نتایج جستجو برای عبارت :

هندل موتورم هرز شده چ کنمgo

 


هندل موتور سیکلت
هندل موتور سیکلت قطعه ای فیست که بمنظور روشن کردن موتور سیکلت های غیر استارتی بکار میرود
طریقه کارکرد هندل موتور سیکلت بدین صورت است که با استفاده از ایجاد جرقه در سرشمع باعث ایجاد احتراق در انجین موتور سیکلت میشود و موتور سیکلت را روشن میکند.
هندل موتور سیکلت بایستی استحکام کافی را در برابر خم شدن و شکستگی داشته باشد. عمده مشکل هندل موتور سیکلت های درون بازار این است که در قسمت اتصال به گیج هندل، دچار هرزی میشود.
هند
دقیقا همه چی از اون لحظه شروع می‌شه که پاتو از دانشکده میذاری بیرون و عینکتو برمیداری تا کمتر ببینی و هندزفری رو میذاری تو گوشت تا کمتر بشنوی. تا کوهن برات بخونه dance me to the end of love!! 
دقیقا همونجاست که یادت میاد چی شده و تا الان اگه فرونریختی و نپاشیدی صرفا به این خاطر بوده که مهلتش رو نداشتی. همون لحظه است که سوز باد مثل سیلی میخوره تو صورتت و یه بار دیگه میری تو خودت و فرو میریزی. اونجاست که با خودت میگی حالا چطوری باید این شت رو هندل کنم؟ و اصلا
از کار کردن خسته شدم. همش یه فصل خوندم از صبح تا حالا. نمیدونم چه مرگمه چرخام خیلی آهسته حرکت میکنه. شایدم ذهنم مشغول اما اینا بهانه نیست. با خودم میگم دختر اخه کیو دیدی فلان دانشگاه رفته باشه اینجوری کار کرده باشه. باید چرخمو راه بندازم موتورم گرم بشه. اگه اینجوری پیش برم همه رویاهام خیال میمونه وو به حقیقت نمیرسه. شایدم یه خورده ترسیدم. استرسم دارم. و نمیدونم چرا. وقتی فکر میکنم چیز خاصی تو ذهنم نمیاد. خب شاید باید باز شروع کنم. فقط باید همه ان
قدم ۱ ـ ابزار پرسپکتیو کراپ را انتخاب کنیدروی ابزار کراپ کلیک کنید و صبر کنید تا منویی باز شود. سپس گزینهٔ Perspective Crop Tool را انتخاب کنید.
قدم ۲ ـ دور عکس را داخل چارچوب کراپ بیندازیدبرخلاف ابزار کراپ که به طور خودکار دور عکس چارچوب کراپ می‌گیرد، در ابزار پرسپکتیو کراپ، خودتان باید چارچوب کراپ را ایجاد کنید. برای این کار در گوشهٔ سمت چپ عکس کلیک کنید و موس را به سمت گوشه سمت راست عکس حرکت دهید.
زمانی که دور داخل چارچوب کراپ قرار گرفت، انگشتتان را
نمیدونم چرا هرچی بیشتر میگذره بیشتر دارم شبیهتون میشم استاد.
انگاری واقعا دلیل اشناییمون رو کشف کردم.همیشه در تعجب بودید که چرا اینطور با هم اشنا شدیم.
من فهمیدم.چون تمام اتفاقات داره برام تکرار میشه و وقتی برمیگردم به وب قبلی و حرفاتون رو میخونم متوجه میشم ای داد بیداد.اگر شما و حرفاتون نبودید من هیچوقت نمیتونستم این شرایطی که الان دارم رو هندل کنم.
متاسفم که رنجوندمتون.شاید اگر بودید حتی اوضاع بهتر میشد.
میدونم که به وبم سر نمیزنین
شرایط اسفناکی شده
الان مرحله 9 از شطرنج تحت اندروید هستم، جاتون خالی راه براه مات میشم!  سرویس کرده این وزیر سیاه بس که هی کیش داده! شبیه کیشمیش شدم! :)
دست  و دلم به مقاله خوندن و شبیه سازی نمیره!  من نهایتا 4 ساعت و بیست و پنج دقیقه طول می کشید تا بایاس شم، الان یه هفته س هنوز بایاس نشدم و موتورم راه نیفتاده
خدایا نکن با من از این کارا 
این تمرگینه یا قرنطینه چه صیغه ای بود؟
من تو خونه بمونم کلا مسیر زندگیم عوض میشه ها!
بعد از کلی آزمون و خطا و بعد از کلی از یک سوراخ گزیده شدن بالاخره به این نتیجه رسیدم که :  " حتی فقط یک روز توقف موتورم رو جوری می خوابونه که یه هفته باید بیان جمعم کنن ! "
مسافرت خیلی آدم رو به سمت این " توقف " سوق می ده . منظورم از توقف ، متوقف شدن طرح و برنامه ی روزانه ی آدم و جایگزین نشدن هیچ طرحی به جای اونه . متاسفانه برای مسافرت هام طرح و برنامه ی منسجمی نداشتم و همین منو زمین گیرم کرد .
اشتباهم این بود که فکر می کردم مسافرت یعنی استراحت و استرا
واقعا از همین جا تبریک میگم به تمام کسایی که توی زندگیشون هنر موازیکاری رو بلد هستن. 
مثلا هم کار میکنن هم درس میخونن. یا هم درس میخونن و هم یه رابطه ی جدی رو هندل میکنن. 
و یا هر ترکیب دوتایی دیگه ای. که هر کدومش به تنهایی کلی از ادم CPU میگیره.
++این روزها گاهی اوقات ناامید میشم. میگم یعنی من میتونم هم درسای ترم هفت و هشت رو هندل کنم و هم ارشد همون رتبه ای که میخوام رو داشته باشم؟ هنر موازی کاری کم هنری نیست. شاید برای خیلی ها ارشد قبول شدن مسخره ب
این نوجوونی هم داره می‌گذره. انگار هیچ‌وقت قرار نیست برم کنسرت خواننده مورد علاقه‌م و بغلش کنم بعد شبو تا صبح خوابم نبره. 
ولی یه شب با موتورم میزنم بیرون و با سرعت زیاد میرونم. درحالی که باد لای موهام می‌پیچه، احساس میکنم به هیچ‌جا تعلق ندارم. اون شب حسابی مست میکنم و ال اس دی میزنم. پسر مورد علاقه‌مو میبوسم و از H نشان هالیوود بالا میرم. آخه من ارتفاع رو دوست دارم، و پرواز رو بیشتر.
و. بعدش دیگه نمیدونم قراره چه اتفاقی بیفته.
خب؛ عزیزم ،
بعید میدونم تو تن به خوردن اون قرصه که مقدار استروژن و پروژسترون رو بالا می بره و دیواره رحم رو ضخیم میکنه(خیلی زشته که اسمش رو نمیدونم؟ LD?) و درنتیجه شدن رو به تعویق میندازه و ظاهرا عوارض زیادی داره بدی،
درنتیجه این شدن های قبل آزمون هارو به فال نیک بگیر.
دیشب به تب و لرز و نفس تنگی و نخوابیدن گذشت. امروز هم به تب و لرز، گریه، بدن درد، سرگیجه و ناله و مرگ گذشت. از دستی که داره کنده میشه هم نگم، خدایا مشکلی ندارم این چیزا رو میدی به آدم، ولی ناموسا چندتا چندتا نه، یکی یکی بده آدم بتونه هندل کنه. سه تا کاپشن، سه تا پتو. 
+ بخاطر کارنامم فلش بهم داد مدرسه و از الان ذوق اینو دارم که خدا جون ینی چی بریزم توش بعد کنکور ؟:))) اسکل :)))
.
بهشتِ کوچکی‌ست شب‌ها تا خودِ صبح حرف زدن و خندیدن با برادرم، صبح‌ها با بابا صبحانه خوردن و حسن هیاس و عباس کمندی گوش دادن‌ِ دوتایی‌، بهشتِ کو‌چکی‌ست به دلِ کوه زدن و برنگشتن، رفتن و رقصیدن و به ریشِ جهان و متعلقاتش خندیدن. حالا چند روزی‌ست که من فقط یک وظیفه دارم، تلاش برای هندل کردنِ رخداد پیش‌ِ رو؛ از بهشتِ کوچکم کنده شدن و با جهنمِ اجتماع تنها ماندن.
احساس میکنم بازدهیم کمه ، صبحا خیلی سختمه زود بیدار شم و امروز صبح برای اینکه بیدار بمونم و خوابم نگیره وسط درس مجبور شدم همش دست و صورت و پامو آب بزنم ولی نمیذارم این روندم متوقف بشه بالاخره بعد چند بار استارت زدن یه جا موتورم روشن میشه و مغزم دست از لجبازی برمیداره ، یه نفری میدونه که از من لجباز تر تو دنیا نیست و من حتی لجباز تر از خودمم .
دوشنبه ها و پنجشنبه ها میرم پیاده روی ولی به نظرم کافی نیست از طرفی دوست ندارم برم باشگاه چون اطرافیانم
دریافتعنوان: تخت سه شکن مکانیکی تنظیم ارتفاع تنظیم ارتفاع کد AB1
دارای رویه ABS
دارای سرتخت ABS و یا MDF
دارای حفاظ مفصلی طرح آلمان
چرخ ۱۲۵ ترمز دار
رنگ الکترواستاتیک
جوش CO2
قابلیت تنظیم ارتفاع کل تخت از ۳۵ سانت تا ۸۰ سانت
قسمت زیرپا به طور دستی یا با هندل بالا و پایین می شود
خب 
فکر کنم بذارم موهام بلند بشه
به اسپر و سم فعلا پیام نمیدم
برای حرف زدن از هر دری با ساج هرموقع ای، حوصله دارم 
فیلم دیدن را کنار گذاشتم و دوباره به پی دی اف های بی سر و ته روی اوردم _این جز خجالت اورترین اتفاق هاست اما من اوکیم_
بستنی تراپی از بهترین گزینه های هندل کردن هرچیزی است 
مکالمات تلفنی میتوانند جذاب و دلگرم کننده باشند 
این ها توییت هایی بود که میخواستم این چند روز بزنم ولی نمیدانم چه بلایی سر هایم امده پس چاره ای جز این
تخت احیا (CPR)
ویژگیهای تخت احیا (تخت CPR):
مورد استفاده در بخش مراقبت های ویژه و اورژانس جهت استفاده از دستگاه الکتروشوک (احیا قلبی و ریوی بیماران)
رویه از جنس MDF با نوار PVC
دارای صفحه سه شکن
قابلیت تنظیم ارتفاع از ۴۵ سانت تا ۹۰ سانت
دارای چرخ ترمز دار یا بدون چرخ
دارای سه هندل بالابر
جوش CO2
رنگ الکترواستاتیک
دارای پایه سرم
دارای محل قرارگیری کپسول اکسیژن
درخشانی09158883221
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محسن حججی)
یکی از نزدیکان شهید تعریف می کرد:
یک روز دیدم محسن عجله دارد و پله ها را دوتا یکی می رود.
بهش گفتم: مگه دنبالت کرده؟خودتو نکشی؟! فوق اش یک دقیقه
دیرتر می رسی دیگه!
یکهو هندل موتور را زد و گفت: همین یک دقیقه، یک دقیقه هاست که
شهادت آدم رو یک روز یک روز عقب می اندازه!
 
کتاب حجت خدا
 
آدما دو دسته هستن:
دسته ای از آدما که نمی تونی از زندگیت حذفشون کنی مثل خانواده ت 
 و یه دسته ی دیگه از آدم ها که می تونی از زندگیت حذفشون کنی مثل صاحب کارت
مهم اینه که،هیچ وقت کاری نکنی که مجبور بشی یکی از دسته ی اولو حذف کنی یا اینکه کاری نکنی که مجبور بشی یکی از آدمای دسته ی دوم رو به زور تحمل کنی
خلاصه اینکه از این دو تا دسته توی زندگی همه هست،باید مدیریت داشته باشی و روابط رو هندل کنی
[سینا مشیریا]
خانه‌ی بهم‌ریخته و مهمان، پشت مهمان. این هم از قوانین طبیعت است گمانم :)

کمی دکوراسیون عوض می‌کردیم. یک مدل پرده‌ی جدید برای اپن درست کرده‌ایم. یک چیزی شبیه این ولی بزرگتر، در ابعاد اپن و البته که شفاف‌تر، کریستالی. سلیقه که مشخص است، هنرمند خانواده‌ی ما هدهد است. از هر انگشتش، ده‌ها گونی سلیقه و هنر و کلاس و چیزهای لاکچری می‌ریزد. هزینه‌اش را من دادم. کریستال‌ها را از دیجی‌کالا سفارش دادم، به انضمام چند قلم دیگر؛ گلوکومتر و سبد و جامس
اینقدری که دور و بر ما گوشی دست گرفتن قبح دارد و نچ نچ بار آدم می‌کنند، اتلاف وقت می‌داشت، تا الان از جهان سومی در آمده بودیم.
نمی‌دانم اگر آدم در تایم های پرت در گوشی اش یادداشتی بنویسد، برنامه هایش را تنظیم کند، مطالب مفید کانال های معتبر را بخواند، هماهنگی های مجازی امور را هندل کند، چه اشکالی دارد آخر؟ کجایش نازیباست؟ 
آنقدر بی جنبه هایش با گوشی هرزگی کرده اند که ملت شرطی شده اند. ببینند کسی با گوشی ور می‌رود، از آدمیت طردش می‌کنند. اح
بهترین نوع از دستورهای url اون دسته از url ها  هستند که گوگل باهاشون مشکل ندارن و اونو بپسندند که حداقل امکان از کوئری استرینگ ها استفاده نکنیم
کوئری استرینگ ها اصن توسط ربات های جست و جو گر خونذه نمیشوند هر url که ما بتونیم با کوئری استرینگ محتوای داخل اونو عوض کنیم چون برای موتوره ای جست وجو گر یک ضفحه حساب میشه
و اونا احساس می کنن که این یو ار ال یک صفحه اس که هر لحظه محتوای درون اون تعویض میشه
فرم ورکا های مث لاورال خیلی قوی عمل کردن و اینکار را
سلام 
 
یک ماهه به شدت درگیرم خیلی دلم برای وبلاگ تنگ شده بود این دوهفته واقغا دلم برای درد و دل کردن یه جایی مثه اینجا لک زده بود ولی فرصتی نبود 
 
این چندوقته اتفاقات زیادی افتاد تا اطرافم و مخصوصا افرادی که رو دیوارشون یادگاری مینویسم و بشناسم و خداروشکر که اینطور شد 
 
این روزا دلم یه ارامش میخواد یه ارامشی از جنس صحن گوهرشاد ارامشی که فقط بتونم توی اون به هیچ چیز فکر نکنم 
 
یه وقتایی میبینم برای همه . همه هستم و برای خودم  خودم  سنگین نی
شما هم مثل من حال خوبتون به تار موی بنده؟ متاسفانه انگار مام با دنیا راه نمیایم یا شایدم بیشتر برعکسه این باشه نمیدونم. فقط میدونم اگه یه روز حالمون 50- -50 باشه به سمت اون حال بده غش میکنیم. میدونم شمام مثه من دیگه حوصله ی خوندن جملات مثبت رو ندارین وقتی دریای از ناامیدی جلوت موج مکزیکی میزنه: فقط میخوام بگم میشه برای خوب کردن حس و حال زندگی فکر کرد و انجامشون داد از خودِ همین فردا، اینجوری شاید دیگه جهت رودخونه هم مهم نباشه.

+ عید امسال بعد از چ
 
یه کلاس جاوا می سازی و extends fragment 
فرگمنت ینی هر تیکه از صفحه رو بدیم دست یه کسی هندل کنه (تو یه اکتیویتی)
 
می خوای یه فایلی باز کنی نخوای بری تو منوها بگردی: کامند شیفت N می زنی اسمشو می نویسی اگه هم نه باید بری تو میان برات نگاه کنی ببینی برا تو چیه 
 
اینفلیتر میاد یه view می کشه و return می کنه 
 
این اکتیویتی میزبانه فرگمنتا میرن توش قرار می گیرن 
این چیزی که تو layout این فرگمنتا توش قرار می گیرن Frame layout هست 
 
 
onview created توی فرگمنت
مثل همون oncreate توی
شما هم مثل من حال خوبتون به تار موی بنده؟ متاسفانه انگار مام با دنیا راه نمیایم یا شایدم بیشتر برعکسه این باشه نمیدونم. فقط میدونم اگه یه روز حالمون 50- -50 باشه به سمت اون حال بده غش میکنیم. میدونم شمام مثه من دیگه حوصله ی خوندن جملات مثبت رو ندارین وقتی دریای از ناامیدی جلوت موج مکزیکی میزنه: فقط میخوام بگم میشه برای خوب کردن حس و حال زندگی فکر کرد و انجامشون داد از خودِ همین فردا، اینجوری شاید دیگه جهت رودخونه هم دیگه مهم نباشه.

+ خب دانشگاه ب
سلام
با روزهای کرونایی چه میکنید؟
نزدیک عید که میشه همه به فکر و برنامه و این که قرار سال جدید و چیکار کنیم و به اینترنت و سایتای برنامه ریزی متوسل میشیم.
بعد سیزده به در که سبزه هامونو گره زدیم انگار یادمون میره چی میخواستیم و چی شد و دوباره میفتیم تو دور باطل روزمرگی.
منم از همون آدم هایی هستم که این روزای قرنطینگی مدام نشستم فکر میکنم که چیکار کنم 99 رو بترم، انگار یادم رفته هر سال میخواستم همین کار و کنم ولی بعد موتورم میخوابید.
نامبرده
برنامه نویسی
کامپیوتر
محاسبه
سریع
حافظه
نگهداری
مواظبت
برنامه نویسی
برنامه نویسی شغل قابل قبولی است.
من برنامه نویسی را دوست دارم.
برنامه نویسی سخت است.
HTML CSS JavaScript PHP MySQL
My Stack
اپلیکیشن تحت وب
لاراول
وردپرس
بلاگ
نویسنده
مدیر
ادمین
امنیت
سرعت
ریسپانسیو
a10y
i18n
نابیانایان
کسانی که از زبان دیگری استفاده می کنند
rtl ltr
چپ به راست راست به چپ
استایل شیت
جاوا اسکریپت
interaction
کلیک
respond
هندل
http request
get post put del
ذخیره سازی
read
لیست
pagination
صفحه بندی
Ajax
unobtrusive javascr
سلام
با روزهای کرونایی چه میکنید؟
نزدیک عید که میشه همه به فکر و برنامه و این که قرار سال جدید و چیکار کنیم و به اینترنت و سایتای برنامه ریزی متوسل میشیم.
بعد سیزده به در که سبزه هامونو گره زدیم انگار یادمون میره چی میخواستیم و چی شد و دوباره میفتیم تو دور باطل روزمرگی.
منم از همون آدم هایی هستم که این روزای قرنطینگی مدام نشستم فکر میکنم که چیکار کنم 99 رو بترم، انگار یادم رفته هر سال میخواستم همین کار و کنم ولی بعد موتورم میخوابید.
نامبرده
شما هم مثل من حال خوبتون به تار موی بنده؟ متاسفانه انگار مام با دنیا راه نمیایم یا شایدم بیشتر برعکسه این باشه نمیدونم. فقط میدونم اگه یه روز حالمون 50- -50 باشه به سمت اون حال بده غش میکنیم. میدونم شمام مثه من دیگه حوصله ی خوندن جملات مثبت رو ندارین وقتی دریای از ناامیدی جلوت موج مکزیکی میزنه: فقط میخوام بگم میشه برای خوب کردن حس و حال زندگی فکر کرد و انجامشون داد از خودِ همین فردا، اینجوری شاید دیگه جهت رودخونه هم دیگه مهم نباشه.
+ خب دانشگاه با
پرهیز: بادمجان گوجه عدس سیب زمینی گوشت گوساله تندی شوری ترشی تلخی قارچ فلفل دلمه ای 
 
 
قبل حجامت: دوازده ساعت قبلش لبنیات و کرفس خورده نشه(تا دوازده ساعت بعد) تخم مرغ هم اکیدا از ۲۴ ساعت قبل خورده نشه تا دوازده ساعت بعد 
شام بادمجون گوجه است 
ماست موسیر خریدم دارم می خورم 
مامان یه سیب کوچیک آورد گذاشت برام (دستش درد نکنه میگه طب اسلامی گفته برای وسواس خوبه) 
فردا صبحم 
گفتم غروب برم حجامت 
آخه یکشنبه شب که دکتر بودم گفت الان برو حجامت از او
 
نامزدم یک طیف وسیعی از ادمها رو فالو میکنه.
دلیلش هم اینه که میخواد بدونه چقدر جهان شناسی من به یلوغ رسیده، و ضمنا بدونه که هر ادمی عاقبتش چطوری میشه. یا هر ادمی چطوری زندگیش رو هندل میکنه.
میگفت گرگ زاده یه پست گذاشته (برای من هم فرستاد، وحشتناک بود) و توش نوشته تورنتو توی خز بودن عین شهرستان میمونه.
یادتونه بهم میگفت عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با ادمی بزرگ شود؟ چون شهرستانی بودم؟
بعد پنج شش سال هیچ تغییری نکرده. بچه ها آدم ها تغییر نمیکنن.
وقتی Process یا پراسسی توسط CPU اجرا میشود و زمانیکه یک کاربر درخواست پردازش پراسس دیگری را میدهد این امر باعث ایجاد اختلال در پراسس در حال اجرا میشود که به این اختلال در اصطلاح فنی Interrupt یا وقفه میگوییم. Interrupt ها توسط کاربران ، سخت افزار ها و نرم افزار ها میتواند ایجاد شود اما CPU تمام Interrupt ها یا وقفه ها را به دقت میتواند مدیریت کند زیرا زمانی که وقفه یا Interrupt ای در پردازش داده ها ایجاد شد CPU بایستی آنها را به دقت مدیریت کند به این معنی که پردازنده سی
اول در مورد پروتکل HTTP توضیح میدم.
 
ما اگر درخواستی برای سرور داریم باید اونو در قالب Http به سمت سرور بفرستیم. یعنی Http پروتکلی هست که میشه توسط اون در بستر وب به نقل و انتقال دیتا پرداخت. برای اجرا شدن این پروتکل نیاز به کلاینت (مرورگر) و سرور داریم.
پیام هایی از جنس Http حاوی دو بخش هستند. Body و Header. دیتای اصلی که قراره ارسال شه در قسمت Body قرار میگیره و در قسمت هدر یک سری متادیتا (مثلا انکدینگ) قرار میگیره که تعیین میکنه دیتای اصلی چجوری باید هندل شه.
دارم فکر میکنم که چرا اینقدر تو زندگیم درگیر
چیزایی شدم که آدمای ضعیف درگیرشن. چیزی جز اینه که من خیلی ضعیفم ؟
دوستامو میبینم . اونایی که با اعتمادبنفس و بیخیال بنظر میان. مثل اونا
زندگی نمیکنم و سبکشونو دوس ندارم . اما حال اونا بهتره. خودم واسه خودم
پذیرفته نشدم . این تلخ ترین واقعیت ممکنه. همش بعد ظاهریم برام پراهمیت
جلوه کرده . خیلی کلافه وار نه فکر درس کردنشم نه امکان اینو دارم تو همین
راستا تغییر ظاهری مورد علاقمو داشته باشم. دلم میخواد
الان سومین روزیه که از سوشال میدیا خارج شدم و واقعا اتفاق دردناکی برام نیفتاده! به‌خاطر اینه که من قبلا هم آنچنان معتاد و درگیر اینستاگرام و توییتر نبودم که نتونم اونا رو بذارم کنار، اما اینکه بیخودی گوشیم رو برمی‌داشتم و در حد چند ثانیه اونا رو چک می‌کردم، تبدیل به یه بیماری شده بود و نمی‌خواستم ادامه اش بدم. به‌خصوص توی دو روز گذشته فهمیدم که خیلی تاثیر بدی روی تمرکز داره به‌خاطر همین قصد ندارم فعلا به اونا برگردم. آخرین روزی که چک کرد
سی سال گذشته ولی من هنوز عادت نکردم به کسی که هر روز تو آینه می بینمش. راستش رو بخوای تقریبا میتونم بگم ازش بدم میاد از اینکه همیشه چشمام رو کمی باز تر میکنم و وقتی میخندم نگرانم که خنده زشتش رو کسی نبینه. هیچ وقت اونطور که من میخواستم نبود. کلمه های خوبی بلده ولی وقتی میخواد حرف بزنه خیس عرق میشه که هندل نزنه ولی خراب میکنه. من همیشه از اینی که هستم فراری بودم شاید الان بیست و سه تا روانشناس بگن با خودت این باش و اون باش ولی خب من سی سال از یه نفر
ترم آخر کارشناسی با همه بدبختی ها و فشارهاش تموم شد. یک هفته ی تمام در حال خوابیدن و میوه خوردن و گیم زدن و استراحت بودم بعدش. الان که هفته ی استراحت به آخر رسیده و دارم به آینده نگاه میکنم حس میکنم خیلی اتفاقای خوبی منتظرمه. اگه بتونم برم سر کار و پول داشته باشم که زندگی دیگه خارق العاده میشه.
از طرفی کارم با خوابگاه تموم شده و دارم خونه میگیرم و خوب خوشحالم که قراره ذهنم کمتر درگیر یک سری مسایل غیر ضروری باشه. از طرف دیگه هم دارم وارد دوره ارشد
دیروز صب به استاد ایمیل زدم که اگه میشه دوشنبه ببینیم همو
من خیلی درگیر تی ای بودم. گفت اوکی
دیگه رفتم دانشگاه و نشستم دو خط تا بعد از ظهر اضافه کردم
اصن یادم میره کجا بودم و بحر چه آمده بودم
ولی صب بهم گفتن میخوای شب بیای رستوران؟ گفتم اوکی
شب هم مزخرف ترین شیفت ممکن که مهمونی هالوین مزخرف و طولانی و چیپی بود رو هندل کردیم با ل
تیپ هم که بد نبود ولی خب اصلا در مقایسه با معمول خوب نبود
خلاصه.
امروز صب از وقتی پاشدم دلم هوس خوشمزه جات داشت
هی به خ
در بیمارستانها برای احیاء قلبی ریوی بیمار از تخت CPR یا تخت احیا استفاده می شود. این تخت باید بعلت استفاده از دستگاه الکتروشوک، دارای صفحه MDF باشد. معمولا دارای سه شکن است که به قرارگیری بیمار در بهترین وضعیت کمک می کند. شرکت کیان طب سلامت ، تولید کننده انواع تخت های بیمارستانی، تخت های برقی و مکانیک است که تخت CPR یکی از محصولات این شرکت می باشد. جهت اخذ اطلاعات در خصوص مشخصات و قیمت این تخت ها به سایت این شرکت مراجعه نموده یا با مشاوران این شرک
اووووف یعنی من پدرم دراومد تا هفته ی پیش به اتمام رسیدحسابی داستان وار بود همه چیز و رو اعصاب.خداروشکر هندل شد.
ازتون میخوام از خدا بخواین هرانچه که بهترین هست رو رقم بزنه
بریم به امتحان مدیکال لاتین و فیزیولوژی برسیم که این هفته پر از کار هست برام‍♀️
دیگه اینکه جریان چیه رو انشالله اگه بتونم براتون توضیح میدم در اینده
 
حسابی دلتنگ دانشکده ام.دوستامبغل کردنخندیدنهای از ته دلپیاده روی با دوستامکافه رفتنا.اشپزی کرد
چون که باید نوشتن رو شروع می‌کردم. بدون توجه به این که قبلش کجاست، بعدش کجاست.
یه مقدار زیادی از نوشته‌های این سال‌های دور از وبلاگ تو کاناله و به مرور به اینجا اضافه میشه. یه چیزایی برای کانال می‌مونه و یه بخشایی از مغزمم تو توییتر قراره خالی بشه.
علی الحساب این که تو روزای جدید هم مثل همیشه کلی کار برای انجام دادن دارم. کلی کتاب برای خوندن و کلی چیز برای یادگرفتن. ولی تفاوت این روزا با گذشته اینه که یادگرفتم تغییرها ذره ذره و مرحله به مرحله
 دیشب و اصلا نخوابیدم،ساعت پنج،سایم رو دیوار اتاق چند دقیقه ای مشغول چیلیک چیلیک و ادیتم کرد
و گوشی گوشی گوشی 
و پادکست،
سیلک رود سیلک رود سیلک رود
ریختن برنامه هایی برای اینکه ۱۶ ام (گویا)در کلاسهای کوفتی زهرماری مجازی بیاموزیم
چشمهای پف کرده
حیاط
پیشتول(فنچک اسمشو گذاشت ملوس)پیچید به پام و میومیوووووووو که یالا غذای مارو بده،انقد چاق شده که هر کی ندونه فک میکنه حاملست،هشت تومن دادم واسش گردن مرغ خریدم دیشب
یکم به غنجه ی گل نرگسم که از ب
موتور هندل می زند اما روشن نمی شود:
 
اگر موتور هنگام چرخاندن سوییچ می چرخد یا صدای استارت می دهد، اما روشن نمی شود به احتمال قوی عیب از باتری است. شاید هم استارتر مشکل داشته باشد، شاید هم چیز دیگر. اما ۹۴ درصد اوقات، واقعا عیب از باتری است حتی اگر ماشین خیلی خوب استارت بزند. اگر آمپرسنج به شما اعلام کند که وضعیت باتری خوب است، ممکن است چند ولت کمتر از میزان نیاز ماشین باتری وجود داشته باشد. این مورد شاید از شایع ترین نشانه های خراب بودن باتری م
میگن هیچی غیر ممکن نیست؛حتی بارون وسط مرداد
نمیدونم واقعا چرا اینقدر داره چراغ های امیدم دونه دونه خاموش میشه.شاید بشه اسمش رو قسمت گذاشت ولی قطعا نمیشه اسمش رو گذاشت انصاف:)
میدونی دیگه واقعا از این که اینقدر قوی شدم توی مشکلات دارم به خودم میبالم.شاید اگه به موقعیت الأنم میخواستم که قبلا فکر کنم گریم میگرفت و نمیدونستم که چی کار کنم.اما حالا دارم سعی میکنم توی أوج هوشمندی قضیه رو هندل کنم.
میدونی گاهی وقتا فکر میکنم اگه خدایی هست نباید این
سارا. سارا جان. عزیز دلم.
می‌دونم خسته شده‌ای.
می‌دونم فشار زیادی روت بوده تو هفت هشت ماه اخیر.
و می‌دونم هفت هشت ماه اصلاً مدت کمی نیست.
ولی تو ترده‌ای. شاید بخوای مقاومت کنی در برابر فهمیدنش، ولی این چیزی رو عوض نمی‌کنه.
تو همه‌چیز رو هندل کرده‌ای تا این‌جا و کارت رو کرده‌ای.
نه به خاطر روحیه دادن نمی‌گم. چند ماه اخیر رو یه مروری بکن. با اون گه، وضعیت خونوادگی کس‌شعر، فاجعه‌ی مدرسه، پادرهوایی رشته. و همه و همه‌ی چیزها.و تو یه م
گاهی اوقات کسایی که زیاد درس می‌خونن برام عجیب می‌شن‌. یعنی اینقد آدمای خفنی‌ان که درگیری‌های ذهنیشونو می‌تونن هندل کنن و برن جلو؟!! یا اصلا درگیری ذهنی جز درس‌خوندن دارن؟:)از اینکه بگم اونا کار درستی می‌کنن می‌ترسم چون خیلی اوقات مسیری که تو زندگیشون طی می‌کنن به نظر خیلی منطقی میاد ولی من هیچ‌وقت زندگی‌رو اینقدر ساده نمی‌بینم. فرض کنیم همینقدر هم ساده باشه ولی من می‌ترسم که اینطوری بهش نگاه کنم. بیایم فرض کنیم که از یه مسیر Xای زند
انتهای سال، تنهاشدن توی خونه هم‌زمان‌ه با فرصت فکرکردن بیش‌تر و یه‌ذره شفاف‌شدن
مسیر گذشته و آینده. هندل‌کردن کارهای خونه توی تعطیلات رو اضافه می‌کنم به
کارهایی که نرمال باید انجام بدم و سرم درد می‌گیره. احساسات‌م لب‌ریز می‌شن و از
چشم‌هام می‌افتن پایین. نمی‌دونم این سنگینی چی‌ه که دارم حس‌ش می‌کنم. شیش‌هفت‌ساعت
دیگه مونده تا سال عوض بشه، س. داد می‌زنه که برای به‌ترکردن حال‌وروزت به چیزی
بیش‌تر از تقویم احتیاج داری. ذهن‌م شل
رکود.وزنه ای هزارکیلویی که مثل مهمان ناخوانده ای از ناکجاآباد سر و کله اش پیدا میشود و بی اینکه منتظرش باشی غافلگیرت میکند.گاهی همان صبح کله ی سحر که آلارم گوشی ات زنگ میخورد و قرار است پر انرژی بیدار شوی و جلوی برنامه ی نوشته از شب قبلت تیک بزنی،و گاهی دم عصر.به خودت که می آیی،رکود را میبینی دستهایش را زده زیر چانه و زُل زده توی چشم هات و به ساعتت که نگاه میکنی زمان بی رحمانه گذشته و تو متوجه گذرش نشده ای.
نحسی سیزده را سعی کردیم به در کنیم
هی دختر! تو که نمیخوای پزشک مطب نشین بشی و ذوق کنی از فرت فرت ویزیت کردن. ولی تو رو خدا ، تو رو قسم به اون لباس پریراق ! تو رو قسم به استتوسکوپ دور گردنت که گران بها ترین  jewel اته !چون جوونیت رو براش خرج کردی
تو رو به همه این مقدساتت
خسته بودی ،بی حوصله بودی ،جرت شده بود از قبل ،دچار دیسمنوره بودی ،هر کوفت دیگه ای . نکنه مریض بیاد دردشو بگه دل ندی به کارها !نکنه مریض اومد تو سلام کرد جواب ندیا ! نکنه لبخندت گم بشه ها ! ویزیت کردنای لیلا رو یادته؟همو
مشهد دارای جاذبه های مختلفی است که ممکن است برای افرادی که قصد سفر به این
شهر را دارند ناشناخته باشد؛ گرچه نیازی به نگرانی نیست که با زمان محدود آیا بازدید
و پیدا کردن مسیر دشوار خواهد بود یا نه! از آنجایی که  هتل های مشهد اکثرا نزدیک به این جاذبه ها هستند
یا با دسترسی آسان این دغدغه را از شما دور می کنند، دیگر نیازی نیست که چیزی را از
قلم بیاندازید. جا دارد تعدادی از این جاذبه ها را بشناسید تا در سفر بعدی خود به
مشهد حتما در برنامه تان قرار دهی
مشهد دارای جاذبه های مختلفی است که ممکن است برای افرادی که قصد سفر به این
شهر را دارند ناشناخته باشد؛ گرچه نیازی به نگرانی نیست که با زمان محدود آیا بازدید
و پیدا کردن مسیر دشوار خواهد بود یا نه! از آنجایی که  هتل های مشهد اکثرا نزدیک به این جاذبه ها هستند
یا با دسترسی آسان این دغدغه را از شما دور می کنند، دیگر نیازی نیست که چیزی را از
قلم بیاندازید. جا دارد تعدادی از این جاذبه ها را بشناسید تا در سفر بعدی خود به
مشهد حتما در برنامه تان قرار دهی
گاهی اوقات کسایی که زیاد درس می‌خونن برام عجیب می‌شن‌. یعنی اینقد آدمای خفنی‌ان که درگیری‌های ذهنیشونو می‌تونن هندل کنن و برن جلو؟!! یا اصلا درگیری ذهنی جز درس‌خوندن دارن؟از اینکه بگم اونا کار درستی می‌کنن می‌ترسم چون خیلی اوقات مسیری که تو زندگیشون طی می‌کنن به نظر خیلی منطقی میاد ولی من هیچ‌وقت زندگی‌رو اینقدر ساده نمی‌بینم. فرض کنیم همینقدر هم ساده باشه ولی من می‌ترسم که اینطوری بهش نگاه کنم. بیایم فرض کنیم که از یه مسیر Xای زندگ
چند روز پیش اتفاقِ بسیار بدی افتاد که در حدِ هق‌هق زدنِ بی‌امان غمگینم کرد. غمی بسیار سنگین و آمیخته به خشم. مثالم شده بود مثالِ کسی که چون هیچچیزی برای ازدست‌دادن ندارد، باید ازش ترسید. و آن‌موقع حقیقتاً به موجودِ ترسناکی تبدیل شده بودم که احساس می‌کرد حتّی قادر است به‌آسانی آدم بکشد و ککش هم نگزد؛ کسی که احساس می‌کرد می‌تواند هر» کاری» بکند و هیچ مانعی در برابرش وجود ندارد. نیچه به‌درستی این وضعیت را پوچی» می‌نامد، و کسانی را که
رمان : کابوس تاریک
نویسنده : صبا رستگار
ژانر : عاشقانه ، هیجانی ، ترسناک
تعداد صفحات : ۱۶۵
فرمت :APK-PDF-EPUB
خلاصه رمان کابوس تاریک :رمانمون در مورد دخترِ کنجکاوی به نام آلیسِ…که یه شب از خونه میره بیرون ولی چیزایی می بینه که نباید و مسیر زندگیش به کل عوض میشه.
 
بخشی از صفحه اول رمان کابوس تاریک :زل زده بودم به در تراس اتاقم که باز گذاشته بودم و آروم آروم موهای بلند و طلاییمو شونه میکردم فردا یکشنبه بود و میتونستم امشب بزنم بیرون و فردا راحت بخوابم
گاهی اوقات کسایی که زیاد درس می‌خونن برام عجیب می‌شن‌. یعنی اینقد آدمای خفنی‌ان که درگیری‌های ذهنیشونو می‌تونن هندل کنن و برن جلو؟!! یا اصلا درگیری ذهنی جز درس‌خوندن دارن؟:)از اینکه بگم اونا کار درستی می‌کنن می‌ترسم چون خیلی اوقات مسیری که تو زندگیشون طی می‌کنن به نظر خیلی منطقی میاد ولی من هیچ‌وقت زندگی‌رو اینقدر ساده نمی‌بینم. فرض کنیم همینقدر هم ساده باشه ولی من می‌ترسم که اینطوری بهش نگاه کنم. بیایم فرض کنیم که از یه مسیر Xای زند
تا الان چند تا جستار از سونتاگ رو خوندم و فکر میکنم کافیه. موتورم راه افتاد همینجوریشم باید کلی از چیزایی که گفته چه فیلم چه کتاب چه مقاله رو پیدا کنم و بخونمو ببینم. تقریبا تمام فیلم هارو پیدا کردم ولی هنوز ندیدم. از هشت یا نه تا مقاله هم فقط سه تاشو پیدا کردم که دو تاش انگلیسی یکیش فارسی. میخوام کتاب تاریخ فلسفه نوشتهٔ کاپلستون با ترجمهٔ جلال الدین اعلم با نشر علمی فرهنگی رو بخونم و اگه وسطش خسته شدم برم دوباره سراغ سونتاگ. فکر نکنم اشکالی
من فقط سعی میکنم به این فکر کنم که فقط یک هفته از شروع سال جدید میگذره و هنوز زمان دارم و باید تا دیر نشده دست به کار بشم. بعضی وقتها میترسم از این وضع. چه زود همه شورو حالم خوابید. من که داشتم خوب کار میکردم پس چرا اینجوری شد. شایدم علتش مهم نباشه. شاید باید دوباره به همه چیز از اول فکر کنمو امیدوار باشم و سخت نگیرم. اما چطور میشه سخت نگرفت؟ چطور میتونم بدون فکر برای خودم الکی وقت هدر بدم. نمیتونم. واقعا نمیتونم. از این وضعیت که لذتی نمیبرم تمامش
کرم نوشتن منو فرا گرفته
مدتیه که خاطره روزانه ننوشتم و اینجام چیزی ننوشتم و کلا کم دست به کیبورد شدم
کرمم گرفته بنویسم
ولی اینجا نمینویسم، مطلب که زیاده برای نوشتن ولی تصمیم گرفتم ننویسم فعلا.
نوشتن همیشه باعث دسته‌بندی و کم کم فراموشی جزییات موضوع میشه.
من نه تنها نمی‌خوام حال الانم دسته‌بندی بشه که اصلا نمیخام مثل همه مسائل قبلی زندگیم باهاش مواجه بشم.
برای اولین بار میخام وایسم کنار ببینم خودم چیکار میکنم.
یعنی اون ناظر سومی من که میش
۱۳ آبان
ساعت هفت صبح است. نشسته‌ام اینجا روی صندلیِ مدیریتیِ دفتر. کدام دفتر؟ شرکتِ مسافربریِ ستاره. صبح‌ها ساعتِ شش‌و‌پنجاه دقیقه، موتورم را پارک می‌کنم کنارِ دفتر و کلید می‌اندازم توی قفلی که به فرمان است، و بعد قفلش می کنم به چرخِ جلوی موتور. بعد همانطور که مراقبم کلاه‌کاسکت‌ام به کرکرۀ دفتر نخورد، خم می‌شوم و قفلی که باز است را از توی جاقُفلیِ کرکره در می‌آورم و کرکره را می‌دهم بالا. حالا من توی دفتر هستم. نشسته‌ام اینجا جلوی سیس
شاید باورتون نشه اما از آخرین باری که همین‌جا گفتم اینترنت لپ‌تاپم مشکل داره و وصل نمی‌شه و باید ببرم درستش کنم، هنوز نتونستم بر تنبلی‌م غلبه کنم و انجامش بدم. با گوشی وبلاگ خوندن و وبلاگ نوشتن نصف لذتش رو می‌گیره و شاید به همین دلیله که کم‌تر این‌جا هستم. کاش توی هفته‌ی آینده تمام خدایان المپ بهم کمک کنن تا لپ‌تاپم رو ببرم و درستش کنم چون واقعاً دلم می‌خواد بیشتر این‌جا بنویسم. یه دلیل دیگه‌ش هم اینه که یک وبلاگ تازه با آرشیو طولانی پ
خب میخواستم امروز بیام غر بزنم از همه چی و تهش از خودم میپرسیدم آخه تو اصلا وقت داری؟ که بخوای بنویسی؟ 
و الان به این نتیجه رسیدم بعد از اینکه شب نتونستم بخوابم و 2 و نیم رفتم تو حیاط و نمیدونم توهم بود یا واقعیت ولی بعد کلی مدت ستاره های لعنتی زیبا پیدا بودن ** و من نگاهشون کردم و سعی کردم الگوهارو پیدا کنم و شدیدا دلم برا ستاره هایی که بچگیم پیدا بودن ولی غیب شده بودن از یه جا به بعد تنگ شده بود :)))) و داشتم میدیدم چقدر ثابتن درحالی که قبلا وقتی پ
پ.ن.1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمی‌دین! این متن‌ها رو برای خودم می‌نویسم که بعده‌ها یادم بیاد چه‌ها کردم توی این ماه :)
---------------------------

شروع رویه‌ی برگشتن من به خونه :-؟
مشاوره با وحید درمورد مذاکره با پدر
کنسرت ایهام و اولین مواجهه‌ی من با آقا پلیس مهربان :))
کلافگی‌های مزمن و مستمر. انرژی ذهنی زیااد برای درنظر گرفتن همه چیز توی مذاکره
خونه‌ی میلاد و پدرام و مباحثه‌های عمیق.
کنسرت کیهان کلهر. :-آخ!
خونه‌ی عمه مرضی و عمه فاطی.
درست کرد
فاصله زمانی جغرافیای من و جایی که قراره خونه بعدیم باشه جوریه که وقتی اونا وسط خواب نازن ما خسته از کار برگشتیم. من استرس ساعات باقی مانده رو دارم و اون تو خواب نازه. حرفای بینمون میتونه زندگی منو از این رو به اون رو کنه ولی برای اون شاید فرقی نداشته باشه. همشم ته دلم میگم اگه بشه خوب میشه و حس میکنم بعدش چه راحتم. لحظه موعد میرسه و حرفاش همونی میشه که قراره زندگی من رو از این رو به اون رو کنه. دو سه تا جیغ خوشحالی میکشم و تموم میشه و وجودم پر از ا
چهارشنبه جلسه اول کلاس بود واعیییی یکم منگ بودم ولی کم کم موتورم روشن شد و همون جلسه فرتی منو صدا زد پای تخته که چه خوب کرد چون یک نکته رو اونجا یاد گرفتم
حس میکنم یکم تند تند میگه! نمیدونم ولی خیلی صمیمی و خوبه.
با مامانم رفتم که بیاد مکان و استاد ببینه (چون  دوره) بعد برگشتنی هم باهم برگشتیم دیگه از عصر تا ۹ شب بیرونم :) 
تو راه کلی از خرفایی که با منشی اونجا زده بودن برام گف خخخ (مامان است دیگررر.) موقع برگشت رفتیم تو بازار کع برای عقد پیش رو لب
معتقدم زندگی روی روال علت و معلولی پیش میره. دومینو وار همه چی به همه چی ربط داره. این وسط درست نمیدونم به خاطر بچه اول خانواده بودنه یا دختر خونه بودن ولی به طرز شدیدی حال و احوالات من بیشتر از بقیه روی جو خونه تاثیر گذاره. یه جورایی سرعت این دومینو با یه تلنگر از شخص من زیاده. شارژ و پرانرژی بودنم مساوی ست با کلی شوخی و سر به سر گذاشتن و بلند بلند خندیدن و بیرون رفتن و دور دور  کردن و به وجد آوردن همه واسه خوردن بستنی‌های گنده و شام‌های لذیذ
میپرسه اولین کشیک دردونه دکتر ساسان چطور بود و دو تایی ریسه میرن از خنده. یاد ارتوپدی دوره استاجری میوفتم که روی نزدیک ترین صندلی به دکتر میشستم و نوت برمیداشتم و شلوغ میکردم و بسیار مورد لطف دکتر بودم! البته این به دلیل علاقه م به ارتو یا دکتر نبود. اساسا من سر همه درمانگاه ها همینجوری بودم به جز اونهایی که اساتیدش تهدید جانی برامون محسوب میشدن. دلتنگ استاجری میشم و خوش گذشتن هاش. و در نهایت یکی از دلایل بهم خوردن رابطه م همین بود. بله اینکه م
به ساختمان مان زده بود. همسایه ی طبقه ی اول مان رفته بود مسافرت. ها زیر نظر داشتند خانه اش را. نیمه شب از نبودنش سوءاستفاده کرده بودند و زده بودند به خانه اش. من خواب بودم. ساعت 3:15 بود که بیدار شدم. ساعت را نگاه کردم دیدم زودتر از روزهای دیگر بیدار شده ام. بعد فهمیدم که از سروصدا بیدار شده ام. فکر کردم باز همسایه طبقه پایینی نصفه شبی از بندر برایش بار آمده دارد خالی می کند. دوباره دراز کشیدم بخوابم که دیدم باز صدای کوبیدن می آید. 
رفتم از پن
معرفی نویسنده 
رومن رولان، نویسنده فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۱۵ است.
رمان ۴ جلدی جان شیفته یکی از کتاب های مطرح او در ایران است.
رولان همچنین خالق رمان ۱۰ جلدی ژان کریستفبود.
بیوگرافی های قطوری درباره مشاهیر جهان از جمله:
بتهوون
 تولستوی
گاندی
هندل
 گوته
و غیره نیز نوشت.
کتاب بیوگرافی او پیرامون بتهوون شامل ۷ جلد است که در رابطه بازندگی هنرمندان و تاریخ موسیقی غرب نوشته شده است.
رولان غیر از آن، نمایشنامه هایی با عنوان ها
اپرای مسیحای موتزارت به کارگردانی رابرت ویلسون، برای نخستین بار در
جشنوارهٔ موسیقی کلاسیک سابورگ به اجرا در آمد، جشنواره‌ای که خود میزبان
هفتهٔ بزرگداشت موتزارت است.
اجرای رابرت ویلسون از اپرای مسیح
موتزارت که خود ملهم از سرودی کلیسایی‌ (اوراتوریو) به همین نام اثر هندل
است، به سفری معنوی می‌ماند.
رابرت ویلسون که او را پشروترین هنرمند
تئاتر آمریکا و حتی جهان لقب داده‌اند استاد سبک مینیمال است. او دربارهٔ
شیوهٔ کار خودش در کارگردان
بسمـ رب شهدا والصدیقین 
شب چهارم ماه مبارک رمضانِ ۹۴ بود که زنگ زدم به محمدرضا بهش گفتم بریم بیرون؟
گفت : موتورم خرابه فردا میخوام برم درستش کنم.
 گفتم: موتور چیه بیا با تاکسی  پیاده ای چیزی میریم.
گفت: باشه یه رب دیگ سر کوچمون باش.
رسیدم سر کوچشون
گفتیم: کجا بریم؟؟
محمد گفت: بریم حدادیان نزدیکه
من گفتم: نه بریم حاجی(منصور)
گفت: باشه بریم
سوار تاکسی شدیم خلاصه رسیدیم حاجیـ
اون شب محمدرضا زیاد حوصله نداشت
یه کم که نشستیم روضه و مناجات رو گوش د
از بادها خسته ام
از دریا دلم گرفته است
همچون قایقی
که بر دست ِ آب مانده
نمی دانم کجای جهان
آرام خواهم گرفت
یاور مهدی پور
روزا داره با سرعت عجیبی میگذره!هر روز سرم شلوغ تر از دیروزه!
ارتباطات گسترده و مناسبی دارم ب جز یکی که رو اعصابمه جدیدا!نه به خاطر خودش بخاطر باز خوردای مسخرش!
من نمیفهمم!نمیفهمم این داستانا رو!مغزم به صورت منطقی ارور میده به داستان
تصمیم گرفتم برای یه مدتی دور باشم ازش!
اون دوستی بود ک معنی واقعی دوستی رو داشت برای من ترسیم
.
در نهایت، انعطاف ذهن ما خیلی بیشتر از چیزیه که فکرش رو می‌کنیم. 
یادمه سال اول دانشگاه، به معنای واقعی کلمه هیچ علاقه‌ای به این شهر و این دانشگاه نداشتم. از طرف ِ دیگه از وسط یک بحران بزرگ توی زندگی‌ام، خونه رو رها کرده بودم و با یک عالمه دلتنگی عملا نمی‌تونستم این همه اتفاق رو با هم هندل کنم. 
خب همه چیز زیر و رو شد. یک سال نمی‌تونستم خوب بخوابم. یک سال درس نخوندم و با چیزی شبیه به معجزه درس‌ها رو گذروندم. روابط با آدم‌ها گسترش زیادی داشت. آ
معرفی نویسنده 
رومن رولان، نویسنده فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۱۵ است.
رمان ۴ جلدی جان شیفته یکی از کتاب های مطرح او در ایران است.
رولان همچنین خالق رمان ۱۰ جلدی ژان کریستفبود.
بیوگرافی های قطوری درباره مشاهیر جهان از جمله:
بتهوون
 تولستوی
گاندی
هندل
 گوته
و غیره نیز نوشت.
کتاب بیوگرافی او پیرامون بتهوون شامل ۷ جلد است که در رابطه بازندگی هنرمندان و تاریخ موسیقی غرب نوشته شده است.
رولان غیر از آن، نمایشنامه هایی با عنوان ها
جواب بازی سلطان قلبها
جواب بازی سلطان قلبها را در تمامی مراحل را می توانید از بخش های زیر دریافت کنید ، کاملا بروز است و چنانچه تغییری در پاسخ ها پیش آید در همین صفحه بروزرسانی می شود.
جواب مراحل بازی سلطان قلبها
جواب مرحله 1 فصل 1 بازی سلطان قلبها
دود / ذات / پاک / باد / برف
جواب مرحله 2 فصل 1 بازی سلطان قلبها
پول / چاق / پدر / تاج / دست
جواب مرحله 3 فصل 1 بازی سلطان قلبها
پشه / جلد / عسل / پله / خون
جواب مرحله 4 فصل 1 بازی سلطان قلبها
تاب / ترس / پست / راز / تی
 
موتور برق 
 
موتور برق وسیله ای هست که بنزین و گازوئیل و گاز را محترق نموده و انرژی حاصله را به وسیله ژنراتور تبدیل به انرژی الکتریسیته (برق) می نماید. از بابت ابعاد و توان تولیدی، موتور برق ها در ردیف ژنراتور های کوچک می باشند و بالاترین توانی که یک موتور برق می تواند تولید کند حداکثر ۱۵ کیلو وات می باشد. اکثر موتور برق های بالای ۹ کیلو وات به صورت سه فاز (3p)می باشند البته استثناهایی نیز وجود دارد که در توانهای بالاتر موتور برق با توان خروجی
اشکان پیام داد و گفت که میخوان پویش کتابخوانی توی کلاس راه بندازن. به صراحت گفتم که واقعا حوصله این لوس بازی ها رو ندارم! ولی ممکنه شرکت کنم. حالا برای اثبات قدرت خودمم که شده به فکرم رسید یه کتابی رو انتخاب کنم و فصل به فصل بخونم و خلاصه اش رو بنویسم. و اول توی همین وبلاگ منتشر کنم.
 
این موضوع باعث شد که بعضی از روند ها رو مرور کنم و اونارو اینجا یادداشت کنم:
 
۱)گسسته دبیرستان(فیلم)--» گسسته دانشگاهی--» کتاب گسسته دانشگاهی
۲)منطق دبیرستان(فیلم)--
اشکان پیام داد و گفت که میخوان پویش کتابخوانی توی کلاس راه بندازن. به صراحت گفتم که واقعا حوصله این لوس بازی ها رو ندارم! ولی ممکنه شرکت کنم. حالا برای اثبات قدرت خودمم که شده به فکرم رسید یه کتابی رو انتخاب کنم و فصل به فصل بخونم و خلاصه اش رو بنویسم. و اول توی همین وبلاگ منتشر کنم.
 
این موضوع باعث شد که بعضی از روند ها رو مرور کنم و اونارو اینجا یادداشت کنم:
 
۱)گسسته دبیرستان(فیلم)--» گسسته دانشگاهی--» کتاب گسسته دانشگاهی
۲)منطق دبیرستان(فیلم)--
امروز با اکراه فوق العاده زیاد بر ترسم غلبه کردم و سوالای آزمون اول گزینه دوی پارسال رو دانلود کردم که حدودی بدونم در چه حد درس خوندم و آماده م و خوب مباحثش با ازمون جمعه تقریبا مشترکه و اشنایی خوبی با سوالا بهم میداد.درحالی که فقط 50 درصد از عملکردم تو این سه هفته راضی بودم امیدی نداشتم که خوب پیش بره. خوب البته برنامم هم خیلی رویایی چیده بودم و واقعا انتظار بیجایی بود از همون اول که هنوز موتورم روشن نشده بخوام روزی 11 ساعت بخونم!
اون هم من که ا
 
شمع موتور سیکلت خود را چه زمانی تعویض کنیم؟
شمع موتور سیکلت چیست؟
شمع موتور سیکلت قطعه ای متشکل از الکترود، عایق چینی و مهره و واشر فی میباشد که وظیفه اش جرقه زنی و ایجاد احتراق بخار بنزین در انجین موتور سیکلت به منظور کارکرد انجین میباشد. شمع موتور سیکلت ولتاژ برق را از یک سر گرفته و از سر دیگر باعث جرقه زنی و احتراق بنزین میگردد.
موتور سیکلت ها معمولا از یک شمع کوچک در قسمت بالایی پیستون استفاده میکنند که با استفاده از سر شمع، به سیستم
 
شمع موتور سیکلت خود را چه زمانی تعویض کنیم؟
شمع موتور سیکلت چیست؟
شمع موتور سیکلت قطعه ای متشکل از الکترود، عایق چینی و مهره و واشر فی میباشد که وظیفه اش جرقه زنی و ایجاد احتراق بخار بنزین در انجین موتور سیکلت به منظور کارکرد انجین میباشد. شمع موتور سیکلت ولتاژ برق را از یک سر گرفته و از سر دیگر باعث جرقه زنی و احتراق بنزین میگردد.
موتور سیکلت ها معمولا از یک شمع کوچک در قسمت بالایی پیستون استفاده میکنند که با استفاده از سر شمع، به سیستم
سوالاتی که در مصاحبه کاری انگلیسی می پرسند همراه با پاسخ
How would you describe yourself?شما چطور خودت رو شرح میدی؟.What are your strengths / positive traits?نقاط قوت شما چیست؟/ ویژگی مثبت؟.Why should we hire you?چرا ما باید شما رو استخدام کنیم؟.در پاسخ میتونید بگید:I consider myself hardworking / reliable / dependable / helpful / outgoing / organised / honest/ cooperativeمن خودم رو سختکوش/ قابل اطمینان/ قابل اعتماد/ مفید/ فعال/ منظم/ صادق/ همکاری کننده میدانم.I’m a team-player / an experienced team-leader / a seasoned (experienced) professional / a dedicated worker.من یک کارگر
سوالاتی که در مصاحبه کاری انگلیسی می پرسند همراه با پاسخ
How would you describe yourself?شما چطور خودت رو شرح میدی؟.What are your strengths / positive traits?نقاط قوت شما چیست؟/ ویژگی مثبت؟.Why should we hire you?چرا ما باید شما رو استخدام کنیم؟.در پاسخ میتونید بگید:I consider myself hardworking / reliable / dependable / helpful / outgoing / organised / honest/ cooperativeمن خودم رو سختکوش/ قابل اطمینان/ قابل اعتماد/ مفید/ فعال/ منظم/ صادق/ همکاری کننده میدانم.I’m a team-player / an experienced team-leader / a seasoned (experienced) professional / a dedicated worker.من یک کارگر
اشکان پیام داد و گفت که میخوان پویش کتابخوانی توی کلاس راه بندازن. به صراحت گفتم که واقعا حوصله این لوس بازی ها رو ندارم! ولی ممکنه شرکت کنم. حالا برای اثبات قدرت خودمم که شده به فکرم رسید یه کتابی رو انتخاب کنم و فصل به فصل بخونم و خلاصه اش رو بنویسم. و اول توی همین وبلاگ منتشر کنم.
 
این موضوع باعث شد که بعضی از روند ها رو مرور کنم و اونارو اینجا یادداشت کنم:
 
۱)گسسته دبیرستان(فیلم)--» گسسته دانشگاهی--» کتاب گسسته دانشگاهی
۲)منطق دبیرستان(فیلم)--
 
سلام 
به صورت کاملا عجیب و بی سابقه روزای هچل هفت ( به معنی روزهای درهم ورهم :/) رو دارم میگذرونم
فرجه ها شروع شده , حجم عظیمی از منابع , جزوات و متون انگلیسی جمع شده رو هم من باید کمتر از دو هفته همه رو هندل کنم .دانشگاه جهنمی که میگفتن اینجا بودا استاداشم جهنمی ان :| این روزا ازین بابت سخت تر هم میشه که دانشجو وسواسی باشی و سبک درس خوندن چندش آوری داشته باشی :(
از طرف دیگه حجم عظیمی از تغییرات اسباب و اساسیه منزل هم به صورت کاملا مشکوکی افتاده در
خوندن یه داستان و کتاب نچندان قطور گفتم شاید موتورم رو روشن کنه. هرچند که توقفی زدم روی باقی کارها اما بی خوابی زده به سرم و نمیدونم چرا خوابم نمیبره. از بیکاری هم متنفرم. شبکه های مجازی غیر از اینجا هم فعالیتی ندارم و حوصله اش رو هم ندارم پس برای من سرگرمی محسوب نمیشه. پس باید یه راهی پیدا میکردم. و دستمم به کارهام نمیرفت. یعنی فقط سرسری میتونستم انجام بدم واسه همین نرفتم سراغشون چون باید باحوصله و با تمرکز میبودم چیزی که من الان ندارم. با این
ازبچگی عادتم بود
هنوزم این عادت رو دارم
موقع فکر کردن ، موقع درس خوندن ، موقع رویا پردازی راه میرم
گاهی اوقات خیلی تند
کاهی اوقات اینقدر راه میرم که پام درد میگیره
یه دوره ای که دوسه تا دوست نزدیک داشتم و با هر دو سه تاشونم قهر کرده بودم ، اینقدر راه میرفتم و فکر میکردم که واقعا نشستن برام لذت بخش ترین کار میشد
قبلا خجالت میکشیدم بگم
با خودم میگفتم مثل دیوونه ها راه میرم و با خودم حرف میزنم»
بعدا تفکرم عوض شد و همون کار شد قدم میزنم و فکر میک
هنوزم متوجه نشدم که چی شد اینقدر عاشقِ برنامه دار بودن هستم ؟اگر کارایی که باید بکنم زیادم باشه،اگر حالمم آشفته باشه،میتونم با برنامه دار کردن ِ لحظه هایم خودمو نجات بدم ،ذهنمو مرتب کنم و منسجم .
عادتِ برنامه داشتن شاید از قبل دانشجو شدنم ،موقعِ دبیرستان و کنکور شروع شد ،و الان به نطر خودم حرفه ای شدم ‌.چه برنامه هایی که کمال گرایانه چیده شد توسط خودم و الان یاد گرفتم متعادل تر ش کنم ،چه شب هایی که توقع داشتم همه ی برنامه هام باید تیک بخورن
▪ما چقدر عوض شدیم. چقدر راحت درباره‌ی چیزایی با هم حرف می‌زنیم که برای بزرگ‌ترامون هنوز تابوعه. ری‌اکشنایی نشون می‌دیم به اتفاقات که برای خودمون خیلی حل‌شده و ساده است اما نسل قبلی ما هیچ‌جوره حتی نمی‌تونه به این شکلی بودن فکر کنه. چقدر راحت بروز می‌دیم، حرف می‌زنیم راحت اشتباه می‌کنیم و راحت‌تر از اشتباه کردن اقرار می‌کنیم و ازش می‌گذریم. خودمونو می‌اندازیم تو آغوش چالش‌ها، مرزای ذهنی خودمون و دیگران رو رد می‌کنیم و درسته که ا
موتور برق
خرید موتور برق اورجینال، کم کارکرد | اجاره موتور برق کار کرده، دست دوم، اصل
موتور برق یک دستگاه است که انرژی حاصل از سوخت بنزین، گازوئیل و یا گاز را به نیروی الکتریکی تبدیل می سازد. خرید انواع اصل و اورجینال و کم کارکرده این دستگاه و یا در شرایط سخت مالی اجاره آنرا را از ما بخواهید.
اجزای تشکیل دهنده موتور برق
موتور
سیستم سوخت
پنل کنترل
تنظیم کننده ی ولتاژ
خروجی‌ها
دستگاه تولید برق متناوب
سیستم سرد سازی
سیستم روغن کاری
خرید موتور ب
+ بله! من همون فینگیلی ام که موقع برنامه ریزی درسی، با آهنگ " دلکم دلبرکم " کارها رو هندل میکنه! =)
 
+ هفته تقریبا دلخواهی نبوده تا این لحظه! اونقدر دلخواه نبوده که امروز عصر وقتی رسیدم خوابگاه، مستقیم رفتم روی تختم و به زمین و آسمون غر زدم که بابا اصلا مهم نیست که تو هزار ساعت وقت گذاشتی برای امتحان میان ترمت ! اونم نه از روز قبل، بلکه از روزهای قبل ! و مهم نیست یه هفته برای شنا سوئدی ِ تربیت بدنی 1 تمرین کردی! چون ته ته اش استاد زبان عمومی، میان تر
خب من این ترم یک درس کامپیوتری برداشتمبه نام ای پی . از یک جا به بعد پروژه هاشو نزدم و هیچ  غلطی نکردم براش . حذفش هم از روی حماقت نکردم . 
از طرفی اون 13 واحدی که از برق داشتمم گند زدم . به شکل ناباورانه ای میان ترم ها رو افتضاح دادم .هم کم درس خوندم هم بشدت اختلال تمرکز داشتم و هم یک سوهان روح روانی داشتم که خدا رو شکر از دستش راحت شدم .
الآنبه احتمال بسیار بسیار زیاد سگیگنالمو میوفتم اون درس کامپیوتریه رو هم و برای اون کامپیوتریه باید پول هم بدم .
سلام علیکم⁦☺️⁩ خوب امروزم گذشت سبک گذشتچون تریون نبود، و تریون بسی له شده و داغون می باشد بالاخره مدیر جان زنگ زده بود بهش و کلی تهدیدش کرده بود و زده بود تو ذوقش.گفته بود ورود دوستات به شرکت ممنوع می باشد نیروهای ساعتیت هم اخراج کن. و حالا اینها بماند، دیزوز که نبود سرکار بود و تحمل اون دختره سوگلی واقعا سخت بود و هرچی زبون می ریخت من محلش نمیدادم، بعدش تریون بهش زنگ زد ازش خبر بگیره منم فهمیدم البته اون یکی نیرو بهم گفت خودمم صداشو شنی
سال گذشته روزی قریب به 50 صفحه کتاب می‌خواندم و با خودم
فکر می‌کردم که اگر با همین فرمان جلو بروم امسال یعنی سال 97 هفته‌ای 1 کتاب می‌خوانم
پس در برنامه سال جدیدم نوشتم 50 کتاب تا آخر سال!

اما نشد که نشد! مشغله‌هایم بیشتر شد و کتاب‌خوانی شد
اولویت چندم و من می‌دانستم که تا وقتی کتاب‌خوانی اولویتم نباشد، وقتی برایش پیدا
نخواهد شد.

این اتفاق هم‌زمان شد با کار تمام وقت و دفاع پایان‌نامه و
چند ماهی بود که حتی یک کتاب هم نخواندم. اما بالأخره تص
خیلی ممنون که اجازه فرمودید وسط مغازه‌هایتان حرم امام اولمان، مولی الموحدین امیرالمونین را بسازیم.  خدا سایه شما را از سر امام کم نکند. شلوغی حرم اصلا به خاطر شماست نه امام!
خدا درود بفرستد بر امام رضای ما که نان شما را تامین کرد و الا شما اجناس‌تان را کجا می‌خواستید بفروشید؟ گفتم نان یاد نان رضوی افتادم.
خدا اصلا بیامرزد پدر خدا را که مذهب را به ما عنایت کرد تا کسی گشنه نماند.
ای کاش یک مکان مذهبی آرام داشتیم تا از شر مغازه‌دار و تاکسی‌را
کیارنگ علایی هنرمندی است که زنده است ، او را از نزدیک دیده ام و مدتی کوتاهی شاگردش بودم. او عکاس است. در عکاسی صاحب سبک وصاحب نظر است. او فقط عکاس نیست، او نویسنده و معلم هم است. همیشه لباس های رنگی میپوشد ولی همیشه عکس های رنگی نمیگیرد. محبوب است. ولی معروف نیست. در زمان ها و مکان های مختلف درست انتخاب میکند که منطقی باشد یا احساسی.
دو صفحه اینستگرام دارد.تا جایی که من دیدم دوتا از عکس های را پیج اینستگرام ریپست کرده است.
عکس های هنرجویانش در هم
پ.ن.1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمی‌دین! این متن‌ها رو برای خودم می‌نویسم که بعده‌ها یادم بیاد چه‌ها کردم توی این ماه :)
---------------------------
شروع دوره‌ی حکیم تو ژرف
صحبت م با ح و قهر عجیب و مسخره‌شون و دوباره شب نخوابی‌های من :))
جلسه با یاسر و یاسی جهت تدریس MBTI
ملاقات‌های زیاد با م جهت تسکین روحش
ملاقات‌های زیاد با پدرام و بقیه‌ی ژرفی‌ها جهت مشکلاتی که پیش اومد بین دوتاشون
تحلیل ژرفی فیلم Locke :)
هندل کردن لپتاپ پدرام (که کمتر از 1 ماه دووم
نور چراغا سو سو میزنه تو شب و تو دلت میخواد تا جایی که میتونی توشون غرق شی!
رزولوشن چشاتو کم میکنی تا چراغا رو دایره های زرد و قرمز ببینی و عشق میکنی :)
امروز رفتم رو به روش واستادم باهاش حرف زدم!تو چشماش زل زدم.همون سیاهی که میشه تو سوسوش غرق شدو میگم!
بقیه ی مکالمه مهم نیست.اخرین حرفم:
-یه سوال ازت میپرسم جون اوا راستشو بگو بم!
+بگو
-دیگه دوسم نداری؟
[.خنده اش]
+نمیفهمم راجب چی حرف میزنی!
-خودت میدونی منظورمو!یه "نه"بگو خودتو راحت کن!
[چند ثانیه خ
یکی از ویژگیای نظامی بودن اینه که پا تو هر شهری بذاری یه آشنا داری حداقل!
همسر با یکی از دوستاش درمورد مساله ماشین صحبت کرده بود و قرار بود این آقا موتورشو این مدت بده دست ما. روزی که رسیدیم اومد دنبالمون، گفت چراغ خطر موتورم گیر کرده به یه چیزی خراب شده! گفتم گیر کرده به شانس ما! داشتیم دنبال مهمونسرا میگشتیم و پیداش نمیکردیم. همسر پیاده شده بود از چند نفر آدرس بپرسه که من خلاصه قسمت اول و دوم متهم گریختمونو براش تعریف کردم. خیلی معمولی برخو
زمان و نحوه تعویض روغن ترمز موتور سیکلت دیسکی
سیستم ترمز موتور سیکلت قطعا یکی از مهمترین و حیاتی ترین اجزای موتور سیکلت به حساب می آید. سیستم ترمز جدید موتور سیکلت ها از نوع دیسکی معمولا نیاز به روغن ترمز دارند که این در موتور سیکلت های قدیمی تر وجود نداشت.
روغن ترمز موتور سیکلت همانند سایر مایعات موجود در موتور سیکلت باید به صورت دوره ای عوض شود. علائم خرابی روغن ترمز موتور سیکلت عبارتند از: تغییر رنگ به قهوه ای و یا قهوه ای سوخته.
در صورتی ک
1. جمعه که رسیدم فرودگاه مهرآباد خیلی جالب بود همه سرمونو انداختیم پایین اومدیم بیرون رفتیم تموم شد، هیشکی اصن نبود بیاد بگه خرت به چند من؟ باز صد رحمت به فرودگاه شهر خودمون، هم قبل از عید موقعی که رسیدم اونجا سرتاپا سمپاشی مون :)) کردن هم تب گرفتن، هم جمعه که داشتم برمیگشتم قبل از اینکه بذارن برم کارت پرواز بگیرم تب گرفتن حالا درسته این تب سنج هام انقد دقیق نیستن ولی باباجان حداقل واسه حفظ وجهه ام که شده بذارین اینارو! حداقل احساس کنیم به خ
برنامه ی moodpath رو چند وقتیه نصب کرده ام. روزی سه بار، هر سری چندتا سوال درباره ی احوال روحیم میپرسه. و طبق جواب هام مودم رو طی چند رو آنالیز میکنه. به صفحه ی آنالیز که نگاه میکنم، تعداد روزهای مود پایین بیشتره انگار، ولی تعداد مودهای بالا هم کم نیست. سعی میکنم خوشبین باشم. 
به خودم میگم دفعه بعد که رفتم پیش روانپزشکم، بهش میگم که این آنالیزها رو انجام داده ام. بهش میگم یه روزهایی هیچ اتفاقی نیفتاده ولی حالم بد بوده، یه روزهایی از زمین و زمان ب
همسایه های قبلی مون رفتند و همسایه های جدید اومدند. 
هر دو همسایه جدید به فاصله یک هفته اسباب کشی کردند. 
هر دو همسایه جدید صاحب خانه هستند یعنی مستاجر نیستند!!! 
هر دو همسایه جدید از وقتی اومدند مخل آسایش و ارامش اپارتمان ما هستند!! 
هر دو همسایه جدید خیلی رو اعصابن! 
داستان از این قراره که:
ساختمون ما تا قبل اومدن این دو خانواده بسیاااااااااااااااااااااار اروم بود اونقد اروم که فقط از چراغ روشن و خاموش ساختمون میشد فهمید کسی خونه هست یا نه! 
ری اکت یه کتابخونه یا بهتر بگم یه پلتفرم جاوا اسکریپته که باعث میشه شما بتونید محتویات داخل صفحاتتون رو بصورت زنده بروز رسانی کنید.
 
به چه درد می خوره ؟
خوب فکر کنید سایت بورس رو دارید طراحی می کنید. یا قیمت لحظه ای طلا و دلار رو می خواید توی سایتتون نشون بدید.
 
چه تفاوتی با Ajax داره پس ؟
هیچی ! فقط این خیلی شسته رفته تر شده. دیگه نیاز نیست دیتاها رو جیسون کنید و بفرستید و بگیرید و هندل کنید و اگه ارور داد چیکارش کنید و امنیت انتقال اطلاعات رو چک
برج نوری 12 متری :
برج نوری 12 متری که با نام برج روشنایی 12 متری نیز نام برده می شود ، در 2 حالت دستی و برقی با توجه به استانداردهای ملی تولید و اجرا می گردد .
در
حالت برقی از الکترو موتور و گیربکس استفاده می شود و در این حالت کاربر
به راحتی هد برج را از طریق کنترلی که در تابلو برق وجود دارد به راحتی
جابه جا می کند .
این
کار هزینه سرویس و نگهداری ، مشکلات دسترسی به بالابر و زمان تعمیرات یا
تعویض لامپ را کمتر کرده و سرویس و نگه داری برج بسیار مقرون
خب
اول از همه بگم که حساب روزهایی که تو خونه موندم از دستم در رفته :))
این روزا فقط برای خرید سیگار از خونه می‌زنم بیرون!
 
و اما بعد.
اولش یه کم برام خوش‌آیند بود. نمی‌دونم ذاتا درون‌گرام یا برون‌گرا! ولی به هر حال الآن کمی درون‌گرام و این خلوت اجباری برام جذاب بود (تَکرار می‌کنم، روزهای اول!)
بعدش یه کم کلافه شدم! اصلا به این سبک زندگی کردن عادت نداشتم. یاد نگرفته بودم که تو این شرایط باید چی‌کار کرد؟! انقدر هم یهویی اتفاق افتاد که براش آ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها