نتایج جستجو برای عبارت :

بیوگرافی مهسا شلماش

چکیده ای از مشخصات آبشار شلماش:نام : آبشار شلماشوجه
تسمیه: شلماش” به معنی تختی سنگی بسیار بزرگ است که احتمالا به دلیل
ارتفاع این آبشار و سنگی بودن بافت منطقه به این نام مشهور شده است…ارتفاع: ۱۵ متربهترین زمان بازدید: بهارمدت زمان لازم برای بازدید: یک روزنزدیک ترین جاذبه های گردشگری: چشمه کانی گراوان- رودخانه زابآدرس آبشار شلماش: آذربایجان غربی٬ سردشت٬ روستای مراغان٬ نرسیده به روستای شلماش
ادامه مطلب
مهسا هاشمی از بازیگران جوان سینما و تلویزیون ایران است که از تبلیغات تلویزیونی به بازیگری در سینما و تلویزیون رسید. از کارنامه هنری مهسا هاشمی می‌توان به بازی در فیلم‌های سینمایی "بیست و یک روز بعد" سریال "عروس تاریکی" و "بازی نقاب ها" اشاره داشت. در ادامه بيوگرافي کامل و عکس‌های مهسا هاشمی را دنبال کنید.




بيوگرافي مهسا هاشمی

ادامه مطلب
تور تخت سلیمان تا ابشار شلماشتور 3.5 روزه تخت سلیمان تا ابشار شلماشتاریخ اجرا 24 مهرماه الی 27 مهرماهمحل حرکت : تهران - میدان آرژانتینبیمه تور (بیمه ایران) + ورودیه ها + بیمه اتوبوس + تورلیدر باتجربه و کارت دار گردشگری و میراث فرهنگیگشت ها:مجموعه تخت سلیمان (دریاچه طبیعی، آتشکده آذرگشنسب، معبد آناهیتا، بنای چهارطاقی، تالار و کاخ شاهی (ثبت جهانی یونسکو)) - زندان سلیمان (زندان دیو) - غار طبقاتی کرفتو - گشت و خرید در شهر بانه - آبشار شلماش - چشمه فوق الع
مهسا آبیز
یکی از فیلم های سینمایی که در اواخر سال 97  در شبکه های مجازی جنجال آفرین بود فیلم سینمایی ژن خوک  به کارگردانی  سعید سعیلی و احمد کاوری است ، هادی حجازی ، سبنا مهراد و  مهسا آبیز از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند که از نظر مخاطبان فیلم موفقی است.
مهسا آبیز به عنوام یکی از بازیگرانی که به تازگی وارد عرصهبازیگری شده است با نقش آفرینی در این سریال توانست مهارت خود را به همگان نشان دهد ، بازی مهسا آبیز در کنار بازیگران بزرگ در فی
مبدا :اصفهان

مقصد :آذربایجان غربی

شروع تور :28 مرداد 1398ساعت 18:00
 
پایان تور :01 شهریور 1398
 
نوع سفر :زمینی اتوبوس اسکانیا
 
مدت اقامت :4روز4شب

درباره سفر - تور تخت سلیمان تا آبشار شلماش و غار سهولان
وسیله نقلیه: اتوبوس توریستی 44 صندلی 3 وعده غذایی : 3 صبحانه + 1 شام + میان وعده اقامت یک شب در اقامتگاه بومگردی و یک شب در هتل آپارتمان کوهستان مهاباد بیمه مسئولیت مدنی تور + ورودیه ها + مجوز و راهنمای رسمی میراث فرهنگی بازدیدها : مجموعه تخت سلیمان (دریاچه
آقای نون به مهسا گفته‌بود که چون موقعیت میزش یه جوریه که دو تا دختر سمت راستش می‌شینن، دو تا هم سمت چپش، احساس می‌کنه درخته!
مهسا هم به محض این که آقای نون از آزمایشگاه رفت بیرون اینو به ماها گفت و ما هم دو سه مدل جابه‌جایی پیشنهاد دادیم و در نهایت هم وقتی آقای نون برگشت یکیشون رو انتخاب کرد و الان به جای آقای نون، مینا شده همسایه‌ی من.
کلا قضیه‌ی اصلی طی نیم ساعت حل شد، اما من از دیشب دارم فکر می‌کنم این دیگه چه تشبیه مسخره‌ای بود؟! درخت آخ
امروز ۲۵ شهریور ۹۸
ساعت یک بامداد
جیییییییییییییییییییغ 
مامان:یا خدا مهسا حالت خوبه
بابا: مهسا مهساااااااا 
یک دفعه در اتاقم با شدت باز شد و با چهره ترسیده و رنگ پریده پدر و مادرم مواجه شدم در حالی که قهقه میزنم بغلشون میکنم 
وای مامان بالاخره شد بابا یادته میگفتی نمیشه بیخیالش شو میگفتی این سماجتت بی فایده هست دیدین از پسش بر اومدم، دیدین تونستم
بالاخره به ارزوم رسیدم همونی که میخواستم شد ، خدا جواب این چند سال تلاشمو داد
نیلوفر جونم ،ال
از وقتی با صبا ظهیرالدوله رفتم و بر مزار فروغ حاضر شدم علاقه ی خاصی به دانستن زندگی این شاعر پیدا کردم. از فروغ هیچ نمیدانم‌. مهسا این کتاب را در مورد زندگی فروغ در پیجش معرفی کرده بود. از دوستانم مهسا و صبا این کتاب را خوانده اند و من به تازگی شروع به خواندنش کرده ام و هر فصل که تمام میشود مدام از خودم می پرسم یعنی واقعیت دارد؟ آن خانه ی ته شهر و آن اتفاق ! آن رفتار سرهنگ با فروغ و آن عروسی هول هولکی. هنوز در اهواز هستیم و فروغ به پرویز پیشنهاد دا
دوباره داره همه چیز عجیب غریب میشه ، دارم درگیر
چیزایی میشم که نباید ، که نشاید ، که الان وقتش نیست و گاها فکر میکنم
هیچ وقت وقتش میشه ؟” ، درگیر آریوس ، میریم آزمایشگاه دلم براش تنگ میشه ،
باور کردنیه؟ ، نه برا من نه ! من ۳ سال پیش اخرین باری بود که عشق و
عاشقی و چیزای مربوطه رو بوسیدم گذاشتم کنار ، نمیتونم بپذیرم ، حس میکنم
به خاطر این که حرص مهسا رو دربیاره اومد سمتم ، نمیتونم بپذیرم که رو مهسا
کراش نداره ، نمیتونم دیوونه نشم ، لعنتی ، ل
من امروز رنجور و گریان نشستم پیش مامان و بابا و تا تونستم گریه کردم.
مهسا زنگ زده بود و بهم این حقیقت رو گفت که هنوز خودم و توانایی هام رو اونقدر که باید باور ندارم.
باور و ایمان عمیق قلبی ندارم که میتونم خیلی بهتر از این حرف ها باشم.خیلی خیلی بهتر.اینکه هنوز اول شهر نیستم 
آه ، اما من این میل شدید رو احساس میکنم مهسا.این خواستن عمیق رو.ولی حق باتوست!
من فقط میخوام سال بعد رشته ی موردعلاقم رو تو دانشگاهی که دوست دارم بخونم و همین.
+بابا به
عزیزم مائده سلام ؛ این هم آزمون 17آبان و این دوهفته هم گذشت.
امروز سایت کانون بازیش گرفته بود و پاسخ تشریحی را دقایقی پیش توانستم دانلود کنم ، میخواستم بروم و مهسا را ببینم اما به بهانه تحلیل نرفتم و تحلیل هم که نشد انجام دهم ، بهرحال.چهارشنبه میروم و شاید به خاطر اینکه اینقدر خوب است در آغوش بکشمش.
صبح مریم مریض بود و نیامد و راستش را بخواهید یکمی خوشحال شدمدلم تنهایی میخواست! پدرش آمد دنبالم و باهم تا حوزه شکیلا گوش دادیم:))
آخر آزمون مهسا
امین رستمی متولد 6 شهریور 1359 در اصفهان، خواننده است
فارغ التحصیل لیسانس زیست شناسی سلولی مولکولی گرایش بیوشیمی از دانشگاه آزاد اسلامی است؛ در محله حکیم نام اصفهان بدنیا آمده است و فقط دو خواهر بنام های مهسا و آمنه دارد
پدرش محمد رستمی بازنشسته بانک صادرات و مادرش معلم است
ادامه مطلب
مهسا، می دونی این روزا خیلی بهت فکر می کنم؟!یعنی فقط به تو فکر می کنم.
دوماه گذشت از روزی که باهات خداحافظی کردم.گفتم دیگه باهات حرفی ندارم یادته؟
ببخش مهسا.ولی این روزا فقط با تو حرف دارم.
می شنوی صدامو؟
حتما می شنوی.،مرده ها صدای همو می شنون مگه نه؟
آخر هفته میام پیشت.حتما میام.تو هم بگو
نتونستم، هرکاری کردم نشد، دلم آروم نگرفت،
صبح پاشد واسه خودش رفت شرکت، فقط رو‌ در یخچال یادداشت گذاشته بود که: برگشتم ناهار میریم بیرون.
ته بخشش واسه آروم کردنم روز‌سالگرد مهسا همین بود :(((
ولی بس نبود.
به فرزانه زنگ زدم گفتم بریم سالگرد، باور نمی کرد بابا اجازه داده، گفته بود به خاطر من اونم نمیره، گفتم بیا بریم اجازه داد ، دروغ گفتم.
مهسا می دونم چقد زجر کشیدی مامان باباتو بالاسر قبرت دیدی، کنار هم! منم اندازه تو عذاب کشیدم، ازشون متنفر
حتماً حواس‎تان باشد تا مبادا آن‎قدر محو تماشا شوید که پله‌های زیر پای‎تان را فراموش کنید.



طبیعت، چنان قلم جادویی دارد که هرجا آن را بنگارد، از زیبایی پر شده و تصاویر شگفت از خود بر جای می‌گذارد. اگر به آذربایجان غربی سفر کردید، حتماً به دیدن آبشار شلماش بروید تا معنی واقعی خروشان را از نزدیک لمس کنید. خودتان ببینید:
هدیه‌ی سخاوتمندانه طبیعت است آبشار شلماش. چشمان‎مان را به دیدن چنان زیبایی ژرفی مهمان کرده که حتی اگر خودمان بخواهیم ه
ولی واقعا من همیشه اینجوری بودم که وقتی یکی ناراحتم میکرد به جای تلافی کردن یا گله کردن، خودمو براش کمرنگ‌تر میکردم.یعنی چی؟یعنی اینکه هر بار می‌شکستم درصد کمتری از من درگیرِ اون آدم میشد. مثلا بعضیا دیگه اصلا منو ندارن ولی خودشون نمیدونن.
| مهسا جلال |
١- فصل اول طرج آموزش و پرورش رو بازبینی کردم‌
٢- ناهار در نوشان با مهسا و فرانک؛ کلی خوش گذشت
٣- کرم مرطوب کننده و کرم دور چشم گرفتم با ی عطر خوشبوووو؛ ی کرم کوچولوی روز هم بهم اشانتیون داد خیلی عالیه این اشانتیونه پوستمو سفت می‌کنه و پوشش خیلی خوبی داره تموم بشه میرم ی راس راسکیشو میخرم :)
فک کن که research که همیشه جای امن و خوشحالت بوده هم خراب شه ):
به خاطر آدما. خسته ست مهسا، خسته ):
دست از سرم چرا بر نمی دارن؟ چرا؟ جای خوشحالم کجاست دیگه؟ :)
من چرا از حقم دفاع نمی کنم؟ چرا به بقیه آدما اینقدر وزن می دم؟ اینقدر اثرگذاری در نظر می گیرم؟ :)
به نام او.
از صبح کیلینیک و مراجعان مختلف.
استراحت کوتاه و جزوه های محمدرضا
چرخ زدن با هانیه و غذا خوردن افراطی!
پیاده روی با مهسا و چهره های اذیت کننده دوراستخر!تمام تنم میلرزه وقتی میبینمشون!
فردا نهار خونه عمه و حس عجیب بودن اونجا.
کمی احساس های ناخوشایند تو خودم.
همین ها.
 
به نام او.
دیروز از صبح که بیدار شدم بی حوصله بودم.پاشدم و یکم کارهای خونه رو انجام دادم و گوشی گرفتم دستم و یکم کتاب خوندم و همچنان بی حوصله و دل گیر بودم.
نهار خوردیم و تلاش کردم یکم بخوابم که موفق نشدم و کتاب خوندم و تو اینستا و تلگرام  توییتر چرخیدم تا محمدرضا بیدار شد و یکم اهنگ گذاشت تا سرحال شه و من بی حوصله بودم.به مهسا گفتم بیاد پیشم و رفتم لباسمو عوض کردم و ارایش کردم و ماهامو شونه زدم و رنگ لاکمو عوض کردم که سر حوصله بیام.ولی هیچ کدوم
وقتی بعد مدت ها به مهسا پیام میدم تا تولدشو تبریک بگم و اون فقط میگه مرسی عزیزم . یعنی من براش تموم شدم و خوشبختانه تونسته بالاخره با وضعیت جدید زندگیش کنار بیاد و آدم های جدید خودش رو پیدا کنه 
طول کشید اما شد
.
.
در این موارد متاسفانه بیش از حد واقع بین بودم 
نمی دونم از کی 
.
‌.
 
#نقد  #فیلم_دارکوب
⭕️ من اگر کارگردان بودم و قرار بود فیلمی بسازم1⃣ حتما به سراغ سوژه‌ای می رفتم که دغدغه‌ی اکثریت جامعه‌ام باشد و حتما برایش راه‌حلی ارائه می‌دادم!2⃣ یا به سراغ سوژه‌هایی می رفتم که رنگ و بوی عزت و سربلندی داشته باشد.
⭕️ حال اینکه چرا اکثریت فیلم‌های آقای "بهروز شعیبی" نه تنها بویی از عزت و سربلندی ندارند بلکه پر از سرخوردگی‌ها هستند و سوژه‌هایی غمناک دارند، جای سوال است❗️
⭕️ نقد و خلاصه فیلم:1⃣مهسا.دارکوب روایت
پسوند شباهت؟
سا.
باریکلا. خوشم اومد. تازه می‌خواستم بگم دو حرفیه. 
مثل مهسا. یعنی شبیه به ماه.
ای شیطون! حالا چرا دقیقا این اسم توی ذهنت بود؟
همین‌طوری.
باشه. مام گوشامون مخملی.
[اسم‌های مشابه از ذهنش می‌گذرند: مهدیس، مهوش، مهرو، مه‌لقا، مهشید، مهتاب، ماهرخ، ماهور، ماه‌چهره.] واقعا چرا این اسم؟
از من می‌پرسی؟
نه. از خودم پرسیدم.
قشنگ رد دادی تو.
بزار از نمایشگاه بگم نیم ساعت زود رسیدم طبق معمول کترارو نگاه میکردم فائزه رو شناختم بهشم سلام کردم وقتی رسیدم بهش وای خدا باورت میشه چجوری خودمو معرفی کردم؟ سلام من مائده ام یکی از شاگردای استاد » :)))) هیچی دیگه دوباره رفتم یه دور زدم برگشتم بهم گفت بشین گفتم نمیتونم بشینم سوختم واقعا نمیتونستم. ولی بعد مهسا اومد تونستم :/ خب واقعا خسته شده بودم رو پام کفشمم که کامل نپوشیدم نمیتونستم بپوشم. خلاصه تا مهسا بیاد من ، فکر کن من وایسادم به حرف زد
پفیوز ( خوشگل ) پشتیبان خانم مهسا آ  الان اومد شیفت بعدازظهر!!!! بعد نمیدونم صبح کجا رفته خوشحال و شاد معلوم نیست با دوست ش کجا رفتند مثل خری که بهش تی تاپ داده اند خوشحال ِ؟؟؟؟  داره با یه ذوق و شوق برای بقیه ی پشتیبان ها توضیح میده!!!!!
دیشب را پای صحبت دوست نزدیکی بودم که داشت تمام زندگانی اش را میکرد دو چمدان تا برود. تا به حال این گونه غمگین ندیده بودمش. میگفت : مهسا کاش نمیرفتم، کاش می ماندم، اما نه خوب است که  نمی مانم. 
نه دلش به رفتن بود ونه دلش به ماندن. چه میتوانستم بگویم؟ هیچ. تا صبح فکر کردم که در این روزها چه به اوبگویم ؟ باز هم هیچ. احتمالا احوالاتمان تا یک ماه دیگر همین است؛ به یکدیگر نگاه کنیم، هیچ نگوییم و قلب هایمان مچاله شود.
ی تولد یوهویی واسه دوستم تو خوابگاه 
به وقت دیروز :)))
درسته ک ساده بود اما از هیچی لاقل بهتر بود.
حس کردم عمیقا خوشحال شد•_•
#حس خوب
# یه مقدار از کیک تولدم دادم به جهادة خانم  و هیاتة خانم
اونام خوشحال شدن :)
حس خوبی بود بعد این همه غصه 
# تولد مهسا( هم)
امروز روز موعود بود، روز عروسی همکارمون!
فقط توی اینجور مواقع آرزو میکنم که کاش یه همسری داشته باشم. نه برا اینکه مثلا من خودمو بذارم جای عروس و بگم کاش منم عروس میشدم و اینجوری برام عروسی میگرفتن و از این صوبتا. اصلا و ابدا. فقط بخاطر این آرزو میکنم که همسری باشه منو ببره تالار و برگردونه. چون یکم غیرتی ام (نسبت به خودم) نمیخوام کسی منو با اون سر و وضع ببینه بجز آقامون. فقط همین :)
دیگه چون ما سینگل بودیم، داداش همکارم مهسا زحمت کشید و ما رو
یک عدد دانشجوی سابق بهم پیام داده
پیامشو عیناً کپی میکنم
حتی بدون حذف اسامی:
با سلام وقت بخیر عیدتان. مبارک. سوالی داشتم. شما عمه داماد خانم نجاتی هستید؟ خواهر خانم نجاتی (مهسا)زن عموی بنده هستن و دامادشان با عروس ما(زنداداش ) گویا هم کلاسی بودن. (همسر سمیه خانم)
الان من کی ام؟؟
یوهوووووو بالاخره بلیط کنسرت کلهر جانمان را خریدیم. خیلی خووووووشحالم که این بار شد.  با ساجده و مهسا مطمئنم خیلی خوش میگذره. بی صبرانه منتظر اون شبم از ذوق در پوست خود نمیگنجم. بعد از مدتها استرس گرفته بودم پای لپ تاب نشسته. یاد انتخاب واحدا افتادم که مصیبتی بود بعضی وقتا. الان کاملا همه کرختی و بی حسیم رفت. خیلی خوشحالم. 
یه آقا پسر بین اینترنای جدید این ماه اومده که سر مورنینگ ریپورت مطلقا سرشو بلند نمی کنه. کلا از اول تا آخر سرش تو زمینه تا پرزنتش تموم بشه که مبادا چشمش بیفته تو چشم نامحرم! البته امروز یکی از اتندا عقده دلشو سر بچه م وا کرد و کم و بیش اذیت کرد پسرمو. خب منم خیلی ریز و نرم اومدم وسط سوال پیچ شدنش ، یه عملیات نجات واسه ش رفتم و از زیر مشت و لگد اتند کشیدمش بیرون امروز روز اولش بود و گذشت. ولی فکر کنم ماجراها خواهیم داشت بین این اینترن محجوب و اتند م
یه آقا پسر بین اینترنای جدید این ماه اومده که سر مورنینگ ریپورت مطلقا سرشو بلند نمی کنه. کلا از اول تا آخر سرش تو زمینه تا پرزنتش تموم بشه که مبادا چشمش بیفته تو چشم نامحرم! البته امروز یکی از اتندا عقده دلشو سر بچه م وا کرد و کم و بیش اذیت کرد پسرمو. خب منم خیلی ریز و نرم اومدم وسط سوال پیچ شدنش ، یه عملیات نجات واسه ش رفتم و از زیر مشت و لگد اتند کشیدمش بیرون. امروز روز اولش بود و گذشت. ولی فکر کنم ماجراها خواهیم داشت بین این اینترن محجوب و اتند م
نمودارتشکیلاتی کمیته های شورای دانش آموزی سال تحصیلی 98-97
معاون پرورشی:سکینه حامدی
شورای دانش آموزی دبستان هاتف
مدیر:معصومه رئیسی
 
معاون آموزشی :نسرین شاهرخ

کمیته مناسبت ها
کمیته حجاب
کمیته کتابخانه
کمیته فرهنگی هنری
کمیته قرآن

مسئول :ستاره علیرضایی
مسئول :گروه مریم ساعدی
مسئول :گروه فاطمه اسکندری
مسئول گروه :ساغر
مسئول گروه :ملیکا علی بابایی

فاطیما صیادی
2-مهدیه شاهوردی
3-ایدا مظلوم
4-مهسا اسماعیل زاده
5-یگانه قهرمان
6-محیا فرهادی
7
از پیش مهسا که برگشتم هوا تاریک شده بود و برف شدید، قهوه دم کردمو نشستم پای کار مدادرنگیم، بعدتر یک فیلم آموزشی از استاد سمندریان دیدم و بعدترش کتاب " آن " رو تموم کردم.
ظرفهای جا مانده از صبح و ظهر رو شستم اجاق رو تمیز کردم، خانه را مرتب کردم و هزار و یک کار دیگر که در حضور مامان به چشم نمیان و در عدم حضورش پایان نمیگیرند.
حالا هم پتوپیچ نشستم پای وبلاگ نویسی، تا از هفته ای که گذشت بنویسم از نمایشگاه آبرنگ استاد سمندریان و بُهت من و دوستانم.ا
این جمله معروفه هست که میگه:
Good things take time
به نظرم این چرته! واقعا چرته! 
چرا؟
چون عمق مطلب را بیان نکرده. 
چیزهای خوب، جونت را بالا میارن تا اتفاق بیوفتن.
و حالا حدس بزن چی؟
اون چیزها حتی ممکنه خوب هم نباشن بلکه چیزهای معمولی و ساده‌ای باشند ولی
بازم جونت را بالا میارن تا اتفاق بیوفتن.
-چنین گفت مهسا-
سلام خسته نباشید، از اینکه همیشه بروزترین نرم افزار ها را دارید سپاسگزارم و همچنین تشکر ویژه ای دارم بخاطر بخش آموزش های رایگانتون، وااااااقعا عالیه و تمام جزئیات را داخلش توضیح دادید. من پکیج آموزشی فتوشاپتون را هم خریداری کردم و کلی چیز ازش یاد گرفتم، به علاوه خیلی پلاگین هایی که دنبالشون بودم را توی پکیج شما پیدا کردم، واقعا راضیم. سایتتون یکه یکه. ممنون.
این متن دومین مطخاله مهسا صیغه دارم تمام شهرها از سن 18تا 37کسی خواست تماس بگیره 09394602717لب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه
در مجموعه نوشته های "مکان های ناشناخته ایران" شما با جاذبه های طبیعی و تاریخی و فرهنگی کشور عزیزمان ایران آشنا میشوید.
در قسمت اول استان سرسبز "آذربایجان غربی" :
1- پیر اَحمَد کَندی
این روستا و روستاهای " سیلو معقول" و " جَمال کَندی" از لحاظ جغرافیایی ، غربی ترین روستاهای ایران هستند.
منطقه توریستی پیر اَحمَد کَندی و تالاب پیر اَحمَد کَندی (قازلی گول) و گورستان پیر احمد کندی نیز در نزدیکی روستا قرار دارند.در تالاب این روستا ، می توانید پرنده 

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها