نتایج جستجو برای عبارت :

پارت1 برزخ.ارباب در اتاقم رو باز کردم با احتیاط آروم ازش خارج شدم. به اتاق مامان بابا نگاه کردم وقتی با چراغ خاموش اتاقشون روبرو شدم نفس راحتی کشیدم به سمت پله ها رفتم. آروم آروم ازشون پایین رفتم از سالن پذیرایی بزرگمون خارج شدم‌. به اتاقک کوچیک سمت چپ با

امروز خشم فوران می‌کرد توی خونه! هرکی دریافتش می‌کرد بعد از چند لحظه تاب‌آوری پرتش می‌کرد سمت بقیه. زیبا خودش رو زد! بابا قوطی سس رو جوری پرتاب کرد روی میز که لکه های سس تا اتاق پذيرايي رسیده بود، من خودم به شخصه با گریه و بغض تک تکشونو دستمال کشيدم و پاک کردم. مامان هم موقع بازخواست کردناش دندوناش رو روی هم فشار می‌داد و می‌زد محکم روی ظرف شیشه ای رو میز شیشه ای!
اما من آروم و بی صدا نگاهشون کردم، گوش دادمشون، بابا رو بغل کردم و بوسیدمش، ما
نشستم وسط اتاق و از بین سه گلدون کوچک مرجانی که خریده بودم، قشنگ ترینشون رو انتخاب کردم. گلدون سرامیکی رو آوردم جلو و گل رو با احتياط از گلدونش در آوردم و گذاشتم تو گلدون سرامیکی. بعد با بیلچه خاک رو آروم آروم ریختم دورش. خوب نگاهش کردم و ازش خواهش کردم تا چند روز دیگه که قراره تو دست های تو آروم بگیره مراقب گل هاش باشه. به دوتا جوونه گل جدیدی که زده بود سلام کردم و ازشون تشکر کردم که ذوق حیات دارن، دست کشيدم روی سرشون و بهشون گفتم دووم بیارید، ه
دیر وقت بود که از حمام اومدم بیرون
دیدم چراغا خاموشه و مامان و بابا خوابن
تو دلم خوشحال شدم که مامان خوابه
مگرنه باز شروع میکرد به گفتن : زود باش موهاتو خشک کن و روسری بزن سرما نخوری و بیا این ژاکت رو بپوش و
از پله ها آروم رفتم بالا و اومدم توی اتاقم
بعدشم انگار که قرص خواب خورده باشم، سریع خوابم برد
چند ساعت بعد حس کردم ینفر اومد توی اتاق
رفت بخاری رو زیاد کرد
و اومد پتو رو بکشه روم
که گفتم: مامان تویی؟
گفت: اره، موهاتو خوب خشک کردی سرما نخور
نصفه شب بود. خواب بودم که یهو حس کردم بین زمین و هوا معلقم. چشمامو باز کردم. تو بغل بابا بودم و به خاطر بالا رفتن از پله ها، کل هیکلم بالا و پايين می شد. آروم چشمامو باز کردم. به بابا گفتم: بابا؟ کجا داری می ری؟ و بابا فقط یه جمله گفت تا چشمای من به بازترین حالت ممکن تبدیل بشن: آبجی داره به دنیا میاد.
از بغل بابا پریدم پايين و بدو بدو رفتم تو اتاق خاله که اون موقع هنوز مجرد بود و خونه مامان جون اینا. مامان جون اون گوشه نشسته بود و داشت جوراب می پوشید،
ساعت 10 صبح بیدار شدم رفتم آشپزخونه مرغ رو از فریزر درآوردم گذاشتم یه گوشه تا یخش آب بشه بعدش رفتم لباسایی که خشک شده بود رو از رو بند برداشتم بعدش هم دست و صورتمو شستم و رفتم بساط ناهار رو آماده کردم و حین اینکه پیاز ها داشت سرخ میشد و یخ مرغ ها آب، منم نشستم صبحونه خوردم و بعدش مرغارو هم سرخ کردم و خورشت رو بار گذاشتم برنج رو شستم و روغن و نمکشو اضافه کردم گذاشتم یه گوشه بعدش هویج هارو گذاشتم بپزه و وقتي همه اینا انجام شد شعله همه شونو کم کردم و
دانلود آهنگ زیبای مسعود صادقلو بنام آروم آروم 

متن آهنگ آروم آروم مسعود صادقلو 

➖  
یه نگاه؛ این جوری قلبِ منو کند!●♪♫
یه نگاه با یه کم، چاشنیِ لبخند!●♪♫
میخرم با دلم؛ نازِ چشات چند؟●♪♫
یه نگات، راهِ چشمِ منو سد کرد●♪♫
یه نگات، با دلم بدجوری بد کرد…●♪♫
منو از رو پلِ عاشقی؛ رد کرد●♪♫
آروم آروم آروم؛ میره دلِ من از دست●♪♫
همه چی قشنگه… آخه حسِ تو فوق العاده ست●♪♫
آروم آروم آروم، عشق میره زیرِ پوستم●♪♫
بچگونه میگم؛ من با تو خی
نشسته بودم تو تاریکی اتاق،برعکس همه شبا،حتی نور مهتاب هم نبود که اتاقو روشن کنه.نور گوشی نمیزاشت دور و برم رو ببینم اما حس میکردم یکی دیگه هم تو اتاق هست،اونم درست شبی که توی خونه تنها بودم!نفسم تند شده بود.گوشیو خاموش کردم.در کمد لباسا آروم باز شد،تو همون تاریکی هم میتونستم لبخند عریض و چشمهای درشت و براقی که بهم خیره شده بودن رو ببینم.از ترس سر جام خشک شدم.آماده خیز برداشتن به سمت در شدم که فهمید و خیز برداشت سمتم.از ارتفاع بلندی افتادم رو
از اتاق اومدم بیرون دیدم مامان بیدار نشسته داره آمیرزا بازی می‌کنه. گفتم چرا بیداری؟ گفت خوابم نمی‌بره. رفتم پیشش دراز کشيدم. چند ساعت پیش حموم رفته بودم، موهام نم داشت و بوی شامپو می‌داد. در بالکن باز بود و هوای خنک پاییزی، سرما می‌انداخت به جونم. مثل بچه گربه ها خودم رو جمع کردم و چسبیدم به مامان. احتمالا دوباره تو باغچه ی حیاط جیرجیرک اومده بود که صداش اینقدر بلند و واضح تا پذيرايي میومد. نشستم همراه مامان به حدس زدن کلمات. یه جاهایی خنده
رمان : کابوس تاریک
نویسنده : صبا رستگار
ژانر : عاشقانه ، هیجانی ، ترسناک
تعداد صفحات : ۱۶۵
فرمت :APK-PDF-EPUB
خلاصه رمان کابوس تاریک :رمانمون در مورد دخترِ کنجکاوی به نام آلیسِ…که یه شب از خونه میره بیرون ولی چیزایی می بینه که نباید و مسیر زندگیش به کل عوض میشه.
 
بخشی از صفحه اول رمان کابوس تاریک :زل زده بودم به در تراس اتاقم که باز گذاشته بودم و آروم آروم موهای بلند و طلاییمو شونه میکردم فردا یکشنبه بود و میتونستم امشب بزنم بیرون و فردا راحت بخوابم
امروزکه هق هق های مامانمو شنیدم مردمو زنده شدم.مامان ِ قشنگم:(( انقد فداش رفتم که آروم گرفت رفت توی اتاقشون استراحت کرد. داداشم خیلی اذیتش میکنه :(
+ من تا وقتي علنی نشده همینطور جواب محبت هاشو سکوت میکنم.من نمیشکنم:) .
-بهشون بر خورده  
ممنون که هوامو داری بالا سری ❤
بسم الله.
نمیدونم یهو چی شد که برام عادی شد خیانات.
بی رگ شدم.
بی تفاوت شدم.
یا نه دلم آروم شده که بهم نگفته ولی پشیمونه.
هی راه به راه آه میکشه که انگار ناراحته منو شده.
کاش میومدی و ازم دلجویی میکردی که میدونم در حقت خیانت کردم.
میدونم ظلم کردم.
میدونم نابودت کردم.
اما پشیمونم،منو ببخش.
تکرار نمیکنم، قول میدم.
ولی نگفتی.
ظاهرا آروم و شادم اما
دلم پره از یه غم بزرگ از یه بغض بزرگ که منتظر بهانه س بترکه.
تو خلوتم گریه میکنم تا آروم
دانلود آهنگ مسعود صادقلو آروم آروم + متن و کیفیت عالی
همینک ترانه جدید مسعود صادقلو با نام آروم آروم ار از رسانه بزرگ جاز موزیک دانلود کنید
Download New Song By : Masoud Sadeghloo – Arom Arom With Text And Direct links In jazzMusics
متن آهنگ آروم آروم مسعود صادقلو»───♫♫●|●|●♫♫───
یه نگاه ، اینجوری قلب منو کند … !
»──|♫●|──
یه نگاه ، با یکم چاشنی لبخند … !میخرم با دلم ناز چشات چند ؟ … !یه نگات راه چشم منو سد کرد … !
─|♫●|─
یه نگات با دلم بدجوری بد کرد … !منو از رو پل عاشقی
از خونه ک میرم بیرون و از وسط پارک ک رد میشم ی لحظه وایمیستم و پايين شلوارمو تا میزنم تا نزدیک بوت هام چماله نشه. سرم رو برمیگردونم و ب خونمون نگاه میکنم. با خودم میگم من الان میتونم برم و دیگ هیچ وقت برنگردم! تا چند ساعت هم نگرانم نمیشن چون میدونن(فکر میکنن ک میدونن) کجام و میتونم واقعا به درستی فاصله بگیرم. بعد ب مطلبی ک چند وفت پیش با سرچ کردن How to disapear سرچ کردم میفتم. میگفت آروم آروم وسایلاتونو بفروشین و تبدیل ب cash اش بکنین و آروم خودتونو از ه
زمستون بود. یه شب بابا حالش بد شد؛ فشار خونش بالا رفت. تو راه بیمارستان به مامان گفت: من اگر بمیرم تو شوهر میکنی؟ مامان سر بابا رو بغل کرد زد زیر گریه گفت خدا نکنه تو نباشی. بابا گفت من بمیرم هم طاقت ندارم یه مرد دیگه زنم رو بگیره! امید خندید آروم گفت بابا جون تا زن خودته که کسی.بعد بقیه حرفشو از چشم غره مامان خورد. بابا گفت: هیچیم نمیشه بچه ها؛ مگه من میذارم زنماستغفرالله. چقدر خندیدیم باهم.
بسم رب الشهدا
.
سمت_نهم
.
رسیدم دم در خونه کلید تو دستم دستم رو در 
ولی دلم نمی خواست پا تو اون قبرستون ارواح بگذارم
چشمام رو بسته بودم و فقط آرزو می کردم هیچکی رو نبینم
در را باز کردم و رفتم تو 
مامان و بابا سر میز شام بودن
مهری خانوم تا منو دید اومد جلو
_فدات شم کجا بودی تا الان دلم هزار تا راه رفت ساعت داره ده میشه
به یه سلام بسنده کردم و رفتم سمت اتاق 
که صدای بابا بلند شد
_تا این موقع نگفتی کجا بودی؟
_بیرون
_بیا بشین
_میل ندارم
_مدارکت رو فردا ب
میدونم بعضی وقتا خیلی سخت میگیرم و خیلی خودمو اذیت میکنم جوری که با یه اتفاق کوچيک دلم میگیره،من خیلی حساسم،از اون مدلا که فورا اشکم در میاد،حتی وقتایی که خوشحالم نمیتونم احساسم رو مخفی نگه دارم و اشکامو راحت میزارم :)
یکی از نقطه ضعف هام زودرنج بودنم بود،همه چیز رو تو خودم میریختم،یه وقتایی که خیلی سنگین میشدم و دیگه نمیتونستم تحمل کنم،سرمو میزاشتم رو بالش و به حال خودم گریه میکردم،یا میرفتم تو بغل مامان و یهو میشکستم و میزدم زیر گریه،مام
♪♬♬♪کاشکی بیه می یار ای، چشم بوینم شی یار ره♪♬♬♪
♪♬♬♪قبول کمه شی زار ره، نامرد روزگار♪♬♬♪
♪♬♬♪شهرام فلاح، همش تی وره، شعر تو یاتو، حال خرابه ولا♪♬♬♪
♪♬♬♪ای دوست، جانا، امان امان امان، های♪♬♬♪
♪♬♬♪تی اسم مثل ستاره♪♬♬♪
♪♬♬♪سوزنه شو دیاره، تی حرف ره یاد ایارمه وقتي تنهایی دارمه♪♬♬♪
♪♬♬♪آروم آروم می دل بویه خون، شو دکتمه بیابون، امان ای یار نادون♪♬♬♪
♪♬♬♪سهم من از ته دلبر بویه ساز و آهنگ♪♬♬♪
♪♬♬♪تنهایی
همه چیز آروم بود. صبح که پاشدم. فقط گهگاه یه قطره اشکی سر ریز میشد که تندی از رو صورتم پاکش میکردم.
بعد مامان اینا اومدن خونه. نه و نیم صبح بود. هنوز کتری رو روشن نکرده بودم.
بعد بابا رسما اعلام سرماخوردگی کرد و موند خونه. بعد از سه روز تنهایی، حالا سه تایی خونه بودیم.
یعنی فقط ممکنه ما از سر ناچاری و حال بد لاجرم همزمان خونه باشیم.
با وجود این، هنوز همه چی آروم بود. رفتم میوه و سبزی خریدم و اتاقمو مرتب کردم تا ناهار آماده شه.
.
اتفاقه دقی
دانلود آهنگ جدید آروم آروم تو دلم نشستی از امیر علمشاهی دانلود آهنگ جدید امیر علمشاهی بنام آروم آروم از ترنج موزیک Download  Music Amir Alamshahi – Aroom Aroom برای دانلود آهنگ آروم آروم تو دلم نشستی آروم آروم شدی تموم هستیم به ادامه مطلب بروید … متن آهنگ جدید امیر علمشاهی بنام آروم آروم : تو که باشی روزام شکل حقیقته وقتي نیستی دلم میگیره حرف بزن واسه من میگردم دور تو این دلم دلشوره میگیره میخندم پیش تو ، دنیا مال منه ♫♫♫♫♫ نمیزارم بری اون چشات سهم منه آ
سوار فولکس غورباقه ای آبیم باشم، با سرعت شصت کیلومتر بر ساعت حرکت کنم و تو ماشین هم آهنگ take me to church پخش بشه. آروم آروم برم تا برسم به خونه م که یه اتاق گرد به قطر شیش متره، تو آخرین طبقه یه ساختمون خیلی بلند که دیگه هیچی ازش بلندتر نیست. وسط اتاقمم یه تخت گرده، پر بالشای آبی و صورتی. دور تا دور اتاقمم پر کتابه، همین جوری به هم ریخته. برم رو تختم، لب تاپمو بردارم و یکی از آهنگای شهرام ناظری یا محسن چاوشی رو بذارم و دراز بکشم و از سقف گنبدی شیشه ای ا
این مدت؟روزای سخت خیلی زیاد بود.خیلی چیزا رو فهمیدم.یهو با چیزایی که حتی فکرشو هم نمیکردم مواجه شدم.خیلی بهم ریخته بودم.
خودمو سزگرم کردم.خودمو بین درس و کار و کتاب و فیلم و باشگاه غرق کردم.
الان؟بدجور خستم.امتحانامون که دارن له میکنن ما رو!به هیچی نمیرسم.استرس دارم.کار ‌پروتزم مونده.از ادای حال خوب در اوردن جلوی آدما خستم.خسته از اینکه لبخند بزنم و بگم مرسی رفیق ترینام که اونجوری از منو له کردین.آروم شدم.تنها میام و میرم.توی فانتومی که همه د
اون روز عصر خوشحال بودم. ولی بیشتر از اینکه خوشحال باشم، آروم بودم. کلمه ای نداریم که خوشحالی و آرامش رو باهم توصیف کنه؟ اون کلمه رو از صمیم قلبم بهتون تقدیم میکنم.
عصری همزمان با مامان و بابا رسیدم خونه. سریع دویدم تا قبل از بسته شدن در پارکینگ بهشون برسم. یه چند روزی هست که مامان پاش شکسته، کمکش کردم از ماشین پیاده شه. بابا بهم گفت "خبر میدادی میومدیم دنبالت". چند ساعت پیش خط یکِ مترو دچار اختلال (!) شده بود و به شدت شلوغ بود. ولی یاد این افتادم ک
با بنی بحثم شده ‌.
حالم اصلا خوب نیست .
قرص نوراگل خوردم نمیدونم چقد عوارض داره ولی خدایی خوب آدمو آروم می کنه
هر چند اون هم خیلی شوکه شد 
قهر نیستیم ولی کسی هم به اون یکی پیام نمیده الان ۱۹ ساعته ک از هم خبر نداریم.البته میخوام کمی آروم بشم دلتنگ شم اونم آروم شه دلتنگ شه بعد  بهش پیام بدم
میدونم بعضی وقتا خیلی سخت میگیرم و خیلی خودمو اذیت میکنم جوری که با یه اتفاق کوچيک دلم میگیره،من خیلی حساسم،از اون مدلا که فورا اشکم در میاد،حتی وقتایی که خوشحالم نمیتونم احساسم رو مخفی نگه دارم و اشکامو راحت میزارم :)
یکی از نقطه ضعف هام زودرنج بودنم بود،همه چیز رو تو خودم میریختم،یه وقتایی که خیلی سنگین میشدم و دیگه نمیتونستم تحمل کنم،سرمو میزاشتم رو بالش و به حال خودم گریه میکردم،یا میرفتم تو بغل مامان و یهو میشکستم و میزدم زیر گریه،مام
چراغ اتاقم رو خاموش کردم و روی تخت دراز کشيدم و شروع کردم به فردا و امتحانم فکر کردن که یهویی، ته تغاری در رو باز کرد و اومد تو:
مامان میگه فردا پوتین بپوش. 
من: نمیتونم. 
ته تغاری :( با یک مکث خیلی کوتاه برای هضم جواب من) : چرا؟
من:چون برای امتحان باید کفش های شانسم رو بپوشم. 
ته تغاری : (این بار با مکث طولانی تر) : میرم به مامان بگم بچه اش دیوونه اس!
 
+خرافاتی بودن آسون نیست، ولی بعضی وقتا منبع آرامشه. اونم برای منی که به خاطر استرس زیاد این امتحانای
دانلود آهنگ فریان آروم آروم | کیفیت 320 و 128
امروز دانلود کنید و گوش دهید به ترانه زیبای آروم آروم از فریان با بهترین کیفیت
Exclusive Song: Faryan | Aroom Aroom With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ فریان آروم آروم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
عاشقم کردی بس که نامردی رفتی ولم کردی ♬♫♪دل دیوونه چه پریشونه نمیخواد با هیشکی باشه ولی میتونهنمیشه حالیت که جای خالیتو نمیگیره کسی ♬♫♪دیوونه برگرد نکن دل از من خودت میدونی نقطه ضغف قلبمی
جاز موزیک
آروم آروم آروم اومدی زیر
اومدم بعد مدتی یه کمی بنویسم.
امروز بعد کارورزی زهره اصرار کرد تربیت بدنی رو بپیچونیم و بریم خونه. دیدم سرم خیلی سنگینه و هوا یه جورای خوبی بود برعکس من 
یه لحظه دیدم پاهام داره برمی گرده . پاهام داشتن منو می بردن. اختیاری از خودم نداشتم. پس رفتم
برگشتم . برگشتم . برگشتم . برگشتم 
تا رسیدم به ایستگاه اول .! شروع کردم به رفتن مسیری که با هم رفته بودیم
آروم می رفتم . خیلی آروم. اجازه دادم باد احاطه م کنه و ازم رد بشه. رد بشه . رد بشه و باز برگرد
داشتم موهام رو خشک میکردم که صدای دعای قبل از اذان از بلندگوهای مسجد محل پخش شد، سشوار رو خاموش کردمو با موهای نمدار رفتم لب پنجره، یه حزن شاداب نشست تو دلم از صدای قشنگ دعا و اذان و به خودم که اومدم غرق لحظه شده بودم بی که حواسم باشه، بعد فکر کردم که چه دلتنگم فکر کردم کاش که بود که اگه بود احتمالا میگفت خب حالا اونجوری گیسو پریشون واینستا لب پنجره، که به خدا اگه بود برمیگشتمو بی حرف بغلش میکردمو سرمو میزاشتم رو سینه اش و هیچ جدا نمیشدم.
.
ام
.
از در اومدم تو، جوجه پرید بغلم.
بعد منو برد تو اتاق و یواش گفت: عمه! بابایی رفت یه جایی!
پرسیدم کجا؟
شونه انداخت بالا و گفت نمیدونم. یه جایی. دماغش خون اومد.
از مامان پرسیدم چی شده؟
تازه دیدم بچه ها همه پوکیده ن.
مامان گفت: فشارش رفت بالا. خون دماغ شد. نمیرفت دکتر. به زور عمو بردش. اورژانس نمیومد.
و بین هر کدوم از جمله هایی که میگفت چند دقیقه ای فاصله بود و کلی سوال از طرف من.
کلافه رفتم دست و صورت بشورم که آروم شم.
دیدم قیچی تو حمومه.
گفتم چه خ
از در اومدم تو، جوجه پرید بغلم.
بعد منو برد تو اتاق و یواش گفت: عمه! بابایی رفت یه جایی!
پرسیدم کجا؟
شونه انداخت بالا و گفت نمیدونم. یه جایی. دماغش خون اومد.
از مامان پرسیدم چی شده؟
تازه دیدم بچه ها همه پوکیده ن.
مامان گفت: فشارش رفت بالا. خون دماغ شد. نمیرفت دکتر. به زور عمو بردش. اورژانس نمیومد.
و بین هر کدوم از جمله هایی که میگفت چند دقیقه ای فاصله بود و کلی سوال از طرف من.
کلافه رفتم دست و صورت بشورم که آروم شم.
دیدم قیچی تو حمومه.
گفتم چه خ
با بابا امروز کلی حرف زدیم و صحبت کردیم دوتایی باهم. شب بابا همبرگر گرفته بودن، همبرگر درست کردم سه تایی خوردیم من ۴ تا همبرگر خوردم
مامان و فاطمه و فائزه و سینا هم شب ساعت ۱۲ بود که رسیدن. فاطمه سینا اومدن وسایل ها رو گذاشتن و یه سلام احوال پرسی با بابا کردن و رفتن خونه نوشین خانم اینا. 
فالل یه عالمه لباس مباس خریده بود. هر کدوم رو نشونم میداد میگفت الاچه عمرا اگه بدم بپوشییییییی
منم میگفتم فالللللللل باچه نمیپوچمش. و شروع میکردم یه پرو ک
چهارشنبه 8/12/1397
دیگه کم کم موهای نوزادیت ریختن و موهای جدید با رنگ جدیدتر رشد کردن ولی یه مقدار از موهای نوزادیت هنوز موندن،که بلندتر از بقیه بود،منم با قیچی مخصوص نوزادان،آروم آروم کوتاهشون کردم،تو هم همش غر میزدی و با تولید صدای های باحال انگاری میگفتی نکنننن مامانگاهیم جیغ میزدی!!! الهی من فدای خودت و موهات بشم پرنسسم،خلاصه یه مقداریش رو وقتي دمر خوابیدی کوتاه کردم یه مقدار دیگشم وقتي تو بغلم خواب بودی،وقتي بابا اومد کلی ذوقت رو میکرد و
برای سومین بار البته این بار بلندتر صدا زدم مااااااماااان کجایی! میگم انباری رو تمیز کردم پله های حیاط رو هم شستم ، پنجره های تراس رو تمیز کنم یا باغچه رو ؟؟
بازم جوابی نیومد ، نگران شدم با خودم گفتم نکنه بازم فشارش بالا رفته و یه گوشه خونه افتاده زمین! با همین فکر سریع رفتم داخل، توی آشپزخونه و پذيرايي و حال نبود حموم و دستشویی رو هم چک کردم ، دیگه داشتم از نگرانی سکته میکردم که در اتاق خواب کوچيکه رو باز کردم و با تعجب دیدم جلوی کمد نشسته رو ز
مامانم به من گفت چراغ های اشپزخونه رو خاموش کن بعد برو اون کله ات رو بزار تو موبایل گفتم باشه خاموش کردم رفتم کله ام رو گذاشتم توی موبایل یک دفعه مامانم اومد بالبخند من رو بوسید داشتم سکته می کردم گفتم چی شده مامانم خوش اخلاق شده؟ 
گفت رفته بودم طبقه بالا دیدم چراغ های طبقه بالا خاموشه گفتم خدالعنتت کنه دختر وکلی نفرینت کردم که چرابجای چراغ اشپزخونه کل چراغ ها رو خاموش کردی بعد فهمیدم تو طبقه پايين هستی من طبقه بالا برای همین اومدم بگم فحش د
آخر مهر که سرماخورده بودم دکتر برام چندتا آمپول B-complex نوشت و من هم تدریجی زدمشون. هر آمپول رو یه نفر زد؛ یکیش رو تزریقات درمانگاه، یکی دیگه اش رو همکار مامانم، اون یکیش رو زن داییم، دخترعمه و به همین ترتیب. یه دونه ازشون باقی مونده بود و من هر چی به مامانم اصرار کردم خودت برام بزن، نزد که نزد. :| با این منطق که دلم نمیاد. :| یکی نیست بهش بگه عاخه کی از تو آروم تر میزنه؟ خلاصه به زور گفت با بابات میری اورژانس و میزنی و میای. منم از اون جایی که توی زن
حتی نمی دونم داره می نویسه یا نه 
فکر می کنی واسه چی? 
یبار خیییییلی زرت و پرت تو پستی خطاب به مامانم نوشتم 
اومد از مقام مادر دفاع کرد و گفت دیگه دنبالت نمی کنم 
کاش پسراب خونه ی ما، مخصوصا اولی هم همینجور به فکر مقام مادر بودن
 
اولی که می خواست بره دلشوره داشتم 
حالا که شنیدم خسروی باز شده باز آروم شدم 
عموها هم جدا از هم راه افتادن باز آروم شدم 
اما آروم نه از جنس آرامش قشنگی که روزهایی که مامان از شمال برگشته بود، تو خونه داشتم
اون قدر فکر
همینطور که با سرعت راه می رفتم، به خدا گفتم من نمی تونم!!! خدا لبخند مهربانی زد و گفت می تونی. گفتم نه خدا، الکی منو تحویل نگیر، من نتونستم، دیدی فلان جا هم خطا کردم؟ من نمی تونم (1)لبخند خدا عمیق تر شد و جدی تر گفت: من تو رو خلق کردم، من می دونم چی ساختم، تو می تونی. می تونی.من: ولی نمی تونم ها. بعدم به دلم اومد که خیلی وقته قرآن نخوندم.تو اوج ناراحتي، قرآن رو دست گرفتم با این نیت که انقدر بخونم تا وقتي که دلم آروم بشه، بازش کردم. و خدا گفت:بس
#پارت_3
#متغیر 
بخاطراینکه زیاد خوابیده بودم گویا باید شب زنده داری میکردم غذای که گرتورودبرایم آورده بود خورده بودم هدفون روی گوش هام گذاشتم به موسیقی گوش دادن پرداختم طول و عرض اتاق با قدم هایم متر میکردم که خودم از همان بالا پرت کردم روی تخت و طاق باز خوابیدم اما فایده ای نداشت. کتابی از آندرژید برداشتم شروع به خواندن کردم نه خواب به چشمانم مهمان میشد ونه زمان قصد داشت هیجان زده عبور کند . کتابو بستم روی میز گذاشتم دوباره شروع کردم به راه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها