کتزیاس(طبیب یونانى اردشیر دوّم) می گوید: ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجى را پر از خاکستر می کردند و بعد محکوم باعدام را در آن می انداختند و او خردخرد در خاکستر فرو میرفت، تا اینکه خفه می شد. سغدیان توسط برادرش (داریوش دوم) اینگونه کشته شد.(1)
در وقایع بعدیِ زمان داریوش دوم، همسرش پروشات (که خاله یا خواهرش) بود وی را به قتل برادر دیگرش آرسی تس و فرمانده یاغیش که هر دو به شرط امان تسلیم شده بودند به وعده خود وفا نکرده یک شب هر دو را
بعضی از رفتارهاي ما چه خوب وبد فقط نیاز دارند ؛در یک مقطع زمانی مثل آتش زیر خاکستر بادی به آن بخورد و یکدفعه شعله ور شود.
مثلا کسی تمایل به تهمت زدن دارد، ولی هیچ وقت این کار را نکرده، ولی موقیتش که پیش بیاد این نتیجه اخلاقی بد در آن موقع خود به خود شعله ور می شود .
پس مواظب باشیم که رفتارهاي ما چه خوب وبد ،مثل آتش زیرخاکستر می مانند ،
موقع امتحان عکس عمل نشان میدهند.
موقع عصبانیت نگذاریم خاکستر به آتش تبدیل شود.
یا حسادت وقتی آمد طرف را به خاکست
من،تک و تنها ایستادم که پاییز در میان بهار نیاید و شادی ام را به سخره نگیرد.اما ای دل غافل.که پاییز با همه دست به یکی کرد.با همه.
و بهار را آتش زد.
و اکنون جز خاکستر بر سر ریختن کاری از من بر نمیاید.
پ.ن:نویسنده ای که انگشت سبابه نداشته باشد دیگر نمیشود نویسنده خواندش؟
در هیچ چیزی به جز سوزاندن جوانه هاي دلم خوب نیستم،همان جوانه هاي که خدا در خاکستر قلبم می کارد و امامم حسینعلیه السلام» با اشک بر غمش،آبشان می دهد و مولایم مهدیعجلی الله تعالی فرجه الشریف» با نور وجودی اش،رشدش می دهد؛و این فردی که درحال نوشتن است همه را به یکباره خاکستر می کند،باری و باری.
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که من آتش شوم سیلی به گوشت میزنماین ذات منفور تو را از روی صحنه می برموقتی که من آتش شومهر خشک خاکستر کنمدر کوچه هاي عاشقیبا عشق هم بستر شوم_______________________وقتی که من آتش شومسیلی به گوشت میزنماین کشور مهروهنراز لوس تو خالی کنموقتی که من آتش شومهر خشک خاکستر کنمدر کوچه هاي شهر خودبا عشق هم پیمان شوممرتضی متقیان
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمی خیزند و دوباره قوی بال می گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر می کنند. ققنوی آنانی هستند که برای آرزو هايشان می جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی می کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی می کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته می شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمی خیزند و دوباره قوی بال می گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر می کنند. ققنوس آنانی هستند که برای آرزو هايشان می جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی می کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی می کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته می شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه کهدید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توتو سیاه پوش شدیما سیاه پوش شدیممرگ دل باور شد آنگاه کهشهیدان سفید پوش میشوندکه تو خاکستر را بر تن کردیاما لاله ای میزند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت.#دلساخته_هاي_آنی
توی جاده ی زندگی ام که قدم برمیداشتم ، از جنگل ها گذشتم ، از علفزار ، از سایه ی آن دیوار بلند که گلهاي کاغذی بغلش کرده بودند در یک عصر تابستانی با پیراهن زرشکی که دامنش در باد شنا میکرد گذشتم ، رفتم و گذشتم ، رفتم و رفتم . حالا اینجا ام . یخ زده ام . اینجا سرد است ، خیلی سرد.خاکستری است . بوی خاکستر هم میدهد . منجمد و خاکستری. آدمهاي اینجا همان اسم هاي قبلی را دارند . اما انگاری این یک تشابه اسمی است. اینجایی که جاده ی زندگی ام مرا آورده هوا گرگ و م
(این نوشته پریشان گویی بیش نیست.)
- این آتش را خاموش کنید.این جمله را آهسته و با خونسردی کامل گفت.تا پیش از این همه دور آتش نشسته بودند، خود را گرم، سیخ وافور را داغ کرده و چایِ تلخ و سیاه قوری را گرم نگه داشته بودند و به واسطه ی آتش از نئشگی در آمده، به خلسه و سپس نشاط رسیده بودند.پس از این دیگری نیازی به آتش نبود و باید خاموش می شد.یکی مانده ی چایی تهِ استکانش را ریخت، دیگری خاکستر دور و اطراف زغال هاي گداخته را و سومی با آن دندان هاي زردش، از ف
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی هاي این دخدر تا کی باید سیاهی هاي این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال هاي ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهلچی بختِ برگشتهی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی یک پایان » است.
ماده ای است ماندگار و ابدی.
تا ابد می ماند و ساختاری است که تا ابد هیچ نوع ترکیب دیگری به خود نمی گیرد.خاکستر از این لحاظ، قسمتی است که بعد از سوختن بدن یعنی خاموش شدن خصوصیات حیاتی انسان از آن به جای می ماند.
از نظر مادی این عنصر دیگر هیچ ارزشی ندارد.
زندگی با رنگ سفید و مرگ با رنگ سیاه تمثیل می شود.
در حالی که زندگی انسان با رنگ سفید تمثیل شده، مرگ با رنگ سیاه خود ب
خلاصه داستان : این فیلم کمدی و ترسناک داستان پنج دوست قدیمی دانشگاهی را به تصویر میکشد که اکنون چهل ساله شدهاند ، آنها برای آخر هفته تصمیم میگیرند تا در یک خانه در انگلیس جمع شوند و خاکستر دوستشان را که سه سال قبل در دریاچه غرق شده بود را پخش کنند ، در شب تصمیم میگیرند تا داستانهاي ترسناک را مرور کنند. اما…
دانلود رایگان فیلم Tales From The Lodge 2019 لینک مستقیم
دانلود فیلم Tales From The Lodge 2019 با کیفیت عالی,دانلود فیلم جدید,دانلود فیلم خارجی جدید
همه نشدنها با تو آغاز شد. بعد از تو دیگر هیچ چیزی نشد. دست به خاکستر زدم طلا که نشد هیچ، به طلا هم که دستم خورد، خاکستری شد و بر باد رفت. حکایت عمر و جوانیمان هم همینگونه رقم خورد. بانو پس از تو، هر روز نمیشود. بیا برگرد، و مسبب شدنها باش!
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی یک پایان » است.
ماده ای است ماندگار و ابدی.
تا ابد می ماند و ساختاری است که تا ابد هیچ نوع ترکیب دیگری به خود نمی گیرد.خاکستر از این لحاظ، قسمتی است که بعد از سوختن بدن یعنی خاموش شدن خصوصیات حیاتی انسان از آن به جای می ماند.
از نظر مادی این عنصر دیگر هیچ ارزشی ندارد.
زندگی با رنگ سفید و مرگ با رنگ سیاه تمثیل می شود.
در حالی که زندگی انسان با رنگ سفید تمثیل شده، مرگ با رنگ سیاه خود ب
دریافت
با من قدم بزن با هر دردی که همراته
محکم،به اندازه ی لبخندی که فریاده
آرومِ زیر خاکستر،با من قدم بزن امشب
با هر چی که تو دستاته،هر کفشی که تو پاته»
منِ شانزده ساله.ساعت سه نصفه شب.غرق در یک دنیای مصنوعی.بالا و پایین کردن صفحات بی اهمیت مجازی!همه چیز با سرعت چشمگیری اتفاق میافتد.بدون هیچ مکث و درنگی!بدون هیچ عمق و مفهومی.
ادامه مطلب
طرز تهیه کباب تابه ای
از بهترین و محبوب ترین غذاهاي ایرانی، انواع کباب ها هستند. کباب دیگی یا کباب تابه ای از جمله این کباب ها، و غذای مخصوص و بسیار خوشمزه و پر طرفدار بین عشایر ایل سنگسری است که به طور سنتی آن را با آتش هیزم پخت می کردند. طرز تهیه کباب تابه ای و کباب دیگی سنگسری به این صورت است که مقدار زیادی گوشت را در دیگ مسی که درب آن محکم بسته می شود می ریزند و به همان مقدار گوشت، برنج را نیز در دیگ ریخته و آب و نمک و روغن و چاشنی ها را به مقدا
و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهاي من بازخواهی گشت
تو مرا ربوده
مرا کشته
مرا به خاکستر خوابها نشاندهای
هم از این روست که هر شب
تا سپیدهدم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من
من کشندهی خوابهاي خویش را
دوست میدارم!
سیدعلی صالحی
تکست متن آهنگ بارون سامان جلیلی
جای خالی من برات عادت شده یکی اینجا برای تو بی طاقت شده
تورو حس میکنم توی تنهايیام بی تو از زندگی چی میتونم بخوام
یا باید رفتن تورو باور کنم یا که دنیامو با تو خاکستر کنم
یا که زندونی تو و این خونه شم یا تو تنهايیام بی تو دیوونه شم
این خونه بی تو زندونه واسه ی من دیوونه بگو اسمشو چی میتونم بذارم
جز تو کی دردمو میفهمه چرا این همه بی رحمه آخه خاطره هايی که با تو دارم
ببار بارونو دلم داغونو نمیخوام عشق بدون اونو
ببا
منتظرم.
ولی عشق وقتی رخ میده که تو منتظرش نیستی.
کاش می شد دل بست. و گاه دل داد و دلی را ستاند.
دوست دارم کسی رو عاشقانه دوست بدارم. ولی مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد.
این موقع از سن و سال بدجوری دوست دارم عاشق بشم. و البته راهشم سبز باشه و طی مسیر بشه.
امیدوارم قبل این که به خاکستر تبدیل بشم به آرزوم برسم
گاه با خود می گویم،مگر همه ی ما خلق و خوی خدایی نداریم؟اگر خدا بی رحم نیست.چرا ما انقدر بی رحمیم؟
که درخت سبزی را به سنگی سخت قالب کنیم،دردی از جنس خاکستر را به بادی سرد بسپاریم،بی رحمی چیست مگر جز آنکه بشکنیم نو دلی را که صاحبش تازه بندش زده بود؟
خدایا بباف کناف آرزوهايمان را
از تو یک چیز میخواهم،سرونوشتم را بنویس آنگونه که در توهم هاي روزانه ام می بینم:)
فروغ زمستونه و پرواز و پرنده. سهراب ساده تره. نقاشی و شقایق و آب. حافظ رنده و معشوق و شراب. مولانا شمسه و سماع و نی. شاملو رو نمی شه دوست نداشت. فقط آیداس. همونقد که شهریار منقل و تنهايی و انتظار. تو زیبایی هستی و دیوانگی و آتش. همونقد که من خاموشم و خاکستر و خاطره.
این هنر نیست که با مردی با تقوا و با ایمان و تربیت شدهی مکتب اسلام ازدواج کنی و سپس او را به درجه شهادت برسانی
اگر پسر جوانی، مستعد رشد و شکوفایی بود و آرمانش شهادت بود و دستش از آرمانش کوتاه؛ و در راه مانده بود و توانست با کمک و یاری و همراهی تو به درجه رفیع شهادت برسد این هنر است.
آتش زیر خاکستر
هر روز می گویم.
هر روز می گویم
فردا روز دیگری است
فردا
می آید
اما
دیگر نمی شود.
روز شعله نکشیده
خاکستر می شود.
***
آتشی در من است
که بی شعله روشن است
روز می خواهد
دیگر شود
یا نشود.
حرف میزنم. میخندم. میخندانم. نگاه میکنم که حتما بخندند.شب می شود. تاریکی فرا می رسد. مرا می بلعد. غصه آوار میشود. دیگر نمیخندم. سکوت میکنم. آتش میگیرم. خاکستر میشوم. فردا که میشود، ققنوسی دیگر از خاکسترم بلند میشود که رسالتش خنده است و ماهیتش چیز دیگر.
سلام واژه هايم را بپذیرکه در تب نگاه توبه پرتگاه سکوت می روندتو امابسان خورشیدتازه می کنی زمزمه بهار راکه چندیست خو کرده به نغمه زمستاناز خروش نگاهتعشق فرو می ریزدو جاری می شوددر این سرزمین بی نام و نشانتو را اعجازی می بینمبسان دم مسیحاکه کالبد خاکستر گرفته رابه سلام صنوبرها زنده می کند
پ ن: ندارد.
دل داده ام بر باد، بر هرچه بادا باد مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد خاک از تو خاکستر از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید
زه ور = از برکردن بخاطر داشتن
پَ سی= بعدازظهر- عصر
دونس= دهانش
جی لَه= پولیور زمستانه آستین حلقه ای
کاکِ لی = دندان آسیاب دندان عقل دندان آخر
چی ل= دهان
موزو= موازی ،متوازن
اوسار= افسار یا یربند حیوان
مِختار= آرد بیز -الک آرد
جُفنه= جای خمیر جای نان
تویزه= آب کش چوبی برای آبکشیدن برنج
زَمبَک= خاکستر پشت بام زیر کاه گِل
سیچ= گوشه
زه نار= احساس درد کردن
فندلاق = توطئه نیرنگ
صندلیق= سنگدان
ده زَه= باب میل -رضایت
چُول نی= وارد به محلی بدون هماهنگی
چُول=
زه ور = از برکردن بخاطر داشتن
پَ سی= بعدازظهر- عصر
دونس= دهانش
جی لَه= پولیور زمستانه آستین حلقه ای
کاکِ لی = دندان آسیاب دندان عقل دندان آخر
چی ل= دهان
موزو= موازی ،متوازن
اوسار= افسار یا یربند حیوان
مِختار= آرد بیز -الک آرد
جُفنه= جای خمیر جای نان
تویزه= آب کش چوبی برای آبکشیدن برنج
زَمبَک= خاکستر پشت بام زیر کاه گِل
سیچ= گوشه
زه نار= احساس درد کردن
فندلاق = توطئه نیرنگ
صندلیق= سنگدان
ده زَه= باب میل -رضایت
چُول نی= وارد به محلی بدون هماهنگی
چُول=
گاه میاندیشمخبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟آن زمان که خبر مرگ مرااز کسی میشنویروی زیبای تو راکاشکی میدیدمشانه بالازدنت را -بی قید -و تکان دادن دستت که - مهم نیست زیاد -و تکان دادن سر را کهعجیب! عاقبت مُرد؟ افسوس!»کاشکی میدیدمبا خود میگویمچه کسی باور کردجنگل جان مراآتش عشق تو خاکستر کرد!؟"حمید مصدق"
گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده
فردا قراره یه تصمیم بزرگ بگیرم. یه اتفاق بزرگ تو زندگیم قراره بیفته.
بعد از اون همه روزهاي سخت و طاقت فرسا، چند روز خوب به لطف خدا رسید. حالا که اون مشکلات حل شده و امیدوارم آتش زیر خاکستر نباشه، فردا باید یه تصمیم بزرگتر بگیرم.
اینجا می نویسم که یادم باشه
ازش خواستم به حرفام گوش بده. مدام حرف میزد. با صدای بلند حرف میزد.ازش خواستم به حرفام گوش بده. مدام سرم داد می کشید.
+بس کن
ازش خواستم ادامه نده. خواستم که تموم شه. خواستم که بگم کم اوردم.
چشمامو دوختم به چشماش
اروم که شدم گفتم: بس کن. دیگه ادامه نده. از ادامه دادن خسته ام.
به من گوش بده. من از هم پاشیدم. من خاکستر وجودمو تو دریای زندگیم ریختم
از من فقط چند قطره اشک مونده که با هر بار داد زدنت از چشمام میریزه
بس کن. این حجم از نفهمیدن هاتو. این ندیدن ه
چند روز پیش نوشته بودم انگار هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد
شهادت حاج قاسم به به من نشان داد که حداقل یک نفر» بود که سر جایش بود.و صد البته همین الان هم سر جایش است، در اعمال دل تک تک شیفتگان حقیقت
و این خود امید است
آیا من هم سر جایم هستم؟ نیستم. برویم سر جایمان.
ان شاء الله در بیرون راندن آمریکا از منطقه موفق باشیم و خون سردار شهیدمان به فتح قدس منجر شود
سید حسن نصر الله:عمودی آمدید، افقی میروید
آتش زیر خاکستر
گاهی از خودم تعجب میکنم. چه شد در همین مدتِ کوتاه که اینقدر تغییر کردم؟ حالا مسیری که به دلِ تاریکی میرفت را دارم قدم قدم برمیگردم عقب. میدانم که دانسته پیش میرفتم. میدانم که میدانستم دارم چه میکنم. میدانم که فهمیده بودم انتهاي تاریکی چیزی جز تباهی نبود. و باز هم به پیش رفتنام در فراموشی ادامه میدادم.
خاکستر» را با شوق میگیرم توی دستم. خوب جلدِ آبیِ فیروزهایش را از نظر میگذرانم. صفحۀ اولِ کتاب را باز میکنم و به گوش
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا هاي گرانبهايش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر میکنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه.
ادامه مطلب
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی هاي رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی هاي رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی هاي رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
درباره این سایت