انتظار ديدنت:
پشت هر پنجرهکه باز کنی مرا می بینیبه انتظارم نشسته ام!ديدنت را
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com┗••━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━┛
دانلود اهنگ انتظارهرلحظه هرثانیه دردن انتظار
آهنگ انتظار هر لحظه هر ثانیه دردن انتظار
آهنگ بندری انتظار
دانلود آهنگ انتظار از مرشد میررستمی
آهنگ بندری انتظار هر لحظه هر ثانیه
اهنگهای سام اسدی
سحر عمرم کجایی سحر داغت نگینم
مرشد انتظار
مثل آهنگی که یک روزی، یک جایی، یک وقتی، پیدا کرده ای و دست نخورده، گوشه ای نگاه داشته ای تا وقت ِ بیحوصلگی ات را مأوا شود، تا مبادا عجولانه، لذت ِ لحظهها، این لحظههای عجیب که هرکدامشان به پدیدههای یکسان رنگ ِ متفاوتی میبخشند، لذت ِ بینهایت شدن ِ چیزی که اگر از میان ِ لحظه به لحظه ی زندگیات، با لحظه ی بهخصوص ِ خودش مقارن شود میتواند بینهایت ِ تو باشد را بر خود حرام و به خوب بودن اکتفا کنی. صبورانه در برابر عجول بودن مقاومت کردی
این چَند روز
که منتظرت بودم
به اندازۀ چند ماه یاچند سال نگذشت
به اندازۀ همین چند روزگذشت
اما
فهمیدم
ماه یعنی چی
روز یعنی چی
لحظه یعنی چی
این چندروزگذشت
و فهمیدم
گذشتن، زمان، انتظار یعنی چی
کلی منتظرت بودم یه تماس بگیری درست همون لحظه که زنگ زده بودی گوشیم انتن نداشته و. کلی غصه خوردم
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر.
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز ديدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم.
انتظارمنتواوچه کسی منتظر است؟انتظار یعنی چشم به راه بودنکدام راه؟راه آمدنت؟یا راه اتصال اینترنت؟به راستی لحظه ای هم منتظرت شده ایم؟چقدر از نیامدنت کلافه شده ایم؟در کدام شادی به یاد شما بوده ایم؟لحظه ای درنگ کناصلا بگذار تمام قصه انتظار امروز را مرور کنمباز هم شرمندگیانگار به رسم عادتانتظار برای آمدنت رادر روز جمعهبا جمله باز نیامدیخلاصه کرده ایممی شود دعایم کنی منتظرت شوم؟
#دلنوشته#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم./
امروز توی تلویزیون دیدم میدان ِ انتظار رو ! میدون ِ وسط شهر بود . یه لحظه از ذهنم گذشت کل این دنیا ، میدان ِ انتظار ِ . بی اونکه منتظرش باشیم . همه ی ما منتظر درست شدن اوضاع و اوکی شدن وضع معیشت و اقتصاد و صلح جهان و حل همه ی مشکلاتیم ، بی اونکه حلال اصلی مشکلات رو بشناسیم و برای اومدنش کاری کنیم . حتی دریغ از یه دعای خالصانه :)
+ اللهم عجل لولیک الفرج
+ شماره ی پست :))
دانلود اهنگ اهای بارون تو خودت شاهدی من چه حالیم با اون mp3 کیفیت 320
دانلود اهنگ اهای بارون تو خودت شاهدی من چه حالیم
دانلود اهنگ اهای بارون تو خودت شاهدی من چه حالیم
هر بار منو میبینی اخمات تو همه آخه هر روز ديدنت واسم بازم کمه
دوست دارم میدونی عذابم نده قهرای طولانی واسه هر دومون بده
آهای بارون تو خودت شاهدی من چه حالیم با اون
شب من و تو خیابون نم بارون زده دل به هیشکی به غیر از من عاشق نده
نه حساب منو با همه قاطی نکن نه منو به یه لحظه ديدنت راضی
گلشن دیداردارد جمعه های انتظار/مجمع ابراردارد جمعه های انتظار/ای خوش آن صبحی که باشدجلوه گاه برفرج/عاشق بسیاردارد جمعه های انتظار/درتکاپوی وصالش صبح وشب آماده باش/زمزم ایثاردارد جمعه های انتظار/اشک چشمان بهاری جاری بامعرفت/شیعه بسیار داردجمعه های انتظار/جمکران حضرت اومملو ازعاشقان/پیرو بیدارداردجمعه های انتظار/ازبر روز ظهورش زمزم آمادگی است/این همه آثاردارد جمعه های انتظار/با بصیرت سوی دریای ولایت پاگذار/ازبرش سرداردارد جمعه های انتظ
کاش اونی که من دوسش دارم می دونست دوست داشتنش برام حدی نداره طوری که هر دبیر ریاضی بیاد نمی تونه حدشو پیدا کنه.
خواستم خودمو گول بزنم، همه ی خاطراتم رو انداختم ی گوشه ای و گفتم فراموش,,, یه چیزی ته قلبم خندید و گفت،، یادمه
سخت است ببازی تمام احساساتت را. وهنوز نفهمیده باشی ڪه اصلا دوستت داشت؟!
چه دردی بیشترازاینکه تودردم رانمیدانی/به چشمم خیره میمانی نگاهم رانمیخوانی/به من گفتی چراسنگی؟چرااینگونه دلتنگی؟من ازدردتومیمیرم نگ
لحظه ها می آیند و می روند. اما یه عاشق تا معشوقه اش برسد، از لحظه ای به لحظه ای دیگر، در انتظار می ایستد. لحظه ها می رسند اما نمی روند! بر دوش عاشق می نشینند و سنگینی می کنند تا عاشق را بیازمایند و او از دلتنگی می گرید و پرتوی برای شادمانی در دلش هنوز می تابد. کی می رسی؟! آغوش، گل ها آمده اند، بلبل ها نغمه می کنند. اما عاشق نه از دیدن گلبرگ ها به وجه می آید نه از شنیدن چلچله مست می شود. _چه باید کرد به حال تو؟! ای پسر. ای پسر، به حال تو چه باید کرد؟! _نم
کجاست؟
لحظه های خالی و بدون کینه و صبور
عطر خاطرات کهنه ی قدیم
عشق (مثل چشمه مثل رود) دور
دلم گرفته است.
مثل بارش شدید قطره های درد
روی شانه های صبح سادگی
در خیال روز های سرد
کجاست؟
لحظه های خیس انتظار
عشق خالص دو یار
کجاست؟
تئاتر بوسه های شب
حرف های گرم و عاشقانه ی دو لب!
کجاست؟
هوای تازه وخنک
طرح آسمان آبی و بدون لک
دلم گرفته است.
دلم گرفته است.
دلم عجیب تنگ است؛
برای لحظه های عاشقانگی
برای خاطرات خوب و اتفاق های ناگهانگی.
شعر از شاعر خسته:
امروز روزی هست که عاشق شدم
سه ساله از این عشق میگذره
تمام این مدت انتظار برای یک لحظه دیدن دوباره
انتظار برای یک بار دیگه صدا کردنت
هنوز که هنوزه از تو خبری ندارم
هر روز نگرانی ، دلتنگی
دلم آرزوی دیدن دوباره ی تو ، تو دلم زندس
میدونم که روزی تو رو خواهم دید
امروز روزی هست که عاشق شدم
سه ساله از این عشق میگذره
تمام این مدت انتظار برای یک لحظه دیدن دوباره
انتظار برای یک بار دیگه صدا کردنت
هنوز که هنوزه از تو خبری ندارم
هر روز نگرانی ، دلتنگی
هنوز آرزوی دیدن دوباره ی تو ، تو دلم زندس
میدونم که روزی تو رو خواهم دید
"کاش دست هایت نزدیک تر بودند"
+یک حالتی هست، فارغ از شادی و غمگینی و احساساتی که نامشان را میدانیم.یک حالتی هست که تنها نامی که برایش به ذهنم میرسد "سنگینی"ست.آن لحظه ی "ضیق ِ صَدر" ، آن لحظه ای که نفست بند می آید و قلبت این اندازه ای( . ) میشود.آن لحظه ورای شادی و غمگینی ست.آن لحظه همین لحظه است، و البته خیلی لحظه های دیگر .
حتّی در آنهنگام که با تمام وجود آرزوی مرگ میکنی، هم چنان از سویدای جان، ملتمسانه چشمانتظار آمدن یک لحظه هستی که ارزش زیستن داشته باشد. بگذار ناامیدت کنم، آن لحظه به قدر پلک زدنی نخواهد آمد پس یا بمیر یا یاد بگیر بی وجود آرزو بتوانی زندگی کنی. آمدهای که زندگی کنی نه زندگی را آرزو کنی (اوه کف خودم هم برید از این جملهای که آخر سر گفتم :)
جمعه هابرچشم شیعه اشکهای انتظار/گریه برمهدی نماید بانوای انتظار/ازفراق یوسف حق مثل یعقوب زمان/زمزم اصلاح دارد این صفای انتظار/حضرت مهدی امید کردگار واهل بیت/میدهد برجان شیعه اوولای انتظار/مژده روز ظهورش پرشده اندرجهان/مستجاب حق بگرددچون دعای انتظار/ریشه کن سازد ولایت کل بنیادستم/این بود از بهردنیا آن عطای انتظار/انقلاب کشورما برظهورش آمده/تادهدپایان زیبابر ندای انتظار/رهبرفرزانه ما نائب صاحب زمان/شیعیان را مرهم دل با رضای انتظار/درظهو
کاش در این لحظه صاحب لذت زودبازدهی بودم. کاش در این لحظه تسکینی مییافتم. کاش فقط برای لحظهای به فرد خوشخیالی تحویل میشدم که از چیزهای سادهای لذت میبرد. کاش کسی بود که امشب در مصاحبتش میگذشت، که بخواهم در مصاحبتش بگذرد.
نمیدانم. کاش فقط کسی بود لحظهای دستی روی سرم میکشید و آرامشی میداد، که تنها تا دو-سهلحظه، برای چشیدن، میپاییدند.
امروز بهم زنگ زدی گفتی که چه روزی مرخص میشین و تموم میشه. و من خوشحال ترین و عاشق ترین دختر روی زمین بودم و کمی مونده بود تا بال در بیارم و تو اسمون ها پرواز کنم. بهم گفتی بلیت هاتو چه ساعتی بگیرم. و من بعد قطع شدن تلفن زودد پریدم که سایتو چک کنم.حالا بلیت هاتو گرفتم و منتظرم فردا زنگ بزنی که بهت بگم. خیلی خوشحالم از اینکه زودتر از اون روزی که انتظار داشتم مرخص میشین. گفتی از در پادگان با لباس خدمت خارج میشین، اینجوری میتونی برام عکس بگیری و بفرست
تمام مساله این است که هیج چیز را برای همیشه در تعلیق نمی توانی نگه داری. تاریخ به انتظار تصمیم تو نخواهد نشست، تو میتوانی زودتر از ان لحظه که انتظار به اوج خود می رسد و ظرف بلور میان زمین و هواست، ضربه ات را بزنی و انتظار را پایان بخشی، اما هرکز نمیتوانی کاسه را میان زمین و هوا رها کنی، زودتر شکستن، اری، دیرتر شکستن، شاید.اما به هر حال، شکستن ، نقش بلور است.هنگامی که معرکه، معرکه ی عبور است نه توقف و عبور، ذات همه چیز است.
نادر ابراهیمی
آتش بدون
سلام داداش جابرم سلام روضه ی مجسممبعد از چند بار که هی خواستمبیام به ديدنت و نشد داشتم فکر میکردم شاید لیاقت ندارم شاید لایق دیدن روی ماهت نیستمشاید انقدر بدم که نمیخوای بیام به ديدنتولی بعد مدتی که بالاخره این سعادت نصیبم کرد و اومدمبه ديدنت آروم شدم چه آروم شدنیوقتی اسم خواهرتو که هم اسم خودم بود شنیدم تنم لرزید نمیدونستم اسم خواهرت زینبهتا اون لحظه که گفتی زینب جان تو هم اسم حضرت زینبیمن از تو توقع دیگه ای دارم.به خودم اومدمم
باران
این اشک آسمان
این دانه های ریز سخاوت
سیراب می کند
صحرای تشنه کام دلم را.
گل ها
گل های پر طراوت و زیبا
لبریز یک محبت بی پایان
در انتهای سال سترون.
گنجشک ها چه شاد و قناری
خوشحال از این بهار شکوفا.
اینجا نشسته ام به کناری
در انتظار آمدن تو
همراه نوبهار فریبا
باشد که این بهار
باشد که این زلال سرازیر در زمان
لبخند بر لبان تو بنشاند
در لحظه لحظه های چنین فصل آشنا
انگار وقتی اسمت را از آسمان آوردند به لحظههای پریشانی ما هم فکر کردند. به آن لحظه ناامیدی دکترها از بهبودی، به آن تلفنهای هراسان بی وقت. به آن ساعتهای تحمل درد ناشناس، به ثانیههای تمام نشدنی تکان خوردن زمین، به لحظه ناگهانی تصادف در تاریکی.به ساعتهای پریشانی و پشیمانی، اضطراب و اضطرار.
انگار وقتی قنداقهات را دادند دست پیامبر، به همه ما فکر کردند. موقع انتخاب اسم، به تک تک ما شکستهها، دست بستهها، جواب کردهها، از نفس افتاده
جمعه درفرهنگ ماآدینه های انتظار/بندگی کن لحظه لحظه آن خداو کردگار/دلسپاری برولایت شرط هم عهدی ماست/زمزم قرآن وعترت بهر دلها آشکار/گلشن اخلاص داردنیمه شب بوی وصال/برترین وقت پرستش درزمین وروزگار/باولایت تاشهادت درس عاشورائیان/همت والای ایمان بهرشیعه افتخار/در همیشه یادحیدرگل کند/صبح جمعه ندبه خوان عاشقان بیقرار/هر نمازجمعه دارد زمزم احساس ناب/درحمایت ازولایت شدتجلی بهار/جمعه هاآتشفشان عشق مهدی یاوری/مثل ایران ولایی بهررهبر جان
انتظاری که زندگی رو مختل نکنه و تمام جوانب کارها و افکارت رو تحت شعاع قرار نده انتظار نیست!
در این شش سال لحظاتی هست که هنوز برام تکراری نشده هرچند که دهها بار تکرار شده، لحظاتی که کاملا قابل پیشبینی هستند و هر بار ناب بودنشون رو تا اعماق وجودم حس میکنم. لحظات خداحافظی و لحظات دیدار!
لحظهی خداحافظیای که سنگینی دلتنگی رو به جان میخرم، لحظهای که همه و همه پنهانش میکنند تا ضعیف نشم تا بتونم ادامه بدم، لحظهای که فقط آرمین و صداقت
انتظار ،سخت ، تلخ و مرگ آور است . هیچ چیز راجع به آن شیرین نیست و افسانه هایی که نشان میدهند انتظار میتواند شیرین هم باشد ،چیزی جز افسانه نیستند .
مادری که ۹ ماه درد آورش را انتظار شیرین می نامد تنها برای تسکین دردش ، واژه شیرین را در کنار انتظار می نهد ، همچون من که اینجا و واژه های طفل معصوم را قربانی تسکین دردم میکنم !
انتظار ،سخت ، تلخ و مرگ آور است . هیچ چیز راجع به آن شیرین نیست و افسانه هایی که نشان میدهند انتظار میتواند شیرین هم باشد ،چیزی جز افسانه نیستند .
مادری که ۹ ماه درد آورش را انتظار شیرین می نامد تنها برای تسکین دردش ، واژه شیرین را در کنار انتظار می نهد ، همچون من که اینجا و واژه های طفل معصوم را قربانی تسکین دردم میکنم !
میام بگم کاش دانشگاهم عوض میشد، رشتهام عوض میشد، بچههای رشتهمون کلا عوش میشد میبینم دلم نمیخواد و&کاقعا. ولی من نمیتونم هرروز هعی تپش قلب ناشی از حرص خوردن و عصبانیت رو تحمل کنم.
من نمیتونم این حس بد لحظههای ديدنت و حتی بعدش و تحمل کنم، حالا یا حالم و به هم میزنی یا عصبیم میکنی یا دوست دارم یا یه مرگی این وسط هست که میدونم توام دچارشی فقط کاش بگذره کاش یه چیزی بشه که تموم بشه.
.
.
آسمونم دلگیر و تیرس مثل آخرین لحظه قبل از یه بارون شدید
☺️۱ لحظه تحویل سال!☺️
۲ لحظه عاشق شدن!
☺️۳ لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده…!☺️
۴ لحظه دادن آخرین امتحان!
☺️۵ لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین,
نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده…!☺️
6 لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی
هیچی بینتون تغییرنکرده…!!
☺️۷ لحظه ی لمس انگشتان نوزاد متولدشده!!☺️
۸ لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه
برای خوابیدن داری!!
☺️۹ یه شبه قشنگ,,تو خیاب
فردا تولدمه و این نمیخوام ترین تولد منه.
انتظار تبریکی رو دارم که حکم مرگ رو داره برام. انتظار انتظار
میگم انتظار شبیه این گیفهست. که پنجره بازه و پرده و درختا ت میخورن. باده. ترسناکه.
مچاله میشی تو خودت و پالتوت رو جمع میکنی تو بغلت. سرخیابون و ته خیابون رو نگاه میکنی. نورِ تیر چراغ برق میره رو مخت و خلوتی خیابون میترسوندت. کسی نیست. نخواهد بود.
انتظار انتظار انتظار
تلخه. روزهایی که میگذرن تلخن. و من تو این تلخی تنها نیستم.
دارم رو
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟
نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده ى نازی، از این دو کار، چه دانی؟
تو چون شکوفه ى خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نوبهار چه دانی؟
چو روزگار بکام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشاق روزگار چه دانی؟
درون سینه نهانت کنم زدیده ى مردم
تو قدر این صدف ای دُرّ شاهوار، چه دانی؟
تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سرو باوقار چه دانی؟
تو خود عنان کش عق
دانلود ریمیکس آهنگ محسن ابراهیم زاده – منو تو
+متن آهنگ من و تو محسن ابراهیم زاده
Mohsen Ebrahimzadeh-Mano To (Remix DJ Amin)
ریمیکس جدید آهنگ محسن ابراهیم زاده بنام منو تو
Download Ahang Mohsen Ebrahimzadeh – Mano To (Remix DJ Amin)
ریمیکس آهنگ محسن ابراهیم زاده
متن آهنگ من و تو محسن ابراهیم زاده
هر بار منو می بینی اخمات تو همهآخه هر روز ديدنت واسم بازم کمهدوست دارم میدونی عذابم ندهقهر های طولانی واسه هردومون بدهآخه بارون تو خودت شاهدی من چه حالیم با اونآهای بارون دونه دونه
شاید یکی از سخت ترین کارهای دنیا انتظار هست،من خودم در انتظار ها خیلی صبور نیستم ولی نباید تو زندگی انتظار ها آدم رو نا امید یا از پا در بیارنباید شروع کنی کارهای دیگه انجام دادن و موضوع انتظار فکر نکنی.الان تقریبا 20 روز شده که درخواست برای CAQ دادم و اداره مهاجرت کبک قرار مثلا تو 20 روز کاری این درخواست بررسی کنه، با اینکه برای این درخواست مدارک زیاد نمیگیره و بیشتر یک فرم ساده هست نمیدونم چرا انقدر طول میکشه بررسی کنن.تازه جواب CAQ که بیاد میر
و قسم به کوچ پرستوها!و آن لحظه که از سوز تنهایی به گرمای آغوشت پناه آوردم!
و قسم به چشمهای منتظرم!
آن زمان که بی تو لحظهای خوابِ آرامش را ندید!
و قسم به شقایقها!
که داغ تو را تا ابد به سینه حبس کردهاند
و به قاصدکی که سالهاست قاصد نرسیدنهاست
و به تیکتاک شوم ساعتی که ثانیههای نبودنت را فریاد میکشد!
"و قسم به زمان"
به تمام لحظههای نبودنت.
به بغضهای در گلو رسوب کرده
به جیغهای در حنجره مرده
و به نگاهی که در انتظار آمدنت به کوچه
به سقف خیره شده ام، به حرفهای تو فکر میکنم و Smiths گوش میدهم. گفته بودى: "دیدی حسرت ديدنت به دلم موند؟" گفته بودم: "این وضع که تموم بشه میام ديدنت، فردای قرنطینه." انگار که گفته باشم فردای انقلاب، یا فردای آزادی. گفته بودی موهایت را برایم بلند خواهی کرد و تا آن موقع به لحظه دیدارمان فکر خواهی کرد. تو به لحظه دیدار فکر میکردی و من به امیدی که در حرفهای توست. و به موهای تو که تا آن موقع چقدر بلند خواهد شد. در هر بحرانی که ردپایی از مرگ دارد، انسان نگرا
می دونی محاله یه روز صبح یکی درِ خونه رو بزنه یه جعبه بگیره جلوی آدم و بگه بفرما حال خوب!حال خوب ساختنیه.دست کن ته خورجین دلتنگیا و زخما و بالا پایینای زندگیت، یه کم حال خوب از توش بکش بیرون.نمیگم آسونهنمی گم اشتباه نکن، زمین نخور، اشک نریز، کم نیارنمی گم جلوی یه حسرتایی رو می شه گرفتنمی گم همیشهی خدا علی بی غم باش، که نمیشه؛اصلا غم واسه اینه که به آدم عمق بده.به قول یه بنده خدایی که می گفت درست بعد از اتفاق بود که فهمیدم اون لحظه ها که خنده می
من فقط حس انتظار دارم. حس انتظار برای یک آغوش گرم و طولانی.تو. تو چه حسی داری؟ شاید تو هم منتظر. منتظرِ.
بیا انتظار را حواله ی ابر ها کنیم.بیا کنار من بنشین، پتو را میکشم دورمان.
آب میریزم.
آب بنوشیم.
از نو زاده شویم.
بسم الله الرحمن الرحیم
داداش غم
فلانی دید درامدش کم است،همان هم نخواست،بی کار شد و همزمان کسالت و
تنبلی با او هم خانه شد.
خیلی زود غم و اندوه هم سر زده وارد شد! روزها با غم و کسالت
گذشت،روزی غم تنبلی را ندا داد برادر!
فلانی دانست این دو با هم اند،بر سر آن شد یکی را اخراج کند تا دیگری
هم برود،ناگهان امید مثل برق وارد خانه شد،بلافاصله کارو تلاش حاضر شد.
تنبلی که اوضاع را پس دید و حریف را قَدَر،شانه خالی کرد،غم به دنبالش
دمش روی کولش
فلانی هنوز د
درباره این سایت