نتایج جستجو برای عبارت :

من اورا دوست داشتم

 حضرت صادق ع فرمود رسولخداص فرموده است خدای عزوجل فرماید و هیچ  بنده این نباشد که من بخواهم  اورا ببیهشت ببرم  جز انکه اورا پس ببلایی در تنش دچار کنم پس اگر ان کفاره گناهنش شد که پاک.شود وگرنه هنگام مرگش بر او سخت گیرم. تا نزد من اید و گناهی بر او نبآشد  سپس اورا ببهشت برم وهیچ بنده ای  نباشد که بخواهم اورا بدوزخ برم جز انکه تنش را سالم کنم  پس  اگر بدان سبب انچه از من خواهد بپابان رسد حسابش پاک  شود که اورا بس باشد و گرنه در اخر کار مرگ را بر او
من هیچ‌وقت دوست نداشتم آدم‌ها را اذیت کنم اما خیلی‌ها را اذیت کردم
من همیشه دوست داشتم دوست خوبی بودم اما هیچ‌وقت نبودم
من همیشه دوست داشتم با کلمات جادو خلق کنم اما انگار کلماتم همیشه محو بودند
من همیشه دوست داشتم بوی رشت بدهم، دوست داشتم سبزینگی داشتم اما بوی انزلی دادم؛ نه از شوریدگی انزلی، از غم حل‌شده در این شهر
من همیشه دوست داشتم می‌توانستم دریاچه قو چایکوفسکی را اجرا کنم اما هربار فقط توانستم بشنوم
من همیشه دوست داشتم کولی باشم
✨﷽✨
 
✅چرا نماز ازبهترین راه های ترک گناهه
 
✍نماز دارویی برای ترک گناه
است،اما روشن است که 
دارو وقتی اثر میگذارد که
طبق دستورش مصرف شود
 
درحدیث جالبی ازامام صادق(ع)نقل شده:
هرکس دوست دارد بداندآیا نمازش قبول شده
 یانه،بنگردکه آیا نمازش اورا ازگناهان و زشتیها
 باز داشته یا نه؟
 
به هرقدرکه نمازش،اورا ازبدیها بازداشته،
به همان قدر نمازش پذیرفته شده است
بسم الله الرحمن الرحیم
 
هرکه این سوره را بخواند حقتعالی او را روز قیامت مبعوث کند در حالی که مومن و موحد باشد و نشور را تصدیق نماید و اورا بی حساب به بهشت برند وهرکه این سوره را بخواند هرگز الله اورا عذاب نکند و اورا حساب نکند ومنزل او در فردوس اعلا باشد و اگر همراه خود داشته باشد ات زمین نزد او نیایند وهرکس آن را بخواند خاندانش کار نشوند و هفتاد هزار ملائک در تشییع جنازه وی شرکت کنند و برایش دعا و مغفرت کنند تا که در قبر اورا جای دهند
فضیل بن یسار گوید بامام باقر ع عرضکردم خدای عزوجل در کتابش فرماید و هر که اورا زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده کند یعنی اورا از سوختن و غرق شدن نجات داده عرضکردم کسبکه اورا از گمراهی بسوی هدایت برد چگونه  است فرمود این تاویل اعظم ایه است یعنی ایه شامل این معنی. هم هست این معنی مهمتر وعالیتر از معنی اولست 
رسولخدا ص فرمود مومن را بشما معرفی نکنم مومن  کسی است که مومنین اورا بر جان ومال خود امین دانند  مسلمان را برای شما معرفی نکنم او کسی است که مسلمانهااز زبان ودستش سالم باشد و مهاجر کسی است که بدیهارا کنار  گذارد و حرام خدا را ترک کند و بر مومن حرام است که
 نسبت بمومن ستم کند یا اورا واگذارد یا پشت سرش بد گویی بد گویی کند یا اورا از خود براند 
امام باقر عامام بافر ع همانا مومن کسی است که چون راضی و خرسند باشد رصایتش اورابگناه و با طلی وارد نکند و چون شود از سخن حق خارجش نکند و کسی رت یابد قدرتش اورا بانچه حق ندارد نکشاند  امام ع فرمود مومنان  با وقار و ارامشند مانند شتر نری که مهار در بینی دارد چون اورا بکشد براه افتد و اگر صخره یی بخوابانند بخوابد کنایه از اینکه در امور شرعی رام و منقاد استوسر کشی و امتناع ندارد واگر چه ذاتان شتر نر است نر است و نیرومند ولی نیروی اینان اورا از سر پی
سماعه گوید امام صادق ع این قول خداب عزوجل را پرسیدم  هر که انسانی را بجز قصاس انسانی بکشد گو یا همه مردم را کشته و هر که اورا زنده کند گویا همه مردمرا زنده کرده 32 سوره 5 فرمود هر که اورا از گمراهی بسوی هدایت برد گویا همه مردم را زنده کرده فرمود هرکه اورا از گمراهی بسوی  هدایت برد گویا اورا زنده کرده و هرکه اورا از هدابت بسوی گمراهی برد گویا. اورا کشته است شرح اصل این ایه در قران کریم.بدینگونه تست من. اجل ذالک کتبنا علی بنیاسراییل انه من فتل. نعسا
حضرت صادق ع  فرمود شیطان پسر ادم را در هر چیز میچرحاند و بهر گناهی پیشنهاد میکند همین که اورا خسته در کنار مال کمین میکند چون بدانجارسد گریبانش را میگیرد  شرح  مقصود اینست که مال وثروت بزرگترین کمینگاه شیطان است زیرا بسیار کم است کسی که بان برسد و اورا نفریبد
پرستو برای من مثل نان بود.مثل متفورمین و انسولین بود برای بیمار دیابتی.من نه فقط پرستو،که هرچیز مربوط به او را هم دوست داشتم.پرهام،برادرش،را هم بیشتر از همه پانزده  ساله های دنیا دوست داشتم.مادرش،ناهید خانم،را مثل مادر خودم دوست داشتم،پدرش،اقای خسروی،دبیر بازنشسته زیست شناسی را خیلی دوست داشتم،آنقدر که به درس مزخرفی مثل زیست شناسی هم علاقه مند شده بودم.کارمند های بانک پاسارگاد شعبه امیرآباد را،خیلی ساده،چون پرستو را میشناختند،و به او
امام صادق ع فرمود در ظمن  انچه خدای عزوجل بموسی بن عمران وحی کرد  این بود که ا،ی موسی بن عمران مخلوقی که نزدم دوست تر از بنده مومن باشد نیافریدم من اورا مبتلی کنم بانچه برای او خیر است و عافیت دهم بانچه برایش خیر است و عافیت دهم بانچه برایش  خیر است انچه شر اوست از او  بگردانم برای انجه خیر  او است ومن بانچه بنده ام را اصلاح کند داناترم پس باید بر بلایم صبر کند ونعمتهایم را شکر نماید و بقضایم راضی باشد تا اورا در زمره صدیقین نزد خود نویسم زمان
شب عجیبی بود امشب.
اولش با یه پیاده‌روی ساده با رفیق گرمابه و گلستان و حرف زدن باهاش از ته دل واسه ۲ ساعت.
۲ ساعت بعدش همون مسیر با کسی که یه زمانی دوستش داشتم در نهایت بی‌حسی و هوشیاری. ناخودآگاه دستشو دوست داشتم بگیرم ولی در کمال ناهوشیاری باز جلوی خودمو می‌گرفتم. یه بطری خوردیم و راه افتادیم تو شهر. سیگار پشت سیگار. شب عجیبی بود. درباره همه چی حرف زدیم به جز خودمون. لعنتی حرف می‌زدی خب. مهم بود؟ نمی‌دونم! دوست داشتم حرف بزنم؟ آره دوست که دا
 امبدالمو منین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا شود  او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسد خدا رضایت اورا شناسد اورا برضوان شناساند  اینها چراغهای هدایتند ککه هر فتنه تاربک و سختی از برکت انها زایل شود و در هر رحمتی برایشان گشوده گردد نه پخش کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن و ریاکار وفرمود سخن خیر گوبید تا  بدان معروف شوید کار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول وفاش  کننده راز نباشید زبرا بهترین شما کسانی باشدکه چون بانها بنگربدبیاد خد
دوست داشتم دوستم داشته باشی، چنان که من میخواهمت، بی وقفه و بی دلیل.
دوست داشتم باد باشم و بپیچم لای گیسوانت به تمنای بوسه های بی گناه.
دوست داشتم دریای تو باشم قویِ سیاهِ مست، که در آغوش من بخرامی بی هراس توفان ها.
دوست داشتم خورشید آذرماه باشم که از پس ابرها به سمت تو قد بکشم، به سمت نوازش کردن شانه های ات کنار پنجره.
دوست داشتم گنجشک خیس زیر باران باشم که ببینی و دلت ضعف برود و چند ثانیه بعد یادت برود. چند ثانیه یادت بماند.
دوست داشتم فق
 فضیل بن یسار گوید بامام باقر علیه السلام عرضکردم خدای عزوجل در کتابش. فرماید و هرکه اورا زنده کند یا  گویا همه مردم را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده است فرمود یعنی اورا از سوختن. و سوختن و غرق شدن نجات دهد  عرضکددم کسیکه اورا از گمراهی اورا از گمراهی بسوی هدایت برد چگونه است فرمود  این تاویل اعظم ایه است  یعنی  ایه شامل این معنی هم است واین معنی مهمتر و عالیتر از معنی اولست1 سلیمان بن خالد گوید بامام صادق  ع عرضکردم من خانواده یی دارم ک
دانلود کتاب صوتی بار دیگر، شهری که دوست می داشتم اثر نادر ابراهیمی + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی بار دیگر، شهری که دوست می داشتم اثر .ketabdownloadpdf.blog.ir › دانلود کتاب صوتی بار دی.دانلود رایگان کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» اثر . farhang-press.com › خانه › کتابخانه ۱۱ دی ۱۳۹۷ - نام: کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم نویسنده: .
دانلود کتاب صوتی بار دیگر :: دانلود کتابketabdownloadpdf1.blog.ir › tag › دانلود کتاب صوتی .دانلود کتاب بار دیگر شه
امام باقر ع فرمودنه بخدا ی.  سوگند خداوند از مردم  جز دو خصلت  نخواسته است  یکی اعتراف بنعمتهای او تا نعمت را بر ایشان بیعزابدو دیگر اعتراف بگناهان تا انها را برای. ایشان. بیامرزد3 برخی از اصحاف عمروبن عثمان  از حضرت صادق  ع حدیث کند که شنیدم ان  حضرت میفرمود همانا مرد  گاهی گناه کند و خدا  بوسیله ان اورا ببهشت برد   عرض کردم خداوند بسبب گناه اورا ببهشت برد  فرمود اری وهر اینه او گناهکند وپبوسته از ان ترسان   است وبر خود خشمناک است پس خداوند
یونس بن یعقوب گوید که شنیدم حضرت صادق ع میفرمودهر که گناهی کند و بداند که خدا بر او مطلع هست که اگرخواهد اورا عذاب کند و اگر خواهد اورا بیامرزد  خداوند بهمبن اگاهیش اورا بیامرزد اگر چه استغفار نکند شرح مجلسی ره در جمله و فعلم انالله مطلع علیه گوید شاید مقصود علمی است که درنفس اثر کند و ثمره اش عمل باشد یعنی دنباله این عمل باشد  ودست از گناه بر دارد وگرنه هر مسلمانی باین امر اعتراف دارد و هر که منکر کافر است و هر که بر این علم بیندیشد وادامه  گ
دانلود کتاب من او را دوست می داشتم
من او را دوست داشتم» نوشته آنا گاوالدا(-۱۹۷۰)، نویسنده فرانسوی است. این رمان داستان خانواده‌ای است که پدر خانواده به‌طور ناگهانی همسر و دو دخترش را ترک می‌کند و ماجراهایی را رقم می‌زند که موجب واکاوی و شناسایی شخصیت واقعی پدر، مادر و روابط آن‌ها در طول زندگی مشترکشان می‌شود. گفت وگویی طولانی میان زنی جوان و پدرشوهرش است. پدرشوهر به او می‌گوید چگونه عشق بزرگش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است. نویسند
یک روز دیر خواهد شدآن روز با خودت خواهی گفت کاش بیشتر دوستش داشتم
کاش به جای 80 درصد 180 درصد دوستش داشتم
دلش را نمیشکستم
به جای غرورم کمی اورا دوست داشتم و در بین تمام افکار منطقی لعنتی ام 
جایی برای احساس بچه گانه او میگذاشتم.
به او میگفتم ک چقدر برایم ارزش دارد 
آن موهای وز وزی اش ک همیشه توی شانه گیر میکردند
شاید عاشق شانه شده بودند!
یا صورت سبزه و دندانهای مرتبش 
ک مثل بازیگر ها آنقدر سفید نبود اما زیبا بود!
آنقدر زیبا ک اجازه نمیدادی رژ قهو
داودبن عباس دنبالم فرستاد ومرا در مجلس  خود احضار کرد و دانشمندان را گرد اورد تا با من مباحثه کنند من بانها گفتم من اشهر خود خارج شده در جستوی پیغمبری میباشم که نامش را در کتابها دیده ام گفتند او کیست  و نامش چیست  گفتم محمد است گفتند او پیغمبر ماست که تو در جستجویش هستی سپس شرایع اورا از انهاپرسبدم انها مرا اگاه ساختند بانها گفتم من میدانمکه محمد پیغمبراست ولی نمیدانم او همین کس ست که شما معرفیش میکند یا نه شما محل اورا بمن نشان دهید تا نزد
حضرت صادق ع فرمود هرکه مومنی را سرزنش ند خدا اورا در دنیا و اخرت سرزنش کند خضرت صادق ع فرمود رسولخدا ص فرموده است هر کار زشتی را فاش کند چون کسی استکه انرا انجام داده و هرکه مومنی را بچیزی سرزنش کند نمیرد تا مرتکب ان شود حضرت صادق ع فرمو د هرکه مومنی را بگناهی سرزنش کند نمیرد تا انرا مرتکب گردد ونیز انحضرت ع فرمود هرکه مومنی را دیدار کند بچیزی که اورا سرزنش کند خداوند اورا در دنیا و اخرت سرزنش کند 
  امام صادق ع فرمود جبرییل ع بر محمد ص نازل شد و گفت ای مجمد ص خدا ترا مژده میدهد بمولودی که از فاطمه متولد شود و امت تو اورا میکشند فرمود ای جبرییل سلام بپروردگارم مرا بمو لودیکه از فاطمه متولد وامتم اورا بک شند نیازی نیست جبرییل باسمان بالارفت وسپس فرود امد همان سخن را گفت پیغمبر فرمود ای جبرییل سلام سلام بپروددگارم مرا بمولودیکه از فاطمه متولد شود و امتم.  اورا بکشند نیازی نیست  جبرییل باسمان بالا رفت وسپس فرو د امد وگفت ای محمد ص پروردگا
حضرت ابوالحسن ع هر که برادرمومنش براب حاجتی نزد اواید  رجمتی باشد که خدای تبارک وتعالی بسوی او کشانیده  پس اگر انرا بپزرد بولایت ما پبوستن داده وولایت مابولایت خدا  پیوسته است و اگر با وجود انکه توانایی بر قضا حاجت او دارد اورا رد کند خدا در فبرش ماری از اتش باو مسلط کند که روز قیامت اورا بکزدچه انکه امرزبده یا معذب گناه. دیگری داشته یا نداشنه باشد  واگر حاجت خواه اورا معذور دارد وضعش بدتر است شرح یعنی علاوه بر گزیدن مار عذابش بیشترش  کنند
عمربن ابی مسلم گوید مردی از اهل  مصر که نامش  سیف بن ایث  بود در سامره نزد ما امد در باره ملکی که شفیع خادم از او بزور گرفته بود و اورا بیرون کرده بود نزد مهتدی عباسی داد خواهی. کند ما باو  بحضرت ابی محمد ع نامه نوبسد و تسهیل  کارش را بخواهد  حصرت  در جواب او نوشت باک مدار  ملکت را بتو بر میگردانند نزد سلطان مرو بلکه وکبلی  راکه ملکت دست او است ببین و اورا از سلطان  اعظم  خداوند رب العالمین بتر سان سیف اورادید وکیلی را که ملکت  دست او است ببین و
و نیز حضرت ع  صادق ع شیعیان ما انهایی  هستند که هر گاه تنهاباشند ذکر خدا بسیار کنند و 3 ونیز اانحضرت ع فرمود رسولخداص فرمود هرکه ذکر خدای عزوجل را بسیار کند خداوند اورا دوست دارد وهرکه  ذر ذکر خدا را بسیار کند وبرای او دو براعت یعنی منشور ازادی نوشته شود یکی بر امت از دوزخ و دیگری براعت از نفاق ودروریی  4 حضرت صادق ع فرمود  تسبیح فاطمه زهرا ع از جمله ذکر بسیاری است که خدای عزوجل فرموده است وخدا را یاد کنید یاد کردن بسیر سوره احزاب ایه 41  و نیز م
امام صادق ع فرمودمصیبتها و بخششهایخدا است. وفقد درخزانه  خدا محفوظست و انرا جز به بنده. عزیزش که خواهد اورا بخود متوجه سازد ندهد 3 رسولخداص ای علی همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر که انرا نهان دارد
خدایش مانند پاداش روره داریکه بعبادت بپاخاسته دهد وهرکه انرانزدکسیکه میتواندحاجتش را بر اوددفاش سازدواونکندو اورا کشته است اگاه باش که اورابا شمشیرو نیزه نکشته  بلکهبا زخم به دل کشته شود
همینطور که لینکهای تصادفی پستهای وبلاگ را نگاه میکردم، خواستم ببینم یک پست خاص درباره‌ی چه بود. خواندم. باورش برایم مشکل بود که بعد از چند سال اینقدر حرفش شبیه به همین روزها باشد. دوباره آخرش از خدا خواسته بودم کمک کند از آدمهای این دنیا غافل نباشم. در خودم نمانم. این چه صدایی است؟ این چه خمیره‌ای است؟ این چه رازی است؟
دوست داشتم، چیز ثابتی میان این هم تنوع روز و شب را دوست داشتم. همچنان یکسان نبودنش هم دوست دارم. فراموش شدن و بخاطر آوردنش هم
دوست داشتم بگویم دقیقا از ساعت  بیست و چهل و هفت دقیقه یکشنبه یکم دی ماه و با دیدن یک عکس، که عقل می گوید " کمکم کن" درونش موج می زد، یکی از شب های قشنگ زندگی ام تبدیل شد به کابوس تقریبا یک ماهه ام، یک ماه است توضیح می دهم نه مریض نیستم، به دکتر احتیاج ندارم و هر بار که پدهای خونی توی سطل های دستشویی های زرد و کثیف خوابگاه را می بینم سه بار معده ام را تا گلویم بالا می آورم و چشم هایم را به کثافت های دیگر می دوزم.دوست داشتم صاحب عکس را پیدا کنم وبا د
  نخستین انهاسرور ما عابدان وزینت اولیا  گشته من است  وپسر او که مانند جد محمود پسندیده خود محمد است او شکافنده علم من وکانون حکمت من است  و جعفر است که شک کنندگان در باره او ملاک میشوند  هرکه اورا نپذیرد خود اورا بامامت نیذریردیا سخنش را باطاعت مرا نپذیرفته سخن ووعده پا بر جای من است که مقام جعفر را گرامی دارم اورا نسبت به پیروان و بار ان ودوستانش مسرور سازم. پس از او موسی است که درزمان او اشوبی  سخت و گیج کننده فرا گیرد زیرا رشته وجوب اطاعت
امام باقرع فرمود همانا خدای  عزوجل علی  ع را نشنانه ای. میان خود و مخلوقش گماشت هر که اورا شناسد مومن است  وهرکه  انکارش کند کافر است وهر که اورا نشناسد گمراهست و هر که دیگری را همراه او گمارد مشرکست و هرکه با ولایت او را با ولایت او اید ببهشت در اید شرح انکار در صورتی است که انحضرت را بشناسد و مقام امامت وولایتش را بداندوبا وجود ان بواسطه لجاج و عناد نپذیردولی نشناختندر صورتی است که بمقام انحضرت جاهل باشد 
من یه دوست مجازی داشتم یه زمانی باهم خیلی حرف می‌زدیم و خیلی دوستش داشتم اما از یه جایی به بعد کمرنگ شد دوستیمون و هرازگاهی میاد تو گروه حرف میزنه و میره یهو. چند وقتیه از بلاکی درآورده مارو (چند نفرمونو بلاک کرده بود سر یه موضوعی) دلم میخواد بهش پیام بدم اما نمیشه حس میکنم شاید دلش نخواد حرف بزنه باهامون. (یه زمانی در حد کراش زدن دوسش داشتم اینقدررر زیاد بعد فهمیدم یکی دیگه رو دوست داره بیخیال شدم و دوباره کراشای تو سریالا و فیلمامو در آغوش گ
ی شب تو خوابگاه تا4 شب مریم حیدرزاده گوش میدادم زیر پتو با هنزفریامشب دوست داشتم علیرضا قربانی گوش بدمدوبیت شعری که از عصر رژه میرن تو سرمبخونه وباهاش زمزمه کنم.دوست داشتم یه معجون بود یه معجون عجیب بودچکارمیکرد؟خودمم نمیدونممیخوردی بعد همه چیز ب طرز عجیبی خوب میشدخوب یعنی چی؟نمیدونممنچه قشنگ میریزه پایین.
  حسن گوید چون ببغداد رسیدم منزلی اجاره کردم و انجا فرود امدم  یکی از وکلا نزد من امد و مقداری جامه و پول  دینار نزد من گذاشت  گفتم اینهاچیست   گفت همین است که میبینی بعد از او دیگری امد و مانند او اموال و پول اورد تا خانه پرشد سپس احمد بن اسحاق هم هر چه نزدش بود   مقدار از روز گذشت  انچه نزدت هست بیاور من هرچه داشتم بر داشتم  ورهسپار شدم در میان رای ی راهزن  با 60 نفر همراهش بودند ولی من از انجا گذشتم  وخدا مرا از شر اونگهداری فرمودتا بسامر
بسم الله الرحمن الرحیم
 
هرکه این سوره را تلاوت کند اورا ده حسنه باشد بعدد هرکه تصدیق نوح وهود و شعیب وصالح و ابراهیم وعیسی ومحمد و تکذیب  کنندگان آنها  است
الله هفت سوره بقره و آل عمران و نساء ومائده و انعام و اعراف وانفال را به جای تورات و سوره طه و طواسین بجای زبور آورده است هرکه طواسین یعنی سه سوره شعرا و نمل قصص را بخواند از اولیا الله می باشد و درجوار و پناه او جا گیرد ودر دنیا هرگز به او درویشی نرسد و چندان نعمت جلیلی به او دهند که فوق رض
رویایی از که به موهایت بافته ام.به باد رفت.مثل مانتوی جلو باز اما باحیاء تو.
دوست داشتم اولین ها را با تو تجربه کنم.دوست داشتم ذوق اولین ها را در چشم های سیاه تو ببینم.تو قبول نداری چشم هایت سیاه است.اما برای من مثل شب مرموز و عمیق.دوست داشتم اولین جاها را با هم میرفتیم.دوست نداشتم تنهایی بروی.تنهایی یعنی بدون من.یعنی بی هم.دست در دست هم.یعنی پا به پا کنار هم.اینقدر راه را گز کنیم تا تو یک جا کم بیاوری و بگویی خسته شدم.بیا چند دقیقه استراحت کنیم
ی شب تو خوابگاه تا4 شب مریم حیدرزاده گوش میدادم زیر پتو با هنزفریامشب دوست داشتم علیرضا قربانی گوش بدمدوبیت شعری که از عصر رژه میرن تو سرمبخونه وباهاش زمزمه کنم.دوست داشتم یه معجون بود یه معجون عجیب بودچکارمیکرد؟خودمم نمیدونممیخوردی بعد همه چیز ب طرز عجیبی خوب میشدخوب یعنی چی؟نمیدونممنخخخ جالبه ؛ چه قشنگ میریزه پایین اشکام.
امام باقر ع:حسد ایمان انسان را میخورد واز بین میبرد همان گونه آتش هیزم را
در زمان های قدیم مرد ثروتمندی زندگی می کرد.او غلامی داشت که بسیار به او میرسید واورا تامین میکرد.روزی به او گفت:میخواهم تورا آزاد کنم اما یک خواسته از تو دارم قول می دهی که آن را انجام دهی. غلام گفت: هرچه باشد قبول میکنم.مرد گفت:در خانه ی بقلی مردی زندگی میکند که زمانی رقیب من بوده است واکنون از من جلو زده است.میخواهم سر من را در پشت بام او قطع کنی تا وقتی مردم آن رادیدند بر
حضرت صادق  ع  همانا خدای عزوجل فرماید هر که بسبب ذکر من از. در خواست وپرسش از من سر گرم شود بطوری که در خواست و حاجت خود را  فراموش  کند باو بدهم بهتر از انچه  میدهم بانکس که از من درخواست  کند  وذکر  من اورا سر گرم نکرده ونبز انحضرت ع فرمود همانا بنده ای. بخدای عزوجل حاجتی دارد و به ثنای و ستایش بر خدا و صلوات بر محمدو وال محمد شروع کند تا اینکه حاجت خودرافراموش کند و سر گرم نای بر خدا وصلوات شود پس خداوند حاجت اورا بر اودد بی انکه در باره ان در
این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم با تمام بی‌کسی‌هایم تباری داشتمدست شب تاراج زد بر پیکر خورشید منورنه با آن صبح امیدم قراری داشتمبر دلم هر لحظه می‌رویید شوق عاشقیدر کنار سادگی‌ها روزگاری داشتمدیر فهمیدم تفاوت را میان اشک‌هاکز تمام نارفیقان چشم یاری داشتمسینه می‌سوزد ز فریادی غریب و آشنامن وداعی تلخ از یادِ نگاری داشتممی‌کشد هر دم به سخره اشک‌هایم را فلکخوب می‌داند چه قلب بردباری داشتمدیده می‌بندم که حسرت بر دلم بسیار شدای دریغ
به نام "او"
 
من دوست داشتم که بخندد . رفتم
 
من دوست داشتم که بخندد . گریستم
 
من دوست داشتم که بخندد،
 
من دوست داشتم که بخندی.
 
من دوست داشتم که بخندید.
 
من دوست داشتم که بخندیم.
 
اما نشد.
 
من دوست داشتم که بخندد. رفتم.
 
"مسافر"
وکردار و گفتار اورا نسبت بوی زیاده از حد دانستم پس از ان اندیشه یی جز پرسش از حال او و جستجوی در باره او نداشتم از هر یک از بنی هاشم وسران و نویسندگان و قضات و فقهاو مردم دیگر که میپرسیدم اورا در نهایت احترام و بزرگواری و مقام لند و سخن نیک و تقدم بر تمام فامیل و بزرگترانش معرفی میکردند سپس مقام و ارزش او در نظرم بزرگ شد  زیرا هیچ دشمن و دوست اورا ندیدم جز انکه از او به نیکی یاد میکرد و مدحش مینمود یکی از حضار مجلس که اشعری مذهب بود  گفت ای ابابک
یک شلنگ سبز رنگ پیچ خورده توی حیاط افتاده بود همیشه. که یکم هم سرش آب ریخته بود. کاشی های خاکستری کدر کف حیاط را هم یادم است. حاج آقا هر روز می آمد باغچه را آب میداد. پسرش هم گل های قشنگ میکاشت. دخترش زیاد به او سر میزد، ینی اکثرا آنجا بود. یادم می آید که شوهرش یک شهر دیگر کار میکرد. فکر کنم اسمش مرضیه بود. بعد ها فهمیدم با خانواده اش از ایران رفته است. حاج آقا یک پسر دیگر هم داشت که اسمش محمد بود. که من او را خیلی دوست داشتم. من خیلی کوچک بودم. پسر حاج
                                                            لا اله الا الله سبحان اللطیف الخبیر ((116))
 
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه به این سوره مداومت کند وبه آن عمل کند حقتعالی چون اورا از قبر بر انگیزد این سوره رفیق او باشد با بهترین صورت اورا بشارت دهد و بر روی او بخندد و اورا شاد کند تا ازصراط و میزان بگذرد و قرائت آن تقویت قلب است واگر کسی آن را بشوید و آبشرا بیاشامد ضعف قلبش بقوت بدل گردد هرکه این سوره را بخواند الله و جبرئیل گواهی م
تاجری چهار رفیق صمیمی داشت .از میان آنها رفیق چهارم در نزدش از همه محبوب تر بود .تاجر با خریدن هدایای فراوان به او دوستیش را به او اثبات می کرد وبا احترام زیادی با وی رفتار می نمود.او بهترین هرچیز را برای این دوستش کنار می گذاشت.تاجر رفیق سومش راهم دوست داشت چنان که همه جا به داشتن چنین رفیقی افتخار می کرد و همواره اورا به دیگران نشان می داد اما درسی در دلش بود که مبادا این رفیقش اورا ترک کرده و به دنبال دوستی با کسی دیگر برود.⚪️رفیق دوم تاجر خ
دانلود کتاب من او را دوست داشتم اثر آنا گاوالدا
 
توضیحات بیشتر+دانلود
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» اثر . farhang-press.com › خانه › کتابخانه Translate this page Jul 2, 2018 - دانلود رایگان کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» اثر آنا گاوالدا» . وقتی چهارده ساله شد، والدینش ازهم جدا شدند، او نزد یکی از خاله هایش رفت . من او را دوست داشتم نسخه pdf - کتابخانه دیجیتالی تبیان https://library.tebyan.net
یه بعد از ظهر رو خوابیدم با این‌که از شدت استرس و نگرانی هر ۱۵ دقیقه یک‌بار بیدار می‌شدم ساعت رو چک کنم ولی اون وسط‌ها یه خواب نصف و نیمه‌ی زیبا هم دیدم،خواب دیدم داریم با راننده‌م یه مسیری رو می‌ریم که جالب بود چون اصلا اون مسیر رو هیچ‌وقت نرفتیم و اصلا به خونه یا جاهایی که من ممکنه برم نمی‌تونه ختم بشه با این‌حال داشتم می‌گفتم،این مسیر رو داشتیم می‌رفتیم که با یک جایی مواجه شدیم سرشار از کتاب‌هایی که من دوستداشتم بخونم یا داشته با
میخوام بدونی عزیز دلم 
تو رو دوست دارم، بیشتر از هر کس و هر چیزی که دوست داشتم 
جوری که هیچ چیز و هیچ کس رو اینجوری دوست نداشتم تا الان 
عشق من
دوست دارم 
اونقدر که میتونم چیزی یا کسی رو دوست داشته باشم، شاید هم بیشتر
اونقدری که کسی مثل من میتونه عشق چیزی بشه، حتی بیشتر 
دوست دارم 
چند وقت دیگخ سی سالم میشه
استرس گرفتم نمیخوام ترسهام به دهه چهارم ببرم. مثل ترس از زبان! چیزی که سالیان سال من رو متوقف کردهاز طرفی میخوام کارهایی بکنم که همیشه دوست داشتم و نشده
دیروز رفتم کلاس عکاسی و چقدر خوشحال شدم که کاری دارم انجام میدم که دوست داشتم و دارم.
احتمالا یه کلاس انلاین فرانسه هم بنویسم
خیلی چیزا از یادم رفته، مثلا این که چیا رو دوست داشتم و بچگی‌ام با چیا گذشت. یادم رفته چقدر طراحی کردن و نقاشی کشیدن رو دوست داشتم و معلم‌های نقاشی‌ام تشویق‌ام می‌کردن، انگار که همه‌اش یادم رفته
راستی یه پیش‌رفت خوب: امروز دوره مقدماتی git جادی رو تموم کردم :)
معاویه بن عمارگوید شنبدم حضرت صادق ع میفرمود هر اینه. بخدا سوگند  هیچ بنده  با اصرار بگناه و ادامه ان  از گناه. بیرون نرود و هیچ. بنده ای از گناه بیرون  نرود جز باقرار و اعتراف   بان  یونس بن یعقوب گوید که شنیدم حضرت. صادق ع  میفرمود هر که گناهی کند وبداند که خدا بر او مطلع هست که اگر خواهد اورا عذاب کند و اگر خواهد اورا بیامرزد خداوند. بهمین اگاهیش اورا ببامرزد اگر چه اسغفار هم نکند. شرح  مجلسی ه  در جمله و فعلم. ان الله  مطلع  علیه  گوید  کوید
پیامبر(صلی الله علیه وآله):اگردرختان قلم باشندودریا مرکب وجنیان حساب کننده وانسانها نویسنده , نمی توانند فضایل وکمالات علی بن ابیطالب رابشمارند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله):یاعلی! به درستی که حق تعالی زینت داده تو را به زینتی که هیچ بنده رابه آن چنان زینتی مزین نساخته که آن دوست تر است درنزدحق تعالی توراازجمیع دنیا:اول آنکه ترا دشمن گردانیده بادنیا ودوست گردانیده ترا بافقرا وراضی ساخته به متابعت ایشان به تووامام بودن تو ایشان را. یاعلی!
این روزها، تقریبا هر کسی که حالم رو می‌بینه بعد از کمی حرف زدن، ازم میپرسه مگه اون چی داشت که تو دوستش داشتی؟
حق دارن.
هیچ وقت چهره جذابی نداشت. بسیار درونگرا بود. شاید اگر من هم یکسال با او دوست نبودم، هیچ وقت نمیتونستم اینطور دوستش داشته باشم.
اما اون روزهایی که من دوستش داشتم، او دریایی در درون داشت: شریف بود و این چیزی نیست که این روزها زیاد ببینی. بخشنده بود. دوست داشتنی و مهربان بود. صبور بود.شنونده خوبی بود. محبت کردن بلد بود. و من قانع بو
 امام صادق ع فرمود من در طواف بودم که پدرم  بر من  گذشت من جوان بودم.  ود ر عبادت کوشا پدرم  مرا.دید  که عرق ازمن سرازیر است  بمن. فرمود ای جعفر ی پسر حان هماناچون خدا بنده ای را دوست دارد اورا. ببهشت در اورو  و با عمل اندک از او راضی شود شرح مجلسی ره گوید چون خدا بنده ای بسبب عقاید و اخلاق نیک ورعایت  سرایط عمل که یکی از انها تقوی دوست دارداوراببیشت ببرد و حاصد اخباری که در این باب رسبده  اینیتکه.  سعی وکوشش در کیفیت. عمل بهترز سعی در  کمیت است
امیرالمومنین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا نشود او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسند خدا رضایت اورا برضوان شناساند  واینها چراغهای هدایتند که هر فتنه تاریک و سختی از برکت انها زایل شود ودر هر رحمتی بر ایشان گشوده گردد نه پخش  کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن وریا کار فرود سخن خیر گویید تا بدان معروف شوید وکار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول و فاش کننده.راز نباشیدزیرا بهترین شما کسانی باشندکه چون بانها بنگرند بیاد خدا افتنندو بد
دوست داشتم برای برنامه کودک‌ها نامه و نقاشی بفرستم. یک بار خیلی جدی هر چی دوست داشتم نوشتم ولی چون پست کردن و درخواست چنین چیزی از خانواده برام سخت بود (هیچ یادم نمیاد اصلا ازشون درخواست کردم یا نه) نامه را گذاشتم زیر فرش و باقی موند. بعدهایک نفر بزرگ‌تر تو خونه پیداش کرد و هیجان زده بلند بلند خوند و مسخره کرد در حالیکه که قدم به قدشان نمی‌رسید.
فکر میکنم
یکی از بهترین اخلاقهایی که یه آدم میتونه داشته باشه،
اینه که بقیه بهش بتونن اعتماد کنن و حرفاشونو بزنن و راهنمایی و م بخوان.
و از ترس اینکه نکنه اونها رو مسخره کنه، یا توهین کنه بهشون، یا بخواد تحقیرشون کنه، یا غر بزنه، یا بگه حقته، اینجوری نشه که دردهاشون رو بهش نگن.
من همچین دوست بدی توی زندگیم داشتم. دوستی داشتم که اول زور میزد و تمام تلاشش رو میکرد که ریز اطلاعاتت رو بکشه بیرون،
و توی موقع مناسب یه جوری بهت سرکوفت میزد که از
امام باقر ع فرمود خدای  عزوجل بموسیوحی فرمود همانااز جمله بنگانم کسی که بوسیله حسنه بمن تقرب جوید و من اورا در بهشت حاکم سازم بهشت را در اختیاراو گذارم  موسی عر ض کرد پروردگارا ان حسنه چیست فرمود اینکه همراه براد. مومنش درراه براوردن حاجت او گام بردارد چه انکه براورده شود یانشود 14 امام باقر ع فرمود همانا مومن حاجتی از برادرش باو مراجعه میشود که نمی تواند انجام دهد دهد ولی بدان همت میگماردو دل میبندد خدای تبارک وتعالی اورا بسبب همتش ببهشت و
دیشب برای اولین یار بعد از مدتها دوست داشتم زودتر برسم خونه ، با مامان حرف بزنم و برم‌تو تختم، بخوابم!
برای خودم خیلی خیلی عجیبه ،اصلا غریبه.
اصلا حالم داشت از جایی که همیشه دوست داشتم تا دیروقت اونجا باشم(بیرون) به هم میخورد ، خیلی خیلی حال غریبی بود.
میدونی اینکه ادما حس میکنن منو میشناسن و با این شناخت مسخرشون منو قضات میکنن منو عصبی میکنه
من خودم خودمو نمیشناسم:/
۲  سال پیش به من لقب تنوع طلب دادن آدمآیی که دوسشون داشتم و دلمو شکستن 
بهم گفتن تاحالا آدم به تنوع طلبی تو ندیدیم هم تو دوست هم درس هم ورزشت تو همه چی
ببین اره من تنوع طلبم خب؟!
ولی حداقل اینقدر شعور داشتم که دله کسیو نشکنم اینقدر شعور داشتم که وقتی اعصابانی میشم بعدش عذر خواهی کنم :-)
لطفا یکم با انصاف باشید تو قضاوتاتون
من عاشق
من اگه کاره‌ای بودم و میتونستم ملت رو مجبور کنم به هیچ عنوان به برخی از بلاگرها اجازه نمیدادم برن اونم چی با تردن وب! به قول یه زله‌ای اینا با پا چک نخوردن! د چه حرکت بی‌ادبانه‌ایه؟
من میم سین پناه رو به عنوان یه بلاگر خیلی دوست داشتم و دارم و وبش رو با ذوق میخوندم الان با اینکه اینستاشو دارم دوست دارم کله‌اش رو بکنم که دیگه توی وبلاگ نمی‌نویسه و اینستاگرام شده محل نوشته‌هاش
توی بیان هم نگم براتون که چقدر از دست بعضیا شاکیم ولی دوست د
موسیقی زنده ش در غیاب اسلام و مسلمین قر داشت. به دوست داشتم میگفتم دقت کن که اگر اسلام دست و پای ماها رو نبسته بود چقدر یکجور دیگری بودیم. خود خواننده هم شنید و خندید چه برسه به دوست که از هر شوخی بی مزه ی من نیم ساعت ضعف میکنه و ریسه میره.
حضرت باقر ع خضرت صادق ع فرمود ند نزدیکتر چیزی که بنده بکفر دارد اینست که با مردی عقد برادری در دین بسته باشد ولغزش ها و خطاهای او را شماره کند که روزی اورا بانها سرزنش کند  2 حضرت صادق ع فرمود. رسولخد اص فرموده است ای گروهیکه بزبان اسلام اورده و بدلش ایمان نرسیده و پیوست نشده مسلمانان نکوهش نکنید واز عیوب انان جستجو نکنید  زیرا هر که عیوب انهارا جستجو کند خداوند عیوب اورا دنبال کند و هرکه خداوند عیبش را دنبال کند رسوایش کند گر چه در خانه اش با
                                                 رفع تب: یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا ((66))
بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه تلاوت کند الله اورا از ترس دنیا و مفرغ روز قیامت ایمن سازد وهرکه بخواند نا شما ر به او حسنه بخشند واگر هر شب بخواند الله اورا ازفزع آخرت ترس دنیا رهایی بخشد و هرکه آن را در کاغذی نویسد و به آب زمزم یا باران بشوید و بیاشامد محبوب و مرکم شود و قوه حافظه او قوی شود و جهت خلاصی از مهلکه سه بار بخواند
 امام صادق ع فرمود جبرییل  بر محمد ص نازل شد  وگفت  ای محمد خداترا مزده مبدهد بملودی که ا ز فاطمه متولد شود وامت و اورا بعداز تو بعداز  میکشند فرمود ای جبریبل حبرییل  باسمان  بالا رفت وسپی فرمود امد وهمان سخن  کفت پبغمبر فرمود ای جبرییل سلام بپروردگار،م  مرا .بمولودی  که از فاطمه متولد شود وامتم اورا بکشند نیازی، نیست جبرییل باسمان بالا رفک و سپس فرود امد وگفت ای محمد پرودگارت بتو سلام مبرساند وترا مژده میدهد که امامت وولایت ووصیت را در ذ
دانلود آهنگ راغب هنوزم به نگات همون حسیو دارم که داشتم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * هنوزم به نگات همون حسیو دارم که داشتم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Hanoozam Be Negat With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ راغب هنوزم به نگات همون حسیو دارم که داشتم
هنوزم به نگات همون حسیو دارم که داشتمآخرش همین جا بگو خسته
سلام ما امروزربا تاپ فایو پنج شخصیت دیسی که جای بتمن میگیرند همراه شما  هستیم.
شماره1:
جیسون تاد 
در انمیشن بتمن زیر شنل سرخ دیدیم که رابین دومی  که یعنی جیسون تاد توسط جوکر کشته می شود  راس لغولش اورا در چشمه ی لا سروس میکند اوزنده میشود ولی بتمن دشمن فرض می کند وتبدیل به ردهود میشود.
شماره2:
بتگرل
بتگرل  او دختر کمیسر گوردون است  او علاقه ی زیادی به قهرمان شدن داشت اومدتی قهرمان بود وسپس جوکر در جوک کشنده اورا فلج میکند
شماره 3:
نایت وینگ
برو
از وقتی که از خواب بیدار شدم یک بند در مغزم با خودم حرف زدم ، هر وقت این حالت را پیدا میکنم ، یک نفر درون من می‌گوید : اوف نه توروخدا دوباره شروع نکن ، حوصله نق زدناتُ ندارم:/ شاید من کودک درون ندارم ، به جایش یک بالغ درون دارم که خیلی کلافه و خسته شده.و کودکم بیرون است:// من نق هایم را به جان خودم میزنم .حرص هایم را سر خودم خالی میکنم. مثلاً همین الان اینقدر وراجی کسی درون مغزم زیاد است که صداهای اطراف شبیه صدای ناخن کشیدن روی شیشه است و من باید با
با تمامِ عشق و احساسم دوست داشتم . سالهای بعدِ زندگیمم باهات ساختم. یه ثانیه ام از ابان ۹۷ نشده که بهت فکر نکنم. ولی بهم میگی از زن بودن فقط یه چیزو بلدم. بهم میگی دوست داشتن هام دروغ بوده . 
چجوری نتونستم نشون بدم حس واقعیمو . چجوری نفهمیدی. اون زبونی که گفتم بلد نبودی یا شایدم من زبونِ تو رو بلد نبودم. هر چی بود خیلی سنگین بود. چرا باید کسی رو اینقد دوست میداشتم که براش از مهمترین چیزم بگذرم و الان این حرفارو بشنوم. این دوست داشتن چرا داره اینقد
امام باقرع فرمود همانا بنده ای نسبت بپدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکو کار است. سپس میمیرند و او بدهی انها را نمبپردازد وبرای  امرزش نمبخواهد  لذا اورا عاق ونا فرمان  مینویسد  وبنده دیگر در زمان حیات پدر ومادرخود عاق انهاست  ونسبت بانها نیکی نمیکند ولی چون مردند بدهی انهارا میپردازد و برای انها امرزش میخواهد و خدای عزوجل  اورا نیکو کار مینویسد ا رسولخدا ص فرمود هر که صبح کند وبامور مسلمبن همت نگمارد مسلمان نیست  رسولخدا ص فرمود عابد تر
فکر کنم از آخرین باری که اینجا پست گذاشتم حدود پنج سال می‌گذره. تو این مدت جاهای مختلفی دوست داشتم بنویسم، ولی هیچ‌جا نتونستم مثل وقتی که این وبلاگ رو داشتم بنویسم.
هدفم این نیست که مطالبم به گوش مخاطب‌های زیادی برسه؛ کاملاً برعکس دوست دارم که حداقل افراد مطالب اینجا رو بخونن یا اصلا مطلع بشن که دوباره می‌خوام اینجا بنویسم. پس لطفاً اگر تو وبلاگ‌تون لینکی به این وبلاگ دارید بی سر و صدا اون لینک رو پاک کنید.
 
 یونس بن یعقوب گوید که شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هر که گناهی کند و بداند که خدا بر او مطلع هست که اگر خواهد اورا عذاب کند واگر خواهد اورابیامرزد خداوند بهمبن  اگاهیش اورا بیامرزد تگر چه استغفار هم نکند  شرح مجلسی ره در جمله  فعلم انالله مطلع علیه گوید شابد مقصود علمی است که در  نفس اثر کند و ثمره اش عمل باشد  یعنی دنباله این علم  عمل باسد ودست از گناه برداریدوگرنه هر مسلمانی باین امر اعتراف دارد و هر که منکر ان باشد کافر است  هرکه بر این علمب
یادمه دبیرستان بودم ک بودم داشتم رمان مینوشتم اسمش یادم نیس ولی میدونم که لبتاپ سیو دارمش،این مدلی که دختره خیلی شاخ خفن بودن اخرشم شهید میشد،دوسش داشتم قهرمان داستانم بی نهایت همون ادمی بود که خودم دوست داشتم بشم ، ادمی که باوراش براش اهمیت دارن زود عاشق نمیشه و مرگش بخاطر کهولت سن نیست،یه ادم ارمانی :)الان داشتم به این جمله ی #حاج_قاسم که میگن ادم باید شهید باشه تا شهید بشه فکر میکردم که یادم قهرمان قصه ام افتادم ادمی که خوب زندگی میکنه قا
صبح پسرک بیدار شد و بعد از دیدن یک کارتون گفت میدونی مامان همیشه به این فکر میکنم که من کی هستم!
واو! واقعا فکر نمی‌کردم بچه‌م اینقدر فیلسوف باشه.
میگم یه کم برام توضیح بده بفهمم به چی فکر میکنی؟
میگه میخوام بدونم کی هستم.
میگم دوست داری کی باشی؟
میگه پاندا! :/
قشنگ نابود شدم رفت! :))
میگم دوست داری پاندا باشی؟ دوست نداری آدم باشی؟
میگه پاندا هم یه جور آدمه دیگه! :/
میگم پاندا حیوونه مادر. آدم کجا بود؟
قشنگ داشتم ناامید میشدم ازش که گفت:
حالا اینو ب
 امرالمومنین  ع سی سال بعداز عاالفیل متولد شد بکشنه 21 ماه رمضان سال چهل هجری دختر اسد بنت اسد نزد ابوطالب امد تا اورا بولادت پیغمبر ص مزده دهد ابو طالب  گفت یک سبت صبر کن  من هم تورا بشخصی مانند او غبراز مفام نبوت  مژوه خواهم. داد امام صادق ع فرموو سبت 30 سال. است و فاصله میان پیغمبر ص گو امرالمومنین عسی سال لود   2  امام صادق ع فرمود  فاطمه بن اسدنزد ابوطالب امد تا اورا. بولادت. پیغمبر. ص مژوه دهد  ابوطالب گفت بگ سبت صبر من هم تورا بشخصی مانند ا
شما دوست خیالی داشتید تا حالا؟من داشتم.
بچه که بودم، دو تا دوست خیالی داشتم. اسم یکی شون دُستُلی بود، اسم اون یکی هم خانوم علی زاده.
آره، اسمای عجیبی ان.
آخه بابام یه دوستی داشت که فامیلیش دوست علی بود، (عین همون میلاد دوست فاطمه‍♀️) و من اینو شنیده بودم و برای خودم دستلی رو ساخته بودم.
خانوم  علی زاده هم یکی از آشناهای مامان بود.
جالب اینه که هیچی ازشون یادم نیست، این که چه شکلی بودن، یا بهشون چی می گفتم و اینا. مامان می گه درموردشون با ما حرف
دوست دارم همین امروز بروم ، همین امروز وسایلم را جمع کنم . دوست دارم با همین باقی مانده ذهنیت خوب اینجا را ترک کنم . دیگر نمی‌خواهم چیزهای بیشتری را از دست بدهم. میخواهم اینجا را ترک کنم تا بتوانم همه چیز را نگه دارم. همه چیزِ این جا دارد به من دهن کجی میکند. این روابط نخ نما دارد مرا میکشد.دوست داشتم می‌توانستم بروم توی اتاقم، گوشهایم را بگیرم ، چشم هایم را ببندم و فریاد بزنم خفه شو، خفه شو، خفه شو . دوست داشتم نبینم ، ندانم ، نشنوم .نمیخواهم چی
داشتم میخوابیدم ، کلی نوشتنی داشتم ، با خودم جمله هارو بالا پایین کردم ، نقطه ویرگولش ُ درست کردم . گفتم صبح که بیدار شم پستش میکنم . ولی الان هیچی یادم نمیاد :/ فقط یادمه مطلب مفیدی بود :)) و خیلی دوست داشتم بنویسمش .شاید از این به بعد بهتر باشه همون موقع بنویسم .
 
من او را دوست داشتم» نوشته آنا گاوالدا(-۱۹۷۰)، نویسنده فرانسوی است.
این رمان داستان خانواده‌ای است که پدر خانواده به‌طور ناگهانی همسر و دو
دخترش را ترک می‌کند و ماجراهایی را رقم می‌زند که موجب واکاوی و شناسایی
شخصیت واقعی پدر، مادر و روابط آن‌ها در طول زندگی مشترکشان می‌شود. گفت
وگویی طولانی میان زنی جوان و پدرشوهرش است. پدرشوهر به او می‌گوید چگونه
عشق بزرگش را به دلیل اشتباهاتش از دست داده است. نویسنده با توانایی عظیمش
در درک احساس
هیچ وقت
هیچ کجا
کسی با من همدم نشد و کسی صدای مرا نشنید
اگرچه نزدیک ترین هایم.
ناشناخته بودم، ناشناخته میمیرم
و هیچ کس به تفکر و احساس من توجه نکرد
با اینکه به هیچ کس بدی نکردم
با اینکه خیر خواه بودم
حتی خدا!
اگرچه دور و برم شلوغ از هر نوع آدمی بود ولی هیچگاه کسی غمخوار و متوجه من نبود
من به نهایت درماندگی رسیدم
و از این درماندگی پناهی نیافتم
در تمام مراحل زندگی م شاگر ممتاز بودم در همه عرصه ها ، اما هیچ گاه حق خودم را نگرفتم، هیچ گاه به پیروزی ن
 فضیل گویدبامام صادق ع عرضکردم مردم این امر امامت دعوت کنیم فرمود  ای فیضل، چون خدا خیر بنده. یی را خواهد  بفرشرشته یی امر کند که گردن اورا خواه
 ناخواه اورا داخل ام. امامت کند 4 امام صادق ع فرمود این امر امامت خودرا برای خداقرار دهید نه برای مردم زیرا انچه برای خداست عملیکه برای خدا خالص. باشد خود او پاداش ثوابش را عطاکند و انچه برای مردم باشد باسمان بالا نرود پذریرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا  ستیزه.  بیمار  کننده دل
سلام دوستان لطفاً بهم فیلم پیشنهاد بدین ممنون میشم احساس میکنم فیلم خونم پایین اومده لطفا خارجی باشه و موضوعش رو بگید خیلی دوست دارم یه فیلم جدید و خوب ببینم
پ ن:پیشنهاد خودم به شما هم چهارتا فیلم فوق العاده هست خودم که خیلی دوست داشتم 
یکیش delibal (فیلمش عاشقانه هست و ترکیه ای هست ولی شخصیت های فیلمهای رو خیلی دوست داشتم )
یکی دیگشمwe are the night (فیلم خون آشامی هست که واقعا عالیه)
فیلم جوخه انتحار رو هم ببینید حتما در مورد جوکر هست خیلی دوستش دارم
لم داده ام روی مبل و در سالن را باز گذاشتم و هوای خنک بهم میخوره و یکم حالت رخوتی ام را با خودش میبره. تقریبا شگی دور و برم را مرتب کرده ام و در تدارک پختن ناهارم ولی ذهنم پر از بحث و جدل با خدا و روزگارم هستدوست داشتم توی خونه ای باشم که تک تک وسایلش به سلیقه و انتخاب من و تو* باشه و آرامش سهم من از تک تک لحظات زندگیم باشه. دوست داشتم اونجا پیش تو* باشم و پر از حس زندگی و شادی و خوشبختی و امید به زندگی و پر از هدف و شوق زندگی باشم. مدتهاست خودم را
قسمت اول
این اولین نامه ایه که دارم برات مینویسم. دلم میخواد بعدا که میخونی بفهمی که من همیشه به یادت بودم هرچند که الان ندارمت.
دلبر عزیزم نمیدونی که چقدر سخته روزهایی رو بدون تو سپری کردن دقیقه ها و ثانیه هایی که دوست داشتم تو کنارم بودی تا با تو سپری می کردم. لحظه های شادی و غمی که دوست داشتم وجود یه نفرو پیش خودم حس کنم ولی تو نبودی. 
امیدوارم هرچه زودتر از راه برسی و به این انتظار پایان بدی. :)
دوستدارت خانوم میم . ۲۷ تیرماه ۱۳۹۸ ساعت ۱:۳۷ با
مدت ها بود حالم خراب بود نمی تونستم بفهمم از چیه و به هر چی مشکوک میشدم روش زوم میکردم که ببینم متهم اصلی خودشه یا نه و جالبه میدونستم چی داره حالمو خراب تر می کنه. در یک لحظه تلگرام و اینستاگرام رو پاک کردم. حس میکردم دلم فقط و فقط خودمو و دنیای اطراف خودمو میخواد. فرداش حس سبکی داشتم و یه سری چیزها رو میدیدم که همیشه از چشمم غافل بودن. من خیلی آدم اهل سوشال مدیا نبودم و نیستم ولی ین تصمیم به شدت در روش زندگی و فکر من تاثیر داشت. یه مدت بعد بغض دا
گفته بودم بهتون؟ من پنجاه روز پیش بیست و پنج ساله شدم
و درسته که بیست و پنج سالگی تا حالا گند پیش رفته، ولی انصافا شروع فوق العاده ای داشت، آخه میدونین، من بیست و پنج سالگیمو از دست یار تحویل گرفتم
من یه روز فوق‌العاده داشتم، مردی داشتم که حواسش بود گل قرمز دوست دارم، حواسش بود کادوی کاغذ پیش شده دوست دارم و گذاشت نیم ساعتی هدیه باز کنم، حواسش به چیزهای ریزی که دوست داشتم بود و گذاشت من دونه دونه کادو باز کنم و بغض کنم از ذوق، بهم ناهار سوپر ل
صبحی قلبم مچاله شد ، دلم میخواست همونجا تموم میکردم این زندگی رو . اینقدر شوکه شدم که تموم کانال ها رو گشتم ، به تموم پیچ ها سر زدم ؛ دوست داشتم یکی بگه اشتباهه ، یکی بگه و درد این قضیه کمتر بشه دوست داشتم بشینم زار بزنم درد داره درد 
خدا رحم کنه دیگه هیچ چیزی نباید بگم ، درمورد هیچ چیزی نباید حرف بزنم  
داشته‌ها و نداشته‌هایم را کنار هم گذاشتم، تصویر جالبی درست شد.
زمان داشتم، حوصله نداشتم ؛ اراده داشتم، باور نداشتم ؛ استعداد داشتم، انگیزه نداشتم ؛ عشق داشتم، معشوقه نداشتم ؛ دوست داشتم، رفیق نداشتم ؛ مادر داشتم، پدر نداشتم.
پ.ن| این روز ها تنها چیزی که از آن انرژی می‌گیرم، هایپ هست! و تنها امیدی که در حال حاضر سراغ دارم پسر دایی مادرم هست. اسمش امیده.
  فضیل گوید بامام صادق ع عرضکردم مردم را بامر امامت دعوت کنیم فرمود ای فضیل چون خدا خیر بنده یی را  ا خواهد بفرشته ای امر کند که گردن اورا گرفته  خواه یا نا خواه اورا داخل امر امامت کند امام صادق ع فرمود این امر امامت خودرا برای خدا قرار دهید نه برای مردم زیرا انچه برای خدا است از ان. خداست عملبکه برای خدا خالص باشد خود او پاداش و ثوابش دا عطا کند و انچه برای مروم باشد باسمان بالا نرودپذبرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا ستی
چند سال پیش که تو بلاگفا وبلاگ داشتم دورانی بود
کلی دوست پیدا کردم اونجا با خیلیا صمیمی
فضاشو دوست داشتم خیلی
اما به یک باره تمام شدند همه
قبل اینکه بلگفا بزنه بتره وبلاگو
یهو دل کندم از اونجا
و بعد چند ماه که رفتم سر بزنم دیدم به کل حذف شده بود
 داشتم به اینجا هم خو میگرفتم 
اما اینجا هم چند ماهه برام غریب شده
شاید به خاطر رفتنم به توییتر یا .
چند بار اومدم حذف کنم از پشیمونی بعدش ترسیدم
هزار بار نوشتم و پاک کردم
و قورت دادم حرفامو
با اینک
امام صادق ع میفرمود تکبر در بدترین مردم است ار هر جنسی که باشد اگر چه پست  و بی مقداد باشد کبر وبزرگ منشی لباس مخصوص خداست کسی که با لباس خدای عزوجل منازعه کند خدا جز پستیش نیفزاید رسولخدا ص از یکی کوچه های مدینه مبگذشت وزن سیاهی سرگین بر میچید اورا بکناری زو او گفت را پهن است یکی از مردم خواست اورا بکناری زند دشنام دهد پیغمبر صفرمود رهایش کنید که او سرکش است امام باقر ع فرمود  عزت روپوش خدا وبزرگ منشی زیر پوش خداست پس هر کس بیکی ار انهادست د
به نام خدا
 
درمورد بازی The last desert war
 
این بازی شمارا به جاهایی خواهد کشاند که جالب خواهد بود و دوست دارید
ان را بیشتر ادامه دهید مراحل به گونه ای اند که باید در حفط جان خود
و استفاده درست از تیر ها جان سالم به در ببرید در این بازی بودن یک نوع دشمن معنی ندارد برخی جاها ممکن هست دو الی سه گروه در حال مبارزه
باشند که ان دو گروه دشمن هستند پس فکر دوست بودن را کنار بگذارید
و مراقب خودتون باشید که بین این دو گروه به نابودی نروید
دوستان شما خود مشخص هست
اما نشد. هر روز بیشتر از روز قبل دوستت داشتم . هر روز بیشتر از روز قبل ازم دور شدی. هر روز دیوانه تر در خواستنت . هر بار بیشتر از قبل منو از خودت روندی.
الان دیگه نا امیده، نا امیدم
 
اگر اندازه سر سوزنی امید داشتم دیگه ندارم
 
تاوان بدی داشت دوست داشتنت
یکی از دوستای صمیمیم رو که به زور بهم چسبید و دوستیمون ادامه پیدا کرد رو امروز حس کردم چقد لازمش داشتم. چقد دوست خوب داشتن لازمه و چقد خوب و لذت بخشه.
همیشه با خودم میگفتم این بدیاش از خوبیاش بیشتره و چرا من با این همچنان دوست موندم.
اما هر بار که میگذره و میبینمش حس میکنم لازمه باید باشه.
و چرا من تعداد دوستام کمه!!!!
امام صادق ص فرمود همانا خدا کار های خیر زود انجام شده را دوست دارد امام صادق ع فرمود چون اراده کار خیری کردی تاخیرش مینداز زبرا بنده بقصد ثواب خدادر روز گرمی روزه میگیرد وهمان سبب میشود که خدا اورا از اتش دوزخ مبرهاند وچیزی را که مابه تقرب بخدای عزوجل است کوچک مشمار اگر چه پاره خرمایی باشد که انرادر راه خدا دهی
دوست داشتم اگر همه صبح به صبح یکبار زنگ میزدند و حالم را می‌پرسیدند، تو روزی سه بار زنگ میزدی تا جویای حالم بشوی!دوست
داشتم وقتی مریض میشوم اگر همه با یک پیام بهم توصیه میکردند که زودتر
دکتر بروم، تو سریع خودت را می‌رسوندی جلوی در خونه و زنگ میزدی میگفتی
"بیا پایین، با خودم میریم دکتر"
راستش دلم میخواست وقتی همه هفته‌ای یک بار از سر دلتنگی به من سر میزدند، تو هفته‌ای هفت بار دلتنگم میشدی و به دیدنم می‌آمدی!
دلم میخواست وقتی تولدم میشدبه ج
در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی در میان ازدحام سوگران ،مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلوار گشاد که معلوم بود از اطراف اصفهان است برمزار عباس خاک بر سر میریخت وبه شدت گریه می کرد .
گریه اش دل هر بیننده ای را به درد می اورد .آرام به او نزدیک شدم وبا بغضی که در گلو داشتم پرسیدم :پدر جان این شهید با شما چه نسبتی دارد ؟
مرد گفت : من اهل روستای ده زیار هستم . اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند . ما نمی دانستیم
چقدر دوست داشتم حوصله ای دست می داد تا درباره وهم و عقل بنویسم و بگم که این مسئله می تونه مهم ترین مسئله  زمان ما باشه. اینکه چقدر مسائل و درگیری های ما به غلبه  وهم بر عقل مربوطه. اینکه مجاورت و نزدیکی انسان به حقیقت (که فقط با عقل ممکنه)‌ چقدر برای شیطان سخته و البته به همین اندازه طی کردن  راهش هم برای ما مشکل و پر از دام های مختلفه.
چقدر هم البته، دوست داشتم تا خودم بتونم وهم خودم رو اونطور که باید، تربیت کنم. و عقل رو در اون مقامی که باید، قر
یاسر گفت سربازان وافسران و هواخاهان  فضل در خانه مامون  انچمن کردند  میگفتند  این مرد یعنی مامون  اورا اورا غافلگیر کرده و کشته است و ما باید از او خونخواهی  کنیم و اتش اورده بودندتا خانه اورابسوزانند مامون بامام رضا ع عرضکرد اقای من اگرصلاح  میدانند بسوی این مردم روید و متعرقشان کنید یاسر گوید امام رضا ع سوار شد و چون از در خانه بیرون شدیم  و بمن فرمود سوار شو من سوار شدم و چون از در خانه بیرون شدبم حضرت مردمرادید که فشار میاورند پس با دست
ونیز فرمود که رسولخداص فرموده ه رسول خدا ص فرموده است دوستی کردن با مردم نیمی از خرد است 6 حذیفه بن منصور گوید  شنیدم ار حضرت صادق ع که میفرمود هر که دست ازارش را از سر مروم بردارد فقط یکدست از انها از واشته ولی در مقابل دستها بسیاری از ازار او خوداری کنند  7  امام صاوق ع فرمود که حضرت مجتبی ع فرمو.د خویش نزدیک  انکس است که مودت ودوستی اورا نزدیک کرده باشد اگر چه خویشاوندیش دود باشد  بیگانه ک دور کسی است که دوستی اورا دور کرده است واز نظر دوستی
باران دانه دانه می‌افتد بر پشت بام خانۀ‌مان و صدایش می‌چکد درون گوش‌هایم. دلنشین و نم‌ناک است ، اما من دوست داشتم که هوا صاف می‌بود! دوست داشتم زیر نور ملایم خورشیدِ زمستانی ؛ دست خودم را می‌گرفتم و می‌رفتم به سمت کوه‌هایِ کنارِ شهر. دو نفری یکی را انتخاب می‌کردیم و قدم می‌گذاشتیم بر سنگ‌ها و دامنِ پهن شده‌اش. پاهایم را ء می‌کردم و قلبم را شیدا. به نوک قله که می‌رسیدیم آرام کنار هم می‌نشستیم. خودم را کمی نزدیک‌تر می‌کردم بهش تا
عنوان زیاد مرتبط به پست نیست و داد دل منِ چون واقعا نوشتن یه عنوان خوب برای پست ها چیزیه که یادم رفته.
کتاب"عطیه برتر"از پائولو کوئلیو امروز تموم کردم.
یه مقداری حس میکردم قبلا خوندمش حسی بهم میداد که موقع خوندن کتاب"پدران،فرزندان،نوه‌ها"داشتم.
برشی از کتاب:
《چرا دلمان میخواهد تا ابد زنده باشیم؟زیرا امیدواریم در آینده کسی خواهد آمد که ما از دل و جان دوستش داشته باشیم.چون میخواهیم روز دیگری در کنار کسی که دوستش داریم زندگی کنیم.چون میخواهیم
امام صادق ع فرمود صبر نسبت بایمان مانند سر است نسبت به تن هرگاه سر برود تن میرود همچنین است هر گاه صبر برود ایمان میرود 6 ابو بصی. گوید شنیدم امام صادق ع مبفرمودازاد مرد در همه احوال ازاد مرداست اگر گرفتاری برایش پیش ایدصبر کند واگر مصیبتهابر سرش ریزد اورا شکسته نکند اگر چه اسیر شودو مغلوب گردد و سختی جایگزین اسایشش شو د چنانکه یوسف صدیق امین صلواتالله علیه  را بردگی و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشیدو تاریکی و ترس چاه و انچه بر سرش امدزیانش نزد ت
امام صادق ع سه بار میفرمود مومن نرد خدای عزوجل بهترین مقارا دارد همانا خدا مومن ببلا مبتلا کند  و سپس اورا قطعه قطعه. کند تا جانش را بگیرد واوخدارا بر انحالت شکر کند 14امام صادق عفرمود در بهشت مقامی است که هیچ بنده ایی بان نرسد جز با بلایی که در دنیا ببدنش رسد  عبدالله بن یعفور که همیشه بیمار بود گوبد از درد هاییکه  میرسدبامام صادق ع شکایت کردم حضرت بمن فرمود  ای عبدالله اگر مومن پاداشی را که برای مصیبتها دارد بداند ارزو میکند که اورا با مفرا
دو سال است که پدر شده‌ام
پدر بودن را دوست دارم
یعنی دوست داشتم.
اما الان بیشتر
چون پدر بوردن یعنی آموزگار بودن
آموزگاری را دوست دارم
این روزها، پسرم به سنی رسیده است که می‌آموزد
آموختگار شده است
من از این آموختگاری اش، لذت می‌برم
شما نیز بهتر است هر چه زودتر، لذت ببرید.
شاید فردا دیر باشد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها