نتایج جستجو برای عبارت :

در جستجوی انچه برایممقدر نکرده ای خسته اممکن

امام صادق ع فرموداز نشانهاي درستی یقین مردمسلمان اينستکه مردم را بوسبله خشم خدا خرسند نکند مانند کسیکه طبق میل مردم بر حلاف حق. فتواي دهد ونهی از منکر نکند و مردم را بر انچه خدا بخود او نداده سرزنش ننمايد  مردم را براي  انچه.خدابخود او نداده سرزنش ننمايد مردم   را براي انچه بدو ندهند زیرا خدا روزیش نکرده سرزنش نکند زیرا روزی رانه شره و از حریص بیاورد و نه نخواستن ناخواه رد کندو اگر شخصی از شماچنانکه. از مرگ میگریزد از روزیش بگریزد روزیش باو
 اوست خدايی که باران را پس از ناامیدی خلق می فرستد و و رحمت و نعمت خود را فراوان می گرداند و از جمله ايات قدرت او خلق زمین و اسمان هاست و هم انچه در ان ها از انواع جنبندگان پراکنده است و او بر جمع اوری انچه پراکنده است هر وقت بخواهد قادر است و انچه از رنج و مصاعب به شما می رسد همه از دست خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می کند و شما در زمین هیچ قدرتی ندارید و از کوچکترین قواي جهان زبون و عاجزید و غیر خداوند در عالم هیچ یار و یاور
تا حرف میزنی، میگن ناشکری نکن خدا قهرش میگیره
تا حرف نمیزنی، میگن چه مرگته چرا هیچی نمیگی
خسته شدم دیگه
ازین وضعیت نکبتی خسته شدم
از فشار و استرس و نگرانی خسته شدم
از غر شنیدن و بازخواست شدن خسته شدم دیگه
از فضولیاي آشنا و غریب خسته شدم دیگه
از زندگی کردن اينجوری خسته شدم
از زور زدن واسه ايجاد تغییر و بجاش درجا زدن، خسته شدم
از تنهايی و بی کسی خسته شدم
از انگ چسبوندن اين و اون خسته شدم
از فهمیده نشدن و درک نشدن خسته شدم
از گوشیم، از لپ تاپم، از
شکیبايی ورزد خشم نکند و با هر کس که با او تندی کند تندی نکند ولی بگذرد و ندیده گیرد وبیامرزد و حلم ورزد بخاطر برزگ د اشت قران و هرکه قران بدو داده شود و باز گمان کند که بیک تن از مردم بهتر ار انچه او دارد چیزی داده اند انکس بزدگ  دانسته انچه را خدا کوچک شمرده و کوچک دانسته انچه راخداوند برزگ شمرده است  11 حضرت صادق ع فرمود رسولخدا ص فرمود حاملین قران  نمابندگان و سر پرستان اهل بهشتند  و مجتهدان جلو داران اهل بهشتند  پیامبران اقايان اهل بهشتند
از جنس سخت لباس هايت خسته شدی به زودی یک لباس نرم می آید
از سرد مزاجی و یخی خسته شدی به زودی یک حرف گرم می آید
از اين هیاهو خسته اي نگرانی به زودی دو کوچه آنور تر یک کوچه بمبست می آید
حتی اگر خدايی نکرده خودکشی هم می خواهی بکنی وايسا  به دیدنش می ارزد به زودی برف می آیید
از خودم ،خسته ام .
از تپش هاي قلبم، خسته ام.
از اشک هاي داغی که  روی گونه هايم سرازیر می شوند خسته ام.
از زندگی کردن ، خسته ام .
از سعی در اشک نریختن، خسته ام .
از نفس کشیدن .
از بعضی از آدماي زندگیم.
از خدا .
از احساسات متفاوتم،  خسته ام .
از دیدن بعضی از آدما، خسته ام.
از نگاه سنگین بعضی ها ،خسته ام.
ازلحن هاي نیش دار .
از خندیدن .
از اينکه عاشق چیزی باشم .
از فکر کردن .
از دیدن .
از دلم .
از ، از ، از 
همه چی، خسته ام .
قرار نبود اينجوری
مدارس تهران یکشنبه(فردا) هم تعطیل شد و اين در حالی است که هواي تهران از عصر با بادهايی که نمیدانم هواشناسی اينها را پیش بینی نکرده بود انگار، تقریبا تمیز است. ما به هواي بدتر از انچه که فکر کنید به مدرسه رفته ايم. من که نمیدانم چه خبر است ولی حس میکنم خبرهايی است!
امام صادق ع  فرمود هر که در باره بگوید انچه دو چشمش دیده ودو گوشش شنیده پس او از کسانی استکه خداي عزوجل در باره انها فرموده همانا انانکه دوست دارندفراوان یا فاش شود فحشا در باره انان که ايمان اورده اندايشانرا است  عذابی وردناک سوره نور ايه 18  شرح مجلسی ره گوید مقصود اينستکه مورد ايه تنهابهتان نیست بلکه شامل حقی هم که دبده و شنبده است مبشود  داودبن سرحان گوید از حضرت صادق ع ار غیبت پرسیدم که چیست  فرموداينستکه در باره برادرت در دین او بگو یی
بس‌که رازِ فاش را در پرده خواندم خسته‌ام
از نگفتن‌ها و گفتن‌هاي توآم خسته‌ام
از عتابت بیمناکم، از شرابت بی‌نیاز 
زهر اگر داری بیار، از شادی و غم خسته‌ام 
 نیست سیلابی که از تخریب، سیرابم کند 
از نوازش‌هاي اين باران نم‌نم خسته‌ام  
ملحدان طعنم کنند و صوفیان سنگم زنند
از تو و خیّام و ابراهیم‌ِ اَدهم خسته‌ام
 
بین آدم‌ها غریبم، آه! غربالت کجاست؟
از سِ نحس اين دنیاي در هم خسته‌ام
دیگران گفتند: "آزادی" ، من افتادم به بند 
بازجو پرسید:
امام. صادق ع هر بنده ییکه. گرفتا رو درمندیرا ببینید و بگویدحمد حدايییرا که انچه ترا بدان مبتلی ساخت از من.بدان  مبتلی ساخت از من بگردانید و بسبب عافیت مرا بر تو برتری داد بار خدايا مرا از انچه گرفتارش  ساختی بر کنار دار خدااورا بان. بلا گرفتار نسازد 22 وفرمود چون مرد گرفتاری  دیدی خدا بر تو نعمت داده بود  بسلامتی از ان  بگو بار خدايا من مسخره نمیکنم و نمیبالم  بلکه.  ترا نعمتهاي بزرگت نسبت بخود میستايم 
 معاویه بن عمار گوید امام صادق ع بمن فرود هرکه قران بخواند او بی نیاز شود و نیازی پس از نیست وگرنه اگر قران بی نیازش نکند هیچ چیز اورا بی نیاز نکند 9. حضرت باقر ع فرمود رسولخدا فرمود اي گروه قران خوانان از خداي عزوجل بپر هیزید در انچه از کتاب خدا بشما. داده  است زیرا که من مسعولم و شما هم. مسعولید من از. رساندن و تبلیغ رسالت  مسعولم و شما  هم  از انچه از قران  وسنت من در بر دارید مسعول هستید
خسته‌ام .
خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ هاي در هم تنیده، خسته‌ام از اين هواي مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.
گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌اي و آن‌چه شنیده‌اي؛ 
من به اين هر دو، بد گمان شده‌ام .
خسته‌ام .
خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ هاي در هم تنیده، خسته‌ام از اين هواي مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.
گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌اي و آنچه شنیده‌اي؛ 
من به اين هر دو، بد گمان شده‌ام .
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده اي بی انتها تاریک حتی جلوی پايم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم میترسم از قدم زدن چندسال هست میدوم پاهايم خسته رمق ندار م نرسیدم به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بو د تموم شد دنبالش/بروم سکوت همه  جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها 
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده اي بی انتها تاریک حتی جلوی پايم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم میترسم از قدم زدن. 
چندسال هست میدوم پاهايم خسته رمق ندارم. نرسیدم. 
به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بود تموم شد.
 دنبالش بروم سکوت همه جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها .
و فرمود چون عالم بعلم خویش  عمل نکند اندررزش از دلهاي شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف بلغزد 4 مردی دمت امام چهارم ع امد واز او مسايلی پرسید وان حضرت  جواب داد سپس باز گشت تا همچنان بپرسد حضرت فرمود در انجیل نوشته است که تا بدانچه دانسته ايد  عمل نکرده ايد از انچه  نمیدانیدنپرسید همانا علمیکه بان عمل نشو د جز کفر ناسپاسی داننده ودوری اورا
اه اي خداي من 
اصلا امادگی مردن ندارم 
من که می دانم حتی یک ساعت تا مردنم حیات نیست 
به که بگویم با کی سخن بايد گفت 
چه تلخ است بدانی که توشه اي نداری 
از ان همه روزهاي قشنگ  
محبت , عشق , زندگی 
در اخرین دقايق زندگی
چنگ می زنم بر ریسمان حیات عمر 
و اين پايان خوشی نیست 
چرا که براي مردن  اماده نیستم 
گر من هیچ ندانستم و لیک  هیچ توشه اي ندارم 
 تو را که امید زندگی ايست 
زندگی کن  نیکی کن محبت کن 
از انچه که خداوند به تو ارزانی کرده 
تا هیچ حسرت
 
دیده بگشا ک ز دوری شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم!
سربه زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم!
خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و اين عجب و ریا خسته شدم!
اشتباهی که زمن سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم همه جا خسته شدم!
اي حبیبم تو فقط از دل من باخبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم.!
شهرما رنگ خودش را به تو کم دیده و من دیگر از شهرم و اين حال و هوا خسته شدم!
تا به کی رو بزنم پیش تو من گری
دیگه از اين طرز زندگی کردن خسته شدم
از زندگی پر از گناه خسته شدم
از نماز نخواندن ، از بیهوده بودن خسته شدم
از تنبلی ،بی حوصلگی
خواب ، گناه ، گناه خسته شدم
از موبايل ،تی وی ، تلگرام ،واتساپ ، بازی خسته شدم
چکار کنم که بتونم درست زندگی کنم؟
 
زراره گوید امام باقرع  بمن فرمود چه گویی در باره  اصحاب اعراف و هرضکردم  اينها نیستند جز اينکه یا مومندو یا کافر ند اگر بدوزخ روند کافرند فرمود نه بخدا سو گند نه مومنند و یا کافرند اگر مومن بودند ببهشت میرفتند چنانچه مومنان بروند واگر کافر بودند بدوزخ میرفتند جنانچه  کافران روند ولی اينان. مردمانی هستندکه کارهاي نیک وکارهاي بدشان رابرابر بود و کردارنیک انها را ببهشت یا از اهل د وزخ  فرمود انهارا واگذار همانجا که خداواگذارده یعنی کارشان ب
 ابوولادحناط گوید ار امام صادق ع پرسیدم خداب عزوجل که فرمايدو پدر و مادر احسان کنید 23سوره 17 اين احسان چیست فرمودا حسان اينستکه با انها نیکو معاشرت کنی و انها را مجبور نکنی که چیزیراکه احتیاج از تو بخواهند اگر چه بی نیاز باشند بلکه بايد اظهار نکرده وظیعه خودرا انجام دهی مگر خداي عزوجل نمیفرمايدو هر گز به نیکی نرسیدمگر از انچه  دوست دارید انفاق کنید92سوده 3
امام صادق ع فرمود در ظمن  انچه خداي عزوجل بموسی بن عمران وحی کرد  اين بود که ا،ی موسی بن عمران مخلوقی که نزدم دوست تر از بنده مومن باشد نیافریدم من اورا مبتلی کنم بانچه براي او خیر است و عافیت دهم بانچه برايش خیر است و عافیت دهم بانچه برايش  خیر است انچه شر اوست از او  بگردانم براي انجه خیر  او است ومن بانچه بنده ام را اصلاح کند داناترم پس بايد بر بلايم صبر کند ونعمتهايم را شکر نمايد و بقضايم راضی باشد تا اورا در زمره صدیقین نزد خود نویسم زمان
خسته ی عزیز،بعید می دانم اينجا را بخوانی،به تو زنگ زدم و عجیب ترین قسمتش اين بود که گویا بلاک شده ام:)بی آنکه بدانم چرا،عجیب تر اين است که پیام دو ماه پیش من را هنوز سین نکرده اي:)مهم نیست که در کانال شخصیت فعالی و جوابم را ندادی،بهرحال
 
تولدت مبارک،با آرزوی بهترین ها
به یادم هست، روزی مصرانه، به تو گفتم:" ما هرگز خسته نخواهیم شد. هرگز!"
اما مدتی‌ست پی فرصتی میگردم شیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسته میشویم.
و خسته شدن، حق ماست؛ اينکه خسته میشویم و از نفس می‌افتیم و در زانو‌هايمان دردی حس میکنیم؛ مسئله‌اي نیست!
مسئله اين است که بتوانیم زیر درختی، کنار جوی آبی، روی تخته سنگی، در کنار هم بنشینیم و خستگی از روح و تن بتکانیم.
خسته نشدن، خلاف طبیعت است! همچنان که خسته ماندن.
دیگر نمیگویم ما تا زنده‌ايم خست
عاصم بن حمید گوید با امام صادق ع در باره انچه راجع بدیدن خدا روايت کنند مذاکره میکردم حضرت اين خورشید یک هفتادم نور کرسی است  وکرسی یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نورستر اگرانها راستگویند چشم خودرا بهمبن خورشید وقتیکه در ابر نباشد بدوزد  8 حضرت رضا ع فرمود رسولخدا میفرمود چون مرا باسمان بردند جبرییل مرا بجايی رسانید که جبرییل هیچ گاه بانجا گام ننهاده بود سپس از پیش دیده پیغمبر ص پرده  برداشته شدوخدا از نور عظمت
امام صادق ع راجع بقول  خداي  عزوجل ابراهیم نگاهی بستارگان کرد وگفت من بیمارم 88 سوره 37 فرمود ابراهیم  حساب کردو انچه  بحسین ع وارد مبشود از اوضاع کواکب فهمید سپس گفت من بیمارم از انچه بحسین ع وارد میشود امام صادق ع فرمود چون کارحسین چنان شد که شد ااصحاب و جوانهاش گشته شدند وخودش تنها ماند  فرشتگان بسوی خدا شیون وگریه برداشتند  وگفتند یا حسین برگزیده و پسر پیغمبرت چنین رفتار کنند  پس خدا شبح وسايه  حضزت قايم  علیهماسلام را بانها نمود و فرمو
 امام صادق ع فرمود در ظمن انچه خداي عزوجل با موسی ع مناجات فرمود اين بود که اي موسی تقرب جویندگان بمن بچیزی مانند پرهیز از محرماتم تقرب نجسته اند همانا من اقامت در بهشتهاي جاودان را بانها شریک نسازم یعنی بهشتهاي عدن مختص پرهیزگاران از محرماتست  4 امام صادق ع فرمود سحت تر چیزیکه خدا بر خلقش واجب ساخته ذکربسیار خداست  ومقصودم گفتن سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و ا لله اکبر نبست اگر چه اين هم از جمله ذکر است بلکه مقصود یاد اوردن خداست
ابو بصیر  گوید  از حضرت صادق ع  پرسیدم معناي.اينکه همه  صلواتم را بری شما قرار دهم چیست فرمود یعنی پیغمبرص را  مقدمه و جلو هر حاجتی قرار میدهد و از خداي عزوجل  چیزی در خواست ک تکتد تا بنام پیغمبر ص ابتداي کند و صلوات بر او فرستد سپس حاجات  خودرا  از خدا در خواست کند شرح  فیض ره ر شرح خویث 3 گوبد  مقصوداز صلوه معناي لغوی ان انست که دعا باشد معناي گفتار ان مرد به پیغمبر  اينست که هرگاه بدر گاه  خداوند در بار حاجتی  دعا میکنم  اول  بشما  دعا  می
حضرت صادق  ع  همانا خداي عزوجل فرمايد هر که بسبب ذکر من از. در خواست وپرسش از من سر گرم شود بطوری که در خواست و حاجت خود را  فراموش  کند باو بدهم بهتر از انچه  میدهم بانکس که از من درخواست  کند  وذکر  من اورا سر گرم نکرده ونبز انحضرت ع فرمود همانا بنده اي. بخداي عزوجل حاجتی دارد و به ثناي و ستايش بر خدا و صلوات بر محمدو وال محمد شروع کند تا اينکه حاجت خودرافراموش کند و سر گرم ناي بر خدا وصلوات شود پس خداوند حاجت اورا بر اودد بی انکه در باره ان در
اين ايام از اون روز و شب‌هايیه که اونقدر حالم خرابه که تنها راه چاره‌م چندبار در روز نوشتنه. حسم دچار رکود شده. ۵ ماهه که دلم ذوقِ دیدنت رو حس نکرده. دو هفته‌ست که غیرمستقیم، بهش حالی نکردی دوسش داری و تو هم دلتنگشی. عزیزم، سه ساله که منتظرم بشنوم، که بگم، "دوسِت‌دارم". از صبور بودن خسته‌م. از کتمان خسته‌م. از منطقی بودن و دیوانگی نکردن خسته‌م. از نداشتنت، از حسرتِ یک‌دل‌سیر تماشا کردنت خسته‌م. از اينکه نمیتونم هر وقت خواستم پیام بدم خس
غمگینم. شبیه کسی که تنها مانده میان نارفیقان.
قصد رفتن دارم اما.خستگی امانم را بریده.
خسته ام. شبیه کوله بری که بعد از دوهفته هنوز به مقصد نرسیده. 
اما نه. روحم خسته است.
خسته از نامردی ها. از دوست داشته نشدن ها.
خسته از حامی بودن هاي بی حامی.
خسته از اين روزگار.
برخلاف طبیعت، سردم از اين روزها.
دلسردم از همه.
ناامیدی هم انگار مسری شده اين روزها.
خسته؛ ولی خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولی پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولی آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌هاي بعد از پايان مسابقه.خسته؛ ولی راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهاي روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولی امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از یه روز شلوغ.خسته؛ ولی خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پايانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
خسته از حالِ اين روزهاي شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض هاي بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوايِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد.
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است.
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا.
با سربیا که ببینمت به چشم.
هوايِ جنون دارم
جنون.
از تکرار خسته ام . از زیاده روی . از خشم و صداي بلند . از لحن بد . از نیشخند.از برداشت غلط.من از تکرار حرفِ از در اين متن خسته ام ‌‌‌‌. من از گفتنِ خسته ام ، خسته ام:/  کاراي بیهوده ، حرفاي اشتباه . بدبین بودن و اسمون ریسمون بافتن. انگاری مغز منو و مغز ادماهاي زیادی ویروس گرفته و پر از کپی اطلاعات هرز و باطله ست که سرعتمونو کند میکنه. مارو گیج میکنه .و وقتمون رو تلف. 
از زندگی از اين همه تکرار خسته ام
از هاي و هوی کوچه و بازار خسته ام
 
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
 
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ . کزین حصار دل آزار خسته ام
 
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
 
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
 
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام.
 
محمد علی بهمنی
واي که چقدر طاقت میخواد رسیدن به اين موقعیت و چقدر آرامش بخشه وقتی میرسیم اونجا که امن ترین جا و بی منت ترین مکان دامن پر محبتش هست. اونجا که حس میکنی یکی هست که تمام حواسش به توئه و تمامش فقط و فقط متعلق به خودته.براي شنیدن تمام درد دلهات وقت داره و از داشتنت خسته نمیشهیکی هست که از ما خسته نمیشهیکی هست که هیچ وقت رهات نکرده،یکی هست که فقط اونه که بغضاتو میفهمهاينجا که میرسی چقدر  بهادار میشه حس داشتنشو چقدر دلت سبک میشهاز اينکه بزرگ ترینه ع
و مبادا با انکسقطع رحم کند رفاقت کنی که من اودا در سه جاي قران ملعون  یافتم یکجا خداي عزوحجل فرمايید پس اياامید واربدکه هرگاه بسرپرستی کاری گمارده شوید فساد در زمین نکنید وقطع رحم کنیم ايشانند که خداوند لعنتشان کرده پس  کرشان  کرد و کور ساخت  دیدگانشان را سوره محمد ص ايه 2 سوره 23 و نبز در جاي دیگر فرمايد وانانکه بشکنند پیمان خدارا پس از بستن ان و میبرند  انچه را که خدا فرموده پیوند  شود  و فساد کنند در زمین انها را است لعنت و براي ايشان است ب
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهاي شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهاي استعاری
لحظه هاي کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بايگانی ؛ زندگی هاي اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله هاي رو به پايین
سقفهاي سرد و سنگین؛ آسمانهاي اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهايی پینه بسته
خسته از درهاي بسته؛ خسته از چشم انتظاری
 
 
 
 
ادامه مطلب
نه دلشکسته ام نه غمگین نه عصبی نه مغموم.
من فقط خسته ام.
از آدمها خسته ام.
از آدمهايی که نمی توانند دیگری را، بی نیش و کنايه، فارغ از تمايز عقايدشان قبول داشته باشند خسته ام.
از یا رومی روم یا زنگی زنگ هايی که از قضا هم رومی و هم زنگی هاشان آزارم می دهند خسته ام.
از میانه روی از بلاتکلیفی خسته ام.
فکر می کنم شايد کار درست را همان ها می کنند. همان ها که حداقل اش تکلیفشان را می دانند.
اما من از اشتباه کردن، از اشتباه بودن، خسته ام.
من فقط می خواهم بخوا
اي کاش گذر زمان هر کس وابسته به ساعت مچی دستش بود !
اونوقت هر وقت کم میاورد و خسته میشد متوقف اش میکرد ؛ یه نفسی تازه میکرد یه ابی رو صورتش میزد و یه استراحت  کوچیک میکرد بعد دوباره به مسیر زندگی اش ادامه میداد
هر وقت دلش براي قشنگ ترین و ماندگار ترین لحظات زندگیش تنگ میشد اون عقب میبرد و دوباره طمع لذت زندگی میچشید !
و هر وقت تحمل سختی و رنج و غم و غصه و نداشت اون میزد جلو .
+ دلم می خواد براي یه مدت طولانی بخوابم ( مثلا ۱۰۰ سال ) و وقتی بیدار ش
چه بی ریا آمدم به قلب عاشق توباورم شد حرف هاي به ظاهر صادق تو
چه پر غرور می روی از اين دل شکستهانگار عهدی نبستی با اين عاشق خستهانگار عهدی نبستی با اين عاشق خسته
جنگل چشمات هواش چه سرده ، هر نگاه تو حدیث دردهرفتنت دیگه شده مسلم ، اما دل هنوز باور نکرده
نکنه رنجیدی از من ، بگو تقصیرم چیهیا که دل به دیگری دادی ، بگو اون کیهنکنه که از حقیقت ، تو می خواي فرار کنیبری و یک بار دیگه ، منو بی قرار کنیبری و یک بار دیگه ، منو بی قرار کنیجنگل چشمات هواش چه س
اگر قصد اجراي نماي آجری و یا خرید آجرنما یا آجر نسوز را داشته باشید کافیست فقط با شهر آجر تماس بگیرید . کارشناسان شهر آجر در اسرع وقت با نمونه محصول و کاتالوگ محصولات نزد شما خواهند بود . با افتخار اعلام میکنیم تقریبا همه انچه در صنعت آجرنما تولید میشود را در شهر اجر ببینید و از بین تنوع بی نظیر انچه که دقیقا با سلیقه شما همخوانی دارد را انتخاب کنید .در خانه و شرکت و یا  محل پروژه بنشینید و به آسان ترین روش با اطمینان کامل انتخاب و خرید و اج
چشماي خوابالود و ذهن خسته و یه دنیا حرف.
خسته تر از اونم که کلید هاي کیبورد رو فشار بدم.
اومدم بنویسم اما خسته تر از چیزی که فکر میکردمم.
افکارم رو میریزم تو صندوقچه و از پنجره پرت میکنم بیرون
به هر حال بی حوصله تر از نگه داشتنشونم.
شب بخیر.
اگر قصد اجراي نماي آجری و یا خرید آجرنما یا آجر نسوز را داشته باشید کافیست فقط با شهر آجر تماس بگیرید . کارشناسان شهر آجر در اسرع وقت با نمونه محصول و کاتالوگ محصولات نزد شما خواهند بود . با افتخار اعلام میکنیم تقریبا همه انچه در صنعت آجرنما تولید میشود را در شهر اجر ببینید و از بین تنوع بی نظیر انچه که دقیقا با سلیقه شما همخوانی دارد را انتخاب کنید .در خانه و شرکت و یا  محل پروژه بنشینید و به آسان ترین روش با اطمینان کامل انتخاب و خرید و اج
انگار بايد بد شد
تنها بذاری ادمارو.رها به حال خودشون.
دورشی از همه.خستم از خوبی کردن و بد دیدن
خسته از رفتاراي تکراری
خسته از بدی دیدنو خوبی کردن
خسته از بودن اجباری
خسته از ادماي اجباری
خسته از ترس بد شدن خوبا
خسته از همه چی
دلم تنهايی میخواد
یه جاي دور از ادما
دور از درداي بچگانه 
دور از خواسته هاي کوچیک
جايیکه که کسی کوچیک فک نکنه
جايیکه هیچکی سرش تو کار بقیه نباشه
دور از ادماي بیکار و بی یار
اونايیکه که تموم دغدشون پیدا کردن یاره تا بعدش هم
از امام چهارم ع راجع بتوحیدپرسش شد فرمود خداي عزوجل دانست که در اخرامان مردمی محقق و موشکاف مردمی ايند از اينرو قل هوالله احد و ايات سوره حدید راکه اخرش وهو علیم بذات الصدور است نازل فرمود پس براي خداشناسی غیر از اين جوید هلاک است  شرح مرحوم مجلسی ره علت نزول اياترا براي مردم کنجکاو سه چیز دانسته 1 تا فکر فکر دفیق عمیق انها در معانی اين ايات معیار میزانی باشند که افکار خود دا بر انهاعرضه کنند ودرست نادرست انرا باز شناسند ولی پبدا ست که اين
مفضل گوید  بامام صادق عرضکردم کی فاطمه را غسل داد فرمود  امبرالمومنین من اين مطلب را از گفته انحضرت بزدگ شمردمو تعجب کردم فرمود  گویا از انچه بتو خبر دادم داتنگ شدی عدضکردم چنین است قربانت فرمود دلتنگ. مباش زبرااو صدیقه معصوم است وچز معصوم است وجز  معصوم نبايداوراعسل دهد. مگر نمبدانی که مریم را  جز عیسی غسل نداد5 امام بافر و امام صاوق علیهما السلام فرمودندچون ان مردم کردند انچه. کردنددر خانه را اتش زدند علی ع را بمسجدبردند. فاطمه ع گریبان ع
توی اين شهر داغون، توی یه منطقه متروک، یه ساختمون بی در و پیکر رو هم به ما ندادی!! خسته نشدی از اين همه بند و زنجیری که به دست و پاهاي ما بستی؟؟ من خسته شدم از اين همه فشارت! از اين همه نبودنات. از اين همه صدات کردنا و جواب نشنیدنا.
خسته شدم اون همه دعا کردم، اون همه ازت خواستم. تو نیستی. نیستی.
اشتباه و خطا بخش بلامنازعه ی زندگی هستند .
نمیشه بدون خطا و اشتباه رشد کرد و به واقعیت زندگی نزدیک شد .
حذف هر انچه که روند طبیعی زندگیه باعث میشه ما درجا بزنیم مثل دروع ناخواسته؛ خطا و اشتباهات و .
آدمی که هرگز اشتباه نکنه یعنی هیچوقت هیچ کاری نکرده !
آدمی که هرگز خواسته و ناخواسته دروغ نگفته یعنی وجود خارجی نداره یا خیلی زود از زندگی حذف شده !
روح وحشی
+وجدان کمک میکنه به سلامت از خطا و اشتباه بسوی واقعیت عبور کنی .
وجدان کمک میکنه از دروغ عمدی
خستمخسته از حرف زدنخسته از غصه خوردنخسته از بغض کردن وگریه کردن.
خسته از بحث کردن و تلاش کردن.خسته از اعتماد کردن و دل بستن.خسته از زندگی کردن و نفس کشیدن
و خسته از هر چیزی که به اين دنیا ربط داره , به دنیايی که دیگه دنیا نیست جهنمه
خیلی وقته بریدم ولی هنوز قوی ام , اونقد قوی که دیگه گریه نمیکنم و هیچی نگاه  سردمو گرم نمیکنه
میگن آدم مرده حس نداره , میگن یه رباط بی رحمه و احساس حالیش نیست ,
من یه روح یخی و مردم تو یه جسم متحرک که داره نفس م
اولین مجموعه شعری بود که از آقاي محمد علی بهمنی خواندم. دو بیتی هاي ايشان را نسبت به بقیه اشعار بیشتر دوست داشتم که قطعه اي را هم در ذیل مطلب می آورم.
خستگی
از زندگی از اين همه تکرار خسته ام از هاي و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ . کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود ا
من خسته ام. از شنیدن حرفاي دیگران خسته ام. از خواندن حسرت هايشان خسته ام. از خواندن آرزوهايشان براي برگشتن به دوران دبیرستان خسته ام. از فکر کردن به آینده و ناراحتی برايش خسته ام. از مقاومت براي تغییر خسته ام. من از دوست شدن با آدم هايی که چندین و چندین سال از خودم بزرگ ترند خسته ام. من از وقت گذراندن بزرگ ترم خسته ام. من از دوری با آدم هاي هم سن و سالم خسته ام. من از ايمیل زدن به نیکولا خسته ام. من از درس خواندن خسته ام. من از اين یکنواختی خ
ببار بارونروطن خسته منببار اروم ببار ارومرودل شکسته منمنم مثل تو گرفتممنم مثل تو باریدمببار بارونکه منم یه جوری خستمخسته از خودم از دلمخسته از اين دنیامخسته م خسته گیام من می مونم زیر بارونببار بارون ببار اروم
✒میلادشکیبا 
هیچ میل ندارم هر چه می‌نویسم و هر چه فکر می‌کنم تلخ باشد. اما هست. نه که نخواهم از اين تلخی‌ها‌ بگریزم اما انگار نمی‌شود. انگار هر چه دست و پا می‌زنم بیشتر فرو می‌روم در اين لجن‌زار تلخی‌ها.
خسته‌ام. اگر بگویم از همه‌چیز خسته‌ام چندان دروغ نگفته‌ام. می‌گویند که بهترین تراپیست هر کس خودش است. من هم تراپیست خوبی هستم، اما وقتی ریشه‌ی همه‌ی تلخی‌هايم حالا یه گرهی به دی‌ ماه لعنتی خورده چه می‌توانم بکنم؟ چیزی درست می‌شود؟
بگذریم.
از حر
دارم فک میکنم نزدیک ترین فرد به من کیه؟
مادرم؟؟
هومم نه فک نکنم،مادرم هنوز نمیدونه وقتی خیلی ساکتم یعنی خیلیی ناراحتم
درسته کم پیش میاد ک خیلی ناراحت باشم ولی خب.
-نامزدم؟؟
نه،اون هم منو یه ادم قهرمان و مهربون میدونه که قرار نیست هیچ وقت خسته بشم هیچ وقت گلايه کنم ولی درسته که کم پیش میاد غرغر کنم ولی خب.
-دوست از ۵سالگی تا الانم؟
نه اون هنوز نمیدونه خیلی اسیب ها به من زده و من دم نزدم:) البته در کنارشم خیلی خوبی ها در حقم کرده ولی خب
-خودم؟؟
ن
من انقدر به دنیايِ خودم عادت کرده بودم که وقتی تو یه جمعی بودم همه سلول هاي تاریکم مثل بمب منفجر میشدن و انقدر سروصداهاي مغزم زیاد میشد که فقط میخواستم فرار کنم بدوم بی مقصد فقط بدوم
گاهی وقتا انقد از دنیام و تاریکی هاش خسته میشدم که فقط میخواستم دو دستی آدمايِ دنیامو نگه دارمحس جنون بهم دست میدادمیخواستم کله مو بکنم بندازم دور
کلمه ها
خودم
دوست دارم خودمو رها کنم
رویاهامو
و متلاشی بشم
من زندگی رو نمی فهمم .
ا ی ن ح س ن ف  ر ت م
چشامو
گوشی دستمه و اخبارو بالا پايین می کنم. بررسی علت سقوط هواپیما در صدره. خسته ام، از امواج اخبار و تحلیل ها. امروز از صبح تصمیم گرفته بودم کمی خودم رو جمع و جور کنم و مامان رو بیشتر دریابم. مادرها در هر شرايطی مادری شان را می کنند؛ هرقدر هم که پیر و خسته و غم دیده باشند. روزمرگی ها پس از یک هفته پرالتهاب کم کم خودش را نشان می داد؛ یک هفته بود هیچ کاری نکرده بودم. اتاق ها را جارو زدم، گردگیری کردم، گلدانم را آب دادم، آینه اتاقم را که تقریبا چیزی نشان
فردی از درد زیاد خواب به چشم نداشت. او براي مداواي چشم انواع قرص و دارو ها را استفاده کرد اما چشم دردش خوب نشد . به راهبی شناخته شده و مقدس  مراجعه کرد . راهب به او گفت تو بايد براي مدتی به هیچ رنگی جز رنگ سبز نگاه نکنی  او پس از بازگشت از نزد راهب به تمامی مستخدمان خود دستور داد بشکه هايی سبز رنگ بخرند و هر انچه در اطراف و خانه ی اوهست همه رو سبز رنگ کنند . 
پس از مدتی رنگ ماشین خانه لباس و هر انچه به چشم می خورد را سبز رنگ کرد . چشم درد او به مرور تس
کانال ما در سروش دنبال کنید
❄❄❄❄
خسته اماز نگفته هادلشوره دارماز خط بی پايان توبعضی وقتا دلم کمی سکوت میخوادوقتی همجا سکوت است دلم یکم پرتوقع میشوداون وقت اغوش گرم تورا میخوادبراي همین از اين روزها سرگردان خسته امارسالی #شیما_عبادی
بیا عقب . عقب تر . همونجا وايسا . دور دور .تا از دور حسش نکرده باشی، نمی تونی از نزدیک با احساساتت لمسش کنی . حالا زل بزن تو چشماش . سیر نگاهش کن . سیر نشدی . تشنه اي هنوز انگار . سرابتو نگاه کن . چقدر واقعیه سرابت . بازم نگاش کن . همه جاشو . می بینی ؟ تو هر تیکه از تنش یه جادویی هست انگار . بازم بیا عقب تر . که از دور کامل کامل ببینیش . سیر شدی از نگاه کردنش ؟
آماده اي حالا ؟ آماده آماده ؟ چشات سیر شدن ؟ جادوی تنش رو با تار و پود قبلت حس کردی
سه روز است توی یک مبحث متابولیسم نوکلئوتیدها گیر کرده ام. فلسفه‌ و چرايی مراحل مبحث salvage را نمی‌فهمم. احساس می‌کنم دور باطل است. کسی هم نیست تا از او بپرسم.دیگر میلم نمی‌کشد برگردم سر کتاب‌. چون می‌دانم یک بحث گنگ و غیرقابل فهم انتظارم را می‌کشد. خسته ام می‌کند. حتی اگر ده دقیقه بخوانم هم خسته می‌شوم. چون نمی‌فهمم . ذهنم خسته است و به یک حالِ تازه کننده محتاجم .دلم می‌خواست در اين عالم چیزی بود براي تسلی خاطرم. بچه که بودم مادرم اصرار می
ابو محمد وابقی گوید شنیدم از حضرت صادق ع که میفرمود از هواهاي  نفسانی ود بر حذر باشید و بترسید چننانچه از دشمنان. حذر مبکنید زیرا چیزی براي مردان دشمن تر از پیروی هواهاي خودشان ودرو شده هاي زبانهاشان یعنی انچه بیهوده از دهان خارج خارج شودنیست  توضیح بايد دانست که همه انچه دل بخواهد وپیروی هواي نفس همه جا مذموم نیست بلکه میزان همانست که در باب دوستی دنیا گذشت که هر هواي نفس همه جا مذموم نیست بلکه میزان همانست که
 در باب دوستی دنبا گذشت که هر
اين روزا
خوشحالم. بابت پیشرفت هاي درسی‌م ، اينکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه.
اين روزا خسته‌م .
بابت روزهايی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اينکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت هاي کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبور شدم ردشون کنم بلکه ۴ تا تست بیشتر بزنم . خسته م از دویدنا و نرسیدنا . که حتی وضع آزمونامم خوشايند نیست و فقط دارم تلاش می
یک روزهايی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
یاد میگیریم که هیچ کس در اين دنیا نمیتواند براي خستگی ما کاری کند
هیچ کس نمی‌تواند براي رفیق از دست رفته ما شناسنامه المثنی گم شده توی سفر استاد بد اخلاق که دو ترم متوالی حالمان را می گیرد دندان هاي خراب از عصب کشی شده و . است
یک روزهايی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
سعی میکنیم از آب پرتقال هاي خنکی که مامان دستمان می دهد لذت ببریم
از اينکه امروز گل هاي شمعدونی گل داده ان
چونکه دلدار تو بودی به سر دار شدمدر پی عشق تو بودم با تو بیدار شدمگفت ساقی می و مطلب به تمامت دادمگفتم از انچه تو دادیست گرفتار شدمصبر ايوب ندارم که به وصلت برسممن اسیر چشم آن مطرب خممار شدماربعینی بگذشت از غم هجران فریادنرسیدم به تو و باز به تکرار شدم
چونکه دلدار تو بودی به سر دار شدمدر پی عشق تو بودم با تو بیدار شدمگفت ساقی می و مطلب به تمامت دادمگفتم از انچه تو دادیست گرفتار شدمصبر ايوب ندارم که به وصلت برسممن اسیر چشم آن مطرب خممار شدماربعینی بگذشت از غم هجران فریادنرسیدم به تو و قصه فرهاد شدم
نمی‌دونم اين روزها چمه! به گواه دو تا روانپزشک افسردگیه. بهم دارو دادن و من هیچ کدوم رو نخوردم. بقیه‌ی دوستانم که پزشکن تاکید کردند که تشخیص‌ها احتمالا اشتباهه و بهتره که دست نگه دارم. 
احساس سقوط می‌کنم. سقوط از همه چیز و همه کس. مغزم خسته است. عقل و احساسم قاطی شدند و خسته‌ام. سنگرهام یک به یک سقوط می‌کنند. چیزی برام باقی نمونده. می‌دونم که اين روزها هم می‌گذرند و دوباره روزهاي بهتر می‌آن. مگه میشه نیاد؟ مگه میشه تا همیشه در سیاهی و انتظا
۱-من امروز بعد از دو هفته دايانا رو دیدم
۲-دو هفته دیگه کنکور دارم و دلم شور میزنه
۳-کلا امروز بی حال و حوصله م
۴-خسته شدم واقعا خسته شدم دیگه کشش ندارم درس بخونم از ماه مهر من هر روز روزی حداقل ۳-۴ ساعت دارم میخونم. استرسش دیگه خسته م کرده :(
زیرا همینها بودند که اوقات مختلف شب وروز انرا تلاوت میکردند ودرنهان و میان میخواندندش  واما اينکه هنگامی که  اودا ببینند خدايرابه بردباری و کرم و رحمت  توصیف کنند براي  انست که خودرا در جنب او ناقص  قاصر درباره پرسش او می بینند که از اوامید گذشت ورحمت کرم  دارندو اما اينکه قران  حجت خدابر خلق اوست براي انستکه براي ايشان انچه لازمه خیر و خوبی است با فرمان. دادن بان و انچه موجب بدی است  با قدغن. کردن از ان اورده     تا انجا که گوید و سخن گفتن ق
خسته ايم از حسادت هايِ پنهان شده پشتِ لبخند هايِ مصنوعی .خسته ايم وقتی هنگامِ خستگی هايمان از زمین و زمان ، نیاز داریم که فقط درکمان کننداما فقط درصددِ تلاش برايِ اثباتِ بدبخت تر ‌بودنِ خودشان هستند ما فقط خسته ايمو دلمان شروعی دوباره میخواهد .شروعی درستو‌ خالی از دروغ و‌‌ دَغَل بازی .
دیگه فکر نمی کنم اسمانم!
شايد یه چیزی  یه جاي دورافتاده ته ته اسمون ها .
یه جاي دور خییییلی دور   به اندازه 9 میلیارد سال نوری دور از تو
یه جاي فراموش شده
یه جاي گمشده .
کاش هیچ وقت پیدا نمیشدم!
کاش هیچ وقت پیدام نمیکردی!
اما از حالا به بعد
ايکاروس  ی روايت میکند قصه ی انچه گذشت و میگذرد!!
 
 
 
خسته ام. دستم به هیچ کاری نمی‌رود. توی خودم فرو رفته‌اند. دلم می‌خواهد یکی عاشقم شود و دوستم بدارد. خسته ام از اين دنیاي تنهايی. و آخر چه کسی کسی را چنان که ارسطو می‌گوید دوست خواهد داشت؟ نه اين جهان، جهان من نیست. اين جهان پر از نقص است و من حقیقتا از اينهمه نقص در جهان دده‌ام. امروز شنبه هست. کاش امروز که کتابخانه می‌روم کمی بیشتر تلاش کنم. دلم می‌خواد دکتری بخونم آی‌پی‌ام کاش.
سلام و رحمت
اين روزها همش به اين فکر میکنم ؛ خیلی از دختری که سال پیش بودم فاصله گرفته ام و شايد دیگر هیچ وقت نتوانم همانند گذشته شوم و کارهايی که می‌توانستم انجام دهم را انجام دهم ، حس میکنم کار نکرده و تجربه کسب نکرده زیاد دارم. اما در عوضش در ازاي کارهاي نکرده جوانی ام مسئولیت سنگین مادری را در ابتداي جوانی ام پذیرفته ام و با خودم فکر میکنم مادر شدن چقدر صبر و حوصله میخواهد ، فداکاری و از خود گذشتگی می خواهد ، حقیقتا الکی نیست و آنقدر شیری
با خودتان نمی گویید میچکا کجا است؟! چرا اين روزها اين همه کم حرف شده است؟! آن هم میچکايی که گذشته ی گل و بلبل را مدام نقد می کرد حالا اين حالِ افتضاح را چرا تاب آورده؟! نکند فکر کنید که طرفدار پرزیدنت است. که از اولش هم نبود و تنها افتخار اين روزهايش هم همین است. یا شايد فکر می کنید ذوق آمدن عضو جدید زندگی میچکا و تاج سر است که اين همه بی اختیارش کرده است و کم حرف! ولی نه جانم. میچکا اين روزها خسته است. خسته. خسته و خسته. خسته نه از کارهاي بی شمار خان
از دست خودم عصبانیم و دقیقا نمیدونم کی قرار بزرگ شم:/خسته شدم از بس سوتی دادم تو اين زندگی:/خسته شدم از بس خسته شدم:/چرا همیشه من اون آدمیم ک بايد دوست داشتن هام. و دوست داشتنی هامو رها کنم؟چرا همیشه من بايد رعايت همه رو بکنم چرا همیشه آدماي پولدارتر از من بايد بهم فخر بفروشن چرا اين زندگی دست از سرمون برنمیداره:/
خسته‌ام.
الان که دارم اين متن را می‌نویسم تو گویی کوهی همچون دماوند بر دوش می‌کشم.
 
آن‌قدر خسته که می‌خواهم براي چند ثانیه هم که شده از درون و بیرون خالی باشم. چه کنم که اين آرزو خیلی دور از دسترس به نظر میرسد.
آرزویِ رهايی براي چند ثانیه.خوشحالم که هنوز طعم رها بودن را فراموش نکرده‌ام.
اما دل‌لرزان. نکند روزی بیايد که رهايی گم شود در میان گمشده‌هايم 
از چه خسته شده‌ام؟!از نبودن‌هايت؟!. از بودن‌هايِ موقت؟!. از شادی‌هايِ موق
 فضیل گویدبامام صادق ع عرضکردم مردم اين امر امامت دعوت کنیم فرمود  اي فیضل، چون خدا خیر بنده. یی را خواهد  بفرشرشته یی امر کند که گردن اورا خواه
 ناخواه اورا داخل ام. امامت کند 4 امام صادق ع فرمود اين امر امامت خودرا براي خداقرار دهید نه براي مردم زیرا انچه براي خداست عملیکه براي خدا خالص. باشد خود او پاداش ثوابش را عطاکند و انچه براي مردم باشد باسمان بالا نرود پذریرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا  ستیزه.  بیمار  کننده دل
ما خسته ايم ! خسته به معناي واقعی
دلهاي ما شکسته به معناي واقعی
ما لشکریم ! لشکر پخش و پلا که دید ؟
خیلی ز هم گسسته به معناي واقعی
اين زخم سجده نیست به پیشانی ام رفیق
جاي دریست بسته به معناي واقعی
از بادبان نخیزد و از ناخدا ، بخار
کشتی به گل نشسته به معناي واقعی
تنگ است جاي ما و چنین است حال ما
باغی درون هسته ! به معناي واقعی
اينم تا یادم نرفته بگم که تباه ترین تايمی که در اين دانشکده گذرندم به یک ساعت و خرده اي که صرفا منتظر بودم اون میله لامصب آزمايش خستگی خسته شود یعنی صرفا منتظر بودیم ها نه اندازگیری اي نه هیچی صرفا منتظر! منم گوشیم خاموش بود و شارژر نداشتم . یعنی میخوام اوج تباهی رو بفهمید قشنگ روضه رو حس کنید . بعد اين یکساعت و خورده که اون میله لعنتی با بار اولیش خسته نشد و ما خسته شدیم واخرش مجبور شدیم هی بار رو ببریم بالا تا بالاخره افتخار بدن و خسته شن و بشک
چقدر خسته مممممینی اين ترم دیگه راستی راستی دارم له میشم!:-(  توجه کردین چقدر هر ترم براي من دانشگاه و آدماش بدتر و تحمل شون سخت تر میشه؟! خیلی داره بد میگذره احساس میکنم! به معناي واقعی هیچ لذت و خوشی از دوره دانشجویی م ندارم! همه چیز خیلی سطحی و گذرا. و زوووود گذر ه.:-(  ولی اين سختی هاش اصن تمومی نداره انگارهر روز و هر ترم سخت تر!
داشتیم از بیمارستان بر میگشتیم ، تو مسیر ی نفر ی آدرس پرسید ازمون ، من سریع گفتم نمیدونم! نوشین و هدی وايسادن اد
بااو در خلوت مباحثه کرداو مهربانی نما پس انکه با حسین اشکیب گفتگو کردم گفت کسی را که نو در جستجويش.هستی همان پیغمبر یستکه اينها معرفی کردند ولی موصوع جانشینی چنانکه اينها معرفی کردند نیست اين  نیست اين پیغمبر نامش محمد ابن عبدالله بن  عبدالمطلب است ووصی و جانشین او علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب شوهر فاطمه دختر محمد و پدر حسن وحسین نوادگان  محمد میباشند غانم ابو سعید گوید الله اکبر  اينست کسی که من در جستجويش هستم  سپس بسوی داودبن عباس باز گ
  .good friends are like stars, you dont always see them but you know they are there
 
.typing
چه راه بلندی آمدیم . و خسته نشدیم . ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها قدم زدیم و بازهم خسته نشدیم . سلام هايمان تکراری شده بود و خداحافظی هايمان بی معنی . فعلا گفتن هايمان، الکی . خسته نشدیم . حتی خواب هم حریفان نشد و نتوانست پلک هايمان را گرم کند و قلب هايمان را سرد . هیچ چیز ما را خسته نکرد . هر روز یک ساعت، یک زمان . خسته نشدیم . زمان هم حریفمان نشد، تنوانست صحبت هايمان را کوتاه کند و دل ه
خسته ام 
دلم عجیب گرفته 
یه عالمه درس مونده که بايد بخونم و من دلم میخواد بشینم یه گوشه زار بزنم 
ادما وقتی خستن ، وقتی دلشون گرفته چی کار میکنن حالشون خوب بشه ؟! من بايد چی کار کنم حالم خوب بشه 
دلم میخواد از خودم فرار کنم  
میترسم نمیدونم از چی اما میترسم 
لعنت به تکرار
دلم بارون میخواد 
خسته ام 
زن عصبی رو به رویم زیر چشمی نگاه میکنم .کسی یادش نرفته ولی ان روزهابرايم کمرنگ شده اند دختری که براي رسیدن به انچه که میخواست تمام ادمهاي زندگی اش را له کرد و رفت. بچه بودم و روزهاي سیاه را به یاد نمیاورم ولی خبرخودکشی اش را فراموش نکرده ام قرصهاي ریخته شده روی فرش کنار پنجره دختری بیست چندساله که وسط اتاق افتاده بود بیمارستان شستشو معده چادر مشکی روی سرش نگاه پر از نفرتش چیزهايیست که از ان روزها به یاد می اورم .حال زنیست دراستانه سی چندسالگی
آبان. دختری مو مشکی با صورتی کشیده بود. اما بیشترین جذابیت مطلق به چشمانش میشد. ساده واقعا ساده اما بینهايت آرام بخش. انگار تمام فضاي آرام باران پايیزی آبان ماه در یک روستا کوچک رو تمام و کمال در چشمانش کار گذاشته اند. غم بی دلیل خاصی هم داشت. یک بغز ناشکفته همیشگی. آدم مهر و موم شده ايی هم بود. و نم پس نمیداد. منظورم اين نیست که خسیس بود. نه اصلا اما پر بود از راز نگفته. کسی سعی نکرده بود علتش را جویا شود. آبان؛ صداي خاصی هم زمینه چشمان قهوه ايی خ
دلم میخواهد یک کارمند دون پايه در پست ترین شرکت دولتی بودم و اينجا نبودم. دلم میخواهد یک مهندس قوزکرده پاي یک کامپیوتر فکستنی بودم تا اينکه اينجا دوربین به دست در حال دویدن. دلم میخواهد یک جزء بی عرضه در یک اداره ی بوی نا گرفته بودم و ۸ تا ۱۶ کار میکردم تا اينکه بخواهم فکر کنم و خلاق باشم و تلاش کنم.
من خسته شده ام. خسته شده ام از دویدن به سمت علاقه، مهارت و خلاقیت. خسته شده ام از شب نخوابیدن و زیاد کار کردن. از مرخصی نداشتن و کار و تفریح را یکی کر
شونه‌هاي کوچیکم خسته‌س.
گرفتارم و دلم زار زار گریه کردن می‌خواد و اعتراف به هیچی بودنم.
شونه‌هاي کوچیکم خسته‌س.
دلم می‌خواد زار بزنم.
دلم یک گریه‌ی آسمانی تر از فکرهاي مشوش اين روزها می‌خواد.
میخوام موقع خواب دنیام رو و عزیزانم رو به تو بسپارم.
شونه‌هاي کوچیکم خسته‌س.
خدا رو شکر که ماه رجبِ عزیز هست اين ايام.
  فضیل گوید بامام صادق ع عرضکردم مردم را بامر امامت دعوت کنیم فرمود اي فضیل چون خدا خیر بنده یی را  ا خواهد بفرشته اي امر کند که گردن اورا گرفته  خواه یا نا خواه اورا داخل امر امامت کند امام صادق ع فرمود اين امر امامت خودرا براي خدا قرار دهید نه براي مردم زیرا انچه براي خدا است از ان. خداست عملبکه براي خدا خالص باشد خود او پاداش و ثوابش دا عطا کند و انچه براي مروم باشد باسمان بالا نرودپذبرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا ستی
خسته‌ام از اين شلوغی و روز به روز نو شدن معشوق‌ها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهايیش به سمت معشوق‌هايی فرار می‌کنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی می‌کنه نمی‌یابه اما همچنان دست نمی‌کشه.
خسته‌تم از اين تنهايی و هرزگی. از اين بی تفریحی. از اين سکوت مطلق جهان. بايد درس بخونم . بايد تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبايل دستمه و هیچ .
خسته‌ام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره.
اگر عشق در خانه ی قلبم پا بگزارد
گلهاي شاداب  با بوهاي معطرشان که فضاي خانه را فرا میگیرند.روشنايی خانه که پر فروغ است .چه چه پرندگان که زمزمه ی زندگی است  .!همه وابسته میشوند ب بودنش.وقتی میرود و خانه را خالی میکند. گلدان‌هايی که نیازشان تنها قطره ی ابیست پژمرده میشوند. ‏میرود و وسايل خانه را میشکند میرود و تکه اي گرانبها را با خود میبرد. ‏صداي زنده بودن  دیگر ب گوش نمیرسد.خانه را سکوتی میگیرد شور نیست کلبه ی احزان میشود .جولانگاه
نمیدانم چرا اينطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد.نمی‌فهمم چرا اينطوری میشوم. اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هايی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند.یهو همه حرف هايی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده اي، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند.کاش دیگر باران نبارد!.یا لااقل اگر می‌بارد،.آرام ببارد!. مراعات دل خسته مان را بکند. اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است.خسته از زندگیاز دنیا با
نمیدانم چرا اينطوری شده ام!کلا باران که می‌بارد، حال دلمان به هم می‌خورد.نمی‌فهمم چرا اينطوری میشوم. اصلا یهو همه خاطراتت، همه حرف هايی که در ته قلبت مانده، همه و همه یهو زنده می‌شوند.یهو همه حرف هايی که دلت میخواهد بزنی و از خاطر برده اي، یهو، همه و همه، زنده می‌شوند.کاش دیگر باران نبارد!.یا لااقل اگر می‌بارد،.آرام ببارد!. مراعات دل خسته مان را بکند. اخر گوشه دلمان کودکی، خواب رفته!کودکی که خیلی خسته است.خسته از زندگیاز دنیا با
گیرکرده ام من خسته
در نامعلوم ترین جنگ اين دنیا
در بی معنا ترین قصه ی تقدیر
در تاریکترین گوشه ی دنیا
گیر کرده ام در جنگی نامعلوم
همانند آن مدافع خسته
که دلش خسته از تمام کشتنها
خسته از اشوب و دشمن و ژسه
نه امیدی به پیروزی
نه امیدی به جنگ دارد
لشگر همیشه ی خسته ی دل
همیشه با تو سر جنگ دارد
گیر کرده در انتخابهايش
فرمانده ی جنگی اين قصه
که به اتش کشد دنیا را
یا شود مغلوب اين دسته
جنگ جنگ رابطه هاست
چون ت کثیف فرماسون
جنگ بر سر چه هست صد حیف
از ا
اين روزا
خوشحالم. بابت پیشرفت هاي درسی‌م ، اينکه اجازه ندادم از هیچ نظر به اردیبهشتِ پارسال شباهت پیدا کنه. همین که الان کارنامه ها رو نگاهمیکنم و لبخند میزنم و میگم اين مدت دیگه رو هم بخونم همه چی تمومه ، یعنی راهمو درست اومدم .
اين روزا خسته‌م .
بابت روزهايی که انگار تمومی ندارن. خسته م از اينکه طیِ ۸ ماه اخیر ، بعد از چشم باز کردن از تو رختخواب رفتم سمت قفسه کتابا . خسته م از همه ی دعوت هاي کوهنوردی و مهمونی و پیاده روی و بستنی‌خوری که مجبو
و چه قدر خسته ام از چرا؟»از چه گونه!»خسته ام از سؤال هاي سختپاسخ هاي پیچیدهاز کلمات سنگینفکرهاي عمیقپیچ هاي تندنشانه هاي با معنا، بی معنا.دلم تنگ می شود گاهی،براي یک دوستت دارم» سادهدو فنجان قهوه ی داغ»سه روز» تعطیلی در زمستانچهار خنده ی» بلندو پنج انگشت» دوست داشتنی.
+مصطفی مستور
ولنتاين 
عید 
سالگرد ها 
هیچکدوم براي من معنا نداره. تجربش نکردم 
هرچی بوده تنهايی و تنهايی 
شرمندگی از پدر مادر 
و از دست رفتن همه چی حتی غریزه 
یک جزیره بی سکنه که داره توی آب فرو میره 
پر از ترسم 
پر از تنهايی
پر از خلاء
جاي تصویر قشنگت کنار بچه ها خالیه
خسته ام خسته  خیلی خسته 
اونقدر نامرئی م که بچه ها حتی منو وقت خداحافظیوش نمیبینن 
چراغ مادر که خاموش بشه من پرت میشم ته دره تنهايی و روی یک صخره جون میدم 
کاش قبل تو خاموش بشم 
گاهی دلم می گیرد از هر چه بايد و نبايد.  انگار خسته از هر ايدئولوژی ام.  خسته از هر جهان بینی.  
شايد من همه چیز را در ايدال ترین حالت ممکن می خواهم.  اصلاً،   فکر کن من یک آرمانگرا هستم   با  آرمان هاي بی نتیجه چه کنم؟  
گاهی به زندگی و.تمام موجودیتش می اندیشم.  شايد زندگی به بازی گل یا پوچ شباهت دارد که ما فقط پوچ ها را پیدا کردیم . پس گل ها کجاست؟  
چرا هرچه می گردیم، کمتر می یابیم؟  
تا ب حال تو عمرم انقدر کوچیک نشده بودم 
یعنی خودم خودمو کوچیک نکرده بودم .
از ساعت ۱۰ شب هر دقیقه جاهاي مختلف التماسشو کردم .
نمیدونم واقعا چکار کنم 
شیطونه میگه پاشم برم تهران پیشش
دیشب ک هرچی حرص داشت رو من خالی کرد همه خستگی ها و عصبانیتش رو پشت گوشی جوری فریاد میکشید انگار . هیچی نگفتم اخر سر هم من بودم ک باز معذرت خواستم
بعدش تا ساعت ۳ کلا گریه کردم 
الانم ک . تا همین الان هر دقیقه بهش پیام دادم ولی  
واقعا نمیدونم چکار کنم دارم میت
دلم میخواد یه شب بشینم برات حسابی غر بزنم
ولی انقد خسته ام که هنوز شروع نکرده خوابم میبره
صدالبته دیگه شک دارم به اينکه صدامو بشنوی
یه جوری شده که انگار منی وجود نداره
یه جوری که دیگه دلم نمیخواد حتی حرف بزنم باهات.حرف معمولی
اين همه تفاوت.چرا؟
میدونی چیه؟
خر ما از کره گی دم نداشت. شما که بی خیال مايی
منم بی خیال غر زدن میشم
.
دیشب خواب دیدم فکرامو نوشتم، یکی از بچه ها اينجا دیدتشون و خونده و به بقیه نشون داده.
خواب دیدم گریه کردم. وقتی می نوشتمشون.
خواب دیدم جرئت حرف زدن داشتم.
خواب دیدم براي یکی مهم بود.
خواب دیدم خسته شده بودم از اينکه همون چیزی باشم که ازم میخوان. خواب دیدم دلم میخواست یه بار مهم باشه من چی میخوام.
ولی خب. نیستم؟ اگه خسته شده بودم الان وضعم اين نبود.
اگه خسته شده بودم هر روز به همه پیام نمیدادم که یک دقیقه بعدش حذفش کنم.
اگه خسته شده بودم، فرقی می کر
من خوبم. من خوبم. من خوبم. می‌توانم همینجا هزار بار بنویسم که من خوبم اما آدم‌ها خسته‌کننده‌اند. زندگی سخت است و روزمرگی کسالت‌بار کلمنتاين. خیابانی که هر روز بر رویش قدم می‌گذارم و شهری که در آن ننفس می‌کشم بویِ لجن می‌دهد. فقط ادامه می‌دهی و می‌شوی امتدادِ بیهودگی؛ در روزگارِ افتخار به اين بیهودگی‌ها و بطالت‌ها اما من شرمسارم. اما من هنوز احساس می‌کنم جايی کم گذاشته‌ام. ادامه. امتداد. بیهودگی. نه براي اين که دلیلی داشته باشم. نه. اتف
می‌گوید خسته نباشی، گوش‌هايم جور دیگری می‌شنوند: آی خسته، اي کاش دیگر نباشی. چه گوش‌هاي بدبینی دارم، لابد از همنشینی با دندان‌هاي عقلم بوده است. خسته نیستم، یعنی هیچ گاه خسته نبوده‌ام. با اين که ناامیدی راستگوترین پیامبران بوده است، یک روز هم زندگی‌ام را خرج یاس فلسفی نکرده‌ام. تلخ نوشته‌ام، اوقات تلخی کرده‌ام اما مدام پوست از سر سرنوشتم کنده‌ام. دیگران گمان کرده‌اند دارم گورم را می‌کنم حال آن که براي فرار از زندان زمین را کنده‌ام.
براي اينکه حس خودم هم بد هست 
اما سرکار خیلی گرمه 
خیلی زیاد 
فقط اينکه فردا شبکارم 
خسته ام 
از اين زندگی مسخره که همیشه در بزنگاه هاي حساس با یک دعوا همه چی برچیده میشه خسته ام 
مدت زیادی بود دعوا نکرده بودم 
و حالا دیروز دقیقا دیروز بايد دعوا کنم 
سر روزه اي که به عمد و براي میل دلم نبود که نگرفته بودم 
روز اول رمضان میخواستم روزه بگیرم اما چون براي وسواسیم قرص میخورم خواب موندم (دو قرص که هر دو خواب‌آورن) 
و اينو نمتونم به مامان بگم 
که اگ
 عمربن یزید گوید مسمع را در مدبنه دیدم واو انسال وجهی را خدمت امام صادق ع بردهو انحضرت نپذیرفته بود من باو گفتم چرا امام صادق وجهی را که برايش بردی بتو رد کرد گفت چون ان وجه را که خدمتش بردم عرضکردم غواصی دریاي بحرین بمن واگذار شده و من چهععرمود ارصد درهم استفاده کرده ام وخمس ان را که 80 هزار رهم است براي شما اودده امن نخواستم اين وجه را که حق شمااست خداب تبارک تعالی در امواا لما قرار داده از شماباز دارموود تصرف کنم حضرت فرمود مگر ما از زمبن و ا
دیگه اما خسته شدم. خسته شدم از دوییدن و نرسیدن. خسته شدم بس که واسه هر چیزی دویدم و تهش دنیا بم ندادش. مگه چیز بزرگی میخواستم آخه؟ هر بار که اين سوالو از خودم میپرسم گریه امون نمیده. خسته شدم اما. واسه خودتون. نمیخوام. هیچی دیگه نمیخوام. دیگه نمیخوام بلند شم و حالم خوب شه. اين بار واقعا دیگه دلم نمیخواد بلند شم. بلند شم که چی؟ هی دوییدن و نرسیدن که چی؟ عصری داشتم فکر میکردم که دیگه نمیخوام که خوب بشم. اينجوری راحت تره. بعد یهو یه نشونه دیدم. خوندم ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها