نتایج جستجو برای عبارت :

تموم غصه هارو من تنها میخوردم

روز آخر شاگرد کچ کار بودن هم تموم شد . انگار یه چشم به هم زدن بودهآ چقدر زود همه چی تموم میشه . اوستا میگفت رضا ای کاش یه چند وقت بودی تازه داشتیم بهت عادت میکردیم . منم که هیچی . میگفتم دیگه شده دیگه حالا شاید یه روز دیگه دوباره قسمت شد اومدم دوباره شاگردت شدم .
این اوستا از اونای بود که آدم هر چقدر باهاش کار میکرد  خسته نمیشد ، یه حس آرامش تو کارش بود که آدم حس نمیکرد کی کار تموم شد .
پی نوشت اول » اوس یوسف با این که میدونم هیچ موقعه این نوشته هارو
سلام .
بالاخره تموم شد. اولین مرحله جدی زندگیم تموم شد .
 این تموم شد واسه کنکور فنی نظام جدید هست که میگم به خوبی تموم شد و توی دانشگاه ارم شیراز برگزار شد و ایشالا نتیجه خوبی هم داره.
و یه عذر خواهی میکنم برای اینکه این مدت نبودم . با عرض پوزش.در خدمت تون هستم ممنون میشم همراهی کنید .
نمونه هارو ارسال کرده بودم و طرف اماراتی تایید کرده بود
طبق صحبتی که باهم داشتیم، هزارتا سفارش داد و ماهم دست به کار شدیم
بالاخره تولید تموم شد و بسته‌هارو اماده کردیم و بار زدیم ببریم
خودمم همراه بار رفتم
از قبل با یه قایق باری صحبت کرده بودیم که بارو برسونیم اونطرف
از استرس داشتم سکته میکرد
نگرانیه سالم رسوندن و بازی درنیاوردن باربری
نگرانیه پرداخت مشتری
نگرانیه جونم تو مملکت غریب و وسط آب
ولی خب چاره‌ای نبود
باید میرفتم
بالاخره رسیدیم
من همیشه به همه میگم میگذره تموم میشه
همون آدما هم به من میگن میگذره تموم میشه
در حالی که نمیدونیم تموم میشه
چند روز پیش که یکی از بچه ها سر جریانات اخیر گفت اعصابم خورده
و بهش گفتم نباشه چون کاری از دستت بر نمیاد و 
تموم میشه میدونستم تموم میشه؟؟نه
در واقع فکر میکنم هیچ وقت هیچی تموم نمیشه
امشب  خودمو رو تختم پشت این پرده حبس کردم
و حوصله بچه ها  اتاق رو نداشتم با اینکه میگفتند میخندیدن
و موقعیت دیگه باشه من کلا وسطشونم 
هیچی هم نمیتونه ارو
من همیشه به همه میگم میگذره تموم میشه
همون آدما هم به من میگن میگذره تموم میشه
در حالی که نمیدونیم تموم میشه
چند روز پیش که میثم سر جریانات اخیر گفت اعصابم خورده
و بهش گفتم نباشه چون کاری از دستت بر نمیاد و 
تموم میشه میدونستم تموم میشه؟؟نه
در واقع فکر میکنم هیچ وقت هیچی تموم نمیشه
امشب  خودمو رو تختم پشت این پرده حبس کردم
و حوصله بچه ها  اتاق رو نداشتم با اینکه میگفتند میخندیدن
و موقعیت دیگه باشه من کلا وسطشونم 
هیچی هم نمیتونه ارومم کنه
ا
۱) راستشو بخواین من فهمیدم که من آدم تنها زندگی کردن نیستم. اصلا این سبک زندگی من نیست. من نمیتونم طولانی مدت تنها باشم و خوشحال باشم (اگرچه که نبودم تاحالا و یه ماه پیش روم رو باید ببینیم چطور میگذره) ولی میدونم که ملیکا این شکلی نیست. ملیکا انرژیشو از آدم‌ها میگیره و زود تموم میشه اگه آدم‌هارو نبینه.  این سخت نمیکنه تصمیم اپلای رو؟
۲) من خودمم گاهی به ظاهر زندگی خودم حسودی میکنم. به چیزهایی که دارم افتخار میکنم و داشته هام رو روی کاغذ میشمرم
فکر کنم کنکور رو یه هفته عقب بندازن به خاطر سیل.الان امروز اگه ۱۸ ام باشه. دوشنبه میشه ۱۹- سه شنبه ۲۰- چهارشنبه ۲۱ - پنج شنبه ۲۲ و جمعه ۲۳.
من تا جمعه تموم میکنم درس هارو. ۲۴ و ۲۵ فقط زبان و روش تحقیق تست بزنم
تا ۳۱ ام باید بتونم تمام درس ها زو تست هاش رو تموم کنم. روزی ۵۰۰تا تست اگه دستم روون بشه حله. من سال ۹۳ دم دمای کنکور روزی ۶۰۰ تا میزدم تازه با مرور درس ها. اصولا من دقیقه ۹۰ مغزم و عملکردم میشه عین موتور بنز
از اول اردیبهشت دیگه فقط تست. خودمو با
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده. یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
با سلام خدمت دوستان
به دلیل ایجاد مشکلاتی در ساخت سرور و کمبود وقت نتونستم پکیج هارو براتون قرار بدم
اما در اسرع وقت پکیج هارو میزارم و اینکه قیمت این پکیج ها حدود 300 400تومانی هست ولی ما براتون رایگان قرار میدیم.
***شکیبا باشید***
تا ظهر تقریبا میتونم بگم خعلی زیاد استرس نداشتم. ولی الان خعلی زیاد استرس دارم.
حس میکنم کلی چیزو یادم رفته و نیاز دارم همه چیزو دوباره بخونم ولی زمان کافی برای انجام این کارو ندارم. وارد مرحله استرس فلج کننده دارم میشم ک با اینکه میدونم نیاز دارم ک چی کار کنم اما هیچ کاری نمیکنم:))
مثل چند هفته پیش احساس اینکه خعلی چیزا تحت کنترلم هست رو ندارم.
ولی از جهتی خعلی خوشحالم ک این یکسال هم تموم شد. یازدهمی هارو ک تو کتابخونه میبینم ک کتاب های نو شون ر
احمد یک کتاب به مهناز داده؛ یه کتاب که فکر میکنه یا بهتره بگیم مطمئنه خودش سال‌ها قبل اونو نوشته.
مثل خون در رگ‌های من” تمام فکرهای احمده و تمام احساساتش برای مهناز.
جالبیشم اینه که الف بامداد عزیز تمام نامه هارو به اسم احمد” امضا کرده و تموم کرده.
چرا ازم فاصله میگیری پس بگو اون همه خاطره چیمنی که به پای تو موندم داری میری تو به خاطر کیمنی که هی پشت تو واستادم تنها نذاشتم اون .یه روزی فکر نمیکردم که از همون دستا یه چک بخورمد نامرد حداقل با من نه جلو این همه آدم نه با همه آره و با من نه مگه من آهنمدمت گرم کی تورو اینطور بد عادتت کرد کی توئه دیوونه رو درکت کرداز تموم غصه ها ردت کرد .دمت گرم کی تورو اینطور بد عادتت کرد کی توئه دیوونه رو درکت کرداز تموم غصه ها ردت کرد .یه کاری کردی یهو جا خور
زیر سقف آسمون دراز کشیدن
بوی خاک
بوی علف
سردی رطوبت روی پوست
حرفای پدر دختری 
حرفای پدر دختری
حرفای پدر دختری
و بازم حرفای پدر دختری.
+ خدایا این بهشتی که توشیم چرا اینقدر زود داره تموم میشه، خدایا ساعتتو نگه دار، واسه من و بابام، این دقیقه هارو نگه دارنذار تموم شه، نذار این هفته ات تموم شه خدا
مثل یه میدون جنگ که سربازا دو طرفش واستادن و تفنگ دستشونه . منتها فشنگ هاشون همه مشقیه . دارن به هم تیر اندازی نی‌کنن اما گلوله ها به هیچکدومشون آسیبی نمی‌رسونه . هر سری که گلوله می‌خوره به کسی ، خودشو می‌ندازه زمین و ادای مرده هارو در میاره . یه میدان جنگ مضحک ، بدون یه قطره خون . میدان نبردی که قطعا خیلی زود تموم میشه و سربازا بر‌میگردن سر کار قبلی‌شون و این میدان نبرد حماسی و احمقانه  هم در یاد و خاطره ی هیچکس نخواهد موند !
کاغذ و خودکارت را بزار جلوتادمهای زندگیت رو یکی یکی بنویس حسادت میکنه.خط بزن خوبیهات ب چشمش نمیاد.خط بزن کس دیگه ای رو ترجیح بده خط بزن هروقت تنها شدی یادت میفته خط بزن پشت سرت حرف میزنه خط بزن مکث نکن فقط خط بزن از این نترس که تنها بشی تنهایی بهتره از حضور این ادما تو زندگیت.شروع کناضافه هارو خط خطی کن.نترس خط بزن اگه حالتو خراب میکنن
باشه رو گفتم ولی دلیل نمیشه انجامش بدم
-طبق معمول ورزش کردم و یکم صبحانه ُ تمرین.
طبیعیه که حسم بد باشه اما برای راحتی ِ کار لیست تموم خرید هارو می نویسم، نگرانیم خیلی کمترمیشه:) زندگیمو برهمین اساس میذارم، بالاسری کمک کن که فقط از شما میخوام❤
دیروز اگه نیم ساعتم وقت اضافی میاوردم امضاها رو هم میگرفتم ولی از کل پروژه تدوینام فقط امضاهاش موند. یه حس سبکی شبیه تموم شدن امتحاناتم داشتم. الانم که تو سازمانم منتظر جلسه ملیم.
آخر هفته هم مشغول عروسی امیرحسین بودیم که خیلی عروسیشون قشنگ بود و خیلی هم وقت ما رو گرفت ولی هر چی بود تموم شد و میتونم بگم الان دیگه میشه فول تایم زبان رو ادامه داد. به امید خدا یه ماه توپ بخونیم و امتحان رو بدیم و تموم شه
گفتم تموم بشه غمگین میشم؟ 
دیدم نه واقعا.
غمگین نمیشم اما تموم شدنش تموم شدنِ یک دوره آموزشی سخت و نفس گیر بوده.
گاهی پیش میاد که همه چی خوب باشه اما همه چی از دست بره.
من و مامان بابام روز اول عید سه نفر بودیم الان
پس همیشه ویرانی یکی از گزینه هاست که محتمل هست.
وقتی طاقتم تموم میشه از خوش بینی،اوقته که یه ابرِ سیاهِ بزرررررگ میاد بالای اسمونِ دلم وامیسته.لعنتی فقط میخواد گریه ی منو دربیاره
هی باید سرش داد بزنم که پاشو برو،من میخوام از لحظه لحظه ی زندگیم لذت ببرم،تو که باشی،خورشید به دلم نمی تابه.
نمی تابه و از کمبود ویتامین دی،من عمیقا احساس ناتوانی بهم دست میده
اونموقع هست که تموم فکرای مخرب،هجوم میارن که اره میانترم هارو دیدی چقدر سختن؟؟؟؟
فلان درسو میخوای چیکارش کنی؟؟؟؟
حواست به اونیک
سلام.
امروز اخبار سیل زده هارو که نشون میداد داشتم به این فکر می کردم که بندگان خدا واقعا تموم زندگیشون نابود شد.
خیلی دلم برا اون خانمی سوخت که می گفت:این وسایل خرابه ای که اینجا ریخته جهیزیه دخترمه که یه مدت دیگه عروسیشه.
مامانم می گن:نگا کن ما انسان ها ایقده خودمونو میگیریم و مغروریم،اونوقت خدا اگه بخواد فقط اراده کنه چند جارو یه دفعه آب میبره.
ان شاءالله این سیل های اخیر هم از نشونه های ظهور امام زمان (عج)باشن.
#اللهم عجل لولیک الفرج.
کُزت گونه تمامِ خانه را جارو و پارو کشیدیم ، تی‌ کشیدیم، دستمال کشیدیم ، جایی که آینه اتاقم بود اطرافش تمامِ مومات کرمی من گرفته بود بهش رنگشم زدیم ، جارو کشیدیم ، جابه جا کردیم .!
اگه به مامان بود تو این سرما میخواست پنجره هارو هم پاک کنه و فرشم بشوره و پرده هارو بکنه شانس اوردیم .!
منم هی میگم عزیزززم کجایی که بیای خونمون تمیزِ تمیزِ!!❤
آذر مبارک :)
خدایا ممنونم
از تموم شادی ها
و دلخوشی های 
کوچیک.
خدایا ازت ممنونتم.
خدایا اگه من روی تموم 
خوبیهایی
که در حق کردیو
بپوشونم
یعنی کافرم.
به پوشاندن بذر توسط خاک
کفر میگن.
اگه من تموم لطفهایی که
در حقم کردی.
تموم لحظه هایی که هوامو
داشتی.
تموم نعمتهایی که بهم دادی رو
شاکر نباشم
از درون
و بیرون
شاد نباشم
و روی همه اونا رو 
با غم الکی
بپوشونم یعنی کافرم.
خدایا دوست دارم.
بهت ایمان دارم.
ازت ممنونم.
حال خوب کن همیشگی من
دوست دارم.
دارم  هدف ها و داشته هام و خواسته هام رو با همدیگه همگام سازی میکنم! 
من که 5 سال شه زندگی کردم و پر از طمع و شاخه شاخه شدن بود زندگیم دیگه تموم کردم اون سبک زندگی رو و شکستم شاخه هارو و تنه ی اصلی این درخت رو نگه داشتم که رشد کنه و بره برسه به همه ی آرزو های بزرگی که دارم. 
اینکه از اول شروع کنی توی کارهای کوچیک راحته ولی توی ابعاد بزرگتر به طرز وحشتناکی سخته؛ اینکه بتونی همه ی درد ها و سختی هارو پشت سرت بذاری و نذاری وقت هایی که حالت دگرگونه و یادشون میفتی بهت غلبه کنن و بهم بریزنت. 
برای اینکه بتونم دوباره شروع کنم لازم دارم از حرف زدن های توی ذهنم خلاص بشم که دست از سرم بردارن که بتونم اصل کاری هارو ببینم.
از اخرین روزی که اینجا نوشتم ۵ ماه میگذره. دقیقا ۵ ماه! 
برگشتم پستای قبلی رو یه نگاهی انداختم. دیدم اون روزا هم همین غصه ها رو ميخوردم و و یه سری موراد حتی یادم هم نبود. 
دنیا میگذره با همه خوبی ها و بدی هاش. چشم به هم بزنی سفر تموم شده و باید برگردی جایی که بودی.
این که قران میگه دنیا بازیچه ای بیش نیس راسته واقعا راسته.
خیلی عجیب و غریب نگذشت این مدت. جز این که خدا روشکر تونستم تو محل کارم ترفیع بگیرم و البته این به قیمت این تموم شد که ددلاین
تموم میشههمه چی.
البته همه چی که نه!!
ولی خیییییییییلی از چیزایی که ما بهشوندل  خوشیم.دل  بستیم.دل دادیم.
معیارش چیه؟؟معیار این تموم شدن یا باقی موندن.
همههههههههههههههه چی تموم میشهبه جز ذات زیبای خدا.✨✨
یعنی یه روزیتمام دوست داشتنی های تموم شدنیتجلوی نگاهت سقوط آزاد می کنن.کاملا از چشمت میفتن.
می مونه موندنی های وجودت که. چقدرن؟؟
#مرگ  #لذت#تمام_شدن#سقوط_آزاد@yaran_samimiisamimane.blog.ir
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم میترسم از قدم زدن. 
چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندارم. نرسیدم. 
به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بود تموم شد.
 دنبالش بروم سکوت همه جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها .
تنها ترین تنها هستم سکوت تاریک سرد در جاده ای بی انتها تاریک حتی جلوی پایم را نمی بینم از برداشتن قدم میترسم میترسم از قدم زدن چندسال هست میدوم پاهایم خسته رمق ندار م نرسیدم به انچه که دنبالشان دویدم محو شد از نظرها  هرچه بو د تموم شد دنبالش/بروم سکوت همه  جا را گرفته سکوت سرد و تاریک شیوا رها تنها تنها 
بچھ ک بودم فک میکردم پدرومادرها ساعت شنین ک ھروقت تموم شد برش میگردونیمو ھمھ چی نو می‌شھ 
ولى وقتی بزرگتر شدم فھمیدم
فھمیدم مثل مدادرنگیھ زندگیتو رنگ میکنھ و خودش تموم میشه
یا مثل حبھ قنده
چاییتو شیرین میکنه ولى تموم میشه
********
قدرشونو بدونیم تا ب خاطر ما تموم نشدن^__^

زندگی زود میگذره
قدرشونو بدونیم.
خب خب 
یادتونه میگفتم دلم برا رضوان تنگ شده و ازین خزعبلات 
الان کاملا بیخیالش شدم و اصلا دلم دیگه براش تنگ نیست و راستش به یه ورم ـه 
عاغا ناموسا من یه زمانی فک میکردم اصلا نمیتونم از دوستام بگذرم 
حتی اگه ناراحتم کنن 
ولی اینجوری نبوده 
نه تنها میتونم از خیرشون بگذرم 
بلکه حتی دلم هم براشون تنگ نمیشه :| نات ایون عه لیتل بیت 
اینجوری نمیشه گفت که من خیلی بیشور و بی احساسم اتفاقا خیلیم نرمالم هرکسی وقتی یکی ناراحتش میکنه و اون دوستی تموم
اتاقمو مرتب کردم، گردگیری کردم، جارو کشیدم :)
خسته شدم ، وضعیت R هم از یه طرف :/
یه عالمه کار دارم از همه مهم تر درسام هستن که نخوندمشون :(
تو عید برام زمان کند میگذشت با خودم میگفتم کاش زود تموم بشه. الان که تموم شده با خودم میگم چرا زود گذشت؟! یعنی هنوز باورم نمیشه که تموم شده. ولی مطمعنا تموم شده :/
ولی تعطیلات عید و مفت از دست دادم میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم.
ساند کلود هم اون پشت داره پخش میشه.
ولی واقعا کی من از بی برنامگی درمیام؟؟
م
دیشب به این فکر می کردم که قصه ای که شروع کردم رو نیمه تموم گذاشتم و دیگه هم دنبالش رو نگرفتم. بعد یه کم که فکر کردم توی وبلاگ هایی که دنبال می کنم از این مدل قصه کم نیستبد نیست یه چالش قصه های نا تموم درست کنیم و داستان های نیمه کارمون رو تموم کنیم
هر چیزی که میشه به تو میرسم، به دست هات، به لب هات، به آغوشت.
به کنار هم نشستن ها، به گوشواره گوش کردن ها.
چقدر دلم تنگ شده و چقدر فقط تو موندی توی این ذهن من.
دیگه یادم نمیاد لحظه هارو، خندیدن هامون رو، واکنش هامون رو. دیگه یادم نمیاد باهم چه شکلی بودیم.
دوستت دارم؟ نه.
دارم ولی نه اون شکلی. ولی تو از ذهنم نمیری بیرون. اصلا.
دیگه خیلی لحظه هارو یادم نمیاد ولی تو هنوز از ذهنم نرفتی.
آی بچه ها، بزرگترازباله هاروتو کیسه ها بریزیدمیون دشت و جنگلتوی دریا نریزید
جنگل وقتی قشنگهکه پاکه و تمیزهمحیط ما برامونخیلی خیلی عزیزه
زمین رو پاک نگه داربچه ی خوب و باهوشوقتی میری به گردشاینو نکن فراموشمحیط زیست همیشهباید پاکیزه باشهاگه کثیفش کنیزشت و آلوده میشه
تمیز باشیدتمیز باشیدپیش خدا عزیز باشید.
میدونی، زندگی اغلب اینجوریه که باید سعی کنی از برهه ای که تموم شده بگذری. فلش بک زدن اشکالی نداره، مرور بعضی چیزا ایرادی نداره، فقط کافیه که بدونی تموم شده، اون روزها و آدمها هم تموم شده ن.
بیا ببینیم روزای پیش رو چیا تو چنته داره، هوم؟
دریافت
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها