نتایج جستجو برای عبارت :

سریال خاکستر های عشق بدونgo

کتزیاس(طبیب یونانى اردشیر دوّم) می گوید: ترتیب خفه کردن در خاکستر چنین بود، که اطاق یا برجى را پر از خاکستر می کردند و بعد محکوم باعدام را در آن می انداختند و او خردخرد در خاکستر فرو میرفت، تا اینکه خفه می شد. سغدیان توسط برادرش (داریوش دوم) اینگونه کشته شد.(1)
در وقایع بعدیِ زمان داریوش دوم، همسرش پروشات (که خاله یا خواهرش) بود وی را به قتل برادر دیگرش آرسی تس و فرمانده یاغیش که هر دو به شرط امان تسلیم شده بودند به وعده خود وفا نکرده یک شب هر دو را
بعضی از رفتارهاي ما چه خوب وبد فقط نیاز دارند ؛در یک مقطع زمانی مثل آتش زیر خاکستر بادی به آن بخورد و یکدفعه شعله ور شود.
مثلا کسی تمایل به تهمت زدن دارد، ولی هیچ وقت این کار را نکرده، ولی موقیتش که پیش بیاد این نتیجه اخلاقی بد در آن موقع خود به خود شعله ور می شود .
پس مواظب باشیم که رفتارهاي ما چه خوب وبد ،مثل آتش زیرخاکستر می مانند ،
موقع امتحان عکس عمل نشان میدهند.
موقع عصبانیت نگذاریم خاکستر به آتش تبدیل شود.
یا حسادت وقتی آمد طرف را به خاکست
من،تک و تنها ایستادم که پاییز در میان بهار نیاید و شادی ام را به سخره نگیرد.اما ای دل غافل.که پاییز با همه دست به یکی کرد.با همه.
و بهار را آتش زد.
و اکنون جز خاکستر بر سر ریختن کاری از من بر نمیاید.
پ.ن:نویسنده ای که انگشت سبابه نداشته باشد دیگر نمیشود نویسنده خواندش؟
در هیچ چیزی به جز سوزاندن جوانه هاي دلم خوب نیستم،همان جوانه هاي که خدا در خاکستر قلبم می کارد و امامم حسینعلیه السلام» با اشک بر غمش،آبشان می دهد و مولایم مهدیعجلی الله تعالی فرجه الشریف» با نور وجودی اش،رشدش می دهد؛و این فردی که درحال نوشتن است همه را به یکباره خاکستر می کند،باری و باری.
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که من آتش شوم سیلی به گوشت میزنماین ذات منفور تو را از روی صحنه می برموقتی که من آتش شومهر خشک خاکستر کنمدر کوچه هاي عاشقیبا عشق هم بستر شوم_______________________وقتی که من آتش شومسیلی به گوشت میزنماین کشور مهروهنراز لوس تو خالی کنموقتی که من آتش شومهر خشک خاکستر کنمدر کوچه هاي شهر خودبا عشق هم پیمان شوممرتضی متقیان
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمی خیزند و دوباره قوی بال می گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر می کنند. ققنوی آنانی هستند که برای آرزو هايشان می جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی می کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی می کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته می شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
سلام.
ققنوس آنانی هستند که از خاکستر برمی خیزند و دوباره قوی بال می گشایند و زیبا و با شکوه در آسمان سفر می کنند. ققنوس آنانی هستند که برای آرزو هايشان می جنگند، برای عزیزانشان جانفشانی می کنند، آنانی که بر ظلم ایستادگی می کنند. همه ی آدم ها، ققنوس هستند. بار ها از خاکستر بر خواستم، دوباره پرواز خواهم کرد!
یادمون باشه که قصه ها بر مبنای واقعیت نوشته می شوند و ققنوس خود ماییم.
بدرود.
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه کهدید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توتو سیاه پوش شدیما سیاه پوش شدیممرگ دل باور شد آنگاه کهشهیدان سفید پوش میشوندکه تو خاکستر را بر تن کردیاما لاله ای می‌زند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت.#دلساخته_هاي_آنی
توی جاده ی زندگی ام که قدم برمیداشتم ، از جنگل ها گذشتم ، از علفزار ، از سایه ی آن دیوار بلند که گل‌هاي کاغذی بغلش کرده بودند در یک عصر تابستانی با پیراهن زرشکی که دامنش در باد شنا میکرد گذشتم ، رفتم و گذشتم ، رفتم و رفتم . حالا اینجا ام . یخ زده ام . اینجا سرد است ، خیلی سرد.خاکستری است . بوی خاکستر هم میدهد . منجمد و خاکستری. آدمهاي اینجا همان اسم هاي قبلی را دارند . اما انگاری این یک تشابه اسمی است. اینجایی که  جاده ی زندگی ام مرا آورده هوا گرگ و م
(این نوشته پریشان گویی بیش نیست.)
 
- این آتش را خاموش کنید.این جمله را آهسته و با خونسردی کامل گفت.تا پیش از این همه دور آتش نشسته بودند، خود را گرم، سیخ وافور را داغ کرده و چایِ تلخ و سیاه قوری را گرم نگه داشته بودند و به واسطه ی آتش از نئشگی در آمده، به خلسه و سپس نشاط رسیده بودند.پس از این دیگری نیازی به آتش نبود و باید خاموش می شد.یکی مانده ی چایی تهِ استکانش را ریخت، دیگری خاکستر دور و اطراف زغال هاي گداخته را و سومی با آن دندان هاي زردش، از ف
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی هاي این دخدر تا کی باید سیاهی هاي این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال هاي ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهل‌چی بختِ برگشته‌ی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی یک پایان » است.
ماده ای است ماندگار و ابدی.
تا ابد می ماند و ساختاری است که تا ابد هیچ نوع ترکیب دیگری به خود نمی گیرد.خاکستر از این لحاظ، قسمتی است که بعد از سوختن بدن یعنی خاموش شدن خصوصیات حیاتی انسان از آن به جای می ماند.
از نظر مادی این عنصر دیگر هیچ ارزشی ندارد.
زندگی با رنگ سفید و مرگ با رنگ سیاه تمثیل می شود.
در حالی که زندگی انسان با رنگ سفید تمثیل شده، مرگ با رنگ سیاه خود ب
خلاصه داستان : این فیلم کمدی و ترسناک داستان پنج دوست قدیمی دانشگاهی را به تصویر می‌کشد که اکنون چهل ساله شده‌اند ، آنها برای آخر هفته تصمیم می‌گیرند تا در یک خانه در انگلیس جمع شوند و خاکستر دوستشان را که سه سال قبل در دریاچه غرق شده بود را پخش کنند ، در شب تصمیم می‌گیرند تا داستان‌هاي ترسناک را مرور کنند. اما… 
دانلود رایگان فیلم Tales From The Lodge 2019 لینک مستقیم
دانلود فیلم Tales From The Lodge 2019 با کیفیت عالی,دانلود فیلم جدید,دانلود فیلم خارجی جدید
همه نشدن‌ها با تو آغاز شد. بعد از تو دیگر هیچ چیزی نشد. دست به خاکستر زدم طلا که نشد هیچ، به طلا هم که دستم خورد، خاکستری شد و بر باد رفت. حکایت عمر و جوانیمان هم همین‌گونه رقم خورد. بانو پس از تو، هر روز نمی‌شود. بیا برگرد، و مسبب شدن‌ها باش!
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی
مفهوم نماد خاکستر در دفینه یابی یک پایان » است.
ماده ای است ماندگار و ابدی.
تا ابد می ماند و ساختاری است که تا ابد هیچ نوع ترکیب دیگری به خود نمی گیرد.خاکستر از این لحاظ، قسمتی است که بعد از سوختن بدن یعنی خاموش شدن خصوصیات حیاتی انسان از آن به جای می ماند.
از نظر مادی این عنصر دیگر هیچ ارزشی ندارد.
زندگی با رنگ سفید و مرگ با رنگ سیاه تمثیل می شود.
در حالی که زندگی انسان با رنگ سفید تمثیل شده، مرگ با رنگ سیاه خود ب
دریافت
با من قدم بزن با هر دردی که همراته
محکم،به اندازه ی لبخندی که فریاده
آرومِ زیر خاکستر،با من قدم بزن امشب 
با هر چی که تو دستاته،هر کفشی که تو پاته»
منِ شانزده ساله.ساعت سه نصفه شب.غرق در یک دنیای مصنوعی.بالا و پایین کردن صفحات بی اهمیت مجازی!همه چیز با سرعت چشمگیری اتفاق می‌افتد.بدون هیچ مکث و درنگی!بدون هیچ عمق و مفهومی.
ادامه مطلب
طرز تهیه کباب تابه ای
از بهترین و محبوب ترین غذاهاي ایرانی، انواع کباب ها هستند. کباب دیگی یا کباب تابه ای از جمله این کباب ها، و غذای مخصوص و بسیار خوشمزه و پر طرفدار بین عشایر ایل سنگسری است که به طور سنتی آن را با آتش هیزم پخت می کردند. طرز تهیه کباب تابه ای و کباب دیگی سنگسری به این صورت است که مقدار زیادی گوشت را در دیگ مسی که درب آن محکم بسته می شود می ریزند و به همان مقدار گوشت، برنج را نیز در دیگ ریخته و آب و نمک و روغن و چاشنی ها را به مقدا
‌و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهاي من بازخواهی گشت
تو مرا ربوده
مرا کشته
مرا به خاکستر خواب‌ها نشانده‌ای
هم از این روست که هر شب
تا سپیده‌دم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من
من کشنده‌ی خواب‌هاي خویش را
دوست می‌دارم!

