نتایج جستجو برای عبارت :

ایسل دختر جونی که رئیس بزرگ کیان عاشقش شد

خیلی ساده بود.
عاشقش شده بودم.
صبح‌ها به امید دیدارش بیدار می‌شدم.
در اقیانوس چشمانش غرق شده بودم.
بازدمش دم من شده بود.
طنین صدایش با ضربان قلبم هم‌آهنگ شده بود.
من عاشقش شده بودم.
عاشقش هستم.
و هر روز عاشق‌تر می‌شوم.
#حانیه_جانم
خیلی ساده بود.
عاشقش شده بودم.
صبح‌ها به امید دیدارش بیدار می‌شدم.
در اقیانوس چشمانش غرق شده بودم.
بازدمش دم من شده بود.
طنین صدایش با ضربان قلبم هم‌آهنگ شده بود.
من عاشقش شده بودم.
عاشقش هستم.
و هر روز عاشق‌تر می‌شوم.
#حانیه_جانم
شما بگید بهم. من نمی تونم عاشقش نشم وقتی با همدیگه سر تخت تیمارستانمون بحث می کنیم و هر کدوممون می گیم که تخت کنار پنجره رو می خواییم؟ من نمی تونم عاشقش نشم وقتی دقیقا نیم ساعت بخاطر همچین چیزی دعوا می کنیم و آخرش انقدر می خندیم که نفسمون بالا نمی آد؟ من نمی تونم عاشقش نشم. نمی تونم. نمی تونم.
دیشب هم اتاقیم حرف هایی زد ک ب شدت منو متعجب کرد!
دختر 31 ساله داره بهم میگه ک با ی پسر 22 ساله اینترنتی آشنا شده و داره میره سر قراار و پسره عاشقش هست!! ینی داریم اصلا؟! پسره ی شهر دیگه س-سال سوم لیسانس. هم اتاقی من دکتری فلسفه داره و داره ارشد مجدد میخونه تو رشته روانشناسی!
انقدر راحت کلمه عاشقم شده رو ب کار می برد ک شاخ هام زده بود بیرون. هر شب ساعت 7 میره پارک لاله. میگفت شب ها اونجا بهتر درس میخونم. ولی دیشب کاشف ب عمل اومد ک اونجا با ی جمع پسرها دو
دختر با حجاب .آرام از کنارت می گذرد ، بی صدا .بدون جلب توجه. سیاهی، رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او. صورتش را نمیبینی، اما در مقابل اویی.اوست که با سکوت، با تو حرف میزند و به تو می آموزد.اگر اهلش باشی.در اوج کرامت است و تندیس متانتنزدیک، اما دور از دسترس.بی عشوه ولی دلربا.اوست معلم وقار در قله ی بی نیازیهر خارو خسی عاشقش نمی شود و زیباییش را هر دلی لمس نمی کند.او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق می شود.با زیرکی گوی
چند سال گذشته؟
چند ماه؟
چند روز؟
چرا انقد طولانی شده.
تنها آرزویی که میتونم بکنم میدونی چیه.
تو همونی باشی که عاشقش شدم!
همونی که دوباره و سه باره عاشقش شدم.
همون کسی که قسم میخورد همیشه کنارم می مونه.
دروغ بلد نبود.خیانتم همینطور.
محال بود یک سال و 9 ماه بگذره و هیچ خبری ازم نگیره.
برگرد و بگو همش دروغ بوده.شوخی بوده.باورت میکنم.
فقط برگرد.
بعد تو هیشکی تو قلبم جا نمیشه.
سلام
پارسال همین موقع با دختری آشنا شدم که خیلی زیبا بود، تو همون نگاه اول عاشقش شدم، بهش پیشنهاد دوستی دادم، اونم قبول کرد ولی بعد مدتی چیزهایی بدی درباره ش فهمیدم، به عنوان مثال قبل من با دست کم پنج تا پسر دوست بوده و رابطه داشته، خلاصه به هر بدبختی بود خودم رو ازش خلاص کردم، خیلی سخت بود برام چون واقعا عاشقش بودم تا یه مدت افسرده بودم، اینم بگم اون هیچ حسی بهم نداشت و صرفا برای گذران اموراتش با من بود، الان که چند ماه گذشته با یه دختر دیگه
عصری یه جا خوندم نوشته بود : ادم اول باید طرفشو بشناسه بعد عاشقش بشه ! اگه اول عاشقش بشه دیگه هیچوقت نمی تونه بشناستش !
بنظرم حرف درسته !!!!
اونقدر مطلب برا اپ  کردن دارم ( البته بغیر اونایی که نادیدشون گرفتم ) شاید باالا ۵۰ تا تیتر یاد داشت کردم واسه نوشتن ! و هنوز تو صف هستن
شاید بعضیشو تو یه سری شلم شومبا جمع و جور کردم 
اون  روز مسیرم افتاد به یه خیابون و دوتا پست خاطره ای تو قدم زدنام جور شد ، مال قبل عیده چیزایی که ننوشتمشون 
با عرض سلام .
امیدوارم که همگی خوش و سلامت باشید، چرا کسی به جنس مخالفش علاقه مند میشه دیگه نمیتونه عیب هاش رو ببینه، دوستی دارم به یه اقا پسر علاقه مند شده و اون آقا خواستگاری دوست من نیومدن و الان هم  ازدواج کردند، اما در مورد هر کسی با این دختر خانم صحبت میکنیم، خیلی خوب ویژگی های مثبت و منفی اون خانواده رو بررسی میکنه، میگه مناسب من نیستن الا این آقایی که ایشون عاشقش شده. 
در حالی که اون آقا پسر خوبیه، بنده میشناسم شون، ولی در حد بقیه خا
شما فک کن ساعت یک شب از گرسنگی رو به موت باشی و از اون روزایی هم باشه که حس اشپزی نداری.بعد یهویی پسر خاله ات بهت بگه تو بشین من برات درست میکنم.ده دقیقه بعدش با یه ظرف سیب زمینی سرخ کرده جذاب با رب سرخ کرده بذاره جلوت بگه بخور شاد شی.
شما بردین عاشقش نمیشدین؟
من که عاشقش بودم عاشق ترم شدم:دی
مامان خوابیده است اتفاقن خر و پف بلندی میکند، اتفاقن خانه هم ساکت است، اتفاقن من فقط کمی دور از رگ گردنش به او چسبیده ام و نور گوشی ام را کم کرده ام تا بیدار نشود، و اتفاقن من بیشتر از همیشه عاشقش هستم چون دوباره یاد من آورد دختر قوی و لجباز و یاغی ش هستم که آدمها را دوست دارد و محکم است و قوی است و زندگی میکند، به هرحال، به یک روش:)
 
ما دوست معمولی ایم، اون عاشق یکی دیگستما دوست معمولی ایم، به روی هم نمیاریم احساسمون رو
ما دوست معمولی ایم، از دلتنگیش دارم دق میکنم
ما دوست معمولی ایم، هیچ گزینه ی دیگه ای نیس
شب تا صبح تو بغل هم میخوابیم، ما دوست معمولی ایم
بهم میگه تب داری؟ ما دوست معمولی ایم
دستم رو میپیچم دور گردنش، ما دوست معمولی ایم
واسه دیدنش لحظه شماری میکنم، ما دوست معمولی ایم
دوسش دارم، ما دوست معمولی ایم
ما دوست معمولی ایم، من عاشقش نیستم
خوشحالم که از بین همه، تو اونی بودی که عاشقش شدم. که نه تنها منو بخاطر حسم تحقیر نمیکنی، که نمیذاری حس کنم غرورم ذره ای زیر سوال رفته بخاطر ابراز علاقه م بهت. که مواظبمی حتی. که دوستم داری حتی و برات هیچی عوض نشد وقتی همه چی رو بهت گفتم. تو شاید بهم عشق ندادی اما به جاش شادی دادی. دوست داشتن دادی. حس امنیت دادی! دستم رو گرفتی. محکم تر بغلم کردی. تو فرشته نیستی؟ تو عشق زندگی من نباشی؟ 
خوشحالم که از بین همه، تو اونی بودی که عاشقش شدم. 
من شک ندارم هر
بسم الله الرحمن الرحیم .
خوشبختی یعنی داشتن دختر کوچک ناز آنهم از نوع سادات .
خدا را هزاران هزار بار شکر بخاطر این نعمت بزرگ 
ان شاالله نصیب همگان شود .
پ.ن: دختر و پسر نداره هر دو نعمت خدا شیرینه اما دختر یه لطافت و ظرافت روحی خاصی داره 
پ.ن : چقدر دلتنگ نوشتن بودم. 
  دختر یعنی چی؟!؟!؟!؟
میگن دختر یعنی ظرافت
یعنی زیبایی در عین سادگی
یعنی درست حرف بزن صاف وایسا درست راه برو
دختر یعنی نجابت یعنی سرت پایین باشه
یعنی تو خیابون به هرکسی نگاه نکنی
یعنی انقدر برا خودت ارزش قائل باشی که نزاری طرف مقابلت که
حتما عشقته یه بار گوشی رو روت قطع کنه
دختر یعنی بابا بابا گفتناش
شبا تنها تو اتاق بودنو ترسیدناش
دختر یعنی خانوم بودن  یه دختر مثه خواهر یلدا
دختر یعنی بزرگ بودن تو بچه گیاش
دختر یعنی تجربه تو بازیای بچه گونه
د
خب امروز ۴۰ مادر بزرگ بود .
و من و دختر خاله ها نشسته بودیم‌ یه گوشه و زارمون رو میزدیم.
که یه حاج خانومه اومد نشست کنار من.!و اینطوری زل زد بهم
از اول قصه اخرشو بخون.که حاج خانومه بهم گفت دختر جان شما چن سالته؟
گفتم جان؟؟؟
گفت جانت بی بلا.تو دختر کی ای؟
گفتم واسه چی؟
گفت ببین ؟داری از زیر سوالام در میری .
گفتم ببخشید.!
۲۱ سالمه.دختر فلانیم.!
گفت پسرم ۳۰ سالشه درس درست حسابی نخونده.ولی!
منببخشید حاج خانوم منو مادرم صدا میزنه.
و رفتم نشست
مکابیز رو یادتونه؟!
همون که نفرین رو با اندی خوند؟
ای همه بود و نبودم رو میخوند؟
پاهاشو دو متر باز میکرد و افتاب بالانس میزد!؟
همون که نقش شکارچی رو توی کلیپ های لیلا فروهر داشت و پسر خوشگله ای بود که میتونست خوب برقصه؟
همون که اگه ابی و شهرام شب پره ازدواج میکردن قطعا بچه شون مکابیز میشد چون کلا در حال چرخوندن سرش و بدنش بود به طرز فجیعی؟
انگار بیش فعالی داشت؟!
من و چند تا دختر کوچولوی هم سن خودم که بین هشت تا ده سال داشتیم
عاشقش بودیم!
به قول ب
یعنی کلِ امروزم با ویدئو کال گذشت :)) به خدا اگه میدونستم انقدر کاربردیُ با حالِ انقدر در برابرش مقاومت نمیکردم D: اول که با همزاد ^^ بعدش هم با دختر عمهُ عمه :* بعدش هم با دافِ تهِ قاآنی O-o بعدش هم با دختر عمه *-* خلاصه که حسابی سرم شلوغ بود :| البته دختر عمهُ دختر داییُ دختر عمه هم جواب ندادن -_- به دختر خاله هم نمیدونم چرا زنگ نزدم :( فردا میرم تو کارِ چهارتاشون ;)
سلام
 اگه یه دختر عاشق پسری بشه و بخواد بصورت ناشناس حسش رو به پسره بگه ، آیا کار درستیه؟ هدف دختره هم فقط اینه که پسره بدونه یکی هست که اینقدر اون رو دوست داره و همه ش به فکرشه ،همین. چون دختره خودش اصلا اهل دوستی نیست بعلاوه واسه ازدواج هم دختره اصلا در حد پسره نیست و پسره خیلی سرتر از اونه.
مطمئنا دختر رو قبول نمیکنه. اما دختر خیلی اون رو دوست داره و حالش اون قدر خرابه که کم مونده دیوونه بشه، حس میکنه اگه پسره حداقل بدونه یه همچنین کسی هست یه
من؟ دختر بی اراده ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت هایی که از کلاس بچه ها دارم می روم سمت دفتر، وقت هایی که در جلسه وقت نماز می شود، وقت هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب ها که می خواهم بخوابم، از تو می پرسم: آیا هنوز هم می شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه ها بودم! من دختر آیه ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی
فکر کنم عاشقش شدم!امروز همه‌چی به هم گره خورد، خواب موندم و سرویس دانشگاه هم دیر رسید. یعنی ساعت ۷ و نیم می‌خواستم برم دانشگاه، شد ساعت ۹ و ۲۳ دقیقه. اتوبوس حرکت کرد و آهنگی که دیشب رضا برام تلگرام کرده بود رو گذاشتم گوش کنم (صداش کنی - شاهین بنان). تا اینکه یکی بدو بدو اومد سمت اتوبوس و من فقط شال سبزش رو دیدم. سوار شد و شاهین بنان خوند "صداش کنی فقط بگه جانم، نگاش کنی بگه دوسِت دارم".فکر کنم عاشقش شدم!من به عشق توی یه نگاه اعتقاد دارم. هرچی هم که
یه دختر میبینم که مانتو نخی لی پوشیده و باد شال و موهای پیچ و تاب خوردش رو تو صورتش پریشون میکنه.باد تیشرت سفید دختر رو به بدنش میچسبونه و عطر تن دختر رو بو میکشه
دختر ناراحته ؛ آروم و بیصدا گریه میکنه  و بغضشو قورت میده
از پسر کنارش فاصله میگیره
همراه باد قدم میزنه
ده قدم
بیست قدم
پسر صداش میکنه
دختر برمیگرده
باد هو کشان فاصله بینشون رو بیشتر میکنه
دختر رو به پسر فریاد میزنه
" ازت متنفرم"
پسر خشکش میزنه
دختر بر میگرده و راهشو میره
پسر فاصلش
#  آرایشگر دختر فرعون، خدا پرست بود. روزی در حالی که سر دختر فرعون را شانه می کرد، شانه از دستش افتاد، آن را برداشت و نام خدا را بر زبان آورد.دختر فرعون گفت: آیا جز پدر من، خدای دیگری داری؟آرایشگر کفت: خدای من و خدای پدر تو و خدای آسمان ها و زمین، خدای یگانه است که شریکی ندارد.دختر برخاست و گریه کنان نزد پدر رفت.فرعون گفت: چرا گریه می کنی؟دختر گفت: آرایشگر گفته است که خدای من و خدای تو و خدای آسمان ها و زمین یکی است.فرعون، آرایشگر را احضار کرد و گف
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش ( لگنش ) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند ؛ هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.
به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر میشود.
ادامه مطلب
من؟ دختر بی اراده ی این داستانم. اگر پاک شوم، مرا می بخشی؟ فقط لازم است این را بدانم که خیالم راحت باشد که راهی هست. وقت هایی که از کلاس بچه ها دارم می روم سمت دفتر، وقت هایی که در جلسه وقت نماز می شود، وقت هایی که منتظر اسنپ جلوی در خانه ایستاده ام، شب ها که می خواهم بخوابم، از تو می پرسم: آیا هنوز هم می شود کاری برای زندگی ام کرد؟ من؟ من دختر نشانه ها بودم! من دختر آیه ها بودم! من دختر مشهد آذر 97 بودم! من دختر باور داشتن بودم. دختر دانستن اینکه کسی
ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺴﺮ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﻣﻦ ﻧﺰ ﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺯﺒﺎﻢ ؟
ﺴﺮ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﺴﺘ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻧﺎﻫ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻪ ﺍ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫ ؟
ﺴﺮ ﺧﻨﺪﺪ ﻭ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﺪﻫﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺮﻪ ﺮﺳﺪ : ﺁﺎ ﺩﺭ ﻫﻨﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺮﻪ ﺧﻮﺍﻫ ﺮﺩ ؟
ﺴﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻔﺖ : ﻧﻪ ، ﻧﻤﻨﻢ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﻟ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﺍﺷ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﺮﺩ 
ﺍﻣﺎ ﺴﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺮﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺧﺮ
       پیشتر ها یک همسر، فرزند دختر، خواهر، لولی، خواهر زاده، برادر زاده، عروس، زن دایی، زن داداش، دختر خاله، دختر عمه، دختر عمو، دختر دایی، پزشک و خانمِ همسایه اینجا می نوشت . من بعد با حفظ تمامی این سمت ها یک خواهرشوهر در اینجا می نویسد.
سلام
به شخصه به روز دختر هیچگونه اعتقادی ندارم، محدودیت، ممنوعیت، اینکارو بکن، اونکار رو نکن، موتور سوار نشو، دوچرخه سوار نشو، حق استادیوم رفتن نداری، حق بدون اجازه ازدواج کردن نداری، حق انتخاب پوشش نداری و تازه  اینا برای جامعه است، جامعه ای که پسری رو تربیت میکنه تا به دخترش به خواهرش بگه حق نداری از خونه بری بیرون، حق نداری با دوستات رفت و آمد داشته باشی، حق نداری دیر بیای خونه . واقعا روز این دختر مبارکه؟ البته که روز دختر برای اونایی
سلام دوستان
من پسری متولد 76 ام و ترم آخر کارشناسی یه رشته علوم پایه از یه دانشگاه دولتی، اخیرا یعنی دو ماه پیش خانواده یه دختر خانمی از فامیل رو پیشنهاد دادن که بریم ببینیم واسه ازدواج. ما هم رفتیم خواستگاری رسمی (از قبل میشناختیم پس تحقیق خاصی نکردیم) و من نشستم با خانم صحبت کردم .
ایشون متولد 83 هستن، دختری محجبه و درس خون با کلی رتبه در مسابقات قرآن و . ، بعد از دو جلسه که رفتیم خونه شون، شماره ایشون رو گرفتیم از باباش که بیشتر آشنا بشیم و حا
کاش یه دختر اسکاتلندی بودم که صبح به صبح با سگش می‌رفت لبِ ساحل، تفریح. البته اینکه اسکاتلند ساحل داره یا نه رو نمی‌دونم. بعد گیتارش هم با خودش می‌برد و شروع می‌کرد به نواختن. بعد بطری آب معدنیِ دماوند پرت می‌کرد به دوردست‌ها که سگش واسش بیاره. سگه هم خوشش میومد و هی هاپ هاپ می‌کرد و خودشو می‌مالوند به شن‌های ساحل. بعد همونجا، یه پسرِ اسکاندیناوی عاشقش می‌شد و به دلیل جبر جغرافیایی، از هم جدا می‌شدن. دختره هم افسردگی می‌گرفت و مدام سیگ
کتاب بزرگ ترین دختر عالم محرم حضرت رقیه(س) کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان سیدمهدی شجاعی
کتاب بزرگ ترین دختر عالم : نقل داستان کربلا از زاویه حضرت رقیه(س)
 
کتاب بزرگ ترین دختر عالم : سیدمهدی شجاعی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
معرفی:
دنیای غرب برای کودکان مان الگوهای غلطی را ساخته که حقیقی نیستند و در حقیقت کارهای اساسی و سرنوشت ساز و بزرگ انجام نمی دهند.ما باید برای مقابله با این هجمه فرهنگی، الگو های صحیح دینی را به کودک معرفی کنیم
بزرگ فامیل با یک نفر دشمن خونی شده بود. آن یک نفر در این دنیا فقط دخترش را دوست داشت. بزرگ فامیل برای انتقام گفته بود هر وقت موقع ازدواج آن دختر شد هیچ کس حق ندارد در مراسمش شرکت کند تا سرشکسته شود .
 
کرونا که آمد برای آن دختر هم خواستگار آمده بود. آن دختر دیروز ازدواج کرد. اجتماع ممنوع بود و خانوادة داماد به آن دختر گفته بودند از همه اقوام به دلیل اینکه قادر به پذیرایی نیستیم عذرخواهی کنید. 
 
فقط  یک خدا می تواند این گونه از آبروی یک دختر معص
سلام
یک سوال از کاربران دختر و زن در این وبلاگ دارم که ممنون میشم پاسخ بدید؛
یک مغازه ای هست کنار خونه ما که یه دختر خانم خیلی با حجاب که برادر و باباش نظامی هستن، نمیگم عاشقش شدم و حس خیلی زیاد و ویژه ای بهش ندارم ولی بدم هم نمیاد و همیشه دوست داشتم خانم آینده ام از لحاظ پوشش این طوری باشه و از لحاظ تفاوت سنی هم شاید بین چهار تا هفت سال تفاوت سنی ما باشه چون دقیقا نمیدونم این رو .
ولی هر بار برای خرید میرم اون جا نمیدونم چرا احساس میکنم این خانم
بابای کيان و کيانا یک عدد کیک خریده بود و اومدن خونه بابابزرگ و برای کيان و کيانا تولد دو سالگی گرفتن . کيان و کيانا دو قولو هستن و متولد بهمن ماه 1395 هستن . انشالله خدا حفظشون کنه

مامان بزرگ از طرف خودش و از طرف بابابزرگ دو تا 50 هزار تومانی توی پاکت گذاشت و به کيان و کيانا تقدیم کرد .
انجمن بانوان فرهیخته شهرستان زرند برگزار میکند:
جشن بزرگ روز دختر به مناسبت ولادت حضرت معصومه (س) در ‌زرند
دبیر جمعیت بانوان فرهیخته شهرستان زرند از برگزاری جشن بزرگ روز دختر به مناسبت ولادت حضرت معصومه (س) در زرند خبر داد.
فاطمه میرزایی در تشریح این خبر گفت: برای پاسداشت روز دختر و جشن میلاد حضرت معصومه در صدد برگزاری جشنی با برنامه های متنوعی همچون شعر خوانی، نقالی گروه کاوه و هنر نمایی گروه باران و سخنرانی دکتر مرتضی نخعی هستیم.
وی افزود
سلام به تکه ای از وجودم
 
دختر عزیزم در این دوماهی که مهمون خونه ی من و بابا احسان شدی زندگی ما رنگ و بوی دگری پیدا کرده.الان همه ی فکرمون تو شدی که چیکار کنیم خوشبخت ترین دختر دنیا باشی
دختر عزیزم تو زیبا ترین و ناز ترین دختر دنیایی
دوستت دارم 
 
 
۴دی ماه ۱۳۹۸
یکی بود یکی نبود ، زیرِ گنبدِ کبود
اونکه عاشقش بودم ، اما عاشقم نبود
یکی بود که الآن نیست ، میدونم نگران نیست
اما من حالم بده ، توو قلبم ضربان نیست
رفتی و تنهایی یقمو گرفت
دنیا شاید ازت حقمو گرفت
نیستی و هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه
صفر هر چی بشه بازم میشه صفر
نردبون بودم که واست پله شدم
حالا برگشتی میگی که ازت زلّه شدم
تقصیرِ منه پَر و بالت دادم
پریدن بلد نبودی خودم یادت دادم
یکی بود یکی نبود ، زیرِ گنبدِ کبود
اونکه عاشقش بودم ، اما عاشقم نبو
پرستارها آدم‌های دوست‌داشتنی‌ای برای من هستند، شاید به خاطر لباس‌شان، معصومیت خاصی دارند، شما بگویید همین الان از اتاق کناریْ یک پرستار بیرون بیاید که قبلش بیمارِ آن اتاق را با آمپول هوا کشته باشد، اهمیتی ندارد، من عاشقش می‌شوم. الان که فکرش را می‌کنم به خاطر لباس است، چون دخترهای دانشکده شیمی و فیزیک هم که در آزمایشگاه کار می‌کردندْ هم دوست‌داشتنی بودند، شما بگویید از همین آزمایشگاه کناریْ یکی از آن‌ها بیرون بیاید که قبلش با HF ماد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها