دانلود اهنگ انتظارهرلحظه هرثانیه دردن انتظار
آهنگ انتظار هر لحظه هر ثانیه دردن انتظار
آهنگ بندری انتظار
دانلود آهنگ انتظار از مرشد میررستمی
آهنگ بندری انتظار هر لحظه هر ثانیه
اهنگهای سام اسدی
سحر عمرم کجایی سحر داغت نگینم
مرشد انتظار
مثل آهنگی که یک روزی، یک جایی، یک وقتی، پیدا کرده ای و دست نخورده، گوشه ای نگاه داشته ای تا وقت ِ بیحوصلگی ات را مأوا شود، تا مبادا عجولانه، لذت ِ لحظهها، این لحظههای عجیب که هرکدامشان به پدیدههای یکسان رنگ ِ متفاوتی میبخشند، لذت ِ بینهایت شدن ِ چیزی که اگر از میان ِ لحظه به لحظه ی زندگیات، با لحظه ی بهخصوص ِ خودش مقارن شود میتواند بینهایت ِ تو باشد را بر خود حرام و به خوب بودن اکتفا کنی. صبورانه در برابر عجول بودن مقاومت کردی
این چَند روز
که منتظرت بودم
به اندازۀ چند ماه یاچند سال نگذشت
به اندازۀ همین چند روزگذشت
اما
فهمیدم
ماه یعنی چی
روز یعنی چی
لحظه یعنی چی
این چندروزگذشت
و فهمیدم
گذشتن، زمان، انتظار یعنی چی
کلی منتظرت بودم یه تماس بگیری درست همون لحظه که زنگ زده بودی گوشیم انتن نداشته و. کلی غصه خوردم
انتظارمنتواوچه کسی منتظر است؟انتظار یعنی چشم به راه بودنکدام راه؟راه آمدنت؟یا راه اتصال اینترنت؟به راستی لحظه ای هم منتظرت شده ایم؟چقدر از نیامدنت کلافه شده ایم؟در کدام شادی به یاد شما بوده ایم؟لحظه ای درنگ کناصلا بگذار تمام قصه انتظار امروز را مرور کنمباز هم شرمندگیانگار به رسم عادتانتظار برای آمدنت رادر روز جمعهبا جمله باز نیامدیخلاصه کرده ایممی شود دعایم کنی منتظرت شوم؟
#دلنوشته#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم./
امروز توی تلویزیون دیدم میدان ِ انتظار رو ! میدون ِ وسط شهر بود . یه لحظه از ذهنم گذشت کل این دنیا ، میدان ِ انتظار ِ . بی اونکه منتظرش باشیم . همه ی ما منتظر درست شدن اوضاع و اوکی شدن وضع معیشت و اقتصاد و صلح جهان و حل همه ی مشکلاتیم ، بی اونکه حلال اصلی مشکلات رو بشناسیم و برای اومدنش کاری کنیم . حتی دریغ از یه دعای خالصانه :)
+ اللهم عجل لولیک الفرج
+ شماره ی پست :))
گلشن دیداردارد جمعه های انتظار/مجمع ابراردارد جمعه های انتظار/ای خوش آن صبحی که باشدجلوه گاه برفرج/عاشق بسیاردارد جمعه های انتظار/درتکاپوی وصالش صبح وشب آماده باش/زمزم ایثاردارد جمعه های انتظار/اشک چشمان بهاری جاری بامعرفت/شیعه بسیار داردجمعه های انتظار/جمکران حضرت اومملو ازعاشقان/پیرو بیدارداردجمعه های انتظار/ازبر روز ظهورش زمزم آمادگی است/این همه آثاردارد جمعه های انتظار/با بصیرت سوی دریای ولایت پاگذار/ازبرش سرداردارد جمعه های انتظ
کاش اونی که من دوسش دارم می دونست دوست داشتنش برام حدی نداره طوری که هر دبیر ریاضی بیاد نمی تونه حدشو پیدا کنه.
خواستم خودمو گول بزنم، همه ی خاطراتم رو انداختم ی گوشه ای و گفتم فراموش,,, یه چیزی ته قلبم خندید و گفت،، یادمه
سخت است ببازی تمام احساساتت را. وهنوز نفهمیده باشی ڪه اصلا دوستت داشت؟!
چه دردی بیشترازاینکه تودردم رانمیدانی/به چشمم خیره میمانی نگاهم رانمیخوانی/به من گفتی چراسنگی؟چرااینگونه دلتنگی؟من ازدردتومیمیرم نگ
لحظه ها می آیند و می روند. اما یه عاشق تا معشوقه اش برسد، از لحظه ای به لحظه ای دیگر، در انتظار می ایستد. لحظه ها می رسند اما نمی روند! بر دوش عاشق می نشینند و سنگینی می کنند تا عاشق را بیازمایند و او از دلتنگی می گرید و پرتوی برای شادمانی در دلش هنوز می تابد. کی می رسی؟! آغوش، گل ها آمده اند، بلبل ها نغمه می کنند. اما عاشق نه از دیدن گلبرگ ها به وجه می آید نه از شنیدن چلچله مست می شود. _چه باید کرد به حال تو؟! ای پسر. ای پسر، به حال تو چه باید کرد؟! _نم
کجاست؟
لحظه های خالی و بدون کینه و صبور
عطر خاطرات کهنه ی قدیم
عشق (مثل چشمه مثل رود) دور
دلم گرفته است.
مثل بارش شدید قطره های درد
روی شانه های صبح سادگی
در خیال روز های سرد
کجاست؟
لحظه های خیس انتظار
عشق خالص دو یار
کجاست؟
تئاتر بوسه های شب
حرف های گرم و عاشقانه ی دو لب!
کجاست؟
هوای تازه وخنک
طرح آسمان آبی و بدون لک
دلم گرفته است.
دلم گرفته است.
دلم عجیب تنگ است؛
برای لحظه های عاشقانگی
برای خاطرات خوب و اتفاق های ناگهانگی.
شعر از شاعر خسته:
امروز روزی هست که عاشق شدم
سه ساله از این عشق میگذره
تمام این مدت انتظار برای یک لحظه دیدن دوباره
انتظار برای یک بار دیگه صدا کردنت
هنوز که هنوزه از تو خبری ندارم
هر روز نگرانی ، دلتنگی
دلم آرزوی دیدن دوباره ی تو ، تو دلم زندس
میدونم که روزی تو رو خواهم دید
امروز روزی هست که عاشق شدم
سه ساله از این عشق میگذره
تمام این مدت انتظار برای یک لحظه دیدن دوباره
انتظار برای یک بار دیگه صدا کردنت
هنوز که هنوزه از تو خبری ندارم
هر روز نگرانی ، دلتنگی
هنوز آرزوی دیدن دوباره ی تو ، تو دلم زندس
میدونم که روزی تو رو خواهم دید
"کاش دست هایت نزدیک تر بودند"
+یک حالتی هست، فارغ از شادی و غمگینی و احساساتی که نامشان را میدانیم.یک حالتی هست که تنها نامی که برایش به ذهنم میرسد "سنگینی"ست.آن لحظه ی "ضیق ِ صَدر" ، آن لحظه ای که نفست بند می آید و قلبت این اندازه ای( . ) میشود.آن لحظه ورای شادی و غمگینی ست.آن لحظه همین لحظه است، و البته خیلی لحظه های دیگر .
حتّی در آنهنگام که با تمام وجود آرزوی مرگ میکنی، هم چنان از سویدای جان، ملتمسانه چشمانتظار آمدن یک لحظه هستی که ارزش زیستن داشته باشد. بگذار ناامیدت کنم، آن لحظه به قدر پلک زدنی نخواهد آمد پس یا بمیر یا یاد بگیر بی وجود آرزو بتوانی زندگی کنی. آمدهای که زندگی کنی نه زندگی را آرزو کنی (اوه کف خودم هم برید از این جملهای که آخر سر گفتم :)
جمعه هابرچشم شیعه اشکهای انتظار/گریه برمهدی نماید بانوای انتظار/ازفراق یوسف حق مثل یعقوب زمان/زمزم اصلاح دارد این صفای انتظار/حضرت مهدی امید کردگار واهل بیت/میدهد برجان شیعه اوولای انتظار/مژده روز ظهورش پرشده اندرجهان/مستجاب حق بگرددچون دعای انتظار/ریشه کن سازد ولایت کل بنیادستم/این بود از بهردنیا آن عطای انتظار/انقلاب کشورما برظهورش آمده/تادهدپایان زیبابر ندای انتظار/رهبرفرزانه ما نائب صاحب زمان/شیعیان را مرهم دل با رضای انتظار/درظهو
کاش در این لحظه صاحب لذت زودبازدهی بودم. کاش در این لحظه تسکینی مییافتم. کاش فقط برای لحظهای به فرد خوشخیالی تحویل میشدم که از چیزهای سادهای لذت میبرد. کاش کسی بود که امشب در مصاحبتش میگذشت، که بخواهم در مصاحبتش بگذرد.
نمیدانم. کاش فقط کسی بود لحظهای دستی روی سرم میکشید و آرامشی میداد، که تنها تا دو-سهلحظه، برای چشیدن، میپاییدند.
تمام مساله این است که هیج چیز را برای همیشه در تعلیق نمی توانی نگه داری. تاریخ به انتظار تصمیم تو نخواهد نشست، تو میتوانی زودتر از ان لحظه که انتظار به اوج خود می رسد و ظرف بلور میان زمین و هواست، ضربه ات را بزنی و انتظار را پایان بخشی، اما هرکز نمیتوانی کاسه را میان زمین و هوا رها کنی، زودتر شکستن، اری، دیرتر شکستن، شاید.اما به هر حال، شکستن ، نقش بلور است.هنگامی که معرکه، معرکه ی عبور است نه توقف و عبور، ذات همه چیز است.
نادر ابراهیمی
آتش بدون
باران
این اشک آسمان
این دانه های ریز سخاوت
سیراب می کند
صحرای تشنه کام دلم را.
گل ها
گل های پر طراوت و زیبا
لبریز یک محبت بی پایان
در انتهای سال سترون.
گنجشک ها چه شاد و قناری
خوشحال از این بهار شکوفا.
اینجا نشسته ام به کناری
در انتظار آمدن تو
همراه نوبهار فریبا
باشد که این بهار
باشد که این زلال سرازیر در زمان
لبخند بر لبان تو بنشاند
در لحظه لحظه های چنین فصل آشنا
انگار وقتی اسمت را از آسمان آوردند به لحظههای پریشانی ما هم فکر کردند. به آن لحظه ناامیدی دکترها از بهبودی، به آن تلفنهای هراسان بی وقت. به آن ساعتهای تحمل درد ناشناس، به ثانیههای تمام نشدنی تکان خوردن زمین، به لحظه ناگهانی تصادف در تاریکی.به ساعتهای پریشانی و پشیمانی، اضطراب و اضطرار.
انگار وقتی قنداقهات را دادند دست پیامبر، به همه ما فکر کردند. موقع انتخاب اسم، به تک تک ما شکستهها، دست بستهها، جواب کردهها، از نفس افتاده
جمعه درفرهنگ ماآدینه های انتظار/بندگی کن لحظه لحظه آن خداو کردگار/دلسپاری برولایت شرط هم عهدی ماست/زمزم قرآن وعترت بهر دلها آشکار/گلشن اخلاص داردنیمه شب بوی وصال/برترین وقت پرستش درزمین وروزگار/باولایت تاشهادت درس عاشورائیان/همت والای ایمان بهرشیعه افتخار/در همیشه یادحیدرگل کند/صبح جمعه ندبه خوان عاشقان بیقرار/هر نمازجمعه دارد زمزم احساس ناب/درحمایت ازولایت شدتجلی بهار/جمعه هاآتشفشان عشق مهدی یاوری/مثل ایران ولایی بهررهبر جان
انتظاری که زندگی رو مختل نکنه و تمام جوانب کارها و افکارت رو تحت شعاع قرار نده انتظار نیست!
در این شش سال لحظاتی هست که هنوز برام تکراری نشده هرچند که دهها بار تکرار شده، لحظاتی که کاملا قابل پیشبینی هستند و هر بار ناب بودنشون رو تا اعماق وجودم حس میکنم. لحظات خداحافظی و لحظات دیدار!
لحظهی خداحافظیای که سنگینی دلتنگی رو به جان میخرم، لحظهای که همه و همه پنهانش میکنند تا ضعیف نشم تا بتونم ادامه بدم، لحظهای که فقط آرمین و صداقت
انتظار ،سخت ، تلخ و مرگ آور است . هیچ چیز راجع به آن شیرین نیست و افسانه هایی که نشان میدهند انتظار میتواند شیرین هم باشد ،چیزی جز افسانه نیستند .
مادری که ۹ ماه درد آورش را انتظار شیرین می نامد تنها برای تسکین دردش ، واژه شیرین را در کنار انتظار می نهد ، همچون من که اینجا و واژه های طفل معصوم را قربانی تسکین دردم میکنم !
انتظار ،سخت ، تلخ و مرگ آور است . هیچ چیز راجع به آن شیرین نیست و افسانه هایی که نشان میدهند انتظار میتواند شیرین هم باشد ،چیزی جز افسانه نیستند .
مادری که ۹ ماه درد آورش را انتظار شیرین می نامد تنها برای تسکین دردش ، واژه شیرین را در کنار انتظار می نهد ، همچون من که اینجا و واژه های طفل معصوم را قربانی تسکین دردم میکنم !
☺️۱ لحظه تحویل سال!☺️
۲ لحظه عاشق شدن!
☺️۳ لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده…!☺️
۴ لحظه دادن آخرین امتحان!
☺️۵ لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین,
نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده…!☺️
6 لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی
هیچی بینتون تغییرنکرده…!!
☺️۷ لحظه ی لمس انگشتان نوزاد متولدشده!!☺️
۸ لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه
برای خوابیدن داری!!
☺️۹ یه شبه قشنگ,,تو خیاب
فردا تولدمه و این نمیخوام ترین تولد منه.
انتظار تبریکی رو دارم که حکم مرگ رو داره برام. انتظار انتظار
میگم انتظار شبیه این گیفهست. که پنجره بازه و پرده و درختا ت میخورن. باده. ترسناکه.
مچاله میشی تو خودت و پالتوت رو جمع میکنی تو بغلت. سرخیابون و ته خیابون رو نگاه میکنی. نورِ تیر چراغ برق میره رو مخت و خلوتی خیابون میترسوندت. کسی نیست. نخواهد بود.
انتظار انتظار انتظار
تلخه. روزهایی که میگذرن تلخن. و من تو این تلخی تنها نیستم.
دارم رو
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟
نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده ى نازی، از این دو کار، چه دانی؟
تو چون شکوفه ى خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نوبهار چه دانی؟
چو روزگار بکام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشاق روزگار چه دانی؟
درون سینه نهانت کنم زدیده ى مردم
تو قدر این صدف ای دُرّ شاهوار، چه دانی؟
تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سرو باوقار چه دانی؟
تو خود عنان کش عق
شاید یکی از سخت ترین کارهای دنیا انتظار هست،من خودم در انتظار ها خیلی صبور نیستم ولی نباید تو زندگی انتظار ها آدم رو نا امید یا از پا در بیارنباید شروع کنی کارهای دیگه انجام دادن و موضوع انتظار فکر نکنی.الان تقریبا 20 روز شده که درخواست برای CAQ دادم و اداره مهاجرت کبک قرار مثلا تو 20 روز کاری این درخواست بررسی کنه، با اینکه برای این درخواست مدارک زیاد نمیگیره و بیشتر یک فرم ساده هست نمیدونم چرا انقدر طول میکشه بررسی کنن.تازه جواب CAQ که بیاد میر
و قسم به کوچ پرستوها!و آن لحظه که از سوز تنهایی به گرمای آغوشت پناه آوردم!
و قسم به چشمهای منتظرم!
آن زمان که بی تو لحظهای خوابِ آرامش را ندید!
و قسم به شقایقها!
که داغ تو را تا ابد به سینه حبس کردهاند
و به قاصدکی که سالهاست قاصد نرسیدنهاست
و به تیکتاک شوم ساعتی که ثانیههای نبودنت را فریاد میکشد!
"و قسم به زمان"
به تمام لحظههای نبودنت.
به بغضهای در گلو رسوب کرده
به جیغهای در حنجره مرده
و به نگاهی که در انتظار آمدنت به کوچه
می دونی محاله یه روز صبح یکی درِ خونه رو بزنه یه جعبه بگیره جلوی آدم و بگه بفرما حال خوب!حال خوب ساختنیه.دست کن ته خورجین دلتنگیا و زخما و بالا پایینای زندگیت، یه کم حال خوب از توش بکش بیرون.نمیگم آسونهنمی گم اشتباه نکن، زمین نخور، اشک نریز، کم نیارنمی گم جلوی یه حسرتایی رو می شه گرفتنمی گم همیشهی خدا علی بی غم باش، که نمیشه؛اصلا غم واسه اینه که به آدم عمق بده.به قول یه بنده خدایی که می گفت درست بعد از اتفاق بود که فهمیدم اون لحظه ها که خنده می
من فقط حس انتظار دارم. حس انتظار برای یک آغوش گرم و طولانی.تو. تو چه حسی داری؟ شاید تو هم منتظر. منتظرِ.
بیا انتظار را حواله ی ابر ها کنیم.بیا کنار من بنشین، پتو را میکشم دورمان.
آب میریزم.
آب بنوشیم.
از نو زاده شویم.
از وظایف مردم و عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار است. همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.
طبیعی است که وقتی معشوق از عاشق جدا باشد، عاشق انتظار اورا می کشد، حال که ما ادعای عشق به امام زمان ارواحنا فداه را هم داریم.
پس بیایید واقعا منتظر باشیم.
یه وقتایی دلم میخواست فقط یه لحظه، فقط یه لحظه ناچیز بتونم ذهن آدما رو بخونم. اون وقت دیگه اون لحظه ناچیز نبود برام. باور کن، باور کن همون یه لحظه برای بقیه زندگیم کافی بود. اهمیتی نمیدم که چی میفهمیدم، فقط لازم بود که یه لحظه بتونم ذهنا رو بخونم. فوقش میفهمیدم که توهم زدم. تهش این بود دیگه! از بلاتکلیفی که بهتر بود.
فایل انتظار موعود در دسته بندی #کامپیوتر در سایت فایل مهم قرار گرفت .
--------------------انتظار موعود
دانلود فایل انتظار موعود
عنوان فایل : انتظار موعود
دسته بندی : کامپیوتر
برچسب ها:
انتظار موعودنام فایل : انتظار موعود
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 11
حجم : 64 کیلوبایت
مقدمهشاید همه ی ما بیش و کم از انتظار، طعمی تلخ و مفهومی دردآور و خاطره ای نخواستنی به یاد داریم. نگاه کردن دائمی به ساعت، قدم زدن و گز کردن عرض کوچه، دیده دوختن به راه و آخر هم خستگی و در
در هجوم خون و فشنگ
و از میان ناله های سربازی که سر نداشت
ندایی به آسمان نمی رسید
گویی خدا هم نمی شنید
دعای مادری فرسنگ ها آن طرف تر
که بی تاب فرزند خویش
نمازش قضا نشد.
باران خمپاره و گلوله
ظلمت شب را می شکست
و مرگ آنسوی خاکریز
انتظار شکوفه هایی را می کشید
که به بهار لبخند می زدند
کابوس شب
دلهره لحظه های انتظار بود
که به مسلخ می برد
تن های خسته ای را
که پر پر می شدند
زیر خروارها خاک
با دستانی بسته.
- آبان
شب همه شب ،
در انتظار
دل ،
لحظه به لحظه ،
بی قرار
شوق وصال ، در نگهم ،
بهر لقا ،
از سر شب تا به سحر
اشک و نیایش و دعا
در سحری ،
رقیب به من طعنه زد و
گفت ، که تو ،
(( لایق دیدار نئی ))
از شب بعد ،
دگرنیا !!
بغض دوباره آمد و
گریه شدم ،
داغ فراق در دلم ،
بهانه شد
تشنه شدم
تشنه ی ،بوییدن مسحورترین ،
عطر عبا ،
نگین انگشتر صنع ، مهدی ( ع ) موعود ، بیا
در همه عمر ،
لحظه به لحظه ،
چشم ، براه
جمعه به جمعه منتظر
منتظر ظهور نه ،
منتظر طلوع ماه ،
م
مدت هاست حالم شده شبیه آدمی که نزدیک یه پرتگاه پرسه می زنه.
دیگه شمار روز ها هم از دستم درد رفته.
سرم رو ت می دم و برای بار n ام به خودم میگم تمرکز کن.
شاید نیم ساعتی هست که سوزنم روی این یه جمله ی درس گیر کرده. فقط کافیه یک لحظه اون فکر کذایی بیاد توی ذهنم. بی اختیار کشیده می شم سمت پرتگاه. پایین رو نگاه می کنم. میدونم خطرناکه. می بینم که سنگ های زیر پام یکی یکی میوفته اما انگار جاذبه ش خیلی زیاده. کافیه چند تا فکر دیگه بیاد تو ذهنم تا کامل سقوط کن
پریروز بود که اولین بار این حس را پیدا کردم.
حس کردم شب، کسی خواهد آمد. پیام خواهد داد.
نمی دانم که. اما یک نفر که تازه میآید. میآید و میماند.
تمام روز به انتظار گذشت. تا اینکه شب شد.
و من همهاش در این حس قشنگ انتظار بودم.
که او میآید. و سلام میدهد. و پاسخ میشنود.
شب تمام شد، صبح هم رسید، اما کسی نیامد.
فردایش هم همینطور. امروز هم.
حالا امشب دارم به این فکر میکنم که فردا چه میشود؟
این حس قشنگ انتظار به کجا میبرد مرا؟
یا در واقع ای
زیر این خورشید تاریک می سوزم
فاصله ام با ماه ، با تو ، یک ارزن نمی ارزد
سزای خویش را نزدیک تر از قلب به خود می بینم
سزای انحراف من از آن رود بلند و سبز
سزای این صدای من که از فقر درون می نالد
از فقر تو می نالد
از فقر خدا می نالد
و از ترحم های عشق
از نسیم لحظه ای غمگین ، می نالد
لحظه های خوب در پی ویرانی
لحظه های درد در کنج سکوت ، می شوند معماری
اگر بوسه ای در خواب یک لحظه درون تو شود جاری
بدان این را که آن لحظه
بی گناهی بی گناهی بی گناهی
خیره شو
اتفاقات بزرگ آرام رخ می دهد
مصل عشق های عمیق
سریع نیستند
شاید فکر کنی همه چیز ساکن است
اما باید خیره شوی
تا لحظه لحظه حرکتش را ببینی و کیفش را کنی
آرام باش
دوست داشتن صبوری می خواهد
تمرین اهتسگی می خواهد
مثل یک طلوع
مثل یک غروب
مثل یک سال نو شدن که از فروردین تا فروردین هر روز هروز ارام ارام اتفاق می افتد و در یک لحظه نتیجه حاصل می شود
در یک لحظه روز می شود و دیگر شب نیست
در یک لحظه ماه پشت اببر ها می رود و کم کم پنه
درباره این سایت