 سیدعلی صالحی
تکست متن آهنگ بارون سامان جلیلی

جای خالی من برات عادت شده یکی اینجا برای تو بی طاقت شده
تورو حس میکنم توی تنهايیام بی تو از زندگی چی میتونم بخوام
یا باید رفتن تورو باور کنم یا که دنیامو با تو خاکستر کنم
یا که زندونی تو و این خونه شم یا تو تنهايیام بی تو دیوونه شم
این خونه بی تو زندونه واسه ی من دیوونه بگو اسمشو چی میتونم بذارم
جز تو کی دردمو میفهمه چرا این همه بی رحمه آخه خاطره هايی که با تو دارم
ببار بارونو دلم داغونو نمیخوام عشق بدون اونو
ببا
منتظرم.
ولی عشق وقتی رخ میده که تو منتظرش نیستی.
کاش می شد دل بست. و گاه دل داد و دلی را ستاند. 
دوست دارم کسی رو عاشقانه دوست بدارم. ولی مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد.
این موقع از سن و سال بدجوری دوست دارم عاشق بشم. و البته راهشم سبز باشه و طی مسیر بشه. 
امیدوارم قبل این که به خاکستر تبدیل بشم به آرزوم برسم
گاه با خود می گویم،مگر همه ی ما خلق و خوی خدایی نداریم؟اگر خدا بی رحم نیست.چرا ما انقدر بی رحمیم؟
که درخت سبزی را به سنگی سخت قالب کنیم،دردی از جنس خاکستر را به بادی سرد بسپاریم،بی رحمی چیست مگر جز آنکه بشکنیم نو دلی را که صاحبش تازه بندش زده بود؟
خدایا بباف کناف آرزوهايمان را
از تو یک چیز میخواهم،سرونوشتم را بنویس آنگونه که در توهم هاي روزانه ام می بینم:)
فروغ زمستونه و پرواز و پرنده. سهراب ساده تره. نقاشی و شقایق و آب. حافظ رنده و معشوق و شراب. مولانا شمسه و سماع و نی. شاملو رو نمی شه دوست نداشت. فقط آیداس. همونقد که شهریار منقل و تنهايی و انتظار. تو زیبایی هستی و دیوانگی و آتش. همونقد که من خاموشم و خاکستر و خاطره.
این هنر نیست که با مردی با تقوا و با ایمان و تربیت شده‌ی مکتب اسلام ازدواج کنی و سپس او را به درجه شهادت برسانی
 
اگر پسر جوانی، مستعد رشد و شکوفایی بود و آرمانش شهادت بود و دستش از آرمانش کوتاه؛ و در راه مانده بود و توانست با کمک و یاری و همراهی تو به درجه رفیع شهادت برسد این هنر است.
 
آتش زیر خاکستر
هر روز می گویم.                                                    
هر روز می گویم
فردا روز دیگری است
فردا 
می آید 
اما 
دیگر نمی شود.
روز شعله نکشیده  
خاکستر می شود.
***
آتشی در من است 
که بی شعله روشن است
روز می خواهد 
دیگر شود
یا نشود.
     
حرف میزنم. میخندم. میخندانم. نگاه میکنم که حتما بخندند.شب می شود. تاریکی فرا می رسد. مرا می بلعد. غصه آوار میشود. دیگر نمیخندم. سکوت میکنم. آتش میگیرم. خاکستر میشوم. فردا که میشود، ققنوسی دیگر از خاکسترم بلند میشود که رسالتش خنده است و ماهیتش چیز دیگر.
سلام واژه هايم را بپذیرکه در تب نگاه توبه پرتگاه سکوت می روندتو امابسان خورشیدتازه می کنی زمزمه بهار راکه چندیست خو کرده به نغمه زمستاناز خروش نگاهتعشق فرو می ریزدو جاری می شوددر این سرزمین بی نام و نشانتو را اعجازی می بینمبسان دم مسیحاکه کالبد خاکستر گرفته رابه سلام صنوبرها زنده می کند
پ ن: ندارد.
دل داده ام بر باد، بر هرچه بادا باد                       مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری                   از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد خاک از تو خاکستر                  از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران               هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند                       ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید              
زه ور = از برکردن بخاطر داشتن
پَ سی= بعدازظهر- عصر
دونس= دهانش
جی لَه= پولیور زمستانه آستین حلقه ای
کاکِ لی = دندان آسیاب دندان عقل دندان آخر
چی ل= دهان
موزو= موازی ،متوازن
اوسار= افسار یا یربند حیوان
مِختار= آرد بیز -الک آرد
جُفنه= جای خمیر جای نان
تویزه= آب کش چوبی برای آبکشیدن برنج
زَمبَک= خاکستر پشت بام زیر کاه گِل
سیچ= گوشه
زه نار= احساس درد کردن
فندلاق = توطئه نیرنگ
صندلیق= سنگدان
ده زَه= باب میل -رضایت
چُول نی= وارد به محلی بدون هماهنگی
چُول=
زه ور = از برکردن بخاطر داشتن
پَ سی= بعدازظهر- عصر
دونس= دهانش
جی لَه= پولیور زمستانه آستین حلقه ای
کاکِ لی = دندان آسیاب دندان عقل دندان آخر
چی ل= دهان
موزو= موازی ،متوازن
اوسار= افسار یا یربند حیوان
مِختار= آرد بیز -الک آرد
جُفنه= جای خمیر جای نان
تویزه= آب کش چوبی برای آبکشیدن برنج
زَمبَک= خاکستر پشت بام زیر کاه گِل
سیچ= گوشه
زه نار= احساس درد کردن
فندلاق = توطئه نیرنگ
صندلیق= سنگدان
ده زَه= باب میل -رضایت
چُول نی= وارد به محلی بدون هماهنگی
چُول=
گاه می‌اندیشمخبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید؟آن زمان که خبر مرگ مرااز کسی می‌شنویروی زیبای تو راکاشکی می‌دیدمشانه بالازدنت را -بی قید -و تکان دادن دستت که - مهم نیست زیاد -و تکان دادن سر را کهعجیب! عاقبت مُرد؟ افسوس!»کاشکی می‌دیدمبا خود می‌گویمچه کسی باور کردجنگل جان مراآتش عشق تو خاکستر کرد!؟"حمید مصدق"
گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده
فردا قراره یه تصمیم بزرگ بگیرم. یه اتفاق بزرگ تو زندگیم قراره بیفته.
بعد از اون همه روزهاي سخت و طاقت فرسا، چند روز خوب به لطف خدا رسید. حالا که اون مشکلات حل شده و امیدوارم آتش زیر خاکستر نباشه، فردا باید یه تصمیم بزرگتر بگیرم.
اینجا می نویسم که یادم باشه
ازش خواستم به حرفام گوش بده. مدام حرف میزد. با صدای بلند حرف میزد.ازش خواستم به حرفام گوش بده. مدام سرم داد می کشید.
+بس کن
ازش خواستم ادامه نده. خواستم که تموم شه. خواستم که بگم کم اوردم.
چشمامو دوختم به چشماش
اروم که شدم گفتم: بس کن. دیگه ادامه نده. از ادامه دادن خسته ام. 
به من گوش بده. من از هم پاشیدم. من خاکستر وجودمو تو دریای زندگیم ریختم
از من فقط چند قطره اشک مونده که با هر بار داد زدنت از چشمام میریزه
بس کن. این حجم از نفهمیدن هاتو. این ندیدن ه
چند روز پیش نوشته بودم انگار هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد
 
شهادت حاج قاسم به به من نشان داد که حداقل یک نفر» بود که سر جایش بود.و صد البته همین الان هم سر جایش است، در اعمال دل تک تک شیفتگان حقیقت
 
و این خود امید است
 
آیا من هم سر جایم هستم؟ نیستم. برویم سر جایمان.
 
ان شاء الله در بیرون راندن آمریکا از منطقه موفق باشیم و خون سردار شهیدمان به فتح قدس منجر شود
 
سید حسن نصر الله:عمودی آمدید، افقی می‌روید
 
 
آتش زیر خاکستر
گاهی از خودم تعجب می‌کنم. چه شد در همین مدتِ کوتاه که این‌قدر تغییر کردم؟ حالا مسیری که به دلِ تاریکی می‌رفت را دارم قدم قدم برمی‌گردم عقب. می‌دانم که دانسته پیش می‌رفتم. می‌دانم که می‌دانستم دارم چه می‌کنم. می‌دانم که فهمیده بودم انتهاي تاریکی چیزی جز تباهی نبود. و باز هم به پیش رفتن‌ام در فراموشی ادامه می‌دادم.
خاکستر» را با شوق می‌گیرم توی دستم. خوب جلدِ آبیِ فیروزه‌ای‌ش را از نظر می‌گذرانم. صفحۀ اولِ کتاب را باز می‌کنم و به گوش
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا هاي گرانبهايش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می‌کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه.
ادامه مطلب
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی هاي رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی هاي رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
23:33روز15آوریل 2019در این لحظه سقف نتردام فرو ریخت.برای کوژپشت ،فرو ریختن این راهب پیر گوتیک ۷۰۰ ساله فروریختن یک ساختمان نبود،فروریختن سقف رویایش بود،رویا و خیال وجود عشق .بالاخره آتش شهوت کشیش فرولو شیطان شد تنش را بر تن معصوم نتردام نشست.دیشب در همین ساعت ها بود که یکی را گیر اورده بودم و برایش از آخر امان میگفتم، از شروعش از پاریس.از روزی که فرانسوی هاي رمانتیک جای شراب خون بنوشند ، دیگر زبانشان به آواز نچرخد و رقص به بدنشان ننشیند،و
هیجده سالشه ، هیجده سالگی خودمو یادم میاد آرمان گرایی انسان رو به تصمیمات عاقلانه ای هدایت نمیکنه، برای من که دیر شد ،حدودا  یک دهه از جوونی  به پای آرمان ها سوخت و خاکستر ماند از او و پوست سیب زمینی ، خیلی ضرر محسوب میشه نه؟
امیدوارم برای زهرای عزیزم اینطور نشه ولی حتی نمی‌دونم میتونم حالیش کنم یا نه ، یا بذارم زمان بهم نشون بده، کاش
کاشکی بد نشود آخر این قصه بد
سال دارد نو می شود و حالم بد نیست. عجیب ترین اتفاق سال همین است. عمری بود روزها می رفت و می آمد و آتش دلم همه ی نو شدن ها را می سوزاند و خاکستر می کرد. حالا اما کسی روی دلم مرحم گذاشته. نمی شود به عقب برگشت. نمی شود آب ریخته بر خاک را جمع کرد. درسم را خوب یاد گرفته ام. 
اگر قرار نیست باشید، اگر نمی خواهید بمانید، اگر نمی توانید ادامه دهید، این زندگی شماست. و زندگی آنقدر کوتاه است که حق داشته باشید دلتان نخواهد زنجیر شوید. فقط شما را به خدا، آدم ها را
بندی تن شده ام محبسِ من شد جانم
آرزومند فراری شدن از زندانم
بُعد دیوار شد هر جزء وجودم در چشم
قفل دل را بگشا ، لطف کن ای جانانم
ببر از قالب تن تا به جهان دگرت
با نگاه تو خوشم حضرت حق ، یزدانم
بجز از مهر تو هیچم نبود امّیدی
با امید تو شود سختی ره آسانم
این دو روزی که در این دامگهت افتادم
بوده کفران و گناه دگران تاوانم
سوختم ، شعله کشیدم و شدم خاکستر
بده دستور به بادی که کند ویرانم
ببرد هرطرفی ذرّه جسمم با خود 
بشوم خاک ره کشور خود ، ایرانم .
.
گاه می‌اندیشمخبر مرگ مرا با تو چه کس می‌گوید؟آن زمان که خبر مرگ مرااز کسی می‌شنویروی زیبای تو راکاشکی می‌دیدمشانه بالازدنت را -بی قید -و تکان دادن دستت که - مهم نیست زیاد -و تکان دادن سر را کهعجیب! عاقبت مُرد؟ افسوس!»کاشکی می‌دیدمبا خود می‌گویمچه کسی باور کردجنگل جان مراآتش عشق تو خاکستر کرد!؟"حمید مصدق" 
❆ #تمام:از تمامیِ تومهر می باردو سیراب می کندتمامی مرا. ❆ #سایه:سایه نیستم اما نفس می کشم هنوزدر سایه ی عشق ❆ #آتش:من آتش امو غرق خاکستر خویشرحمی بنماآبی بگردبر آتش این دلِ ریش #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپرای میخانهکانال شعرهاي سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
قرآن میگوید اعتماد نکنید به ظالمین. دیدیم در بعضی کشورهاي اسلامی یک بیداری ای بوجود آمد، منتها مثل شعله ای که رویش خاکستر بریزند، خاموش شد. چون ر کردند به آمریکا و رژیم صهیونیستی/ اگر خدای متعال کمکی کرد به یک ملتی و آن ملت قدر ندانستند، کتکش را میخورند، سیلی اش را میخورند/ ملت ما قدر دانست. امام یادمان داد که چکار کنیم و حرکت کردیم. امروز هم راه همین است و جز ایستادگی مقابل شیاطین و کفار راهی وجود ندارد.
صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شورگرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشتای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشقکه به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهیگوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو بادتا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزاشو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویشز
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی برای تیتراژ سريال برادر جان به نام آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سريال برادر جان با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ashofteam ashofteam zakhm az baradar dideam
دانلود آهنگ آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سريال برادر جان
تنها میمانم میدانم می آیی با تو آرامم بی ترس از تنهايی
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر
برگرد و بیا دلت
پیام داده بود برای رفع کدورتا. 
البته از موضع بزرگواری و بخشندگی.
توش نوشته بود خیلی نامردین. به شوخی مثلا.
بعد وقتی دیده بودمش یه نگاهی کرده بود. ازونا که احتمالا هزار حرف نگفته مثل آتیش زیر خاکستر دارن.
بعدها که سال‌ها بگذره. وقتی تو منو یادت نیست و من دورم ازین روزا.
نمیدونم خوشحال خواهیم بود یا نه.
راضی و خرسند از زندگی که خواهیم ساخت یا نه.
اما بدون پشت این چشمای بی تفاوت و ظاهر همیشه محکم.
یه دلیه که توی تنهايیش گر میگیره و میسو
شکوه از عمرم ندارم، شکو ه از آب و گلم،
مشکل است آن، که نپرسی تو گهی از مشکلم.
روح توفانی من در بحر قلبم آرمید،
مد و جذر حادثاتش بگذرد از ساحلم.
شهر من آباد هست و شهر دل آباد نه،
از خراباتی خزانبادی وزد بر منزلم.
خرمن مه در گرفت از آه سوزان دلم،
مشت خاکستر بشد این خرمن بی حاصلم.
هم طبیب و هم حبیب از درد من نادیده رفت،
هم رفیق و هم عدو همدست شد با قاتلم.
خوشدلم، از خوشگلم بار ملامتها کشم
، خوشگلا حرف خوشی گو بر مراد این دلم.
در انتظار بارش دوباره ای، چشم هاي به آسمان دوخته ام. در انتظار آمدنت، لبخند هاي بر لب نقش بستم. اما هر کدام پس از روزی خاکستر شدند. چه مرگبار است دروغ آمدنت. تو برگشتی نخواهی داشت. شاید اصلا در جواب سلام من بگویی: شما؟
لبخند بزن بر آشنا غریبه. لبخند بزن که من محتاج آنها هستم. لبخند بزن که من برای آنها تاریکی را تحمل می کنم. لبخند بزن تا زمانی به پیشگاه خالقم رسیدم بگویم معنای زندگی را چشیدم. لبخند بزن.
 





اگر آتش می دانست که سرانجامش خاکستر است،
هرگز با اینهمه غرور زبانه نمی کشید
وقتی عصبانی هستید مواظب حرف زدنتان باشید
عصبانیت شما فروکش خواهد کرد
ولی حرفهايتان یک جایی باقی می مانند
برای همیشه.
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن .
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم .
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم .
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام .
چیه این انسان
موضوع: تنها در خانه
مدت‌هاست، صدای فریادهاي گمنام و نامفهومی در انتهاي مغز و گوشم، به طور ممتد زنگ می‌زند. روزهاي روز است، که اینجا تاریک است. ماه‌هاي ماه است، که هوا گرفته است. سال‌هاي سال است، که همه جا را خاک و خاکستر پر کرده است؛ نه تنها پر کرده که همچنان در حال باریدن است. از جای‌جای این سقف، در هر اتاق، حتی در ایوان نیز، دانه‌هاي پفکی و پنبه‌ای دوده و خاکستر، در ابعاد و اشکال گوناگون، آرام و آهسته پایین می‌آیند، و روی لایه‌ی نازکی ک
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
دست را به زانوی خود میگیرم
تو دست یاری نداری
و سر را هر شب
عصیان گرانه
روی شانه هاي نامردانه ی خودم میسرانم
تو را سری با ما نیست
هر صبح، میشنینم روی طاقچه ی خورشید زده
موهايم را اتش میزنم 
تا خاکستر رویاهاي پنهان در سر، به چشم نیایند
تو اتشی. 
 تو تیشه ای! به زانوان این درخت خموده! 
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
تو دست تفنگداری.
شستشوی فرش
روش‌هاي مختلفی برای شستشوی فرش وجود دارد. با توجه به امکانات و جنس فرش بهترین روش شستشوی فرش را انتخاب کنید. استفاده از شوینده مناسب و نحوه شستشوی فرش در حفظ کیفیت و دوام فرش موثر است. نحوه خشک کردن،
پس از شستشو نیز از موارد مهم است. چنانچه فرش به درستی و در ظرف ۲۴ ساعت
خشک نشود، امکان رشد قارچ و عوامل بیماری زا در آن بیشتر می‌شود. قبل از
شستشوی فرش همه جوانب را در نظر بگیرید.

شاید تعجب کنید چرا باید روش هاي کهنه کردن فرش وجود داشت
 
ای همه خانه نشینانتاب بیاورید زندگی را هنوز!
رنج انقلاب و جنگ و هزاران بی درمان درد دیگر را از سر گذرانده اید،کنار ما هست هنوز موسیقی نگاهتانآنگاه که شقایق بهاری می روید از کناره مقبره کوروش!
چکه نمی کنند دردها از زخم هاي کهنهاين امتداد یک رنج عظیم است، در قرنطینه تنهايی
 
با رویش هر دردبهانه ایی به دست کفتار ها می دهیمتا افق هاي سبز باغ را به خاکستر تریاک بفروشند.
تاب بیاورید،اختلاس نخواهد کرد کسی آمدن بهار رااگرچه دور است منزل خورشید،
 
اکسسسوری ها در پوشش، تکمیل کننده ی زیبایی ها هستند.
کراوات ها،دستکش هاي خوشرنگ،شال گردن ها، چتر،شنل،عینک آفتابی،کلاه هاي شیک و .اکسسوار صحنه و دکور هم همین طور ،کمک می کنند به واقعی تر شدن صحنه ی نمایش.
مثلا گلدان،میز،پرده،ساعت و.حس می کنم متاسفانه انگار من مثل همین جزییات تکمیل کننده اما غیر اصلی بودم در زندگی آدم هاي اصلی زندگی ام .
بدون من هم برایشان مقدور است دراجتماع ظاهر شوند و یا نقششان درصحنه هاي خالی از اثاثیه را آن طور که م
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی برای تیتراژ سريال برادر جان به نام آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سريال برادر جان با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ashofteam ashofteam zakhm az baradar dideam
دانلود آهنگ آشفته ام آشفته ام زخم از برادر دیده ام چون از ناکسان رنجیده ام سريال برادر جان
تنها میمانم میدانم می آیی با تو آرامم بی ترس از تنهايی
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر
برگرد و بیا دلت
هر گهی که کاکلت در آب دریا تر شود،
آب گردد قلب دریا، باز دریاتر شود.
می زند باران به رویت، روی زیبا تر شود،
روی زیبا را بشوید، باز زیباتر شود.
عشق تو شد کیمیاگر طالع و بخت مرا،
زر بگردد بی تو خاک و خاک با تو زر شود.
نوشدارو در تنم زهر است بی لبهاي نوش،
نیش گردد نوشها و بوس هها نشتر شود.
رفته از آغوش تو، افتاده بر آغوش غم،
بخت گنگ و ذوق کور و گوش قسمت کر شود.
همقد و همسالها هستند، لیکن همزمان
نه دلی همسوز باشد، نه تنی بستر شود.
شعلة عشق زمینی کرده عمر
دانلود آهنگ جدید امین آوین آغوش خاکستر
Download New Music Amin Avin Aghooshe Khakestar
آهنگ جدید امین آوین بنام آغوش خاکستر
تو میری که یه دنیا دلخوشی رو توی آغوش خاکستر بزاری
شاید این التماسم بی دلیله تو هیچ حسی به این خونه نداری
ترانه : حامد عبدالهی + آهنگ:امین آوین +
تنظیم : آرش آزاد + میکس و مسترینگ: حمیدرضا هادی

ادامه مطلب
سريال وایکینگ ها یکی از سريال هاي جالبی است که در حال دیدن آن هستم. دوستانی که علاقمند به دیدن سريال می باشند را به دیدن سريال هاي زیر توصیه می کنم:
- سريال وایکینگ ها
- سريال لیست سیاه
- سريال مرده هاي متحرک
 
واقعا این سريال ها جذاب هستند
نشنو از نی چون حکایت میکندبشنو از دل چون روایت میکندنشنو از نی ، نی نوای بینواستبشنو از دل دل حریم کبریاستنی چو سوزد تل خاکستر شوددل چو سوزد خانـه دلـبر شود نی ز خود هرگز ندارد شورو حالدل  بـود مـرآت  نــور لا یــزالنی اگر پرورده آب وگل استدست پـروده خـداونـدی دل استنی اگر بشکست بی قدر و بهاستبشکند گر دل خریدارش خداستنی به هر دست و به هر لب آشناستدل مکان و خانه خاص خداستامام خمینی (ره)
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه که دید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توکه سفید پوشیدند جان به کَفانِ  رَهِ عشقکه تو اما کردی دوده به تنمرگِ دل باور شد آنگاه کهتو سیه پوش شدی ما سیه پوش شدیماما لاله ای می‌زند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت.#دلساخته_هاي_آنی
احساس میکنم از درون نابود شدم دل آدم ها رو نشین شاید دل شکسته ى اون آدم براى شما مهم نباشهشاید حتى متوجهش نباشین اما فقط همون آدمه که دیگه نمیتونه به زندگى عادیش برگرده و از اون نقطه به بعد تو زندگیش دلش با هیچکس صاف نیستنمیتونه و این داغون کنندست بذارین آدمها تو حال خودشون باشن. جورى باهاشون تا کنین که دوست دارین با خودتون رفتار بشهاز درون دارم میسوزم یه سوختنى که هیچ جوره آروم نمیگیره.،یه آتیش داغ و ویران کنندست فقط و فقط یه آت
ادام در میان خرابه هاي خانه،روی مبل(یا چیزی که از مبل باقی مانده بود) نشسته بود و دست هايش را به حالت جادوگرواری به هم چسبانده بود. جلوی چشمانش،دیوید،روی زمین نشسته بود و مانند یک بچه ی خردسال پاهايش را بغل کرده بود. همه در اطراف او،دنبال زندگان و مردگان میگشتند. در میان خاکستر هاي لیوان هاي کاغذی و بوی بد دود. ادام نمیدانست بعد از میخواست چه کار کند. میدانست که هیچکس دیگر هم نمیداند.
پسر نوجوانی که ادام اورا از ماموریت میشناخت،با چشمان غمگین
دیگه اگه شتر هم بودیم، تا الان تمامی اندوخته ی مان تمام میشد و وقتش بود که به دنبال آب و غذا برویم. چه برسد به مردم ایران که چند دهه هست دستشان زیر ساتور داخلی ها و خارجی هاست. جیب هايشان خالی است و سرمایه هاي شان با کاهش پی در پی ارزش پول ملی خاکستر شده است.
بله، اگر اندک اندوخته ای هم بود دیگر ته کشیده. همه ی کارگرها و آن هايی که مزد روزانه می گرفتند و درگیر نان شب شان بودند (پس انداز پیش کش). وام یک میلیون تومانی 12% ای. شوخی اش هم قشنگ نیست. تازه با
فراموشت کرده امای نور دسته دستهکه بر هم می گذارمو تو را می سازم.ماه سیاه !که پیشانی داغت را برف شسته استاقیانوس عاشق !که در پی قویی کوچک روانه رود می شوی !از یادت برده امهم چون چاقویی در قلبهم چون رعدی تمام شدهدر خاکستر شاخه هايم .
 
"محمد شمس لنگرودی"
 
پ.ن:
خورشیدی سیاهکه میان شاخه ها می درخشد .نگاه تو را آزرده نمی کنداز شیشه ها دانه ای نور بچینبه این شاخه ها بیاویز .
 
"بیژن الهی"
هزار بار دیگه بشکنی ام، باز بلند میشم.هزار بار دیگه قلبم شکسته بشه بازم عشق می ورزم. غلبه کنی و خواب و از چشمام بگیری بیدار میمونم و شعر میخونم.شمع روشن میکنم. موسیقی گوش میکنم.سیگارم رو میکشم.
صدبار دیگه بی پناهم کنی باز بلند میشم و خرده هامو به هم میچسبونم.
با بغض بخواهی خفه ام کنی لالایی میخونم برای دلم. نوازشش میکنم تا قرار بگیره.
فرش آرروهام و از زیر پاهام بکشی باز رویاهاي تازه می بافم.
میسوزم.خاکستر میشم.اما تسلیم تو نمیشم.
صبر میکنم.پا به
از درد ترک خورده و از زخم کبودیمکوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیماو می رود و هر قدمش لاله و نسرینما سنگ تر از قبل همانیم که بودیمما شهرتمان بسته به این است بسوزیمبا داغ عزیزیم که خاکستر عودیمتن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ستاز غیرتمان بود، نوشتند حسودیمجو گندمی از داغ غمش تار به تاریمدر حسرت پیراهن او پود به پودیمپیگیر پریشانی ما دیر به دیر استدلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیمبر سقف اگر رستن قندیل فراز استما نیز همانیم، فرازیم و فرودیمیک روز می
این روزا هر طور که هست سرم رو به کار گرم می‌کنم.هشت و نیم - نه صبح می‌زنم بیرون می‌رم سر کار، تقریبا هشت شب برمی‌گردم. تا یه استراحت کوچیک کنم و یه سريال ببینم نصفه شب شده و باید بخوابم.اگه کار نباشه می‌شینم سر پروژه و خودم رو خوب مشغولش می‌کنم. البته اونم ددلاینش سه چهار روز دیگه‌س. باید یه سرگرمی جایگزین پیدا کنم. آها البته یادم به پروژه کارشناسی نبود! شاید فردا باز بشینم سر اون. یا بعد از ددلاین. هر وقت که کاری نداشتم. هر وقت دیدم فکرم داره
این روزا هر طور که هست سرم رو به کار گرم می‌کنم.هشت و نیم - نه صبح می‌زنم بیرون می‌رم سر کار، تقریبا هشت شب برمی‌گردم. تا یه استراحت کوچیک کنم و یه سريال ببینم نصفه شب شده و باید بخوابم.اگه کار نباشه می‌شینم سر پروژه و خودم رو خوب مشغولش می‌کنم. البته اونم ددلاینش سه چهار روز دیگه‌س. باید یه سرگرمی جایگزین پیدا کنم. آها البته یادم به پروژه کارشناسی نبود! شاید فردا باز بشینم سر اون. یا بعد از ددلاین. هر وقت که کاری نداشتم. هر وقت دیدم فکرم داره
دل را به هوای تو، ویرانه ای ساختم
        بگذار برود این دل بر باد،خاطره ای ساختم
موشک و بمب چه ترس باد بر این دل؟
       که با خاطره ی چشم تو خرابه ای ساختم
این ثانیه را بنگر بر این عظیم شهر
      که بی تو از شهر، سوخته شهری ساختم
هر جا را بنگری ز جای پایم
      جز خاکستر مگر رده پایی ساختم؟
تو که بر باور من،همان پُتک تخریبی     که با خاطرت از هر شهر خرابه ساختم!
+ نوشته هاي من صرفا نوشته هاي دل من است،نه وزنی دارند نه قافیه ای! نوشته هاي من یک مشت حرف
می‌خواستم از حسین منصور حلاج بنویسم دیدم حلاج است و اسرارش و راز باز نگفتن بهتر. دیدم هنوز آن‌طور که باید نمی‌فهمم وقتی می‌گوید: در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید، الا به خون.» یعنی چه؟ هنوز درک نمی‌کنم عظمت آن‌جا که از یک یک اندام او آواز می‌آمد: اناالحق، آن‌جا که از خاکستر او آواز می‌آمد: اناالحق، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آن‌جا که خاکسترش را بر دجله ریختند و بر آب هم می‌گفت: اناالحق. دیدم حالا که هیچ، هزار سال دیگر هم که بگذرد نمی‌فهمم
احساس میکنم از درون نابود شدم دل آدم ها رو نشین شاید دل شکسته ى اون آدم براى شما مهم نباشهشاید حتى متوجهش نباشین اما فقط همون آدمه که دیگه نمیتونه به زندگى عادیش برگرده و از اون نقطه به بعد تو زندگیش دلش با هیچکس صاف نیستنمیتونه و این داغون کنندست بذارین آدمها تو حال خودشون باشن. جورى باهاشون تا کنین که دوست دارین با خودتون رفتار بشهاز درون دارم میسوزم یه سوختنى که هیچ جوره آروم نمیگیره.،یه آتیش داغ و ویران کنندست فقط و فقط یه آت
دست به قلم می شوم و خودکار مشکی می داند برای هزارمین بار دلتنگی بر من چیره شده است. می داند و به من دلداری می دهد که خواهی آمد و قسم به جوهرش می خورد که به یاد تو ریخته می شود. عشق من، محدثه، از من دلخور هستی؟! بیا و مرا هم سان فرزندت تنبیه کن. عشق من، محدثه، از من ناراحت هستی؟! بیا و با من هم سان شوهرت درد و دل کن. نگذار در این تنهايی زیاد بمانم، از روزی بترس که بازخواهی گشت و با یه مشت خاکستر رو به روی خواهی شد. بیا و با آغوشت این آتش دلتنگی را خاموش
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ.هیچ.بیهوده.‌‌‌بیهوده‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس‌.
دوباره
گرد خاکستری را پاشیدم امروز بر جهانم!
و در نقطه ای در تاریک ترین و عمیق ترین جای دریایی ک ماورای سیاه است، زانوی غم بغل گرفته و زیر فشار آب. یکی شده ام با غم.!
اجسام جانداری شناورند اینجا.
با چشمهاي خاکستری و قلبهايی ک ب دست گرفته اند و از آن خون میچکد!
از احساس، چیزی جز نقطه ی گندیده ای گوشه ی مغزها باقی نمانده.
اما من.
اینجا عجیب احساس آرامش میکنم!
قلبم را دادم ب عزاداری ک قلبش شکسته بود.
و چشمهايم را به کودکی ک عاشقانه خیال میکرد اینجا نور
دانلود سريال چینی Another Me 2019
با بازی شن یو
اثری از نویسنده خاکستر هاي عاشق
 
نام ها: یکی مانند من
محصول: 2019 چین از شبکه Hunan TV, iQiyi
ژانر: عاشقانه | درام
تاریخ پخش: 31 تیر1398 – 22Jul2019
قسمت ها: 53
روزهاي پخش: دوشنبه تا پنج شنبه
مدت زمان: 45 دقیقه
وضعیت: پایان یافته است
بازیگران:
Shen Yue – Dylan Xiong
تا قسمت آخر با 3 کیفیت کامل اضافه شد.
زیرنویس فارسی قسمت آخر اضافه شد.
ادامه مطلب
قاصدک! هان، چه خبر آوردی ؟از کجا وز که خبر آوردی ؟خوش خبر باشی، اما،‌ اماگرد بام و در منبی ثمر می گردیانتظار خبری نیستمرانه ز یاری نه ز دیار و دیاری باریبرو آنجا که بود چشمی و گوشی با کسبرو آنجا که تو را منتظرندقاصدکدر دل من همه کورند و کرنددست بردار ازین در وطن خویش غریبقاصد تجربه هاي همه تلخبا دلم می گویدکه دروغی تو، دروغکهفریبی تو، فریبقاصدک هان، ولی … آخر … ای وایراستی آیا رفتی با باد ؟با توام، آی! کجا رفتی ؟ آیراستی آیا جایی خبری هست هن
خر خونیمرغانهپیچ پیچیپیراهن چشم چرونیحیات وحششاپرکمعجزهمناقصهپنهانیحافظ اسدفضاحتهکافورابریشماره ماهیارابهمارکوپولوچهارباغپاورقیبیکسیپارس خزررونی کلمنپدر ژپتوظریفمعرقچکمهچکسلواکیجنازهپوزیشنسیروسدوچرخهساردینالاغدامپزشکطوطی سبزتارخعلف خوارکتفیشباباطاهرکتلتکارخانهآنلاینشنبلیلهآفتدردسرانعکاسباربکیوتوییتیدردانهدبلیوآسپیرینایکس باکسکافکاخاکشیرخاکستراتمسفرکلککته ماستتکواندو
دانلود سريال خواب زده قسمت چهارم بدون سانسور اثری از سیروس مقدم, دانلود قسمت 4 چهارم سريال خواب زده بدون سانسور با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4کا, دانلود قسمت چهارم 4 سريال نمایش خانگی ایرانی خواب زده بدون سانسور جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه بدون سانسور

ادامه مطلب
همه‌جا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گره‌ی دار رو دوباره تنگ وتنگ‌تر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون می‌کنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایه‌شو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بی‌تفاوتم. نه می‌خوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعله‌هاي زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچاره‌ها رو گرفت. م
همه‌جا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گره‌ی دار رو دوباره تنگ وتنگ‌تر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون می‌کنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایه‌شو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بی‌تفاوتم. نه می‌خوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعله‌هاي زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچاره‌ها رو گرفت. م
راستی کدام باد لعنتی پائیز ، ترنم صدای مهربانت را خاموش کردو کدامین دستهاي نامرد ، شکوفه هاي سرخ لبخندت را  پژمرد و به خاکستر مبدل نمود؟آوخ که دیگر هیچ بلبل شوریده ای در گلستان یغما زده پائیزی ات نغمه سرائی نخواهد کرد و هیچ بهاری هیچ گل سرخی را به شاخسار وجودت  هدیه نخواهد داد.دریغا که دیگر در این گلستان خزان زده ، نه بنفشه هاي بهاری خواهد رست و نه گلهاي سرخ پائیزی.و این بدترین درد است. سروده علی مومنی در وداع غریبانه پرستوی مهاجر مرحوم چن
ایران می سوزد. حالا نه همه خاکش. که بعضی جاها آتشی است زیر خاکستر که نسیمی کافیست تا شعله ها را تا ناکجاآباد بکشاند. 
قرار بود بروم شیراز. حالا شیراز شده شهر خون و راز و آتش. 
اینجا هم خلوت است. خیایانها، آدمها، ماشینها، مغازه ها. 
هیچ میلی حتی به تفریح نیست. 
خوزستان هم، کرمانشاه و حتی مهاباد که ماه ماه قبل سفر رفته بودیم. 
پرش پلک چشم دارم. هر دو چشم. 
میدانم که عصبی است. 
خیلی چیزها ناراحتم کرده و عذابم می دهد. زندگی برای ما فقدان است. 
فقدان چ
برای پسری که پایان عشق را فقط در مرگ می بیند حال اگر بگویی می روم. سزاوار مُردن نیست؟! من از دوست داشتنت می گویم اما تو از بی حس بودن فریاد می زنی! من از ماندن می نالم تو از تمام شدن دم می زنی! قبل از تو من شکسته بودم حال اگر تو بگذری با خاکستر قلبم چکار کنم؟!  می پرسم چرا چمدان بسته ای؟ می گویی: نمی دانم. می پرسم چرا نمی مانی؟! می گویی: نمی دانم. جواب دل را چه دهم؟! بگویم برای چه دلیلی تنها مانده ای؟ اشک می ریزم از این بخت سیاهم، اشک می ریزم نه برای ما
و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهاي من بازخواهی گشت
تو مرا ربوده٬ مرا کشته
مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای
هم از این روست که هر شب
تا سپیده دم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من
من کشنده ی خواب هاي خویش را
دوست می دارم!
| سید علی صالحی |
سماع را دیده ای ؟اعتقاد مولانا این گونه است؛یک دست را بِ سوی آسِمانِ خدا میگیری،یک دست را بِ سوی زمین،می چرخی تا ذره ای شوی در مرکز عالم کِ زمین را بِ آسمان می رساند و آسمان را بِ زمین!نمیدانم من ذره شده ام؟آسمان ام ؟زمین ام ؟سماع در من است یا من در سماع گم شده ام.؟حین التحریر:موسیقیِ منُ توُ درختِ کیمیای قربانی را چاشنیِ متنِ شب هاي سردِ بهمن ماهِ هزارُ سیصدُ نودُ هشت کنید؛
 
نورِ ملایمِ شبنم گونه از لا بِ لای نت هايش میپاشد بِ نیمه شب؛ حتی ن
یک موجود از آنچه که ذاتش هست نمی تواند خارج شود. از آنچه که مقتضای‌ ذاتش است نمی تواند خارج شود.
شقی از ذات خودش نمی تواند خارج شود سعید شود.سعید از ذات سعید بودن خودش نمی تواند خارج بشود و شقی بشود.ذاتی‌قابل‌تغییرنیست.
آیا امثال فضیل عیاض و بشر حافی که در ظاهر شقی بودند سعید شدند آیا واقعاً از شقاوت به سعادت آمدند؟نه.
اینها معلوم می شود که از اول در نورانیت بوده اند منتهی نور خاموش بود. خاکستری روی آنرا گرفته بود ولی ذغالها روشن بودند و خاکس
دانلود آهنگ غمگین و احساسی از سالار عقیلی به نام تنها میمانم میدانم می آیی برای تیتراژ فیلم سريال برادر جان
Ahang Tanha Momanam Midanam Miaei az Salar Aghili : seryale baradar jan
دانلود آهنگ تنها میمانم میدانم می آیی (تیتراژ سريال برادر جان)
تنها میمانم میدانم می آیی با تو آرامم بی ترس از تنهايی
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر
♪♪♪ ♪♪♪
برگرد و بیا دلتنگ دیدارم بغض شب تارم من هر چه دارم از تو دارم
برگرد و بیا آشفته مگذارم دوری و بی تو بی قرارم
تویی ت
دانلود همه آهنگ هاي علی زندوکیلی بدون سانسور برای سريال خواب زده, دانلود آهنگ تیتراژ و موزیک ویدیو سريال خواب زده  بدون سانسور با صدای علی زندوکیلی, دانلود آهنگ هاي سريال خواب زده بدون سانسور سیروس مقدم با تکست و متن اشعار ترانه ها 320 kb 128kb بدون سانسور

ادامه مطلب
به نظر می رسد در سالگرد حماسه نه دی می بایست از قرائت هاي تک بعدی نسبت به فتنه گران اجتناب کرد و فتنه سال ۸۸ را از ابعاد مختلف مورد مداقه قرار داد!
فتنه ای که به خاطر بیداری ملت و تبعیت از ولایت ۳۰ سال زیر خاکستر پنهان شده بود و با طوفان یانکی ها و غربی ها سر بر آورد و بر جان انقلاب مردم ایران افتاد!
فتنه ای که از چپ سنتی تا راست سنتی و از اصلاح طلب تا اصولگرا را فرا گرفت و همه را محک زد و ثابت کرد اسلام و انقلاب بیش از اینکه مدیون این حضرات باشد مدی
سماع را دیده ای ؟اعتقاد مولانا این گونه است؛یک دست را بِ سوی آسِمانِ خدا میگیری،یک دست را بِ سوی زمین،می چرخی تا ذره ای شوی در مرکز عالم کِ زمین را بِ آسمان می رساند و آسمان را بِ زمین!نمیدانم من ذره شده ام؟آسمان ام ؟زمین ام ؟سماع در من است یا من در سماع گم شده ام.؟حین التحریر:موسیقیِ منُ توُ درختِ کیمیای قربانی را چاشنیِ متنِ شب هاي سردِ بهمن ماهِ هزارُ سیصدُ نودُ هشت کنید تا هنوز جان دارد بهمن؛
 
نورِ ملایمِ شبنم گونه از لا بِ لای نت هايش می
سريال نون خ قسمت 12 | قسمت دوازدهم سريال نون خ با حجم کم دانلود سريال نون خ با لینک مستقیم قسمت 12 دانلود با حجم کم نون خ بدون حذفی
سريال نون خ قسمت 12
خلاصه داستان:
نام متفاوت سريال برگرفته از نورالدین خانزاده، یکی از نقش‌هاي کلیدی مجموعه نون. خ. انتخاب شده است. این سريال، داستان خانواده‌ای است که پدر آن‌ها دچار مشکلات مالی شده است. این مجموعه درباره مشکلات اقتصادی روز جامعه است و قرار است فضای نویی برای مخاطبان تلویزیون به نمایش بگذارد…
ادام
زمین سبز میشود
باران طراوت میبارد و خاکستر غم و یاس بر شیشه دل را می شوید.
بهار آمد،
دیگر لازم نیست دل به سرما بسپاریم هزاران تبریک.
 
+ حدودا ۱۰ روز دیر زدم این پست رو چون اصلا حوصله پست نوشتن نداشتم.
تو این شرایط حوصله ی هیچیمون نیست. امیدوارم شرایط بهتر بشه هرچند بعید میدونم.
 
 
++ نهم فروردین زادروز یکی از قدیمی ترین ، بهترین و آدم حسابی ترین دوستای بیانیمه . تبریک میگم
از صمیم قلب آرزوی بهترینارو دارم برات .
 
 
بسم الله
داستان شمع و گل و پروانه کودکی هايم 
داستان سوختگی هاي درجه یک تا سه بود 
شمعی که فلسفه وجودش بر سوختن و نثار کردن بنا شده بود و این را سر نخ بیرون  زده از عمق وجودش نشان میداد .
پروانه ای که عشق چنان واله و شیدا کرده بودش که دل داده بود به سوختن کنار معشوق
و گل امان از گل که در حسرت دلدادگی و فراق میسوخت  . در اصل گل سوختنش نه با شعله بود که دود فراق خفه اش میکرد
و این سوختن قبل از شعله به خاکستر می نشاند وجود را .
تو قصه فراق از حضرت در ر
آری، پاییز نزدیک است .
اما پاییز که همیشه صدای خش و خش برگ‌ها در گذرها نیست ! پاییز که همیشه با بوی مهر نمی‌آید !
پاییز گاهی در زیر سیگاریِ روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است، گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه‌ی لباسی تا شده، گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت می‌درخشد !
پاییز که همیشه لای برگ هاي زرد و نارنجی نیست، گاهی در دل کاجی‌ست میان یک کاجزار همیشه سبز. گاهی قهوه‌ایست که سر می‌رود، غذایی‌ست که ته می‌گیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می
اگه امشب نیاید خط میخورید .
 
خیره شده ام به سقف بالای سرم . هم اتاقی ام میپرسد نمی روی ؟ جواب میدهم نه، ولی فکرهايم را میکنم که اگر‌ خط خوردم زیاد غصه اش را نخورم . میخندد.‌
دیروز مطالب مهر و آبان سال پیش وبلاگ را میخواندم، همه اش صحبت از یک چیز بود :
فوتبال و فوتبال و فوتبال 
آخرین خط من از فوتبال همان آه معشوق لومپن ساز من بود» که در آخرین روز تمرینم نوشتم . تمرینی که به بهانه ی کنکور لعنتی حتی بعد از کنکور از سر گرفته نشد . تا اینجا در شهر غری
اگه امشب نیاید خط میخورید .
 
خیره شده ام به سقف بالای سرم . هم اتاقی ام میپرسد نمی روی ؟ جواب میدهم نه، ولی فکرهايم را میکنم که اگر‌ خط خوردم زیاد غصه اش را نخورم . میخندد.‌
دیروز مطالب مهر و آبان سال پیش وبلاگ را میخواندم، همه اش صحبت از یک چیز بود :
فوتبال و فوتبال و فوتبال 
آخرین خط من از فوتبال همان آه معشوق لومپن ساز من بود» که در آخرین روز تمرینم نوشتم . تمرینی که به بهانه ی کنکور لعنتی حتی بعد از کنکور از سر گرفته نشد . تا اینجا در شهر غری
دانلود سريال مانکن 1 تا 10 
به زودی لینک ها گذاشته میشود با عرض پوزش که لینک ها کار نمیکند.
دانلود سريال مانکن قسمت 1
دانلود سريال مانکن قسمت 2
دانلود سريال مانکن قسمت 3
دانلود سريال مانکن قسمت 4
دانلود سريال مانکن قسمت 5
دانلود سريال مانکن قسمت 6
دانلود سريال مانکن قسمت 7
دانلود سريال مانکن قسمت 8
دانلود سريال مانکن قسمت 9
دانلود سريال مانکن قسمت 10
دانلود سريال مانکن قسمت 11
 
کسی چون بشنود که در فلان شهر کریمی هست که عظیم بخشش‌ها و احسان می‌کند، بدین امید البته آنجا رود تا از او بهره‌مند گردد. پس چون انعام حق چنین مشهور است و همه عالم از لطف او باخبرند، چرا از او گدایی نکنی و طمع خلعت و صله نداری؟ کاهل‌وار نشینی که اگر او خواهد خود مرا بدهد و هیچ تقاضا نکنی. سگ که عقل و ادراک ندارد چون گرسنه شود و نانش نباشد پیش تو می‌آید و دنبک می‌جنباند، یعنی مرا نان ده که مرا نان نیست و تو را هست. این‌قدر تمیز دارد. آخر تو کم از
زعفرون مثل طلا خیلی قیمتی و گرون هستش برای همین بسته بندی اون خیلی مهم هست و توی فروشش هم تاثیر داره.بد نیست بدونیم مراحل بسته بندی زعفرون چطوری هستش!
در بدو ورود زعفران آزمون هاي ذیل جهت ارزیابی کیفیت انجام میپذیرد:
آزمون رنگ (استخراج و تشخیص رنگ هاي افزودنی)آزمون قدرت رنگی وارزیابی میزان کروسین ،سافرانال و پیکروکروسینرطوبتخاکستر کلخاکستر نامحلول در اسیدمیزان مواد خارجی مربوط به محیط و بقایای گلعصاره محلول در آب سردپیگمانازت تامفیبر خا
 تعداد قسمت هاي سريال تلخ و شیرین ، اخر قسمت سريال ترکی تلخ و شیرین کی هست ، تلخ و شیرین چند فصل است ، اخر سريال ترکی تلخ و شیرین چی میشه ، سريال تلخ و شیرین چند قسمت است
سريال ترکی تلخ و شیرین چند قسمت است 
حیات و مراد در سريال تلخ و شیرین و داستان قسمت آخر سريال تلخ و شیرین سريال تلخ و شیرین سریل ترکی با نام Hayat Bazen  محصول شال 2016 ترکیه است .دانلود قسمت آخر سريال ترکی تلخ و شیرین با دوبله فارسی
ادامه مطلب
چوب و
استخوان و رومه هاي قدیمی؛ هیچ کس فکرش را نمیکند که این سه میتوانند کارهايی
با شما بکنند که مردمانی به بیجانی گوشت و ارواحی به سیاهی خاکستر زیر سیگار
در فضای جامعه ی امروز که مثل سنگ پای قزوین هر لحظه لایه ای از روحت را برمیدارد
از اعماق وجودتان شادی را احساس بکنید. من اما رازش را میدانم و میخواهم آن را
برای شما تعریف کنم. راز بزرگ هنر شاد کردن.
ادامه مطلب
من نمی دونم چه اصراری داریم هر سريالی را آنقدر ادامه بدهیم که کلا نابود بشه.
 
این سريال لیسانسه ها بد نبود ، آدم کمی می خندید و نسبتا جالب بود. فقط نمی فهمم که چرا باید بدون صرف زمان کافی ادامه آن را به اسم فوق لیسانسه ها بسازند.
 
کلا من که ناراضی ام از این سريال

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها