نتایج جستجو برای عبارت :

ان چیست که تشنه از گرسنه بیشتر داردgo

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
عشق به نماز
درکتاب "امالی شیخ طوسی" از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت شده که فرمود: ای اباذر! خدای عزوجل روشنی چشم مرا درنماز قرار داده وآن را محبوب من گردانیده، همچنانکه طعام را بر گرسنه و آب را بر تشنه محبوب ساخته است سپس فرمود: آدم گرسنه با خوردن غذا و تشنه با نوشیدن آب سیر می شود اما من با خواندن نماز سیر نمی ‌شوم.
تو اگه به سمجات رسیده بود، امروز نمیومدی
اره راست میگی. 
 
اره راست میگه اسن امید بود که من رو اورد. من تشنه ام تشنه‌ی حرف زدن تشنه‌ی خواسته شدن. 
دلم می‌خواد یکی بیاد بگه هرچی بشه کنارتم. 
نذاره برم از خونش. 
یکی باشه بگه عب نداره درستش میکنم.
 
خب دوران سرخوشی به پایان آمد و من تشنه‌ام دوباره، اما راستش نه تشنه‌ی عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن که تشنه‌ی لاس زدن و دلم از تنهایی گرفته. 
چاره چيست؟ به یقین صبر و صبر و کمی مدارا با دل.
می‌خونه: دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده‌ نداره. به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه‌دار.
باید از خودم مراقبت کنم در مقابل این تشنگی و تلخی تنهایی، این نیز بگذرد.
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
بودن با آن دسته از انسان‌هایی که هرچقدر بیش‌تر همراه‌شان می‌شوی و هم‌کلام‌شان، بیش‌تر به هیچ بودن خودت پی می‌بری. آدم‌هایی که به عمق رسیده‌اند بی آنکه خیس شده باشند. کسانی که با هر کلمه خود به تو می‌فهمانند که فقط در سطح آب مشغول بازی با حباب‌های کوچک بوده‌ای. تنها یک چیز برای توصیف آن‌ها کافی‌ست. "با پای خود تا لب چشمه می‌روی و تشنه‌تر برمی‌گردی. تشنه‌تر، هر بار. تشنه‌تر از هر بار. چرا؟ نمی‌دانم. نمی‌دانم".
مثل قناری گرسنه نشوید
زمانی که انسان می‌خواهد به قناری و یا مرغ خود غذا بدهد، دقت می‌کند که آخرین بار کی به او غذا  داده است، بعد از آن متوجه می‌شود که حیوانش گرسنه است یا سیر؟
اما زمانی که می‌خواهیم به کودک خود غذا بدهیم، این دقت‌ها را نخواهیم داشت، زیرا منتظر می‌مانیم تا خودش بگوید که گرسنه هستم.
در مرغ صاحبش باید بفهمد که او کی گرسنه است، ولی  در کودکمان باید خودش بخواهد تا ما به بفهیم کی گرسنه است.
انسانهای عاقل، همانند کودک منزل باید
ای که می پرسی نشان عشق چيست ؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.
عشق یعنی مشکلی اسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی.
 
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
 
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری اب را ، بر تشنه تر 
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
 
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق اید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
یار بی پروا، مکن در عشق خود شیدا مرا،
نیست پروایی دگر از یار بی یپروا مرا.
سر به سودایت زنم، رسوا در این سودا شوم،
پس در این سودا مکن رسواتر از رسوا مرا.
مرهم درد دل تنهای من تنها تویی،
با غمم تنها نمان، تنها نمان، تنها مرا.
تشنه تر گردم، ببوسم از لبان تشنه ات،
تشنه لب غرقم مکن در دامن دریا مرا.
می کند افسون مرا افسانة چشمان تو،
می بری بر عالم افسانه و رؤیا مرا.
خوشتر از یاد خوش و روی خوش و حرف خوشت
خوش نمی آید همه این خوبی دنیا مرا.
فقط وقتی میبینم بنده های خوبت رو بهت حق میدم که من رو حج ننویسی تا این وقت روزگار.
که کربلا تبریز تا این وقت
تشنگی
تشنگی رازش باید باشه.
من اگر با این جگر خون کباب نیستم و تشنه نشدم.
پس تشنه ام کن بلاعقوبت.
تا بجوشد ابم از بالا و پست.
 
 
 
نشنه‌ام، تشنه‌ی عشق. از آخرین باری که عاشقی کردم چند وقت می‌گذرد؟ از آخرین نگاه عاشقانه به من، آخرین خواسته شدن. تف به این زندگی که دارم همش با شیرینی پرش می‌کنم. نیاز به یک تصمیم جدی دارم. یک کار جدی، اتفاق جدی، حرکت جدی.
این عطش جز به علم فرو نخواهد نشست، میدانم.
 
. نافی‌اند و نیرویند ؛ نیرویند و نافی‌اند . نیروی خام و وحشی و بازداشت شده در قید ، با شوق مجالی به فوران . تشنه‌ی رهّی و رهایش تا مگر نقطه‌ای از زندگانی را ویران کند . ویران‌گر در لحظه‌لحظه‌ی عمر خویشتن است و به‌جز ویرانی نمی‌شناسد ، مجهول و جهل است و مایه‌ی دست است . گرسنه است به چشم و گرسنه به دل ، گرسنه به روح و به دندان ؛ پس هار است و سیرمانیِ ولع پایان‌ناپذیر خود را با چشم و چنگ و دست و زبانِ ویرانی پیشه می‌کند . ترس‌زده است و از اینرو
علی بن السین ع فرمود هرکه مومن را از گرسنگی سیر کند خدایش از مبوهای بهشت خوراند و هر که مومن تشنه ای  را اب دهد خدایش از شراب بهشتی سر بمهر بنوشاند6 اما صادق ع فرمود هر که مومنی را اطعام کند سیر شود هیچ یک از مخلوق خدا اجرا خروی اورا نداند نه فرشته مقرب ونه پیغمبر مرسل جز خداوند پروردگار جهانیان سپس فرمود  از اسباب امرزش اطعام کردن مسلمان گرسنه است انگاه قول خدای عزوجل  تلاوت فرمود و یا اطعام کردن یتیم خویشاوند یا مستمند خاکنشین در روز قحطی و
ای که می پرسی نشان عشق چيستعشق چیزی جز ظهور مهر نیست.عشق یعنی مشکلی اسان کنیدردی از در مانده ای درمان کنی.در میان این همه غوغا و شرعشق یعنی کاهش رنج بشرعشق یعنی گل به جای خار باشپل به جای این همه دیوار باشعشق یعنی تشنه ای خود نیز اگرواگذاری اب را ، بر تشنه ترعشق یعنی دشت گل کاری شدهدر کویری چشمه ای جاری شدهعشق یعنی ترش را شیرین کنیعشق یعنی نیش را نوشین کنیهر کجا عشق اید و ساکن شودهر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
 
مولانا
 
با عسل در ماه رمضان کمتر تشنه شوید
همه ما در فصل های مختلف سال روزه گرفتیم و در همه فصل تشنه بوده اییم و عطش ما در روز های کاری بيشتر می شود برای کم کردن این عطش می توانید با عسل در ماه رمضان کمتر تشنه شوید و با قدرت بهتری به فعالیت روزانه خود ادامه بدید. ادامه مطلب با عسل در ماه رمضان کمتر تشنه شوید ادامه مطلب .
در پاسخ به عده ای که در این شرایط گرونی و بدبختی میگن: نماز بخونید و روزه بگیرید باید گفت که:
شکمِ گرسنه حتی خدا رو هم از یاد خواهد برد.
کسی دیگه میگفت: در هیچ دوره ای اینقدر فراوانی نعمت نداشتیم.
خوب حرف شما درست ولی کسی که پول نداره حتی صد گرم گوشت بخره هر اندازه هم فراوانی باشه اون شکمش گرسنه خواهد بود.
درواقع فراوانی برای برخی هست نه برای ما.
در پاسخ به عده ای که در این شرایط گرونی و بدبختی میگن: نماز بخونید و روزه بگیرید باید گفت که:
شکمِ گرسنه حتی خدا رو هم از یاد خواهد برد.
کسی دیگه میگفت: در هیچ دوره ای اینقدر فراوانی نعمت نداشتیم.
خوب حرف شما درست ولی کسی که پول نداره حتی صد گرم گوشت بخره هر اندازه هم فراوانی باشه اون شکمش گرسنه خواهد بود.
درواقع فراوانی برای برخی هست نه برای ما.
خاطرات جنگ چون گنجینه میماند ، از آن
میشود سینه به سینه نقل در متن زمان
کربلای یک به تیر شصت و‌ پنج ،رزمندگان
کرده اند آزاد مهران را بخون پاکشان
انتخاب رمز جنگی چون ابوالفضل بوده است
آب های قمقمه خالی شد از شیراوژنان
تشنه لب با عشق عبّاسِ علمدارِ حسین (ع)
بسته پیمان تا ننوشند آب قبل از فتحشان
باورش سخت است،آنها تشنه لب جنگیده اند
خط شکست و فتحِ مهران یادگار کارشان.
(برگرفته از #خاطرات_رزمنده_دوران_دفاع_مقدس_حاج_اکبر_کلیچ 
#احمد_یزدانی
اینجا وسط بیابان به خواسته هایمان متصل میشویم .
وسط یه بیابون که شدت گرما بالاس ، خستگی طاقت فرسا ، فقط یه چیز میتونه حالت خوب کنه  "آب" هیچ چیز جز آب توی این لحظه نمیتونه تو رو سیراب کنه حتی اگه تو اون لحظه بگن بیا به جای آب بهت یه چیز با ارزش دیگه بدیم ولی نه تو میگی گور بابای چیزه با ارزش به من فقط آب بدید.[Pause] حکایت ما هم یه همچین چیزی هست این که میخوای به یه چیز برسی توی (رشته مورد علاقت ، تو کارت ، تو زندگیت ، تو هر چیزی که تو رو بتونه به تشنه ب
۱- با معده ی خالی به دنبال انجام هیچ کاری نروید.
این یکی از مهم ترین نکات برای پیشگیری از پرخوری در زمان تعطیلات یا هر زمان دیگری است. زمانی که گرسنه هستید، رفتن به یک مهمانی یا محفل دوستانه در واقع یک فاجعه برای شما به حساب می آید. در این شرایط، چشم شما گرسنه تر از شکم شما است. به همین دلیل است که می خواهید همه چیز را بخورید. همچنین، ‌وقتی گرسنه هستید، بدن نیاز زیادی به جذب قند و کربوهیدرات دارد. این موضوع اولین دشمن شما در روند یک زندگی سالم می
تازه می فهمم پرخوری! چقدر می تونه بد باشه! 
حالت تهوع و تبعاتش :دی ،سرگیجه، بی حالی، سنگینی معده!
یک روز و اندی حالم کاملا بد بود! نه می تونستم چیزی بخورم  نه کاری انجام بدم؛ انگار تمام چیزایی که خورده بودم تو گلوم جمع شده بود و پایین نمی رفت. و من اون حجم نامرئی چسبیده به گلوم رو حس می کردم.  می خواستم این حال بد رو انکار بکنم ولی نمی شد.
+ تازه پرخوری آنچنانی هم نبود! انگار کن در عین اینکه اصلا گرسنه نبودی، عصرونه بخوری ولی عوضش شام هم نخوری :/
#انرژی_مثبت
❣وقتى گرسنه اى، یه لقمه نون خوشبختیه
❣وقتى تشنه اى، یه قطره آب خوشبختیه
❣وقتى خوابت میاد، یه چرت کوچیک خوشبختیه
❣خوشبختى مُشتى از لحظاته.
یه مُشت از نقطه هاى ریز که وقتى کنار هم قرار مى گیرن یه خط رو میسازن به اسم "زندگى" 
❣قدر ذره ذره نعمت های خدا رو بدونیم.
#انرژی_مثبت
وقتی خیلی گرسنه اید متابولیسم بدنتان تغییر می کند به گونه ای که بجای سوزاندن چربی آن را ذخیره می کند. بنابراین اگر به طور مداوم گرسنه بمانید دچار اضافه وزن می شوید. برای جلوگیری از آن بهتر است در طول روز 5 تا 6 وعده غذای کوچک بخورید تا 3 وعده غذای بزرگ. همچنین ورزش در زمان گرسنگی باعث از بین رفتن توده ی عضلانی می شود چون بدن برای تأمین انرژی اش از پروتئین عضله تغذیه می کند.و اگر برای عضله سازی تلاش می کنید گرسنگی های مداوم ونرسوندن تغذیه مفید اعم
من گلی بودم در رگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسون در شبی تاریک روییدم تشنه لب بر ساحل کارون برتنم تنها شراب شبنم خورشید می لغزید یا لب سوزنده مردی که با چشمان خاموشش سرزنش می کرد دستی را که از هر شاخه سر سبز غنچه نشکفته ای می چید پیکرم فریاد زیبایی در سکوتم نغمه خوان لبهای تنهایی دیدگانم خیره در رویای شمو سرزمینی دور و رویایی که نسیم رهگذر در گوش من میگفت آفتابش رنگ شادی دیگری دارد عاقبت من بی خبر از ساحل کارون رخت بر چیدم در ره خود بس گل پژمر
پارسال، یکی از روزای رمضان که واقعا تشنه بودم، رفتم یه گوشه دراز کشیدم.یه سری خواب عجیب دیدم. وقتی بیدار شدم، خوشحال از خوابی که دیده بودم، حس کردم دیگه تشنه نیستم.با خودم فک کردم که واو عجب آدم خوبیم که تو خواب حضرت ابوالفضل سیرابم کرده و .یهو داداشم گفت: چرا وسط خواب رفتی یه پارچ آب ریختی تو دهنت؟گفتم: چی؟ من؟گفت: آره. اتفافا هرچی خواستم جلوتو بگیرم بهم گفتی که حضرت ابوالفضل گفته اشکال نداره!
پارسال، یکی از روزای رمضان که واقعا تشنه بودم، رفتم یه گوشه دراز کشیدم.یه سری خواب عجیب دیدم. وقتی بیدار شدم، خوشحال از خوابی که دیده بودم، حس کردم دیگه تشنه نیستم.با خودم فک کردم که واو عجب آدم خوبیم که تو خواب حضرت ابوالفضل سیرابم کرده و .یهو داداشم گفت: چرا وسط خواب رفتی یه پارچ آب ریختی تو دهنت؟گفتم: چی؟ من؟گفت: آره. اتفافا هرچی خواستم جلوتو بگیرم بهم گفتی که حضرت ابوالفضل گفته اشکال نداره!
دیده حسن روی تو دیده منور  میشود،
عالم از بوی خوش مویت معطر می شود.
گرد دامان تو گردم، دامن افشانی ز من،
سر به سودایت زنم، درد سرم سر می شود.
دیده چشمان ترت چشمان من تر می شود،
بوسه از لبهای تر گیرم، دلم تر می شود. 
آبرویم ریزی و از تو نشویم دست هیچ،
آبرو با آب جو گرچه برابر می شود. 
تشنه تر گردم، ببوسم از لبان تشنه ات، 
بوسه خوش باشد برایم، مرگ خوشتر می شود.
کاش با چشم دلت بینی جهان عشق را، 
پیش چشمانت جهان از عشق دیگر می شود.
 
با روایتی از پیامبر سخن را آغاز می کنیم "تا گرسنه نشده اید غذا نخورید! غذای خود رابه آرامی و با لقمه های کوچک بخورید! قبل از آنکه کاملا سیر شوید دست از غذا بکشید."دراین روایت به چند موضوع بسیار مهم طبی اشاره شده است؛ تا گرسنه نشدی غذا نخور. از دیدگاه طب سنتی وقتی گرسنه می شویم در بدن تغییرات خاصی اتفاق می افتد. برای مثال با ترشح صفرا در معده دمای آن بالاتر می رود و معده برای پخت (هضم) غذایی که می خواهد وارد آن شود آماده می شود (همانند وقتی می خواهی
فاطمه آموخته برماعلی رایارباش/چون شهیدکربلایی تشنه ایثارباش/هرکسی هستی مقامت درولایت محوری است/بهرحفظ آرمانت دائما بیدارباش/گریه کن درنیمه شبهابرعلی وفاطمه/حافظ اسلام وقرآن ازبرش سردارباش/در کاب رهبرخود ازولایت کن دفاع/خارچشم دشمنان ومالک وعمارباش/فاطمیه درس خوب باولایت بودن است/تاظهورمهدی او تشنه دیدارباش/
مثل زهرابادل وجان برولایت یارباش/تشنه انوارایزد زمزم دیدارباش/این جهان برمحوراوگشته برپاتاابد/جان به کف اندررکابش تشنه ایثارباش/پشت دربهرولایت رفته زهرای جوان/جاودان شوتاقیامت میثم وعمارباش/عاشقان برخمینی دررکاب رهبرند/چون سلیمانی برایش برترین سردارباش/انقلاب ماگرفته درسهاازکربلا/مانعی بهرنفوذ دشمن واغیارباش/فاطمیه درس دارد شومهیای ظهور/ازبرای جانفشانی دائما بیدارباش/
گفتم الهی. دستگیری شد نصیبملطف و عطای بی نظیری شد نصیبمآماده ی توبیخ بودم، جای توبیخاز جانبش خیر کثیری شد نصیبماو جابر العظم الکسیر است و ازین رو.با بال زخمی، اوج گیری شد نصیبمپیش خدا از هر گزندی در امانمدور از خدا تنها حقیری شد نصیبمدنبال جوشن بودم و از لطف زهرابا پنج تن، جوشن کبیری شد نصیبمحب علی مست نجف کرده دلم رااز برکتش، روح غدیری شد نصیبمفخرم شده این مرتبه، عبدالحسینمالحق، عجب نعم الامیری شد نصیبمتشنه شدم وقت غروب و رزق گریه.بر ج
امشب قراره روشنا برام پیتزا بار بذاره ! پیتزا که بار گذاشتنی نیست البته ولی خب :) گرسنه نیستم ولی اسمش که میاد صدای شکمم در میاد ، چه برسه به وقتی گرسنه باشم :)) رفتم دوتا دونه خمیر بگیرم . روشنا گفت دو تا بيشتر نگیر که شب سنگین نشیم . خمیرا رو انداخت تو قابلمه ی کوچیکی که با خودم برده بودم . قد دو تا گردو بود با اغراق ! شکمم به نشان اعتراض سر صداش بيشتر شد . (ساکت! من که بنده ی تو نیستم :/ ) چقد میشه ؟ ۱۴۰۰ تومان برو کارت بکش . با رعایت نکات بهداشتی کارت ک
چند صباحی بمان، یا حسن عسکریبار مبند ای جوان، یا حسن عسکریلحظه ی دردسرت، آمده بالاسرتمهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکریشکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندیددست تو در ریسمان، یا حسن عسکریتشنه لب سامرا، ماه ربیعت چراگشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکریدر دل زهرایی ات، خاطره ی محسنشریخته داغی گران یا حسن عسکریداغِ دلت این شده، از غم محسن شده.فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکریرنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریختهتشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکریخورد اگر ظرف آب، بر لب و دند
 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز          
سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 
فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .
 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.
خوزستانی را که در رگ های خود ، با طلای سیاه خود؛ حیات را به ایران هدیه می کرد؛ فراموش کردند.
در بستر آب خانه ساختند و به شادی خشکی ز
اولین علایم افسردگی که نمی‌دونستم، ۱۲ ساعت شدن ساعت خوابم در سال چهارم بود بعداً هم که عوارض بيشتر و بيشتر شد منم خیلی وقتها نمیدونستم به خاطر افسردگی ه که اینطوری ام. ترم سه، چهار، پنج چیزی که مشهود بود و خانواد م هم و دوستانمم به شوخی و جدی گیر میدادن بهش، بی‌رغبتی و کم‌توانی م برای بلند شدن از روی تخت بود! روزهایی بود که حتا کلی تشنه می‌موندم یا گرسنه میموندم و تا مرز افت فشار خون و سرگیجه پیش میرفتم، اما باز برام سخت بود حالت درازکش رو
اول رسیدگی به فقیر خویشاوند
زنی شوهرش مُرد برای اینکه خدمتی به شوهر کرده باشد شبهای جمعه غذایی تدارک می کرد و به وسیله فرزند یتیم خود به خانه فقرا می فرستاد . طفل بیچاره با اینکه گرسنه بود ، غذا را از مادر می گرفت و به فقرا می رساند و خود با شکم گرسنه به خانه بر می گشت و می خوابید. تا اینکه شبی کاسه صبرش لبریز شد و در راه غذا را خودش خورد و با شکم سیر به خانه برگشت و آسوده خوابید . آن شب زن ؛ شوهر خود را در خواب دید که به او می گفت : تنها غذای امشب به
یا حـ سـ یـ ـن
 
اگر غذا تو هیأت ها تون اضافه میاد، یا نذری دارید یا غذا از قبل تو منزل دارید و می خواین غذاها رو فریزری کنید به نظرم بد نیست یه سر بزنید جلوی بیمارستان های بزرگ دولتی و غذاهاتون رو اونجا هم توزیع کنید. شده در حد یکی دو تا غذا. معمولا افرادی که از جاهای دور مریض هاشون رو آوردن بیمارستان (وقتی بیمارستان دولتی میارن قاعدتا خیلی وضعشون هم خوب نیست با این وضع رسیدگی به بیمارها) جایی رو ندارن. چند ساعت توی بیمارستان دنبال کار مریضشون
+گم شده‌ام. در برهوتی سرگردانم. نمی‌دانم از کدام راه آمده‌ام و حالا کدام راه را پیش بگیرم. در این کویر، بی‌لیدرِ ماهر چگونه قدم بردارم؟ یک فرد محلی که منطقه را بشناسد که از جهت ستاره‌ها، با شناخت منطقه بتواند کمکم کند، نیست. پیدا نمی‌کنم. انگار همه‌ی این‌ها بیگانه‌اند.تشنه‌ام. پاهایم بین نمک‌ها فرو می‌روداز ترس اینکه بیش‌تر از این فرو نروم؛ این‌ پا و آن‌ پا می‌کنم.   با این پا و آن پا کردن‌هایم،  بیش‌تر فرو می‌روم و ساکن‌تر
دانلود آهنگ سالار عقیلی من تشنه و پژمرده تو باران بهاری
Download New Music Salar Aghili – Baran Bahari
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی به نام باران بهاری با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
آهنگ و تنظیم : شاهرخ پناهی فرد   شاعر :ابراهیم  اسماعیلی اراضی
متن اهنگ باران بهاری سالار عقیلی 
من تشنه و پژمرده تو باران بهاری
گل کن که در این ثانیه ها عشق بکاریم
تو که در هر چه در دله تنگ نشاطی
یک لحظه مرا باش
یک لحظه مرا باش از در یاری
 
♥♥♥
من مانده ام و یاد ش
بلقیس در پهندشت خشک بیابان اول به نان می‌اندیشید . نان ، و چه بهتر که بریان باشد . پس آسمان در چشم بلقیس آن‌هنگام خوش بود که ببارد ، ستاره از پیِ بارشی پُربار خوش بود . ابر ، تَرَش خوش بود ، نه بازی‌هایش بر رُخ ماه . سحر آنگاه خوش بود که آدمی چشم به سبزه بگشاید ؛ امیدِ سیر شدن گلّه . زیبایی آب نه در زلالی‌اش که در سرشاری‌‌اش بود . بسیار ، بگذار رود دیوانه فرزندی از من بگیرد ، اما تشنگی خاک فرو بنشاند . این آب و خاک فرزندان بسیار ستانده ، اما این ز
راستش را بخواهید شاید اصلا از این مطلب خوشتان نیاید چرا که این مطالب تمرینی برای نویسندگی هستند که امیدوارم بتوانم به نویسنده بهتری تبدیل شوم.
حال من خواهان آنم که جمله ای ساده را به حالت های زیباتری در بیاورم و این کار تمرینی برای نوشتن داستان هایم خواهند شد.
1- من به مهمانی رفتم.
2-من با پدرم به مهمانی رفتم.
3-من دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
4-من با خوشحالی، دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
5- من همچون گلی با ادب، دست در دست پدر به مهمانی رفتم.
6-با
استفاده معنوی و درمانی از زمستان
در فصل زمستان روزها کوتاه و سرد است و شب ها بلند. پس می توان از روز های آن که به دلیل کوتاه و خنک بودن قابل تحمل است و برجسم سخت نمی گذرد برای گرفتن روزه استفاده کرد و به سلامت جسمی رسید در صورتیکه هر چه در حال روزه داری بيشتر تشنه و گرسنه شوی اثرات سلامت جسمی و روحی آن بشتر است؛ زیرا روزه باعث تنظیم جسم در همه زمینه ها شده و موجب درمان بیماریهای بیشماری مثل درمان و پیشگیری از قند، چربی، کبد چرب و ناراحتی های معد
 و خدا فریاد تشنه ی زمین را شنید                                 مهری کیانوش راد، اهواز  98        
سال ها رمین از بی آبی رنج می برد ، رودها خشکیدند، ریزگردها در فضای برهوت خوزستان به جولان در آمدند و زمین 
فراموش کرد؛ طعم آب را و مردم یادشان رفت؛ مسیر آب را  .
 کسانی که باید به فکر زمین و مردم باشند ؛ هر دو را فراموش کردند.
خوزستان فراموش شد.
خوزستانی که زخم جنگ را بر پیکر خود داشت و بالاتر از قهرمانی که کریمانه از خود گذشت تا ایران حفظ شود ؛فراموش شد.
استفاده معنوی و درمانی از زمستان
در فصل زمستان روزها کوتاه و سرد است و شب ها بلند. پس می توان از روز های آن که به دلیل کوتاه و خنک بودن قابل تحمل است و برجسم سخت نمی گذرد برای گرفتن روزه استفاده کرد و به سلامت جسمی رسید در صورتیکه هر چه در حال روزه داری بيشتر تشنه و گرسنه شوی اثرات سلامت جسمی و روحی آن بشتر است؛ زیرا روزه باعث تنظیم جسم در همه زمینه ها شده و موجب درمان بیماریهای بیشماری مثل درمان و پیشگیری از قند، چربی، کبد چرب و ناراحتی های معد
خب دوستان عزیز بازم با یک خبر جدید دیکه درخدمت شما عزیزان هستیم ‌. در این پست خبر ی این بار قرار از خواهران هان براتون پست بذارم. امیدوارم از این پست هم خوش تون بیاد 
دیروز ( شنبه ) هان جی مین و هان هیوجو به همراه چند ستاره دیگر( بائه جونگ اوک ، سو جی هی و یون-یی) برای جمع آوری کمک های مالی به مردم گرسنه جهان درنزدیکی ایستگاه گانگام در سئوچو ، سئول برگزار شد ، حضور داشتن

ادامه مطلب
دانلود صوت شعر با نوای حاچ آقا منصور ارضی_ شب ۴ رمضان ۹۹
گفتم الهی. دستگیری شد نصیبملطف و عطای بی نظیری شد نصیبمآماده ی توبیخ بودم، جای توبیخاز جانبش خیر کثیری شد نصیبماو جابر العظم الکسیر است و ازین رو.با بال زخمی، اوج گیری شد نصیبمپیش خدا از هر گزندی در امانمدور از خدا تنها حقیری شد نصیبمدنبال جوشن بودم و از لطف زهرابا پنج تن، جوشن کبیری شد نصیبمحب علی مست نجف کرده دلم رااز برکتش، روح غدیری شد نصیبمفخرم شده این مرتبه، عبدالحسینمالحق، عج
سلام
دختری هستم 20 ساله، قلم خوبی ندارم که خسته تون نکنم لطفا با صبوری بخونید؛
مطمئنم خیلی هاتون میگید اقتضای سنمه این همه فکر و خیال، ولی واقعا دیگه خسته شدم، عملا که توی کمد اتاقم زندگی میکنم فقط کافیه یک جای تنگ و تاریک گیر بیارم شب ها هم که دیگه نگم تمام روز به این فکر میکنم خب الان چیکار کنم؟، پای درس کدوم استاد باشم؟، میشه همه چیز و کامل داشت؟، معنویت و کار و درآمد خوب و ظاهرم مثل بقیه دخترها؟، تشنه م تشنه ی دونستن، تشنه ی این که واقعا چه
به راستی که ضعیفه بودن زن را نخواهم پذیرفت.
زمانی که مردی به نام مجنون قدرت به دست آوردن لیلی را نداشت.
زمانی که مردی به اسم فرهاد با حماقت تمام فریب رقیبش خسرو را خورد و شیرین را به دست نیاورد
و زمانی که فرهاد دیگری حتی بعد از مرگ قباد توانایی به دست آوردن شهرزاد را نداشت
و چه بگویم از قدرت زلیخا که کور شد و دست از یوسف نکشید تا به دستش آورد
و چه بگویم از منیژه که بالای چاه بیژن شبانه روز گرسنه و تشنه برای او آواز خواند و رقصید تا زمانی که ب
آیا شما برای اینستاگرام گرسنه هستید؟ خوب ، شما تنها نیستید. اینستاگرام یکی از پرکاربردترین سیستم عامل های جهان است. پیش بینی می شود تعداد کاربران موجود در این سیستم عامل برسد 989 میلیون تا سال 2022 بازاریابی اینستاگرام این می تواند به نتایج عالی برسد. الف ضریب هوشی فیس بوک این بررسی نشان داد …The post 10 گرایش در طراحی گرافیکی که باید در سال 2020 برای اینستاگرام بدانید appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
مشاهده مطلب در کانال
ن  محمد بن هاشمی گوید بامداد روزیکه امام جواد  ع  بادختر مامون عروسی کرده بود خدمتش  رسیدم  و دران شب دوایی خورده بودم که تشنگی بمن دست داده و من نخستین کسی بودم که خدمتش  رسیدم و نمیخواستم  اب طلب کنم  امام بچهره من نگاه کرد و فرمود بگمانم تشنه یی  عرض کردم  اری  فرمود ای. غلام یا فرمود.  ای کنیز  برای ما اب اشامیدنی  بیاور من با خود  گفتم اکنون  اکنون ابی مسموم میاورند  از اینجهت اندوهگین شدم غلام  امد و اب اورد  حضرت چهره من تبسمی  نمود ف
گرسنه هستم. خیلی هم گرسنه هستم. سراغ غذا می‌روم اما نمی‌توانم چیزی بخورم. اگر چیزی بخورم بعدش حالم بد می‌شود. سنگین می‌شوم. فکر کردن به غذا حالم را بهم می‌زند ولی گرسنگی هم آزاردهنده است. نمی‌دانم چه کنم! بخورم؟ نخورم؟ اصلا این چه حال مسخره‌ای است؟! تهوع؟! مامان‌خانم می‌گوید: "فکر کردی مادر شدن الکیه؟!". نه مامان‌خانم! الکی نیست. خیلی هم سخت است. وقتی بوی تن تاج‌سر که مستم می‌کرد این روزها حالم را بهم می‌زند یعنی سخت است. وقتی سیستم غذایی
امروز روزه گرفتم. :) اولین ماه رجب و اینا. خیلی جدی تصمیم گرفتم ببخشمشون شاید هم تقصیر منه. اصلا تقصیر هر کی هست که هست، مهم اینه که من امشب براشون میخوام دعا کنم و فراموش کنم که چی شد اصلا. آرامش خودم از همه چی توی این دنیا مهم تره. بله من خودخواهم. :))) شاید هم خودخواه ترینم. :))) امشب باید همه چی تموم بشه. درست همین امشب!اگه بدونید با چه مصیبتی روزه گرفتم. :/ ساعت ٤:٥٥ بیدار شدم و اذان ٥:٠٨ بود. اصلا نفهمیدم چطوری غذا رو گرم کردم، چایی درست کرد
امروز روزه گرفتم. :) اولین ماه رجب و اینا. خیلی جدی تصمیم گرفتم ببخشمشون شاید هم تقصیر منه. اصلا تقصیر هر کی هست که هست، مهم اینه که من امشب براشون میخوام دعا کنم و فراموش کنم که چی شد اصلا. آرامش خودم از همه چی توی این دنیا مهم تره. بله من خودخواهم. :))) شاید هم خودخواه ترینم. :))) امشب باید همه چی تموم بشه. درست همین امشب!اگه بدونید با چه مصیبتی روزه گرفتم. :/ ساعت ٤:٥٥ بیدار شدم و اذان ٥:٠٨ بود. اصلا نفهمیدم چطوری غذا روگرم کردم، چایی درست کرد
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند. آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟ تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنی
در نیمه شبی که به او می اندیشیدم برایش نوشتم 
 
------------------------------------------------------------
اندیشه ام بر محور موی تو میچرخد  در کوچه ی پر پیچ گیسوی تو میچرخدآری تمام آرزوهایم لبان توست
از آرزو گفتمتمام آرزوی من   هان با تو املبخند شیرین خدا با منتو با تمام آنچه بر لب داری از لبخندیک شب برایم آرزو بودیحتما تو هم با خود هزاران آرزو داریصد آرزو پیدا و صدها آرزو پنهاناما کدامینشان به قیمت با تو هم وزنند؟!
با من بگو آنها کنار تو  کنار آسمانت چند می ارزند؟!ت
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام : محمدحسین افشاری
معرفی:
انسان های بزرگ وظیفه شناسند و این احساس مسئولیت آنها را از دیگران متفاوت می کند. اگر می خواهی مسئولیت خود را نسبت به دنیای پیرامونت بدانی، رساله ی حقوقی امام، مجموعه ی کاملی را در اختیار تو قرار می دهد.
بریده کتاب:
حق مادرت این است که بدانی او آنگاه که هیچکس حمل کسی را بر دوش خود نمی پذیرفت تو را بر دوش خود پذیرفت و از میوه ی دلش به تو داد. آنگاه که کسی به تو چیزی از خودش نمی داد، با تمام ا
انقدر تشنه ی یک فضای حقیقی و ماده و فعالیت بدنی و گرفتن نتیجه های واضح و کوتاه مدت بودم و انقد تشنه ی تخصص داشتن که با تمام وجود چسبیدم به طراحی الگو و بریدن و دوختن و حظ کردن از دیدن زحماتم در شمایل زیبا و برازنده!
مدت هاست از عالم غیب و مجاز دور شدم و هیچی برام لذت بخش تر از ثمر دادن پارچه ها نیست وقتی انقد با علاقه باغبونیش میکنم.
احساس میکنم خدا هم درکم میکنه و نیازمو میفهمه و میدونه تلاشم در راستای آثار تربیتی کاره.
امام علی ع : ارزش هرکس ب
عواقب سستی در نماز
حضرت زهرا(س) می فرماید :  از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری مکنند، پرسیدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:
1 خداوند برکت را از عمرش می گیرد.
2 خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد.
3 خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند.
4 هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند.
5 دعایش مستجاب نخواهد شد.
6 برایش بهره ای
راز و نیاز حضرت ایوب(ع)
در بـرابر این حوادث رنج آور حضرت ایوب(ع) سر بر سجده نهاد. چنین با خدا راز و نیاز کرد: . پـروردگارا، تو به من نـعمت دادی، از من بـاز پس گرفتی، ای آفریننده ی شب و روز، به دنیا آمدم، به سوی تو می آیم، بـنا بر این هر چه برای من بخواهی، خشنودم.
پس از آن همه گرفتاری، حضرت ایوب(ع) این بـار به پـا درد شدیدی مبتلا شد. ساق پایش زخم گردید. دیگر قدرت حرکت نـداشت. 17سال با ایـن وضع گذراند، ولـی هم چنان مثل کوهی استوار، به شکر گذ
دانلود آهنگ شهراد احساسی
دانلود آهنگ شهراد احساسییه احساسی بهت دارم که دنیامو ت داده
همین عشقی که بهت دارم یه عمره با من همراهه
حالا که فاصله هامون مثل یه لحظه کوتاهه
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه میخوامش
به پای عشق میافتم چقدر شیرینه این خواهش
میدونی عاشقم کردی تو از حالم خبر داری
تو این احساسو نسبت به یه عمرِ زیر سر داری
میدونم مال من میمونی این قانون احساسه
تو رو اینجوری میخوامت رو احساسم اثر داری
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه م
+آب هم رساناست.سلام بر ارباب تشنه گان عالم.وسلام بر هرکه هوای او را دارد.آب هم زنده است.خاک می رساند به هر جا که خاک هست.اما آب می رود حتا به جایی که آب نیست.
+امشب،شب بیستم محرم و دلم میخواد سلامی بدم به ارباب تشنه گان عالم.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ
الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما
بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ
اخِرَالْعَهْدِ مِنّ
داستان اسب چوبی را بعدا برایتان تعریف میکنم. رفتم بخرمش که اقای مغازه دار گفت تمام کرده اند! دست خالی از مغازه درامدم و سر راه برای خودم شیرینی خریدم. بعد رفتم کافه. صمد بهرنگی خواندم و پیتزا خوردم. قارچ بزرگی را جداگانه روی چنگال گذاشتم، به دهان بردم و مزه اش کردم! پرهیز غذایی دهانم را صاف کرده بود. خدایا! قارچ چه قدر خوش طعم است! از تمام ۴ برش چیکن الفردویم مزه همان یک قارچ زیر زبانم مانده و خواهد ماند. 
صمد یک داستان دارد _ اسمش را نگاه کردم که
کربلاآتشفشان گریه واشک وغم است/روزعاشورا فراوان جلوه گاه ماتم است/شدحسین ویاورانش با لب تشنه شهید/دیده شیعه براین غم مثل چاه زمزم است/داده اند درس وفارا این ولایت محوران/گنج زیبای بصیرت مومنین راهمدم است/قاسم واکبرواصغر شد شهید درحرم/زینب کبری حسینش را مطیع ومحرم است/تشنه کامی بافتوت برلب دریا رسید/حضرت عباس مردی باولاو محکم است/در زمین کربلایش جاری خون خداست/شمروخولی درجنایت مثل ابن ملجم است/آتشی افتاده آنجا خیمه سجاد را/یوسف زهرا برای
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_  ۱۵ رجب ۹۸ حسینیه صنف لباس فروشها
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی ربآن بانویی که بود نامش زینتِ أبآن بانویی که جلوه بخشیده به مکتبدر بستری بی سایه بان می سوخت در تبای روزگار پست، بد کردی به زینببا صبرِ زهرایی حماسه آفریدهیک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!بی بی چه زجری بین نامحرم کشیدهدر ازدحام دشمنانش شد معذبای روزگار پست، بد کردی به زینبآن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دیدآن قدر داغ و روضه های بی کران دیدآ
امروز بی هیچ مناسبتی، بی هیچ تولد و شهادتی می خواهم با شما حرف بزنم بانوی خوبی ها. 
صدای خواهش مرا می شنوید و تشنه شفاعتم، تشنه این حس عجیب ناب که نسبت به شما دارم، بانوی مهربانی ها، فداکاری ها، زنده کننده تمام زنانگی های ناب و عفیف، و ای معنای ناب مادر. 
نه شما را درست و حسابی می شناسم و نه می شود آن طور که باید شناخت،اما این را خوب میدانم که محبت شما در وجود آدم رخنه می کند، پس حتما روحی بزرگ دارید که این گونه انسان را حیران خودش می کند، نمی خ
کرونا باعث شده من ۳ کیلو چربی خالص اضافه کنم. و اخیرا وقتی گرسنه‌م میشه، بعد از خوردن نون پنیر و بیسکویت و چای شیرین و کیک و این صحبتا، برای اینکه تغذیه سالمم داشته باشم، فلفل دلمه ای و هویج خامم میخورم. فکر کنم اینطوری بيشتر چاق میشم :|
دانلود Hungry Dragon 1.31 b352 - بازی اکشن خارق العاده "اژدهای گرسنه" اندروید + مود + دیتاHungry Dragon v1.31 Full – بازی اکشن فوق العاده زیبا و جالب اژدها گرسنه اندروید همراه دیتا + تریلر
یک بازی اکشن جذاب و خاص از کمپانی بازیسازی مشهور یوبی سافت برای اندروید
تست شده با اجرای کاملا افلاین و بدون نیاز به اینترنت
ادامه مطلب
تا اینجا دانستیم که تعریف هایپ چيست. به‌طور کلی می‌توان گفت که هر نوع هایپی در نهایت می‌تواند به یک سیستم پانزی (ی) ختم شود. با کمی بررسی بيشتر می‌توانید متوجه شوید که اکثر پروژه‌های هایپ، در کشورهای جهان سوم، تحریم شده و یا فقیر که مردم آن تشنه پولدار شدن‌های یک شبه را دارند، به‌وجود می‌آیند. به همین دلیل پیگیری حقوقی ی‌هایی که از این طریق سرمایه‌های مردم را به جیب میزنند نیز تقریبا عملی نیست.
ادامه مطلب
نامه ات‌ که‌ به‌ دستم‌ رسید، من‌ خواب‌ بودم؛ نامه ات‌ بیدارم‌ کرد.
نامه ات‌ ستاره ای‌ بود که‌ نیمه شب‌ در خوابم‌ چکید و ناگهان‌ دیدم‌ که‌ بالشم‌ خیس‌ هزار قطره‌ نور است. دانستم‌ که‌ تو اینجا بوده ای‌ و نامه‌ را خودت‌ آورده ای.
رد‌ پای‌ تو روشن‌ است. هر جا که‌ نور هست، تو هستی، خودت‌ گفته ای‌ که‌ نام‌ تو نور است.
نامه ات‌ پر از نام‌ بود. پر از نشان‌ و نشانی. نامت‌ رزاق‌ بود و نشانت‌ روزی‌ و روز.
گفتی‌ که‌ مهمانی‌ است‌ و گفتی
 
هر بار که نامت را می‌برم، دلم خوش است به غوغایی که در وجودم به راه می‌افتد. تمام ابرها را با خودم همراه می‌کنم که ببارند برایت، حضرت عطشان! اما باز هم سیراب نمی‌شوم. دل تشنه‌ای دارد این عشق
السلام علیک یا ابا عبدالله
 
امام سجاد علیه سلام میفرمایند:
کسی که شب سیر بخوابد ولی خبر دارد مومنی شیعه ای گرسنه است
ولی براش مهم نباشه
خدا به ملائکه میفرماید:
شاهد باشید که بنده من معصیت کرده 
و غیر من را (شیطان) اطاعت میکند
سر سفره 
سر میوه 
سر مهمانی
به دیگران بها بدیم
شعر محرم برای کودکان
دویدم و دویدم  به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم
یه باغبون خسته با یک دل شکسته
کنار باغ تشنه زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه
اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه
آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله
خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله
امام مظلوم من! کاشکی کنارت بودم
وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم
آواره ای فراری ام و بی نشانی امیاذالکرم، کنار خودت می نشانی ام؟سرمایه ام همین به کنارت نشستن استبیچاره می شوم اگر از خود برانی امسوز و نوا و لحن مناجاتی مراانداخت آخر از نظرت، بد دهانی امحرفی نمی زنی؟ چقدر دلخور از منیچیزی بگو که تشنه ی یک لَن تَرانی امباور نمی کنم که قیامت به موی سرمسجود من، به سوی جهنم کشانی امروحم اگر چه غرق غبار معاصی استبا یاحسین می خری و می تکانی امبا یک سلام و عرض ادب محضر حسینامشب به صحن کرب و بلا می رسانی امیاد غریب م
به این فکر میکنم که‌ آیا نوشتن از دغدغه‌ها و مشکلات شخصی‌ام مرا درگیر بازی با واژه‌ها میکند؟ اگر نیازمند آن هستم این یک نیازِ سالم است یا مخدرگونه؟ فقط دارم خودم را مشغول میکنم یا اثری هم در عمل و رفتارم دارد؟ انگار خودم نمیدانم! 
فقط میدانم آن‌چیزی که اتفاق باید بیفتد ضمنِ نوشتن است. دوباره و چندباره خواندنش، حداقل برای من، هیچوقت متوجهِ معنا نیست، بلکه حظِ ذهنی و تفریحی است. البته، اگر قادر باشم به حس و ذهنیت زمان نوشتن برگردم باید هما
تبر به بتان و تون آتش.توان و عطش و توشه ی تن.همه از من!.تو فقط در باد و بوته اش شتاب کن!.مس من با زر خود ته بوته مذاب کن!.یا به اکسیرت، ورد کثیرت، سیرم و زر ناب کن!.توان و عطش و توشه ی تن.با من!.از مهر تو و سیرت، با من اسیرت.چنان مهمان به ماه و محراب کن! . . . . . . . . . . . . . .ء روز شرف شمس بر قمر شعبانشب ولادت شاه شهیدان و سرور شیعیاننوزده فروردین از سال یکهزارو سیصد و نود و هشتمن اسیر و تشنه و تراشه ی خرده مسان.تشنه ی اکسیر، ته بو
کودکان تشنه توجه‌اند.
اگر کودک توجه مثبت والدین و اطرافیان را نبیند؛ دست به جلب توجه منفی می‌زند.
مثلا :وقتی مشغول بازی ش است؛ اگر پدر و مادر به او توجه نکنند و تشویق نشود، برای جلب توجه منفی شروع به اذیت خواهرش می‌کند.پس والدین و مربیان باید با تشویق‌های بجا، احتمال تکرار کار مثبت را بيشتر کنند. مثل : نوازش، بوسه، بغل کردن کودک و تشویق گفتاری.
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
دریافتعنوان: آه تشنه کشتنت با تیر و شمشیر و دشنه کشتنتحجم: 8.96 مگابایت
نریمان پناهی
 
یکی از آن روزها، بچه ها شروع کردند به گریه و بهانه گرفتن. غذا می خواستند. گرسنه بودند. چند تکه نان خشک که از روز قبل مانده بود، دست زن ها دادم و گفتم: به آب بزنید تا نرم شود و بدهید دست بچه ها».
 
نان خشک را آب زدند، تکه تکه کردند و دست بچه ها دادند. اما بازهم صدایشان بلند بود. به آنها که نگاه کردم، دلم گرفت. موهاشان خاکی و به هم چسبیده بود. لباس های کهنه شان، از رنگ و رو افتاده بود. زن ها از روی ناچاری به من نگاه می کردند و کمک می خواستند. خودشان هم
شب همه شب ،
در انتظار 
دل ، 
لحظه به لحظه ،
بی قرار 
شوق وصال ، در نگهم ، 
 بهر لقا ، 
از سر شب تا به سحر 
اشک و نیایش و دعا  
 در سحری ، 
رقیب به من طعنه زد و 
گفت ، که تو ،
((  لایق دیدار نئی  ))
از شب بعد ،
دگرنیا !!
بغض دوباره آمد و 
گریه شدم  ،
داغ فراق در دلم ،
بهانه شد 
تشنه شدم
تشنه ی ،بوییدن مسحورترین ، 
عطر عبا ، 
نگین انگشتر صنع ، مهدی ( ع ) موعود ، بیا 
در همه عمر ،
لحظه به لحظه ،
چشم ، براه 
جمعه به جمعه منتظر 
منتظر ظهور نه ،
منتظر طلوع ماه ،
م
روزعاشورامصیبت بردل جانان رسید/غم فراوان برگلاب دیده ایمان رسید/صحنه ای ازروز م شدنمایان بشر/ازبرآل پیمبرلحظه ای گریان رسید/اوج بیشرمی دشمن در زمین کربلاست/تشنه کامان سر بریدن بالب عطشان رسید/زمزم دلدادگیها برحسین تشنه لب/جانفشانی برولایت ازبریاران رسید/وقت هم عهدی اصحاب حسینی در زمین/اسوه خوب نیایش همدم انسان رسید/طفل شش ماهه درآنجا پیش بابایش شهید/داغ سخت اکبر او زینبش نالان رسید/درکنار نهرآبی حضرت عباس بود/هردودستش تا بهشت خالق ر
این روز ها روزهای آزاردهنده ای هستند.
بی حوصلگی محض. تمام تلاشم برای حفظ کردن روحیه ام اثر موقتی دارد و خیلی سریع به مود آزار دهنده ی اصلی باز می‌گردم. حس پوچی. آرزوی مرگ. استرس آینده‌‌ی نامعلوم. تشنه ی دیدن همان آدم هایی هستم که هیچوقت قبولشان نداشتم و ندارم. تشنه‌ی نشستن در کتابخانه و دیدن یک سری آدم های ثابت. فضای باز. سقفی که وجود ندارد. دراز کشیدن روی چمن ها، با ویوی درختان کاج بلند وقتی که سوزن برگ هایشان میرقصند.
 
وقتی قیافه ام را در آی
جذب_مردان در نامزدی ؛1.  مردها مبارزه و چالش را دوست دارند، کار را برای آن‌ها آسان نکنید و به قول معروف هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.2.  به خودتان بگویید: هرکس من را بدست بیاورد خوش شانس است».3.  اسرارآمیز باشید. پسر رو تشنه نگه‌ دارید البته تشنه برای محبت بيشتر نه برای اینکه خسته‌اش کنید. ظلم نکنید.4.  طوری رفتار کنید که انگار مادرزاد شاد به دنیا آمده‌اید.5.  مثل یک خانم واقعی، زنانه لباس بپوشید و یادتان باشد شما برای دوستان خود در یک مه
دیدن جلد کتابی که رویش نوشته خاطرات فرمانده‌ی گردان حضرت ابالفضل علیه‌السلام»، آن هم با عنوان آب هرگز نمی‌میرد»، به‌خودی خود آنقدر جذاب هست که آدم را ترغیب کند به خواندن آن. شاید برای همین است که سراسر کتاب، بوی آن حضرت را به خود گرفته و راوی داستان هم، در دست‌نوشته‌ای که در ابتدای کتاب، خودنمایی می‌کند، چنین نوشته است:از روزی که در ۶ سالگی روضه‌ی مشک و سقا را از پدرم شنیدم تا زمانی که دستم به داس و خوشه‌های گندم گره خورد، رد این بوی
*چــه فرقــی بین مــــادر و پــــدر وجود دارد ؟*
*بسیار مــرا به تعجب آورد *
 
*فــرق بین مــادر و پــدر* 
 
کسی که از زمانی که چشــم باز می کنی تو را دوست دارد مــــادر است 
وکسی که دوستت دارد بدون اینکه ظاهر کند پــــدر است به او جفا می کنی » 
مــــادر تو را به جهان تقدیم می کند 
پــــدر تلاش می کند که جهان را به تو تقدیم کند * به سختی می افتد* 
مــــادر به تو زندگی می دهد 
پــــدر به تو می آموزد چگونه این زندگی را احیا کنی * به تلاش وادار می ک
همین الان دلم برایت پرکشید.دوست دارم کلمات را رها کنم و بپرم توی آغوشت.بگویم ک چقدر مستاصل شده ام.بگویم که روبروی تو از خودم بیزارم.بگویم که تا دهانم را باز کردم که بگویم آن کلمات قبلی را و یک لحظه درنگ.تو محرم کلماتی.گنا من را هرگز فاش نساخته ای.من را رسوا نکرده ایپس من هم چنین حقی را به خودم نمیدهم
 
نه حالا نمیخواهم که پری آن قصه باشم.دوست ندارم مدام ورد ها را تکرار کنم .دوست ندارم که بنویسم تا دیگران بخوانندم دوست ندارم بنویسم برای نوشتن
ز خلق رانده شدم، ای امام دریابم
پناه بی کسی ام، السلام، دریابم
 
گناهکار قدیمی به درگهت برگشت
عطا و مرحمتت مستدام، دریابم
 
به هر که رو زده ام جز تو آبرویم برد
دوباره آمده ام، با مرام دریابم
 
عُقاب مرگ پرش را گشوده روی سرم
ببین که فرصت من شد تمام، دریابم
 
من از شلوغی صحرای می ترسم
پناهِ خلق، در آن ازدحام دریابم
 
به یک دعا سرِ سجاده ی مناجاتت
بده به زخم دلم التیام، دریابم
 
عزیز فاطمه از صحن کربلا چه خبر؟
عجیب تشنه ی کرب و بلام دریابم
 
دوب
"چرا نماز می خونی؟" 
لبخند زد و دانه های گلی تسبیح را، با انگشتانش به بازی گرفت. "شما چرا غذا می خورین؟" 
سؤالش مسخره بود. پوزخند زدم: "واسه این که گرسنه نمونم. نمیرم." 
آرام لبخند زد و گفت: "منم نماز می خونم، واسه این که روحم گرسنه نمونه، نمیره." 
جز یک بار در کودکی آن هم به اصرار مادر، هیچ وقت نماز نخواندم. یعنی خدایی را قبول نداشتم تا برایش خم و راست شوم. اما یک چیز را خوب می دانستم و آن، این که سال هاست روحم از هر مرده ای، مرده تر است! حسام چه قدر ر
تنها زندگی کردن انتخاب خودش بود، ولی نه تا این اندازه تنها. بدترین جنبه‌ی تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی _ یا تحمل می‌کنی، یا غرق می‌شوی. باید سخت تلاش کنی تا ذهن گرسنه‌ات را از نگاه به گذشته بازداری تا نابود نشوی.
| یکی مثل همه _ فیلیپ راث، ترجمه‌ی پیمان خاکسار، نشر چشمه |
 
پست قبل را امروز صبح زود دوباره خوندم و حس کردم یه ناراحتی و احساس بد مقطعی بود و الان که نود درصد اون موارد برطرف شده ترجیح میدم نباشه و حذفش کردم.گفته بودم من صبح ها که بیدار میشم  همه ی اون چیزهایی که شب و روز قبلش برام منبع استرس و نگرانی بود بی اهمیت میشن و میگم هنوز امید هست و بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم و از این حرفا؟
هر روز حوالی ۱۲تا۲ شمارش مع شروع میشه برای بازگشت دخترکوچولو. روزهای اول عادت نداشتم و بنظرم این ساعت ها خیلی طولانی
فقط تاریکی می داند               ماه چقدر روشن است
فقط خاک می داند
                 دست های آب
                             چقدر مهربان!
معنی دقیق نان را
             فقط آدم گرسنه می داند
فقط من می دانم
             تو چقدر زیبایی!
رسول یونان
یه متنی رو می نویسم و دیگه میرم درس بخونم.
امروز بعد نماز صبح، حاج آقا میرزایی، در مورد انتظار برای فرج امام زمان (عج) یه مطلابی رو گفتن. گفتند ما به اندازه آب اگه تشنه امام زمان باشیم، دیگه آروم نمی شینیم.
بعد من بعد نماز ازشون پرسیدم واقعا اگه ما به وان مرحله برسیم، کلا زندگیمون مختل میشه. واقعا اگه اون احساس نیاز به امام زمان در ما شکل گبیره مثل وقتی تشنه هستیم و دنبال آب می گردیم، دیگه زندگیمون مختل میشه. چون در به در دنبال ایشون می گردیم. حا
دانلود مداحی بذار تشنه بمونم با نوای حاج مهدی رسولی
شب هفتم محرم 98 - هیئت ثارالله زنجان
متن مداحی:
بذار تشنه بمونم
بذار آب ببندن
بذار وقتی میبینن تلظی مو بخندن
دنیا شمشیر بشه من از پدر نمی بُرم
اون آبی که تو براش رو بزنی نمی خورم
من حنجرم رو میدم که تو رو نزنی
اصلا سرم رو میدم که تو رو نزنی
بدم المظلوم یا ابالمظلوم
میخوام مرد نبرد شم
میخوام مثل عمو شم
میخوام تا که منم با سه شعبه روبرو شم
باید مثل مادرت برا امام سپر بشم
باید مثل داداشم پیشمرگ پدر
بسم الله الرحمن الرحیم
میرزاقاسمی دل پذیر :)
نه واقعا یه چیز با مزه بگم؟
صبح که حاضر میشدم برم سرکار یه جورابی رو برداشتم که خیلی دوسش میداشتم وقتی پوشیدم دیدم کف پام یه دوتا سیب زمینی ریز نمایانه
گفتم اشکالی نداره کی کف پای منو میبینه؟موقع نمازم که کسی نمیاد ولش کن خوبه
موقع نماز که شد رفتم نماز بخونم برای اولین بار در تاریخ کاریم همکارم اومد پشت من نماز بست
هیچی دیگه آبرو حیثتم بر باد رفت
برعکس همکارم منو یه آدم با کلاسی پیش خودش فرض میکنه ه
فصل سوم سریال stranger things رو چند روز پیش تموم کردم. ولی هنوز فکر می کنم. چرا آخه نویسنده این کار رو با ما می کنه؟ البته می دونم چرا. وقتی می خوای بیننده هات رو تشنه فصل بعدی نگه داری که با ولع نگاهش کنن، یکی از راه ها اینکه یکی از باحالترین شخصیتهای قصه رو تو نیم ساعت آخرِ قسمت آخر، بکشی. (شکلک گریه)
دلنوشته همسر بزرگوار شهید جاویدالاثر علی آقایی :
تشنه ام تشنه دیدار ،شب شعر کجاست
 سرسفره غزلم یاد شهیدان دارد
 سینه ام شد پر بغض، اشک هایم جاری
  دل من حسرت  باریدن باران دارد 
عاشق و باده و مِی، کاسه بی سکه چه سود
 ساقیا، محفل ما میل رخ یوسف کنعان دارد 
همسر آسمانی ام کاش سال ۹۸ سالِ بازگشت پیکر پاکت باشد .
 @Agamahmoodreza
 
سلام شهید آقائی بومه
ممنونم که حواستون هست ب ما
خیلی خیلی
ناامیدی داشت می اومد ب ذهنم که 
یهو ب ذهنم آوردی که
شهیدی که با گفتن نام اباعبدالله شهید میشه 
تشنه نیست 
تشنه بودی اما ب خاطر ما
ب خاطر ما آب خواستی
وگرنه که شما ب اربابتون اقتدا کردین.
ممنونم بی نهایت ممنونم
که یادم آوردین ب خاطر ما احراز هویت شدین
ب خاطر ما
حیرت انگیزه
مچکرم و التماس دعا 
♡♡
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
ز خلق رانده شدم، ای امام دریابم
پناه بی کسی ام، السلام، دریابم
 
گناهکار قدیمی به درگهت برگشت
عطا و مرحمتت مستدام، دریابم
 
به هر که رو زده ام جز تو آبرویم برد
دوباره آمده ام، با مرام دریابم
 
عُقاب مرگ پرش را گشوده روی سرم
ببین که فرصت من شد تمام، دریابم
 
من از شلوغی صحرای می ترسم
پناهِ خلق، در آن ازدحام دریابم
 
به یک دعا سرِ سجاده ی مناجاتت
بده به زخم دلم التیام، دریابم
 
عزیز فاطمه از صحن کربلا
ﺷﻬﺪ ﺯﺮﺎ ﺻﻔﺮﺧﺎﻧ
ﺳﻘﺎ ﺻﺪﺍﻳﺶ ﻣ‌ﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﻣ‌ﺧﻮﺍﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺳﻘﺎ ﺑﺎﺷﻢ. ﻫﻤﺸﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ‌ﻫﺎ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣ‌ﺮﺩ. ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ‌ﻱ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﻭ ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺎﺭ‌ﻫﺎ ﺁﺏ ﻣ‌ﺩﻭﺪ ﻭ ﻭﻗﺖ‌ﻭﺑ‌ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺁﺏ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣ‌ﺮﺩ. 
ﻣ‌ﻔﺖ: ﺁﺏ ﻧﻄﻠﺒﺪﻩ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ! ﺣﺘ ﺁﺏ ﻗﻤﻘﻤﻪ‌ﺍﺵ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣ‌ﺑﺨﺸﺪ. ﺗﺸﻨﻪ ﺷﻬﺪ ﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻥ‌ﻃﻮﺭ ﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ.
(ﺷﺐ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ»، ﺹ66)
تشنه‌ی یک صحبت طولانی ام. 
دلم حرف می‌خواهد، یک هم‌صحبت، یک نگاه و یک لبخند، یک مهر که از چشمان کسی توی دلم سُر بخورد، می‌خواهم عاشقی کنم و مهر بورزم و بپیچم و حسی غلیظ را تجربه کنم.
اما اگر راستش را بخواهی اسماعیل، اینجا مجال غلظت نیست.
 
برای اولین بار
چشم های کوچکش رابه قالی دوخت؛نگاهش رنگ شب داشت، با اینکه رنگ چشمانش روشن بود ولی انگار شب با تمام وحشتش درآنها خانه کرده بود.فقط پلک می زد وگاهی نگاهش رابه اطراف می انداخت.می دانست کار خطرناکی هست، ولی باید انجامش می داد.باید سختی این کار را تحمل می کرد .هربار تصمیم گرفته بود نتوانسته بود.ولی امروز هر طور بود باید عزمش راجزم می کرد.وقتی مادرش شروع به کار کرد.مهران خودش رابه خواب زد.مهین کنارش نشست ودستی به موهای بلوندش کشید- حی
برای اولین بار
چشم های کوچکش رابه قالی دوخت؛نگاهش رنگ شب داشت، با اینکه رنگ چشمانش روشن بود ولی انگار شب با تمام وحشتش درآنها خانه کرده بود.فقط پلک می زد وگاهی نگاهش رابه اطراف می انداخت.می دانست کار خطرناکی هست، ولی باید انجامش می داد.باید سختی این کار را تحمل می کرد .هربار تصمیم گرفته بود نتوانسته بود.ولی امروز هر طور بود باید عزمش راجزم می کرد.وقتی مادرش شروع به کار کرد.مهران خودش رابه خواب زد.مهین کنارش نشست ودستی به موهای بلوندش کشید- حی
قبلا ها وقتی یک گدا جلویم سبز می‌شد، یا سر چهار راه چند نفر می‌خواستند چند شاخه گل بهمان بفروشند.زیاد برایم اهمیت نداشت.می‌گذشتم از کنارشان.و شاید گاهی سرم را مینداختم پایین که یک وقت عذاب وجدان نگیرم.
ولی الآنالآن.فقط خود خدا می‌داند که چه‌قدر از پول تو جیبی هایم صرف همین هایی که جلویت التماس می‌کنند می‌شود.جلوی آن مرد بزرگی که التماس می‌کند خانوم توروخدا بخر از صبح ی دونه هم کاسبی نکردم.جلوی آن مردی که می‌گوید خانوم .ال بل.
قدر شب قدر را بدانیم هر انسانی با هر طرز تفکر ی در زندگی دچار روزمرگی می شود شبهای قدر فرصت مناسبی برای خلوت با خود و خدای خود است سال گذشته را مرور کنیم اشتباهاتمان را بیابیم در ترک آنان سعی کنیم هر انسانی نیاز به زمانی دارد تا خود را محاسبه کند ببیند برای چه زندگی می کند قیمت زندگی چيست به دور از روزمرگی و های و هوی روزگار کمی در خود تفکر کند روح ما نیز مانند جسم ما تشنه می شود شبهای قدر ایام مناسبی برای رفع عطش روحی و گریز از روزمرگی و خروج از
 
پس از هبوط آدم،
حوّا
به قساوتی خفته در دل،
به سنگینی نگاهی ابدی، پابند شد.
حوّا
آن غزل پیچیده‌ی آفرینش،
در زمهریر سکوتی تا ابدیتِ دنیا،
به چارپاره‌ای تشنه از نوشیدن آغوش هو”،
بدل گشت.
و دنیا
این آلودهْ مخلوق
چه می‌دانست بی‌رحمی او تا کجا دامن‌کشان
پیش خواهد رفت.
 
 
پ.کاش بخونی وقتی می‌نویسم که، هرچی روزا بيشتر می‌گذره، ازت بیزارتر می‌شم.
 
 
+ خیر سرم روزه گرفتم. تا ظهر خواب بعدم درس، اونم چه درس خوندنی!
دراز کشیده خوندم.
هیچکس باهام حرف نزنه
هیشکی سر به سر من نذاره
کار سنگین ازم نخوان
نزدیکم نشن 
که .
گرسنگی کشیدم اونم تو روزهای نسبتا کوتاه و هوای نسبتا خنک
خدایا خودت قبول کن:)
از آنجایی که روزه داران در ماه رمضان، برای زمان قابل توجهی از مصرف مواد غذایی محروم هستند (مخصوصا اگر ماه رمضان در فصل‌های گرم و روزهای طولانی سال باشد)، ضروری است که در این ماه، مواد غذایی خیلی سالم و مقوی، بيشتر مصرف گردد.
ادامه مطلب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها