نتایج جستجو برای عبارت :

اگه خط بکشی بکشی به خط قرمزgo

حس خوب زندگی یعنی اینکه بدون دغدغه کنار خونوادت زندگی کنی .حس خوب زندگی یعنی صبح که از خواب پا میشی ببینی همسرت هنوز خوابه
آروم بلند بشی که باعث بیدار شدنش نشی ویه دل سیر نگاش کنی تو دلت قربون صدقش بری و انگشت اشارتو آروم بکشي رو دماغش و بعدم پتو رو که از روش رفته کنار بکشي روشو بعد بری صبونه رو آماده کنی .حس خوب زندگی یعنی صبح بلند بشی ببینی گلایی که کاشتی گل کرده و جونه زده
حس خوب زندگی یعنی یکی که اصلا انتظارشو نداشتی بهت پیام داده . همه همه ا
-میخوای از بدنت کار بکشي احمق ؟ نهایت بهت چقدر بدن ؟ ماه یه میلیون
+ به خاطر پولش نمیرم ، میرم که کار با بگیرم 
- احمق نباش تا تو این سن هستی میتونی لذت ببری میخوای بری چیکار اخه 
+ لذت ؟ درس خواندن یا بهتر بگم درس رو استشمام کردن از کی تا حالا اینقدر لذت بخش شده من نفهمیدم.
 
حالت های ممکن برای شبانگاه خُنکِ کم ستاره ام چی میتونه باشه؟!
بشینی تو بالکن و فرتافرت سیگار دود کنی و تاثیر یه اپسیلونیت تو آلوده کردن هوا رو به رخ خودت بکشي و هرازگاهی یه قلوپ از چایی ات که داغی قلوپ اولش با سردی قلوپ آخرش پارادوکس جذابی میسازد رو هورت بکشي یا نه دفترچه یادداشت زواردررفته نارنجی رنگت که سررسید یکی از سالهای دهه هشتاد است رو باز کنی و عُقده تمام ننوشتن های چند وقته ات رو روی برگ های سفیدش خالی کنی و آروم قهوه شیرینت رو سر ب
دانلود آهنگ شاهین بنان عاشق نشدی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * عاشق نشدی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , شاهین بنان باشید.
دانلود آهنگ شاهین بنان به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Shahin Banan called Ashegh Nashodi With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه شاهین بنان به نام عاشق نشدی
دانلود فول آلبوم شاهین بنانساز دلم کوکه براتلک زده دل واسه صداتیکی باش واسه کسی که یکیه براتبه سینه سنگتو ز
تاحالا شده انقدر بخندی که دلت درد بگیره؟
که نتونی نفس بکشي و اشکات دونه دونه پشت سر هم سرازیر بشن و صورتت مثل یه گوجه فرنگی قرمز بشه؟
این آخریا دیگه ماهیچه های صورتم هم درد گرفته بود.
::گفته بودم وقتی رو دور خنده بیفتم دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم؟ ((=
امروز هم روز خوبی بود.
برای من انگار قسمتی از انسانی ـت موقع تولد درست بارگزاری نشده یا شاید اینکه یه ضربه به سرم خورده و اون وقتی ک باید اون قسمت از اطلاعات درست پردازش نمی شه. نمی گم ک آزارم می ده، در واقع. مسئله همینه. شکست خوردن عادیه، افسرده شدن عادیه. خیانت دیدن عادیه، حتا خیانت کردنم عادیه. اینکه معشوقـت ازت سرد شه. عادیه. اینکه هیشکی نباشی هم عادیه. چیزی ک عادی نیست نوع واکنش به این سبک از اتفاقاته. واکنشی ک من دارم، چیزی شبیه به اینه ک گور بابات. خطاب به مث
برای من انگار قسمتی از انسانی ـت موقع تولد درست بارگزاری نشده یا شاید اینکه یه ضربه به سرم خورده و اون وقتی ک باید اون قسمت از اطلاعات درست پردازش نمی شه. نمی گم ک آزارم می ده، در واقع. مسئله همینه. شکست خوردن عادیه، افسرده شدن عادیه. خیانت دیدن عادیه، حتا خیانت کردنم عادیه. اینکه معشوقـت ازت سرد شه. عادیه. اینکه هیشکی نباشی هم عادیه. چیزی ک عادی نیست نوع واکنش به این سبک از اتفاقاته. واکنشی ک من دارم، چیزی شبیه به اینه ک گور بابات. خطاب به مث
واقعا هیچ احساسی نمیتونه جای احساس موقع خوندن یه کتاب خوب رو بگیره. حتی دیدن یه انیمه خوب هم نمیتونه.
وقتی شروع می کنی به خوندن، آروم آروم آروم درونش ذوب میشی، لابه لای صفحاتش حل میشی. یه کم بعد، فراموش می کنی که میخوای نفس بکشي. فراموش می کنی چطور صفحه ها رو ورق بزنی. اسمت رو، حتی اسم حروف و زبانی که داری کتاب رو بهش می خونی فراموش میکنی. 
تا اینکه به یه جایی میرسی که دیگه نمیتونی تحمل کنی. باید کتابو بذاری زمین و سعی کنی نفس کشیدن رو به یاد بیار
هنوز سعی میکنم فراموشت کنم
اما تو جزئی از منی .
جدانشدنیچسبیده به روح .
خیلی ازار دهنده ست این تلاش .
با وجود هر نوع رابطه و ادمی توی زندگیم ، باز هم هیچی شبیه تو نیست و نمیخوام باشه .
حتی اگه یه روز تصمیم احمقانه ای بگیرم .
 
نگرانم که این فرصت کم را بکشي.
فصل سوم سریال stranger things رو چند روز پیش تموم کردم. ولی هنوز فکر می کنم. چرا آخه نویسنده این کار رو با ما می کنه؟ البته می دونم چرا. وقتی می خوای بیننده هات رو تشنه فصل بعدی نگه داری که با ولع نگاهش کنن، یکی از راه ها اینکه یکی از باحالترین شخصیتهای قصه رو تو نیم ساعت آخرِ قسمت آخر، بکشي. (شکلک گریه)
 
حدود ده سال پیش وقتی خواهرم دوازده سالش بود و کانون میرفت روزهای زوج کنار کتابهایی که برای خودش می آورد حتما یکیش مال من بود یه رمان نوجوان که خوراکم بود نوجوون نبودم اما شدیدن عاشقش بودم :)) الانم نوجوون نیستم اصلا اما هنوزم برام جذابه و همین باعث شده بازم به یکی بسپارم بره کانون و برام کتاب بیاره :)
یه توصیه از من : به سنتون نگاه نکنید فقط کتاب نوجوان بخونید :))
این کتاب رو برای سومین بار دارم میخونم و هر بار بیشتر دوسش دارم .
 
از همون صفحه ه
چه چیزی ازین بدتر ؟!
که در آخر من متهم شدم .

اگر یک اسلحه برداری و توی ذهنت منو بکشي ، درست مثل کاری که نجفی در واقعیت کرد ، شاید انقدر اذیت نشی
یکدفعه ای منو توی ذهنت بکش . تا کشتن من به مرگ تدریجی در ذهنت .
هرچند که دیگه برام مهم نیست .
تو بشین کنارم تا من باز دستتو بگیرم تو دستم بی بهانه و با انگشتات بازی کنم و بعد وقتی میخوای موهای قشنگت رو درست کنی دستت رو آروم از دستم بکشي و بعد باز با کیوت بودن بی نهایتت، دستتو بذار کف دستم و بگو نمیدونم میخوای بیا بگیر دستمو :)) 
.
و این بار قسم به خودت. خودت که یاد گرفتی نخوایی غم دلت رو به شادیِ پوشالی تبدیل کنی، که یاد گرفتی تبدیلش کنی به یک غمِ سازنده، که دست هاتو بزاری تو پالتوت، هندزفریتُ بزاری تو گوشت، کلاه مانتوتُ بکشي رو سرت و قدم بزنی زیر بارونُ کیف کنی از هوا و صدای روزبه استیفانی که مپیچه توی گوشتُ از قصه ی سنگ صبور میگه واست.
فقط حس دوست داشتنه که باعث میشه از حال خودت خارج بشی ازخواسته هات دست بکشي و کارهایی رو با میل انجام بدی که هرگز فکرشو نمیکردی
همش فکر میکنم ازدواج و مادر بودن سخته چون زمان و انرژی و مراقبت تمام وقت میخواد! اما انگاری علاقه برات آسونش میکنه جوری که باید حواست باشه خودتو فراموش نکنی!
دنیا، دنیای عجیبی است. جامعه، جامعه‌ای است که در آن سوءظن حاکم است. حالا در این ورطۀ حوادث و گذر زمان و درگیری عقل و ایمان اینجانب با نفس خویش باید بیایی و بنشینی برنامه ریزی کنی، درس بخوانی تا بروی کنکور بدهی.کنکور بدهی بروی دانشگاه تا.اما قبل‌تر داشتم میگفتم که چه زمانه‌ای شده! باید مشاورۀ درسی بگیری و منابع درسی تهیه کنی تا بتوانی در کنکور موفق بشوی.اینها ظواهر ماجراست، کسی در پشت صحنه است که ناشناخته و غریبه است و باید از آن مشاوره گرف
نمیدانم چه حکمتی در این فاصله های تخمی ست.شاید فرصتی باشد برای رشد و بلوغ احساسات.اما من نمیخاهم این پیچیدگیها را.دلم سادگی میخاهد، یکرویی و بی ریایی، دلم صدای بادو طوفان و تراکتور میخاهد.دلم آن "نمیخواهم، ولی نمیشود نروم" ها را میخاهد.تو بهمن دول بکشي و بگویم نکش و بگویی چشم و باز اعتراف کنی که نشد.چقدر که این سادگیها قشنگ و دلخاهند
گاهی باید ماشه را بکشي.
و بعد ملافه را.!
روی تمام احساسات و دلبستگی ها و اعتماد ها و تعهدات پوچ زندگی!
و به حرمت اشکهایت.
لبخندی ب خون جاری بزنی
و جریان آرام خشم را به جان دقایق بیندازی!
و سوگند ب آرامش. زمانی ک رها شوی از احساس ، هرچه نداشته ای را خواهی داشت.
و داشته هایت را طوفان فراموشی خواهد برد.
یکیو داری که شب کنارش دراز بکشي و حرفای جدی باهم بزنین؟
از زندگی بگین؛از گذشته،آینده،احساساتت،برنامه هات و
نخودی و ریز در گوش هم بخندین و تمام تلاشتونو بکنین که صداش به گوش بقیه نرسه.
اگه داری خوشبحالت!
دو دستی بچسب بهش و خدا رو شکر کن
 
 
من که ندارم :(
 
اصلا هم منظورم نیست که حتما پسر باشه؛حتی شده یه دوست خوب و همیشگی و هم جنس!
ندارم.
‏خانما یه نوع قهر دارن که نه تو میدونی برا چی قهرن نه خودشون میدونن چرا قهر کردن، فقط میدونن که باید قهر باشن تازه باید موقع نازکشی طوری نازشونو بکشي که قهر نکنن که چرا قهر کردن و تو متوجه نشدی که چرا قهرن!
به همین سادگی به همین خوشمزگی!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتی اعصابت خورده و خودتو گم میکنی بجا جنگو دعوا دق و دلی سر بقیه خالی کردن ناهارت و بخوری سرت رو بکنی زیر پتو و تا سر پتو رو بکشي به خودت و به هیچ احدوناسی فکر نکنی و به خودت بگی اروم باش پرستش درس میشه تازه تو اولشی چته چرا این همه به خودت سخت میگیری آخه .
امروز میرم پیش خانم دکتر جهت مشاوره حتما باید بش بگم این اتفاقا مزخرف ریشه در کجا داره که منم سخت تر از اونم :|
من میگم با من حرف نزن ، که بزنی 
من ردت میکنم ،که اصرار کنی 
من میگم نه ،که مجبور کنیم ب آره 
من میگم هیچی که تو صد بار بپرسی ازم 
من ناز میکنم که تو نازمو بکشي 
من میگم برو که نری 
من میگم برو که نری
و 
من میگم برو که نری . 
# من متنفرم از کسی که هر چی بگم ، بگه چشم ، اوکی؟ 
واسه همینه من از اونایی ک همه دوسشون دارن ، بدم میاد . من یه شیطون لجبازه پرحوصله ی ؟ کرم دوست دارم
من یه آدم بد رو دوس دارم 
که بد باشه با همه ، جز من 
نه یه آدم خوب.  که با همه و م
گاهی اوقات باید شال و کلاه کنی، یه کوله‌ ببندی، بندازی رو دوشت کفش‌های گرون ۵۰۰ هزارتومنی‌ت که تا حالا دلت نیومده بپوشی رو پات کنی و بزنی بیرون. بری کوه! بری بالا. انقدر بالا که تا به حال نرفته باشی. تنها هم بری! تنها بری که یادت بمونه گذر از مراحل سخت زندگیت همیشه با همراه نیست. همیشه خوش نمی‌گذره. همیشه برات دعوتنامه نمی‌فرستن. همیشه قرار نیست لبخند رو لبات باشه. وقتی تنها باشی دیگه اینکه لباست چروکه یا لبخند رو لبت نیست برای خودت هم
نیمهی تاریک من میدونی چیه؟
تاحاال شده توی ذهنت بارها وبارها یه نفرو بکشي؟
توی ذهنت بزنیش و بهش فحش بدی
یا حتی بار ها توی ذهنت خودکشی کنه؟؟
"خنده بلندی سر داد"
اون منم.نیمه ی تاریکم ذهنمه که بارها و بارهاخیلیارو میکشه و نیمه ی روشنم همونیه که نمیذاره اوناروواقعا بکشم!!
 
Da Solo_
مگه این‌جور نیست که باید تلخی‌هاتو هضم کنی. بعضی غل و زنجیرها رو باز کنی و بعضیا رو بسته. و وقتی که فکر می‌کنی حتی نمیشه بلند شد، خودت رو، رو زمین بکشي
می‌دونم که یادم می‌ره که باید همه چیو به دست خودم بهتر کنم. ولی بیا فکر کنیم که این‌طور نمیشه. بیا سعی کنیم امید رو از خودمون دریغ نکنیم. بیا سعی کنیم.
 سی سالگی به بعد که عاشق شوی
دیگر اسمش را نمی نویسی کف دستت ودورش قلب بکشي
یا عکسش را بگذاری لای کتاب درسیات وهی نگاهش کنی
سی سالگی به بعد که عاشق شوی
یک عصر جمعه ی زمستانی
یک لیوان چای می ریزی می نشینی پشت پنجره
و تمام شهر را در بارانی که نمی بارد
با خیالش قدم می زنی !
• روشنک شولی . . . . . 
و من همانم که سی ساله نشده چای می ریزم آهنگ پلی میکنم و در خیالم با او میرقصم و میرقصم و م ی ر ق ص م
یه وقتا هم میشه با وجود داشتن خانواده، فامیل و دوست نگاه میکنی اطرافتو می‌بینی تنهایی. هیچ کسی رو نداری باهاش حتی درد و دل ساده بکنی، کسی نمیفهمه تو رو، درکت نمی‌کنه، نمیدونه یه وقتا قلبت می‌خواد از جاش دربیاد، نمیتونی بفهمونی به دیگران که دیگه نا نداری تو این دنیا نفس بکشي.
با خدا حرف میزنم. درد و دلم رو می‌برم پیش خدا، اما کاش خدا پیشم بود بغلم می‌کرد. دستمو می‌گرفت دلداریم می‌داد.
این حجم از اتفاق بد تو یه روز بی‌سابقه‌ست. 
امروز سخت‌ترین امتحان ترممو دادم و حالا نشسته‌م رو تخت، دارم نفس میکشم. یه جایی می‌خوندم که بعضی از کسایی که سیگار میکشن، اونچیزی که در واقع آرومشون میکنه نیکوتین سیگار نیست، بلکه نفس عمیقیه که موقع دم گرفتن می‌گیرن. حالا هم من نشسته‌م و دارم نفس می‌کشم. تا حالا شده بری یه گوشه بشینی و نفس بکشي؟ 
یکیو داری که شب کنارش دراز بکشي و حرفای جدی باهم بزنین؟
از زندگی بگین؛از گذشته،آینده،احساساتت،برنامه هات و
نخودی و ریز در گوش هم بخندین و تمام تلاشتونو بکنین که صداش به گوش بقیه نرسه.
اگه داری خوشبحالت!
دو دستی بچسب بهش و خدا رو شکر کن
 
 
من که ندارم :(
 
اصلا هم منظورم نیست که حتما پسر باشه؛حتی شده یه دوست خوب و همیشگی و هم جنس!
ندارم.
 
 
 
بعدانوشت:دیشب این اتفاق افتاد،خدایاشکرت!
پرسید تا کی میخوای ولنتاین سیگار بکشي؟شاد باش بخند زندگی کن
 
همونطور که پک عمیقی به سیگارم زدم گفتم
 
ولنتاین یعنی چی؟
 
من به روزی که دستای دلبر تو دستام نباشه میگم جهنم نه ولنتاین
 
روزی که با حسرت از خواب یبدار شم دیگه ولنتاین نیست
 
روزی که تمام دار و ندارم بشه یه قاب عکس ولنتاینه؟
 
شبی که تا صبح گریه مهمون چشام باشه میشه بهش گفت ولنتاین؟
 
شاید ولنتاین برای تو روز عشق باشه.شاید از ذوق و شوق ابراز علاقه ت رو پا بند نباشی.شاید ولنتاین و تو
بسم الله .

هر وقت کم آوردی ؛ 
هر وقت دیدی که دیگر طاقت نداری
هر وقت که حس کردی این غم‌ها ، سختی‌ها ، 
و شکلات‌های "میم‌"دار،
بیشتر از توان و تحمل تو هستند 
تین آیه را به یاد بیاور . . . 
" و ما هیچ‌کس را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کنیم"
( مومنون ۶۲)
خداوند ، 
ترا در حدی دیده که بتوانی این همه درد و سختی بکشي 
و تحمل کنی . . . و لب به شکایت باز نکنی ((:

+از قوانین کتابچه #قانوننامه
+اولین و آخرین قانون
بسم الله .

هر وقت کم آوردی ؛ 
هر وقت دیدی که دیگر طاقت نداری
هر وقت که حس کردی این غم‌ها ، سختی‌ها ، 
و شکلات‌های "میم‌"دار،
بیشتر از توان و تحمل تو هستند 
تین آیه را به یاد بیاور . . . 
" و ما هیچ‌کس را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کنیم"
( مومنون ۶۲)
خداوند ، 
ترا در حدی دیده که بتوانی این همه درد و سختی بکشي 
و تحمل کنی . . . و لب به شکایت باز نکنی ((:

+از قوانین کتابچه #قانوننامه
+اولین و آخرین قانون
کتاب هشت کادو : نگاهی متفاوت به شیوه های عشق ورزی…
کتاب هشت کادونویسنده: مسلم شوبکلائیانتشارات وحدت بخش
معرفی:
نیشی که زن می زند مانند نیشتری است که جراح می زند.سوز دارد اما شیرین است…این ترجمه ی روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) است.توصیه می کنیم مرد ها برای فهم این جمله ی امیرالمؤمنین هم که شده این کتاب را بخوانند.جملات مولا درّ گرانباری است…
بریده کتاب:
امروز بر سر همسرم داد زدم. خب او هم، چنین کرد.اینک از کرده ی خود پشیمانم. اورا نمی دانم.بای
اومدم کتابخونه 
مامان زنگ زد یه خبر خیلی خوبی داد بهم
یکی داره ناخوناشو میگیره تق تق تق:/
بغلیم یه دیقه یه بار میگه میشه میز و بکشي اونور
کتابخونم شبیه بازاره یکی میره دو تا میاد سه تا میره چهارتا میاد
چتونههههه لعنتیا:/
پ.ن:یه پست داریم ازون غرغرا و دعواهای خاله زنه
منتظر باشید له از کتابخونه رسیدم خونه جلو کولر غش کردم بزارم واستون
خدافظ:)
شعر یادوم رَاز گروه سیریا
مدام داره پلی میشه و پاهام با ریتمش هماهنگ میشه و با خوندنش درست همونجا که میگه : که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی قلبم پر از عشق میشه و چشمام پر از اشک.
بعضی آهنگا یجوری حل میشن تو وجود آدم که نمیتونی ازشون دست بکشي.
لهجه جنوبیِ فوق العاده.عاشقانگیش.حتی سرفه های وسطش.
میام تا نزدیک لبات.دِلِی دلی شعر یادوم رَ.
شعر یادوم رَ.
 
 
 
 
 
 
شلوغی بیمارستانها و آزمایشگاهها بدلیل شیوع ویروس کرونا، برای انجام سایر آزمایش ها و تست ها میتونید زیر درخت ادرار کنید‎   . - .‎(\_,'        ' .‎ ./\.          ',',اگر مورچه جمع شد دیابت داری اگر پشه جمع شد عفونت داری اگر بوی کباب بلند شد کلسترول داری 
اگر یادت رفت زیپت رو بالا بکشي آایمر داری
اگر  ان درخت بیچاره برگ هایش پرپر شد بدون کرونا درای
 
گاهی اوقات باید شال و کلاه کنی، یه کوله‌ ببندی، بندازی رو دوشت کفش‌های گرون ۵۰۰ هزارتومنی‌ت که تا حالا دلت نیومده بپوشی رو پات کنی و بزنی بیرون. بری کوه! بری بالا. انقدر بالا که تا به حال نرفته باشی. تنها هم بری! تنها بری که یادت بمونه گذر از مراحل سخت زندگیت همیشه با همراه نیست. همیشه خوش نمی‌گذره. بعضی وقتا باید بفهمی چقدر تنهایی و کی واقعا همراهته! بعضی وقتا باید بفهمی رفیق کیه دوست کیه دشمن کی. همیشه برات دعوتنامه نمی‌فرستن. همیشه قر
بهم گفت عشق مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی می بازه. بازی عشق مساوی نداره. یا می بری یا می بازی. بگو ببینم تو عاشقی بردی یا باختی؟تو چشماش خودم رو نگاه کردم و گفتم می دونی اولین بار کِی دستش رو گرفتم؟ تو بازی نون بیار کباب ببر»!سال آخر دانشگاه همه بچه ها دور هم تو کافه جمع شده بودیم. بعضیا تخته بازی می کردن ، بعضیا شطرنج و بقیه هم دوز ! فقط من و اون بودیم که نشسته بودیم و بازی بقیه رو می دیدیم. بهش گفتم چرا بازی نمی کنی؟ گفت این بازی ها ر
یکی از فامیلا دانشجوی پزشکیه
با یه مغازه دار ازدواج کرده
حالا طفلی گویا وضع طرفم خوبه ها
بعد داییم امشب اومده خونه مون
میگه از همون دانشگاه یه شوهر دکتر واس خودت پیدا کنی ها
نبینم برگردی بری به یه مغازه دار شوهر کنی
یه اصلاح هم به کار برد به معنای اینکه طرف از اینا باشه که گوشش رو بکشي با خودت بیاریش
حالا اگه اوردر جدید داد اونم مد نظر میگیرم
بری اون بالا. تو ننوی وسطی. یه نفس عمیق بکشي. دستاتو باز کنی. آروم به جلو خم شی، اونقدر که ته دره رو ببینی. مکث کنی. تردید کنی. به همه احتمالات فکر کنی. شک کنی که یعنی می ارزه؟ اگه اون طور که فکر می کردم نشه چی؟ یه بار تو عمرت تصمیم بگیری قاطعانه تصمیمتو اجرایی کنی و دلهره رو بذاری کنار.
و پرواز کنی.
همه ما یک روزی یک جایی چوب خط زندگی مان پر میشود، حالا نه اینکه سرمان را بگذاریم زمین و دراز به دراز  بیفتیم روی زمین و دور از جان، جان نداشته باشیم.  
نه، همینکه یک جایی احساس کردی که دیگر هیچ چیزی حالت را خوش نمی کند، که دیگر هیچ چیزی دلت را هری نمیریزد پایین، که دیگر دلت غنج نمیزند برای یک دوست داشتن، مرده ای، حتی اگر جان داشته باشی، حتی اگر نفس بکشي.
سوم ابتدایی که بودم مامانم یه دوچرخه دست دوم سبز رنگ برام خرید چون قدم کوتاه بود تا پنجم ابتدایی برام بزرگ بود 
تازه ترمزاشم کارنمیکرد واسه همین همیشه پاهام زخم وزیلی بود
ولی رفیق بود برام تاچندسال وجب به وجب کوچه ها و خیابونارو باهم میرفتیم 
دوم راهنمایی که شدم اوراق شده بود فرمونش کج شده بود چرخاش تاب برداشته بودن
ولی میشد دستی بهش بکشي واستفاده کنی 
رفت ته انباری .

ادامه مطلب
مسلمونون مه ره انا ندومه چیه
قبولی مه دل آنا ندومه چیه
قبولی مه دل آنا مردم کیجا
کیجا مه ره خانه آنا شما ره چیه
شی دل درد قربون
شی دل تنگ قربون
 
مست بلبل بیمه آنا لال بیما لال
مه ره گول بزوئئ  آنا بکشي شه دنبال
سر پول چوبی آنا من دارمه قرار
نا راهی پیش دارمه آنا راهی فرار
 
اگر کسی مطمعن باشد که فردا صبح می میرد چگونه رفتار می کند ؟
اگر سرش داد بکشي هم حرفی نمی زند لبخندی می زند و با خود می گوید که وقت نداریم،وقت نداریم، عمر وقت این کار ها رو نداره واصلا ارزشش هم ندازه که برای یک روز زندگی انقدر عصبانی بشم ارزش نداره
حضرت آیت الله بهجت می فرمایند : وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است ولی ما خیلی دور می بینم وگرنه اینقدر باهم نزاع نداشتیم
#مرگ #یاد_مرگ #بهجت #بهجت_العارفین
موضوع این نیست که تو نمی‌ترسی از اینکه زمین بخوری و هزار تیکه بشی و شکست بخوری، موضوع اینجاست که تو می‌ترسی خیلی هم می‌ترسی ولی بالاخره انجامش میدی؛ چون تو قوی‌تر از ترس‌هات هستی؛ چون تو خالق ترسی و اگرچه خالق بر مخلوق عشق می‌ورزد ولی خالق بر مخلوق برتری ذاتی دارد.
گاهی لازم نیس نفهمیتو به رخ بقیه بکشي
فقط کافیه فهمیدگیتو به همه ثابت کنی .!

میگم این جمله چقدر عجیبه .
نیس؟
دست از اثبات خودت به بقیه بردار و یه چیزایی رو به خودت ثابت کن !
با خودمم.

تا قبل از شنیدن این جمله 
یه جمله دیگه برام در صدر جملات ثقیل قرار داشت:
انتظار شعور داشتن از همه.
خود بیشعوری است.
اینو داداش نگفته .ولی خوبه!
اینجا جنگله. هر کس ب فکر خودشه و تو چرا یاد نمیگیری لازم نیست نگران همه باشی؟ لازم نیست هروقت کسی ناراحت بود حالشو خوب کنی. لازم نیست جور همه رو بکشي. لازم نیست هرکاری خواستی بکنی ب همه بگی ک اگه میخان اونام انجامش بدن
ببین کلا تو شرایطی ک تو یاد بقیه میفتی و میخای کمکشون کنی اگه اونا تو اون شرایط باشن اصلا یه لحظه اسم تو یادشون نمیاد
پس انقد نگران آدمایی نباش ک نگرانت نیستن
گاهی نباید کنار بکشي نه برای خودت، نه برای دوستدارانت که برای بدخواهانت که حتی همین کنار کشیدن سبب خنکی دل آنها و رضایت و شادی آنها نشود. و چه سخت است اینکه ندانی دقیقا مرز دوستداران و بدخواهانت کجاست و ماندن و رفتن قرقی نخواهد کرد، زجرآورند. و چه جالب است این جمله از عباس کیارستمی که دوستانم می‌رنجانندم مدام، از دشمنان چیزی در خاطرم نیست

المومن کالجبل‌الراسخ، لایحرکه‌العواصف
تویِ تاریکیِ اتاق دراز بکش
هنذفری بذار تویِ گوشت و به یک موسیقی آروم گوش کن و تمام این روزهای تلخ و شیرینی که گذشت رو از مقابل چشمات عبور بده تا وقتی چشماتو باز کردی راحت تر نفس بکشي
این فرصت رو از دست نده!
میدونی چیه ؟
 گذشته تموم شده
اگه ازش رد نشی
اون از تو رد میشه
و تمومِ راه رو بند میاره.!
+و گاهی اونقدر تنهایی که بعدِ اون لحظه هرکیم بخواد بمونه پیشت ، برات اهمیتی نداره ، اون لحظه دقیقا همین الانِ !
روزی چند تسبیح دمِ "لعنت بر جبر جغرافیایی" می‌گیرم. فکر کن هر شب به جای یار، بالشت بزرگت را در آغوش بکشي و خودت را گول بزنی که "فکر کن یار است!"، و صبح با نوازش یادش بیدار شوی. صدایش را بشنوی و به ترسیم چشمان زمردینش بپردازی. حسرتِ یک لمس دستانش به دلت بماند و به وصال نرسی.بیچاره های لانگ دیستنس، محصور شده در -قفس- اعداد و ارقامِ مختصات جغرافیایی، هرروز با خیالِ بودن دلبر و نبودنش، مرگی دمادم را تجربه می‌کنند
چله نشینی که فقط عزلت نیست! 
هنر اینست که بین آدمها باشی و چله بگیری. (هرچند منکر نوع اول هم نیستم)
سخته به گوشت بخوره و نشنوی
سخته ببینیش و نگاهش نکنی
سخته دلتنگش باشی، بتونی بری و نری
سخته دلت بخاد و پا روش بذاری
سخته تو خیالت جولان بده و به عهدت پابند بمونی
آدمیزاده دیگه
آدم یعنی همین
یعنی دو تا راه داری 
یعنی دو تا وجه داری
یکی فطرت و دیگری نفس
میتونی نفستو به بند بکشي
و این معنی کامل لذته، این لذتبخشه
نه به جهنم خواهی رفت، نه مجازات دیگری خواهی دید اما گیرم کسی ندید و نفهمید تو که خودت را دیده‌ای و می‌دانی چه می‌کردی. تو باید از خودت خجالت بکشي، برای اینکه زورت به خودت نرسیده و عهدشکنی کرده‌ای. تو بزرگ خواهی شد. مَرد خواهی شد و هزار جور سختی و بلا به تو رو خواهد آورد. تو باید زورِ جنگیدن با آن‌ها را داشته باشی و مردی که زورش به خودش نرسد، زورش به هیچ چیز دیگر هم نخواهد رسید» 
منبع: https://t.me/atrafpublication/760
این به تو بستگی دارد. زندگی فی نفسه مانند یک بوم سفید نقاشی است؛ هرچه بر روی آن بکشي، همان می شود. می توانی رنج و محنت بر روی آن نقاشی کنی، از طرف دیگر می توانی نقش شادی و خوشبختی بر آن بیفکنی. شکوه و عظمت وجود انسانی تو در این آزادی خلاصه می شود. 
ادامه مطلب
هوای اردیبهشتِ
ساعت چار و نیم عصر
 
صدای بارون میاد.
تو توی یک حیاط سر سبز دراز کشیدی روی یک تخت زیر سقف بالکن حیاط، دور تا دور درخت های بلندِ، باغچه پر سبزی خوردن
و بوته گوجه و بادمجون محلی
صدای شاد گنجشکها میاد فقط
و بارون
توی خیالتم همه چی مرتب و اروم
از هیشکی ناراحت نیستی چون توقعی نداری
برا هرچی که احتیاج داری به هر حال راهی پیدا میکنی
حتی اگر قراره چیزی از وسایل خونه تو بفروشی پولشو جور کنی
یا کار کنی یا خودت سختیاشو بکشي
 
فقط آرامش ر
در بعضی طوفان‌های زندگی، کم‌کم یاد می‌گیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه می‌شوی بعضی را هر چند نزدیک، اما نباید باور کرد.
متوجه می‌شوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد.
می‌فهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمی‌توان شناخت.
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه‌شدن تاوان دارد؛ ممکن است در حین آگاه‌شدن درد بکشي،
این آگاهی دردناک است
اما هرگز تلخ نیست.
A letter to someone, anyone
سلام بهار کوچولوی عزیزم ،من بهار بیست سال بعدم میدونم از دیدن این نامه تعجب میکنی شاید حتی بترسی اما نه تعجب کن نه بترس.
میخوام بهت بگم همه ادمایی که بهت آسیب میزنن ،یه سری زخم دارن. اونا میخوان تو هم همون دردی رو بکشي که اونا میکشن ،البته از قصد نیست ها .روش زندگیشون اینه.
میدونی باید چیکار کنی؟ 
بزارشون پشت سرت.
میدونی که دوستت دارم؟ 
خب اگه نمیدونی بدون خیلی دوستت دارم‌.
بهار بیست و چند سال بعد
خستگی بعد از تمرین و باشگاه از لذت بخش ترین خستگی های دنیاست
خستگی که کلی حس خوب و انرژی خوب بهت منتقل میکنه
حس اینکه مفید بودی
حس اینکه یه کار مثبت انجام دادی برای خوب شدن حال خودت
حس پیشرفت
حس سلامتی
و مجموعه ای از حس های خوب که احتمالا برای هر شخصی متفاوت باشه
و چقدر لذت بخش تره که بعد ازخوردن ناهار دلت میخواد با خیال راحت و بدون هیچ دغدغه ای دراز بکشي و یه کتاب دستت بگیری (در اینجا بنده در حال مطالعه 4 اثر فلورانس هستم) و شروع کنی به خوندن و ک
 بغض را نمی شود خورد، نمی شود نوشید، نمی شود حتی بالا آورد، نمی شود دستت را ببری توی گلویت و بکشيش بیرون.
 بغض را فقط می توانی نَفَس بکشي، یک نفس عمیق که برود تا عمق وجودت و پُر کند تمام جانت را تا تو بمانی و وجودی که فقط بغض است و حسرت.
+گلایه نمی کنم هیهات! که عذابِ فراقت حتی چونان دستِ نوازش است بر سرِ دلِ یتیم مانده ام.
+مصرعی از شکنجه واره نجمه زارع
آمده تو، می‌گوید "امروز همه‌ی مریضای خانم دکتر هم افغانی‌ان، انقدر حرف می‌زنن که سرم درد گرفت. از ساعت ده دارن حرف می‌زنن اینا. چقدر پرحرفی بده."
نیم کیلو منطق اگر خوانده بودی، می‌دانستی، پرحرفی ربطی به افغان یا ایرانی بودن ندارد. بیا اگر توانستی پنج جمله‌ی متوالی از زبان من بکشي بیرون، جایزه داری.
یادت بمونه هیچ وقت هیچ چیزی بالاتر از صداقت و راستی نیست
دروغ همه چی رو نابود می کنه
راهِ درست اونیه که دروغ توش جایی نداشته باشه
تا با آدمِت روراست نباشی،دائم نگرانی و مضطرب،پس حواستو جمع کن
دروغ همه چی رو نابود میکنه
اعتمادش که از بین بره،بیچاره ای
پس از روز اول باهاش مثل آب،زلال و شفاف،برخورد کن تا نگرانی ای از این بابت نداشته باشی
زندگی اونقدرا هم طولانی نیست که تو همون مدت محدود هم عذاب بکشي

استارت ع.ا  ==> 15 اردی بهشت 98
در بعضی طوفانهای زندگی، 
کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد
متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه شدن تاوان دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشي،
این آگاهی دردناک است
اما هرگز تلخ نیست
نه اینکه ازت بخواهم به خودت سخت بگیری، نه اتفاقا دلم میخواهد تا آنجا که میشود کاری کنی که به تو خوش بگذرد! ولی خواسته ی قلبی و واقعی من از تو این است که با تموم وجود زندگی کنی! سعی کن از تک تک لحظه هایت لذت ببری، گذشته را فراموش کنی و امروزت را خیلی زیبا نقاشی کنی، دلم میخواهد به ندای قلبت گوش کنی و دست کودکی را بگیری و به خانوم میانسالی لبخند بزنی، دلم میخواهد همراه با افتادن برگ های پاییزی، غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و نفس بکشي در آسمان
نه اینکه ازت بخواهم به خودت سخت بگیری، نه اتفاقا دلم میخواهد تا آنجا که میشود کاری کنی که به تو خوش بگذرد! ولی خواسته ی قلبی و واقعی من از تو این است که با تموم وجود زندگی کنی! سعی کن از تک تک لحظه هایت لذت ببری، گذشته را فراموش کنی و امروزت را خیلی زیبا نقاشی کنی، دلم میخواهد به ندای قلبت گوش کنی و دست کودکی را بگیری و به خانوم میانسالی لبخند بزنی، دلم میخواهد همراه با افتادن برگ های پاییزی، غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و نفس بکشي در آسمان
پس از اول که دیدمت متوجه خرده موهای روی صورتت و گوشات شدم و فکر میکنم بعدا ازت بپرسم که موهاتو کوتاه کردی؟ 
یادم میره و وقتی یه جا شالت میفته و موهای کره ای و بانمکت رو می بینم میپرسم که عه باز این شکلی کوتاه کردی و دلم برات قدر بی نهایت ضعف میره!
بعد بریم تو اون کوچه و آب بخوریم و بخندیم به شانس بدمون و من یهو زل بزنم تو صورتت و خنده م بشه لبخند و تو یکم خجالت بکشي و من آروم خرده موهایی که نشسته روی پوست گندمی و قشنگت رو بردارم و مواظب باشم که صور
دخترکم نگار! خواستم بدانی من خوشحال میشوم اگر ورزش کنی، دوش بگیری، شمع روشن کنی و مدیتیشن هایت انقدر طولانی شوند که از کمردرد دراز بکشي
دخترکم نگار! دوستتدارم. دلم برای موهایت و معصومیت دست هایت تنگ شده. دلم برای زنده بودنت تنگ شده. کاش برقصی نگار. نمیتوانم دنیا را بدون رقصیدن های تو، زیبا ببینم. 
من دوستتدارم. لطفا برای من هم که شده، کمی زندگی کن. اب نبات چوبی ها همه بد مزه شده اند و اب انبه ها سریع تمام میشوند. حال خوب با این چیزها تامین نمیش
وای بر دهانی که بی موقع باز شود.
هر چی میگذره خوب میفهمم یه آدم مریضی هستم ، یه آدم که تعادل نداره
جایی که باید آروم باشم ، عصبانی ام
جایی که باید حفظ حرمت کنم ، بی احترامی میکنم
امروز خیلی بد با سینا رفتار کردم ، هر چند کمی مقصر بود ولی من .
مثل این باشه که یه سفره رو به بهترین شکل و ظروف شیشه ای خاص بچینید واسه میهمون
و موقع نشستن میهمان ها بر سر سفره ، سفره رو بکشي و همه چی خراب بشه
و نشه درستش کرد
دقیقا کاری که امروز کردم
وای چقدر شرمنده ام
چرا
سلام.
خیلی وقت‌ها کنتاکت بین آدم‌ها مثل طناب کشیه. وقتی فرد روبه رو یه واگنش اشتباه داد،  اگر تو نری و سر طناب رو نگیری که بکشي، دیگه کنتاکت از لحاظ هیجانی هی قوت نمی‌گیره. طناب‌ کشی‌ای به وجود نمی‌آد در واقع، طرف یه کم می‌کشه و بی‌خیال می‌شه.
اون وقت، وقتی این رفتار‌های از سر خشم و کنترل نشده‌  تموم شد می‌تونی بری نزدیک طرف، باهاش حرف بزنی و کنتاکت رو کم و با حوصله حل‌ش کنی. :)
 
* در دسته بندی پروژه‌ی گذار.
فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی، آنهم ی‌ست. هرگناه دیگری صورت دیگر ی‌ست.وقتی مردی را بکشي زندگی را از او یده ای. حق زنش را برای داشتن شوهرش یده ای، همینطور حق بچه هایش را به داشتن پدر. وقتی دروغ میگویی حق طرف را برای دانستن راست یده ای، وقتی کسی را فریب دهی، حق انصاف و عدالت را یده ای. میفهمی؟».بادبادک باز _خالدحسینی  فقط یک گناه وجود دارد
نت که وصل شه اول از همه سرچ می کنم که یادم بیاد کلمه جادویی مری پاپینز چی بود، (که اون مردک، احسان کرمی، با تکرارش اون طور می رقصید!!:))) بعدش می رم سرچ می کنم عاقرقرحا چیه، و بعد می رم گودریدز کتابایی که این هفته خوندم رو توش علامت می زنم.
 
می بینی چقدر معصومم آقای جمهوری اسلامی؟ می شه از ما بکشي بیرون؟!
 
از آهنگ این جمله خوشم میاد اما نمی فهمم معنی ش چیه:
جهنم در انقطاع خیال توست از این که نمی توانی پرنده شوی.
+ از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارو
با حبیب کاف رفتیم دندون پزشکی برای معاینه؟!؟  دکتر گفت یه سری از دندوناتو بکشي تا ببینیم اوضاع حالت دندونات چطوری میشند! وقتی ۱۲-۱۳ سالم بود آبجی خانم سمیه که دانشجو بود اهواز با مامان خانم رفتیم اهواز دندون پزشکی که دندونمو درست کنند اون زمان ماهشهر نبود دندون پزشک خوب هیچ یه روز از صبح تا شب رفتیم اهواز دکتر تقریبا همین حرف‌هارو زد بعلاوه ارتودنسی وقتی برگشتیم باباخان گفت حالا بعد بگذار بری اصفهان
هزار بار دیگه بشکنی ام، باز بلند میشم.هزار بار دیگه قلبم شکسته بشه بازم عشق می ورزم. غلبه کنی و خواب و از چشمام بگیری بیدار میمونم و شعر میخونم.شمع روشن میکنم. موسیقی گوش میکنم.سیگارم رو میکشم.
صدبار دیگه بی پناهم کنی باز بلند میشم و خرده هامو به هم میچسبونم.
با بغض بخواهی خفه ام کنی لالایی میخونم برای دلم. نوازشش میکنم تا قرار بگیره.
فرش آرروهام و از زیر پاهام بکشي باز رویاهای تازه می بافم.
میسوزم.خاکستر میشم.اما تسلیم تو نمیشم.
صبر میکنم.پا به
من از نوشتن اسم واقعی ادمها اینجا هیچ ابایی ندارم.
ولی فکر میکنم اوج بی شخصیتی، عجول بودن در حین تصمیم گیری، چیپ بودن، بی عقل بودن، و لاشی بودن من و مشابهات من هست،
که بخوایم برای بالا بردن خودمون، از اسم بقیه استفاده کنیم.
برای اینکه خودت رو بکشي بالا یا نشون بدی که با ادم حسابیا سر و کار داشتی یا با ادمای دروغگو و بدقول و ناحسابی تعامل داشتی، نیازی نیست اونها رو معرفی کنی. همین که خود اون ادمها بخونن و بفهمن کارشون زشت بوده کافیه.
هر چقدر که می‌توانی صبور باشآرام و صبور.نه اینکه غصه‌ها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم.!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیله‌ی چراغِ توکلت را بالا بکشي، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند.تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند.بگذار گریه‌هایت که تمام شد،آفتاب مهربانی‌اش بتابد به گوشه گوشه‌ی دل و جانت.
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
پیامبر است. اولوالعزم است. صاحب امامت است. اما به وقتش زُل می‌زند توی چشم‌های نادیدنی او و می‌گوید: دلم آرام نیست، نشانم بده.
روی آدم را باز می‌کند، تا بی‌‌که صدا بلرزد، فریادم را سر او نجوا کنم:
می‌دانم! هم می‌دانی و هم می‌توانی. انتقام آن‌جا که تو منتقم باشی کام را نمی‌خراشد. می‌دانم و ایمان دارم. دلم آرام نیست اما. بگو کدام پرنده را بر قله‌ی کدام کوه بگذارم، تا جلوه‌ای از رست‌خیزِ آرامشت را پیش چشمم بکشي لیطمئن قلبی.؟!
دانلود آهنگ جدید مهدی جهانی به نام ناب
Текст песни nab Mehdi Jahani
تا منو عاشق نکنی ول نمیکنیТы не отпустишь, пока не полюбишь меня
حرف داری اما درد و دل نمیکنیВы гоорите, но не чустуете боли
میدونی که چه جوری آتیش بکشي دلمو

ادامه مطلب
ساعت رو روی ۷:۳۰ کوک میکنم ، با شیم دم پارک قرار داریم که از اونجا بریم کاروانسرا ، دراز کشیدم رو تختم هوای سرد پیچیده تو اتاقم دماغم یخ کرده ، موهایی که بلند ترین لاخش به یک بند انگشت نمی‌رسه هم خیسه کوتاهشون کردم هرکس میبینه میگه خلی تو ! امشب تو اتوبوس دانشگاه از برگشت اینقدر خندیدم که نفسم بند شده بود ، هرچی آدم بود ریخته بود تو اتوبوس اصلا نمیشد نفس بکشي ، دستم و به صندلی یه پسری گرفته بودم انگشتام محکم فرو رفت تو کتفش اما خب من بعدش متوج
دانلود آهنگ میلاد باران من دیوانه | متن+کیفیت
همین حالا دانلود کنید آهنگ جدید میلاد باران بنام من دیوانه با متن و دو کیفیت 320 و 128
شعر : علی بحرینی / آهنگسازی : میلاد باران/ تنظیم کننده : پیام هوشمند
Exclusive Song: Milad Baran – Mane Divane” With Text And Direct Links In jazzmusic
متن آهنگ من دیوانه میلاد باران
♪♪♫♫♪♪♯
همه فهمیدن من و تو به وصلیم زیر بار طعنه ها ساده نشکستیمهمه فهمیدن ساده دل بستیم اهل احساس شدیم و همچنان هستیمدل من دیوانه عاشق به تو گرم است به اینکه باشی
در مقوله استرس و مدیتیشن برای کنترل استرس باید یادآوری کنم که مدیتیشن و بقیه روش ها فقط برای استرسی کاربرد داره که اومده و رفته وگرنه شما یه غولی به نام استرس جلوت نشسته باشه و شما چشاتو ببندی و نفس عمیق بکشي وقتی باز کنی چشماتو دوباره همون غول رو میبینی که جلوته و دوباره بهم میریزی. در نتیجه این متد جواب نمیده اصلا و شما باید اون غول رو از سره راهتون بردارین و الا میشینه جلوت و نگات میکنه تا از پا دربیای.
 
 
+ هنوزم زل زده بهم و داره نگام میک
شده حس کنی هیچی سرجاش نی؟
شده زجر بکشي و کاری از دست برنیاد
شده بشینی زل بزنی به رفت و امد ادما و با خودت بگی من کجای این زندگیم ؟
شده دیگه حوصله کوچک ترین دیالوگ های روزمره ات هم نداشته باشی ؟
شده از همه جا و همه کس خسته بشی و دیگه توان شنیدن صدای کسیو نداشته باشی ؟ نه که نخوای ها نتونی !
شده دق کنی و همش با خودت بگی پ کی این زندگی تموم میشه ؟ پ کی همه چی میاد سرجاش پ کی روزگار بناست روزای بروفق مرادشو نشون بده ؟
+ اره میدونم ! روزای خوشمه و حالیم نی
+ میگفت باید خماریشو بکشي، یه معتاد وقتی که میخواد ترک کنه، اگه مدام بره و یه پُک بزنه هیچوقت نمیتونه ترک کنه، باید خماریشو بکشه تا بتونه رهاش کنه. درد داره خوبم داره، اما بهای هر چیزی رو باید پرداخت. هرچند سنگین. 
+ خماریشو میکشم. غمم زیاده! اما میکشم. پوستم باید کلفت بشه. 
+ چرا مینویسم؟ که یادم بیارم چی شد که بزرگ شدم. 
+ روزای تعطیل رو دوست ندارم. کلافه ام، چیزی گم کرده ام انگار!
(برای میم)
همه چیز از یک دفترچه چرمی مرموز شروع شد، که همیشه آن را به خودش چسبانده بود و در هر حالی چیزی در آن می‌نوشت. مفتون کلمات در هم تنیده و بر‌هم ریخته‌ی روی صفحات سیاه‌شده‌ بود که گاهی هیچ معنی بدرد بخور و مفیدی را نمی‌توانستی از آن بیرون بکشي.
ادامه مطلب
یه مدت ایده ی خاصی به ذهنم نمیرسید که بنویسم.
بعدش با خودم گفتم حالا که خیلی وقت گذشته، باید یه چیز خوب بنویسی!
پس ایده های ریز و درشتی که خیلی خوب نبودن رو رها کردم چون به اندازه ی کافی خوب نبودن.
بعد از یه مدت.
نه ایده ای بود. و نه انگیزه ای برای نوشتن.
اونقدر که الان شک دارم که چون ایده ای ندارم نمینویسم
یا چون نمینویسم. ایده ای ندارم.!
.
گذشتن از یه سری چیزا. مث مرگ یه سری احساس نابه.
حس نابتو که از دست بدی، مُردی!
خودکشی بخاطر بقیه اصلن
پدر(همایون ارشادی):خب هرچی ملا()یادت داده رو ول کن فقط یه گناه وجود داره اونم یه. والسلام!
هرگناه دیگه ای هم نوعی یه.اگر مردی رو بکشي یک زندگی رو میی حق زنش رو از داشتن شوهر میی .وقتی دروغ میگی حق کسی رو از دونستن حقیقت میی.
وقتی تقلب میکنی حق رو از انصاف میی میفهمی؟
دیالوگ فیلم"بادبادک باز"
اعتماد و اطمینان متقابل دری است از درهای بهشت یک رابطه !
چراغ های رابطه مادامی که این احساس متقابل هست روشن خواهد بود .
صمیمیت و مهر مثل عطر گل نرگس همه جا می پیچد و طرفین در آرامش گفتگو می کنند .
بی نگرانی از قضاوت .
بی دلهره ی بدفهمی .
و با آرامش داشتن یک دوست که تو را آنطور که هستی پذیرفته و نیازی نیست بار سنگین نقاب ها را بر دوش بکشي . چرا که تو براحتی خودت هستی .
از کج فهمی ها آسوده ای و مهمتر آنکه می دانی تمام احساسات زیبایی که داری تا حدود زیاد
الان که چهارم فروردین شده،که وارد سال نود و نه شدیم،که از نود و هشت زنده بیرون اومدیم ،که این روزا که شش روز است که خواهرزاده به دنیا اومده و  خونه ابجیم قرنطینه ایم از صبح که بیدار میشی با بچه چهارساله که حالا با اومدن ابجیش بیش تر از گذشته حساس شده بازی کنی نقاشی بکشي،کاردستی درست کنی،لباس های نی نی رو بشوری،ظرف بشوری موقع شستن بچه کمک کنی ،و شب خسته دراز بکشي و تازه اگر فکر ها اجازه بدن چند خطی کتاب بخونی،
حالا بگم از نود و هشت،از سالی که پ
بدترین چیز بعد از ۵ سال درس خوندن اینه که همواره تصور کنی چقدر دانشگاه و اساتید گرام! مانع پیشرفتت شدن و ای کاش! به جای وقتی که حروم کردی سر کلاساشون بابت نصایح پدرانه و شر و ورهای نان‌استاپشون می‌تونستی وقتت رو بذاری رو چارتا چیز بدرد بخور که آخرش نشینی مثل من پشت سیستم آگهی‌های ایران‌تلنت رو زیر و رو کنی و هی آه بکشي که تو می‌تونستی الان برای خیلی از اون آگهی‌ها رزومه بفرستی ولی چون باید نمره‌ی ریاضی یکت رو از ۶ بکنی ۱۲ که مشروط نشی، برگ
یوگا یکی از ورزشهایی است که برای ریل خیلی خوبه
کمی شبیه مدیتیشن است البته از نظر ریل عضلات. یوگا با حرکات کششی آمیخته شده.
من یک دوره تجربه اش کردم.
هنوز هم لحظه آرامش بخشی را که در قسمتی از آن که بایستی روی زمین دراز بکشي و وزنت را به زمین بدهی را به خاطر دارم. بعد از یک روز کاری طولانی بود و من هم حسابی خسته بودم. باور نمی کنید یک لحظه انگار تمام خستگیم رفت. متاسفانه به علت کمبود وقت و مشکل جسمی نتونستم کلاسم را ادامه بدهم ولی اگ
همه مشکلات خاص خودشون رو دارند.من هم از این قضیه مستثنی نیستم.این هفته امتحانامونه از امروز تا پنجشنبه 6 تا امتحان دارم،کلا نگران هیچکدومشون نیستمب ه غیر از زبان و به توجه به مجازی بودن طبیعتا معدلم زیر 19 بشه باید برم بمیرم.این چند روز برام مهم نیستش،اینکه به چه شکلی بگذرونمشون فقط مهمه که به خوبی بگذرونم و برن. ولی بعد از این تاریخ دو تا راه داریم.میتونیم مثل قبل باشیم و صرف حیات و نیاز همه ی کار هارو انجام بدیم یعنی چی این حرفم مثل اینکه امت
بالای آب می‌آیی نفس می‌گیری دوباره زیر آب می‌روی،
این تمام حکایت بالا و پایین زندگیست، بالا آمدنت هم در خدمت پایین رفتنت خواهد بود.
شما هم باشی خسته می‌شوی، نمی‌شوی؟ نفس کم می‌آوری، نمی‌آوری؟ بعد هم بالای آب عده‌ای
خوش‌گذران پیدا شوند و به تو بگویند خوش باش، بخند، از زندگی لذت ببر. چه می‌کنی؟ تنها
یاد نفرینی می‌افتی که می‌گفت روی آب بخندی. اگر خون به مغزت برسد اتوپیای تو می‌شود
خشکی یعنی همان خاک و خل، یعنی همین خاک خل‌پرور. آن قدر ر
همه چیز از یک دفترچه چرمی مرموز شروع شد، که همیشه آن را به خودش چسبانده بود و در هر حالی چیزی در آن می‌نوشت. مفتون کلمات در هم تنیده و بر‌هم ریخته‌ی روی صفحات سیاه‌شده‌ بود که گاهی هیچ معنی بدرد بخور و مفیدی را نمی‌توانستی از آن بیرون بکشي.
ادامه مطلب
                                                                                     
زیاد سخت گرفته ایم!
زندگی چیزی به جز گرفتن یک  استکان چای لب سوز از دستان مادر بود؟! که بنوشی و نفس آرامی بکشي و غرق شوی میان گل های سرخ پیرهنش؟؟!!
یا کنار پنجره ی چوبی بنشینی و انتظار بکشي برای آمدن بابا؟! برای شنیدن صدای امن پاهایش؟! که به دستان مردانه اش خیره شوی و دنبال دلخوشی های کوچکی برای ذوق کردن و بالا و پایین پریدن بگردی؟!
 
زندگی مگر چیزی به جز تماشای گلدان های سفا
 به احترامِ لحظه ی "آخِیش"
▫️امروز روز من بود. امروز را با شنیدن یکی از بهترین خبرهایی که میشد بشنوم شروع کردم. صبح، همینطوری که خمیازه میکشیدم و ایمیلم را چک میکردم، دیدم که مقاله ای که حدود یکسال عمر و اعصاب و شب و روزم درگیرش شده بود، بالاخره برای چاپ توی یک مجله ی پدر و مادر دار پذیرفته شده.
▫️این قضیه ی مقاله، هر دانشجویی را حداقل یکبار حسابی چلانده و روی روح و روانش یک تانگوی لایت رقصیده. اولین درد قضیه اینجاست که باید یک ایده ی جدید بزن
-فقط خدای زبونی، چیه مثل این میمونا بپر بپر می‌کنی؟! هر کی ندونه فکر می کنه زخم شمشیر خوردی، حالا دیگه می‌خوای آدم بکشي؟! اصلا می‌تونی کش شلوارت رو نگه‌داری؟! من خودم جواب دندون شکنی بهش دادم، لازم نبــ.
 محسن درحالیکه صورتش از درد جمع شده بود با اخم غلیظی گفت:
-هر جا اون هرزه رو ببینم ش می‌کنم تا درس عبرتی بشه برا بقیه.
بی‌بی صورتش رو جمع کرد و چینی کنار چشمهاش نشست و با حالت تمسخر آمیزی گفت:
- خوبه حالا، چیه انگار جو گرفتدت؟!
شاکی گفتم:
-
نوشته فلانی هنرمند دوزایه و تصویرسازیاش مفت نمی ارزه چون شبیهش توی پینترست ریخته!!! فقط چون به خودش گفته بود هنرمند!
اولا که دوزاری باشه یا نباشه حق توهین نداری چون داره برای کارش زحمت میکشه.درس میخونه تمرین میکنه و تو خودت یه خط کجم نمیتونی بکشي
دوما اینکه شبیهش توی پینترست( خدای من ) ریخته باشه باز هم به این معنی نیست که کارش ارزش نداره و یا کپیه.الان مردم ارتیست های مورد علاقشونو دنبال میکنن.ازشون الهام میگیرن و مشخصه که کار خیلیا شبیه هم م
من امروز برای اولین بار تو کل زندگیم، دلم میخواست که سیگار میکشیدم ، که به چیزی اعتیاد داشتم تا برای لحظه‌ی هرچندخیلی کوتاهی تمام این فکرها و صداهای تو سرم خفه شن و دردم یادم بره تنها توی خونه نشستم و تاریک ترین آهنگ‌های گوشیم رو پلی میکنم و به این فکر میکنم که به من به یه درمان نیاز دارم چون از چیزها خستم . واقعا دیگه نمیتونم یه دوره‌ی دیگه افسردگی و خودتخریبی مدام رو طاقت بیارم 
اینطوریه ، همیشه فکر میکنی چقدر قوبتر از اینچیزا هستی و چقد
پدر بزرگ وی: اینا چی بود گذاشتی تو ماشین؟
وی: کتابام.
پدربزرگ وی: واسه چی؟
وی: میخوام برم.
- چرا؟
+ چون درس نمیخونم!
- میخوای بخونی بخون میخوای نخونی نخون!
صبح! 
-میری بری؟
+اره.
- واسه چی؟
+ میخوام تنوع باشه!
- خب اینجام تنوعه دیگه! یکم برو بالا یکم بیا پائین یکم برو سوئیت سمت راستی یکم برو تو جپی! خودش تنوعه!
مادربزرگ وی در حال سو استفاده از علاقه شدید وی به مرغ به همراه فلفل دلمه ای و بوی ان و واااای لعنتی!! : میخوای حالا ظهر بمون مرغارو بخور بعد برو!
و
می شود شبِ عاشورا چند ساعت در روضه نشسته باشی و نَمی به چشمت ننشیند و می شود در یک روز کاملاً عادی، در اداره، وسط نوشتن یک مقاله، یکهو و بی مقدمه دست از تایپ بکشي و های های بزنی زیر گریه.
 
+ کآشوب - دبیر مجموعه: نفیسه مرشدزاده
سلام
یه دیالوگی تو فیلم نفوذی بود که به نظرم هیچوقت قدیمی نمیشه. این بود:
"دِ بیچاره اینجا ایرانه… هر چقدر بیشتر زحمت بکشي؛ بیشتر میزنن توی سرت… بیشتر دل می سوزنی؛ بیشتر بهت انگ می‌زنند… آسه میرم آسه میام؛ با هیچ کسی کاری ندارم؛ دل به هیچ چیزی نمی‌بندم. جز پول. آره پول…! تو این مملکت بلبشو، اونقدر راه هست که بخوای پول خوب در بیاری. هیچکس هم ازت نمی پرسه از کجا آوردی! آخه اینجا کشور خرید و فروشه. وزیر رو می‌خرن… وکیل رو می‌خرن… نماینده مجلس
باز، روزی نو در راه استو تو باید که مُسلّح باشی— با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …چاره‌ای نیست عزیز من!سهم ما از میلیارد‌ها سالْ حیات و حرکتذرّه‌ی بسیار ناچیزی‌ست.این سهم را، چه کسی به تو حق دادکه با خستگی و پیریِ روحبا بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلیبه تباهی بکشي؟باورکُن!زندگی را، پُر باید کردامّا، نه با باطل و بیهودهنه با دلقکی و مسخرگینه با هر چیزِ کِدِرو کثیف
و نه با هر چیزی که انسانِ شریفاز آن، شرمش می‌آید.زندگی را، پُرِ پُر بیاد کرد: لبری
و انسان هایی که حاضرند زجر بکشي ولی ظاهرت مطابق میل‌آن ها باشد
+ کاش میتونستم بهت بگم که یکم خودمو ببین.
بگم که چقدر دوست داشتم پیشت خودم می بودم
بگم چقدر روحم خسته و آزرده ست از تنهایی. از پذیرفته نشدن از تحقیر شدن های مدام
دین و ظاهر یک جور
ت یک جور
تنها ماندن از جانب دوستان جور دیگر!
و مشکلات بحث ازدای که شده و عدم صحبت باهات توی این زمینه توسط فرد مورد نظر.
بگذریم
فقط
دلم
شکسته 
و 
خسته است.
 
روحی رنجور
خیره به دور دست ها
سا
کافی است که راحت
توی رختخوابت دراز بکشي .
دنیای بی عدالتی است :
اگر قبولش کنی
شریک جرم میشوی،
اگر عوضش کنی جلاد می‌شوی.
بوی گند زمین تا آسمانها رفته است.
شیطان و خدا
#ژان_پل_سارتر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
کار چیست و چرا نیست؟ 
هر کس این روزها با من صحبت و می بکند این جمله را از من خواهد شنید: از کارَت انرژی بگیر و به آن بازگردان». توضیح-اش این است که: جان دلم! نمی‌توانی در این سن و سال (شما بگذارید بیست و پنج به بالا)  از چیزی، جز کار ات، انرژی بگیری. نمی‌توانی به خودت این وعده را بدهی که من دارم درس می‌خوانم تا »، فعلا این کلاس را می‌روم تا »، انتظار می‌کشم تا ….»، زبان می‌خوانم تا .»، تا بی تا(!)، الان نمی‌توانی بی‌کار باشی و همز
گزارشکار حالت جامد نوشتن اینجوریه که دقیقا میدونی آزمایش چیه و چی میخواد و دیتاهاتم کامله؛
ولی وقتی میای بنویسی باید 3-4 ساعت فقط توو اکسل کد بنویسی، جدول بکشي، نمودار بکشي، خطا حساب کنی. بعد تازه وسطاش ممکنه ببینی نمودارات شبیه چیزی که باید باشن نیستن و بدبخت بشی. مثل الان. :/
بعد تازه این همه زحمت بکشي، استاد از گروه شما خوشش نمیاد
سردرد و چشم‌درد و همهی اینا.
 
فردا هم برمیگردم. 
وقتایی مثل امروز که خسته‌ی کارم، احساس خوبی دارم.
 
------------
      
- کی‌وو! میدونی چجور نقشه‌ای هیچ وقت شکست نمیخوره؟ هیچ نقشه‌ای.
  میدونی چرا؟ اگه نقشه‌ای بکشي زندگی هیچ وقت وفق مرادت پیش نمیره.
--------------------------------------------------------------------------------------
 فیلم سیاهم می‌سازید؛ اینطوری بسازید.
مثل وقتایی که تنبلی خلاقیت میاره
بی پولی هم خیلی چیزا یادت میده
مثلا اینکه چطور با سیلی صورتت رو سرخ نگه داری و سر چله زمستون با مانتو تابستونی سر کنی و
یا اینکه چطور به بهونه های مختلف همش تو خونه پدرت کنگر بخوری و لنگر بندازی و بدون اینکه بذاری بو ببرند که هیچی تو خونه نداری.
یا اینکه مثلا چطور با 700 تومن ماهیانه که 200 تومنش برا اجاره و 500تومنش هم میره برا وام سر کنی و جیکت درنیاد
حالا بماند پوشک و شیرخشک بچه .
چطور دلت رو با وعده وعیدهای سر

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها