نتایج جستجو برای عبارت :

بنگر بشنو بگذر به شو معنيgo

بگذر تا در شرار من نسوزی 
بی پروا در کنار من نسوزی 
بگذر زین قصه ی غم افزا 
غمگین چو پاییزم از من بگذر 
شعری غم انگیزم از من بگذر
 
× سید علی صالحی میگفت ما مادر رویاهامون هستیم!
بیشتر از هر چیزی آدما دلشون برای رویاهاشون می سوزه، وقتی مجبور میشن خاک بریزن روش یا بدن دست آب که بره و دیگه برنگرده 
 
× ولی ناامید نباش آدم! هرکدام از ما مادری درونمان داریم که همیشه رویاهای جدیدی برایمان به دنیا می آورد
 
× تصمیمم اینه که نه کسی رو توی توهم نگه د
•--• 
موسیٰ علیه‌ السلام وقتی به طور
رفت از‌ خدا‌ خواست که
خودش را نشان بدهد: أرِنی
و خداوند فرمود: لَنْ‌تَرانی
یعنی که من را نمی‌توانی ببینی!
 
•--• 
جنابِ مولوی
عارفانه‌ به‌ قضیه‌ نگاه ‌کرده ‌و ‌گفته:
 
أرِنی» کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تَری»ٰ چه لَنۡ‌تَرانی»
 
•--• 
جنابِ حافظ
عاشقانه به قضیه نگاه کرده و گفته:
 
چو رسی به طور سینا، أرِنی»بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو نه جواب لَنۡ‌تَرانی»
 
•--• 
جنابِ س
حافظ، سعدی و مولانا سه برداشت خودشون از صحبت موسی در کوه طور بیان میکنند.
موسی به خدا میگه ارنی (خود را به من نشان بده)
خدا در جواب میفرماید لن ترانی (هرگز مرا نمیبینی)
 
برداشت سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
 
برداشت حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لن ترانی
 
برداشت مولانا
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تری چه لن ترانی
 
سه بیت، سه نگاه و سه برد
 سه  نفر برداشت خودشون از صحبت موسی در کوه طور رو  بیان میکنند.
موسی به خدا میگه ارنی (خود را به من نشان بده)
خدا در جواب میفرماید لن ترانی (هرگز مرا نمیبینی)
 
برداشت  نفراول:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
 
برداشت  نفر دوم:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لن ترانی
 
برداشت نفر سوم:
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تری چه لن ترانی
 
سه بیت، سه نگاه و سه برداش
خدایا امشب خودت برای منه رو سیاه و گنهکار بهترین هارو رقم بزن. خدایا من شرمنده ام بابت تمام گناهانم. خدایا من روسیاهم بخاطر تمام گناهانم. تو بر من ببخش. خدایا هزار بار توبه کردم و ده هزار بار توبه شکستم. دیگه حنام برای خودم رنگی نداره ولی تو بزرگتر از این حرف هایی. به بزرگیت قسم بگذر از گناهان این بنده ناسپاست. خدایا شرمنده ی امام زمانم هستم، خودت دستم رو بگیر و به راه راست هدایتم کن. خدایا بهترین ها را برای من و دوستان و خانواده و همه بندگانت
موسی (ع) خطاب به خداوند در کوه طورمیگوید:
اَرَنی ( خود را به من نشان بده)
خداوندمیفرماید:
لن ترانی ( هرگز مرا نخواهی دید)
و حالا 
برداشت سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
برداشت حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
برداشت مولانا:
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی
    
سه بیت، سه نگاه، سه برداشت:
همچو سعدی ، عاقلانه
همچو حافظ ، عا
نشنو از نی چون حکایت میکندبشنو از دل چون روایت میکندنشنو از نی ، نی نوای بینواستبشنو از دل دل حریم کبریاستنی چو سوزد تل خاکستر شوددل چو سوزد خانـه دلـبر شود نی ز خود هرگز ندارد شورو حالدل  بـود مـرآت  نــور لا یــزالنی اگر پرورده آب وگل استدست پـروده خـداونـدی دل استنی اگر بشکست بی قدر و بهاستبشکند گر دل خریدارش خداستنی به هر دست و به هر لب آشناستدل مکان و خانه خاص خداستامام خمینی (ره)
بگذر و از خانه قلبم برو
زله ام ، درد و پریشانیم
گفته و هرگز نشنیدی چرا؟
باعث بدبختی و ویرانیم
حادثه ام ، منتظر واقعم
دور شو من عنصر بحرانیم
دامن هرکس که بگیرد پَرَم
شعله ی سرکش و پشیمانیم
راه خودت را بکش و دور شو 
ابر سیاه شب ظلمانیم  .
.
یه حال عجیبی دارم!
یه تنهایی عجیبی تو وجودم حس میکنم!
اینکه به هیچ‌ادمی هیچ حسی برام نمونده جالبه واسم.
شاید از این تنهاییم ناراضی‌هم نیستم.نمیدونم
با تقریب خوبی از همه کس و همه چیز دارم فرار میکنم :)
من همیشه ادم فرار بودم تا قرار!
من ادمیم که الان علاوه بر اینکه میتونم خودمو کنترل کنم تا به کسی پیام ندم و کاره احمقانه ای نکنم میتونم دیگرانم قانع کنم که از این کارا نکنن :)
ادما بزرگ میشن دیگه خب :)
حرف زیادی نبود ! فقد خواستم بگم این جمعه هم گذ
برو از مرزها بگذر بدان سربگفتت نه برو یکبار دیگر 
هزاران نه شنیدی و تو منشین تو را گوید نه و یعنی که بپّر
دلیران آری و یاری ندانندکه یاری از تو خیزد بهر دلبر
دلا عطر وفا از خون بخیزدوفا می‌کن جفای عشق می‌خر
برو سویش مگو ماندیم و رستیم که ماندن می‌نداند قلب پرپر 
برون بودی، میان خیز و نهان رو تمام خویش را بردار و بگذر
شبان از جان حلمی شعله خیزدسحرگاهان ز لب لفظ منوّر 
اسمتونو جمع کنید ببینید چه شعری ساخته میشه! 

الفای مهربان یارم
بباعشق تو میمانم 
پپای خسته ای دارم 
تتا هستی منم هستم
ثثابت میکنم هستم
ج.جان من فدای تو
چ.چند وقتی بمان بامن
ح.حال از من نمیپرسی
خ.خوابم با تو شیرینه 
د.در جانم زدی رخنه
ذ.ذره ذره آبم کن
ر.رسوای جهانم کن
ز.زلف خود پریشان کن
ژ.ژنده جامه ای پوشم
س.سر برشانه ام بگذار 
ش.شوق من دو چندا
من اینجا
میان انبوهی از دلواپسی ها
غرق شده در موج خروشان دلتنگی ها
ایستاده ام تا که از تو 
برسد ندایی، خبری،پیامی
ای من و از من
دور ترین نقطه را بنگر 
بنگر که چگونه دورم از آسمان چشمانت
کاش در این واپسین لحظات 
در این آخرین ساعات شب
در این هوای سرد و رشت بارانی
تو می آمدی
و برآیم از خودت سوغات می آوردی!
زهرا محدثی (گیلانی)
تو بجو کلام پنهان، تو بجو اذانِ در جانتو بجو حروف رقصان، تو بجو شراب جوشان
تو بجو به هر دو سویت، به درون و روبرویتتو بجو به های‌و‌هویت، به سرود و رقص عریان
بِنِشین و نیک بنگر که عمارتیست افتانبِنِشین و نیک بنگر که عمارتیست خیزان
سر آن گرفته این شب که ز قلّه‌ها بخیزددم آن گرفته این تب که کشد مرا ز انسان
برو آدمی چه سانی که سراب عقل خاک استبرو خادمی بیاموز به حروف و رمز رحمان
برو این چنین نپایی، که به ساعتی و جاییبرو بی‌زمان به پا کن سر و سین و
چند سال پیش داشتم تست قرابت میزدم به این شعر سعدی برخوردم
 
سعدی چو اسیر عشق ماندی/ تدبیر تو چیست؟ ترک تدبیر
 
خیلی حال کردم باهاش یادداشتش کردم یه روز اگه روز سعدی یه خبرنگار جلومو گرفت گفت یه بیت از سعدی بگو به جای سعدیا مرد نام و بنی ادم که همه بلدن اینو بگم ضایع نباشه.امروز یادش افتادم دیدم حفظش نیستم:/
رفتم سرچ زدم قبل از اینکه بهش برسم اینو پیدا کردم و واااای باز عنان از کف دادم:
 
موسی خطاب به خداوند در کوه طور:اَرَنی ( خود را به من نشان
انسان چو فرو ریزد در پیش خدا خیزداین هوش فرو سوزد آن هوش به پا خیزد
درویش خدا بودم از دست خدا دادماز دست خدا می‌ده تا نور و نوا خیزد
من عشق روا کردم تا خویش رها باشدچون خویش رها باشد بنگر که چه‌ها خیزد
من امر نمی‌دانم من نهی نمی‌دانممعروف نمی‌خوانم منکر که سوا خیزد
آزادم و سرمست‌ام با جام تو در دستمپیمان تو چون بستم پیمانه ز جا خیزد
این مستی کشمش نیست هرچند که کشمش خوشاین مستی چشم توست کز حدْقه به نا خیزد
هم باد هم آتش باش، هم تیر هم آرش باش
صد لشکر به فرمان دارم اما حبس و پاگیرت شدممیخکوب محکم به دیوار و به زنجیرت شدم
بی وفا این بی وفایی تا کجا مستمر است؟
آن زمان گفتی برو چندی است دلگیرت شدم
بگذر ای روز بدون یار و عشق
خود به چشم خود نبینی من که دل سیرت شدم؟
باز آی هر شب تو ای رویایی عشق
بنگر این رویازده بی شک که تعبیرت شدم
مردمان گویند که عمر بر حسب قسمت گذرد
هر زمان فکرت که کردم بی درنگ ترسان ز تقدیرت شدم
آنچنان آرامش جانی که هر شب قبل خواب
آن قدر فکرت کنم گویی که درگیرت شدم
من که با
قصد شروع فتنه دارد نقش لبخندت
_از جنگ های پیش این بوده ست ترفندت_
با روی خندان آمدی اما نمایان بود
برق نگاه خنجر از زیر کمربندت
با بند های این امان نامه گمان کردی
آزادگان را میکشانم باز در بندت؟!
ای منجی هر داستان! با خویش خلوت کن
بنگر چه کردی با جوانان برومندت!
بنگر چه کردی با کسانی که به جبر نان
بودند عمری از سر اخلاص! پابندت
دیری نمیپاید به زیر دشنه میبینی
میخواند اشعار مرا با خشم، فرزندت!
محمد صادق امیری فر
امتحانم می کنی بی آنکه من بدانم.
 بی آنکه من متوجه امتحانت شوم
و من غرق می شوم در امتحانت، آنقدر که یادم میروم کسی هم هست که تو را به اندازه ی تک تک مولکولها،سلولها نه اصلا بگذار بگویم تو را به اندازه ی تک تک قطعات وجودت دوست دارد 
همانکه تمام فرشته هایش برای آمدنت به دنیای حقیق بر تو سجده کردند
همانکه همیشه و همه وقت پیش توست اما تو.
اما تو خوب می دانی؛
میدانی که پاهایم سست و دستانم ناتوانند در برابر امتحاناتت.
تو خوب میدانی من تمام ام
زیبایی بعضی تصمیم‌ها، کارها، اتفاق‌ها اینه که دلیل واقعیشون رو فقط خودت بدونی و به کسی هم توضیح ندی.بذار فکر کنن چون خسته شدی، چون کم آوردی، چون زورت نمی‌رسه یا هرچیز دیگه اون تصمیم رو گرفتی. مگه مهمه نظرشون؟ تو راه خودتو برو، کار خودتو بکن.سکوت کن بذار چند وقت دیگه با نتیجه جوابشونو بگیرن که هم قشنگ‌تره هم محکم‌تر. بذار بعضی چیزا فقط و فقط برای خودت بمونن. هرچقدر هم که بخاطرشون بهت کم لطفی بشه، قضاوت بشی، پوزخند بهت بزنن یا هر کوفت دیگه.
دانلود آهنگ جدید غمگین مهدی مقدم به نام بگذر از من اره بهتر اصلا ( آره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر ) با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ بگذر از من آره بهتر اصلا ( اره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر)
اهنگ زیبا را گوش کنید و لذت ببرید
دانلود اهنگ بگذر از من آره بهتر اصلا ( اره سخته ولی بالاخره میوفتی از سر)
لینک دانلود آهنگ
محسن بنگر کاپیتان سابق پرسپولیس درباره مرگ هادی نوروزی توضیحاتی ارائه داد.
هادی نوروزی پس از حضور چند ساله در پرسپولیس به نفت تهران رفت، اما دوباره به این تیم برگشت، اما عملکردش مورد قبول هواداران نبود و موجب شد تا بعضی از آن‌ها به کاپیتان تیم فحاشی کنند. از نظر محسن بنگر این فحاشی‌ها باعث مرگ نوروزی شد.
صد لشکر به فرمان دارم اما حبس و پاگیرت شدممیخکوب محکم به دیوار و به زنجیرت شدم
بی وفا این بی وفایی تا کجا مستمر است؟
آن زمان گفتی برو چندی است دلگیرت شدم
بگذر ای روز بدون یار و عشق
خود به چشم خود نبینی من که دل سیرت شدم؟
باز آی هر شب تو ای رویایی عشق
بنگر این رویازده بی شک که تعبیرت شدم
مردمان گویند که عمر بر حسب قسمت گذرد
هر زمان فکرت که کردم بی درنگ ترسان ز تقدیرت شدم
آنچنان آرامش جانی که هر شب قبل خواب
آن قدر فکرت کنم گویی که درگیرت شدم
من که با
نمی توانم از این بغض بی اراده بگویمکه با سواره چه حرفی منِ پیاده بگویم؟به آن که در دلش آبی تکان نخورده، چگونهاز آتشی که نگاهت به جا نهاده بگویم؟چه سود اگر که هوای تو را نداشته باشد؟سرم کم از بدنم باد اگر زیاده بگویمنه طاقتی که از آن چشم تیره، دست بدارمنه فرصتی که از این حال دست داده بگویمپناه می برم از شرّ شهر بی تو به غربتبه گوشه ای که غمم را به گوش جاده بگویمچه سخت منزوی ام کرده است عشق تو، بشنو:"دلم گرفته برایت، سلیس و ساده بگویم"سجاد رشیدی
Mehdi Yarrahi
Enkar
#MehdiYarrahi
هر چه کردم بذر شعرروشاد بپاشم هیچ نشد
پشت گندم زار هر سال آرام غصه هیچ نشد
به ساز گوش کن و آرام از این مزرعه بگذر
این مزرعه پیشین تر از این حادثه پوسید
هر چه کردم زخمه ها زخم نخوانم هیچ نشد
مثل آواز های امروز من هم انکار شم هیچ نشد
به انکار گوش کن و مدیون از این واقعه بگذر
این مرثیه پیشین تر از این ترانه پوسید

هر چه کردم بذر شعرو شاد بپاشم هیچ نشد
پشت گندم زار هر سال آرام غصه هیچ نشد
به ساز گوش کن و آرام از این مزرعه بگذر
این مز
Nejla Belhaj - Hezz Ayounek
https://www.aparat.com/v/Y1ntf

به من بنگر، ایشان مسحور من‌اند
به من بنگر، ایشان مسحور من‌اند
برکت باد بر برادران
برکت باد بر مسافر
و دست‌بندی از نقره 
و جامه‌ی صحرا
به من بنگر، ایشان مسحور من‌اند
به من بنگر، ایشان مسحور من‌اند
برکت باد بر برادران
ای زیبای من، زیبای صحرا
زنهار مرگ را که شکارت کند، 
در اعماق صحرا 
ایشان برآنند تا جسمت را هدیه‌ی عقابان کنند
به من بنگر، ایشان مسحور من‌اند
به من بنگر، ایشان مسحور من‌اند
برکت باد بر برادر
امروز روزه گرفتم. :) اولین ماه رجب و اینا. خیلی جدی تصمیم گرفتم ببخشمشون شاید هم تقصیر منه. اصلا تقصیر هر کی هست که هست، مهم اینه که من امشب براشون میخوام دعا کنم و فراموش کنم که چی شد اصلا. آرامش خودم از همه چی توی این دنیا مهم تره. بله من خودخواهم. :))) شاید هم خودخواه ترینم. :))) امشب باید همه چی تموم بشه. درست همین امشب!اگه بدونید با چه مصیبتی روزه گرفتم. :/ ساعت ٤:٥٥ بیدار شدم و اذان ٥:٠٨ بود. اصلا نفهمیدم چطوری غذا رو گرم کردم، چایی درست کرد
امروز روزه گرفتم. :) اولین ماه رجب و اینا. خیلی جدی تصمیم گرفتم ببخشمشون شاید هم تقصیر منه. اصلا تقصیر هر کی هست که هست، مهم اینه که من امشب براشون میخوام دعا کنم و فراموش کنم که چی شد اصلا. آرامش خودم از همه چی توی این دنیا مهم تره. بله من خودخواهم. :))) شاید هم خودخواه ترینم. :))) امشب باید همه چی تموم بشه. درست همین امشب!اگه بدونید با چه مصیبتی روزه گرفتم. :/ ساعت ٤:٥٥ بیدار شدم و اذان ٥:٠٨ بود. اصلا نفهمیدم چطوری غذا روگرم کردم، چایی درست کرد
هر کتاب کسالت باری را که نمی توانی تمام کنی ببند و با خیال راحت از آن بگذر. اصلا از هر کاری که به نظرت چرت آمد با خیال راحت بگذر. شاید روزی برایت جالب شد و شاید هم نه. ولی این وسط به پیر و پیغمبر؛ وقتِ تویی که از هزار چیز دیگر می زنی و می آیی سراغ خواندن باارزش تر از هزار هزار تا از این کتاب هایی است که جز مصرف کاغذ و قطع درخت و بگایی طبیعت هیچ فایده یی نداشته اند. کتاب را که می بندی هم مغزت و هم وقتت را از ن نجات میدهی!
 
پ. ن: از دیدن کلمه ی  گای
مفضل گوید امام صادق ع بمن فرمود ای مفضل انچه بتو مبگویم بشنو و  بدانکه میگویم بشنو و بدانکه حق است  انجام ده و به برادران بزرگوارت خبر ده عرضکردم برادران بزرگوارم کیانند  فرمود کسانیکه 9در رواساختن حوایج برادران خود رغبت دارند سپس فرمود هرکس یک حاجت برادرم. مومن. خودرا رواکند خدای عزوجل روز قیامت صد هزار حاجت اورا رواکندکه نخستین انها بهشت باشد دیگرش اینکه خویشان واشنایان وبرادرانش را اگر ناصبی نباشد ببهشت برد و رسم مفضل این بود که چون یک
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ حافظ (غزلیات)/زان یار دلنوازم شکریست با شکایت غزل شماره ۹۴: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت معنی و تفسیر غزل شماره 94 دیوان حافظ : زان یار دلنوازم . غزل شماره 94 دیوان خواجه حافظ شیرازی راه بی نهایت دیوان حافظ حافظ شیرازی :: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت زا. ن یار دلنوازم شکریست با شکایت ‫زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته. زان یار دلنوازم غزل 094 غزل شماره 94 حافظ: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت زان یا
 گفته بودم شادمانم ؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم ، بشنو و باور مکن !
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم . بشنو و باور مکن !
عشق اگر افسانه  می
سازد که در زندان دل
چند روزی میهمانم ، بشنو و باور مکن !
در جواب نامه فرهاد اگر شیرین نوشت :
"با همه نامهربانم" ، بشنو و باور مکن !
گاه اگر در پاسخ احوال پرسی های تو
گفته بودم شادمانم ، بشنو و باور مکن !
سجاد سامانی
گنج در درون ماست و ما از آن بی خبریم. بخشی از وجود ماست. و ما همه جا آنرا جستجو می کنیم مگر در درونمان. از اینروست که بدبخت و بیچاره و ناکام و ناامیدیم.
 
 به درون خود بنگر! به وجود خود بنگر تا پادشاهی خداوند از آن تو شود. تو هرگز این گنج را گم نکرده ای، حتی برای یک لحظه. 
 
در حقیقت، حتی اگر بخواهی آنرا گم کنی نمی توانی. گنج، خود وجود توست. اما تصمیمهایی که گرفته ای، حماقتهایی که به خرج داده ای تو را گدا ساخته است.
 
 فراموش کرده ای که چگونه زبان نوش
 
کدام خوانش دیگر رامیان جمله بگردانمکه در به پنجره‌ها بنگر»خیالِ پرزده‌ای باشد؟کدام خواهش دیگر رابه گوش باد فروخوانمبه شوق آنکه پس از چندیمحالِ سرزده‌ای باشد؟کدام پنجره می‌بازد؟کدام پنجره می‌بندد؟کدام آینه غمگین است؟کدام آینه می‌خندد؟میان قاب لب دیوارهجوم جمعیتی خوشحالاز آن جهت که حضوری نیستبه راه وحشت و استیصالرسیده‌ایم به فرداهازمان کرشمهٔ نو داردبه جنگلی که در آن حتیشغال حق وتو دارد. 
غلامرضا آقاسی
بیادت هستم واین شعر گفتن ها بهانه ستغزل گفتن فقط یک گوشه از این حرفهای عاشقانه ستدلم بدجور می گیرد چواز تو دور ومهجورمبخوان حال دلم بنگر که اینها ناله هایی شاعرانه استزدرد دوریت از چشم خونبارم شب وروزموازهجران وغربت شام تارم چون فسانه ستغزلهایم همه مملو زدرد وغربت وعزلتواشعارم همه مرثیه هایی غمگنانه ستسپاهانی ام وعشق وطن دارم چه فرقی می کند من راکه شهرم اردبیل وفارس ، قم یاهگمتانه ستدرآشوبم و بد جوراین  دلم گیر است می دانیواین دلتنگی من
برخی به کجاها رسیدند؛و ما در ظلماتِ عالم کثرات فرو رفته‌ایم.گر خبر از مُلک جان داری بیاریا نشان از بی نشان داری بیاراز بیان و لفظ بگذر یک زمانعشقِ بی لفظ و بیان داری بیارظنّ و علم و قطع را یک‌سو فکنرؤیت و حسّ و عیان داری بیارگفتگو از جام و مِی دیگر بس استحالتی از مِی کشان داری بیارعلم و حکمت را به اهلش واگذارهای و هوی عاشقان داری بیاربوسه شیطان بُوَد داغِ جبینداغِ جانسوزِ نهان داری بیاربزم وحدت جای هر بیگانه نیسترنگ و روی مَحرمان داری بیا
جامه ی سبزه و گل 
رقص پروانه و شور و احساس 
نغمه ی مرغ سحر 
و شکوفایی گل بر ساقه 
مژده ای دل که بهاران امد 
باز کن پنجره را 
 به تماشا بنگر 
موسم چهچه بلبل 
به گلستان امد 
مژده ای دل که بهاران امد 
زندگی را به تماشا بنگر 
که خدایی ایست  همین نزدیکی 
روی یک فصل بهار 
به شکوفایی احساس گل و جرعه اب
درتراود پس فصلی بوران 
نفس لاله سرخ در گلدان
موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران آمد 
شاعر:::محمد علی خالقی 
یادت میاد یه روز برات
دوسِت دارم می خوندم
با شوق رویت تا سحر
چشم انتظار می موندم
اما دیگه تموم شد
عمرم به پات حروم شد
از من نصیحت بشنو ای دل
آآآه
آروم بگیر تو سینه
که زندگی همینه
روز از نو روزی از نو ای دل
خسته شدم از بس
که با غریبه ها دیدمت
به راه عشق و عاشقی
چه بی وفا دیدمت
دلتنگیات برای من بود
لطفت برای دیگرون
رنج و غمت تو سینه من
خودت سرای دیگرون
اما دیگه تموم شد
عمرم به پات حروم شد
از من نصیحت بشنو ای دل
آآآه
آروم بگیر تو سینه
که زندگی همینه
رو
جامه ی سبزه و گل 
رقص پروانه و شور و احساس 
نغمه ی مرغ سحر 
و شکوفایی گل بر ساقه 
موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران امد 
باز کن پنجره را 
 به تماشا بنگر 
موسم چهچه بلبل 
به گلستان امد 
موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران امد 
زندگی را به تماشا بنگر 
که خدایی ایست  همین نزدیکی 
روی یک فصل بهار 
به شکوفایی در خارا سنگ
درتراود پس فصلی بوران 
نفس لاله سرخ در گلدان
موسم عطر بهاران آمد 
مژده ای دل که بهاران آمد 
شاعر:::محمد علی خالقی 
من ازغم عشق تو وین  حال دگردارمعشق است وفراق تو من شوربه سردارمرفتی وبه هجرتو می سوزم ومی سازملیکن زفراق تواشکی به بصر دارمیکتا گهر نازم من دل به تو می بازمیک مرحمتی جانا چون دیده تردارممن درطلبت حیران گمگشته وسرگردانرفتی وبه راه تو من دیده به در دارمازغصه هجرانت پشتم زجفا خم شدضمنا تو بیا بنگر دستان به کمردارمشش گوشه شده قلبم ازغربت هجرانتای جان توبیا بنگر شش گوشه جگردارمروزم شب تاریک است ای مه تودرآ ازابرحالا که دراین ظلمت من میل سحردا
اگر بینی در این دیوان اشعارخرابات و خراباتی و خَمّاربت و ر و تسبیح و چلیپامغ و ترسا و گبر و دیر و میناشراب و شاهد و شمع و شبستانخروش بربط و آواز مستانمی و میخانه و رند خراباتحریف و ساقی مرد مناجاتنوای ارغنون و ناله‌ء نِیصبوح و مجلس و جام پیاپیخم و جام و سبوی می فروشیحریفی کردن اندر باده نوشی
ز مسجد سوی میخانه دویدندر آنجا مدتی چند آرمیدنخط و خال و قد وبالا و ابرو عذار و عارض و رخسار و گیسولب و دندان و چشم و شوخ سر مستسرو پا و میان و پنجه و دس
بسم اللّٰه الرحمن الرحیم 
ای آنکه دل ز هجر تو ماتم گرفته است 
بنگر که چشم های مرا غم گرفته است 
دق می کنم بدون تو ، آیینه واقف است 
از سینه ای که آه دمادم گرفته است
دلتنگی سه شنبه شب و بغض جمکران
امشب دلم به وسعت عالم گرفته است
هرچند دست یاری از او من کشیده ام
مولا ولی دست مرا هم گرفته است
چندیست بی تو گریه امانم نمی دهد 
حتی ربیع بوی محرَّم گرفته است 
آقا ! بیا که ببینم به چشم خود 
آخر دعای این همه آدم گرفته است .!
پ ن : 
اللّٰهم عجِّل لولیک الفرج
قسم به خالق یکتا،خدای احساسات
قسم به حس غزل،به رنگ احوالات
قسم به چشم تو که مهد اشعار است
بدون عشق تو کار عاشقی زار است
قسم به صورت تو،به بازی ابیات
قسم به حال دلم،به این همه آیات
قسم به سرخی خونم به حمله اشرار
قسم به بی محلی تو،قسم به این اصرار
قسم به دلربایی تو،به غربت منِ زار
قسم به فاصله ها،بشنو این تکرار
ماه هم از شوق تو شب روشن است
در نگاهت عطر یاس و سوسن است
وصف چشمانت خودش یک مثنوی
تو دلیل شعر من،من هم برایت مولوی
خنده ی زیبای تو قلب حزی
***پاییز***
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان 
 
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان 
 
هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران 
 
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان​​​
 
سروده هایم که برای اسفاد سروده شده است تقدیم می نمایم. 

زادگاهم خدا     نگهدارت                           
    دل ما زیر خط پرگارت
ما همیشه به یاد تو هستیم                    
   گرچه از نان تو نظر بستیم
ابر و باران همیشه مال تو                          
 بهترین آب، خوش به حال تو 
عالمانی بنام داری تو                            
     هرچه خوبی تمام داری تو 
ای زمین همیشه حاصلخیز                     
    کمرت راست کن کمی برخیز 
خیز و بنگر دوباره جان داری            
***پاییز***
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان 
 
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان 
 
هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران 
 
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان​​​
مادامیکه قدم برمی‌دارید حتی قدم‌هایی به فاصله ده سانتیمتر، یعنی در حال حرکت و پیش‌روی هستید. و مادامیکه در حال پیش‌روی و حرکت هستید یعنی رو به رشد هستید. تنها کاری که باید بکنید این است که روی قدرت قدم‌ها و روی سرعت خود کار کنید. هر روز را با انرژی بیشتری شروع کنید. هر روز کمی زودتر کارتان را شروع کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید. 
چگونه می‌توان نشست وقتی آب‌ها جاری‌اند، روخانه‌ها روانند، موج‌ها و دریاها پرخروشند؟ نشستن سنگ بودن است و
مادامیکه قدم برمی‌دارید حتی قدم‌هایی به فاصله ده سانتیمتر، یعنی در حال حرکت و پیش‌روی هستید. و مادامیکه در حال پیش‌روی و حرکت هستید یعنی رو به رشد هستید. تنها کاری که باید بکنید این است که روی قدرت قدم‌ها و روی سرعت خود کار کنید. هر روز را با انرژی بیشتری شروع کنید. هر روز کمی زودتر کارتان را شروع کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید. 
چگونه می‌توان نشست وقتی آب‌ها جاری‌اند، روخانه‌ها روانند، موج‌ها و دریاها پرخروشند؟ نشستن سنگ بودن است و
رادیو آوا . ساعت یک ربع به چهار صبح 
از دل آویز ترین روز جهان خاطره ای با من است 
آه سحری بود و هنوز گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود 
من به دیدار سحر می رفتم 
من به دیدار سحر می رفتم 
این دل افروز ترین روز جهان را بنگر 
تو دل آویز ترین شعر جهان را بسرای 
من به دیدار سحر می رفتم 
من به دیدار سحر می رفتم 
در افق پشت سرا پرده ی نور 
باغ های گل سرخ 
شاخه گسترده به مهر
غنچه آورده به ناز 
دم به دم از نفس باد سحر 
غنچه ها می شد باز 
غنچه ها می شد باز 
غنچه ه
وقتی مشکلاتم خیلی زیاد میشه یه چی یادم میفته. 
خیلی ازت دور شدم.
یاد هفت سال پیش افتادم. شبی که مشکلات خیلی بهم فشار اورد و اون کار احمقانه رو انجام دادم تگر لطف تو نبود الان تو برزخ بودم و پوستم کنده شده بود
نذار اون تصمیم احمقانه به مغزم خطور کنه 
من و بغل کن. 
کتاب قشنگت و تو دستم میگیرم و حرفات و میشنوم. 
تو هم حرفای من و میشنوی؟ اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
تحبس الدعا شدم. 
خودت میدونی پوستم کنده شد تا پیدات کنم تا عاشقت بشم تا
گذشته از آنکه بنویسند جزای همۀ را
می سپارند به تو قدر و قضای همۀ را
 
شب قدر هست ولی قدر نمی دانیمت 
که تو باید بدهی اجر و سزای همۀ را
 
ما برای فرجت آمده ایم امشب، کاش
به اجابت برسانند دعای همه ی را
 
هر چه از دامن تو دور شود دستی باز
می کشاند وسط احسان تو پای همه ی را
 
ای گل فاطمه! یابن الحسن! آقاجانم!
بشنو داد همۀ را بشنو صدای همه ی را
 
کربلایی؟ نجفی؟ سامره ای؟ یا مشهد؟
هر کجا هستی خالی کن جای همۀ را
 
زائران حرم جد تو را می بخشند
امشب آقا بده پس
این روزها انقدر ترافیک کارها زیاد است و خوراک فکری وجود دارد که باید رک  پوست کنده به ذهن گفت از این بگذر به این  بپرداز حالا این یکی رو به زمان بسپر اینو رها کن رو این متمرکز شو. رئیس بازی. زیبا نیست که‌ ذهنم تا به حال به فرمانم بوده است؟
موسی (علیه السلام) خطاب به خداوند در کوه طور:
-أَرِنی (خودت را به من نشان بده)
+ لَن تَرانی (هرگز مرا نخواهی دید)
 
برداشت سعدی:
چو رسی به کوه سینا،ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا،به جواب لن ترانی
برداشت حافظ:
چو رسی به طور سینا،ارنی بگو و مگذر
تو صدای دوست بشنو،نه جواب لن ترانی
برداشت مولانا:
ارنی کسی بگوید،که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه،چه تری چه لن ترانی
 
سه بیت،سه نگاه،سه برداشت
مثل سعدی عاقلانه
مثل حافظ عاشقانه
مثل مولانا عارفانه
نگاهم کنای غمزه ی پرخاشمرا از توسن سرکش نگاهت گریز نیست / منکوب توامنگاهم کنای موج کولاکمرا از ژرفای دریای نگاهت پرهیز نیست / مغروق توامنگاهم کنای معبود برملامرا از صلیب امتحان نگاهت گزیر نیست / مصلوب توامنگاهم کنای عشقای شهسوار چشمانت / مردآور شهزادگان فاتحای خمکده ی چشمانت / قبله گاه مستان مردای چشمانت چشم و چراغ ایل / در تاریکخانه ی شبمرا بنگرای سحر نگاهت رعشه ی شعربر باریک اندام واژگانم / ساحر منیمرا بنگرای تغزل نگاهتطلیعه ی الهام بر شب
هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ*

بنگر چه کرده ای!
ای شوخ و شنگ! ای تر و تازه!
باران ناگهان!
هر چاله چوله ای
آیینه ای شده ست پر از ابر و آسمان
هر جا که پای می نهی ابری روان شده
بنگر، زمین گُله به گُله  آسمان شده!
محمد مهدی سیار / از کتاب رودخوانی
هوای معرکه ایست. عجیب اینکه وبلاگستان را خاک مرگ پاشیده اند انگار. کسی از این باران دلپذیر پاییزی چیزی ننوشته است. لااقل همسایه های با ذوق مجازی ما. پاییز باشد، مهر باشد، باران باشد، هوای لطیف و آرامش بخش
ابر سیاه شب ظلمانیمسینه ی دریائی طوفانیمخشم فرو خورده ای از حاکمانزله سان موجب ویرانیمهر شب و روزم شده یک واقعهمثل هوای بد و بحرانیمدامن هرکس که بگیرد پَرَمشعله ی سرکش و پشیمانیمبگذر و از خانه ی قلبم برودرد فراگیر و پریشانیمپای خودت را بکش ای بی وفاعاشق سرخورده ی ایرانیم .
        سَر میزنم، سرِ کوچه ات گاهی که ساعت قلبم زنگ می زند و  میرسم به طپشْ طپشِآن لحظهکه از پنجره ات می گذرم 
بی مَهاباتَلنگُر می زنم به شیشه اتوتو نمی شنوی مرا که بغض ابر های سنگینم 
بشنو تَصنیفِ چشمان ام را که قطره قطرهقطرهاز سُکوتِ آتشین تو فرو می چکد ِ                              
ابر سیاه شب ظلمانیم
سینه ی دریائی طوفانیم
خشم فرو خورده ای از دشمنان
زله سان موجب ویرانیم
هر شب و روزم شده یک واقعه
مثل هوای بد و بحرانیم
دامن هرکس که بگیرد پَرَم
شعله ی سرکش و پشیمانیم
بگذر و از خانه ی قلبم برو
درد فراگیر و پریشانیم
پای خودت را بکش ای دوست ، من
عاشق سرخورده ی ایرانیم .
.
تنها چیزی که قادره
- بر من فشار عصبی وارد کنه
- کارهای روزانه و برنامه ریزیهامو بهم بریزه
- فکرمو ساعت ها مشغول کنه
- بی حوصله ام کنه
- نشاطمو بگیره
- بی خوابم کنه
- و درکل از همه لحاظ داغونم کنه
گناهه
با یه گناه میتونم به راحتی روز زیبای خودم رو خراب کنم.
استغفرالله ربی و اتوب الیه
خدایا از من بگذر
مرا ببخش ولی مرا زیر بال و پرت بگیر. دنیایت را آنقدر بی رحمانه سمت من پرت نکن. مرا ببخش ولی مرا بشنو. ببین که قصه ی این شب طولانی به درازا کشیده. مرا ببخش و روی صورتم دست بکش،  ببین که جای جایش قطره های اشکی روان اند. مرا ببخش و به یاد آور قصه ی گنجشک های کوچک نشسته در اتوبان را . کمی آسمانت را آرام کن . 
می خواستم در مورد قربانی و عید قربان مطلبی بنویسم نوشته آقای علی زمانیان را خواندم منصرف شدم و حیف آمد آن را با دوستان به اشتراک نگذارم
خواب ابراهیم هر کس هزینه ی رستگاری‌اش را خودش باید بپردازد و نه دیگران
روزگاری به خواب ابراهیم آمدی و به او دستور دادی تا فرزندش را پیش پای تو و برای قرب به تو، قربانی کند. بر خود لرزیدیم که از ما (مایی که اسماعیلِ همه‌ی تاریخیم و مایی که همواره قربانیان خواب دیگرانیم)، جز قربانی شدن چه می‌خواهند؟ این همان
آموزگاری که مشتاق آموختن است، در برهوت چه بگوید؟ شاگردی که مشتاق آموختن است، در برهوت چه بیاموزد؟ لیکن آموزگار حق در برهوت سخن می گوید و شاگرد حق می شنود. من سخن نمی گویم، که برهوت خود سخن می گوید. لبان نمی جنبند و گوشها از بیرون نمی شنوند. آن سخنان پنهانی بشنو!
اینجا هیچ کس نیست. آدمی در شهر سایه هاست. همه در گفتگویند و هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید. همه با خبرند، امّا همه اخبار سایه هاست. خاموشی، وادی سخن است و آن که خاموش است می گوید و آن که خام
بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است
من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است
ز مراحم الهی، نتوان برید امید
مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است
طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است
تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟
به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا!
به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است
غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر
به زبان حال گوید که زبان قال لال است
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
 
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی، ای کوکب هدایت
 
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان واین راه بی نهایت
 
پ. ن:یه چیزی هم میگم و چراغا رو خاموش می‌کنم و می‌ذارم به حال خودتون باشین : کاشکی هنوز مهسو اینجا رو میخوند:) 
هر چه گفتم عیان شود به خدا
پیر ما هم جوان شَود به خدا
در میخانه را گشاد یقین
ساقی عاشقان شود به خدا
هر چه گفتم همه چنان گردید
هر چه گویم همان شود به خدا
از سر ذوق این سخن گفتم
بشنو از من که آن شود به خدا
آینه پیش چشم می آرم
نور آن رو عیان شود به خدا
باز علم بدیع می خوانم
این معانی بیان شود به خدا
گوش کن گفتهٔ خوش سید
این چنین آن چنان شود به خدا
غرورم مثل بت در سینه جا خوش  کرده
میترسم بلرزاند دلم را ضربه های محکم بعدی
اگر روزی توانستم بتم را بشکنم، بی شک
تبر را میگذارم روی دوش آدم بعدی
 
اگر جز آدمیت نیست بحث عالم بعدی
مرا بگذار و بگذر تا سوال مبهم بعدی
حساب دشمنان و دوستانم را جدا کردم
نمکدان نشکند ای کاش یار و محرم بعدی
.
.
.
 
 
 
_ اوصیکم به شنیدن
آدمیت  ~>  امیر عظیمی
پارسال 12 بهمن بود که ناکجای عزیزمو ترک کردم به سمتِ شیراز؛ خانه‌ی پدری.
پسرداییم بعد از یکی دو سال اومده بود ایران و از اونجایی که نزدیک ترین دوستانِ هم بودیم می‌بایست که منم سریع برگردم که 2-3 روزی رو ببینمش. و 12 بهمن از ناکجا حرکت کردم و 13 بهمن رسیدم به شیراز.
چه رسیدنی؟ چه آشی؟ چه کشکی؟
بعد از اون روز هیچوقت نرسیدم. فقط رفتم. رفتم و نرسیدم. وامانده از هر طرف.
پریروز سالگردِ ترکِ ناکجا برای همیشه بود. البته که خردادِ امسال رو هم کامل اونجا ب
میتوانی تو ز خورشید این صفتها کسب کرد روشن است و بر همه تابان وخود یکتاستی می توانی از رهی آسان شدن بر آسمان راست باش و راست رو کانجا نباشد کاستی  
زین سخن بگذر که این مهجور اهل عالمست راستی پیدا کن و این راه رو گر راستی 
هر چه بیرون است از ذاتت نیابد سودمند خویش را کن ساز اگر امروز و گر فرداستی خواهشی اندر جهان هر خواهشی را در پی است  خواهشی را جو که بعد از وی نباشد خواستی
طی چند ساله گذشته با بکارگیری تحریم های ناجوانمردانه کشورهای اروپایی و آمریکایی کاربران اینترنتی و گیمرهای ایرانی دسترسی خود را به خیلی از وب سایت ها، بازی ها و فروشگاه ها و اپلیکیشن ها از دست دادند اما  با دستان پر توان فرزاندن این مرز و بوم سیستمی طراحی شده که علاوه بر گذر از تحریم های طراحی شده،  سرعت فوق العاده بالایی را ارائه می دهد،  به عنوان مثال شما با این سیستم از تمام امکانات سایت های بزرگی مثله ubisoft,  ea games,  Android development,  AMD, NVIDIA,  EPI
داشتم به خودم می گفتم دلت رو صاف کن پریسا، شعر بخون، دعا بخون، بگذر از همه ی سنگ اندازی های ریز و درشت دنیا و آدم هایش. بین همه ی این آشفته حالی، تو دلت رو آروم نگه دار. بین این همه بی مسئولیتی، تو کارت رو درست انجام بده، بین این همه خودخواهی و خود بزرگ بینی، تو مثل انسان رفتار کن!
از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان
از من آزرده دل کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم
از من دیوانه بگذر بگذر ای جانانه بگذر
هر چه بودی هر چه بودم بی خبر رفتم که رفتم
شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو
هر چه بودی هر چه بودم بی خبر رفتم که رفتم
بعد از این بعد از این کن فراموشم که رفتم
دیگر از دست تو می نمینوشتم که رفتم
با دل زود آشنا گشتم از دامت رها
بی وفا بی وفا بی وفا رفتم که رفتم
من نگویم که به درد دل من گوش کنید
بهتر آن است که این قصه فراموش کنید
==>>
تا قبل از اینکه عاشقش بشم، هیچ آرزویی نداشتم، وقتی شناختمش و شیفته اش شدم تازه فهمیدم آرزو یعنی چی و واسه اولین بار یه آرزو کردم. حالا همه آرزوم شده بخشش و گذشت او. کاشکی زمان به عقب برمیگشت، کاشکی بیشتر قدرشو میدونستم. حالا که از چشمش افتادم، تازه فهمیدم بودنش چه نعمتی بود و نبودنش چقدر دردناک.
وَ کُنِ اللّٰهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِى فِى کُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُوفاً ، وَعَلَىَّ فِى جَمِیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، إِلٰهِى وَرَبِّى مَنْ لِى غَیْرُکَ، أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّى ، وَالنَّظَرَ فِى أَمْرِى؛
 
خدایا! با من در همه احوال مهر ورز و بر من در هر کارم به دیده لطف بنگر. خدایا، پروردگارا، جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتی و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم؛
 
در روزگار پیشین صیادی بود، هر روز برون آمدی و مرغان را بگرفتی و بکشتی. روزی سرمایی عظیم بود، به صحرا رفته بود و مرغان را گرفته بود و پر و بال ایشان را می‌کند، و از غایت سرما آب از چشم او می‌دوید.
یکی از آن مرغان گفت: بیچاره مردی حلیم است و رحیم‌دل، بر ما می‌گرید.»دیگری گفت: در گریۀ چشمش منگر، در فعل دستش بنگر» !
از جوامع الحکایات محمد عوف
بوی خون آید ز سیب و هم انار و توت تو،
نوحه غم آید از گهواره و تابوت تو.
حاصل باغ انارت میوه نارنجک است،
شد سلح هم مذهب و هم دین و هم معبود تو.
آن قدر بمبی عدو برریخت در بام و درت،
کور سازد چشم بدخواه ترا خاکسترت.
مام افغانم، نبینی چشم گریان مرا،
بی گنه قربان مکن تو طفل ارمان مرا.
ای فلک، بشنو تو آخر آه و افغان مرا،
از جهالت کی رهانی خلق افغان مرا؟
دوش آمد به برم رقص کنان رقص سماگفتمش این که , چه حالیست چه حالید شماصحبت پیر مغان را به که گویم به که گویم , که مگوستراز اهل دل واهل دل و اسرار خداسر بر آورد نگاری ونگاری که به بزمم بنشستگفت سالک بنگر آینه راصوفیه کاشف اسرار شمایید شماسر زدن بر سوی کویش نتوانم ، نتوانم دیگراین طریقیست که بی سر که بی سر برود سوی خدا
جامی بزن که دردی، درمان به آن توان کرد 
یاری گزین که با او، طی در زمان توان کرد 
 
مستی مکن چو بلبل، اندر هوای هر گل 
برگی ز باغ من چین، کان را نهان توان کرد 
 
سرگشته ام و حیران، در ابر و باد و باران 
چنگ خمیده بنگر، وز دل فغان توان کرد 
 
ای دل مگو به رندان اسرار می پرستی 
زیرا حدیث جانان، ورد زبان توان کرد 
 
این دل اگر ندارد، در کوی او مقامی
با یاد او سماعی، هم با مغان توان کرد 
 
زاهد اگر شنیدی کاین خرقه در خفا سوخت 
در چله اش جهان در، رطلی گرا
چه خوشند این رقیبان که ز خود مقام دارندز دُم عقاید خویش همه ننگ و نام دارند
به جهان زر که تصویر همه هستی خسان استبه میان مرگ و میلاد به خسی دوام دارند 
دل من ولیک خوشتر که کسم به هیچ نشمردبه میان بزمهایی که خران خرام دارند
به درون چاه دنیا عجبا چه مستفیض‌اندلب حلقه آی و بنگر که چه وهم بام دارند
طربم مرا به در برد و حراج عیش بنمودبه طرب خدای‌مردان ز خدای کام دارند
ز غبار جلوه رستم که به تخت دل نشستمچه فروتنانه شاهان سر دل هوام دارند
گرچه ره عذا
دنیا که گذر کنند همه بر پشتت # رفتند و روند کسان ز کوه و دشتت
آن خاله ، عمو و یا که حتی مادر # ترکت بنموده رفته اند از مشتت
ای آنکه همه عمر طلب کار بُدی # ترسان همه از روی عبوس و زشتت
اکنون بنگر که خود بدهکار شدی # آگه شده ای ز کرده ها و کشتت ؟
پیری و هنوز غرق عیاشی شب # چیزی نبُود تو را فقط انگشتت
هوشیار که بعد رفتنت سوی فنا # انگشت نهد کسی به خاک و خشتت
گرجی نرود میخ بر این سنگ مکوب # هرچند گرو بمانده هفت از هشتت
سلام علیکم
طاعاتتون قبول
چند روز پیش آقای قرائتی حفظه الله می فرمودند که-نقل به مضمون:
"حدیث داریم اگه کسی وارد مجلسی شد و جا نبود که بشینه، شما براش جا باز کردید و جاش دادید، خدا میگه به واسطه همین کاری که انجام دادی، منم تو را در فلان خوبی ها، جا میدم"
حالا از کارش بگذر.
خدا به همین قدر هم، نعوذبالله بدهکار تو نمی مونه.
برای کار خیر، سر کی منت می ذاریم؟
فتامل.

ادامه مطلب
خدایا!میدونم خودم که تو این دو هفته باید تلاش بیشتری می کردم. باید زحمت بیشتری می کشیدم. میدونم نتونستم شکر نعمتت رو به جا بیارم.
تسلیم!
خدایا! ولی بذار امشب و فرداشب بتونم خودمو برا مهمونیت آماده کنم.
این دفعه هم بگذر از سر تقصیرات من سر تا پا گناه .
شیرینی عفوت رو بهم بچشون. بذار دوباره بتونم برا نمازشب بیدار شم.
خدایا . .
مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خن
امشب پرونده یک سال اعمالمون رو دست امام زمانمون دادن، خدایا برات کربلا رو نصیب همه آرزومندان کن، خدایا امیدوارم به کرمت که از گناهانم گذشته باشی، خدایا  من روسیاه هر سال با کوله باری از گناه میام به درگاهت، خدایا بگذر از گناهان منه ناسپاس. خدایا کرمت را شکر، خدایا داده هات رو شکر، خدایا نداده هات رو شکر. خدای مهربونم شکرت که تو قلبم محبت ائمه رو گذاشتی
7 تابلو موفقیت در اتاقتان
تابلو سقف: اهداف بلند داشته باش
تابلو ساعت: هر دقیقه با ارزش است
تابلو آیینه: قبل از هر کاری بازتاب آن را بیندیش
تابلو پنجره: به دنیا بنگر.
تابلو دریچه کولر: خونسرد باش
تابلو تقویم: به روز باش
تابلو در: در راه هدفهایت سختی‌ها را هل بده و کنار بزن
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگوپیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگوور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسمگفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفتسر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شددر ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کردکه نه اندازه توست این بگذر
مولانای جان با حنجره ی همایونی:
 
 
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
 
تو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنم
 
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
 
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت میکنم
 
گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
 
گه چون کبوتر پرن آهنگ بامت می کنم
 
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنی
 
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
 
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روزنیست
 
زان روزن یده من چون مه پیامت می کنم
 
ای چاره در من چ
دانلود آهنگ جدید هر چه کردم بذر شعر شاد بپاشم هیچ نشد از مهدی یراحی دانلود آهنگ جدید مهدی یراحی بنام انگار از ترنج موزیک Download  Music Mehdi Yarrahi – Engar برای دانلود آهنگ هر چه کردم بذر شعر شاد بپاشم هیچ نشد به ادامه مطلب بروید … متن آهنگ جدید مهدی یراحی بنام انگار : هر چه کردم بذر شعرو شاد بپاشم هیچ نشد پشت گندم زار هر سال آرام غصه هیچ نشد به ساز گوش کن و آرام از این مزرعه بگذر این مزرعه پیشین تر از این حادثه پوسید هرچه کردم زخم ها را زخم نخوانم هیچ نش
هرچند که هرگز نرسیدم به وصالتعمری که حرامِ تو شد ای عشق، حلالت!طاووسی و حُسنت قفسِ پرزدن توستای مرغِ گرفتار، چه سود از پَروبالت؟!زیباییِ امروزِ تو گنجی ابدی نیستبیچاره تو و دل‌خوشیِ روبه‌زوالت!مانندِ اناری که سرِ شاخه بخشکدافسوس که هرگز نرسیدی به کمالت!پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدیبشنو که سزاوارِ سکوت است سؤالت!یک‌بار به اصرارِ تو عاشق شدم ای دل!این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت!
چه برایم به جا گذاشته‌ای؟ که درونش هنوز غوطه ورم
این تمام غنیمتم از توست: نامه‌هایت، امید مختصرم
همه را از برم، قلم به قلم، واژه‌های تو آسمان من است
گفته‌ای از گذشته‌ها بگذر من ولی با تو باز همسفرم
می‌کشم بر تنی که می‌لرزد، یک به یک این حروف روشن را
چه حقیرند پیش این خورشید، همه ابرهای روی سرم
واژه هایت مرا بغل شده‌ و در دلم لحظه لحظه حل شده‌ و
قطره قطره مرا عسل شده‌اند، در گلوگاه بغض‌های ترم
این که تکثیر می‌شود در من، سرطان طلایی کلمات
بسم الله الرحمن الرحیم کسی که با تو برخورد درستی نداشته و به هر دلیلی خاطره خوبی نگذاشته اما من با تصمیم خوب و برخورد خوب خاطره خوب را رقم بزنم خاطره های خوب امید و نشاط می آورند حمایت خدا را همراه میکنند روسفیدی فردا حتمی می شود بعد از برخورد خوب و تصمیم خداپسندانه آرامشی حاکم می شود که با خود برکت و رحمت و عزت را به ارمغان می آورد **دو رکعت نماز بخوانیم برای برادری که درست برخورد نکرد با ما بگوییم ای خدا ما گذشتیم تو هم بگذر که حواسش نبود شهید
فوق العاده زیباست این متن
می‌خواستم خدا را نوازش کنم !ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن
خواستم چهره خداوند را ببینم !ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر
خواستم به خانه خدا بروم !ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن
خواستم نور الهی را مشاهده کنمندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصله‌بگیر.
خواستم صبر خدای را ببینم !ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن
خواستم خدای را یاد کنم !ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن
یه پست توی فیس بوک یه نفر دید که نوشته بود یکی از استادا، بعد دو سال تحمل بیماری به دیار باقی شتافت. 
تعجب زده شد! گویی هیچ وقت باخبر نشده بود.
تاریخشو نگاه کرد. خبر واسه سه سال پیشه!
یادش اومد کم کم که مراسم ترحیم هم توی دانشگاه با هم برگزار کردن. اینکه با دختر اون استاد حرف زده بود.
اینکه استادو توی دانشگاه توی اون دو سال دیده بود. اینکه یه درسو از بخش برق دانشکده گرفته بود و استاد بهش گفته بود که از من فرار کردی؟
.
انگار یه قسمتی از خاطره های ا
 
 
 
این چه شوریست که در دور قمر میبینمهمه آفاق پر از فتنه و شر میبینمهر کس روز بهی می طلبد از ایامعلت آن است که هر روز بدتر میبینمابلهان را همه شربت ز گلاب و قند استقوت دانا همه از خون جگر میبینماسپ تازی شده مجروح به زیر پالانطوق زرین همه بر گردن خر میبینمدختران را همه در جنگ و جدل پسران را همه بد خواه پدر میبینمهیچ رحمی نه برادر به برادر داردهیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینمپند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کنکه من این پند به از گنج و گوهر م
دانلود آهنگ جدید آخرین بار از باراد با بهترین کیفیت + پخش آنلاین
صدام کن برای بار آخر از این دیوونه بگذر میخوام بازم ببازمنگام کن یکم آروم بگیرم وقتی قراره بی تو دیگه تنها بمیرم
دانلود آهنگ باراد به نام آخرین بار با دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸
 
متن و ترانه آهنگ آخرین بار – باراد
بیخیال بد بیاری همه درد من اینه که منو دوسم نداریمیدونم برنامت اینه آخر قصه منو تنها بذاریمیری دنبال هیچ و پوچ بیخیال هرکی که مارو با هم دیده بودمیری دنبال آرزوت انگار ک
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ استوقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ استچون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ استخود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوستخود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانیخود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگرچون ناز تو میخواهد ، او را
تو مرا از دست دادی ای دوست
من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند
به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز می بارد
بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خوابم نمیبینی مثل مرا دیگر
غرور من این جاست تنها نمیمانم
راحت برو بگذر 
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نداری ارزش ماندن کنارم را نداری
هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری
نه نداری تو دگر در قلب من جا نداری
بگذارید این محرم و صفر بگذرد
بعد پیله کنید به ما
این دوماه رهاکنید دل های زخم خورده را
معرفت نداریم ولی صاحب مان زیاااد بامعرفت است
و مدام می اید و می رود
به گمانم هنگام رفتنش است که اینگونه دلهایمان بی بهانه می گیرد
و نمی فهمیم چرا حال مان یکهو بهم ریخت!!!
بله;همه چیز حساب دارد
کتاب دارد
قانون دارد
بیخود نیست ثانیه ای و رخدادی
دلم این روزها دوست دارد بفهمد دردش چیست
که مدام بهم ریخته است!بی خود و  بی بهانه.
نمی فهمم حال خودم را که بگویم چگونه
تو مرا از دست دادی ای دوست
من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند
به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز میبارد
بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خواب هم نمیبینی مثل مرا دیگر
غرور من اینجاست تنها نمیمانم راحت برو بگذر
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نه نداری ! ارزش ماندن کنارم را نداری
هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری. ن
 
 
باسمه تعالیچلچراغپند و اندرزقصیده ۱۲
می سرایم از پدر ، من یک قصیده بهرتانتا که فرزندان کنند اعمال و باشد راهشان
پند و اندرز پدر را بشنو از ما ای پسرتا شود درسی برای نسل ما، در این زمان
راستی را پیشه کن در زندگی و کار خویشتا توانی از دروغ بگریز و دوری کن از آن
گر سخن لهو و لعب  باشد، مگو بهر عمومتا توانی گو کلام اولیا و عارفان
گر بود کاری صلاحت، جستجو در آن مکنگر بدانی عیب این و آن، مگو بر دیگران
چونکه اسراف است تبذیر و بود آن ناثوابحد اوسط
عاشقانه ترین عاشقانه های جهان
در برابر قلبم کم میاورند
وقتی که پای "تو" در میان است
.
بشنو!
فریاد عاشقانه ی قلبم را
دستهایم را که میگیری
نگاهم که میکنی
مشتاقانه تر از ثانیه ها.
عشق در وجودم میتپد
آوای بودنت، عاشقانه های جهان را میرقصاند
جهان در برق چشمانم میلرزد
و آغوشت تو گرم میکند تنم را.
با آرامشی از جنس بهشت. :)
.
آغوش تو آرامشی از جنس بهشت است
آرامشت از جنس "تو" در آینه ی "من"
خالیست جهان بی تو و عشقت شهِ قلبم!
بر بوم جهان با تو خوشست عشق کشید
7 تابلو موفقیت در اتاقتان :تابلو سقف : اهداف بلند داشته باش.تابلو ساعت : هر دقیقه با ارزش است.تابلو آیینه : قبل از هر کاری بازتاب آن را بیندیش.تابلو پنجره : به دنیا بنگر.تابلو دریچه کولر : خونسرد باش

تابلو تقویم : به روز باشتابلو در : در راه هدفهایت ، سختیها را هل بده و کنار بزن.
نتیجه آمیختگى جهل و علم با وضعیتهاى متفاوت در زندگى بشر:
1-  جهل + فقر    =  جُرم2- جهل + ثروت   =  فساد3- جهل + آزادی =  هرج و مرج 4- جهل + قدرت = استبداد5- جهل + دین   =  تروریسم 
حال به جای جهل، علم بگذاربنگر علم با وضعیتهاى متفاوت زندگى چه میکند؛
1- علم + فقر    =  قناعت 2- علم + ثروت   =  نوآوری3- علم + آزادی =  خوشبختی4- علم + قدرت =  عدالت 5- علم + دین   = استقامت
اینها در سایه جامعه دینی حاصل می‌شود اما علم در جوامع کفر، استبداد و  استعمار و استثمار و جنایت
عقبه ها با بیرحمی تمام میکوبند 
به وجود من میکوبند 
سیاه و کبود شده تمام تنم. جای عقربه ها رو دست هایم مانده 
صدای مرا میشنوی؟ 
از ته این چاه ظلمانی بشنو مرا 
سایه من بر تمام جهان می افتد روزی 
روزی می اید که از این پیله رخت ببندم
روزی پروانه ی زیبایی می شوم
روزی بر بلند ترین بلند ترین قله ها می نشینم و به شما نگاه میکنم 
اینجا سرد است و تاریک 
سرد سرد 
صدای جرقه را از درون من میشنوی؟ 
اتش درون من خاموش نمی شود 
از بهر طمع بال و پر خویش مکن باز
وز بهر خطا یا که هوس دام مینداز
بنگر که جهان فعل و ندای تو دهد باز
زان پیش روی* یک درِ نصّوح* بکن باز 
* زان پیش روی = قبل ازمرگ
* نصّوح = توبه ای که شکسته نشود 

صد بوسه زدی بر لب ساغر به نهانی
صد گُل به جمال و سر هر یار چمانی*
یکبار تو رفتی، ره یک کلبه ی درویش؟
شستی ز دلی غم، به نهان یا که عیانی؟

* چمانی = خرامان و زیبا 

گفتم که روم جامه دران شکوه کنم 
از ظلم و ستم شکوه بدین شیوه کنم 
هرچند که فریاد دلم بی ثمرست 
آتش به س
♬♪♬♪ایران ای سرای امیدبر بامت سپیده دمیدبنگر کزین ره پر خونخورشیدی خجسته رسیداگر چه دلها پر خون استشکوه شادی افزون استسپیده ما گلگون است ،وای گلگون است♬♪♬♪ که دست دشمن در خون استای ایران غمت مرسادجاویدان شکوه تو بادراه ما راه حق راه بهروزی استاتحاد اتحاد رمز پیروزی استصلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد یادگار خون عاشقان،ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته ♬♪♬♪ باد……
 
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا می فرستمت 
در راه عشق مرحله ی قرب و بعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت 
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت 
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب 
جان عزیز خود به نوا می فرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینه ی خدای نما می فرستمت 
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها