نتایج جستجو برای عبارت :

روزهای روشنgo

من میدونم به خواست خدا روزهاي روشنی در انتظارمه
روزهاي روشن به معنی نبود سختی نیست
سختی با انسان عجین شده
منظورم از روزهاي روشن روزهاي سبز و پر از امیده .
روزهايی که دلم خوش باشه به یه چیزی تو این دنیا
بیشتر از الان
 
امیدوارم وقتی چهل ساله شدم شده باشم اون آدمی که همیشه آرزوشو دارم :)
خداجون کمکم کن لطفا
ای روزهاي خوب که در راهید!ای جاده های گمشده در مه!ای روزهاي سخت ادامه!از پشت لحظه ها به در آیید!ای روز آفتابی!ای مثل چشم های خدا آبی!ای روز آمدن!ای مثل روز، آمدنت روشن!این روزها که می گذرد، هر روزدر انتظار آمدنت هستم!امابا من بگو که آیا، من نیزدر روزگار آمدنت هستم؟
همین که خداخافظی می‌کنیم و در را می‌بندد، دلم برایش تنگ می‌شود. انگار که فشار هوا، داخل و بیرون خانه‌شان متفاوت باشد، از درون شروع می‌کنم به مچاله شدن. روزهاي خداحافظی روزهاي بی‌قراری است، روزهاي بی حواسی، بی‌حالی، روزهايی که منحنی لب رو به پایین است. روز‌های خداحافظی، روزهاي خیره شدن‌های طولانی مدت است. روزهاي، گنگ و مستاصل شدن است.
کاش یک خداحافظی کیلومترها ما را از یک دیگر دور نمی‌کرد.
در این روزهاي اخر سال هرچند که مریضی و خانه نشینی هست و هیچ چیز مثل سالهای پیش نیست ولی دلگرمم. دلگرمم به سبزه هایی که سبز شده اند . دلگرمم به صداها و خنده ها . دلگرمم به حضورت.
عشق نجات بخش است، عشق درمان گر است، عشق زنده نگه می دارد.
دلم شعر می خواهد. دلم زیبایی می خواهد . دلم نور می خواهد.
مطمئنم شعر و عشق و نور هم خواهند تابید بر این روزها .بیش از پیش.
دلت گرم و سرت سلامت .به امید دیدار روزهاي روشن. به امید در آغوش گرفتن شادی ها و آرزو
کی باورش میشه امروز 22 اسفند 1398عه؟! و یک هفته دیگه وارد سال 1399 میشیم بدون اینکه هیچ اتفاق قشنگ و هیجان انگیزی افتاده باشه؟فقط خداروشکر که سالمیم
سالم بمونید بچه ها.ما باید از این مرحله هم عبور کنیم به امید روزهاي روشن.به امید دست دادن با آرزوهای خاک خورده مون
سالم بمونید به امید زندگی عادی که تا همین دوماه پیش ازش راضی نبودیم و بهترشو میخواستیم!
روزهاي خوب میان مگه نه؟
در پایه دوم ابتدایی درس علوم تجربی فصل سوم :زندگی ما و گردش زمین۱ اگر آزمایش مربوط به سوال:
3 - در یک اتاق تاریک به کمک یک چراغ قوه و یک پرتقال، هندوانه، توپ و قسمت هایتاریک و روشن درست کنید. آیا می توانید قسمت تاریک را زیادتر یا کم تر کنید؟
را انجام دهیم براحتی می توانیم  توضیح دهیم که چرا در زمستان فاصله خورشید از زمین کمتر است.
در آزمایش فوق با نزدیک شدن چراغ قوه به توپ سطح کمتری روشن می شود وبیشتر سطح آن تاریک می باشد.
حال اگر به روز و شب های
داریوش این طور گفته: "دنیای این روزای من، هم قد تنپوشم شده، ."
 
ولی واقعیت برای من جور دیگری است. دنیای این روزهاي من خیلی بزرگ تر از تنپوشم است. حتی با وجود این حجم از ابهام و تاریکی.
 
چند سال قبل کل وبلاگ عزیزی رو که سال ها در اون نوشته بود رو خوندم، الان به یاد دنیای اون روزهاي اون هستم، روزهايی مربوط به حدود 15 سال قبل، از دور پیگیر دنیای این روزهاي ایشون هم هستم.
 
امیدوارم چند سال بعد که به یاد این روزها افتادم به این فکر کنم که "پسر عجب مسیر
حال که تمام شده است
حال که بیرون آمدم از این تکرار تکراری
دلتنگ ابتدایش هستم
آن روزهاي سخت
آمدن تو
شروع کار
نفرین هایی به زندگی
اما دلخوش به بودن تو
حتی روزهاي رفتنت
حتی روزهاي سخت تر
دلتنگم
کاش میشد همیشه در آن حلقه تکرار میماندم.
ای کاش .
می دانی عزیزم نوشتن برای تو خیلی سخت ! خیلی سخت ، آخر نمی دانم چطور کلمات را در کنار هم قرار دهم که بر دل پر از مهر وعطوفت تو بنشیند
عزیزم تو برای من تنها بهانه ی زندگی در این روزهاي سخت کرونایی هستی ، نمیدانم اگر تو نبودی من چگونه این روزها را می گذراندم .
امیدم ایسنت که بتوانم صدای دل نشین تورا در این روزهاي سخت ناامیدی بشنوم روی ماه تورا ببینم تا کمی امید برای زندگی در من روشن شود
اما دریغ دریغ از این که تو خودرا از من دریغ کرده ای و در پشت پرده
تمام طول هفته را منتظری تا جمعه برسه، چه روزهاي پرکار و پر تنش و چه روزهاي آرام و بی صدا. فکر میکنی جمعه روز خاصی هست، یک اتفاق نو رخ میده، یا کلی استراحت میکنی و خستگی کل هفته از تنت درمیره اما جمعه میرسه و تازه دلتنگ روزهاي هفته میشی! شاید واقعا جمعه ها هیچی نداره جز دلتنگی. جمعه ها سوت پایانه، جمعه ها آخر جاده است!
اما با این حال روزهاي هفته با یک دلخوشی سپری میشه، دلخوشیه رسیدن جمعه ای که تو میخوای!
همونطور که همدم روزهاي نوجوانیم جودی ابوت بود
همدم روزهاي جوانیم آنه شرلی و هایدی؛
هیچ وقت فراموش نمی کنم که همدم روزهاي پیر دختریم امیلی بوده.
+آه خدایا. اصلا درک نمیکنم چرا اینقدر غمگینم.
+امیدوارم پنج سال آینده به اندوه این روزا بخندم.
سلام.
سال نو مبارک.
از دوستانی که پیام دادن، ممنونم، ببخشید که نتونستم پاسخ بدم. و ببخشید از مهاجرت.
نمیدونم این پست رو می بینید یا نه اما امیدوارم روزهاي درگیر با کرونا رو به خوبی بگذرونید و همه سالم در پناه خدا باشین.
به امید روزهاي بهتر.
    من کل جوونی ام رو چوب خط کشیدم. از روزهاي دانشگاه که هر روز رو خط زدم تا چهار ماه بگذره و ترم تموم بشه، از روزهاي بیمارستان که هی هر ساعت رو خط زدم که 24 ساعت بگذره و کشیکم تموم بشه. از روزهاي طرح که هر روز رو خط زدم که 19 ماه و 7 روز بگذره و پایان طرح بگیرم و حالا هم هر روز چوب خط میکشم که تعداد خط ها برسه به 18 و میم برگرده خونه.
روزهاي سخت همیشه هستند، خیلی وقته منتظرم که تموم شن ولی انگار پایانی ندارند 
پس کی میرسه اون آسونیِ بعد از سختی
 
 
∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆∆
 
شاید اون آسونی رو خودمون باید بدست بیاریمش 
کافیه تو روزهاي سخت صبورتر باشیم و ظرفیتمون رو کمی بالاتر ببریم 
اینطوریه که قوی تر میشیم و از روزهاي سختمون به آسونی عبور میکنیم :)
سلام
چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های ایرانیان باستان است که در شب آخرین چهارشنبه سال (سه‌شنبه شب) برگزار می‌شود. واژه چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهاي هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است.
طبق آیین ایرانیان باستان در این روز آتش بزرگی برافروخته می‌شود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از روی آن می‌پرند آغاز می‌شود و در
وقتی با نگرانی منتظر تشخیص دکتر هستی، وقتی روزها را می‌شماری تا نوبت گرفتن جواب آزمایش برسد، وقتی پشت در اتاق سیتی اسکن منتظر نوشتن گزارش پزشک نشسته‌ای؛ آرزو می‌کنی به روزهاي قبل از این تعلیق و نگرانی برگردی. روزهاي ساده‌ای که تمامش به کار و روزمرگی گذشته است. روزهايی که گاهی حوصله‌ات از یکنواختی‌اش سر رفته. روزهاي بی خبری و خستگی حتی.
+کاش قدر همین روزهاي عادی و معمولی را خیلی بدانیم.
+و قلیل من عبادی الشکور
الحمدلله علی کل نعمه
+الم
دلم روزهاي روشن می‌خواد؛ حدودا ۴ ماه داشتم آب و نسکافه رو با نی می‌خوردم، اون اوایل هم هر چیزی رو با شیر مخلوط می‌کردم و این می‌شد صبحونه‌ من مثلا. بعد از ۴ ماه که این کابوس تموم شد، حالا دو روزه که دوره‌ جدیدی شروع شده و من حس بویایی و چشاییم رو کاملا از دست دادم. یه بار نوشته بودم که شما اگه پیتزا رو هم با نی بخورید، هیچ وقت سیر نمی‌شید؛ حالا بذارید به تجربیاتم در این خصوص این رو هم اضافه کنم که شما اگه مزه‌ی غذایی رو متوجه نشید، نه تنها لذ
امشبی که‌ خانه‌ی موسی بن جعفر روشن است
آسمان عرش هم چندین برابر روشن است
بضعه‌ی طاهاست این مولود شیرین و ملیح
که به یُمنِ مَقدمش‌ چشم پیمبر روشن است
جلوه فرموده علی دوم از آل علی
بی‌گمان امشب دل اولادِ حیدر روشن است
چشم ظاهر را ببند و چشم باطن باز کن
تا ببینی پهنه‌ی گیتی سراسر روشن است
نورباران است صحن از همت خدام او
این‌حرم‌ این‌روزها یک جور دیگر روشن است
چشم‌های زائران را خوش نوازش می‌کند 
چون‌چراغ گنبدش با نور کوثر روشن است
در قیاس
روزهاي سخت و تلخ، کُشنده و کِشنده ای بود! این فصل گرمِ شاد و رنگی برای همه، سیاه مطلق گذشت. گله ای نیست!
وسط همین روزهاي سخت، یک سال از من کم شد و یک سال روی عدد شناسنامه ام رفت! دقیقا چهل روز بعد از ماجرا. گله ای نیست!
وسط همین روزهاي سخت بود که فهمیدم، گله ای ندارم! غم که همیشه هست ولی پیروز این غم،تا اینجا، من بودم.
وسط همین روزهاي سخت، بزرگ تر شد دلم! ضخیم تر :)
 
پ.ن: خوب نبودن هم هست ولی من کسِ دیگه ای شدم.
عکس:
Virgin Of The Pomegranate art/ Sandro Botticelli
باید به بعضی ها گفت که لطفا و خواهشا کارها و رفتارهای خودتون رو به روشن فکری نسبت ندید.باید به این بعضی ها گفت که ارزش این کلمه رو پایین نیارید لطفا.اول یاد بگیر روشن فکر یعنی چی،یاد بگیر چه طور باید روشن فکر بود بعد بگو من روشن فکرم.بعد این صفت ارزشمند رو به خودت نسبت بده.
برگرد و به زندگی بیابه روزهاي خوب؛ به روزهاي خوبی که در کنار هم می گذردبه روزهاي خوبی که در کنار هم قدم میزدیم و تمام آرزویمان این بود که راهمان تمام نشودبه آن روزها که دلخوشی را از چشم همدیگر می دیدیمبرگرد؛ برگرد به آن احساس سرشار، به آن باور دوست داشتنبرگرد، تا بازهم دست در دست هم، روزهاي زندگی را قدم بزنیمباهم همکلام شعرهای عاشقانه شویمدر انتظار توأمدر انتظار توأم و از آمدنت می نویسممن بدون تو زندگی نمی کنمبرگردبرگرد تنم دوباره با عشق ت
مترو از دالون های تاریک رد میشد تا به ایستگاه برسه. اگر مطمئن نباشیم به ایستگاه میرسه حتما میترسیم به در و دیوار میکوبیم ناامید میشیم؛ زندگی هم همینه. ما با هم حتما روزهاي بد خواهیم داشت. اینکه باعث نمیشه بری؟ هر راهی روزها و ساعت های سخت و بد داره. آدمهایی که کنار هم دوام میارن نه اینکه روزهاي بد نداشتن؛ فقط از ابدی شدن روزهاي بد نترسیدن و ادامه دادن.
ضمن آرزوی موفقیت برای دانشجویان عزیز در امتحانات پایانی نیمسال اول 99-98، به اطلاع می رسانم روز چهارشنبه 11 دی حضور ندارم. هفته آینده روزهاي شنبه، دوشنبه و سه شنبه حضور دارم. سایر روزهاي حضور متعاقبا در وبلاگ اطلاع رسانی خواهد شد. هماهنگی از طریق ایمیل ضروریست. موفق باشید
اینجا یه منطقه سردسیر و خوب تعداد روزهاي سرد خیلی بیشتر از روزهاي گرم.چند سال پیش تابستون هوا یکم گرمتر از حد معمول بود (اینجا تابستون اگر طبقه هم کف باشی خیلی احتیاجی به کولر پیدا نمی کنی در طول تابستون ما ممکنه 10بار هم کولر روشن نکنیم والبته این توی خانواده های مختلف متفاوت ولی خوب اینجا خیلی خنک کلا)؛ گرمتر یعنی احتیاج بود در طول روز چند ساعت کولر روشن کنیم و همون سال به علت مصرف زیاد برق در طول روز چند ساعتی برقها قطع می شد بیشتر هم شبها.شب
1- مشکل روشن نشدن گوشی.
 
1- اگر گوشی با (نگه داشتن دکمه روشن خاموش روشن نشد).
 
2- باید (دکمه روشن و خاموش و دو دکمه ی کم و زیاد کردن صدا) را باید باهم نگه داشته تا گوشی روشن شود.
 
2- چگونه بر روی گوشی رمز بزاریم.1- اول میرویم به (تنظیمات گوشی).2- بعد به (صفحه ی قفل) گوشی میرویم.3- سپس وارد نوع (قفل صفحه گوشی) میشویم.4- (نوع رمز )خود را انتخاب میکنیم.
روزهاي سرد افسرده‌کننده‌اند. چون مجبورت می‌کنند به درون خودت برگردی، یک گوشه کِز کنی و تنها باشی. 
از روزهاي سرد متنفرم. از تمام روزهاي سردی که اتفاقات دشوار زندگی‌م توشون افتاده متنفرم. از امروز.  
× لطفاً دعا کنید برای مادرم. 
سلام.
سال نو مبارک.
از دوستانی که پیام دادن، ممنونم، ببخشید که نتونستم پاسخ بدم. و ببخشید از مهاجرت.
نمیدونم این پست رو می بینید یا نه اما امیدوارم روزهاي درگیر با کرونا رو به خوبی بگذرونید و همه سالم در پناه خدا باشین.
به امید روزهاي بهتر.
روزهاي سختیه. اوایل همه استانها درگیر نبودن ولی از وقتی همه استانها درگیر کرونا شدن دیگه استرس منم بیشتر شد . انگار هیچ نقطه امن دیگه ای تو کشور نیست و این خیلی حس بدیه
از بچگی نوشتن منو اروم می کرد . تو این روزهاي پر استرس گفتم دوباره رو بیارم به نوشتن. اما از تنهایی هم می ترسم. به خاطر همین گفتم مثلا قدیما اینجا بنویسم. مثل سالهای ۸۶ و ۸۷ که وبلاگ داشتم. یادش بخیر چه روزهاي خوبی بود
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدانستم پاداش این روزهاي سختی که گذارندم چنین روزهاي شیرینی است، تمام روزهاي تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم . 
این روزها انقدر شیرین است که وقتی به گذشته ای که گذشت مینگرم با لخند میگویم چه خوب گذشت :) 
در مقابل عزیزترین های زندگیم بدجور کم آوردم
بدجور 
بدجور 
حتی روم نمیشه اینجا بنویسم 
خدایا ببخش ولی بازم گله دارم 
این روزهاي روزهاي آسونی نیس.تلخه.خشکهتهاجمیه و بدون عشق و پر از خودخواهیو پر از تکرار حس تنهایی 
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدونستم پاداش این روزهاي سختی که گذروندم چنین روزهاي شیرینی، تمام روزهاي تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم . 
این روزها انقدر شیرینه که وقتی به گذشته ای که گذشت نگاه میکنم با لبخند میگم چه خوب گذشت :) 
شب های روشن . در دنیا صورت پدیده ای است فیزیکی، که تابستان در نواحی شمالی کره ی خاکی پیش می آید و علت آن زیادی عرض جغرافیایی این مرزهاست و باعث می شود که شب تا صبح هوا مثل آغاز غروب روشن بماند. این پدیده را در بعضی زبان های اروپایی شب سفید» می خوانند و منظور از آن، به تعبیری دیگر ـ البته در این زبانها ـ شب بی خوابی هم هست.
 
 
 
سخن مترجم(سروش حبیبی) در شروع داستان کوتاه شبهای روشن، داستایفسکی
شبیه اسیر تازه آزاد شده ای هستم که با همه ی مات و مبهوت بودنش، دلتنگ روزهاي قبل از اسارت است؛ روزهاي بدون پایان نامه، روزهاي بدون استرس نظر استاد، حالا برگشته ام به خود قبل از روزهاي کارشناسی ارشد، کتاب می خوانم، گاهی بلند تا محمدصادق هم بشنود و گاهی آرام تا بیشتر بتوانم لذت ببرم قبل از آنکه حرکات دهانم مانع از لذتم شود، پیاده روی می کنم آن هم درست توی سرچراغی مغازه دارها وقتی چادر شب هنوز رنگ و رو رفته است اما چراغ های سهر دلبری اش را دو چندا
زهرای بابا سلام
 
همان روزهاي اولی که از پیش ما رفته بودی خواب دیدم انگار عالم برزخ یا تشبیهی از آن بود. باز هم خودم ناظر بودم و جزئی از آنجا نبودم. بیانش سخت است  ولی سعی می کنم توصیفش کنم.
 
جایی بود شبیه یک ایستگاه مترو.یک طبقه.آجر سفالهای کوچک البته فکر می کنم. انگار همه داشتند به سوی آن می رفتند.از همه طرف به سمت مرکز می رفتند. مثل شعاع های نوری یا مثل یک قاچ بزرگ از یک دایره که همه به سمت در ساختمان که مرکزش بود می رفتند. همه راه می رفتند ولی ا
.
قصه قصه‌ی تمام روزهايی است که دویدند و یک‌جایی جلوتر از ما گیرمان انداختند و باحوصله روحمان را واکاویدند. برای او روزهاي در کنار تو بود که رج به رج روحش را بافتند و یاد نیمه روشن تو بود که او را در تاریک‌ترین اتاقک‌های ذهنش به دام می‌انداخت.
و برای تو سخن گفتن از درخشش چشم‌های او همان‌قدر سخت بود که فراموش کردنش. 
شروع مهر و پایانش رو مریض بودم!
این شهر ما فقط و فقط دو فصل داره؛ تابستون و زمستون. تغییر فصلش هم کاملا ناگهانیه. دیروز ظهر کولر روشن بود. شب مجبور شدیم کل دریچه های کولر رو ببیندیم تا سوز سرما داخل نیاد! اردیبهشت هم بخاری روشن بود و یهویی توی یه روز به حدی گرم شد که کولر رو دادیم سرویس کردن! چیزی به اسم بهار و پاییز هم نداریم. :| سه روزه خیلی ناجور داره بارون میباره و منم دیروز گیر افتادم توی خیابون. قبل رفتنم به باشگاه یه آفتاب سوزان بود که مجبور
بسم الله
فکرم خیلی وقت است که درگیر تبلتم شده که توی خانه گمش کردم.فکر میکردم آدم قوی ترم باشم و چیزهای کوچک مرا به هم نریزد.اما نه.اینگونه نیست.من گهگاه خیلی ضعیف میشوم و گاهی خیلی قوی.روزهاي سختی شده.خیلی سخت.تنها راه ماندن امیدواریست برای روزهاي بهتر.
منتظر وایسادم کسی دلش بسوزه برای روزهاي خسته کننده و پرمشغله ای که دارم میگذرونم و بیاد منو از این روزهاي غم زده بیرون بکشه و پرتم کنه تو خوشحالیا ؟!
الکی دارم انتظار میکشم ! 
شاید بشه از فردا روزهاي بهتری ساخت :)
همینکه میبینم دونه دونه کارهایی که باید انجام بدم از لیست خط میخوره خودش جای امید داره !!
سختی ها آدمو بزرگ میکنن ، من بهش ایمان دارم .
روزهاي آخر، از شهادت هم سخت تر بود.
وقتی مادر در بستر بیماری باشد وکاری از دستت برنیایدوقتی چشم های خسته مادر را ببینی و بدانی مادر دیگر ماندنی نیستاوج درد، همین شب های شرمندگی استشب های سردِ سکوتِ خانه علی و دست های سردِ مادر.
سردی این شب هاست که شیعه را برای گرمای روزهاي انتقام مشتاق میکند؛و چنان شوقی در تو به وجود می آورد که هر لحظه را به شوقش زندگی میکنی؛حتی اگر بین مردم باشیحتی اگر بالای منبرگریه میکنی و شَوْقاً لِرُؤْیَتِهِ» سر مید
   جوانی سایز و اندازه ندارد. از آن موقعیت‌هاییست که دیر یا زود تمام شدنش را از به تماشا خواهی نشست. روزهايی که به اندازه سالیان می‌توانند جذاب و شیرین باشند و البته دقایقی که تلخند. تلخی از آن دسته چیزهایی‌ست که اختصاص به سن خاصی ندارد. هرچه قدر هم که در این روزگار روز بگذرانی باز هم چیزهایی دارد که بتواند زندگی را برایت تلخ‌تر کند. درست برعکس جوانی. اغلب آدم‌ها فکر می‌کنند روزهاي خوش انحصار به جوانی دارند و البته که تمام می‌شوند. قاعده ب
روزهاي بدی رو پشت سر گذاشتم
پر از استرس
پر از تنهایی
پر از چه کنم
پر از دلهره و اضطراب
تنها کسی که در این روزها بدادم رسید و منو تنها نذاشت 
خدا بود و پدر و مادرم و همسرم
تعجب میکنم از انسهانهایی که پوستشان از جنس گرگ است 
هر جا رفتم فقط گرگ دیدم و بس
برای اندک لقمه ای 
همه سرت را می خواهند کلاه بگذارند
و من از این همه بدی متنفرم 
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی روشن کن
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * روشن کن * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , میثم ابراهیمی باشید.
دانلود آهنگ میثم ابراهیمی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Meysam Ebrahimi called Roshan Kon With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه میثم ابراهیمی به نام روشن کن
روشن کن شمع هارو بیا برام جمع کن من خرابو بیا رومو کم کندیگه به هر حال من پررو میخوامتتو قلبت یه ریزه برا
خیلی زمان است که با هم گپ‌وگفتی نداشتیم. مسئله‌ی این روزهاي من این است که در دل روزهاي سخت چه‌طور روانم را مستحکم نگه دارم. فردا ساعت ۴ بعد از ظهر، در تالار گفت‌وگو (که به نوار بالای وبلاگ اضافه می‌شود،) با هم درباره‌اش صحبت می‌کنیم. اگر خواستید، فردا ساعت ۴ به پنجره سر بزنید.
در اوج گرمای ظهر آخرین روز تیرماه توی بی‌آر‌تی ایستاده بودم و فکر می‌کردم که چه چیزی سبب می‌شود که زندگی را در روزهاي طاقت‌فرسا و نفس‌گیرش تاب بیاوریم. مخصوصا توی این روزهاي تیره. به فاصله چند لحظه یک کلمه در مغزم چشمک زد: امید. و درست لحظه‌ای بعد اتوبوس از جلوی ساختمانی رد شد که روی دیوارش، کسی با رنگ آبی نوشته بود: امید
روزهاي تکراری و پردغدغه می‌گذشتند. کارها لاکپشتی پیش می‌رفت. حوصله‌ها ته کشیده بود. انگیزه‌ها خاک می‌خورد. زندگی خمیازه می‌کشید و عقربه‌ها خوابیده بودند که آمد! 
یک دوست خیلی نزدیک یک دوست خیلی دور! آمد و هیاهویی به جان خانه‌ انداخت. به روی طاقچه‌ی دل دستمالی نم داری کشید. آفتاب را روی پنجره پهن کرد. امید را آب داد. رادیو را روشن کرد. باتری زندگی را نو کرد و رفت :)
وضعیت کشور به دلیل شیوع بیماری کرونا، در وضعیت اضطراری قرار گرفته است. مراجعه به کارگزاری ها جهت افتتاح کد جدید بورسی نیز تقریبا متوقف شده و از سوی دیگر، بازارهای جهانی نیز در وضعیت نوسانی شدید قرار گرفته اند. در کنار این موارد، روزهاي پایان سال و احتمال تعطیلی کامل کشور نیز وجود دارد. همین موارد باعث شده تا بورس تهران نیز از دوران اوج خود کمی فاصله بگیرد تا تکلیف این موارد روشن شود. انتظار میرود در روزهاي باقی مانده تا پایان سال، شاهد بازار
داشتیم صحبت می کردیم که فهمیدم از سال آخر کارشناسی فقط سال آخر رو با یک موضوع خاص یادمه، و حتی یادم نیست اون کسی که نگران شده بود و با کلی زحمت پرسیده بود حالمو؛ کی بود! یا حتی از اردیبهشت تا اول مرداد همین امسال رو هم یادم نبود،هیچ چیزی رو یادم نمونده بود! مساله های مهم یا غیر مهمی که شاید ساعت ها در موردش با هم حرف زده بودیم رو! خب قسمت جالبش هم اینه که هیچ عکسی از این زمان ندارم!هیچ! این شد که به آرشیو اینجا سر زدم و از اردیبهشت تا آخر تیر اینجا
کلید لامپو بزن تا روشن شه 
عه چرا روشن نشد؟
حتما لامپ سوخته .لامپو عوض کن 
حالا کلیدو بزن
بازم نشد!!!
شاید کلید خرابه 
کلید عوض شد بازم خرابه
حتما سیم خرابه 
سیم پیچی کلهم عوض کن
بازم روشن نمیشه 
چرا؟
شاید نمیخوای روشن بودن این لامپو ببینی
خخخ!!!!!
امروز تولد ده سالگی دخترمه، یک دهه بودن با هم را تجربه کردیم، اون نوزاد کوچولو را که میترسیدم از دستم بیفته الان که بغل میکنم همه ی آغوشم را پر میکنه، با هم قدم میزنیم، با هم گپ میزنیم، با هم کل کل میکنیم، با هم کتاب میخونیم و بهم کتاب و موسیقی ‌و لباس و . پیشنهاد میده یعنی صاحب سلیقه و علاقه هست :)) 
خداوندا زندگی دخترم پر باشد از روزهاي روشن و انسان های پرنور و‌ خودش باشد یکی از نورهای روزگار 
بر بنیاد مصوبه هیئت وزیران و مطابق قانون همه ساله، زمان ابتدا کار کلیه وزارتخانه ها، سازمان ها، همدستی ها و مؤسسات دولتی تو روزهاي شنبه و چهارشنبه تاریخ دان ۴ و ۸ خرداد ماه برابر با نوزدهم و بیست و سوم ماه فرخنده رمضان با دو ساعت تأخیر گلچین می گردد.
خورشید رو نگاه کنید همیشه میتایه ولی هدفمند و مومن هم باید نورش خاموش نشه و همیشه دل هارو روشن کنه نکه خاموش بشه اگه خاموشش کنی ضایع میشه لذا لامپ های آینده همیشه روشنن ولی هدفمند روشن میکنن بلخره شب میشه و نور باید بره ولی همینکه ما نور لامپ رو خاموش میکنیم و دوباره روشن از عمرش کم میشه لذا لامپ های آینده همیشه روشنند و رشته ی سیمی لامپ قوی تر حتی شایدتم برق کمتر مصرف و گرما هم اگه بخایم بده ولی خاصیت جابه جایی دارند و در شب میرن خیابون رو رو
روزهاي خوب و بد خیلی زیادی رو داشتم اینجا. خاطرات زیادی رو دارم که هیچ وقت فراموش نمیکنم و همیشه یک گوشه قلبم رو اختصاص دادم به آدم هایی که شب ها و روزهاي زیادی رو در اینجا باهاشون سپری کردم. آدم هایی که توی غم و شادیم در کنارم بودن
روح الله حجازی دانلود فیلم روشن محصول 1399, دانلود فیلم روشن روح الله حجازی با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4k, دانلود فیلم سینمایی ایرانی روشن روح الله حجازی جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه روح الله حجازی

ادامه مطلب
اردوغان: ممکن است طی روزهاي آینده با ترامپ گفت‌وگویی داشته باشم رئیس جمهور ترکیه از احتمال گفت‌وگو با رئیس جمهور آمریکا طی روزهاي آتی خبر داد. تنش‌ها میان واشنگتن و آنکارا طی هفته‌های اخیر به دلیل تصمیم ترکیه برای خرید سامانه دفاع موشکی اس ۴۰۰ از روسیه افزایش یافته است.
منبع: فارس 
هوا سرده . سوز نداره ولی سرده آسمون آبیه آبی نفتی ؟ تیره نیست ابر ها سفید اند مثل وقت هایی که قراره برف بیاد و شب روشن تر میشه . شب روشن میشه . شب روشن میشه . یک هواپیما همین الان رد شد . ستاره ها بین ابر ها می درخشند فرهاد مهراد می خواند ، از آنکه خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صد چندان بر زشتی آنها می افزاید .
روزهاي مجردی ؛ روزهايی که دختر خانه بودم!
ماه رمضون ها مامان سحری آماده می کرد ؛ سفره می انداخت ؛ چای دم میکرد و ما رو صدا میزد 
و ما بدون هیچ زحمتی سحری میخوردیم .
چه سحرهای دل انگیزی بودن که همیشه لذتش زیر زبونم مونده.
اما همون قدر که از سحرهای مجردی لذت بردم ؛ از این روزها هم پر از شورم.
همین که زودتر بیدار شی ؛ تی وی رو روشن کنی و با آرامش سفره بیندازی و مرد خونه رو بیدار کنی .
و غذا رو همراه با دعای سحر نوش جان کنی.
لذتی بهتر از این پیدا میشود آی
دلم برای روزهاي بهتر از الانم تنگ میشه گاهی وقتا ولی نه قراره اون روزها برگردن نه من اون آدم سابقماگه پتانسیل بهتر شدن هم داشته باشه ، جنسش متفاوت با گذشته ست دیگه
بیاید قبل از رفتنم یکم ناشناس با هم گپ بزنیم :) حتی واسه اون کامنتهای عجیب غریب هم دلم تنگ شده :))
پس بگو .
(آی خراب سمت چپی واسه کامنته!!!)
هرکس که دنبال بهترین ها باشه ، براشون تلاش کنه و خودش رو برای اون ها آماده کنه، قطعا بهشون می رسه.
پس تو هم برای روزهاي عالی تلاش کن.
به خودت یادآوری کن که یه عالمه اتفاق قشنگ منتظرتن و خیلی از بهترین روزهاي زندگیت تو صف هستندتا زودتر خودشون رو به تو برسونن.
خدا حضرت زینب (س) را مثل یک فوّاره نور آفرید!او سالها در سکوت ، نورِ فاطمه و علی و حسن و حسین (علیهم السلام) را در خود ذخیره کرد و ناگهان در شام ظلمانی یزید منفجر شد و جهان را روشن کرد . مثل مُنّور که در شب عملیات به آسمان می زنند و دشت را روشن می کند نور حضرت زینب (س) دشت کربلا را در سراسر تاریخ روشن کرد .
خیلی خیلی دوست دارم کتاب بخونم. نه تینکه بشبنم یه کتاب بزارم جلوم و بخونم. یه لیست داشته باشم. ۴ تا ۴ تا از کنابخونه بگیرم. شب ها تا دیر وقت بخونم. صبحها زود بلند شم. توی طول روز دل بی قرار باشم برم سروقت کتابا. بعد که تموم شد دلم بگیره. مثل درد سیاوش. یا بزرگ بشم مثل فریدون سه پسر داشت. یادبگیرم مثل سووشون. نقطه ی عطف بشه برم مثل گفت و گو با مرگ. لذت رو یاد بگیرم مثل زوربای یونانی. درد رو بفهمم مثل مسیح باز مصلوب. و ازش هزار بار لمیرم.
تا به کی 
قرار بر دمیدن به شمع‌هاست؟
شمع‌های هرزِ نانجیب که
از دل سیاه کیک‌های تلخِ سرزده
با جرقه‌ای جوانه می‌زنند
بی بهانه‌ای، زبانه می‌کشند
آتشی به دامنِ جهان ما،
روزهاي مرده از جنون فکر،
روزهاي بُرده از دیار بکر
می‌زنند
قدرتی نمانده تا
یک ‌نفس نگاه دارم آتش لجوج را
می‌کشد و می‌برد
روزهاي انتظار و تا همیشه کوچ را
می‌شماردم که چندمین منم
چندمین نیامده که رفته‌ام
چندمین نرفته‌ای که مانده‌ام
چندمین کسی که در میانه‌‌ام
نارسیده‌ا
چقدر روزهاي خوب زود می‌گذرن. راستش روزهاي سخت هم زود می‌گذرن.
قبلتر خودم رو در یک مسیر افقی در حال حرکت می‌دیدم. الان سوار چرخ و فلکیم که یک حرکت عمودی هم داره ولی فقط خودم می‌بینمش.
چرا انقدر انتخاب کردن سخته. ولی دلخوشم به اینکه هرقدر هم سخت باشه، می‌گذره. کاش بخیر بگذره!
ای عشق! الحق که در ساده‌ترین شکلی و پیچیده‌ترینی!
کنار هم یک ساله شدیم 
یک سال روزهاي خوب و بد زیادی کنار هم داشتیم 
روزهايی که هر دو غرق شادی بودیم
یا روزهايی شبیه همین روزهاي تازه گذشته که سراسر وجود من غم بود و تو غمگین تر برای احوال من
ولی از پسش بر اومدیم
کنار هم از همه شون عبور کردیم 
از اینده کنار تو نمی ترسم
میدونم که همه چی و به ایده ال ترین حال ممکن می سازیم
#سالگردعقد
سلام عزیزان باتوجه به تعطیلات روزهاي آینده برای اینکه این تعطیلات باعث افت تحصیلی پسرای گلم نشود تکالیفی را برای انهادرنظرگرفتم لطفاحتماپیی دهند
۱_کاربرگ
۲_مروری ازدرسهای اول تاسیزدهم فارسی (شبی پنج خط املا)
۳_هرروزپنج تمرین ریاضی(جمع سه رقمی،فرایندی)
۴_دروس هدیه هاوعلوم پرسیده میشود
التماس دعاخیراندیش
سلام عزیزان باتوجه به تعطیلات روزهاي آینده برای اینکه این تعطیلات باعث افت تحصیلی پسرای گلم نشود تکالیفی را برای انهادرنظرگرفتم لطفاحتماپیی دهند
۱_کاربرگ
۲_مروری ازدرسهای اول تاسیزدهم فارسی (شبی پنج خط املا)
۳_هرروزپنج تمرین ریاضی(جمع سه رقمی،فرایندی)
۴_دروس هدیه هاوعلوم پرسیده میشود
التماس دعاخیراندیش
دیگه تصمیم به نوشتن ندارم
فهمیدم خیلی حرف هاروهم نمیشه نوشت
حتی بانوشتن هم چیزی درست نمیشه
فقط باید سکوت کرد
نمیدونم دنیای من کی وچه روزی تموم میشه.فقط خیلی خستم.من تحمل ندارم.
ممنون از نظرات
خدانگهدارتا روزهاي خوبی که دیگه امیدی به آمدنش هم نیست.
به اطلاع اعزای محترم کتابخانه فدک می رساند که روزهاي فعالیت کاری کتابخانه فدک از اول دی ماه بصورت سه روز اول هفته (شنبه،یکشنبه و دوشنبه) بعدالظهر از 13 الی 19 و سه روز آخر هفته (سه شنبه،چهارشنبه و پنجشنبه) صبح ها از 8 الی 14 تغییر پیدا خواهد کرد.
لازم به توضیح می باشد که مراجعه خانم ها،روزهاي زوج و آقایان روزهاي فرد می باشد.
مردِ بی‌داستانی انتهای اتاقِ سایه‌روشن‌خورده‌ نشسته بود، تنها، و از تنهایی هیچ ملول نبود. و گرچه ملول بود، اما به آن قطعیتی تنها بود، و به آن قطعیتی به تنهایی خو گرفته بود، که دانسته بود حتی این ملالتِ روزهاي قبل مرگ، ابدا، مربوط به تنهایی نیست. البته که مرد به‌زودی مُرد؛ گرچه قبلِ مرگ، جز نگاهی خیره به نقطه‌ای تهی در روبرو، توصیه‌ای نداشت. لحظاتی بعد از "اتفاق"، از صندلی با صورت زمین خورد، و هرگز حتی به یاد نیاورد که تنها بوده.
در چشم بر هم زدنی یک ماه از سال جدید گذشت. و فردا روز اول اردیبهشت هست. با شرایط این روزها به سختی می شود بیرون رفت و پرسه زد. اما اردیبهشت فرصتی است که نباید از دست داد. سبز شدن درخت ها و باز شدن شکوفه ها، عطری که در هوا می پیچد و هوای لطیفی که در دیگر روزهاي سال کمتر می شود تجربه کرد.
پیاده رویی بود که این روزهاي سال هر وقت از آن می گذشتم، عطر گل ها و درخت های یکی از خانه های مجاور خیابان بسیار فرح بخش بود. و اما از آن پیاده رو، شاید بیش از دو ماه با
در این مقاله به مطالبی از جمله لیزر سفید کننده پوست به چه صورت است؟ روشن سازی پوست ، لیزر روشن کننده پوست ، تاثیر لیزر در روشن شدن پوست و موارد دیگر می پردازیم. داشتن پوستی سالم ، بی عیب و نقص و رویایی از زمان های قدیم آرزوی ن و حتی مردان در سراسر جهان است و امرزه این رویا با کمک و  توانایی لیزر محقق شده است.
ادامه مطلب
بهترین روش های روشن کردن رنگ نوک سینه‌
روشن کردن رنگ نوک سینه‌ با روش‌های مختلفی از جمله استفاده از
روغن نارگیل، کرم مرطوب کننده و کرم‌های روشن کننده امکان پذیر است. این
تغییر رنگ گاهی ناشی از اختلالات هورمونی است که باید درمان شود.
 
ستاره | سرویس سلامت -
اکثر ن و مردان دارای نوک سینه‌ای هستند که رنگی تیره‌تر از رنگ
پوستشان دارد.
ادامه مطلب
کاش میشد این روزهاي زیبا رو قاب گرفت و زد به دیوار ؛ که همیشه جلوی چشمت باشه.
همین روزهاي شیرینی که پیوند خورده با میهمانی بزرگ خدا
چند وقتیه خانم کوچولوی ما 4دست و پا راه میره و امان از شیرین کاریهاش که قند تو دل من و باباش آب میکنه.
از خواب که بیدار میشه میاد کنج درب اتاق و در رو باز میکنه و سفرهاشو شروع میکنه ؛ اتاق ها رو میگرده ؛ اگه درب حموم باز باشه یه سر هم به حموم میزنه و میشینه همون جا .
نماز که میخونیم ؛ بعد سلام؛ نه سجاده میبینی و نه مهرو
امروز جلسه تیم داشتیم. 
من عضو تازه وارد این جلسه هستم و عملا وسط بچه های قدیمی و با سابقه و مدعی شرکت حرفی برای گفتن ندارم. 
امروز رئیس شرکت (همون مرد دوست داشتنی و مقتدر) نیم ساعت اخر جلسه رسید و گفت یک کار تحقیقی رو در رابطه با بازار خارج از کشور و تحلیلش میخواد به دو تا تیم واگذار کنه و افراد تیم رو از قبل مشخص کرده و یکی از مدیران رو سرپرست تیم ها گذاشته که روند کار رو بررسی کنه.
در مورد کلید واژه  ها و سرتیترهای گزارشی که قراره تهیه بشه توضی
معرفی سنگ های روشن طلایی و زرد از گروه سیل استون silestone
معرفی سنگ های روشن طلایی و زرد از گروه سیل استون silestone با توجه به فروش گسترده آنها اهمیت بالایی دارد.
همگی میدانیم که ما ایرانی ها چقدر به رنگ های گرم علاقه داریم.
از طرفی هم رنگ های روشن سنگ آشپزخانه به روشن شدن فضای داخلی و بزرگتر نشان دادن آشپزخانه کمک میکند.
استفاده از سنگ های سیل استون silestone طلایی و زرد بسیار پرکاربرد و پرطرفدار است.
خب از اونجایی که شواهد نشون میده گویا من فردا پرواز دارم به تهران و بالاخره امسال هم قسمت شد بریم نمایشگاه کتاب :دی
امسال تصمیم گرفته بودم یا نرم نمایشگاه تهران یا اگه میرم روزهاي اول نرم! ولی دقیقا برعکس شد و همین روزهاي اول دارم میرم :دی
با این حساب من پنجشنبه نمایشگاهم :)
میخواهم برگردم به روزهاي کودکی
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نقطه زمین شانه‌های پدر بود
بدترین دشمنانم خواهر و برادرهای خودم بودند
تنها دردم زانوهای زخمی‌ام بودند
تنها چیزی که می‌شکست اسباب‌بازی‌هایم بود
و معنای خداحافظی،تا فردا بود!
 
حسین پناهی
نکاتی بسیار مهم درباره نگهداری خودرو   ۱-ماهی یک بار کولر خودرو را به مدت چند دقیقه جهت مخلوط شدن گاز با روغن مخصوص آن و جلوگیری از فاسد شدن آن روشن نمایید.   
۲-در هنگام روشن بودن خودرو از باز کردن کابل باتری خودداری کنید.  
۳-با روشن شدن چراغ استپ،خودرو را متوقف نموده با نمایندگی تماس بگیرید.   
۴-با روشن شدن چراغ انژکتور،خودرو را خاموش نموده و بسط باتری را چند ثانیه جدا نموده و سپس اتصال دهید اگر چراغ خاموش.
ادامه در
http://ravankaransanat.ir/category/we
میان همه تاریکی و غم انگیزی این روزها، همه ی گله و شکایت های نگفته و نشنیده، سکوت اجباری، ترس از فریاد، رضایت به کم ترین ها و نفسی که فرو رفتنش عذاب جان و بر آمدنش عذاب وجدانه، ستاره ی وبلاگ هاتون یک به یک و زود به زود روشن میشه. نور ضعیفی که گرچه شب غم انگیزمون رو روشن نمیکنه ولی نشونه ی همصدایی و همدلی ای میشه که باور وجود نور رو درونمون زنده نگه میداره. 
مسابقات فوتسال جام رمضان شهرستان کاشمر با نزدیک شدن به روزهاي پایانی دور مقدماتی از حساسیت بیشتری برخوردار شده و ترس از حذف و عدم صعود ، فضای خاصی را در هر بازی حاکم کرده است. مهم ترین مساله ای که در رقابت های امسال از همان روزهاي اول آغاز رقابت ها قابل مشاهده است […]
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
تا ب حال ب غاسق اذا وقب فکر کردی؟؟
روزی ک مردم درحال یادگیری بودن افکار داشت روشن روشن ترمیشد عده ای فکرشان روشن شد اما همه نه!
افکار خاموش بودند و بعضی نیمه روشن! 
آن ۲ گروه غافل از این که خطر در کمین هست عده ای در حال خوش گذرانی پ عده ای دیگه درحال تفکر و عمل بودند تنها روشن فکران بودند که از این خطر با خبر بودند اما چجوری باید به بقیه میگفتن !
کسایی که نه دل میداند نه گوش!
یکی از آنها گفت: وای برآنها که غافلند از خطر پیش رو
.
یکی از خوراکی های پرطرفدار و پرکابرد در روزهاي گرم تابستان است. آن ه…https://ijmarket.com/blog/%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D8%B7%D8%B1%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%88/
. یکی از خوراکی های پرطرفدار و پرکابرد در روزهاي گرم تابستان است. آن ها علاوه بر آب و الکترولیت ها، از مواد مغذی مختلفی تشکیل شده اند که سلامتی را به ارمغان می آورد. یکی از قدیمی ترین محصولات زراعی کشت شده است و اعتقاد بر این است که منشأ آن …
The post .
یکی
نه روزهاي بد عقوبت هست، نه روزهاي خوب پاداش.
زندگی پر از مساله ست که پذیرش و یا حلش رو تمرین میکنیم. با این نگاه آسونتر زندگی میکنم تا اینکه فکر کنم خدا، معشوق آزار هست و چون من لیلی ش هستم هر روز کاسه کوزه م رو میشکنه. زندگی بازی فکریه.جدیش نگیر اما ادامه ش بده و سرخوش باش که ارزش تو به جایگاهت در بازی ربطی نداره. ارزش تو به تعریف شخصی و یک نفره ت از خودت بستگی داره. 
این روزهاي من پر از ماجرجوهای جدیده، بالاخره بعد از نزدیک به 29 ساعت سفر، صبح روز سه شنبه، 28 ام آبان 98 به اینجا رسیدم. سفر طولانی بود ولی به خاطر علاقه و شوقی که داشتم سختی های سفر برام اهمیتی نداشت. اینجا همه چیز خوبه و من کم کم دارم به شرایط جدید عادت میکنم. فضای خوابگاه دوستانه است و دوران دانشجویی خوبی رو قراره تجربه کنم.
از قدم زدن در شهر و کنار ساحل لذت میبرم. تا اینجا با افراد خوبی روبرو شدم. 
امروز صبح تا ظهر سر کلاس معرفی بودیم و بعدازظهر
.میدانم که باختیم اما بیا و مانند تیم فوتبال بازنده که چیزی برای از دست دادن ندارد و با جان دل حمله می‌کند ، کمی بی پروا باشیم و حمله کنیم به زندگی و به اندازه جوانیمان زندگی کنیم.
بلند شو رفیق که چیزی به تمام شدن روزهاي بی بازگشت جوانیمان نمانده.
من آدم دیر رسیدن بودم
✍ مهران قدیری
#برش_کتاب
#ارسالی( خانم تنهایی)
جکوزی شاپ ارائه بهترین خدمات در تمامی مراحل خرید را ، حق مشتریان خود دانسته تا خریدی آسان و مطمئن داشته باشند.
امکان ثبت سفارش کالا در جکوزی شاپ در
هر ساعت از شبانه روز و در طی هفته حتی روزهاي تعطیل وجود دارد. پس از ثبت
سفارش، شناسه سفارش از طریق ایمیل  برای مشتریان ارسال خواهد شد و با توجه
به زمان ثبت، سفارش مشتریان در صف تایید قرار خواهند گرفت.
کلیه سفارش های ثبت شده ی مشتریان در طول روزهاي کاری طی ساعات 8 الی 16:30 و اولین روز پس از تعطیلات ب
تو یه چشم بهم زدن، یه ماه از سال جدید هم گذشت. فردا هم روز اول اردیبهشته. با شرایط این روزها به سختی میشه بیرون رفت و پرسه زد. با این همه نباید فرصت این روزها رو که مقارنه با سبز شدن طبیعت از دست داد. سبز شدن درخت ها و شکوفه دادنشون. عطری که تو هوا می پیچه و هوای لطیفی که تو باقی روزهاي سال کمتر میشه تجربه اش کرد.
پیاده رویی هست که این روزهاي سال هر وقت از اون بگذری، عطر گل ها و درخت های خونه ی مجاورش بسیار فرح بخش هست. اما شاید بیشتر از دو ماه باشه ک
باران می‌بارد
پنجره را می‌بندم مبادا گرفتگی دل آسمان حالم را به هم بریزد
اما
قبل از آنکه بفهمی دیر می‌شود.
شمعی روشن می‌کنم
انگار شمع هم خسته شده از تلاش مذبوحانه‌اش برای نور دادن
وقتی روشن نشدن دنیا ادامه دارد
منتظر می‌مانم
منتظر امیدی که نورش را در دلم بریزد
اما
انتهای هر داستانی زییا نیست.
-------------------------
پ.ن.1: بعد از کلی وقت نداشتن و سر شلوغی یهو بی‌کار بشی حالت عجیب میشه :))
پ.ن.2: شایدم هنوز ترکش‌های سرعت زیاد بالا و پایین شدن حالم تو
سریال آخرین روزهاي شاد بودن محصول سال ۱۳۷۵ به کارگردانی حجت قاسم زاده اصل می باشد که هنرمندانی چون آزیتا حاجیان, همایون ارشادی, محمد فیلی, مهران , هایده حائری نسرین نکیسا, حمیده خیرآبادی و …ایفای نقش کرده اند
ادامه مطلب
دلم واسه میم خیلی تنگ شدهخیلی زیاد
این روزها چیزی که کم دارم یکم کنار میم نشستن و آرامش گرفتنه
خیلی با هم فاصله نداریم اما مدتهاست نتونستیم همدیگه رو ببینیم
و میدونی چیه؟ امروز تو راه سلف یکی رو دیدم که خیلی شبیهش بود و مغزم نمیتونست باور کنه که این خودش نیست.یکی دیگه ست.غریبه ست
دیشب هم داشتم به ستاره ام نگاه میکردم و میگفتم کاش زودتر تموم شه این روزهاي خاکستری پررنگ .
کاش روزهاي خوب واسه هممون بیان
شادی حق ماست
زهرای بابا سلام
پارسال همین روزها، عید 97 بود که با ما بودی و خوش بودیم. همین روزها بود که با دختر عمو و پسرعموها عید داشتیم. بیرون می رفتیم و می گشتیم و تو شادتر از همیشه بودی. شاید خدا می خواست آخرین روزهاي عمرت جبران روزهاي گذشته کنم و بتوانی از طبیعت بهاری بهره ببری. این فیلم ها هم لحظاتی کوتاه از شادی توست





کاش می شد که این روزهاي شاد ادامه پیدا کند.
اولین پستم با عنوان آبنبات چوبی خدا بود، با کلی حس و حال قشنگ نوشتمش! هیچوقت فکر نمیکردم با نباتِ خدا تا این اندازه بزرگ شوم، من از نبات خیلی چیزها یاد گرفتم، یاد گرفتم دیگران را همانطور که هستند بپذیرم، برایشان آرزوهای خوب و قشنگ کنم، دوستشان بدارم و به آن ها عشق بورزم، نبات به من یاد داد، تحت هر شرایطی صبور و مهربان باشم، بابت روزهاي قشنگم سپاسگزار باشم و در روزهاي سختم امیدوار! ممنونم نبات، بابت تمام روزهاي قشنگی که در کنارت گذراندم :)
راس
نقد فیلم تومان به کارگردانی مرتضی فرشباف؛
یکی از فیلم‌هایی که روزهاي اخیر با واکنش‌های ضد و نقیض متعددی همراه بوده، تومان» اثر مرتضی فرشباف است؛ فیلم متفاوت و خاصی که به موضوع شرط‌بندی می‌پردازد و در ساختار و کارگردانی هم از ویژگی‌های منحصر به‌فردی (البته نه به معنای مثبت کلمه) برخوردار است. تکلیف تومان» با مخاطب عام که کاملا روشن است و این فیلم، به دلیل زمان طولانی و ریتم آزاردهنده‌اش، با کوچکترین توفیقی در جلب نظر مساعد بیننده همر
برنامه نویسی یک زمینه همیشه در حال تغییر است و زبان های بزرگ می آیند و می روند؛ سوزاندن روشن و سپس محو شدن به تاریکی.
هیچ چیزی این را بیشتر از پاسکال نشان نمی دهد؛ یک نیروگاه در اواسط 1970s-1980s طراحی شده برای آموزش مفاهیم زبان ساختار یافته، که به دلیل پذیرش C و ++ کاهش یافته است. در حالی که هنوز یک زیرمجموعه از برنامه نویسان متشکل از پاسکال وجود دارد، روزهاي افتخار زبان روزهاي طولانی هستند.

ادامه مطلب
متن آهنگ فریدون اسرایی بنام شب روشن

منم و یه قلب عاشق تو شبای بی قراری وقتی دلگیرم و دلتنگ تو هوای منو داری تویی یه چراغ روشن منم و یه شهر تاریک تویی یه عشق بی مرز منم و یه قلب کوچیک نفس من شب روشن کجایی سخته از تو دل بریدن کجایی تو که دوری نفسی نیست کجایی من امیدم به کسی نیست کجایی به هوای نفس تو زنده موندم خسته بودم خودمو تا تو رسوندم من به حرف این جماعت دل نبستم تو به دادم برس امشب که شکستم نفس من شب روشن کجایی سخته از تو دل بریدن کجایی تو که دو
‍ بازگشت عبدالله به رمشک پس از ۲۸ سال آوارگی  عبدالله، یکی از اهالی دهستان رمشک قلعه گنج است که بنا به دلایلی در سن ۱۸ سالگی سر از افغانستان درمی آورد، او پس از ۲۸ سال آوارگی و تحمل روزهاي سخت، به آغوش خانواده بازگشت.
عبدالله روشن پور معروف به عبدی، اهل دهستان رمشک قلعه گنج است که تابستان سال ۱۳۷۳ در آستانه جوانی به دلایل شخصی، خانه اش و دیارش را ترک و برای پیدا کردن کار به شهرستان های همجوار همچون رودبارجنوب و عنبرآباد سفر می کند، او پس از م
هیچ وقت آخرین ها رو دوست نداشتم
آخرین روزها، آخرین ساعات، آخرین لحظات.
آخرین ها همیشه غم انگیرن حتی اگه بعدشون شروع خوبی باشه
آخرین روزهاي اسفندم همینطوره؛
غم انگیزه، چون بوی تموم شدن میده
بوی از دست دادن 
بوی آخر خط
آدم ها آخر خط و دوست ندارن حتی اگه پشت سرشون یک دنیا غم باشه
وقتی آخرش برسه یک جامونده هایی هست
یک کارای جامونده.
یک حرف های جامونده.
یک حس های جامونده.
 
درست یادم نیست از چند سالگی بهم الهام شد که در یکی از روزهاي تابستانی بیست و دو یا سه سالگی خواهم مرد! و مردنم حتما چیزهایی را ناتمام می‌گذاشت که آن زمان برای رها کردن‌شان غصه می‌خوردم و برای همین از رسیدن روزهاي تابستان بیزار و ترسان بودم. این شد که با تمام نیروی درونی‌ام در برابر مردن در بیست و سه سالگی» مقاومت کردم و با اصرار زیاد خواستم که زنده بمانم. 
خب، زنده ماندم.
بدون کوچک‌ترین اثری.
 
 
گفت:چاره دیگه ای ندارم، باید کمکم کنی.»
زل زدم توی چشمهایش که تابحال اینطور ندیده بودمشان و فکر کردم به روزهاي سختی که در راهند. شبها کابوس روزهاي نیامده ای را میبینم که میدانم چقدر سختند. صبحها که بیدار میشوم به این فکر میکنم که همه چیز یک روز درست میشود. حتی اگر درست نشود،تمام که میشود.
همیشه روزهاي آخر سال و روزهاي اول سال جدید برام مثل طوفان میمونه و من چون ذره غباری درش پیچیده میشم، بالا میرم، پایین کشیده میشم، با بقیه ذرات معلق تنیده میشم و ناگهان با سوت سرسام آور در خلاءی بی خودی رها میشم.
چقدر دلم میخواد حداقل یک سال از باقی عمرم رو در اوج آرامش و دور از دغدغه‌های خودساخته شروع کنم.

پ.ن : برای هم وطن های سیل زده هم دعا کنیم و هرچی دستمون میرسه کاری کنیم.
پ.ن2: مغزم خالیِ خالیه. بی خود شده در خلاء مغزم رها شدم.
همیشه روزهاي آخر سال و روزهاي اول سال جدید برام مثل ظوفان میمونه و من چون ذره غباری درش پیچیده میشم، بالا میرم، پایین کشیده میشم، با بقیه ذرات معلق تنیده میشم و ناگهان با سوت سرسام آور در خلاءی بی خودی رها میشم.
چقدر دلم میخواد حداقل یک سال از باقی عمرم رو در اوج آرامش و به دور از دغدغه های خودساخته شروع کنم.

پ.ن : برای هم وطن های سیل زده هم دعا کنیم و هرچی دستمون میرسه کاری کنیم.
پ.ن2: مغزم خالیِ خالیه. بی خود شده در خلاء مغزم رها شدم.
دانلود کتاب صوتی روزهاي برمه اثر جورج اورول
دانلود کتاب صوتی روزهاي برمه اثر جورج اورول
روزهاي برمه اثر جورج اورول فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 25 حجم کل فایل ها: 183 مگابایت مدت زمان پخش: 12 ساعت و 14 دقیقه نویسنده: جورج اورول مترجم: زهره روشنفکر زبان ترجمه: فارسی گوینده: زهرا محمدی تعداد صفحات: ۳۶۰ نوبت چاپ: چاپ سوم سال ۱۳۹۲ ناشر: مجید درباره .
دریافت فایل
دانلود کتاب روزهاي برمه اثر جورج اورول‌ - فیدیبو https://fidibo.com › . › داستان و رمان خارجی › د
بسم الله
برای این روزها باید حرف های زیادی بنویسم.حرف هایی که همه را نمیتوانم یکجا بگویم.روزهاي خوبی را میگذرانم.انگیزه های درونی بالا با امید به آِنده حالم را بهتر کرده است.روزهاي خوبیست.میدانم که چیزی از جوانی ام نمانده است و بعد پیری یک هو بر سرم هوار میشود.اما این روها را عاشقانه زندگی میکنم.نگرانی زیادی ندارم.دلم برای پدر و مادرم تنگ شده است.هر روز که میگذرد و نمیبینمشان و استرس نبودنشان به جانم می افتد.چشمم ضعیف تر شه است و جسمم هم ضعیف
یکسال گذشت و چیز های بیشتر به دست آورم و چیز های زیادی را هم از دست دادم.اولینش قدرت رویا پردازی بی نهایت فعالم بود.کمرنگ تر شده و کمتر .بیشتر درگیر روزمرگی ها شده ام و در آن ها خودم را جلو میبرم.پوریا خیلی به من کمک کرد.روزهاي سختی را داشتم و با بودنش به من حال بهتری داد.امیر و امین را برایشان دلتنگم.امین دارد تلاش میکند برای رفتن و مستقیم ارشد قبول شده است.امیر هم دلم برایش تنگ شده.روزهاي سختی را گذراندم اما مریم را پیدا کردم و حالم بهتر شد.باو
ارزشیابی: حل تمرین 2 نمره، میان ترم (6 نمره-98/2/8)، پایانی 13 نمره. جمع نمره 21.
مسئولیت برگزاری کلاس حل تمرین با آقای مهدی شایسته است. 
زمان کلاس حل تمرین روزهاي شنبه ساعت ۱۸ الی ۲۰ است. ضمنا دانشجویانی که با ساعت فوق مشکل دارند می توانند در روزهاي دوشنبه ساعت ۱۸ الی ۲۰ با دانشجویان کد دیگر در کلاس شرکت نمایند.
سلام
میخوام صادق باشم. حتی در لحظات سختی که مورد هجوم سختی ها و مشکلات قرار میگیرم، بازهم به فرارسیدن نور امیدوارم. 
بازهم به معجزات خداوند امیدوارم. 
من بارها دست پرتوان خداوند را دیدم که پجوری در زمانی که حتی فکرش را نمیکنیم همه چی را درست میکنه.
اره من هیچوقت ناامید ناامید نیستم. همیشه روزنه ای از امید در تاریکترین لحظات زندیگیم وجود داره، امید به روزهاي روشن، امید به فردای بهتر.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها