نتایج جستجو برای عبارت :

بازنویسی حکایت صفحه95

بازنويسي حکايت شخصی شتر گم کرد
بازنويسي حکايت صفحه 95 کتاب نگارش هفتم

بازنويسي حکايت شخصی شتر گم کرد
بازگردانی حکايت شخصی شتر گم کرد به زبان و به نثر ساده امروزی که در کتاب نگارش کلاس و پایه هفتم خواسته شده است و در صفحه ۹۵ کتاب نگارش موجود می باشد به زودی در این پست قرار خواهیم داد و این را بدانید که در سریع ترین زمان ممکن برای شما عزیزان این انشا قرار خواهد گرفت متاسفانه جواب این انشای در اینترنت وجود ندارد و به زودی بازنويسي حکايت نگاری را
بازنويسي حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد
بازنويسي حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد حکايت نگاری صفحه 66 نگارش هشتم
حاکمی دو گوشش ناشنواشد. مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیشامد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانایی، نزدش رفت و با اشاره و به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان، چرا غمگین هستید؟ شما یکی از حس های خود را از دست داده اید، خداوند به شما حواس دیگر هم داده است که سالم اند، آنها را
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 نگارش دهم سگی
بر لب جوی سگی بر لب جوی استخوانی یافت حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت
پاسخ حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت جواب حکايت سگی بر لب جوی استخوانی
یافت بازنويسي حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت باز افرینی حکايت سگی بر
لب جوی استخوانی یافت سگی بر لب جوی استخوانی یافت یعنی چه سگی بر لب جوی
استخوانی یافت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 سگی بر لب جو
بازنويسي حکايت شخصی خانه ای به کرایه گرفت از هیچ سایتی کپی گرفته نشده است پس نشر بدون منبع حرام ولی پیگرد قانونی ندارد حکايت زیر را به نثر ساده امروزی، بازنويسي کنید.
حکايت : شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد.به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوبهای سقف، ذکر خدا می کنند. گفت : نیک است؛ اما می ترسم این ذکر، به سجود بینجامد».
نویسنده : ( عبید زاکانی )
بازنويسي : روزی مردی به مسافرت رفت. هنگام غروب آفتاب به ر
بازنويسي حکايت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود
حکايت:
فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود. از قلعه، سنگی بر سرش زدند و بشکستند. برنجید و گفت:عجب بد مردمانی هستند، سپری به این بزرگی را نمی بینند که سنگ بر سر می زنند».
بازنويسي:
مرد جنگجویی با زره ایی پولادین و سپری محکم به میدان جنگ رفته بود در حالی که زیر سپر خود پنهان شده بود و گام به گام به قلعه نزدیک می شد از بالای قلعه سنگی پرتاب شد و سنگ دقیقا بر سر مرد جنگجو فرود آمد. سر مرد جنگجو شکست و خ
متن حکايت: شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.» عبید زاکانی
بازنويسي حکايت: شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های سقف، ذکر خداوند می کند. مرد مستاجر گفت: درست است ا
بازنويسي حکايت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
متن حکايت:
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)
بازنويسي حکايت:
 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های
بازنويسي حکايت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
متن حکايت:
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)
بازنويسي حکايت:
 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های
بازنويسي مقاله انگلیسی چگونه به تقویت زبان کمک خواهد کرد ؟ابتدا توجه کنید که منظور از بازنويسي صرفاً نوشتن نیست.
شما میتونید این تمرین رو به صورت باز گویی انجام بدید.
بنابراین در ادامه پست آموزش بازنويسي متن، من صرفا از عبارت ” بازنويسي متن انگلیسی ” استفاده می کنم اما منظور هم بازنويسي است و هم بازگویی !
 
بازنويسي متن انگلیسی به این معناست که شما بعد از خواندن هر جمله یا پاراگراف، همان ایده ی مطرح شده در پاراگراف توسط نویسنده را با استفا
حکايت:
شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت».
بازنويسي:
شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای
نوشتن مقاله و بازنويسي مقاله انگلیسی آن باید توسط افراد حرفه ای صورت گیرد تا طبق استاندارد های مقاله نویسی، محتوایی ارزشمند و پربار تحویل دهید. کمک گرفتن از تیم های پارافریز و بازنويسي مقاله می تواند بهترین راه حل در این راستا باشد. 
آگاهی کامل به قوانین مقاله نویسی و هم چنین به کار بردن استاندارد های مقالات انگلیسی و شبیه کردن آن به یک ساختار متفاوت، از توانایی های بارز تیم های بازنويسي و پارافریز مقاله می باشد.  استفاده از گرامر استاندا
بازنويسي و گسترش حکايت سوداگری بار آبگینه داشت پایه دوازدهم صفحه۱۰۴
متن حکايت پایه دوازدهم صفحه ۱۰۴
سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بار گیرش بگرفت و بر آن بار آبگینه چوب دست خویش محکم فروکوفت  ای رفیق، چه در بار داری؟ گفت اگر چوب دیگر زنی هیچ
بازنويسي و گشترش حکايت:
تاجری در راه بازگشت به سمت دیار خود بار شیشه به پشت شتر خود بسته بود. در میانه راه باج گیر(راه زنی) جلوی راه او را گرفت و با چوبی که به همراه داشت و از آن برای باج گیری
 
مثنوی یک قصه‌ای دارد بس زیبا و ارزشمند 
حکايت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش آب و علف مشغول چراست. خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود
اما شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، هرچه به تن‌اش گوشت شده بود، آب می‌شود.
 
حکايت آن گاو، حکايت دل نگرانی‌های بی‌خود ما آدم‌هاست.
 
حکايت‌‌ همان ترس‌هایی است که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد.
 
یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بین
متن حکايت :
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم ؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی
باز نویسی حکايت : روزی، فردی به دیدن پزشک می­رود و به او می­گوید:شکم من بسیار درد می­کند آن را درمان کن که بسیار من را اذیت می­کند. پزشک گفت: امروز چه
خود حکايت :
ی پیراهنی را ید وآن را به پسرش داد که به بازار ببرد و بفروشد . پسر پیراهن را به بازار برد ؛ اما آن را از او یدند. وقتی به خانه برگشت پدرش پرسید . پیراهن را چند فروختی ؟ پسر گفت به همان قیمتی که شما خریده بودید
باز نویسی حکايت : روزی روزگاری پدری که شغل او ی بود پیراهنی می­د. پدر پیراهن ی را به پسر داده و به او می­گوید آن پیراهن را به بازار برده و بفروشد. پسر پیراهنی که پدرش به او داده بود به بازار ببر بفروش اما پیراهن ر
حکايت های گلستان سعدی
گلستان کتابی است نوشتهٔ شاعر و نویسندهٔ معروف ایرانی سعدی شیرازی که در یک دیباچه و هشت باب به نثر مُسَّجَع (آهنگین) نوشته شده است. غالب نوشته‌های آن کوتاه و به شیوهٔ داستان‌ها و نصایح اخلاقی است.
ادامه مطلب
زمانی که پژوهشگران و دانشجویان و اساتید قصد دارند مطلبی از مقاله نویسنده دیگری را در مقاله خوداستفاده کنند حتما بایستی برای جلوگیری از سرقت ادبی مطالب رو به طرز دیگری بیان نمایند تا اصالت مطلب حفظ شود. این روش را پارافریز مقاله یا بازنويسي گوییم.
یا اینکه وقتی نویسنده مقاله بعد از بررسی سرقت ادبی مقاله با iThenticate متوجه می شود که مقاله دارای سرقت ادبی است و جملاتی از مقاله عیننا کپی شده است باید متن را پارافریز یا بازنويسي کنید.
پارافریز یعنی
پایه ی هفتم-درس دوم-صفحه ی ۳۶-بازنويسي حکايت روزی در فصل بهاران
باز نویسی حکايت روزی در فصل بهاران ۲۴مهر ۹۶
کتاب مهارت های نوشتاری باز نویسی حکايت روزی در فصل بهاران
روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران به هوای گشت  و تماشای صحرا و دشت ،بیرون رفتیم،چون درجایی خرم جای گرفتیم و سفره انداختیم،سگی از دور دید و خود را  نزدیک ما رسانید،یکی از دوستان ،پاره سنگی برداشت و ان چنان که نان پیش سگ اندازند و پیش وی انداخت ،سگ سنگ را بوی کرد و بی توقف با
به روزگار انوشیروان روزی وزیرش بزرگمهر نزد وی آمد. انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیز در عالم، تو دانی؟! بزرگمهر، خجل شد و گفت: نه، ای پادشاه…. انوشیروان گفت: همه چیز، همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.» (قابوس نامه) روزی روزگاری در زمان های قدیم انوشیروان وزیرش را که نامش بزرگمهر بود فراخواند و وزیرش نیز نزد او آمد… انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیزی که در عالم وجود دارد تو از آن آگاهی داری؟! وزیرش، بزرگمهر خجالت زده شد و گفت: نه ای پادشا
✨رسول کرم (صلی الله علیه و آله):
⚪️ حکايت همنشین خوب مثل عطار استکه اگر عطر خود را به تو ندهد، ولی بوی خوش آن در تو می آویزد و اثر میگذارد.
⚫️ و حکايت همنشین بد مثل آهنگر استکه اگر شعله ی آتش آن تو را نسوزاند اما بوی بد آن در تو می آویزد و برجای میماند.
نهج الفصاحهریگ در کفش و کک در شلوار        به بود از رفیق ناهموار
فوکااری پرسید : "کتابی که در موردش با پرفسور صحبت می‌کردی را داری . آن که برادر بزرگ‌تر داشت ."
-"۱۹۸۴ ؟ نه ، ندارم ."
- "چطور داستانی است ؟"
تنگو سعی کرد طرح داستان را بخاطر بیاورد : "من یکبار مدت‌ها پیش در کتابخانه‌ی مدرسه آن‌را خواندم به‌همین خاطر تمام جزئیات را خیلی خوب بخاطر نمی‌آورم . این کتاب در سال ۱۹۴۹ منتشر شده ، زمانی که ۱۹۸۴ خیلی دور به‌نظر می‌رسید ."
- "آن همین سال است ؟"
- "بله ، برحسب اتفاق . به‌هرحال آینده به امروز ، و خیلی سریع به گذ
حکايت خیلی از آدمای دور از اجرا هم مثل حکايت آقایان ‌نژاد و ضرغامیه.
یا اپوزوسیون می‌شن و همه چیزو می‌کوبند و یا روشن‌فکر می‌شن و نوید دنیایی زیباتر می‌دن.
این رفتارها ممکنه از ما سر بزنه. ولی وقتی از این برادران سر می‌زنه یکم ناراحت‌کننده است.
فقیری به ثروتمندی گفت:اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:تو را کفن میکنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت: امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار
حکايت بالا حکايت بسیاری از ماست؛ 
که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم.
شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر.
 
 
شهید عزیز : مصیب معصومیان، انتشارات شهید کاظمی
بریده کتاب(۱):
می گفت پدر و مادر امامزاده های سیار هستند. هر وقت حاجت دارید، بروید پیششان و عرض حاجت کنید. آنها که دعا کنند، حتما مستجاب می شود. صفحه۹۰
بریده کتاب(۲):
در مأموریت ها وقتی بیکار می شدیم، بیشتر سرمان توی گوشی بود؛ ولی محمود همیشه با خودش کتاب می آورد و مشغول خواندن کتاب می شد. صفحه۹۵
بریده کتاب(۳):
آن روزی که تکفیری
روزها، لحظات و هر ساعتی از ماه مبارک رمضان خاطرات شیرین و به یاد ماندنی ای را برای ما رقم میزند گاهی بعضی داستان ها هم شنیدنی است و هم نکات نابی رو در خودش پنهان کرده، حکايت چند جوان و پیره مرد هم از اون حکايت های شنیدنی هست که شنیدیدن و خوندنش خالی از لطف نیست.
ادامه مطلب
دانلود سریال حکايت کهنهEski Hikaye دوبله فارسی
نام سریال:حکايت کهنه(Eski Hikaye)
 
سال انتشار:2013
 
محصول کشور: ترکیه
 
زبان:(دوبله فارسی)
 
امتیاز: 7.4از10
 
کیفیت: 480p
 
کارگردان : Levent Cantek
 
ستارگان : Buğra Gülsoy, Funda Eryigit, Murat Daltaban
 
خلاصه داستان سریال حکايت کهنه :سریال حکايت کهنه درباره ی پسری به نام مته (با بازی بورا گولسوی) است که در زمان بچگی او پدرش را جلوی چشم او به قتل رسانده اند.او اکنون که پسر جوانی شده دنبال انتقام جویی از قاتل پدرش است . او که همراه مادر
زندانی و هیزم فروش
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
برنامه مخصوص انشاهای پایه نهم منتشر شد
دارای تمامی انشاها و بازنويسي ها و. پایه نهم
 برنامه کامل‌ برای‌ انشای‌ پایه نهم! طنز،غیرطنز حکايت بازنويسي طراحی شده توسط سایت انشابیست☆ http://Ensha7.blog.ir
http://Enshabist.blog.ir 
 
قیمت این برنامه برای شما 5000 تومان است.
جهت خرید برنامه روی دکمه زیر کلیک کنید
حکايت کمک به همسایه
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
مشهد- ایرنا- قطع و اختلال تلفن ثابت در یکی از محلات مشهد که بیش از پنج ماه به طول کشیده است، نیتی و گلایه‌های زیادی را در بین ساکنان در بلوار سرافرازان این شهر ایجاد کرده است.
 
این در حالی است که ساکنان خیابان ۲۲ تا ۲۵ سرافرازان مشهد و نیز خیابان نیاوران ۲۰ این محدوده تاکنون بارها به مرکز مخابرات آن ناحیه مراجعه کرده و تاکنون نتیجه‌ای دریافت نکرده‌اند و کسی پاسخگوی مشکلات آنان نیست.
ادامه مطلب
حکايت خر در گل مانده
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
هر روز توی گروه خانوادگی یک حکايت می فرسته.بعضی حکايت هاش عجیب به دل آدم می نشیند.دیروز یک حکايت فرستاد 
درباره کشته شدن امیر کبیر و محل دفنش.میگفت: یکی از بزرگان امیرکبیر را خواب دید و گفت چی شد که توی کربلا و حرم
دفن شدی؟ امیرکبیر بهش میگه: 
وقتی دوتا رگ هایم را در حمام فین کاشان زدند بدجور تشنه شدم و خواستم طلب آب کنم.اما یک لحظه یاد فرزند زهرا(س) 
افتادم و به خودم گفتم محمد تقی خجالت بکش،حسین(ع)تمام بدنش تکه تکه شد و لب هایش خشک بود،اون وقت ت
فیلم جوکر رو به طور کامل دو مرتبه و به طور غیر کامل، شش مرتبه یا شاید بیشتر دیدمش.
حکايت عجیبیه، حکايت آرتور فلک که جامعه چگونه طردش می‌کنه و سهم برژوا چقدر از این طرد شدگی و انزوای پرولتاریا هستش.
برژوایی که برای حفظ خودش از شرهایی که درست می‌کنه، حاضر به به بچه میشه و حتی انسانیت رو زیر پا می‌ذاره مبادا که بر کت و شلوار مارکش ذره‌ای غبار نشینه.
درباره انقلاب کارگری روسیه نوشتن که: مردم به خونه‌های اعیان و اشراف ریختن و اون‌ها رو کش
برنامه مخصوص انشاهای پایه نهم منتشر شد
دارای تمامی انشاها و بازنويسي ها و. پایه نهم
 برنامه کامل‌ برای‌ انشای‌ پایه نهم! طنز،غیرطنز حکايت بازنويسي طراحی شده توسط سایت انشابیست☆ http://Ensha7.blog.ir
http://Enshabist.blog.ir 
 
قیمت این برنامه برای شما 5000 تومان است.
جهت خرید برنامه روی دکمه زیر کلیک کنید
حکايت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی؟ 
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم، پیدا می کند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!!!؟
حکايت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم.!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:
ان شاءالل
نصیحت های جالب گنجشک به مرد دمشی
حکايت 3 پند گنجشک
حکايت
کرده اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى زیبا، به یک درهم خرید تا به
منزل آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و به
مرد گفت: در من سودی براى تو نیست. درصورتی که مرا ازاد کنى، تو را سه
پند مى گویم که هر یک، مانند گنجى است. دو پند را وقتى در دست تو اسیرم مى
گویم و نصیحت سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى گویم.
مرد با خود اندیشید که سه پند از پرنده اى که
برنامه مخصوص انشاهای پایه نهم منتشر شد
دارای تمامی انشاها و بازنويسي ها و. پایه نهم
 برنامه کامل‌ برای‌ انشای‌ پایه نهم! طنز،غیرطنز حکايت بازنويسي طراحی شده توسط سایت انشابیست☆ http://Ensha7.blog.ir
http://Enshabist.blog.ir 
 
قیمت این برنامه برای شما 5000 تومان است.
جهت خرید برنامه روی دکمه زیر کلیک کنید

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها