نتایج جستجو برای عبارت :

تاوان شیطنت هایمgo

دانلود کتاب صوتی تاوان عشق اثر فهیمه رحیمی + pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب صوتی تاوان عشق اثر فهیمه رحیمی + pdflib.herfesaaz.ir › lib › htmlدانلود . دانلود کتاب صوتی تاوان عشق اثر فهیمه رحیمی + pdf. مشخصات کتاب: فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 42 کیفیت فایل ها: عالی حجم کل فایل ها: 367 مگابایت .
دانلود رایگان کتاب صوتی تاوان عشق اثر فهیمه رحیمی + pdf .ketabdownloadpdf.blog.ir › tag › دانلود رایگان کتاب .۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی دانلود رایگان کتاب صوتی تاوان عشق اثر ف
این معادله که آدم x واحد گه بخوره، باید چند واحد رودل کنه و تاوان پس بده، یکی از معادله‌های پیچیده روزگاره، چند جا من بی‌جا کردم به رم توهین کردم، از اون توهین که تو عذاب موندم و تاوان میدم هیچی، رم هم پشت به پشت داره فرایند تاوان دادنمو سنگین می‌کنه.رم! من دوستت دارم، خاصیت آدمایی که دوست دارن هم اینه با با تمام وجود تاوان می‌دن، ولی به قول علی، من همین دوری و هجر برام یه جهنمه، وا بده رم، جون آرلیانو وا بده، به سمتِ ماندنت
هرکس به اندازه وسع خودش عذرخواهی می‌کنه‌. یکی مثل تو آغوشش رو وا می‌کنه و به اندازه چند دقیقه من رو در خودش غرق می‌کنه، یکی هم مثل من غذای مورد علاقه‌ و هوسونه‌ی تو رو درست می‌کنه که بفهمونه بهت که چقدر مهمی. که هر چقدر تو زندگی ناخوشی و تلخی باشه، باز هم عزیزی و دوست داشتنی
بهت گفتم عذرخواهی کردن و دوست داشتن تاوان داره. ولی خودمونیم، کاش همه‌ی تاوان‌ها همین‌قدر شیرین باشن ♡
بنظر من تاوان نکردن بعضی اشتباهات بیشتر از تاوان اشتباه کردنه.کاش گاهی اشتباهی عاشق بشیم اشتباهی زندگی کنیم.کاش میذاشتن با عشق اشتباهیمون اشتباهی هم اغوش بشیم تا باتموم وجودمو حس کنیم اشتباهمونو نه تا اخر عمر حسرت اون یه لحظه رو داشته باشیم
اسیر خستگی این روز ها شده ام. خستگی مثل یک وزنه سنگین روی دوش هایم سنگینی می کند. و من نمی دانم تا کجا باید آن را به دوش بکشم. نمی دانم مقصد کجاست. بلاتکلیفی امانم را بریده. می خواهم همین جا خستگی را زمین بگذارم و نفسی تازه کنم اما چیزی مانع می شود که نمیدانم چیست. روز های سختی را سپری می کنم. پر از کسالتم پر از رخوت دلم کمی کار می خواهد. دلم خستگی هم می خواهد ولی خستگی بعد از کار نه خستگی ناشی از بیکاری. همیشه در زندگی ام مشغله های زیادی داشته ام. ح
[ به نام او ]
بعضی وقتا که اذیتم می‌کنه و ناراحت ،
با خودم میگم آخداجون دمت خیلی گرم .
خوب داری ازم توی همین دنیا تاوان می‌گیری
همون‌طوری که من چندتا پسر رو عاشق خودم کردم .
می‌دونستم اگر این‌ رفتار رو بکنم
اگر این حرف رو بزنم
خوشش میاد
اما از عمد می‌زدم و بعدش
پا پس می‌کشیدم و می‌گفتم به من چه !
من که نمی‌خواستم !!
بعضی وقتا بعضی از کاراش یه جوری شبیه خودش نیس که مطمئن می‌شم فرستاده خداست برای تاوان .
باشه خدا جون
باشه فدات شم
اینجا تاوان
تاوان فریب!
مردی پشت بر الاغش، در حالی که تکه ای علف تازه را با ریسمانی به سر چوبی بسته و آن را روبروی حیوان آویزان کرده، نشسته بود.  حیوان بیچاره همانطور که به طمع خوردن علف، ساعت ها پیش می رفت، مرد را نیز جابجا می کرد.
مردم با دیدن این صحنه به هوش و درایت مرد احسنت می گفتند، که ناگهان پیامبر .ص. را دیدند که با خشم آنها را  نظاره می کند.
پیامبر فریاد زد: ای مرد! آیا از خداوند حیا نمی کنی که مرکبت را فریب می دهی؟.
مرد متعجب و شرمگین گفت: ای رسول خدا!
تو این موقعیت ها فکر میکنم که اینجا چکار میکنم؟ چرا باید مجبور به تحمل این رنج باشم؟
.
.
.
به جبران خطایش عشق را در ما برافروخت
و شاید عشق، شاید عشق، تاوان بوده باشد
(سجاد کریمی)
.
.
.
یکدفعه این آیات به یادم میاد (یا به یادم میاره):
إنّ الانسانَ خُلِقَ هَلوعاً. إذا مسَّهُ الشَّرُّ جَزوعاً. و إذا مسّه الخیرُ مَنوعاً
(آیات ۱۹ تا ۲۱ سوره معارج)
.
.
.
و من دارم جز میزنم.
و تنها دلخوشیم اینه که تاوان باشه!
در بعضی طوفان‌های زندگی، کم‌کم یاد می‌گیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه می‌شوی بعضی را هر چند نزدیک، اما نباید باور کرد.
متوجه می‌شوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد.
می‌فهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمی‌توان شناخت.
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه‌شدن تاوان دارد؛ ممکن است در حین آگاه‌شدن درد بکشی،
این آگاهی دردناک است
اما هرگز تلخ نیست.
دانلود آهنگ هادی کینگ ولف و ایمان نولاو به نام تاوان
Download Music From Hadi King Wolf & Iman NoLove - Tavan

دانلود آهنگ هادی کینگ ولف و ایمان نولاو به نام تاوان
دانلود آهنگ هادی کینگ ولف و ایمان نولاو به نام تاوان با دو کیفیت 128 و 320
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید.
ادامه مطلب
تاوان داریوش الماسی
متن آهنگ داریوش الماسی به نام تاوان


بازم در زیر این لبهام برات لالایی میخونم .
تو هم مثل من حالت دلت بیتاب میدونم
نمیدونم چرا چشمام میخواد بارون و از برشه
برام هر جا شده زندون می ترسم خیلی بدتر شه
(به تاوان کدوم جرمم دلم رو زیرو رو کردی
تو رو گفتن که من بد شم به حرفاشون تو خو کردی)۲
تکست تاوان داریوش الماسی
تو بد کردی و من خواستم که تنهایی یه دنیا شم
نفهمیدم چی شد شاید میخواستم غرق رویا شم
خداحافظ میگم بابغض به عشقت اقتدار
این حوالی یک نفر دارد مربای آلبالو می‌پزد. و من دلم برای مادرم تنگ شده. این حوالی یک نفر دارد از آب‌سردکن‌های کنار خیابان از دست‌های بزرگ پدرش آب می‌خورد. و من دلم برای پدرم تنگ شده. این حوالی یک نفر دارد تولدی را تبریک می‌گوید. و من دلم برای او تنگ شده.این حوالی یک نفر دو ساعت است که زل زده به سقف در جستجوی خطی برای نوشتن. و من دلم برای نوشتن تنگ شده. من دلم برای همه چیز تنگ شده. برای همه‌ی چیزهایی که حق داشتم کنارم باشند و نیستند.زویا پیرزاد
دارم به این فکر می‌کنم که چرا غم ایام مادری انقدر خفه کنندست.که انقدر سنگینه.که انقدر حال آدمو بد می‌کنه.
فکر می‌کنم به این‌که ما اگه نمردیم وسط روضه های مادر اسم‌ش معجزه نیست.اسم‌ش نفهمیدن و درک نکردن این غم.
به این که از اول فاطمیه ی غده افتاده درست وسط گلوم.داره خفه‌م میکنه و از شب‌اول تا امشب هی بزرگ و بزرگ تر شده.و منو داره از پا در میاره.
تاوان عشق به علی .خیلی سنگینه.خیلی.
برات بمیرم.مآ در.بمیرم.
آجرك الله یا صاحب امان
دارم به این فکر می‌کنم که چرا غم ایام مادری انقدر خفه کنندست.که انقدر سنگینه.که انقدر حال آدمو بد می‌کنه.
فکر می‌کنم به این‌که ما اگه نمردیم وسط روضه های مادر اسم‌ش معجزه نیست.اسم‌ش نفهمیدن و درک نکردن این غم.
به این که از اول فاطمیه ی غده افتاده درست وسط گلوم.داره خفه‌م میکنه و از شب‌اول تا امشب هی بزرگ و بزرگ تر شده.و منو داره از پا در میاره.
تاوان عشق به علی .خیلی سنگینه.خیلی.
برات بمیرم.مآ در.بمیرم.
آجرك الله یا صاحب امان
مردکی را چشم درد خواست.پیش بیطار (دام پزشک)رفت که دوا کن.بیطار از انچه در چشم ستوران می کرد ،در دیده او کشید و کور شد.حکومت (شکایت)به داور بردند.گفت:براو هیچ تاوان نیست.اگر این خر نبودی بیش بیطار نرفتی»
در روزگاران قدیم مردی چشم درد گرفت وپیش دام پزشک روستا رفت که بیماریش را مداوا کند.دام پزشک از دارویی که برای چشم درد چهارپایان و حیوانات می زد به مرد داد.زیرا که تنها چنین دارویی داشت برای مداوای چشم درد. دام پزشک داروی حیوانات را در چشم مرد کش
یادمان نمی رود در انتخابات قبل، برخی از مردم چه شور و حالی داشتند!مسئولین دولتی و  مشخصا رئیس جمهور و تیم هسته ای که مسئولیت برجام را نیز پذیرفته اند،با شانتاژ خبری و عوامفریبی ،سرنوشت کشور را به برجام گره زده بودند و مردم ساده لوحانه یا متعصبانه،باورشان کردند که نتیجه آن ساده لوحی و تعصب ،وضعیت کنونی کشور است که حتی  آش آنقدر شور شده است که همان  طرفداران دیروز ، منتقدین و حتی فحاش امروز شده اند!
ساده لوحان با ساده لوحی و متعصبان با تعصب خو
تو مسیر کربلا ، روی ویلچر نشستن و دستتون ب هیچ جا نرسیدن و ناتوانی ، جواب منصفانه ایه بعد این همه آزار با نام حسین علیه السلام و کربلا ! جواب منصفانه ایه بعد این همه تهمت و ظلم و ریا کاری!
بازم فخر بفروشید. ادامه بدید. بازم تهمت بزنید.
ادامه بدید.
  + حواسش هست اون بالایی با هر چی که باهاش فخر فروختید ، تاوان پس میدین!
هر جور که تهمت زدین ، خوار میشین!
 
سلام دوستان
سوالم در مورد تاوان دادنه، چقدر بهش اعتقاد دارید؟ میخوام تجربه ام رو بگم شما هم اگه تجربه ی مشابهی دارید به اشتراک بذارید؛
تو زندگیم پسری وارد شد که خیلی اذیتم کرد. من عاشقانه دوسش داشتم و حسم بهش پاک بود هیچ وقت هم باهاش رابطه ی تماسی نداشتم، میخواستم احساس مون پاک بمونه، ولی فهمیدم واسه رفع نیازش با دخترهای دیگه بوده، آخرش هم منو ول کرد رفت با یکی از همون دخترهای راحتی که بهش پا داده بودن ازدواج کرد!
دقیقا تو همون سالی که پدرم ر
به جایی رسیده‌ایم که ایرانی بودن» معادل تاوان دادن» شده است.
امید به آینده؟ اندک؛اعتماد اجتماعی؟ ضعیف؛عدالت اجتماعی؟ بر باد رفته؛آزادی اجتماعی؟ لنگ لنگان؛شکاف طبقاتی؟ عمیق؛آسیب‌های اجتماعی؟ فزاینده؛سلامت روانی مردم؟ پریشان؛ت و حکمرانی؟ دروغ؛اقتصاد و اشتغال؟ ویران‌شده؛
و حال می‌توان اندوهگین و عاجزانه اعتراف کرد؛ اهل ایرانم، روزگارم خوب نیست.
مسعود زمانی مقدم
دشتی پر از گیاهان مختلف
ناگهان آتش
سرتاسر دشت پر از تاول و تاوان
تاوان غفلت
یک قطره اشک
اما چه سود؟
این فقدان دریای اشک طلب دارد
به جبران
آتش آمد و رفت و همه چیز را سوزاند
خاک را بارور کرد
زایشی نو
گیاهانی جوان، بی‌خبر از آنچه گذشته و آنچه بر سرشان خواهد آمد
و من
منی نظاره‌گر این نابودی و بودش
منی ورای تمام اتفاقات
منی هربار با چشمی تازه گشوده
منی آگاه به زمان
لبخند می‌شوم. :)
یکجور ته دلم خالی‌ست از نیاز و خواستن که هم رهام و هم معلق. دلم می‌خواد نیازی و کششی بود ولی تاوان آزادی همین بی نیازی‌ست و خب چه کسی را توان تحمل آزادی مطلق است؟
هر که گفت من، اولین دروغ‌گوست به زعم من
آزادی همیشه رنج آور است و جان‌کن
امروز که داشتم زیر تیغ تاوان رو ویرایش میکردم به بخشهایی رسیدم که یادم رفته بود اینا رو خودم نوشتم و چند دقیقه روشون مکث کردم. این هم یکی از عجایب نویسندگیه دیگه!
پ.ن: این آخرین ویرایشه این رمانه.

باز هم اگه به این قسمت ها رسیدم باهاتون به اشتراک میگذارم.
آدم ها حق دارن اشتباه کنند
اما باید پای اشتباهاتشون بایستند و تاوان بدن!
در اشتباه کردن صرفه جویی کن
ارزش هاتو مشخص کن تا اشتباه پیش نیاد
ارزش ها یعنی اون هایی که اگه اجراشون نکردی به خودت تذکر بدی
یه جورایی هم معنی خط قرمز هست
آدم ها حق دارن اشتباه کنند
اما باید پای اشتباهاتشون بایستند و تاوان بدن!
در اشتباه کردن صرفه جویی کن
ارزش هاتو مشخص کن تا اشتباه پیش نیاد
ارزش ها یعنی اون هایی که اگه اجراشون نکردی به خودت تذکر بدی
یه جورایی هم معنی خط قرمز هست
اسم رمان: تاوان عشق
✏️نویسنده: فاطمه قاسمی
ژانر : #عاشقانه / #غمگین
تعداد صفحات: 395
خلاصه:
جانا، دختر نوزده ساله‌ای که به خاطر گذشته‌ی تلخ و دردناکش از جنس مخالف متنفره؛ حالا تو زندگی ابری‌اش یه پسر مهربان و عاشق آفتابی می‌شه، بی‌خبر از اینکه جانا.
#کاربر_انجمن_قلم_سرخ
#انجمن مارو به دوستاتون #معرفی کنید
•• @qalamesorkh ••
•• qalamesorkh.blog.ir ••
•• instagram.com/qalamesorkh ••
برای دانلود فایل PDF کلیک کنید.
برای دانلود فایل APK کلیک کنید. 
برای دانلود فایل EPUB
اما نشد. هر روز بیشتر از روز قبل دوستت داشتم . هر روز بیشتر از روز قبل ازم دور شدی. هر روز دیوانه تر در خواستنت . هر بار بیشتر از قبل منو از خودت روندی.
الان دیگه نا امیده، نا امیدم
 
اگر اندازه سر سوزنی امید داشتم دیگه ندارم
 
تاوان بدی داشت دوست داشتنت
شهادتت تو این لحظه شوک برانگیز ترین خبری بود ک میتونستم بشنوم.
انقلابی ، ضد انقلاب ، مسلمون ، کافر و. با هر عقیده و تفکری ک باشی اگ از کارهای حاج قاسم خبر داشته باشی از شجاعتش از . الان دلت خونه.
آمریکا باید تاوان پس بده و میده.
شهادت مبارکت حاج قاسم.
آخر چرا باید ما مردم تاوان شورش یک مشت اوباش وطن فروش را پس زدعیم ؟ یک مشت اوباش که سر در آخور عربستان دارند و ایران اینتر نشنال را نگاه میکنند مملکت را بهم ریخته ، طر میبرند و پلیس های زحنت کش و خدوم را آتش میزنند . 
ادامه مطلب
شاید هم تاوان گناه آدم و حوا این بود که از نسلشان انسان های دیگری به وجود آیند.انسانهایی که به درد و رنج و نادانی زنجیر شده اند.موجوداتی که شاید بخاطر گناه ناکرده و به جرم غفلت پدر ،هر روز  به دست خودشان سلاخی میشوند.تاوان گناه کبیره ی آدم و حوا هم شاید این بود که به عذاب وجدانی بی پایان دچار شوند ، پوست و خونشان را در عذابی متناوب ببینند و هر لحظه زمزمه ی نفرت آنها را بشنود که پدرشان را برای آن هوس شوم ، آن لکه ی ننگ سرزنش میکنند.زیرا اگر من جای
دیگه خودمو نمیشناسم.نمیدونم چه کار خواهم کرد.
 
آخداکسی رو جز تو ندارم:)و فقط تو حالمو میدونی.اسماءواگذارت میکنم.نمیدونم چه تاوانی خواهی دادولییک سال و دو ماه و بیست و پنج روزی که به امیدت جون کندمو یه عمر زندگیمو با یادت ساختموهمش آوار شد رو سرمهر لحظه جلو چشو قلبمو شکسته. بدجورم شکسته.و این خیلی تاوان داره :)سَیَسالک الله عن کل قلب کسرته 
دراین روزگاری که بی معرفتان شده اند شهرگان شهر
اشک ز دیده معلم جاریست ز دست شاگردان نهر به نهر
آنان که روزی به ضرب  چوب معلم شدند صاحب مقام
امروز به تاوان آن چوب می زنند بر پیکر استاد خار زهر
لیکن نداند  که این صاحب با  کرامت مکتب درس عشق
قلبش مملوتر است به مهر زقطرهای بیکران،بیکرانه بحر
تیغش زنند به تاوان آنکه روزی بوده به مهر رهنمایشان 
این جاعلان جاهل که  در جهل  بمانند از ازل تا به دهر
دریایی بیکرانه ایست معلم ز علم درس عشق و زندگی
آنکه د
متن آهنگ عذاب عرفان عسگری
Azab Erfan Asgari
تکست آهنگ در ادامه .
 
عذاب یعنی زندگی بی تو عذاب یعنی قرص خواب آور
یک عمر با این درد جنگیدم عذاب یعنی زندگی بی حرف
من با سکوت تو شکست خوردم این زندگی تاوان تلخی داشت
هرگز نپرسیدم چرا رفتی(این مرد از عشق تو سهمی داشت)۲
( بی تو سر کردن زندگی نیست این که تنهاشم زندگی نیست
بی تو باید با دردام بسازم بعد تو هیچی مثل قبلنا نیست)۲
چیزی نپرس از حال این روزام هرلحظه مرگ بامن هم آعوشه.
تو کاری کردی با زمان من که لحظه لحظه
همین دنیا سرای رسیدگی به تک تک اعمال هست.
توی همین دنیا اینقدر زنده میمونید که به تک تک اعمال شما رسیدگی بشه، و بعد پاک میشید، و بعد برمیگردید به دل خاک.
غیرممکنه یک نفر یک آه بکشه، شما مسئول بخشی از اون آه باشید، و توی این دنیا تاوان پس ندین.
دنیا سرای مکافاته.
دلم که میگیره
تاوان لحظه ای رو میدم که دل بستم
نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت 
ولی هم خوشحالم هم ناراحت 
شاد بخاطر کسی که بهش دل بستم
دلخور بخاطر ندیدن و نداشتن
شاید روزی دلخوری ها ، ندیدن ها و نداشتن ها تمام شود 
اما هرگز از دل بستنم پشیمان نخواهم شد
چرا که در منتهاالیه دلتنگی ها هم اشکی میریزم از سر شوق 
که روزی خاطره ای خواهم داشت از دل با دل .
.
دو روز پیش آزمون آیلتس دادم و چقدر در یک ماه اخیر دلم برای نوشتن لک زده بود از تحلیل ها و اتفاقات زندگیم. اما دستم به نوشتن نمی آید.
به خاظر هزاران دلایل قید فضای مجازی رو زدم تا با ذهن باز و ازادتری به استقبال آزمون برم. اما نمیشه نشد
این چند روز که از سقوط هواپیما میگذره، خودم رو زدم به اون راه . گفتم سکوت کن. سکوت کن و فقط بزن برو از اینجا.
اما نمیتونم بخدا نمیتونم.
لیست سقوط کرده ها رو دیدم 14 تا از دانشگاه آلبرتای کانادا بودند دو
احساس میکنم متعلق به هیچ جا نیستم امروز فهمیدم در هفته که شیش روزه من سه تا خوته عوض میکنم در سه جای مختلف زیر سقف خونه آدم های مختلف و متعلق به هیچ جا نیستم گاهی فکر میکنم چقدر سرگردانم چقدر تنهام و چقدر خسته ام انگار داری تاوان میدی تاوان زنده بودن بچه که بودم خونمون آرامش نداشت خونه همسایه بزرگ شدم و الان بزرگ شدم خونه آرامش داره ولی من جایی اونجا ندارم من هیچ جا نیستم بی ریشه ام باد که بیاد اولین کسی که با خودش میبره منم هربار تلاش میکنم بم
چرا تاوان بی کفایتی مسئولین را پس بدهیم؟!

شوکران در جامِ عادت»

ما تاوان چه چیزی را پس می دهیم؟ تاوان منطق انسان جایز
الخطاست»؟ یادمان رفت این همدلی ها حاصل تفکر انقلابیست؟ حاصل خون شهدا است؟ رفاه طلبی،
دست درازی به بیت المال، آتشی ست که خاکستر ناامیدی را شعله ور می کند

ندای اصفهان- زهره نوروزی اصفهانی

جوانکِ حواس پرت، موتورِ روشنِ بدونِ قفل و بست را گوشه
پیاده رو رها کرده و رفته بود.

– چقدر بیخیال! نمیگه توی این وضعِ بی سر
و سامون یکی م
فکر میکنم که تک تک ما
تک تک مارو
مسئول بدبخت شدن کشور و مردممون هستیم.
 
و براش تاوان هم باید پس بدیم.
 
وقتی تو خودت رو میکشی و کلی حق این و اون رو میخوری که حالا بری یه جایی یه شرکتی خودت بچسبونی که مثلا به جای پراید پژو پارس سوار شی
یا مثلا با هیوندا بیای بری
 
همین میشه تهش.
 
واقعا خلایق هرچه لایق.
راستی امروز روی انتخابات کاناداس
 
ببینیم از بین این سه نفر کی انتخاب میشه.
 
گرچه یکی از یکی بدترن.
هیچ وقت با زیر سوال بردن قید و حیا و نجابت یک دختر سعی نکنید لهش کنید چون یک کاراهایی هست که تاوان سختی داره.
چینی شکسته رو نمیشه بد زد فقط خودم بیشتر میشکنم بهتر همین جا هر چی بوده تموم بشه .شاید تموم بشه اما نه فراموش میشن نه بخشیده.
تکلیف دل و عقل که مشخص بشه هر چقدر هم تلخ باشه بازم از تضاد این دوتا خیلی شیرین تره.
مطربا! استا! صدایم با نوایت جور نیست،
مست و مخموریم، ورنه، جرم در تنبور نیست.
تازه سازی زخم دلها زخمه بر تاری زنی،
نغمة ناجور تو درد دل رنجور نیست.
جرعه ای از بادة لبهای او نوشیده ام،
شور و عصیانش چرا در آب هیچ انگور نیست؟
من چه سان تاوان دهم، در تن توانی کو مرا؟
هیچ دردی خود ز درد ناتوانی زور نیست.
عالمی آباد هست و قلب ما آباد نیست،
نام ما مشهور هست و گور ما معمور نیست.
حاجیا، شعر ترت دارد نسیم بوی گل،
پس، چرا شعر ترت در چشم او منظور نیست؟
سلام
اونقدر پریشونم که هر روز میام شرکت چهرآزی رو گوش میدم. دلم برای حبیب و دلبر و جمشید میتپه.اما قلب خودم تند تند میزنه برای خودم برای عشقم
اصلا عشق بود یا حماقت؟ عشق اگه اینه پرهیز میکنم از هرچه عشقه! به خودم گفتم بدون عشق با اولین نفری که اومد ازدواج کنم. 
دیروز انقدر دعا بد دبرای دوستش کردم. دعا کردم که  تاوان پس بده.حرص خوردم ولی بعدش دیدم فایده نداره.فقط منم که اعصابم خورد میشه
خدایا به من توان بده تا چیزهای تحمل ناپذیر را تحمل کنم
خدایا به من کمک کن تا بتونم زندگی کنم.
میدونم اذیتم میکنه و ازین کار لذت میبره و همه ی این چند سال میدونه من از چه چیزایی ناراحت میشم و بازم اون کارها را انجام میده به خاطر این که با کلام و رفتارشون اذیتش کردن و ازین کار لذت بردن و ادامه دادن و.
من دارم تاوان چی را پس میدم؟
تو این دنیا پر از آدم های آسیب دیده ای هست که از آسیب دیدن هم خوشحال میشن!چه جوری میشه تو هم چین دنیایی بود و راحت زندگی ک
نمی دانم
شاید این خاک نفرین شده؛ اما چون منی که به نفرین اعتقادی ندارد چگونه این فاجعه ها را هضم کند؟!
اما شکی نیست که ما تاوان جهلمان و جهل پدرانمان را میدهیم. این ها چوب ساده لوحی ماست که در آستینمان فرو شده
اما غم انگیز تر آن است که ما از نادانی خودمان باخبریم و همچنان بر ندانستن ثابت قدم! اینکه هنوز هم در این فلاکت دست و پا میزنیم تاییدی بر این مساله است.
افسوس که نه وقاحت وحشی های روبرویمان تمامی دارد و نه مظلومیت ما
بر ماتم ما نقطه ی پایانی
 برخی والدین از لجبازی و شيطنت کودکان شاکی هستند. کودکان دو نیاز دارند. شيطنت زیاد احساس گناه به همراه دارد، چون می دانند مادرشان ناراحت می شوند. کودکان عاشق مادرشان هستند حتی در اوج شيطنت چون می دانند مادر با کتک زدن آن ها آرام میشوند نیاز به کتک زدن می شود او کتک می خورند تا مادر آرام شوند.
 
مسئله دوم ارتباط مادر و فرزند است این توجه هم مثبت و منفی است اما اگر لاین ارتباطی از نوع توجه منفی است یعنی زمانی باشد که کودک در حال شيطنت است. ای
دیشب یه خوابی دیدم که یه استادی بهم یه چیزی درباره داستان نویسی میگه:"داستان درباره کسیه تصمیمی میگیره و باید تاوان اون تصمیم رو پس بده"
شاید علت اینجور خوابای افسانه ای فکر کردن زیاد به چیزی باشه بهرحال اینطور خوابا دوست داشتنین
آدم هایی که زیادی آروم هستن بحران های سختی رو گذروندن 
فکر نکن آرامش و درکشون ساده به دست اومده تاوان های سختی بابتش دادن. 
و میدونی بدتر چیه؟ اینکه خودت بتونی یکی از این آدم هارو درک کنی و برای تک تک حالت هاشون دلیل قانع کننده داشته باشی منتها بخوای به کسی بفهمونی که توی زندگیش هیچ تنهایی و بحرانی رو نکشیده! 
امروز یکی همه ی غلطایی ک کرده بودمو کوبید تو صورتم.^^اومدم اعتراف کنم شاید بار گناهم سبک شهمن.پاک نیستم.هرزه تر از اونیم ک فکرشو کنین.الانم دارم تاوان آه کساییو میدم ک.دلشونو شکستمجیمین شی.منو ببخش.با تو بیشتر از همه بد کردم.کوثر.لیندا.و.خیلیای دیگه.آره خیلیای دیگه.واسه همه ی دروغای کثیفم متاسفم.واسه.قایم شدن پشت نقاب بی گناهی.متاسفم.واسه حماقتام متاسفم.واسه خودخواهیام.نامردیام
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم .
 
دقّت کردید تو ایران همه یک طوری رفتار می کنند که سرشان کلاه رفته و چون این احساس را دارند پس فکر می کنند حق دارند و باید سر دیگران کلاه بگذارند !!
اصلا طرف یک طوری رفتار می کند که طلبکار هست و تاوان همه اتفّاقات زندگیش را می خواهد از شما بگیرد !!
گاهی برای پی بردن به یک اشتباه، باید تاوان سختی در زندگی پرداخت …مثل از دست دادن لحظه هایی از عمر که حسرتش تا ابد بر دلت باقی می ماند …مثل باختن زندگی و مالی که برای بدست آوردنش رنج ها کشیده بودی …مثل تنها شدن ،زخم زبان خوردن ها و یاحتی تحقیر شدن …آخر سر هم باید بروی مُهر تجربه را پای این اشتباهات بزنی !اشتباهاتی که تو را تغییر می دهد و دیگر آن من سابق نمی شوی
موفق به کنترل خودم نشدم 
بهش پیام دادم 
جوابی نرسید 
شاید هیچ وقت جوابی نرسه 
مثل بیشتر اوقات نادیده گرفته بشه 
#تو رابطه با او به جمله های دنیا دار مکافاته 
یا زمین گرده بد نکنیم بد میبینیم تاوان میدیم 
و این حرفا ایمان پیدا کردم 
تو رابطه های قبلیم با یه نفرشون خیلی بد بودم 
دقیقا همون رفتارهارو اون با من داره 
هنوز نتونستم با خودم کنار بیام 
از دوست داشتن یه آدم اشتباهی دست بکشم 
تا ته یه رابطه اشتباه رفتم 
باید برگشت! 
در بعضی طوفانهای زندگی، 
کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد
متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه شدن تاوان دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،
این آگاهی دردناک است
اما هرگز تلخ نیست
باخت به الهلال و حذف از لیگ قهرمانان آسیا، کسب 4 امتیاز از سه بازی لیگ و نهایتا اخراج تو هفته سوم. بله! قطعا این بهترین خبری بود که تو این هفته‌ شنیدم. آدم فروشی هیچ وقت نتیجه نداشته آقای برانکو. این رو باید از سرنوشت بعضی از بازیکنات می‌فهمیدی که نفهمیدی یا نخواستی بفهمی. شماها که بالاخره تاوان پس میدین، مهم اینه، سَر خُم می سلامت.
ئیستا زورینه‌‌ی خه‌لک باسی کاره‌ساتی تروریستی مزگه‌وتی نیوزیلند ده‌که‌ن 
کاکه خو شتیکی سه‌یر و سه‌مه‌ره نیه 
چون به نیوی مسلمان ئه‌و کاره‌ی نه‌کردوه له روانگه‌ی کومه‌لگای جیهانی زؤر گرینگ نیه 
سبه‌ی و دوی ، درؤ و ده‌له‌سه‌یه‌ک ساز ده‌که‌ن بو په‌راندنه‌وه‌ و بئ تاوان نیشان دانی
هه‌ر نه‌بی ده‌لین کیشه‌ی ره‌وانی و ده‌رونی هه‌یه یا ده‌لین هؤشی له خؤی نه‌بوه و مه‌ست بوه 
به‌لام ئه‌گه‌ر که‌سیک چ مسلمان و چ به نیوی مسلم
امام خمینی می فرمایند: . پس ما گله ای نداریم که چون قیام کردیم برای اقامه عدل، برای حکومت عدل، برای حکومت اسلامی، سیلی بخوریم ما باید زیادتر سیلی بخوریم آن وقت وقت یک نحو بود حالا نحو دیگری بوده اما در اینکه تاوان را باید پس بدهیم مثل هم است. ابراهیم خلیل الله تاوان را پس داد، موسی کلیم الله داد و رسول خدا (هم) داد و امیرالمومنین آن همه شدت کشید و ائمه ما آن قدر سختی کشیدند برایا ینکه آنها همه در نظر داشتند که حکومت عدل ایجاد کنند. اگر فقط حضرت
دانلود آهنگ جدید باربد به نام شيطنت
متن آهنگ جدید شيطنت - باربد
Скачать ноую песнюBarbod Sheytanat
Текст песни Sheytanat Barbod
شيطنت از چشم سیات میریزه عشوه از او قد وبالات میریزهЗло падает от глаз сатаны юбоь падает на него
خونه خرابم میکنه وقتی که زلف های تو روشونه هات میریزهМой дом разрушен, когда аши ботинки сброшены
چقدر دل تو گیراست چشات قشنگ و زیباست

ادامه مطلب
چند روزیه عصر که میشه هوا میگیره و شروع میکنه به باریدن،صدای رعد و برقی که تو صدای ممتد قطرات تند بارون قدرت نمایی میکنه و نور برقی که وسط رنگ طوسی آسمون جلوه میکنه و بادی که سلطه جویانه می وزه.تو این لحظه کارم میشه نشستن تو اتاق و بغل کردن زانوهام و گوش سپردن به نوای آسمون و ذهنی که بی اختیار یک سال پیش رو یادآوری میکنه،روزایی که دقیقا مثل همین روزا بود.
ادامه مطلب
چند تا اپدیت:
+کتاب تاوان خوب بود.
+تو قرنطینه کلی کار میکنم. کارای کسب و کارم و همه چی. مثلا امروز رنگ سازمانی رو امتخاب کردم و قالب وردپرس رو و اینکه تصمیم گرفتم اینستا هم بیام. 
+زبان میخونم و درس و کار میکنم و به بلاگم میرسم. کتاب زنجیر عشق رو هم شروع کردم.
+امروز رفتیم دنبال در واسه باغ. چندین روزه بابام داره دنبالش میگرده و نمیدونم امروز اوکی شد بالاخره یا نه. چون باغ رو داریم درست میکنیم انشاا. :) 
خب همینا فعلا :)
دانلود بهترین و زیبا ترین رمان نقاب شيطنت بافرمت pdf و فرمت apk
دانلود زیبا ترین و باحال ترین و بهترین رمان نقاب شيطنت با فرمت pdf
دانلود رمان های جدید و قشنگ و رمانتیک و عاشقانه رمان نقاب شيطنت
دانلود باحال ترین و خفن ترین و قشنگ ترین رمان های نقاب شيطنت
دانلود جدید ترین و باحال ترین و میزان ترین رمان های نقاب شيطنت

ادامه مطلب
مینا چادر سیاه به سر،راهروهای زندان را طی میکند. همسرش قرار است صبح فردا اعدام شود و میشود و ما همان دقایق ابتدایی قدم می گذاریم به یک سال بعد.   هنوز سیاه تن دارد و جان میکند برای نان خانه. پدر و برادر شوهرش اگرچه هستنداما وضع بهتر ندارند و البته که میخواهد مستقل باشد. دختر کوچولوی شیرینِ فیلم بینِ ناشنوایش هم هست.و زن همسایه که تنها همدم  اوست که نه عزادار است و نه غم نان دارد اما کمتر از مینا رنجور نیست میگوید : کاش خبر مرگ شوهر مرا می اورد
حس میکنم خودم باید بلند بشم
خودم باید سد رو بشکنم
خودم باید به خودم غلبه کنم
حس میکنم هیچ آدم دیگه‌ای حتی مشاور و روانشناس و روانپزشک نمیتونن کمکی کنن همونطور که تجربه کردم
ولی میترسم
از دوباره شکست خوردن میترسم
از نبودن یه انگیزه‌ی دائمی میترسم
از اینکه دوباره جوگیر شده باشم و بخوام تاوان بدم میترسم
واسه‌ی من سخت شده
بلند شدن و یاعلی گفتن سخت شده
اینکه با افتادن بعدی بی‌ایمان تر از الان باشم سخته
میترسم دوباره زمین بخورم و اون وقت افت
خِرَدوَرزی، نویسندگی، روشنفکری همیشه در این مملکت و در هرجای دنیا، جریان‌ساز،موثر و هزینه‌بَر بوده است. امروز با گروهی از روشنفکرها طرف هستیم که به شدت مشتاق خوابیدن در میانه‌ی لحاف هستند. دو پهلو، مبهم و بدون صراحت می‌اندیشند و می‌نویسند. تا خدای ناکرده از دیده شدن و خوانده شدن و شنیده شدن نیفتند. آنها نه تنها جریان‌سازی نمیکنند بلکه مشغول سوار شدن بر جریان‌ها هستند. می‌خواهند همه را راضی نگه دارند، تاوان جریان‌سازی را ندهند و کسی ر
شیعه چقدر غریبه
و امروز این غربت ملموس تر از دیروزه.
نمیدونم چندتا سرباز و سردارِ دیگه باید
مایه بذارن از جونشون و آبروشون
برای حفظِ آبروی نظام.
کِی میای آقا؟؟
به خدا قسم ;اومدنت حق رو آشکار میکنه.
به خدا قسم;شیعه دیگه تابِ تاوان های بیشتر نداره.
به خدا قسم;عالَم غرق در عذابِ نبودنته
دلم به نقطه ای رسیده که دیگه جز تو تمنایی نداره.
داغِ نبودنت روسینه م بدجوری سنگینی میکنه.
شمارو به ایامِ عزایِ مادر ;برگرد.
برگرد ای منتقمِ خون های بی گن
تا وقتی
از عشق کسی مطمئن نشده ام،
با او خاطره ای نسازم !
چرا که : تاوان خاطرات،
جنون است و بس .
گابریل گارسیا مارکز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
از ده دوازده سال پیش میگم براتون!اندازه ی کف دست یک بچه بود که دیدمش و یکی از پاهاش زخمی،پاشو درمان کردم و تا به خودمون اومدیم دیدم بهم وابسته» ایم و این شد که پیشم موندگار شد،حتی شب ها خودش از جای خودش به زور و شيطنت میومد بیرون و من متوجه میشدم میاد کنارم میخوابه،یه گوشه زیر پتو!ماه ها گذشت و ما شب و‌ روزمون باهم بود ولی زود بزرگ‌ شد و باید میرفت تو طبیعتش؛سخت بود برام اما به نظرم بهترین کار بود که برم رهاش کنم،وقتی گذاشتمش زمین وسط طبیعت،
هرحرفی رو همون لحظه که گفته میشه باید به دنبال شفاف سازیش بود که تکلیفش روشن بشه و پرونده اش بسته؛ نه که حرف هارو نگه داشت و تو ذهن بال و پرش داد و قضاوتش کرد و هزار جور سوءتفاهم دیگه که پیش اومد اونوقت تازه بخوای در موردش با طرفت صحبت کنی بعد انتظار هم داشته باشی رفتار های منطقی ببینی و همه چی نابود نشه! 
این درس بزرگی بود که تاوان به همون بزرگی هم بابتش دادم.
ولی عجیب با فهمیدن همین حس میکنم یه مرحله بزرگتر شدم! و هرگونه رشدی هم درد داره و الان
هرحرفی رو همون لحظه که گفته میشه باید به دنبال شفاف سازیش بود که تکلیفش روشن بشه و پرونده اش بسته؛ نه که حرف هارو نگه داشت و تو ذهن بال و پرش داد و قضاوتش کرد و هزار جور سوءتفاهم دیگه که پیش اومد اونوقت تازه بخوای در موردش با طرفت صحبت کنی بعد انتظار هم داشته باشی رفتار های منطقی ببینی و همه چی نابود نشه! 
این درس بزرگی بود که تاوان به همون بزرگی هم بابتش دادم.
ولی عجیب با فهمیدن همین حس میکنم یه مرحله بزرگتر شدم! و هرگونه رشدی هم درد داره و الان
من دیگر غمگین نیستم. من عصبانی‌ام.
دلم می‌خواهد بروم و سرش داد بزنم که ریدی. به زندگی خانواده‌مان ریدی. به زندگی من ریدی. گه کشیدی به همه‌چیز. گه کشیدی. همه‌مان وایستاده‌ایم برای پرداخت تاوان کارهای تو و تو همچنان شانه خالی می‌کنی. گه کشیدی به من. کاش می‌شد از زندگی‌ام بروی بیرون. کاش می‌شد نبینمت کاش می‌شد یک‌جا نباشیم کاش من این حجم خاطره‌ی بد نداشتم از کارهای تو و حماقت‌های بی‌پایان تو و تحقیرهای تو. کاش زندگی‌هامان به هم وابسته نب
سر انگشتانم که میسوزد یعنی وقت نوشتن از توست
بیا در خیالم آرام بنشین ؛ میخواهم صدای نفس هایت را بنویسم مهربان.
سال هاست که من با خیالت سر می کنم زندگی را. و با خودت عاشقی!
آری 
کنارم که هستی ، زمان هم مثل من دستپاچه میشود ، عقربه ها دوتا یکی می پرند !
اما همینکه می روی تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم! جانم را می گیرند ثانیه های بی تو بودن.
گاهی وقت ها آدم ها از یک جایی به بعد ؛
از یک روزی به بعد؛
از یک نفر به بعد ؛
دیگر هیچ چیز برایشان مع
در ابتدا اومدم دو تا چیز بگم. اول اینکه کتاب تاوان رو دیروز در عرض یک روز خوندم و جالب بود اما با فضای تاریک مثل برای ان. رستوران اخر جهان هم بد نبود. 
الان میخوام درباره کارم بگم. تصمیم گرفتم که هر روز حتی شده یه کار کوچیک واسش انجام بدم که پیش بره، این کار کردن هر روز واسه پیش رفتن یه چیر، تفکریه که خیلی دوسش دارم. 
و کارای امروز هم کمی تحقیق بود در سایت های خارجی برا راه اندازی کار و ثبت و. به این نتیجه رسیدم که بالاخره یه چیزی میشه، پس باید شر
اصلا گور پدر هر چه خیر و مصلحت و آینده است!
وقتی دو نفر میخواهند به هم برسند، بگذار برسند!
تهش این است که میفهمند نمیشود و جدا میشوند دیگر. غیر از این است؟
به ما چه که انتهای این راه بن‌بست است!
به ما چه که آن دو از زمین تا آسمان فرق دارند!
تا بوده همین بوده! آدمی تا خودش تجربه نکند، درس نمیگیرد.
وقتی با گذشت چند سال و با وجود ازدواج، هنوز بگویند: نگذاشتند که ما به هم برسیم»
وقتی هر چه بگویی و دلیل بیاوری به خرجشان نرود که نرود؛
بگذار به سنگ بخورد
خیلی جاها شنیدم و دیدم که بعضی از خانواده ها خیلی خوب و بچه و یا بچه های بسیار بدی دارند
(تر و ترینش فرقی نمیکند)و یا بعکس پدرومادر بد و فرزندان خوب!!.برایم عجیب و گنگ است و 
این روزها بسیار به این موضوع فکر میکنم بزارید کاملا اونچیزی که تو ذهنم هست رو براتون شرح بدم.
خب میخوام ازاینجا بگم که 
مثلا از زبون پدر و مادرم:فلانیو دیدی پدرش خوب مادرش خوب نمیدونم چرا بچه هاش اینجوری شدند
یا این جمله رو من خیلی تو زندگیم شنیدم اونم اینکه تو هر خانواده
بچه بودم. برخلاف بقیه بچه ها هیچوقت دوست نداشتم بزرگ شم. اما. روز به روز قد کشیدم و رشد کردم. موهای خرگوشیم به موهای بافته شده تبدیل شد. کفش های چراغدارم به کفشای اسپرت. لباس های صورتی و کوتام به مانتوی بلند. دوباره قسم خوردم. قسم خوردم که با وجود بزرگ شدنم، اخلاقم بچگونه بمونه. اما. مثل اینکه دنیا نمی خواست. خنده های واقعیم به خنده های مصلحتی تبدیل شد. دوستی های راس راسکیم به یه سلام و خدافظ. بغل کردنای یهوییم به هر چیزی یه و
رد شدآن قوطی شیشه ای کوچک، در پهنای ناپیدایِ دریا،آن عشق،میرفتدر حین رفتن در تضاد با عشق پیمان می بستوقتی در حافظه اش چیزی پدید آمده بود به نام از یادرفتگی قوطی شیشه ای گم شده بود در دریای پهناور دنیاآری عشق گم میشدو من تماشا میکردم، چینش دنیا راکه نامردانه عشق را در خودش میبلعد و دست بسته،عاشق و معشوق تماشا میکردندغرق شدن آن قوطی شیشه ایکه ترک برداشته میرفتو کسالت عشق از نگاه های عاشقیسرازیر میشودکه به گریه خندیده و بغضش راسکوت کردهچه
"با دست رعشه دار چو شبنم در این چمن
دامان آفتاب مکرر گرفته ایم
باور که میکند که در این بحر چون حباب
سر داده ایم و زندگی از سر گرفته ایم"
.
اولین بار که این شعر و زندگی کردم فکر میکردم دیگه سراغم نمیاد. حالا هم فاجعه نیست و دوباره شادی و همه چیزهای رفته برمیگردن. کودک آسیب پذیر درونت رو مداوا مبکنی و یادت هم نمیمونه.
اما دفعه بعد فقط لطفا تنها گریه نکنیم. D: حتی اگر کمک نتواستیم آغوش شما شفابخشه. شما که خوابها رو پریشان میکنین.
با خودت میگی گرمای دل
 
سخت می‌گریست
آرام و بی‌صدا
در اوج قله‌ی مرداب غصه‌ها،
سودای قلب او، عشقی نمور بود.
پاییز قصه‌ها گاهی چه دور بود.
امواج چشم‌هایش
بی‌تاب و بی‌طاقت
هر سو روان می‌شد تا باورش گردد،
که او رفتست؛
اما فوق باور بود.
آه باران این دل زخمی و بی‌درمان
تاوان نمی‌خواهد؟
 
 
 
 
سخت می‌گریست
آرام و بی‌صدا
در اوج قله‌ی مرداب غصه‌ها،
سودای قلب او، عشقی نمور بود.
پاییز قصه‌ها گاهی چه دور بود.
امواج چشم‌هایش
بی‌تاب و بی‌طاقت
هر سو روان می‌شد تا باورش گردد،
که او رفتست؛
اما فوق باور بود.
آه باران این دل زخمی و بی‌درمان
تاوان نمی‌خواهد؟
 
 
 
دیگر دلیلی برای ایستادن ندارم. دلیل‌های سابق چه باقی باشند و چه نه، دیگر کافی نیستند. 
اولَش که قرار بود مادرانگیِ مادر را به غلیان نیندازم. باید سکوت می‌کردم و پشت درهای بسته بغض می‌کردم و اشک هم ممنوع، چون چشم را سرخ می‌کند. بعد باید مراقب می‌بودم که نه تو بفهمی و نه آن دوستِ کثافتِ مطلقت که جز تو کسی را برای خودم نگذاشته‌بودم در جهان. صمیمی‌ترین دوستم را از دست داده‌بودم و تنهای مطلق بودم. بعدترش نباید می‌گذاشتم کسی در آن مدرسه‌ی مسخ
یادش بخیر یکی بود استاد فلسفه حق بود.
میگفت وقتی سیستم مرکزی عدالت ،حق درست و مطابق منطق اجرا نمیکنه.به صورت سیستماتیک و خودکار سیستم عدالت و تاوان و تقاص شخصی وارد قضیه میشه.مثلا اینکه یکی رو که حق باهاش نبوده تو مسئله قتل تو دادگاه تبرئه میکنن و فرداش میبینی توسط شاکیا کشته شده.خب همینه!
و این بازم بی ربطه .
دارم آیین دادرسی کیفری میخونم!فقط همین!
و نمیفهممش!

چی میخواستم بگم؟
آهاااا
شما میفهمین این جمله چی میگه؟
"برادر پدری ای که خو
2584 - شهرام همایون» سلطنت‌طلب ساکن آمریکا و از حامیان ربع پهلوی»، با اذعان به ناتوانی مخالفان نظام جمهوری‌اسلامی، گفت: اگر انقلاب می‌خواهیم باید تاوان بدهیم. برای پیروزی انقلاب‌اسلامی هزاران نفر کشته شدند، اما بعضی از ما حاضر نیستند حتی در حد لایک کردن مطالب فعالیت کنند!”لینک منبع: www.b2n.ir/mzdr117
دانلود فایل اصلی
کودکی معصومان
 
سلام.معصومین هم زمانی که بچه بودند; بازی و شيطنت میکردند? کدومشون شیطون تر بودند?
در نهج البلاغه آمده است :لقد قرن الله به صلى الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم ومحاسن اخلاق العالم لیله و نهاره.{نهج البلاغه فیض الاسلام، جز ۴، خطبه ۲۳۴، بند ۶۱ ص ۸۱۱ چاپ وزیرى ؛ نهج البلاغه صبحى صالح، قطع جیبی ، خطبه ۱۹۲ ص ۳۰۰ )خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد بزرگترین فرشته اش را قرین وى
 
نمیدونم تا کی قراره این وضعیت ادامه پیدا کنه.
گفته بود که قرار نیست تو این مسیر خوش بگذره. گفته بود.
انتخاب با خودتونه که بمونید یا برید.
 
نکنه داریم از قطار پیاده میشیم دونه دونه؟
خسته نشو ازمون.
حتی وقتی ما کم میاریم، اشتباه میکنیم، داشته هامونو به باد میدیم، عقب میریم، جا میزنیم، نمی فهمیم، وقتی ما اصلا خوب نیستیم
چون تو خوبی. چون یه نفس این زندگی ارزش نداره بی تو.
ولی غالبا شعور ما نمیکشه اینو بفهمیم!
 
+تاوان سنگینیه. ببخش! 
 
+بی
مردمی بودند در تاریخ دور
سربلند و شادمان ، پر شرّ و شور
صنعتی پر رونق و کسبی حلال
غرق خوشحالی به دور از هر ملال
اختلافی شد سر مرز و حدود
اصل مطلب بود آبی از دو رود
حاکم یک سرزمین با ادّعا ،
گفت مال ماست این رود هر دوتا
حاکم همسایه با صبر و وقار ،
گفته است هستیم ما هم در کنار
از دو رود جاری در منطقه
برده ما هم سهم ، حرفی منطقه
حرف همسایه پذیرفته نشد
نطفه ی جنگ و جدل ها بسته شد
گشته درگیری چو آتش شعله ور
گشته هریک سوی آن یک حمله ور
ادّعای بیخودی از حا
مردمی بودند در تاریخ دور
سربلند و شادمان ، پر شرّ و شور
صنعتی پر رونق و کسبی حلال
غرق خوشحالی به دور از هر ملال
اختلافی شد سر مرز و حدود
اصل مطلب بود آبی از دو رود
حاکم یک سرزمین با ادّعا ،
گفت مال ماست این رود هر دوتا
حاکم همسایه با صبر و وقار ،
گفته است هستیم ما هم در کنار
از دو رود جاری در منطقه
برده ما هم سهم ، حرفی منطقه
حرف همسایه پذیرفته نشد
نطفه ی جنگ و جدل ها بسته شد
گشته درگیری چو آتش شعله ور
هر یک از هرسو به دیگر حمله ور
ادّعای بیخودی از ح
با مامان حرف زدم، گفت تا دو روزه دیگه پیشش باشم، خواستم بهونه بیارم که باید قبلش با بابا صحبت کنم و ببینم موافقت می کنه کهگفت لازم نیست باهاش هماهنگ کردم فقط زودتر حاضر شویعنی از عصبانیت داشتم منفجر میشدم از اینکه بازم آدم حسابم نکردن، اصلا نپرسیدن می‌خوام تعطیلاتمو اونجا باشم یا نه؟ 
نمی فهمم اصلا چرا خودش نمیاد دیدنم؟ چرا همش من باید برم اونجا؟ خب یه بارم اون به خاطر من بیاد چند وقت بمونه.اینجوری مجبور نیستم اون جناب دکترم تحمل کن
تیمار بی‌انتهای تو را،
که مبادا تنهایی عارض شود؟
مبادا ابرهای غصه ببارند؟+من خیلی مبارزه کردم که به این نقطه نرسم. این‌طوری. این شکلی.ولی خب، چه کنم. نشد که نشد.
حالا انگار پر از فریادم. پر از چیزایی که دوست دارم کل زمین بدونه. کل کل زمین.پر از عادت شدم. دیگه به ترسیدن عادت کردم. به خوب و بد شدنای متوالی عادت کردم. به بی‌خبری و نگرانی عادت کردم. به اینکه نگم که این چیزا هیچ کدومش برام قابل تحمل نیست عادت کردم. نمی‌دونم این خوبه؟‌ بده؟ من واق
مدتیه که حس میکنم تو یه قفس بزرگ گیر کردیم و مفر و راه نجاتی نداریم.قفسی که روز به روز اوضاعش داره وخیم تر و پیچیده تر و زندگی کردن در اون سخت تر میشه.برای من غم انگیزترین چیز اینه که میدونم تا آخر عمر تو همین قفس خواهم بود و راهی به بیرون ندارم.
این کامنتی بود که امروز برای یه دوست تو وبلاگش نوشتم و در حین نوشتنش بی اختیار زدم زیر گریه.
من که یک زمان پر بودم از امید و انگیزه،کلی ایده و فکر و برنامه ریزی برای آینده.حالا مدت هاست که احساس اسارت م
همیشه توقع می رفت ما بچه های درس خونی باشیم. همیشه نمره 20، همیشه شاگرد اول شدن، همیشه بهترین بودن. ماها که پدر مادر با سواد نداشتیم و شغل پدر هم آزاد بود (و این یعنی نرفته بود سراغ درس) باید تاوان درس نخوندن اونارو میدادیم و با نمره ها و جایگاهمون باعث ارزشمندی اونا می شدیم بدون اینکه بفهمیم زندگی چی بود و کی بودیم و چی میخواستیم.حالا که دوران مدرسه ی زوری و دانشگاه زوری تر تمم شده ما موندیم و مهارت های اجتماعی که نداریم. ما موندیم و جیبی که از ر
مردم ایران سالهاست دارن تاوان بی کفایتی مسئولان اقتصادی رو میدن
جنابان نمی توانند ارزش پول ملی رو حفظ کنن و سال به سال که هیچ جدیدا روز به روز پول ملی بی ارزش تر میشه در نتیجه مجبوراً کالا و خدمات رو گرانتر کنن تا در اصل متعادل بشه (ت تعادل بخشی در اقتصاد)
بابا کاری که شما می کنید همه بلدن، دیگه این همه دبدبه و کبکبه و عنوان نمی خواد که
وایسا ارزش پول ملی بیاد پایین  و تو هم قیمت ها رو بکش بالا
 
در مورد بنزین هم داستان همینه
چند سال دیگه با
یکی از مواردی که قصاص را منتفی می‌کند اعلام گذشت اولیای‌دم از اجرای حکم قصاص است که این امر ممکن است با گرفتن غرامت به میزان دیه یا به مصالحه کمتر یا بیشتر از دیه باشد یا عفو مجرم بدون گرفتن دیه و به‌طور رایگان صورت گیرد.هنگامی که قتلی رخ می‌دهد، بستگان مقتول در پی قصاص قاتل و گرفتن تاوان خون متوفی برمی‌آیند. قصاص حق است اما ممکن است برخی از اولیای دم به دلایل متفاوت خواه نیاز مالی، خواه نیکوکاری و بخشش قاتل از قصاص گذشت و جان انسان دیگری ر
۸ سال دوری از سینما تقاص این فیلم بود و گلایه‌ای هم ندارم، چون هرچیزی تاوان دارد و من زمهریر»را ساختم و تاوانش را هم پس دادم. اما تاریخ گواه من و شما در زمهریر» است. مطمئن باشید این فیلم روزی اکران خواهد شد، چون هیچ فیلمی تا ابد توقیف نمی‌ماند و بالاخره روی پرده می‌رود.» علی رویین‌تن؛ کارگردان دل‌شکسته» |ana.ir|
 
پ.ن: مثل فیلم سینماییپارادایس» که در نهایت از توقیف درآمد.
سوال: 1/ به نظر شما چرا بعضی فیلما یه حرفایی میزنن که توقیف میشن؟ و 2/
حالا نه اینکه من آدم خیلی خوشحالیم،اتفاقا یه مدتیه رو دور غرغر و بداخلاقی افتادم
امیدوارم چند سال دیگه که اینجا رو خوندم(که اگه عمری باقی بمونه و بیانی باشه)فقط خاطرات خوبش یادم بیاد.مثلا یادم نیاد چه اتفاقای بدی بین دوستام افتاد،
یاد شکستن دلم،
یاد توصیه‌هایی که دیگران بهم میکردن و من توشون شکست خوردم،
یاد روزای سخت و مریضی،
یاد روزایی که تاوان»اشتباهات دیگران رو دادم،
یاد تاوان‌های سختی که بابت انتخاب آدمای اشتباه پرداختم،
یاد دو سال
هیچکس را در زندگی مقصر نمی دانماز خوبان "خاطره"و از بدان "تجربه"میگیرم.!
بدترین ها "عبرت" میشوند.!وبهترین ها"دوست"حرف اشتباهیست که میگویند.
با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد.
اگر چنین بود!!!از منیت و شخصیت هر کس چیزى باقى نمیماند.هرکس هر چه به سرم آورد فقط خودم میباشماگر جواب هر جفایى بدى بود،داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب بود.اگر همان اندک مهربانیم را از بر نشدند.اگر خوبى کردم و بدى دیدمکنار میکشم!!!اما بد نمیشوم.زیرا این تنها کاریست که ا
این واقعیت است.من تو را باخته ام
آن موقع که قرار شد بین عشق تو، انتخاب کنم تو را باختم.وقتی عشق را بخواهی و نتوانی، آتش می گیریو من آتش گرفته اممن هر شب صدای تو را در قلبم می شنوم تو چطور؟ تو صدای گریه های مرا می شنوی؟تو هم روزگارت مثل من سیاه است؟توهم مرا هر لحظه خدا خدا می کنی؟می دانم، سوختن تاوان باختن تو بود.
شعر : رضا کاظمی #اردبیلی #محاوره ای
#یاخشیلیق
بو   فانی   دُنیاده   جانیم فقط   یاخشیلیق قالاجاق مَغرور  اولما  چوخ  واروابو   کِف   سَنه  قالمیاجاق 
 
ثیروتون نن  مانور  وِریبیاندیرما یوخسول اورگینآن    دُوسون    اللهَ   قَسَمبو ایش سیندیریر کورگین
 
چوخ لاری   وار  درددَرینی غیرتی  وار ‍♂️ دییَم مِییراوچ   وعدَدن   بی  وعدَنی هِچ      اَمَللی     یئیَم مییر 
 
واردو    اگر    سنده   تاوان یاپیش  یوخسولون  اَلی نی چوخ لو     سِ
.
بعضی‌وقتا یه‌آدمایی حالتو می‌پرسن و از دیگران سراغتو می‌گیرن که دهنت باز می‌مونه که عههههه این منو یادش بوده، کاش بیشتر سراغشو می‌گرفتمبعد یه‌آدمایی سراغتو نمی‌گیرن که دهنت بیشتر باز می‌مونه که عههههه این که من، اونهمه پشتش وایسادم و هواشو داشتم اصلاً براش مهم نبوده که من رفتم. اصلاً براش مهم نیست که کجام و چیکار می‌کنم و اصلاً یه‌جوری که.ولش کن.
لعنت به من و انتخابایی که هیچ‌جوری نمیشه درستشون کرد و ازشون رد شد؛ باید موند و تاوا
میخواستم بی خیال شم 
اما نمیشه 
این روزا منو یاد روزای پیش دانشگاهی میندازه
همه وضعیتشون از من بهتره 
نمیدون معیار های من اشتباه بودیا بقیه دارن جو الکی میدن 
حس همون گمشده رو دارم که همه چیزو گم کرده .
نه واقعا نمیخوام ناشکردی کنم ولی وقتی این چیزار میشنوم نگران آیندم میشم
انگار همه حواسشون بوده به یه موضوع و فقط من فکرشو نکردم 
نمیدونم چرا اینطوری شد 
ولی همه چیز خیلی عجیبه 
تو بگو من عجله کردم ؟ تاوان چیزی رو پس میدم ؟ اشتباه کردم ؟ جایی
خسارت تصادف‌های جاده‌ای ایران "معادل پنج درصد تولید ناخالص ملی (GNP) است".
تیمور حسینی، رئیس پلیس راه کشور می‌گوید: "معادل پنج درصد از تولید ناخالص ملی، سالانه در تصادف‌ها از بین می رود."
این به معنای سالانه ٢٢ میلیارد دلار خسارت است.
در سال گذشته بیش از ١٧ هزار نفر در تصادفات رانندگی ایران کشته شدند.
رئیس پلیس راه کشور گفته ۹۰ درصد از تصادف‌ها به دلیل "عامل انسانی" رخ داده‌اند. اما آیا سزا و تاوان یک اشتباه راننده مانند خستگی و خواب آلودگی، ب
ز بهشت‌ که‌ بیرون‌ آمد،  دارایی‌اش‌ فقط‌ یک‌ سیب‌ بود. سیبی‌ که‌ به‌ وسوسه‌ آن‌ را چیده‌ بود.و مکافات‌  این‌ وسوسه‌ هبوط‌ بود.فرشته‌ها گفتند: تو بی‌ بهشت‌ می‌میری. زمین‌ جای‌ تو نیست. زمین‌ همه‌ ظلم‌ است‌ و فساد. و انسان‌ گفت: اما من‌ به‌ خودم‌ ظلم‌  کرده‌ام.زمین‌ تاوان‌ ظلم‌ من‌ است. اگر خدا چنین‌ می‌خواهد، پس‌ زمین‌ از بهشت‌ بهتر است.خدا گفت: برو و بدان‌ جاده‌ای‌ که‌ تو را دوباره‌ به‌ بهشت‌ می‌رساند، از زمین‌ م
نمیدونم تاوان چی رو دارم پس میدم؛ واقعاً نمیدونم چوب چی رو دارم میخورم؛ چوب سادگی و احمق بودنم؟
ده ماه تمامه که همه زندگیم شده یه دختر، خودمو به آب و آتیش زدم که اونو واسه خودم نگه دارم، خودمو کشتم که از بودن با من خوشحال باشه، آخر سر خودم با دستای خودم دلشو میشکنم، اعتمادشو خدشه دار میکنم و اشک خودم و خودشو درمیارم.
باور کردنی نیست بگم من تا به حال توی زندگیم نه دوست دختری داشتم و نه دنبال برنامه ای بودم و نه عاشق شدم تا اینکه پ» را دیدم و یک
همیشه همه جا حرف از کودک درون زده می شود.کودکی که باید همیشه بیدار باشداما مدتی است کودک درون من هم آغوش زن درونم شده است! حالا بار مسئولیت های زیادی بر دوش خود احساس می کند
زن درونم که بیدار شده، دیگر خودخواه نیست، دیگران را به خود مقدم می داند، تا غذا نپزد و ظرفها را نشودید وخانه را رفت و روب نکند،به کار های شخصی نمی پردازد.زن درونم عجیب موحودی است! درست است برای بیدار شدنش تاوان سنگینی دادم و دلی سنگ شده که شاید اثرش تا پایان عمر همراهم
خیلی چیزها از دور قشنگه
یه منظره پر از گل و گیاه
یه رودخونه
یه کوه
وقتی نزدیکش میشی ممکنه هنوزم زیبا باشه اما خطرات و نکته های منفی رو هم بهتر لمس میکنی و میبینی.
یه صخره و رودخونه هر چقدر از دور پر جوش و خروش باشه و حس طراوت به آدم دست بده از نزدیک همش مواظبی که پاهات سُر نخوره و بیفتی و دنده هات بشکنه!
توی جنگل همش نگرانی نکنه ه ای عقربی ماری نیشت بزنه! وقتی وارد جنگل میشی در کنار زیباییش خطراتشو بیشتر میفهمی
اما یه آدم!
آدم ها هم از دور ق
بیاید برای همدیگه دعا کنیم تا به حاجت های قشنگ و رنگا رنگمون برسیم.اولین دعای همون که ظهور آقاست.اصلا من میگم دیگه اگه اقا بیاد مگه ما چیز دیگه ای هم میخوایم؟چقدر دنیای بعد ظهور قشنگه :)
دومین دعا هم سلامتی برای مادر پدر ها و همه مردم عزیز کشور اصلا همه مردم جهان به جز ترامپ:)
بیاید همگی دعاکنیم  دیگه هیچ جنگی نباشه و همه با صلح زندگی کنند:)
بیاید دعا کنیم برا اون بچه ای که شبا تو خیابون میخوابه.
برای اون بچه ای که مامان و باباش از هم جدا شدنن
دست بردار . . .
نمی دونی واسه زخمای کهنه 
یه وقتایی چه قدر سرپوش خوبه
× چرا آدم وقتی توی حماقتشه نمی فهمه چه قدر احمقه ؟
× نتیجه چی هستیم؟ باز خوبه که آدمیزاد موجود عجیبیه. شاید شبیه یه سوسک سرسخت که به این راحتیا نمی میره!
البته شایدم شبیه زنبور یا یه لیسه ! یا هر جونور دیگه ای که سخت می میره با اینکه بهش نمیاد
× فقط خودم می تونه زخمامو التیام ببخشه. اینکه همه زندگی من حماقت هام نبوده .! 
× جالب تریش می دونید کجاست؟ اینکه ما اینقدر میخوایم خارجی و
نزدیکترین آدما میدونن از کجا زخم بزنن. منم میدونم. ولی خیلی وقتا دلم نمیاد. میترسم. اما زخمی که این آدما میزنن مامان! چطور تونستی کاری کنی که این همه روز از کار و زندگیم بیفتم؟ به خاطر یه حرف تو؟ از تو هم که نگم دیگه ع. عادت کردم به این بازی دادنای روانیت واسه اینکه دیوونم کنی. حتی این دو نفری که فکر میکردم عاشقمن، منو تو حال مطیع و قابل کنترل میخوان. به محض اینکه داشتم اوج میگرفتم، زدنم زمین. میدونم دیگه برنامه همینه. دیگه باید هر بار که میخ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها