نتایج جستجو برای عبارت :

دل من هرجوريه ميخاد ب چشم تو بياد

دلم بسیااااارررر بسیااااااررررر مشهد و امام رضا میخاد:( واقعامحتاج زیارتم :( (ایموجی اشک و آه و ناله و شیون و غصه )دلم میخاد برم مشهد تو یکی ار حجره های روبه روی صحن بشیم فقط زل بزنم به گنبد،فکر نکنم،حرف نزنم،فقط با تمام وجود احساس امنیت کنم.من واقعا دلم صدای نقاره خونه میخاد ، بعد نماز صبح،وقتی تازه داره آفتاب میزنه ،یه هوای خنک،صحن خلوت یادمه یه بار با فضا سازی بالا که توضیح دادم یه اقاهه هم داشت بلند برا خودش آواز دستگاه دار:) میخوند سنتی
دلم میخاد یه عالمه غر بزنم که چرا همیشه برای داشتن چیزایی که بقیه به اسونی همیه داشتنش من همیشه جون کندمممم
دلم میخاد همه چیزو ول کنم برم یجایی که هیچکس نبینم 
دلم میخاد دیگه برنگردم به خوابگاه کوفتی و ادمای روی مخ اش رو نبینممممم
بگذریم 
امروز ورزش کردم کتاب خوندم اتاقو تمیز کردم 
باید زبان بخونم و یکم هم درس بخونم 
"هرچی خدا بخواد"چه معنی میتونه داشته باشه؟!!
به نظرتون میتونه این معنی رو بده که خدااینو میخاد  همه جا صلح باشه ،همه چی امن باشه و همه جا آروم باشه ولی افسوس که هرروز نوع جدیدی ازجنگ شروع میشه.
یامیتونه تواین معنی بشه که پدری میخواد بهترین زندگی رو باسه خوانوادش بسازه و معلومه خداهم همینو میخاد؛ ولی نمیتونی اینو مشخص کنی که عامل اصلی نرسیدن به خواسته های پدر چیه ؟!کیه؟!
یامیتونه تواین معنی شه  اون جوونی که باسه استخدام شدن وشاغل شدن به هر دری
روز وشبهایت بویِ غم می دهد
به گمانم یتیمی باز 
دلش شکسته.!
آسمان هم میفهمد
شاید بیشتر از من و تو.
ولی پاییز جان
تو انگار هنوز هم کینه داری در دلت.
درست مثلِ یک قلبِ درب و داغون.
ولی اینها به کنار همه اش.
گاهی به این نقطه می رسم که حقیقتا همه چیز پوچ است
نقطه ای که نه شادی به لذت هایش
و نه غمگین به دردهایش.
چقدر شیرینه این لحظات
فقط نمیدونم چرا
توی همین لحظه که گفتم دلت هیچی نمیخاد;
دلت یجور مردن میخاد
یه جور جمع و جور کردن و رفتن میخاد
رفتن و ب
‏پسر همسایمون کرونا گرفت خوب شده مامانم چپ چپ نگام میکنه قشنگ معلومه میخاد بگه ببین پسر مردم کرونا گرفت خوب شد تو هنوز نگرفتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
آبجیم میخواست بره تا عابر بانک سر کوچه و بیاد
انگار میخواست بره میدون مین
حال و هوای خانواده اندوهگین بود
حتی بابام از زیر قران ردش کرد
ادامه مطلب
به نام خدا تاکید میکنم در اول مطلب که این نظر و افکار بنده هست و هپروتی هست و جدی نیست .این که ما روی عقایدمون پافشاری کنیم چیز خوبیه ، اما اگه عقایدمون فایده و سودی نداشته باشه چی؟؟گیریم یه کشوری یه کشور دیگه ای رو به زور و گرفته ، که کار خیلی بدیه ، همه هم میدونند کار بدیه ( که شایدم نباشه چون نظر اونا یه چیز دیگست ) باری به هر جهت ما از منابع ملیمون داریم خرج میکنیم ، جوونامون دارند خونشون رو میدند ، پدر بازنشسته ی من داره بعد از سی سال ک
دلم میخاد بزنم به سیم آخر
به مامانم کهـ هی هر جمعه بیا عزیز زهرا رو میذاره بگم
بجای اینا یکم اخلاقتو بامن درست کن خوشش بیاد،به جاش کمتر سر من وقتایی که ناراحتی ازجایی داد بزن،به جاش بیشترحواست به دل دخترت باشه که یه همچین وقتایی از بی کسی پتو گاز نزنه،بالش زیرسرش رو هی اینور اونور نکنه از خیسی، صورتشو خط خطی نکنه از اشتباه بقیه.
به جاش خوب شو.اونم زودترمیاد
اصن چرانمیای امام زمان؟! مگه چقدر بدتر بایدبشه؟
راحت آدم‌میکشن،راحت دروغ میگن،راحت
همه امون داریم روزامونو پر میکنیم تا بمیریم انقدر باید کار کنیم و درس بخونیم و تلاش کنیم تا بلاخره یه روز بمیریم،پس چرا دنیا ولمون نمیکنه تا یه کم فقط یه کم اونطور ک دلمون میخاد زندگی کنیم!چرا زندگی اونقدری که دلمون میخاد اونقدری که براش تلاش میکنیم جذابیتاشو بهمون نشون نمیده! امروز تو اهنگه میگف اگر یاری نداری ک سرتو بذاری روشونش اشکال نداره خودتو بغل کن محکم:)
چقدر سخته که
یک روز صبح ازخواب که بیدار شدی
ببینی .حرف بزنی
اما نفهمی بقیه چی میگن!!!!!!
و سخت تر از اون اینکه
بقیه بهت بخندن و بگن دیوونه
و دخترات ذره ذره به این تمسخر;آب بشن.
امشب یادِ اون لحظه ای افتادم که
شامیا به اهل بیت "خارجی " گفتن
یادِ روضه ی سر
یادِ رقیه.!
قرار بود این روزا;روزای خوبی باشه
اما نمیدونیم چی میخاد سرمون بیاد
#خدایا شکرت که به من اشک دادی
#الا بذکر الله تطمئن القلوب
چه بی جون همرو مرتب چید 
چه بی جون 
مرد 
چه جالبه اینجا برای حذف ۳ روز مهلت میخاد 
مهلت 
حتی یه وبلاگ مهلت میخاد 
باشه 
چه تعریف بدیه از روز جزا 
هیچ چیز دست گیر شما نیست و تنهاتان عریان.
چه عریان 
چه بی جان 
چقدر نحیف مردم 
همیشه فک میکردم 
نه اصن فک نمیکردم 
حتی کشتی جا کلیدی باهام قهر بود 
حتی.
سایه مرد 
سال ها پیش وقتی توو حیاط تاب سواری میکرد و سایشو میدید رو دیوار اسمشو گذاشت سایه 
ای کاش سما زودتر بزرگ بشه ازش خواهش کنم اسم دخترشو من ب
چه بی جون همرو مرتب چید 
چه بی جون 
مرد 
چه جالبه اینجا برای حذف ۳ روز مهلت میخاد 
مهلت 
حتی یه وبلاگ مهلت میخاد 
باشه 
چه تعریف بدیه از روز جزا 
هیچ چیز دست گیر شما نیست و تنهاتان عریان.
چه عریان 
چه بی جان 
چقدر نحیف مردم 
همیشه فک میکردم 
نه اصن فک نمیکردم 
حتی کشتی جا کلیدی باهام قهر بود 
حتی.
سایه مرد 
سال ها پیش وقتی توو حیاط تاب سواری میکرد و سایشو میدید رو دیوار اسمشو گذاشت سایه 
ای کاش سما زودتر بزرگ بشه ازش خواهش کنم اسم دخترشو من ب
در حد تماس و پیام کوتاه میرم سراغش!
اقا اینجوری بگم برات که سه روزه شارژ نکردمش و شصت درصد شارژ داره !
انقدر دوری و دوستی ایم . نه ببخشید دوری و قهری!
.
.
.
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این ح
دوباره مثه هرسال این افتاده تو دلم که یکی بهم میگه چرا تو این یک سال که گذشت یک بار به آسمون نگاه نکردی و ببینیم؛
چرا وقتی از همه کس و همه چیز ناامید شدی به من نگاه نکردی
چقدر بده یکی چشم انتظار یکی باشه که ازش چیزی بخاد اما اون اصلا فکر اینکه یکی میخاد کمکش کنه رو هم نفهمه 
چقد حس بدیه
چه حس تلخی
چه قدر سخته به کسی نامردی کنی عوض اینکه تو بری نازشو بخزی اون بیاد نازتو بکشه
ولی ته ته همه این حرفا 
خدا که فقط خدای آدم خوبا نیس
خدای همه ی نامردا و نا
حقیقتا دلم میخاد از خانواده جدا شم تنها زندگی کنم،و نمیفهمم بدی این کار چیه ک انقدر در. کشور ما با چشم بد بهش نگاه میکنن!!!مستقل شدن یکی از مراحل تکامل انسانه که این سنتی بودن کشورمون و خانواده هامون نمیذاره ازش بهره ببریم!همه میخان بقبولونن به آدم که کسی ک تنها زندکی میکنه زندگی بدی داره و براش قراره اتفاقی بدی بیوفته و یا هرزه اس و یا دختر بازه!در صورتی ک به نکات مثبتش اصلا نگاه نمیکنن و اصلا به حس استقلال ادم توجهی نمیکنن!یکی دیگه از مسکلات
میدونین خیلی وقتا خیلی چیزا اونجور ک خود ادم میخاد پیش نمیره
یه وقتایی ادم میخاد لحظات خوشی برا خودشو بقیه بسازه اما دقیقا همون لحظات میشه بدترین لحظات زندگی ادم 
.
.
.
.
‌.
یه وقتاییم هست که ادم‌فک میکنه گند زده به همه چیزو . اما نه 
یهو میبینه اون لحظع بد دوباره توی بهترین خاطراتش بایگانی میشه . 

پ . ن : یه ادم همونقدر ک میتونه با دوس داشتنو دوس داشته شدنش حال یه نفرو خوب کنه . همونقدر ک میتونع کاری کنه ک اون ادم از زندگیش از زنده بودنش از همه
دلم یه پدربزرگ میخاد.
مثل این پدربزرگه تو تبلیغ عالیس
گارسون بیاد بگه : 
چی میل دارید؟ 
چنجه بدم؟ 
سلطانی بدم؟ 
چلوگوشت بدم؟ 
چلوماهی بدم؟ 
ماهیچه بدم؟ 
کدومو بدم؟؟؟
بعد پدربزرگه بگه : هممممشو بدید!!
متاسفانه نه تنها پدربزرگم رستوران نمیبردم، و نه تنها برام چنجه نمیخره، بلکه اصلا پدربزرگی ندارم :|
 بعد آخرین پست چندین بار اودم اینجا ی چیزی بگم اما تا این صفحه ی مطلب جدیدو باز کردم دیدم هیچی یادم نمیاد.
تابستونم از 19 تیر شروع شده ولی هیچ کار مفیدی نکردم! فیلم پیبینم یکم و کلیدر رو شروع کردم بخونم. دلم میخاد کلاس ایروبیک برم و نقاشی کنم اما شرایط ی جوریه الان ک وقت نمیکنم و امیدوارم شرایط بهتر بشن
الانم کتاب آیین نامه رانندگی جلوومه و خیلی نچسبه:)
نمره ها اومده و خیلی عصبانی میشم از استادی ک بی خود و بی جهت بچه هایی رو انداخته ک واقعا بلد بو
من هیچی نمیگم. با هیشکی حرفی نمیزنم. از هیشکس هیچی نمیخام. هیچی نه حالمو خوب میکنه نه بد. نه بد کسیو میخام نه کاری ب خوبشون دارم. نه از بودن و داشتن چیزی ذوق میکنم نه از نداشتن و ازدست دادن کسی یا چیزی ناراحت . حتی مرگ . صفرِ صفرم! صفر مطلق.
نشستم سکوت کردم. سکوت روی همه‌ی دنیا. نشستم منتظر اون خدایی‌م ک گفته "انا عند المنکسره قلوبهم" ببینم تا کجا میخاد ببره نشستم ببینم عدالتشو چجوری میخاد نشونم بده .
به نام او.
لپ تاپو روشن کردم و داریوش داره میخونه :اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد."
منتظر بودم بنویسم از امروز ولی چیزی نبود جز اعصاب خوردی های معمول خونه 
شب ها بیشتر دلم میگیره جدیدا
تنها شدم.مثل وقت هایی که تهران تنها بودم.دلم میخاد برم تهران و دو هفته بمونم اونجا!
واقعا این هایی که تو این سن با خانواده زندگی میکنن خیلی سخته!!!یا شایدم من عادت کردم به تنهایی بودن یا بهتره بگم مستقل بودن!میرم اونجا دلم برای اینجا تنگ میشه ،برای تو جمع خانواد
تو که نیستی از خودم بی‌خبرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
دل من از تو جدا نیست
این هوا بی تو هوا نیست
چی بگم از کی بگم وای
دیگه غم یکی دوتا نیست
**
تو که نیستی از خودم بی‌خبرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
دستم از دست تو دور
این شروع ماجراست
روز و شب، هفته و ماه
قصه های غصه هاست
بودن اینجا که منم
مرگ بی چون و چراست
همه چی از بد و خوب 
قصه رنگ و ریاست
**
تو که نیستی از خودم بی‌خبرم
کی بیاد و کی بشه همسفرم
عشق و مستی پیش تو
پشت دیوار
غم غربت نداره
اونجا که خونه
همیشه دوست داشتم تو حیاط خونه کنار اون درخت گردو که مغموم و کز کرده کنار دیوار نشسته و از دار دنیا هیچی نمیخواد جز آب و خاک خوب ، یه زیرانداز بندازم و به حرف مادرم که میگه زمین سرده یه قالیچه بنداز رو اون گوش بدم و اون قالیچه ای که از مادربزرگ مادرم ( خدا رحمتشون کنه) برامون مونده رو بندازم رو زیر اندازم و تو دلم بگم چقدر خوب که رنگش قرمزه و من عاشق این رنگملیوان سفیدم رو که پر شده از چای دستم بگیرم و فقط خیره شم به سقف بالای سرمبه اون پهنه آبی که
هویت پارت دوم
طالع این هفته ام به این شکل شروع شدههفته را با کم انرژی و بی  انگیزگی عمیقی شروع میکنی یه قسمت از این حال بر میکرده به سوالهای فلسفی ای که این چند وقت اخیر در ذهنت میچرخه ولی با رفتن پولتون به بخش هویت طالعت  این سردرگمی وبی جوابی پیچیده ترهم میشه این ماجرا انرژی زیادی میتونه ازت بگیره در حدی که هیچ بعید نیست به تعهداتی که داری نرسی وکارها را پشت گوش بندازی دلت یه کرختی وتنبلی عمیق میخاد اما ذهنت متوجه که هرچه بیشتر دراین حالت
چرا نمیای سر بزنی؟؟
وقت نمیشه دیگه
.
.
نگفتم سخته خیلی سخته مسیر جنگل برام 
نگفتم ۱۰۰ بار تا نیمه ی راه اومدم 
نگفتم اونقدر ایستادم کنار راهدارخونه که پام سرپا خواب رفت 
نگفتم عین مردن میمونه 
نگفتم من خودمم با واسطه دوس داشتم 
توان بیشتر از نیم ساعت موندن نیست 
نباشمو بیاد چی 
باید برم 
تبریک میگه و میره 
میره خونش 
ماهیاش منتظرن 
گلا 
تابلوها 
استیکر رو یخچال 
شب نهم امشب 
چه خوابی بود توو مسیر برگشت 
دیدی هیچ وقت از تنهایی نترسیدم؟
دی
چرا نمیای سر بزنی؟؟
وقت نمیشه دیگه
.
.
نگفتم سخته خیلی سخته مسیر جنگل برام 
نگفتم ۱۰۰ بار تا نیمه ی راه اومدم 
نگفتم اونقدر ایستادم کنار راهدارخونه که پام سرپا خواب رفت 
نگفتم عین مردن میمونه 
نگفتم من خودمم با واسطه دوس داشتم 
توان بیشتر از نیم ساعت موندن نیست 
نباشمو بیاد چی 
باید برم 
تبریک میگه و میره 
میره خونش 
ماهیاش منتظرن 
گلا 
تابلوها 
استیکر رو یخچال 
شب نهم امشب 
چه خوابی بود توو مسیر برگشت 
دیدی هیچ وقت از تنهایی نترسیدم؟
دی
رستاک جان ِحلاج میخاند:
بهم گفت این صندلی خالیه؟
بهش گفتم این صندلی مال تو.
و فقد این ادمه ک میتونه این جمله ی بشدت معمولی رو 
با این حس بگه! عاخه چرا اینجوری بهش میگه مال تو؟

نشدن هم گودال عمیقه،که جای خالیش پر نمیشه با بودن هرچیزی.
مثلا من الان دلم بغل ملیکا رو میخواد
بلند بلند اواز خوندنو میخواد
بیرون رفتن از این اسارتگاهو-- میخاد
حیاط خونمونو میخاد
یخ در بهشت میخاد
یه خواب مفید و عمیق میخاد
و خب هیچکدوم حاصل نمیشه دیه!
دیشب خواب پسرخالمو
شاید پیش بیاد که عاشق بشید و میشید
دختر اینقد دل رباست و خداوند قرار داده که همه رو مجذوب خودش میکنه
عاشق شدن هم این روز ها سخته از حیص اینکه دختر خوب گیر نمیاد و حتی از کجا پیدا کنی.
امروزه مردم دنیا اینقد بیخیال اند
که کارهای بد و بی شرمانه میکنن از این رو که خدا نمیبیند.
همتون یه روزی عاشق میشید
حالا تو دانشگاه /مدرسه/خیابون و.
فقط تحمل و صبر میخاد که داشته باشی.
انشالله زود به خانوم آیندتون برسین

*عرفان ترانه
چقدر من تنهام، لاقل یکی پاشه بیاد بریم بچرخیم.
این چند روزه همش بارون باریده و من همش کنج خونه نشستم. حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم.
نشستم تو خونه و صدای جیک جیک این دو تا جوجه رو گوش میدم. خیلی باحالند.
با دستم که بهشون غذا میدم، یکیشون یه تیکه غذا بر می داره و میدوه یه طرف دیگه، اون یکی هم بدون توجه به این که دست من هنوز پر غذاست، می دوه طرف اون یکی تا غذا رو از نوک اون بکشه بیرون و خلاصه این طوری سر یه لقمه نون دعوا می کنند.
ولی شبا خیلی باحاله، ب
داستان کوتاه:سعید مرد خوبیه مغازه داره تومغازه ش برو و بیاییه ولی مشکلش اینه که زنش رو دوست نداره البته مشکل همه ی مردهای این زمونه است تو این شرایط هرچی زنش بهش میگه چرا منو بغل نمیکنی چیزی نمیگه و سرده ولی از موقعی که نماز میخونه اخلاقش خوب شده فقط بعضی وقتا بهو عصبانی میشه و میگیرتش ولی باز پشیمون میشه میخاد جبران کنه ولی غرورش بهش اجازه نمیده یه گل برای همسرش بخره آخ که چه دسته گل هایی که بچه ها به دنیا اومدن بخاطرش. سعید انگار جادو شده نم
اهنگ خدا بهش بگو بیاد از ارشاد
دانلود اهنگ خدا بهش بگو بیاد ارشاد
دانلود اهنگ ارشاد بنام خدا بهش بگو بیاد
دانلود اهنگ ارشاد به نام خدا بهش بگو بیاد

آهنگ جدید ارشاد خدا بهش بگو بیاد
دانلود اهنگ ارشاد خدا بهش بگو بیاد بگو دلم اونو میخواد

خدا بهش بگو بیاد دلم اونو میخواد
اهنگ ارشاد خدا بهش بگو بیاد بگو دلم اونو میخواد بگو هر چی ک دارمو میریزم زیر پاهات بیا
بعضی وقتا مث الان به این فک میکنم که چرا یکی نیست الکی بیاد پی ویمون شاد شیم؟
/* آره دچار کمبود شادیم و خسته شدم. شادی، کجایی؟! */
دقت کنی، زندگیمون خیلی تکراری و مسخرست و فقط بعضی وقتا به چشممون میاد.
پی وی نمیخوام، فضای مجازی نه، یکی زنگ بزنه بگه الن و بلن همین الان بیا بریم بیرون! 
مسافرت یهویی!
یا حتی بیاد در خونمون بیاد تو! و باعث شه بخندیم فقط!
ERROR 404 NOT FOUND.
به نظر من اصلا نداشتن یه چیز بهتر از کم داشتنه
مثل دیشب که به مامانم گفتم از اون شکلات خوشمزه ها برام بخره وگفت باشه پنج تا دونه بردار
بهش گفتم اصلا نمیخام
یا نخر یا اگه میخری زیاد بخر

من یه داداش بزرگ تر دارم
چیزی که خیلی از دوستام و دخترا ارزوی داشتنش رو دارن
اما این درست مث همون شکلاته میمونه
اینکه رابطه ی من و داداشم اونجوری که من دوست دارم باشه نیست
مثل همون پنج تا دونه شکلاته
که ترجیح میدم اگه میخاد کم باشه اصلا نباشه
داداشم رو دوست دارم.
بابا اصلا نمی‌تونم باور کنم کسی دوستم داره ! همه‌ش حس می‌کنم همه صرفا تو زندگی‌شون بهم عادت کردن ، و یه همچین چیزایی خلاصه !( :

-----------------------------------------------------------------------------
تو اینستا یه دختر خانمی فیلم رقصِ خودش و پدرشو گذاشته بود از جذابیت اون فیلم هرچی بگم کم گفتم ، یه دختر خانمی هم زیرش کامنت گذاشته بود ک‌ :
چه چیزایی ک‌ تو حسرتشون نسوختیم ?!(:مگه چی میخواستیم جز اینکه کسی باشه ک‌ پدرانه و با عشق برقصه باهامون ?! حسرتش تا ابد رو دلم میمونه ، ک
جدیدا احساس می کنم میکنم بعضی کارای علی (بلاتشبیه) چقدر شبیه آمریکاست!
مثلا اگه در خواسته ش، من یه قدم عقب برم و تسلیمش بشم، اون در حمله ی بعدی ده قدم میاد جلو!
یعنی فقط منتظره از من یه ضعف کوچولو ببینه!
بطور مثال، همونطور که در این تصویر میبینید، من بخاطر اینکه بچه رو از سر خودم باز کنم و به کارام برسم، اجازه ی دسترسیش به این کابینت رو دادم! 
وی پس از اینکه همه ی زار و زندگی منو ریخت بیرون و توی همه ی آبکش و قابلمه ها راه رفت و حسابی خسته شد، و در
من فکر میکنم ما دو مدل خر کردن داریم البته اصطلاح درستی نیست و باید گفت قانع کردن ولی خب انگار حق مطلب ادا نشده برای همین همون خر کردن استفاده می کنیم.
برای طولانی شدن کسی که خر میکنه الف کسی که خر میشه ب
مدل اول:
مرحله ی اول
طرف مقابل یعنی جناب الف (که میتونه هرکسی باشه افراد خانواده پدرومادر فرزند دوست پارتنر و.) یه چیزی رو میخاد یا یه کاری رو میخاد شما براش انجام بدی . یا نه اصلا آدم خودخواهیه میخاد شما را مجبور کنه که مثلا فلان لباس رو بپوشی.
.
.
.
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو
بین همه این شلوغی ها، نا امنی ها و تفکرات مختلف و وحشیگری ها، من دلم تورو میخاد. تو میشدی آغوش امن و پناهگاه برای من و من مثل همیشه سکوت میکردم و ب تخلیل ها و حرفات گوش میدادم. بودن تو بسه برام. من الان کاشان گیر افتادم و تو . . و خاطراتمون داره منو میکشه.
آهنگ گنجشک پریده چاووشی رو ریپیته و انگاری اصن این آهنگ اومده تا من باش زندگی کنم :)
یه جای آهنگ میگه در کوی معروفم و از روی تو محروم.
این روزا که همش داره تو خونه میگذره خیلی راجبش فک میکنم 
همش به خودم میگم آخه احمق عاشقیتم مث بقیه نیس :))
چرا تهش باید از یکی خوشم بیاد که خودش یکی دیگه رو دوس داره و از طرف دیگه ذوس دخترشم دوستته :)
از خودم خجالتم میکشم بعضی وقتااما بعضی اوقاتم میگم مگه دست خودت بود،خودتم نفهمیدی چیشد ک ب اینجا رسید
نمیدونم بای
یکی بیاد
این لحظه های شبو
یه کاری کنه
که هیچکی
هیچ غلطی نکنه
که فرداش بگه غلط کردم ک دیشب اون غلطو کردم
عاره دیگه
همین
زندگی انقد سخ شده
دیدین؟!
من جدیدن
تسلطی روی رفتارم ندارم.
جدیدن هم
البته نمیدونم ک جدیدنه یا نه!
حالا هر چی
یه شخصیتی بدجور منو به خودش جذب کرده
دلم میخاد 
هرطوری شده
با هر نسبتی
کنارش باشم
نردیکش باشم
حالا من چیکار کنم
برم بگم بیا بیشتر پیشه هم باشیم؟
بیشتر باهم حرف بزنیم؟
نمیدونم
خیلی ضایعس
میدونین
جدیدن
به کاکتوس علاقه خا
چه خوبه که میبینی دلم چی میخاد همه ی اینروزایی که خبر فوت پدر مرتضی و سحر شنیدم پر شد گلوم که ندیدمشون 
اینکه میشنوی رو دوس دارم 
اینکه میاریش خونه ی خودم مرتضی رو 
که بغلش کنم بگم که رخت شادی تن کنی و منو ببخش که ندیدمت زودتر 
که براش کوچولوهای خوشکل آرزو کنم 
که یکم سبک بشه دلم 
موقع برگشت چقدر حرف زدم با خودم 
خیلی کم حرف شدم
خیلی 
گفتم که چرا نگاه نمیکنی باقی نمره هاتو 
گفتم که خو درسته بدت میاد از انصراف دادن ولی خو همه چی که باب میلت پی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها