نتایج جستجو برای عبارت :

بابا اسفنجی استاد

ایرج پزشک زاد طنز پرداز مشهور ایرانی و خالق کتاب دایی جان ناپلئون از خاطرات دوران کودکی اش می گوید:
از بابا پرسیدم بچه چه جوری میاد توی شکم مامانش؟بابا کمی فکر کرد. بعد گفت بیا بریم توی حیاط!به حیاط رفتیم بابا یکی از بته های گل سرخ رو نشون داد و گفت:- این بته اول یک تخم کوچیک بوده. بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم. بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده این بته بزرگ که می‌بینی. منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی. -با دست کاشتی ی
زمستون بود. یه شب بابا حالش بد شد؛ فشار خونش بالا رفت. تو راه بیمارستان به مامان گفت: من اگر بمیرم تو شوهر میکنی؟ مامان سر بابا رو بغل کرد زد زیر گریه گفت خدا نکنه تو نباشی. بابا گفت من بمیرم هم طاقت ندارم یه مرد دیگه زنم رو بگیره! امید خندید آروم گفت بابا جون تا زن خودته که کسی.بعد بقیه حرفشو از چشم غره مامان خورد. بابا گفت: هیچیم نمیشه بچه ها؛ مگه من میذارم زنماستغفرالله. چقدر خندیدیم باهم.
+ برای شام شامی بخوریم . بذار به بابا بگم نون باگت بخر
در و باز کردم رفتم رو پاگرد اول و گفتم 
+ بابا ؟
_ یهو صدا تلق . تولوق
+پسر جون ؟؟؟
_ سکوت
در حینی که با لباس خونه  پله ها رو به سمت پایین طی میکردم صدا زدم
+ بابا ؟؟
_ یهو صدای کارگر بابا رو شنیدم که الان میاد . حاجی . حاجی 
+ و من بعد گذشت نیم ساعت هنوز نتونستم قسمت پسر جون رو درک کنم :|||||
مریم می گه بابا برات یه هدیه کوچیک گذاشته کنار که وقتی اومدی بدیمش بهت :(
رها می گه: بابا به هرکدوممون تک به تک گفته بود این دفعه حالم بد شد نبریدم بیمارستان. دوست دارم تو خونه م بمیرم. رها گفت خوشحالم چون فکر می کنم خوشحاله.
میلاد گفت: بابا بین خواهرزاده برادرزاده هاش تو رو از همه بیشتر دوست داشت.
گفت بابا هفتاد سالش بود ولی از من تندتر راه میرفت.
چی بگه آدم جز گریه؟
طنز دانان را به بینید حتما
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا خیلی خندار
 طنز دانان
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا

باب اسفنجي ولا مالا  رال لا
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا

باب اسفنجي ولا مالا  رال لا
باب اسفنجي ولا مالا  رال لا


اگر دوست داشت باشید میتوانید نظر  بدین در مورد چه قسمت هایی 
​​​​​داشتم واسه مامان و بابا همین موضوع پست قبل رو میگفتم، که فلانی رو یادتونه؟ عکسشو نیگا کنین 
بعد مامان تشخیص میداد فلانی چه عملی کرده و فلان. منم داشتم چسناله میکردم که عی بابا پس منم برم یه خطی با چاقو بندازم رو صورتم عمل و اینا که نمیتونیم
بابا یه دفعه متوجه موضوع شد. گفت: " روی ناشسته چو ماهش نگرید! چشم بی سرمه سیاهش نگرید. دختر من از همون اولش خوشکل بود ناز بابا."
نمیدونم الان بابا داره میگه قربون دست و پای بلوری یا واقعا همین جوریه
بهشت .بهشت خونه ی شماست بابا .وقتی در رو باز میکنم و میبینم روی مبل نشستی بهشت،دستای شماست بابا وقتی بغلم میکنی .بهشت،آغوش امنته .بهشت قربون صدقه هاته ‌.بهشت اشکاته وقتی از سامرا میگی بهشت شمایی بابا .بقیش جهنمه +بابا یک ماه برای بازسازی حرم سامرا رفته بود
ساعت سه صبح بود . نشستم تو ماشین و گفتم آآآخ پیر شدیم .هیچکی هم بهمون نگفت بابا 
صداشو بچه گونه کرد و گفت بابا بابا .لبخند زدم و با صدای کشداری گفتم جااااانم بابا 
خندید و گفت ماها یه مشت پیر سینگل توی خانه ی سالمندان میشیم 
گفتم بعیده من پیریم رو ببینم 
پوکرفیس شد گفت میخوای حرف بزنی ؟ درسته که من همیشه ناله م و دارم غر میزنم اما میتونم گوش کنم 
گفتم ولش کن . همونجوری که تا اینجاش گذشت بقیه ش هم میگذره
 
 
 
 
 
اون سال هم 13 اردیبهشت جمعه بود.
هم المپیاد داشتم و هم قلم چی.
+ تولد میم 11 اردیبهشته و هی چپ میره راست میاد میگه این اتفاق تصادفی نیست!! به هرحال المپیاد باید در زادروز مشاهیر این عرصه برگزار بشه. :| بابا مشاهیر. بابا طلای ادبی. بابا .
مامان تعریف می‌کرد وقتی مرا باردار بوده، اتفاقی رخ داده که بابا قول داده رفقایش را دعوت کند منزل مان. به عنوان شیرینی. 
این رفقای بابا، همکارانش هم بوده اند. آن سال هایی که بابا هنوز ازدواج نکرده بود توی آن شهر و اداره با آن گروه، همکار و رفیق شده بود. 
خلاصه این‌که بابا و مامان دو نفره سور و سات را مدیریت می‌کنند. 
رفقای بابا شام را که می‌خورند، بزرگ ترشان می‌آید به مامان می‌گوید دست به هیچ چیزی نزند. یکی از همان گروه که ماشینش تویوتا پیکا
ولش کردم-خوب دلم واست تنگ شده بود خوشگل من-خوب خفم کردی؟اگه من طوریم میشد کی جواب بابا رو میداد؟جووووووووووووووووووووووووو ون؟چشام چارتا شد چه زبونی دراورده بود این وروجکبه بابا نگاه کردم که داشت می خندید-چه ربطی به بابا داشت؟رفت رو پای بابا نشست و گفت-اخه من عزیز دل بابام،مگه نه بابایی؟دیگه داشتم با دهن باز نگاش میکردم-اره عزیز دل باباای خدا این نیم وجبیم برای ما ادم شده بوداین سپهری از رو نمیرفت هنوزم داشت دنبالم میومدکنار در نشستم این
بابا به شدت مخالف موسیقی بود و تا صدای آن را از اتاق مان می شنید کمربند به دست ظاهر می شد. ما هم همیشه از نبودش استفاده می کردیم و به موسیقی های مورد علاقه مان گوش می کردیم. آن روز هم که بابا نبود، کاست جان عشاق را در دستگاه گذاشته بودم که شجریان می خواند:
دوش می آمد و رخسار برافرخته بود، تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود»
تا به خود آمدم دیدم بابا کمربندش را مثل گرز رستم تو هوا می چرخاند و به سمت من می آید. معلوم نبود بابا از کجا سر رسیده بود و از آ
بابا به شدت مخالف موسیقی بود و تا صدای آن را از اتاق مان می شنید کمربند به دست ظاهر می شد. ما هم همیشه از نبودش استفاده می کردیم و به موسیقی های مورد علاقه مان گوش می کردیم. آن روز هم که بابا نبود، کاست جان عشاق را در دستگاه گذاشته بودم که شجریان می خواند:
دوش می آمد و رخسار برافرخته بود، تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود»
تا به خود آمدم دیدم بابا کمربندش را مثل گرز رستم تو هوا می چرخاند و به سمت من می آید. معلوم نبود بابا از کجا سر رسیده بود و از آ
تصویر روی پروجکتور منم. کت سرخم تنم است. پی‌دی عکسم را گرفته. دخترکی که روی استیج پیرهن سیاه تنش هست هم منم. کسی که پشت میکروفن است رئیس دیپارتمنت نجوم است که دارد در وصف من حرف میزند. در بین این سرها استاد کیهان‌شناسی، استاد کهکشان‌ها، معاون رئیس ِ تحقیقات دانشگاه* و کلی آدم‌های (مهم) دیگر هستند. عکس را بابا گرفته. کریستینا کنار بابا بوده. من روی استیج دارم لبخندی میزنم که واقعی بودن یا نبودنش یادم نیست. چشم‌ها روی من‌اند و زمان نمی‌گذرد.
من رو بابا حساسم. هیچ وقت نتونستم با کسی راجع بهش حرف بزنم. بگم که چقد خود کلمه‌ی بابا قلبمو درد میاره. به حدی که هنوز دو خط نشده اشکم درومد. من میخوام بمیرم وقتی بچه یا خود باباعه میگن بابایی. پیرمردایی که به بقیه میگن بابا جان گریه‌م میندازن. هیچ وقت نتونستم به کسی بگم. انقد برام سخته که نمیتونم به بابای خودم فکر کنم. چیکار کردم این همه مدت؟
17/7/97چهارشنبهامروز وقتی بابا داشت سعی میکرد که تو مدت زمان بیشتری و سرپا وایسی متوجه شدیم که بعله شما میتونی قدمم برداری،وااااای که چقدر ذوق کردیم،خلاصه من یه طرفت بودم بابا هم اون طرف تو هم وسط ما،من نگهت میداشتم دو سه قدم بر میداشتی و میرفتی بغل بابا و برعکسش من،خاله نسرین هم ازت فیلم گرفت اما دیر رسید و تو دیگه خسته شده بودی
تو تلویزیون ۲ نفر خارجی داشتن عروسی میکردن. بابا گفت اونام مراسمشون قشنگه! گفتم عارعههههه گفتم ک بابای عروس دست عروس رو میگیره و از در کلیسا میبردش تا اون جلو و بعد بوسش میکنه و میزاره تا ازدواج کنه. بابا یکم احساساتی شد. بهش گفتم وقتی منم خاستم ازدواج کنم شما منو ببرین. ن دوماد! بابا گفت یعنی میخای بری کلیسا؟ گفتم ن شما منو از دم هرجایی ک هست تا اونجایی ک باید بشینم منو ببرین و اینا. بابا بیشتر احساساتی شد و گفت ایشالا. ببینین چی میشع! Daddy.
SpongeBob Company Picnic,انیمیشن باب اسفنجي: پیک نیک اسفنجي,باب اسفنجي شلوار مکعبی,تمام قسمتهای باب اسفنجي,دانلود انیمیشن SpongeBob SquarePants,دانلود باب اسفنجي,دانلود کامل انیمیشن باب اسفنجي,دانلود مستقیم باب اسفنجي پیک نیک اسفنجي,دوبله فارسی,دوبله فارسی انیمیشن باب اسفنجي پیک نیک اسفنجي,کارتون باب اسفنجي پیک نیک اسفنجي با دوبله فارسی,
ادامه مطلب
نمره فیزیو عصب اومده
بعد طرف بهم نمره داده 15.72
72 آخه؟
والا کاش یکم از این وجدان کاری و عدالت استادای ما رو بالا رده ها داشتن دیگه هیچ غم مون نبود
اون نورو هم بهمون گفته بود چون بهتون زمان کم دادن بهتون نمره میدم و امتحان عملی تون رو آسون تر می گیرم و اینا
همه ش خالی بندی بود
این یزیدا بیس پنج صدم به هیچکدوم مون نمیدن
یکی از سال بالایی ها بهمون گفته بود ها
گفته بود این یارو ازتون نمره کم نکنه اضافه کردن پیشکش
یه بارم همین استاد نوروئه کلاس هشت صبح
بابااااا . میخوام برات چسناله کنم
-بکن بابا جان
+نگاااا. اینجوری اونجوری .
- اشکال نداره چیز خاصی نیست
+ فلان چیز هم فلان فلان.
- خب اونم حل میکنی دیگه مثل همیشه !
+ اون مسئله هم اینجوری اونجوری.
- خب از فردا برو تو کارش . دیگه ؟
+هیچی تموم شد
- همی گفته ام و میگویم بارها ؛ سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش. سخت نگیر بابا جان . آروم ، راحت همه چیز حل میشه :)

میگم این چند وقت بابا نبودش چه قدر همه چیز خاکستری و بی حال بودا . سرشکِ دیده دلیل‌ست و رنگ
امروز یه نوع خاصی از دل شکستگی رو تجربه کردم که حس میکنم زخم بدی رو قلبم جا گذاشت. قضیه از چه قراره؟ اینکه حسرت خوردم که ایکاش منم بابا داشتم. 
چقدر سخت بود دیدن اینکه خواهر برادرم بابا دارن ولی من بابا ندارم. 
کاش منم بابا داشتم. من نمیبخشمت من از حق پدری که باید برام ادا میکردی و نکردی نمیگذرم. امیدوارم خدایی که بهش اعتقاد داری هم نبخشتت.
کاش سنگ بشم و حضورتو حس نکنم کاش سنگ بشم و دلم با ذره ذره محبتی که ازم دریغ میکنی نشکنه کاش سنگ بشم نسبت به
SpongeBob: House Party,انیمیشن باب اسفنجي جشن اسفنجي 720p HD دوبله فارسی,باب اسفنجي,باب اسفنجي شلوار مکعبی,دانلود تمام قسمت های باب اسفنجي,دانلود کامل سریال باب اسفنجي,دوبله فارسی,دوبله فارسی انیمیشن باب اسفنجي جشن اسفنجي,سایت دوستی ها,کارتون باب اسفنجي جشن اسفنجي دوبله فارسی,کالکشن سریال کارتونی باب اسفنجي,
ادامه مطلب
ینی خدا ما کاشونیا و این شمالیا رو اون دنیا میبره یه جای بهشت؟؟ بابا ما تو دنیا تو جهنم سوزان زندگی میکردیم، اینا تو بهشت برین! انصافه عایا؟؟اینا اسم کوچه هاشونو میذارن تازه آباد، سبزخونه، خوشگل کوچه! ماهم اسم خیابونامونو میذاریم کویر آباد، گرمابه، جهنم دره!!
 
یادمه دکتر سعیدا  استاد حسابداریمون یه بار سرکلاس بهم گفت اشرف السادات! (با تشدید مشدد حرف سین) تو لنگرودی هستی؟! گفتم نه استاد، گفت پس چرا انقد شکل لنگرودی هایی؟؟ مگه لنگرودیا چه شک
چند وقت پیش تو ماشین وقتی داشتیم می‌رفتیم کلاس، بابا گفت زنگ بزن ببین ننه‌ رو بردن دکتر یا نه. شماره رو تو گوشیش وارد کردم، آورد م بابا». یادم افتاد که بابا آقا رو تو گوشیشبابام» سیو کرده بود عمو هم بابای خودم». کیان همیشه مسخره می‌کرد می‌گفت انگار می‌خوان باباشونو ازشون بگیرن. 
الان ۷۳ روزه که باباشونو ازشون گرفتن. 
Goons on the Moon,SpongeBob SquarePants,باب اسفنجي,باب اسفنجي شلوار مکعبی,تماشای آنلاین فیلم,دانلود رایگان انیمیشن SpongeBob SquarePants,دانلود سریال باب اسفنجي,دانلود کارتون باب اسفنجي,دانلود کالکشن کامل باب اسفنجي,دانلود همه قسمتهای باب اسفنجي,دوبله فارسی,دوبله فارسی باب اسفنجي سفر به ماه,سریال کارتونی باب اسفنجي,کارتون باب اسفنجي سفر به ماه دوبله فارسی,
ادامه مطلب
اشک می‌ریزم پای تلفن. مامان مبهوت شده. ساکت است. گوشی را می‌دهد به بابا. بابا عادت به دلداری دادن‌های لج آور ندارد. بابا کاری به صدای خش دارم هم ندارد. فقط می‌گوید زندگی بارها نشانش داده اتفاقات ناگوار، مانع بلاهای بزرگترند. می‌گوید ظن‌ات به خدا را اصلاح کن و صبور باش. همین‌ها را می‌گوید و باز گوشی را به مامان می‌دهد. اشکم بند آمده اما خسته‌ام. بیش از هر احساس دیگری خسته‌‌ام. پشت کاغذ چکیده پایان نامه، می‌نویسم غر زدن و چهل دایره می‌ک
گفت اونی که شعرامو حرومش کردم ، چند وقت پیش ازدواج کرد ‌‌‌‌.
گفتم : بیخیالش بابا ، دوستت نداشت .
از بیشعوری من برای بیان ' دوستت نداشت ' که بگذریم ، اما من هیچوقت نفهمیدم احتمالا چه دردی به یادش اوردم با اون جمله ام ‌ . 
ای کاش حالا خودش میومد تا براش داستانی رو تعریف کنم و اون به تلافی دو سال پیش بهم بگه : دوستت نداشت بابا ‌‌
و من بگم : میدونم بابا 
و بعد اشک بریزم تا کمی سبک بشه این وزنه ی سنگین رو دلم ‌. 
با آشیخ سجادمون بگومگو داریممیگم چرا تو بابا باشی، من بابابزرگ؟؟!من بابا باشم، تو بابا کوچک خخخخنمیدونستم رضوانه بابا قراره اینقدر شیرین باشه!!! خخخخهمه ش از کودک همسری میگن، از کودک شوهری چیزی شنیده بودین ؟! خخخخ این از آثار اونه.میگم که یعنی یه کم دلداریم بدین مبادا احساس پیری زودرس بهم دست بده خخخخ+ ولی نه. باید اعتراف کنم قبلنا ریش سبیلمو که اصلاح میکردم تارهای سفیدشو از بیخ میزدم که تو چشم نباشهالان بخوام این کارو بکنم ملت فکر میکنن گ
مامان : هانیه حالش بد
بابا: چطور؟
مامان: تب کرده . پاهاشم یخ :(
یهو دیدم بابا اومده تو اتاق 
پاهامو از توی پتو  پیدا کرد همچی فشار داد که نزدیک بود قطعش کنه :/
اومدم بگم اخ دردم گرفت یهو دیدم با پشت دست خوابوند تو پیشونیم:| 
خو پدر من ، لمس هم کنی میتونی دما رو متوجه بشی چرا بزن بزن راه انداختی :|
در نهایت نتیجه معاینه رو  به این ترتیب به مادر اعلام کردن :
به خواهرش زنگ بزن بگو تنها وارث خونواده اونه 
بابا :
مامان:
من:
باز هم من :
Bab Esfanji Khosh Ghalb,SpongeBob SquarePants,انیمیشن باب اسفنجي: خوش قلب,باب اسفنجي,بزرگراه,تمام فصل های باب اسفنجي,خوش قلب,دانلود باب اسفنجي,دانلود باب اسفنجي شلوار مکعبی,دانلود دوبله فارسی انیمیشن خوش قلب,دانلود رایگان کارتون,دانلود کالکشن کامل باب اسفنجي,دانلود همه قسمت های باب اسفنجي,دوبله فارسی,شبکه نیکلودئون,عروس دریایی,کارتون سریالی باب اسفنجي,
ادامه مطلب
دایی بابا رو خیلی نمی شناختم فقط طی سفرهای هر ساله به مشهد و یه دیدار یک ساعته باهاش کمی آشنا شده بودم.وقتی دخترش خبر فوتش رو به بابا رسوند اوضاع روحی خانواده ام خوب نبود.مامان و بابام از هم دلخور بودن، تلفن خونه مدام زنگ میخورد و شده بودم منشی تلفنی خونه.ولی بعد از چند ثانیه اوضاع به کل عوض شدمامان
تو سایت دنبال نزدیک ترین بلیط به مشهد بود ، بابا اش تلفنی حرف
میزد و آرومشون میکرد حتی یه کمی طنز هم مخلوط حرفاش میکرد (بابا: باور کن
دا
Bab Esfanji Jabejaie Bozorg,SpongeBob SquarePants,باب اسفنجي,باب اسفنجي جا به جایی بزرگ,تماشای آنلاین کارتون,دانلود انیمیشن جدید,دانلود باب اسفنجي از سایت دوستیها,دانلود باب اسفنجي جابجایی بزرگ,دانلود رایگان باب اسفنجي,دانلود کارتون باب اسفنجي جابجایی بزرگ,دانلود کارتون سریالی باب اسفنجي,دوبله فارسی,کالکشن کامل باب اسفنجي,محمدرضا صولتی,همه قسمتهای باب اسفنجي,
ادامه مطلب
Spongebob Squarepants S03 1080p,اسپونگ باب,باب اسفنجي,دانلود باب اسفنجي,دانلود تمام فصلهای باب اسفنجي,دانلود تمام قسمتهای باب اسفنجي,دانلود سریال Spongebob Squarepants,دانلود فصل 3 کارتون باب اسفنجي,دانلود فصل سوم باب اسفنجي,دانلود کارتون باب اسفنجي فصل سوم,سریال باب اسفنجي,سریال باب اسفنجي فصل 3,فصل سوم کارتون Spongebob Squarepants,کالکشن کامل باب اسفنجي,
ادامه مطلب
Spongebob Squarepants S06 1080p,اسپونگ باب,باب اسفنجي,دانلود باب اسفنجي,دانلود تمام فصلهای باب اسفنجي,دانلود تمام قسمتهای باب اسفنجي,دانلود سریال Spongebob Squarepants,دانلود فصل 6 کارتون باب اسفنجي,دانلود فصل ششم باب اسفنجي,دانلود کارتون باب اسفنجي فصل ششم,سریال باب اسفنجي,سریال باب اسفنجي فصل 6,فصل ششم کارتون Spongebob Squarepants,کالکشن کامل باب اسفنجي,
ادامه مطلب
Spongebob Squarepants S09 1080p,اسپونگ باب,باب اسفنجي,دانلود باب اسفنجي,دانلود تمام فصلهای باب اسفنجي,دانلود تمام قسمتهای باب اسفنجي,دانلود سریال Spongebob Squarepants,دانلود فصل 9 کارتون باب اسفنجي,دانلود فصل نهم باب اسفنجي,دانلود کارتون باب اسفنجي فصل نهم,سریال باب اسفنجي,سریال باب اسفنجي فصل 9,فصل نهم کارتون Spongebob Squarepants,کالکشن کامل باب اسفنجي,
ادامه مطلب
Spongebob Squarepants S10 1080p,اسپونگ باب,باب اسفنجي,دانلود باب اسفنجي,دانلود تمام فصلهای باب اسفنجي,دانلود تمام قسمتهای باب اسفنجي,دانلود سریال Spongebob Squarepants,دانلود فصل 10 کارتون باب اسفنجي,دانلود فصل دهم باب اسفنجي,دانلود کارتون باب اسفنجي فصل دهم,سریال باب اسفنجي,سریال باب اسفنجي فصل 10,فصل دهم کارتون Spongebob Squarepants,کالکشن کامل باب اسفنجي,
ادامه مطلب
اون رانندگی یادم داد.بابا همیشه مخالف بود، ولی اون یادم داد، بهم اجازه داد سوار شم ، ماشین خودشو میداد دستم، می دونست بابا مخالفه می دونستم بابا مخالفه ولی اون ماشین میداد و منم سوار میشدم.
حالا اون رفته و من پشت ماشین نشستم،پشت ماشین بابا، کاری کردم که اون موافقش بود و بابا مخالف ،انگار که طرف اونو گرفته باشم ،اونه لعنتی اونی که ازش متنفرم اونی که امیدوارم هیچوقت دیگه نبینمش.
بابا کدومو باور کنه.حرفامو یا کارامو؟ حق داره ولم کنه. حق داره
سیزده سال و شش ماه است که سازمان منطقه آزاد اروند مردم دو شهرستان آبادان و خرمشهر را چشم انتظار رویای خوشبختی گذاشته است؛ سازمان ثروتمندی که همه وعده هایش حباب روی آب شد. نگاهی واقع بینانه نشان می دهد در این سالها شهرستان‌های آبادان و خرمشهر فقط نام منطقه آزاد اروند را یدک می کشند. به عبارت دیگر به نام ما و به کام برخیها.بعد از سمینار و همایش و نمایشگاه ، خودروهای آخرین مدل و خوش رنگ و لعاب پلاک اروند تنها امتیاز منطقه آزاد اروند بوده که آن ه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها