نتایج جستجو برای عبارت :

بازنویسی حکایت مردکی چشم درد برخاست

۶۳- خلوتیان ملکوت دل ودینم شدو دلبر به ملامت برخاست     گفت با مامنشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که درین بزم دمی خوش بنشست   که نه درآخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد       پیش عشاق توشبهابه غرامت برخاست درچمن باد بهاری … خلوتیان ملکوت – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست – غزل ۲۱
منبع : فالگیر
بازنويسي حکايت شخصی شتر گم کرد
بازنويسي حکايت صفحه 95 کتاب نگارش هفتم

بازنويسي حکايت شخصی شتر گم کرد
بازگردانی حکايت شخصی شتر گم کرد به زبان و به نثر ساده امروزی که در کتاب نگارش کلاس و پایه هفتم خواسته شده است و در صفحه ۹۵ کتاب نگارش موجود می باشد به زودی در این پست قرار خواهیم داد و این را بدانید که در سریع ترین زمان ممکن برای شما عزیزان این انشا قرار خواهد گرفت متاسفانه جواب این انشای در اینترنت وجود ندارد و به زودی بازنويسي حکايت نگاری را
۴۶۳ – برخاست بوی گل ای آفتاب آینه دار جمال تو         مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود     کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو در اوج ناز و نعمتی ای آفتاب حسن   یارب مباد تا به قیامت زوال تو مطبوع … برخاست بوی گل – ای آفتاب آینه دار جمال تو – غزل ۴۰۸ – ۴۶۳
منبع : فالگیر
بازنويسي حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد
بازنويسي حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد حکايت نگاری صفحه 66 نگارش هشتم
حاکمی دو گوشش ناشنواشد. مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیشامد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانایی، نزدش رفت و با اشاره و به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان، چرا غمگین هستید؟ شما یکی از حس های خود را از دست داده اید، خداوند به شما حواس دیگر هم داده است که سالم اند، آنها را
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 نگارش دهم سگی
بر لب جوی سگی بر لب جوی استخوانی یافت حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت
پاسخ حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت جواب حکايت سگی بر لب جوی استخوانی
یافت بازنويسي حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت باز افرینی حکايت سگی بر
لب جوی استخوانی یافت سگی بر لب جوی استخوانی یافت یعنی چه سگی بر لب جوی
استخوانی یافت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 سگی بر لب جو
بازنويسي حکايت شخصی خانه ای به کرایه گرفت از هیچ سایتی کپی گرفته نشده است پس نشر بدون منبع حرام ولی پیگرد قانونی ندارد حکايت زیر را به نثر ساده امروزی، بازنويسي کنید.
حکايت : شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد.به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوبهای سقف، ذکر خدا می کنند. گفت : نیک است؛ اما می ترسم این ذکر، به سجود بینجامد».
نویسنده : ( عبید زاکانی )
بازنويسي : روزی مردی به مسافرت رفت. هنگام غروب آفتاب به ر
مردکي را چشم درد خواست.پیش بیطار (دام پزشک)رفت که دوا کن.بیطار از انچه در چشم ستوران می کرد ،در دیده او کشید و کور شد.حکومت (شکایت)به داور بردند.گفت:براو هیچ تاوان نیست.اگر این خر نبودی بیش بیطار نرفتی»
در روزگاران قدیم مردی چشم درد گرفت وپیش دام پزشک روستا رفت که بیماریش را مداوا کند.دام پزشک از دارویی که برای چشم درد چهارپایان و حیوانات می زد به مرد داد.زیرا که تنها چنین دارویی داشت برای مداوای چشم درد. دام پزشک داروی حیوانات را در چشم مرد کش
خر در گل مانده
حکايت خر در گل مانده»
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون کشیدن آن خسته شده بود. 
برای کمک کردن دُم خر را گرفت و زور زد! 
دُم خر از جای کنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست که ، تاوان بده!
مرد برای فرار به کوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. 
خود را در خانه‌ای انداخت. 
زنی آنجا کنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. 
از آن فریاد و صدای بلند در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحب خانه نیز با صاحب خر همراه شد. 
مرد
گریزان بر
بازنويسي حکايت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود
حکايت:
فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود. از قلعه، سنگی بر سرش زدند و بشکستند. برنجید و گفت:عجب بد مردمانی هستند، سپری به این بزرگی را نمی بینند که سنگ بر سر می زنند».
بازنويسي:
مرد جنگجویی با زره ایی پولادین و سپری محکم به میدان جنگ رفته بود در حالی که زیر سپر خود پنهان شده بود و گام به گام به قلعه نزدیک می شد از بالای قلعه سنگی پرتاب شد و سنگ دقیقا بر سر مرد جنگجو فرود آمد. سر مرد جنگجو شکست و خ
متن حکايت: شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.» عبید زاکانی
بازنويسي حکايت: شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های سقف، ذکر خداوند می کند. مرد مستاجر گفت: درست است ا
بازنويسي حکايت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
متن حکايت:
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)
بازنويسي حکايت:
 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های
بازنويسي حکايت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
متن حکايت:
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)
بازنويسي حکايت:
 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های
حکايت
دو درویش در راهی با هم می‌رفتند. یکی بی‌پول بود و دیگری پنج دینار داشت.درویش بی‌پول، بی‌باک می‌رفت و به هر جایی که می‌رسیدند، چه ایمن بود و چه ناامن، به آسودگی می‌خوابید و به چیزی نمی‌اندیشید. اما دیگری مدام در بیم و هراس بود که مبادا پنج دینار را از کف بدهد.
بر چاهی رسیدند که جای ان و راهن بود.اولی بی‌پروا دست و روی خود را شستو زیر سایه‌ی درختی آرمید. در همین حین متوجه شد که دوستش با خود چه کنم چه کنم می‌کند!برخاست و از او پرس
از خویش سخن می‌گوید، انکار می‌کند، می‌ترسد، شک می‌کند، می‌پرسد، تأیید می‌کند، تکذیب می‌کند. آرام می‌خواهد، لیکن آرام نمی‌گیرد، چرا که به راه نمی‌افتد.
در سکوت می‌راند، از عشق سخن می‌گوید، نمی‌ترسد، در یقین می‌بالد، نه تحسین می‌کند و نه می‌نالد. آرام نمی‌خواهد، لیکن آرام است، چرا که در راه است.
هیچ حرفی، هیچ عقیده‌ای، هیچ نشانه‌ای. هیچ ‌کس نخواهد آمد. آنکس که می‌خواهد، برمی‌خیزد. آنکس که باور دارد، عمل می‌کند. جویای برکت حرکت
این روزا با هر آدمی که حرف میزنم میرنجم. با هرکسی که نشست و برخاست میکنم عصبی میشم. نمیتونم خودمو کنترل کنم. 
اصلا به خودم که میام میبینم چیزی برای از دست دادن ندارم. حقیقتا مگه من چه چیزی به دست آورده ام که حالا برای از دست دادنش مغموم باشم؟
شده ام چوب دو سر نجس، از هر طرف به غم آلوده شده ام.
 
مردی خری دیدکه درگل گیرکرده بود و صاحب خر ازبیرون کشیدن آن خسته شده بود. برای کمک کردن دُم خر راگرفت، وَ زور زد، 
دُم خر از جای کنده شد.!
 
فریادازصاحب خر برخاست که تاوان بده»!
 
مرد برای فرار به کوچه‌ای دوید، ولی بن بست بود.
خود را در خانه‌ای انداخت، زنی آنجا کنار حوض خانه نشسته بود وچیزی می‌شست و حامله بود. 
از آن فریاد و صدای بلند، زن ترسید و بچه اش سِقط شد.!
صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد. 
 
مردِ گریزان برروی بام خانه دوید. راهی نیافت،
 
فقط مثبت‌ها را اطراف خود نگه دار !آدم منفی‌ها چاه انرژی‌اند . آن‌ها مانند افراد مریض و بیماری هستند که مرضشان به شدت واگیردار است . ممکن است بعضی‌ از این به شدت منفی‌ها افراد فامیل و حتی دوستان صمیمی‌ات باشند ، فرقی نمی‌کند . به عنوان یک اصل بپذیر که منفی نگاه کردن به دنیا ، بزرگترین ضربه‌ای است که یک فرد می‌تواند به خودش و آدم‌های اطرافش بزند .قانونی که باید رعایت کنی حذف یا نهایتا محدود کردن روابط خود با این افراد است ."قانون نشست و ب
من هیچ چیز ننویسم خوش‌ترم. من هیچ کار نکنم، هیچ راه نروم، آسوده‌ترم، خندان‌ترم، بی‌غم‌ترم، شادان‌ترم. لیکن می‌نویسم، می‌کنم، می‌روم، می‌کشم از رنج‌ها سهم شایسته‌ی خویش، می‌نوشم از دردها سهم بایسته‌ی خویش، و این چنین بر مدار تقدیر حقیقی خویش، در عمق رنج و غم و تلخی، آسوده و خندان و بی غمم.

گذشته در کف دست راست و آینده در کف دست چپ، هر دو چنان می‌بینم که حال می‌بینم. هیچ دو دیگر نمی‌خواهم ببینم، چنان که از حال هم گریزانم. هر دو دست بر
بازنويسي مقاله انگلیسی چگونه به تقویت زبان کمک خواهد کرد ؟ابتدا توجه کنید که منظور از بازنويسي صرفاً نوشتن نیست.
شما میتونید این تمرین رو به صورت باز گویی انجام بدید.
بنابراین در ادامه پست آموزش بازنويسي متن، من صرفا از عبارت ” بازنويسي متن انگلیسی ” استفاده می کنم اما منظور هم بازنويسي است و هم بازگویی !
 
بازنويسي متن انگلیسی به این معناست که شما بعد از خواندن هر جمله یا پاراگراف، همان ایده ی مطرح شده در پاراگراف توسط نویسنده را با استفا
فرامرز اسم پسرانه است، معنی فرامرز: 1- آمرزنده (دشمن)؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر رستم، که پس از کشته شدن پدرش به کین خواهی او برخاست، شاه کابل را کشت و شغاد را به آتش کشید. بهمن پسر اسفندیار او را کشت؛ 2) فرامرز: آخرین امیر [433-443 قمری] سلسلهی بنی کاکویه در اصفهان که … معنی اسم فرامرز
منبع : اسم دونی
حکايت:
شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت».
بازنويسي:
شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای
 محمدبن عبده گوید بامام صادق ع عرض کردم کار در حال مومن نیست فرمود نه زمانی که روی  شکم ان زنست ایمان از او سلب شود و چون برخاست بر خاست بر گرددوباز اگر بزا برگشت سلب شودعرضکردم او.که اهنگ بر گر شتن ب دارد. پس چرا ایمانش بر مبگردد و مومن گفته میشود فرمود چه بسیار کسانکه برگشتن دارند ولی هرگز بر نمیکردند پس قصد اهنگ گناه مثل خود گناه نیست و ممکن است صغیره یی جبران پذیر باشد   
حکايت مردکي را چشم درد خاست صفحه 36 نگارش هشتم
برای مشاهده انشا بر روی اینجا کلیک نمایید تا به صفحه مورد نظر هدایت شوید.
برای مشاهده انشا بر روی اینجا کلیک نمایید تا به صفحه مورد نظر هدایت شوید.
برای مشاهده انشا بر روی اینجا کلیک نمایید تا به صفحه مورد نظر هدایت شوید.
برای مشاهده انشا بر روی اینجا کلیک نمایید تا به صفحه مورد نظر هدایت شوید.
برای مشاهده انشا بر روی اینجا کلیک نمایید تا به صفحه مورد نظر هدایت شوید.

ادامه مطلب
نوشتن مقاله و بازنويسي مقاله انگلیسی آن باید توسط افراد حرفه ای صورت گیرد تا طبق استاندارد های مقاله نویسی، محتوایی ارزشمند و پربار تحویل دهید. کمک گرفتن از تیم های پارافریز و بازنويسي مقاله می تواند بهترین راه حل در این راستا باشد. 
آگاهی کامل به قوانین مقاله نویسی و هم چنین به کار بردن استاندارد های مقالات انگلیسی و شبیه کردن آن به یک ساختار متفاوت، از توانایی های بارز تیم های بازنويسي و پارافریز مقاله می باشد.  استفاده از گرامر استاندا
بازنويسي و گسترش حکايت سوداگری بار آبگینه داشت پایه دوازدهم صفحه۱۰۴
متن حکايت پایه دوازدهم صفحه ۱۰۴
سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بار گیرش بگرفت و بر آن بار آبگینه چوب دست خویش محکم فروکوفت  ای رفیق، چه در بار داری؟ گفت اگر چوب دیگر زنی هیچ
بازنويسي و گشترش حکايت:
تاجری در راه بازگشت به سمت دیار خود بار شیشه به پشت شتر خود بسته بود. در میانه راه باج گیر(راه زنی) جلوی راه او را گرفت و با چوبی که به همراه داشت و از آن برای باج گیری
ضرب المثل خر من از کره گی دم نداشت !
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون کشیدن آن خسته شده بود. برای کمک کردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای کنده شد.فریاد از صاحب خر برخاست که تاوان بده»!
مرد برای فرار به کوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانه‌ای انداخت. زنی آنجا کنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد.صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد. مردِ گریزان بر روی
 
مثنوی یک قصه‌ای دارد بس زیبا و ارزشمند 
حکايت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش آب و علف مشغول چراست. خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود
اما شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، هرچه به تن‌اش گوشت شده بود، آب می‌شود.
 
حکايت آن گاو، حکايت دل نگرانی‌های بی‌خود ما آدم‌هاست.
 
حکايت‌‌ همان ترس‌هایی است که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد.
 
یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بین
امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما
تو مست می حسنی، من، مست می سودا
از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه
دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا
آن جان که به غم دادم، از بوی تو شد حاصل
وان عمر که گم کردم، در کوی تو شد پیدا
ای دل! به ره دیده، کردی سفر از پیشم
رفتی و که می‌داند، حال سفر دریا؟
انداخت قوت دل را، بشکست به یکباره
چون نشکند آخر نی، افتاد از آن بالا؟
تا چند زنم حلقه؟ در خانه به غیر از تو
چون نیست کسی دیگر، برخیز و درم بگشا
از بوی تو من مستم، ساقی مدهم
ما مردم یک روز صبح بیدار شدیم دیدیم همانهایی که تا دیروز چشممان به دستشان بودکه باهاشان نرمش می کردیم قهرمانانه و غیر قهرمانانهکه به روزی افتاده بودیم که چشممان به دهنشان بودفاش رسمی گستاخ مرد بیابانگرد مجاهدی را زده اند که چهار دهه است ما خوابیم و او به جای ما بیدار استاصلا یک جورهایی از خودمان داشت بدمان می آمد وقتی زدیم بیرون . زدیم به تشییعش که خودمان را اولا تبرئه کنیم و ثانیا اگر مرد باشیم جامعه را به کنش متقابلی وادار کنیم
 
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
 
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی
امیر کبیر و مبارزه با رشوه خواری
امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دی
امیر کبیر و مبارزه با رشوه خواری
امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه برخاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دی
متن حکايت :
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم ؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی
باز نویسی حکايت : روزی، فردی به دیدن پزشک می­رود و به او می­گوید:شکم من بسیار درد می­کند آن را درمان کن که بسیار من را اذیت می­کند. پزشک گفت: امروز چه
 
از خدا؛ خدا را میخواهم
 
 عابد و ابلیسدر میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:?فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند.?عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را بر کند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد و گفت: ?ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!?عابد گفت: ? نه، بریدن درخت اولویت دارد.?
ادامه مطلب
 برخاستن از خواب در صبح روستا و در شهر صفحه 73 نگارش هشتم
انشا با موضوع برخاست از خواب در شهر انشا با موضوع
مقایسه برخاستن از خواب در صبح روستا و در شهر انشا پایه 8 در مورد مقایسه
برخاستن از خواب در صبح روستا و در شهر انشا پایه هشتم جدید در مورد مقایسه
برخاستن از خواب در صبح روستا و در شهر انشا پایه هشتم در مورد مقایسه
برخاستن از خواب در صبح روستا و در شهر انشا پایه هشتم صفحه 73 در مورد
برخاستن از خواب در روستا انشا پایه هشتم مقایسه برخاستن از خ
به دنبال محمل چنان زار  گریم 
که از گریه ام ناقه در گِل نشیند
 
خلد گر به پا خاری آسان برآرمچه سازم به خاری که در دل نشیند؟مرنجان دلم را که این مرغ وحشیز بامی که برخاست به مشکل نشیندعجب نیست خندد اگر گل به سرویکه در این چمن پای در گل نشیندبه‌نازم به بزم محبت که آنجاگدایی به شاهی مقابل نشیندطبیب، از طلب در دو گیتی میاساکسی چونْ، میان دو منزل نشیند؟
نقد و بررسی بازی NBA 2k23 برای PS5
به این مناسبت برخاست و پتانسیل کامل خود را در NBA 2K23 درک کنید. خود را در برابر بهترین بازیکنان جهان ثابت کنید و استعداد خود را در MyCAREER به نمایش بگذارید. ستاره های امروزی را با افسانه های جاودانه در MyTEAM جفت کنید. سلسله ای برای خود در MyGM بسازید یا با MyLEAGUE NBA را به مسیری جدید ببرید. با تیم های NBA یا WNBA در PLAY NOW شرکت کنید و گیم پلی واقعی را تجربه کنید. چگونه به تماس پاسخ می دهید؟
ادامه مطلب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها