نتایج جستجو برای عبارت :

دوباره با خواطره هات در افتادم خودتو برسونgo

چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
تو هر سایت انگیزشی و سازشی و اینا بری، یا به پیج هر روان‌شناسی سر بزنی، می‌گه خودتو دوست داشته باش.همیشه واسم سوال بود که یعنی چی این جمله؟ خیلی بی‌معنی بود واسم.اما الان حس می‌کنم می‌فهمم یعنی چی.دخترا وقتی موبایلی که دوست دارن رو می‌خرن، قابِ اجق وجق واسش می‌خرن. برچسب می‌چسبونن بهش. النگ دولنگ بهش آویزون می‌کنن.پسرا وقتی ماشینی که دوست دارن رو می‌خرن، رینگشو اسپرت می‌کنن، چراغشو نئون می‌کنن. هزار قِر و فِر.این کارا فقط یه معنی دار
خب دوران سرخوشی به پایان آمد و من تشنه‌ام دوباره، اما راستش نه تشنه‌ی عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن که تشنه‌ی لاس زدن و دلم از تنهایی گرفته. 
چاره چیست؟ به یقین صبر و صبر و کمی مدارا با دل.
می‌خونه: دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده‌ نداره. به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه‌دار.
باید از خودم مراقبت کنم در مقابل این تشنگی و تلخی تنهایی، این نیز بگذرد.
قبول کردم و من تا ابد امروز رو یادم نمیره
خودتو کنترل کن ژلوفن
خودتو کنترل کن ژلوفن
مگه تو براش چیکارکردی؟ 
خودتو کنترل کن
خودتو کنترل کن دختر.
برای من همیشه انگار باید یه شوک خفن بهم وارد بشه تا کاریو انجام ندم.
خدایا کمک کن خودمو ببخشم.
خودتو بهم بشناسون که اگر نشناسونی.
من بعد . سال زندگی هنوز نمیشناسمت. تو همیشه بهترین و نزدیکترین فرد به من بودی و هستی! اما نمیشناسمت و این غم انگیزه، ناراحت کننده ست که نزدیکترین فرد به خودتو نشناسی. کمکم کن پاک بشم، کمکم کن بتونم کتابتو بخونم، کمکم کن اسماء وصفات پاکتو بشناسم،ببینم، درک کنم و باهاشون یکی بشم!
اللّهم عرِّفنی نفسک. 
در دو قدمی اش هستم 
مامان نیست 
آرامش ندارم 
شدم
وسواس هم که هستم بودم! اگه نبودم چرا بین من و اون شونزده سال فاصله بیفته? چرا حالا که دردو قدمیش هستم دستم بهش نرسه? 
حکمت و مصلحت رو هییییییییچوقت نفهمیدم 
می ترسم دوباره نقره داغ قسمت، بشم :( 
قسمت 
 
کاش اصلا تو وبلاگ حرفشو نمی زدم :/ حتی سربسته 
 
 
 
 
 
+ می دونی تو حموم به خاطر دختر بودن به خاطر وسواسی بودنت و به خاطر تکرار زجرآور هر ماهه ی یک ماجرا گریه کنی یعنی چی? می دونی خودتو تو حموم
میدونی الان دارم فک میکنم خیلی منطقی!
اینکه خود شریفی هم گفته حالش بد میشه ولی زود خودشو، حسشو خوب میکنهاما من اصلن این اجازه رو نمیدم و این یکم اذیت کننده است.چون یه جا دیگه نمیتونی و یهویی انقدر همه چی میریزه بهم وحالت بد میشه که نمیتونی خودتو تا چندین روز جمع کنی.
پس اگه حالت بد شد خودتو نگیر و بروز بده اما فقط پیش خدا و بعد خودتو خوب کنمهم اینه زیاد تو حال بد نمونی ❤
همیشه نظاره گر بودن. کافی نیست. باید قضاوت کرد گاهی!(بعدا احتمالا بیشتر می نویسم فکرای درهم و برهمو در این باب!) گرچه که نظاره گر بودن یکی از ویژگی های خوب و واجب زندگی می تونه باشه. دست کم یکی از قسمت های مهم زندگی منه.سعی کنی مدل سازی کنی. خودتو بسازی، خودتو بشناسی. به انتقاد و مدل های بقیه هم دل بسپری  و از نگاه اونا خودتو نظاره کنی حتی. خب قرار اینه که مدلِ خاص خودتو بسازی. زمان می بره قطعا. می تونه سخت باشه. شاید بازه ای خودت نباشی حتی!
ولی
گذشته رو کندوکاو نکنیم 
گذشته رو رهاکنیم به حال خودش چه خوب چه بد چه با لبخند چه باگریه 
گذشته رو نبش قبر نکنیم تا قصرخیالی مون تبدیل به ویرانه نشه
گذشته هرچی که بود گذشت 
که بعد از همه اون روزها اون ادم ها 
فقط یه اسمان  در استانه 21 سالگی مونده .
اخر همه ی قصه ها فقط خودمون میمونیم 
خودتو بغل کن!!!
راس میگه ن راس نمیگه
مگه کلمه ها نیستن که منظور ما رو میرسونن؟
خب من چرا نباید خودمو درگیرش کنم
مگه غیر این نیست که تو اگه خودتو درگیر کلمه ها کنی از معنای اصلی جا میمونی !؟
.
مائده ! این صفر و صدی بودنت داره حالمو بهم میزنه :)))
.
#سارا
از یه جایی به بعد دیگه ناخن هات رو قد بیل نگه نمیداری ، دیگه خودتو با آرایش خفه نمیکنی ، هر لباسی رو نمیپوشی ، اگه اهل رنگ کردن مو باشی دیگه رنگای مختلف رو امتحان نمیکنی ، سبک خودتو توی زندگی ، لباس پوشیدن و استایل پیدا کردی . از اونجا شروع میکنی به بزرگ شدن .
نوشتهٔ دکتر محمد ایلخانی ، نشر سَمْت
من دوباره افتادم رو دندهٔ خواب. همش خمیازه. بزور خودمو نگه داشتم. هنوزم کتابمو شروع نکردم احتمالا کارای عقب افتادم رو انجام بدم و بعدش کتابو شروع کنم. یه بنده خداییم اولش نوشته فلسفه خودش مطلوب نیست. هنرش فقط اینه که مطالبو با برهان به مغزتون برسونین تنها هنرش همینه :/ یعنی چرت تر از اینم داریم؟ اونم اول کتاب درسی دانشجوهای کارشناسی فلسفه؟ زبونم قاصره. اگه تو دانشگاه هم تصور همین باشه من نمیرم. 
خب دیگه ای
6
انقدر حس عقب بودن از زندگی دارم که سعی میکنم با حداکثر توانم این روزها کارهامو پیش ببرم.
و این یعنی من دوباره بی هیچ استراحتی افتادم به جون کارهام و دوباره فشار بیشتر روی دیسک کمر شدیدی که دارم میاد و در نتیجه فشار به سیاتیک و پادرد و کمردرد. چرا نمیتونم متعادل زندگی کنم؟
خواستم آرشیو رو تمیز کنم،اولین پست رو دیدم و باز فهمیدم وبلاگ تنها جاییه که حالمو خوب میکنه.
نداشتن کسی که توی حال بدتون بهش پناه بیارید سخته نه؟یهو چشم باز میکنی میبینی نزدیک ترین ادما بهت شدن دورترینا اونقده دور شدن که دستت که هیچ پیامتم بهشون نمیرسه.تو به اندازه پوست سیبِ سبزی که اول صبح بعد از بیدارشدن از خواب با بی حوصلگی از یخچال برمیدارن و گاز میزنن هم توی زندگیشون دخیل نیستی.
ولی اشکت نریزه خودتو پیدا کن میون این همه غم،خودتو بکش
دانلود آهنگ مهدی یغمایی نوسان
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * نوسان * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مهدی یغمایی باشید.
 
دانلود آهنگ مهدی یغمایی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mehdi Yaghmaei called Navasan With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه مهدی یغمایی به نام نوسان
درد ما نداره درموننمیره از یاد دوتاموناون شمالایی که رفتیملب آب و طعم بارونبیا برگردیم عزیزم روز اول سر جاموندو سه
دوباره شبو مینویسم به یاد تو تویی که دور گشته ای ز من دوباره چهار صبحخواب نمی رود به چشم خسته م قلم به دستنشسته ام کنج خاطرهطنین آن صدای عاشقانه ات نوازشی به گوش من می کند، عبور میکنم فرو می روم به عمق یک خیال خیال دیدن دوباره ی دویدنت خیال بارانفرار میکنمدور میشوم ازین جهان پر سراب پناه میبرم به قرص خواب یا که جرعه ای شراب فرار میکنم به آسمان آبی قلم مینویسم از دلم ولی نمانده طاقتم، نمیکشمباز افتادم از نفس می نویسد این قلم خودش نشسته
باید زندگی کرداما ن به هر قیمتی
آزاده طوری زندگی کنیم
با توجه ، بی توجیه
قبل اینکه کسی ایرادتو بگیره خودت اصلاحش کن
بیخیال خودت نشو
تویی که میتونی خودتو بسازی
خودتو دست کم نگیر
برنده باش
برای رسیدن ب قله های ترقی رقابت کن
هیچوقت دیر نیست اگه همینو بفهمی
اگه فقط بخوای و امیدت نخشکیده باشه
مُردگی نباید کرد
حالا به هر قیمتی که شده.
(مخاطب مورد نظر : خودم)
سلام
الان که دربه‌در می‌خوام ببینمش آب شده رفته تو زمین. :/
فردا که دوباره تصمیم بگیرم دل بردارم ازش دوباره ظاهر میشه!
مرده شور مورفی و جذب و گری راسل و .
ای خدا. به چه فلاکتی افتادم.
.
.
تا عید باید بشینم فک کنم که چه گلی به سر باید بریزم؟ برم تهران، اصفهان بمونم، برم شهر خودم، خودمو بکشم، به زنده موندنم رضایت بدم، اه اه اه. همش تقصیر توئه ها خانوم الف :|
.
.
گری راسل کیه؟؟؟؟؟؟ اسم این چرا اومد تو ذهنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعضی وقتا یه چیزی رو میخوای ، دلت آرومه که دعا میکنی و میگیریش
یه پولی نیاز داری ، کار میکنی به دستش میاری
دلت نوشیدنی میخواد ، برای خودت میخری
ولی بعضی وقتا دلتنگ کسی هستی
که رفته ، که نیست
حالا تو هی گریه کن
هی دعا کن
رفته
برنمیگرده
یه روزایی هر چی خودتو بزنی به نفهمیدن
بری سراغ سازت ، بزنی و بزنی و مثلا دلتو خالی کنی
قلم کاغذ برداری بنویسی
نه انگار فایده نداره
انگار آسمون ابری و تنهایی تو خونه و مرور خودکار یه سری چیزا تو مغزت
قراره امروز
چی میخوای واقعا نمیفهممت.
تا وقتی پست میذاشتم بلاگ و چک میکردی که پست بذارم بگی هیچی نگو. وقتی پست نذاشتم باز هی اومدی رفتی که پست بذارم باز بگی هیچی نگو. الانم که علنا میگم تمومه نیا همه چیزو عوض کردم ول کن نیستی. گفتم حالت خوب نمیشه چه من باشم چه نباشم. خودتو بشناس بقیه ش تو گوگل هست تا بیای خودتو بشناسی دیر شده دیر. لطفا نیا تا سایت حذف شه من عصبی میشم وقتی کارهاتو بغل هم میذارم. نمیتونم باور کنم این بودی .
دانلود آهنگ جدید سجاد ماندگار به نام خودتو آروم کن
متن آهنگ جدید خودتو آروم کن - سجاد ماندگار
Скачать ноую песнюSajjad Mandegar khodeto aroom kon
Текст песни khodeto aroom kon Sajjad Mandegar
رفتی گفتی که یادم نمیفتیВы сказали, что не помните меня
رفتی ولی کاش اینو نمیگفتیВы пошли, но я бы хотел, чтобы ты этого не гоорил
بسته دست منو این کارات بسته

ادامه مطلب
خودخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااهی چرا!
خودخواهیه وقتی راهیو که دونفری دارید پیش میرید بعد فقط خودتو ببینی و بیخیال بشی از ادامه راه! 
اگر خسته ای اونم خستست ، اگر متوقف شدی اونم بخاطرت وایساده  چرا از خودت میرونیش!؟  
حتما پیش خودتون فکر میکنید این که خودخواهی نیست! ( باشه نیست)  ولی هست!  دوباره و هزار باره نگاش کن لطفا
 
میدونم مشکلات زیادن و خیلی چیزا هست که باید بهشون رسیدگی کرد طوری که اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کرد. ولی یه چیزی هست که تازگیا فهمیدم. 
خودتو دوست داشته باش همین. شروع کن با خودت خوب حرف بزن، قیلمای خوب ببین، آهنگای خوب گوش کن و شروع کن به پذیرش اونچه که هستی و لذت بردن ازش. نمیگم همه چی خوبه ها نه. یه وقتایی آهنگ غمگین لازمه تا آدم آروم شه. هر روز قرار نیست پیروز باشی و قوی باشی. فقط دارم میگم سعی کن هر چی هم که شد با خودت مهربون باشی و خودتو اذ
لطفا هیچ‌وقت، هیچ‌کدوم از حرفای منو باور نکنین، حتی یه کلمه‌شون رو، وقتی مسخره‌ترین چیزی کافیه تا مهمترین چیزام کله‌پا بشن، مسخره‌تر اینه که بعد دوباره عین احمقا تموم تلاشم رو می‌کنم تا از اول بسازمشون، یکی نیست بگه بابا بذار باد ببردش! آخه برا چی؟ داری واسه کی خودتو می‌کشی؟
ادامه مطلب
زیبایی بعضی تصمیم‌ها، کارها، اتفاق‌ها اینه که دلیل واقعیشون رو فقط خودت بدونی و به کسی هم توضیح ندی.بذار فکر کنن چون خسته شدی، چون کم آوردی، چون زورت نمی‌رسه یا هرچیز دیگه اون تصمیم رو گرفتی. مگه مهمه نظرشون؟ تو راه خودتو برو، کار خودتو بکن.سکوت کن بذار چند وقت دیگه با نتیجه جوابشونو بگیرن که هم قشنگ‌تره هم محکم‌تر. بذار بعضی چیزا فقط و فقط برای خودت بمونن. هرچقدر هم که بخاطرشون بهت کم لطفی بشه، قضاوت بشی، پوزخند بهت بزنن یا هر کوفت دیگه.
بسم رب الرفیقپ.ندلتنگ شب هایی ام که دلم ضربان داشت؛شاید فقط ترس باشه که باعث شده دست روی دست بذارم و جرأت نکنم قدمی از قدم بردارم. سن آدم که میره بالا محتاط تر میشه، دیگه اون بی پروایی سابق رو نداره. اتفاقا الان یاد اولین باری افتادم که علاقه م رو ابراز کردم. چه اولین بار جذابی بود. چقدر استرس و ترس و نگرانی از پس زدن داشتم! و چقدر سادگی در حرف های کوچک و بریده بریده گنجیده بود. آه! واقعا گاهی دوست دارم دوباره برگردم و یک بار دیگه خیلی حس ها رو، خی
Sаllа sаllа boşver sаllа
برقص و بلرزون خودتو ، بیخیال همه
 
 
Dünyа dönsün etrаfındа
بزار دنیا اطرافت بچرخه
 
 
Söyle söyle doymаdın mı
بگو ببینم سیر نشدی تو ؟؟
 
 
Şıkır şıkır hаy mаşаllаh
ماشالا چقدر پر زرق و برقی
 
Hele bir de hop de yаvrum
هوپ (ایست) بگو به خودت
 
 
Azıcık dа stop de yаvrum
یکم هم ساکت و ارام باش
 
 
Bаğırsаm vurdumduymаzsın
خودتو زدی به نشنیدن
 
 
Yа kime söylüyorum
مگه با تو نیستم !!
 
 
Amа аşkım ben dаhа doymаdım
اما عشقم من هنوز سیر نشدم !
 
 
Ohа! Doymаdın mı sen
وایسا ببینم! سیر نشدی تو ؟
 
 
Ohа! Yetmedim
وقتی آدما به هیچ صراطی مستقیم نیستنتو هم یه جوری باشکه نه محبت زیادیت بزنه زیر دلشوننه نامهربونیت بشینه تو ذهنشونیه جوری باش، اونجوری که دلت می خوادعاشق شواما عاشق چیزای قشنگدلتو یه جا اسیر نکنعشق، که فقط عشق زن و مرد نیستدور و برتو خوب نگاه کنیمی بینی خیلی چیزا هست واسه دوست داشتنفقط یادت باشههمیشه مغزتو با دلت تنظیم کنخودتو با خودت نه با هیچ کسکه اگه غیر از این باشه بازم یه جای کار می لنگه
خوشبختیو هیچ کس به هیچ کس نمی ده جز خودتاگه حواست
رسول خدا صلوات الله علیه میفرمایند:
برای هر گناهی توبه ای هست الا بداخلاقی و سو خلق 
چون بعد از عذر خواهی دوباره بد میشود
مدام از گناه به گناه میرود 
عصاره خوش اخلاقی
دلی را نرنجانیم
نگو شوهر مه باید غر سرش بزنم
بچه خودمو دوست دارم بزنمش
بیرون خونه همه میگویند عجب رفتارخوبی داری 
اما داخل خانه برعکس است
نگو ارثی هست
نگو ژنتیکه
 ما بابامونم بداخلاق بود
خودتو درست کن
شما خودتو بکش! کی بهتره از کی؟ هیــــــــــــــــــــــچ کس! یه درصد فکر کن بتونی بفهمی! بعد حالا فهمیدی، که چی؟
چی کار می خوای کنی باهاش؟
 
Totally useless and nonsense (as far as I can see) l
بعد، در روز حقیقت، ببین اونکه بدتر از تو بوده در ظاهر، با توجه به شرایطش خیلی بهتر از تو بوده. یعنی اگه تو رو جای اون می ذاشتن، خیلی بدتر می شدی.
جای این کارا، برو خودتو بساز! که وقت تنگ است! که می خوای نور شی. پرواز کنی بالای آسمونا! مهساسازی در حال انجام.
 
راهنمایی: مثلا یکی
دانلود آهنگ رامین بی باک – فرصت
Download New Music Ramin Bibak – Forsat
 
 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت

 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت
متن آهنگ رامین بی باک با نام فرصت
 
دوست داشتنت مثل خون تو رگ هامه خودت بگو جز تو کنار کی جامه
یه اعتیادی که نمیشه ترکت کرد آرامش محضم به زندگیم برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه درد
خودتو برسون تا وقتی که فرصت هست تا من نرفتم از دست بیا و برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه
دانلود آهنگ رامین بی باک – فرصت
Download New Music Ramin Bibak – Forsat
 
 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت

 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت
متن آهنگ رامین بی باک با نام فرصت
 
دوست داشتنت مثل خون تو رگ هامه خودت بگو جز تو کنار کی جامه
یه اعتیادی که نمیشه ترکت کرد آرامش محضم به زندگیم برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه درد
خودتو برسون تا وقتی که فرصت هست تا من نرفتم از دست بیا و برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه
دانلود آهنگ رامین بی باک – فرصت
Download New Music Ramin Bibak – Forsat
 
 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت

 
دانلود آهنگ رامین بی باک فرصت
متن آهنگ رامین بی باک با نام فرصت
 
دوست داشتنت مثل خون تو رگ هامه خودت بگو جز تو کنار کی جامه
یه اعتیادی که نمیشه ترکت کرد آرامش محضم به زندگیم برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه درد
خودتو برسون تا وقتی که فرصت هست تا من نرفتم از دست بیا و برگرد
بیا برگرد و به آغوشم عادت کن بیا منو راحت کن از این همه
من جدا نگران حسن هستم!
همش میگم یه وقت اون وسط از خنده غش نکنه، صندلیش از پشت سر بخوره زمین، نعلینش بره هوا، آبرومون بره جلو اون یارو مو زرده!
خودتو جمع کن حسن! ما آبرو داریم!

جدی اگه چیزی انقد خنده داره، بگن همه ملت باهم بخندیم! کلیک 
دوباره منمو فکر به تودوباره فکرى که میشه لبخند رو لبمبازم همین لبخند لعنتىلبخندى که بغض میشه تو گلومبغضى که وا نمیشهنفس کشیدن سخت تر میشهنفسى که آه میشهبغض بالاخره اشک میشه. :)اشکى که درد میشه تو تنمبازم یاد تو افتادم.این منم.درد میشه فکر تو توى سرم.فک کنم از اول شروع میشه.اره این داستان منه همیشه.
 
 
-WINTER FLOWER-
❄❌don't copy❌
طعم شربت گلودرد با آبمیوه آناناس تو دهنم قاطی شده ، دراز میکشم که از این هفته و هفته پیش بنویسم ، من اشتباه هفته ی گذشتم رو پذیرفته بود ، برام عجیب اینه که اشتباه های من دیده میشه تا اطرافیانم . شیم هم همین حرکت رو زد اما کسی از اشتباهش بویی نبرد اما من همه فهمیدن . بیخیال جدا . من سر این اشتباه یا همون ناراحت کردن دوستم سه تا چهار روز کامل گیج میزدم هرجا بودم و میرفتم شده بودم آدمی که حرف نمیزنه ، آخر چهار روزم تب کردم افتادم تو جام ، مامانم گفت ه
همسر میگه: اگر من مبتلا به کرونا شدم، منو رها کن و بذار به حال خودم بمیرم و تو برو پیِ سرنوشتت.
میگم اگه من مبتلا شدم چی؟
میگه: خوب خودتو زودتر برسون به یه بیمارستان تا خوب نشدی برنگرد.
در هر دو حالت خونه رو برای خودش خواسته/.
****
من رأی دادم ولی تو ستاد انتخاباتی اصلاً اثر انگشت نگرفتن ازمون. وقتی هم پرسیدیم کُدِ نماینده ها چرا جلو اسمشون نیست گفتن همون  اسم  نماینده کفایت میکنه.
همه جا همینطور بوده؟
***
بیست‌وپنج‌تا پیام روی پیغام‌گیر بود. یاد اون شب افتادم که بچه‌ی دایی و. مدام دکمه‌ی پلی رو می‌زد و صدایِ گرفته‌ی بابا پخش می‌شد. مجبور شدم پیام پر از کلمات محبت‌آمیزش ُ پاک کنم . ص. جان، ز.جان . . چرا این‌کار ُ کردم؟ امشب دوباره سرده. حس می‌کنم توی عاشقی شکست خوردم. 

× چه‌قدر .
امروز میتونستیم یه دیدارِ دیگه رو رقم بزنیم و تو نیومدی . امروز میتونست چهارمین دفعه ای باشه که همو میبینیم ، میشد بعد از یکماه دیداری تازه کنیم که تو نیومدی . اما اگر قراره الان نیای و به جاش حوالیِ روزِ تولدم بیای ، من راضی‌ام به این ندیدن . که میدونم اونموقع هم بهانه کم نمیاری برای نیومدنت . مثلِ همین دفعه و امتحاناتت . دلم برای زیر چشمی پاییدنامون تنگ شده لاکردار ! واسه اون چشای خوشرنگت ، اون تیپی که به معرکه ترین شکل ممکن جذاب‌ترینت میکنه
زندگی من این شکلی شده یا داره شکل خودشو میگره اونم این که برای ادامه بقا باید قید یه سری چیز هارو بزنی . بیشتر کار کن ، کمتر آدم ها رو ببین . ( وقتی که داری عذیت میشی بهانه واقعی پیدا کن )پول به اندازه یا بیشتر داشته باش تا خرج خودت رو داشته باشی . ( به دست کسی نگاه نکن پول داشته باش و محتاج منت کسی نباش ) توو تصمیمات زندگیت بهترین و بدترین اتفاقات زندگیت رو خودت انجام بده تا نیاز نباشه بعدا کسی رو مقصر بدونی . میدونی زندگیت همش مال خودتو پس جوری زند
دانلود آهنگ های مسیح و آرش
جدیدترین آهنگ های مسیح و آرش با لینک مستقیم و کیفیت بالا
 
دانلود تمام آهنگ های مسیح و آرش
 
 
مسیح و آرش دو خواننده پاپ و موفق کشورمان می باشند .
آرش عدل پرور زاده 21 مرداد سال 1369 در تهران است. مسیح زاده 20 ازردیبهشت سال 1367 در شهر تهران است.   
مسیح و آرش AP دو خواننده ی جوان و مشهور کشورمان متولد تهران هستند که از نوجوانی به خارج از کشور رفته و همانجا تحصیلات در رشته آهنگسازی داشتند و انواع ساز ها و سبک های جدید آواز و خوا
بعد از 6 ترم تحصیل رشته پزشکی، یه درس به نام آمار رو با 9 افتادم! آماری که به درد سگ نمیخوره! 
نمیدونم چطور قراره دوباره خوندنش رو تحمل کنم.
Embarrassment 
از نظر بقیه، از نظر شماها، از بیرون، خیلی لوس بازی به نظرمیاد برای یه همچین افتادنی ناراحت باشم. ولی صادقانه ناراحتم. احساس میکنم قلبم رنگ پریده شده
با بی اینترنتی چیکار میکنید؟
چند روزی همش با اخبار ملی گوشامو اذیت کردم. من کارام با اینترنته والان عملا یه هفته شده که بیکارم ونمی تونم به کارام برسم. وقتی بیکار میشم عصبی میشم .تو این چند روز دوباره افتادم رو دور فلوکستین خوردن .این وضعیت کی تموم میشه
رامین بی باک -فرصت

دانلود آهنگ رامین بی باک به نام فرصت همراه با کیفیت اصلی+پخش آنلاین
Ramin Bibak‰Forsat
 
♥متن آهنگ رامین بی باک به نام فرصت ♣
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
نیستی شبو روزم خاطره بازی شد قلبتبه این دوری چجوری راضی شددلتنگم و شبگرد تو هر خیابونیدلتنگ تر میشم روزای بارونیاشکام که تو بارون گم میشه رو گونم یعنی به من برگرد یعنی نمی
اومدم یه فن فیک بخونم برگام ریخت . یه سری جملات رو که میدیدم یاد دوران احمقانه تینیجری که رمان عاشقانه ایرانی میخوندم افتادم :| به خدا دقیقا یاد همون حال و هوا افتادم. فکر کنم بهتر باشه سختی خوندن فیکای انگلیسی رو به دوش بکشم -__- ولی اگه چیز خوبی (حتی اگه ایرانی بود) میشناسید معرفی کنید لطفا :( (اسمات و خاک بر سری نمیخونم عذاب وجدان میگیرم )
تو راهپیمایی 22 بهمن دوباره دیدمش
تو قاب تلویزیون
تازه باهاش مصاحبه هم کرده بودند
یاد اون حرکت نادر افتادم.
حاج آقای قرائتی در حالی آقای دوربینی رو از پای سخنرانیش بیرون انداخت، که بسیاری از سخنرانان امروز ما خودشان یه آقای دوربینی کامل هستند!!
تمام مدتی که داشتم شام می‌پختم به حرفای علیرضا فکر می‌کردم.
سرشب زنگ زدم به همسرم و آنتن نداشت زنگ زدم به علیرضا گفت عمو رفته مسجد، بازار خراب شده خیلی توی فکر بود زن عمو. گوشی رو که قطع کردم غم توی دلم اومد بهش حق میدم که توی فکر بره چون من بیشتر از هر کسی دیگه ای میدونم وضع مالیمون چه خبره. بلندشدم شام بپزم چندتا سیب زمینی رو رنده کردم تا کوکوی سیب زمینی درست کنم دوباره یادش افتادم که ناراحته، یکم زعفرون دم کرده از مهمونی مونده بود ریختم توی
گشت و گذار در توییتر هر لحظه وادارت می‌کند تا توییت بزنی.
شده یک توییت مزخرف! شده پای پست یک مرد نامحرمی که نمیشناسی‌اش!
یا می‌شناسی و در حالت عادی حرفی با او نمی‌زنی.
یاد یک سال پیش افتادم
جلسه داشتیم با خانم خبرنگار
شروع کرد به سخنرانی. و گفت در این زمانه باید اینفلوئنسر باشید!
باید چندین کا دنبال کننده باشید تا بتوانید روی جامعه تأثیر بگذارید.
تا بتوانید فرهنگ اسلامی و انقلابی را منتقل کنید.
خانم خبرنگار را می‌شناختم. با آرایش غلیظ
اگه چند وقت پیش به من میگفتن یه روزی قراره سخت مریض بشی یا سرما بخوری میگفتم عمممممرااا ! چند روزی میشه که مریضم ، اول با بی حالی و حالت تهوع و خواب شروع شد ؛ به این صورت که صبح تا ۱۱ میخوابیدم ، پا میشدم کارهامو انجام میدادم دوباره میخوابیدم، ناهار میخوردیم دوباره میخوابیدم ، شب هم از ساعت ۹ خوابم میومد منتها تا ۲ ۳ خوابم نمیبرد :/ روز سوم فهمیدم این یه ویروس جدیده و نهایتا ۳ روز طول میکشه ! روز چهارم که دیروز باشه خوشحال و شاد و خندان از خواب بی
یه وقتایی نمی فهمم کدوممون خل وضع تریم. من یا مریم!
امروز چهار ساعت زیر بارون خیس خیس شدیم
تا پشت در کلاس هم رفتیم ولی پشیمون شدیم و برگشتیم دوباره توی بارون و خیابون 
یه خورده هم گیس و گیس کشی کردیم ولی آخرش به تفاهم رسیدیم
فقط من نمی فهمم چرا همه تصمیمات زندگیشو از من میخواد. خیلی باحاله کلا. 
امروز می گفت من بالاخره فهمیدم تو از دوستت چی میخوای! اینکه فقط همراهت باشه. از بکن نکن خوشت نمیاد برات هم فرقی نداره کی چی میگه و کار خودتو می کنی. گفتم
متیونین میتونی میبری دل منو میتونی عکسمو داشته باشی میتونی بمونی میتونی بسازی میتونی مشت منو میتونی شمارمو داشته باشی میتونین چیست میتونی میبری دلمو میتونی تو میتونی you ضمیر میتونی فارسی بنویسی به انگلیسی میتونی فرید میتونی فارسی صحبت کنی میتونی فاصله رو برداری you فاصل اعلانی you فلم you فیلم you فیلم مترجم you فیلم میتونی خودمو داشته باشی میتونی خاطرمو داشته باشی میتونه خورشیدو دیوونه کنه اگه میتونی خودتو برسون اهنگ میتونی خاطرمو داشته باشی
هرگز احساس خوشبختی نمی کنی مگر اینکه با خودت به صلح رسیده باشی
با خودت به صلح رسیدن ینی چی!؟ ینی این که عمیقا خودتو دوست داشته باشی، با همه ی نقص هات. ینی اینکه شرایطی رو که در اون قرار داری بپذیری با همه ی کم و کاستی هاش. ینی اینکه خودتو سرزنش نکنی، به خاطر هیچی. اگه احساس می کنی چیزی باید تغییر کنه تلاش کن عوضش کنی و از این تلاش لذت ببر وگرنه قبولش کن و باهاش کنار بیا. خودتو اذیت نکن به خاطر چیزایی که در بودن و اتفاق افتادنشون اختیاری نداشتی. ا
امروز کسی را دیدم که در پس عینک آفتابی‌اش در نگاه اول شبیه تو بود. همان نگاه اول وجودم را لرزاند، یادت افتادم، دلتنگت شدم ولی نبودی!
نبودنت بر تمام جانم نشست. دوباره با خودم مرور کردم که چرا نگاه تو هیچ‌گاه قسمت من نشد! سهم من از این زندگی چیست؟
بی تو چیزی برایم دوست داشتنی نیست.
بیا.
جملاتی که با طلا باید نوشت؛ 
1 گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند                                2پایِ معرفت که میاد وسط دستِ خیلیا کوتاه میشه. .3یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت اگه خودتو بگیری میندازنت !4مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :معذرت میخوام 5مزرعه را موریانه خورد،ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم ،لعنت به این حماقت!6آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوس
سلام.
خوب این روزهای سخت کاری داره کم کم میگذره، وجودهمکار بسیار مفید فایده بوده ولی دهن دوتامون سرویس من باید4هزار امضا بزنم بلکه بیشتر اون باید توی بایگانی این پنج هزار برگه کمک کنه، انصافا خوب کمک میکنه، ودخترآروم و بی حاشیه بوده دراین سه روز اگر تریون به یک خاله زنک تبدیلش نکنه.که میکنه.
امروز دو مورد داشتیم که بنده ترکش خوردم اون منو انداخته جلو خودش داره کیف میکنه منم بهش گفتم به من مربوط نیست دنیا رو روی سرت خراب میکنم.اگر این قضایا اد
+ تو اگر در لحظه بهترین تصمیم ممکن رو هم بگیری احتمال یک درصد اشتباه از آب دراومدن و تا اخر عمر پشیمونی وجود داره
+ تو اگه در لحظه بدترین تصمیم ممکن رو هم بگیری بالاخره این تویی که تصمیم گرفتی و حتی برای بدترین تصمیمت در اون لحظه دلیلی وجود داشته و هیچ جای پشیمونی باقی نمیمونه و این اظهار پشیمانی بی معنا ترین حالت ممکنه
+ پشیمانی داریم تا پشیمانی
+ یوم الحسرت پ چی!؟
+ حکایت اون انگشت گزیدن ها پ چی !؟
+ خودم خودمو نقض میکنم زیبا نیست ؟؟
+ یاد سر کلا
قبل‌تر توی قسمت عمیق استخر، وقت کرال رفتن، اونجا که هی کله‌تو میچرخونی و نفس میگیری و می‌چرخونی و یه منحنی میزنی توی آب و خودتو توی آب جلو می‌کشی، یاد نشدن‌ها می‌افتادم. اینکه ردخور نداره، همونطور که تا الان نشده و منو تبدیل به یه آدم خشمگین و ضعیف کرده، از این به بعدم.
اما آخرین بار، جای اینکه سرمو کنم زیر آب و گریه کنم، بدنمو با زور توی آب جلو میکشیدم، و هر بار میگفتم، من به رویام میرسم. می‌رسم. می‌رسم. می‌رسم. می‌رسم. و آبو پس میزدم. حا
خب ببین کی اینجاست که باید پروپوزال بنویسه و بفرسته واس استاد تا تایید کنه و اصلاحش کنه و تا دوباره ببره بده استاد امضای "حقیقی" بزنه!
نمی‌دونم به خاطر انجام دادن کاراییه که هیچوقت انجام نمی‌دادم یا چی، ولی این یه هفته اخیر احساس خوبی دارم، احساس اینکه می‌خوام کم کم آماده بشم برای تغییر. نمی‌دونم. ولی می‌ترسم. احساس می‌کنم این فقط به خاطر اینه که ازون تابستونی که توش بیکار بودم و هیچ کاری نمی‌کردم در اومدم و الان سرم شلوغ‌تره، ولی وقتی پ
دیشب داشتم رختخواب ها را پهن میکردم که یهو بدون مقدمه گفت "غصه ام میگیرد وقتی که بری،با تنهایی چه کنم؟"
لبخند زدم و گفتم "خب من دوباره میام اینجا،تو بیا خونمون.قرار نیست که دیگه نبینمتون"
غلتی زد و گفت" راستش رو بگم؟وقتی با چمدون اومدی اینجا توی دلم عزا گرفتم که چطور باهم کنار بیاییم؟ولی تو اصلا بداخلاق نیستی."
توی دلم هری ریخت پایین و سعی کردم لبخندی سنجاق کنم به لب هایم"خب میدونی شاید من شوخ طبع نباشم اما بداخلاق هم نیستم."
گفت"اره بداخلاق نیس
اگر قایقت شکست ، باشد !!! ." دلت " نشکند . " دلی " نشکنی .
اگر پارویت را آب برد ، باشد !!! ." ابرویت " را آب نبرد . ابرویی نبری .
اگر صیدت از دستت رفت ، باشد !!! ." امیدت " از دست نرود ،" امید " کسی را " نا امید " نکنی .امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت ،دستانت را که داری .پس " خدای مان " را شکر کنیم .و دوباره شکر کنیم .و دوباره شکر کنیم ." دست " که داریم .دوباره " به دست " می آوریم .دوباره " می خریم " .دوباره " می سازیم " .و دوباره " می خندیم "
دم گودال چشممان افتاد
تکه سنگی به سر اصابت کرد
دست من را رها بکن عمه
به عمویم کسی جسارت کرد
قلب عمه پر از تلاطم شد
تیر دشمن دوباره آماده ست
دست من را رها بکن عمه
نذر کردم برای او یک دست
من به یاد مدینه افتادم
پدرم بود و مادرم زهرا
دست مردی چنان به زهرا خورد
پدرم مردو زنده شد آن جا
عمه من فکر رفتنم هستم
از عمو یک بغل طلب دام
دست من را رها بکن عمه
یا عمو یا عمو به لب دارم
دست من را بگیر ای آقا
سر و دستم فدای حنجر تو
دشمنانت چقدر بی رحمند
تکند بعد من به
متن آهنگ دیوونه امیرعباس حسن زاده

اگه حسی هنوزم توی دلته اگه حرفی هنوز مونده که بگی
برسون خودتو به دل دیوونم که تویی سهم من از همه زندگی
پای تو باشه از همه دست میکشم کسی جز خودتو نمیاد به چشم
واسه عشق توه که نفس میکشم تو نرو از پیشم که دیوونه نشم
سخته برام هنوزم نبینم من تورو یه روزم نرو راحت که سخته دوریت دیوونه
برگرد که خیلی دیره آخه چشمات یادم نمیره نرو تا که دلم نگیره دلگیره
این خونه این خونه
تکست امیرعباس حسن زاده دیوونه
خیلی وقته دیگه
واااییی که چقده دلم تنگیده براتون^_^
خخخخ
همه چی عالیه فقط متاسفانه باید بگم نبودنمو کم بودنمو باید تحمل کنین^_^

+منصوره هم پیدا شد:)
فقط مونده مسیو.خخخخ یا خودتو نشون بده یا خودم پیدات میکنم

++آقای مهندس کلاه سفید اگه راهت به اینجا خورد ی پیام بده اینجانب بدجوری کارت داره خخخخ^_^
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
یکم فکر کن
چه چیزایی واسه آیندت میخواستی؟
تو همیشه اونارو مینوشتی درسته؟
پس چت شده؟
چرا داری خودتو و زندگیتو به باد میدی؟
هوم؟
ماری،
ماری
لطفا،
به خودت بیا
تو از آینده چی میخوای؟
همه رو همین الان اینجا بنویس
بدون اینکه حرف کسز برات مهم باشه،
بدون اینکه به وجود کسی توجه کنی،
بدون اینکه آدمارو ببینی
به خودت بیا دختر
به خودت بیا،
چندسال باید بگذره تا تو آدم شی؟
تا آخر عمر میخوای خودتو سرزنش کنی؟
یادبگیر ماری،
یاد بگیر تو حالت عادی هم بتونی همون
همانطور که مستحضر بودین ما تا ۲۸ ام کلاس ها رو رفتیم یعنی مجبورمون کردن که بریم در واقع فلذا تعطیلات ما از همون ۲۹ ام شروع و به ۱۶ فروردین ختم شد. توی این ۱۷ روز من قریب به ۱۷۰ ساعت رو فقط خواب بودم. مدیونین اگر فکر کنین خواب به موقع عین آدمیزاد ، ساعت ۳ و نیم ۴ می‌خوابیدم از اونور هم تا لنگ ظهر (حدود ۱۲) خواب بودم و بعد از اون باز عصر هم یکی دو ساعت متوسط می‌خوابیدم دیگه داشت حالم از خودم بهم میخورد. نتیجه این بخور بخواب ها هم یه چند کیلویی اضافه
امروز دوباره گفت ؛ دوباره تکرار کرد ، چه قدرت عظیمی پشت این جمله س که ذهن منو به خودش مشغول کرده ؟ کی تو وجود من اسیره که با شنیدن این جمله مثل یه تشنه که بهش آب رسیده داره نفس نفس میزنه؟ چه خبره؟ یعنی اینقدر طی این سالها به خودم سخت گرفتم که حالا داره کم کم معلوم میشه ؟! درست تر این حرف میشه اینکه اینقدر با خودم بد رفتاری کردم که حالا  این روح رنج دیدم داره ناله میکنه؟! کجا بودی؟ چرا تا حالا دم نمی زدی؟ وقتایی که لب به اعتراض باز کردم که تو لب بگش
یه هم خونه ای داشتم اینجا تو کانادا
هر روز میومد دم اتاق ما که من مریضم امبولانس زنگ بزن میخوام برم بیمارستان
چند بار خودکشی کرد
هر بار بردیمش بیمارستان گفتن چون چاقو رو روی رگش نکشیده پس اوکی هست و قصدش خودکشی نبوده و فقط تنبیه بوده!
حالا من اگه یه دکتر معمولی میرفتم میفرستادنم تیمارستان لابد.
همیشه توجه میخواست
مثلا میومد میگفت حالم بده دارم میمیرم
میرفتم براش آب جوش میکردم چایی درست میکردم نیم ساعت حرف میزدیم
حالش خوب میشد
باز دوباره میو
بسم الله مهربون :)
+ چند روزی که رفتم مسافرت حسابی از درس خوندن افتادم و کلی مطالب نخونده دارم الان. حتی اگه تا لحظه ی امتحان هم بی وقفه بخونم بازم تموم نمیشه و مجبورم یه مطالبی رو حذف کنم. حالا وسط این همه مطلب دچار وسواس خوندن شدم و هی برمیگردم عقب دوباره میخونم، سوال برام پیش میاد، میرم سرچ میکنم :-|
++ همه چی بخیر گذشت خداروشکر :)
الهی که بخواین و بشه.
 
چی میگن اینایی که ازین شعار روانشناسی ویترینی ها میدن: خودتو ببخش!»
آدم اصن میل عجیبی داره به فراموش کردن اشتباهاتش و ماله کشی!
شما نگی، اون زودتر خودشو بخشیده!
مهم اون سوراخیه که ازش گزیده شده و اگه یادش بره، بهش فکر نکنه، نره ببینه کجاها رو اشتباه رفته، و . هیچ بعید نیست دوباره همون اشتباهو بکنه.
اتفاقا آدم راحت خودشو می بخشه!
اما مرور اون مسیر اشتباهه که آدم رو به مرز دیوونگی میرسونه!
 
 
*یه راه میونبر محدود موقتی پیدا کردم برای سرچ. بعد
 وقتی خودتو گم کردی دیگه نمیتونی خودتو پیدا کنی مگر اینکه یکی بیاد کمکت و بهت امید و انرژی بده که بتونی خودتو پیدا کنی بشی همونی که بودی
ولی حالا من با وجود اینکه هنوز هستم بازم گم شده ام، موندم وسط امروز و فردام که میدونم فردامم مثه امروزمه .
میون یکی از همین روزام خوشبختی رو برای چندساعتی لمس کردم و تا عمق مغزم فرو رفت ولی صبح که از خواب بیدار شدم از دستش دادم با اینکه اونو از دست دادم ولی چیز جدیدی بدست آوردم اسمش عشق بود و خوشبختی ای که هیچو
توییتر، اینستاگراماین همه اپ های باحال برای چرت و پرت گویی و به انتشار گزاشتنشون. اما بازم اینجا بهترین جاست. دوباره توی همون چاله قبلی افتادم. اما اینبار میام بیرون یا نه؟ همیشه از چاله چوله های زندگیم فرار میکنم. اما اینبار میخوام پرشون کنم که اگرم برگشتم عقب تو زندگیم، نیفتم تو همون چاله های قبلی. امیدوارم نکشتم و قوی تر بشم.
موفق نشدن در کنکور ته زندگی شما نیست!
قبول نشدن تو ارشد نشون دهنده این نیست که هیچوقت قرار نیست آدم موفقی باشید!
آدمی موفق که از شرایطی که به وجود اومده بتونه نهایت استفاده رو بکنه ، چه اون شرایط قبول شدن تو بهترین رشته و بهترین دانشگاه باشه؛ چه ادامه تحصیل ندادن!
راه موفقیت خودتو پیدا کن .
نگاه نکن که بقیه موفقیت و خوشحالی رو تو چی می بینن ، خودتو همینجور که هستی دوست داشته باش . .

رایان جوانمرد 

تقدیم کنکوریای  
دیروز از تایم کلاس زبان تا همین موقع ها بیرون بودم،شاید برای چند ساعتِ کوتاه پنجره ی فکر کردن به تورو گذاشته بودم پایین تو تسک بار.م.ع هم خوب رانندگی میکنه،عصر خوبی باهاشون داشتم ف.ح و م.ش هم که همراهان همیشگی.فیس من همون شه په و داغون.
من حیرونم اخه چطور قده موسی کو تقی ای که میاد رو سیم های برق خیابون تون میشینه هم پیش چشمت ارزش ندارم.میدونی،راستش دیگه نمیخوام بیشتر از این خودمو اذیت کنم،نه که دیگه دوستت نداشته باشم!دارم خیلی هم دارم ا
1.میگه خانم دکتر حرصمو درمیاری چرا تو هر رابطه ای خودتو عقب میکشی؟!
2.موقع خداحافظی پشت سرم داد میزنه خیلی خوبی یکم قدر خودتو بدون
3.میگم خیلی زندگی رو ایده ال میبینی .اینده و جامعه اصلا اونقدری که میخوای ایده ال نیستن
4.بغلم میکنه و میگه تو خیلی خوب بودی
6.میگه بیخیال دنیا
7.مرگ دختر 35 ساله و اشک و اشک و اشک تا ساعتها
8.مریض 50 ساله اینتوبه میشه و میزنیم تو سر خودمون و ترس و درد و ترس
9.میرم ارایشگاه.میبینم هنوز ادمایی هستن که میخندن لباسای قشنگ می
ادمیزاد فکر میکنه یه روز به از دست دادن ها عادت میکنه یه روز وقتی قراره از دست بده یچیزی نمی چسبه بیخ گلوش اما دوباره و دوباره این غصه تکرار میشه دوباره و دوباره ادم درد میکشه و میدونی چیه ؟ هیچ کاریم نمیتونه بکنه نقطه سر خط .
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدانستم پاداش این روزهای سختی که گذارندم چنین روزهای شیرینی است، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم . 
این روزها انقدر شیرین است که وقتی به گذشته ای که گذشت مینگرم با لخند میگویم چه خوب گذشت :) 
امروز کلی برای حشمت فردوس گریه کردم. وقتی رفت سر قبر عاطی و گفت حتی پول ندارم کنار تو دفنم کنن . یا موقعی که گفت اون روز داشتم به زنم فکر میکردم، به اینکه بدبختی من بعد از فوت اون شروع میشه.
و حالا فهمیدم چرا انقدر با حشمت فردوس همذات پنداری کردم و باهاش اشک ریختم. یاد پدربزرگم افتادم که چطور بعد از مرگ مادربزرگم داغون شد. یاد پدربزرگم افتادم که میگفت کاش زمین گیر میشدم، ولی اون زنده بود . خیلی دردناکه از دست دادن رفیق ۵۰-۶۰ سالت که هر روز و هر
در یکسالی که گذشت چالش های زیادی رو پشت سر گذاشتم 
خیلی زیاد 
بارها تا مرز سقوط رفتم اما به یک مویی خودم رو بند کردم و در هوا معلق ماندم 
بارها شکستم و باز خودمو جمع کردم 
بارها افتادم و باز لنگ لنگان به راه افتادم 
.
.
.
اگر میدونستم پاداش این روزهای سختی که گذروندم چنین روزهای شیرینی، تمام روزهای تلخ گذشته را با کمال میل به  آغوش میکشیدم . 
این روزها انقدر شیرینه که وقتی به گذشته ای که گذشت نگاه میکنم با لبخند میگم چه خوب گذشت :) 
اونقدر عصابنیه که‌ نگوووووونمی دونم چرا اینقد غر می زنه 
یه وقتایی با خودم میگم با این همه حرص خوردن خوبه زبونم لال سکته نمی کنه. اخه مادر من چرا اینقدر دنیا رو سخت گرفتی 
چرا به خاطر هر چیزی حرص می خوری 
خودتو به یه کاری مشغول کن 
ولی اصلا گوشش به این حرفها بدهکار نیست 
امشب هم نمی خوام شام اماده کنم ببینم خودش پامیشه یا نه
به خاطر خودش می گم .اگه به یه کاری سر گرم باشه فکر و خیال بیخود نمیاد سراغش 
دغدغه مامان خونه نیست.ما بچه ها و اطرافیانشن
دو تا کارگر گرفته بودم واسه اثاث کشی. گفتن 40 تومن من هم چونه زدم  شد 30 تومن.بعد پایان کار، توی اون هوای گرم سه تا 10 تومنی دادم بهشون.یکی از کارگرا 10تومن برداشت و 20 تومن داد به اون یکی.گفتم مگر شریک نیستید؟گفت چرا ولی اون عیالواره، احتیاجش از من بیشتره.من هم برای این طبع بلندش دوباره 10 تومن بهش دادم تشکر کرد و دوباره 5 تومن داد به اون یکی و رفتنداشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشماونجا بود یاد جمله زیبایی که روی پل عاب
بخش اول:
 
چند روز پیش، راننده ای که من رو به محل کارم میبره خواب مونده بود، چون از کرج باید میمومد خیلی طول کشید، منم ترجیح دادم دیگه بالا نرم و همون سرکوچه قدم بزنم تا بیاد؛ ساعت حدودای 6 صبح بود، یواش یواش کارگرهای کنار خیابون هم اومدن . با هر قدمی که من میزدم اونها بیشتر مینشستن و چِشم چشم میکردن که یه ماشینی بیاد که ببرتشون سرکار .
 
نیم ساعتی منتظر بودم، بالاخره راننده رسید و سوار شدم ولی اونها همچنان چشمشون به ماشینی بود که کارگر ساده
اول از همه و قبل شروع باید بنویسم که الان یکی گفت تهران داره تگرگ میاد، یاد تگرگ اون روز افتادم یهو، اون روزیکه یهو تبدیل شد به برف، اون روزیکه سر خوردم افتادم زمین! اون روز برفی که رفتیم پالادیوم، همون روز که داشتیم تو تجریش تو برف و سرما قدم میزدیم، موقع برگشت که از جلوی باغ فردوس رد شدیم و یکم جلوترش سیگار کشیدیم، همونجا که من بهت گفتم. 
ولش اصلا، 
چی میخواستم بنویسم چی شد.
*پست فقط با فکر کردن به چنتا دونه تگرگ تغییر مسیر داد.
**محتوای چیزی
صبح روز دوم اردیبهشت ۹۷. صبح که چشمهامو باز کردم اندازه دو ثانیه داشتم به این فکر می کردم که الآن کجای زندگی ام؟ خوشحالم یا ناراحتم؟ از اینکه دوباره صبح شده چه حسی دارم؟ لعنت بهش که دوباره صبح شد؟ یا به به دوباره امد باد بهاری؟ خیلی زود و با صدای بلند، البته نه اونقدر بلند- اسم تو رو صدا کردم و دوباره چشمهامو بستم و به هرچی صبح فحش دادم. ولی چه فایده. کدوم صبحی تاحالا با فحش شنیدن بیخیال ادامه دادن شده که این دومیش باشه. شروع کردم به خوندن خبرها
چند روزه درس مرس یُخ
می خورم و می خوابم
توکل برخدا میرم امتحانمو می رینم و میام
افتادم هم افتادم
ترم بعدم ترم خداست دیگه باز بر میدارم
مردم زیر بار این همه فشار و امتحان
فردا دوتا امتحان همزمان داریم
یکیش یک و نه دهم واحد اون یکیش چهار دهم
بعد اون یک و نه دهم واحدی ام امتحانش از هشت نمره س چون باقیش میشه عملی و میانترم
ولی سره همین یه چسه امتحان
قششششنننگگگگ ججججرررررررر مون دادن
هرچی میخونی حتی به نصفش هم نمی رسی
دیگه بیخیال شدم حواله ش کردم
نمازم که تموم می شه می بینم پیرزن تخت ۸ که فردا جراحی قلب داره اومده نمازخونه و مشغول نماز صبحشه. سعی می کنم به روی خودم نیارم که دیدمش تا این که می گه حالا شمام نمی خواد خودتو به اون راه بزنی. خنده م گرفته از حرفش ولی خیلی جدی ابروهامو به حالت اخم تو هم می کشم و بهش می گم کی به شما گفته پاتو بذاری روی زمین! می دونی چه قدر کارت خطرناکه مادرجان؟ بدون این که حرفام براش اهمیتی داشته باشه می گه فکر نمی کردم شما دکترا هم نماز بخونین. وگرنه می رفتم نمازخ
سلا سلام سال نوتون مبارک:)
امیدوارم توی سیل اسیب ندیده باشید و تن همه هموطنام در سال جدید  سالم باشه و دلشونم خوش باشه
خوب چه خبرا اهدافتون نوشتین؟ امسال انشالله سال فراوانی باشه براتون توی هر چیز خوب و دلچسبی.
امسال برعکس هرسالی هیچ اهداف بلند بالایی ننوشتم و تمام تلاشم رسیدگی جدی به درونم هست، یافتن ریشه مشکلات درونی، امسال باید سال خودم باشه وبس.
داشتم فکر میکردم چرا باید اول سال کلی اهداف نویسی کنیم و دفتر پر کنیم و سال به نیمه نرسیده هم
سلام
امروز که دیدم دوباره دارن صندلیا رو می‌چینن تو طبقات (بله من باز دانشگاه بودم :دی)، یادم افتاد فردا کنکوره! بعد یاد کنکوری‌های اینجا افتادم که ماشالا تعدادشونم زیاده :)) یه عکس گرفتم می‌خواستم بذارم که با فضای جلسه آشنا شید مثلا :دی ولی فکر کردم خب که چی :))
بچه‌ها برا همه‌تون آرزوی موفقیت می‌کنم. دعا می‌کنم حالتون امشب و فردا (یا فرداشب و پس‌فردا) قبل کنکور، سر جلسه و بعدش خوب باشه و ایشالا نتیجه‌ی زحمتاتونو بگیرین ^_^ 
 
راستی ولادت ح
یه روزایی هست که فکر می کنی اول راهی و شروع میکنی هدفهاتو رویاهاتو خواسته ها تو ردیف میکنی و هزاااار مدل فکر و خیال و حال خوب.برنامه هاتم دقیق میچینی و تهه تهش خودتو میبینی که تو 26-27سالگیت به حداقل خواسته هات رسیدی باقیشو باید فقط ادامه بدی و ببینی و تجربه کنی و از همه مهم تر، زندگی کنی.رسیده باشی به جایی که وقتی به پشت سرت نگاه میکنی گیج و هاج و واج جایی که روش واستادی نباشی.
قضیه چی بود که اون روزایی که فکر می کردیم اول راهیمم،اصلا هنوز به اول
خیلی دلم گرفته.خیلی خیلی.دلم میخواد فقط گریه کنم!
این همه تلاش کردم برای اینکه وزنمو کم کنم ولی درست همون جایی که باید ادامه میدادم جا زدم.
از دست خودم ناراحتم!که همه چیو نادیده میگیرم.ناراحتم که کم آوردم.که بدون اینکه متوجه باشم داشتم آرزومو فراموش میکردم.
من قرار نبود جا بزنم!واقعا قرار نبود.
این همه تلاش کردم 71 رو ببینم.این همه ذوق داشتم براش.دوباره همه تلاشم تباه شد.الان 77 رو دیدم.خیلی ناراحتم.خیلی
چقدر بد کردم به خودم به جسمم.
لذت بخش ترین و غرور افرین ترین اتفاق زندگی هرکسی سفر به ماه، فتح اورست، یه اختراع خفن یا کشف یه چیز شگفت انگیز "نیست"، بی نظیر ترین لحظه زندگی اون لحظه ایه که به قدرت خودت ایمان میاری. به خودت. خودِ خودِ خسته و داغون و لهِ لهت، دقیقا اون لحظه که از خوشحالی ضجه می زنی! اون لحظه که هیچکی نیست، هیچکیو نداری و با اشک شوق دستتو حلقه میکنی دور خودت و سفت بغل میکنی خودتو، به جای همه ی ادمای راستکی و الکی، به جای همه ادمایی که باید میبودن و نبودن، نباید
در یک روز گروه روان قانونی رو تصویب کردن که اگر کسی عملی روانپزشکی رو افتاده باشه، تئوری هم افتاده و امتحان دوباره هم گرفته نمیشه ‍♂️ در کل یه ۵ واحدی رو الکی الکی افتادم . احساس میکنم مثل اقتصاد کشورم دارم دچار رکود میشم . دوستانم هم ورود منو به جمع دانشجویان " لَش کُن" و تنبل تبریک گفتن . یک نکته جالب هم بگم تنها کسی هم که افتاده من هستم . باید در کتاب گینس هم ثبتش کنن . میترسم فردا هم حکم اخراج از دانشگاه بیاد دستم . 
بخش بعدی جراحی داریم . این
دیروز رفته بودم توچال کلن هم خیلی سخت بود یعنی واقعن پدرم در اومد هم کمرم داقون شد هم وام درد میکرد و همه جام هم سردش بود ولی فارق از این ها بهم خوش گذشت داشتم فک میکردم که واقعن چرا بهم خوش گذشت اخه واقعن هیچیزه جالبی نبود جز سختی به این نتیجه رسیدم که شاید از خود سختیش خوشم میاد یعنی مثل یه جور مازوخیست  بعد فرداش (که میشه امروز) یاده حرف یکی افتادم که میگفت وقتی اسایشت بالا بره مشکلات و دقدقه های ذهنیت هم پیچیده تر میشن مثلا اگه من همین چن وق
بهنام بانی -چه بخوای چه نخوای

دانلود آهنگ بهنام بانی به نام چه بخوای چه نخوای همراه با کیفیت اصلی+پخش آنلاین
Behnam Bani – Che Bekhay Che Nakhay
 
♥متن آهنگ  بهنام بانی به نام چه بخوای چه نخوای ♣
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
این دل فقط جای توئه گوشم به حرفای توئهقلبم تو دستای توئه عشقمآرامش حال منی عشق ایده آل منیاما فقط مال منی عشقمدوس دارم تورو مثل
سلام.
خسته نباشید دوباره!!!
منم برگشتم دوباره!!!
هنوزم منتظرم دوباره!!!
دوباره،دوباره،دوباره!!!
خب امتحانا هم تمام شد و تابستون تقریبا آزاده و فعالیت دارم.(اما بازم به همون شرط همیشگی:بازدید از وب،ارسال نظر و.)
اخرین مطلبم برای بهمن بود که یه نظر سنجی گذاشتته بودم و تا الان فقط نه تا نظر داده شد.
برای همین اعصابم خیلی خورد بود و دوباره بلاگ رو ول کردم.
اما الان دوباره برگشتم و تا چند روز آینده هم یه نظر سنجی می ذارم و ایشالا یه هدیه ای هم در نظر می
به مها میگم حالم خوب نیست مست خوابم پیش خودم میگم دلم میخواد گریه کنم. ازش میپرسم به نظرت میتونم با این وضعیت کتابمو تموم کنمو کارامو انجام بدم؟ میگه هیچ چاره ای نداری خودتو غرق کارهات کن وگرنه برای ما هیچ کاری جز خوابیدن یا گریه کردن نمیمونه. خودتو غرق کتاب کن اونوقت میبینی حتی نمیفهمی چجوری تمومش کردی و لذت هم میبری. پیش خودم میگم درست میگه نه با خواب وضعیت من درست میشه نه باگریه و کار نکردن باید راسخ باشم مثل قدیم پافشاری کنمو کتابمو بخون
خوبه که یه جایی هست که میتونی هرچی میخواهی بگی و بنویسی. گاهی نوشتن کمک میکنه افکارت مرتب بشه. گاهی باعث آرامش میشه. گاهی هم باعث میشه که ذهن خودتو ببینی و افکارت رو مرتب کنی.
یه وقتایی یه چیزایی توی ذهن آدم هست که لابه لای درگیری های ذهنی فراموش میشه. وقتی می نویسی، اون چیزایی که پررنگ تر و جلوتر از همه در ذهن بودن اول نوشته هات قرار میگیرن. بعدش نوبت میرسه به اون چیزایی که داشتن فراموش می شدن. اگر به نوشته ها دقت کنی می فهمی که بعضی مطالب مهم بو
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟صیدت دوباره به دریا برگشت؟غمت نباشد چون خدا با ماست !هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !بگو خدا با ماست.اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم
ولی فک کنم حس خوبی باشه که در عین حال که خودتو متعلق به همه ی ادیان بدونی جزو هیچ کدومشون نباشی
عاه این راز و رمز دین و مذهب همیشه برای من یه چیز جذاب و ترسناک باقی میمونه
به هیچ عنوان نمیتونم در موردشون تصمیم بگیرم.ای کاش یه گزینه ی همه ی مواردم بود :(
سلام.
دوباره همین آدرسو انتخاب کردم که اگه دنبالم گشتین پیدام کنید .بله من پریچکم . 
نمیدونم چرا یهویی خودمو از همه چی محروم میکنم . نوشتن هوا خدا . بارون بهار و
این روزها در حالتی بین امیدواری و ناامیدی به سر میبرم و الحق که سگی ترین حالت ممکنه .
بله دوستان من خیلی خیلی ناله و غرغر تو دلم جمع شده . گوش شنوا اگر هستید قدمتون سرچشم
 اگه نه نخونید که واسه پوستتون خوب نیست .
×یکی نیست به من بگه از چی می ترسی خره؟هرکی اومد تو زندگیت
نخواه که صبور باشم. نخواه که منتظر آینده روشن باشم. نخواه که رنج بکشم و آن را به چشم پله‌هایی به سمت خورشید ببینم. نخواه بگویم رفته که رفته، دیگری در راه است». نخواه خودم را با دیگران مقایسه نکنم. نخواه که اگر افتادم دوباره بایستم. نخواه که در هر صورت لبخند بزنم. نخواه که بدبین نباشم. نخواه که نزد مشاور بروم. نخواه که کمال‌گراییم را کنار بگذارم. نخواه که خودم را دوست داشته باشم. نخواه که به چیزی یا کسی توکل کنم. از من هیچ مخواه. همین نخواستنت بز
سلام وقت بخیر : )
 
همونطور که قبل گفتم زمینه زبان انگلیسی دارم و الان باید از مرحله اول خارج بشم و وارد مرحله بالاتری بشم
 
یادم هست خیلی وقت پیش که قصد کردم شنا یاد بگیرم (6 جلسه ای یاد گرفتم)
جلسه اول و دوم تقریبا تمام تئوری رو یاد گرفته بودم و فقط مونده عملی بشه !
جلسه سوم و چهارم مربی از ما خواست بجای تمرین با تخته (کمک کننده برای ایستادن روی آب) وارد عمیق بشیم و اونجا تمرین کنیم و خودشم میاد !
البته من هی میگفتم نه بذار همینجا خوب یاد بگیریم بع
یه وقتایی دلم نمی خواد بنویسم. چون اگه بنویسم همه چیز واقعی میشه. همه چیز از اون مه رویاگونه قشنگ بیرون میاد و مثل یه شهاب سنگ میخوره به زمین. زمینی که توش همه چیز واقعیه؛درد داره،شکست داره،از دست رفتن داره. شایدم به خاطر کمالگراییمه. یه صدایی همیشه تو گوشم میخونه که اگه انرژی کافی داری که بنویسی،انرژی برای ورزش کردن و فلان و بهمان هم داری. انرژی کافی برای بهترین ورژن خودت بودن داری. شایدم فقط به خاطر اینه که میترسم دیده بشم. میترسم کلمات کلما
فاطمه‌زهرا رو بردم بیرون بچرخیم. اول رفتیم امام‌زاده‌ای که چسبیده به دیوار محوطه مجتمع مامان‌اینا. 
رفتم زیارت. یادم اومد امروز وسطِ سلامِ نمازم، چقدر هوسِ زیارتِ بی‌بی رو کرده بودم.
دلم باز شد. این امام‌زاده هم یک خانومه.
و من سه بار گفتم: صلی الله علیک یا اباعبدالله.
بعد با فاطمه‌زهرا برگشتیم "محبّته"
چند دقیقه بازی کردیم. خندیدیم. درخت و سبزه دیدیم.
و تا در خانه دویدیم چون زینب بیدار شده بود.
به فاطمه‌زهرا گفتم: اینطوری می‌خواستی بر
تلفن را برداشتم که به مامان زنگ بزنم و بخواهم که برایم دعا کند، گفتم شاید خواب باشد و پشیمان شدم. بعد یادم افتاد که مدت‌هاست دیگر دعاهای مامان مشکلاتم را حل نمی‌کند. بعد به این فکر افتادم که نکند برایم دعا نمی‌کند؟ بعد به این فکر افتادم که نکند او هم دیگر دوستم ندارد؟ بعد بغض کردم. بعد خیره شدم به آسمان ابری صبح جمعه که سفیدی‌اش چشم‌هام را اذیت می‌کرد ولی چشم‌هام را نبستم. بعد یادم افتاد که چه‌قدر تنهام. تنهاتر از این بچه‌ گربه‌ی پشت بام

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها