نتایج جستجو برای عبارت :

فکرکنم یه یاکریم توداری بامن دشمنیgo

سخنی باید گفت!
با لبانی خاموش و صدایی دلگیر
که چرا غصه چنان غرق دوچشمان تو شد؟!
سخنی باید گفت!
تو چه کردی که اگر قطره ز چشمت ریزد 
سیل آید زبر چشمانم 
غصه گردد آب و بغض گردد نانم
تو چه کردی بامن؟!

توچه کردی با من  که به نجوای تو معتاد شدم
من چه بودم؟ و چه شد تاکه گرفتار شدم؟
خسته ام 
عریان در جامه ی خواب
آسمانم غمگین
غصه باید خوردن 
زیر لب می پرسد، قلبک بی تابم:
تو چه کردی بامن؟
بزرگترین اشتباه عمرمو کردم.
يه کاری کردم که ۵۰ درصد امکان داره حق بامن باشه
و ۵۰ درصد امکان داره اشتباه کرده باشم
اگه اشتباه باشه که بزرگترین اشتباه عمرم میشه واگه 
حق بامن باشه هم باز من باختم.
در هر دو صورت بازنده ی این بازی منم
عاشقانه هایم را سرود می کنم
انگاه که در میا نه شب ، باد
عطر گیسوانت را، سوغات می اورد
من با نی لبکی از جنس اشکهای پنهان
تاسحرگاه می نوازم ؛ آرام . . . آرام
واژه واژه شعرم از نم چشمت معطر است
واین سرخی هر سطر، خون دل سالهای انتظار
بامن بمان ای ستاره روشن شب تیره گی ام
بامن بمان ای حسرت فروع خورده عاشقی
بامن بما ن  تنها بهانه هستی ام
با. . من . . بمان
امروز يه نفر بهم ابراز محبت کردکه دلم قنج رفت
خواستم جوابشو بدم
اولین چیزی که خواستم تایپ کردم، یاد اولین روزهای قدیم افتادم
و فقط نوشتم ممنون
و نتونستم به کس دیگه ای جز خودش فکرکنم
چندشب پیش هم خوابشو دیدم
خیلی دوس داشتنی بود
مثل همیشه لوس و شیطون
همین
<<نه به گذشته می بایست فکرکنم و نه به آینده. گذشته شبيه کتابی بود تلخ و شیرین که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین می برد و قدرتم را زایل می کرد. آینده کتاب نانوشته ی کاملا سفیدی بود.شبيه دنیا پس از طوفان نوح.>>
 
ما بی عشق، ما بی شور، ما بی امید، ما بی میل به استقامت و قدرت ورزیدن، ما بی لبخند، ما بی تحمل و تاب آوری، ما بی نبوغ، ما بی اشتیاق، ما بی دلیلی برای تلاش کردن، آنچنان زنده نیستیم. 
صحبتی ندارم، جمعه شاید برام روز بزرگی باشه نمیدونم.
چیزی نمیخوام بگم بعدا حتما میام 
درباره رهگذر عوضی پست قبل هم بگم که به حسام ایمان آوردم :))))))))) 
واشنا تو همیشه بامن بودی و مواظبم، هیچ وقت تنهام نذار.
صحبتی ندارم، جمعه شاید برام روز بزرگی باشه نمیدونم.
چیزی نمیخوام بگم بعدا حتما میام 
درباره رهگذر عوضی پست قبل هم بگم که به حسام ایمان آوردم :))))))))) 
واشنا تو همیشه بامن بودی و مواظبم، هیچ وقت تنهام نذار.
دو کلمه که باهام حرف میزنن فکر میکنن منو شناختن نمیدونن فلانی سه سال بامن هم اتاقيه ولی منو نمیشناسه سه سال همه احساسم برا یکيه ولی بازم منو نمیشناسه
نمیدونم مشکل از منه که اینقدر سخت و دیر شناخته میشم یا مشکل از بقيه که فکر میکنن با نگاه اول و دو تا پست منو شناختن
الان دلتنگ خودم هستم خوب به من چه اون کسی رو که مورد پسندم هست رو تاب حال پیدا نکردم.من از اون تیپ ادم هایی نیستم که بخوام با يه موقشنگ دیزلی ونصفه ونیمه وداری پستی وبلندی مو وشلوار تنگ پوش واصلاح کرده با شمع ازدواج کنم من الان سر دوراهی ایستاده ام ایا کسی به تقدیر من دچار شده؟!!من دلم یک فنجان ارامش از جنس دوری از ادمهای دور ورم میخواهم .وهمین ها باعث
طلوع امروز و پر از انرژی آغاز کردم پر از انگیزه و نشاط زود تر از همه رفتم سر وعده مو به مو از موضوعات و یاداشت کردم
دو ساعت و نیم اونجا بودیم از اونجا پیگیر کاراش بودم با عباسیان هم تماس گرفتم اوکی داد رفتم دانشگاه تا بریم دنبال کار
ای کاش صحبت نمی کردیم شرایط جوری پیشرفت که لحظه لحظه برام سخت بود تازه راحت شده بودم از بار یکساله ولی دوباره باید بار دیگه ای و به دوشم بکشم
راستش نفهمیدم چی گفت ولی فقط اون چیزی که من میخواستم بگم گفته نشد
آخرشم
این ترم تحصیلی، اولین ترم مامان طورم بود و انصافا مامان و بابا و همسر خیلی خیلی همه جوره کمکم کردن تا بتونم امتحاناتم رو پشت سر بگذارم.
در حالی که فقط یک امتحانم مونده و من هنوز زندم :| تصمیم دارم برای جبران بخش کوچکی از زحمات شون برای هرسه شون هديه بخرم ^-^
یک هفته وقت دارم فکرکنم چی مناسبه و تهيه کنم.
به هیچکس هم نمیخوام بگم. کاملا سورپرایزی طور :)
يه هديه هم برای دخترگلم که باهام همکاری کرد این مدت البته بجز دیشب که ساعت دو و نیم خوابید :|
پیشنها
وقتی یکی يه کاری برام میکنه
مثلا وسیله ای که از دستم افتاده زمین رو بهم میده
یا حالا هرچی
تا صد بار ازش تشکر نکنم خیالم راحت نمیشه
فکرمیکنم اگه این کارو نکنم نسلشون منقرض میشه
مثلا امروز عصر بعدِ ۵ دقیقه گفتنِ ممنون و خیلی ممنونم و مچکرم چنان دست دختره رو فشار دادم که فکرکنم استخوناش خرد شد!خیلی تقلا کرد دستشو از بین دستام بکشه بیرون ولی من مقاومت میکردم!
چرا اینقد ظریف و عصبی بود؟!
تاثیر و تقصیر گرونیاست هاا.
میگه مگه مغز خر خورده بودم برم دخترای دانشکده رو بگیرم ! :) مگه دیوونه بودم با دکتر ازدواج کنم! :) تو اونقدرررر واسم باارزشی میخوام به آرزوت برسی :) درمورد بعدشم صحبت میکنیم! :)
میگه هر رشته ای بخونی تو واسه من حکم ستاره رو داريهمیشه تو اوجی لیاقتت خیلی بیشتر از این حرفاست پس میخوام به هدفت برسی :) اینجوری که معلومه فکرکنم نزاره برم کارکنم یا پاره وقت اونم فقط رشته هایی که موافقیم منظورم رشته های پزشکيه مثلا میگه ن زایمان یا اطفال که اونم با زن
 
 
 
 .مرتب گوششون میکنم :جمعه، آینه، کودکانه، مردتنها  و آوار، آوار، آوار! صدبار فکرکنم گوشش کردم.عجیبه  شعرش! انگار شهیار قنبری شرایط منو داشته وقتی برای این کار شعرشو سروده! داره فرهاد از زبون من حرف میزنه: توهم با من نبودی!
حالم خوش نیست. به هر دری میزنم بیفایده ست. انگاری منو جادو کردند. بسراغ هرکسی که میروم مرا پس میزند .بلافاصله عین کسیکه اعصابش خرد بشه وبره سراغ سیگار،منهم سراغ موسیقی میرم. 
شاید بهتر باشه قبل از شروع وبلاگ نویسی کمی بامن اشنا بشید 
من شهرزاد هستم علاقه زیادی به وب گردی دارم و امروز اولین روز وبلاگ نویسی خودم امیدوارم توش موفق باشم 
قراره اینجا از هر چیزی صحبت کنیم خوراکیا حیوانات ورزش درس خوندن کارای روزمره فیلم و سریال و هرچیزی که فکرشو بکنید
به دنیای من خوش اومدید
بسم رب
 
حتی اگر بامن حرفی نداری، باز هم با من حرف بزن
مثلا بگو: چه خبر؟ تا من از چیزهایی که تو از آن ها خبر نداری برایت بگویم
از روزهایی بگویم که تو نبودی.
از دردهایی بگویم که تنهایی کشیدم.
حتی اگر هم برایت مهم نبود باز هم بگو : واقعا؟
تا چانه ام گرم شود و شاید آن بین ها خسته شوم
هیچ وقت در مقابل من سکوت نکن
من از سکوت واهمه دارم.
سکوت اصلا علامت رضایت نیست.
من هرچه سکوت دیدم، همان رفتن بود
 
 
ای تو چون شمعی ومن باشم ترا پروانه ایمن همه سرمست از عشق تو چون فرزانه ایدل به عشقت مبتلا،اما جفا کاری چرا؟ای که دربزم دل ما ساقی میخانه ایدر میان عاشقان ای دل غریبی می کنیای که در این انجمن با عشق ما همخانه ایگفتم از فرهاد پرسم راه ورسم عاشقیگفت شیرین بامن مجنون مگر دیوانه ایبی جهت از ساغر ومی گفتم ای آرام جانعذر خواهم زین سخن چون نور این کاشانه ایجان (ناظم)باش عاشق همچو لیلی و چو مجنونعاشقی کن روز و شب تا گویمت مستانه ای
ای همراه بی همراهان؟!
ای مونس بی همدمان؟
ای یار و دلسوز آنکس که دلسوزی ندارد
ای پناه هر طرد شده؟
ای راهنمایم در سرگردانیخدایا؟من جز تو چه کسی رادارم؟!
از تو میخواهم بامن مداراکنی و بمن رحم کنی و به آنچه روزی ام نموده ای 
خشنود و قانع بداری آمین یا رب العالمین
کانال ما در سروش دنبال کنید گاهگاهی که دلم میگیرد پیش خود میگویم انکه با خود دل من برد هنوز یاد کند از دل بیچاره ی من؟گفته بودند که از دل برود انکه از دیده برفت رفتی و یادت هست که چه کردی بامن؟سالهاست که از دیده ی من رفتی حیفدلم از مهر تو اکنده اس هنوز.و خدا میداند که تو یادت با کیستدلم ارام بگیرانکه جانت را سوختحال عشقش دگریستارسالی #نفس
گاهی اوقات واقعا دلم میخواد بشینم و دقیقه ها ساعت ها به این فکرکنم که من به درد چی میخورم؟ چه چیزی هست که با پرداختن به اون خیل عظیمی از استعدادهام به کار گرفته میشه؟
اون چيه که من باید عمرم رو صرفش کنم؟ و در نهایت منجر به تولید یک چیز منحصر به فرد خواهد شد . چیزی که من باید به وجودش میاوردم نه کس دیگه. 
فارغ از رشته شغل و چیزهای محدود کننده ی این مدلی.
يه دعای خیلی قشنگ هست میگه: الهی و ربی وستعملنی لما خلقتنی له.
خدایا من رو مشغول به همون کاری
یک نقل قول از داستایوفسکی می‌خواندم که می‌گفت:"کسی که در روز کمتر از۶ساعت کارکند، شب لایق رخت‌خواب نیست."
البته وقتی می‌گوید 'کار' منظورش این مدل کاری که ایرانی‌ها می‌کنند نیست قطعا. متظورش دقیقا 'کااار' است. روس جماعت کلا کاری است.! و اینکه جناب داستایوقسگی فکرکنم کَفَـش را گفتند.
خلاصه که من امشب خیلی لایق رخت‌خواب هستم و ازاین بابت خوشحالم.
 
پ.ن: بااینکه هنوز اوایل مسیر روبیکر(!) شدن هستم اما کاملا پدیده‌ی مخ‌پیچی هست. ازاین جهت که وقتی
دویست روزگیم مبارکههههههههه
آقا یکی آهنگ‌ بزاره من قررررر بدمممم
دوستان مبارک باشه ۲۰۰ روز همنشینی تون بامن میدونم چقد خوش شانسین که 
همنشینتون من بودم 
خب دوستان منم خوش حالم که تا الان باشماها بودم
خو حالا بریم سراغ جشننن میخوام براتون توی هفته در هر روز یکی از اعضا رو بزارم هر کدوم یکی 
 
یعنی من چه آدم خوبیم‌که به جای اینکه شما ها چیزی بدهید من بهتون چیزی میدم 
 
حالا اشکال نداره 
 
خب رای گیری میکنیم هر عضو بیشتر رای آورد در اولو
نانسی پلوسی درراهروهای کاخ سفیدعادت به غیبت کردن داشت این اتفاقات دونالدراناراحت مینمود.همیشه زمانی که نانسی پلوسی سرش پایین بودبه دوستانش میگفت خانم هاجنبه معاشرت کردن بامن راندارن.نانسی پلوسی برایش گویی اهمیت خاصی داشت حتی سفرکردن نانسی پلوسی هم برایش مهم بود.
نانسی وقتی خبردارشدکه دونالدمیگویدخانم هاجنبه معاشرت کردن بامن ندارن نزداورفت درحالیکه دونالدداشت کتاب جنایی اقتصادی ی میخواندواصلاحواسش به اونبودازاوسوال کردبعدازیک
این فصل را بامن بخوان باقی فسانه ست»
دنیا برای مهر ورزیدن بهانه ست
مُهر رسالت روی دوش مردمان خورد
بار امانت عشق،ردّش روی شانه ست
پیغام عشق آرید یاران صمیمی
هر عاشقی پیغمبری در این زمانه ست
آغوش بگشا دوست تا قرآن بخوانم
ادامه مطلب
داشتم با همساده دم در حرف میزدم که جوجه شنید.بعد که درو بستم ازم پرسید: کتابخونه کجاست؟!همساده گفت که داره میره اونجا که تا شب درس بخونه.گفتم: ببین عمه، کتابخونه يه جایی ه پررر از کتاب.يه عالمه م میز و صندلی داره. آدما میرن اونجا، ساکت میشینن، کتاب میخونن. اصلنم نباید با هم حرف بزنن.با دقت داشت گوش میکرد.دو ثانيه بعد، کف دستاشو گرفت جلو صورتش و گفت: عمه مثلا ما الان تو کتابخونه ایم. من دارم کتاب میخونم. تو بامن حرف نزن.و اینجوری شد که تا دقایقی
کتاب عادت‌های اتمی» ُ از همین تریبون شایسته‌ی دریافت عنوان بهترین کتابِ خودیاری‌ای که خوانده‌ام» می‌شوند. 
[بعداً توی گودریدز براش ریویو می‌نویسم، پس فعلاً از این صوبتا بگذریم، بریم سرِ اصل مطلب حرفم. ]
 
بخشی از کتاب که مربوط به ترک عادت‌های بده، می‌گه یک نفر ُ بذار بالاسرت که دست از پا خطا نکنی؛ و در ادامه از فردی مثال می‌زنه که با خودش قرار گذاشته‌بوده که پنج دقیقه به شش صبح از خواب بیدار شه و اگر به موقع بیدار نمی‌شده باید توییت
میتونم این رو بگم که از شنیدن کلمه آبجی از زبون خواهرام متنفرم
پشت این آبجی گفتنای هرچندسال یک بار مطئنن یک درخواستی هست که میگن
سلام گرگ بی طمع نیست.
متنفرم ازاین کلمه که فقط در مواقع ای که بهم نیاز دارند استفاده میکنند و چه 
وقیحانه این کلمه رو بعداز هربار پوزخند زدنم و تاکید براینکه بهم نگو آبجی و کارت رو بگو
بازهم تکرار میکنند و منو آزار میدهند.
دلم میخواهد آبجی گفتنشان از ته دل باشد و بدون درخواستی اما فکرکنم این آرزو رو باید به گور ب
این مدت نتونستم از اتفاقایی که پیش اومد بنویسم و امروز بعدازمدت ها وقت کردم که بنویسم
البته وقتم که خالی بود اما خب م به يه سری مشکلاتی برخوردم که این مدت
تکنولوژیو ترک کرده بودمپووفبگذریم
یکی اینکه اون روز بخاطر مشکلم تو پست و چه غمیگنم پیش مشاور خانوم جدیدی رفتم و 
باکلی صحبت تونستم اوکی بشم اما خب هرازگاهی جوم میگیره و حالم بابت حرفای نرگس بد میشه
اما خب تاحدودی با یاد حرفای خانوم جدیدی میتونم خودمو کنترل کنم.
بعدازاون مشاوره،
تمرکزم ازدستم خسته شده است 
و بامن حرف نمی زند 
مدادم دنبال خریدن میز و ایینه  ارایش است
که با آ ن خط چشمش را صاف بکشد
آن طرف تر 
دفترم از من طلاق می خواهد به خاطر  تمام شدن ژل مویش 
و از همه بدتر 
نوشته هایم قاضی شده اند 
کاسه ای داغ  تر  از  آش با شش وجب روغن برآن 
احساسم را بردم  سرخیابان بفروشم 
تمام شد 
قبل از  فروخته شدن 
حال من مانده ام 
و
حوضم 
تو بگو رفیق 
که 
مهريه عند المطالبه دفترم را چه کنم؟ 
ورق هاى دفتر من سیاه مى شوند و گیسوان تو سپیدمن قد مى کشم تا تو نفس مى کشى. هر روزدر تو پیامبرى بامن سخن مى گویدکه چشم هایش از بى خوابى سُرخ اندآه!در کلاس درس توحتى تخته سیاه روسفید شدمن هنوز شرمنده. چقدر خسته ات کردم. روز معلم مبارک
چقدر خوب بهانه جور میکنی تا ردم کنی
خوب تر از آن که فکرش رابکنم!!!
ما چه میخواستیم و شما چه؟!
چقدر تفاوت!!!
چقدر دل های الکی خوش!!!!
خیلی وقت است که فقط انتظار میکشم
تا من هم به هر بهانه ای 
فایل های روضه ی حاج مهدی راتکرار کنم
همان ها که هربار جدیدتر میشوند
دل مرده ها را عیسا مسیح ها واجب!
چقدر دلم شبيهِ روزهایی شده
که تنها آرزویش کربلای شما بود
حتی در خواب!
هرچه می خواهی بامن کن
تنها همین اشک را نگاه دار برایم
من بی گريه بر شما دق می کنم حسین جان.
این ارامش رو مدیون تلاش هایی هستم که بی وقفه برای رسیدن به خوشبختی و حل مشکلاتمون انجام میدادم. دعا میکردم‌. میپرسیدم. حرف میزدم و حرف میزدم و حرف میزدم.
حالا وقتی یک بحثی بینمان پیش بیاید حتی اگر خیلی حاد شود مطمئنم که دوستم دارد مطمئنم که دوستش دارم و دقیقا بخاطر همین علقه هست که میتوانم در ارامش به حل مسائل فکرکنم. به اینکه ببین چقدر همدیگر را دوست داریم. ببین تا الان چه چاله ها و دست انداز های بزرگی را پشت سر گذاشتیم جانم! ببین که این اتفا
وقت هایی که میرم عروسی دلم میخواست من عروس بودم و اون داماد ولی اینبار از بس عروس دوماد فامیل نداشتن و همه سناشون زیاد بود تقریبا میشه گفت احتمالا من کوچکترین بودم وقتی تانگو میرقصیدن بقيه عالی بود يه عالمه آدم که سناشون زیاده و بلد نیستن تانگو اصولی برقصن کلاس نرفتن ولی دستشون میذارن دور گردن یار قدیميه شاید بیست سی سالشون اون یار قدیمیم دستشو میذاره رو کمر اونا باهم ت میخورن که دلم خواست باهاش پیر بشم ولی خب متاسفانه اون حتی حال حاضر ر
از غم که بگذریم دیروز يه اتفاق خنده دار افتاد.
بین دانش آموزانم یک دخترکوچولو دارم که خیلی دوستم داره و دوستش دارم. اغلب کنارم هست و دیروز خیلی جدی داییش اومد ظاهرا درباره ی خواهرزاده ش با من حرف بزنه. بحث از وضعیت دانش آموز به سن و رشته تحصیلی من رسید. گویا دختر کوچولو در راستای اینکه میخواسته زمان بیشتری رو بامن بگذرونه تلاش کرده من در کسوت زن دایی ش کنارش باشم. داییش از من دو سال کوچیکتر بود. صحبت کردیم و به توافق رسیدیم زن دایی اون دخترکوچو
 روباه به هردری می زد گوشت پیدا نمی کرد .شیر هم گوشت نداشت . نمی دانست چه کند . اما شیر پیشنهادی داد . گفت : گاو  های وحشی این اطراف پیدا میشوند . اما کسی جرات جلو رفتن ندارد . روباه گفت : گاو وحشی ؟ مرغی و خروسی پیدا نمی شود . شکار گاو کار شماست، می ترسید ؟ شیر گفت : از یک گاو نه ولی از سه گاو با شاخ های وحشتناک چرا ، 
روباه گفت : خب من آنان را فریب می دهم . 
شیر گفت : چه خوب ، اما آن ها که  به حرفت گوش نمی دهد . 
  روباه گفت : اون بامن. فقط اگر دیرکردم . بی صب
 نمیدانم دلم به  دنبال چه می گردد 
 در کنار آن درخت های انار که برروی خاک ایستاده اند و موهایشان را پریشان کرده اند تا گلهای کوچک کنارشان پژمرده نشوند زیر آفتاب تابستان 
 نمی دانم چه چیزی قلبم رافشارمی دهد زمان فهمیدن بوی پاییز و آن صدای مبهم غریب که همیشه بامن است چه می گوید؟
نمی توانم بفهمم که در زوزه باد چه چیزی نهفته است که من را دیوانه می کند 
 غربتی را میشناسم که درغروب روز رفتنم دقیقا همانجا که دررویا دیده ام منتظرمن است 
چه می خواهد
خوبست این قضيه،
سوال از دلم کنید.‌.
رضا بهرام
میرزاده عشقی@Parsa_Night_narrator
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[صدا ۳:۲۱]
Bimar
Reza Bahram
مشاهده مطلب در کانال
سلام.این سایت نکته ای دارد که باید توجه کنید
اگر فیلم یا سریال مورد نظر را پیدا نمیکنید:شاید روزانه فیلم یا سریالی پخش بشود که شما میخواهید آن را پیداکنید اما در صفحه اول نمیتوانید آن را پیدا کنید باید از طریق پایین صفحه به دنبال کلمه بعدی بگردید و بر روی آن کلیک کنید تا به صفحه بعدی منتقل شوید و فیلم و سریال مورد نظر را پیدا کنید
اگر سوال و انتقاد و پیشنهادی دارید میتوانید از طریق راه زیر بامن درمیان بگزارید
تلگرام:nimak13842005@
اینستا:nima_k84
یکی از سریعترین روش هایی که میتوانید یک متخصص قلب و عروق خوب در تهران و سایر شهرهای پیدا کنید و سپس از پزشک قلب نوبت اینترنتی دریافت کنید، مراجعه به سایت دکتر بامن است که در آنجا می توانید لیست کامل متخصص قلب و عروق وجود دارد و شما به راحتی می توانید در کمترین زمان ممکن می توانید نوبت پزشکی در سایت دکتر بامن اخذ نمایید.
برای این کار نیاز است تا شما مراحل زیر را به خوبی دنبال نمایید:
ابتدا وارد سایت دکتر با من شوید و متخصص قلب و عروق یا دکتر قلب
میدونی خوشبختی یعنی چی؟! :)وقتی عشقم میره اتاق مامان اینا بخوابه تامن تو اتاق خودم یکی دوساعت درس بخونم بعديه ساعت که فکرمیکنم خوابه يهو صدام کنه بگه بیا کنارمن باش تا من خوابم ببره بعدش برو به درست برس!بدون تو خوابم نمیبره :)
وچه لذتی داره نوازش کردن موهات و صورتت چشم رنگی من.
کی فکرش رو میکرد من تو این وبلاگ همچین پستایی بزارم؟! :)
داره بارون میباره . فکرکنم تواین حوالی فقط چراغای خونه ی ما روشنه !!! خب چیکارکنم تنهایی تو اتاق میترسم !!! :) چرا
اشتباهی شماره ی خونه رو گرفتم. یادم اومد کسی خونه نیست.
از آخرین بار که با شماره خونه بامن تماس گرفتن 16 روز گذشته.
هنوزم دلم میخواد پشت خط خونه صدای مامان رو بشنوم؛ تماس که میره روی پیغامگیر بال بال بزنم بگم مامان کجایی بابا شما چرا گوشی رو برنمیداری
اما نمیدونم
شاید دلم این رو نخواد 
من واسه اینکه یاد بگیرم از دلتنگی نمیرم که رو شونه همه گريه نکنم پوست انداختم. فقط کسی که پوست انداخته میدونه چقدر درد داره. زنده زنده پوستم کنده شد و يه اخ بلن
وقتی دیگه تحمل کردن سخت میشهوقتی دبگه بلد نیستم خودمو آروم کنم
يهو میگم پاشم بیام اینجا
چهارکلمه حرف برنم، شاید سبک بشم
خیلی احساس تنهایی میکنم
قبلا هم تنها بودم، یعنی شدم
ولی اینجوری که الان غمگینم، غمگین نبودم
دلم گرفته
دلم يه همدم میخواد
يه همنفس
ولی حوصله ندارم
يه نفر میخوام که کنارم باشه
ولی نمیخوام
خودم که به این تناقض فکرمیکنم
به يه چیز میرسم
هروقت میخوام به خصوصیات يه نفر فکرکنم
فقط اون میاد جلو چشمام
به هر آینده ای که فکر میکنم
فقط
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
وقتی فهمیدم اون از این طبقه رفته، فوری رفتم سمت مادرم و دستاش و باز کردم. تا من و دید گفت فاطمه خوبه؟؟؟
گفتم آره. هیچ جای نگرانی نیست.
هم زمان فیروزفر سر رسید.
بهش گفتم:
خواهشا برو پایین بمون جلوی ساختمون و مدیریت کن. تیم های مربوط به خودت و از اونجا هدایت کن. فقط داری میری پایین مواظب خودت باش. چون اون نامرد همین دور و بر هست و کمین کرده.»
فیروزفر فوری برگشت پایین و منم به دوتا از بچه های نیروی مخصوص گفتم شما بامن ب
درواقع الان که دارم می‌نویسم، هیچ ایده‌ای ندارم که چی میخوام بنویسم و فقط دلم خواسته بنویسم.
خب میدونی؟ یکم عجیب شدم، همش دوست دارم فکر کنم هیچکس دراین جهان نیست و فقط خودمم که دارم يه مسیری رو میرم. نه اینکه کسی باشم که فقط خودش رو می‌بینه ولی احساس می‌کنم خیلی صداست! همه جا پراز صداست! احساس می‌کنم هرکس يه میکروفون گرفته دستش و فریاد میزنه. احساس می‌کنم باید گوشامو بگیرم و سعی کنم صدای خودم رو بشنوم، که شاید شنیدنی باشه.نسبت به اینجا، ا
با کمک این نرم افزار  می توانید کسانی را که به وای فای شما متصل شده اند را نشان ببینید.
.
.
.
.


دانلود نسخه اندروید
دریافت
حجم: 15.8 مگابایت
قابل نصب برای اندروید 4.1وبالاتر
در صورت بروز مشکل در قسمت تماس بامن مشکل خود را مطرح کنید.
هوالحی.
مادربزرگم هرسال قبل از آمدن زمستان، جدیدترین مدل شال گردنی که درست به اندازه سن خودم قدیمی هست را می بافد و وقتی اولین برف زمستان می بارد، آن را به هر زحمتی که شده به دستم‌می رساند.
مادربزرگم هیییییچوقت با کسی جز من به امامزاده ای که تمام حاجتهایش را از آنجا می گیرد، نمی رود.میگوید: تو همیییییشه باید بامن بیایی، من هم که بال درمیاورم برای همراهی کردنش.
همیشه وقتی درخانه قرآن میخواند، با آن عینک ته استکانی و قرآن بزرگی که خودم برای ش
این روزها بهترین روزهامو دارم سپری میکنم:))
همیشه همینو میخواستم،،انقدرر کاارر کنم انقدرر سرم شلوغ بشهه که وقت نکنم سرمو بخارونم
چند وقتی میشه که به کلاس خیاطی میرم و به عنوان شاگرد برای خانومی کار میکنم
ظاهرا که زن خوبيه و معرفيه نرگس هست که گفت من هستم توهم بیا
خیلی خوش میگذره:))فکرکنم در جریان باشید که من علاقه ای به رشته ام ندارم و سه ساله که رشتمه
هیچ تمایل و انگیزه ای نتونستم در خودم  ب وجود بیارم،اما خب دارم ادامش میدم
واایی نمیدونید
 و این را امشب فهمیدم که هیچ اهمیتی برای این موجود که اسمش مادر است ندارم
من حتی کنار این اهمیت نداشتنام میدانم از من خوششم نمیآیدو خیلی تلخ و گزنده هست
و چقدر سخت است درک کردنش اما من به راحتی هضمش کرده ام
چرا که
قبل تراز اینها میدانستم و به دنبال اثباتش بودم
و امشب
به من اثبات شد
تلخ بود
اما حقیقتی بیش نبود
دیر و زود داشت،اما سوخت و سوزنه
چه بهتر که زود فهمیدم و ای کاش زودتراز اینها حرف میزدم و متوجه این موضوع میشدم
اما درهرصورت زمان خوبی م
ازین بی اعتمادیم به ادمها رنج میبرم، حتی گاهی به نزدیک دوستانی هم که اعتماد صد درصد ندارم و این فوبیای اینکه همه ادما تو ی بازی شرکت میکنن تا منوفریب بدن و ازارم بدن بیشترازینکه اونارو ازاربده خودمو ازارمیده. ازینکه هیچ حرف دورغ و راستی رو ازهم تشخیص نمیدم و حالموبد میکنه این حجم از بدبینی وقتی کسی فلان میگه کلی باید فکر کنم تاببینم قصد واقعیش چی بوده؟نکنه همش داشته فکر میکرده که این حرفو بهم بزنه تافلان اتفاق بیوفته؟ فکرکنم به تنها ادمی ک
الان که دارم اینو مینویسم از يه خواب ناز و شیرین زیر يه لحاف تشک کلفت و گرم و نرم بیدار شدم. زود خوابیدم بخاطر همین وقتی بیدار شدم فکر کردم خیلی خوابیدم. از اون خواباا. / بعد که بیدار شدم دیدم زکی هنوز صبح‌ام نشده و من احساس کردم خیلی خوابیدم. بهرحال خواب خوبی بود و من الان بیدار / دلم میخواد به کارهای عقب افتادم برسم ولی قبلش میخوام يه چیزی بگم /تو قسمت اول سریال SHERLOCK روانشناس به جان توصيه میکنه که وبلاگ بنویسه چون براش خوبه و از این حرفا / به ع
دانلود آهنگ جدید جواد عشوری به نام پایتم
متن آهنگ جدید پایتم - جواد عشوری
Скачать ноую песнюJavad Ashoori Payatam
Текст песни Payatam Javad Ashoori
تو اینجایی درست وسط قلبم همین جایی واسه تجربه کردنВы здесь, самом сердце моего сердца для того, чтобы испытать это
چیکار کرده اون چشات بامن که انگاری همه دنیا من Что эти мои глаза сделали со мной, как будто есь мой мир
حسودم نمیخوام هیشکی يه لحظه باشه جا من

ادامه مطلب
ما در سال ۹۸ بود که توانستیم در اولین مهمانی خانوادگی ظرف نشوییم. در واقع این تاریخ، تاریخ مهمی‌ست در زندگی مجری ما. یلدای ۹۸ تنها یلدا و تنها مهمانی خانوادگی ای بود در ۲۵ سال اخیر مثل گاری از ما کار نکشیدند و ما خدا را بخاطر این موهبت بزرگ شکرگزاریم. ولله.یکی از مهم‌ترین اتفاقات ۹۸ بود که هم من و هم عارفه یادمون رفت( میتونیم دستاورد بدونیمش).
*
دیگه زحمت کشیدید تا اینجا‌ اومدید، حیفم‌ اومد‌ چندتا از خواب‌هام رو تعریف نکنم. يه چندتا خواب با
ما در سال ۹۸ بود که توانستیم در اولین مهمانی خانوادگی ظرف نشوییم. در واقع این تاریخ، تاریخ مهمی‌ست در زندگی مجری ما. یلدای ۹۸ تنها یلدا و تنها مهمانی خانوادگی ای بود در ۲۵ سال اخیر مثل گاری از ما کار نکشیدند و ما خدا را بخاطر این موهبت بزرگ شکرگزاریم. ولله.یکی از مهم‌ترین اتفاقات ۹۸ بود که هم من و هم عارفه یادمون رفت( میتونیم دستاورد بدونیمش).
*
دیگه زحمت کشیدید تا اینجا‌ اومدید، حیفم‌ اومد‌ چندتا از خواب‌هام رو تعریف نکنم. يه چندتا خواب با
نمیدونم چرا فکر میکرد منم مثل بقيه میشینم پا به پای حرفای فووووووووق مسخرشون و به به و چه چه میکنم ولی نمیدونست من کلا از يه سیاره ی دیگه اومدم ! :)نمیدونم چرا يه عده مسائل شخصی شوییشون رو به هم دیگه در قالب تمسخر تعریف میکنن و کیف میبرن از این کارو هارهار هور هور هیر هیر میخندن ! :/
دلم خنک شد که جوابتو دادم تا تو باشی ازاین غلطا نکنی ! :)
من حتی به مامانم که همه ی وجودمه همچین حرفی نمیزنم و اونم هیچ وقت همچین کار مسخره رو نمیکنه بیاد بپرسه تشری
چیزی که بهش فکر میکنم ، چیزی که درباره ش مینویسم و چیزی که به زبون میارم از سه جهان متفاوتن! سه دنیای مختلف! سه نوع مائده! و من نمیدونم که چطور باید به وحدت در هرسه رسید.
اما اگه ازم بپرسید کدوم بهم حس رضایت مندی میده ، باید قاطعانه بگم : چیزی که بهش فکرمیکنم.
چیزی که بهش فکرمیکنم ؛ پیچیده ، گنگ ، دردآور ، امیدبخش و ناامیدکننده ست و خیلی از صفاتی که قلم ضعیفم قادر به توصیفش نیست
چیزی که مینویسم ؛ معلق بین افکار سرگردانم و زندگی دربین گونه انسا
سَخت دلگیرم ازین دوباره مُردَن!پس از آنکه چشمهایم تو را دید خواستم زنده بمانمزنده شدماما حال دوباره مرگی برایم قلمداد میشوددر درونِ رگهایمدر سینه ام که از هوا خالی میشوددر نفس تنگی ای درمان شده که دوباره برگشته استدلگیر تر از من مگر میشود؟چه کسی این مُردَن را دوام خواهد آورد؟که پس از بازکردن چشمهایمپس از دیدنتچشمانم را دوباره ببندم و بگویماین یک کابوسِ شیرین بود!
در این دلتنگیِ عجیب که به مُردن سرایت میکند!،
حال پرسیدنت کارِ دشواریس
سلام دوستان.يهو دلم خواست از چیزی بنویسم که بالاخره دریک فرصت مناسب عملی شدیادتون این پست( امان از دست توامان از دست من ) رو؟
خب بالاخره بخت بامن یار بود و شب تولدش يهو تو ذهنم پااااپ،این فکر دراومد که تبریک بگو و سوتفاهم هارو با خرف زدن برطرف کن که خیالت راحت بشه
و همینکارو کردماولش یکم تودلم خالی شد ولی بعدش گفتم با اراده و انجام بده اینکارو.شاید فردا دیگه چشمهات رو به سقف باز نشه.والااا.کی از فردای خودش خبر داره؟
خلاصه گفت
آشنایی با مفهوم تور
اصطلاح تور که در مفاهیم گردشگری بسیار مورد استفاده قرار می‎گیرد؛ در اصل یک کلمه‎ی انگلیسی است و از نظر مفهومی، معادل سفر و سیاحت» در زبان فارسی است. تور که در زبان انگلیسی Tourنوشته می‎شود در صنعت گردشگری خدمات تور به سرویس‎هایی گفته می‎شود که به مسافران و گردشگران ارائه می‎شود. تور مسافرتی به عنوان مجموعه‎ای از عناصر سفر در نظر گرفته می‎شود. این عناصر، پايه‎های اصلی سفر هستند و شامل محل اقامت، حمل و نقل، گشت و گذار
شنیده‌ها حکایت از آن دارد که در آینده‌ای نزدیک، دیجی‌کالا دیگر تنها فروشگاه اینترنتی بزرگ ایران نخواهد بود و یک تیم با ترکیب سرمايه‌گذار ایرانی و خارجی که آخرین مراحل کار خود را پیش می‌برد، در حال آماده‌سازی خود برای ورود به بازار ایران است. این بازیگر جدید که بامن شاپ» نام دارد، احتمالاً قرار است مدلی شبيه به eBay» را در ایران ارائه دهد تا کاربران هم در کنار فروشندگان، به شکلی امن قابلیت خرید و فروش داشته باشند.ابتدای اسفند ۹۷، بامیلو
♦️دیر زمانی نیست که دریافته ام ؛ وقتی از کسی کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت برده ی او می شوم؛
 
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛
اشتهایم را ازبین می برد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من می گیرد؛
 
اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛
او آزادی فکرم را می گیرد و هر کجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛
 
هیچ راهی برای فرار از او ندارم!!!.
 
تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد
سلام 
درجریان هستید که طی اتفاقات اخیر در وبلاگ خانواده برتر بین تعداد نه چندان کمی از کاربران مقداری دلگیری بوجود امده 
هدف اصلی من از ایجاد این محیط ، چیزی نیست جز خاتمه دادن حقیقی به این داستان های بچه گانه و آشتی کنون بین کاربران 
چرا که خواهش ها و هشدارهای جناب نجفی محترم گویا روی عده ای چندان  تاثیر گذار نبوده 
بطور ویژه از دوست عزیزمون امیررضا خواهش میکنم مطالب آزاردهنده و نظراتی که نام بردگان از انتشار اونها رضایت ندارند رو حذف ک
 
غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدیبامن به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنندمی بینمت ، برای تماشا خوش آمدی
راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیستای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی.
پایان ماجرای دل و عشق روشن استای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبودمنت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ، ای عزیز ترین ميهمان عمردیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
[فاضل نظری]
 
+همیشه حسرت می خورم که چرا بلد نیستم شعر بگم و از اون طر
♦️بسم الله الرحمن الرحیم 
إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقامو
جام جهانی، فوتبال،  شور، هیجان، برد، پیروزی، جام 2018، روسيه، همه وهمه ای اینها شده دغدغه امروز ما لحظه به لحظه  تمام رویارویی ها و حواشی اش ، امروز جامعه ایرانی، مسولین و بعضی خواص با جام جهانی فوتبال می خوابند و بیدار می شوند. 
اما در #یمن خواب و بیدار شدن ها  شور، هیجان، برد، پیروزی،جام2018 و شادی و شعف در چه حدی اس؟؟ ، به چه رنگی است؟؟ به چه طعمی است؟؟ خبر میدهن
   بامن این دل ، دَم به دَم ، ناسازگاری میکند
   می نَهَد غم را به جانم  ،  غمگُساری میکند
   میبرد  با  خود  مرا   تا  بیکران  مرزِ  جنون
   بر  فَراخِ   گونه هایم  ، اشک  جاری  میکند
 
                                                 شاعر معاصر : داوود جمشیدیان ، متخلّص به سِتین
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- کاپیتان ناو تئودرو روزفلت نامهای به اقای ترامپ نوشته است که بداد  ملوانهائی که کرنا گرفتند  برسید  اقای ترامپ گفته است  بامن کتابی صحبت نکنید ایشان را اخراج کردند- دونفر زن وشوهر ماله نوشته بودند که کرونا بسیارخطرناک است واین مقاله هک شده است-وایندو تصمیم گرفتند که درجنگل زندگانی کنند- یک دختر خانم-نام یکبیمارستانمیبرد که درانجا کرونا بوده است وروی گذر گاه سیمانی بیمارستان تا جاده مینویسد مواظب ب
سلام 
درجریان هستید که طی اتفاقات اخیر در وبلاگ خانواده برتر بین تعداد نه چندان کمی از کاربران مقداری دلگیری بوجود امده 
هدف اصلی من از ایجاد این محیط ، چیزی نیست جز خاتمه دادن حقیقی به این داستان های بچه گانه و آشتی کنون بین کاربران 
چرا که خواهش ها و هشدارهای جناب نجفی محترم گویا روی عده ای چندان  تاثیر گذار نبوده 
بطور ویژه از دوست عزیزمون امیررضا خواهش میکنم مطالب آزاردهنده و نظراتی که نام بردگان از انتشار اونها رضایت ندارند رو حذف ک
سلام 
 اوضاع من که تعریفی نداره شما چطورید ؟دل تو دلم نیس بزرگ ترین اتفاق زندگیم سه شنبه رخ میده چهارده برج آبان ماه چقدربده ندونی باید حالت خوب باشه یابد ؟باید بخندی یا گريه کنی ؟باید ماتم بگیری یا قندتودلت آب بشه ؟اما قبل همه ی اینا فکرکنم باید نیمه جون شد ،عجب دنیای بی رحميه فقط به ظاهر شادیارو به رخت می کشه و عشق بقيه رو مثل سیلی بهت می زنه بعد که به خودت نگاه می کنی می بینی تنهاتراز يه تنهایی اما باطن دنیا اینکه هرکسی مشکلات خودشو داره فق
ایکه درایام پیری دادرَس بودی مرا
شرمسارم چون شهابی بازرَس بودی مرا
رَه ندارم جزبه دامانت به دامانی دگر
فکروعقلم،هم که هوشم،هم هوَس بودی مرا
آمدی درنوجوانی،دربَرم شادآمدی
سربه زیروخنده روی وهم مَلَس بودی مرا
مرحباعشق است،گلبُن ساختی،چون ساختی
آرزویم ، آبرویم، هم نفَس بودی مرا
عشق مایی،عشق مایی،بی ریایی،بی ریا
یادم آیدروزگاری،چون ارَس بودی مرا
لاله گون میشدزمانی آن گلو،بانازها
نازهارا،بانیازی دَرْکْ، بَس بودی مرا
ژاله می ساییدم اندا
دانلود آهنگ یوسف زمانی چرا ناراحتی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * چرا ناراحتی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , یوسف زمانی باشید.
دانلود آهنگ یوسف زمانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Yousef Zamani called Chera Narahati With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ یوسف زمانی به نام چرا ناراحتی
چی سرت اومده عشقم چرا ناراحتیچند روزه سری باهام چرا انقدر ساکتیمیشه ببینمت یکم باهم حرف بزنیمدوباره مث
ادم بمیره بهتر از ايه که منتظر باشه من شدم کلاف سر درگم فاصله حیاط و ورزشگاه و سالم مطاله برام شده مثل سرگرمی برای دور شدن از این سردر گمی کتابم برگ برگ شده دیشب با افسوس گفتم فهیمه کتابم رو ببین چی شده گفت خودتم مثل کتابت شدی دلم گرفت راست میگن بعد هر سختی راحتيه اره؟چرا این چند وقت بعد هر سختی يه سختی دیگه اومد این اسانی کجا بود که نیومد.
میگه پاشو بریم بیرون میگم بریم هفت تیر مانتد ببینیم میگه بدم میاد از اونجا میگم پس من هیچ جای دیگه نمیام و
بعد عمری پدر دختری تنها شدیم
آی گريه کردم آی.
که عمه غذا اورد گفت فردا نیستم بیارم ناهارتون :)
عمه گريه کن :) برادر زاده گريه کن :)
هی میگفت :عمت بمیره تورو اینجور نبینه
پدر :خدا نکنه ، شلوغش نکن فاطمه :/
حالا منو عمه همجین عمه و برادر زاده نیستیما 
ولی شب خوبی بود :) مامانم اگه بود بیشتر گریمو درمیاورد :/
میگرنمه چيه پدرمو دراورده مغزم سوت میکشه، خون دماغ میشم ، مغزم انگار ت خورده
هیشکدوم زنگای بچه هارو جواب ندادم
دیروز دیدم پ بیش از حد مغزمو
تو هفته ای که گذشت ، يه روز بعداز اذان مغرب، با کلی خستگی بالاخره وقت کردم زنگ بزنم به کتابخونه که ببینم تعطیلات عیدش تمام شده یا نه.کتابخونه ی خوبيه و دوساله که گاهی اوقات میرم اما تعطیلیاش یخورده زیادن و ازاین نظر، منظم نیست :/
کد بخش حراست رو زدم و پرسیدم که گفت نه کتابخونه بستست :( پرسیدم از کی باز میشه؟ گفت منم نمیدونم تماس بگیرید :(
تشکر کردم و قطع کردم.بعد نمیدونم همون لحظه چه فکری کردم با خودم که پیش خودم گفتم نکنه کتابخونش تعطیله و
   بامن این دل ، دَم به دَم ، ناسازگاری میکند
   می نَهَد غم را به جانم  ،  غمگُساری میکند
   میبرد  با  خود  مرا   تا  بیکران  مرزِ  جنون
   بر  فَراخِ   گونه هایم  ، اشک  جاری  میکند
 
                                                 شاعر معاصر : داوود جمشیدیان ، متخلّص به سِتین
                                                                   فروردین ماه 1399
دیروز با عارفه رفتیم مزار شهدای کرمان.نشستیم بالای مزار یکی از شهدایی که از فامیل های دور و دورِ عارفه میشد.دیروز از ما فقط دماغامون مشخص بود. مردم بیچاره هم فکرمیردن مثلا فرزند یا خواهر شهیدیم. خیلی بامزه بهمون نگاه میکردن و حتی وایمیستادن فاتحه میخوندن. همونجا تصمیم گرفتیم یکی از پدرهای معنویمون همین شهید باشه. هر کسی هم از روی قبر رد میشد قیافه ی "چرا از روی قبر پدر معنویمون رد میشی" به خودمون میگرفتیم.جاتون خالی اینقد سرد بود که به دنبال
انتظار بند بندِ وجودتو درگیره يه درده ناعلاج میکنه بعدم اروم و بی سر و صدا از بین میبرتت.
تو تازه یاد گرفتیما خیلی وقته گذاشتیم کنار.
روزگاری هم اگر دیوانه ات بودم ، گذشت جانان :)
تنها جایی که پشتم وایسادن پشت چراغ قرمز بود
بامن #سرد نباش سرما میخوری
من ‌تمامم،پر از این حالته بی حوصلگیست:)
از وقتی از کسی توقع ندارم زندگی زیباتر شده!
+ موندن بهتره یا رفتن؟- بستگی به آدمش داره(:
مثه برف باش زیبا ولی سرد :)
 
باغ عروسی در شرق تهران
باغ عروسی تشریفات
دخترم دخترنازم همه ی عمر من است
چلچراغ دل این عاشق تنهاست گل نسرینم
سخت دلگیرم ازآنچه روزگار بامن کرد
 میدهد دیدن او از غم و درد تسکینم 
مدتی است دختر زیبای من از من دوراست
او که دور است زمن سوته دل و غمگینم
داد خداوند بمن هديه ز گلهای بهشت
در رخش جلوه ی زیبای خدا می بینم 
داشتم از درد به خودم میپیچیدم خانوم دکتره همونطور که داشت به من میرسید با نوشینم دعوا میکرددر باز شدو کامران و علی با عجله اومدن توپرستاری که اونجا بود بهشون اشاره کرد که بیرون باشن-همسرشم-شما باشین ولی اون اقا برن بیرونعلی رفت بیرونکامران اومد طرفم و دستمو گرفت-چی شدی بهار؟خوبی؟با گريه سرمو ت دادمبرگشت طرف نوشین که داشت بامن اشک میریخت-چی شد نوشین؟چرا حالش بد شد؟-هیچی داشت میدویید دنبال من يهویی حالش بد شدکامران با عصبانیت گفت-خاک توس
سرافرازم نمودی وزتو ممنونم ای یارمکه بامن همرهی وبا تو افتاده سر وکارمنه از دنیاشکایت دارم ونی شکوه از غمهاوخوشحالم که تو هستی ومن تنها ترا دارممدد کن باز هم باشم کنار تو  اگر دارملیاقت که تو باشی یاور ویار و مددکارمزغم ،مهجوری و دوری به دورم، ای عزیز جانبه دور تو بگردم من به گردت همچو پرگارمچو هستی سخت خوشنودم که هر لحظهبه هر لحظه، تویی آن نازنین دلبند دلدارمبه کویت جان سپارم من ،زعشقت بی قرارم منفقط این جمله را گویم، عزیزم دوستت دارمهمی
این روزهای منم میگذره
وقتایی که مزون هستم اوکی هستمبااینکه جای مورد علاقم نیست اما بهتراز خونه هست
حداقل از زمانی که نرگس رو پیش خودم آوردمم تمایلم بیشتر شده
محیطش صمیمی و خوبه و تازمانی که دوره تدوینم تموم نشد فعلا هستم
البته خانوم (صاحب مزون)امروز بهم يه پیشنهاد داد
وقتی وارد پیجم که شد و علایقم رو دید گفت پیجم رو مدیریت کن،واینکه يه سری اساتید 
میخوان بیان و نرم افزاری رو یاد بدن و منم باشم و یاد بگیرم که  فکرکنم مارولوس باشه
و ای
 هروقت اتفاق بدی براتون پیش اومد هرگز نگین مگه از اینم بدتر میشه؟؟
اره میشه از اون تلخ تر وحشتناک تر.غیرقابل تصورتر.همه اینا میشه.
يه بار کوه رفته بودم خیلی غصه داشتم اون بالا انقدر داد زدم انقدر داد زدم تا صدام به اون 
بالایی برسه .
فقط ازش خواستم یذره بامن مهربون باشه.
ازش ممنونم که برای کوچکترین چیزی باید جون بکنم تا بهش برسم
ازش ممنونم که هر وقت چیزی باور کردم وامیدوار شدم با یک حقیقت تلخ از خواب خرگوشی بیدارم کرد.
همه اینا میگذره 
فرا
❤️غروب❤️بادل غریبه است خدایا مگر غروبمردغریب خسته و دلتنگ ترغروبپیوسته درسکوت وس فکرمی کندهرعاشقی برای دلش درسفر غروبغمگین نمی شدم همه ی عمردرجهانبامن رفیق می شد وهم دل اگر غروبخندان ندیده ام بنشیندبه گوشه ای!درطول زندگانی خود یک نفر غروبدر آسمان کبوتر بی آشیانه هم رغبت نمی کند بزند بال وپر غروبخورشید تا که رفت توهم خانه می رویای نوردیدگان من از بام ودر غروبناصح به راه مانده نگاهم که قاصدکازخانه اش دو باره بیارد خبر غروب
           
بهتره اول خودم رو معرفی کنم من علی چهره هستم يه پشت کنکوری توی رشته تجربی .
بریم سراغ اصل مطلب که چرا این وبلاگ رو باز کردم و کلا کی من رو به ذوق نوشتن وادار کرد برای این که این رو بدونید باید به هفت سال قبل برگردیم درست زمانی که من کلاس ششم بودم و يه همکلاسی داشتم به اسم بنیامین بیضایی اون همیشه مرتب و  درس خون بود و هیچ وقت از سر زبون معلممون اقای جعفری نمیفتاد تا تاین که بنیامین عزیز از تیز هوشان قبول شد و من  قبول نشدم 7سال گذشت و من دو باره بن
گوشت ياکريم
در این مطلب از سایت جسارت می خواهیم در مورد گوشت ياکريم و خواص آن صحبت میکنیم ، امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرایم قرار بگیرد.
توضیحاتی در مورد گوشت ياکريم
ياکريم (نام علمی: Streptopelia decaocto) یک گونه از تیرهٔ کبوتریان و بومی آسیا و اروپا است. ياکريم بزرگتر از دیگر گونه‌های قمری است و رنگ آن شنی صورتی یا نخودی کمرنگ است و نیم طوق سیاهی روی گردن دارد. پرواز این پرنده با سرعت کم است و بال‌هایش را بسیار کم تکان می‌دهد. قمری خانگ
امروز آخرین روز 98 هست و خب فکرکنم اکثرمون دل و دماغ وارد شدن 
به سال جدیدو نداریم اما بیایم راجب سال98 چطور گذشت حرف بزنیم
تواین سال روزای سختی رو پشت سر گذروندم با تمام خوبی و بدی هاش
گذشتت.
بیایم اصلا راجب اتفاقای ناگوار و بد حرف نزنیم و ازروزای خوبمون بگیم
قرارنیست همیشه از اتفاقاتی که باعث صدممون شده بیایم بگیمبیایم با صحبت
راجب اتفاقای خوب و مثبت حالمون خوب و خوب تر کنیم تا سالجدید رو باخلق و خوی و حال خوب بگذرونیم
اگه بخوام از دید مثبت
عمرم رسوب کرده به یلدای دیگری
در انتظار تلخ مبادای دیگری
وقتی قرار نیست خدا چشمکی زند
آخر چرا امید، به فردای دیگری!؟
امشب دوباره آمده بودند شب چره
یلدا بهانه بود به بادای دیگری
خسته، نفس بریده، خدایا چه شد که من
دور از جماعتم به فرادای دیگری؟؟
شب شد، شب تولد مرگی سیاه و سرد
بامن دلی نماند و سویدای دیگری
یلدا برای زخم دلم خواب دیده است
یوسف،؟ نه، خواب يهودای دیگری
گم می شوم برای همیشه درون خود
یلدا، برو، به خانه ی شیدای دیگری
محمد رحیمی
اسمتونو جمع کنید ببینید چه شعری ساخته میشه! 

الفای مهربان یارم
بباعشق تو میمانم 
پپای خسته ای دارم 
تتا هستی منم هستم
ثثابت میکنم هستم
ج.جان من فدای تو
چ.چند وقتی بمان بامن
ح.حال از من نمیپرسی
خ.خوابم با تو شیرینه 
د.در جانم زدی رخنه
ذ.ذره ذره آبم کن
ر.رسوای جهانم کن
ز.زلف خود پریشان کن
ژ.ژنده جامه ای پوشم
س.سر برشانه ام بگذار 
ش.شوق من دو چندا
یک عدد خاله دارم که ناتنيه از همسر دوم بابا بزرگ جان .خب ما هممون نوه ها و بچه های بابابزرگ دوستش میداریم ودوتا خاله رو ناتنی و ننه شونو
 گودزیلا و نامادری سیندرلا ندیدیم هیچ وقت خدایی زن خوبيه .
داشتم از خاله کوچیکم میگفتم خب شخصیت جالبی داره تنها ادميه که تو فامیل ظاهر و باطن یکيه .
البته بزرگتر که بشه دنیا یادش میده چه جوری خاکستری بشه و همرنگ جماعت
گاهی بهم زنگ میزنه یا کلیپ طنز برام میفرسته حتی فیلم ترسناک دانلود میکنه زنگ میزنه به من که د
یک عدد خاله دارم که ناتنيه از همسر دوم بابا بزرگ جان .خب ما هممون نوه ها و بچه های بابابزرگ دوستش میداریم ودوتا خاله رو ناتنی و ننه شونو
 گودزیلا و نامادری سیندرلا ندیدیم هیچ وقت خدایی زن خوبيه .
داشتم از خاله کوچیکم میگفتم خب شخصیت جالبی داره تنها ادميه که تو فامیل ظاهر و باطن یکيه .
البته بزرگتر که بشه دنیا یادش میده چه جوری خاکستری بشه و همرنگ جماعت
گاهی بهم زنگ میزنه یا کلیپ طنز برام میفرسته حتی فیلم ترسناک دانلود میکنه زنگ میزنه به من که د
در پاسخ به این سوال باید بگویم که من ترجیح می‌دهم اول یک اسم برای خودم انتخاب کنم، چون نمی‌دانم نام فعلی‌ام (شبنم هستم) در دنیای پرندگان چه معنایی دارد. به نظرم قوقو انتخاب خوبی است؛ در آوای‌شان زیاد شنیده‌ام و فکر می‌کنم بین‌شان نام محبوبی باشد. 
از آن‌جایی که من در آدم بودن خود، فردی محتاطم و اهل هیجان زیاد هم نیستم، احتمالا پرندگی‌ام هم یک چیزی در همین مايه‌هاست. پس حتما قوقو یک ياکريم محافظه‌کار خواهد بود که در ارتفاع کم پرواز می
رفتم دیدنش ولی دلم گرف
گف شاید میم بیاد یدفه ک دیده بودت بهش گفته بودم 
دوس دختر فلانی هستی،گفتم ادم قحط بود عین رو مثال
زدی 
یجام برگش بهم گف اصن تو داداش منی
مشکلم همینه هیچ وقت ب عنوان ی دختر ب چشمش نیومدم
مگه تقصیرمنه ک واس بودن تو این جامعه لعنتی و مستقل
زندگی کردن عین مرد بار اومدم :(( همیشه عادت کردم مواظب
خودمو اطرافیانم باشم مردونه مرام خرج کنم و لوس وننر 
نباشم عین خیلی دخترا،و از لوس و با ناز رفتار کردن بدم میاد
عین خیلی ازدخترا صدقل
گفتی ازباران بسازم دفتری خواهم نوشتاینکه من راتاکجاهامی بری خواهم نوشتچشمهای توخدای حرفهای تازه اندکفرراباواژه های دلبری خواهم نوشت کنج لبهایت بهشتی گم شده رسوای منوقتی لبخندتورامثل پری خواهم نوشتبوسه بامن بوسه است ایینه باتصویرتوعشق دارددرمیانش داوری خواهم نوشتاینکه من مردابم اری خط به خط کهنگیتوبرایم دفترنیلوفری خواهم نوشتدرمیان دستهای کوچم جای تو نیستمن تمامت رابرای دیگری خواهم نوشتموج زیبای نگاهت ناگهان تردیدشدباتودارم حرفه
۱۹۰- بار امانت دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند   گل آدم بسرشتند وبه پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت   بامن راه نشین باده مستانه زدند آمسان بار امانت نتوانست کشید       قرعه فال به نام من دیوانه زدند جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه   … بار امانت – دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند – غزل ۱۸۴ – ۱۹۰
منبع : فالگیر
بزار بی مقدمه يه سوال بپرسم ازت
اگر يه خانوم یا آقای ثروتمند باشی به قدری که هر کس به پولی احتیاج داشته باشه اول سراغ شما بیاد.
يه روز بشه خبر داربشی پسرت یا دخترت به يه پولی احتیاج داشته ولی به تونگفته حالا به هردلیلی
احساست چيه؟میشه احساست را بامن درمیون بزاری 
این اتفاق همین نزدیکيها افتاده ،میخواستم نظرت را راجع بهش بدونم
حالا یکی داراییش فقط ثروتشه اما من کسی را میشناسم که درهرزمینه ای که فکرکنی بالاترین تخصص را داره ويه جورایی د
فکرکنم 12 13 سال بیش‌تر نداشتم. خانم جلسه‌ای تو حیاط بود و داشت مجلس را ترک می‌کرد که من از یک در دیگه بیرون اومدم و جلوش سبز شدم. پرسیدم چرا این میزان از پوشش فقط برای خانم‌هاست؟ پیشانیم را بوسید و کلی اظهار خوشحالی کرد که دغدغه‌ی دین دارم. گفت دخترم آخه ببین مثلا دست زن‌ها چقدر زیباست، بی مو، ظریف و می‌تونه تحریک کننده باشه اما دست یک مرد، این قدر قشنگ و جذابه؟
و من روم نشد بگم آره!
نمی‌دونم، شاید حاج خانم گرایش‌های همجنس‌خواهانه داشت.
 
سلااااااام.
بعداز چندروز نبودن
امروز به خودم گفتم بهتره صبحانه عسل بخورم 
ظرف عسل راازتو کابینت برداشتم بگو چی دیدم؟
عسل که نبود عسل وسیاه دونه بود البته نه ازاون سیاه دونه ها که با عسل میخورن ،ازاون سیاها که اندازه دونن ومیرن عسلا بخورن!!!!!
حدس زدی چیو میگم؟
 فکرکنم دیشب مورچه ها قرابوده برن عسل ببرن برای سفره عقده دوتا مورچه تازه درحال رسیدن به هم
به نظرت چقدرعسل بسه برااینکه عروس داماد مورچه دهن هم بزارن؟
کمتراز يه نقطه
یعنی کمترا
بعد از سه روز بغض اسمان اینجا کمی دارد میبارد
رگبار میزند و بعد یک دفعه همه چی تمام میشود و دوباره
انگار که بی مهابا بغضش بشکند و بعد به خودش بگوید:" گريه نکن بیخیال درست میشه" و بعد دوباره تحملش تمام شود و بشکند
توی تراس کوچکمان نشسته ام و دهنی جریده از فریاد را پلی کرده ام
دقیقا یک هفته پیش یک سال از سفر شیرازمان گذشت که فکرنکنم جز من کسی به ان اهمیت داده باشد
به هرحال با این بغض سنگین اسمان و دم هوا و صدای شاهین خواستم خاطره ان شب کازرون را برا
به روایت همسر شهید
سالروز شهادت شهید مدافع حرم شهید حاج شعبان نصیری
ماه رمضان‌ ها امکان نداشت یک روز بیدار شوم و نبینم سحری را آماده کرده است. می‌گفت تو بخواب و استراحت کن، سحری بامن. امسال یک روزهایی وقت سحر حس می‌کنم که تکانم می‌دهد تا مبادا خواب بمانم. 
من بهترین زندگی را با شعبان تجربه کردم. هیچ کمبودی با بودن او نداشتم. اگر او را ببینم می‌گویم چرا من را گذاشتی و رفتی! کاش کنارم می‌ماندی و با هم شهید می‌شدیم
آخرین دیدارمان در معراج شه
دوست من سلام 
خیلی خوشحالم که دراین باشگاه مشتریان عضو شدید
من تصمیم دارم به صورت هفتگی چندین مطلب متنی وویدئویی وصوتی برای ارتقاءهوش سلامت شما دراین باشگاه قراردهم.
من میتوانم دراین راستا به شما(دانش، بینش، راهکار) های طب سنتی رادراختیارتان بگذارم که ازهرطبیب ودکتری بی نیاز شوید.
اما ازشما چنددرخواست کوچک دارم:
1.باماهمراه شوید ودربحث ها ونظرسنجی ها شرکت کنید. 
2.مارا به دوستان خودمعرفی کنید. 
3.هرجاسئوال داشتید حتماازما بپرسید.
آیامیدان
صبح بانوری که افتاده بودتو صورتم بلند شدمتواتاق بودم!!!من کی اومدم اتاق؟؟اتردین رومبل خواب بود.رفتم زدم پس کله اشو گفتم:من:پاشودیگهمنو کی اوردتو اتاق؟؟-اه توهم که الارم سرخودیاگه گذاشتی من مثل ادم بکپماقاتفضلی اوردتت.خب من اوردمت دیگه نابغه-توبه چه حقی منو اوردی اتاق؟؟-ببخشیدولی صدات کردم بلندنشدی مجبورشدم بغلمت کنم بیارم تواتاق-خب باشهمن رفتم بیرونزیرلب شنیدم که میگفت:اتردین:پادگانه اینجا.کله ی صبح بیداريهادمو بیدارمیکنه خو
متن ترانه نوید جواهری به نام تنهایی

ساده گذشتی از من ببین،این رسمش نبوددلی که خیلی میخواستیش ببین،این رسمش نبودکه تو اوج نور يهو تاریکشه راهمبعد اون حتی نشد يه بارمفکرکنم برام مثل قبل بشیخیلی زود فهمیدم چقدر بی ارزشيهرچی میگم مال همون وقتيه که گذاشتی رفتی از پیش منفکر میکردم بی تو نمیشهولی کوبیدمو ساختم من از ریشممالان اصلا پشیمون نیستمخوشحالم ک دیگه اون نیستمکه بخواد يه لحظه به تو فک کنهروزای عمرشو حیفو میل کنهفک نمیکردم يه روزجامون ب
دانلود جدیدترین نقشه pdf شهر تهران بزرگ با کیفیت بسیار بالا سال 98 در ابعاد بزرگ
فایل pdf  نقشه شهر تهران بزرگ  یک ابزار ضروری با ویژگی های فوق العاده ،که میشه باهاش کسب درآمد هم کرد. حتما میپرسی مگه میشه بله بامن همراه باش تا بگم چطوری اول از همه داشتن این نقشه یعنی کل خیابانها و کوچه پس کوچه های شهر تهران تو گوشیته دوم :جدیده،سال ٩٨ تولید شده . من مشابه اون رو به صورت نقشه آفلاین تو اینترنت پیدا نکردم.نقشه های پی دی اف رایگان که تو اینت .
دریا
       روزگار عجب مشاطه ای است ، هر روز چیز تازه ای در مسیر راهت قرار میدهد ، گاه آنقدر غیر قابل باور که تا مدت ها مات یک حقیقت تلخی و از حال خویش بی خبر چون کلافی سر در گم ، هرجا سراب میبینی ، دیوانه وار در هزار توی آرزو هایت دور خویش می گردی تا باورش کنی تومار عمرت به هم پیچیده شده و روزگار سر آمده است . زمانی از ارتفاع می هراسیدم و روزی وحشت از دریا و لحظه ای از حرم آتش و امروز از گم شدن در خویش می هراسم ، از فراموش شدن و فراموش کردن ، از به یغما رف
يه روزی خیلی اتفاقی، توسط یکی از اساتیدم به گروهی معرفی شدمگروهی علمی که هرسال مسئولیت برگزاری يه سمینار بین‌ المللی به عهدش بود
و من هم بعد از عبور از چندتا فیلتر، با این گروه همکار شدم
سال اولی که همراهشون بودم، یکی از دوستام هم باهام بود
بیشتر اوقات باهم بودیم و درکنار اونا احساس غریبگی میکردیم
کم حرف بودیم و به قول معروف یخمون آب نشده بود
از رابطه ی کاری اعضای ثابت گروه اطلاعی نداشتیم و سعی میکردیم کار خودمونو به بهترین شکل انجام بدیم
س
پیامبر(صلی الله عليه وآله):هرکس برای غیرخدا , شراب خواری را رهاکند, خداونداورا ازشراب خالص ومهر شده بنوشاند.امام علی پرسید:برای غیرخدا؟ فرمودند:آری. به خداقسم برای حفظ(سلامتی) خویش.
امیرالمؤمنین علی(عليه السلام):مؤمن ازاندک خداخشنودمیشودوبسیارش اوراناراحت نمی کندومنافق از اندک خدا ناخشنودمیشودوبسیارش هم او راخشنود نمی سازد.
امیرالمؤمنین علی(عليه السلام):مؤمن زودخشنودودیرناراحت میشودومنافق زودناراحت ودیرخشنود میشود.
امیرالمؤمنی
امیرالمؤمنین علی(عليه السلام):چه بسیاراست تفاوت میان دوکردار:کرداری که خوشی آن برودوپیامد آن برجا می ماندوکرداری که رنج آن برودومزدش بماند.
امیرالمؤمنین علی(عليه السلام):ازسخن گفتن باکسی که گفتارت را نمی فهمدبپرهیزکه تورابه ستوه می آورد.
پیامبر(صلی الله عليه وآله):تامیتوانی بکوش که صبح وشب درقلبت قصدفریب ونیرنگ کسی نباشد, چراکه این ازسنتهای من است وکسی که سنتم رازنده کندمرا زنده کرده است وکسی که مرا زنده کند دربهشت بامن خواهدبود.
پیا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها