من فقط یک کار میخوام قبل مرگم انجام بدم، و اون یک کار این هست که بمیرم .
روزی که بمیرم خیلی از کارهایی که باید قبل از مرگم انجام بدم رو به راحتی انجام میدم
سرخُم می سلامت، شکند اگر سبویی.
اینجاا هم باید مرد و این سبو شاید برای همیشه مرد
به دعوت دوستان عزیزم سیدجواد و آقا حامد همچنین به ایده ی خود سیدجواد، با مطلبی تحت عنوان 10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدم در خدمتتون هستم (سیّد یه تخفیفی می دادی، 10 تااااا :| )
این روزها آدم خودش هم نخواد، بلطف کرونا و استرس هایی که به مردم دنیا وارد کرده ناخودآگاه به یاد مرگ میفته! بدا به حال منی که از این همه اتفاق عبرت نمی گیرم. این چالش فرصت خوبی شد که بیشتر به مرگ و آمادگی قبل از اون فکر کنم.
ادامه مطلب
سال 96 مرده بودم
چند نفری از دوستانم در مرگم گریه کردند ولی خانواده ام را نیافتم
بعد از n سال زنده شدم و دوستانم را دوسال بزرگتر از ان زمان دیدم
دوسال بعد از مرگم تکنولوژی عمر بلند یا جاوید پیدا شده بود
و حالا بعد از اینهمه سال مرا از گور زنده کرده بودند!
کجا؟
ادامه مطلب
از من پس از مرگم هیچ چیز به یادگار نخواهد ماند، نه خانه ای، نه زمینی، نه اتوموبیلی، نه فرزندی، نه نامی، نه یادی، نه حتی خاکستری یا خاکی … از من پس از مرگم تنها چند گنجشک باقی خواهد ماند که صبحها در باغچه کوچک حیاط، جاودانگی را تا ابد جیک جیک خواهند کرد تیر ۹۹ *** پانوشت گفته اند روی سنگ گور بین سالِ تولد و سال مرگ، یک خط تیره است که همهٔ زندگی فرد، در آن خلاصه شده . میتوان روی سنگ، بینِ دو سال تولد و مرگ، یک منحنی رنگی گذاشت
هر زمان پدر و مادرم شبیه حرفاشون شدن اون موقع کسیو هم پیدا میکنم که شبیه حرفاش باشه.
هر زمان پدر و مادر اونجور که هستم منو بخوان کسی هم پیدا میشه که اونجور که هستم بخواد منو.
اینکه انقدر ایراد میگیرن ازم به خاطر اینه که آینه ام و خودشونو میبینن. در واقع دارن از خودشون ایراد میگیرن.
فهمیدم که هیچی درست نمیشه و باید اینجوری بگذره تا زمان مرگم.
کاش نیومده بودم تهران. متنفرم از خودم به خاطرش. اصلا حالم خوب نیست حتی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم. دلم میخواد بمیرم. من حتی عرضه ی مردنم ندارم. حتی مرگم برام اتفاق نمیفته. حتی لیاقت مرگم ندارم. از همه متنفرم. از خودم از دنیا. کاش امشب تموم بشه. اینجا مینویسم شاید فقط خالی شم. وگرنه جای دیگه ای. رو ندارم. نه جاییو دارم نه کسیو.
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم .
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
مری معتقده که من ناناحن و بی حوصله ام. ناناحن نه، ولی بی حوصله هستم. میخواست منو ببره بیرون :| بهش میگم ترجیح میدم از بی حوصلگی بمیرم اما دلیل مرگم کرونا نباشه :| ناموسا بیرون نه :|
+ بالاخره بعد مدتها ساعت یه ربع یه شیش پا شدم :)))) ولی باز از ۹ تا ۱۱:۳۰ خوابیدم و مری با قلقلک بیدارم کرد :( #نه_به_خشونت_علیه_پانداها :(
سلام بر بلاگری عزیزی که به وبلاگم وارد شدی و داری این مطلبمو میخونی، خیلی خوش اومدی به وبلاگم.
از فاطمه خانم که من رو به چالش "۱۰ کاری که قبل از مرگم که باید انجام بدهم" دعوت نمودند، مچکرم.
۱۰ کاری که قبل مرگم بهتره انجام بدم:
آدم قبل مرگش دنبال دعا و نماز و استغفار و این هاست
ولی دوست دارم بعد مرگم نامی از خودم باقی گذاشته باشم.
ولی این کارها رو انجام دادهام که با خیال راحت برم اون دنیا.
۱-خوشحال کردن بندههای خدا
۲-یادبگیرم و یاد بدهم یادگرف
دانلود اهنگ کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا با کیفیت عالی همراه با تکست
دانلود آهنگ آرش نظم خواه بنام روز مرگم ، دانلود آهنگ غمگین آرش نظم خواه متن آهنگ روز مرگم فرا رسیده است. . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها. آهنگ آرش نظم .
دانلود آهنگ روز مرگم از آرش نظم خواه متن آهنگ غمگین روز مرگم فرا رسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم . کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها.
آهنگ فوق العاده زیبا احساسی و غمگین یار من دستش توی دست غ
خدایا شکرت که مسیر را برام روشن میکنی، خدایا شکرت که پیشاپیش من قدم بر می داری و موانع را از سر راهم بر می داری. تو که هستی نقشه راه برام مشخصه، من قوی هستم، من باهوش هستم، من تحصیلکرده هستم، من دارای روابط رویایی هستم، من دارای شغل ایده آلی هستم، من سالم و سرحال هستم، من داری زیبایی ظاهر و باطن هستم، من راستگو هستم، من درستکار هستم، من بسیار مهربان و صبور هستم.
نمیدونم فاز شهرداری این خراب شده چیه اجازه داده نزدیک 10 15 تا سگ ول کنن اینجا :/ درسته با اهالی محل کاری ندارن ولی خب همینکه تو روز گله ای حرکت میکنن آدم قالب تهی میکنه چه برسه به اینکه شبا هم برای هم با زوزه خط و نشون میکشن رو باید تحمل کنیم (ببین چه خبر بود که گربه ها رو دیوار وایستادن جرات نمیکردن برن پایین!) خب فلان فلان شده های خوش صدا خبر مرگم میخوام بخوابما بکپید دیگه :/
من غرق دریای شما هستم
محو تماشای شما هستم
هرکس در این دنیا پیِ چیزیست
من در تمنای شما هستم
در سر خیال خام می سازم
مبهوت رویای شما هستم
آینده ای با عشق می خواهم
در فکر فردای شما هستم
اما ، اگر، شاید، نمیدانم.!
درگیر حاشای شما هستم
سجاد نوبختی
****
پیونشت :
یک روز اگر بی عشق سر کردم
دل را فقط درمانده تر کردم
این روزا بیشتر از هر چیزی و هر کسی از خودم میترسم.چقدر میتونم پست و بد باشم
پی نوشت:شنیدین بعضی ادما گوشیشون که زنگ پیام میاد ذوق مرگ میشن سریع شیرجه میزنن رو گوشی؟اون منم.حالا ببین یکی بهم زنگ میزنه چقدر ذوق مرگ میشم.ولی مرگم اینه که به یکی زنگ بزنم .همه اش هم ریشه تو بچگیم داره.بچه بودم یبار زنگ زدم خونه خالم اینا بعد صداهای دخترخاله هامو تشخیص ندادم فکر کردم اشتباه گرفتم و اونا بهم کلی خندیدن.دیگه از اون به بعد نسبت به تلفن زدن فوبیا د
دانلود آهنگ رضا کرمی تارا به نام میخانه (یاسینی مرگم خود بخون ارام شاید لی قوره و فکرت درام)
Download Music Reza Karami Tara – MeyKhane (♛) With Text And Direct Links In kordseda
دانلود آهنگ جدید میخانه (یاسینی مرگم خود بخون ارام شاید لی قوره و فکرت درام) با صدای رضا کرمی تارا با لینک مستقیم و رایگان از سایت کرد صدا
دانلود آهنگ کردی جدید با قشنگترین صدای جهان رضا کرمی تارا میخانه همراه متن برای شما دوستاران آهنگ کردی آماده دانلود می باشد که با کلیک بر روی ادامه مطلب آهنگ کردی م
سلام خدای مهربان ما!من باز کارم به شما افتاده که دارم صدایتان میکنم ، میدانم چقدر بد هستم! میدانم همین یک ماه پیشتر چطور هر صبح و هر شب اشک ریختم و ازتان خواهش کردم من را از آن بحران دربیاورید و شما که خواسته و اشک هایم را دیدید مثل همیشه آن را به من بخشیدید! ولی من دیگر یادم رفت.راستش برایم سخت است که رک بهتان میگویم کاش راه فراری بود تا بگویم یادم نرفتید اما خودتان که میدانید من آن دختر کوچک بی معرفت شما هستم.چند روز گذشته حتی رویم نشد ب
خب از اونجایی که میدونین من زندگی رو خیلی دوست دارم
و کاش بشه قبل مرگم کارایی که میخواستم همیشه انجام بدم رو انجام داده باشم
خب اینم لیست من
1. توی هر زمینه ای که حالا کنکور منو واردش میکنه تلاشمو کرده باشم و آدمی شم که به خودم افتخار کنم
( میخواد زبان باشه میخواد هنر باشه میخواد پیراپزشکی یا . باشه )
2. مستقل شده باشم و خونه ای مطابق سلیقم و ماشین داشته باشم با یه سگ یا گربه خونگی
3. به زبان های انگلیسی و ( آلمانی یا فرانسوی ) و اسپانیایی تسلط داشت
من بالاخره میمیرم. اما این بالاخره» گولزننده است. پس بهتر است بگویم من حتما میمیرم. اما باز هم ذهن من در پسزمینه پایان جمله را چنین خاتمه میدهد: اما فعلا نه هنوز». پس همچنان این ذهن در حال گریز از واقعیت است. من قطعا میمیرم و این مرگ میتواند هر آن سر برسد. اما هنوز هم این عبارت اشارهای پنهان به زمانی دور از اکنون، در آیندهای مبهم دارد. من بیتردید میمیرم. مرگی که میتواند همین حالا مرا دربر بگیرد یا درنگی بعد. کمی دیرتر یا کمی
بسم الله الرحمن الرحیمهجوم می آورند با بی رحمی
نمیدانند من ضعیفم تاب همه شان را باهم ندارم؟
درگیر تصمیم کبری که هستم
درگیر قبولی در آزمون مورد نظر هستم
درگیر فکر های زجر آور تلف شدن عمر هستم
درگیر آماده شدن برای خیلی چیزها هستم
درگیر شناخت خودم و دینم هستم
درگیر تشخیص حق و باطل هستم
درگیر تحمل و صبر هستم
درگیر مبارزات مختلف هستم
درگیر گیر های کَغ دیگران هستم
درگیر پاسخ دادن به سوال های بی نتیجه شان هستم
درگیر شبهه هایی که برایم ایجاد شده هست
متاسفانه هنوز چسناله میکنم و همچون یک کودک انتظار دارم که مورد توجه آدمها باشم. ولی واقعا من چه مرگم هست؟! چه ویژگیهای مزخرفی دارم که باعث میشود مثل سایر آدمها دوستداشتنی نباشم؟! چرا همیشه پستها و عکسهای دیگران پر از کامنت است؟ چرا توییتهای دیگران مورد توجه قرار میگیرد؟ چرا وقتی استوری میگذارم که کی میاد بریم پیادهروی؟» نهایتا یک نفر است که میآید؟ چرا من مثل بقیه نیستم؟ من کجای راه را اشتباه رفتهام؟ کدام بخش از اخ
ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوش تر از اینت ندانم .
وگر ــ هر لحظه ــ رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت » نخوانم.
تو زهری .
زهر گرم سینه سوزی .
تو شیرینی ، که شور هستی از توست .
شراب جام خورشیدی ، که جان را ، نشاط از تو ، غم از تو ، مستی از توست .
به آسانی ، مرا از من ربودی ، درون کوره ی غم آزمودی .
دلت آخر به سرگردانیم سوخت ، نگاهم را به زیبایی گشودی .
بسی گفتند : دل از عشق برگیر ! که نیرنگ است و افسون است و جادوست !»
ولی ما دل به او بستیم و د
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوش تر از اینت ندانم .
وگر ــ هر لحظه ــ رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت » نخوانم.
تو زهری .
زهر گرم سینه سوزی .
تو شیرینی ، که شور هستی از توست .
شراب جام خورشیدی ، که جان را ، نشاط از تو ، غم از تو ، مستی از توست .
به آسانی ، مرا از من ربودی ، درون کوره ی غم آزمودی .
دلت آخر به سرگردانیم سوخت ، نگاهم را به زیبایی گشودی .
بسی گفتند : دل از عشق برگیر ! که نیرنگ است و افسون است و جادوست !»
ولی ما دل به او بستیم و
این روزا خیلی به مرگ فکر میکنم.
خیلی زیاد.
به روز مرگم فکر میکنم.
به اینکه در لحطه مرگ چقدر ناتوان و بی دست و پا میشم.
چقدر نمیشه ازش فرار کنم.که یک لحظه تبدیل میشم به تلی از گوشت و استخون که حتی نمیتونه یک میلی متر قدم از قدم برداره.که حتی نمیتونه خودشو از نامحرم بپوشونه که حتی نمیتونه.هیچی!
که مثل این دوستانی که تو هواپیما زنده زنده سوختن.هیچ کاری از هیچ کسی برنمیاد و تسلیم تقدیر الهی میشم.پدر و مادر یا بچه و همسر .شاید!هیچ کس نمیتو
۱- میرم فن ساین بی تی اس و بایسمو بغل می کنم.
۲- میرم تک تک رفیقای بیانم رو پیدا می کنم.عشق جانم که جای خود داره:) ایشون رو پیدا کنم انقدر بوسش می کنم که ذوب شه. ^^ دختر خوشگلمking army رو پیدا می کنم و باهاش کلییی حرف می زنم ❤
۳- میرم پیش تمااام کسایی که اذیتم کردن و ازشون بدم میاد و همه ی احساسمو نسبت بهشون میگم.خسته شدم انقدر تظاهر کردم هیچ حسی بهشون ندارم. ازشون متنفررررممممم
۴- میرم پیش مامان بزرگم اعتراف می کنم کلید کمدی که توش شکلات قایم می ک
با تمامی قلب شکسته ام با تمامی در هایی که بسته ام با تمامی راه هایی که به بن بست رسیدند با تمامی پل هایی که پشت سرم خراب کردم من اسیر تویی هستم که در خواب و بیدار ندیدمت من زندانی دستانی هستم که نگرفتمشان و مبتلای دیوانه چشمانی که نمی دانم چه رنگی هستند
نامت را نمی شناسم اما چه طور در گرگ و میش خیانت حضور نامرئی ات را احساس می کنم کاش می توانستم از یاد ببرمت اما در من زندگی می کنی بی ان که بخواهم
غریبه ی خواستنی وقتش رسیده که باز ایی خسته شدم
کتاب کامبوزیا جمعی از نویسندگان انتشارات: نشر شهید ابراهیم هادی
کتاب کامبوزیا : حافظ و مفسر قرآن، دانشمند، مبارز…او یک شهید تمام عیار است.
کتاب کامبوزیاجمعی از نویسندگانانتشارات: نشر شهید ابراهیم هادی
بریده کتاب:
سخن از مسلمانی است که حافظ ومفسر قران بود هیچگاه از مسیر بندگی حضرت حق فاصله نگرفت. وتمام علم خود را مدیون عمل به قرآن بود.
بریده کتاب(۲):
بندسوم_(یهودیان)در سرزمین اشغالی به صورت های مختلف مشغول تبلیغ وفرزند آوری یهودیان هستند ا
چشمان و دست و دلم گرمِ کارِ خویش
فکرم اسیرو گرفتارِ زار خویش
مثلِ غریبه ها شده ام با نگاهِ خود
در جستجوی ذرّه ای از اعتبار خویش
درمانده ای میان زمین و هوا منم
معتاد چشم مست تو اکنون خمار خویش
آتش کشیده ام همه ی هستی ام ، سپس
دادم بدست باد تمام غبار خویش
هستم اگرچه بظاهر میان شهر
چون سایه در مجاز مدار حصار خویش
از آدمی که خروش است و ادّعا
نشنیده ام بجز از افتخار خویش
گفتند حق طلبیم و شنیده ام
وقت عمل ندیده یکی از هزار خویش
پایان گرفته زندگی و راه
نیاز به راه رفتن،گام های بلند برداشتن،دویدن.
من پاهایی هستم که هیچ گاه ندویدهاند.
نیاز به چشم باز کردن،دیدن،زل زدن.
من چشم هایی هستم که هیچ گاه باز نشده اند.
نیاز به لمس کردن،نوازش کردن،مشت زدن.
من دست هایی هستم که هیچگاه حرکتی نکرده اند.
نیاز به فکر کردن،حساب کتاب کردن،بحث کردن
من مغزی هستم که هیچ گاه به کار نیفتادهام.
نیاز به خندیدن،عصبانی شدن،گریه کردن.
من احساساتی هستم که هیچ گاه خودشان را بروز نداده اند.
ادامه مطلب
قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند :1.من خانه فقر هستم با خود تان گنج بیاورید2.من خانه ترس هستم با خود تان انیس بیاوردید 3. من خانه مار ها و عقرب ها هستم با خود تان پادزهر بیاورید 4. من خانه تاریکی ها هستم با خود تان روشنایی بیاورید5. من خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بباوردید
1. گنج . لا اله الا الله 2. انیس . تلاوت قرآن کریم3. پادزهر .صدقه و خیرات4. روشنایی . نماز نماز شب 5. فرش . عمل صالح
┈┈•✾✾•┈┈
امروز از اون روزهای لعنتی ه که باید اونقدر خودمو به در و دیوار لحظه ها بکوبم تا رنج درونم به حد قابل تحمل برسه .
از همه ی راهها کمک میگیرم .
قدم میزنم تا بفهمم چه مرگم شده . احساساتی میشم و .بعد بلند بلند با خودم حرف می زنم .البته نه با خود_ خودم . و اشک هام روان میشه و می رسه به مویه .
سردم میشه . چشمام میسوزند. بدنم دچار درد غریبی میشه .
یک تکه کاکائو تلخ برمیدارم تا موقتا گرسنگیم را رفع کنم .میرم سراغ گوشی موبایلم . عینک میزنم و میام اینجا تا از ا
hello everyone
عایم سو دپرسد
یک عدد دختر هستم که بی افش ولش کرده چون بهش گفته چند روز دیگه از ایران میره :) ایشون هم صلاح دیدن رابطه ای درکار نباشه تا برا طرفین سخت نباشه :)
یک عدد دختر هستم که هنوز باباش رضایت به رفتن نداده و از طرف دیگه مامانش اصرار داره که بره
یک عدد دختر هستم که دوستاش دارن بش فشار میارن که چند روز دیگه حرکته و تو چیکار کردی ؟
یک عدد دختر هستم که بین موندن و رفتن گیر کرده
یک عدد دختری هستم که الان دلش میخواد سر بذاره رو بالش و دی
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفت
شاعر: وحشی بافقی
وصیت نامه وحشی بافقی
****
با تشکر از دوست عز
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی دانم کوزه گر با خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که با خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
که او یکریز و پی در پی
دم خویش را سخت در گلویم بفشارد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگ بارم را
{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 25}
امامت مُفسّر شریعت؛ نیاز شرع به مُفسّر
برهان وم مفسر» از دیگر دلایل عقلی ضرورت وجود امام در جامعه است. از موضوعات اجماعی بین تمامی اندیشمندان
امت اسلام، آن است که شرع مقدس اسلام (قرآن و سنت) به قطع و یقین نیاز به مفسر واقع بین و حق شناس دارد. از
مسلّمات است که، دریافت حقایق واقعی قرآن کریم، بدون توضیح و تفسیر امکانپذیر نخواهد بود؛ چه اینکه یکی از مهمترین
وظایف پیامبر اعظم همین توضیح و تفسیر آیات م
شاید فکر کنید این پست از قبل روی حالت انتشار در اینده قرار گرفته و ساعت سه شب منتشر شده! اما در حقیقت من بیدارم و خیلی خسته و بهم ریخته و کسل،پلک چشم راستم میپره و هردو چشمم میسوزه کمرم درد میکنه و دلم میخواد جوری خودمو تو پتو بپیچم که اگر کسی از بیرون اومد فکر کنه ی جانور بی مهره که تازه خلق شده اون زیر خوابیده.
من خیلی ادم سمجی هستم،این چیزی نیست که همیشه صدق کنه اما گاهی وقتا این خصوصیت رو در خودم میبینم.مثلا همین امشب که رو به مرگم از خستگی
اول:در خوانندگی مهشهور شم
دوم:توی تیم اصلی کاله کاپ بسکتبال برم
سوم:با یکی دوست بشم (لطفا وارد جزئیات نشید)
چهارم:در رشته برنامه نویسی موفق شم
پنجم:اگر کرونا بره صدرا دوستم را ببینم
ششم:وبلاگ زن داداشم معروف بشه
هفتم:داداشم مشکل تنفسیش از بین بره
هشتم:بقیش خصوصیه
صدای گوشخراشِ ناقوسِ کلیسا را با گوشهای کورت بشنو! صدای شیههی کلاغهای پیر را با چشمانِ پلیدت ببین! دستانی که به سمتِ پروردگارت برای نابودیِ دیگران دَرهَم گِره کردهای، سَرانجام خرخرهی بیجانِ دیگری را نشانه خواهد رفت. چه چیزی درونِ تاریکی خرخرهی نازکِ تو را نوازش خواهد داد؟ من همان سایهی مرگم که همانندِ بختکی ثقیل، درونِ سیاهی، لاشهی بیجانِ تو را با چشمانی باز، نشانه خواهد رفت. چشمان پلیدت را بیشتر باز کن تا دریابی چگونه ب
دیدگاه های مختلفی درباره حرفه ترجمه وجود دارد. برخی محققان بر این باورند که اگرچه ترجمه دومین حرفه قدیمی دنیاست اما به تازگی به صورت یک رشته دانشگاهی در آمده است. مطالعات اندکی به بررسی ترجمه به عنوان یک حرفه پرداخته اند. با وجود این که صنعت ترجمه از سال ها قبل در کشورهای توسعه یافته آغاز شده است و در حال حاضر با استفاده از جدیدترین فناوری ها به یکی از پردرآمدترین صنعت ها در دنیا تبدیل شده است متاسفانه در ایران وضعیت به این گونه نیست.
همچون س
درباره این سایت