گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت.ﺷﺒ ــــﺮگ را ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺩﺪﻡ.ﺑﺎ ﻻﺷﻪ ﺁﻫﻮ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﻪ ﻠﻪ ﺁمد!ﺮﻫﺎ ﻠﻪ ﺷﺎﺩ ﺍﺯ ﺍﻦ ﺷﺎﺭ ﺍو.ﺮﺳﺪند ﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘ ــــــــﺮ؟!!ﻔﺖ: شبی در ﺳﺎﻫ بیابان ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺪﻡ؛ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﺑﻮد!هر شب به خواست پایم که نه، به تمنای دلم میرفتم تا تماشایش کنم.امشب محو او بودم که ﺷﻨﺪﻡ ﺻﺪﺍ ﺳﺎﻥ ﻭﻟﺮﺩ ﺭﺍ؛ﺩﻭﺪﻡ…ﺮﺪﻡ…ﺯﺮ ﻠﻮﺶ ﺭﺍ ﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺭﺪمش!!آنچنانﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢکه ﻧ
مشکلات اول برایم یک :دی گذاشتند
تا آمدم بخندم
بهمن شدند روی سرم.
تا سرم را از لایشان در آوردم
دیدم نزدیک تولدم است
تا خواستم بنویسم اسفندیام
همان جا بهمن دوم از راه رسید و دودم کرد
چیه؟ مسخره است؟
سادهاش میشه:
از بس لای مشکلات لولیدم که زندگیم تموم شد.
میخوری زمین هوا میره تموم شُد.
حالا طبقهها رو دونه دونه پایین میام.
کار از هبوط هم گذشته.
راه سمت جهنم است.
ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده
خوشتر ز چشم مستت چشم جهان ندیده
همچون تو نازنینی سر تا قدم لطافت
گیتی نشان نداده ایزد نیافریده
هر زاهدی که دیده یاقوت جان فزایش
سجاده ترک کرده پیمانه در کشیده
بر چهره بخت نیکت تعویذ چشم زخم است
هر دم و ان یکادی ز اخلاص بردمیده
بر قصد خون عشاق ابرو و چشم شوخش
گاه این کمین گشاده گاه آن کمان کشیده
تا کی کبوتر دل باشد چو مرغ بسمل
از زخم ناوک تو در خاک و خون تپیده
از سوز سینه هر دم دودم به سر درآید
چون عود چند
ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ،
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ،
ﺑﺎ ﻬﺮ ﻫﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﻣ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺸﺖ ﺷﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﺭ ﺬﺭﻫﺎ،
ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻓﺘﺎﺩﻩ .
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻨﺠﺸ ﺮ ﻮ،
ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﻣ ﺮﻧﺪ، ﺍﻦ ﺳﻮ ﻭ ﺁﻥ ﺳﻮ
ﻣ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺷﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ
ﻣﺸﺖ ﻭ ﺳﻠ،
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺮ
ﻧﺴﺖ ﻧﻠ .
ﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ :
ﺮﺩﺵ ﺭﻭﺯ ﺩﺮﻦ؛
ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﺮﻦ
ﺗﻮ ﺟﻨﻞ ﻫﺎ ﻼﻥ .
ﻮﺩ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﻧﺎﺯ
ﺴﺖ ﻭ ﺎﺑ
ﺍﺯ ﺮﻧﺪﻩ
السلام علیک یا فاطمة اهرا(س)
همطراز شرف کوثر تو زمزم نیست
خادم خانه تو کیست اگر مریم نیست
شرط پایان رسالت پدری تو بود
بی وجود تو پیمبر به خدا خاتم نیست
خاندانت همگی مظهر اسم الله ند
ولی اندازه تو هیچکسی اعظم نیست
همه دلخوشی حیدر کرار توئی
لحظه خنده تو در دل مولا غم نیست
همکلام دودم حیدری و حق داری
بهتر از نصفه سیب نبوی همدم نیست
حیف نور تو که خرج در و همسایه شود
تو فقط وقف علی باش کسی محرم نیست
من از آنروز که خلق تو شدم "گریه کنم"
چشمِ ترِ خویش بر شانهی هم میکشیم
گرچه چهل سال است ظلم و ستم میکشیم
راه حسین است و ما باز علَم میکشیم
ماکه قسم خوردهایم پایِ قسم میکشیم
آی شهیدانِ عشق نوبت مهمانی است
عرشِ خدا تا بهشت غرقِ چراغانی است
منتظر یارِ ما پیرِ جمارانی است
آنچه که مانده کنون راهِ سلیمانی است
دشمنِ این خاک را ما به عدم میکشیم
خواستهام از خدا تا که مُرادم دهد
مثل شهیدی که ماند عشق به یادم دهد
تا که پذیرد مرا تا که زیادم دهد
وای اگر رهبر حکم جهادم دهد
هرچه ک
من به نوشتن و به شعر محکومم
چشمانتهمانند رودهایی از اندوه و موسیقی استکه مرا به آنسوی زمان بردندرودهایی از موسیقی، بانوی منکه گم شدند، سپس مرا گم کردندچشمانت که اشک سیاه بر روی آنهانغمههای پیانوی مرا میباراندچشمانت با توتون و شرابدر دهمین جام مرا نابینا ساختنددر حالی که من بر صندلی خویش میسوختمو شعلههای آتش یکدیگر را میبلعیدند
ماه منبگویم دوستت دارم؟کاش میتوانستمچراکه من در دنیا هیچ ندارمبهجز چشمانت و اندوهمکشتیهایم در
صدای گمشده در غارهای مسدودم
فرود آمده از قلهای مه آلودم
کنار شمع نشستند و راز میگفتند
نگاه کردم و آتش برآمد از دودم
گرفتم آنکه گلستان شوند هیزمها
چگونه سرد شود خاطرات نمرودم
به شوق یافتنت ای کلید دربدری
کدام کوچه بنبست را نپیمودم؟
تو نیستی که برایم انار دانه کنی
کجاست دانه تسبیح شاه مقصودم!
به روی خویش نیاور ولی بدان آنروز
کسی که پنجرهات را شکست من بودم
قطار صبح ازل رفت بی خداحافظ
در آستین غزل ماند دست بدرودم
شاعر: احسان افشاری
****
****
من کمی گیج، کمی مات.کمی مبهوتم!
زندهای مُرده در این خالیِ پُر تابوتم
به کسی ربط ندارم.به خودم مربوطم!
میروم دل بکنم! از سر و سامان خودم.
میروم سینهی این پنجرهها را بِدرم!
هرزهها را بجَوم! گوشهی قبرم بچرم!
و برای تن تنهای خودم سر بخرم!
مثل چنگیز رسیدم به خراسان خودم.
جام دنیا به سر میز که خالی آمد!
هفتصد سال به کنعان چه زوالی آمد!
دور این دایره (بودیم) و سوالی آمد.
بار دیگر زدهام دست به کتمان خودم!
بار دیگر شدهام ملحدِ در زیر لحد!
میسوزم و دودم میان آب زندانیست
میسوزم و مرهم شبیه چای و قلیانیست↓
که سهم غصّه از تو و خالی ِ جیبم بود
که زن شبیه سرفهای بعد از دو سیبم» بود
که هر شبم را دود میکردم به تنهایی
حل میشدم مثل نباتی داخل چایی
که رد شیرینت نمانده در دهانی تلخ
که آشپزخانه پُر است از استکانی تلخ
که ظرفها و سوسکها با عشق درگیرند
که دستکشها هم به یادت رعشه میگیرند
این فرشهای سوخته از درد میگویند
پُکهای بیجان از زغالی سرد میگویند
میسوزمت٬ ای
لطف تو یارب! ازل است و ابداین منم و این گنه بیعددروی سیه، بار خطا، فعل بد نمیزنی به سینهام دست رد یا واحد یا احد یا صمدتشنـه لبم آب حیاتم بده غرق گنـاهم حسناتم بدهاز کرم خویش نجاتم بده اگرچه باشدگنهم بیعدد یا واحد یا احد یا صمدبنده ولی بنـده شرمندهام رو سیه و زار و سرافکندهامباز به سوی تو پناهندهام ای همه عفو تو فراترزحد یا واحد یا احد یا صمدآمدهام تا کـه قبولم کنی وصل به اولاد رسولم کنیسائل زهرای
برق چشمان تو بر ظلمت میدان تابیدکوه لرزید و به یمن قدمت ویران شدخوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چهآنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد!
تیغ در مرحله ی آخر تعریف علیستپدرم گفت از این وصف کمی دلگیر استهمه ی زندگی ات بوی عطوفت داردچه کسی گفته علی یکسره با شمشیر است؟!
از علی گفتم ویک بند جسارت کردمکاش میشد بزنم از بدنم دستم راکاش قصاب جوانمرد تو باشم آقاتا به دستم بزنی خوب ترین مرهم را
پدرم گفت خدا را به خدا در عالمآنکه اول به تو رو کرد فقط میفهمدشانه ی زخ
اینترنت، یکی از نعمات بزرگ الهی است، اما درعین حال یک نقمت هم هست؛ یعنی یک چاقوی دودم وخطرناک! اینترنت، مثل یک جریان افسارگسیخته است! مثل آن است که؛ فردی یک سگ وحشی را بیاورد و به او بگویند: " قلاده اش کو؟! " بگوید: " سفارش کرده ایم؛ آهنگر قلاده را بسازد![۱]" رهبر انقلاب اسلامی امام ای _مدّظلّه العالی_ ضمن اشاره به فضای مجازی به عنوان یک قدرت نرم فوق العاده ی در عرصه های مختلف از جمله: فرهنگ، ت، اقتصاد، سبک زندگی، ایمان، اعتقادات دینی و ا
اینترنت، یکی از نعمات بزرگ الهی است، اما درعین حال یک نقمت هم هست؛ یعنی یک چاقوی دودم وخطرناک! اینترنت، مثل یک جریان افسارگسیخته است! مثل آن است که؛ فردی یک سگ وحشی را بیاورد و به او بگویند: " قلاده اش کو؟! " بگوید: " سفارش کرده ایم؛ آهنگر قلاده را بسازد![۱]" رهبر انقلاب اسلامی امام ای _مدّظلّه العالی_ ضمن اشاره به فضای مجازی به عنوان یک قدرت نرم فوق العاده ی در عرصه های مختلف از جمله: فرهنگ، ت، اقتصاد، سبک زندگی، ایمان، اعتقادات دینی و ا
سلام
دوستان عزیز بدلیل اینکه جدیدا خیلی ازدوستان درموردراه اندازی کارگاه تولید ذغال فشرده یاهان چینی سوال میکنند.واجب دانستم که توضیحاتی دراین زمینه به عزیزان بدهم
یک::اول اینکه این زغال معروف به زغال بامبومیباشدکه م.اداولیه ان مغزچوب بامبواست که این نوع چوب فقط و فقط بومی چین میباشدپس درنتیجه درایران مواداولیه وجودندارد.خاک ذغال خاک اره پوست گردوبه هیچ عنوان کیفیت خوبی نخواهدداشت
دودم:: مصرف این زغذل ففقط قلیان میباشدان هم بیشترسفره
من نزدیکامو دور انداختم
روی سیاهیام نور انداختم
ب هر کدومشون رو انداختم
الان تنها رفیقم شده دودم باختم
اره خوبم باختم
بهم خوبی نمیاد
دلم پارتی و مهمونی نمیخواد
زندونی ک زندونی نمیخواد
الانم بهم میگن حیف بودی خیلیا
تا درس عشقم سرنوشتم
بگیرن من شدم غرق نفرت
امید و میبینن تو برق چشمم
اصن بزن سلامتی روزا رفته عشق است
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به
سلام
دوستان عزیز بدلیل اینکه جدیدا خیلی ازدوستان درموردراه اندازی کارگاه تولید ذغال فشرده یاهان چینی سوال میکنند.واجب دانستم که توضیحاتی دراین زمینه به عزیزان بدهم
یک::اول اینکه این زغال معروف به زغال بامبومیباشدکه م.اداولیه ان مغزچوب بامبواست که این نوع چوب فقط و فقط بومی چین میباشدپس درنتیجه درایران مواداولیه وجودندارد.خاک ذغال خاک اره پوست گردوبه هیچ عنوان کیفیت خوبی نخواهدداشت
دودم:: مصرف این زغذل ففقط قلیان میباشدان هم بیشترسفره
برای دانلود لیست کامل آهنگهای مولودی امام رضا روی لینک کلیک کنید
همیشه شکر آن حیّ جلی گویم
که تا نفس دارم ، علی علی گویم
ای تو بر همه عالم ولی
نور حق بود از تو منجلی
یا علی یا علی علی علی یا علی
یا علی یا علی علی علی یا علی
منم شب تاریک تو صبح امّیدی
منم چو یک ذرّه تو مثل خورشیدی
در یَدَت قدر است و هم قضا
ای خدا به رضای تو رضا
سید یا علیّ مرتضی سیدی
یا علی یا علی علی علی یا علی
حریم عشق تو سعادت دلها
ذکر تو یا مولا عبادت دلها
زنده هر دلی از ولای ت
بازم میسوزم ، بازخم تو ،میسازم
بﺎ ﻫﺮ ﻏﺰﻝ ﺸﻤﺖ ، ﻣﻦ ﻗﺎﻓﻪ ﻣ ﺑﺎﺯﻡ
ﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺷﻌﺮﻡ ، ﻣﻌﺮﺍﺝ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﺑﻮﺩ
ﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻻ ﺗﺮ ، ﺍﻨ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣ ﻧﺎﺯﻡ
ﺍﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﺎﻟ ﺭﺍ ﺗﻮ ﻧﺎﻥ ﻏﺰﻝ ﺩﺍﺩ
ﺍ ﺮ ﺑﺮﺖ ﻨﺪﻡ ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣ ﺁﻏﺎﺯﻡ
ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﺯﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ، ﻓﻮﺍﺭﻩ ﻧﺸﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺪﺍ ﺷﺪ ، ﺑﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺮﻭﺍﺯﻡ
ﺍﺯ ﺷﺒﻨﻢ ﻫﺮ ﻻﻟﻪ ، ﺍﺳﺐ ﻭ ﻮﺯﻩ ﺮ ﺮﺩﻡ
ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺪﻥ ، ﺗﺎ ﺍﻭﺝ ﺗﻮ ﻣ ﺗﺎﺯﻡ
ﻫﻬﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺸﻨﻮ ،
اینبار مَرد می رود تا در وَرای تو
پایان دهد به قلبِ من و دست و پای تو
کوچک نمی شد او ، که دنیای شعرها
هرچند درد مسخره می شد برای تو
تصویری از تمام رخت توی زندگیش
در هر کجای او ، او در هیچ جای تو
اصلاً نباشی و شبی در خود بمیردت
اصلاً برای لحظه ای بی ادعای تو
حسی که حجله وان و انگشت میانی ات
با مردهای کوچه نگاه نهانی ات
انقدر پوچ ، در همین حد بی خودی خوشی
یک بوسه حتا گونه های استخوانی ات
یک دانگ از نگاه تو باید برای او
یک قطره از شراب جادوی جوانی ات
یک
عباس نورزائی
مظلومترین قشر از جامعهی ما، روستائیان و کشاورزان هستند و انقلاب
اسلامی ما، برای ساماندادن به وضع آنها بزرگترین برنامهی توسعهی روستایی را
در بُعد عمران روستایی به وسیلهی نهاد ابتکاری حضرت امام خمینی(ره) به اجرا
درآورد.
نهادی که از بزرگترین سرمایهی انسانیِ انقلابی و مؤمن برخوردار بود و
کارنامهی وزینی از خود از سازندگی روستاها، بردن پیام انقلاب به روستاها و در
قلوب روستائیان، ایفای نقش سومین رکن از دفاع مقدس
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از
دانلود آهنگ صدای بارون از اپیکور باند
دانلود آهنگ جدید اپیکور صدای بارون کیفیت عالی+پخش آنلاین+تکست
Download Ahang EpiCure Band – Sedaye Baroon
دانلود مستقیم آهنگ اپیکور باند - صدای بارون
تکست آهنگ صدای بارون اپیکور :
صدای بارون میپیچه توو گوشمکتاب آمون میرینه توو مودمنیگا خدامون میبینه رو دودمگلایه هامو میگیره به اونور
تو نورِ محض من تاریک و غرورمشکست و باز هم درگیرِ سجودم
زبونو بستن از اینه سکوتمبگیر دو دستم در حینِ سقوطمدنیا رسیده تهش مشتیبردا دیگه
دانلود آهنگ صدای بارون از اپیکور باند+متن +پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Danlod Ahang EpiCure Band | Sedaye Baroon
♬♪♪♫♪♬
Download New Song By EpiCure | Sedaye Baroon +Text
دانلود آهنگ جدید اپیکور صدای بارون کیفیت عالی+پخش آنلاین+تکست
تکست آهنگ صدای بارون اپیکور :
صدای بارون میپیچه توو گوشمکتاب آمون میرینه توو مودمنیگا خدامون میبینه رو دودمگلایه هامو میگیره به اونور
♬♪♪♫♪♬
تو نورِ محض من تاریک و غرورمشکست و باز هم درگیرِ سجودم
زبونو بستن از اینه سکوتمبگیر دو دستم در حینِ سق
تا نزدیک ظهر دنبال کار بانکی بودم. فرصتی که دست داد رفتم سراغ تلگرام. دیدم از آی دی سید علی حسینی ایمنی پیامی برایم ارسال شده. نوشته شده بود: حال آقای حسینی خوب نیست. در آی سی یو بستری است. برایش دعا کنید.
زنگ زدم به شماره همراهش. گفتم لابد خانمش یا بچه ها گوشی را بر می دارند. مردی بود که گفت باجناق سید علی هستم. خبر تلخی داشت. سید علی ساعتی قبل بر اثر ابتلا به ویروس کرونا جان به جان آفرین تسلیم کرد. گفتند مراسم تشییع و تدفین هم نداریم.
رحمت الله ع
سلاااااام سلاااااااااام سلاااااااااام سلااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز بعد از اینکه غذای پیامو دادیم و برگشتیم، سمت میدو.ن کر.ج (اسم یکی از میدونهای اینجاست بهش کرج می گن) دیدیم یه جشنی به اسم شاد.پیمایی.عروسکهای.غول.پیکر به مناسبت. دهه.فجر از طرف کانو.ن پرو.رش.فکری.کودکان بر پائه یه سری عروسک خییییییییییییلی گنده که فک کنم سه چهار متر قد داشتند، داشتند تو خیابون کنار بچه ها و بزرگترایی که پرچم و بادکنک و آرم کانو.ن دستشون بو
زندگی یک چمدان است که می اوریشبار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از
غزل شمارهٔ ۴۶۱ کـــســـی را از تـــو کــامــی بــرنــیــایــد کـــه ایـــن از دســـت عـــامـــی بــرنــیــایــد بـــنـــا کـــام از لـــبـــت بـــرداشـــتـــم دل کــه از لــعــل تــو کــامــی بــرنــیــایــد بـــــرون از عــــارض و زلــــف ســــیــــاهــــت بـه شـب صـبـحـی ز شـامـی بـرنیاید بیار آن می که در خمخانه باقیست کــه کــار مــا بــه
غزل شمارهٔ ۴۲۳ آندم که نه شمع و نه لگن بود شــــــمــــــع دل مـــــن زبـــــانـــــه زن بـــــود وانـدم کـه نه جان و نه بدن بود دل فــــتــــنـــه یـــار ســـیـــمـــتـــن بـــود در آیـــــــنـــــــه روی یـــــــار جـــــــســــــتــــــم خـــــود آیـــــنـــــه روی یـــــار مــــن بــــود دل در پـــــــــــی او فـــــــــــتــــــــــاد و او را
عکس پروفایل دخترونه
گاه دلـــــــم میگیرد ازصداقتـــــم که نمیدانم لایق کیست…گاه دلــــــــم تنگ میشودبرای وعــــده هایی که میدانستم نیست اما برای دلخوشیم کافــــی بود….گاه دلــــــــم میگیرد از سادگـــــی هایم….گاه دلـــــــم میسوزد برای وفـــــــاداری هایم…گاه دلـــــم میسوزد برای اشکهایم…گاه دلـــــــم میگیرد از روزگــــــــــاری که درآنم….این نبـــــــــــــــود آنچه درانتظارش بــــــــــــــــودم……
عاشق که باشی!س
درباره این سایت