نتایج جستجو برای عبارت :

حاج علی برو بریم

بیخیال . 
بريم به دنیای رنگ 
بريم به دنیای رنگ 
به موزیک های دوستداشتنی 
به کارهایی که موندن و باید انجام بشن 
به امید فرداهایی که نیومدن 
به خیال یاری که نیست و دلی که هنوز به دره
به کنکور خنده دار فردا 
به امتحان مسخره تر شنبه 
بريم به دنیای رنگ 
به دنیای معمولی 
جایی که صبح شب میشه و شب صبح . و باز و باز و باز و . 
و بیخیال .
ط دسته دار گفت فردا حدودا ده و نیم یازده میاد دنبالم که بريم باشگاه . چه باشگاهی؟ نه درستش کلاس رقصه ؛ میخوایم بريم زومبا . من تا حالا زومبا رقصیدم؟ نه! استرس دارم؟ اره صد البته :/  حوصله چی؟ حوصله دارم؟ خیر بازم معلومه که نه ولی دیگه چه کنم گفتم بريم ببینیم چی میشه :|
خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره پنج):
بعد اینکه قرار شد بريم موکب برا خادمی زوار امام حسین (ع) از بیست و سوم تا سی ام مهرماه، گفتیم ای کاش زیارت و پیاده روی اربعین رو هم بريم.
چون بیست و سوم، دوشبنه بود و شنبه یک شنبه قبلش کلاس خاصی نداشتم و جمعه و پنج شنبه اش هم که دیگه تعطیل بودیم.
همین شد که با بقیه رفقای موکب، تصمیم گرفتیم هفدهم بريم طرف مرز بريم طرف نجف و از اونجا هم پیاده کربلا.
آتیش کن بريم. همین الان که شبه. که نم ِ بارونه. همین الآن که من دلم تنگه. آتیش کن بريم شمال. بريم واستیم رو شرقی ترین نقطه ی دریای خزر تو خاک ِ ایران. ماشینو یه گوشه رها کنیم و پاچه های شلوارامونو بدیم بالا. بعدم شروع کنیم به قدم زدن کنار دریا. به دویدن رو ساحل.  ساحل اگر شنی بود راه بريم و بدوئیم، اگه صخره ای بود بالا بکشیم. و تا غربی ترین نقطه ی دریاچه  تو خاک ایران راه بريم. بدوئیم. شنا کنیم. و تمام این مدت صُباش بخندیم. غروباش بغض کنیم. من دیگه دل
جگرگوشه تازه بیدار شده، ازش می‌پرسم می‌خواهی بريم اتاقت با هم بازی کنیم؟ میگه نه الان ساعت ددر است (در مقابل ساعت بازی مامان و لیلی)! میگم: بريم پشت خونه توپ بازی؟ شن بازی هم میشه کرد، هاپو‌ها هم میان بدو بدو. میگه: شن بازی؟ آره، بريم دریا! 
حالا بیا و درستش کن :دی 
 
بريم باغ؟ بعداز کنکور بریدا!بريم مهمونی فلانی؟ بعداز کنکور بریدا!
خانوم نمیخوای فامیلارو یه روز دعوت کنی؟ بعداز کنکور بریدا!
پس کی میخوای عمل کنی؟ بعداز کنکور بریدا!
دندونتو کی میری درست کنی؟ بعداز کنکور بریدا!
پاک سازی پوست انجام نمیدی؟ بعداز کنکور بریدا!
میای بريم اپیلاسیون؟ بعداز کنکور بریدا!
.
.
.
مامانم اگه دستش بود بچه رو هم تو شکم عروسش نگه میداشت میگفت بعداز کنکور بریدا!! :))))
کتابو تمومش کردم و الان حال عجیبی دارم!
یه مردِ عجیبِ!خوندنش شنیدنش خسته کننده نیست!قرار بود این هفته 5شنبه یعنی امروز بريم مزارشهدا،بريم پیش ابراهیم هادی ولی نشد،بهتر که نشد چون نصف کتابو نخونده بودم،امروز این کتابو تموم کردم و الان دلتنگش هستم بیشتر از همیشه، مشتاق دیدارش هستم بیشتر از همیشه.قرار شده هفته بعد5شنبه بريم.دل تو دلم نیست،کاش جور بشه و بريم.
داداش ابراهیم چقققدر حسودیم میشه به هرکسی که.هیچی ولش کن
از ساعت یک تو جامم که بخوابم؛ زهی خیال باطل.یکشنبه با برادرم عازم کاشان و تهران هستیم که مصاحبه دکتراشو بده.
اصرار داشت که منم برم سمنان مصاحبه بدم که از ترس اینکه قبول بشم نرفتم.
وقتی بچه بودم؛ سوم راهنمایی؛ یک بار کاشان رفتم. حمام فین و تپه سیلک.
این بار نمیدونم فرصت بشه جایی بريم یا نه.
اما امیدوارم حداقل خانه ی عباسیان یا خانه ی بروجردی ها رو بريم.
خلاصه حتی اگه نتونیم جای خاصی هم بريم بابتش ذوق دارم.
خیلی وقته دورترین جایی که رفتم رشت بوده!
ماشین هم برده بود کارواش یعنی برق میزد از تمیزی.داخل ماشینم اسپری خوشبویی زده بود.که درو وا میکردی میدیدی فضا  عطر آگینه خلاصه گفتم کجا بريم کجا نریم که تصمیم گرفتیم بريم جای همیشگی! کلا یه پارکی هست که ما همیشهههههه میریم اونجا.از اولین بار که همو دیدیم تا الان روزای ملاقات همش اونجاییم این سری هم گفتیم خب ماشین که هس اینجا هم که نزدیکه بريم همینجا.اقا شاید باورتون نشه ولی از ساعت 4 تا 6 فقط تو ترافیک بودیم و از این حجم از ترافیک در شگفت ب
خاطرات اربعین نود و هشت: (شماره شش)
چهارشنبه هفدهم مهر نود و هشت عصر ساعت سه اینا کاوران دانشگاه می خواست حرکت کنه. 313 نفر با 10 اتوبوس 32 نفره. 7نفر صندلی خالی داشتند تا مرز مهران.
روز قبل حرکت با (سیدمحسن .) مسئول کاروان دانشگاه هماهنگ کردیم که من و 6نفر دیگه از دوستان که جزو کاروان دانشگاه نبودیم، با اتوبوس های دانشگاه بريم تا مرز.
خلاصه موقع حرکت رسید.
اتوبوس ها با تاخیر زیاد یکی یکی می اومدند و اعضای اصلی کاروان سوار می شدند. اتوبوس ها برخلاف ق
‏خانم: فردا بريم شمال؟
آقا با اینکه امشب شب‌کاره و می‌دونه فردا سختش خواهد بود قبول می‌کنه. (فردا در راه) خانم: چرا تو خودتی؟
آقا: خوابم میاد، هرکی ۲۴ ساعت نخوابه همینجوری میشه!
خانم: خب قبول نمی‌کردی بريم سفر!
آقا: نخواستم حرف تو رو زمین بذارم.
(دعوا)
حق با کیه؟! 
داستانی چهارم:
بر روی صندلی همیشگی اش نشسته بود.انگشتانش را به حالت استنتاج بر روی هم گذاشته بود.مراجع قبلی تازه رفته بود.با خود فکر کرد:
-مسئله ی خیلی ساده ای بود.به راحتی حل شد.
صدایی او را از افکارش بیرون آورد.
-اههم.می گم که،میای بريم بیرون.
-خسته ام.
-یعنی چی؟یعنی نمیای.
-(سکوت)
-نمیای؟؟؟؟
-خب از جوابم می شه برداشت های متعددی کرد ولی یکی از این برداشت ها که درسته و متناسب با حال الان ماست اینه که با کدوم ماشین بريم؟
-این چه سوالیه؟خب تاکسی می
 به هر کی زنگ زدم و گفتم بريم بیرون دیگه شاید این روزای برفی پیش نیاد .
یکی بهونه درس آورد! یکی اکیپی رفته بود خودش! یکی هم اکیپ مختلط -_- 
کاش میشد بیام دنبالت بريم یکم تو برفا قدم بزنیم
رو شیشه بخار گرفته ماشین بنویسیم . 
+ فکر کنم باید برگردم به دو سال پیشم! 
"از تنهایی لذت ببرم" 
امروز روز جهانی صلحه :)
یه زوج ایرانی همراه با دخترکی به شهر ما اومدن قراره امروز ببینیمشون کلی بارون میباره واسه همین احتمالا کافی شاپی چیزی بريم قرار بود بريم کوه ولللییی
 
امیدوارم فازمون به هم بخوره . عکس های پروفایلش که جالبناک بود اما از روی عکس که نمیشه کسی را شناخت میشه؟
دوست دارم دوست داشته باشم :)
خدایا به من قدرت مدارا عطا فرما بیش از پیش
و سلام به خودم و سلام به شما و سلام به سال جدید
ورود به سال جدید رو تبریک میگم.
بريم و ببینیم که گلدونمون حالش چطوره. 
بازم یکی دو ماهی شده که نیومدم و مثل همیشه امیدوارم دیگه از این به بعد مرتب بیام. ان شاء
یک سری خاطارت از اربعین 97 مونده که ننوشتم.
دو ماه آخر سال 97 هم که کلا خاطرات رو ننوشتم ولی یکی دوتا خاطره خوبش رو که یادمه رو می نویسم.
بريم .
سلام 
امروز شنبه بود ولی شبیه جمعه بود.از اون جمعه‌ها که نه دل گرفته،نه مغز خسته‌س نه خوشی نه کلا هیچی.بی همه چیزی یجورایی.
حال اکثریت مقیم ساکن خوش نیست.خالی بندیای مشاور را باور کرده و به آینده دل می‌بندد.
 پل گلدن گیت ندیده از دنیا نریم،پیپیر نداده نریم،مک‌دونالد نخورده نریم،کربلا نرفته نریم،نمایشنامه ننوشته نریم،این چنین رقصیدن میانه زمین آرزو به دل نریم،کنسرت علي عظیمی و نامجو نرفته نمیریم،دو نفره نخندیده نمیریم،لپ طفل خود را نکش
 بهش گفتم یار جان؟؟ 
گفت :چیه؟؟!!
الحمدلله که بله و جانم و اینا بلد نیس 
گفتم:بیا ماشین و بزاریم‌پایین و پیاده بريم بالا
 نگام کرد و گفت:ک برسیم بالا غرات شروع بشه ک مُردم از بس راه رفتم.؟ 
نگاش کردم و گفتم بزار بريم غر نمیزنم‌. نشست ب فک کردن و گفت پاشو بريم میدونم کم میاری اگه غر بزنی بار آخرته که اینجارو میبینی. 
دلم رفت واسه تهدیدش میشناسه منوتنبلی و خستگی راه رفتن زیادمو 
پا به پام اومد غرامو شنید ولی دم نزد.فقط هر از گاهی ی نفس عمیق می کش
امسال میخوام واس ماه محرم یه کار خیری کنم
خوب مقصد اول آمریکا 
سوالتون اینه که بريم امریکا چکار؟!
اره دیگ بريم کاخ سفید
کاخ سفید چکار کنیم‌؟!
خوب دیگ مخ برتر وارد میشود میریم امریکا کاخ سفیدو میکنیم حسینه هر کدومتون هم یه کاری به عهده بگیرید یکی ساندیس بده یکی کیک یکی هم .
 
تا هوش برتری دیگ خدا یار و نگهدارتان
همین نیم ساعت پیش،میخواستیم بريم بهشت فاطمه که سرخاک بستگانمون.
 راه افتادیم
وسطای راه،یه جایی جاده ۲ بانده بودتریلی از روبرو اومد،پدرم خواب رفته بود.ماشین ما مستقیممم.تریلی مستقیمممفقط یک لحظه مادرم داااااد کشییییید داااااری چیکاااار میکنیمن و خواهرم دیدیم تریلی داره مستقیم میاااد،ماهم روبروش!!!!!خلاااصهههه.با داااااد مادرم،پدرم از خواب پرید و فرمون رو کج کرد و جون سالم بدرد بردیم.
اره دوستان عزیز.داااد مادرم ن
سلام
در این پست که اولین پست آموزشی وبلاگ به حساب میاد بعد از مدتی تفکر  تصمیم گرفتم چند تا اموزش کاربردی درباره ویرایش قالب بلاگ بیان بزارم و بعدا بريم سراغ هک و امنیت و این چیزا خب بريم آموزش هامون رو شروع کنیم.
ادامه مطلب
BluRay,Fly Me to the Moon 2008,بزن بريم ماه,دانلود Fly Me to the Moon 2008 با کیفیت 1080p,دانلود انیمیشن Fly Me to the Moon 2008 720p,دانلود انیمیشن مرا به ماه پرواز ده,دانلود دوبله فارسی انیمیشن Fly Me to the Moon 2008,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود کارتون بزن بريم ماه با دوبله فارسی,دانلود کارتون جدید,دانلود مستقیم انیمیشن Fly Me to the Moon 2008,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
1) آلبوم های عکس قدیمی رو آوردیم نگاه کنیم. یه عکس از فاصله دور گرفته شده بود. یهو با انگشتاش میخواست عکس توی آلبوم رو زوم کنه! o_O
 
2) میگه رفته بودیم رستوران. منوی غذا رو برداشته هی با انگشتش نوشته های منو رو میخواسته بکشه بالاتر تا بقیه منو بیاد تو صفحه! O_o
 
3) رفته بودم مسجد واسه نماز جماعت. جایی که ایستاده بودم دقیقا مرز بین دو تا فرش بود که یه ذره بینشون فاصله افتاده بود. خانم کناریم گفت اینجا جات خوب نیست پاهات درد میگیره. گفتم نه خوبه راحتم.
یه مسیر پیاده روی تازه ساختن، باید میبودی لعنتی، باید میبودی تا همه شو باهم پیاده بريم، همین موقعا که شبا خنکه و از سمت باغ اکسیژن سرریز میکنه تو مسیر، همین وقتا که هنوز کسی اینجارو پیدا نکرده و خلوته، باید میبودی که راه بريم که بدوییم که حرف بزنیم همه ی راهو. دلم برات تنگه، خیلی تنگ، اونقدر که شبا خوابم نمیبره و میدونم توهم همینطوری، این شاید نفرین من بود.
امروز از اون روزایی که غروب خوابیدم شب بیدار شدم و باز تا طرفای ۴بیدار بودم و تا ۵خوابیدم حالا در این ساعت مزخرف راهی دانشگـام .
امروز قراره با پاطمه بريم پیش دکتر تغذیه :))) ولی قبلش باهم قرار گذاشتیم که بريم صبحونه رو توی بهترین کافه شهر بخوریم .
این روزا میخنــدم چون شدیدا به خنده نیاز دارم اگه اون خنده های چلمنیغوزم نباشه قطعا از پا در میام این رو تمام سوابقـــم نشان داده .
واقعا توصیفی بهتر از عنوان کتاب براش نمیبینم D: 
من اولین کتابی بود که ار بوکوفسکی میخوندم و یه پرویز خاصی تو وجودش میبینم :))))) پرویز پونه اینا منظورمه
انگار تو هر جمله‌ش یه " اسیر شدیم " نهفته و این اسیر شدیمو تف میکنه تو صورتت
چند جمله از کتاب : 

بعضی  آدم‌ها همیشه می خواهند جایی بروند : 
"بريم یه فیلم ببینیم"
"بريم قایق سواری"
"بريم دختربازی"
من هم همیشه می گویم : گوربابای همه شون. بذارید من اینجا بشینم! 
***
همه ی مردم در لس آنجلس دارند همینکار ر
تا شما هزارتا صلوات برای به خیر گذشتن امشب کنین،من میرم بعد هزارسال که پسرک برگشته ایران ببینمش بالاخره.
میترسم ازینکه تنهایی بريم و حرفی بزنه و نفهمم جوابش رو چی بدم، گفتم بذار یار جمع کنم.زنگ زدم به کمیل میگم داداش بردار اکیپت رو بريم بیرون دو ساعت بچرخیم.میگه نه من حوصله بیرون اومدن ندارم!!!میبینین?اینطوری یار جمع کرده برا خودش!!!دیر جنبیدم.
 
*با سبیل های دسته دوچرخه ای و موهای طویل و شکم قلمبه میریم که تمام تصاویر ذهنیش رو نابود کنیم:))))
زنگ زده خیلی بی مقدمه میگه: فردا صبح بیداری؟
میگم: نه!
میگه: کارت چیه؟
میگم: کاری ندارم!
میگه: پس چرا میگم بیکاری میگی نه؟
میگم: فکر کردم پرسیدی بیداری گفتم نه!
میگه: بیدار باش کارت دارم!
میخندم.
میگه: آماده باشی ها باید بريم یه جایی!
میگم: حالا رسیدی خونه پیام بده بهت زنگ بزنم
میگه: باشه
و خداحافظی میکنه.
یعنی چیکار داره و کجا قراره بريم؟!
 
 
ب.ن: کنسل شد :|
چه روز عجیبیه 
حامد اومد تعمیر گاه سید که ببرتم خونه یکم طول کشید 
یکم طول کشید کار 
گشنمون شد 
نشستیم ترک موتور 
باباکوهی ساندویچ
اومدیم بیرون 
گوشیمو آماده کردم که وقتی از کنارش رد میشیم یه عکس بگیرم و ابراز دلتنگی
سرمو بالا گرفتم داخل بودیم!!
#مامان اینجاست؟
@آره
#خدابیامرزتش،سفت بغلش کردم وقتی پیاده شدیم
@کجا میری؟
#بیا تو ام 
@کیه؟
#فاتحتو بخون بريم 
@بريم.
.
چند قدم فاصله 
عجیب بود برام 
روم نشد تا اونجا اومده باشم و پیشت نیام 
نزار به حس
جدیدا وقتی ناراحتم یا به چیزی اعتراض دارم ترجیح می دم حرف نزنم
امروز واقعا روز بدیه. اینقدر بد که همه چی بده. یه جوریه انگار فردا قراره آنفولانزا بگیرم
همه چی خیلی معمولیه ولی نمی دونم چرا اینقدر حالم بده
خیلی وقت بود اینقدر بی دلیل و بی خودی حالم بد نبود
الان واقعا احتیاج دارم به یه دوست که بگه بیا بريم به درک و با هم بريم به درک و فضولی نکنه توی عمیق ترین اعماق وجودم و توی دریایی که تا حالا توش شنا نکرده. (کارهایی که مریم خیلی دیگه داره جدیدا ا
من دوست دارم با تو آشپزی کنم. دوست دارم با هم آواز بخونیم. دوست دارم وقتی داری کار می‌کنی یا مطالعه، نگاهت کنم. دوست دارم بهت بگم اخم نکن. دوست دارم وقتی یه چیز خنده‌دار دیدم برات بفرستم. من‌ دوست دارم با تو فیلم ببینم. با تو آسمون رو تماشا کنم. سیگار کشیدنت رو تماشا کنم. دوست دارم وایسیم تو تراس و سکوت کنیم. با هم غصه بخوریم. بريم خرید روزمره. بريم پیک‌نیک. با هم چایی بخوریم. با هم اخبار ببینیم. با هم بی‌پول شیم. با هم پولدار شیم. دوست دارم با تو
دانلود آهنگ امیر بهادر کجا بريم 
Download New Music Amir Bahador – Koja Bereim
دانلود آهنگ جدید امیر بهادر به نام کجا بريم با لینک مستقیم و کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ از تهران دانلود
متن آهنگ کجا بريم امیر بهادر 
وقتی منو تو با همیم دیگه نمیمونه غمی
دیگه دستامو ول نکن تو واسه خود خودمی
نمیدونی که چی کشید دل من تا به تو رسید
چقدر خوبه توو چشات میشه هر روز دنیا رو دید
تموم زندگی خودت بگو باهم کجا بريم
بیا همین امشب دریا بريم عاشق با تو بودنم
بارونم بیاد به خونمون آهنگ تو ب
قبل از اینکه با استاد فوتوگرامتری بحث کنم که بعد از 15دقیقه تاخیر را ثبت کند به گیسو _اسمی است که برای یگانه گذاشته ام_ گفتم امروز اسمون خیلی خوشگله بريم مارنان چایی؟گفت بريم
رفتیم و آسمان ابری که خیال باریدن نداشت را نگاه کردیم و چایی خوردیم و کلی خندیدیم
ساج بالاخره سه گانه ارباب حلقه ها را تمام کرد، همین الان که دارم این خط ها را مینویسم 
میگوید توی همه این فیلم ها "نیروهای خوب" پیروز میشوند و بر "نیروهای شر" غلبه پیدا میکنند اما در واقعیت ای
امروز دیر بیدار شدم یعنی ساعت هشت درسته میتونست دلیلی باشه برای خراب شدن کل روزم اما فکر کن چی پیدا کردم. حدس بزن. یه مقاله از استادم که نخوندمممممش. باید پیرینتش بگیرم مها میگه یازده بريم که غذارو هم بگیریم. اما الان نشستم پای لپ تاپ و گفتم تا اون موقع هرچقدرشو که شد بخونم. اینقدر هیجان زدم که نمیتونم. باورم نمیشههههه. این خوشیارو از من نگیر. اسمش هست انتقال موضوع ، عکس ، واقع گرایی که تو حرفه عکاس ده منتشر شده. بريم امروزو پیش ببريم که کلی کار
مهم نیست چجوری! بلند شو!با همین جمله که توی ذهنم میچرخید،زنگ زدم به رفیقِ عزیز و شرط و شروط گذاشتم که یه سه‌شنبه رو خالی کنیم برای هم.که اگه قرارِ سینما بريم،نریم!که اگه قرارِ بشینیم درس بخونیم،نخونیم!که اگه قرارِ تا لنگِ ظهر بخوابیم،نخوابیم!گفتم این روزهای آخریِ پاییز،بیا به قولی که بهت دادم،عمل کنم.بیا بريم یه کوچه که کُلی برگ‌های زرد و نارنجی پهنِ زمینش شده.بیا بريم خش‌خش کنیم رفیق!شال و کلاه کردیم و رفتیم.روی برگ‌های خشک و نیمه‌جون
باید اینقدر زیست رو بخونم که همه ی نکاتشو عین بلبل تکرار کنم 
به معنای واقعی باید کلمه به کلمه ی زیست رو قورت بدم حسابییییی جوری که انگار دبیر زیست شناسی ام :)
آره من عاشق اینم که کتاب رو اونقدر بلد باشم که انگار قورتش دادم و لازمه ی اینکار اینه که تا میتونم بخونم و بخونم و بخونم و پشت بندش مرور کنم و مرور کنم و مرور کنم تا قشنگ برام جا بیفته 
بريم که قورت بدیم زیست پیش فصل ویروس ها و باکتری ها رو 
بزن بريم
۱. پسر بغض دارم. بپوش بريم بام. بشینیم اون بالا و به شهر نگاه کنیم. می‌دونم شبه. می‌دونم سرده. ولی من بغض دارم. پاشو بريم. یه آتیش روشن می‌کنیم. می شینیم کنارش. چهار تا قطره اشکی که برامون مونده رو هم خرج دنیا و آدماش می‌کنیم.  بعدم بر می‌گردیم خونه. عینهو از جنگ برگشته ها. می‌خزیم تو رخت خواب. می‌خوابیم. تا مرگ.
 
 
۲. ‏تو عقب خوشبختی پرسه می‌زنی. با دیپلم، با مدرک، با پول، با شوهر. با این چیزها آدم خوشبخت نمی‌شود. باید درد زندگی را تحمل کرد ت
داشتم مقاله‌ی آقای نون رو می‌خوندم که برم ارائه بدم.(والا نمی‌دونم این دانشجو دکتراها چی کار می‌کنن که مقاله‌هاشون رو هم ما باید بريم ارائه بريم:|) مشغول پرسیدن یکی دو تا اشکال از خود آقای نون بودم که دکتر میم رسید. سوال‌هام تموم شد و برگشتم سر میز خودم.
دکتر میم خطاب به آقای نون: یه جوری فرمول‌ها رو پشت هم ردیف کردی که هر کی می‌خواد این مقاله رو بخونه به کلی مشکل می‌خوره.
آقای نون: ولی نتیجه خیلی بامزه شد.
دکتر میم: همون موقع هم بهت گفتم این
ثبت تغییرات شرکت در چه مواردی اامی است؟
در زمان تغییر اساسنامه
زمانی که مدت شرکت را از مقدار تعیین شده بیشتر تمدید میکنید.
هنکام انحلال شرکت (حتی اگر این انحلال به سبب اتمام انقضای مدت شرکت باشد.)
هنگامی که نام شرکت را تغییر دهید.
زمان ورود عضو جدید به شرکت یا خروج اعضا و همچنین تغییر سرمایه ی شرکت
تغییر مدیران یا مدیر شرکت

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها