نتایج جستجو برای عبارت :

حکایت نگاریgo

 
مثنوی یک قصه‌ای دارد بس زیبا و ارزشمند 
حکايت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش آب و علف مشغول چراست. خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود
اما شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، هرچه به تن‌اش گوشت شده بود، آب می‌شود.
 
حکايت آن گاو، حکايت دل نگرانی‌های بی‌خود ما آدم‌هاست.
 
حکايت‌‌ همان ترس‌هایی است که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد.
 
یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بین
حکايت های گلستان سعدی
گلستان کتابی است نوشتهٔ شاعر و نویسندهٔ معروف ایرانی سعدی شیرازی که در یک دیباچه و هشت باب به نثر مُسَّجَع (آهنگین) نوشته شده است. غالب نوشته‌های آن کوتاه و به شیوهٔ داستان‌ها و نصایح اخلاقی است.
ادامه مطلب
✨رسول کرم (صلی الله علیه و آله):
⚪️ حکايت همنشین خوب مثل عطار استکه اگر عطر خود را به تو ندهد، ولی بوی خوش آن در تو می آویزد و اثر میگذارد.
⚫️ و حکايت همنشین بد مثل آهنگر استکه اگر شعله ی آتش آن تو را نسوزاند اما بوی بد آن در تو می آویزد و برجای میماند.
نهج الفصاحهریگ در کفش و کک در شلوار        به بود از رفیق ناهموار
حکايت خیلی از آدمای دور از اجرا هم مثل حکايت آقایان ‌نژاد و ضرغامیه.
یا اپوزوسیون می‌شن و همه چیزو می‌کوبند و یا روشن‌فکر می‌شن و نوید دنیایی زیباتر می‌دن.
این رفتارها ممکنه از ما سر بزنه. ولی وقتی از این برادران سر می‌زنه یکم ناراحت‌کننده است.
فقیری به ثروتمندی گفت:اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟
ثروتمند گفت:تو را کفن میکنم و به گور می سپارم.
فقیر گفت: امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار
حکايت بالا حکايت بسیاری از ماست؛ 
که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم.
روزها، لحظات و هر ساعتی از ماه مبارک رمضان خاطرات شیرین و به یاد ماندنی ای را برای ما رقم میزند گاهی بعضی داستان ها هم شنیدنی است و هم نکات نابی رو در خودش پنهان کرده، حکايت چند جوان و پیره مرد هم از اون حکايت های شنیدنی هست که شنیدیدن و خوندنش خالی از لطف نیست.
ادامه مطلب
بازنویسی حکايت شخصی شتر گم کرد
بازنویسی حکايت صفحه 95 کتاب نگارش هفتم

بازنویسی حکايت شخصی شتر گم کرد
بازگردانی حکايت شخصی شتر گم کرد به زبان و به نثر ساده امروزی که در کتاب نگارش کلاس و پایه هفتم خواسته شده است و در صفحه ۹۵ کتاب نگارش موجود می باشد به زودی در این پست قرار خواهیم داد و این را بدانید که در سریع ترین زمان ممکن برای شما عزیزان این انشا قرار خواهد گرفت متاسفانه جواب این انشای در اینترنت وجود ندارد و به زودی بازنویسی حکايت نگاری را
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 نگارش دهم سگی
بر لب جوی سگی بر لب جوی استخوانی یافت حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت
پاسخ حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت جواب حکايت سگی بر لب جوی استخوانی
یافت بازنویسی حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت باز افرینی حکايت سگی بر
لب جوی استخوانی یافت سگی بر لب جوی استخوانی یافت یعنی چه سگی بر لب جوی
استخوانی یافت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 سگی بر لب جو
دانلود سریال حکايت کهنهEski Hikaye دوبله فارسی
نام سریال:حکايت کهنه(Eski Hikaye)
 
سال انتشار:2013
 
محصول کشور: ترکیه
 
زبان:(دوبله فارسی)
 
امتیاز: 7.4از10
 
کیفیت: 480p
 
کارگردان : Levent Cantek
 
ستارگان : Buğra Gülsoy, Funda Eryigit, Murat Daltaban
 
خلاصه داستان سریال حکايت کهنه :سریال حکايت کهنه درباره ی پسری به نام مته (با بازی بورا گولسوی) است که در زمان بچگی او پدرش را جلوی چشم او به قتل رسانده اند.او اکنون که پسر جوانی شده دنبال انتقام جویی از قاتل پدرش است . او که همراه مادر
بازنویسی حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد
بازنویسی حکايت حاکمی دو گوشش ناشنوا شد حکايت نگاری صفحه 66 نگارش هشتم
حاکمی دو گوشش ناشنواشد. مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیشامد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانایی، نزدش رفت و با اشاره و به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان، چرا غمگین هستید؟ شما یکی از حس های خود را از دست داده اید، خداوند به شما حواس دیگر هم داده است که سالم اند، آنها را
زندانی و هیزم فروش
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
حکايت کمک به همسایه
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
مشهد- ایرنا- قطع و اختلال تلفن ثابت در یکی از محلات مشهد که بیش از پنج ماه به طول کشیده است، نیتی و گلایه‌های زیادی را در بین ساکنان در بلوار سرافرازان این شهر ایجاد کرده است.
 
این در حالی است که ساکنان خیابان ۲۲ تا ۲۵ سرافرازان مشهد و نیز خیابان نیاوران ۲۰ این محدوده تاکنون بارها به مرکز مخابرات آن ناحیه مراجعه کرده و تاکنون نتیجه‌ای دریافت نکرده‌اند و کسی پاسخگوی مشکلات آنان نیست.
ادامه مطلب
حکايت خر در گل مانده
با حکايتی دیگر در میهن پاتوق همراه هستیم
حکايت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. این درس یا نکته بیشتر در پایان حکايت بر خواننده آشکار می‌شود.
در ادامه همراه باشید
ادامه مطلب
هر روز توی گروه خانوادگی یک حکايت می فرسته.بعضی حکايت هاش عجیب به دل آدم می نشیند.دیروز یک حکايت فرستاد 
درباره کشته شدن امیر کبیر و محل دفنش.میگفت: یکی از بزرگان امیرکبیر را خواب دید و گفت چی شد که توی کربلا و حرم
دفن شدی؟ امیرکبیر بهش میگه: 
وقتی دوتا رگ هایم را در حمام فین کاشان زدند بدجور تشنه شدم و خواستم طلب آب کنم.اما یک لحظه یاد فرزند زهرا(س) 
افتادم و به خودم گفتم محمد تقی خجالت بکش،حسین(ع)تمام بدنش تکه تکه شد و لب هایش خشک بود،اون وقت ت
فیلم جوکر رو به طور کامل دو مرتبه و به طور غیر کامل، شش مرتبه یا شاید بیشتر دیدمش.
حکايت عجیبیه، حکايت آرتور فلک که جامعه چگونه طردش می‌کنه و سهم برژوا چقدر از این طرد شدگی و انزوای پرولتاریا هستش.
برژوایی که برای حفظ خودش از شرهایی که درست می‌کنه، حاضر به به بچه میشه و حتی انسانیت رو زیر پا می‌ذاره مبادا که بر کت و شلوار مارکش ذره‌ای غبار نشینه.
درباره انقلاب کارگری روسیه نوشتن که: مردم به خونه‌های اعیان و اشراف ریختن و اون‌ها رو کش
حکايت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی؟ 
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم، پیدا می کند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!!!؟
حکايت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم.!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:
ان شاءالل
نصیحت های جالب گنجشک به مرد دمشی
حکايت 3 پند گنجشک
حکايت
کرده اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى زیبا، به یک درهم خرید تا به
منزل آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و به
مرد گفت: در من سودی براى تو نیست. درصورتی که مرا ازاد کنى، تو را سه
پند مى گویم که هر یک، مانند گنجى است. دو پند را وقتى در دست تو اسیرم مى
گویم و نصیحت سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى گویم.
مرد با خود اندیشید که سه پند از پرنده اى که
همین که نعش درختی به باغ می افتد 
بهانه باز به دست اجاق می اقتد
حکايت من و دنیا یتان حکايت آن
پرنده ایست که به باتلاق می افتد
عجب عدالت تلخی که شادمانی ها 
فقط برای شما اتفاق می افتد  
تمام سهم من از روشنی همان نوریست
که از چراغ شما در اتاق می افتد 
به زور جاذبه سیب از درخت چیده زمین
چه میوه ای ز سر اشتیاق می افتد؟؟
همیشه همره هابیل بوده قابیلی
میان ما و شما کی فراق می افتد؟
فاضل نظری
زله در ارومیه و تبریز تبریز احساس شد. گزارش ها حکايت از یک زله نه چندان شدید در شمال غرب کشور حکايت دارند.
دقایقی پیش و پس از گذشت کمتر از 24 ساعت از زله خوی، زله در ارومیه و تبریز احساس شد.
بر این اساس، زمین لرزه ای به بزرگی ۴.۵ ریشتر به عمق ۸ کیلومتری شهرستان خوی را لرزاند.
فعلاً از خسارات احتمالی این زله خبری در دست نیست.
منبع: شهر بورس
هر وقت سعدی می‌خونم حظ میبرم. به معنای واقعی کلمه درس میشه گرفت از حکايت‌های دلچسبش
حکايت‌هایی که امشب خوندم به قدری قشنگ بود که باید بگم اگر امر به بنده راجع بود امر می‌کردم تمام کتب آموزشی جمع گردد و فقط و فقط سعدی خوانده شود؛ باشد که از صدقه سر عقل و کیاستی و فهم و فراستیِ حضرتش گوارا و ایمن و بلدِ راه گردیم :))
وبلاگ جدید ، اسم جدید ، آدم های جدید.از هیچ کدوم ترسی ندارم جز اسم جدید اگر صدتا وبلاگ دیگه هم بزنم باز هم اسمم مبهم خواهد ماندواقعا این رفتن ها بی فایده ترینهاونی که از گذشته اش فرار کنه ترسوعه ، حکايت منه دیگه.من از چی میخوام فرار کنم ؟؟؟ارشیو ؟؟با خودم حرف زدم، تصمیم یکی دو روز نبود که الان بعد پنج روز منصرف شه یا چی تصمیم شاید دو سه ماه قبل بود ولی باز هم دلم رضا نبود.همه رو رد دنبال میزنم باز دوباره دنبال میکنمنمی دونم یکجایی
می گویند گذشته دیگه گذشته ولی آیا می شود بدون نگاه به تو ای گذشته عزیزم به سوی آینده رفت ؟
من کلا تو رو خیلی دوست دارم و آرزویم این هست که برگردم پیش تو و خیلی کارهایی که باید می کردیم و نکردیم را از نو باهم انجام دهیم اما وقتی به تو فکر می کنم می بینم از تو متنفر هم هستم ! حکايت تو و من حکايت عجیبی است.
ادامه مطلب
متن حکايت :
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم ؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی
باز نویسی حکايت : روزی، فردی به دیدن پزشک می­رود و به او می­گوید:شکم من بسیار درد می­کند آن را درمان کن که بسیار من را اذیت می­کند. پزشک گفت: امروز چه
بچه که بودم، پدرم یک قلاب بافندگی کوچک داشت که یادگار کارگاه تولیدی‌اش بود. هوا که سرد می‌شد، مادر لباس‌های زمستانی‌مان را از داخل کمد، لای رختخواب یا از چمدان  بیرون می‌آورد و آن‌هایی را که نخشان در رفته بود به پدر می‌سپارد تا با قلابش آن‌ها را رفو کند.
پدرم که زمانی کارگاه بافندی داشت، طوری لباس ها را رفو می‌کرد که از بیرون هیچ نشان نمی‌داد که زمانی نخش در رفته و حالا تعمیر شده است.
اما وقتی از داخل به لباس نگاه می‌کردی، جای جایش پر ا
متن حکايت: شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.» عبید زاکانی
بازنویسی حکايت: شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های سقف، ذکر خداوند می کند. مرد مستاجر گفت: درست است ا
دانلود سریال ایرانی حکايت های کمال با لینک مستقیم
Download Iranian Serial Hekayat Haye Kamal
دانلود سریال حکايت های کمال قدرت الله صلح میرزایی
قسمت نهم اضافه شد
منتشر کننده : سایت کافی میکس
ژانر : تاریخی , خانوادگی
سال انتشار : 1398
تعداد قسمت ها : 150 قسمت
کارگردان : قدرت الله صلح میرزایی
بازیگران : محمود پاک نیت, شهره لرستانی, میرطاهر مظلومی, نگار عابدی, فلور نظری, علی مسلمی, محمدرضا شیرخانلو, کاظم هژیرآزاد, شهرام عبدلی, سیروس میمنت, شهین تسلیمی
خلاصه داستان :
متن حکايت :
شخصی به عیادت مریضی رفت بسیاربنشست و نقل ها کرد . در آخراز مریض پرسید از چه دردی می نالی ؟
بیمار گفت از زیاد نشستن تو باز نویسی حکايت: روزی فردی به دیدار و عیادت بیماری رفت. بسیار نشست و سخن­های بسیاری گفت.
در آخر از بیمار پرسید چه مشکل و بیماری داری؟
و از چه آه و ناله­ داری؟
بیمار گفت: از زیاد حرف زدن تو. بیمار به صورت کنایه آمیز از زیاد ماندن شخص گلایه می­کند. به خاطر همین است که هنگام عیادت بیمار باید کوتاه باشد تا او استراحت کند.
(
علامه طباطبایی مصادیق قرآنی از پیامبران الهی را بیان می کند که قرآن کریم مثلا از نوح حکايت کرده که در شکوه به پروردگارش می گفت : قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا»(نوح،21) و از هود (ع) حکايت کرده که به قوم خود فرمود: أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ و تتخذون مصانع لعلکم  تخلدون و اذا بطشتم بطشتم جبارین»(شعراء،128-130) و از صالح(ع) حکايت کرده که به قوم خود فرمو
حکايت کوزه عسل ملانصرالدین و قاضی
 
ملانصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد .
ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.
قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید ک
بازنویسی حکايت شخصی خانه ای به کرایه گرفت از هیچ سایتی کپی گرفته نشده است پس نشر بدون منبع حرام ولی پیگرد قانونی ندارد حکايت زیر را به نثر ساده امروزی، بازنویسی کنید.
حکايت : شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد.به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوبهای سقف، ذکر خدا می کنند. گفت : نیک است؛ اما می ترسم این ذکر، به سجود بینجامد».
نویسنده : ( عبید زاکانی )
بازنویسی : روزی مردی به مسافرت رفت. هنگام غروب آفتاب به ر
حکايت.
می‌گویند روزی برای سلطان محمود غزنوی کبکی را آوردند که لنگ بود.فروشنده برای فروشش قیمت زیاد می‌خواست.سلطان محمود حکمت قیمت زیاد کبک لنگ را جویا شد.فروشنده گفت: وقتی دام پهن می‌کنیم برای کبک‌ها، این کبک را نزدیک دام‌ها رها می‌کنم. آواز خوش سر می‌دهد و کبک‌های دیگر به سراغش می‌آیند و در این وقت در دام گرفتار می‌شوند.هر بار که کبک را برای شکار ببریم، حتما تعدادی زیاد کبک گرفتار دام می‌شوند.»
سلطان محمود امر به خریدن کرد و خواستا
ما ملتی هستیم درد آشنا؛ اما نه به درد، تن سپرده و خو کرده.حکايت، همان حکايت قدیمی پرنده است و قفس؛ پرنده‌ی بسیار آشنا با قفس؛ اما نه معتاد به قفس، و نه شوکت باغ از یاد برده، و نه تن به دیواره‌ی قفس کوبیدن را دمی فرونهاده؛ گرچه در لحظه‌هایی چنین می‌نماید که خستگی، به نشستن و آب از آبدان قفس نوشیدن و ارزن از دانه‌دان قفس برچیدن را برجنگیدن به خاطر آزادی ترجیح داده است؛ اما ما ملتی هستیم با هشیاری‌های تاریخی شگفت انگیز، و به همین سبب، آن دانه
حکايت استادان عارف
یکی از مریدان عارف بزرگی، در بستر مرگ استاد از او پرسید:
مولای من استاد شما که بود؟
عارف: صدها استاد داشته ام.
مرید: کدام استاد تأثیر بیشتری بر شما گذاشته است؟
عارف اندیشید و گفت:
در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند.
اولین استادم یک بود.
شبی
دیر هنگام به خانه رسیدم و کلید نداشتم و نمی خواستم کسی را بیدار کنم. به
مردی برخوردم، از او کمک خواستم و او در چشم بر هم زدنی در خانه را باز
کرد. حیرت کردم و از 
او خواستم این ک
دانلود آهنگ قدیمی غمگین و احساسی بسیار زیبا من امشب با خدای خود مناجاتی دگر دارم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang man emshab ba khodaye khod monajati degar daram
دانلود آهنگ من امشب با خدای خود مناجاتی دگر دارم
دلا؛ امشب سفر دارم…!×♫
چه سودایی/ به سر دارم…!×♫
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!!×♫
دلا؛ امشب سفر دارم…!×♫
چه سودایی/ به سر دارم…!×♫
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!!×♫
به پروازِ آسم
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود
و او را نزد حاکم می برند تا مجازات را تعیین کند .
حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند
اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید
اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزی از مجازاتت درمی گذرم .
ملانصرالدین هم قبول می کند
و ماموران حاکم رهایش می کنند!!!!!
 عده ای به ملا می گویند
مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی
به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟
ملانصرالدین می فرماید :
انشاءالله در این سه سال یا حاکم
دانلود آهنگ قدیمی غمگین و احساسی بسیار زیبا من امشب با خدای خود مناجاتی دگر دارم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang man emshab ba khodaye khod monajati degar daram
دانلود آهنگ من امشب با خدای خود مناجاتی دگر دارم
دلا؛ امشب سفر دارم…!×♫
چه سودایی/ به سر دارم…!×♫
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!!×♫
دلا؛ امشب سفر دارم…!×♫
چه سودایی/ به سر دارم…!×♫
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!!×♫
به پروازِ آسم
اسب سواری، مرد فلجی را سر راه خود دید که از او کمک میخواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند!مرد افلیج که اکنون خود را سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم و با اسب گریخت! 
پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: "تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم". مرد افلیج اسب را نگه داشت. مرد سوار گفت: "هرگز به هیچ کس نگو چگونه ا
بازنویسی حکايت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
متن حکايت:
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)
بازنویسی حکايت:
 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های
بازنویسی حکايت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
متن حکايت:
شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»    (عبید زاکانی)
بازنویسی حکايت:
 شخصی خانه ایی اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و برای بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ به سخن مرد گفت: چوب های
#حکايت
درویشی را شنیدم که در آتش فاقه میسوخت و رقعه بر خرقه همی‌دوخت و تسکین خاطر مسکین را همی‌گفت
به نان قناعت کنیم و جامه دلق
که بار محنت خود به که بار منت خلق
کسی گفتش : چه نشینی که فلان درین شهر طبعی کریم دارد و کرمی عمیم ، میان به خدمت آزادگان بسته و بر در دلها نشسته . اگر بر صورت حال تو چنانکه هست وقوف یابد پاس خاطر عزیزان داشتن منت دارد و غنیمت شمارد. گفت خاموش که در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن
#سعدی
ابعاد اثر: ۵۰×۳۵
سال تحریر ۱۳۹۳
#کتا
حکايت این ایام انتخابات:
هفته پیش یکی از کاندیداهای مجلس اومد روستای ماگفت چه مشکلاتی دارید؟ بگید تا حل کنم  گفتیم والا دوتا مشکل خیلی مهم داریم : اولیش اینه که گاز نداریم دومیش اینه که. هنوز دومی رو نگفته بودیم که گفت صبر کنید!!! به بغل دستیش گفت اون موبایلو بده به من. الو! سلام آقای گیتی فر، بنده الان در روستای گیجالی هستم و این مردم گاز ندارن، لطف کنید به دستور من براشون گازکشی انجام بدید.جان؟. خواهش میکنم.کی؟. یک هفته بعد از انتخاب
دانلود آهنگ غمگین و احساسی دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang dela emshab safar daram chesodaei be sar daram
دانلود آهنگ دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
به پروازِ آسمانِ عشق… چه خوشرن
 
 
کتاب حاکم و فقیر نویسنده مرضیه نیایش
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
 
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
حکايت کشتی­بان و غرق­‌شدگان
وجود پدیده ریزش‌ها و رویش‌ها را می‌توان یکی از ویژگی‌های رایج جنبش‌های ی و اجتماعی و انقلابات در طول تاریخ دانست. اصولاً خصیصه هر حرکت مستمری آن است که عده‌ای به دلایل مختلف از همراهی با آن بازبمانند و در طول زمان نیز عده‌ای به آن اضافه گردند. وجود ریزش و رویش در یک حرکت ی‌ـ اجتماعی (آن هم از نوع انقلابی) اصلاً عجیب و غیرمنتظره نیست. با این حال، نوع مصادیق این پدیده، خصوصاً در بعد ریزش، گاهی سبب ایجاد
دانلود آهنگ غمگین و احساسی دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang dela emshab safar daram chesodaei be sar daram
دانلود آهنگ دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکايت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
به پروازِ آسمانِ عشق… چه خوشرن
خر در گل مانده
حکايت خر در گل مانده»
مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون کشیدن آن خسته شده بود. 
برای کمک کردن دُم خر را گرفت و زور زد! 
دُم خر از جای کنده شد.
فریاد از صاحب خر برخاست که ، تاوان بده!
مرد برای فرار به کوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. 
خود را در خانه‌ای انداخت. 
زنی آنجا کنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. 
از آن فریاد و صدای بلند در ترسید و بچه اش سِقط شد.
صاحب خانه نیز با صاحب خر همراه شد. 
مرد
گریزان بر
حکايت
شخصی به مدینه آمده بود و ادعا داشت حضرت رسول اکرم(ص) را در خواب دیده است.به او گفتند به چهره حاضران در مسجد بنگر و بگو حضرت به کدام یک از اینان شباهت داشت؟
وی با دقت به چهره نمازگزاران نگریست و انگشت اشاره اش را به سمت جوانی که در صف آخر ایستاده بود گرفت.
همه سرها به عقب برگشت او کسی نبود جز حضرت علی اکبر علیه السلام.همه دعوی او را تصدیق کردند.
گویند حاتم طایی برادری داشت بنام خاتم طایی. برخلاف حاتم، خاتم نه هنری داشت، نه ذوقی نه سخاوتی اما تا دلتان بخواهد خودبزرگ‌بین و تشنه آوازه و شهرتی مانند برادرش بود و از حسادت چشم دیدن موفقیت‌های برادرش را نداشت.
این موضوع مدت‌ها فکر او را مشغول کرده بود تا اینکه بالاخره روزی فکری به ذهنش رسید و بی‌درنگ تصمیم به عملی کردن آن گرفت.
ادامه مطلب
 
ببین دیوانه به هم ریختی جهان مرا بریده ، زخمِ دل کندنت نفس مرامی دانی بی قرار خواهد شدهرکس به هر زبان بنویسد داستان مراشهرزاد ، خالی ام از تو و گذشتم از هزار ویک شب های بی توگرفته داغ ِعشق تو روان مرادر اندیشه معجزه ای نایاب بودم وناگاهخدایم گرفت به فراق تو جوانی مرانه تو یوسف صدیقی و نه من زلیخای شیداقفل هفت در بگشا و در دم بگیر جامه ی مرا تو را به حرمت کعبه ی عشق سوگند برو و زهرآگین تر مکن کام مراچه حکايت عجیبی است بعد وداع تو مهری تابان
خود حکايت :
ی پیراهنی را ید وآن را به پسرش داد که به بازار ببرد و بفروشد . پسر پیراهن را به بازار برد ؛ اما آن را از او یدند. وقتی به خانه برگشت پدرش پرسید . پیراهن را چند فروختی ؟ پسر گفت به همان قیمتی که شما خریده بودید
باز نویسی حکايت : روزی روزگاری پدری که شغل او ی بود پیراهنی می­د. پدر پیراهن ی را به پسر داده و به او می­گوید آن پیراهن را به بازار برده و بفروشد. پسر پیراهنی که پدرش به او داده بود به بازار ببر بفروش اما پیراهن ر
به نظرم سرگرمی‌های کودک هم مثل غذا خوردن است، اگه یه باری نخورد، به این تعبیر نکنیم که فلان غذا رو دوست نداره، برچسب نزنیم بدغذا، شاید خسته بوده، برایش جدید بوده، میل نداشته، چند روز بعد دوباره offer بدهیم، شاید این بار خورد :-)
حالا حکايت خرگوش‌هاست در مدرسه طبیعت، در حالی که همه بچه‌های مدرسه برای بغل کردن خرگوش‌ها سر و دست می‌شکستند، لیلی به مدت سه ماه آزگار یا نرفت سمتشون یا به اکراه یه نگاهی انداخت (در حالیکه سگ نگهبان مدرسه رو خیلی دوس
فیلم که می‌بینم، یا کتاب که می‌خوانم، دنبال خودم می‌گردم! می‌گردم ببینم کدام آدم، کدام شخصیت، بیش‌ترْ من» است. بعد با همان من» هم‌راه می‌شوم و پا به پایش می‌روم.
حکايت اما حکايت فیلم و قصه نیست. این روزها میان واژه واژه‌ی قرآن و دعایی که از جلوِ چشمم رژه می‌روند هم دنبال من» می‌گردم. گاهی نمی‌شود. اما گاهی هم مثل امشب پیدا می‌شوم!
من، صاحبِ گرفتاری‌های بزرگی‌ام.» این‌جای معرفی‌ام را بین حرف‌های ابوحمزه پیدا کردم. و باز خواندم:
بازنویسی حکايت فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود
حکايت:
فردی با سپری به میدان جنگ رفته بود. از قلعه، سنگی بر سرش زدند و بشکستند. برنجید و گفت:عجب بد مردمانی هستند، سپری به این بزرگی را نمی بینند که سنگ بر سر می زنند».
بازنویسی:
مرد جنگجویی با زره ایی پولادین و سپری محکم به میدان جنگ رفته بود در حالی که زیر سپر خود پنهان شده بود و گام به گام به قلعه نزدیک می شد از بالای قلعه سنگی پرتاب شد و سنگ دقیقا بر سر مرد جنگجو فرود آمد. سر مرد جنگجو شکست و خ
حکايت بعضی از  نِ دیروز و امروز ما حکايت آهنگ فتانه است.
[هم نامهربونه،هم آفت جونه،هم با دیگرونه
هم قدرم ندونه ندونه ندونه
هم درو و دورنگه،هم خیلی زرنگه،هم دلش چه سنگه
هم بامن بجنگه بجنگه بجنگه!
از این کاراش خبر دارم.ولی چی بگم دوسش دارم!!!!
خداوندا عجب دلداری دارم.
عجب یار ندونم کاری دارم.
غریب دوست و خودی سوزخدایا
خیال کردم منم غمخواری دارم.]
نی که دم برنمی آورند.خفه خون می گیرند.نی که تشنه محبتند.می دانند دارد چه بلایی سرشان می آ
عده کمی شعرچرخ چرخ عباسی خدامنونندازی رابه خاطردارند.این حکايت گردونه پسرودخترکوچولوهاتوبازی مهدکودک بود.
گرچه این شعرمیتوانست حکايت پول هایی که بابت قرض وسرمایه گذاری وازدواج وهزارمسئله ومفسده دیگرخرج میشدهم باشد.پول کثیف که ننه های لباس مهدکودک پوش برایش میمردند.
همون پولی که بابابزرگ هاتانخورده ونوموقع عیدنوروزمیدادند.همون اسکناس نویی که خارج ازبانک پنجاه درصدرویش اضافه قیمت میرفت وفروخته میشد.
پول نودراسفندماه واعیادخصوصاریال
حکايت 
روستاى  ما دو ارباب داشت ،که همیشه بایکدیگر اختلاف داشتند هر کدام هم کلی چماقدار دور و بر خود جمع کرده بودند یک روز اختلافات بالا گرفته بود و قرار شده بود فردا برای چماق کشی با طرفداران اربابِ مقابل به صحرا برویم 
اما من یک روز مانده به چماق کشی ، به در خانه ارباب خودمان رفتم . در نیم‌باز بود . باگفتن یاالله وارد حیاط خانه شدم دیدم دو ارباب در حال کشیدن قلیان هستند ! 
گفتم : ارباب مگر فردا چماق کشی نیست؟! 
پس چرا با هم قلیان می کشید ؟ ! 
ا
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
 
کتاب حاکم و فقیر نویسنده مرضیه نیایش
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ حافظ (غزلیات)/زان یار دلنوازم شکریست با شکایت غزل شماره ۹۴: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت معنی و تفسیر غزل شماره 94 دیوان حافظ : زان یار دلنوازم . غزل شماره 94 دیوان خواجه حافظ شیرازی راه بی نهایت دیوان حافظ حافظ شیرازی :: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت زا. ن یار دلنوازم شکریست با شکایت ‫زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته. زان یار دلنوازم غزل 094 غزل شماره 94 حافظ: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت زان یا
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
برف سنگینی در حال باریدن بود، ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد. . دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل و وافور شاهی را هم در آن مهیا سازند، . آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دو طرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه، دستور حرکت داد، .کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش را بخنداند، . با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می لرزید، گفت: د
تاریخچه فال حافظ
 
ظاهراً فال گرفتن از دیوان حافظ، از مدت کوتاهی پس از درگذشت او رایج شده است (بنا بر قولی، شروع تفأل به دیوان حافظ، به ماجرای امتناع عده‌ای از نماز گزاردن بر جنازه او باز می‌گردد
 
از حدود هفتاد سال پس از درگذشت حافظ، گزارش‌هایی از فال زدن به دیوان او در متون رسمی تاریخی آمده است.
از دوره صفویه به بعد، درباره تفأل به دیوان حافظ، حکايت‌های بسیار و بعضآ شگفت‌آوری پیوسته نقل می‌شده است که برخی از آن‌ها سخت مشهورند.
 
حسین کف
رونمایی از کتاب حاکم و فقیر نویسنده مرضیه نیایش
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
 
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
     
دانلود سریال ترکی حکايت ما با دوبله فارسی
دانلود سریال حکايت ما  ( داستان ما )با لینک مستقیم
تا قسمت ۲۹ با دوبله فارسی اضافه شد

نام سریال : حکايت ما /  داستان ما ژانر : درام زبان : ترکی ( دوبله فارسی ) کشور : ترکیه کیفیت فیلم : ۴۸۰p-720p فرمت فیلم : MKV سال : ۲۰۱۷ حجم : ۵۰۰ MB تعداد قسمت ها : نامعلوم کارگردان : SERDAR GÖZELEKLİ نویسنده : HATİCE MERYEM – BANU KİREMİTÇİ BOZKURT بازیگران: Hazal Kaya , Burak Deniz , Reha Özcan , Yağızcan Konyalı خلاصه داستان
: ” داستان ما ” قصه ی زندگی یه دختر به اسم ف
 خرید اینترنتی داستان حاکم و فقیر
 نشانی سایت:
 
http://www.ordibeheshtpub.ir/Search/Keyword-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1/
 
و
 
http://www.ordibeheshtpub.ir/Category-152/
 
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
 
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
 
 
 
 خرید اینترنتی داستان حاکم و فقیر
 نشانی سایت:
 
http://www.ordibeheshtpub.ir/Search/Keyword-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1/
 
و
 
http://www.ordibeheshtpub.ir/Category-152/
 
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
 
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت:
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
 
 
 
حکايت قرص­‌های اغتشاش‌­آفرین 
ماجرای پیداشدن قرص در برخی مواد غذایی، این روز‌ها موجب نگرانی جدی در میان مصرف‌کنندگان و به ویژه خانواده‌ها شده است. البته مسئولان امر همچنان در حال تحقیق در خصوص منشأ این قرص‌ها هستند و تا به نتیجه رسیدن این بررسی‌ها باید صبر کرد، اما برخی نکات تأمل‌برانگیز در پیرامون این ماجرای عجیب هست که نمی‌توان به سادگی از کنار آن‌ها گذشت.
ادامه مطلب
بسته بودن دایمی چشمهایم،درد و زجر این شکنجه ها را دو چندان می کرد.وقتی چشم ها باز باشد و انسان ببیند که چه بلایی می خواهد بر سرش بیاید،بدن به خودی خود،با انقباض و انبساط واکنش نشان می دهد.
یک بار،وقتی با سیخ داغ  آمدند سراغم،یکی از مامور ها برای اینکه به امام خمینی توهین بکند،اسم ایشان را برد.به محض این که گفت خمینی،من به احترام این اسم،با صدای بلند صلوات فرستادم.او از لجش سیخ را محکم چسباند به لب هایم.
بلای دیگری که در همین حالت آویزان بر س
به روزگار انوشیروان روزی وزیرش بزرگمهر نزد وی آمد. انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیز در عالم، تو دانی؟! بزرگمهر، خجل شد و گفت: نه، ای پادشاه…. انوشیروان گفت: همه چیز، همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.» (قابوس نامه) روزی روزگاری در زمان های قدیم انوشیروان وزیرش را که نامش بزرگمهر بود فراخواند و وزیرش نیز نزد او آمد… انوشیروان گفت: ای وزیر، همه چیزی که در عالم وجود دارد تو از آن آگاهی داری؟! وزیرش، بزرگمهر خجالت زده شد و گفت: نه ای پادشا
" معرفی کتاب حکايت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر "کتاب حکايت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر یکی از ماندگار ترین آثار در حوزه رمان های روانشناسی موفقیت و ثروت است که مارک فیشر به بیانی بسیار ساده و جذاب در دل یک داستان به بیان اصول ذهنی برای موفقیت و ثروت می پردازد کتاب راه و رسم میلیونر ها و کتاب معبد میلیونرها به ترتیب ادامه کتاب حکايت دولت و فرزانگی می باشند و در واقع جلد دوم و سوم اینکه به دنبال ثروت و موفقیت و داستان های میلیونر ادامه پیدا م
     لغت اسطوره» را عربی شده واژه یونانی هیستوریا» که بمعنی جستجو، آگاهی و داستان» است، دانسته اند. کلمه story» در زبان انگلیسی که بمعنای داستان و حکايت» میباشد، و نیز کلمه histoire» در زبان فرانسوی که بمعنای تاریخ و حکايت» میباشد باقیمانده مستقیم لغت هیستوریا» به حساب می آیند. 
     البته در زبانهای اروپایی برای بیان مفهوم اسطوره» از بازمانده واژه یونانی میتوس» استفاده میگردد. واژه میتوس» به صورت myth» در زبان انگلیسی و به صورت mythe»
بازنویسی و گسترش حکايت سوداگری بار آبگینه داشت پایه دوازدهم صفحه۱۰۴
متن حکايت پایه دوازدهم صفحه ۱۰۴
سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بار گیرش بگرفت و بر آن بار آبگینه چوب دست خویش محکم فروکوفت  ای رفیق، چه در بار داری؟ گفت اگر چوب دیگر زنی هیچ
بازنویسی و گشترش حکايت:
تاجری در راه بازگشت به سمت دیار خود بار شیشه به پشت شتر خود بسته بود. در میانه راه باج گیر(راه زنی) جلوی راه او را گرفت و با چوبی که به همراه داشت و از آن برای باج گیری
همه نشدن‌ها با تو آغاز شد. بعد از تو دیگر هیچ چیزی نشد. دست به خاکستر زدم طلا که نشد هیچ، به طلا هم که دستم خورد، خاکستری شد و بر باد رفت. حکايت عمر و جوانیمان هم همین‌گونه رقم خورد. بانو پس از تو، هر روز نمی‌شود. بیا برگرد، و مسبب شدن‌ها باش!
بسم الله الرحمن الرحیم
 
 
معرفی کتاب: وقتی کوه گم شد        
نویسنده: بهزاد بهزادپور      
 
فیلم‌نامه‌ای در قالب رمان
حکايت شیرمردانی که دشمن حتی بعد از کشتن‌شان دست از دشمنی با آن‌ها برنداشته‌ و کمر به نابودی سبک زندگی آن‌ها بسته است تا جوانان امروزی چیزی از آن‌ها ندانند. 
حکايت مردانی چون حاج احمد متوسلیان. 
 
ادامه مطلب
کتاب: فروشنده و میلیونر
نویسنده: مارک فیشر
مترجم: شهرزاد همامی
نشر افکار
چاپ سوم- 1394
مارک فیشر کتابهای مهم و زیادی دارد که خوشبختانه بیشتر آنها در ایران
ترجمه شده اند. استقبال از این کتابها نشان می دهد که خوانندگان فهیم
ایرانی متن های خوب و کاربردی را می شناسند.شگرد فیشر در بیشتر
کتابهایش داستان گویی است و بوسیله قصه و داستان مطالب مهم و کلیدی در
زمینه موفقیت و پیشرفت و ثروت و فرزانگی را به مخاطب خود ارائه می نماید.داستانهای فیشر بسیار هم ج
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکايتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکايت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکرده‌ست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
حکايت:
یکی از حکما را شنیدم که می گفت : هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آنکسی که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند .سخن را سر است اى خداوند و بن میاور سخن در میان سخن خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش نگوید سخن تا نبیند خموش
رونمایی از کتاب حاکم و فقیر نویسنده مرضیه نیایش
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
 
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
     
مجری شبکۀ سهند (آذربایجان شرقی) ضمن بزرگداشت سعدی، حکايتی ازش میخونه که: "بیر نفر حکیمدن سوروشدی. حکیم دئدی. ". من که این حکايت رو هیچ جا ندیده‌م؛ داداش من! اگر به هر دلیلی بنا نداری گلستان رو بگیری دستت و از روش حکايت بخونی، دقیقاً به همون دلیل مجبور هم نیستی یاد و خاطرۀ سعدی رو گرامی بداری. خوشت میاد کسی بدون خوندن اشعار زبان اصلی استاد شهریار، فقط ترجمۀ اونها رو بخونه؟ مثلاً به جای اینکه بگه:
سعدی‌نین باغ گلستانی گرک ه قدر
آلماسی سلّه
حکايت زندگی؛ مانند حکايت آن شخصی است که رفته بود پیش دلاک تا روی بدنش نقش شیری خالکوبی کند. دلاک که خواست دُم شیر را نقش بزند، صدای مرد از درد  بلند شد و گفت کجای شیر را نقش میزنی. دلاک  گفت: دُم، مرد گفت: دم  نمیخواهد از جای دیگری شروع کن. دلاک خواست یال شیر را شروع کند که دوباره صدای مرد بلند شد، که یال هم نمیخواهد برو سراغ جای دیگر. به همین ترتیب هرکجا را خواست نقش بزند صدای ناله مرد بلند شد که نمیخواهد. دلاک که کم طاقتی مرد را دید گفت: شیر بی یا
حکايت زندگی؛ مانند حکايت آن شخصی است که رفته بود پیش دلاک تا روی بدنش نقش شیری خالکوبی کند. دلاک که خواست دُم شیر را نقش بزند، صدای مرد از درد  بلند شد و گفت کجای شیر را نقش میزنی. دلاک  گفت: دُم، مرد گفت: دم  نمیخواهد از جای دیگری شروع کن. دلاک خواست یال شیر را شروع کند که دوباره صدای مرد بلند شد، که یال هم نمیخواهد برو سراغ جای دیگر. به همین ترتیب هرکجا را خواست نقش بزند صدای ناله مرد بلند شد که نمیخواهد. دلاک که کم طاقتی مرد را دید گفت: شیر بی یا
حکايت زمستان» روایتی متفاوت از صفحه ای ماندگار از دیوان افتخارآمیز دفاع مقدس است. روایت مقاومتها و مظلومیتهای اسرای ایرانی در زندانهای بعثی ها و منافقین که از زبان آزاده سرفراز عباس حسین‌مردی و با قلم شیرین و شیوای سعید عاکف بیان شده است. در کتاب حکايت زمستان» عباس حسین‌مردی راوی شجاعت رزمندگان دلیری می‌شود که تا آخرین نفس برای دفاع از دین و سرزمین خود مقاومت کردند. داستان رشادتها و پایداریهای رزمندگان اسلام، شرایط عجیب و حیرت‌انگیز
 خرید اینترنتی داستان حاکم و فقیر
 نشانی سایت:
http://www.ordibeheshtpub.ir/Search/Keyword-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1/
و
http://www.ordibeheshtpub.ir/Category-152/
موضوع: داستان های فارسی  persian fiction
           داستان های آموزنده  didactic fiction
گروه کودک
انتشارات اردیبهشت:
شابک : 9-469-171-964-978
نشانی: تهران- خیابان انقلاب- خیابان دوازده فروردین-پلاک 316-طبقه همکف- انتشارات اردیبهشت
تلفن:
66480886-7 ، 021-66497613
 www.ordibeheshtpub.ir
 
 
 
بر اساس روایات، دعا در این ماه به درجه استجابت نزدیک‌تر است. حتی در زمان جاهلیت هم مردم دعاهای مهم و مباهله (نفرین کردن بر کسی) هایشان را تا ماه رجب به تأخیر می‌انداختند تا در این ماه انجام دهند.

 مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف اقبال الاعمال، سه حکايت عجیب و عبرت‌آموز در این رابطه نقل می‌کند.
ادامه مطلب
حکايت عشق من، حکايت عشقی نادیده است. من عاشق کسی شدم که حتا یکبار هم از نزدیک ندیدمش. من، آدمِ عاشق شدن از نزدیک نیستم. اگر قرار بود از کسی توی نظر خوشم بیاید حتما توی این بیست و پنج سال اتفاق افتاده بود. حالا اینکه این مشکل از من است یا دیگران، اصلا مهم نیست. برای چه باید دنبال علتِ مشکل گشت؟ اصلا مگر مشکلی هست که دنبال علتش بگردیم؟
من همینم.
من. آدمی که بدون عاشق بودن یک دقیقه هم دوام نمی‌آورد و از قضا از هیچ آدمی هم خوشش نمی‌آید باید چطور دوام
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
در انتظار پنجشنبه، حکايت این چند روز منه.
دارم سعی می کنم به این فکر نکنم که پنجشنبه وقتی تموم بشه، باز تا یه مدت زندگی روال عادی رو در پیش میگیره.
البته شاید اومدن نی نی جدید، که اوایل اردیبهشت میاد، کمی حال و هوای این روزا رو عوض کنه اسمش هم آریا. کاشکی موهاش فر باشه!
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
قصهٔ ما مثل شد شامل دو مجموعهٔ چهل و دو قسمتی است که یکی از این دو مجموعه به تهیه‌کنندگی و کارگردانی علیرضا کاویان راد، با تکنیک دو بعدی کلاسیک کار شده‌است و چهل و دو قسمت دیگر آن به کارگردانی امیر محمد دهستانی و تهیه کنندگی شهاب کسرایی با تکنیک کات اوت کامپیوتری تولید شده‌است.
این انیمیشن که براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد» به قلم محمد میرکیانی ساخته شده، ضمن معرفی ضرب‌المثل‌ها، حکايت پیدایش آنها را در قالب یک داستان نمایش می‌د
حکايت:
شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند گربه ای را در گردن شتر آویخته و بانگ زد: که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم می فروشم. شخصی آنجا بود؛ گفت: این شتر ارزان بود؛اگر این گربه را در گردن نداشت».
بازنویسی:
شخصی شتر خود را گم کرده بود. قسم خورد که اگر شتر خود را پیدا کند آن را به یک درم بفروشد(به ازای
پایه ی هفتم-درس دوم-صفحه ی ۳۶-بازنویسی حکايت روزی در فصل بهاران
باز نویسی حکايت روزی در فصل بهاران ۲۴مهر ۹۶
کتاب مهارت های نوشتاری باز نویسی حکايت روزی در فصل بهاران
روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران به هوای گشت  و تماشای صحرا و دشت ،بیرون رفتیم،چون درجایی خرم جای گرفتیم و سفره انداختیم،سگی از دور دید و خود را  نزدیک ما رسانید،یکی از دوستان ،پاره سنگی برداشت و ان چنان که نان پیش سگ اندازند و پیش وی انداخت ،سگ سنگ را بوی کرد و بی توقف با
حکايت‌هایی از امام سجاد علیه‌السلام


حکايت هایی از امام سجاد(ع)   

نماز  
روزی علی بن حسین(ع) به نماز ایستاده بود که ماری به سمت آن حضرت آمد. امام بدون توجه به آن مار مشغول نماز بود تا اینکه مار از میان دو پای آن حضرت رد شد، در حالی که آن بزرگوار اصلاً از جای خود تکان نخورد ورنگ چهره اش تغییر نکرد(1).
ازتو نمی ترسم  
روزی حضرت زین العابدین(ع) یکی از غلامان خود را برای انجام دادن کاری صدا زد، ولی او پاسخ نداد. امام خواسته خود را سه با رتکرار کرد،و
نماز عروس این ﺩﺍﺳﺘﺎﻥرا بخوانید ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎنی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ اﻦ ﻪ ﻧﻤﺎﺯعصر ﺭﺍ ﺍﺩﺍ ﺮﺩ ﻮن ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﺶ ﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﺪ ﻋﺮﻭﺳﺍﺵ ﺭﺍﺑﻪ ﺗﻦ ﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍ ﻋﺮﻭﺳ ﺍﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ! ﺩﺭﻫﻤﻦ ﻭﻗﺖ اذان ﻧﻤﺎﺯ شام ﺑﻪ ﻮﺷﺶ ﺭﺳﺪ ﺍﻭ ﻣﺪﺍﻧﺴﺖ ﻪﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ادامه مطلب
من توی این حکايت موندم 
هردفعه میرم بیرون سه چهارتا ناخن گیر می خرم میام خونه می بینیم یکی ندارم یک روز هم که باهاشون کارندارم شصت مدل ناخن گیر دارم به حدی که چندتا رو به این و اون می بخشم 
بعدازچند روز به اونها میگم شماناخن گیر ندارید؟ ناخن گیر قرض می گیرم 
واقعا کلام ازبیان این مشکل کمبود داره
 مرد سبکسری در بیابان می دوید که به درویشی رسید .گفت : ای درویش ، این جا، در این بیابان چه می کنی ؟ درویش پاسخ داد : در تنگنای این دنیا گرفتار مانده ام . این دنیا بقدری تنگ است که احساس خفگی می کنم . مرد گفت : ای درویش ، چگونه این دنیای به این بزرگی برای تو تنگی می کند و به نظرت تنگ می آید ؟ درویش پاسخ داد : آری ای مرد ، اگر این دنیا تنگ و کوچک نبود ، چگونه من گیر تو می افتادم ؟ اگر این دنیا به تو صد وعده خوش می دهد ، از این وعده ها حذر کن که از آن سوی آتش

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها