نتایج جستجو برای عبارت :

صدای آه زن نالهgo

همه پیمانه شکستند،دلم ناله کند
درِمیخانه ببستند،دلم ناله کند
زخجالت نرسدباده به مستان،سرِشب
همچودیوانه بخندند،دلم ناله کند
نشتابندبه پروازکه مرغان هوا
همچومن لانه پسندند،دلم ناله کند
ماهیان ازدلِ دریا به سواحل زغمت
همه ازحال برفتند،دلم ناله کند
مه وخورشیدوفلک،غم بسرایندبه هم
رختِ چون سایه بپوشند،دلم ناله کند
شمع وپروانه به هم چشم بدوزندزشوق
به جدائی،چوتوسوزند،دلم ناله کند
گل وگارببازند،چنان غنچه ی خود
همه ازریشه بپوسند،دلم نال
صداي تو که طنین خدا در آن جا داشتمرا از اینهمه دوری به خویشتن واداشتصداي تو که همه لطف و مهربانی بودغریو خستۀ موج و نوای دریا داشتصداي تو که به گوش دلم جنون آموختشباهتی به صداي لطیف لیلا داشتصداي تو که ز نای خدا برآمده بودشکستگی و غم ناله های مولا داشتصداي تو که مرا از خودم جدا می کردتداعی نی و سوز غروب صحرا داشتصداي تو که وجود مرا ز هم پاشیدهزار ندبه و عهد و فرج در آن جا داشتمریم عربلو
صداي طبل و زنجیرمی آید از خیابان
غمی نشسته امشببه قلب پیر و جوان
صداي واحسیناپیچیده در هر کجا
زنده شده دوبارهخاطره ی کربلا
گردیده یک عالمیدر سوگ او سیه پوش
مردم همه عزاداربا اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ بازصداي اشک و ناله
روئیده در کربلاگل های سرخ لاله
نگهداری باتری موبایل یا تبلت درمواقع مهم وضروری
برای مصرف كم تر باتری در موبایل و تبلت بهتر است ابتدا روشنایی صفحه نمایش آن را بانرم افزار های مربوط به كاهش روشنایی صفحه به حداقل ممكن كاهش میدهیم. مانند night mode
صداهای صفحه كلید را خاموش میكنیم.
ویبره،صداي هشدار دهنده ، پیام، تماس، را كم كرده درصورت امكان قطع صدا می كنیم.
نرم افزار ها را از قسمت اصلی متوقف میكنیم.با نرم افزار های مربوطه میتوان با یك كلیك تمام نرم افزار ها را متوقف كرد.مانند نر
همان جا که صداي خفقان گرفته ی سه تارش بند دلم را پاره می کند. همان جا که فریاد می زند "زلف بر باد مده" و روزگارش چون زلف یار پریشان و درهم است. همان جا که از اعماق وجود ناله می کند که "شهره ی شهر مشو" و بیستون بر سر راه است و خبر از شیرین. همان جا که مدهوش و شیدا به التماس می گوید که "می مخور با همه کس" و دلش را سیراب خون می کند. همان جا که از اعماق وجود ناله می کند که "شهره ی شهر مشو" از همان جا تا جنون فاصله ای نیست.
ناله
ز داغ عشق تو خون شد دل چو لاله ی من
فغان که در دل تو ره نیافت ناله ی من
مرا چو ابر بهاری به گریه آر و بخند
که آبروی تو ای گل بود ز ژاله ی من
شراب خون دلم می خوری و نوشت باد
دگر به سنگ چرا می زنی پیاله ی من
چو بشنوی غزل سایه چنگ و نی بشکن
که نیست ساز تو را زهره سوز ناله ی من
بعد آسمان ملک سلیمانم آشناست    آسوده‌ام که خلعت یارانم آشناستبه حال عاشقانم کسی داند              میخانه کجاست که جانانم آشناستاز ناله‌ها ناله ستانم نمانده‌ای            دیوانه‌ام که ناله مستانم آشناستناتوانیهای من در کوی دوست            بیشتر از داغ هجرانم آشناستاین صد هزار ساعت عشق               در آتش و پیمانم آشناست
جنگ روشنایی و تاریکی
اذیت شدن چشم ها پشت پلک
صداي گردش خون
رسیدن به جنون
بی قرار و آشفته
جنگ سکوت و صدا
نت های ناکوک ساز
ناله های هیولاهای ذهن
جنگ گرمی و سردی
فرورفتن تمام درون در آتش
فرو رفتن تمام بیرون در یخ
خوب گوش بده
صداي لخ و لخ پاهایش را میشنوی ؟
صداي کشیده شدن تبرش را روی زمین ؟
صداي خورد شدن استخوان هایم را زیر دندان هایش؟
خوب گوش بده
صداي خنده های آن دو کودک را چه ؟ آنها را میشنوی ؟
صداي قرچ و قرچ مغزم لا به لای دستان پر از شوق توپ بازی ر
آه آه کردن زنان هنگام رابطه جنسی
آه و ناله کردن خانم ها در ارگاسم
شدن دختران و صداي آه آه
صداي زن در رابطه جنسی
صداي زن در شدن و ارگاسم
سلام و خسته نباشید.
من یک دختر 28 ساله هستم و چند ماهه که ازدواج کردم.
میخواستم بدونم آیا صداي آه و ناله برای مردان جذاب هست یا نه ؟
چون شوهرم همش میگه صدا بده.
لطفا خانم ها ی با تجربه نظر بدن ، آگاه بشیم.
یه سوال دیگه : چرا آقایون صدا نمیدن موقع رابطه جنسی ؟
بالاخره ما دختر ها هم دوست داریم صداي ارگاسم شوه
یک صداهایی هستند که هم اصالت دارند و هم هویت.
می تونندشبیه صداي یک سه تار باشن یا ضرب های یک دف در موسیقی اصیل سنتی .
شایدهم صداي ناله ی ساز یک ویالونیست ماهر توی یک نیمه شب باشند.
میتونند گل مریم بخونند ومریم هارو عاشق کنند .
حالشون کوک باشه و حال بقیه هم کوک کنند.

ادامه مطلب
متن نوحه هزار و چارصد ساله با صداي محمدحسین پویانفر
السلام السلام ساکن کربلا
السلام السلام روح قالو بلی
ادخلوها بسلام آمنین
اومدم باز اشک چشمم بین
وعده ما ظهر روز اربعین
هزار و چارصد ساله
میاد صداي ناله
هنوزم انگار زهرا
کنار اون گوداله
حبیبی یا ثارالله
حبیبی یا ثارالله
السلام السلام ساکن کربلا
السلام السلام روح قالوا بلی
ادخلوها بسلام آمنین
اومدم باز اشک چشممُ ببین
وعده ما ظهر روز اربعین
هزار و چارصد ساله میاد صداي ناله
هنوزم انگار زهرا
اولش برای خودش خوشحال شدم. اما بعدش که صداي ناله از شش گوشه جهان بلند شد از زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان و عصایب و حشد الشعبی عراق وفاق الوطنی سوریه و جمعیتهایی از آفریقا صداي ناله در آمد وقتی از شادشدگان به دشمنی سوت جشن و تحسین برای پایان دادن به یک استراتژیست قوی به پا خاست فهمیدم دنیا بعد از این خیلی هم جای خوشی نخواهد بود.  دانستم میشود طوری زندگی کرد یعنی طوری از آسایش و تمام حقوق زندگی خانوادگی و انسانی مایه گذاشت که همه مردم گر
 ناله ی گربه ها روشنیدین چطوریه ؟ اینطوریه که اولش یه صدا در میارن بعد که نگاهشون میکنی هیچ گونه بازخوردی ندارن بعد بیشتر توجه میکنی دیگه شروع میکنن هی ناله ناله بعد یه جیغم میزنن از یک نواختی در بیان بعد باز ناله ناله در اخرم که میبینن هیچ بخاری ازت بلند نمیشه جوری به زمینو زمان میزنن خودشو وحشی بازی در میارن که میگی باششششه خیل خب اصلا هرچی تو بگی ://  پشت رلم تو بشین :// فقط غنچه مبارکتو ببند ://
بعضی آدم هام همینطوری ان تا میتونید ازشون دوری
یه پسر خاله دارم،
 
عین هومن جعفری هست (همون که داداش کامرانه که خواننده ن)، یعنی این بشر کپی این ابلهه. و عین اون ابله هم ناله میکنه وقتی حرف میزنه، انگار داره رابطه جنسی برقرار میکنه همون لحظه. یعنی حالت به هم میخوره از صداي این نکبت.
هی این زنگ میزد هی صداش میرفت روی اعصابم. خیلی هم چرت و پرت میگفت (ما عین خواهر و برادر بزرگ شدیم، یعنی از بچگی با زدن به سر و کله هم بزرگ شدیم البته بعد از چهارم ابتدایی برای سالهای سال از هم جدا شدیم). یه مدته دیگه
دودی مهیب همه جا را فرا گرفته بود.
و از هر طرف صداي ناله به گوش میرسید
آخرین چیزی که به یاد دارم صداي هشدار مراقب باشید بود و من تنها بازمانده بخش فرست کلاس این پرواز هواپیمایی که حامل مخلوقات خدا بوده ، آرام ناپدید خواهم شد ، چنان که گویی نبوده ام روزی.!
دیوار آجری بود و سوراخ‌های بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخ‌های سیمانیِ بین آجرها فرو می‌کرد و از درد، ناله می‌زد و از لذت، نفس‌نفس می‌زد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بیش از این نمی‌تواند دوام بیاورد، نفس‌های پر از هوسش صداي خس‌خسِ دلهره‌آوری به خود گرفته بود.ترسیدم،گفتم سگ.با پوزه‌ای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بودگفتم سگ. تو را چه شده است؟ دمی آرام‌گیر. سگ‌ با چشم‌
دیوار آجری بود و سوراخ‌های بسیار داشت و سگ، آلت خود را حریصانه در سوراخ‌های سیمانیِ بین آجرها فرو می‌کرد و از درد، ناله می‌زد و از لذت، نفس‌نفس می‌زد. درد و لذت، ناله و اصرار. با خود گفتم که بیش از این نمی‌تواند دوام بیاورد، نفس‌های پر از هوسش صداي خس‌خسِ دلهره‌آوری به خود گرفته بود.ترسیدم،گفتم سگ.با پوزه‌ای باز و پاهایی لرزان سوی من نگاه کرد آلتش آخته و خونین در سوراخ پنهان بودگفتم سگ. تو را چه شده است؟ دمی آرام‌گیر. سگ‌ با چشم‌
 چندته اصطلاح گیلان ٚ گیلکی دل که بۊرمه» مفهۊم ٚ وأسه استفاده بۊنن:
اۊشماره | اۊرۊشواره (اِ.)(فارسی: شیون ؤ ناله کردن) جۊمله دل:➖ زنهٰ‌کان قبر ٚ سر اۊشماره گۊدن.(=زن‌ها بر رۊی قبر ناله می‌کردن.)
 
فنار فنار (ق.)(فارسی: گریه زاری کردن) جۊمله دل:➖ وچهٰ‌کان فنار فنار بۊرمه گۊدن.(=بچه‌ها زار زار گریه می‌کردن.)
 
ونگ (اِ.)(فارسی: با صداي بلند گریه کردن) جۊمله دل:➖ زأک ٚ مۊرسؤن ونگ زئن.(=مثل بچه‌ها شیون می‌زدن.)
 
 
.
دقت کنید صداي نت های پائین دسته با نت های بالا دسته هم خوانی داشته باشد. این موضوع را حسی خواهید فهمید. منظورم این است که صداها از بالا تا پائین تغییرات ثابتی داشته باشد. یک دفعه تغییر صدايی نداشته باشد .o    به سیم بم ساز مضراب بزنید صداي آن باید نرم و طبیعی باشد و اصطلاحاً " گز" نزند .o    بلندی صداي ساز اصلاً ملاک نیست. صداي ساز باید تمیز و بدون صداي اضافی باشد . این را حسی می توانیئ درک کنید، صداي ساز واقعاً سلیقه ای است. یکی صداي زنگ دار دو
ناله شیطان لعین در روز عید غدیر و مبعث
 
شیخ عبد الله بن جعفر حمیری رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
✍ ٣٠ ـ قال : وحدثنی مسعدة بن صدقة قال : حدثنی جعفر بن محمد ، عن أبیه : إن إبلیس عدو الله رنّ أربع رنات : یوم لُعن ، ویوم اُهبط إلى الارض ، ویوم بعث النبی صلى الله علیه وآله ، ویوم الغدیر » 
امام باقر سلام الله علیه فرمودند: دشمن خداوند شیطان، چهار مرتبه ناله ای با صداي بلند و محزون زد: روزی که لعن شد؛ روزی که به زمین آمد؛ روز بعثت پیا
بسم الله
 
من دعا کردن را شاید خوب بلد نباشم ولی هر چه حاجت گرفته‌ام از ناله و زاریِ هنگام دعا کردنم است. ناله‌هایم عمیق است. تهِ جانم را می‌خراشد و می‌آید بالا. بالا و بالاتر. به حلقم. به چشم‌هایم. شُرشُر. حالا هم حاجتی دارم ولی ناله‌ام ساکت شده است. جریان ندارد. راکد شده. مثل یک ه‌ی خون. دوباره می‌خواهم زار بزنم. آیا در محیط خوابگاه می‌شود؟ آیا کنار آدم‌ها می‌شود؟ خلوتِ اسرارآمیزی می‌خواهم. من و شب و آسمان و ستاره‌ها.
 
قلبش.
قلبم.
با دیدن بچه‌های زخمی و شهید غزه، دادها و ناله‌های پسرک مریض دیگه داغونم نمیکنه‌. با شنیدنشون اشک شدم، اما نه برای پسر خودم پسر من تو یه جای امن و تمیز کنار پدر و مادرش داره یه سِرُم بیست دقیقه‌ای میزنه و تمام.
آخه این غصه داره؟
کوچولوهای غزه، شما منو خیلی بزرگم کردید. ممنونم ازتون بهشتیای زیبارو❤️‍
خدای من
گویند پدر و پسر را نزد حاکم بردند که چوب بزنند اول پدر را بر زمین انداخته و صد چوب زدند آه نکرد و دم نزد. 
بعد از آن پسرش را انداخته و چون یک چوب زدند پدرش آغاز ناله و فریاد کرد حاکم گفت : تو صد چوب خوردی و دم نزدی به یک چوب که پسرت خورد این ناله و فریاد چیست؟» 
گفت: آن چوبها که بر تن می‌ آمد تحمل میکردم اکنون که بر جگرم می‌آید تحمل ندارم»
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن
باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ایبوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد میی ز خوان توخواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختیبار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌اماو است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای توگر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن
نفخ نفخت کرده‌ای در ه
این زندگی خودته
درسته زندگی سختی داری و تحملش سخته
ولی این بهرحال زندگی خودته
میتونی پاشی و تغییرش بدی
میتونی بشینی صب تا شب ناله کنی و غصه بخوری
دوروبرتم ک ببینی از این نوع دومیا زیادن که همش در حال ناله ان
انتخاب با خودته
پاشو تغییرش بده تا زندگیی داشته باشی ک خیلیا ندارن✌
شاید همه ناله های تارِ صدايم همان پودهای نبافتهِ کیسوی توست که بدست باد بی اعتبارِ صداقت گاه بالا وگاه پائین . . . گاه دور و گاه نزدیک می شود کاش میان این تن و آن تو خطی فاصله نبود به پهنایِ دیواری از چنس مـــــن ، از جنس تـــو
نماشون یکی از پرکاربردترین کلمه های شعر مازندرانی است، چون همه اتفاقات غمگین و تلخ احتمالاً در نماشون اتفاق میافتند.
نماشون در لغت به معنای غروب است وقتی که خورشید شیفتشو تموم میکنه و به ماه تحویل میده. به نظر خودم بازی زیبایی داره با کلمات، نماشون یعنی وقتی که نما میره.
نماشون آنقدر در شعر مازندرانی غمگین است که شاید ده ها شعر با آن شروع میشود، یکجا شاعر با آمدن غروب دلتنگ میشود و ناله میکند
نماشون صحرا مه ونگ ونگه
غروب شد و در صحرا صداي نا
دریغا که بار دگر شام شدسراپای گیتی سیه‌فام شد
همه خلق را گاهِ آرام شد
بجز من که درد و غمم شد فزون
جهان را نباشد خوشی در مزاج 
به جز مرگ نَبْوَد غمم را علاج 
ولیکن در آن گوشه در پای کاج 
چکیده ست بر خاک"  سه قطره خون"
امروز دوباره دم غروب دو گربه زیر باران سیل آسا در پناه دیواری که پله های اضطراری ر‌وبه رو به آن چسبیده اند مشغول عشقبازی با ناله های بلند خراشیده بودند .بی اختیار  یاد "سه قطره خون هدایت"  یاد این تصنیفی که در آن داستان توسط"  عباس "خ
امشب از محدثه چیزی پرسیدم و او جوابم را داد. اگر از خود جواب که خوشحالم کرد بگذریم، از نحوه جواب محدثه بیشتر به وجه آمدم. شبیه مادری بود که می دانست ناله های کودک اش چه علتی دارد.این روزها با خودم درگیرم. که به محدثه کی زنگ بزنم؟ بزرگترین تردید زنگ زدنم این هست که با زدنم ناراحت شود و دوم، جذاب نباشم. در واقع تماس یعنی صدا، و صدا تنها ضعف من در زندگیم هست که نمی توانم درستش کنم.
​​​​​​
اینکه کائنات گوش نشسته اند تا هر چیزی که بیشتر در ذهن می پرورانی، برایت آماده کنند واقعیت دارد. 
الان که دارم این متن را می نویسم توی گوشم پر از جیغ و ضجه و ناله و فغان زنان و مردانی است که شب قبل کسی را از دست داده اند. همان مرگ که همه جا هست این بار نصیب همسایه ی ما شده است اینجا گذر کرده است و کسی را برای همراهی با خود برده است.
جیغ بود و جیغ. بعد سکوتی شد که صداي پرندگان بلندترین صداي فضا بود. بعد دوباره جیغ هایی که پرنده ها را پراند و صداي قرآن
کالبدم بدنم جسمم همون هست که سابق بود. ولی روحم ریزش کرده.
انگار یکی دست و پا داره اما لمس شده  و فلج هست.
یه بخشی از من نیست. احساس پیچکی رو دارم که دیوارش ریخته.
حواسم هست باید به خودم مسلط باشم و از خودم مراقبت کنم اما فرصت دلسوزی و آه و ناله به خودم ندم. 
به قول امیر وضعیت سفید : ( که چقدر شبیه بود احوالاتش به احوالات من) قوی باش مرد! 
آخرای سوم راهنمایی که بودم با نسیم قرار گذاشتیم که یه وبلاگی بزنیم و یه سری بخش‌ها داشته باشه و یه سری مطالب بنویسیم توش. یه روزی بعد نماز صبح نشستم یه مطلبی نوشتم و خیلی خوب دراومد. از اون به بعد هر وقت می‌خواستم چیزی بنویسم و هی خوب نمی‌شد می‌ذاشتمش صبح‌ها بعد نماز می‌نوشتمش و خوب می‌شد.امروز صبح اتفاقی نوشتنم اومد. این بود که پست قبلی خیلی حماسی و پر از ناله شد. :)) در حالت عادی شاید انقدر ناله نداشته باشم برای کردن. عذرخواهی می‌کنم خلاص
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
 
حضور تو تنها نفس می دهد
به حال و هوای شب قدرها
 
پر از التماس است و آقا بیاست
در عمق صداي شب قدرها
 
الهی نگاهی کن از روی لطف
به آقا بیای شب قدرها
 
برای تمنای روز ظهور
می افتم به پای شب قدرها
 
کمی نقد عشق و عنایت بریز
به دست گدای شب قدرها
 
مریض فراقیم یابن الحسن
تو هستی دوای شب قدرها
 
به حق علی و به حق الحسین
به این ناله های شب قدرها
 
مرا یک سحر کاش مهمان کنی
نجف کربلای شب قدرها
-
حس میکنم بااین حجم از چس ناله یک درصد نمیتونم فردا سر ازمون حتی بشینم ولی خب باید گفت توضیح چس ناله و حال بدم اینقد غیرقابل درک هست که باید فردا ساعت هشت بلند شم و مثل یه دختر خوب سر ازمون چرت بزنم تاساعت دوازده با ده تا سوال جواب داده بلند شم برم خونه و به خودم اصرار بورزم که به هیچ وجه حق ندارم ترازمو نگاه کنم چون حوصله یه جمعه مزخرف دیگه رو ندارم .
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ، ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است ؟ این چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید همه ی اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به س
من بی خیال ناله ایران نمیشوم
بسم الله الرحمن الرحیم
من بی خیال ناله ایران نمی‌شوم
من بی خیال ناله مادر نمی شوم
من بی خیال مرگ وقفس درحصار قبر
من بی خیال حبس نفس ها نمی شوم
از من رسید هرچه رسید از فشار در
من بی خیال مدفن زهرا نمی‌شوم
افسانه نیست قصه سیلی به کوچه ها
من‌بی خیال پهلوی مادر نمی‌شوم
از من بخواه
سر بنهم زیر پای دوست
من بی خیال آنچه تو خواهی نمی‌شوم
در بندگی توست عشق و سروری
من بی خیال قنبر مولا نمی‌شوم
من باغبان غرورم درین دیار
من
از پنجره‌‌ی پاویون طبقه‌ی ششم بیمارستان فرخی زل زده بودم به نورهای زرد و نارنجی شهر، به گرگ و میش هوا. بعد فکر کردم چند ماه دیگر من هم روی این تخت‌ها و خوشخواب‌های فنری جوری خوابم می‌برد که دخترهای تخت‌های کناری. فکر کردم چند ماه دیگر این شب تا صبح بیدار ماندن‌ها جوری برایم عادی می‌شود که بیدار بودن در طول روز. فکر کردم چند روز دیگر که بگذرد من هم عادت می‌کنم به صداي ناله‌‌ی آدم‌ها، به بوی خون، به رفتارهای ناخوشایند پرسنل بیمارستان، ب
"روایت تنهایی" محسن نامجو برای بار صدم داره پلی میشه. اما همچنان میخوام  نامجو خش بندازه رو دلم. اونجاش که میگه دور بسته را،فصل خسته را،دوره میکنم با دوباره ها. کاملا سر میشم . حتی برای همین بار صدم ! دلم میخواد به ملتمسانه ترین حالت ممکن ناله کنم نامجوووو . سخن از زبان دل ما میگویی . تو همین حین ذوب شدگی،  صداي سنتورش آتیشم میزنه.آقای نامجو چه کردی با دل من
از کوچه ی من صداهای زیادی بلند می شود ، صداهایی که به در و دیوار می خورند و در هم می پیچند، آمیزشی بی هیجان ، کش و قوس هایی که فقط برای تبلیغ یه کرم موبر ارزان خوب است و بس. در کوچه ی من زنان بسیاری زندگی می کنند. خاموش و ساکت. پیچیده در موهای سیاه و قهوه ای و آبی و سبز و سیاه و قهوه ای مایل به سبز آبی و زرد. زن هایی که هیچ اند. زن هایی که همه چیزند. هیچ اند از بس نیستند و همه چیزند چون من بی آن ها هیچ م. شاید یک جاهایی یک زن موقرمز هم باشد. راستش من زن
+ دیروز من نرفتم دیگه باهاشون. خودشون جواب بیوپس رو بردن. همون طور ک از اول هم معلوم بود متاستاز بودن اون توده ها. فعلا حرفی در مورد پرتو و اینا نزده. ولی یه سی تی ساده و یه عکس هسته ای برا هفته دیگه باید برم انجام بدم ببرم تا بعد معلوم کنه میخواد چکار کنه. منی که نه میخوام برا اینا دارو بخورم نه میخوم پرتو ببرم این عکس و سی تی رفتن هم بیهوده است دیگه! چه کاریه آخه!؟!
+ خدا جونم. به جون خودت لازم نیست همشو با هم سرازیر کنیا! من هستم تو هم هستی. کسی جای
چراغ نارنجی‌رنگ روشن است. موزیک مدیتیشن گذاشتم تا پخش شود. عود روشن کردم. ضربان قلبم بالاست. نمی‌دانم خسته‌ام یا کرخت. بالاخره پمپ آب را تعمیر کردند. صدايش واقعا آزاردهنده شده بود. صدا. صداي تلویزیون واحد بغلی آزارم می‌دهد؛ سریال‌های آبکی، گزارش دروغین از راهپیمایی، سخنرانی رییس جمهور، اذان! وای اذان! نسبت به صداي اذان آلرژی پیدا کرده‌ام. مردم مرتب در رفت و آمد هستند. معنی قرنطینه را نمی‌فهمند. واحد کناری و بچه‌ها و نوه‌هایشان مدام به
کتاب صوتی صداي پای آب اثر سهراب سپهری با صداي خسرو شکیبایی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صداي پای آب - گنجینه صوتی تبیانsound.tebyan.net › Category › Tags=صداي پای آبصداي پای آب گنجینه صوتی تبیان، بانکی صوتی از موسیقی، نغمه، کتاب صوتی و کلیپ های . کتاب صوتی صداي پای آب» نوشته سهراب سپهری» با صداي مرحوم خسرو . بخش چهارم صداي پای آب سهراب سپهری، با صداي خسرو شکیبایی (4:34).
بهبه کتاب صداي پای آب با صداي شاد روان خسرو شکیبایی | .gooshkon.ir › دانلود-کتاب-
کتاب صوتی صداي پای آب اثر سهراب سپهری با صداي خسرو شکیبایی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صداي پای آب - گنجینه صوتی تبیانsound.tebyan.net › Category › Tags=صداي پای آبصداي پای آب گنجینه صوتی تبیان، بانکی صوتی از موسیقی، نغمه، کتاب صوتی و کلیپ های . کتاب صوتی صداي پای آب» نوشته سهراب سپهری» با صداي مرحوم خسرو . بخش چهارم صداي پای آب سهراب سپهری، با صداي خسرو شکیبایی (4:34).
بهبه کتاب صداي پای آب با صداي شاد روان خسرو شکیبایی | .gooshkon.ir › دانلود-کتاب-ص
دریافت
متن:
ای ناله به جایی نرسیدن تا کی؟     وز باغ حضور، گل نچیدن تا کی؟
آه ای گل سرخِ مانده در خیمۀ سبز      دیدن همه را، تو را ندیدن تا کی؟
بله قسمتی از اول طرح مشکل داره و طرح خیلی جالبی نشده.(شاید بشه گفت:حیفِ شعر)(ن1)
پی‌نوشت: اگه می‌خواستم از خودم و حالم بگم واقعا نمی‌دونم از کجا و چطور باید شروع می‌کردم و ادامه‌ش می‌دادم.(ن2)
پی‌نوشت2: اره وقتایی هم هست که غم میاد، ولی دیگه اصلا برام جالب نیست که بیام اینجا بروز بدم. حس می‌کنم یه جور مظلو
کتاب صوتی صداي پای آب از سهراب سپهری با صداي خسرو شکیبایی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صداي پای آب - گنجینه صوتی تبیانsound.tebyan.net › Category › Tags=صداي پای آبصداي پای آب گنجینه صوتی تبیان، بانکی صوتی از موسیقی، نغمه، کتاب صوتی و کلیپ های . کتاب صوتی صداي پای آب» نوشته سهراب سپهری» با صداي مرحوم خسرو . بخش چهارم صداي پای آب سهراب سپهری، با صداي خسرو شکیبایی (4:34).
بهبه کتاب صداي پای آب با صداي شاد روان خسرو شکیبایی | .gooshkon.ir › دانلود-کتاب-صداي-پا
اونقدر آدمها قبل من و تو غصه خوردن، لب پنجره سیگار کشیدن، عاشق شدن، فارغ شدن، فحش دادناونقدر آدمها قبل من و تو بردن، باختن، گذاشتن رفتن، گم و گور شدن
اونقدر آدمها قبل من و تو به گذشتشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردنحالا کجان؟
رها کن رفیق رها کن بره
گله ها را بگذار !ناله ها را بس کن !
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی !
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را !
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود !
تا بجنبیم تمام است تمام !
روزها  رو  دیدی که
قبول کنیم که بعضی از ما از غصه‌دار بودن خوشمان می‌آید. از اینکه اگر دردی هست، هرچند کوچک، به آن بال و پر دهیم و بزرگش کنیم. حس می‌کنم این جریان در ما جماعت وبلاگ‌نویس-چه آنهایی که هنوز در وبلاگ می‌نویسند و چه آنهایی که به سایر فضاهای اجتماعی روی آوردند-  پررنگتر بوده و شکل اختلال به خود گرفته است. بارها دیدم و شنیدم و خواندم از رنج‌هایی که کلمات عمیق و اسف‌بار توصیفشان کردند، اما کمی بعد فهمیدم که چیزی بیشتر از ناله‌ای خفیف نبودند. من هم و
دانلود کتاب صوتی صداي پای آب اثر سهراب سپهری با صداي خسرو شکیبایی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صداي پای آب - گنجینه صوتی تبیانsound.tebyan.net › Category › Tags=صداي پای آبصداي پای آب گنجینه صوتی تبیان، بانکی صوتی از موسیقی، نغمه، کتاب صوتی و کلیپ های . کتاب صوتی صداي پای آب» نوشته سهراب سپهری» با صداي مرحوم خسرو . بخش چهارم صداي پای آب سهراب سپهری، با صداي خسرو شکیبایی (4:34).
بهبه کتاب صداي پای آب با صداي شاد روان خسرو شکیبایی | .gooshkon.ir › دانلود-کت
ساعت سه صبح بود . نشستم تو ماشین و گفتم آآآخ پیر شدیم .هیچکی هم بهمون نگفت بابا 
صداشو بچه گونه کرد و گفت بابا بابا .لبخند زدم و با صداي کشداری گفتم جااااانم بابا 
خندید و گفت ماها یه مشت پیر سینگل توی خانه ی سالمندان میشیم 
گفتم بعیده من پیریم رو ببینم 
پوکرفیس شد گفت میخوای حرف بزنی ؟ درسته که من همیشه ناله م و دارم غر میزنم اما میتونم گوش کنم 
گفتم ولش کن . همونجوری که تا اینجاش گذشت بقیه ش هم میگذره
 
 
 
 
 
خلاصه کتاب شب های روشن
سروش حبیبی – مترجم کتاب – می‌نویسد: شب‌های روشن دو فریاد اشتیاق است که طی چند شب در هم بافته شده است. پژواک ناله‌ی دو جان مهرجوست که در کنار هم روی نیمکتی به ناله درآمده‌اند و راهی به‌سوی هم می‌جویند و درِ گشوده‌ی بهشت خدا را به خود نزدیک‌تر می‌یابند.
داستان کتاب شب های روشن در مورد جوان رویاپردازی است که تنهایی را به خوبی درک می‌کند. کسی که سال‌هاست تنها زندگی می‌کند و مانند دیگر شخصیت‌های اصلی داستایفسکی با م
حکایت زندگی؛ مانند حکایت آن شخصی است که رفته بود پیش دلاک تا روی بدنش نقش شیری خالکوبی کند. دلاک که خواست دُم شیر را نقش بزند، صداي مرد از درد  بلند شد و گفت کجای شیر را نقش میزنی. دلاک  گفت: دُم، مرد گفت: دم  نمیخواهد از جای دیگری شروع کن. دلاک خواست یال شیر را شروع کند که دوباره صداي مرد بلند شد، که یال هم نمیخواهد برو سراغ جای دیگر. به همین ترتیب هرکجا را خواست نقش بزند صداي ناله مرد بلند شد که نمیخواهد. دلاک که کم طاقتی مرد را دید گفت: شیر بی یا
حکایت زندگی؛ مانند حکایت آن شخصی است که رفته بود پیش دلاک تا روی بدنش نقش شیری خالکوبی کند. دلاک که خواست دُم شیر را نقش بزند، صداي مرد از درد  بلند شد و گفت کجای شیر را نقش میزنی. دلاک  گفت: دُم، مرد گفت: دم  نمیخواهد از جای دیگری شروع کن. دلاک خواست یال شیر را شروع کند که دوباره صداي مرد بلند شد، که یال هم نمیخواهد برو سراغ جای دیگر. به همین ترتیب هرکجا را خواست نقش بزند صداي ناله مرد بلند شد که نمیخواهد. دلاک که کم طاقتی مرد را دید گفت: شیر بی یا
شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع
شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است:
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
دانلود رایگان کتاب صوتی صداي پای آب اثر سهراب سپهری با صداي خسرو شکیبایی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صداي پای آب - گنجینه صوتی تبیانsound.tebyan.net › Category › Tags=صداي پای آبصداي پای آب گنجینه صوتی تبیان، بانکی صوتی از موسیقی، نغمه، کتاب صوتی و کلیپ های . کتاب صوتی صداي پای آب» نوشته سهراب سپهری» با صداي مرحوم خسرو . بخش چهارم صداي پای آب سهراب سپهری، با صداي خسرو شکیبایی (4:34).
بهبه کتاب صداي پای آب با صداي شاد روان خسرو شکیبایی | .gooshkon.ir ›
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را.نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم.
دست من را بگیر،گریه نکنم
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
برف هنگامه کرده بود.سوز و سرما بیشتر شده بود.برف تاج خروسی می بارید.صداي زوزه هر لحظه بیشتر میشد.کمی دورتر یک درخت زبان گنجشک پیدا بود.برگ هایش ریخته بود به جز چند تا و باد شاخه هایش را بی امان تکان میداد.یک چاله پای درخت قرار داشت.یک لانه ی خالی کلاغ هم بالای درخت بود‌.صدا از آنجا می آمد.برف سفت و سخت شده بود.درون چاله یک پسر بچه و یک سگ افتاده بودند.برف مانند پتو رویشان افتاده بود.بی حرکت بودند و فقط ناله می کردند.
هیچ چیز خوب نبود خودنویس . میدانم لازم نیست بگویم . خودت بهتر از من میدانی . تمام این مدت گوشه ای از مغزم نشسته بودی و آرام اشک می ریختی . گاهی که صداي ناله ام از زیر ویرانه هایی از هیچ به گوشت می رسید ، صداي هق هقت سرم را پر میکرد . وقت هایی که به شیرگاز زل می زدم ، جیغ میکشیدی و با مشت به جمجمه ام می کوبیدی . تو همیشه بودی ! لازم نیست برایت از آن آدمِ جدید متفاوت بگویم . لازم نیست به تشریح لایه های افکار لجن مال شده ام بپردازم و خاطرت را آزرده تر کنم .
دانلود آهنگ صداي پای آب از سهراب سپهری
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صداي پای آب - گنجینه صوتی تبیانsound.tebyan.net › Category › Tags=صداي پای آبصداي پای آب گنجینه صوتی تبیان، بانکی صوتی از موسیقی، نغمه، کتاب صوتی و کلیپ های . کتاب صوتی صداي پای آب» نوشته سهراب سپهری» با صداي مرحوم خسرو . بخش چهارم صداي پای آب سهراب سپهری، با صداي خسرو شکیبایی (4:34).
بهبه کتاب صداي پای آب با صداي شاد روان خسرو شکیبایی | .gooshkon.ir › دانلود-کتاب-صداي-پای-آب-سهراب-سپهری
ای خدااین ناله های زارکیست


 ای خدااین ناله های زارکیست                      این فغان وگریهءغمبارکیستزینب امشب سوگوارمرتضی ست          غرق درسوگ علی ارض وسماستای یتیمان باز بی  باباشدید                         بازهم بیکس دراین دنیاشدیدتیغ زهرآگین جهل منجلی                          عاقبت شدقاتل مولاعلیکوفه امشب بوی زهرامیدهد                      بازمجنون سوی لیلامیرودپرگشوده روح عالم ازتنش                    
ای خدای خوبی ها.
بیا نزدیکتر، آنچنان که از رگ گردنم هم به من نزدیک تر باشی. بیا که غم دلم را به تو بگویم. بیا که بگویم چقدر از دوری ات ناله میکنم؟
خدایا، خوش داری ضجه زدن مرا نگاه کنی؟
خدایا، خوش داری در نیمه های شب، با پای و چشم های خواب آلود به دیدارت بیایم و جسم نیمه جانم همچنان بعد از این توهم در خودش بتپد؟
خدایا، خوش داری؟
مثل آقاجون که یک کشیده محکم میزد به آدم، بعد هم چنان محکم بغل میکرد آدمو که انگار صداي هق هق عمیقش از تو سینه من د
خلاصه روز نهمشکرگزاری یعنی ثروت و آه وناله یعنی تهیدستی. این قانون طلایی کل زندگی است، در زمینه سلامت، شغل‍♂، روابط و پول.هر چه بیشتر برای پولی که الان داری خدارا شکر کنی، هر قدر هم پول کمی داشته باشی، پول بیشتری گیرت می آید و هر چه بیشتر در مورد پول آه و ناله کنی، فقیرتر میشوی.با شکرگذاری به گونه ای معجزه آسا ثروت را به سوی خودت جذب میکنی.تصور بیشتر مردم این است که در مورد پول آه و ناله نمیکنند.اما اگر در زندگیتان فقدان مالی وجود دارد، بدون
با زحمت خودش رو روی تخت انداخت و با صداي بلند ناله ای کرد و سرش رو توی بالش فشاد داد.نگاهی بین لیوان آب خالی و موهای خیسش رد و بدل کرد. این بار احتمال توبیخ کردنش حتمی بود‌."لعنت"ی به زندگی شخمیش فرستاد و همونطور که سعی میکرد صداي آهنگ رو کم کنه نگاهش به آشفته بازار‌ توی اتاقش انداخت و صداي خرخر مانندی از ته گلوش خارج شد.《گربه ای چیزی هستی؟ فقط خفه شو و بزار فکر کنم》سالی همراه با لگدی که پروند داد زد و اخماش رو توی هم کشید.《بهت که گفتم بشین همی
ماه در آن شب تار وهول انگیز، لب فرو بسته بود و مرتب به اطرافش نگاه می کرد.‌تا چشم کار می کرد ، سیاهی بود و ظلمت. ماه ، در حالی که ناگفته های حزن آلودی را در دلش تلمبار کرده بود، بی صدا، رازهایش را بر ریل شب، حرکت می داد.خورشید ، مغرورانه به دنیا چشمک زد و با ناز و ادای خاص زنانه اش، به تماشای جهان مشغول شد. خورشید مغرور، مرا یواشکی می پایید. ( این تنها جمله ایست که ماه ناخدآگاه، از جریان سیال ذهنش به بیرون پرتاب کرد) بخوبی پیدا بود که خورشید، پی به
داشتم بلاگ مجید گروسی رو میخوندم یه پست داشت که میگفت دوباره دارم زیاد پست میزارم یعنی که احتمالا از دوستام دور شدم اینو من به شدت تو خودم حس میکنم یعنی مثل اینکه مقداره ثابتی روابط اجتماعی توم وجود داره که باید خالی شه و اگه نتونم رو دوستام خالیش کنم میام روی بلاگ میریزمش که شامل چس ناله و اینا میشه 
خلاصه این که پست نیزارم از نظر خودم خیلی خوبه و همش به خواطر دوست های جدیدیه که پیدا کردم
 بلاگ مجید هم اینه  magaroo.blog.ir بعد خیلی ادم خفنیه ولی خو
نام کتاب: #یکی_بود_و_یکی_نبود | نویسنده: #محمد_علی_جمااده | ناشر: #بنگاه_پروین | ۱۲۸ صفحه.جمااده ۹۸ سال پیش با این کتاب داستان رو وارد زندگی ما ایرانی ها کرد. کتاب دارای ۶ حکایت است، به نام های :#فارسی_شکر_است | #رجل_ی | #دوستی_خاله_خرسه | #درد_دل_ملا_قربانعلی | #بیله_دیک_بیله_چقندر | #ویلان_الدوله.برشی از کتاب:و آقای فیلسوف بنا کرد بخواندن یک مبلغی شعر فرانسه که از قضا من سابق یکبار شنیده و میدانستم مال شاعر فرانسوی ویکتور هوگو است و دخلی به لاما
دلم بسیااااارررر بسیااااااررررر مشهد و امام رضا میخاد:( واقعامحتاج زیارتم :( (ایموجی اشک و آه و ناله و شیون و غصه )دلم میخاد برم مشهد تو یکی ار حجره های روبه روی صحن بشیم فقط زل بزنم به گنبد،فکر نکنم،حرف نزنم،فقط با تمام وجود احساس امنیت کنم.من واقعا دلم صداي نقاره خونه میخاد ، بعد نماز صبح،وقتی تازه داره آفتاب میزنه ،یه هوای خنک،صحن خلوت یادمه یه بار با فضا سازی بالا که توضیح دادم یه اقاهه هم داشت بلند برا خودش آواز دستگاه دار:) میخوند سنتی
 
گیرم نشاط و شادی دنیا را     
یک سر به دامن دل من ریزند
آیا در آن زمان که بخندم شاد     
لرزان لبی ز ناله نخواهد سوخت؟
طفلی درون کلبه تنگی سرد     
ی گرسنه نمی لرزد؟
آخر کنار حسرت و رنج ای دوست     
فارغ کجا توان شد و خوش خندید؟
آن اشک را چگونه نباید دید؟     
وان ناله را چگونه توان نشنید؟؟؟؟؟
می‌خواستم این روزها آه و ناله نکنم. متأسفانه چیز دیگری جز ناله ندارم. نه، حتما دارم. چند روز پیش با خودم گفتم حتما دیگران هم سهم دردشان را می‌کشند. مگر فقط من در این عالم درد دارم؟ بعد اجازه دادم جهان دورم بپیچد. کمی درد آرام شده بود. که چیزهایی جز ناله هم دارم؟ حتما. می‌دانید از کجا فهمیده بودم درد آرام شده؟ از شدت درد از خواب بیدار شدم. تا وقتی درد شدید است خواب نمی‌بردم. وقتی از خواب بیدار شدم، همه جا تاریک بود و فقط اتاق من روشن مانده بود. م
باری به عزّتت ای سید و مولای من، به راستی سوگند می خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری، در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم همچون بانگ آنان که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزی می باشند و صدايت می زنم: کجایی ای سرپرست مؤمنان، ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دلهای راستان و ای معبود جهانیان، آیا این چنین است، ای خ
گله ها را بگذار!
ناله ها را بَس کن!
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم نداردکه ببیند
اخم دلتنگ تو را.
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام.!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت؟!
یا همین سال جدید ؟
بازکم مانده به عید.
این شتاب عُمر است.
من و تو باورمان نیست که نیست!
| فخرالدین سوادکوهی |
ای دلا دل بزومه شه دل ره نارمه لیلا خانم
ای عمارت دکشیمها منزل ره نارمه لیلادخانم
عمارت دکشیما چوی خلیلی لیلا خانم
همه در وطن و من در غریبی لیلا خانم 
 
ای عزیزم ناله نکن ناله نکن لیلا خانم
منه بسوته دل ره پاره نکن لیلا خانم
منه بسوته دل گلاب شیشه لیلا خانم
گلاب شیشه ره ته ضایع نکن لیلا خانم
 
هی های برو های نشو بهار بلبل لیلا خانم
ته وسه خونما منزل به منزل لیلا خانم
زنی از سوره طه و  اعطینا مطهر ترزنی از آسمان، از کرسی اعلی مطهر ترزنی از آفتاب ظهر عاشورا مطهر ترزنی از مریم و از هاجر و حوا مطهر تر
زن اما دختر پیغمبر(ص) و ام ابیها اوست زن اما بر تمام آیه های وحی معنا اوستزن اما نقطه ی آغاز خلقت، نقطه ی پایان دنیا اوست که انفاس خوشش همچون نفسهای مسیحا اوست
زنی خاکی که سر تا پای این زن پاک و افلاکی است زکیه، فاطمه، معصومه، زهرا(س)، اسوه ی پاکی استچرا او خورده سیلی، چادر او پس چرا خاکی است؟چرا پس سرنوشت او قرین
شاید باورش برایت سخت باشد، که هنوز هم در تلاطمم.
اما دگر رد این تلاطم را در چهره ام نمی‌بینی، چون قلبم را در چاله ای عمیق دفن کرده ام؛ مباد صداي آه و ناله اش به جایی برسد.
و تناقض.آری همان‌ کک‌هایی که مسبب ازهم گسیختگی تار و پودم اند.
همان‌ها که جانم را به لبم میرسانند.
همان‌ها که آهم را بغض و طاقتم را طاق میکنند.
خودت ببین:
تک تک سلول های مغزم "Bella ciao" را فریاد می زنند.
قلبم پوزخند میزند: آخر مقاومت؟در برابر چه؟ ای چشم های نابینا جز پوچی چه می‌
چشمم افتاد بِ گلدوزی های روی پتو،تمیز و مرتبخوش رنگبا طراوتظریفتو هم روزی مثل کارِ دستت تمام ویژگی های بالا را داشتی، با زیبایی بی نهایت.اما حالا هر شب پژمرده تر می شوی،هر شب زمرد چشم هایت تر می شوند،صداي ناله ات از بلند گوی تلفن در تمام خانه طنین می اندازد.قلبم مچاله می شود با درد ها و گریه هایت،خونم منجمد می شود از تصور آشفتگی هایت.کاش می توانستم شب و روز را دور تو بگردم و قربانت شوم.کاش می شد حداقل حرف های دلم را بِ گوشت برسانم.میدانم ای
من ده سال است که از یک چیز می‌ترسم. ده سال است که به من میگن در لحظه زندگی کن» و ده سال است که موفق نشده‌ام. من هیچوقت با آدم‌های خوب زندگیم بیشتر از چندسال هم‌مسیر نبودم. از جمعه تا حالا با خودم فکر می‌کنم که چقدر خوب میشد اگر من در زندگی ایستون، جک، اندرو، کایل، کریستینا، جرمی و جو میماندم. چقدر خوب میشد. میدانم که دلم ممکن است برایشان تنگ نشود. میدانم که دلشان ممکن است برایم تنگ شود. میدانم که شده‌ام چسپ این گروه و تمام دورهمی‌ها معلوم نی
حال مادر جان خیلی بد بود ، فریبا گریه می کرد و به آقای دکتر بد و بیراه می گفت . دیشب زنگ زده بودند ، اما هنوز خبری از آقای دکتر نبود . فریده لیوان آب را داد دست فریبا و آرام گفت : برسونمش بیمارستان ! معلوم نیست آقای دکتر کدوم گوریه ؟!  هنوز حرف فریده تمام نشده بود که صداي فریبا بالا رفت : خدا لعنت کنه ! زنگ بزنیم اورژانس بیاد ! که صداي زنگ در آمد . غوغایی به پا شد و آقای دکتر و فریبا افتاده بودند به جان همدیگر . حواس کسی به مادر جان نبود ، که به سختی می
 ابر باریدآسمان شاداب خندیدشاخه ای از خاک روییدبرگ زرد از شاخه افتادمرد از خود ناله سر دادباز از تو می نوشتماز سکوت سر نوشتمتیک تاک ساعت خوابجیر جیر آهن تاباز صداي ساز مهتابتا خلوص خسته ی آبباز از تو می نوشتمجای جای این جهان راهم زمین، هم آسمان راهم تو را، هم دیگران رادین و ایمان و زمان راشور های کودکان رادر دو چشمان تو دیدماز خیال خود پریدمتا به کوی تو رسیدملیک بن بستی که دیدمکوچه ی تلخ شما بودکوچه ی شیرین فرهادکوچه های رفته بر بادتا نگاهم
گریه کن بهرعلی وقت عزای فاطمه است/شیعه مولانگر زیرلوای فاطمه است/حامی خوب ولایت پشت درب خانه رفت/روضه رضوان حق هم آن رضای فاطمه است/یاس احمد خورده سیلی درمیان کوچه ها/ناله شهرمدینه آن صداي فاطمه است/کوثرقرآن گرفته دربغل مسمار ودر/مرتضی شاهدبرای آن لقای فاطمه است/اشک باران میشوداز لحظه سخت فراق/مجلس مادرهمیشه ازصفای فاطمه است/یااباصالح بیابر درد زهراچاره باش/شیعه تاروزقیامت هم گدای فاطمه است/
بعضی صداها را دوست داشتم .
صداي گشتن دنبال خودکار،در شلوغی جامدادی،بازو بسته کردن لیوان حلقه ای .از جلو نظام، ناظم.
صداي هان؟نگاه کن .با تو ام،سرت را بالا بگیر ببینم پیراشکی نیمکت جلویی را چرا خوردی؟
صداي گریه هایم .بخشیده شدن .سر خوردن روی نرده های راه پله .شکاندن گچ پای تخته ی سیاه .
آقا اجازه ما نوشتیم.
دیکته های معلمی که لهجه داشت.
صداي معاون وقتی که می گفت یک کلاس دو کلاس.
پچ پچه های هنگام تقلب .فریاد بیرون دویدن از مدرسه .
صداي نگاه دختری که
بعضی صداها را دوست داشتم .
صداي گشتن دنبال خودکار،در شلوغی جامدادی.بازو بسته کردن لیوان حلقه ای .از جلو نظام، ناظم.
صداي هان؟نگاه کن .با تو ام.سرت را بالا بگیر ببینم پیراشکی نیمکت جلویی را چرا خوردی؟
صداي گریه هایم .بخشیده شدن .سر خوردن روی نرده های راه پله .شکاندن گچ پای تخته ی سیاه .
آقا اجازه ما نوشتیم.
دیکته های معلمی که لهجه داشت.
صداي معاون وقتی که می گفت یک کلاس دو کلاس.
پچ پچه های هنگام تقلب .فریاد بیرون دویدن از مدرسه .
صداي نگاه دختری که ه
به نام خدایی که حکیم ترین حکیمان است. 
دوستان عزیزم سلاااااام. امیدوارم که دنیاتون پر از سلامتی و عشق باشه. 
یه داستانی میخوام براتون بگم از خیر ها و شر های دنیا که استاد رشته دوست داشتنیم برامون تعریف کردند. من از ایشون ممنون که خاطره خوبی ساختن برای ما❣️
یه روز شر و خیر باهم همسفر میشن و میرن صحرا. در بین راه آب خیر تموم میشه و از شر در خواست آب میکنه. شر میگه در ازای آب بهم چی میدی؟ خیر میگه دو تا مروارید گران بها دارم بیا اینا مال تو. شر فکر م
این نوحه یک‌جورهایی ادامه، یا نسخۀ کناری نوحۀ قبلی است
لینک دانلود با کیفیت اصلی 
چه رازیدر این گوشه‌ی بی‌قرار صحراست؟
که هرسال
زمان اربعین قیامت اینجاست
از این خاکخدا چه می‌خواست؟
هنوز آید صداي گریه‌ی کودکان از اینجا
هنوز آید صداي ناله‌ی کشتگانِ صحرا
پیامی دارد این خاک به کل دنیا:
آبروی افلاک شد کشته در این خاک
***
در این خاکبه هرسو ردی از عبور مهدی است
سراسرجهان منتظر ظهور مهدی است
زمانِحضور مهدی است
ندانم کی به پایان می‌رسد آخر این ج
 "شعر کودکانه جوجه من"جوجه پر طلاییزرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگا رنگهراه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگمجوجه رنگارنگم
حناییه سر توچه خوشگله پر تو
   بیشتر بخوانید: "شعر کوتاه برای کودک 2 ساله"
 
**********اشعار کودکانه**********
 
"جوجه نافرمان"
گفت با جوجه مرغکی هشیارکه ز پهلوی من مَرو به کنار
گربه را بین که دُم عَلم کردهگوش ها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردتتا کُله چرخ داده ای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوستبه خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خو
بهارآمد درخت وگلشن وگل 
گرفتندرنگ وبوی زندگی را
صداي شرشرازجوی آمدوشد
زشادی خنده برلبهای گلها
درختان پرزشاخ وبرگ وشادان
لباس سبز خرم رابپوشند
صداي بلبل ازهر گوشه آید
صداي نغمه ی آوای شادی
زمین بازاندر آن راروح دمیده
خدای عالمی که داده جان را
خوش وخرم زمین وعالمین را
به نعمت های زیبای تویارب
صداي خنده سنجاقک هایت
زهرگوشه صداي شعف وشادی
به گوش آیدصداي هوهوباد
به رقص آردگل و برگ ونهالان 
زهرگوشه زهررنگ ونگاری 
به چشم آیدنگار خالقم را
این روزها دارم فرندز رو می بینم. شاید این فقط سریال باشه با یه سری داستان های فانتزی اما من مطمینم همه اونهایی که یه بار این سریال رو دیدن دلشون می خواسته اون موقعیت (زندگی با پنج تا دوست خوب) رو تجربه کنند. یا شاید در لحظه ای خودشون رو به یکی از اونها نزدیک دیدند یا حتی در قلبشون یکی از اونها رو دوست داشتند. می بینید ما کمترین چیزها رو هم هیچوقت نداشتیم. همیشه در جایی زندگی کردیم که از ترس قضاوت شدن حتی تخیل هم نکردیم. از ترس آینده مبهم مستقل نشد
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
بسم الله
خداوند عبادش را با "تار" و " تور " و "تیر" صید میکند ؛
تیر برای فراری ها ، 
تور برای متوسطین ،
تار و آواز ملکوتی برای مقربین .
حاج اقای دولابی (مصباح الهدی ۱۹۸)
پ.ن ۱: صداي تو را رنگ و بوی صداي تو را دوست دارم 
پ.ن ۲:عشق یعنی آن صداي سازها 
پ.ن ۳: ما را به جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده ایم از این اختیارها
سه ویژگی افراد ناموفق و ضعیف‌النفس: به هم بافتن آرزوها، آه و ناله زیاد، در فکر چاره و اصلاح نبودن
معمولًا افرادی که از لحاظ روح و روان، سالم و با نشاط‌اند و انحرافی پیدا نکرده‌اند، کمتر به تخیل و به‌هم بافتن آرزوهای دور و دراز و نامعقول می‏‌پردازند؛ همیشه عملی فکر می‌کنند و عملی آرزو می‌کنند، یعنی آرزوهای آنها در جهت همان مداری است که در زندگی دارند، روی بال و پر خیال نمی‌‏نشینند و آرزوی امور ناشدنی را نمی‌کنند. 
ولی افراد ضعیف که مب
وقتی همه دروغ می گویندامروز جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ است حالا دیگر احساس می کنم چقدر سخت است از آزادی و خردورزی بنویسی و انتظار جهانی نو با امید به آینده ای روشن را داشته باشی وقتی که همه دروغ می گویند و هیچکس دلش برایت هیچ کودکی در سراسر دنیا نسوخته است و هر شفق صبح را منتظری که به تخریبی ویرانتر گردد که گفته اند تیره ترین لحظه شب در ابتدای شفق صبحگاهی ست.نه از صداي گام برگ ریزان خزان وجدی ست و نه از  قلمزنی دارکوبی خسته بر تنه درخت .و بلندترین صداي مو
ازش متنفرم. ازینکه انقد رقت انگیزه متنفرم. از اینکه برام قابل احترام نیست متنفرم. از اینکه از پنج سالگیش به بعد هیچ رشدی نکرده بیزارم. دیگه حتی بهشت و جهنمم برام زیاد فرقی نمیکنه، برام مهم نیست اگه دوسم ندارن و نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم. فقط دلم میخواد صداي ناله هاش رو نشنوم چون دیگه حتی دلمم براش نمیسوزه، فقط حالم بهم میخوره. چند روز پیش یکی بهم گفت تو به هیچی نیاز نداری و این خیلی بده. ولی من خوشم اومد. اره میدونم اینجوری خیلی بی انگیزه و
PCG (صداي قلب)فونوکاردیوگرام یا همان صداي قلب یک از مهمترین سیگنال های حیاتی به شمار میره که جهت صحت و یا تشخیص بیماری زیاد کاربرد داره. دوستانی که پزشکی یا رشته های بالینی هستند کاملا باهاش آشنایی دارند.اما قراره که یه سیگنال صداي قلب رو توی نرم افزار متلب فراخوانی کنیم.فرض ما بر اینه که شما دیتای صداي قلب رو از سایت فیزیونت یا هر سایت دیگه ای دانلود کردید و قراره مقدار دامنه سیگنال صداي قلب رو در لحظات مختلف میخواید گوش کنید و یا ترسیم کنید.
مرا ببوس برای آخربن بار.
صداي تیرو غل و زنجیر می‌آید. ناله و فغان نسلی که از مختاری‌ها و پوینده‌هاست. اما کجاست اختیار و پویشی؟ ما، نسلی که تماما در احاطه‌ی اندوه بودیم. سرو نبودیم و سر خم کردیم، چاره نبودیم و چاه شدیم، برای هم. با سیگارهایمان دود شدیم. نوشیدیم. مست کردیم. مخدر دیگر جواب نبود. اندوه جان‌فرساتر و جاودان‌تر از ما بود. ذوب شدیم و ریختیم روی سر آوارهایمان. دیگر نه میهنی مانده بود و نه وطنی و خاکی. بنفشه‌ای نمانده بود که کوچش اف
من هیچ وقت نفهمیدم زن بابابزرگ دوستش داشت یا نه اما الان تقریبا مطمئن شدم که دوستش نداشت. وقتی عملش کردیم مدام زنگ میزد اما تنها چیزی که می گفت این جمله بود نیاریدش خونه!! آوردیمش خونه خودمون اما یه روز قبل از عید گفت من میخام خونه خودم باشم نه اینکه اونجا راحت باشه نه خجالت میکشید فقط ده روز دووم اورد . بابا قبول نکرد خونشون ختم بگیریم. ختمشا اینجا گرفتیم خونه خودمون. وقتی زن بابابزرگ از در اومد تو شروع کرد به گریه کردن اون لحظه با خودم ف
برای پرکردن مغز از فکرهای خوب و رو به جلو باید مغز رو تمرین داد.
برای خوشحال بودن و برنامه داشتن بجای ناله کردن، باید مغز رو تمرین داد.
برای حضور در لحظه باید مغز رو تمرین داد.
برای محکم بودن و با اعتماد بنفس بودن و با رضایت توی آینه نگاه کردن باید تمرین نگاه و لبخند کرد.
برای با قدرت درونی و تن صداي مناسب حرف زدن با مردم، باید تمرین صحبت کرد.
برای بیان درخواست ها، خشم ها، و خوشحالی ها باید تمرین بیان احساس کرد.
کار نیکو کردن از پرکردن است!
هر زما
در معانی خوش‌بختی وارد شده که:
خوش‌بختی یعنی درمانده از کار‌های عقب‌مانده‌ شبانه و کلافه از صداي تیک تیک ساعت ۲ بامداد؛ 
توانا باشی بر  شنیدن صداي قلب برادر کوچکتر در هنگامه‌ی خواب اش. :) 
فعلاً، با اختلاف از رده دوم، این صداي تپش در صدر جدول آرامش‌بخش‌ترین صداها قرار داره. 
خدایا شکرت
مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
 
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید
 
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی* می‌آید
 
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید
 
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید
 
جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید
 
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هن
به قول محدثه چون میگذرد غمی نیست. چند روز از واکسن دو ماهگی بچه‌ها هم گذشت. تماشای چهره معصومشان که از درد جمع می‌شد و شنیدن صداي گریه و ناله هم‌زمانشان خیلی دشوار بود، ولی گذشت.
علیرغم تصور قبلی‌ام به جای یک مادر قوی، یک مادر خسته و از پا درآمده‌ام که فرصت نمی‌کند دست و پای ضعیف و بی‌حس‌اش را مالش دهد. کارهای خانه مثل ظرف شدن به زمانی برای خلوت و مدیتیشن بدل شدند. به وقتی کوتاه برای بی‌فکری. بچه‌ها شیرینند ولی فرصت لذت بردن از شیرینی‌ ه
١. در حال حاضر، در حال خوندن پست یک مورد مشکوک ابتلا به کرونا هستید. تست دادم و منتظرم. دکتر گفت هر مثبتی، مثبت و هر منفی ای منفی نیست! مورد داشتن فرزند یه خانواده به عنوان اولین عضو مشکوک بیمارستان بستری شده و یه ریه اش رو از دست داده و به تبع از اون پدر و مادرش هم آلوده و فوت شدن ولی اون فرزنده سه بار تست داده و هر بار هم جوابش منفی شده. :|
٢. خب باید اعتراف کنم که به این زندگی -حتی از نوع مزخرفش- به شدت وابسته ام و اصلا دوست ندارم بمیرم! طبیعی، کهو
در قلبم آتش است. می فهمم کسانی را که بر سر مزار عزیزی محکم بر سر و سینه می کوبند و ناله سر می دهنددرون من هم کسانی هر روز بر سر و سینه می کوبندناله های جگر خراش سر می دهنددلم آشوبی دارد که فرو نمی نشیندبگذریم از دلتنگی که اسبش را لگام زدم تا کی طاقت بیاورم این غم را ؟تا کی صبر کنم این دوری را؟ای همه جان و جهانم تو
بسم الله الرحمن الرحیم
من بی خیال ناله ایران نمی‌شوم
من بی خیال ناله مادر نمی شوم
من بی خیال مرگ وقفس درحصار قبر
من بی خیال حبس نفس ها نمی شوم
از من رسید هرچه رسید از فشار در
من بی خیال مدفن زهرا نمی‌شوم
افسانه نیست قصه سیلی به کوچه ها
من‌بی خیال پهلوی مادر نمی‌شوم
از من بخواه
سر بنهم زیر پای دوست
من بی خیال آنچه تو خواهی نمی‌شوم
در بندگی توست عشق و سروری
من بی خیال قنبر مولا نمی‌شوم
من باغبان غرورم درین دیار
من بی خیال داغ شقایق نمی‌شوم
نا
 
 
حالا شما حساب کن حوالی یک و دوی بعد از نصف شب، رفتم آشغال بذارم دم در، یکهو در امتداد سطح زباله چشمم خورد به دوتا گربه که رو هم سوارن؛ خدا شاهده بی‌اختیار، چشمام رو یه کم تیز کردم موقعیتشون رو بسنجم که دارم درست میبینم یا نه. نمیخوام از اون واژه خاص، کردن، استفاده کنم که الان به کار بردم :) به هر نوع گاماس گاماس رفتم سمت سطح زباله، حالا اینا که زیر پروژکتور خیابون مشغول بودند تا من رو دیدند که مصرم اون سمتی برم، خیز برداشتند رفتند زیر یه ماش
امام جمعه موقت تهران: شیطان ممکن است قاضی را گول بزند
آیت الله محمدعلی موحدی کرمانی، امام جمعه موقت تهران در خطبه های امروز خطاب به مسئولان گفت باید امانت دار باشید، به امانت خیانت نکنید و وظیفه خود را انجام بدهید.
امام جمعه موقت تهران همچنین گفت: "الحمدالله در کشور قضات پاک دست زیادی داریم، اما بالاخره شیطان ممکن است قاضی را گول بزند. قاضی جای امیرالمومنین و امام صادق نشسته، مبادا به کسی ظلمی شود و حکمی به ناحق صادر شود که ناله مظلوم درآید."
۱.از هفت و نیم صبح که مانیا رو رسوند مدرسه راه افتادهیه ربع پیش زنگ زدم گفت: ده دقیقه ی دیگه می رسم!
#خدای بزرگ هر جا که هست سلامت دارش :)
 
۲.من و بابام و یکی از خواهرم اگه در حد مرگ هم مریض باشیم یه ناله ام نمی کنیم .هر چی درد و مریضیمون بیشتر باشه ساکت تر میشیم دقیقا برعممامانم از سیصد و شصت و پنج روز سال سرجمع سیصد روزشو مریضه و  هر روز انقدر صدا میزنه و ناله می کنه و به ائمه پناه میبره که  قشنگ چهارده معصومو میاره جلو چشمونهمشون خون
چشم هایم را می بندم و به آینده فکر می کنم، آینده ایی که دور نیست. شاید خیلی زود آینده به در خانه هیمان بکوبد و نوید آمدنش را دهد. این بار که چشمانم را باز می کنم در بیابانی بی آب و علف که زمین از تشنگی زیاد ترک هایی به بزرگی کف دست برداشته است را می بینم. آفتاب سوزان بر فرق سرم می تابد و با دیدن بیابان و گرمای شدید عرق از سر و صورتم می چکد. ترس تمام وجودم را می گیرد می دوم تا که شاید به آبادی برسم با سرعت خودم را به نهری که از دور هاله ایی از دود و آتش
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها