیت، افزایش دقت، ایجاد اعتماد به نفس و رشد نگرش مثبت در کودک م
یک شب نینو بال‌های کوچکش را تکان داد و گفت: فردا می‌خواهم پرواز یاد بگیرم.»
شاهینِ پدر گفت: حالا زود است دخترم. چند روز دیگر صبر کن!»
شاهینِ مادر گفت: از برادرهایت یاد بگیر. ببین چه ساکت نشسته‌اند و صدایشان در نمی‌آید.»
نینو جواب نداد و رفت ته لانه پیش برادرهایش تا بخوابد. کمی بعد پدر گفت: این‌قدر پچ پچ نکنید بچّه‌ها، بگذارید بخوابیم!»
صبح روز بعد، سه برادر نینو گفتند: می‌خواهیم پرواز یاد بگیریم.»
پدر با تعجّب نگاهشان کرد و گفت: به این
یک شب نینو بال‌های کوچکش را تکان داد و گفت: فردا می‌خواهم پرواز یاد بگیرم.»
شاهینِ پدر گفت: حالا زود است دخترم. چند روز دیگر صبر کن!»
شاهینِ مادر گفت: از برادرهایت یاد بگیر. ببین چه ساکت نشسته‌اند و صدایشان در نمی‌آید.»
نینو جواب نداد و رفت ته لانه پیش برادرهایش تا بخوابد. کمی بعد پدر گفت: این‌قدر پچ پچ نکنید بچّه‌ها، بگذارید بخوابیم!»
صبح روز بعد، سه برادر نینو گفتند: می‌خواهیم پرواز یاد بگیریم.»
پدر با تعجّب نگاهشان کرد و گفت: به این
چیزی که تقریبا همه کودکان علاقه و اشتیاق فراوانی به آن دارند شنیدن قصه کودکانه است. دنیای کودکان دنیای قصه‌ها و ماجراهای پرهیجان است. کودکان در دنیای قصه بازي می‌کنند با قصه کودکانه‌ای که والدینشان برایشان می‌خوانند می‌خوابند بیدار می‌شوند وزندگی می‌کنند.
حتی کودکان شلوغ و پر جنب‌وجوش هم با آرامش به قصه‌ها گوش می‌دهند از قصه‌ها می‌آموزند و از آن پند و اندرز می‌گیرند و حتی در عالم خواب هم قصه‌ها را دنبال می‌کنند. اگر پدر و مادرها
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.
مشخصات:
رنگ سفید و سبز آبی
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
بسم الله الرحمن الرحیم. امام زمان (عج) و کودکان این به پست اشعار آموزشی و کلیپ‌های کودکانه مهدوی ویژه آشنایی با امام دوازدهم برای سنین خردسال و دبستان اختصاص دارد. تصاویری هم برای ساخت کلیپ‌های مناسبتی در این پست برای شما قراردادیم تابتوانید به بهترین شکل محتواهای آموزشی بسازید. کلیپ های کودکانه مهدوی برای مشاهده کامل مطالب این پست به آدرس زیر مراجعه کنید .
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.
مشخصات:
رنگ سفید
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
فروش ویژه زیر پیراهن بچگانه
تا پایان اسفند ماه
به قیمت عمده تکی خرید کنید
زیر پیراهن کودکانه سایز 4 سال فقط 20.000 تومان
قبول انواع سفارشات و تغییرات سفارشی اندازه و جنس و.
مشخصات:
رنگ سفید و سبز آبی
سایز کودک 4سال
جنس پارچه: 100 درصد نخ پنبه
 
پویا و عدم اعتماد به نفس بخاطر لکه های سفید روی پوستشپویا کوچولو بعضی روزها ش به پارک میرفت، اون خیلی پارک رو دوست داشت ولی هیچوقت توی پارک از کنار مادرش ت نمیخورد و با بچه ها بازي نمی کرد.
پویا روی دستش یه لکه ی سفیدرنگ داشت و خیال میکرد بچه ها با دیدن دستش بهش میخندن و مسخره ش میکنن. بخاطر همین دوست نداشت با بچه ها بازي کند.
تا اینکه یک روز به مادرش گفت که دیگه دلش نمیخواد به پارک بیاد. مادرش ازش پرسید: ولی چرا پویا جان؟ تو که پارک رو
چرا فرزندم کودکانه رفتار می کند؟
در  نوشتار چرا پسرم حرف گوش نمیده؟ به این موضوع اشاره کردیم که علت این که بسیاری از والدین باید ده ها بارکاری را از فرزند خود بخواهند تا انجام دهد این است که فرزند آنها در مواجهه با آن والد خودکودکانه اش را بروز می دهد
و در ادامه اشاره کردیم که خود کودکانه با لوس شدن،در هم پاشیدن،استراحت کردن و جذب کردن همه چیزهای خوب تغذیه می شود

ادامه مطلب
چرا فرزندم کودکانه رفتار می کند؟
در  نوشتار چرا پسرم حرف گوش نمیده؟ به این موضوع اشاره کردیم که علت این که بسیاری از والدین باید ده ها بارکاری را از فرزند خود بخواهند تا انجام دهد این است که فرزند آنها در مواجهه با آن والد خودکودکانه اش را بروز می دهد
و در ادامه اشاره کردیم که خود کودکانه با لوس شدن،در هم پاشیدن،استراحت کردن و جذب کردن همه چیزهای خوب تغذیه می شود

ادامه مطلب
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب               
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
مثل بچه‌ای شدم که پشت ماشین بابا پدرام و مامان افسانه‌ش نشسته و داره به جنگلای اطراف جاده نیگا می‌کنه.
ذوق کودکانه
دلم می‌خواست سرمو بذارم رو شونه‌ی مامان افسانه و مامانمم با موهای چربم بازي کنه و برام قصه بگه و به خواب عمیقی فرو برم که الآن دیگه فقط تو خاطراتم سراغشو دارم.
خیال‌پردازی‌های کودکانه
وارد تونل می‌شیم، یاد بچگیم میفتم که همیشه دلم می‌خواست سرمو از پنجره بکنم بیرون و جیغ بکشم و تمام وجودمو توی تونل خالی کنم
آرزوهای کو
در تاریخ 1398/08/01 شورای دانش آموزی دبستان طالقانی توسط 208 نفر دانش آموز با سیستم سنتی انتخابات ساعت 9 صبح مشخص گردید و کار خود را آغاز نمود در این برنامه بعد از ثبت نام دانش آموزان جهت کاندید شورا ، مدت پنج روز تبلیغات بود که دانش آموزان با هیجان خاص ،به وسیله ی بنر ، پوستر و نوشتارهای کودکانه در مشارکت اجتماعی شرکت نمودند سپس در مراسم آغزین به معرفی خود پرداختند .تعدادی از روی نوشته؛ تعدادی با گفتار کودکانه ، و بعضی با تصویر و نوشته جهت انتخاب ش
کاشی های لق را به آسانی تعمیر کنید!
ممکن است که شما هم با مشکل لق شدن
کاشی ها در خانه تان مواجه باشید، شاید باورتان نشود اما سر و صدای این
کاشی های لق از آزار دهنده ترین صداها در خانه هستند مخصوصا اگر شب هنگام
بخواهید روی آن ها حرکت کنید، این مقاله به شما نشان می دهد که چگونه می
توانید در کمترین زمان لقی این کاشی ها را برطرف کنید.مواد لازم برای رفع لقی کاشی :    چسب بتون (نوع تیوبی آن مناسب تر است)     گان (gun) برای چسب (از ابزار فروشی ها به راحتی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها