نتایج جستجو برای عبارت :

سه دبیرستانی هات منgo

یک هفته پیش:ازدواج پسر دبيرستاني و دختر سوم راهنمایی(نهم)!
دو روز پیش:
ازدواج دختر سوم دبيرستاني و پسر دوم راهنمایی(هشتم)!
همش فکر می کنم اینا تا چند سال دیگه کل تفکر و دیدشون به زندگی و حتی خودشون تغییر می کنه.اینا حتی پول تغذیه مدرسشونم از باباشون میگیرن.به یکی از فامیلاشون میگم یعنی یه بزرگتری نبود که بگه بذارین چند سال بعد تا این بچه ها بزرگ تر شن .میگه:همین بزرگتر پادرمیونی کرده زودتر وصلت سر بگیره.!
زمان دور یک میدان میچرخد برمیگردد سر جای اولش. این یک فرضیه ی  درجه یک است در مورد زندگی. هر کاری که کرده ای، باز هم تکرار خواهی کرد. گفتم فرضیه»؛ پس قطعیت ندارد. اما جالب است. حالا این را نوشتم تا حضورش را حالا در زندگی ام ببینم: کاری که باید پانزده سال پیش میکردم و دلم میخواست نکردم تا الان بنشینم و پیگیرش شوم. یادگیری یک آمادگی برای پذیرش و یک محیط فکری مساعد میخواهد. گاهی هزینه ی رسیدن به این هر دو زیاد است: شاید یک دهه از زندگی، دست و پا زدن
خیلى جالب حتما بخونید

در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. خانم و آقایى که حدود ۴۰ سال داشتن روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند.
بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سن‌تان باید بچه دبيرستاني داشته باشید. 
نه مثل بچه دبيرستاني‌ها نامزدبازی و دختربازی کنید. 
داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودم
داشتم فکر میکردم که اگه از کنکور کلیشه ها و موهومات ذهنی و حرف های صدمن یه غاز دلال های این حوزه رو بگیری هیچی ازش جز یه آزمون آبکی دبيرستاني چهارساعته نمیمونه! اگه بخوایم متطقی باشیم هزاران نفر در دنیا آزمونای پیچیده تر و خفن تری رو دارن میدن!
دیگر آن قدر پیر شده‌ام که بخواهم قصه‌ی دانشگاهم را بگویم.
در یک جمله بگویم: دانشگاه برایم بستر خودآگاهی، تغییر و رشد بود.
در دانشگاه بود که فهمیدم پیش‌تر که بوده‌ام و چه می‌خواهم باشم.
خیلی‌ها بخاطر جایگاه، محیط یا سنشان به خودشان جرئت تغییر را نمی‌دهند؛ ولی دانشگاه برای من جایی بود که از فرید مصلح» دبيرستاني کنده شدم؛ شاید کمی عجیب باشد؛ ولی ناراحت نبودم که هیچ‌یک از دوستان دبيرستاني‌ام در پردیس‌هنرهای زیبا قبول نشده؛ خیلی راحت‌ت
خسته ام.
میترسم از خودکشی.اینکه زنده بمونم ! فلج بشم ! معلول بشم!
بهش فکر میکنم اما . ای کاش یه راه 100 درصدی بود!
نه ازین راه ها که بچه دبيرستاني ها برای جلب توجه انجام میدن.
تنها راه اسون و بدون دردی که میشناسم احتمال موفقیت کمتر از 20 درصد داره!
هعه!
بگیر این زندگی رو که من مردش نیستم.
قبل اینکه من تمومش کنم خودت تمومش کن!
سلام 
میخواستم بدونم ارتباطاتی که در دوران دبیرستان بین یک دختر و پسر اتفاق میافته تا چه اندازه درسته و تا چه اندازه غلط؟
اگه پسر یه کم سنش بالاتر باشه مثلا ۲۰-۲۱-۲۲ و دختر هم ۱۷-۱۸ سالش باشه و پسره هم قصدش ازدواج باشه چطور میشه به اون دختر اعتماد کرد؟، در واقع چطور میشه به حرف یک دختر دبيرستاني اعتماد کرد؟
آخه یه دوستی داشتم تو سال آخر دبیرستان با یک دختر همسن خودش رابطه داشت، اما وقتی دختر دانشگاه دلخواهش قبول شد خیلی راحت پسر رو کنار گذاشت
خسته ام.
میترسم از خودکشی.اینکه زنده بمونم ! فلج بشم ! معلول بشم!
بهش فکر میکنم اما . ای کاش یه راه 100 درصدی بود!
نه ازین راه ها که بچه دبيرستاني ها برای جلب توجه انجام میدن.
تنها راه اسون و بدون دردی که میشناسم احتمال موفقیت کمتر از 20 درصد داره!
هعه!
بگیر این زندگی رو که من مردش نیستم.
قبل اینکه من تمومش کنم خودت تمومش کن!
+ اگه من نباشم،اگه من بمیرم، همه چی درست میشه.مطمئنم.
آخرین به روز رسانی اطلاعات دانش آموزان از سامانه سناد، در تاریخ 98/5/15 انجام گردیده است.
سامانه دریافت کتب درسی اول ابتدایی و دبيرستاني فعال گردیده و مدیران محترم می توانند با تکمیل شماره موبایل محصلین اقدام به سفارش گروهی نمایند
سامانه دریافت کتب درسی اول ابتدایی و دبيرستاني فعال گردیده و مدیران محترم می توانند با تکمیل شماره موبایل محصلین اقدام به سفارش گروهی نمایندبرگرفته شده از : m-a-amjadi.blog.ir سلماس لطفا در صورت کپی منبع آن را ذکر نمایید
روز اول کارم به عنوان کمک معلم، به دبيرستاني بزرگ قدم گذاشتم که بیشتر به دانشکده می مانست.کلاس کامیونیتی متشکل است از بچه های چند پایه که کمی مشکل یادگیری و یا بدنی دارند.  چیدمان میزهای دانش آموزان شبیه نعل اسب بود یعنی معلم در نقطه ای می ایستاد که به همه دسترسی یکسان داشته باشد. چند کمک معلم دیگر هم مشغول کمک به درس بچه ها بودند. همه چیز خیلی خوب به نظر می آمد.
ادامه مطلب
سه‌شنبه‌ها دخترهای دبيرستاني می‌پرند توی دفتر و جیغ می‌زنند:" خانووووم! فلان چیز رو چی کارش کنم؟!" و من قبل از این که فکر کنم فلان چیز چیست و باید چه کارش کنند، ۵ دقیقه به این فکر می‌کنم که منظورشان از "خانووووم!" کیست؟ من؟!
2.3.4. مقایسه تحلیلی تفاوت میانگین های نگرش انقلابی از بعد احساسی گروه های نمونه مورد بررسی .113
3.3.4. مقایسه تحلیلی تفاوت میانگین های نگرش انقلابی از بعد رفتاری گروه های نمونه مورد بررسی .118
4.3.4.  مقایسه تحلیلی تفاوت میانگین های نگرش انقلابی گروه های نمونه مورد بررسی . 123
5.3.4. جهانی شدن بر ادراک دانش آموزان دختر دبيرستاني نسبت به انقلاب اسلامی تأثیر داشته است  128
6.3.4. جهانی شدن بر احساس دانش آموزان دختر دبيرستاني نسبت به انقلاب اسلامی تأثیر داشته
سال گذشته، اسمول پسر دبيرستاني برای یک مهمانی به خانه یک دوستش رفت. در حدود یک صبح، گروه تصمیم گرفت تا از یک لوح Ouija استفاده کند. کاربر Reddit تنها کسی بود که اعتقاد داشت به حساب کاربری های رایج، بنابراین زمانی که دوستانش هیئت مدیره را ترک کرد، ناامید شد. اما به جای دادن دوستانش به دلایل دیگری که او را مجبور به عذرخواهی می کند،
ادامه مطلب
یه زمانی (گمونم دبيرستاني بودم) یه جایی (گمونم زیارتگاه بود، شایدم یه مراسم مذهبی) یکی بهم گفت اینجا حاجتت رو از خدا بخواه (شایدم گفت نماز حاجت بخون). گفتم حاجت؟ من که حاجتی ندارم! گفت مگه میشه هیچ حاجتی نداشته باشی؟! با خودم فکر کردم و دیدم واقعا هیچی از خدا نمیخوام.
تو اون برهه از زندگیم هیچ خواسته ای نداشتم.
ولی حالا به نقطه ای از زندگی رسیدم که نمیدونم واسه کدوم یکی از حاجتام دست به دعا بشم!
الهی خدا حاجت دل همه (مخصوصا شما) رو بده.
آمین
یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه میفرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش میفرستاد تا مراقب آنها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همان جا میماند تا مدرسه تعطیل میشد و دوباره آنها را به منزل میبرد. دبيرستاني که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود.
ادامه مطلب
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از روزیاتو : بیل گیتس»، هم بنیانگذار مایکروسافت پس از سال ها به دبيرستاني که در آن تحصیل کرده بود بازگشت و به مناسبت 100 سالگی تاسیس آن، سخنانی در مورد محول کردن کارها به دیگران و تاثیر آن در موفقیت کسب و کارها ایراد کرد.
ادامه مطلب
الان یه چیزی به ذهنم رسید گفتم بیام اینجا بنویسم اونم این که ما تو دانشگاه سر کلاسای کارگاهی اهنگای سنتی و قدیمی و فاخر و اینا گوش میدادیم مثل چارتار و بیکلام های خوب و علی زند وکیلی و . اما الان کارمون به اهنگ های بندری و پاپ های بیخود کشیده شده حتی من به گوش خودم شنیدم که ترم پایینیامون رپ های بی مفهوم و خز گوش میکنن :ا
+: به کجا چنین شتابان ؟ بعد میگن بچه های دبستانی و دبيرستاني چرا ساسی مانکن گوش میدن :ا داداااششش ؟ دانشکده هنرش اینه ، معلوم
هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » . شاید منم همینطور شدم . الان که نگاه می‌کنم . چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه باغ کلمات» به تصویر کشیده شد . شدم . کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره . دیگه نمی‌دونه چیکار کنه . اما یه روز . یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه .
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » . شاید منم همینطور شدم . الان که نگاه می‌کنم . چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه باغ کلمات» به تصویر کشیده شد . شدم . کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره . دیگه نمی‌دونه چیکار کنه . اما یه روز . یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه .
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
داستان BanG Dream
کاسومی ” زمانی که به تازگی دبيرستاني شده بود، پا به فروشگاهی می گذارد و یک گیتار ستاره ای شکل می بیند. پس از آن، همراه با چند دختر دیگر یک گروه موسیقی تشکیل می دهدو.
ژانر : موسیقی
رده سنی:+13
زبان : ژاپنی
زمان هر قسمت : 24 دقیقه
کیفیت : HD 720p - 480p - 1080p
وضعیت BanG Dream : پایان پخش
جهت آگاهی از بروزرسانی جدیدترین های پخش شده و زیرنویس ها، عضو کانال تلگرام شوید:
 
یه فیلم ژاپنی محصول 2017
در مورد یه دختر دبیرسانی که عاشق معلم تاریخش میشه و در روز جشن معلمش کههمیشه دوست داشتن اونو انکار می کرده می بوستش ولی یکی عکس می گیره و پخشش می کنه.معلم توبیخ میشه ولی بعد از اون مدرسه میره و تا روز فارغ التحصیلی دختره صبر می کنه و همون روز میاد سرراهش و دست همو می گیرن.
جدیدا به هم ریختمتو بعضی صحنه ها یاد ملعون می افتادم و کلی گریه ام گرفت.
خدا لعنتش کنه.امیدوارم نابود بشه
فیلمش خیلی کودکانه بود و عشق یه دختر دبیرست
خب یکی بیاد حالی صبا کنه که مهدی درگیری‌های خیلی بزرگتری از خدافظیتون داره. قرار نیست مث دخترای دبيرستاني استوری بذاره، قرار نیست مث تو پست بذاره و قرار نیست مث خود هشت ماه پیشش غم‌زده بشه.
توام چند هفته‌ی اول اینجوری‌ای. بعدش اشکات بند میان و به زندگی ادامه میدی و این بازه رو به عنوان قشنگ‌ترین و دردناک‌ترین روزای زندگیت تو دانشگاه به یاد میاری. قرار نیست تا ابد به دستاش فک کنی.
یه لطفی هم بکن صبا. فکرای مریض درمورد مثلث زهرماری قبلی نکن.
بنام خدا
سالهاپیش زمانیکه نوجوانی دبيرستاني بودم در حال و هوای تحولات ی ؛ فرهنگی و اجتماعی ؛ مردم و کشور؛ ناشی از پیروزی انقلاب 1357 ؛ من هم به تآسی از این فضا در حالیکه کودکی و بخشی از نوجوانیم را قبل از انقلاب ودر محیطی کاملا"متفاوت از فضای آنروزها گذرانده بودم ! در مواجهه با خبرها ؛ موضوعات و مطالب جدیدی که می خواندم یا می شنیدم اقدام به تهیهء دفترچهءیادداشتی؛ با جلدی به رنگ سرمه ایی که حدود 100برگ داشت و در جیب کناری شلوار نظامی ام به را
الآن که تاریخ آخرین مطلبم رو دیدم جا خوردم! تقریباً دو سال میگذره ازش و چقدر زود گذشته این دو سال. طوری که انگار اصلا متوجهش نشدم.
اساساً خیلی روی مقوله اسراف حساسم. اما نسبت به تلف شدن زمان و زندگیم به شکل وحشتناکی بی‌تفاوتم. روزها و شب‌ها رد میشن، هفته‌ها و ماه‌ها پشت سر هم میان و میرن و سال به سال از عمرم می‌گذره و من عین خیالم نیست که نیست.
حتی اگه دوره‌ی نوجوونی‌م رو هم فاکتور بگیرم، این ده دوازده سال گذشته رو کلاً درجا زدم! نه رشدی
سلام خدمت همه ی شما دوستان  نماز روزه هاتون قبول باشه ان شاء الله .
یک سوال خیلی مهم در مورد خواستگارم دارم که مشاور کنکور هستن. شرایط ایشون به شدت منو بدبین و نگران کرده، از طرفی به ایشون علاقه هم دارم و نمیدونم در مورد شرایط شغل و کار ایشون طبق منطقم تصمیم بگیرم یا احساسم.
همین طور که گفتم ایشون مشاور کنکور هستن، شغل این آقا طوری هست که سالی حدود 200 تا دختر به صورت حضوری برای کنکور با ایشون مشاوره میگیرن و هفته ای یک بار حضوری  میرن تا با هاشو
سلام خدمت همه ی شما دوستان  نماز روزه هاتون قبول باشه ان شاء الله .
یک سوال خیلی مهم در مورد خواستگارم دارم که مشاور کنکور هستن. شرایط ایشون به شدت منو بدبین و نگران کرده، از طرفی به ایشون علاقه هم دارم و نمیدونم در مورد شرایط شغل و کار ایشون طبق منطقم تصمیم بگیرم یا احساسم.
همین طور که گفتم ایشون مشاور کنکور هستن، شغل این آقا طوری هست که سالی حدود 200 تا دختر به صورت حضوری برای کنکور با ایشون مشاوره میگیرن و هفته ای یک بار حضوری  میرن تا با هاشو
سلام 
من دختری ۱۶ ساله م، پسر عموم از من خوشش میاد البته تا حالا مستقیم بهم نگفته ولی از حرف ها و رفتارش میشه فهمید. پسر خیلی خوب و آقاییه، قصد بدی نداره و به نظرم قصد ازدواج داره، ولی من اصلا نمیتونم به ازدواج باهاش فکر کنم، همین که پسر عموی من باشه برام کافیه.
ایشون یک سال از من کوچیکتره و اگه حسی هم داشته باشه به نظرم خیلی زودگذره. من دوسش دارم و نمیخوام باهاش بدرفتاری کنم و آسیبی بهش بزنم، ولی میخوام که این حس از سرش بیفته چیکار کنم؟
مرتبط:
ی
امروز همینطور که نشسته بودم تو آفیس و سعی می‌کردم وسط سر و صداها و مسخره‌بازی‌های دو تا بچه‌ی مسترمون (که با ۲۷ سال سن فازشون شبیه بچه دبيرستاني هاست) روی کارم تمرکز کنم، یهو به ذهنم رسید که نکنه هیچ وقت نشه برگردم ایران؟ حس میکنم هی داریم دورتر و دورتر میشیم از خانواده. آبان هی بهم میگفتن فعلا نیا تو این شرایط. بعد میگفتن جنگ میشه یه وقت الان وقت اومدن نیست. بعد میگفتن هواپیمارو ایران میزنه نمیخواد بیای. الان هم که به خاطر مریضی همه از هم دو
دوستم دیشب بهم زنگ زد و بعد از کلی حرف زدن بهم یه چیزی گفت که سخت ناراحت شدم ، دبيرستاني که بودیم تب فیلم دیدن من شروع شده و بود و دوست داشتم که هر فیلمی رو که میبینم یکی باشه که براش تعریف کنم. یادمه اولین فیلمی که دیدم رو براش تعریف کردم ولی اون خوشش نیومد و خب دیگه ادامه ندادم که براش توضیح بدم ؛ به جاش برای "ش" که دوستم بود و هر دو فیلم های مشترکی میدیم ماجرا رو شرح میدادم و با هم بحث میکردیم ،  یادمه شاید یکی دو سال بعدش همین دوست صمیمیم که از
هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » . شاید منم همینطور شدم . الان که نگاه می‌کنم . چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه باغ کلمات» به تصویر کشیده شد . شدم . کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره . دیگه نمی‌دونه چیکار کنه . اما یه روز . یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه .
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
هر آنچه که می‌بینیم و می‌شنویم و حس می‌کنیم، بر ما تاثیر می‌گذارد. » . شاید منم همینطور شدم . الان که نگاه می‌کنم . چقدر که شبیه این خانومی که توی انیمه باغ کلمات» به تصویر کشیده شد . شدم . کسی که دیگه حس و حال هیچ کاریو نداره . دیگه نمی‌دونه چیکار کنه . اما یه روز . یه روز ممکنه خیلی چیزا تغییر کنه .
خب در مورد انیمه این که این انیمه برای سال 2013 هست و برای اوتاکوها قدیمیه اما من با این انیمه خاطره‌ها دارم و به نظرم انیمه‌ی کوتاه فوق
1) تنوع رشته های مختلف هنرستان ها نسبت به رشته های دبیرستان (۴۵۴ رشته مهارتی و فنی)
۲ ) یاد گیری همزمان آموزه های تئوری و عملی 
۳) امکان ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر با شرایط آسان تر 
۴) فرصت ادامه تحصیل برای دانش آموزانی که در بعضی از دروس پایه ای (ریاضی و…)ضعیف می باشند. 
۵) وجود بازار کار مناسب برای دانش آموزان هنرستانی حتی قبل از فارغ التحصیل شدن 
۶) با انجام کارهای عملی، اعتماد به نفس دانش آموزان هنرستانی به مراتب بالاتر از دبيرستاني است.
۷) ا
دو روز از هفته گذشته همچنان سخت می گذره اما همیشه اینجور وقتا خدا بیشتر بهم توجه میکنه یه جور حس میکنم معلقم ولی با یک نخ نازک حفظ شدم این نخ نازک شادی های کوچیکیه که برام پیش میاد . چند روز مادر هم اتاقیم اومده پیشمون همون اولش که منو دید گفت وای محیصا ناراحت نشیا خیلی لاغر شدی زشت شدی بعدم که باهاشون رفتم تله سیژ با وجودی که اصلا وقت نداشتم ولی به اصرار هم اتاقیم و اینکه حس خوبی از اومدن مامانش نداشت رفتم تا بلکه یه ذره به مامانشم خوش بگذره
مرکز پخش روسری دهقان با سابقه 20 ساله اقدام به عرضه انواع روسری از کارخانه ها و تولیدی های مختلف حاضر در کشور میکندهمچنین انواع مقنعه مدارسی (دبستانی - دبيرستاني- معلمی -کارمندی)در سایزها و رنگها مختلف تولید و به مشتریان عزیز عرضه میگردد.برای دیدن انواع نمونه های روسری و مقنعه به شماره 09175675851 در واتس اپ یا تلگرام پیام دهید.
به روی صفحه سیاه مانیتور جمله ای نقش بست شما امروز میمیرید حرفی دارید؟ پوزخندی زدم و صفحه چت را بستم به شدت عصبانی شده بودم در ذهنم با خودم میگفتم که "با خودش چه فکری کرده. مرتیکه احمق! معلومه که میمیرم! دوساله که در شبکه‌های اجتماعی گفتم که امروز میمیرم، همه میدونند اصلا به اون چه ربطی داره که این حرف‌ها رو می‌زنه" آخر هم از روی عصبانیت مانند دختر بچه های دبيرستاني صفحه چت را باز کردم و شروع کردم به تایپ کردن. طومار بزرگی با این مضمون که مردک
امروز قرار گذاشتیم با دوستان دبيرستاني با قدمت دوستی 8 ساله، که بعد چهار سال و اندی (حالا که داریم فارغ میشیم از تحصیل)همدیگه رو فردا ببینیم :) ولی چند ساعت بعد همه چیز کنسل شد :| راستش درکشون می کنم که کار دارن و نمیتونن، شده که کاری بره من هم پیش بیاد،کنسل بشه؛ ولی خوب خورد تو ذوقم واقعا :| خیلی زیاد. از این حس زود رنجیم متنفرم. نمی دونم چرا موضوع به این کم اهمیتی باید انقدر ناراحتم بکنه. این روزا این ویژگیم واقعا خیلی تو مخمه، حس خوبی ندارم. الان
اون سالی که Black Swan اومده بود و کلی اسکار برده بود تمام مقاله هایی که راجع بهش نوشته شده بود رو خوندم. چه فارسی ها توی رومه های هر روز، چه تیکه هایی از مقاله های انگلیسی روی اینترنت. تمام داستان رو می دونستم از بس که در موردش نوشته بودن و خوندم بودم. دیدنش اما برام تبدیل شده بود به یه جور تابو. پریشب این تابو رو شدم. فیلم رو دیدم. مگه می شه آدم فیلمی رو که تو اوج تموم می شه دوست نداشته باشه؟!
+ چه قدر خوب شد که اون موقع تلاشی نکردم برای دیدن فیل
برای مسابقه ی کتابخوانی، اداره می رویم. دور تا دور نمازخانه، از هرسنی بچه نشسته. دبيرستاني ها راهنمایی ها و دختران کم سنی که هنوز می توانند مقنعه ی سفید کج سرشان کنند و زیبا به نظر بیایند. کتاب هایشان در دستشان، چنان پاک و معصوم بودند که حتی من که بچه دوست نیستم، نمی توانستم چشم ازشان بردارم. ته دلم یک ذوقی کرده ام بابت رابطه ی سن و کتاب های در دستانشان. باخودم می گویم روزی می شود که به سن من برسند و کتاب از دستشان پایین نیفتد؟ مثل من که مانند مع
برای مسابقه ی کتابخوانی، اداره می رویم. دور تا دور نمازخانه، از هرسنی بچه نشسته. دبيرستاني ها راهنمایی ها و دختران کم سنی که هنوز می توانند مقنعه ی سفید کج سرشان کنند و زیبا به نظر بیایند. کتاب هایشان در دستشان، چنان پاک و معصوم بودند که حتی من که بچه دوست نیستم، نمی توانستم چشم ازشان بردارم. ته دلم یک ذوقی کرده ام بابت رابطه ی سن و کتاب های در دستانشان. باخودم می گویم روزی می شود که به سن من برسند و کتاب از دستشان پایین نیفتد؟ مثل من که مانند مع
الفرد ی پسر دبيرستاني مغروره که القصه خجالتی هم هست در بعضی مواقع موهای فر و مشکی داره و اصلا برای همینه که بهش میگن الفرد (؟) ، پوست برنزه ای داره و رنگ چشم هاش هم تقریبا قهوه ای هستن اما از دور احتمالا شما سیاه تشخیصشون بدین ، لبش به نسبت صورتش بزرگه اما نه اونقد که توی ذوق بزنه !
یه عینک میزنه که غالباً کثیفه ، کثیف که چه عرض کنم ، چرک از سر و روش می‌باره و از اونجا که الفرد کوسه هست با این که دیگه کف کرده اما هنور ریش نداره و اون هایی هم که داره
سلام عزیزم
عزیزم سلام
:)
آخرین پستی که تو این وبلاگ گذاشتم، 19 فروردین 95 بود.
الان 17 بهمن 97 هست.
ععععع :)
چقد بزرگتر شدم.
اون موقع یه دختر دبيرستاني بودم که عاشق نوشتن بودم. هی تند و تند آدرس عوض میکردم. چند ماهی توی خونه ی جدید می نوشتم و دوباره نقل مکان می کردم به یه خونه ی جدیدتر! :)
و فکر کنم چقد همه حرصشون می گرفت چون مجبور بودن هر چندماه یک بار بیان و ازم آدرس جدید بخوان :))
الان ترم دوی دانشگاهم. رشته ای که دوست داشتم قبول شدم. دانشگاهی که دوست داش
در تاریخ 9/7/98 در مرکز اورژانس اجتماعی با حضور جناب آقای اندخورا ، سرکار خانم حاجی زاده و کارشناسان اورژانس اجتماعی تشکیل شد و در خصوص ضرورت انجام پژوهش با موضوع خودکشی تبادل نظر صورت گرفت و در نهایت مقررر گردید پژوهشی با عنوان فراوانی افکار و اقدام به خودکشی در میان سه گروه مراجعین اورژانس اجتماعی، دانش آموژان دبيرستاني و مراجعین مراکز خصوصی انجام گیرد.
 

ادامه مطلب
بسم الله مهربون :)
 
خون خیلی قشنگه ولی سخته. واقعا سخته و کلافه شدم. از وقتی دانشگاه قبول شدم به خصوص دوران علوم پایه انقدر حفظیات خوندم و چیزای مختلف و گاها بی ارزش حفظ کردم که احساس میکنم ذهنم بسته و تنبل شده. قدرت تجزیه و تحلیلم اومده پایین. دبيرستاني که بودم حداقل ریاضی، فیزیک، هندسه حل میکردم، ذهنم به چالش کشیده میشد. از بعد کنکور و ورود به دانشگاه ذهنم شروع کرد به افت کردن و تنبل شدن. حتی برای یک ثانیه هم روی موضوعی فکر نکردم و فقط حفظ کرد
دو خاطره از دو دانشجو:
1. ترک هستم و معلم دانش آموزان کلاس اول یک منطقه کردنشین روستایی. یک ماه وقت گذاشتم تا به بچه های کرد با زبان فارسی درس یاد بدهم فایده ای نداشت. از ماه دوم خودم شروع کردم به یاد گرفتن کردی؛ اول هم با کلمات کتابهای کلاس اول شروع کردم تا بتوانم معنی کردی کلمات را به بچه ها بگویم؛ حالا من کردی یاد گرفته ام و بچه ها یک کمی فارسی
2. مدیر دبيرستاني در منطقه ای کردنشین هستم. بچه ها در درس زبان انگلیسی در امتحانات پایانی عملکرد خوبی
پیگیری رقص در مدرسه دخترانه
درست بعد از انتشارِ بالای پستِ مربوط به رقص دختران مدرسه ی دبيرستاني ، بالاخره نتیجه ی این پیگیری در فضای مجازی را دیدیم.
رئیس آموزش و پرورش آذربایجان غربی مجبور به پاسخگویی شد.
حالا مشاهده فرمودید چرا ما میگیم نشر حداکثری؟
نام فارسی: دختر قاتل
ژانرها: اکشن، تاریخی، روایت
تعداد قسمت ها: 3
شبکه: CGV
کشور: کره جنوبی
روزهای پخش: شنبه
تاریخ پخش: ۰۵ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۹ شهریور ۱۳۹۰
مدت زمان: 60 دقیقه
عنوان بومی: 소녀K
دیگر اسامی: Girl K , Sonyeo K , Killer K , Killer Girl K , Little K Girl
خلاصه داستان: چا یئون، دختر دبيرستاني است که ظاهر عادی و شخصیت کم حرفش هویت واقعیه وی را مخفی نموده. او یک تروریست حرفه ای است که بعد از کشته شدن مادرش در جلوی چشمان خود، اکنون به خونخواهیه او برخاسته. او به ای ای و
یادمه دوم دبیرستان بودم و فردای روزی که برجام اجرا شد عربی داشتیم استادمون از روی قیافم حدس زد که من اصولگرام! بعد تیکه انداخت که دیدین موفق شدیم و شروع کرد مشکلات شهر رو شمردن که قراره با برجام حل شه
گفتم هیچ اتفاقی نمی افته و همه اینایی که گفتی راه حلش توی خود کشوره نه تو لوزان و وین.
گفتم اینهمه سعی نکنیم خودمونو تحقیر کنیم
گفتم پای این راکتوری که قراره توش بتن بریزن خون دادیم
گفتم فکر علیرضا باشین
گفتم تو بهترین حالت چند روز یه نمایشی می
از ۱۸ سالگی که رد می‌شی، دیگه می‌افتی تو سرازیری. انگار نه انگار که تا دیروز دبيرستاني بودی. انگار نه انگار که نیاز داشتی یکی مراقبت باشه. بعد یهو چشم باز می‌کنی می‌بینی نه تنها ۲۰ رو هم رد کردی، بلکه ۲۱ سالگیت هم تموم شده و وارد ۲۲ شدی. لحظه‌ی بدیه وقتی به این فکر می‌کنی که دیگه کم‌کم باید مسئولیت زندگیت رو قبول کنی و رو پای خودت بایستی، چون با هر دین و ملیتی حساب کنی دیگه بزرگسال به حساب میای!
اینا دیگه کلیشه شده از بس که گفتم. از بس گفتم ک
دبيرستاني بودم، یه همکلاسی داشتم با خدا قهر بود. میگفت: <<شبی که پدرم از دنیا رفت تا صبح بیشتر از صد و بیست بار آیت الکرسی خوندم. شنیده بودم با دوازده بار خوندنش خدا هر حاجتی رو برآورده میکنه. صبح ولی پدرم هنوز مرده بود. >>
 با اینکه سعی میکردم غمش رو درک کنم، پیش خودم میگفتم: عجب دخترک احمقی! خب اون آدم مرده بوده. خدا چرا باید زنده ش میکرد؟ خدا چرا باید خودش رو به یه دختر بچه اثبات کنه؟
حدود بیست و شش سالگی اتفاقی برام افتاد که می تونست بهتر
بسم الله النور
 
لطف خدارو ببین درست همان لحظه ای که درمانده شده بودم به خاطرَش(امروز آخرین روز دانشگاهه و جزوه ی این درس مانده بود ، کلاس ساعت هشت تا ده بود آمدم دیدم کلاس خالی ست رفتم پرسیدم گفتند افتاده به سه تا چهار و نیم من هم چهار بلیط برگشتم بود و میخواستم بقیه روز را پیش علی و مادرم باشم به مامانم زنگ زدم که چه کار کنم که همان لحظه دوست دبيرستاني ام را که میدانستم جزوه هایش کامل  است دیدم و رفتم پیشش گفتم خداراشکر که دیدمت واقعا خداراشک
نمیشه گفت بدترین سیزده به دری بود که داشتم. شاید از یه نظر هم خوب بود. اکثر اوقات با هیجان سیزده به درها رو شروع می کردم و با حوصله سر رفته تموم. فقط فکر اینکه یه جایی تو حومه شهر شکوفه های گیلاس(آره این اطراف داره) دارن توی باد ت میخورن و کسی نیست که نگاهشون کنه، باعث میشه غمگین بشم.
البته نه اینکه شکوفه های گیلاس خیلیم دوست دارن آدما بیان محل زندگیشونو به نابودی بکشن!
*--*
خب.
میخواستم درباره چی حرف بزنم؟ درباره کتاب و فیلمای نوجوون گونه و ع
7 دختر نوجوان پس از اینکه به اردوی دسته جمعی با اولیای مدرسه رفتند پس از بازگشت از اردو باردار به خانه برگشتند. این مدرسه ۲۸ نفر از دانش اموزان دختر را به این اردوی علمی در سارایوو(پایتخت صربستان) میبرد.ولی ۷ نفر از ان ها باردار به شهرشان برمیگردند.
 
۷ دختر بین ۱۳ و ۱۴ ساله بوسنیایی بعد از اردوی ۵ روزه مدرسه باردار به خانه هایشان برگشتند. این مدرسه که در شهر بانجا لوکا قرار دارد دانش اموزان خود را برای بازدید های علمی به مدت ۵ روز به پایتخت می
اولین کسی رو دوست داشتم بود
یه دوست داشتن واقعی
از اونا که همیشه خودمو کنارش میدیدم و حس میکردم باهاش اروم ترینم
دنیا بدون اون برام جهنم بود:)))))))
.
ولی الان کسی شده که درباره دوست داشتنی ترین فرد زندگیم باهاش حرف میزنم بدون اینکه ناراحت شم
 الان 6 سال گذشته هم بزرگ شدم و دیگه یه دختر دبيرستاني نیستم هم منطقی
منطقی از این لحاظ که ما هیچیمون بهم نمیخوره
اینکه ما هردو تونستیم بهم خیانت کنیم ولی عاشق واقعی اینکارو بلد نیست
دلتنگش میشم ولی نه مثه
به مناسبت روز دانشجو بیاین برام یه پوشیدنی اعمم از هودی فیروزه ایی که دیدم بخرید مرسی:(
البته من خودم تا موقعی داداشم بهم پیام داد نمیدونستم(صبحم دانشگاه نبودم که بفهمم)
خب من خیلی پولکیم و تا یه جریانی میشه به خانوادم میگم خب چی برام میخرین؟(اصولا هم به کتفشون نیست)مثلا پروسه تولد گرفتن توی خونه ما خیلی عبث و بیهوده تلقی میشه و ترجیح میدن پولشو بدن بهمون .کلا هم ما یبار در سال تولد داریم اونم مال مامانمه چون شب یلداستاخرین باری که تولد گرفت
این روزها، هجمه های انتقادی سنگینی دربارۀ بازی "سارا و نیکا" دوقلوهای 15 سالۀ سریال پایتخت علیه این دو بازیگر راه افتاده. پست یوتیوبی که علیرضا خمسه در مورد حذفش از سریال پایتخت صحبت کرده بود، نظرات رو می خوندم و نزدیک به سیصد نظر انتقادهای شدیدی از سارا و نیکا داشتن و اینکه به هر نحوی شده باید این دو بازیگر حذف میشدن و پیشنهاد داده بودن برای قسمتهای بعدی نویسندۀ داستان سارا و نیکا رو بفرسته دانشگاه شهر دور یا سر به نیستشون کنه و به هر طریق مم
دانلود انیمیشن دفترچه مرگ Death Note دوبله فارسی
مجموعه 37 قسمت کامل دفترچه مرگ Death Note
 
نام اثر: دفترچه مرگ - Death Note
ژانر: انیمیشن - جنایی
کشور سازنده: ژابن
سال تولید: 2006
زبان: دوبله فارسی
یک دانش‌آموز باهوش دبيرستاني نبردی پنهانی برای از بین بردن مجرمین را آغاز می‌کند. او با نوشتن نام این افراد در دفتری خاص، جان آنها را می‌گیرد و . .
 
ادامه مطلب
بنام خدا
 
سالهاپیش زمانیکه نوجوانی دبيرستاني بودم در حال و هوای تحولات ی ؛ فرهنگی و اجتماعی ؛ مردم و کشور؛ ناشی از پیروزی انقلاب 1357 ؛ من هم به تآسی از این فضا در حالیکه کودکی و بخشی از نوجوانیم را قبل از انقلاب ودر محیطی کاملا"متفاوت از فضای آنروزها گذرانده بودم ! در مواجهه با خبرها ؛ موضوعات و مطالب جدیدی که می خواندم یا می شنیدم اقدام به تهیهء دفترچهءیادداشتی؛ با جلدی به رنگ سرمه ایی که حدود 100برگ داشت و در جیب کناری شلوار نظامی ام به
در رستوران بودم که میز بغلی توجه‌م را جلب کرد. زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبه‌روی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی می‌گفتند و زیرزیرکی می‌خندیدند.
بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سن‌تان باید بچه دبيرستاني داشته باشید. 
نه مثل بچه دبيرستاني‌ها نامزدبازی و دختربازی کنید. 
داشتم چپ‌چپ نگاهشان می‌کردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچه‌ها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسه‌شون کتلت گذاشتم ت
کنسرتی که دیشب رفتم صرفا برای کمی شادی و جیغ و داد بود الحق بدم نبود
راستش اولش که رفتم دیدم همه نوجوونن یکم به خودم فحش دادم که آخه دختر کی به پیشنهاد دختر دایی ۱۵ سالش میره کنسرت ولی دیگه بعدش گفتم رها کن و لذت ببر حالا که اومدی
کلا همه دبيرستاني بودن پسر بچه ی کناریم که گمونم نهایت ۱۲ سالش بود پشت سرم چند تا دختر و پسر دبيرستاني نشسته بودن دخترا نگران امتحان عربی فرداشون بودن و یکی از پسرا داشت توضیح میداد که چرا از تیزهوشان اخراجش کردن چی ش
آخر چرا اینطوری شد؟
امروز که یک ساعت بهمان بیشتر هم وقت دادند؟ دیدید چی شد؟ دو تا تابستان نامه ام را(یکی در وبلاگ و یکی در دفترخاطره) ناتمام ماندند. سفرنامه ام را ننوشته ام. نامه های اول مهر به دوستانم را ننوشتم، نامه به خود فردا و حجت تمام هایم را ننوشتم، اتاقم را همین الان مرتب کردم، ریزه کاری های بولِت ژورنالم را تکمیل نکردم!
دیگر چه بگویم؟
فقط پنج دقیقه تا پایان تابستان مانده و همین را بگویم که خیلی مفید و هدفمند پیش بردمشو لذت بردم ازین تا
زندگی کسالت بار شده - همونطور که در پست  یاران دبيرستاني عرض کرده بودم - از همین رو گفتم یه تحولی توی زندگیم ایجاد کنم و تصمیم گرفتم friends رو شروع کنم بلکه بشوره و ببره این روزا رو. به قول پوریا sitcom باید جزئی از زندگیت باشه نباید از زندگیت حذفش کنی.friends یا بهترین سریال زندگیته یا یکی از بهترین ها هست به طوری که میشه گفت بی همگان به سر شود بدون فرندز نمیشود! ولی خب دلیل اصلی برای دیدن فرندز اینه که تازگی سر هرچیزی استرس میگیرم و این نمیزاره مث آد
این روزیی که نزدیک شدیم به اعلام نتایج  کنکور همش به این فکر میکنم من که به اصطلاح خرم از پل گذشته و واقعیتش از روزگار عجیب کنکور چیزی اذیت کننده ای رو به یاد نمیارم،شاید هم ناخودآگاهم به حذفش کمک کرده و بیشتر هر سال که به دوران نزدیک می شیم بر خلاف گذشته دلم میخواد به بچه های دبيرستاني آگاهی بدم(چیزی که خودم عمیقا حس میکنم بهترین لطفی که میشه به فرد تو بحران کرد) که خب دوروبرم کسی نیست و من هم کلا آدمی نیستم که خودم رو وارد مسئله ای کنم حالا ای
نام سریال:Euphoriaژانر: درامسازندگان:SamLevinsonستارگان:Zendaya,AustinAbrams,MaudeApatowسالهای پخش: ۲۰۱۹امتیاز: ۷٫۷ از ۱۰شبکه پخش کننده:HBOوضعیت: فصل اولکیفیت:WEB-DLاطلاعات بیشتر: کلیک کنیدخلاصه داستان: داستان سریال Euphoria در مورد گروهی از دانش آموزان دبيرستاني است که با مسایلی همچون رسانه های اجتماعی، بحران هویت، مواد مخدر، ضربه های روحی، مدرسه، خشونت دست و پنجه نرم می کنند. در این میان داستان سریال بر روی دختر ۱۷ ساله ای به نام رو تمرکز دارد و…
قسمت سوم فصل اول اض
محمدرضا علیقلی از آهنگسازان پر کار آن سال‌های بود و برای یک فیلم جنگی معمولی به نام پناهنده موسیقی ساخته بود. در این میان این دو قطعه هم وجود داشت که شاید برای خیلی‌های مهم نبود اما برای من نوجوان دبيرستاني بارها و بارها تکرار شد و مرا به شعر حافظ و مولوی وصل کرد. اوهام هم در گام بعدی همین نقش را داشت.
امشب این موسیقی را بیت‌تونز شنیدم و تعجب کردم از کجا پیدا شده؟ و آیا کسان دیگری هم هستند چون من این موسیقی برای‌شان خاطره انگیز باشد؟
پناهن
میخواستم این طلسم ننوشتن رو بشکنم. نمیشه گفت اونقدر سرم شلوغه که وقت نمیکنم بنویسم یا اونقدر زندگی ارومی دارم که چیزی برای نوشتن ندارم. بدون هیچ دلیل مشخصی فقط نمینویسم. تنها چیزی که میدونم اینه که نوشتن از این تجربه‌های تازه تو لفافه سخته و نوشتن از تجربه‌های تازه بدون لفافه هم سخته. کلا سخته. همچنان مقدار زیادی با همه سر جنگ دارم و سعی میکنم سرم تو لاک خودم باشه و با فیلم و کتاب سرم گرم باشه. یه دوست دارم که که فکر میکنم منو مثل یه کلاه جادو
توی جلسه نشستیم و برای یک استراحت کوتاه،وقت می دهند.قراره نفس بکشیم اما بعضی ها نمیگذارند. سیگارهایی که با تعارف
به همدیگه روشن می شوند.به قیافه و استایلشان نگاه میکنم.اصلا بهشان نمیخوره سیگاری باشند.میزنه به پهلوم و میگه: کجایی
آبجی؟
چرا اینا سیگار میکشند؟
میگه شاید استرس شغلشان بالاست.
یک نگاهی بهش میکنم و میگم پس الان باید تمام آتشنشان ها و پرستارها معتاد باشند؟
میخنده و میگه واای عالی بود.
توی مسیر برگشت چندتایی پسر دبيرستاني میبینم.از
فیلم American beauty
درام و سرگرم کننده. اما شاهکار نبود و پایان باز هم داشت تقریبا! 
فیلم the help
راجع به خدمتکارهای سیاه پوستی که تصمیم میگیرن علیه نژادپرستی بجنگن
قشنگ بود. اما باز هم به نظرم میتونست پایان بهتری داشته باشه
انیمیشن up
خیلییی وقت بود میخواستم ببینمش و از دیدنش هم لذت بردم.زیبا بود
فیلم A star is born
این که انقدر معروفه که فکر کنم خودتون دیده باشید.
در کنار داستان فیلم ، به نظرم توجه زیادی به موسیقی های متنش داشته باشید که فوق العاده بود.
لذت
کناب وفور کاترین‌ها تموم شد. تمش مثل فیلمهای دبيرستاني و نوجوونی خارجی بود و خیلی ماجراجویی و اینا داشت. البته که چیز باحالیه اما بیشتر به نظر میرسید نویسنده دنبال اینه که از روی کتاب فیلم بسازن یا حداقل برداشت من این بود. کلا به نظرم نحسی ستاره های بخت ما خیلی بهتر از این بود. اما خب این کتاب هم حرفایی واسه گفتن داشت. و البته مثل هر کتاب دیگه‌ای چیزهایی یاد میداد به ادم.
 
آنا کارنینا جلد یکش چند روز پیش تموم شد که البته من ترجمه خوبی رو انتخا
آنقدر سرعت پیشرفت علم و فناوری بالاست که در عرض چند سال کتاب های علمی ارزش اولیه خود را از دست می دهند و باید مجددا بروز رسانی شوند. نمونه ای از این کتاب ها را می توانید اینجا ببینید.
البته این موضوع در مورد کتاب هایی که به آی تی و اینترنت مربوطند بیشتر احساس می شود. قبلا در جایی خوانده بودم که اگر دانشمندانی مثل انیشتین یا نیکولا تسلا به یک باره می توانستند به زمان حال ما سفر کنند اوایل کار بسیار مبهوت می شدند و با اینکه سرشار از هوش و ذکاوت بو
محصول:المان
زبان:المانی
زمان:30 دقیقه

سال انتشار:2019
کیفیت:720


رده سنی:تصمیم گیری با والدین
سبک:کمدی . جنایی . درام . عاشقانه
بازیگر:Bjarne Madel . Isabel Schosnig . Ruben Brinkman
داستان :به خاطر برگرداندن عشق زندگیش، پسری دبيرستاني به همراه بهترین دوستش، بزرگترین تجارت آنلاین مواد مخدر در اروپا را شروع می کنند.

 
ادامه مطلب
کفش دخترانه صورتی
پرداخت درب منزل/ارسال رایگان
 
خرید یا دیدن کتانی های بیشتر در فروشگاه فرامد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کفش اسپرت دخترانه صورتیxکفش اسپرت دخترانه صورتی کمرنگxکفش اسپرت صورتی دخترانهxکفش دخترانه اسپرت صورتیxکفش دخترانه رنگ صورتیxکفش دخترانه صورتیxکفش دخترانه صورتی جدیدxکفش دخترانه صورتی کمرنگxکفش صورتی دخترانهxکفش صورتی دخترانه جدیدxکفش اسپرت دخترانه صورتیxکفش اسپرت دخترانه صورتی کمرنگxکفش اسپرت صورتی دخترانهxکفش دختران
برای افزایش یادگیری و ایجاد محیط مفرح و شاد برای تمامی دانش آموزان در همه پایه.اما در اینجا فقط پایه دبيرستاني هارا برایتان شرح میکنیم.(گزیده گزارش هایی که از دانش آموزان تهیه کردیم)
۱-ایجاد محیطی با فضای سبز در حیاط و موحطه مدرسه با گلها و درختان همیشه سبز مثل درخت کاج.
۲_پوشیدن لباس های ست و رنگی هم دانش آموزان و هم مدیران هم معاونان و کلیه دبیران.
۳_مهربان بودن تمامی حضار محترم در مدرسه اعم از دبیران و معاونان.
۴_گیر ندادن های الکی به هر چیزی
سلام
-امروز بعد از سه ماه که میخواستم برم و نمیرفتم، رفتم مدرک کارشناسیم و گرفتم که البته موقته و باید برای اصلش درخواست بدم. مسخره نیست؟ دیگه اصل و فرع چه لوس بازی ای که از خودتون در میارید؟ همون بار اول اصلش رو صادر کنید دیگه.  قشنگ نشستن فکر کردن و در همه حوزه ها دارن مردم و میچاپن، مثلا همین تعویض شناسنامه، یا تعویض کارت ملی، اصلا چرا کارت ملی باید تاریخ انقضا داشته باشه؟ بعد از اون تاریخ میگنده آدم؟ یا چی؟ یه شماره هست برای تا آخر عمرت دیگ
ترمِ فرد ب اندازه فرد بودنش دلنشین بود برام! 
اما مطمیئنم این یکی بهتره
حس میکنم دارم بزرگتر میشم و پخته تر و راضی ترم
راضیم از اینکه از اکیپی جدا شدم که متعلق به من نبود
اکیپی که وجه تشابه مون شاید بشه گفت هیییچی نبود، من دختر همه جایی رفتن نبودماز اونا نبودم ک تا نیمه شب اهل چت باشم با هم کلاسی های پسرم اما اونا بودن 
از نظرشون من یه افراطی بودم ک خودمو محدود ب سنت کردم
به قول میم.اب من از تنهایی رفته بودم سمتشون ونباید سرزنش کنم
این ترم
 
تو ایران کار کردن اینجوریه! یه نفر، یه سازمان کار میکنه، ده تا سازمان میان به نام میزنن
برادر من مجبوری وقتی کار اجرا دست تو نیست قپی بیای؟ حالا گیرم تو زورت بیشتره، کنفرانس خبری رو شرکت کردی و به نام زدی، یکی از اون خبرنگار خارجیا ازت بپرسه حالا برنامه تون چیه میتونی جواب بدی؟
سی هزار نفر آدم دعوت کردن، دو روز مونده به برنامه سر جزئیات کار به مشکل خوردن! والا به خدا بین شما جاسوس هم بفرستن گیج میشه بدبخت! نمیدونه تهش کار دست کیه واقعا!
 
حال
یه توضیحی اول راجع به خودم بدم، من متولد اواسط دهه ی هفتاد هستم و قیافه ی نسبتا خوبی دارم به گفته دیگران، (البته بقیه میگن و من قبول ندارم) از نظر ظاهری هم تقریبا امروزی، چند تا مشکل داشتم که خواستم سوال کنم :
یک_ اینکه من نه خیلی مذهبیم نه خیلی بی قید و بند، در واقع ایرانی بزرگ شدم نه اسلامی ، این طور که میشه دیندارها فکر میکنن من بی مذهبم و بی دین! و حجاب و رعایت اصول دین و . رو اصل میدونن ، خب با مذهبی ها که نمیتونم ، از اون طرف هم با کسی که قید و
این پست با حس زیبای موسیقی خاتون عزیزم نوشته شده. همزمان پلی کنید و بذارید موسیقی به پست من، روح بِدَمه :)
امشب ماه گرفت. مثل سال‌هایی که دبيرستاني بودم و هرشب ساعت‌ها محو آسمون شب می‌شدم، رفتم که بین ستاره‌ها دنبالت بگردم.
شهر پر از نور و چراغ‌های اضافه بود. ندیدمت. دلم برات پر کشید. دنیا تنگ تر شد.
میدونی! وقتی دل آدمیزاد قد یه سر سوزن می‌شه، هیچ دو دوتایی، چهارتا نمی‌شه. بیا امشب رو تا صبح زیر طاق آسمون کنار هم بمونیم. مثلا عطرت بپیچه تو
من هیچوقت نمی دونستم ناشنوایی چقدر می تونه بد باشه. یا هیچوقت نمی دونستم رها شدن دقیقا چه معنایی داره و می تونه چه آسیب هایی بهت بزنه. طرد شدن از طرف یه سری آدم، حتی اگه اون یه سری ها بچه های مدرسه باشن. یا نمی دونستم که اونایی که به دیگران آسیب می زنن خودشون یه روز اون کسی باشن که آسیب می بینن. چندین برابر بدتر.
من اینارو نمی دونستم و کسی رو اطرافم نداشتم با این مشکلات. اما من صدای خاموش رو دیدم و اونقدر داستانشون قابل لمس بود که انگار واقعا دوست

 
فرانسه در صدد معرفی یک طرح آموزشی برای برنامه درسی دبیرستان خود است که Bitcoin (BTC) و کریپتوکارنسی ها را پوشش می دهد.
در ماه ژوئن ، وزارت آموزش ملی فرانسه برنامه مطالعاتی خود را در خصوص بزرگ ترین کریپتوکارنسی در جهان اصلاح کرد. از معلمان فرانسوی انتظار می رود یک دوره مقدماتی را آموزش دهند که به دانش آموزان در درک تأثیر بیت کوین (Bitcoin) بر اقتصاد فرانسه و جهان کمک کند.
این وزارتخانه همچنین سه فیلم توضیحات آموزشی را در اختیار معلمان قرار می دهد که
نمی دانم کلاس چندمی بودم. شاید سوم راهنمایی. دیگر نهایت نهایتش ، اول دبيرستاني بودم! شب بود.یادم است که لامپ اتاقم خاموش بود و اتاق منهای آن قسمتی که من بودم، غرق ِ تاریکی بود. پای کامپیوتر بودم. بهتر اگر بگویم، پای ِ یاهو مسنجر. با سارا چت می کردم. همیشه آن جا بیشتر از مدرسه با هم حرف می زدیم. نمی دانم بحث بین مان چه بود. فقط در این حد یادم است که سارا برایم نوشت : 
قصه اینجاست که شب بود و هوا ریخت به هم // من چنان درد کشیدم که خدا ریخت به هم.
حالا ا
سلام 
بعد مدتها اومدم به این وبلاگ، من حدودا یه ۸ ماهیه تو یه جای خوب تو بخش امور مالی مشغول به کار هستم، این رو بگم که تو زندگیم خیلی محرومیت کشیدم، شاید تنها نقطه امیدم فقط همین شغلم باشه و میدونم که میتونم توش پیشرفت کنم خیلی زیاد.
۳۲ سالمه و دختر هستم، خیلی بی بی فیس هستم شاید تو نگاه اول یه دختر دبيرستاني به نظر بیام این شغل رو هم با هزار تا امتحان و مدرک بدست آوردم. من همکارم با هم استخدام شدیم از همون روز اول با هم خیلی خوب بودیم و از کار ک
تبدیل به چیزی شده ام که تا بحال نبوده ام، یا اگر بوده ام تا این حد نبوده ام. به این شدت، به این جدیت، به این اطمینان.
قبل از ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشم مطالعه میکنم و برای کلاسم جزوه و پاورپوینت آماده میکنم. قهوه یا دمنوش اماده میکنم و وقتی حدود ۵:۳۰ بزرگه بیدار میشه فنجون گرم رو توی دستهای همیشه گرمش میزارم. فندق خوابالود روبغل میگرم و میبرم و صندلی عقب ماشین میخوابونم و پتوی آبیش رو میندازم روی تن کوچیک و دوست داشتنیش. حدود ۶:۱۵ از خونه میز
همسایه‌ی کوچه روبه‌رویی‌ست. دبيرستاني که بودیم هر وقت با پانته‌آ از یکی از پسرها که همیشه‌ی خدا طوری تعریف می‌کرد که انگار هزارسال است پسره دنبالش می‌دود و نامه‌های فدایت‌شوم می‌نویسد؛ حرف می‌زدیم و قضیه به جای حساس می‌رسید، در را باز میکرد و با شلنگ جلوی در حیاط را می‌شست.سفره‌ی نذری همیشه توی خانه‌شان جای خودش را داشته، هیئت دارند.
موقع پذیرایی چای می‌گوید دستم می‌لرزد و خواهش می‌کند چای را کنارش بگذاریم. دستش به شعاع پنج سانت
دانلود انیمیشن دفترچه مرگ Death Note دوبله فارسی
مجموعه 37 قسمت کامل دفترچه مرگ Death Note
 
نام اثر: دفترچه مرگ - Death Note
ژانر: انیمیشن - جنایی
کشور سازنده: ژابن
سال تولید: 2006
زبان: دوبله فارسی
یک دانش‌آموز باهوش دبيرستاني نبردی پنهانی برای از بین بردن مجرمین را آغاز می‌کند. او با نوشتن نام این افراد در دفتری خاص، جان آنها را می‌گیرد و . .
 
ادامه مطلب
دیگه کی میخوای شروع کنی ؟ هومممم ؟؟ پاشو تو رو خدا پاشو و واسه ارزوهای قشنگت تلاش کن و بجنگ پاشوووو جانم پاشوووووو که خدا پشتته . تو فقط تلاشتو کن بقیشو خدا خودش جفت و جور میکنه باور کن جانم باور کن عزیزم 
خدا اونقدر حواسش هست به تو که خودتم باورت نمیشه 
از روزمرگی خارج شو و پاشو زندگیتو بساز جانم پاشووووو
از کارای خونه دست بکش پاشو بیخیال همه چیز شو و فقط به هدفت فکر کن و براش تلاش کن 
به دانشگاه علوم پزشکی تهران فکر کن 
به موفقیت فکر کن 
به وق
 
از اینکه آدمها فکر میکنن من قوی و مستقلم متنفرم . من انقدر از نظر روحی داغون و متلاشی ام که گاهی چند دقیقه به یه نقطه خیره میشم و فکر میکنم چطور میتونم به این نکبت پایان بدم بعد به خودم میام و فکر میکنم من ترسوتر از این حرفام و بهتره بجای فکرای بیخود یه حرکتی برای زندگیم بکنم ، اما پنج دقیقه بعد دوباره مایوس میشم و دلم میخواد بزنم زیر گریه . حالا نمیفهمم چرا با این روحیه‌ی نابود ، همیشه درحال خندیدنم و همه فکر میکنم من زندگی به هیچجام نیست . من
بچه دبستانیای دماغو فردا به علت آلودگی هوا تعطیلن:/نمیخوام به این بحث تکراری و کلیشه ای 'دبيرستاني ها ام نفس میکشند و فلان بپردازم
می خوام از این زاویه بهش نگاه کنم که جاش من سال بعد دیگه تو این نظام سر تا سر شت تحصیل نمیکنم، ولی اون بدبختا هنوز سال های نکبت بار زیادی رو پیشرو دارن:)
یعنی واقعا از هیچ چیزی تو دنیا اندازه مدرسه متنفر نیستم از اینکه دوازده سال تو یه نظام غلط با مسئولای مذهبی و تندرو و بی منطق درس خوندم که بار ها و بار ها خوردمون ک
آخرین گام‌های آماده سازی جدیدترین بهرام نورد ناسا با نام "استقامت" (Perseverance) برداشته شده و پرتاب آن بعد از اتصال به راکت اطلس ۵ انجام خواهد شد.
یکی از اجزای خاص این بهرام نورد، بالگرد هوشمندی به نام "نبوغ" است که بر روی آن قرار گرفته و برای انجام عملیات اکتشافی مورد استفاده قرار می‌گیرد. کل این مجموعه درون یک پوسته سیاه قدرتمند جاسازی شده که با چتر نجات فرود خواهد آمد. ارتفاع مرتفع‌ترین نقطه این بهرام نورد به ۲۰ متر می‌رسد که در نوع خود رکورد
وی روز جمعه ۲۲ شعبان ۱۳۴۵ قمری (۵ اسفند ۱۳۰۵ خورشیدی) در  به دنیا آمد. پدرش علی‌محمد و جدش محمدکریم و جد اعلایش محمدباقر و جد بالاتر محمدصادق بوده‌اند.
پدربزرگش محمّدباقر در سرای نو» شیراز تاجر بود، لباسی شبیه لباس ّت می‌پوشید و پیوسته در مسجد مولای شیراز به جماعت حاضر می‌شد و محترم و معتمد بود. جدّش محمّد کریم فرزند محمّدباقر که او نیز عمّامه‌ای بر سر داشت و در بازار در اثنای کار، کلاه پوستینی بر سر می‌گذاشت، در سرای گمرک شیراز و
توی یکی از گلدونام خود به خود گوجه دراومده بود. همونجوری نگه داشتم بزرگ شه و کاری به کارش نداشتم. تازگی ها دیدم بله گل داده :) اگه اینا بهم گوجه بدن یکی از آرزوهام برآورده میشه :)
+ شما هم از پنجم فروردین دارین میرین سرکار یا فقط منم که دارم میرم؟! احساس میکنم داره بهم ظلم میشه! 
+ یه جمله ی خفن خوندم تو تلگرام (لعنت ا.) که اگه ماشین داشتم حتما پشتش می نوشتم. اونم این بود که: "نامه ای به فرزندم: تا وقتی ایرانم دنیا نمیای"
+ دیروز رفته بودیم عروسی دو
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبيرستاني که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبيرستاني که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
از همان ابتدا که زیرزمین را ساختم، غصه‌ها و حماقت‌هایم را ریخته‌ام این جا. سیر قهقرایی من را می‌توانید لحظه به لحظه از همین جا مرور کنید: اعتراف کرده‌ام، غر زده‌ام، گریسته‌ام. همیشه یک قدم عقب رفته‌ام. دبيرستاني که بودم، فکر می‌کردم این عقب رفتن‌ها خوب است. فکر می‌کردم یعنی من خیلی می‌فهمم. فکر می‌کردم به این سوال‌های بزرگ پاسخ خواهم داد. نگاه سرد و چهره‌ی سرخ از حیرت و خجالت‌زدگیِ دکتر زالی باعث شد دوباره به یاد بیاورم که چه قدر از
رمان تقاص
دانلود رمان عاشقانه تقاص اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم
حکایت زندگی رزا دختری دبيرستاني ، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مایه دار را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.
خلاصه رمان تقاص
داستان سال ها پیش آغاز شد ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین د
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )

قسمت 53 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی ^^^
سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و خ
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )

قسمت آخر سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی ^^^
سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )

قسمت 52 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی ^^^
سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و خ
کاربران عزیز برای شما یک فایلی در موضوع تحقیق در مورد حجاب در اسلام آماده دانلود قرار داده ایم برای دریافت به لینک پایین صفحه مراجعه فرمایید
تک های این فایل
# حجاب در اسلام
# اسلام
# حجاب





ترافیک اینترنت بازدید از این سایت نیم‌بها است

تحقیق و انشا در مورد حجابصفحه اصلی رزبلاگ



۱۳۹۵۱۱۱
انشا در
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
قسمت 54 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
قسمت 55 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
قسمت 59 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
قسمت 56 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
قسمت 60 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
قسمت 57 سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات و
سریال تلخ شیرین ( اینجا کلیک کنید )
^^^
سریال تلخ و شیرین - دوبله فارسی  - قسمت 53

سریال تلخ و شیرین ترکی از شبکه جم تی وی هر شب پخش می شود. داستان سریال
تلخ و شیرین ترکی، معلمی به اسم حیات و خواهرش گزده که برای دفاع از
چیزهایی که میدونن اشتباه نیست هر بلایی به سرشون میاد. حیات بازیگر سریال
ترکی تلخ و شیرین که در یک مدرسه خصوصی درس می دهد از اونجا جدا میشه و در
یک دبیرستان در آنادولو شروع به تدریس می کنه ولی بازم مشکلات او را ترک
نخواهند کرد. حیات

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها