نتایج جستجو برای عبارت :

pdfرمان همسره دوروزهgo

دانلود کتاب جزء از کل استیو تولتز pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - جزء از کل اولین رمان استیو تول
دانلود کتاب جز از کل استیو تولتز pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - جزء از کل ا
دانلود رایگان کتاب جز از کل استیو تولتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - جزء از کل اولین رم
دانلود رایگان کتاب جز از کل استیو تولتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - جزء از کل اولین
دانلود کتاب جز از کل نوشته استیو تولتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - جزء از کل ا
دانلود رایگان کتاب جز از کل نوشته استیو تولتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸
دانلود رایگان کتاب جز از کل نوشته استیو تولتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان خاکسار چشمه خر. داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو .
PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساfilesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - جزء
تا حالا شده دلتون هدیه بخواد؟
دوست داشته باشید یه جعبه ی کادو شده رو با ذوق باز کنید ببینید توش چیه
نه یه چیز گرون قیمت
صرف این که کسی شما رو فراموش نکرده اونقدر براش عزیز بودید که وقت و سلیقه گذاشته براتون کادو تهیه کرده
الان واضح بگم منظورم آقای همسره یا خودتون فهمیدید؟ 
این مدت اتفاقاتی افتاد که نیاز داشتم این علاقه یه بار دیگه بهم ثابت بشه
حتی با کلام
یه اطمینان دوباره برای ادامه ی زندگی
کاش یه نفر بزرگی میکرد و بدون این که من بفهم
دانلود کتاب جز از کل استیو تولتز pdf
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود رایگان کتاب جز از کل از استیو تولتز - هنر وسعتhttps://honarvosat.ir › جز-از-کل-از-استیو-تولتز۲ بهمن ۱۳۹۷ - جملات کتاب جز از کل به همراه دانلود رایگان یک داستان غنی پدر و پسری پر از ماجرا خواننده را یاد آدم‌‌های چار دیکنز و جان ایروینگ می‌اندازد.PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساhttps://filesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - دانلود آنیتمامی فایل ها سالم وتست شده و
دانلود رایگان کتاب جز از کل استیو تولتز pdf
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دانلود کتاب جزء از کل PDF - پروژه ها - پایگاه دانلود رایگان .https://www.takbook.com › best › book › دانلود-کتاب-جزء-از-کل-pdfکتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا، در سطح جهان محبوبیت بسیار زیادی دارد .دانلود رایگان کتاب جزء از کل اثر استیو تولتز + PDFyyjc.ir › book › دسته‌بندی-نشده › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از-ک
دانلود کتاب جز از کل پی دی اف
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ادامه مطلب مراجعه کنید. فرمت این فایل PDF می‌باشد.دانلود کتاب جزء از کل PDF - پروژه ها - پایگاه دانلود رایگان .https://www.takbook.com › best › book › دانلود-کتاب-جزء-از-کل-pdfکتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا، در سطح جهان محبوبیت بسیار زیادی دارد .دانلود کتاب جز از کل pdf - پروژه ها - پایگاه دانلود رایگان کتابhttps://www.takbook.
آهنگ قشنگ Mari Mari 
نمی دونم هندیا که فرهنگشون شبیه ماس چه جوریه که یه فیلمایی میسازن که توش تعهد و ازدواجو کم ارزش جلوه میدن. 
از اون فیلمای شاد و گوگولی هندی نبود ولی دیگه چون Vijay توش بود تا آخرش دیدم. اگه آخرشو نمی دیدم فک می کردم فیلم چرتیه. اگه یه مقدار خلاصه ش می کردن هم تو عمر ما صرفه جویی می شد.
عشقی که بینشون بودو خیلی دوس داشتم و وقتی فهمیدم پریتی هم هر روز گریه زاری کرده بوده دلم خنک شد که این همه مدت آرجون خل نبوده داشته خودشو می کشته! 
فق
 دانلود کتاب جز از کل نوشته استیو تولتز
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
pdf+ دانلود رایگان کتاب جزء از کل - باشگاه خبرنگارانyyjc.ir › book › خرید-کتاب-داستان-جهان › دانلود-رایگان-کتاب-جزء-از-کل.۲۷ آذر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان pdf کتاب جزء از کل نوشته (ترجمه) استیو تولتز پیمان . داستان, داستان , نویسنده , داستان کوتاه ,کتاب های استیو تولتز, کتاب های.PDFرمان جزء از کل اثر استیو تولتز - فایل ساhttps://filesa.ir › pdfرمان-جزء-از-کل-اثر-استیو-تولتز۹ مهر ۱۳۹۸ - دانلود آنیتم
سلام 
نمیدونم چه جوری میشه سوالم رو مطرح کنم یه کم عجیب غریبه، سوالم اینه کاش راهی برای آشنایی همه مدل تیپ افراد وجود داشت و آیا راهی هست؟
من دختر مذهبی هستم که از ۲۰ سالگی تا سن ۳۳ سالگی درگیر عشق های یه طرفه زیادی شدم، و همیشه در جستجوی عشقه دو طرفه بودم و حالا در شرایطی هستم که تمام دوستانم ازدواج کردن و صاحب فرزند شدن، خانواده م تحقیرم میکنند و چون آدم رویا پرداز و برنامه ریز و آرزومند رسیدن به هدف هام هستن، انگیزه حرکتم رو به خاطر این تحق
استادمون امروز ی خورده در مورد اختلال پارانویید گفت :
راه درمان نداره و چاره ش فقط طلاقهیا مرگ طرف (دارای اختلال) 
اینجور افراد بسییااار شکاک هستن و بعد ازدواج بیشتر خودشونو نشون میدن ینی شدیدتر میشه :/ اینطور که متوجه شدم بیشترم برای همسره نه مثلن خانواده خود شخص. مورد بوده اقاهه تو خونه خودش دوربین نصب کرده:/ و خانومشو تحت نظر گرفته 

خواستم بگم خیلی رفتارا رو که میبینید ازارتون میده رو رو حساب غیرت و دوس داشتن نذارید!شوهرش نمیزاره دوستاشو
چند وقتی هست که در خانواده برتر بحث تیپ های شخصیتی خیلی داغ شده، یه جوری بهش داره توجه میشه که انگار مهم ترین موضوع تو ازدواجه، ببینید من نمیخوام این مسئله رو نقض کنم، اتفاقا به نظرم اصلا بد نیست که در نظر گرفته بشه خیلی هم خوبه، ولی چند تا مسئله وجود داره؛ 
یکی اینکه این جور علوم و تحقیقات معمولا تاریخ مصرف دارن، هر چند وقت یه بار محققین چیزهای جدیدی رو میفهمن که گاهی اوقات با یافته ها و نظریات قبلی فرق میکنه یا حتی ممکنه اون ها رو نقض هم ب
وبإسْم الذین یریدونَ أن یکتُبُوا الشِعْر کُونی إمرأة
وبإسْم الذین یریدونَ أن یصنَعُوا الحُبَّ کُونی إمرأة
وبإسْم الذین یریدونَ أن یعرفُوا الله کُونی إمرأة*
و به نام آنان که می‌خواهند شعر بنویسند. زن باش
و به نام آنان که می‌خواهند عشق بسازند. زن باش
و به نام آنان که می‌خواهند خداوند را بشناسند. زن باش
نمی‌دونم چرا هیچ وقت واژۀ زن توی ادبیات فارسی برام معنای نگی نداره؛ یعنی یا مادره، یا همسره، یا مطلقه و بیوه است، یا معشوقه است
میون این همه سر و صدای حقوق بشری در مورد خانواده، میون این همه داد و بی‌داد در مورد خشونت خانگی علیه ن، چرا هیچ کس در مورد خشونت کلامی علیه مردان صحبت نمی‌کنه؟
کمتر معلم و استادی به ما یاد میده، طرح نیاز صحیح با مردان رو و کمتر مادری خودش الگوی مناسبی برای برقراری ارتباط کلامی با همسره و این ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین مرحله‌ی مواجهه در زندگی مشترک به حساب میاد به نظرم.
 
توهین به شخصیت
تحقیر و نادیده گرفتن توانمندی‌ها
کوچک شمردن خانواد
مثل تموم دخترای دیگه استرس اینکه پنجشنبه چی بپوشم دوروزه تو مخمه
جشن به دنیا اومدن همون دوقلوهای ناز پرعجلست .
پنجشنبه همه دعوتن و یه مهمونی خیلی بزرگ و مهم تو یکی از رستورانا قراره باشه .
واقعا نمیدونم چی بپوشم .
از سردرگمی متنفرم ولی اینجور سردرگمیارو دوس دارم
خداکنه به نتیجه برسم
دوروزه که دلم با خودم صاف نمیشه.از خودم راضی نیستم.یه اشتباه ، یه گناه و یه کم کاری در حق خودم انجام دادم و نمی تونم از خودم ندید بگیرم چون قبلا به خودم قول دادم که دیگه این کار ازم سر نزنه.
دوروزه که برای زندگیم نگرانم.ازاینکه بین درگیری شیطان و فرشته ی درونم ، شیطان برنده شد و بدتر از اون ، از لحظه ی راحت پا گذاشتنم روی عذاب وجدانم میترسم.فهمیدم که هنوز خیلی زوده برای برآورده شدن و رسیدن به بعضی از آرزوها.
دوروزه که به روی خودم نمیتونم ل
منو از چی میترسونی؟
از تنهایی؟؟
یه نگاه بنداز ببین چند ساله تنهام
با وجود این آدمای دوروزه که بود و نبودشون فرقی برام نداره
اینا میرن چه تو بخوای چه نخوای
خودم راهیشون میکنم ببین
بازم منو بترسون از دردی که باهاش خو گرفتم
من خودم ته تمام لجبازیام
تنهایی ام انتخاب خودمه
توی همین زندگی کوتاه تا الان، چهار یا پنج تا تجربه به دست آوردم که خیلی کلیدیه؛ البته شاید بشه گفت به همون نسبت که ما چیزی نیستیم و کاره‌ای نیستیم توی عالم، تجربه‌هامون هم خرد و کوچولو موچولوئه و اما وقتی نگاه می‌کنم می‌بینم فلان مسئله رو خوبِ خوب می‌فهممش و قشنگ نشسته به جونم، می‌فهمم آهان این دریافت من از زندگیه.
 
حالا فکر کردید همه‌ش رو الان لیست می‌کنم؟ حاشا و کلا :)) به این ارزونی‌هام نیست.
 
یکیش اینه که برای آدم عصبانی نباید خورا
به پاهای خودت
موقع راه رفتن نگاه کن
دائما یکی جلو هست و یکی عقب .
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه .
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت .
چون میدونن شرایطشون دائم عوض میشه.
روزهای زندگی ما هم دقیقا همین حالته.
دنیا دو روزه ؛
روزی باتو ، روزی علیه تو ؛
روزی که با توهست، مغرور نشو .
روزی که علیه تو هست، ناامید نشو .
 
هر دو میگذره.
هنگام عکاسی بارداری چه ژستی بگیریم ؟
در مقاله های گذشته به عکاسی بارداری و اهمیت دادن به عکاسی بارداری در مادران اشاره کردیم و توضیح دادیم که به چه دلایلی این کار را انجام دهید . 
حال با خواندن این مقاله میتوانید برای گرفتن عکس های منحصر به فرد و زیبا در دوران بارداری ایده های خوب و متنوع را برای ثبت عکس های بارداری و هنری تان به کار ببرید .
پس با ما در این مقاله همراه باشید !
از زیبا ترین ژست ها فیگور ها برای عکس بارداری ، قرار دادن دو دست بر رو
خب روتین عید من اینجوریه:
صبحا دیر پامیشم. یکم کتاب بعدش صبحانه، بعد پادکست کار و بعد از فردا میخوام ایلاستریتور رو یاد بگیرم. بعد ناهار و کتاب، در نهایت عصر کتاب، فیلم پایتخت و شب کتاب تا حدود یک. این وسط نت هم هست و بعضی چیزای دیگه. اما معمولا اینا هستن. عیدای هر سال میومدم همه چی رو مینوشتم گفتم امسال رو هم بنویسم. پادکست البته دوروزه اضافه شده، کتاب هم کم و زیاد میشه اما معمولش اینه. 
همین دیگه. عید مبااارکا بازم :)
اولش فکر کردم سرماخوردگیه، سرفه میکردم بعد بدن درد و سردرد و تب و لرز و هذیون بهش اضافه شد. تمام مدت خوابم میبرد و ننیتونستم پاشم، رفتم دکتر و دوتا آمپول خوردم. حالا حالم بهتره اما دوروزه بخاطر سوزش معده هیچی نتونستم بخورم.مثلا امروز صبحانه یه ذره نون خالی خوردم ناهارم یه آبمیوه!شبم اومدم خونه تا شروع کردم ب سوپ خوردن معدم درد گرفت.وسط این هاگیرواگیر امتحان حذفی 6 نمره ای ام دادم:)
جدا دلم برا غذا خوردن تنگ شده
 
حالا هرکی ندونه فکر میکنه رفتم شیش ماه تور اروپا :/ دوروزم نشد رفتماصفهان برگشتم. ولی خوش گذشت با این که چهلم عمم بود. جاش خالی بود هرچند. 
حسابی گشنمه منتظرم چایی دم بکش صبحونه رو بخورم قرصمو بزنم به رگو تخت بخوابم دوروزه علنن نخوابیدم زیاد. امشب که رانندهه چراغارو خاموش کرد کلشو همه خوبیدن منم چرت میزدم یه کله اومد تهران. 
بعدش کلی برنامه دارم که میگم. راستی امروز چندمه؟ فردا وقت دکتر دارم. 
دیشب هم بارون زد، مثل امروز. رفتم زیرش، صورتم رو گرفتم رو به آسمون، انقدر به جدیدترین آلبوم موردعلاقه‌ام گوش کردم که از موهام مثل آسمون آب چکید. وقتی برگشتم و رفتم زیر پتو و شروع کردم به دیدن انیمه عاشقانه، شبیه خامه وارفته بودم. امروز هم قبل رفتن به تأتر استرس داشتم ولی بعدش پر از حس خوب رهایی بودم. تجربه تنهایی رفتن عالی بود و اصلا ازش پشیمون نیستم. برگشتنه باز بارون اومد، نم برداشتم و به آلبوم جدید مورد علاقه‌ام لبخند زدم. اینجوری دوروزه
میدونی سونتاگ گفته بود داستانش مثل آخر شعر ریلکه است این که باید زندگیت را تغییر دهی. به اینجا رسیدم من که هم زندگیمو باید تغییر بدم هم خودمو و این یه پروسه ی یک یا دوروزه نیست بلکه چندین ساله است. 
هیجان زدم به خاطر انتخابایی که دارم. به خاطر‌ تغییراتی که میخوام بکنم. ولی فکر میکنم جایی از قلبم تایید میکنه که درسته و باید شجاعت به خرج بدمو انجامش بدم. با تمام محدودیت ها و نقص هام. یسری چیزارو باید از صفر شروع کنم. یسری چیزارو باید کاری کنم از د
یک سفر تقریبا دوروزه رفتم باذهنی مشغول و فکری درگیر تصمیم به مسافرت گرفتم.
واقعا نیاز داشتم به یک تفریح و ورزش و خب دوستانمون هم مدام غر میزدن که بهار تموم شد ماجایی نرفتیم 
برنامه کوه رفتن قبل ماه رمضون هم کنسل شد .اینبار جدیت به خرج دادن و جذبه گرفتن که اگه نیای
(جای خالی رو خودتون با جملاتی که شامل تهدید میشه و جذبه لازم رو دارند پرکنید)
منم مظلوم حساب کار دستم اومد با سر رفتم.
واقعا نیازه برای همه که گاهی به روحیمون هم توجه داشته باشیم 
ا
دوروزه داره تو مدرسه بهم خوش میگذره
یک چی درونم تغییر کرده و انگار رو بیرونم تاثیر گذاشته :) نمیدونم!تنها چیزی هم که درونم تغییر کرده اینه که دیگه ادمارو خط نزنم 
وای خیلی خوش گذشت این دوروز مخصوصا مووقع ناهار درسته اکیپمون کمی انسجام خیلی نداره 
ولی خیلیخ ندیدم مخصوصا موقع ناهار امروز کگکه دیگه خیلی خیلی خیلی خندیدم :)))))))))))اه تازه چون دیروز دعوا کرده بودم مامانم نه ناهار داد نه خوراکی  هیچی بعد از شانس خوش پول داشتم از مدرسه چیز میز خریدم
سلام سلام :)
 
امروز دومین روزیه که کوروش رو رو پا نذاشتم.خودشم اصلا پیشنهاد خواب نکرد! بازی کرد.کارتون نگاه کرد.با هم نقاشی کشیدیم.از پنجره آویزون شدیم و درباره ی مگس ها و زنبور ها و پروانه ها حرف زدیم.
اوووم من فکر میکنم در زمینه ی گفتگو احتمالا مادر خوبی هستم.از وقتی کوروش دونه ی کنجد بود توی دلم باهاش حرف زدم تا همین چند ماه پیش. بعدش که خودش زبون باز کرد دیگه مهلت حرف زدن بهم نمیده.
توی خونه گاهی بهش میگم خوب حالا میای یه ذره سکوت کنیم؟ اونم ب
گفته بودم که ترس بین احساساتی که میشناسم از همشون کشنده تره . از شنبه قراره برم پانسیون تو خونه نمیتونم درس بخونم خودشون بمونن و خونشون از بس نگران بودم براشون  ولی الان میگم به من چه اصلا .دوروزه قفسه سینم درد میکنه گوشمم همینطور تو گوگل سرچ کردم به چیزای جالبی نرسیدم حس میکنم انگشتم کج شده و میترسم ، وقتهایی که خونمون تو سکوته رو دوست دارم کاش میتونستم مغزمم ساکت کنم جدیدا متوجه شدم شستن دستام بهم ارامش میده ولی به نظرم بهتره یه جایگزین د
خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردیواسه احساسی که داشتم دلمو خون کردیتو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چیمنو به محبت دو روزه مهمون کردیهمه عالم می دونستن که بری میمیرماما رفتی و همه عالمو حیرون کردیخیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرمخیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرممن حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوابا همین سر به هواییت منو ویرون کردیمن که با نگاه شیرین تو فرهاد شدممگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟همه عالم می دونستن که بری میمی
سلام صبحتون بخیر
دیروز کلاس زبان در مورد امتحان صحبت کرد و من راستش واسه بقیه درسا خیلی استرس گرفتم
و بعد تا ساعت دو پری خانوم اومد و منم روزم و با سوسیس باز کردم نگم جه سوسیس سوخته ای زدم و با نوشابه بزور دادم بره تو خندق بلا
بعدم کلاس اندیشمندان مسخره بازی دراورد و واسم بازنشد ن با گوشی و ن لپ تاب!
و ساعت چهار بعد دردهای بسیار خوابیدم نه پاشدم و میل ب هیچی نداشتم یه چایی خوردم و سرگوشی بودم و بابا ازسرکار کباب تابه ای خوردیم یه دبه ی گنده دوغ م
امروزم کارام زود تموم شد. نمیدونم جریان چیه :/ هرچند که کتاب باز وقت دارم بخونم اما گشنمه و حوصله ام نمیاد. رسیدم به بخش ارسطو. احتمالا جالب تر برام باشه چون از خودش کتابی نخوندم تا حالا. نشستم رو مبل و منتظر که مامانو بابا بیان شام بخوریم از ساعت پنج گشنمه و دلم ضعف میره هی جلو خودمو گرفتم. تقریبا به هیچی فکر میکردم. یه ذره هم حوصله ام سر رفته. چند تا فیلمم زدم ببینم حوصله نداشتم. نمیدونم چرا یجوری شدم انگار شب که شد غم عالم ریخت رو دلم. اما نمیفه
دوستان عزیر سلام 
بنده در آپلود کزدن تصاویر دچار مشکل شده ام 
یکی دوروزه هر تصویری آپلود می کنم به صورت مبهم (نارنجی رنگ) در صفحه صندوق بیان ظاهر می شود
و در نهایت امکان درج آن دربالای مطالب وجود ندارد 
میشه راهنمایی کنید 
این مشکل چه طوری قابل حله؟
سلام دوستان جان دل
 
خوب و بد گذشته و میگذره
از ‌قتی لپ تاپ رو همسر برده شرکت نیومدم بلاگ سربزنم
خداروشکر همایش دهم دوروزه و عالی برگزار شد
فعلا درگیرودار یک خبر وحشتناک هستیم
یک قتل
بله قتل
منشی شرکت  یک خانووم جوون بود که دوتا دخترداشت 
سه ساله و دوساله
متاسفانه شوهرش خیلی هرز میچرخیده و باهم اختلاف داشتن
چندروز پیش دوباره سر اینکه همسرش اصرار داشته دوست دخترش رو صیغه کنه دعواشون میشه
صبح مامان دختره زنگ زد به همسر و کفت مریم مرده،کشته ش
 
دوروزه دارم میگم پیتزا پیتزا، می دونن من عاشق پیتزام
گفتم شما هم میخورید؟ داداشم گفت پیتزا میخوای سفارش بدی؟ نوچ نوچ نوچ
مامان بابا گفتن مگه میشه پیتزا خورد؟؟
امشب قبل سفارش گفتم دوتا بزرگ بگیرم؟من یه پیتزا کامل میخوامااا
بابا:نه زیاده بابا
مامان: منکه معدم درد میکنه نمیخوام
داداش: من پیتزا خوشم نمیاد کباب میخوام
محض احتیاط یه کامل و یه مینی سفارش دادم آوردن
همه نشست سر سفره بابا یکی دوتا برش از مینی خورد بقیشو مامان خورد
داداش نشست سر پی
تصمیم داشتم اگه نمره ام خوب شد تا اول مهر فقط تفریح کنم و یه کار خیلی خفیف.و اگه بد شد برم دنبال کار تو بهداشت برای صبحا و عصرا هم کار کنم و دیگه هم بمیرم درس نخونم.حالا باید یه چند روزی با این درد سنگین کنار بیام .و حالا هی فکر میکنم باید دوباره درس بخونم و رفیق میگفت اصلا به فکر درس دیگه نباش و بیخیالش شو.
حالا من موندم چجوری برم سرکار دوباره.چجوری خودمو ریکاوری کنم و چجوری تصمیم بگیرم برای اینده.شما بودین چکار میکردین؟
الان نه دلم میخوا
اقا من الان دوروزه میخوام صبح زود پاشم نمیشم :/ دیگه نمیدونم چیکار کنم. خب ادمم وقتی زود پا میشه انگیزه بیشتری داره تا وقتی تا ۱۲ خوابه :/ فکر کنم فعلا باید بیخیالش بشم تا خودش درست بشه. 
نصف کتابمو تموم کردم دقیقا نصف دیگه مونده هنوز امروزو شروع نکردم. 
آلبوم هنوز پاییز است رو پیگیری کردم میگن فرستادن کسی جواب نداده :/ من همش حواسم بودا مطمئنم فقط اون روز ده مین برق رفت یعنی دقیقا تو همون ده مین اومده؟؟
دیروز تولد استادم بود. بهش تبریک گفتم جواب
آقااااا
فک کنم گرفتم
قشنگ علائمش داره رو میشه 
اونروز که رفتیم سلمان گرفتم حتما ‍♀️
حالا ببینین مرض این که خدایا نکنه گرفته باشم هیشکیو ول نمیکنه 
مخصوصا اینکه اگه بگیری حتم به رفتن داری اصن
والاااا 
ولی بزارین یه وصیت بکنم حداقل دلم آروم شه
چیه خب؟ پس فردا اگه مردم بی وصیت زش نیس؟ زشته دیگه. 
بجز یه قضیه ای که باید از سی نفر حلالیت بطلبم کار بد دیگه ای نکردم
اگه ام کردم از روی قصد نبوده و بدونین ته دلم هیچی نبوده بوخودا من آدم معصومی ام
ه
سلامممم بر دوستان بیانی عزیزم عاقا حضور من کمرنگ شده ببخشید مجبورم کردن درس بخونم هههههه دوروزه دارم میخونم :)اومدم یه خاطره تعریف کنم واستون عاقا سال قبل که پیش دانشگاهی بودم از مدرسه اومدم خونه خیلی گشنم بود با مامانم بحثم شد قهر کردم ناهار نخوردم بعدش یه چند ساعتی گذشت، یادم نیست دقیقا میخواستم کجا برم دیدم خیلی گشنمه همه هم خوابیدن رفتم سر قابلمه تا تونستم غذا چپوندم تو دهنم⁦ در این حین که داشتم از آشپزخونه میومدم بیرون چشمتون روز بد
      قرار بود یه مقصد سرچ کنم که برای یه سفره یه روزه یا دو روز و یه شبه مناسب باشهچند ساعتی تو اینترنت میگشتم، سمت لواسان ، سمت ورامین ، سمت گرمسار شمال از همون اول از گردونه خارج بود ، راهش نمی‌ارزید برای دو روز . گرمسار و ورامین هم چون هوا گرم شده بودن روزها. سمت لواسان هم انگار برای دوروزه رفتن جذابیت نداشت یاد طالقان افتادم ، هم نزدیکه هم پر از جاهای بکر و آبشار و کوه و دره قبلا دوبار اون سمتی رفته بودم ، یبار تو ۱۵،۱۶ سالگی که یکی ا
1.سلام:)از اتفاقای این اخیر که بگذریییییم و بعدا اینجارو بتریم اومدم بگم نویسنده ی این وبلاگ دانشجو شدهدانشجوی رشته ی روانشنااااااااسی.شدیدا استرس ثبت نام فردارو داره و ترش کرده با وجود خستگی زیاد خوابش نمیره!
 
 
2.من دارم خاص ترین و باحال ترین روزارو تجربه میکنم.اینجا پاییزش پاییزهدرخت گیلاس جلوی خونه برگای زردش بوی پاییز میده و هوا بس ناجوانمردانه سرررردهههههه!
 
 
 
 
3.بعد بیست روز تازه دوروزه که از تهران اومدیم و من فردا میرم ث
دیگه خیلی مطمئن نیستم امشب بتونم کتابمو تموم کنم یا نه. صبح بیدار شدم یه ذره خوندم خوابیدم دوباره بیدار شدم خوندم قبل نهار خوابیدم. و الان دیگه یه دو ساعتی هست پش میزم دارم میخونم. هدفم اصلا زود تموم کردنو فقط خوندنش نیست فقط چون کم کاری کرده بودمو طولش داده بودم خواستم جبران کنم زود تمومش کنم به هرحال امشبم تموم نشه بشینم پاش فردا حتما تموم شده اما من انرژیمو میذارم برای امشب. 
میخواستم عکاسی برم ولی هوا معلوم نیست چشه مثل من شده. یه دقیقه آف
میتونین الان دیگه بلند صلوات رو بفرستینچرا که استاد راهنمام بالاخره جوابگو بود و ایراداتی رو روی بخش بندی مطالبم گذاشت و برای تصحیحش دست بکار شدم
اصلا هم شک نکنید که دیروز عمدا تبریک عید قربان رو برای جفت استادها فرستادم که شاید یادشون بیاد به دانشجوشون قول دادن که مطلبش رو بررسی کنن و پاسخگو باشن!!!!

امروز سر ظهر مامان به بابا گفتن: نرفتیم انگشتر داداشمم بفروشیم ها!!!! بریم الان؟!
دایی و
محمد اهل خیانته! 
خیانت حتما برقراری رابطه ج. ن. س. ی نیست! 
همینکه پنهونی کاری میکنه که من نفهمم و میفهمم 
زندگی مجردی و متاهلی قواعد داره تو مجردی هرغلطی کردی برای خودت کردی و خودت آسیب میبینی
من هرکار کردم تو مجردی، عاشق شدم دل بستم کسی و دوست داشتم برای دوران تجرد و تنهاییم بوده
وقتی ازدواج کردم همه چی و فراموش میکنم، باااید فراموش کنم.
چون تعهد دارم
پای قباله ازدواج و امضا کردم کلی امضا زدیم پاش باس وایسیم
اگه اینطور نبود چرا ازدواج کردیم
الان ساعت از یک شب هم گذشته 
همین الان یک کتاب ۸۰ صفحه ای را تمام کردم 
کتاب پی دی اف بود که اسمش خیلی برام جذاب بود
همین دوساعت پیش بهم پیشنهاد شد 
باخودم عهد کردم که تا نخوندمش نخوابم
گرچه ازنظرجسمی توانم خیلی کمه
یک هفته ای میشه که دارم با مریضی دست وپنجه نرم میکنم 
اما دوروزه که تصمیم گرفتم شکستش بدم این کرونا را
برای همین پیوسته وبی وقفه دارم فعالیت میکنم وبه کم طاقتی بدنم نه میگم
ازصبح بازی وورزش با بچه ها
ظهر مطالعه کتابهای قطور دانشگ
هوالمحبوب
تا چند سال پیش، تصورم این بود که یه زندگی نرمال برای همهء آدم‌ها یه جایی
شروع می‌شه، یه جایی اوج می‌گیره و در نهایت تو نقطه‌ء مشخصی به پایان خودش می‌رسه.
فکر می‌کردم ازدواج هم جزئی از برنامهء از پیش تعیین شدهء زندگی همهء آدم‌هاست،
آدم‌ها برای ادامهء حیات‌شون به یک همدم و محرم نیاز دارن.
اما چند هفته‌ای می‌شه که دیدم به ازدواج هم عوض شده.
اون سال‌ها با اینکه بیست و چند سالم بود اما افق دیدم خیلی محدود بود. اون
سال‌ها واژهء فمن
بیام از این ذهن آشفته بنویسم بلکه یکم اروم شه!
+این دوروزه همش دانشگاه و بعدش کار. خسته خسته ام اما سروصدای تلویزیون نمیذاره بخوابم! پروژه های هرروز دارم و انشاا. بیشتر هم خواهند شد. تست و اینا هم دارم. یه کار جدید هم نوشتن کمپین تبلیغاتی هست که بهش علاقمندم و اگر خدا بخواد میخوام که توی این کار برم. دیگه چی؟ یه پیج جدید اینستا میخوام بزنم از خودم بنویسم، از عمق ذهنم ! چیزایی که فکر کنم خیلی ننوشته ام درموردشون. دیگه ؟ به برنامه نویسی و مدیریت ی
با تن کوفته و دلِ مچاله چشم باز می‌کنم. دستم را می‌گذارم زیر سرم و زل می‌زنم به نوری که از گوشه‌ی پنجره می‌تابد توی اتاق. فکر می‌کنم که دارم به چی فکر می‌کنم؟ و می‌دانم که هیچی. 
آب را می‌گذارم که بجوشد و پودر نسکافه را خالی می‌کنم توی لیوان. یک وقت‌هایی نسکافه‌های این مارک، مزه‌ی زهرمار می‌دهند و امروز از آن روزهاست. صبر می‌کنم از داغی بیفتد و خالی‌اش می‌کنم توی سینک ظرفشویی. 
صدای کوبیدن گرز رستم می‌آید. از مامان می‌پرسم چه خبر اس
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_اول
.
خوب نبودم اما بد هم نبودم 
ولی تازه وارد بودم
تازه نتایج اومده بود 
رتبه ام بد نشد اما واسه ی من فرقی نداشت 
فقط هدفم قبول شدن دانشگاه تهران بود و تموم
رشته اش مهم نبود
هدف خاصی تو زندگی دنبال نمی کردم
اصن مگه باید هدفی باشه
زندگی همین دوروزه و تموم میشه
چرا این دوروز رو به جای شادی صرف به دست آوردن چیزایی بکنم و براشون خودکشی کنم
من مثل بقیه نیستم
هر چی بخوام دارم پس بهتره فقط لذت ببرم هر چند لذتی نیست و فقط تکرار مکرر
 موقع برگشت ما به خونه، مامان پیش مادربزرگ موند و باهامون نیومد و ماهم گفتیم اوکی کمی بیشتر مادر و خواهرهاشو ببینه، درنتیجه این به این معنی بود که کلیه ی کارای خونه برعهده منه یکی دو روز اول خسته راه بودم و غذای آن چنانی نداشتیم ولی از شنبه که میشد 17 فروردین دست به قابلمه شده و غذا پختم که تعدادیش رو هم اینجا یاد میکردم ازشون؛ درکمال تعجبم وقتی خواستم ظرفارو بشورم بابا گفت ظرفا با من :) و منو میگی رو ابرا بودم چندبار پرسیدم واقعا من ظرف نشورم؟
دانلود تصنیف عرفانی به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم»
حجم: 7.21 مگابایت
************************

به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم

وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم


قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی

هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم


سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت

به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم


ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم

که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم


بده آن آب ز کوزه که نه عشقی است دوروزه

چو نماز است و چو روزه غم تو واجب و مم


به خ
اقا مسخرمون نکنیدا ولی ما پاشدیم هفته اول رو رفتیم دانشگاه ، کلی دانشگاه خلوته ، حتی این ورودی جدیدا هم هنوز نیومدن ، ماهم که میریم کلاسارو یکی درمیون میریم و کلا تو پارک درحال گشت زدن هستیم .
فعلا که دوروزه منو و خ ، ف و مرغ عاشق چهارتایی درحال چرخ زدن هستیم و میگذرونیم .
 درحال تدارک تولد برا آ بودیم و هستیم که کلا یه جریانایی شده که خدا میدونه اخرشم فقط فکر کنم من تو پسرا برم تولدش ، من هی میگم من تنها با ۶ تا دختر بیام کافه ضایعه (با ۳ تا رفتم
یک:
فرار دست های تو .از دست های من .
غرور باعث شد .برایت دستبند هم بخرم!
دو:
درتیره گی چشم های تو .نور انداختم .
خورشید از پس پرده ؛.روز روز چشم تو بود .
سه:
اگر بیداری به خاطر نخوابیدن نیست .
بیداری .چون از شادی خوابت نمی برد .
چهار:
برای کلمات پیچیده کسی پول نمی دهد .
من شاعری هستم که بلدنیست .رک و راست بگوید:
" دوستت دارم"!!!

شش:
مزار شش گوشه ات عشق شیعیان .
آماده اند جان بدهند برای دیدارها .
هفت:
ما درسعات انتظار شما .خوش بختیم .
بعضی معن
را میتوانید به سادگی با لینک مستقیم از سایت نکس لود دریافت کنید و در مدرسه از آن استفاده کنید . ناخن ، عضوی که شاید کم اهمیت به نظر برسد و در واقع اصلا به آن در بین عضوهای بدن اهمیت داده نشود.به راستی فایده داشتن ناخن چیست؟ انسان ها چه استفاده ای از ناخن هایشان میکنند ؟ چرا بعضی ها به ناخن هایشان اهمیت میدهند ، آنها را کوتاه و مرتب نگه میدارند و برخی برایشان اصلا مهم نیست که چقدر چرک و کثیفی زیر ناخن هایشان باشد. چرا برخی از ن و دختران ناخن ها
بالاخره موفق شدم فیلمی ک اینهمه وقت دانلود کردم و هی میخواستم ببینم رو ببینم!
از اومدن زیرنویس فارسیش نا امید شدم و بالاخره با زیرنویس انگلیسی دیدمش. اولین بار بود که این کار رو میکردم ولی انقدر برام روون بود که حس نمیکردم انگلیسیه. کنجکاو شدم یه فیلم آمریکایی هم با زیر نویس ببینم و بسنجم خودمو.
انقدر فیلمش برام جالب بود ک منو کشوند اینجا تا بعد چند وقت یه چیزی بنویسم.
دلم میخواد به ۱۷ درونم سلام کنم و بگم از این به بعد سعی میکنم به خواسته ها و
بالاخره موفق شدم فیلمی ک اینهمه وقت دانلود کردم و هی میخواستم ببینم رو ببینم!
از اومدن زیرنویس فارسیش نا امید شدم و بالاخره با زیرنویس انگلیسی دیدمش. اولین بار بود که این کار رو میکردم ولی انقدر برام روون بود که حس نمیکردم انگلیسیه. کنجکاو شدم یه فیلم آمریکایی هم با زیر نویس ببینم و بسنجم خودمو.
انقدر فیلمش برام جالب بود ک منو کشوند اینجا تا بعد چند وقت یه چیزی بنویسم.
دلم میخواد به ۱۷ درونم سلام کنم و بگم از این به بعد سعی میکنم به خواسته ها و
انگار همین دیروز بود که مامان با عصبانیت کتاب "من میترا نیستم" رو پاره کرد و برای جبرانش چهارجلد کتاب خرید. هنوز هم به اون صحنه فکر می‌کنم گریه‌م می‌گیره. تو اون موقعیت من "مامان" رو نمی‌دیدم، کسی که داشت کتابارو بی‌توجه به قیمتشون برام می‌خرید "وجدان" بود. الانم آهنگی که پخش میشه رو "محمد نوری" نمی‌خونه، "غم" می‌خونه.فکر کردن به خاطرات قم غمگین و دلتنگم می‌کنه، و از اون غمگین‌تر حضور داشتن تو پردیسه. اگه بگم نمی‌خوام توی همچین شرایطی باش
چاپ سررسید وزیری 99
سررسید 1399/سالنامه 99/سررسید و.زیری/چاپ سررسید وزیری 99/سررسید رقعی/سررسید اروپایی/سررسید پالتویی/سررسید خشتی/سررسید دستیار شخصی
سررسید وزیری 99
سالنامه
دفتر یا کتابی است دست‌نویس یا چاپ‌شده که درمورد رویدادهای اتفاق‌افتاده در یک سال اطلاعاتی می‌دهد. سالنامه‌ها ممکن است موضوعات مختلفی از جمله اقتصادی، ی، یا اجتماعی را پوشش دهند یا تنها به یک موضوع بپردازند. سررسید وزیری 99 می‌تواند شامل فهرست مناسبت‌هایی باشد که
نتهاهمه قطعن دوروزه و فقط سایت های داخلی بازمیشن وخیلی اتفاقی بلاگ یادم امد و خوشبختانه بالااومد و فرصتی شد تانوشته های دوستان روبخونم.وجالب بود برام که یک سری احساسات ویاافکاری روداری که در بیانشون (حتابرای خودت) ناتوانی امامیبینی یکی توی وبلاگش اونوبخوبی بیان کرده.مثل اینه که توی یک سرزمین دور وغریب،یک آشنای دوست داشتنی روببینی.
ازنظرروحی افت کردم.پیش روانپزشک هم رفتم گفت هیچ مشکل واختلالی نداری فقط جلوترازسنت زندگی میکنی و خیلی زندگ
امروزه به وسایل، تجهیزات مکانیکی و غالبا الکترونیکی که برای اجرا کارهای خاصی ابتکار شده اند، گجت گفته می شود. به بیان بهتر، گجت ها در زمان ابتکار خود درمقایسه با ابزارهای تکنولوژیک دیگر بخشی غیرعادی تر هستند و نبوغ خاصی در طراحی آن ها به کار رفته است.زمانه مچی با توان های م مثل شمارش قدم ها و وارسی ضربان قلب و گردش خون و.، دوربین عکاسی یا فیلم برداری با فو خودکار و تکنولوژی چهره، رنده و خردکن چندکاره که در آشپزخانه استعمال می کنید ی
تا ۲۵ تیر روزا به طور mp3 فشرده هستن‌.
اوضاع اینجوریه که:
_درس، درس و درس!
(تو این گرونی ، ۲۱ هزارتومن عضویت کتابخونه رو تمدید کردم.آخه واقعا چخبره؟؟! .همش هم برای یه ساله و من در طول یکسال ، حداکثر روی هم رفته دو ، سه ماه میرم کتابخونه و از سالن مطالعه استفاده میکنم.خلاصه درصدد این برآمدم که نهایت استفاده رو ببرم.فردای روزیی که این پول گزاف! رو واسه عضویت دادم ، درحالی پا به کتابخونه گذاشتم که یه لیست با ۱۲ عنوان کتاب دستم بود تا امانت بیارم
امروز با اکراه فوق العاده زیاد بر ترسم غلبه کردم و سوالای آزمون اول گزینه دوی پارسال رو دانلود کردم که حدودی بدونم در چه حد درس خوندم و آماده م و خوب مباحثش با ازمون جمعه تقریبا مشترکه و اشنایی خوبی با سوالا بهم میداد.درحالی که فقط 50 درصد از عملکردم تو این سه هفته راضی بودم امیدی نداشتم که خوب پیش بره. خوب البته برنامم هم خیلی رویایی چیده بودم و واقعا انتظار بیجایی بود از همون اول که هنوز موتورم روشن نشده بخوام روزی 11 ساعت بخونم!
اون هم من که ا
وقتی بهم زنگ زد و گفت میخواد ببینتم، برعکسِ یه ماهِ پیش که با زنگِ تلفنش ذوق زده شدم و قلبم گروم گروم شروع به تپش کرد، هیچ حسی بهم دست نداد، حتی دلم میخواست یه جوری میشد که نرم
اومد دنبالم، فقط گاز میداد و خیابونا رو بی هدف میچرخید
بی اهمیت به نگاهِ سنگینش روی سیگارِ توی دستم فندکشو برداشتم و تا ته کشیدم که بالاخره به حرف اومد
- دوروزه معلوم هس کجایی نه مسیجی نه تماسی
یه پفففف گفتم و رومو برگردوندم سمتِ خیابون
با حسِ گرمای دستش روی دستم برعکسِ
سلام.
بعد از انتخابات ، بعد از 2 روز ، کرونا با یه حمله برق اسا ، متاسفانه سریع از مرز رد شد و همون اولش جون چند تا از هموطن های عزیزمون رو گرفت !!! صد البته قبل از انتخابات خبری نبود و حتی قبلترش ، یهو چی شد ؟؟؟ داروخونه رفتین ؟؟؟ ماسک پیدا نمیشه! من کارت یکی از همین داروخانه ها رو گرفتم ، زنگ زدم بهش که اقا ماسک اوردین ؟ گفتش که اوردیم یک ساعته تموم شد!
 
ماسک مگه دونه ای 1500 نبود ؟؟؟ دیروز من دونه 3 تومن خریدم ، اسپری الکل قیمت خورده 13 ، روش برچسب زد
_با دو جمله حرف ، بالاخره اشکای نیومده ی این چند روزم شروع به ریختن کردن و امشب از ساعت ۱۱ تا ۱۲:۳۰ ، نشسته بودم همراه با گریه ، فکر میکردم و تو نوت گوشیم ، حرفای دلم رو می نوشتم.
داشتم فکر میکردم " از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود؟!" که برای مصراع دوم نتونستم دلیلی پیدا کنم.بنظرم از همه نظر ، به دنیا نیومدنم از اومدنم بهتر بود.
بگذریم ‌. . .
دیگه با رمز "تا شقایق هست زندگی باید کرد" بلند شدم یه آبی به دست و صورتم زدم و موهام رو شونه زدم و با یه گی
شاعر برجسته افغانستان: نثر بیهقی در تحکیم هویت ملی نقش مهمی داردسبزوار- ایرنا- یک شاعر برجسته کشور افغانستان گفت: نثر بیهقی به عنوان نگه دارنده یک تمدن، در تحکیم هویت ملی ایرانیان و فارسی‌زبانان نقش مهمی دارد.
به گزارش ایرنا، "نجیب بارور" روز دوشنبه در سیزدهمین همایش بین المللی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و بازشناخت پیوند نثر فارسی و هویت ملّی با تحسین نثر تاریخ بیهقی، افزود: شیوه بیان خاصی در تاریخ بیهقی به کار رفته، چنانکه این نثر از حالت عا
سلام.
از حوزه قلمچی تا کتابخونه راهی نیست.جمعه ها بعد ازمون، پیاده میام اینجا.عاشق این مسیرم سنگفرشه و تو این مدتم که کلی مسافر بودن.کاش همیشه پر مسافر بود.هرکدوم با یه تیپ و لهجه ای خیلی باحالن.اون دفعه یه مردی بود که با سه تارش یا نمیدونم تارش که سیمم بهش وصل کرده بود تا صداش بلندتر بشه اهنگ بهار دلنشینو میزد انقدر دلم میخواست برم کنارش وایسمو شعرشو بخونم.مطمئنم کلی بیشتر پول گیرش میومد.هه
ازمونا یکی پس از دیگری میرم میام.
سال تموم شد.۲ ماه
سلام،این دومین باریه که برات مینویسم و میدونم حتی فکرشم نمیتونی بکنی برام نوشتن این نامه یا بهتره بگم اعتراف نامه یعنی تحلیل ذره ذره ی توانم
نمیدونم از کجا باید شروع کنم،
شاید بهتره ازینجا بگم که همیشه سعی کردم انکارت کنم
خواستم به خودم، به همه ثابت کنم من رو پاهای تنهایی خودم، محکمم.و تونستم ثابت کنم
نمیخوام ناراحتت کنم ولی خیلی وقتا در عین نبودنت خوشبختم، محکمم.
درس میخونم،ورزش میکنم حرفه های مختلف امتحان میکنم گاهی حتی از دیدن خودم ت
دست مهندس شجاعی رو گرفته بودم و فشار میدادم
البته به جان باقر نمیدونستم اونه که اومده دستمو گرفته
حس خوبی بود
هم برای من هم برای اون که وقتی بهش گفتم میتونم گریه کنم؟!با خنده ی بامزه ای گفت "گوشمو نگاه کن "
گوششو نگاه کردم و گفت چرا میخوای گریه کنی؟
گفتم حس گریه دارم
و بعد با لبخند گنده تری گفت برو هرچی دلت میخواد گریه کن!
البته تا شب هرچی زورمو زدم فایده نداشت و نتونستم گریه کنم!
دکتر بهم میگفت چرااینقد حرف میزنی تو؟!
گفتم دکتر وقتی میترسم علاو
 
14 آبان نامه من، با اندکی تاخیر
مقدمه:
مدرسه، این هفته کلا رو هوا بود. به دلاییل سیزده آبان، المپیادهای مختلف ورزش و. و نمایشگاه ریاضی.
رو هوا بودن، در حدی که سر کلاس ادبیات، نوبت خوندن من که تموم میشد منتظر می شدم نفر پشت سریم بخونه، و با یه سر برگردوندن می فهمیدم کل چهار ردیف پشت سرم خالیه.
13 آبان، نصفمون راه پیمایی بودن، نصفمون غرفه های نمایشگاه ریاضی مدرسه رو می چرخوندن، و یکی از بچه ها فقط صبح اومد سلام کرد کیفشو گذاشت تو کلاس، و ظهر خداح
#پارت_2
#متغیر 
آنجلا همسر ادوارد متوجه من که درحال تماشای بازیشان بودم شد و بالبخندو شوقی وصف نشدنی برایم دست تکان داد که حواس ادوارد،پتی و کتی به من جلب شد
ادوارد:مریلاااا توهم بیا بازی 
مقداری از آب پرتغالم که باقی مانده بود سرکشیدم متقابل داد زدم: کار دارم شما بازی کنید دستی برایشان تکان دادم به داخل رفتم لیوان سرراه به آشپزخانه بردم خودم به سمت کاناپه روبه تلوزیون پرواز کردم همینطور لش کرده بودم کانال عوض میکردم هیچ برنامه سرگرم کننده
این روزا ساعت چهار بیدار میشم برناممو مینویسم اما علنن هیچ کاری نمیتونم کنم. بزور خودمو میکشم پای میز میشینم پشتش اما دستم به هیچکدوم از کارا نمیره. همش دستو پا میزنم که بشه. عکسامو میبینمو سعی میکنم بفهمم کدوم بدرد نمیخوره هردفعه هم دست از پا دراز تر لپ تاپ رو خاموش میکنم انگار که قدرت تشخیصمو از دست داده باشم. خسته شدم از این وضعیت. از سوختگیمم. یک ماهو دوروزه و من هنوز کامل خوب نشدم. هنوز درگیرشم. هنوز باید برم دکتر هنوز هر روز حمام. هنوز هر
بالاخره پاسپورت پسرمان رسید. ولی با شش روز تاخیر! طوری که وقتی برای ویزاکردن نماند. (آنقدر برای پیگیری هرروز زنگ زده بودم به پستچی، که وقتی آمد دم در و گذرنامه را داد به دستم، گفت بالاخره پاسپورتتان رسید! و من جوری که انگار پستچی بخت برگشته مقصر باشد با عصبانیت گفتم حالا دیگه چه فایده؟؟)
و ما به هر دری زدیم (دقیقا هر دری که فکرش را بکنید!) نشد که پول سفر اربعینمان جور شود. 
اما این اول داستان نبود. بلکه آخرش بود. اولش از آنجا شروع شد که من ادعا
این چند روز که دانشگاه نرفتم، نشستم اون صدسال تنهایی لعنتی رو تمومش کنم. الان دوروزه که فی الکل بیش از دویست صفحه خوندم، تقریبا پنجاه صفحه مونده و من یه طوریم، انگار باید بنویسم: "اونقدر حالم بده که نمیتونم ادامه بدم!" اما حالم بد نیست. یه طوریم. دیروز هم وسط خوندن داستان حسش کردم. ولی وقتی از روش گذشت فراموش کردم موضوع چی بود و حسش درم موند. حس غریبیه. روایت بیش از صدسال. وقتی سرگذشت تک تک افراد رو میینی و مشابهتش رو با قبلیا میبینی و میبینی که
تفاوت تعطیلی در ایران و سایر کشورهای جهان چیست؟
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، یک تحقیق تصویری درباره تقویم تعطیلات رسمی کشور‌ها در مقطع فعلی - که مجلس شورای اسلامی طرح تعطیلی سراسری پنج‌شنبه‌ها را در دستور کار دارد - می‌تواند به سوءبرداشت‌ها درباره تعطیلات در ایران پاسخ دهد. آخر هفته» در بیش از ۱۰۰ کشور جهان به‌صورت رسمی- قید در تقویم سایر کشورها - دو روزه است.
نمودار مقایسه تعطیلات در ایران و سایر کشورهای جهان:
در نمود
اینجوری شدم که یک پست میزنم مینویسم بعد پیش نویس سیو میکنم دلیلشو الان میگم بعد دوباره میام قبلیا رو پاک میکنم چرت و پرت جدید مینویسم دوباره پیش نویس سیو میکنم! یا حتی میام بنویسم میبنیم ذهنم خالیه. یادم نمیاد در مورد چی میخواستم بنویسم یا یادمه در مورد چی میخواستم بنویسم نمیدونم چی میخواستم در موردش بنویسم!
نمیدونم چرا اینقدر از نوشتن تو بلاگ میترسم! انگار میترسم توکن هام تموم شن:/ کاتا باور کن تموم نمیشن!
نمیدونم نمیدونم چرا اینجوری شدم!
من هر شب قبل از خواب با ذوق خاصی هر پست رو می نویسم. فکر این که روزی چند نفر پستام رو می خونن و حالا اگه چیزی به ذهنشون خطور کنه دراون مورد توی زندگیشون واسم می نویسن باعث میشه من هر شب با ذوق پستام رو بنویسم. چرت و پرت زیاد می گم، شاید به نظر زندگی یکنواخت و کسل کننده ای داشته باشم ولی به هر حال اینا ساعتای یه موجود زنده ست و حداقل واسه خودم ارزش زیادی داره. الان که فکرشو می کنم اصلن نداره چون اگه داشت انقدر بی خیال هدرش نمی دادم. کاش همین الان ص
جمع‌آورى ژل رویال
 
ارزش غذایى و درمانى ژل رویال گسترش تولید آن را در 40 سال اخیر توجیه مى‌کند. این مادۀ گران‌قیمت مورد توجه برخى از زنبور داران قرار گرفته ولى تولید آن کار هر زنبوردارى نیست. اکثر زنبورداران حاضر نیستند مقدار ژل رویال کمى راکه در کندویشان وجود دارد بردارند زیرا ملکه و لاروهایشان شدیداً به آن نیازمند هستند. تولید ژل رویال یک کار اساسى بوده و توسط زنبورداران بسیار متخصص در آزمایشگاه‌هاى واقعى که براى این کار تنظیم شده انجا
مینا: (درحال غر زدن)چه غلطی کردیم خداحالا چه خاکی بریزیم تو سرمون؟! بابا دیگه نمیکشممن:(بعداز یه آه سوک!)باید یه خاکی بریزیم.کاش اینبار آدم باشه درست امتحان بگیرهحالا اینا هیچیمینا دوروزه نخوابیدییییم (پاهامو تو بغلم میگیرم و کتابو میذارم روشون)یکی دیگه از شرطهای ازدواجم میدونی چیه؟مینا:(درحالیکه دراز میکشه) عه بازم شرطهای ازدواجت : ))) نه نمیدونمبگو؟من: هیچم خنده ندارنتو نمیدونی این مسائلی که من شرطشون کردم چقدر اساسین و تو زندگی
سررسید رقعی 99
سررسید 1399/سالنامه 1399/سررسید وزیری 99/سررسید رقعی 99/سررسید اروپایی 99/سررسید پالتویی 99/سررسید خشتی 99/سررسید ارزان 99
سررسید رقعی یکی از سایز های پر مصرف در صنعت سررسید است که در طی سالهای قبل استقبال از این سایزبه
مرور زمان کاهش پیدا کرده ولی هنوز درخواست های بسیار زیادی دارد. سایز سررسید رقعی 21/2 * 2/14 می باشد.
سررسید رقعی 99 
سررسید رقعی 99 نیز یکی دیگر از محصولات روما می باشد که جز سایزهای محبوب بعد از سایز وزیری در سررسید
است که این ق
اجاره خودرو بدون سرنشین در البرز
 
اجاره ماشین بدون دغدغه برای شما
برای مجالس
برای کارهای روزانه
برای سفر(همراه با راننده)
 
 
به راحتی میتوانید از انواع خودرو داخلی و خارجی استفاده کنید .
 

 
 
 
 
اجاره خودرو با شرایطی مناسب برای نخستین بار در کرج(استان البرز)
 
 
 
 
 
مراحل اجاره خودرو : :
 
ثبت نام در سایت
انتخاب و مطالعه درباره ی نوع و مدل خودرو مورد نیاز
تایید خودرو
مراجعه جهت تحویل مدارک شناسایی
ارایه سند ملکی در شهرای استان البرز
ارا
بذارید داستان این یکی دوروزه رو بگم !نامه پروژه برداشتن با استاد "ب" رو گذاشتم تو باکس ِمسول پروژه پایانی های گروه .چی شدبا استاد ب برداشتم؟ هیچی باهاش رفیق بودم و ترسیدم پر بشه تو راهرو دیدمش سریع رفتم باهاش برداشتم اولش گفت موضوع هرچی خواستی بیار ولی بعد زد زیرش یه جوراییو اصلا تحویل نگرفت چیزی که میخوام منم اولویت سومم رو که میدونستم قبول میکنه گفتم قبول کرد و منم نوشتم و بعد مدتها گذاشتمش تو باکس مسول پروژه های پایانی گروه .به هر دلیل از
خداروشکر میکنم دیروز بالاخره تموم شد وامروز اومد. واقعا دیروز روز کلافه کننده ای بود واسم چون تصمیم گیری سخت بود برام، من آدم ذاتا مهربونیم الان شرح میدم چرا، وقتی علت حال بد کسی باشم خودم بدتراون ادم داغون میشم و عذاب میکشم، وقتی یکی بدترین بدی های دنیا رو درحقم کرده باشه ولی بگه ببخشید فراموش میکنم بدیشو دلم نمیاد نبخشمش هربار فرصت میدم به هرادمی توی زندگیم که بدکنه بهم وباز بخشیده بشه واین بدترین ویژگی منه، مهربونی اصلا چیز خوبی نیست بخ
ذهنم خالی خالی به هیچی فکر نمیتونم بکنم، نه میتونم برای رابطه طولانی قبلیم سوگواری کنم نه اینکه میتونم پذیریشی برای رابطه جدید داشته باشم، و فشار کار کاری و تنهایی باعث شده خونه که میام بهم بریزم و حال کاری رو نداشته باشم چالش های خوبی رو شروع کرده بودم که همشون ناکام مونده جز کتاب خوندم و که خوشحالم حداقل همین یک کارو انجام میدم.
امروز خواستم با الف م کنم درباره مدیریت شعبه بندر و چون سرصبحی هم تریون گفت چرا اینکارو نمیکنی؟ هم نزدیکی
از صبح غمی روی دلم بود سنگین و نگفتنی!
چهارمین عمه چهارمین پسرش را زاییده بود و خوشحالی ننه خدیج به قدری غلیظ و عمیق و وسیع بود که دودش همه فضای خانه را گرفته بود از کف تا سقف.
خدابیامرز در این فقره حرف دل و زبانش یکی بود: پسر دوست داشت.
آن روز کذا، غوغای این دوست داشتن جوری آوار شده بود که غم دختربودن روی دل نوجوانم بد سنگینی میکرد.
بعد رفتیم باغ، هنوز آب و آبادانی افسانه نشده بود. موقع برگشت سر جوی پرخروشی ایستاده بودیم برای دست و رو شستن. یک ما
یک:
وسیله ایست دو چشمت برای خواب دیدنم .
تمام خواب های خوب . برای دو چشمت .
دو:
می پزم !
میان خامی های کرده ام .
میان داستان عشق جنابعالی ات!
تا خورده .خورده .شناسائی ات!
برای رفتن از جامعه ی خامی ها!
سه:
شنیده ای که من قربان نگاه توام .
هزار عید قربان گرفته ای و من . اسماعیل!
چهار:
فکر کن به باز تاب اینه از دیدگاه چشمانت .
دیگر هزار فرضیه داری برای اثباتش.!
پنج:
گم شدم .
وهیچ کس برای پیدا کردنم تجهیز نشد!
میان جنگل ها و دیوارها .
میان صدای آلود
شنبه رفتم مدرسه و چون امتحانات تئوریمون تموم شده و پودمان و ژوژمان هم که اصن امتحان حسابش نمیکنن! باید میموندیم مدرسه ولی کاملا بیکار بودیم چون خیلی غایب داشتیم و باید فعالیتای پودمان دوم کارگاه نو اری رو تحویل میدادیم و از هر گروه یک نفر شروع کرد به نوشتن و بقیه فک زدن :)) زنگ اخر هم باید پودمان سوم مدیریت تولید رو ارائه میدادیم معلم حالش خیلی بد بود رفت یک جیغییی زدییییییم 
بعد از اکیپ پنج نفرمون دو نفر غایب بودن منم دیر رفتن 6 نفر غایب ودن م
 ششمین شماره هفته نامه #نسیم_قزوین منتشر شد
برای دانلود نسخه PDF این نشریه اینجا را کلیک کنید.
آنچه در این شماره می خوانید
❇️ گفتگوی خواندنی با حجت الاسلام معبودی مُسئول دفتر نماینده ولی فقیه در سپاه صاحب الامر(عج)استان قزوین:: ۸۰درصد مشکلات اقتصادی کشور ناشی از سوء مدیرت است/تاثیر تحریم ها ۲۰درصد است/با صدای بلند اعلام می کنیم در انتخابات ها از هیچ حزب وجناحی حمایت نمی کنیم/اگر سپاه در کنار نهادهای امنیتی نبود الان اژدهای هفت سر، هزار سر ش
متخصص ها شرح می دهند که چگونه به ماهیچه خالص دست یابید و روند ان را سریع تر کنید:
همه می دانند که افزایش حجم و ساخت ماهیچه های قوی یک شبه اتفاق نمی افتد اما علیرغم این اگر پس از چند هفته تمرین سخت در اینه نگاه کنید وببینید که تنها حجم کمی ماهیچه اضافه کرده اید،ممکن است ناامید شوید و انگیزه خود را از دست بدهید.
ممکن است در طول تمرین به این اندیشیده باشید که درحال شروع مشاهده تعاریف ماهیچه هستید. ساموئل سیمپسون، مربی و مشاور رئیس جمهوری در اموزش
دیروز وقتی ساعت یک رسیدم خونه دیگه هیچ حال بر من نمانده بود! قرار بود صبح زود بزنم بیرون که تا گرم نشده خونه باشم اما کلاس هام طول کشید و تو مطب و داروخونه وقتم گرفته شد.قشنگ در گرم ترین ساعات روز زیر اشعه ی مستقیم خورشید بودم! تمام لباسام خیس عرق بود.
خلاصه خسته و مونده اومدم خونه و ناهار هم هنوز اماده نبود! تا اماده بشه قسمت چهار هیولا رو گذاشتیم نگاه کنیم.بعدش از شدت خستگی  و پر خوری بیهوش شدم تا غروب !‍ وقتی بیدار شدم خیلی ناراحت و بی انرژی ب
الان این طوماره میبینید و میگید بابا بیخیال. چی کار داری میکنی با خودت شیش تا شیش تا کتاب میخونی؟
ولی در کمال شرم و ناراحتی دوروزه هیچی نخوندم :( و اینها همه قدیماییه که مونده تو آرشیوم و حس معتادیو دارم که بهش مواد نرسیده قشنگ. دوروز مشق نوشتم، آرک مسابقه جونین(؟) ناروتو رو تموم کردم بالاخره(اشک در چشمش حلقه میزند) و شروع کردم دیدم توکیو غول.
و ای دوستان گرامیاز من به شما نصیحت هنگام پاییز حتی وقتی هوا گرم و ناز و گوگول و معصوم به نظر می رسه،
غزل شمارهٔ ۲۵۴                    بـــاده ده آن یـــار قـــدح بـــاره را          یـــــار تـــــرش روی شـــــکــــرپــــاره را          مــنــگــر آن ســوی بـدیـن سـو گـشـا          غــــمــــزه غــــمــــازه خــــون خــــواره را          دســت تــو مــی‌مــالــد بــیــچـاره وار          نـه بـه کـفـش چـاره بـیـچـاره را          خـیـره و سـرگـشـتـه و بی‌کار کن          ایــــن خــــرد پــــیــــر هـــمـــه کـــاره را  
فروش ارتعاش سنج Wilcoxon
تولیدات دستگاه‌های نظارت و ارزیابی ارتعاش Wilcoxon به
سبب ویژگی‌های کیفی بیش از 50 سال مورد اعتماد مشتریان بوده است:
•        
محصولات باراندمان بالا باقیمت‌های مقرون‌به‌صرفه
•        
راه‌کارهایی برای هر تقاضا
•        
دقت و قابلیت اعتماد
•        
پشتیبانی کامل مشتری
 

تماس با واحد پشتیبانی : 03132655045
فکس واحد پشتیبانی :    03132686698 


تأسیسات ما در فردریک، مریلند، تنوع گسترده‌ای از تولیدات پیشرفته، قطعات
مونتاژ
شما خانواده‌ای دارید که به‌محض خاموش بودن موبایلتان هزاران فیلم‌نامه و تراژدی در فکرشان راجع به شما می‌نویسند. پس نکته خیلی خیلی مهم این‌که: هر جوری هست آن‌ها باید از حال شما با خبر باشند.

حتماً بارها برایتان پیش‌آمده برای رهایی از گرفتاری‌های روزمره و خستگی کار، یا نه! استراحتی فرح‌بخش و یا آن‌هم نه، فقط دور بودن از همه‌چیز و همه‌کس تصمیم گرفته‌اید به‌جایی بروید که آدم‌ها که هیچ، هیچ موجود زنده‌ای نباشد تا مبادا روحتان را بیازا
#معرفینامه 
#شهیدمدافع_وطن
#پویا_اشکانی 
نام و نام خانوادگی : پویا اشکانی
فرزند : عباس
تاریخ تولد : ۱۳۷۷/۹/۴
محل تولد : کرج
تعداد خواهر و برادر : یک خواهر و یک برادر
وضعیت تاهل :متاهل.
 
تعداد فرزندان : ندارد
لقب : شهید دهه هفتادی
 میزان تحصیلات : دیپلم
علاقمند : ورزش کشتی و بدنسازی (قهرمان وزن۸۵ کیلو ؛ مدال طلا و نقره مسابقات پرس سینه)
تیکه کلام : دنیا دوروزه ؛ چون میگذرد غمی نیست
مدت خدمت درنیروی انتظامی  : 
۹ ماه
درجه : سرباز
 
نحوه شهادت : در عملیات
پرسش و پاسخ
   یکی از سوألاتی که پیرو دو مطلب اخیر مطرح گردیده و بنظر میرسد ممکنست سوأل بسیاری دیگر نیز باشد بطور خلاصه بشرح زیر است:
"اینکه گفته شده جهان ما و آنچه درون آنست فانی میباشد برای ما بسی دردناک است.  بعلاوه دریافت ما تاکنون چنین بوده که انسان محور آفرینش است و اگر غیر این باشد و با تصویری که ترسیم کرده اید امید ما پرهیزگاران به یأس مبدل میشود و امید ما به رستگاری نهائی را کمرنگ میسازد"
   در واکنش به سوأل مطرح شده عرض میکنیم که آنچه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها