نتایج جستجو برای عبارت :

هو گردون گردون

شربت با یخی شربت با یخی جیگرتو حال میار شربت
 
چوچودو گراسیا
ارزورو زراسیا 
دیدو گارسیا
 
 
بونگایدااااا
 
اقایون لاتا فیشتق فیشتق فیشتق
 
اژییی اوووو
 
ایزد منا سپهر گردون گردون سپهر اوز خیرت بدن
 
ارزم به حظور عنبر با سعادت شما که 
 چرخ زن، ای چرخ راغون!
همردیف ماه و خورشید و زمین،
همردیف چرخ گردون.
از تبار نور باشی
ملّت نورآفرینی،
لایق صد آفرینی!
روی غم اصلا نبینی،
تاجک من، تاجک من.
چرخ زن، ای چرخ راغون،
در ردیف چرخ گردون!
هم به رغم خصم ملعون
باد ظلمت سرنگون! تخت ظلمت سرنگون!
باد پیروز ی همایون!
باد پیروز ی همایون!
تاجک من، تاجک من!
بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنموین چرخ آدم‌خوار را، چنگال و دندان بشکنم
از شاه بی‌آغاز من، پران شدم چون باز، منتا جغد طوطی‌خوار را، در دیر ویران بشکنم
ز آغاز عهدی کرده‌ام، کاین جان فدای شه کنمبشکسته بادا پشت جان، گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفمتا گردن گردن‌کشان، در پیش سلطان بشکنم
روزی دو باغ طاغیان، گر سبز بینی غم مخورچون اصل‌های بیخشان، از راه پنهان بشکنم
چون در کف سلطان شدم، یک حبه بودم کان شدمگر در
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را             دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز           باشد که بازبینم دیدار آشنا را
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون          نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
یک زمان چیزی بگوید یک زمان چیزی دگرما مطیعانیم و ما را این اطاعت گنج و زر هر چه گوید حرف حق باشد، چه جای ما و منمِنّ و مِن این ما و من،‌ این ما و من باز آ ببر شاد باشیم و ثناگو جانب درگاه عشقمطلق ما شکّر است، از شکّر نسبت حذر! شاهدانیم و نگهبانان اسرار خدایکی رسد عقل پریشان سوی درگاه نظر ظاهر و باطن اگرچه نیست یکسان،‌ دور نیستباختر هم می رسد پیغام از شرق خطر بارالها قسمت ما را به گردون تباهی وامنهقسمت ما بی چرایان دور از گردون شر! آدمیزادی چ
مشخصات منحصر به فرد فر توکار اخوان 
فر گازی اخوان:دارای گریل و شعله پخش کن گازی,مجهز به موتور جوجه گردون,مجهز تایمر تاچ اسکرین با قابلیت برنامه پخت,دارای فن داکتی جهت یک نواخت کردن حرارت,دارای شلف به همراه ریل تلسکوپی,با شیلنگ ایمنی استنلس استیل,با شیر ترموستاتیک و شیشه ایتالیایی,دارای ترموکوپل دو زمانه,Easy to clean,قابلیت بازشدن درب فر به صورت دستی.
فر اخوان برقی اخوان:دارای سه و چهار المنت,مجهز به موتور جوجه گردون,مجهز تایمر تاچ اسکرین با قاب
اى شاهد جان باز آ، در غیب جهان کم زننقش رخ زیبا را، در پرده عالم زنراز ابدیت را، در پردهْ نهان گردانیا رخ به جهان بنما وز سرّ ازل دم وضاع جهان بنگر، در هم شده چون زلفتبر نظم جهان دستى، بر طرّه پر خم زنچون دلبر آفاقى، مشکن صف دلها راچون کعبه عشّاقى حرفى ز صفا هم ز ابلق نُه گردون، جولان به جهان تا کىزان موکب ازرق سوز، بر اشهب و ادهم زنمانند خلیل اى جان، آتشکده گلشن کنبازار صنم بشکن، راه بت اعظم زنهم شعله موسى را، در وادى طور افروزهم سرّ مسی
۱. Bonding time [ - دوس دارم چون برا توئه ♥] [+ یه آبانی پررو:دی - مث باباش:دی]
۲. یادم نیست چه خوابی دیدم ولی حس خیلی خوبی داشتم وقتی بیدار شدم
۳. تخمه کدو و افتاب گردون + سیب زمینی تنوری با قارچ و پنیر پیتزا + ماکارونی خوشمزه با لیموی تازه و ته دیگ سیب زمینی
هر شب به گردون می رسد فریاد یا رب یا ربم
کز سوز عشقت دلبرا پیوسته در تاب و تبم
چون مرغ حق شب تا سحر می نالم از سوز جگر
شاید که یار آید ز در یا جان شیرین بر لبم
بی رویت ای خورشید جان تاریک می بینم جهان
گویی برفت از آسمان مهر و مه و روز و شبم
بی پرده رخ بنما شبی ای مهر زرین پرده ام
بی غمزه از ما دل ستان ای ماه سیمین غبغبم
هی نیکی آید یا بدی شادم که ایزد خواهدی
روشن شود گر اخترم یا تیره ماه نخشبم
مهدی الهی قمشه ای
میدونم فعلا زندگی خیلی خوبی ندارم مجبورم تنها زندگی کنم مجبورم جایی زندگی کنم که حس خوبی ندارم مجبورم هر هفته در رفت و آمد باشم مجبورم خیلی چیزهای دیگه رو تحمل کنم ولی چیزی که هست اینه خیلی چیزا اجبارن و تحملشون سخته ولی چیزای خوبی که دارم کم نیستن کوچک هم نیستن جایگاهی که الان دارم هیچکدام از نوه های این خانواده نداشته و رو به روم کلی آدم هست امروز یکیشون رو دیدم تمام ضعف هام رو گذاشتم توی اتاق و اومدم بیرون تمام مدت لبخند زدم و با اعتماد به
هرکه را دیدیم یاری داشتهسر بروی دوش جانی داشته  این زمانه که در آن معلومیمروزگاری دل یاری داشته
چرخ گردون را که میبینیم زمانگردشش طومار بلندی داشته
بارالاها قسمت ما شد شکستنورنه دل ما هم این زمانه یاری داشته 
 
مهدی داوودی
مدت ها از آخرین باری که صفحه ی بلاگفا رو باز کردم و تایپ کردم میگذره گاهی وقت ها نیازه آدمیزاد تاریخ رو دوباره تکرار کنه و برگرده به چیزها و کسایی که روزی رهاشون کرده و قصه ی اونهارو کامل کنه 
اینجارو ساختم چون همه ی ادمها حق دارن جایی رو داشته باشن که بتونن خیلی راحت خودشون باشن و از خودشون بگن 
پس سلام مزرعه ی آفتاب گردون 
امیرالمومنین علی علیه السلام
 
ز خورشید گردون فراتر منم من
که خاک کف پای حیدر منم من
 
سزد گر ملک لب گشاید به مدحم
که مداح مولای قنبر منم من
 
علی (ع) آن که گر پرسی از وی که هستی
بگوید که ساقی کوثر منم من
 
نگهبان دین دست حق روح قرآن
رسول خدا را برادر منم من
 
مسیحا شود زنده با یک نگاهم
که جان عزیز پیمبر (ص) منم من
 
به دریای طوفانی دهر کشتی
به کشتی توحید لنگر منم من
 
به پیغمبران رهنما در بلاها
به ختم رسل یار و یاور منم من
 
چه بالاتر از این چه نیکوت
 
میز ناهار خوری گرد گردون جدیدترین نوع میز ناهار خوری است. میز ناهار خوری گرد گردون طراحی منحصر به فردی دارد که چشم هر بیننده ای را به خود خیره می کند
میز ناهار خوری گرد گردون
میز ناهار خوری یکی از مهمترین وسایلی است که امروزه در اکثر خانه ها دیده می شود. میز ناهار خوری گرد گردون جدیدترین نوع طراحی شده آن است که طراحی آن به گونه ای است که سرو غذا را بسیار راحت تر می کند و از نظر راحتی نیز بسیار ایده آل است. از این رو برای بیننده بسیار خاص و جذاب
بنام خداوند کیهان و گردون سپهر     فروزنده ی  ماه و ناهید و مهر
یاد و خاطره استادشهید مرتضی مطهری را گرامی داشته و هفته بزرگداشت مقام معلم را خدمت فرهیختگان عزیز بخصوص فرهنگیان خیرآباد تبریک عرض می کنیم.
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می‌گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار
بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند
از سرم خواهم، که یادت یک دمی بیرون کنم،
روی تو آید به یادم، من ندانم، چون کنم.
توبه از می کردم و لعل لبت آمد به یاد،
می پرستی بعد از این من از لب میگون کنم.
 خان و مان از دست دادم من ز دست خانمان،
خانه بردوشم، چو مجنون خیمه در هامون کنم.
تیغ ابرویت بریزد خون دلها را به ناز،
چون نمی ریزی تو خونم، قلب خود را خون کنم.
صد بیابان تشنة بارانم و دریای ناز،
چشمة چشمم نخشکد، دیده را جیحون کنم.
شکوه از عمرم ندارم، شکو ه از آب و گلم،
عیب باشد، گر ز دونی شکو ه بر
غم مخور این تیره ماه سوز و سرما ، بگذردهر چه پیش آید ز گردون بر سرِ ما بگذردروزگار تلخ گر شیرین نکرد کام همهبر زمین افتاده و بنشسته بالا ، بگذردگر مهیا گشت یا نه توشه بر خان همهروزگارِ مجلس مسکین و دارا ، بگذردرنجِ بار زندگی گر خم نموده قامتیاز ضمیر و خاطر نادان و دانا ، بگذردزیب باطن را نما پاینده ظاهر رفتنیستبی توقف این زمان بر زشت و زیبا ، بگذردگو تو دل آسوده کن دنیای امروز هر چه هستبر من و تو ، یا شما و ما و آنها ، بگذرد . ۹۸/۱۰/۷فتانه -
زمان رفت و زان آدم از چند رنگ
به هر جای گردون نهادند چنگ
خرد خفتگان ره به صحرا زدند
به خاک بیابان شناور شدند
چو با سوسمارو ملخ زد نشان 
چنین قوم نامیده شد تازیان
و زان سوی قومی دگر بی نظیر
 عزیزو شریفو نجیبو دلیر
به گلخانه ی این فلک پا گشود
 حقوق بشر را به دنیا سرود
ز پندارو کردارو گفتار نیک
 زبان زد به نیکی شد از کار نیک
نشستند درون بهشتی برین 
که نامیده شد مرز ایران زمین
زمان از پس روزگاران گذشت 
دل تازی از ما پر از کینه گشت
به ناشکری از هدییه
باور کن این که قیمت تن ماهی به 15 هزار تومن هم رسیده تقصیر کنکوری ها نیست. :(یک کم یواش تر وحشییییی! :| 
اینا سوال بودن بی انصاف؟! >_<
به خدا المپیاد هم دادیم اینطوری نبود. :/
تفو بر تو ای چرخِ گردون تفو!!

+ این آخرین پستِ اینجاست تا بعد از کنکور. حرفی؟ سخنی؟
کجا برد چرخ فلک ناگهان گوهرت را                                                                                                         که سوزاند یک عمر جان و دل و مادرت را 
زمین نعره سر داد از فتنه چرخ گردون 
                                          در ان دم که بر هم زد آن مدرسه سنگرت را
ندیدم تو را روی آوار های کلاست 
                                          ولی دیدم آن صفحه ی پاره ی دفترت را 
و من دستخط تو را روی ان صفحه دیدم 
                                          و من دیدم ا
هرگاه در تنگنا قرار گرفتیهرگاه فکر کردی خدا فراموشت کردههرگاه از زندگیت خسته شدیاین آیه ی زیبای خدا رو بیاد بیار: لا تنقطوا من رحمت الله»تا وقتی پشتیبانی چون خدا داری چی کم داری؟ ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکندچون تورا نوح است کشتیبان ز توفان غم مخور»به خدا توکل کن و بدون زمونه همیشه یکسان نیست و روزای بد میگذره. دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفتدائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور»بنابر این تو حق نداری نا امیدشی! 
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد


رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد


مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد


خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد


مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد


شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی ب
عالمخدا، یکتا تویی، آدمخدا گشته فزون،
ای همزبان من، چرا حال زبان گشته زبون؟
دین دشمن من گشته است یارم بت زیبای دهر،
بیگانه مزهب های غیر جان آشنا با من کنون.
خواهم، که بینی روی شید در عالم هر تیره دل،
روشن طلوعی بی غوروب، دنیای دل، دنیای دون.
ملّا خورد خون جگر، بدخو شود شاگرد او،
طفل دبستان زمان دلهای ما را کرد خون.
در مرز و بوم هستیت بیم مریضی بد ترا،
تا بام نفتد بر سرت باید زنی زیرش ستون.
دنیا همه دو نپرور است، دون یا ز ما بالاتر است،
گردون بچرخ
به عقیده خیام هر کس که در این دنیا بتواند شاد زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد، بطور حتم بعد از مرگش نیز در بهشت خواهد بود.زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به طور طبیعی نه به کسی ظلم می کند و نه تفکرات منفی نسبت به دیگران دارد.
پس دنیا و آخرتش برای او بهشت خواهد بود.بنابراین نباید زندگی را به خود سخت گرفت و به خود وعده فردایی بهتر داد
گردون نگری ز قد فرسوده ماستجیحون اثری ز اشک پالوده ماستدوزخ شرری ز رنج بیهوده ماستفردوس دمی ز وقت آسوده ماست
تشت رسوایی ما چون زسر بام افتاددر خرابات مغان ولوله در جام افتادتیره شد شام شعف گونه ایام شبابرونق عهد شباب از سر ایام افتادجانب پیر خرد رفتم  و دیدم به دمیکمی آنسوتر از این قرعه ام ام افتادکه چه داند که کجا منزل وماوا داردآنکه در جور زمانه زلبش جام افتاددوش مستانه برفتم به بر سالک عشقگفت این مرغ به تزویر در این دام افتادیار رفت وزغم هجر وی از گردش چرخچرخ گردون من از گردش ایام افتاددست بردم که چکامه بنویسم به رفیقدست لرزیدو قلم ازکفم آرا
بسم الله الرحمن الرحیم
 
دیر زمانی است که در نوشتن بی همت ام. روزی که این مقام را آماده کردم تا افکارم را در بوته ی نقد و تشریح قرار دهم، تا امروز، چرخ گردون هزار چرخ خورده و از من صدایی در نیامده. خودم هم تغییر کرده ام. افکارم هم.
این دفترچه ی دیجیتال، حداقل می توانست یادآور خاطراتی باشد از گذار عمر، اگر به مرکب قلم سواری داده بود.
از مراتب فضل بی بهره ام. آنچه خوانده اید و خواهید خواند، همه از کلام و معنا، زاییده ذهن ملول من است. جز آنچه در حصا
به گزارش ایرنا، شبکه خبری زی نیوز نوشت: رام نات کویند رییس جمهوری هندصحت و صلاحیت رسم سوگند اول وزیری نارندرا مودی را تایید کرد. پس از مودی سایر وزرای کابینه او از یکسره راجنات سینگ، وزیر کشور، سوشما سواراج وزیر امور خارجه و نیرمالا سیتارمان وزیر دفاع هند سوگند یاد کردند. رهبران احزاب مخالف از عموم مان موهان سینگ مطلع وزیر سابق، راهول گاندی و سونیا گاندی رهبران حزب دنده و صنعت گران و ستارگان بالیوودی در تشریفات سوگند نارندرا مودی شرکت کرد
حالا من این‌جور فکر می‌کنم که آدم باید یکی - و فقط یکی- را داشته باشد توی زندگی‌اش، که جلوش کم بیاورد. یکی که مشت‌اش را ببرد جلو، پیشش وا کند. که سری که بر سر گردون به فخر می‌ساید را بیاورد، با خیال راحت بگذارد بر آستانش. نه به ذلت و خاکساری، که به مهر و فروتنی. از 《پناه》 حرف نمی‌زنم؛ از 《مرشد》 و 《معشوق》 هم. نام ندارد شاید. فقط می‌دانی کسی است، و هست. تنها کسی است که می‌داند تو هم گاهی کم می‌آوری. تو هم تمام می‌شوی. می‌رسی به آخر خط. و همان
گل آفتاب گردان برای اولین بار بود که خورشید را میدید. اطرافش را نگاه کرد. کلی گل دیگر در نزدیکی اش روییده بودند که درست شبیه خودش بودند. اندک تفاوتی شاید در اندازه یا تعداد گلبرگ ها، یا قد گل ها دیده میشد. همه مسخ نور خورشید شده بودند. اما شاید گل داستان ما به نظرش، خودش از خورشید نورانی تر بود.پلن شماره ۱: دید که همه ی گل ها خورشید را دنبال کرده و از دیدن او سیر نمیشوند. شب ها را با امید دیدار دوباره ی او صبح میکنند. گل آفتاب گردان ما از بقیه تقلی
آنکس که بداند و بخواهد که بداند  خود را به بلندای سعادت برساند.آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .آنکس که بداند و نداند که بداند  با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند .آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند .آنکس که نداند و بخواهد که بداند جان و تن خود را ز جهالت برهاند .آنکس که نداند و نداند که نداند  در جهل مرکب ابدالدهر بماند .آنکس که نداند و نخواهد که بداندحیف است چنین جانوری زنده بماند.!(وا
پریروز بود فکر کنم به خودم سه تا هدیه دادم یه فرفره قهوه ای که خیلی خوشگله یه پیکسل و یه مانتو زرد وقتی میپوشمش احساس میکنم افتابگردونم و کاش افتاب گردون بودم این روزها همه چیز ریتم عادی خودشو داره صبح بلند میشم اگه مدرسه کلاس داشته باشم مدرسه میرم غذا میخورم درس میخونم و تو اینترنت ول میچرخم استاد شیمی مون خیلی دوست دارم انگار با روحش درس میده فردا میخوام موهامو خیلی خیلی کوتاه کنم بهونمم اینه کنکور دارم ولی دلیل واقعیش این نیست خلاصه که ه
 
فایل دوار
فایل‌های دوار دارای یک یا چند طبقه مدور (گردان) می‌باشد که جهت انجـام بایگانی دوار پوشه، زونکن، اسنـاد و مدارک پیشنهاد می‌شود. این فایل‌ها حجم بایگانی را در فضایی که اشغال می‌نماید تا حد قابل توجهی افزایش و دسترسی آن را برای کاربران آسان می‌نماید. شرکت اوژن سیستم جهان آمادگی ساخت محصول فایل دوار که با نام‌های کمد بایگانی دوار، کمد دوار، فایل بایگانی دوار، فایل گردان، بایگانی دوار، کمد دواری اداری، کمد فایل دوار، فایل گردان
متن کامل شعر معروف از کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی
آنکس که بداند و بخواهد که بداندخود را به بلندای سعادت برساندآنکس که بداند و بداند که بدانداسب شرف از گنبد گردون بجهاندآنکس که بداند و نداند که بداندبا کوزه ی آب است ولی تشنه بماندآنکس که نداند و بداند که نداندلنگان خرک خویش به مقصد برساندآنکس که نداند و بخواهد که بداندجان و تن خود را ز جهالت برهاندآنکس که نداند و نداند که ندانددر جهل مرکب ابدالدهر بماندآنکس که نداند و نخواهد که بداندح
عید آمد و عید آمد، وان بخت سعید آمدبرگیر و دهل می‌زن، کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون، غلغل شنو از گردونکان معتمد سدره، از عرش مجید آمد
عید آمد و ره‌جویان، رقصان و غزل‌گویانکان قیصر مه‌رویان، زان قصر مشید آمد
صد معدن دانایی، مجنون شد و سوداییکان خوبی و زیبایی، بی‌مثل و ندید آمد
زان قدرت پیوستش، داوود نبی مستشتا موم کند دستش، گر سنگ و حدید آمد
عید آمد و ما بی‌او، عیدیم بیا تا مابر عید زنیم این دم، کان خوان و ثرید آمد
زو زهر شکر گردد، زو اب
درسینه غمی ست لیک این درد نهانوان درد که بر چهره کس نیست عیانسرتابه قدم غصه و غم مالامالتابی نبود ازاین الم درتن وجانتاکی به تمنای وصال معشوقدررنج وغم فراق ازجور زمانای صاحب گردون وسپهر وهامونرسم تو نباشد که اسیری به فغانمن مدعی ام تو خستگان رامددیعشق است وفراق دلبر وفصل خزانلبریز کنی باده می خواران رایک جرعه بده زباده شوکریانرفتم زفراق دوست من ناله کنمضحاک صفت چومردم دون زمانای آنکه زدرد عاشقان آگاهینام تو کلام مجلس اهل بیانامید دل خست
همین چند وقت پیش ویدئویی از صاحبکار دیدم می‌گفت آقا به روایت پیشرفت نظر دارند. در همان ویدئو چند کتاب معرفی کرد خواستم بخرم دیدم آرزوهای دست‌ساز را مصطفی خریده گفتم خواندی بده خواند داد گرفتم نشستم خواندم یک‌نفس. خوشم آمد، خوب نوشته بود، روان بود و بامزه، انگیزه‌بخش و الهام‌بخش. کتاب، داستان شکل‌گیری شرکت دانش‌بنیان نمونه‌ای را در خلال روایت قصۀ مهره‌های اصلی شرکت از دبیرستانشان تا دانشگاه و بعد از آن تعریف می‌کرد. راسته‌کار طرح و
بسم اللهیوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها