نتایج جستجو برای عبارت :

کماکان دراوج هستندgo

کماکان دی ماه. 
فردا میریم که پس‌فردا بریم بوشهر.
کماکان در انتظارِ برجِ 12.
کماکان کمی مبهم.
یه سرمایِ نه چندان قوی هم خوردم.
کماکان در حال گذرانِ فصل های بی خود.
طراحی سایتم تموم شد، دارم برنامه ریزی هاشو انجام میدم.
کماکان شب زنده دار.
حیف از پاییزی که بی خود گذشت.
حیف از زمستانی که بی خود خواهد گذشت.
اگر می‌خواین دقیقا بدونین که چه قدر طول می‌کشه تا برای کسی، دیگه دل‌تنگ نباشید میتونم بهتون بگم بیشتر از 12سال و 20 روز!!
+ بخونید.
 
پ. ن: عنوان مصرع اول شعری از کاظم بهمنی
کوچه مهر، سر نبش، کماکان باران/دیدن حجله من اول آبان سخت است.
بنام خالق عشق









فرهنگ امپراتوری روم پایه تمدن امروز اروپا
پایه ی تمدن امروز اروپایی، همان فرهنگ رومی است. یعنی امروز آنچه که بر سر
تا پای فرهنگ اروپایی و غربی و به تبع آنها فرهنگ امریکایی و خرده ریزهای
غرب حاکم است، همان اصول و خطوطی است که در امپراتوری روم وجود داشته؛
همانها ست که امروز ملاک و معیار است. آن زمان هم ن را به بالاترین مقام
می رساندند،احترامشان می کردند و به آرایشها و زیورها تزیینشان می
کردند؛اما برای چه؟ برای اشباع
اعصابم به شدت خورده!
مردک احمق بلوریدیگه داره امر و نهی می کنه خنگ
به من میگه این کارو بکن .اون کارو بکن!
گاو
اون دخترک پررو هم اومده و دراوج پررویی هی حرف می زنه با صدای بلند و روی اعصاب من میره
درحال حاضر کمی سکوت دارم
ولی نابودم و خسته
کارهای خودم هم به شدت عقبه دکتر هاشم هم اومد و یه سری زد.چقدر دوست داشتنیه این
باید کمی آروم بشم
رورو امروز نیومد.به خاطر برادرش
امروز فهمیدم خنجری یه بار توی مدرکش تقلب کرده!
یعنی همچین مارمولکیه
فاطمیه برمدارعشق حیدرپاگرفت/جاودانه گشته ومهرهمه دلهاگرفت/دردفاع ازولایت داده است درس وفا/اف براین دنیاکه جان حضرت زهراگرفت/همسری دراوج عزت رفته است درپشت در/دشمن ازروی جنایت یاورمولاگرفت/گریه کن درفاطمیه بهرزهرای جوان/مجلسی ازبهرمادر درجهان آقاگرفت/تسلیت گویم به مهدی شیعیان ورهبری/عشق پاک فاطمیه عرصه دنیاگرفت/
کیفیت محصول، قیمت‌گذاری و توزیع مناسب، در کنار توسعه روند بازاریابی را می‌توان از عوامل اصلی پیشرفت برند کانن در راستای فعالیت‌های تبلیغاتی به‌شمار آورد. شرکت کانن به‌خوبی این نکته را دریافته است که در دنیای امروز، دیگر کمتر فردی است که با داشتن گوشی هوشمند خود، برای ثبت لحظات زندگی به سوی دوربین‌های پیشرفته عکاسی برود؛ اما با این حال این دوربین‌ها در عکاسی حرفه‌ای برای رسانه‌های تصویری کماکان قابل استفاده بوده و بسیاری از افرادی
درنمازجمعه تاعطرولایت میرسد/شیعیان راگلفشانی برسعادت میرسد/وحدت وعزت سراسر مملو اندرزمین/سوی قلب مومنین گنج بصیرت میرسد/خطبه های جان فزایش زمزم دلدادگی است/جرعه ای ازپرتوحق برهدایت میرسد/ازبر قرآن وعترت جانفداآماده باش/لشکری اندرمصلی برامامت میرسد/ازبصیرتهای رهبرشیعه دراوج خروش/سوی نابودی دشمن با شجاعت میرسد/درشکوه وحدت آن بانگ پیروزی نگر/بهرتوحیدو پرستش یک عبادت میرسد/بینی دشمن به خاک وشیعیان درافتخار/زنگ نابودی شیطان باصلابت میرس
ایران انقلابی ازلطف کردگاراست/از برکت شهیدان دراوج افتخاراست/راه امام راحل تاانقلاب مهدی است/باگوهر ولایت این اصل استوار است/درجمعه بصیرت با رای خود سرافراز/باانتخاب اصلح مشکل گشای کاراست/این شورانقلابی نابود کرده دشمن/اینک کلام رهبر مانندذوالفقاراست/سرفصل این حماسه عشق ولایت اوست/بهر وصال رهبرهردیده بیقراراست/با شورحاج قاسم شدبیمه کشورما/با زمزم شهیدان این قلبهابهاراست/رحمت رسدفراوان باشورانتخابات/گلواژه بصیرت آهنگ روزگاراست/اسفن
دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود که به عدم وابستگی رسیده بود وباید سعی میکرد از مسایل روزمره ی زندگی که سطحی میدانست دور نشود. او یک دانشمند، مطالعه گر، مشاهده گر بود که عیوب ومسایل دیگران را به خوبی میدید او میدانست باید جهان را درکند درحالی که درک کردن جهان برای او کاری پایان ناپذیر بود ووقتی اوپخته تر شد فهمید باید جز اینکه دانش خودرابه دی
درنه دی انقلاب وکشورما سرفراز/ملتش درفتنه هاشد بهرایران چاره ساز/هست آهنگ بصیرت گوهرخوب وطن/ریشه نیک بصیرت درولایت با نماز/پیروی ازولایت هست یک فرزانگی/تاقیامت کشورما سرفراز و بی نیاز/راه خوشبختی ایران هست گنج رهبری/این اطاعت ازولایت بهر دنیاگشته راز/فتنه وهرانحرافی پاک از ایران شود/بهر نابودی دشمن هست دراوج فراز/گشته الگوی کمالی درجهان برشیعیان/انقلاب کشورما بهر عالم درتراز/رهبری میثاق داردبا امام وهرشهید/نام زیبای ولایت بهرملت دلنوا
امروز یه روز تعطیلی بود که من باز دانشکده بودم !
راستش تصمیم گرفتم کمتر از اینی که الان هست برونگرا باشم!انقد همه چیزمو به همه نگم!
شاید باید کمتر حرف بزنم اصن!نمیدونم
اروز مثل هر روز بحث رفتن خیلی عمیق بود تو دانشگاه!
مهرزاد بهم میگفت زبان بخون و پشت گوش ننداز!ولی من امروزم کماکان نخوندم!
این همه ساعت رو کتاب بودم فقد تونستم تا اونجا که استاد درس داده کتابو بخونم و دو تا سوال حل کنم!فقط دو تا دونه!خیلی زمان میذارم رو سوالا و واقعا این درست نیست!
و این چندمین سال هست 
که بی خبرم از تو.
یک سال دیگر گذشت ومن
بی اختیار ،کماکان به امیدت
برایت مینوسیم.
شاید بیای و بخوانی.
ولی من هرگز نا امید نخواهم شد.
این امید نیست که مرا اینجا میکشاند
این عشق هست.
عشق
سال نو مبارکت 
دوسِت دارم بی صدا:::
درکوچه های خاکیدربین خاک و کاه گلباپای وبی کفشمی گشت بی سرودلآن کودکان سرخوشبی فکرغصه ی نانپرشوروپرهیاهوسردرهواورقصانزیردرخت سیبیدرحال چرت نیمروزچشمی به آسمان داشتمردی به فکر دیروزدرخانه های روستاپیچیده عطر نانکگرم است تنورخانهزن درکنارش آنکیک سرمیان آغل گاو بدوشددستی میان خانهدررفت وروب بکوشدمردان میان جالیزیادرمیان شالیبرپاکنندزندگیازیک زمین خالینقش شقایق آنجاستدردشت سبزصحراآوازسینه سرخ استآوای عشق روستادرکوچه با
آقابیا درانتظارت اربعین است/دنیامهیای فرج روی زمین است/درکربلا غوغای عاشوراست برپا/بنگرشکوه شیعیان که دلنشین است/دشمن کنون دراوج بیداد ستمهاست/تنهاخدا هردم پناه زائرین است/شورحسینی درجهان غوغانموده/اندرنجف تاکربلاآوای دین است/ذکرلب زائر حسین و زینب اوست/درقلب عشاقش نگر نورمبین است/این خیل مشتاقان همه اندررکابت/بنگرولایت بهرآنها چون نگین است/بایالثارات شما دنیا شودشاد/تنهاامید مسلمین مولا همین است/شداربعین کربلا گلبانگ وحدت/دنیانظا
خلیفه بهلول را احضار کرد که مرا چندی است فکر خوب کار نمی کند، تدبیر چیست؟
گفت: بهتر است خلیفه طعام ملین تناول کنند، یا شربت انجیر بخورند و اگراین هر دو موثر نیافت، مسهلی قوی نماید تا فکرشان کماکان به کار خود ادامه دهد.!
تهیه کننده: سیدمحمدامین رضوی
دلم برای نوشتن، خواندن و خوانده شدن تنگ شده انگار!
پ.ن.۱ دلم برگشتن و از نو شروع کردن می خواد، ولی چون منتظر شروعی متفاوت هستم؛ این امر کماکان به پشت ِ گوش ِ مبارک  انداخته میشه، جوری که شاید هیچ وقت برگشتنی در کار نباشه! 
پ.ن.۲ امتحان پست قبل که اونطور مسرورانه در موردش نوشته بودم؟ یک سوال داشت، اون رو هم اشتباه جواب دادم!! :/ :))
شبا* که میخوام بخوابم انگار از یه جنگِ طولانیِ از ابتدا محکوم به شکست برگشتم؛
مغبون!
خسته! 
بی سنگر!
زندگی قراره همینجوری روز به روز سختتر شه یا چی؟!
*شب به فاصله‌ی ساعات سه بامداد تا شش صبح اطلاق میشود :|
عنوان:
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست
محمد عزیزی
اینکه ساعت ۱ شب بیسگوئیت ترد میخورم و به اشتباهاتم فکر میکنم از مسخره ترین رویدادهاست
اینکه میدونم بعضی اشتباهات جبران شدنی نیستن کمی آزار دهنده اس
و اینکه همیشه شرایطی فراهم میشه تا یه اشتباه و تکرار کنی ترسناکه
مثل امتحانیه که مدام ازت میگیرن تا قبول بشی
مثل آزمون رانندگی
پول میدی وقت میذاری استرس داری. حالا اگه رد بشی؟؟!!!
و کماکان الخیر فی ما وقع
خدا از همه چیز و همه کس بزرگتره
اوج  زیباییدراوج زیبایی ولی بی ادعا بودیعنی فروتن دختری دردآشنا بود

می رفت سنگین مثل  موجی روی دریامی رفت سنگین وسکوتش باصفا بود

درماسه های گرم ساحل گام می زدآرام مانند غزالی خوش نما بود

 می آمداز سمت افق بادی ملایمچشمم به دنبالش شبیه چشمه ها بود

عطر تنش در عمق جانم پخش می شدتنها ودریا خالی از جای شمابود

روحم نمی رفت از کنا رش ذره ای دورجسمم پی اش تا انتهای ناکجابود

برگشت زلفش در هواچون باد چرخیدناصح به گیسویش قسم آنجا خدا بود

           
۱. عاقلانه اینه که ابتدا به دیده اعتماد به هر شخص نگاه کرد و احترام.ولی وقتی اون اعتماد و احترام با دست خود طرف از بین رفت.
یا چشماتو میبندی و رد میشی و پاکش میکنی از زندگیت
یا تا پدرش در نیاد و ثابت نکنه که عوض شده نمیبخشیش
۲. تصور کن یه عمر مثل یه پرنده آزاد و رها باشییعد بری به یه مرد بله بگی که معتقده تصمیمای مهم رو مرد میگیره.اونه که تصمیم میگیره کجا زندگی کنید.اونه که تصمیم میگیره تو کار کنی یا نههمه نگرانشن که نکنه توقعات مادی
اون تعجب کرده بود چون حتی از خواسته های قلبی خود هم گذر کرده بود وآنچه امکانپذیر بود وآنچه امکانپذیر نبودرا ازهم تشخیص میداد باهوش ومنطقی شده بود وارمغان آن گذشتن افکارش از صافی بود که اورا به حقیقت نزدیکتر میکرد به حقیقت نسبی. البته کمی ایرادگیر به نظر میرسید وازبیرون گود دیگران را میدید اومیدانست که این از دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود
اون تعجب کرده بود چون حتی از خواسته های قلبی خود هم گذر کرده بود وآنچه امکانپذیر بود وآنچه امکانپذیر نبودرا ازهم تشخیص میداد باهوش ومنطقی شده بود وارمغان آن گذشتن افکارش از صافی بود که اورا به حقیقت نزدیکتر میکرد به حقیقت نسبی. البته کمی ایرادگیر به نظر میرسید وازبیرون گود دیگران را میدید اومیدانست که این از دور دیدن مشکلات نباید اورااز دیگران دور کند چون مشکلات رااز بیرون میدید آرامش عجیبی دراو موج میزدحتی دراوج سختی ها. او فرزانه ای بود
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- از کتاب جرعه وصال-عارف واصل حضرت ایت الله العظم بهجت رحمت الله علیه- فرمودند اءمه اطهار علیهم السلام-هم ترس ازجهنم داشتند- وهم طمع به بهشت ولی عبادترا برای خوف وطمع نمی کردند- عبادت یک مطلب عقلانی است- اساس ان ستایش برحق است واینمطلب عقل وشناخت وانصاف وشکرگذاری منطقی است که هر انسان عاقل  درهمه وجوه  انراانجام میدهد وگرنه هنوز به یک شخصیت قابل ارزش نرسیده است- ترس ازانکه فرد بندگی لازم رانکرده باشد- و
امروز واسه امریه رفتیم و ظرفیتشون تکمیل بود، به چند جای دیگه ارجاع دادن الان. و واسه همین کافه نرفتم.
دیشب هم خوابم نبرد و اون 3 ساعت از کف رفت.
صفحه ی 400 طبل حلبی ام و کماکان راضی نیستم ازش. 400 صفحه ی دیگه هم مونده.
واسه فردا برنامه ای ندارم، حتی در این حد که: "مسواک بزنم، کتابو ادامه بدم" .
الانم میخوام با یه ملاتونین برم به استقبال خواب.
بامداد نوزده تیر، یازده روز مانده به مرداد.
آنژیوپلاستی در اغلب موارد جایگزین جراحی قلب باز شده است. اگرچه در موارد کمتری هنوز جراحی، روش مؤثرتری است و باید کماکان به عنوان روش برتر به بیمار معرفی شود. البته آنژیوگرافی و آنژیوپلاستی قابل انجام در یک جلسه می باشد.

ادامه مطلب
بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟ 
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟
آن اشک‌های شوق در آغازِ هر سلام 
آن خنده‌ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت
آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار! 
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت
کار رقیب بود که نامهربان من 
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت
من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب 
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت. .
‌سجاد_سامانی
زندگی من خیلی پستی بلندی داره اونقدر که یه آن حس میکنی تو اوج قله‌ای و شاید لحظه‌ای بعد توی دره!!!
یه جایی، توی یه مقطع زمانی، پذیرفتم که زندگی من اینه و من نمی‌تونم بعضی واقعیات رو تغییر بدم ولی کماکان و ریز ریز تلاش می‌کنم. تهش به کجا می‌رسم خدا داند ولی الان حس میکنم توی یه بن بستم و دوباره باید دور بزنم!
به گزارش  همشهری آنلاین به نقل از وبدا، دکتر کیانوش جهانپور افزود: اساسا وزارت بهداشت و ضابطین قضایی قبل از اطلاع، هماهنگی و مجوز مقام قضایی اجازه دخول به چنین مواردی را ندارند و هر  جستجو و شناسایی که داخل این ربط اتحاد افتاده با وقوف و مجوز و هماهنگی و نظر مقام قضایی بوده، لذا پرت می دانم اظهارات منسوب به سخنگوی محترم انباره قضاییه در این ربط استوار منعکس شده باشد. حکیم جهانپور افزود: پس از وصول اعلام مبنی پهلو برخی جریانات سوء برای احاله
بخش پرسش و پاسخ در برنامه‌ گزارش‌های یورونیوز از فضا» کماکان ادامه دارد.
این
بار یک شهروند ایتالیایی از لوکا پارمیتانو از فضانوردان ایستگاه فضایی
اروپا درباره ضرورت‌ها و الویت‌های ماموریت‌های آینده فضایی سوال پرسیده
است؛ اینکه بهتر است کماکان بر گام نهادن بر ماه متمرکز شویم یا اینکه
ماموریت‌های آینده مریخ‌محور باشد؟
آقای
پارمیتانو که خودش ایتالیایی است، سوال این شهروند ایتالیایی را از روی
حساب رسمی توییترش می‌خواند: سلام لو
 فروشگاه بوخچا
در سال 97 با هدف عرضه تولیدات صنایع دستی آذربایجان شروع به فعالیت نموده است. کیفیت خوب وقیمت مناسب از اولویت های بوخچا بوده وهست ودر این راه دست همه هنرمندان وصنعتگران آدربایجان را بگرمی فشرده و کماکان آماده همکاری میباشیم.بوخچا در محیط زیبا وتاریخی بازار تبریز و راسته صادقیه واقع است و دستزسی راحتی دارد.
هرچند که در فصل بهاریم کماکان
در باغچه یک غنچه نداریم کماکان
هرچند از آن حادثه عمریست گذشت است 
درمخمصهی عشق دچاریم کماکان 
باریدن ما جز ضررسیل ندارد 
ابریم و امید است نباریم کماکان 
هم در طلبِ ساحل و هم شوقْ به دریا
ما بر‌ سر امواج سواریم کماکان
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است»
ما حاجتِ غیر از تو نداریم کماکان
سجاد نوبختی

****
ما از تو به غیر از تو‌ نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است
سعدی
هرچندکهدرفصلبهاریمکماکان
درباغچهیکغنچهنداریمکماکان
هرچندازآنحادثهعمریستگذشتاست 
درمخمصهیعشقدچاریمکماکان 
باریدنماجزضررسیلندارد 
ابریموامیداستنباریمکماکان 
همدرطلبِساحلوهمشوقْبهدریا
مابر‌سرامواجسواریمکماکان
حلوابهکسیدهکهمحبتنچشیدهاست»
ماحاجتِغیرازتونداریمکماکان
سجادنوبختی

****
ما از تو به غیر از تو‌ نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است
سعدی
اطلاعیه سفارت  ایران در آنکارا - ترکیه
به اطلاع هموطنان عزیز که از طریق مرزهای زمینی عازم کشورمان هستند می رساند با توجه به محدودیت های ایجاد شده در پذیرش مسافران ( هم طرف ترکیه و هم ایران) بدون هماهنگی مستقیم با مرز  یا از طریق این نمایندگی، به هیچ وجه عازم مرز نشوند. در غیر اینصورت بدلیل عدم امکان پذیرش در مرز و فقدان امکانات رفاهی و اقامتی با مشکل جدی مواجه خواهند شد.
توضیح اینکه مرزهای ایران و ترکیه برای سفر کماکان بسته بوده و صرفا بازگشت
بعضی شب ها در خودم فرو می روم. نه فرو رفتن افسردگی یا اختلالات اضطرابی. فرو می روم فکر می کنم نا امید می شوم. نه بخاطر از دست دادن. هر چه بوده و هست و خواهد بود، خیر بوده و به صلاحِ من! هوم. (از این بحث) می گذریم. همان طور که از سال پیش تا به حال از خیلی چیز ها گذشتیم و این خاصیت این دنیاست. گاهی در روز هایی که ظرف ظرفیتم دارد سر ریز می شود، به این فکر می کنم که چقدر راست است که دنیا جای خوشی نیست. بعد مثل بچه ها پا به زمین می کوبم که نه! من نمی خواهم! من خ
از کجا شروع می کنیم به اهمیت دادن به آدما توی ابعاد شخصی زندگیمون؟‌
اصلا تعریف شخصی چیه؟ خب واضح اینه که شخصی و غیرشخصی واسه هر کسی یه بازه ای از کارا رو پوشش می ده. اما با این حال، با همون تعریف شخصی از شخصی! یعنی خودمون می دونیم چی واسه خودمون شخصی هست و چی نیست.
یه بار یه نفر گفت که ما به خاطر بقیه باید به ظاهرمون اهمیت بدیم! که حال بقیه بهتر شه با دیدنمون! و اونجا بود که کلا ذهنم hang که چطور ممکنه یکی اینجوری به ماجرا نگاه کنه؟
فک کنم که خشمی
شیخی را گفتندی:
پوست کلفت ترین انسانهای سیاره کدامندی؟
شیخ قدرى بیاندیشیدندی سپس بفرمود:
اهالی ایران زمین
مریدی بپرسید: از چه رو یا شیخ؟
شیخ بگفتی:
سقوط هواپیما ✈️
آب نیترات دار
نان جوش شیرین دار
برنج آرسنیک دار
سبزیجات با فاضلاب
میوه ها با کود شیمیایی و سموم دوز بالا
لبنیات با روغن پالم
گوشت تاریخ مصرف گذشته
شیر تاریخ هنوز نیامده
مرغ هورمونی
آلودگی هوا
پارازیت〽️
مسکن مهر
پراید
سقوط هواپیما
زله ❌
و کماکان زنده اند و میخندند و جوک همی پ
خوب اول روند قیمت رو دیدیم و نزولی بود پس کماکان سل یا همون شرت باز می بندیم
میاییم توی تایم فریم های پایین مثلا همون 5 یا 15 منتظر وایمیستیم تا یه حرکت اصلاحی صعودی ببینیم به محض اینکه این حرکت صعودی شکسته شد وارد می شیم این میشه نقطه ورود
نقطه خروجمون رو احتمالا از به اشباع رفتن اندیکاتور RSI توی یک تایم فریم بالاتر می گیریم حد سود و ضرر رو هم زمان ورود مشخص می کنم
در مورد مدیریت سرمایه هم همون یک چهارم سرمایه به نظرم خوبه
مدیر عامل و سهامدار باش؛ تامین ضمانتنامه های بانکی هم پنجاه پنجاه.
گفتم حقوق پیشنهادیت کم هست ولی من ادم بسازی ام؛ اهل قناعتم و لبخند زدیم.
گفت حقوق سال اولت اینه؛ بعد شراکت سود هست در هر قرارداد.
خوشحال شدم. نه بخاطر مبلغ و پیشنهادش.برای اعتمادی که آدمها به من میکنن که اعتبار و سرمایه شون رو به من بسپرن. 
اینها کماکان میتونه من رو خوشحال نگه داره.
جمعه داشتم فکر میکردم برای محقق کردن رویای شغلیم نیاز دارم خستگیها و سختیهای بیشتری تحمل کنم. ر

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها