نتایج جستجو برای عبارت :

ي شعر بگم همسرم تا ديدگاهم را به زندگي بداني منوتو رنگي خونه کلنگي کجاي دنيا ديدي عشقي به اين قشنگي روي گلاي نرگس باي مداد قرمز هزار دفه نوشتم زندگي بي تو هرگز

چرا مداد رنگی؟ خب پر واضح است که در وبلاگ قبلی یک مطلب در خصوص بوی مداد رنگی کادویی دوران کودکی نوشتم و اگر شما هم از دوستان اون وب بوده باشید در جریان علاقه من به مساله های نوستاژیک آگاهی داری . و این تازه شروع زندگی من و آشنایی با انواع کادو گرفتن و کادو دادن بود .
ادامه مطلب
چرا مداد رنگی؟ خب پر واضح است که در وبلاگ قبلی یک مطلب در خصوص بوی مداد رنگی کادویی دوران کودکی نوشتم و اگر شما هم از دوستان اون وب بوده باشید در جریان علاقه من به مساله های نوستاژیک آگاهی داری . و این تازه شروع زندگی من و آشنایی با انواع کادو گرفتن و کادو دادن بود .
ادامه مطلب
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
 
مداد رنگی های هفته
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می
سال نو مبارک
من عید نوروز امسال ( 1399 ) به همسرم 100 هزار تومان عیدی دادم . عید نوروز 1399 اولین عید نوروز زندگی من و همسرم می باشد که عروسی گرفتیم و اومدیم خونه خودمون . البته متاسفانه بخاطر شیوع بیماری کرونا در ایران و حتی در کشورهای جهان امسال دید و بازدید عید را منع کردند و انشالله این بیماری ریشه کن خواهد شد .
 
 
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می گوید: ((اسم مادر امام
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام  
گل کرد خار خار شب بی قراری ام  
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو  
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام  
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم 
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام  
بود و نبود من همه از دست رفته است  
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام 
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت  
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام 
تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار  
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام 
با ناخنم به سنگ نوشتم بیا , بیا 
زان پیش
خدایا سمت کوه بورم یا دریا
کجه قرار بیرم مه دل بوه وا
اگه دوه مه دور تار و لله وا
مه تن اینجه درا مه دل با کیجا
 
حال و هوا داشته نرگس بانو
چشم جلا داشته نرگس بانو
قد رعنا داشته نرگس بانو
امر خدا داشته نرگس بانو
مهر و وفا داشته نرگس بانو
 
چنده من هارشم این دار و اون دار
 
از دست عاشقی دل دارمه نخار
الهی بمیره دشمن برار
مه قسمت نیبو خرابه کنار
 
حال و هوا داشته نرگس بانو
چشم جلا داشته نرگس بانو
چادر سیا داشته نرگس بانو
امر خدا داشته نرگس بانو
مهر
مداد رنگیها مشغول بودند به جز مداد سفید
هیچکس به او کار نمیداد ، همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری.
یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند،
مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد.
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم…
این روزها حس و حال عجیبی دارم. همگی داریم تجربه عجیبی رو از سر میگذرونیم. الان دقیقا ده روزه که من و همسرم و پسرم تمام مدت رو تو خونه هستیم و تو این دوازده سال که تو زندگی مشترک هستم هرگز چنین تجربه ای نداشتیم. بودن پسرمون هم که اصلا جور دیگه ای این تجربه رو عجیب و تخیلی کرده. 
ادامه مطلب
در یکی از روزهای اوایل آبان ماه 1398 در حالیکه من سرکارم بودم ، همسرم بهم زنگ زد و گفت دو تا آبجی هام ( اعظم و نرگس ) گفتن شب برای شب نشینی میایم خونتون . منم گفتم بگو که واسه شام تشریف بیارن . خانمم که از خدا خواسته بود و خوشحال شده بود که آبجی هاش رو دعوت کردم ، گفت باشه و سریع خداحافظی کرد و گوشی رو قطع کرد . ظهر از سرکارم رفتم خونه . ناهار خوردیم خوابیدیم تا ساعت 5 عصر . بعدش رفتم دنبال میوه و شکلات و سفارش شام از رستوران .
 
موز خریدم کیلو 14 هزار توما
چرا  گاهی نمیشه شاد بود؟
چرا اینهمه از دردودلام نوشتم ولی پاک کردم؟
چرا دارم دق میکنم؟
چرا حس میکنم تو این زندگی هیچ سهمی ندارم؟
چرا دیگه مث قبل به همسرم احساسی ندارم؟
چرا همسرم دیگه به حرف من اهمیت نمیده؟
حس دختری رو دارم که چون حالا یه بچه دارم مجبورم بسوزم و بسازم
و همسرم داره از این موضوع سواستفاده میکنه
قدر خوبی ها و خوشبختی هاتونو بدونین
چون خیلی زود دیر میشود
پ.ن: گاهی هیچ چیزی مرحم زخم دلت نمیشه حتی یه آغوش گرم
پسرک از پدر بزرگش پرسید: پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟پدربزرگ
پاسخ داد : در باره تو پسرم ، اما مهمتر از آنچه می نویسم ، مدادی است که
با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی!پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید: اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام!پدر
بزرگ گفت : بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی ، در این مداد پنج صفت هست که
اگر به دستشان بیاوری ، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی:صفت
اول : می توانی کار
اولین باری که برای تو نوشتم از عنوان برای نرگس» خبری نبود، چرا که از خود نرگس» حرفی به میان نیامده بود. تعجب نکن عزیزتر از جانم، برایت توضیح می دهم.
آن روزها موجودی درون شکم مادرت وول می خورد، اما پسر یا دختر بودنش هنوز مشخص نشده بود. 
ادامه مطلب
این روزها حس و حال عجیبی دارم. همگی داریم تجربه عجیبی رو از سر میگذرونیم. الان دقیقا ده روزه که من و همسرم و پسرم تمام مدت رو تو خونه هستیم و تو این دوازده سال که تو زندگی مشترک هستم هرگز چنین تجربه ای نداشتیم. بودن پسرمون هم که اصلا جور دیگه ای این تجربه رو عجیب و تخیلی کرده. 
ادامه مطلب
ا
گفت همسرم هروقت میاد خونه فقط یکی رو میخواد که کارهاشو انجام بده.
لباساشو بشوره،براش غذا درست کنه
پذیرایی کنه و ماساژش بده خستگی کار از تنش بیرون بره.
گفت همسرم میگه چون من خرجتو میدم تو باید تموم کارهای خونه رو انجام بدی.
کمر درد داشت و گفت دکتر بهش گفته نباید اینقدر بشور و بساب خونه انجام بده، دکتر گفته باید استراحت کنی.
 
وقتی از مطب برگشتن همسرش گفته بلندشو شام درست کن.!
میگفت تموم زندگیم شده وقف یه نفر! تموم شب و روزم باید تو خونه آدمی ک
چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
رسانه ای با نام منوتو ، اظهار می کند ما حامی ملت هستیم ،ولی در اصل منافع رژیم پهلوی را ثبات می کنند ، رسانه ای که امروزه جز آدم فروشی یا به قول محلی (( چغلی گری)) حرف دیگری ندارد ؛ این رسانه بالظاهر ، حامی و دلسوز مردم ، داد اپلی ها را درآورد ؛ این نشان میدهد ، که منوتو پول خوبی را چه از طریق آدم فروشی و چه از طریق ((چغلی گری)) بدست می آورد . امیدواریم که نوچه های منوتو که گزارشگر (چغلی گر) شناخته می شوند ، از این موضوع عبرت برده باشند .
البته تردیدی هم
این چند روز هفتاد تا یادداشت به یادداشت‌های گوشیم اضافه شده. الآنم نوشتم و نوشتم و نوشتم و  کپی کردم بعد که خواستم بفرستمش اینجا. نشد. هر چی نوشته بودم نیست و نابود شد. شاید نباید مینوشتم اصلا به خاطر همین دوباره نمی‌نویسمش. 
 
چه سینه سوز آه‌ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتنی به لب اسیر پیچ و تاب شد 
 
+سرم چقدر در می کنه،ژلوفن داری؟-اره . تفاهم زیادی تو انتخاب قرص نداشتیم ولی دیگه میدونم برای تو مهم تر از من همین قرصای ژله ای قرمز رنگه.+تا اونجا که یادمه نه تو اهل نیش و کنایه بودی نه من اهل قرص.-خب مطمئنم که این دومورد تصادفی وارد زندگی من و تو نشدن+اره . اما بهتره بگی زندگی منوتو تصادفی به این چیزا ختم نشده.-ای بابا حالا اصلا این حرفا به چه کاری میاد.+خب یه سوال. سهم تو از زندگی چیه؟؟همین نیش و کنایه ها؟-نه سهم من روبه روم نشسته اما انگار سه
همسرم امشب شام مهممان ماست, برنج رو دم میزارمو زیر قورمه سبزی رو خاموش میکنم, قهوه رو خالی میکنم توی ماگم و میام سراغ کتابم, کتابم, دارم "سه شنبه ها با موری" رو میخونم.
خونه به طرز عجیبی آرومه و من تو سکوت و تنهایی و بوی خوب خونه اومدم بنویسم که چه حالم خوبه که چه تو این لحظه آرومم که چقدر منتظر همسرم هستم که دارم به فیلمی که قراره با هم ببینیم فکر میکنم که چقدر قهوه ام خوش عطره و چقد به این طعم تلخ داغ تو این سردی و بوی برف و زمستون احتیاج دارم.
دا
رفتیم خونه ی داییم برا دید و بازدید،نوه ی داییم که پنج سالشه همچین موجبات رفاه و آسایش باران(برادرزادم که دو سالشه) فراهم میکنه که هممون کف کردیماورده مداد رنگی هاشو داده به من،میگه وقتی باران جون بزرگ شد اینا رو بده بهش کادو از طرفمباباش هم میگه پسرم از الان به فکرش نباش و قیافه داداش من دیدنیهه
ملت از دو سالگی کادو مداد رنگی میگیرن بعد من با این ابهتم یه ماژیک وایت برد داشتم اونم دادم استاد ش.ل از بس رو تابلو توضیح نوشت تموم شد-_-
شهریورماه 1394 من و همسرم عقد کردیم . بعد از گذشت 5 ماه در بهمن ماه 1394 موقع تولد همسرم رسیده بود . یه جش تولد برای همسرم در خانه پدرش گرفتم و شام ( چلومرغ ) دادم . مهمونای تولد همسرم ، داداش ها و آبجی های دو طرف به همراه پدر و مادرهامون بودند . کادوی من برای همسرم یه گوشی موبایل سامسونگ مدل G5 بود که 530 هزار تومان خریدم .
 
***
 
 
چیزی ک نگرانش بودم اتفاق افتاد
اونوقتی که به همسرم بله گفتم، نمیدونستم ک همچین چیزهایی هم ممکنه پیش بیاد
اون هم انقدر زود
طول مدت محرمیت مون دو و نیم ماه بود که حدود 20 روز و در سه مرتبه، طعم فراق رو چشیدیم.
بعد از عقد هم، خیلی.! 
تلخ ترین تجربه ی زندگی من همین فراق 24 روزه ی بعد از عقدمون بود.
و هنوز به آرامش نرسیده دوشنبه شب همسرم گفت همون که نگرانش بودیم شد زهرا.
گفتم چی؟
گفت حوزه ترم تابستونه ارائه نمیده.
و این، برای همسر شهرستانی من یعنی بی ج
سلام وقتتون بخیر حدود ۱ سال که بنده مزدوج شدم هر سری که خونه مادر ایشون رفتیم من تن و بدنم لرزید در هفته ۲ شب کلا اونجا میمونیم از صبح تا شب همسرم تو این مدت یکبار نشد که از ظاهر بنده تعریف کنه هر کیم که ازم تعریف میکرد همسرم میگف دروغ میگن دارن گولت میزنن من هر سری که میرفتم خونه مادرشوهرم همسرم به مادرش میگف مادر چقد تو زیبایی چقد این لباس بهت میاد چه تیپی زدی در صورتی که هم من هم همسرم میدونینم که خونواده اونا ی قرون برای لباس و آرایش خرج نمی
راهنمای انتخاب بهترین مداد رنگی 
راهنمای انتخاب بهترین مداد رنگی
ما معمولا جعبه بزرگ مداد رنگی را انتخاب می‌کنیم بدون آنکه دقت کنیم آیا همه آن رنگ‌ها برای کار ما مورد نیازند؟ یا آیا رنگ‌هایی که انتخاب می‌کنیم پاسخگوی نیاز ما هستند؟ برندهای متفاوتی از مدادهای رنگی وجود دارند که بسته به نیاز میتوانید از بین آنها انتخاب کنید. در ادامه این مطلب به بررسی چند مدل مدادرنگی و کارآیی آنها با توجه به نیاز شما خواهیم پرداخت. با ما همراه شوید؟۱.
من 34 سال دارم خانومم 40 ساله هست و4ساله که داریم به همراه فرزندان همسرم زندگی میکنیم ولی از لحاظ مالی تحت فشار هستم حتی از نظر ارتباطی هم تحت فشارم چون بچه ها بزرگ هستند نمیتوانم با همسرم داشته باشم به خاطر حضور بچه ها به همسرم گفتم بچه ها با پدرشون باشن قبول نمیکنه ومیگه توافقی جدا بشیم من و خانومم هیچ مشکلی باهم نداریم فقط من دیگه نمیتونم با بچه ها زندگی کنم. من از همه چیم زدم از مسافرت از خوشی از لباسم و اینکه با وجود این بچه ها من نمیتون
اینم برگه‌ی چک لیست دو هفته آخر اسفند. کلیک (+)
پایین هر روز توضیحات در خصوص هر روز رو نوشتم. مثل اینکه مهمون بودیم یا نه. 
رنگ صورتی در بخش (ناهار و شام) یعنی غذا رو خودم درست کردم.
رنگ صورتی در میان‌وعده‌ها به معنای خوردن میان وعده است.
برای بعضی از کارها مثل مطالعه‌ها خودم یک سقفی رو برای هر روز تعیین کردم که اگر به حد نصاب می‌رسید، صورتی رنگ میشد. که این حد نصاب رو ننوشتم. فقط در مورد قرآن رو نوشتم که حداقل ۷ صفحه بود.
در مورد نماز‌ها، ملاک ه
درام از نرگس تقلید میکنم.اون یک وبلاگ داره و از خیلی وقته خاطراتو دل نوشته هاش و غصه هاشو شادی هاشو و.اونجا مینویسه و برای خودش نگه میدارهاین شاید بهترین تقلیدی نباشه چون من چیزای بهتری هم ازش یاد گرفتمو ازش تقلید کردم. به هر حال منم تصمیم گرفتم شروع کنم به نوشتن اینطوری هم خاطراتم ثبت میشه و تمرینی میشه برای نویسندگی وشاید یکی پیدا بشه اینارو بخونه.من دختری 26 ساله از دیاری سرسبز و زیبا هستم. سرزمینی که زمینش در بهار پر از گل های زرد و قرمز
 
یه قاچ خربزه تو سینی بود، مال برادرم. جوجه میگه بابا خرتو از اینجا بردار، می‌خوام خر خودمو بذارم :))) قبلا هم اسم این میوه "آقا سنگینه" بود! چون اولین بار که اسمشو نمی‌دونسته برداشته دیده سنگینه :)
خونهی خواهرم مورچه داره. هر خوراکی که به وروجک میدی، بعدا چند تیکه‌شو از اینور اونور خونه پیدا می‌کنی. ازش که می‌پرسی میگه اینو گذاشتم مورچه‌ها قورت بدن :))) وی حامی تماااااااام حیوانات و البته موجودات است! اسمش رو باید مهربانو میذاشتن ^_^ یه با
دیروز حدود ده تا مطلب نوشتم
ولی نذاشتم اینجا
دیروز صبح همسرم رفت
و تا چهل روز
نمی بینمش.
هیچی نمیگم
هیچی نمیتونم بگم
فقط این روزها به شدت دل نازکم.
*
بهش گفتم
به قولم عمل کردم
جلوی هیچکس گریه نکردم
* این یعنی تو خلوتت گریه کردی؟
_ آره دیگه.
صداش یکم گرفته شد. گفت برا خدا گریه کن.
میدونستم داره قوی ام می‌کنه.
گفتم من هنوز مثل شما انقدر روحم بزرگ نشده.
نمیتونم.
*****
بعد ازدواج مون
من میتونم شدت ایثار همسران شهدا رو حس کنم
همسرم هم میگه الان دار
سلام 
من یه خانم ۲۷ ساله هستم که ۴ ساله ازدواج کردم، من و همسرم زیاد به خونه والدین مون رفت و آمد میکنیم، هر پنجشنبه جمعه خونه پدر و مادرمون هستیم، من اگه در ماه یه بارم خانواده م رو نبینم زیاد اذیت نمیشم دوست شون دارم بالاخره خانواده ام هستن اما حس وابستگی زیادی ندارم.
اوایل ازدواجم دلم خیلی واسه شون تنگ میشد اما کم کم عادت کردم به زندگی خودم، الان دوست دارم هر وقت که واقعا دلم تنگ شد برم خانواده و فامیل رو ببینم، اگه زیاد بخوای رفت و آمد کنی
هرگز پیش نیامده برسم کلید خونه رو پرت کنم روی میز یا گوشه کناری؛ کلیدهای خونه مثل یک راز عزیز هست که فقط من و چند نفر دیگه داریمش.خیلی عزیزه. جا نمیگذارمش، گمش نمیکنم. مثل شناسنامه م مهمه و مثل تصویر آدمهای خونه همیشه در نظرم هست و برای من زیباست.
بعدازسپری شدن عمروتلف کردن انرژی برای کودکان ازدیارایران یک تندیس طلایی داشت.اواین تندیس راخیلی دوست داشت چون یکی ازدوستان اوفائزه کوچولوبرایش ازشهرلندن تهیه کرده بود.
هرروزدرگیرسلفی گرفتن بود.ننه نرگس باسن زیادی که داشت بخاطریک تندیس طلایی مداوم برای فائزه کوچولوتصاویرجالب ازخودونویره خودمیگذاشت.
نویره اوازفائزه کوچولومتنفربودچون فائزه کوچولوباعث شده بودنویره ننه نرگس حس کمبودمحبت پیداکند.
نویره ننه نرگس تاآنجاکه میتوانست برای
دارویی بسیار جدید پس از آزمایش روی حیوانات قرار بود روی انسانها امتحان شود ولی امکان مرگ شخص نیز وجود داشت. 
سه نفر داوطلب تزریق این داروی جدید شدند. یک آلمانی، یک فرانسوی و یک ایرانی.
به آلمانی گفتند: چه قدر می گیری، گفت 100هزار دلار. 
گفتند: برای چه؟ 
گفت: اگر مُردم برسد به همسرم.
به فرانسوی گفتند: چقدر؟ 
گفت: 200 هزار دلار که اگر مردم 100هزار برسد به همسرم و 100 هزار برسد به معشوقم.
به ایرانی گفتند: چقدر می گیری؟ گفت 300 هزار دلار. 
گفتند چرا؟ 
گفت: 100
بچه های گل توی خونه! دانشگاه ما کلی سگ دارد. و کلی باغ. 
یک بار با نرگس رفته بودیم توی یکی از باغ هایی که حوض دارد و اب کثیفش پر از ماهی گلی های جذاب است. از پشت درخت ها رد نشده و کاملا وارد راه فرعی نشده بودیم که یکهو صدای سگ امد. و یک دانه مشکی گنده بکشان دویید سمتمان! جفتمان ترسیدیم ولی من به سرعت ایستادم. شکلات بزرگی توی دستم و جلوی صورتم بود که همانجا خشکید! نرگس یک قدم عقب تر از من بود. چنگ انداخت به بازویم و من گفتم نرگس وایسا و نترس! ما ایستاد
اگر مداد رنگی های محدودی داشته باشید برای خودتون تاج میکشید
یا برای پدر و مادرتون آسمون آبی و درخشان سرسبز.
یا مثلا یه رنگین کمان آرزوها میکشید که آرزوهای همه رو برآورده کنه یا.
یا یه شمع یه عالمه فانوس برای روشن شدن دنیا روی نقاشی کره زمین میکشیدین؟
 
مداد رنگی های محدود ما زمان و عمر ما هستن
 
چه بهتر و قشنگتر که صرف خوشحال کردن خودمون و عزیزانمون بشه
حالا عزیز برای یکی مادره یکی خانواده یکی وطن و هموطن.
⭐⭐⭐⭐⭐
ویژگی های محصول:
جنس جعبه: مقوایی
فرم سطح مقطع: دایره
تعداد موجود در بسته: 24 عدد
خرید با تخفیف ویژه مداد رنگی 24 رنگ تیچر دینگ مدل 11024
دسته بندی محصول :
تاب_لوازم_تحریر_و_هنر
برای خرید با تخفیف ویژه مداد رنگی 24 رنگ تیچر دینگ مدل 11024 یا دیدن جزئیات بیشتر بر روی لینک زیر یا بر روی عنوان محصول کلیک کنید.مداد رنگی 24 رنگ تیچر دینگ مدل 1102
 
همسرم نزدیک یکسال هست که داره میره کلاس آشپزی . خیلی خوبه که یک خانم انواع آشپزی ها رو یاد داشته باشه . نزدیک چهار ماهه که عروسی گرفتیم و در این مدت همسرم غذاهای متنوعی رو درست کرده . غذاهایی مثل قورمه سبزی ، ماکارونی ، مرغ ، ماهی ، آبگوشت ، پیتزا و .
عکسهایی از غذاهایی که همسرم در این مدت 4 ماهه توی خونه درست کرده رو در ادامه مطلب ببینید .
 
روی ادامه مطلب کلیک کنید .
ادامه مطلب
همسرم راننده ی ماشین سنگین بود، به من گفت بیا پشت فرمون بشین تا یاد بگیری،بعد از یکم رانندگی یادمون افتاد باید جایی بره و منو خونه پیاده کرد‌. تنها بودم که داداشم اومد پیشم. مشغول صحبت بودیم که صدای ج و اومد دویدیم تو آشپزخونه و چشمتون روز بد نبینه، نمیدونم کی بادمجون رو با یه عالمه روغن رو گاز گذاشته بود، بادمجونا سالم بودن ولی کل خونه ی ما رو دوده ی سیاه گرفته بود. تند تند وسیله ها رو جمع میکردم که بشورم یهویی از تخت خوابمون یه عالمه آب
بعد مدتها پشت سر هم هر روز شرکت بودن!! امروز رو خونه موندم به کارای خونه برسم. 
انصاف رو در نظر میگیرم اگر جای همسرم بودم زنم رو طلاق میدادم! 
چون نصف کارای خونه که همسر انجام میده، غذا که خیلی وقتها حاضریه، همیشه لباسها و کتابها و لپتاپ و . وسط خونه پخش و پلاست و . 
فکر کنم تنها عاملی که باعث شده من رو طلاق نده اینه که من خیلی خوبم :))))))))) 
امروز از میهاخوری و گلدونها شروع کردم به تمیز کردن! دقت کنید از میز ناهاخوری!!! :)) 
امید است خونه تی هم
روی سنگ قبرم یک حوض بگذارید، و توی حوض - همیشه پر از آب. پر ماهی قرمزایی که شنا می‌کنن و از زیر برگای پاییزی حوض نقاشی تند تند رد می‌شن و بازی می‌کنن. شاید بهتر باشه که ماهی نذارید، تا بتونید بازتاب درختای قبرستون رو توی سنگ قبر - بدون مزاحمت بازیگوشی ماهیای قرمز ببینید. شاید هم عاشق تصویر خودتون توی سطح آب بشید و روزها و روزها خیره به سنگ قبر، محو تماشای چشم‌های خودتون از بازتاب آبی بشید. و شاید چند روز بعد، یه گل نرگس از لای سنگ‌فرش‌های کنا
شرکت تولیدی مداد دنیای فردا با بهره گیری از حدود نیم قرن تجربه مدیران و کارشناسان خود در زمینه تولید و واردات و توزیع تخصصی لوازم التحریر و با هدف تولید مداد ونوشت افزار ایرانی ، در سال 1388 تاسیس شد. شرکت مداد دنیای فردا در ادامه فعالیت های تولیدی خود در جهت ارتقاء تولید ایرانی و ایجاد اشتغال ، ضمن فعالیت در حوزه تولید ، در زمینه طراحی وساخت خط  تولید و بهینه سازی آن نیز تلاش نموده و موفق به احداث خط تولید ایرانی این محصول نیز گردیده است. تولی
سلام به همه دوستان
من دختری هستم که سنم بین 25 تا 30 هست، دکتری داروسازی دارم و شاغلم در داروخانه و درآمدم هم خوبه، میخواستم بدونم برای یک دختر مثل من این معیارها برای ازدواج مناسبه یا نه؟
1- اخلاق و ایمان و خانواده همسرم خیلی برام مهمه دوست دارم از این نظر هم کفو باشیم
2- تحصیلات و درآمدش  از من کمتر نباشه
3- مهریه سکه نمیخوام دوست ندارم ابزار فشار برای همسرم باشه، فقط میخوام یک خونه بنامم بزنه اونم هر وقت که خونه دار شدیم، دوست دارم خونه به نام م
همسرم بیرون از خونه منتظرم بود رفتم بیرون حواسم به اون چند تا مردی که روبرو تو ماشین نشسته بودن نبود یعنی اصلا ندیدمشونچشمتون روز بد نبینه همسرم بیچاره کرد منو که چرا موهام اومده بیرون و اینا دیدن! 
جالبه بدونین که خانواده همسر خیلی راحتن و دختراشون برای پوشش و آرایش تقریبا هیچ محدودیتی ندارن :(
تا یه مدت غر میزد مامانم که متوجه شد بهش گفت حالا بازم خوبه خشگل نیست :|
بسم الله الرحمن الرحیم ./
صبح رفتیم بانک و حساب جدید باز کردم ، بعدم اون یکی بانک و چند تا عابربانک ! چندرغاز (چندرقاض-چندرقاز-چندرقاظ و . ) پول وامی که گرفته بودیم و پس اندازامونو یکی کردیم ریختیم حساب جدید که سودش بشه نصف قسط همین وام ، تا سال بعد که قراره خونه مون رو عوض کنیم بذاریم رو پول پیش ! وام ودیعه مسکن بود مثلا که با کلی دوندگی و منت دادنش بالاخره :))) حتی برای رهن هم کمه چه برسه خونه دار شدن ! ولی خدایا شکرت که کنارمونی از بانک برگشتنی از
سلام
دوستان شرایط من به این صورت که ۳ تا بچه ایم، ۲۰ سال پیش پدرم از دنیا رفتن و همون زمان  تعدادی  از املاک پدر مرحومم رو تقسیم کردیم، نصف مهریه مادرم و سهم من و خواهرم و برادرم مشخص شد . یه خونه خوب هم سهم من و خواهرم شد که الان مادر و خواهرم دارن در اون زندگی می کنن. الان ۴ تیکه زمین مونده که میخوایم به زودی بفروشیم . دو تا از این زمین ها  با ارزش و گران قیمت و دو تا شون معمولی و کم بها هستند. 
حالا موضوع اینه که من یه خانم  ۲۹ ساله متاهل هستم، دو
دانلود فیلم ایرانی نرگس محصول 1399 اثری از پیام اسکندری, دانلود فیلم ایرانی نرگس با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4k, دانلود فیلم ایرانی سینمایی نرگس جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه دانلود فیلم ایرانی

ادامه مطلب
امروز حاج خانوم نیت کرده بود ما رو بفرسته خونه بخت.
برگشته جلو من به بابا میگه بریم سراغ اون مورد دوم.
حاج آقا هم گفت که بزار اون قبلیه جواب بده، اگه گفت نه میریم‌سراغم دومیه.
منم طبق معمول همچنان نقش مداد رو توی خونه بازی می کنم.
آقا مگه قرار نیست من شوهر کنم؟
هعی، همین الان کلی سوال بی پاسخ توی ذهنم هست، دیگه وای به حال اینکه بخوام به یکی دیگه هم فکر کنم.
فردا اخرین روز کاریه بابامه.هم خیلی خوبه هم بد، خوبه چون دیگه بابام هست و مادرم تنها نیست بده چون که خب بابا یه سره خونه ست و بقول نرگس مرد که توی خونه باشه ادمو عصبی میکنن البته بعد از یه مدت بابا حتما یه کاری برای خودش دست و پا میکنه دگهنمیتونه بیکار باشه
سلام خسته نباشید
من دختری هستم 27 ساله، حدودا هفت ماه هست که نامزد کردم، خانواده همسرم خیلی حساسن روی رابطه ی منو همسرم. تو خانواده شون به اینکه ما با هم بخندیم، شوخی کنیم، پیش هم بنشینیم، با هم تماس فیزیکی داشته باشیم و . نگاه خوبی ندارن، میذارن پای بی حیا بودن
همسرم هم خیلی حساسه رو نگاه خانواده ش، نمیخواد اون ها از این فکرها بکنن، کاملا محتاطانه عمل میکنه.، یادمه روز اولی که رفتم خونه شون حتی سر بلند نکرد منو نگاه کنه.، من یه گوشه نشس
شرکت تولیدی مداد دنیای فردا با بهره گیری از حدود نیم قرن تجربه مدیران و کارشناسان خود در زمینه تولید و واردات و توزیع تخصصی لوازم التحریر و با هدف تولید مداد ونوشت افزار ایرانی ، در سال 1388 تاسیس شد. شرکت مداد دنیای فردا در ادامه فعالیت های تولیدی خود در جهت ارتقاء تولید ایرانی و ایجاد اشتغال ، ضمن فعالیت در حوزه تولید ، در زمینه طراحی وساخت خط  تولید و بهینه سازی آن نیز تلاش نموده و موفق به احداث خط تولید ایرانی این محصول نیز گردیده است. تولی
یکی از فانتزی های بچگی ام این بود که:
اگه قرص جوشان بندازی توی تنگ ماهی قرمز، خونه ی ماهی ها نارنجی و خوشگل تر میشه!
یادمه هر سال مامانم ماهی قرمز رو از دستم قایم میکرد و نمیذاشت خونه ماهی ها رو تزیین کنم!
 
کار بدی میکردم عایا؟
ادامه مطلب
دلتنگ نباشی»
این جمله رو وقتی کسی عزیزی در راه دور داره میگن، خانواده همسرم و همشهریاش.و من هزار بار تا حالا این جمله رو شنیدم، مثل امشب که خواهرشوهر تماس گرفت و گفت و منظورش این بار، دوری از همسر بود.و بعد خودش خنده اش گرفت و گفت تو همیشه سامل این جمله میشی ها! یبار برای خانوادت، یبار برای همسرت، یبارو من دارم فکر می‌کنم ناف من رو با دلتنگی بریدن انگار!همیشه یه عزیزی تو راه دور دارم.نوجوون که بودم، تمام اون هایی که زنگ می‌زدیم خ
یک سال پیش دعوت شده بودم به یه مهمونی. یه ویلا بود طرفای جواهرده رامسر. یادم میاد فرداش امتحان هماتولوژی داشتم. برنامه م این بود که تا ساعت یازده دوازده بمونم و بعدش بپیچونم بیام شهسوار که یکم درس بخونم. تو مهمونی وقتی همه قر تو کمرشون فراوون بود و نمی دونستن کجا بریزن چشمم خورد به یه آشنا. یه آشنا که قرار بود دیگه غریبه باشه. یکی که بهم گفته بودن اون شب اونجا نیست ولی بود.صاحب مهمونی هم بود. تنها نبود. با یه نفر نبود. با همه بود و با هیچ کس نبو
از ۲۵ یا ۲۶ بهمن که از خونه زدم بیرون و عازم خدمت اجباری سربازی شدم دیروز بعد از دو ماه دوباره پام به خونه باز شد و با اجازتون ایام عید رو تو زندان جزیره به سر بردم و این پست هم برای اینکه فروردین ماه بدون یادداشت نمونه نوشتم تا ببینم کی دوباره وقت بشه و از تجربیات خدمت اجباری بنویسم.
فعلا، شاد باشید
حتی نمی دونم داره می نویسه یا نه 
فکر می کنی واسه چی
یبار خیییییلی زرت و پرت تو پستی خطاب به مامانم نوشتم 
اومد از مقام مادر دفاع کرد و گفت دیگه دنبالت نمی کنم 
کاش پسراب خونه ی ما، مخصوصا اولی هم همینجور به فکر مقام مادر بودن
 
اولی که می خواست بره دلشوره داشتم 
حالا که شنیدم خسروی باز شده باز آروم شدم 
عموها هم جدا از هم راه افتادن باز آروم شدم 
اما آروم نه از جنس آرامش قشنگی که روزهایی که مامان از شمال برگشته بود، تو خونه داشتم
اون قدر فکر
نامزد کرد و وقت حلقه دست کردن و این ادا و اصولا من نبودم.کجا بودم؟
رفته بودم دنبال شوهر، ماشین نداشت و آوردمش خونه مامانم
بهتر که نبودم ، بیشتر شبیه مهمون ب نظر میرسیدم اینطوری !!
از همه شون هم خوشم نمیاد مخصوصا مامانش و داداشش و آبجیش :)))) سر مهریه بدجور ازشون بدم اومد.
شوهر وقت برگشت به خونه گفت دلم میخواد برا تو و دخترمون طلا بخرم گفتم باز دیدی یکی برا زنش طلا خرید جو گیر شدی؟؟؟؟
آخه کسی ک تا حالا برا زنش یه شاخه گل نخریده طلا میاد بخره؟!!:))))
ول
شرکت تولیدی مداد دنیای فردا با بهره گیری از حدود نیم قرن تجربه مدیران و کارشناسان خود در زمینه تولید و واردات و توزیع تخصصی لوازم التحریر و با هدف تولید مداد ونوشت افزار ایرانی ، در سال 1388 تاسیس شد. شرکت مداد دنیای فردا در ادامه فعالیت های تولیدی خود در جهت ارتقاء تولید ایرانی و ایجاد اشتغال ، ضمن فعالیت در حوزه تولید ، در زمینه طراحی وساخت خط  تولید و بهینه سازی آن نیز تلاش نموده و موفق به احداث خط تولید ایرانی این محصول نیز گردیده است. تولی
 
انواع مداد رنگی
انتخاب بهترین نوع مداد رنگی مساله ای است که به نوع کار و علاقه شخصی بستگی دارد. برخی از مداد ها نرم هستند و برای نقاشی های مات و لایه دار استفاده می شوند. برخی سختر هستند و برای طراحی های جزئی تر مورد استفاده قرار می گیرند. بعضی از آنها نیز باید بسته به جنس کاغذ انتخاب شوند.
مداد نرم در مقابل مداد سخت:اگر میخواهید نقاشی های مات یا نقاشی هایی مایل به کرمی رنگ داشته باشیداز مداد رنگی های نرم و اگر میخواهید طراحی های جزئی تر انجا
بعضی وقت‌ها، مخصوصاً وقتی صاحبش عجله دارد، مداد تقاص تمام این عجله‌ها را می‌دهد و سَرَش می‌شکند، سری که برایش مثل دست‌های بنا، انگشت‌های قالی‌باف و پاهای فوتبالیست است.
مداد آه می‌کشد، چون این اتفاق، یعنی از دست دادن سَرِ نازنینش، مساوی است با رویارویی با دشمنش، تراش!
تراش در واقع خیرخواه مداد است، اما مداد این را نمی‌داند. دوست خوب در نگاهش، پاک‌کن است. وقت‌هایی که خراب‌کاری به‌ بار می‌آورد، پاک‌کن کمکش می‌کند و قبل از این‌که ک
 
 
گل نرگس یکی از خوشبوترین و پرطرفدارترین گل ها در طبیعت است که می توانید با یادگیری نحوه کاشت این گل در خانه از عطر آن لذت ببرید.چطور در خانه گل نرگس پرورش دهیم؟
گل نرگس از دسته گیاهان پیازی و جزو زیباترین و خوشبوترین گلهای موجود در طبیعت است که بویش از فاصله ها، انسان را سرمست می کند. این گل زیبا با عطر و بوی فریبنده گل خاطره ها و یادهاست. گلهای نرگس در انواع و رنگهای مختلفی وجود دارند که معمولا سفید و زرد و یا دو رنگ هستند.
این گل جایگاه وی
بوی تابستون میاد.
پنجره روبروییمون رو باز کردم. صدای بچه هایی که دارن توی پارک بازی می کنند میاد. 
تا الان خوب بودم. زبان خوندم نهار درست کردم ولی هنوز خونه تی نکردم.
یه شعر جدید خوندم از حضرت زهرا.
یه چلیپا هم از روش نوشتم.
این هفته بنا به دلایلی نرفتم خونه. گفتم بمونم و کمی خونه تی کنم.
و دیگر هیچ.
همکارانم من و فمینیست میدونند شاید به این دلیل که تمام تلاشم و میکنم که حقی از خانمی ضایع نشه و یا به این دلیل که چندبار سر این موضوع که خانم ها حق عائلهمندی نمیگیرن یا پست های مدیریتی بهشون داده نمیشه اعتراض کردم و در جواب همکارم گفت که خانم ها در قبال خانواده اشان تعهدی ندارند و حقوقشان برای خودشونه!(آیا واقعا تو این شرایط میشه صرفا انتظار داشت تنها مرد خانواده هزینه ها رو تامین کنه؟ یا اینکه چند درصد خانم های شاغل حقوقشان و تو زندگی شون نم
1- یه بار من و همسرم خواستیم خودمونو تحویل بگیریم یه عالمه چیپس و پفک خریدیم، چون من عاشق بال کبابم رفتیم بال مرغ بخریم.
تا گفتیم بال مرغ میخوایم، مرغ فروشه یه نگاه به پلاستیک چیپس انداخت یه نگاه به بال مرغ، یه لبخند ملیح زد،گفت: ایول شما هم؟!
ما :|||
2-دیروز دوست همسرم با پسر خوشمزه ی 1سالش اومد دم در، به همسرم گفتم پسرش رو بیاره خونه ببینمش. تا گذاشتمش زمین همه ی اتاقا رو گشت و تا چشمش به عروسک ببعیم افتاد بامزه گفت: بع بع:)
من مردم براش.
کف آشپزخو
چند روز پیش دلم گلِ نرگس میخواست اما با دو دو تا چهارتای پول هام جور در نمی اومد و از خریدش صرف نظر کردم.
دیشب خاله شادی یهویی اومد خونمون و برام گل نرگس اورد!!(این یکی خاله ام چون همیشه در حال بگو بخند هست اسم مستعار شادی براش گذاشتیم)
ظهر توی مهد هم یکی از دخترها با لبخند ژد و دسته گل نرگس خودش رو پرت کرد توی بغلم و بهم گل داد!
+بچه که بودم فکر میکردم اگر گل نرگس رو خیلی بو کنم،بوی خوشش تموم میشه!!
++الهی که روزهای زندگیتون پُر بشه از دلخوشی های
داشتم نماز میخوندم یهو نرگس خانوم شروع به گریه کرد.
آخر نماز ظهر بود. بین این که نماز عصرمو قامت ببندم یا برم سراغ بچه گیر کردم. 
میدونستم اگر الان از فاز نماز در بیارم ممکنه حتی نمازم قضا بشه. قامت بستم. چند ثانیه بعد همسر اومد و نرگس خانوم رو برداشت.
یه فرمول به ذهنم رسید بهترین کار در هر لحظه، کاریه که جز خودت نمیتونه انجام بده و اگه انجام ندی، اون کار وقتش بگذره. مثلا من اگه بین بغل کردن بچه و نماز، بغل کردن بچه رو انتخاب میکردم؛ همسرم نمیتون
آقا من کلا عادت ندارم با دهن پر حرف بزنم.حتی وقتی تو خونه هم فقط خودم و همسرم هستیم با دهن پر حرف نمیزنم.
چند شب پیش خونه پدرم بودیم و یکی از دوستهای پدرم هم با خانمش اونجا بودن.خیلی باهاشون صمیمی و راحت هستیم.آدمهای خیلی جالب و روشن فکری هستن.به شدددددت هم مبادی آداب.
موقع شام خوردن پدر و مادرم داشتن یه خاطره خنده دار تعریف میکردن منم یه لحظه جوگیر شدم اومدم با هیجان ادامه ماجرا رو تعریف کنم براشون که چشمتون روز بد نبینه.دو تا چیز گردالی کوچو
سلام
قبلا چند ماهی وبلاگ داشتم ولی بیشتر خواننده بودم تا نویسنده. اما حالا تصمیم گرفتم بنویسم. بلاگر شدن به نظرم مزه خوبی داره و جذابه. برای ادمایی شبیه من که همش چند ماه مونده به هزاره سوم دنیا اومدیم ، دنیا شاید فرق بکنه. ما از وقتی که قدرت نوشتن داشتیم کامپیوتر بوده داخل خونه هر چند مال خواهر بزرگتر بوده باشه یا از وقتی که بزرگتر شدیم موبایل داشتیم. یه وقتایی دوست داشتم با مداد بنویسم. دفتر خاطراتم رو میگم. می نوشتم و پاک می کردم البته اونجا
این مطلب پاک شدهیادم نیس چی نوشتم هر چی بود برای اون لحظه و حرف همون ثانیه هابود
من میگم آدما باید یه جای خاص داشته باشن
یه جایی که هروقت خسته شدن یا دلگیر برن داخلش و واسه خود خودشون باشن.
این جای خاص برای من یه خونه اس یه خونه  پاستیلی وسط ابرا 
اینم عکس خونه من
بخشی از احساسات و صحبت های ما ناشی از شنیدن خبرهای ناقص و خبر های دروغین و برداشت های اشتباه از سخنان دیگران است .
.
.
و متاسفانه با همین رویه درباره مسائل و رویدادها، حرفهای غلط میزنیم .
.
باید دسته جمعی تلاش کنیم تا این رویه از #سبک_زندگی ما حذف شود
.
ییی #منوتو #صداوسیما #رسانه_ملی #رومه #سواد_رسانه #سواد_رسانه_ای
   
  من فکر میکنم زنهایی که خیلی به خونه شون میرسند همه جای خونه رو تمیز میکنند و همه چیزو مرتب و منظم میکنند ؛ به خودشون هم میرسند رژ قرمز میزنند ؛ کدبانو گری میکنند شام نهار ب موقع اماده میکنند ؛ چارقاچ گری میکنند و.دو گروهند: یا خیلییی شادند یا خیلیییی غمگینپ.ن : من واقعا نمیدونم این علاقه ی وافر ب زدن رژ قرمز تو این دو گروه از کجا میاد. نمیدونم ؛ فقط عمل میکنم
برای بعضی از دلگیری ها و دلتنگی ها هیچ چاره ای نیست
درست مثل خونه ویلایی کلنگی که خرابش کردی و جاش آپارتمان ساختی
هرچند که مجبور بودی
هرچند که خونت قشنگتر و بزرگتر شده باشه
اما باز دلت میگیره و برای خاطراتت تنگ میشه
ولی هیچ وقت نمیتونی برگردی به خونه قبلیت
با اینکه خیلی دوسش داشتی اما نمیتونستی توش زندگی کنی
تازه میفهمی زندگی پر از تناقضه
دوست داشتنی هایی که نمیتونی نگهشون داری
در دنیای بزرگتر ها دیگر خبری از هفت سنگ نبود
دیگر صدای سوک سوک قایم شدن زیر تخت نبود
دیگر خبری از دفتر نقاشی و مداد رنگی نبود
دیگر شوق تعطیلی در یک روز برفی نبود
دیگر داغ شدن پاها از بازی فوتبال نبود
دیگر شوق گرفتن عیدی بعد هر سال نبود
دیگر خبری از کتاب های تن تن و قهرمان بازی نبود
دیگر خبری از کل کل بچه ها سر قرمز و آبی نبود
دیگر خبری از سر زدن  و زنگ زدن و گل خشکیده داخل نامه نبود
دیگر پشت سرم رفیق و هم بازی که نه حتی سایه ام نبود
دیگر زندگی ام ب
دارم فکر میکنم واسه ادامه ی زندگی دنیاییم چی از خدا میخوام
یه خانواده ی گرم و صمیمی و با خدا که حال دل هممون خوب باشه الهی
یه خونه ی گرم و صمیمی
تو یه کشور گرم و صمیمی 
سلامتی و آراااامش.اینکه دیگه برنگردیم به عقب، رشد داشته باشیم
برگشت به ایران نداشته باشیم به هزارو پونصد دلیل
خداجونم.میدونی راحتی تو دنیا معنی نداره.ولی دیگه روزهای سخت وحشتناک تکرار نشه
 
جدید نوشت : این ها به این معنی نیست که من خواسته های مادی نداشته باشم یا پول و خونه و
یک سال و شش ماه و پنج روزه که ما تو همین حالتیم. و همه چی مشابه یک سال و شش ماه و چهار روز پیشه. جز دست و پنجه نرم کردنامون با آپدیت‌های روزانه دشواری‌ها و بعضا سنگ‌اندازی‌ها و طعنه‌های زخم‌زننده و بلاتکلیفی‌ و وقفه‌های بین دل‌گرفتگی‌ها که روز به روز درحال آب رفتنه و شناختی که از همدیگه و از زندگی بیشتر شده و نگاهی که به همه چی تغییر کرده. 
.
› دست به غر نوشتم خوب نیست. 
› که اگه بود، مینوشتم و مینوشتم و مینوشتم
انقدر زندگی رو بهمون سخت کردن که به مرگ مون راضی هستیم، مستاجریم، ماهی ۶۰۰ هزار اجاره خونه، آب و برق و گاز و تلفن میشه ۱ میلیون در ماه، قسط بانک و بدهی هم ۸۰۰ میره براش، دو تا بچه مدرسه ای هم داریم.
حالا درآمد همسرم چقدره؟، دو نیم در ماه
چرا ذره ای به فکر گروه آسیب پذیر جامعه نیستن؟، چرا انقدر گرونی بیداد میکنه؟، ما ماه به ماه رنگ گوشت و مرغ و ماهی نمی بینیم، این ها که چیزی نیست، حتی جدیدا گوجه و پیاز هم آرزوها پیوسته، دندون های خودم و همسرم
دو سال میشه که درسم تموم شده و لیسانس گرفتم.الان تو اوج جوونی هستم و تو این سن که پر از انرژی و سر حالی ام اصلا دلم نمیخواد خونه نشین باشم و فقط خونه داری کنم.دلم استقلال مالی میخواد.الان من تو سنی هستم که می بایست حقوق و درآمد خودمو داشته باشم و محتاج همسرم نباشم و تازه حتی کمک حال همسرم هم باشم.سال قبل تو استان ما نیروی انتظامی خیلی ها رو استخدام کرد.قبول شدن تو آزمونش خیلی سخت نیست و میشه امیدوار بود.راستش دلم میخواد که من هم استخدام نیروی ان
رز قرمز
روی پله های حیاط نشسته بود و به گلهای ریز و درشت باغچه نگاه میکرد.
آفتاب دم ظهر نمیذاشت عطر یاس توی حیاط خونه بپیچه و دخترک با عطرش مست بشه.
چندتا از برگهای گلدون شمعدونی زردو پلاسیده شده بودند و باید چیده می شدند.
خاک کاکتوسها کامل خشک شده بود و نیاز به آب داشت.
حیاط خونه باید حسابی آب و جارو میشد و کلی کار دیگه که دل و دماغ انجامش رو نداشت.
زانوهاش رو بغل گرفت و سرش رو چسبوند به دیوار .جوری که فکر میکردی همه غمهای دنیا رو داره.
صدای دعوای
مداد از پر کاربردترین و در عین حال ارزان ترین و متنوع ترین ابزار های طراحی به شمار می رود. علاوه بر مداد های روکش چوبی قدیمی، انواع متنوعی از مداد ها وجود دارد، گرافیت یا اتود (با نوک های ظریف و ضخیم)، مداد های شمعی، لیتوگرافی، حلال در آب، مداد های تخت و صاف نجاری یا اتودهاییکرو) خیلی ظریف که در مداد نوکی استفاده می شود. گرافیت ها در مقیاس کاهشی از 9H (سخت ترین مغز مداد) تا H، و در مقیاس افزایشی از B تا 6B (نرم ترین مغز مداد) درجه بندی می شوند. مداد H
مداد رنگیها
مشغول بودندبه جزمداد سفید، هیچکس به اوکار نمیداد،همه میگفتند : تو به
هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده
بودند،مدادسفیدتاصبح ماه کشید مهتاب کشید وانقدرستاره کشید که کوچک
وکوچکترشد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی  پرنشد
 
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم …
PHOTOKADE.com
وقتی نزدیک خونه شدیم پدرم گفت بچه ها داریم به بهترین جای دنیا نزدیک میشیم یه چند دهم ثانیه مکث کردم و بعد یادم افتاد خونه رو میگن . حقیقتا خونه امن ترین و بهترین جای دنیاست حتی اگر مسافرت هتل n ستاره هم رفته باشی باز لحظه ها رو واسه برگشت به خونه میشمری نمی‌دونم چی اینقدر فضای خونه رو خاص می‌کنه ولی هرچی که هست واقعا حس خوبیه یه حس عجیب و غیر قابل وصف 
خونه ها و دل هاتون حسابی گرم باشه تو این نوروز بارونی و سرد
امروز به خونهی پدری رفتم. خونهی گرم و قشنگی که کودکی ونوجوونیم توش گذشته. هر بار که میرم سعی می‌کنم هر گوشه‌شو حتی اگه کوچیک و بی اهمیت باشه به خاطر بسپارم با تموم جزییات و حتی نقص‌هاش. این فقط به خاطر سپردنِ  یه تصویر خالی نیست،‌ هر کنجی از این خونه یه  تیکه از خودِ منه. به هر جاش که نگاه می‌کنم -‌علی‌رغم تغییرات زیادی که توی این سالها داشته-‌ یه قاب از خودمو می‌بینم که شاید زمین تا آسمون با من‌ِ الانم متفاوت باشه اما دوستش دارم و می
چند وقت قبل
یکی از دوستام که یه دختر ایرانیه
داشت میپرسید که چطوری پسر پیدا کنم؟ چرا هیچ کس پیدا نمیشه با من دوست شه؟
بهش گفتم زمان بده زمان. و خودت باش. پیداشون میشه.
یکمی بعدش یه اگهی گذاشته بود که خونه ش رو کرایه بده یه اتاقش رو چون یه خونه خیلییییییییییییی بزرگ داره.
نوشته بود no pets no guests no parties no boys 
و فقط میخوام با دختر هم خونه ای بشم
کرایه ش هم برای شهر ما واقع کرایه خونه بالایی بود
بعد یه بار توی مهمونی برگشت گفت نمیدونم چرا هیچ کس نمیاد که
سال نو مبارک .
عید نوروز امسال که نوروز سال 1399 می باشد بخاطر شیوع بیماری کرونا در ایران و جهان ، عید دیدنی ها برگزار نمی شود و کسی به خانه ها رفت آمد نمی کند حتی اقوام بسیار نزدیک مثل برادر خواهر . این بیماری در اوایل اسفندماه 1398 وارد کشور ایران هم شد و کم کم گسترش پیدا کرد .
حالا عید نوروز هم کسی به خانه کسی رفت آمد نمی کند تا این بیماری انشالله ریشه کن شود . 
ولی من سفره هفت سین نوروزی را خریدم و در خانه تزئین کردم . البته همسرم گفت که لازم نیست سف
۱. یه خانومی رو اینجا مسئول کردن که به پوشش خانما گیر بده! یه بند انگشت از موهای کسی بیرون باشه، یا آستین مانتوش دو بند انگشت کوتاه باشه میره تذکر میده. چند وقت پیش به یه خانمی گفته بود چرا کفش قرمز پوشیدی؟! رنگ قرمز تحریک کننده‌س!! اون خانم هم یه جوابی بهش داده بود که درخور شخصیت خودش نبود. ولی درخور شخصیت اون خانم گیر دهنده بود!!
و مسئله اینجاست که اینا قدرت دستشونه و به بدترین شکل تلافی میکنن! مثلا خانواده خانم کفش قرمزی رو از خونه‌های سازم
۱. یه خانومی رو اینجا مسئول کردن که به پوشش خانما گیر بده! یه بند انگشت از موهای کسی بیرون باشه، یا آستین مانتوش دو بند انگشت کوتاه باشه میره تذکر میده. چند وقت پیش به یه خانمی گفته بود چرا کفش قرمز پوشیدی؟! رنگ قرمز تحریک کننده‌س!! اون خانم هم یه جوابی بهش داده بود که درخور شخصیت خودش نبود. ولی درخور شخصیت اون خانم گیر دهنده بود!!
و مسئله اینجاست که اینا قدرت دستشونه و به بدترین شکل تلافی میکنن! مثلا خانواده خانم کفش قرمزی رو از خونه‌های سازم
7سال با یک مرد معتاد زندگی کردم تمام وسایل زندگیم رو فروخت در این بین دوست همسرم گفت از ش جدا بشم وایشون هم از همسرش جدا میشه وبا هم زندگی کنیم قبول نکردم با همسرش از من اخازی کردند ومنم برای حفظ آبروم در محل کارم 6میلیون پول دادم این موضوع را خانواده ی همسرم فهمیدند ومجبور شدم با بخشش مهریه طلاق بگیرم بعد از مدتی همسرم که ترک کرده بودخواست که برگردم منم برگشتم یک سال خرج زندگیش رو دادم ولی بازم به مواد برگشته میخوام طلاق بگیرم وقتی فهمیدتهدی
آخرین جزییات بازار اقلام اساسی در ایام پایانی سال/ آیا قیمت گوشت، مرغ و آجیل کاهش می‌‌یابد؟آخرین بررسی‌ها از سطح بازار عمده فروشی‌های مولوی نشان می‌دهد که قیمت هر کیلو برنج ایرانی ۱۳ تا ۲۰ هزار، برنج پاکستانی ۸ تا ۱۱ هزار، برنج هندی ۸ تا ۸ هزار و ۵۰۰، شکر ۳ هزار و ۸۰۰ تا ۴ هزار و ۵۰۰، قند ۵ هزار تا ۶ هزار و ۵۰۰، لیموعمانی ۶۰ هزار، نخود ۱۰ تا ۱۲ هزار، لوبیا قرمز ۱۳ تا ۱۵ هزار، لوبیا چیتی ۱۲ تا ۱۵ هزار، عدس ۸ تا ۱۰ هزار، لپه ۱۰ تا ۱۳ هزار، رب گو
بی پناه شدم که دوباره سراز وبلاگم دراوردم
 
توخونه ی خودم غریبم
 
تو خونه ی خودم اختیار بچه م رو ندارم
 
یک کلمه حرف بزنم تز سمت همسر متهم میشم به نامهربون بودن
 
به بد بودن
 
دلم یه گوش میخواد که باهاش حرف بزنم بدپن اینکه قضاوت بشم
 
بدون اینکه دنبال مقصر بگردن
 
بدون اینکه بهم بگن تو فقط باید از اون خونه بری
 
دلم گریه میخواد
 
دلم دادکشیدن میخواد
 
حتی گاهی دلم میخواد بزارم برم، برم و به هیچکی نگم کجام
 
میدونم نیاز به مشاور دارم
 
ولی امکان ر
از سری ماجراهای دخترخاله ی سه و نیم ساله ام:
* بعد از چند وقت اومده خونمون، قبل خواب یواشکی اومد آشپزخونه و گفت: آبجی ما خونتونو دیدیم دیگه، صبح خونه زندگیتو جمع کن بریم خونه ی ما، من اتاقمو میدم به تو که نزدیکم باشی
* تو ماشین مادربزرگم بهش چند بار گفته بیا بغل من بشین. اینم گفته: مامان این چقدر حرف میزنه،کاش نمی آوردیمش
* به همسرم میگه: عمو من فقط اومدم که برای تو برقصم، جا فلشیتون کو؟
#احتمالا این پست به روز میشود:)
+ تیتر از مولوی
آخرین جزییات بازار اقلام اساسی در ایام پایانی سال/ آیا قیمت گوشت، مرغ و آجیل کاهش می‌‌یابد؟آخرین بررسی‌ها از سطح بازار عمده فروشی‌های مولوی نشان می‌دهد که قیمت هر کیلو برنج ایرانی ۱۳ تا ۲۰ هزار، برنج پاکستانی ۸ تا ۱۱ هزار، برنج هندی ۸ تا ۸ هزار و ۵۰۰، شکر ۳ هزار و ۸۰۰ تا ۴ هزار و ۵۰۰، قند ۵ هزار تا ۶ هزار و ۵۰۰، لیموعمانی ۶۰ هزار، نخود ۱۰ تا ۱۲ هزار، لوبیا قرمز ۱۳ تا ۱۵ هزار، لوبیا چیتی ۱۲ تا ۱۵ هزار، عدس ۸ تا ۱۰ هزار، لپه ۱۰ تا ۱۳ هزار، رب گو
شعر بهداشت
برای ما بچه ها
یه دوست خوبه بهداشت
باید که دوست خوب و
توی خونه نگه داشت
مسواک و حوله باید
چرا باشه همیشه؟
هرکس اینو بدونه
هرگز مریض نمیشه
قبل از غذا می شوریم
دست و با آب و صابون
تا میکروبا نباشن
کنار سفره مهمون
برای ما بچه ها
یه دوست خوبه بهداشت
دوستی که رو لبامون
گلای خنده می کاشت
مثلا دعوتکردم خودمو مهمونی
یه ضرب المثلیع میگه رفتیم خونه بابو بدتر از خونه ما بو
ینی رفتیم جایی بدتر از خونه ما بود
اونجام دلخوشی دلگیری عصبانیت علنا کوفتم شد چی خوردم
البته دلمم سوخت ذهنمم درگیر شد
اومدیم خونه ینی اومدم
اینجام بدتر از اونجا
دعوا شد و هرکی با قهر به یه گوشه ای خونه پناه برد
واقعا ازین زندگی خستم خستم
اگ بخاطر گناهام نبود هرروز ارزوی مرگ میکردم چون اون دنیا میگن خیلی قشنگه
 
 
 
 
مداد چیست؟هر کس در این جهان با هر میزان آگاهی و اطلاعات داستانی منحصر بفرد دارد، داستان هایی برگرفته از تجربیات شخصی و یا شغلی در برهه های مختلف زمانی! داستان هایی برگرفته از اتفاقات روزمره و یا مرتبط با رشته تحصیلی، ورزشی و یا شغلی! خلاصه در هر دسته و موضوعی که باشه بخشی از داستان زندگی ما هست و ما شخصیت اول این داستان هستیم! مداد شبکه ای اجتماعی برای ثبت و انتشار این داستان هاست، در اصل شبکه ای اجتماعی برای خواندن و نوشتن است.
چه وبلاگ نویس
خط رو پیشونیم چشمای بارونیم
دستای لرزونم پاهای بی جونم
روح سر گردونم گلای ایونم
حتی چوب سیگارم فندک تب دارم
دوست دارن برگردی
خنده غمگینم پلکای سنگینم
الکل تو خونم خونه زندونم
خونه متروکم گلای گلدونم
بار روی دوشم شونه داغونم
دوست دارن برگردی
تو آن عهدی که با من بسته بودی
مگر بهر شکستن بسته بودی
تو سنگین دل چرا از روز اول
نگفتی دل به رفتن بسته بودی
بغضهای پنهونم چشمای گریونم
حال خوب و بدمو به چشات مدیونم
خیلی دل تنگ توام نمیخوای برگردی؟
چند سا ل پیش دوستم یه دفتر کاهی خوشگل بهم هدیه داد که صفحاتش خط کشی نبود و روی جلدش هم طرح ساده و زیبایی داشت
تصمیم گرفتم چیزایی توی اون بنویسم که هرگز از نوشتن اونا و بعدا اگر احیانا موند بعد از مرگم از افشا شدنش، شرمنده و یا پشیمان نشم.
این شد که دفتر دوسال خالی موند
دیدم اوراق زیبا دارن به بطالت می گذرونن
اومدم و نوشتم
گاهی خوشگل
گاهی خرچنگ قورباغه
گاهی قطرات اشک روش چکید
گاهی چیزایی نوشتم که پشیمان شدم
این دفتر عمرم که الآن اییییینهمه از ا
داستان برای من از جایی شروع شد که روز جمعه همسرم (آووکادویی که شما می‌شناسید!) رو دعوت کردم که بیاد خونمون تا با هم عصرونه بخوریم. اون روز فقط خواهرم خونه بود و تمام فکر و حواس هر دوی ما به آماده کردن یه کیک خوشمزه بود. همسرم روی مبل نشته بود و حرف نمیزد. وقتی کیک آماده شد و داشتم میز رو میچیدم، تمام نگاهش به من بود. یه نگاه عجیبی که لبخند توش نبود. جوری نگاهم می‌کرد که خواهرم هم متوجه شد که عادی نیست. بعد از عصرونه و حدود ساعت 6 بود که با هم رفتیم
از اونجایی که برنامه ام خیلیییی خالیه یه مشغله تازه دیگه هم واسه خودم درست کردم و اونم این که اسمم رو کلاس طراحی نوشتم مدرسش از بچه های خودمونه که نقاشی های معرکه ای می‌کشه و داره فارغ التحصیل میشه. امروز به آقای ف.ب تکست دادم که من سر راه دارم میرم مداد B6 بگیرم اگر شما هم لازم دارین براتون بگیرم. تو راه بودم که زنگ زد سلام خانم فلانی خدا اصلا شما رو رسوند من میخواستم زودتر بیدار بشم ولی خواب موندم زحمتتون میشه اینطوری و کلی تعارف تیکه پاره کر
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد
دانلود آزمون مداد کاغذی پیش دبستانیفرمت فایل : pdfتعداد صفحات : 9 صفحهشرحی مختصر از فایل :
آزمون مداد کاغذی واحد کار آب پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار ایران من پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار جانوران پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خانه و خانواده پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار خیابان پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار مدرسه ما پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد کار من و درونم پیش دبستانی, آزمون مداد کاغذی واحد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها